صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه بازنشستگان/

تجمع معلمان بازنشسته در مقابل وزارت آموزش و پرورش به خاطر پاداش بازنشستگی

امروز دوشنبه 28 خرداد ماه دومین تجمع معلمان بازنشسته در اعتراض به تعلل مسئولان در پرداخت پاداش بازنشستگی در مقابل وزارت آموزش و پرورش برگزار شد .

این معلمان با در دست داشتن بنرها و پلاکاردهایی بار دیگر اعتراض خود را نسبت به عدم پرداخت حق مسلم خود ابراز کردند .

تجمع قبلی سه شنبه 8 خرداد ماه در برابر وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید .

در آن تجمع تعدادی از معلمان به نمایندگی از سایرین با « علی الهیار ترکمن » معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش نشسستی برگزار کردند اما تاریخ دقیقی برای پرداخت  پاداش اعلام نشد .

همچنین  مهرداد خان‌ ماکو مدیر کل دفتر برنامه و بودجه وزارت آموزش و پرورش درباره پیگیری پاداش پایان خدمت فرهنگیان در تجمع پیشین اظهار داشت: جلسات متعددی با سازمان برنامه و بودجه برای تامین اعتبار این موضوع داشتیم و اکنون نیز رایزنی‌های جدی‌تری را دنبال می‌کنیم.

تجمع معلمان بازنشسته در مقابل وزارت آموزش و پرورش به خاطر پاداش بازنشستگی

این مقام وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده بود با توجه به اظهارات افراد در سازمان برنامه و بودجه به محض روشن شدن منبع تامین اعتبار که پیشنهاد از طریق کل منابع درآمدی دولت است، کار پرداخت معوقات را به جریان می‌اندازیم.

مدیر کل دفتر برنامه و بودجه وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اینکه 4 هزار میلیارد تومان اعتبار برای این منظور نیاز است، تصریح کرد: با توجه به اینکه محدودیت‌های مالی در دولت وجود دارد قطعا پرداخت‌ها به صورت دو مرحله‌ای خواهد بود البته ضوابط پرداخت این دو مرحله‌ای را باید مورد بررسی قرار دهیم.

وزیر آموزش و پرورش امروز در توئیتی نوشت :

امروز میزبان جمعی از نمایندگان معلمان بازنشسته عزیز بودم .

وزارت آموزش و پرورش ، خانه معلمان است .

حسب وظیفه ام ، مطالبات و گلایه های مالی همکاران شریفم را در بالاترین سطح پی گیری می کنم .

در پایان این تجمع حاضران طومارهایی را خطاب به رهبری انقلاب ، رئیس جمهور و نمایندگان مجلس امضا کردند .

پایان پیام/

منتشرشده در بازنشستگان
دوشنبه, 18 آبان 1393 21:30

دعا برای معلمان

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی

" جوامع عقلانی که از توسعه ای نسبی در همه سطوح برخوردارند و بافت قبیله ای را پشت سر گذاشته اند ، به تعبیری دارای همبستگی ارگانیک هستند ، و تقسیم کار تخصصی در آن ها موجب شده است که فرد نسبت به کل اجتماع وابستگی ارگانیک پیدا کند . دست و چشم و گوش همه در خدمت « شخص » هستند ؛ در حالی که هر یک کار جداگانه ای را متقبل شده اند . در این جامعه کار تخصصی است و تعویض عناصر آن ممکن نیست و در عین حال همه در خدمت حیات کالبد اصلی هستند . " ( 1 )

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

در واقعه ی اخیری که در دبیرستان معین تهران اتفاق افتاد یادداشت ها و تحلیل های مختلف و البته فراوانی نوشته شد .

این که چنین مسائلی مورد تحلیل رسانه ها و افکار عمومی قرار می گیرد و نسبت به آن " حساسیت " نشان داده می شود نکته ای است که باید مورد تامل و نیز اسقبال قرار گیرد و البته با پی گیری رسانه ها و افراد صاحب قلم می تواند به سایر موضوعات و ارکان آموزش و پرورش نیز تعمیم پیدا کند .

هر چند برخی از افراد و جریانات دیدگاه خوبی نسبت به رسانه ای کردن این گونه موضوعات ندارند و می گویند که کشاندن این  گونه موضوعات به " عرصه عمومی " قبح این مسائل را می شکند .

در پاسخ باید گفت که مخفی کردن و یا پنهان کاری در مورد این موضوعات مشکلی را حل نمی کند و چه بسا ممکن است زمینه را برای گسترش " زیرپوستی " و نیز " غیر قابل برگشت " معضلات و بحران های اجتماعی فراهم کند که البته هزینه این فرآیند کاهش و یا نابودی سرمایه اجتماعی خواهد بود .

متاسفانه آسیبی که در مورد این گونه مسائل و سایر بحران های اجتماعی در جامعه ما وجود دارد این است که غالبا به نتایج و با راهکار مشخصی و پایداری نمی رسد .

موجی به راه می افتد و تا مدتی جامعه و کنش گران و دولت مردان را به خود مشغول می کند و پس از مدتی خود به خود از حرکت می ایستد و یا جای خود را به " موج " و یا " بحران دیگری " می سپارد .

این وضعیت تقریبا در مورد همه مسائل و بحران های جامعه ایرانی دیده می شود و البته باید در جایی این وضعیت باید پایان یابد .

تحقق این وضعیت نیاز به تعریف و تبیین کنش گری و مطالبه گری صحیح و منطقی در میان افراد و اقشار مختلف دارد و این که افراد در همه سطوح " روش حل مساله " را یاد بگیرند و از دستاوردهای مطالبه گری خود به طور مستمر و کارشناسی شده و به روز دفاع کنند .

در مورد پدیده " کودک آزاری " یک وجه آن به ضعف قوانین و مقررات بر می گردد .

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

« شهیندخت مولاوردی » در این مورد در کانال تلگرامی خود می نویسد :

" در خبرها به نقل از نائب رییس کمیسیون اجتماعی مجلس آمده بود: "بالاخره لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان به صحن مجلس می رود و پیگیری ها را ادامه می دهیم تا این لایحه هر چه زودتر در دستور کار جلسه علنی قرار گیرد." هم چنین سیده فاطمه حسینی نماینده مردم تهران در یکی از شبکه های اجتماعی از سایر نمایندگان برای همراهی در تقاضای بررسی اولویت دار لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان در صحن علنی مجلس دعوت کرده است.

در پیشینه درخواست تسریع برای بررسی و تصویب این لایحه به نامه مشترک زنان کابینه به رییس مجلس و نیز رایزنی ها و مذاکرات معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده با رییس مجلس هم باید اشاره کرد. این روزها تکرار پدیده کودک آزاری در یکی از مدارس غرب تهران که واکنش مقامات عالی ترین سطح مملکت را نیز به همراه داشت و تایید تجاوز به دختر بچه افغان توسط 3 مرد در خمینی شهر، اهمیت توجه به این مهم را برجسته می کند.

در ایران علی رغم وجود قوانین و مقرراتی پراکنده در حمایت از کودکان و نوجوانان، کودک آزاری نخستین بار در سال 1381 با تصویب "قانون حمایت از کودکان و نوجوانان" در 9 ماده از حوزه خصوصی خارج و به عنوان یک جرم عمومی به رسمیت شناخته شده و جرم انگاری شد. این قانون صرفا به موضوع تعقیب و مجازات و تنبیه مجرمان و بزهکاران بسنده کرده و بحث پیشگیری از وقوع جرم و مقابله با وقوع آن را از نظر دور داشته است.

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

نظر به جامع نبودن این قانون و سایر قوانین، به ویژه سکوت در برابر آزارهای جنسی و عدم تعریف و تعیین مجازات برای آن و اینکه با توجه به کاستی هایی که این قانون دارد، از جمله تعیین مجازاتهای غیرموثر و فاقد عنصر باز دارنده و نگاه کلی به جرم کودک آزاری و عدم توجه به همه جوانب آن که همه نیازهای کنونی جامعه در خصوص کودک آزاری را پوشش نمی دهند، در سال 1388 پیش نویسی مشتمل بر 54 ماده از سوی قوه قضاییه با عنوان لایحه "حمایت از کودکان و نوجوانان" تقدیم دولت شد تا با مرتفع کردن ایرادات قانون مصوب 1381، در کاهش خطرات و جبران آسیب های ناشی از جرم کودک آزاری برای کودکان و نوجوانان قربانی یا در معرض خطر موثر افتد.

مسئولانی که در این شرایط آدرس های اشتباه می دهند و یا با توسل به " پوپولیسم " قصد دارند مسئولیت ها و یا عملکرد و پیشینه خود را نادیده بگیرند باید متوجه باشند که زمانه و شرایط  تغییر کرده است  این لایحه که چندین مجلس و دولت را به خود دیده و بارها بین دولت و مجلس دست به دست شده است و در پیچ و خم کمیسیونهای مجلس در رفت و آمد بوده است، به رغم نقایص و کاستی هایی که دارد، دارای نقاط قوتی است، از جمله نوآوری هایی از قبیل: امکان تجدید نظر مکرر در آراء و تصمیمات دادگاه و قابل تجدید نظر بودن تمامی احکامی که در خصوص اطفال و نوجوانان صادر شده اند؛ تعریف جرائم جدیدی مانند خرید و فروش اعضای کودک و مجروح کردن آن، افشای مشخصات طفل بزه دیده یا در معرض خطر، ترغیب یا آموزش روشهای خودکشی، آموزش مضامین مستهجن و ترغیب کودکان به ترک تحصیل یا فرار و تعیین مجازات برای آنها و یا تشدید مجازات آنها؛ قائل شدن نقشی پررنگ برای سازمانهای غیردولتی با دادن اختیار مداخله در صورت مشاهده موارد کودک آزاری؛ امکان طرح شکایت توسط کودکان در مراجع قضایی که امری بی سابقه در نظام حقوقی کشور است و ...

به طور کلی رویکرد این لایحه حمایتی است که با تعیین تلکیف برای تمامی دستگاههای مرتبط با کودکان و تقسیم کار ملی، بخش عمده ای از نیازهای حمایتی در حوزه های حقوقی، اجتماعی و فرهنگی در صورت تصویب و اجرای آن رفع خواهد شد. این نخستین بار است که این پدیده چند وجهی به صورت جدی در نظام حقوقی ایران مورد توجه واقع شده و برای آن برخوردهای قاطعی از سوی قوه قضاییه تعیین شده است، اما بی توجهی قانون گذار به کودک آزاری غیرعمدی که عمدتا از سوی والدین و سرپرستان قانونی صورت می گیرد، از نواقصی است که امید است قانون گذاران در بررسی نهایی این لایحه از آن غفلت نورزند... "

دستیار ویژه رئیس جمهور در " حقوق شهروندی " در ادامه چنین می گوید :

" نحوه برخورد سیستم های قضایی کشورها با طیف وسیع کودک آزاری متنوع است. دولت اسپانیا اخیرا قانونی را تصویب کرده است که نه تنها مجازات کسانی که متهم به کودک آزاری و سوءاستفاده جنسی از کودکان و نوجوانان هستند را به طور قابل ملاحظه ای افزایش داده است، بلکه این افراد پس از طی دوران محکومیت در زندان و آزادی به مدت 2 سال تحت نظر خواهند بود تا در آینده و پس از آزادی نتوانند به استخدام نهادهایی درآیند که با کودکان و نوجوانان سروکار دارد. به گفته کارشناسان آنچه در بسیاری از کشورها مشترک است انجام تدابیر پیشگیرانه است که منجر به کاهش موارد کودک آزاری شده است. نکته مهم این است که هیات های گزینش پس از " انقلاب فرهنگی " بر اساس یک ضرورت و اقتضای اجتماعی و سیاسی تشکیل شده اند و به نظر می رسد با توجه به تغییر شرایط و نیز سلب الزامات و نیز مقدمات  منجر به آن تصمیم نیاز به یک تصمیم اساسی تر و جدی تر وجود دارد

در این کشورها سیستم حمایتی و پیشگیرانه طوری طراحی شده است که شامل برنامه هایی است که سلامت جسم و روان کودک را تضمین می کند، کودکان در معرض آسیب مدام رصد می شوند، کودک آزاران به صورت مادام العمر در بانک اطلاعات پلیس سابقه شان باقی می ماند و هر زمان که موردی گزارش می شود این افراد در ردیف اول اتهام هستند، والدین نیز تحت نظارت گروههای اجتماعی و مددکاری قرار دارند، مدارس، همسایه ها و اقوام و نزدیکان برای پیشگیری از کودک آزاری همکاری می کنند، معلمان برای شناسایی نشانه های کودک آزاری آموزش می بینند، رویکرد لاپوشانی و سرپوش گذاری که در برخی کشورها رواج دارد به کنار گذاشته شده است، حمایتهای قانونی سخت و جدی از کودکان در معرض آسیب صورت می گیرد، تا زمانی که از سلامت روانی اعضای خانواده اطمینان حاصل نشود، کودک به پدر و مادر یا سرپرست خانواده بازگردانده نمی شود، از گذراندن دوره های بازآموزی فرد آزار دهنده و تعهدهای شدید قانونی الزام آور به عدم تکرار کودک آزاری مطمئن می شوند (به عنوان بخشی از عدالت کیفری که تاکید بر ترمیم ناهنجاری ها و درمان بزهکار دارد)، علاوه بر این براساس نوع آزاری که به کودک وارد شده، هم فرد آزار دیده و هم فرد آزار دهنده، توسط تیم های تخصصی مورد کنکاش روانشناختی قرار می گیرند و کارشناسان ریشه های روانی عمل اور را مورد بررسی قرار می دهند و عنداللزوم به درمان او که بعضا خود در دوران کودکی آزار دیده است، می پردازند و ...

در مجموع به نظر می رسد در کشور ما نیز تنها با اتخاذ سیاستهای پیشگیرانه، حمایتی، بازپرورانه و کیفری و ورود بدون مسامحه نظام تقنینی و قضایی و بدنه اجرایی کشور، می توان به کنترل روند کودک آزاری امیدوار بود. در غیر این صورت و با ادامه روال فعلی سیاستهای ناکارآمد که نهایتا نیز در برخی موارد به عدم برخورد یا برخوردهای دوگانه در جرمهای مشابه می انجامد، این پرونده‌ها در افکار عمومی هرگز مختومه نگردیده و در انتظار اجرای عدالت کیفری همواره باز خواهد ماند."

ذکر این نکته لازم است که در کنار داشتن قوانین محکم ، غیر قابل تفسیر و بازدارنده باید مجریان و ضابطان نیز تعهد و وفاداری لازم و پایدار برای اجرای آنان را داشته باشند .

از آن جا که این مساله در داخل " مدرسه " اتفاق افتاده است لازم است تا وضعیت بیشتر مورد تحلیل قرار گیرد .

در این واقعه انگشت اتهام به سوی معاون مدرسه گرفته شد .

برخی عنوان کردند که چون این مساله در یک مدرسه غیرانتفاعی و یا پولی اتفاق افتاده است نتیجه گرفتند که سیستم گزینش و یا تایید صلاحیت وی دقیق نبوده و یا به عبارتی " فله ای " بوده است .

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

اما این منتقدان به این پرسش پاسخ نمی دهند که آیا آزار جنسی فقط در این گونه مدارس رخ داده است و مدارس دولتی از این گونه مسائل مبرا هستند ؟

 در آزار جنسی دانش آموزان دبستان پسرانه که در سال 93 در شهرک دانشگاه در منطقه 9 تهران رخ داد تجاوز ناظم مدرسه که 5 سال این سمت را عهده دار بود به 6 کودک توسط پزشکی قانونی تایید شد .

در سال 95 یک دانش آموز 9 ساله (ندا) توسط معلم 34 ساله در روستای قره محمد شهرستان خدابنده مورد آزار جنسی قرار گرفت.

در سال 96  سرایدار یک مدرسه دخترانه در روستای اسلام آباد شهرستان ارومیه به دانش آموز پایه ششم تجاوز کرده بود ....

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

با توجه به گسترده بودن مدارس به نظر می رسد که آمار این گونه مسائل خیلی بیشتر باشد .

منتقدان مدارس غیرانتفاعی این مساله را دستاویزی برای حمله " یک جانبه " به کلیت این گونه مدارس کردند بدون آن که اشاره ای به " ریشه ها " و یا " اصل موضوع " داشته باشند .

به نظر می رسد یک ذهنیت کاملا منفی و تهاجمی در جامعه ما نسبت به " مدارس غیرانتفاعی " شکل گرفته و حتی به صورت یک فرهنگ درآمده است .

قصد وارد شدن و تحلیل و یا تعلیل این پدیده را ندارم اما به یک فرضیه بسنده می کنم و این که طرفداران و یا ذی نفعان این گونه مدارس تاکنون نتوانسته اند یک دیالوگ سازنده و انتقادی ( دو سویه ) با منتقدان و حتی جامعه برقرار کنند و این موجب تراکم نوعی عقده های فرو خفته نسبت به کلیت مدارس غیرانتفاعی شده است که البته در این گونه مواقع و بزنگاه های خاص خویش را بروز می دهد ...

مواضع وزارت آموزش و پرورش و نیز وزیر در این مورد قبل تامل است .

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

« سیدمحمد بطحایی » در یادداشتی در 10 خرداد در روزنامه اعتماد می نویسد :

اگر معلمان مطابق این آمار چنین شان و جایگاهی دارند پس چرا اکثریت جامعه با مطالبات معلمان همراهی نمی کند و حتی برخی اوقات معلمان را افرادی زیاده خواه و تنبل می پیندارند ؟  " جامعه معلمي اما به طريق اولي اندوهناك و غمگين است. فردي كه تمام عمر خود را در كنار تمام مضايق و سختي‌هاي شغل معلمي صرف تربيت فرزندان اين مرز و بوم مي‌كند، زماني كه اين دست خبر‌ها را مي‌شنود دو چندان غصه‌دار مي‌شود. اندوهگين آينده فرزنداني كه توسط فردي بيمار آسيب مي‌بينند. نگران اعتماد لكه ‌دار شده چند صد‌ساله يك جامعه مي‌شود. نگران نگاه‌هاي پراضطراب خانواده‌هايي كه از فردا فرزند خودشان را تحويل مدرسه مي‌دهند. معلم بيشتر از همه نگران مي‌شود، زيرا كه او چون پيامبران غصه‌دار مردم و آينده فرزندان ايشان است.

خبر دردناك‌تر از آن چيزي بود كه فكرش را مي‌كنيد. نام «معلم» مورد اتهام قرار گرفته بود. تلاش كردم در اين چند روز از طريق رسانه‌هاي اجتماعي و برخي گفته‌ها تاكيد كنم كه متهم اصلا و ابدا معلم نبوده است. او يك فرد بيمار بود كه در سايه غفلت برخي مديران به محيط مقدس مدرسه رخنه كرده است كه البته تمام مسببان بايد مجازات شوند زيرا كه جامعه تعليم و تربيت ما پاك و منزه است.

من با افتخار متعلق به جامعه فرهنگيان شريف هستم؛ جامعه‌اي زحمتكش، كم‌توقع اما پر‌مسووليت.

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

اجازه نخواهم داد اين چنين مشكلاتي سرمايه اجتماعي ارزشمند همكارانم را كاهش دهد يا خداي ناكرده بذر بي‌اعتمادي به مدرسه را در دل خانواده‌ها بكارد.

معلمان ما شريف‌ترين اقشار جامعه‌اند. قدردان زحمات آنها باشيم. تاکنون پژوهشی در مورد میزان کارایی و یا عملکرد هیات های گزینش انجام نشده است اما وضعیت کنونی این دستگاه و نیز فضای درونی آن نشان می دهد که هسته های گزینش در کار خود موفق نبوده اند

در كنار اقدامات اوليه، با تشكيل كارگروهي با مشاركت نهادهاي علمي همچون سازمان نظام روانشناسي و انجمن روانشناسي تربيتي و مسوولان گزينش نسبت به به‌روز‌رساني علمي و تقويت گزينش و طراحي نظام پايش مداوم صلاحيت حرفه‌اي اقدام مي‌كنيم... "

 

لحن نگارش بالاترین مقام در وزارتخانه بزرگ آموزش و پرورش در این یادداشت کاملا احساسی و هیجان زده است .

صورت مساله بسیار ساده است :

یکی از پرسنل وزارت آموزش و پرورش که صلاحیت وی  قبلا مورد تایید نهادهایی مانند گزینش و حراست قرار گرفته است عمل خلافی انجام داده است .

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

بطحایی به این پرسش پاسخ نمی دهد که این وضعیت محصول غفلت کدام مدیر و یا مدیران بوده است ؟

اگر ادعای خنیفر درست باشد چرا جامعه و افکار عمومی تنبیه دانش آموز را می بیند اما از کنار خشونت علیه معلمان به راحتی عبور می کند ؟  بطحایی با چه مکانیسم و یا ساز و کاری قصد دارد " سرمایه اجتماعی " معلمان را حفظ کند ؟

وزیر آموزش و پرورش در پایان راه حل هم ارائه می کند :

" تشكيل كارگروهي با مشاركت نهادهاي علمي همچون سازمان نظام روانشناسي و انجمن روانشناسي تربيتي و مسوولان گزينش نسبت به به‌روز‌رساني علمي و تقويت گزينش و طراحي نظام پايش مداوم صلاحيت حرفه‌اي "

آیا آقای بطحایی نمی داند که در زمان وزارت آقای دانش آشتیانی " کارگروهی " در شورای عالی آموزش و پرورش در جلسات متعدد و مستمری و به صورت کارشناسی شده با شرکت نمایندگانی از سازمان  نظام پرستاری ، سازمان نظام مهندسی و سایر گروه ها و افراد روی طرح " سازمان نظام معلمی " کار کرده و هنوز مشخص نیست که نسخه نهایی و ویرایش شده این طرح کجا است  ؟

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

و البته فردی و یا مقامی هم در این مورد پاسخ گو نیست .

قرار است " به روز رسانی علمی " و " نظام پایش مداوم صلاحت های حرفه ای " توسط چه بخش و یا نهادی انجام شود ؟

مگر تشکیل سازمان نظام معلمی از برنامه های ایشان و یا وزرای قبلی نبوده است ؟

البته یک روز قبل از آن ، « حسین خنیفر » رئیس تازه منصوب شده دانشگاه فرهنگیان از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی در پیامی می نویسد :

" ... در این که حتی اگر شایعه این مساله مطرح شود (و نه الان که مستندات و فیلم و اعترافاتی مطرح شده) روح‌خراش و ذهن‌سوز و مغزسوز است شکی نیست.

 ۴- اما چرا می‌گوییم "معلم" ؟

گویا شخص متجاسر نه معلم است و نه سوابق طولانی در دستگاه تعلیم و تربیت دارد. "و صرفا " استخدامی غیر رسمی از طرق سهل‌الوصولی است که سال‌هاست نظام آموزشی ما به اتکای به این روشهای جذب روی آورده که ذکر این سناریوها تکرار مکررات است و دوستان به خوبی به آن‌ها واقفند.

۵- ضمن احترام به تمام مدارس ، ولی ناگزیرم بگویم مدرسه محل فعالیت ، طبق اسناد موجود غیردولتی‌ست ( البته تکرار می‌کنم با احترام به همه مدارس) ولی در جوهر خامه قلم ‌فرسایان به عمد کلیت نظام آموزشی و نام مقدس معلم نشانه رفته است.

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

۶- حال فرضاً ناسپاس و منحرفی (مانند پسر نوح) حتی اگر از خانه عرش پیامبران بر ساحت و فرش مکتب و مدرس و تربیت پا گذاشت و نجس کرد چه مجوزی برای تکرار موذیانه نام "شریف معلم" است در جوار کار آن "نامعلم" خطاکار؟

....حال قصه این روزها اینست که باید بگوییم معلم تربیت شده ؟

معلم دارای بالاترین ضریب اعتماد ملی بین اقشار جامعه (۸۷ درصد) ، معلم شریف و قانع ، معلم بیدار و نجیب و معلم شمع‌وار هیچ گاه امانت‌های پاک و معصوم این مرز و بوم را به بازی و هوس نگرفته و نخواهد گرفت.

و اگر موردی مبهم یا علن بر افواه یا دایره ، نائره قلم و لقلقه مغرضان شود پاسخ اینست: نانجیبی در کسوت و لباس مقدس معلمی در آمده ولاغیر...

و تا آب از سرچشمه درست نشود عرصه وسیع و پاک تعلیم و تربیت از ورود نااهلان مصون نخواهد بود و سرچشمه اصلی ، اولویت‌دار شدن نظام وسیع و ظریف آموزش وپرورش در دستگاه سترگ دولت است."

خنیفر هم مانند دیگران به همان  ورطه محکوم کردن مدارس غیرانتفاعی می افتد و با شعارهای زیبا  و احساسی و عوام پسند در مورد معلم و جایگاه او ادعا می کند که ضریب اعتماد ملی این طبقه در جامعه 87 درصد است .

اگر واقعا چنین است و جامعه این چنین به معلمان اعتماد دارد پس این همه ترس نشانه چیست ؟

مگر قرار است اکثریت جامعه مورد نظر رئیس دانشگاه فرهنگیان گناه یک نفر را به پای همه بنویسند ؟

اگر معلمان مطابق این آمار چنین شان و جایگاهی دارند پس چرا اکثریت جامعه با مطالبات معلمان همراهی نمی کند و حتی برخی اوقات معلمان را افرادی زیاده خواه و تنبل می پیندارند ؟

مانند حرف و حدیث هایی که در مورد تعطیلات معلمان و... در میان جامعه بر سر زبان هاست !

اگر ادعای خنیفر درست باشد چرا جامعه و افکار عمومی تنبیه دانش آموز را می بیند اما از کنار خشونت علیه معلمان به راحتی عبور می کند ؟

« خنیفر » می گوید که آب باید از سرچشمه درست شود .

آدرس دقیق این " سرچشمه " کجاست ؟

« محمود فرشیدی » وزیر اسبق در دولت احمدی نژاد در مورد این واقعه به تسنیم می گوید : ( این جا )

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

" یكی از مسائل مهمی كه هم‌اكنون در بررسی ابعاد مختلف وقوع چنین فاجعه‌ای مطرح است، مسئله گزینش معلمان توسط وزارت آموزش‌ و پرورش است. طبق برخی اخبار ناظم متخلف این مدرسه 5 سال قبل در منطقه سه گزینش شده و پیشینه او مثبت بود، با توجه به اینكه ملاك حال فعلی افراد است و نمی‌توان به گزینش 5  سال قبل اكتفا كرد، این فرد پس از آن به مناطق 6 و 2 آموزش ‌و پرورش شهر تهران می‌رود اما در این مدت مجدد گزینش او تمدید نمی‌شود.

در این حادثه، سوال اصلی این است كه چرا ناظم متخلف بدون تمدید گزینش توانسته در مدارس غیردولتی مناطق 6 و 2 فعالیت كند؟  آیا مدارس غیردولتی در جذب و به كارگیری نیرو این بخش از قانون را كه تاكید می‌كند حتی در صورت گزینش فرد در سال‌های قبل، مجدد باید گزینش او تمدید شود، دور می‌زنند؟

طبق قانون، گزینش نیروهای آزاد مدارس باید هر سال تمدید شود اما این موضوع تا چه اندازه توسط مدیران مدارس غیردولتی رعایت می‌شود؟ گزینش آموزش وپرورش چه در بحث نیروهای آزاد و چه در بحث نیروهای رسمی دارای چه نواقص و مشكلاتی است؟

آیا یك نظام گزینش هوشمند وجود دارد كه علاوه بر مسائل سیاسی و اعتقادی، جنبه‌های روانی را هم رصد كند ؟

نیروهای رسمی پس از عبور از فیلتر گزینش در طول 30 دوران خدمت خود به لحاظ وضعیت اعتقادی،‌سیاسی، اخلاقی و سلامت روان رصد می‌شوند تا در صورت دور شدن از استانداردهای آموزش‌و پرورش با آنها برخورد شود.

 متاسفانه هم‌اكنون چنین نظام رصدی وجود ندارد و اگر گزارشی به حراست برسد، این بخش وارد بررسی خواهد شد همچنین سوابق موسسان مدارس غیردولتی و آموزشگاه‌های آزاد تا چه اندازه از سوی گزینش مورد بررسی و رصد قرار می‌گیرد؟

البته پس از وقوع حادثه اخیر، سید محمد بطحایی وزیر آموزش‌ و پرورش اعلام كرد: با تقویت و به روزرسانی فرایند گزینش به ویژه نظارت سخت‌گیرانه و بدون مسامحه از تكرار اتفاقات اخیر جلوگیری می‌كنیم.مجرم، نیروی غیررسمی بود و بدون طی مراحل قانونی به‌كار گرفته شده است كه تمامی مسببان مسئولند. اما چرا باید پس از وقوع یك حادثه با این ابعاد به دنبال نظارت بیشتر بر معلمان و تقویت فرایند گزینش باشیم؟

فرشیدی ادامه می دهد:  

در دوره‌های گذشته نهاد گزینش بسیار تضعیف شد البته هر دستگاه یا واحدی ممكن است كاستی‌هایی داشته باشد .هم‌اكنون در گزینش سوالاتی می پرسند كه ممكن است یك فرد آیت الله هم آن را نداند اما نباید به بهانه این كاستی‌ها و بزرگنمایی آنها، نهاد گزینش را تضعیف كرد؛ برخی افراد با تصمیماتی كه گرفتند به تضعیف گزینش و محدود كردن آن اقدام كردند و هم‌اكنون این نهاد افراد كارشناس و قدری ندارد.

زمان گزینش هم محدود است و در ضرب‌الاجلی می‌گویند باید این تعداد افراد را بررسی كنید همین مسائل باعث می‌شود استاندارد بالای اخلاقی در آموزش ‌و پرورش كاهش یابد و همین اندازه كه ثابت شود فرد مشكلی ندارد كافی است در حالی كه برای آموزش ‌و پرورش نیاز است تا اثبات شود فرد شاخص‌های لازم را دارد نه اینكه نقطه منفی نداشته باشد.

فرشیدی با اشاره به اینكه در آموزش‌ و پرورش به دلیل حساسیتی كه وجود دارد و حضور دانش‌آموزان به عنوان امانت، گفت:‌افراد شاغل در مدارس باید به لحاظ اخلاقی سالم و به ارزش‌ها پایبند باشند از سوی دیگر تربیت معلم‌ها ركن امنیت و اخلاق در مدارس بودند كه در دوره‌ای تعطیل شدند و گفتند هر فرد فارغ التحصیل را می توانیم وارد آموزش‌ و پرورش كنیم و برخی افراد بدون گذراندن دوره‌های آموزشی و طی مراحل تربیت معلم وارد مدارس شدند.

وزیر سابق آموزش‌ و پرورش بیان كرد: بحث نظارت در كشور ما نظارت ضعیف است و در آموزش‌ و پرورش نیز نظارت‌ها مناسب نیست همچنین اولویت نظارت باید در مرحله نخست با مسائل تربیتی و پرورشی، دوم مسائل آموزشی و سوم مسائل اداری و مالی باشد اما هم‌اكنون برعكس است و اول سراغ مسائل اداری و مالی می‌روند.

وی در پایان عنوان كرد: افرادی كه نسخه 2030 را توصیه می‌كنند باید ببینند آیا این نسخه‌ها در اروپا جواب داده است؟ آیا این كشورها بحث آزار جنسی و تجاوز به كودكان را ندارند؟  هم اكنون شاهد هستیم كه در برخی موارد در بحث آموزش‌های ضمن خدمت معلمان 2030 را ارائه می‌دهند.

در کنار وجه اشتراکاتی که فرشیدی هم مانند دیگران دارد و از جمله  حمله به مدارس غیرانتفاعی و معلمان آزاد اما او ادعا می کند که گزینش اولیه درست بوده است اما چون پیوسته و مستمر نبوده است فرد مزبور دچار خطا شده است .

در واقع از نظر ایشان اگر سایه گزینش با معیارهایی که برایش تعریف شده است ، همواره بر سر معلمان باشد همه چیز درست و گل و بلبل خواهد شد .

فرشیدی در کنار تایید صلاحیت افراد از نظر مسائل سیاسی و اعتقادی پیشنهاد می کند که مسائل روانی هم باید به حوزه وظایف گزینش ها اضافه شوند .

تاکنون پژوهشی در مورد میزان کارایی و یا عملکرد هیات های گزینش انجام نشده است اما وضعیت کنونی این دستگاه و نیز فضای درونی آن نشان می دهد که هسته های گزینش در کار خود موفق نبوده اند .

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

اما نکته مهم این است که هیات های گزینش پس از " انقلاب فرهنگی " بر اساس یک ضرورت و اقتضای اجتماعی و سیاسی تشکیل شده اند و به نظر می رسد با توجه به تغییر شرایط و نیز سلب الزامات و نیز مقدمات  منجر به آن تصمیم نیاز به یک تصمیم اساسی تر و جدی تر وجود دارد .

" معلم " مانند سایر افراد انسان است و عملکرد او به لحاظ حرفه ای و عملکرد باید مورد پایش و نظارت قرار گیرد . تحقق این وضعیت نیاز به تعریف و تبیین کنش گری و مطالبه گری صحیح و منطقی در میان افراد و اقشار مختلف دارد و این که افراد در همه سطوح " روش حل مساله " را یاد بگیرند و از دستاوردهای مطالبه گری خود به طور مستمر و کارشناسی شده و به روز دفاع کنند

اما این نظارت باید بر مبنای معیارهای حرفه ای ، شغلی و صلاحیت های علمی و کارشناسی باشد .

پس از گذشت 4 دهه دیگر زمان بحث بر سر تقدم و یا تاخر«  تعهد » و « تخصص » گذشته است .

معلمی که سر کلاس می رود باید صلاحیت معلمی او احراز شده و از نظر علمی و تخصصی به روز شود .

این به روز رسانی باید توسط نهادهایی که واجد صلاحیت اند انجام شود .

فردی که در این زمینه دچار انحراف است بر اساس مکانیسمی که در بالا گفته شد نباید به استخدام دستگاه آموزش درآید .

آیا هسته های گزینش به لحاظ ذاتی و کارکردی قادر به ایفای چنین وظیفه و رویکردی هستند ؟

به روز رسانی معلم باید طی فرآیند " نظارت و راهنمایی تعلیماتی " و منحصرا توسط " سازمان نظام معلمی " صورت گیرد .

محتوای آموزش ضمن خدمت معلمان نیز باید به تایید چنین نهادی برسد .

نمی شود و نمی توان در یک دستگاه وظیفه ای تعریف کرد اما نهادهای مختلفی را برای تصدی آن تعریف و یا تببین کرد و اگر فردا مشکلی پیش آمد کسی مسئولیت بر عهده نگیرد و آن را پاسکاری کنند .

نگارنده همواره از کلیت تشکیل " سازمان نظام معلمی " دفاع کرده است .

برخی از افراد در نقد چنین تشکیلاتی عنوان می کنند که سازمان نظام معلمی در صورت تشکیل به سرنوشت سایر نهادها مبتلا شده و سازمانی فرمایشی و یا صوری خواهد شد .

این نگرانی منطقی است اما پرسش این است که چرا چنین شده است ؟

چرا به شرایط و عوامل موجده روزمره کردن امور و فرآیندها توجه نمی شود و یا کم تر مورد مداقه قرار می گیرد ؟

در این صورت و با این تفاسیر ؛ آیا  حتی نقش " معلم " در سر کلاس و در مواجهه با دانش آموزان صوری نخواهد بود ؟

آزار جنسی دانش آموزان و کودکان و آدرس های غلط در آموزش و پرورش

در جامعه ای که فرهنگ مطالبه گری و پرسشگری تعریف نشده باشد و همه سعی کنند مسئولیت های اجتماعی و تاریخی خود را به دوش دیگران بیندارند و فضای غالب " بی تفاوتی " باشد  همه امور و پدیده ها فرمایشی خواهند شد .

پیش تر در یادداشتی به تفصیل به آسیب شناسی این نهاد یعنی " سازمان نظام معلمی " پرداخته ام . ( این جا )

مسئولانی که در این شرایط آدرس های اشتباه می دهند و یا با توسل به " پوپولیسم " قصد دارند مسئولیت ها و یا عملکرد و پیشینه خود را نادیده بگیرند باید متوجه باشند که زمانه و شرایط  تغییر کرده است .

این شرایط نیاز به گفتمانی دارد که شرط نخست آن " صداقت و شفافیت " است .

دوران شعار گذشته است و باید به نیازهای اصلی و واقعی جامعه توجه کرد .

 

( 1 ) جامعه شناسی خودکامگی ، علی رضا قلی،نشر نی ، چاپ هفتم 1377 ، ص 196

منتشرشده در یادداشت

قدر استاد نکو دانستن          حیف استاد به من یاد نداد

گر بمردست روانش پرنور        ور بود زنده خدا یارش باد

توهین مهران مدیری به معلمان و آموزش و پرورش

زمانی خانم هما روستا هنرمند اصیل و اندیشمند را گفتند دوست داری مدال بهترین بازیگر ایرانی را بر گردن تو به افتخار بسپاریم؟ او خالصانه در جواب می گوید تا محمد علی کشاورز، حمید سمندریان ، علی نصیریان ، فخری خوروش ، داود رشیدی ، مرضیه برومند ، سوسن تسلیمی ، بهرام بیضایی ، پری صابری، ارحام صدر، عزت ا... انتظامی هستند من آخرین مرتبت شان هم نیستم و همین جمله را به روال اخلاقی هنرمندان نازنین و با وقاری چون مهتاب نصیرپور بازیگر ممتاز سینما و تئاتر ایران ، فروتن  و مهتاب کرامتی ، پرستویی، خسرو شکیبایی تکرار نمودند و هنرمندان مردمی خود را در اوج و شکوه هم به این نشانه متعهد داشته و دارند.

اینکه در دوران بازیگری ، کارگردانی و دوره همی گردی و شوی خنده بازار  هر بی بوته ایی برمسند سلبریتی ها قرار بگیرد و هر چه از دهانش برآید به خورد مردم بدهد هنر نیست و اساسا اگر ما آن را لااقل در دایره خیمه شب بازی نازل قرار بدهیم شاید بی گدار به آب نزده ایم!

راستی اسم آب آمد که یواش یواش میوه کمیاب می شود در کنار اخلاق ! اما در سرزمینم آب و اخلاق دو مقوله ای است که با کفران نعمت ذره ذره ، نه ؛  خرمن خرمن ، از کیان ما رخت برمی بندد که اصرار بر بی اخلاقی توهین به معلمان در رسانه ملی از زبان بعضی هنرمندان بی اخلاق و هجمه و هجوم به ساحت مقدس تعلیم و تربیت چه هدفی را دنبال می کند والله اعلم؟!

اخلاق آنقدر بی مزه شده است که هر بی سرو پایی کت شلوار می پوشد و بالش به شکمش می بندد و در کارزار برنامه پشه کشان و کرکر کنان، جونم برای شما بگه : چهار برادریم و در کدام گوری هستیم و بعد لاچار دهنش را باز می کند و به تقلید امثال مجری علیخانی بی نزاکت به ساحت مقدس علم و معلمان زحمت کش این سرزمین توهین می کند !

یکی از این شعبده بازی ، برنامه خنده بازار شب عید فطر بود که  خبط و خطای سخنان نامربوط مهران مدیری همگان را به تعجب واداشت !

توهین مهران مدیری به معلمان و آموزش و پرورش

اینکه مدیری در دوران تحصیل آنقدر دانش آموز خاطی و ناشی ، نابلد، کودن و بی انضباط بود تا معلمان سخت کوش و دلسوز او را سر به راه می کردند شکی نیست که خود اعتراف کرده است!

اینکه او در قبال آن همه زحمات معلمان ، معلم کش بود و با بی انضباطی، ناهنجاری های غیر منطقی و غیر معقولش کلاس و مدرسه را به هم می ریخت و آتش در کلاس درس ، زیر صندلی معلم برپا می کرد جای تعجب ندارد که پرونده و سابقه اش همین را هویدا می کند و همچنین اعترافش !

نمی دانستیم او دروغ هم می گوید !

دروغگو کسی است که می گوید من روش معتدلی دارم اما سابقه شر و شیطنت بی جای او به اعتراف خودش از اعتدال به دور است .

او معلمان را عاصی می کرد به طوری که اگر هر گونه خطا و بی انضباطی داشت عرفا و قانونا در طول یکسال هرگز از منطقه اخراجش نمی کردند . بی ادبی او که در حکم اخراجش ثبت شده حکایت از فعلی دارد که یک منطقه تصمیم به اخراج او گرفته است و همه معلمان می دانند که ، دانش آموزی اخراج نمی گردد مگر به یک موضوع و آن هم اخلاقی و تازه حد تنبیه اش انتقال از این مدرسه به مدرسه دیگر و او چه کرده است که باید او را و لکه ننگش را از یک منطقه دور کنند و من در تعجبم معلمان چه معجزه و چقدر خون دل خورده اند تا از یک دانش آموز بی ادب ، گستاخ و شیطان مزاج او را سربه راه بیاورند و از آن شرور بی تربیت ، آدم بسازند!

اگر امروز او سر به زیر کنار خنده بازار موقعیتی کسب نموده و با دورهمی ، خروار خروار پول پارو می کند و یکی به نعل می زند و یکی به میخ ، معجزه تلاش ، افکار ، اندیشه ورزی و کارکرد های معلمانی است که او را در کنارش تحمل نموده اند.

اگر آن معلمان مرحوم کرده شیطنت هایش در دوره تحصیل نبود ، سرنوشت او به سان همان هایی بود که در ضلالت و گمراهی و کجروی نابود شده اند اما او درجه های ترقی اش را به دلق توفیق اجباری چند صباحی در پشت منطقه جنگی و داشتن پیانو در منزل و خورجین خورجین کتاب مربوط می داند که همه این افاضات بدون راهنما ارزشی ندارد . توهین مهران مدیری به معلمان و آموزش و پرورش

 

آقای مدیری!

اگر اینجا روبه روی معلمان گستاخانه فخرمی فروشی ، فخر تو عاریتی است که از معلمان دوران تحصیلت کسب نموده ای هرچند داروی پزشک و تیغ جراحی تربیت یک معلم ، شیرین و خندان نخواهد بود !

تو با توهین به معلمان از ارزش و وقار آنان نکاهیده ای بلکه از حقارت و عقده گشایی خود سخن رانده ای و چه خوب اصالت خودت را به مردم و معلمان نشان داده ای !

راست گفت دوست ما (اینجا) امشب برای اهل شرف و معلمان مظلوم و خانواده عزیزشان عید نبود که قصه پرغصه سرکوب شریف ترین قشر جامعه بود که از جعبه برنامه کذایی رسانه ملی از جنجره خروس خوانی بی محل ، نادانی مثل تو برخاسته است .

مدیری به دروغ پز تشکر مادی به رفتگران می دهد و دوستش" رام پد " هم می داند اینها همه ژست است و به همین دلیل به او اصرار می کند که از خودت فیلم بگیر که می خواهی به آنان کمک کنی ! ولی مردم خوب می دانند که تمام این اداء و اطوارها و کلاهبرداری ها از جمع آوری پول و کالا در زلزله کرمانشاه امتحانشان را به راستی و درستی پس نداده اند و کیسه ای بدون حساب و کتاب برای خود و اقوامشان دوخته اند که یکی از همین کلاه گذاری اعلان در برنامه خنده بازار دادن بیست میلیون وجه نقد به بیست نفر برای جمع آوری آنچه در خیابان " آشغال " ریخته شده هدیه می کند اما یادش می رود که برای اندیشه اش و یاد دادنش و راه و رسم نشان دادن زندگی در قبال آن عمل والا به معلم توهین می کند و همچون خردسالی که بر اریکه کودنی و نادانی بر معلم اذیت روا می دارد بی محابا در بزرگسالی ، هم برای اینکه معلم راه و رسم تشکر از محبتش را از سر بزرگواری به او نیاموخته ، براو می تازد و معلم کش می شود و قهقهه سر می دهد و از این فعلش همچون فعل خرد سالی سرمست می شود!

توهین مهران مدیری به معلمان و آموزش و پرورش

درود بر استاد اسکویی که با تیزبینی ، بی ادبی و بدتربیتی اش را به تنبیه یکساله " منتظر مانی " به تربیت بازمی گرداند تا بی ادبی همچون او آدم شود که بفهمد در ساحت دانش اندوزی و هنر، به سان نادانان و بی خردان قدم برندارد که البته واکاوی پرونده اخراجی اش از منطقه در دوران تحصیل گویای نظر و تایید کلام " برو گم شوی " استاد اسکویی از دم درب کلاسش می باشد.

گفت استاد مبردرس از یاد            یاد باد آنچه به من گفت استاد

یاد باد آنکه به من یاد آموخت      آدمی نان خورئ از دولت یاد

هیچ یادم نرود این معنی            که مرا مادر من نادان زاد

پدرم نیز چو استادم دید               گشت از تربیت من آزاد

پس مرا منت از استاد بود           که به تعلیم من استاد استاد

هرچه می دانست آموخت مرا      غیر یک اصل که ناگفته نهاد

قدر استاد نکو دانستن                حیف استاد به من یاد نداد

گر بمردست روانش پرنور            ور بود زنده خدا یارش باد


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظام یکپارچه و جامع استعدادیابی ورزش کشور و تفاهم نامه وزارت آموزش و پرورش و وزارت ورزش

پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در مسابقات جام جهانی 2018 روسیه در شرایطی که جامعه از ناامیدی حاصل از مشکلات اقتصادی و اجتماعی در رنج بود، موجی از نشاط و شادی را در سطح جامعه منتشر کرد و باعث شد در یک لحظه تمام ایرانیان در سراسر جهان احساس شعف و شادی کنند.

این مساله نشان از نقش مهم و تاثیرگذار ورزش در انسجام ملی و گسترش نشاط در سطح جامعه دارد. نقش انکار ناپذیر ورزش در جامعه در ابعاد مختلف قابل ارزیابی است. ابعادی همچون ترویج سلامت جامعه، جلوگیری از بزهکاری، بالا رفتن سطح امید به زندگی و همچنین ایجاد وحدت و همدلی میان آحاد جامعه. از این رو مسئولان ذیربط باید به مقوله ورزش بهای بیشتر داده و نسبت به ترویج آن در جامعه اقدامات جدی به عمل آورند.

نظام یکپارچه و جامع استعدادیابی ورزش کشور و تفاهم نامه وزارت آموزش و پرورش و وزارت ورزش  در سال‌های گذشته بارها بر این نکته تاکید شده، که پرورش استعدادهای ورزشی برای حضور در میدان مختلف داخلی و بین‌الملل نیازمند عزم جدی مسئولان آموزش و پرورش و وزارت ورزش است و پیرامون این موضوع در سال 93 تفاهم نامه‌ای میان این دو وزارتخانه امضا شد که بر اساس آن استفاده بهینه از منابع و امکانات وزارت خانه‌های ذکر شده در زمینه‌های مختلف، جهت توسعه‌ امور ورزش و جوانان در نظر گرفته شده بود.

همچنین در بند الف این تفاهم نامه بر شناسایی استعدادها در رشته‌های مختلف ورزشی تاکید شده و قرار بر این بود تا در نظام یکپارچه و جامع استعدادیابی ورزش کشور که مشترکا توسط وزارت ورزش و جوانان و وزارت آموزش و پرورش و سایر نهادهای مرتبط تدوین شده و معاونت تربیت‌بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش و واحدهای تابع استانی و شهرستانی در زمینه شناسایی و راهنمایی نونهالان، نوجوانان و جوانان دانش‌آموز مستعد به مراکز استعدادیابی یا پایگاه‌های ورزش قهرمانی استان اقدام کند.

اما با گذشت بیش از 3 سال از امضا این تفاهم نامه هنوز گزارش مستندی بر نتیجه تفاهم صورت گرفته ارائه نشده است.

با توجه به اهمیت موضوع این نیاز در جامعه احساس می‌شود که شناسایی و پرورش استعدادهای درخشان ورزشی باید از مقاطع دبستان آغاز شود که مستلزم به‌کارگیری مربیان با تجربه و متعهد تربیت بدنی در مدارس است اما این این وجود موانع بسیاری در تحقق این امر وجود دارد.

ساختن یک جامعه پرنشاط، سالم و امیدوار به آینده نیازمند هزینه‌های مختلفی است که در واقع نوعی سرمایه‌گذاری برای آینده کشور محسوب می‌شوند.

بسیاری از جوانان و ورزشکاران کشور در رشته‌های مختلف در حال حاضر با کمبودها و مشکلات فراوانی مواجه هستند که در صورت برطرف شدن این موانع، به طور قطع آینده ورزشی کشور تضمین و از حدر رفت سرمایه‌های معنوی کشور که همان جوانان مستعد ورزشکار است، جلوگیری می‌شود.

ورزش‌ و رقابت‌های ورزشی در عرصه بین‌الملل موجی از وحدت و همدلی را در میان ایرانیان در سراسر جهان به وجود می‌آورد که فارغ از هر گرایش سیاسی و اعتقادی تنها به سربلندی نام کشور می‌اندیشند و این یک سرمایه گرانقدر است که باید برای حفظ، تداوم و قوت آن ارزش و اهمیت قائل شد و به آن اهتمام ورزید.

ضمن ارج نهادن به زحمات تیم ملی فوتبال کشورمان که دل میلیون‌ها ایرانی را در سراسر جهان شاد کردند، لازم است بر این نکته تاکید شود که برای تداوم این نشاط در جامعه و تقویت انسجام ملی، مسئولان امر لازم است عزمی راسخ در جهت تقویت ورزش کشور و گسترش فرهنگ ورزش در سطح جامعه اقدام کنند و تنها از این راه می‌توان جامعه را به آینده‌ای روشن امیدوار ساخت.

روزنامه آرمان

منتشرشده در یادداشت

بیمه اجباری آتش سوزی فرهنگیان و انتقاد معلمان به وزارت آموزش و پرورش

جرم همیشگی ما معلمان زیاد بودنمان است. مسئولین ابتدا از این زیاد بودن برای به تعویق انداختن حق و حقوق آنان به بهانه نبودن بودجه لازم جهت پرداخت به موقع ، سود استفاده می بردند ، اما بعدها این مورد تبدیل به بازاریابی منفعت جویانه ای برای صندوق ذخیره فرهنگیان ، فروشگاه های بزرگ با تله های تخفیف 5 درصدی ویژه فرهنگیان ، بیمه آتش سوزی و..... گردید.

اگر سازمان یا واحد تجاری در حال اوج گرفتن باشد برای بازاریابی به سراغ همین زیادی ها می آید ، یا اگر کالاهای همان فروشگاه در عرصه رقابت به دنبال مشتری بیشتری باشد باز به سراغ همین زیادی ها می آیند ، چندین شرکت بزرگ با دام صندوق ذخیره فرهنگیان به نام آنها اما طبق همیشه به کام خواص ، دمار از روزگار اندوخته روز مبادای معلمان در آورد.
و امروز وزیر دلسوز ، داعیه ای مهربانتر از خود معلم گردیده و به زور قصد بیمه کردن منازل آنان را از احتمال نزدیک یک به میلیون آتش سوزی دارد. برای جذاب کردن این تله سه قسط 9 هزار تومانی را ادارات کل آموزش و پرورش استانها پرداخت می نمایند و 108 هزار تومان را هم خود معلمان. راستی اگر این همه بخشنده اید به جای سخاوت کله گنجشگی خود بهتر نیست مطالبات بر حق معلمان را بپردازید ؟ این اسراف از سوی شما برای چیست ؟ مبادا ماهی کوچکی به عنوان طعمه برای شکار ماهی بزرگ نباشد ؟

نکته بعدی پرداخت 100 میلیون خسارت برای ساختمان و 35 میلیون خسارت برای اشیای منزل است ! یعنی بین مناطق مختلفی که منازل در آن قرار دارند و یا نوع اشیای منزل ، تفاوت معناداری وجود ندارد؟ تا جایی که عقل قد می دهد قرارداد بیمه باید بر اساس شناسایی قیمت اشیای منزل و منطقه آن ارزشگذاری شود نه درهم ! و جالب این که بیمه آتش سوزی در کشورهای پیشرفته برای ثروتمندان انعقاد می گردد نه شاغلین زیر خط فقر !

بیمه اجباری آتش سوزی فرهنگیان و انتقاد معلمان به وزارت آموزش و پرورش

من معلم امروز نه به شما و نه به هیچ مسئول دیگری که بر حال من اشک تمساح می ریزند اعتماد ندارم . شما مسئولان در آن طرف در این چهل سال یاد گرفتید که مرا در این طرف فراموش نمائید، نبینید ، نشنوید. اما هر گاه نیاز به جبران ضرر و زیانی بود زیاد بودن من معلم بهترین طعمه بوده است   نکته بعدی گذاشتن نام با مسمای معلم برای هر سرپوشی است که احتمالا قصد به دام انداختن این زیادی پرسنل را دارید. برای صندوق ذخیره فرهنگیان بانک سرمایه با شعار برای فرهنگیان و برای بیمه آتش سوزی بیمه معلم . هدف جلب اعتماد مشتری است . هدف احساس امنیت معلم در خانه خود است ، یعنی القای این معنی که بیمه معلم به معلم خیانت نمی کند !

نکته بعدی که اهمیت قانونی دارد ،عقد کتبی قرارداد است که بیمه گر موظف است بیمه گذار را تفهیم و در صورت توافق طرفین به امضای آن مبادرت نماید. در حالی که وزیر محترم قبل از عید اجبار این نوع بیمه را اعلام فرموده و ظاهرا آرام آرام شروع به اقدام نموده اند. نه از قراردادی خبر است و نه از توافقی . و چه خردمندانه که ابتدا از مناطق محروم کشور حرکت را آغاز نموده اند ( استان هرمزگان ) و یقین انتظار مخالفت یا مقاومت از سوی معلمان مناطق محروم ندارند و گرنه چرا در تهران بزرگ یا هراستان کلان دیگر، امر بیمه گری را آغاز ننموده اید ؟ اول می خواهید نبض کار را در دستانتان بگیرید و بعد به تدریج اوضاع را عادی نمائید.

جناب وزیر ،
این بار این قافله زیادی قرار است جُورِ چه کسانی را بکشد ؟ نکند به طور ضمنی با این شگرد خلاقانه ، خود معلم قرار است تاوان اختلاس صندوق ذخیره فرهنگیان را بپردازد؟ نکند نشستید و گفتید حق بیمه هم همانند مهریه است کی داده و کی گرفته ! اما مراقب باشید که اصلی به نام عندالمطالبه بودن مهریه ، چندین هزار مرد بینوا را راهی زندان کرد و آبرو ببرد و زنان را هم شیر ژیان حقه بازی و دغل نمود . آنانی که چند دقیقه بعد از عقد دائم ، مطالبه مهریه کردند و داماد بی خبر از تله و سرمست از شادی و هیجان روز ازدواج ، راهی زندان شد.

جناب وزیر ،
شاید صد هزار تومان ارزش این همه گفتار نامهربانانه را نداشته باشد ، اما می دانید ما معلمان زیادی این دولت و دولت های قبلی و بعدی ، دلمان برای چه چیز می سوزد ؟ برای معامله ای که همانند افراد بیسواد یا مجنون و سفیه ( با پوزش از همکاران محترم ) با من معلم کشور می نمائید ، جگر ما آتش می گیرد !

بیمه اجباری آتش سوزی فرهنگیان و انتقاد معلمان به وزارت آموزش و پرورش

جناب وزیر ،
1 – چند درصد از معلمان ، صاحب خانه اند ؟!خیلی ها آه ندارند تا با ناله اش سودا کنند.  بدون عقد بیمه نامه تصور نمی کنم همکاری مایل به بیمه آتش سوزی منزل خود نماید. قانونی برای بیمه اجباری نه در این کشور و نه در هیچ یک از عقب مانده ترین کشورهای جهان هم وجود ندارد
2 _ اشیای منزل من معلم به نظر شما چند می ارزد که بخواهم آن را بیمه آتش سوزی کنم ؟ آیا ارزیابی صورت گرفته است ؟
3 – شعور زندگی ندارم که نتوانم تشخیص دهم چه چیز به نفع من و چه چیز به ضرر من است ؟
4 – ناقص العقلم و نیاز به قیّم دارم؟ چرا باید توسط غیر خودم هدایت و کنترل شوم ؟
5 – دریافتی حقوق یک معلم شاغل یا بازنشسته به اندازه کافی در سایه کسورات خواسته و ناخواسته خود اما در هر دو شرایط ، تحمیلی از سوی شما به دلیل نامناسب بودن اوضاع معیشت اش ، وصله داراست ، بیمه اجباری آتش سوزی چه صیغه ای است ؟!
6 – مهم تر از همه توهین و اعترافی آشکار است به شعور و درایت و پایگاه شغلی من معلم که توانمندی یا قابلیت هزینه کرد دریافتی خودم را ندارم . ولی نعمتی چون شما که در جای جای نظام آموزشی مرا به وادی فراموشی می سپارید حال چگونه می شود پا در جایی می گذارید که نفع آن برای من معلم نیست ؟
7 – اگر قرار باشد من معلم این جامعه مدعی خرد و خردورزی باشم اما با تحمیل ارادۀ آن وزارتخانه بدون عقد هر نوع قرارداد کتبی ، عضو صندوق ذخیره فرهنگیان گردم یا بیمه گذار آتش سوزی شوم وای به حال بیسواد جامعه. بیمه گذار حتما باید فرم پیشنهاد بیمه نامه را پر و امضاء نماید تا بعدها در پرداخت خسارت احتمالی ، حق اعتراضی نداشته باشد. در قرارداد بیمه باید همه چیز به صورت مکتوب بین طرفین رد و بدل شود. بدون امضاء ، تعهدی برای قبول خطر از سوی بیمه گر وجود ندارد.
8 – در بیمه نامه باید نام بیمه گذار ، بیمه گر ، تاریخ صدور بیمه ، موضوع معامله ، مبلغ حق بیمه ، موضوع مورد بیمه ، تاریخ انعقاد قرارداد و نفع بیمه ای مشخص شده باشد. اما چرا من معلم حق رؤیت بیمه نامه را ندارم ؟!

جناب وزیر ،
من معلم امروز نه به شما و نه به هیچ مسئول دیگری که بر حال من اشک تمساح می ریزند اعتماد ندارم . شما مسئولان در آن طرف در این چهل سال یاد گرفتید که مرا در این طرف فراموش نمائید، نبینید ، نشنوید. اما هر گاه نیاز به جبران ضرر و زیانی بود زیاد بودن من معلم بهترین طعمه بوده است. نجیب ، سر به زیر ، متواضع ، محافظه کار و.... خصلت هایی مناسبی برای در دام انداختن قشر زیادی است !

یک کلام ختم کلام ،
بدون عقد بیمه نامه تصور نمی کنم همکاری مایل به بیمه آتش سوزی منزل خود نماید. قانونی برای بیمه اجباری نه در این کشور و نه در هیچ یک از عقب مانده ترین کشورهای جهان هم وجود ندارد.

ما معلمان مایل به عضویت در بیمه آتش سوزی نیستیم . هر معلمی چنین قصدی داشته باشد به عنوان یک آدم عاقل و بالغ خودش می تواند شخصا اقدام نماید. فعلا ما معلمان قصد بیمه نمودن احکام جدید حقوق خود را داریم که از روز معلم سال 96 تا 97 ، بیش از بیست بار توسط ده مسئول مربوط و نامربوط ، تغییر میزان داد و آخرش هم هیچ کدام نشد.

( از همکار بزرگوارم از شهرستان خمیر استان هرمزگان برای اطلاعاتی که دادند ، سپاسگزارم. )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/ در پی مرگ یک معلم در سرقت مسلحانه خودرو در استان سیستان و بلوچستان، مدیر کل آموزش و پرورش این استان پیام تسلیتی صادر کرد.

گزارشی از روستای ساوان تازه واقع در نقطه صفر مرزی شهرستان سردشت و نداشتن مدرسه و شناسنامه

در عصر کنونی داشتن مدرسه و تحصیلات یکی از نشانه ها و شاهراههای دست یافتن به توسعه یافتگی است. شناسنامه هم  به عنوان مدرک هویت ملی هر شخصی برای تثبیت و دفاع از بدیهی ترین حقوق شهروندی اش محسوب می گردد. متأسفانه برخی از آن ها صرفاً به ماشین امضا و تلفن گویای تبدیل شدند که خود را تنها پاسخ گوی مقامات بالا، نهادها و اداره های هم طراز می دانند

 

اپیزود اول

اوایل مهرماه 96 پس از تعطیلی مدرسه به همراه یکی از همکارانم گشتی گذرا به چند روستای لب مرزی محل خدمتمان داشتیم. مناظر زیبای طبیعی، چشم اندازها روح نواز، درختان گردوی پر پشت  و انبوه و... خستگی ناشی از جاده های باریک ،پر پیچ وخم و پر از سراشیبی و سربالایی را از تن رهگذران به در می کرد و به سفر در دنیای خیالات و رؤیاهای سیر ناپذیر دعوت می نمود.

راستی اگر این موهبت خدادای در یک کشور توسعه یافته یا اصلاً نقطه دیگری از سرزمین ایران قرار داشت مردمانش دارای چه سطحی از امکانات، رفاه،اشتغال و... می شدند؟ این پرسش کلیدی ذهن هوشیار و  وجدان بیدار هر تازه واردی را به خود مشغول می نماید.

به هرحال بگذریم، به روستای« ساوان تازه» واقع در نقطه صفر مرزی شهرستان سردشت رسیدیم. روستای به نسبت پر جمعیت  و بافت ساختمان ها که اکثراً به شکل معماری جدید و شهرنشینی شبیه بودند تا سبک روستایی سنتی.

طبق گفته ساکنان چیزی حدود 30 و چند سالی از عمر تشکیل روستا که حاصل جمع شدن و مهاجرت چند روستای دیگر است نمی گذرد.

گزارشی از روستای ساوان تازه واقع در نقطه صفر مرزی شهرستان سردشت و نداشتن مدرسه و شناسنامه

در انتهای روستا ساختمان کاهگلی و قدیمی که دارای پرچم و تابلو و تقریباً لب جاده بود، میخ کوبم نمود. با نزدیک شدن به آن  متوجه شدم که این ساختمان دبیرستان دوره متوسطه دوم  احسان ساوان جدید است. با همکارم وارد ساختمان شدیم مدیر دبیرستان هنوز حضور داشت ولی دانش آموزان نبودند.کل مساحت ساختمان اتاق و هال مانندی که به دو کلاس تبدیل کرده بودند و پستوی هم که به اصطلاح اتاق مدیر،محل استراحت دبیران، آبدرخانه، اتاق مشاور و.... بود. در مورد پیگیری موضوع از مراجع ذی صلاح پرسیدم. بعضی از این افراد روندهای پر پیچ و خم اداری، علافی ها چند ساله و جواب های سربالا را دلایل به نتیجه نرسیدن ذکر نمودند

سقف ساختمان چوبی و داری ارتفاع بسیارکم (به طور که در روز روشن بدون لامپ دید واضحی نخواهی داشت)، بام ساختمان کاهگلی، سوخت ساختمان بخاری نفتی ، سرویس بهداشتی یک باب و فاقد حیاط- حیاط که هیچی اصلاً زمین مسطحی هم نداشت که بخواهی صفی،مراسم صبحگاهی، ورزشی و... در آن برپا کنید- بود. در یک کلام یکی از قدیم ترین و بدقواره ترین ساختمان های روستا می توان محسوب نمود.

جالب است یادآوری شود در قرن بیست و یکم و عصر حاکمیت رسانه ها قرار داریم ،سر و کارمان با نظام آموزشی است که ادعای هوشمند سازی کلاس های درس، خداحافظی با بخاری های نفتی ، مدارس کپری و کاهگلی، ایمن سازی ساختمان های آموزشی،توانمد سازی آینده سازان، طرح تحول بنیادین، چشم انداز بیست ساله، به روز سازی دانش معلمان  و... دارد.

 اینکه با کدامین آزمایشگاه، کتابخانه، سالن امتحانات، اتاق سمع و بصری، مشاوره  تخصصی،کلاس کنکوری و معلم تخصصی و...  که حقوقی مسلم و طبیعی هستند. دانش آموزان این نوع مدارس باید با فارغ التحصیلان مجتمع ها و مدارس مجهز به به روز ترین امکانات  و با شهریه چندین میلیونی و دارای برند و آوازه رقابت کنند و به عبارتی  با غول بی شاخ و دُم رقابت کنکوری سرشاخ شوند، قضاوت را در این مورد به شعورمخاطبان و مسؤولان با وجدان وا می گذاریم.

 نگارنده به عنوان یک معلم به جای مسؤولان به اصطلاح پرکاری که متأسفانه برخی از آن ها صرفاً به ماشین امضا و تلفن گویای تبدیل شدند که خود را تنها پاسخ گوی مقامات بالا، نهادها و اداره های هم طراز می دانند و گاهاً شرکت مداوم شان در مراسم های مرتبط و نامرتبط همچنین حضور فیزیکی مستمر در جلسات به نشانه فعال بودن، متعهد و  وفادار بودن تلقی می شود، خلاصه در آن روز با تمام وجودم در مقابل این دانش آموزان دل پاک و ساده ای که چشم امیدشان به دهان و کردار ما دوخته شده است، احساس شرمندگی نمودم. لازم به یادآوری است که روستای مذکور دارای 2000 متر زمین اهدایی جهت احداث مدرسه می باشد و چشم به راه همّت مسؤولان و خیّران صادق و دلسوز است.

گزارشی از روستای ساوان تازه واقع در نقطه صفر مرزی شهرستان سردشت و نداشتن مدرسه و شناسنامه

اپیزود دوم

 به همراه  دو تن از همکاران خردادماه 97 برای بار دوم گذرمان به همان منطقه ای که قبلاً توصیفش کردیم افتاد. این بار هم متأسفانه با مصیبتی دیگری  نهفته در لایه های زیر پوستی این منطقه روبه رو شدیم. به هنگام دیدار با خانواده «خال مینه» این پیرمرد هفتاد ساله متوجه شدیم که ایشان هنوز فاقد شناسنامه می باشند. از پسرشان که به ظاهرکلاس دوم بود پرسیدم مدرسه و درس خواندن را دوست دارد؟ پاسخ داد آموزگار مدرسه را دوست دارم ولی چون شناسنامه ندارم به من کارنامه نمی دهند. این پاسخ دردناکش کنجکاوم نمود تا پرس و جو نمایم که چند نفر دیگر در این روستا و منطقه فاقد شناسنامه و مدارک هویتی هستند؟ به طور تقریبی مطلع شدیم که در این روستا و منطقه حدود بیش از پنجاه نفر شناسنامه ندارند.

«پور همین» شیر زن هفتاد و چند ساله می گوید؛ ما سه تا خواهر بودیم هیچ کدام شناسنامه نگرفتیم ، تنها به برادرمان شناسنامه دادند.

ایشان که چند مریضی دارد ولی متأسفانه فاقد هرگونه مدرک هویت قانونی از جمله دفترچه خدمات درمانی می باشد.

«پور خدیجه» شیر زن دیگری است که ایشان هم شناسنامه ندارد. وی به دلیل نداشتن شناسنامه حتّی نتواسته از حقوق قانونی پسرش که شهید شدند بهره مند گردد.

«آمنه» خاتون دیگری ست که ایشان هم از درد دیسک کمر ،آسم و... می نالد و شناسنامه و دفترچه خدمات درمانی ندارند و زیر بار هزینه های سنگین درمانی کمر همّت مرد خانواده خم گشته است. اگر بخواهیم افراد دیگری به این مجموعه اضافه نمائیم، لیست بلند بالای خواهد شد.

روستای مذکور دارای 2000 متر زمین اهدایی جهت احداث مدرسه می باشد و چشم به راه همّت مسؤولان و خیّران صادق و دلسوز است شاید باورش سخت باشد که چندین جوان این منطقه نتواستند به دلیل نداشتن شناسنامه حتّی یک کلاس درس هم بخوانند و یا اگر کسانی هم موفق شدند چند کلاسی را به صورت فوق العاده به مدرسه بروند فاقد هر گونه مدرک تحصیلی هستند.

از جمله مشکلاتی که اشخاص فاقد شناسنامه با آن ها روبه رو هستند موارد زیر را می توان بر شمرد؛ راه ندادن بچه هایشان به مدارس به دلیل نداشتن شناسنامه این مصیبت با نسل های بعدی هم همراه گشته است، فاقد هر گونه دفترچه خدمات درمانی و حمایتی می باشند، اکثر این خانواده که از قشر آسیب پذیر،ضعیف و کم درآمد جامعه هستند به دلیل  نداشتن مدارک هویتی ، نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد ، بهزیستی و... نمی توانند آن ها را تحت پوشش خود قرار دهند،تمام هزینه های درمانی شان در صورت بیماری آزاد حساب خواهد شد، از یارانه و هر نوع سبد حمایتی کاملاً محروم هستند، هیچ نوع معامله ای  به صورت رسمی نمی توانند انجام بدهند گاهاً از حقوق ارثی خود هم به دلیل نداشتن مدرک اثبات کننده محروم می گردند. 

ذکرتمام پیامدهای این مصیبت باور نکردنی و امّا واقعی خارج از توان این نوشتار است و آنچه اشاره گردید تنها مشتی از خروار بود.

در مورد پیگیری موضوع از مراجع ذی صلاح پرسیدم. بعضی از این افراد روندهای پر پیچ و خم اداری، علافی ها چند ساله و جواب های سربالا را دلایل به نتیجه نرسیدن ذکر نمودند و برخی هم حتّی نداشتن هزینه های امور جاری تشکیل پرونده از جمله رفت و آمدهای بی شمار، انواع آزمایش های ژنتیکی،نداشتن سرپرست کاربلد و پیگیر و... را به عنوان دلیل عقب ماندگی کارشان  برشمردند.

نکته قابل تأمل به ویژه برای مسؤولان ذی ربط این جاست در دنیای کنونی اگر کسی به کشوری غیر از کشور خود پناهنده شود. بعد از مدتی سکونت در آن کشورمقصد می تواند دارای مدارک هویتی و شهروندی جدیدگردد. بچه هایش به ویژه می توانند به راحتی ادامه تحصیل دهند و از تمام مزایای شهروندی بهرمند گردند.

واقعاً جای بسی تأسف و درد مندی است که چیزی قریب به چهار دهه از عمر تأسیس نظام جدید درکشور ما می گذرد. هنوز میلیون ها نفر از شهروندان این دیار طبق اعلام های رسمی به ویژه در مناطق مرزی مانند سیستان و بلوچستان،کوردستان ، غرب کشور و... در حسرت کسب  ابتدایی ترین مدرک هویتی خود وامانده اند. باور کردنی و قابل پذیریش  نیست، در کشوری که زاده شده ای و در دامنش بزرگ گشته ای، سرو روی، ریش و گیسوانت سفید برف نمایی امّا برای اثبات تابعیتت در بلاتکلیفی سرگردان بمانید.

 

مسؤولان دلسوز قوای سه گانه، سایر نهادها و ارگان!

دفاع از حقوق شهروندی و تلاش جهت تثبیتش نیاز به داد و فریاد، طومار نوشتن و اعلامیه ندارد. سرسوزنی وجدان بیدار خود را اگر هنوز نمی از آن باقی است بخارانید.

سری برگردانید ! کوچه اثبات این ادعا همین نزدیکی ست.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور