گروه اخبار/
فاطمه سعیدی در نشست علنی روز یکشنبه، 23 اردیبهشت ماه مجلس شورای اسلامی، در تذکر شفاهی خود گفت: تجمع مسالمت آمیز معلمان که در اعتراض به وضعیت معیشتی خود برگزار شده بود، با دخالت نابه جا و عدم تحمل و احترام به اصل 27 قانون اساسی، نه تنها منجر به ایجاد خشونت شد، بلکه متاسفانه تعدادی از معلمان بازداشت شدند.
نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی افزود: اگر در حوادث دی ماه که گروه ها و اقشار مختلف و معترضان داخلی و خارجی همگی در آن نقش آفرینی کردند، گفتیم صدای ملت را باید شنید، امروز نیز از تریبون مجلس به عنوان یک معلم می خواهم صدای معلمان را بشنویم. این صدای قشری مظلوم و شریف است که شهیدانی چون رجایی و باهنر را تقدیم انقلاب کرده اند.
وی تصریح کرد: از هر منتقدی، معترض و از هر معترضی، مخالف ساختن تنها به رونق اپوزیسیون می انجامد. کدام عقل سلیمی می گوید معلم را کتک بزنید و بازداشت کنید؟ معلمی که خواستار بهتر شدن وضع معیشت و بالا بردن کیفیت آموزشی است. مجلس تنها می تواند دولت را بازخواست کند، اما سایر نهادها چه؟ هر بار که وزیر اطلاعات و دادگستری را که مورد سوال قرار دادیم گفتند که موضوع در اختیار آنها نیست، اما هر کسی مسئولیتی دارد و باید پاسخگو باشد.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: معلمان از تبعیض و بی عدالتی در رنج هستند، همه باید صدای معترضان را گوش کنیم، از همین تریبون از آقای نوبخت، وزیر کشور و اطلاعات تقاضای پیگیری اعتراضات معلمان را داشته و تقاضای آزادی هر چه سریعتر بازداشت شدگان را دارم و یادآوری می کنم جای معلم کلاس درس است نه زندان.
خبرگزاری خانه ملت
گروه اخبار/
اخبار رسیده حاکی است معلمان بازداشت شده در تجمع روز پنج شنبه 20 اردیبهشت ماه با قرار کفالت آزاد شده اند .
از وضعیت « محمد حبیبی » - عضو هیأت مدیره ی کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) - که روز شنبه 12 اسفندماه بازداشت و پس از مدتی با قید وثیقه آزاده شده بود اطلاعی در دست نیست .
در حال حاضر « محمود بهشتی لنگرودی » و « اسماعیل عبدی » از فعالان صنفی در زندان به سر می برند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تمامی بدهکاران معلم وطنم ،
سلام و صدها سلامی که تا به امروز بی جواب مانده است ، به جای همه معلمانی که جواب سلام خود را نگرفته دارفانی را وداع گفته اند نیز سلام.
ما به شما مسئولین به کرات سلام کردیم و بعد به تفصیل ، مصیبت نامه خود را نگاشتیم و شما بی اعتنا از کنار این دل نوشته ها عبور کردید. یا به کرّات تجمع کردیم و شما هرگز ما را ندیدید. دردهای تحمیلی شما به اندازه کافی ما را رنجور ساخته اما بی اعتنایی شما دلمان را بیشتر ریش ریش ساخته است.
کودک شما وقتی آزاری می بیند یا آمالی دارد به سوی شما می آید به امید رهایی از آن آزار یا رسیدن به آن چیزی که حسرتش را دارد یا توان برآوردسازی اش را ندارد. چون شما ولی نعمت آن کودکید. تکلیف شما پاسخگویی به حقوق آن کودک است یعنی تقابل تکالیف و حقوق نقش ها. خوش به سعادت تمامی کودکان وطنم که دادرسی به نام والدین مهربان و دلسوز دارند. البته می دانم عده ای از این حق محروم هستند و آنان کودکان کار یا برده های چرخ های فرسوده اقتصاد بیمار خانواده یا جامعه اند.
اما ما هیچ دادرسی نداریم و سازمان یونسکو وقتی برای بررسی اوضاع آموزشی کشور می آید با خود شما نشست و برخاست می کند و خدا می داند در گوش های آنها چه زمزمه می کنید که با بیان کشور در امن و امان است ( داروغه گونه ) می گذارند و می روند و انگار نه انگار که من معلم در اینجا بدون هر نوع تأمین ، عمر سپری می سازم.
سئوالم این است خارج از ایران از اوضاع ما معلمان مرجعی مطلع هست یا خیر؟!
وقتی به گذشته یعنی اولین اعتراضات معلمان تا به امروز نگاه می کنیم ، یک چیز در همه آنها مشهود است و آن بی اعتنایی و عدم پاسخگوئی مسئولین به خواسته های معلمان است. خوب که فکر می کنم به این نتیجه می رسم که سکوت مسئولین بر اساس یک سیاست درون مایه اندیشه شده است. اما چرا ؟!
اگر قرار باشد به اعتراضات معلمان پاسخ داده شود و مشکلات آنان خصوصا معیشت آنان حل و فصل گردد ، آنگاه معلم شروع می کند به اندیشیدن. ترویج آگاهی و روشنگری . و این به نفع جامعه یا برخی نیست. آتش اعتراضات معلمان امروزه از چه زمانی شدت گرفته است؟ از زمانی که حقوق و پاداش پایان خدمت مدیران کلان کشور توسط چند نماینده افشا و یا مجبور به کنترل گردیده است. پس برای دانستن و ترویج آن باید هزینۀ گزافی پرداخت گردد که یکی از آن هزینه ها ، از دست دادن امتیازات افلاکی یا موقعیت ممتاز این مدیران است.
از یک سو طی 40 سال برای این مدیران ، فاصله نجومی درآمد ماهیانه و سایر امتیازات حقی محرز و بدیهی جلوه داده شده و از سوی دیگر آنان برای این برخورداری ، نیازمند بی نصیبی قشر اعظمی از جامعه از جمله کارگران و معلمان و..... هستند.
چرا برای دانش آموزان مجلس دانش آموزی گذاشته اند اما برای معلمان تشکل مدنی فعالی نیست؟ اولی برای تربیت نقش های سیاسی است که جایگزین خودشان خواهد بود با روش تربیت و آموزش خودشان . دومی اگر قرار است چنین تشکلی داشته باشد بایستی مسئولین پاسخگوی خواسته های آنان به نمایندگی از کل معلمان باشند و چون نمی خواهند چنین شود لذا دستمان خالی است. اگر چنین تشکلی بود دیگر تجمیع بازنشستگان 70 - 90 ساله جلوی مجلس لازم نبود. آنان موظف هستند به تشکل رسمی پاسخگو باشند اما به افراد یعنی حسن و حسین و ..... خیر. برای همین هیچگاه احدی ولو رئیس یا سخنگوی کمیسیون آموزشی مجلس یا فردی از اعضای مجلس یا خود رئیس قوه مقننه برای عرض سلام و شنیدن درد دل های آنان حاضر نشده اند.
آری ،
شما ما معلمان را با هر چوبی که در دسترس داشتید زدید و زدید ، جراحت ظاهری نبود چون تماس فیزیکی صورت نگرفته اما امان از تخریب و جراحت روح و روان و شعور و ادراکمان.
همه ما گه گاهی یاد اولین دریافتی حقوق خود می افتیم زمانی که کرایه تاکسی 5 ریال بود و بلیط اتوبوس شهری 2 ریال و گوشت قرمز کیلویی 250 ریال و..... حقوق مان کم بود اما زندگی مان بد نبود. حداقل آرامش حاکم بود و دغدغه قرض های میلیونی بانک ها نبود. چشم هم چشمی نبود و برای خود ِخویشتن می زیستیم و پای مان را به اندازه گلیم مان دراز می کردیم. خانه هایمان اگر رونق نداشت اما صفا داشت. شهر خلوت بود و محدود انسانهایی اتومبیل داشتند و.... به قول آن همکار نمی گویم برگردیم به 50 - 60 سال پیش ، اما می گویم که با ما هر چه کردید شما کردید. وقتی یک نظام اجتماعی بدون هر نوع برنامه ریزی سیستماتیک یک شبه مدرنیته می گردد اوضاع قمر در عقرب می شود. خرده نظام های کشور با نظام اجتماعی منقلب شده ، متناقض می گردد و پاسخگویی به خواسته ها ناممکن می شود.
شما فقط توقع زندگی را مدرنیته کردید نه محتوا و رفاه زندگی را. ما ماندیم و کار کرده و حق نگرفته و محرومیت از دو دو تای زندگی مدرن. مرفهان با لذت وصف ناپذیر و اعتماد به نفس سر به فلک کشیده از ثانیه های زندگی با تصاحب جلوه های زیبای آن در ویترین مغازه ها و ظاهر و باطن شیک ویلاها و برج های ساخته شده بهره وافر ببردند و ما معلمان انگشت به دهان ایستادیم و تعداد طبقات برج های آنان را شمردیم و یا با نگاه خیره گشته خود اتومبیل براق زیبای آخرین مدل 600 – 800 میلیونی آنان را تا افق تعقیب کردیم. عده ای به ناحق شدند دارندگان همه چیز و عده ای ظالمانه از برخورداری سهم واقعی خود بازماندند. یعنی شد داستان خوردن آهو و گفتن یا هو.
ما معلمان در ظاهر بدون هر ولی نعمتی در میان تمامی مشاغل موجود در کشور سِیلون و وِیلون هستیم.
ما معلمان برای بقا و دوام حیات خود و خانواده خود مجبور به فعالیتی هستیم که ارج گذاری ندارد.
ما معلمان هستیم اما دیده نمی شویم.
ما معلمان فعالیت اقتصادی داریم اما برخوردار نیستیم.
ما معلمان شمع فروزان محفل هر دانش آموزیم اما دل افروزی نداریم.
ما معلمان تنها شغل به حال خود رها شده ایم که دلسوز چاره ساز نداریم.
ما معلمان محرومیم. هستند مشاغلی که برخوردار نیستند اما محرومیت ما معلمان در خور شأن مان نیست.
ما معلمان به جز مهربانی و صبوری و گذشت هیچ معامله ای با فرزندان شما نداشته ایم اما در مقابل این فداکاری ها ، تمامی نامهربانی ها از سوی شما بر ما مستولی گردیده است.
ما معلمان دیوار کوتاه متهم سازی تمامی کوتاهی های سیاستمداران و کارگزاران نظام های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی کشوریم.
و امروز وزیر آموزش و پرورش ،
شما همانند وزرای سابق ، ما را در بی نصیبی از حقوق و امتیازات خودمان تنها گذاشتید.
من معلم در این جامعه فقط پشت صندوق آرانشین یا رأی دهنده نیستم. چرا ما معلمان را سیاهی لشکر مطامع سیاسی خود فرض می کنید ؟ شما با سودجویی از جاذبه تحریک افکار عمومی یا وعده های تو خالی غیر عملی ، در هر بار ما را از خود بیخود می کنید اما باز مغبون مائیم. و چرا برخی از ما معلمان هر بار خطا می کنیم؟ آزموده را آزمودن خطاست اما هر بار ما ضرر می کنیم .
تبدیل واقعیت پرداخت دیون به مطالبات از جمله دهن کجی های نابخشودنی آن وزارتخانه در خصوص معلمان این دیار است. در دیناری که رسول اکرم "ص" پیدا کرده بود و تا صبح نگران نیافتن صاحب آن بود که مبادا بمیرند و مال آن فرد عودت نکنند. اما شما مطمئنید چون می گوئید اگر من نه دیگری ، می آید و می پردازد اما در این بین عمر و نیاز معلم هست که می میرد و بی بهره می ماند. یعنی من طلبکار عمرم تمام می شود اما شما همچنان دهه ها بدهکار می مانید. کدامین اساسنامه یا قرارداد اشتغال ، چنین معامله ای را جایز شمرده و مجوز آن را داده است؟!!
یا پرداخت 96 درصد کل بودجه وزارت آموزش و پرورش برای حقوق کارکنان . 96 در صدی که اوضاعش این است وای به حال 4 در صد مابقی. یعنی انتظار معجزه از کارکرد یک معلم یا یک مدرسه برای پیشبرد امر آموزش حقیقتا انتظاری به دور از عقل است !
ما معلمان هم کم مقصر نیستیم . بگذارید فردا احکام جدید زده شود چنان معجزه آسا به افزایش 150 - 200 هزار تومان حقوق خود خرسند و شادمان خواهیم بود که تا آستانه سال جدید و یا هفته معلم دیگر ، سکوت و آرامش همه جا مستولی خواهد شد.
مشکل امروز ما معلمان فقط اوضاع معیشتی نیست ، نظام آموزشی ما ایام استحاله سختی را سپری می سازد و معلوم نیست که یک دهه دیگر از بدنه بیمار آن چه بر جای خواهد ماند. اما اساسی ترین دردمان عدم تأمین یا قرار گرفتن در زیر خط فقر است . دقت کنید زیر خط فقر !!!!
شما با واداشتن ما به افزایش حق و حقوق خودمان ، هیبت و اهمیت شغلی مان را قربانی بی تفاوتی خود ساخته اید. مردم ما معلمان را پرتوقع و سیری ناپذیر قلمداد می کنند. شما همه مردم را در مقابل معلم برای مذمت و نکوهش او افراشته ساخته اید و حیثیت و آبروی ما را زیر پای آنان بی اعتبار ساخته اید.
ما معلمان خواستار توجه همه جانبه تمامی مسئولین کشور به امر خطیر آموزش و پرورش هستیم. موعظه یا روخوانی مشکلات و معضلات آموزش و پرورش که امروزه خصوصا در هفته معلم برای تزریق آرام بخشی به روح و جسم نحیف و بیمار معلمان صورت می گیرد فقط یک همسویی سیاسی برخی زیرکان کار کُشته است که متأسفانه مرهم دردهای ما نیست. امروز زمان اَزبر کردن دانسته ها یا ذکر بدیهیات نیست
امروز معلم این سرزمین آگاه است و فقط آب بابا تدریس نمی کند. امروز معلم این سرزمین تبدیل به دیگ بخاری گردیده است که هر آن ، احتمال انفجار آن وجود دارد.
ما معلمان از بس برای برخورداری منطقی و همسطح با تمامی مشاغل کشور فریاد برآورده ایم و نالیده ایم امروز فوق العاده خسته و نومیدیم.
و متأسف هستیم که به جای تولید دانش و پرورش دانشمند، درگیر تلاش برای پر کردن خلأهای زندگی خود هستیم. دقت کنید دیگر از دانشمندانی که حاصل تعلیم و تربیت دو دهه اول انقلاب بودند امروز خبری نیست چون در این دو دهه خصوصا دهه اخیر ، با درگیری روح و اندیشه معلمان جهت مبارزه با موقعیت قرار گرفته شده آنان را بدون انگیزه ساخته اید. عزت و اعتلای یک جامعه در سایه تلاش معلمان آن ممکن می گردد. حال بر لب جوی بنشینید و بر اعتلا یا ذلت آن بیفزائید.
وظیفه اصلی من معلم افزایش حجم علمی معلومات فعلی بشر است. گفت و گو ، نقد و بررسی ، بحث ، سخنرانی ، نوشتن ، تحقیق و تفحص ،همفکری با هم رشته ای خود و.... و تربیت دانش آموزان فهیم و خردمند از اهمّ آنهاست . این رسالت اصلی من معلم را قربانی زندگی مشقت بارم ننمائید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وزیر محترم و با « تدبیر و انصاف » آموزش وپرورش، جناب آقای بطحایی ، در باره ی تجمع اخیر معلمان فرموده اند:
این تجمع، به دور از تدبیر و انصاف بود !
جناب آقای وزیر !
آیا معلم بوده اید؟
آیا تجربه ی زندگی با حقوق زیر ۲ میلیون تومان را دارید؟
آیا می توانید « شرمنده ی خانواده » بودن را درک کنید؟
آیا می دانید معلمان و بازنشستگان نجیب این سرزمین چند دهه است که حسرت حداقل ها را بر دل دارند و هردفعه به خاطر « شرایط خاص کشور » دم برنیاورده اند؟
آیا توانایی درک این موضوع را دارید که همین معلمانی که شما اعتراضات به حق شان را بدون (مجوز) و بی انصافی می دانید، در زمان جنگ، علاوه بر حضور در جبهه ها، هفته ای دوساعت، اضافه تر از موظفی شان کار کردند و وزیران با انصاف قبل از شما آن را وظیفه ی معلمان دانستند و تا به امروز، آن دوساعت « بدون مجوز قانونی » جزء وظایف شان شد؟
آقای وزیر !
از کدام مجوز، حرف می زنید؟
همان مجوزها که موجب اختلاس های میلیاردی می شود ؟
جناب وزیر محترم
آیا از تبعیض های وحشتناک بین معلمان با سایرکارکنان دولت اطلاع دارید؟
آیا می دانید، هم کلاسی های معلمان در دوره دانش آموزی شان که بعضا آمادگی درسی مناسبی نداشتند و در هیچ دانشگاهی پذیرفته نشدند و به ناچار وارد اداراتی دیگر شدند ، الان با زندگی نسبتا مرفه شان، چه فخرها به دانش آموزان برتر آن دوره که معلم شده اند، نمی فروشند؟
آقای وزیر
آیا می دانید کیفیت آموزش در مدارس مان به چه حدی از اضمحلال رسیده است؟
آیا می دانید عدالت آموزشی سال هاست وجود ندارد؟
آیا می دانید سرزمینی که در آن یک لباس شخصی سیلی به معلم آن هم بانوی معلم بزند ،هرگز روی پیشرفت و افتخار را نخواهد دید؟
جناب بطحایی ؛ فرزند ۸ساله ی من، واژه ی انصاف را، خیلی بهتر از حضرتعالی درک کرده است، وقتی به علت نداشتن کیف یا لباس یا ... آن چنانی، توسط فرزندان سایر اقشار، مورد تمسخر قرارمی گیرد و با چشمان اشک بار به منزل می آید، در پاسخ سوالات من می گوید، در راه مدرسه زمین خورده است و وقتی با پی گیریهای من متوجه می شود که جریان را فهمیده ام، با تمام معصومیت بچه گانه اش می گوید :
« وقتی بزرگ بشم، میخوام برات بی ام و بخرم »
و تازه می فهمم به خاطر اتومبیل نداشته یا مدل پایین پدرش نیز مورد تمسخر قرار گرفته....
آقای وزیر
اگر اینها را می دانید و باز هم معلمان را به بی انصافی متهم می کنید که باید در تعریف کلمه ی انصاف تجدید نظر کرده و به دنبال یافتن آن در وجود خود باشید .
و اگراز این مشکلات بی خبرید لطفا با پست وزارت تان خداحافظی کرده و بیش از این دل معلمان را به درد نیاورید .
جناب وزیر !
مطمئن باشید این مطالب گوشه ای از درد دلهای معلمان این سرزمین است و کار اسرائیل و آمریکا و کشورهای خرپول منطقه و... نیست.
لطفا
کمی
تدبیر و انصاف
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ نایب رئیس فراکسیون حقوق شهروندی مجلس از پیگیری درباره وضعیت معلمان دستگیرشده از طریق وزرای اطلاعات، کشور و آموزش و پرورش خبر داد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز سهشنبه 12 آبان ماه 1394 در دیدار هزاران نفر از دانشجویان و دانشآموزان :
" بدانید شعار "مرگ بر آمریکا "ی ملت ایران دارای پشتوانهی قوی و عقلانی است و معلوم است که مراد از این شعار، مرگ بر ملت آمریکا نیست ؛ این شعار یعنی مرگ بر سیاستهای آمریکا، مرگ بر استکبار؛ این دارای پشتوانهی عقلانی است و قانون اساسی و تفکرات عقلانی ما به این ناطق است و این مسئله برای هر ملتی قابل فهم است ."
گروه اخبار/ حجت الاسلام « محی الدین بهرام محمدیان » رئیس سابق سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به تازگی در یادداشتی که در خبرگزاری تسنیم منتشر شده است نسبت به تجمع معلمان و نیز برخورد نامناسب با آنان واکنش نشان داده است .
در بیش از 10 سال مسئولیت ایشان به عنوان معاون وزیر آموزش و پرورش این نخستین بار است که ایشان نسبت به چنین موضوعاتی واکنش نشان می دهد .
روزپنج شنبه تعدادی از معلمان در تهران مقابل ساختمان مجلس در بهارستان تجمع کردند. تجمع اينبار آنها مانند دیگر تجمع هایشان در سکوت برگزار شد و معلم ها پلاکاردهایی که روی آن شعارهای صنفی نوشته شده بود در دست داشتند.
شعارهایی مانند:«آموزش رایگان»، «حداقل درخواست ما حقالتدریسی ماست»، «بیمه کارآمد حق فرهنگیان است»و ... . تجمع از ساعت 10صبح در فضایی آرام شروع شد تا اینکه در ساعت 11:15 نیروهای امنیتی به معلمها حمله کردند و در فضایی وحشتناک آن ها را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
درگیری میان معلم ها و ماموران با بازداشت 15 نفر از معلم ها و زخمی شدن تعدادی از آنها در حالی به پایان رسید که خانواده های آنها ساعتی بعد در مقابل ساختمان پلیس امنیت در خیابان 15 خرداد منتظرشان بودند. مدتی بعد از بازداشت معلمها، وزیر آموزش و پرورش در حساب توییتری خود به این نحوه برخورد با آنها واکنش نشان داد و گفت که اقدام نیروهای امنیتی برای بازداشت معلم ها در این شرایط به دور از تدبیر و امید بود. او نوشت:« از دیروز پیگیر مسائل معلمانی بودم که در تجمع روز پنجشنبه حضور داشتهاند. هر چند تجمع بدون اخذ مجوز و در شرایط سیاسی کشور و دولت کاملا به دور از تدبیر و انصاف بود ولی با مساعدت نهادهای مربوطه بخش عمده مشکلات برطرف شده است. همچون گذشته بر عهد خود هستم و پیگیر مشکلات همکارانم خواهم بود».
این معلم ها به کمبود بودجه آموزشی و حقوق پایین اعتراض داشتند. همزمان با تجمع معلمها مقابل مجلس تعدادی دیگر از آنها در شهرهای مختلف تبریز، کرمانشاه و مریوان نیز در تجمعات مسالمت آمیز برای دریافت حق و حقوقشان شرکت کرده بودند.
صدیقه پاک ضمیر، همسرمحمد حبیی، معلم بازداشت شده توسط نیروهای امنیتی که همراه با همسرش در تجمع معلم ها مقابل مجلس حضور داشت، در گفت و گو با« قانون» میگوید:«تجمع از ساعت 10 صبح مقابل مجلس شروع شد. شعارهایی که معلم ها در فضای آرام سر می دادند درباره مطالبات صنفی، مسائل معیشتی معلم ها و آموزش رایگان برای دانش آموزان بود. نزدیک به یک ساعت و ربع از تجمع گذشته بود که نیروهایی با لباس های شخصی به معلم ها حمله کردند و تعدادی از آن ها همراه با همسر من را دستگیر کردند و به پلیس امنیت 15خرداد بردند». او تعداد معلمان بازداشتی را 15 نفر اعلام میکند و میگوید:« هنوز 6 نفر از معلم ها در بازداشت به سر میبرند که تعدادی از آنها از اعضای هیات مدیره انجمن صنفی معلم ها هستند. این 6 نفر را به دادسرای اوین منتقل کردهاند و گفته اند که با قرار وثیقه 50 میلیون تومانی آزادشان می کنند اما همکاران این وثیقه را قبول نکرده اند و منتظر هستند تا صبح شنبه این قرار را به کفالت تبدیل کنند».
بازداشت قبلی محمد حبیبی در ماه های آخر سال گذشته توسط ماموران در مقابل چشم دانشآموزان و در نزدیکی مدرسه اتفاق افتاده بود. صدیقه پاک ضمیر درباره برخورد دانش آموزان وقتی که معلمشان را در حال بازداشت دیدند، می گوید:« به هر حال زندان جایی است که خلافکارها می برند و جای معلم در زندان نیست. دانش آموزان بعد از اینکه همسرم از زندان آزاد شد و به مدرسه رفت به او گفته بودند: « آقای معلم، ما دیدیم که ماموران شما را بازداشت کردند و بردند». همسر من با صداقت با دانش آموزانش برخورد می کند و به آنها می گوید که علت بازداشت او پیگیری مطالبات صنفی و مطالبات دانش آموزان است. به هر حال بخشی از مسائل صنفی مربوط به معلم هاست و بخشی از آن مانند آموزش رایگان مربوط به دانش آموزان است».
بازداشت معلم ها در حالی اتفاق می افتد که بخش زیادی از نیروهای حقالتدریس هنوز حقوقشان را بعد از ماه ها نگرفته اند. معلم های بسیاری هستند که در روستاها خدمت می کنند و حتی برای هزینه رفت و آمدشان هم دچار مشکلات زیادی هستند. آنها نه تنها حقوق نمی گیرند بلکه برای رفت و آمدهایشان هم دچار مشکل هستند. یعنی هم باید وقت شان را بگذارند و هم هزینه رفت و آمدشان را بدهند اما در برابر آن حقوقی دریافت نمی کنند.
بنا بر اصل 27 قانون اساسی، برای برگزاری تجمعات صنفی نیازی به دریافت مجوز از نهادهای مربوطه نیست و این تجمع صنفی هم در فضایی ساکت و آرام برگزار شد.
محمدرضا نیک نژاد، عضو کانون صنفی معلمان ایران که خود نیز تجربه بازداشت و زندان را در زمينه پیگیری حق و حقوق صنفی معلم ها دارد، در گفت و گو با «قانون» میگوید:«سال هاست که معلم ها برای گرفتن مطالباتشان دست به دامن تجمع در سکوت می شوند و این در حالی است که همیشه این تجمع ها با دخالت نیروهای امنیتی به هرج و مرج و خشونت کشیده شده است. ما در سکوت کنار هم میایستیم، پلاکاردهایمان را بالا می بریم و در نهایت بیانیه مان را در انتها می خوانیم و می رویم اما این بار علاوه بر به خشونت کشیدن تجمع، معلم ها را ضرب و شتم کردند. معلم ها از اقشار فرهیخته جامعه هستند و دانشآموزانی که قرار است فردا آینده ایران را بسازند، زیر نظر همین معلم ها تربیت میشوند». این فعال صنفی معلم ها درباره نحوه برخورد دانش آموزان با این موضوع می گوید:« من در سه مدرسه مشغول به تدریس هستم و این طبیعی است که بچه ها و خانوادههایشان در خبرها و کانالهای ارتباطی- اجتماعی خبرهای بازداشت ما را می خوانند و از آن مطلع می شوند. برخورد بخش زیادی از دانش آموزان همواره پر از سوال است؛چون آنها نمی توانند این موضوع را هضم کنند که معلمشان؛ کسی که قرار است از او چیزی یاد بگیرند، بازداشت شود».
نیک نژاد از روزهایی میگوید که تازه از زندان آزاد شده بود و در مدرسهای جدید مشغول به تدریس شده بود:« قرار بود من به دانشآموزان کلاس هفتمی که 12ساله بودند، درس بدهم. یکی از دانشآموزان با خجالت زیاد آمد و به من گفت که آقا، ما در اینترنت دیده ایم که شما را بازداشت کرده اند و زندان رفتهاید. من شوخی و جدی را با هم قاطی کردم و به او گفتم اما بیشتر دانش آموزان حتی اگر بدانند هم این موضوع را به معلم بروز نمی دهند». نیک نژاد، فراوانی بازداشت های فعالان حقوق بشر و صنفی که در سال گذشته انجام شده است، دلیلی برای از بین رفتن قبح این موضوع اعلام میکند و می گوید:« نگاه جامعه درباره بازداشت هایی که به صورت صنفی انجام می شود منفی نیست؛ البته به هر حال زندان جای مجرم هاست و ما با بچهها صحبت میکنیم که اتهامی زده شده و ما با مسئولان زندان صحبت کرده ایم و ماجرا رفع شده است».
معلمی که بعد از 7 ماه خدمت بی حقوق جان داد
می گویند معلمی عشق است، شغل نیست. شاید معلم ها با شنیدن این جمله تنها لبخندی به لب بیاورند که دردهایشان را پنهان کند اما حقیقتش این است که معلم های حق التدریس و خرید خدمت شاید تا ماه ها هیچ حقوقی نگیرند. بارها برای گرفتن حقوقشان مراجعه کنند و در جواب بشنوند که هنوز دولت بودجه ای را برای پرداخت حقوق آنها در نظر نگرفته تا بودجه اش تامین نشده است.
سال گذشته حمیدرضا گنگوزهی، معلم مدرسه روستای نوکجو در سیستان و بلوچستان زیر آوار دیوار کلاس ساختمان قدیمی مدرسه دفن شد و فوت کرد. او تازه هفت ماه بود که معلم شده بود اما یک ریال هم حقوق نگرفت. سال گذشته اعلام کردند تمام مطالبات فرهنگیان تا اردیبهشت و هفته معلم پرداخت شود اما هنوز بخش زیادی از این مطالبات پرداخت نشده است.
نیک نژاد درباره به تاخیر انداخته شدن پرداخت حقوق و مطالبات معلم ها می گوید:« ما هنوز بخشی از اضافه کارهای سال قبل را دریافت نکرده ایم. طلب هایی که بعضی از آنها شاید به 500 هزارتومان هم نرسد اما سال ها برای دریافت آن باید صبر کنیم. به ما می گویند که پرونده مطالباتتان وارد دیون شده و معلوم نیست کی بتوانیم آن را پرداخت کنیم». معلمها برای یک ماه کار باید حقوقی معادل مبلغی که وزارت کار مشخص کرده دریافت کنند اما به بهانه های مختلف آنقدر تکه تکه حقوقشان را کسر می کنند که دیگر چیزی از آن باقی نمی ماند. این فعال حقوق صنفی با اشاره به وضعیت معلم های حق التدریسی و خرید خدمت می گوید:« این معلم ها روزهای جمعه و تعطیلات رسمی و در تعطیلات تابستانی حقوق ندارند. در نهایت از یک میلیون حقوق تصویب شده وزارت کار، گاهی 450یا 400 هزارتومان آن را دریافت می کنند آن هم تاخیرهایی که ماه ها طول میکشد. معلم های حق التدریسی اگر هم بیمه داشته باشند، 15 روز در ماه است».
نیک نژاد این برخورد با معلمها را نوعی توهین و تحقیر آنها می داند و می گوید:«اما اعتراض معلم ها به مقامات بالا به جایی نمیرسد چون آنقدر نیروی بیکار در کشور است که خیلی زود برایشان جایگزینی در نظر گرفته می شود و در نهایت دست خالی بیکار می شوند. معلم با خودش می گوید چرا باید کار کند و به جای اینکه برای کار بی مزدش از او قدردانی شود، او را تحقیر می کنند».
بعضی از آنها با دلار داراي قیمت 3600 تومان کارشان را شروع کردند و حالا دلار به 6500 تومان رسیده است. ارزش پولشان نصف شده و برای ادامه زندگی دچار اضطراب و پریشانی هستند. این طور است که وقتی میبینند که حرفشان به جایی نمیرسد و اعتراضهایشان در روزنامه ها بارها گفته می شود بی آنکه نتیجه ای داشته باشند، دست به تجمع مسالمت آمیز می زنند که آن هم با برخورد مواجه می شود.
روزنامه قانون