
سلام
ولی محترم سمیرمی ،
نمی دانم توان دفاع از حیثیت شغل معلمی را دارم یا خیر، اما چون ایمان دارم عیار معلم دلسوز حقیقی حتی بالای 24 است ، لذا قلم به دست شدم تا چند کلامی با شما داشته باشم . هیچ جملۀ بنده یقین نمی تواند کلی باشد و طی تحصیل و خدمت خود همگی شاهد بر هر نوع معلم یا همکار بوده ایم . دردنامۀ این ولی هنوز تأیید یا تکذیب نشده است اما می تواند کم و زیاد گویای واقعیت های جاری باشد. لذا :
این که می گوئید تربیت و آموزش فرزندم را هیچ می انگارند اما آستین پیراهن او را بزرگنمایی می کنند ، این درد 40 ساله ماست. با پوزش از همکاران ، به جای آن که در پی عفت نگاه و پاکی تصور باشند دیده شدن آرنج تا مچ دست مردان را تابو فرض گرفته اند. کجا آمده است که معلم و دانش آموز مذکر باید چنین کند؟ آئین نامه انضباطی !
نمی توانم در سایتی که متعلق به فرهنگیان است جور دیگر بنویسم اما یقین داشته باشید که گناهی در دفترچه اعمال ، از این قِبل نگاشته نمی شود. این یعنی عقب نگه داشتن باور نوجوان و جوان سرزمین من. جملۀ زیبایی در این خصوص نوشتید عینا می آورم :
" از آنجا که ما ایرانی ها در محدودیت ها استعدادهایمان شکوفا می شود......"
آری ؛ دقیقا درست است . ما ایرانی ها خلّاق شرایط قوانین و دستورالعمل های غلط و غیر منطقی و یا تحمیلی هستیم. تا فشاری احساس کنیم فوری راه میان بُر را می یابیم و خود را خلاص کرده و به تحسین و مرحبای خود نشسته و به وضع کنندگان آن موارد قاه قاه می خندیم.

از این که وقتی معلمی ضعف هایی برای تدریس یا اخلاق خود دارد در کلاس درس با ابزار نمره ، این کاستی را جبران می کند شکی نیست اگر علاقه مند بودید می توانید یادداشتی تحت عنوان " ناکارآمدی ابزارهای سنتی حکومت معلم در کلاس و نیاز به تحول در نظام آموزشی "را در 21 بهمن سال 96 در همین سایت مطالعه نمائید. خصوصا نمرۀ مسمتر حدود اقتدار معلم گردیده است. معلمان مُنصِف بر اساس خلاقیت خود بر روی این نمره مانور می دهند چون گذاشتن شرط تشویق برای گرفتن نمره خوب در امتحان پایانی و دادن نمره مسمتر بر اساس آن به عنوان آخرین فرصت برای کوشش جبرانی و در به خود آمدن دانش آموزی که طی سال تحصیلی غفلت ورزیده یا مشکل خانوادگی داشته و یا بیمار بوده و بسیار مؤثر هم هست.
دبیر جغرافیایی داشتیم که در سال 57 از لحظه نشستن بر روی صندلی شروع به گفت و گوی داغ سیاسی می کرد تا یک ربع آخر زنگ که به روخوانی کتاب می پرداخت ، البته یکی از دانش آموزان می خواندند. ایشان در حالت نشسته مثلا کشور کوچکی مثل فلسطین را برای کلاس 40 نفره در نقشه نشان می دادند ! و اصلا از جای خود بلند نمی شدند . غالب دانش آموزان دعایشان همیشه خدایا معلم درس نپرسد هست، دانش آموز متوجه نتایج چنین کوتاهی نیست و برخی از معلمان از این فاکتور برای استراحت خود یا برای از کار در رفتن خود سوء استفاده می نمایند.
این که نمره 17 دانش آموز یک کلاس در قرائت فارسی زیر ده شده یک فاجعه آموزشی است و ناشی از ضعف معلم و مدیر مدرسه است ، یک دانش آموز هر چقدر هم ضعیف باشد حداقل می تواند در روخوانی کتاب فارسی نمره قبولی بگیرد! مگر این که عقب ماندۀ ذهنی باشد. بنده معلم پسر شما را نمی شناسم اما تجربه چنین می گوید.
عدم گوش دادن به شکایات یا اعتراضات اولیا توسط تمامی کارکنان مدرسه نیز دال بر پوشش دادن خطاها و ضعف هاست. ترس از افشا یا بزرگنمایی کاستی ها کادر مدرسه را به فرار از اولیا هدایت می نماید. من مطمئن هستم چند همکار دلسوز کاری در این دبیرستان مشغول به کار هستند اما چگونه شرایط غمنامۀ شما را تحمل می کنند در عجبم !
از عدم تشکیل انجمن اولیا و مربیان ، چگونه اداره بی خبر می ماند ؟ چرا اولیا طی سال تحصیلی اعتراضی به ادارۀ متبوع ننموده اند؟ آیا اولیا نیز مقصر نیستند ؟ این تقصیر اگر عین واقعیت است دامن تمامی کادر مدرسه اعم از مدیر و .... را هم به ماجرا می کشاند. آیا گزارشات و امضاهای آن ساختگی بوده یا اصلا گزارشی به اداره ارسال نگردیده است ؟ قصور اداره در این مورد کمتر از کادر مدرسه و اولیای دانش آموزان نیست.
به اعتیاد معلم اشاره نمودید تصورش بسیار سخت است . معلم از سوراخ سوزن رد می شود تا جذب آموزش و پرورش شود. این موضوع را باید به اثبات برسانید و خدای نکرده افترایی در کار نباشد. گاه افراط در کشیدن سیگار نیز فرد را همانند معتادها نشان می دهد. البته این به منزلۀ دفاع نیست ، باورش برای من معلم سخت است.
اما چند کلامی با مسئولان آموزش و پرورش :
وقتی برای بازدید مدارس به مناسبت هایی خاص برای ارضای خاطر خود بابت عمل طبق وجدان و دلسوزی ، به بزرگترین و خاص ترین مدرسه می روید و روبان های رنگی را با قیچی دور گل در سینی نقره ای با خنده های مستانۀ قدرت می بُرید، نتیجه اش پنهان ماندن ضعف ها و کاستی های اکثر مدارس سراسر کشور است. وقتی به خود زحمت نمی دهید تا با هلی کوپتر به آن مدرسۀ دورافتادۀ محروم فلان شهرستان بروید نتیجه اش رشد قارچی خطاها و لرزش های معلم و مدیر و......همان مناطق است. تقویت محرومیت به دلیل غفلت شما مسئولان باعث ظلم به آموزش کودکان و نوجوانان این سرزمین می گردد.
به یاد دارم تا دهه 70 ، ادارات آموزش و پرورش و حتی واحد پژوهش هر استان از افت تحصیلی و دلایل آن صحبت می کردند. آن قدر این واژه را می شنیدیم که عذاب وجدان می گرفتیم. اما بعد راه حل قبولی تحت هر شرایطی را برای دانش آموزان وضع نمودید و حتی تا در خانۀ معلم برای گرفتن نمره قبولی رفتید و آنقدر به او زنگ زدید که در مضیقه اخلاق قرار دادید و در نهایت با انفجار اخلاقیات ، حسن و حسین قبول شدند!! و بعد از درصد قبولی سخن گفتید. میانگین درصد قبولی همکار در ناحیه ، استان و کم مانده که در کشور را نیز پیگیری کنید غافل از ناهمگنی مدارس سراسر کشور. مدارس برخوردار و نیمه برخوردار و نابرخوردار را به خطا یکی دیدید و چنین شد که دیگر تصمیمات شما پاسخگوی واقعیت های موجود مدارس کشور نشد ، آنها فقط به چند مدرسه خاص اطلاق می گردیدند و این یعنی ترویج خطا و افت واقعی آموزشی. این بار دیگر فقط افت تحصیلی نبود ، افت اخلاقیات و ارزش و آموزش کشور هم بود.
فلسفه نمرۀ مستمر چیست ؟ آیا بدین طریق تلاش نمودید تا معلم در کلاس درس قدرت ادارۀ کلاس داشته باشد ؟ تا برخی از معلمان از دانش آموز عصیان گر کلاس ، بتوانند انتقام بگیرند و دل شان خنک شود. کمک به نمرۀ پایانی است ؟ اجبار معلم به پرسش شفاهی است ؟ ترساندن دانش آموزان از این اقتدار معلم است؟ و.....
معلم وظیفه شناس که می داند کجا و کی پرسش شفاهی داشته باشد یا کتبی ، به سنسور یا حسگری برای کنترل خود نیاز ندارد. چرا معلم را از حال طبیعی خود خارج نموده اید ؟ مگر دبیران ما چنین هدایت می شدند ؟ از به نام ترین دبیران شهر بودند چون هم آموزش می دادند و هم پرورش . امروز چه اتفاقی افتاده که خطای معلم یا کادر مدارس رو به افزایش است ؟ بحران کلی در اخلاقیات جامعه به وجود آمده یا مدارس ما دچار سونامی ارزشی گردیده اند؟
شما با دو شقه کردن وظیفۀ شغلی معلم و خلق نقش دبیران پرورشی در مدارس ، روح تربیت یا پرورش را از تعلیم و آموزش او گرفتید و نتیجۀ این جداسازی ، امروز با بحران های اخلاقی ( ناظم دبیرستان معین منطقه دو تهران ) و بحران های ارزشی ( مدرسۀ مورد خطاب همین ولی دانش آموز سمیرمی ) نمایان می شود. روح شغل معلمی در ترکیب هر دو وظیفۀ او توأمان زنده بود. حال این روح اسیر و عبد ناخالصی های فرهنگی است که شما بدان تزریق نموده اید.
نویسندگان و کارشناسان این همه در نوشته های خود آژیر خطر و قرمز را برای وزارت آموزش و پرورش به صدا در می آورند اما دریغ از جان پناه رفتن و تفکر اساسی برای یافتن راه حلی مؤثر.
جناب وزیر ،
وقتی مدیرکل یک منطقه کاستی را از وزارتخانه پنهان می سازد و قدرت یا اختیار عدم ارائه گزارش واقعی را دارد بدون آن که آب از آب تکان بخورد نشانگر دو واقعیت است :
1 ) انجام شرح وظایف همانند اسفنجی است که خطاها در سوراخ های آن می تواند پنهان بماند و با چشم غیرمسلح قابل رؤیت نیست.
2 ) اگر مدیر کلی قادر به پنهان سازی واقعیت های ناخوشایند است پس مدیر هم می تواند از مدیر کل برخی چیزها را پنهان سازد . چون سیستم ، بیمار احوال یا کج مدار است. پس معلم و یا هر نقش دیگر نیز از مدیر مدرسه و..... یعنی حاکمیت بی تفاوتی در کانونی که پنهان کاری در آن بلامانع است. واژه به من چه ؟ در چنین جامعه ای زیاد شنیده می شود . گاه تبدیل به یک اپیدمی کاملا مسرّی می گردد. نوعی بی خاصیت سازی انسانهای متعهد و ارزشمند در شغل خود. همان ژست مشهور انداختن کتف ها به بالا و کف دست باز و آویزان در دو طرف بدن : و بیان به من چه !
دادن نمره به میل معلم نه گرفتن آن بر اساس میزان یادگیری دانش آموز یعنی به خطر افتادن ماهیت اصلی نمره در ارزشگذاری آموزشی. یعنی کارکرد نمره تبدیل به اسلحه ای برای امیال شخصی گردیده است. یعنی دوری از اصل آموزش و پرورش. دانش آموزان وقتی شاهد چنین تزلزلی در عملکرد معلم هستند ، نمی توانند به مصداق های ارزشی دسترسی یابند و فردا در لابه لای جامعه به دنبال ابزارهایی برای کنترل و هدایت دیگران خواهند بود یعنی برهم زدن توازن حیات.
جناب وزیر ،
وقتی از شرایط نامناسب زندگی معلمان سخن می گوئیم و کسی بدانها گوش جان نمی سپارد ، نتیجه اش موجودیت همین مسایل است. معلم امروز به این نتیجه رسیده که به من هر چقدر می دهی ، من هم همانقدر جانفشانی خواهم کرد. یعنی همان مصداق گذشتگان : هر چقدر پول دهی همان میزان آش خوری یا هر چه در آش بریزی همان در قاشق ات در می آید.
آری برهم زدن قاعدۀ معلمان دیروز شرح وظایف معلمان امروز گردیده است و در این بین اصلا معلم را محاکمه ننمائید که با در بن بست نگه داشتن او اخلاقیات و وجدان شغلی و نجابت و وقار و صبوری او را قربانی کرده اید. تک تک نمایندگان این همه سال با تمامی وزرایی که کارکرد آنها در جهت بهبود اوضاع معیشتی معلم و توسعۀ آموزشی کشور ، ناکافی بوده است در این بین مقصر و حتی مجرمند.
جرمی که مورد مؤاخذه قرار نمی گیرد ، حبس و مکافات ندارد ، چون ماجرای پنهان سازی واقعیت از مدیر مدرسه آغاز و تا اون بالا بالا ها می رود. دست بالای دست بسیار است !
در جامعه ای که آموزش و پرورش در قتلگاه بی تفاوتی و هیچ انگاری مسئولین می سوزد ، چگونه انتظار اصلاح منش و قاعده و قانون باید داشت ؟
نظام آموزشی ما امروز آبستن حوادث بیشماری خواهد بود و بدتر آن که من معلم از این اوضاع هیچ دچار تعجب و شگفتی نمی گردم، چون چنین گردیدن آنقدر بدیهی است که نوشتۀ این ولی سیمرمی نه مرا به شک می اندازد و نه شگفتی .در انتظار وقایع تلخ تر از این هم
خواهیم بود...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش با اشاره به برگزاری تست هوش در پایه هفتم گفت: برای اولین بار در گزینش دانش آموزان تیزهوش بهجای استفاده از آزمون پیشرفت تحصیلی غیراستاندارد از آزمون هوش استاندارد استفاده شده است.
" در اکثر کشورهای غیرتوسعه یافته بوروکراسی به جای این که دموکراتیزه شود نوعی دولت زدگی بوروکراسی به خود گرفته است . " ( 1 )

قصد داشتم این مطلب را پس از نشست رسانه ای فاطمه مهاجرانی رئیس مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان و دانش پژوهان جوان ( این جا ) بنویسم اما فکر کردم شاید این بار وضعیت متفاوت باشد .
سه شنبه 19 تیرماه در نشست خبری « فاطمه مهاجرانی » رئيس مركز ملي پرورش استعدادهای درخشان و دانشپژوهان جوان با موضوع تشريح برنامههای المپياد جهانی زيست شناسی 2018 پس از آن که موضوع برگزاری المپیاد با سخنرانی و پرسش و پاسخ خبرنگاران در عرض کم تر از 45 دقیقه از ظرفیت پیش بینی شده 2 ساعت به پایان رسید از خانم مهاجرانی پرسش کردم :
اگر برگزاری امتحان ورودی مدارس پایه هفتم به سبک پیشنهادی مرکز سنجش باعث اعتراض گسترده داوطلبان و خانواده ها شود مسئولیت آن بر عهده چه شخص یا کدام بخش آموزش و پرورش است؟
مهاجرانی :
آموزش و پرورش یک خانواده است. خانواده هم مشکلاتش را در درون خودش حل می کند و یک سخنگوی واحد برای اعتراضات پیدا خواهد کرد .
صدای معلم :
با کمک رسانه ها ؟

مهاجرانی :
آموزش و پرورش جایی است درست مثل ارکان و اجزاء دیگر جامعه و حکومت که همه سعی می کنند به نوعی قصور و اشتباهات خود را به گردن دیگری بیندازند حتما با کمک رسانه ها. اگر کسی بخواهد قدرت رسانه را دست کم بگیرد حتما آسیب خواهد دید. رسانه ها بازوی توانمند مدیران هستند. اما در این مورد ما اعتقاد داریم که آموزش و پرورش یک خانواده است ، تصمیماتی که گرفته می شوند در راستای تصمیماتی است که وزیر خواسته اند و به همین خاطر همه پشت این تصمیم هستیم و کمکمان را می کنیم و امیدوار هستیم که در این زمینه بهترین نتیجه را بگیریم. "
پس از مدت ها کش و قوس بر سر آزمون مدارس تیزهوشان و نحوه برگزاری آن سرانجام 5 مرداد این امتحان سراسری با شرکت 150 هزار نفر برای تعیین 15 هزار نفر برگزار شد .
بر اساس مشاهدات آزمون دهندگان این آزمون همان آزمون ریون ( Raven ) بوده است . بر خلاف آن چه خانم مهاجرانی و سایر مسئولان ستادی تصور می کنند آموزش و پرورش یک خانواده نیست
( Raven ) از شناخته شده ترین تست های سنجش نمره بهره هوشی است که از آن با عنوان تست هوش تصویری نیز یاد می شود.
آزمون ریون از ماتریس ها یا سری تصاویر انتزاعی تشکیل شده است و سوالات با درجه دشواری فزاینده ای چیده شده اند که ضریب هوشی افراد را به خوبی به چالش می کشند.
لازم به ذکر است که افراد با دادن تست هوش تصویری ریون براساس امتیاز یا بهره هوشی یا همان iq ای که بدست می آورند در 7 طبقه تقسیم می شوند. ( این جا )
این آزمون در سالهای متمادی گذشته به عنوان یکی از آزمونهای مشاوره ای درکنار آزمون جان هالند برای هدایت تحصیلی دانش آموزان مورد استفاده قرار می گرفت اما در سالهای بعد آزمونهای دیگر جایگزین این آزمون گردید .
برخی از مخاطبان و ذی نفعان در این آزمون نسبت به محتوای آن انتقاداتی داشته اند .
حتی برخی عنوان می کنند که تعدادی قبلا از محتوای آزمون اطلاع داشته اند که البته با توجه به سوابق مرکز سنجش می تواند مورد تامل و مداقه قرار گیرد .
برخی از منتقدان عنوان می کنند بهتر بود برای ورود به مدارس سمپاد آزمون استاندارد دیگری استفاده می شد که علاوه بر دقت، صرفا IQ را نسنجد بلکه جنبه های دیگر روانشناختی از جمله هوش اجتماعی و هوش هیجانی و استعداد را نیز سنجش نماید ...

اما نکته مهم اظهارات حمید رحمانی معاون مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان و دانش پژوهان جوان در گفتوگو با خبرنگار حوزه آموزش و پرورش گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان است .
رحمانی می گوید :
" در برگزاری این آزمون مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان صرفا بهره بردار است و استانداردهای پذیرش را تعیین کرده و در نهایت منتظر اسامی اعلامی از سوی مرکز سنجش آموزش و پرورش است تا بتواند برنامههایی مدون را طبق سیاستهای وزارت آموزش و پرورش برای پذیرفته شدگان اجرا کند.
وی با تاکید بر اینکه مرکز نقشی در فرایند برگزاری آزمون ندارد، ادامه داد: طراحی سوالات توسط گروهی از متخصصان برگزاری آزمون و توسط سنجش آموزش و پرورش انجام شده است. "
پرسش این است که آیا معاون این مرکز حتی یک بار محتوای آزمون را چک کرده است که متوجه شود این همان آزمون آماده ای است که نیازی به متخصصان مرکز سنجش نداشته باشد ؟
از سوی دیگر ایشان برای فرار از پاسخ گویی در برابر فشار افکار عمومی از همین حالا توپ را به زمین مرکز سنجش انداخته است و فقط گفته است که تعیین استانداردها با ایشان و مجموعه آن هاست .
حال پرسش از خانم مهاجرانی آن است که آن خانواده آموزش و پرورش چگونه می خواهد این مشکلات را در درون خود حل کند در حالی که معاونش مسئولیت را به دیگری احاله داده است .
مگر پرسش صدای معلم چه بود ؟
زمانی که سیاست گذار یک واحد و مجری واحد دیگری باشد بدون آن که مسئولیت ها کاملا تعریف ، مشخص و یا تبیین شده باشند طبیعی است که معاون مرکز تیزهوشان بخواهد دیگری را مقصر بداند .
مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش حداقل در 2 سال گذشته نتوانسته است کارنامه قابل قبولی در زمینه برگزاری سالم امتحان نهایی داشته باشد .
نکته تاسف آور این که هنوز عامل و یا مقصران لو رفتن سوالات امتحان نهایی معرفی نشده اند .
آیا برای پلیس فتا و سایر عوامل که سایر ماموریت های خویش را در مدت زمان خیلی کوتاهی به نحو احسن انجام می دهند انجام این کار امری مشکل بوده است ؟
آیا مسئولان تصور می کنند در این موارد " مدیریت زمان " به نوعی کمک به " حل مساله " است ؟
ناتوانی وزارت آموزش و پرورش در چنین مقولاتی موجب شده است تا حتی سازمان های دیگر مانند سازمان سنجش که حتی خودشان هم کارنامه قابل قبولی در زمینه کاری شان ندارند طلبکار آموزش و پرور شوند . ( این جا )
بر خلاف آن چه خانم مهاجرانی و سایر مسئولان ستادی تصور می کنند آموزش و پرورش یک خانواده نیست .
آموزش و پرورش جایی است درست مثل ارکان و اجزاء دیگر جامعه و حکومت که همه سعی می کنند به نوعی قصور و اشتباهات خود را به گردن دیگری بیندازند .
به باور من شکاف قدیمی و زخم کهنه " اداره – مدرسه " نه تنها بهبود یپدا نکرده است که عمیق تر و وسیع تر هم شده است .
تلفن خانم مهاجرانی زنگ می خورد ...
" سلام . ببخشید . جلسه هستم . "
رئیس مرکز تیزهوشان قبلا در برابر خبرنگاران گفت :
" اگر کسی بخواهد قدرت رسانه را دست کم بگیرد حتما آسیب خواهد دید. رسانه ها بازوی توانمند مدیران هستند. "
کجای تعریف مساله مشکل دارد ؟
( 1 )
نگرشی بر بنیان های دولت مدنی در غرب ، انوش جعفری ، انتشارات آرون ، چاپ اول ، ص 133
« ایوان ایلیچ »در عقاید خود که "مدرسه زدایی از جامعه" نام داشت مدارس را در پاسخ به کارکردهای دنیای نوین می دانست که انسان را هر روز و هر روز به مصرف بیشتر تشویق می کند.
مصرف بیشتر مستلزم تصاحب تکنولوژی و صنعتی شدن است و چه ابزاری بهتر از مدرسه و آموزش عالی جهت تصاحب این تکنولوژی .
حالا دور از درست بودن یا اشتباه بودن نظریات او که هنوز می توان بحث های زیادی را درباره آن مطرح کرد اما حالا اگر این مرحوم زنده بود احتمالا نهضت صدا و سیما زدایی و سینما زدایی را نیز راه اندازی می کرد .
صدا و سیما و سینمای ما از منظری به ضد تربیتی ترین رسانه های کشور بدل شده اند.
صدا و سیما هر روز مسابقه ای راه انداخته و مردم را تشویق می کند بر مصرف و مصرف و مصرف.صدا و سیمایی که قرار بود دانشگاه باشد.( یعنی چگونه باشد؟ شبیه دانشگاه های الان؟)
خانه های آن چنانی، کودکانی با موهای طلایی و چشمان آبی، مردان بور و خوش اندام و خانم هایی که لابد انواع عمل های زیبایی را روی صورت خود انجام داده اند.
خانواده بسیار خوشحال است و خانم خانه در انواع به روزترین دکورهای آشپزخانه غذا را می پزد و در رنگین ترین سفره ممکن اعضای خانواده و مهمان ها به صرف غذا مشغول می شوند یا در فضای سبز و باز همه در کنار هم و با خوشحالی تمام در حال صرف صبحانه هستند این ها همه از مشخصه های این آگهی ها در سیمای ماست.
نتیجه این گونه تبلیغات این می شود که نسل آینده این مملکت هر چه بیشتر تلاش می کند تا شبیه مردمان مغرب زمین شود با موهایی بور و چشمانی آبی و...
نتیجه آن می شود که توقعات نسل جدید نیز بالا می رود لابد حتما باید زندگی در خانه ای به این مساحت باشد و لوازم خانه با فلان برند خارجی باشد و...
نتیجه این نمایش مضحک این می شود که 19 میلیون حاشیه نشین این کشور باید بنشینند و هی غصه بخورند که این زندگیست که ما داریم و سرپرست خانواده نیز باید سر خود را هر روز به نشانه شرمندگی پایین بیندازد.
نتیجه آنکه امروز پذیرایی از مهمان و مراسم ها با تجملاتی ترین شکل ممکن برگزار می شود و یک به یک مهمان ها نیز معتقدند : یک مدل غذا بس بود، این ها اسراف هست و... اما هنگامی که نوبت به خودشان می رسد نمی توانند از چاهی که نهادهای فرهنگ ساز ما برای آنان کنده اند بگریزند.

در بسیاری از سریال ها تلویزیونی نیز نمی توان شغل خاصی را به بسیاری از شخصیت های داستان نسبت داد، این قضیه در فیلم های سینمایی کمدی اخیر سینمای ایران نیز شدت بیشتری پیدا می کند برای این امر می توانید رجوع کنید به دو فیلم سینمایی که اخیرا اکران شده اند "آینه بغل" با بازی محمدرضا گلزار و "دشمن زن" با بازی سام درخشانی
در آینه بغل محمدرضا گلزار که شخصیت اصلی داستان است یک سوپر میلیاردر است که در هیچ کجا نمی توان تصور کرد که چگونه این ثروت هنگفت را به دست آورده است، در مقابل او یک جوان پایین شهری با بازی جواد عزتی است(تقابل ثروت و فقر) که در یک گاراژ کار می کند و یک شب ماشین چند میلیاردی او را بر میدارد تا با نامزد خود دوری بزند و ...
زنان داستان نیز با آرایش و هیبتی خارج از عرف ظاهر می شوند تا لابد به جذابیت های جنسیتی داستان اضافه کنند.
در فیلم " دشمن زن" نیز که یک کمدی سطح نازل است نمی توان تصور کرد که شخصیت اول داستان که از زنان گریزان است،چگونه این ثروت را بدست آورده است او در نهایت عاشق دختری که متعلق به طبقه پایین جامعه است می شود( همان تقابل ثروت و فقر) و با او ازدواج می کند.
آرایش زنان نیز در این فیلم در وضع بدتری به سر می برد و از هیچ گونه شوخی جنسی و جنسیتی و خارج از عرف دریغ نمی گردد.

نتیجه به وجود آوردن این تصویرهای رنگارنگ ( حتی می توانید در پوستر بالا نیز نظاره گر باشید) آن است که باید پاسخی در برابر آن وجود داشته باشد وقتی بدین شکل افراطی چنین شخصیت هایی در فیلم و سریال به وجود می آیند شخصیت های واقعی در جامعه نیز به دنبال بر هم زدن ثروت هنگفت بر می آیند و چون موفق نشوند راه های دیگری را امتحان می کنند نتیجه آن می شود که کسی دیگر به فکر تولید و نان بازو خوردن نمی افتد . همه در فکر یک شبه پول دار شدن به وسیله دلالی و رانت و رابطه و لابد گرفتن ارز دولتی و عرضه کالا با ارز آزاد و گرفتن وام و پس ندادن آن بر می آیند.
همه در فکر آن هستند که شاید امشب بخت درب خانه آنها را بزند و به وسیله ستاره مربع و روبیکا و برنامه هایی از این دست که به قمارخانه ها بی شباهت نیستند پژوی 206 آلبالویی ( فراموش نکنید که رنگش آلبالوییست) را مال خود کنند.امروز صدا وسیما بیشتر از آنکه دانشگاه باشد و به دست عوامل دانشگاهی اداره شود به وسیله روبیکا اداره می گردد.
صدا و سیما و سینما اکنون به ضد تربیتی ترین رسانه های عصر ما بدل شده اند.ابزارهایی که بخش عظیمی از تغییر ذائقه نسل جدید را عهده دار شده اند؛ این طور نیست؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
به تدریج به یک سالگی دولت دوازدهم نزدیک می شویم .
در این زمینه عملکرد « سیدمحمد بطحایی » به عنوان وزیر آموزش و پرورش می تواند و باید مورد نقد و تحلیل معلمان و کارشناسان قرار گیرد .
« حسین شاملی یام» از معلمان شهرستان مرند در این زمینه نقدی نوشته است .
« صدای معلم » از همه فرهنگیان برای مشارکت در این بحث دعوت به عمل می آورد .