صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

دوشنبه 17 اردیبهشت ماه ساعت 17 نشست صمیمی معلمان نمونه کشوری با سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در مدرسه دارالفنون برگزار شد .

در این مراسم معلمان نمونه از استان های مخنلف دیدگاه ها و مطالبات خود را مطرح کردند و در پایان وزیر آموزش و پرورش ضمن سخنرانی به برخی پرسش های این معلمان پاسخ داد .

در این بخش سخنان عبدالرضا جعفرنژاد ؛ نماینده معلمان استان مازندران تقدیم شما می شود .

منتشرشده در گفت و شنود

گروه اخبار/

در پی خشونت های صورت گرفته بر علیه تجمعات مسالمت آمیز معلمان فاطمه سعیدی در پیامی نسبت به این اقدامات اعتراض کرده است .

« صدای معلم » از مواضع این نماینده مجلس تشکر و قدردانی می کند .

گروه گزارش/

دوشنبه 17 اردیبهشت ماه ساعت 17 نشست معلمان نمونه کشوری با سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در مدرسه دارالفنون برگزار شد .

در این مراسم معلمان نمونه از استان های مخنلف دیدگاه ها و مطالبات خود را مطرح کردند و در پایان وزیر آموزش و پرورش ضمن سخنرانی به برخی پرسش های این معلمان پاسخ داد .

« دکتر حسین افلاکی فرد » رئیس دانشگاه فرهنگیان استان فارس و به نمایندگی از اساتید دانشگاه های فرهنگیان سراسر کشور به ارائه دیدگاه های خود می پردازد.

منتشرشده در گفت و شنود

آسیب شناسی نظام آموزشی و مطالبات فرهنگیان و معلمان

راستی آیا پس از انقلاب ، کسی یک "فرهنگی حقیقی ثروتمند" دیده است!؟ "یک معلم واقعی برخوردار"
که هشتش گرو نُه نباشد ، و آبرو و آرزویش برای فلان خانه و بهمان ماشین ، بر باد نرفته باشد و با "طیب خاطر تمام" و "فراغ بال کامل" ، مشغول تدریس و تحقیق و مطالعه ی هرروزه ی خود باشد. و "جمع دارایی و دانایی" را نه از قبل مثلا پشتوانه ی خانوادگی اش، بلکه از فرایند طبیعی تدریس و تحقیق به دست آورده باشد؟!*
چرا اغلب قریب به اتفاق فرهنگیان ، در هر استان و شهرستان و هر رده ی اداری یا آموزشی ،_به زبان_ از غم نان می نالند و _به عمل_ گرفتار رزق و روزی روزمره و امرار معیشت عادی اند؟
اغلب، یا شغل دومی دارند تا بلکه به نان و نوایی برسند یا مُترصّد شغل و درآمد دیگری اند تا گره از معاش و معیشت نابه سامان و ناکافی شان باز شود؟!*
هزینه ی هر نوع کار فکری و فرهنگی در این سرزمین ، چنان طاقت فرساست که حقیقتا به چشم یک ناظر عاقل بیرونی (هرآنکه اختیاراً کاری فکری را برگُزیند؛ لابُد درصدی از جُنون در جان او هست! ...وگرنه کدام توجیه زیستی و اقتصادی  _عقلاً و عُرفاً_ بر چنین انتخابی صحّه می گُذارد؟!)

سوال، همین است :

(مسئولین و متولیان امور در صدر حاکمیت و دولت  ، در حالیکه مُدّعی "صدور انقلاب"ند و مُعتقد به "مُدیریت جهانی" و مُنادی  "پیشتازی ایران در انقلاب و اعتلای فرهنگی" و پرچمدار "اُمّ القرا بودن این موطن" ؛  یا از هزینه ی تاب شکن و مردافکن کار فرهنگی در این دیار بی خبرند(که اگرچنین باشد؛ جای تاسفی عمیق دارد!) یا بر این هزینه و زجر و فشار ، واقفند اما کاری نمی کنند و گرهی نمی گُشایند(که دراین صورت نیز، جای تاسف ، همچنان باقی ست)


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

آموزش و پرورش و تهاجم فرهنگی  به گزارش شبکه علمی ثریا ، بطحایی در حاشیه جلسه یکشنبه 27 اسفند 96 هیئت دولت در پاسخ به این پرسش که اولویت آموزش و پرورش در سال 97 چیست؟ اظهار کرد:

" جامعه ما امروز در برابر همجمه‌های بسیار سنگینی قرار دارد که این هجمه‌ها ، هنجارها و آموزه‌های ما را به شدت تخریب می کند لذا اولویت اول ما مقابله با این هجمه‌ها است ." **

هجمة در لغت‌نامه دهخدا چنین معنی شده است :
هجمة ، یعنی گله ٔ شتر از چهل تا و بیشتر از آن ، یا از سی تا صد، یا از هفتاد تا صد، یا اندکی کم از صد. سختی گرما. شدت سرمای زمستان و شدت گرمای تابستان .

تصور می کنم استفاده از واژه هجمه به جای مفهوم تهاجم فرهنگی به کار گرفته شده است که با توجه به معنای آن ، مفهوم جامعه شناختی هم ندارد. این جابه جایی واژه یا مفهوم برای ایجاد و خلق باور جدیدی از اوضاع اجتماعی و فرهنگی است ، در حالی که ما در حذف یا مقابله با نام اصلی آن یعنی " تهاجم فرهنگی " در دو دهه اول انقلاب عاجز مانده ایم.

در آن دوران اهداف متعالی انقلاب ، اجازه نفوذ و دخول آثار و ره آوردهای فرهنگ بیگانه را برای ملتی که شعارش نه شرقی و نه غربی بود ، نمی داد. رسانه ها ، منابر مساجد ، نماز جمعه ها ، مدیران رده بالا و....حتی آحاد ملت با تلفظ تهاجم فرهنگی خشم و انزجار خود را نسبت به سیاست های غرب زده رژیم گذشته ابراز می داشتند.
مفهوم تهاجم فرهنگی در کشور زمانی مطرح شده بود که به دو دلیل عمده یعنی وقوع انقلاب و جنگ ، ما هنوز در گارد ضد غرب و شرق به سر می بردیم. سیاستمداران مشغول اتخاذ آرای ملت به نظام جمهوری اسلامی و نوشتن متن قانون اساسی کشور بودند. یعنی دورانی که تولید کشور با فرار سرمایه های افراد و سرمایه های ملی ، اوضاع اسفباری یافته بود و هیچ گونه احتمال تجمل گرایی یا مصرف زدگی برای افراد در جامعه وجود نداشت . طرح مفهوم تهاجم فرهنگی در کشور ما دفاعیه ای بود در قبال رژیم شاهنشاهی که از سال 50 وابستگی اقتصادی خود را به آمریکا با شدت بیشتری آغاز کرده بود. با فروش نفت و دریافت اسلحه و مهمات جنگی و کالاهای مصرفی این وابستگی در حال شعله ور شدن بود.
فراموشی یا پایان مبحث تهاجم فرهنگی از سوی کارشناسان و سیاستمداران و ائمه جمعه زمانی صورت گرفت که با پایان جنگ و هجوم وارادات کالا از سایر کشورها در سایه تولید بی امان تنها عنصر حیاتی ایرانیان یعنی نفت و گاز، جریان آن تازه آغاز گردیده بود. کشور جنگ زده و یک دهه انقلاب کرده ما شده بود کانون جذب کالاهای غرب و شرق . یعنی اعتراض اول انقلاب ما به مفهوم تهاجم فرهنگی در بیان شرایط قبل از انقلاب بود اما واقعیت آن پس از جنگ در کشور تجربه شد.

سه ره آورد علمی به یک دفعه بدون پیش زمینه غنای فرهنگ خودی یعنی رایانه ، موبایل ، ماهواره با باز شدن درهای نیاز کشور به سایر کشورها پس از جنگ ، وارد کشورمان شده بود و ما آماج هدف اقتصادی و فرهنگی آنان قرار گرفته بودیم چون تولیدمان فلج گردیده بود.
بعد جنگ در دهه 70، تلاش برای سازندگی با احیای کارخانه ها و کارگاه ها آغاز شده بود اما کافی نبود. یا بهتر است گفته شود چهار عنصر اصلی یعنی آب ، هوا ، خاک ، آتش که همان موبایل ، ماهواره ، رایانه (اینترنت) وکالاهای واراداتی لوکس وغیر لوکس است ، بنیان ملت ایران را از فرهنگ خودی کَنده و وابسته به فرهنگ بیگانه کرده بود. سرعت این وابستگی و دلبستگی به حدی بود که حتی تلاش جامعه شناسان نیز به پای تغییرات اخلاق ، آداب و رسوم و سنن و ارزش ها و هنجارها ، باورها مذهبی و ملی و.....نرسید یا کمتر توفیقی از خود نشان داد.

ملت دهه 50 و 60 ، طی دهه 70 تا 90 ، زیر و رو شده بود. نحوه گفتار ، نحوه پوشش ، نحوه فعالیت ، نحوه مراودات دختران و پسران ، نحوه معاشرت مردم با یکدیگر ، نحوه و تیپ زندگی خانواده ها و.....همه چیز دستخوش تغییرات سریع گردیده بود. یک چرخش 360 درجه ای که خودمان نیز خود را نمی شناختیم.
جوانان با سرو وضع یا لباس ژولیده ، تنگ ، نیمه عریان بی هدف مسیر کوتاهی را طی 5- 6 ساعت عصر تا آخر شب بالا و پایین می رفتند. دختران و پسران بی هدف همین طور می رفتند و می آمدند. همان دوران اوج گرایش به دوستی با جنس مخالف که بعد آن نیز پدیده شوم رواج بیماری ایدز یا مصرف روان گردان ها و شیشه و.... بوجود آمد.
آری ؛ چشم ها به هر دلیل که می خواهد بسته باشد حال به دلیل غفلت سیاستمداران یا قانون نویسان یا مجریان آن . یا تحصیل و اشتغال وروزمرگی مردم ، یک دفعه چشم باز می کنید و می بینید محتوای صبحانه و ناهار و شامتان نیز دیگر ایرانی نیست. لباس خودت و همسر و فرزندت و همسایه و خویشاوندانت نیز دیگر عطر و بوی ریسندگی ایرانی نمی دهد.

وزیر محترم آموزش و پرورش

پیشگیری از تهاجم فرهنگی برای یک ملت ، با افزایش تولید داخلی ، حمایت از محافل علمی ، پشتیبانی از تولید کننده داخلی ، فراهم سازی امکان رقابت با تولیدات خارجی ، افزایش مالیات و گمرگ برای کالاهای خارجی و..... ممکن می گردد نه با عکس همه این موارد یعنی راه رفته ما.
ما طی دو دهه از خود بیگانه گشتیم و شدیم الینۀ کالاهای فرانسه ، آلمان و ژاپن و کره جنوبی و آمریکا و.... حتی میدان فوتبال ما شد وسیله تبلیغ کالاهای الکترونیکی و لوازم خانگی این کشورها . دیگر تیم ملی هیچ ورزش ما عطر و بوی ایرانی نمی داد. دیگر از اصالت جوانمردی تختی خبری نبود. خالکوبی ورزشکاران بود و موهای بلند آنان با اتومبیل های آخرین مدل جهان و.... آن دوران دیگر تمام شده بود که تیم فوتبال ایران برای زیبایی فوتبال بازی می کرد و افتخار می آفرید ، افزایش دریافتی آنان را به رقم میلیارد رسانیده بودید و هر کدام از آنان مِهتری خود را با رقم و تعداد صفر چک دریافتی خود نشان می داد نه توانایی یا افتخار ایرانی بودن و دیگر ورزش ها هم کم و زیاد عطر و بوی غیر ایرانی به خود گرفته بود.
همه چیز شده بود پول . پول گرایی شده بود سرمنشا رقابت های شغلی و حرفه ای و هنری و ورزشی و... برای همین گاه جای خود را به ستیزه جویی می داد. تنش اقتصادی و اجتماعی و حتی فرهنگی در جامعه روز به روز افزوده می شد. افزایش ذره ای حقوق برخی مشاغل نمایشی بود برای عدالت گستری قشرهای کم درآمد. طرح های حمایتی دولت چون پرداخت یارانه بهانه ای بود برای از بین بردن فقر و در ضمن اعترافی بود برای موجودیت آن . و شکاف عمیق دریافتی مابین آنان بوجود آورده بودید. فقر نسبی غوغا می کرد و تضاد طبقاتی روز به روز شدت می گرفت .
حال قرار است با کدام هجمه یا با نام واقعی آن یعنی تهاجم فرهنگی مقابله کنیم ؟

آموزش و پرورش و تهاجم فرهنگی

برنامه پنهان آموزش مدارس ، جوانان ما را به سوی فرار مغزها یا پول پرستی با هر نوع ابزاری و به هر قیمتی تشویق می نماید و ما حتی اگر وزارتخانه ای به نام وزارت ارشاد اسلامی هم داشته باشیم شاهد دین گریزی و فرهنگ و اجتماع و اقتصاد ستیزی جوانانیم. این جریان پنهان آموزش مدارس ما ، جوانان را تا حدی مست پول پرستی نموده است که مفاسد اقتصادی چون رشوه ، اختلاس ،رانت خواری ، قاچاق کالا و مواد مخدر و...... در جامعه شیوع یافته است. اگر تا دیروز شاهد قاچاق لوازم الکترونیکی و لوازم خانگی و... بودیم ، امروز شدیدا به قاچاق پوشاک مشغولیم. می دانید چرا؟ برای بی هویت کردن یک ملت ، برای از بین بردن محتوای فرهنگ یک ملت، چون هیچ چیز به اندازه همانندگردی با بیگانگان ، نمی تواند فرهنگ یک ملت را نابود سازد.
مثلا اینجا تبریز است اما در تسخیر بی انتهای کشور ترکیه . با وجود یک سفارتخانه در ولیعصر تبریز، دفتر هواپیمایی ، هتل ،آموزشگاه زبان ، پوشاک ، تنوع غذایی ، موسیقی و.... همه چیزمان شده است ترکیه ای و ما درمقابل این بی هویتی یا مسخ فرهنگی ، منابع عظیم انرژی چون نفت و گاز و.... را به آنان صادر می کنیم. ما نیاز حیاتی آنان را بر طرف می کنیم که آنها بیایند و حیات فرهنگی ما را در هم بکوبند. حیثیت ملی و بومی ما را بگیرند و بدون درگیری های دوران صفویه با ترکیه ، ما را شبیه خود سازند. از دیگر شهرها بی خبرم ، اما آنها تحت نفوذ کدام کشور تغییر می کنند ؟ اگر آنان نیز مثل ما تبریزی ها باشند ، نباید قدری هشیار بود؟
حتی هموطن تهرانی که سده ها برای ترکی صحبت کردن به ناز و عشوه پرداخته ، امروز در سایه برنامه های ماهواره ای کشور ترکیه ، به زبان آنان سخن می گوید و مثل آنان لباس می پوشد و آرایش می کند و غذا می خورد! یک همانندگردی بدون جنگ و خونریزی . این از معجزات فرهنگ همسایه است. آخه مرغ خونه همسایه غازه!

وزیر محترم آموزش و پرورش

مگر رسانه همه گیری چون تلویزیون با شما دولتمردان هم صداست که می خواهید جلوی هجمه های بی انتها را در مدارس بگیرید؟ سریال پایتخت در ایام نوروز چه پیامی داشت؟ یا پیامک های دقیقه ای اعصاب خُرد کن دعوت به سفرهای آنتالیا – استانبول همین فردا ، خانه و زندگی خود را رها کنید بُدو بُدو بیایید ترکیه حراج کردیم. خوشی و آزادی اینجاست. یا گرجستان یا باکو... اگر می توانید همراه اول را تأدیب کنید که جلوی این همه تبلیغ بیا بیای دفاتر مسافرتی زمینی – هوایی به کشورهای همسایه را بگیرد. چند سالی است که اوضاع چنین است ، کدام نماینده مجلس یا کدام سیاستمداری به طرح مسأله پرداخته است ؟

آموزش و پرورش و تهاجم فرهنگی   همه این موارد و صدها مورد دیگر یعنی تقویت تهاجم فرهنگی . فرهنگ هم ساختمان افقی نیست که تخریب اش کنیم و سپس عمودی اش را بسازیم. فرهنگ یعنی شاهرگ حیات یک ملت. فرهنگ یعنی بود و نبود یک ملت . فرهنگ یعنی نحوه گفتار و عملکرد و خوراک و پوشاک یک ملت. فرهنگ یعنی باور و اعتقاد یک ملت. فرهنگ یعنی ارزش ها و هنجارهای یک ملت و.... در هر کدام از این موارد اگر ما کوتاهی کنیم نوع خارجی آن جایگزین خواهد شد و ما را از خود بیگانه خواهد ساخت. مثلا غفلت ما از تولید و حمایت موسیقی سنتی و ایرانی و حتی با گوش نکردن به آن یا دهن کجی نسبت به آن ، باعث گرایش افراد جامعه به نوع خارجی اش خواهد گردید. پوشاک و غذا و حتی اعتقادات مذهبی و همه چیز نیز چنین روالی دارد.

جناب وزیر

برای مقابله با تهاجم فرهنگی :

صرفا با برپایی چند نوع مسابقه مذهبی یا برگزاری نماز در مدارس و سخنرانی های سرصف یا بردن دانش آموزان به اردو و نمایشگاه و.....نمی توان عمل کرد.
مقابله با تهاجم فرهنگی ، روندی سهل و آسان نیست که بار مسئولیت آن فقط بر دوش وزارت آموزش و پرورش گذاشته شود، باید همه وزارتخانه ها برای ایجاد هماهنگی و تعادل در نظام اجتماعی کل با اهداف یکسان و مشخصی عمل نمایند. باید خود دولت مردان روش زندگی خود را عوض کنند. با ماشین های میلیاردی تشریفاتی یا ریخت و پاش های آن چنانی و..... نمی توان به جنگ تهاجم فرهنگی رفت. شما دولت مردان و رجل سیاسی به عنوان الگوهای جامعه باید از خیر خیلی چیزهای فریبنده دنیوی بگذرید و ایرانی الاصل گردید تا باور مردم را بدست آورید.
تقویت تولید ملی و افتخار به کالای ایرانی مسیر بعدی است. با شعار که نمی شود به واقعیت های زندگی رسید. اشکال عمده پیام های سالانه نوروزی عنوان آن است یعنی شعار سال. به قول دکتر بهشتی در33 سال پیش : بهشت را به بها می دهند نه به بهانه. باید گفته شود:

عزم ملی برای مصرف کالاهای ایرانی . که این هم به این سادگی نیست :
باید جلوی قاچاق کالا را بگیرید.
باید قیمت کالای ایرانی کمتر و کالای خارجی بیشتر گردد.
باید بانک ها با اعطای وام های کم بهره امکان فعالیت اقتصادی به تولید کنندگان داخلی بدهد.
باید عوارض و مالیات کالاهای ایرانی را کاهش و خارجی را افزایش داد.
باید برنامه های رسانه های جمعی محتوای ایرانی به خود بگیرد و جذاب و غنی گردد.
باید روزنامه ها و مجله ها و میادین ورزشی به تبلیغات کالاهای ایرانی بپردازد.
باید روی اتوبوس ها نمایشی از تولید داخلی باشد نه عکس فوتبالیست ها یا هنرپیشه های خارجی در حال تبلیغ شامپویی.
باید به استاندارد وکیفیت و مرغوبیت تولید اندیشید.
باید از خیرسوددهی فعالیت های مریض اقتصادی چون صنعت مونتاژ یا خام فروشی مواد اولیه برای فراهم سازی امکانات تولید کشورهای پیشرفته بگذریم.
یا لوازم تحریر با کیفیت و جذاب ایرانی تولید کنیم که نه با تحمیل ما که با انتخاب خود کودکان و نوجوانان مورد استفاده قرار بگیرد.
یا برنامه های کودک و نوجوانان ما قهرمانان یا الگوهای ملی خوشایندی برای جذب آنان داشته باشد.
و....
ما در جامعه خود " الگوی "مناسب جهت درونی شدن ارزشها یا جامعه پذیری کودکان را نداریم. الگوی برجسته یا متمایز در جامعه ما یا وجود ندارد یا در معرفی آنها به مردم کوتاهی می نمائیم.

برای جلوگیری از هجمه های بسیار یا تهاجم فرهنگی :

خیلی باید هوشیار بود ، خیلی باید مطالعه کرد، خیلی باید آگاهی کسب نمود ، خیلی باید گذشت و فداکاری و ایثار نمود، خیلی باید عمل کرد و کمتر سخن گفت یا شعار داد. باید فرهنگ مصرف زدگی ملت را با جذب آنان در امر تولید از زندگی مردم پاک کرد، باید محتوای کتب درسی بر اساس واقعیت ها و ارزش ها و هنجارهای ملی نگاشته شود ، باید تنوع غذا و پوشاک تولید شده اقصی نقاط کشور احیا و استفاده گردد ، باید به واهمه خود از موسیقی ایرانی خاتمه بخشید و به ترویج و رشد و تعالی آن مساعدت نمود ، باید فرهنگ نقد و گفت و گوی بهینه را عمومیت بخشید ، باید فوبیای طرح واقعیت های موجود را از اندیشه مردم زُدود و به آنان جسارت ایرانی بودن و شدن را هدیه بخشید .

من برای ایرانی ماندن خود نیاز به تمامی ابزارهای حمایتی آن دارم. هر گاه غنای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی من به درجه برتری کشورهای پیشرفته رسید ، آنگاه درهای وطنم را باز بگذارید چون دیگر کمتر کسی در جهت بی هویتی خود گرایش به فرهنگ بیگانه می یابد. یک آلمانی یا آمریکایی یا انگلیسی و.......چقدر ایرانی می خورد و می پوشد و...... درون مرا غنی سازید تا در سایه ضعف سیستم های موجود گرایش به غیر نیابم. تهاجم ویروس در بدنی اثر می کند که ضعیف و سست بنیان است. پیکر این وطن را مقاوم سازید.
با بیان آلام و دردها و رنج ها و تکرار آن به تداوم آنها یاری می دهید و رنجوری ملت را می افزایید. برای مقابله با تهاجم فرهنگی شما دولت مردان چقدر ایرانی می اندیشید و ایرانی هستید یا مانده اید فقط به موبایل کف دست خود یا کت و شلوار تن تان و تنوع غذاهای تان بنگرید و سپس از من ایرانی ماندن را متوقع باشید. تهاجم فرهنگی فقط در سایه غفلت مردم عادی تداوم نمی یابد.

** کد خبر: 15602 - تاریخ انتشار: دوشنبه 28 اسفند 1396


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

مطالبات فرهنگیان و رفتارشناسی معلمان و جامعه آموزش و پرورش

با سلام به دوستانم
اخیراً در یکی از برنامه های شبکه تلویزیونی از تجمع کارگران که به خاطر پایین بودن حقوق شان تجمع کرده بودند، گزارشی پخش شد و در آن گزارش، خبرنگار از یکی از کارگران پرسید که دریافتی حقوق ماهیانه شما چقدر است؟

کارگر پاسخ داد هفت میلیون تومان. خبرنگار گفت مگر هفت میلیون تومان حقوق کم است که اعتراض می کنی؟ کارگر پاسخ داد نه خیر کم نیست و من به خاطر خودم اعتراض نمی کنم. در میان کارگران تعداد کمی از افراد همین حقوق را می گیرند و حقوق اکثر کارگران کمتر از یک میلیون تومان است که کفاف زندگی شان را نمی کند و من به خاطر احقاق حق آنها اعتراض می کنم.

حال اولاً بینی و بین الله چه تعداد از ما فرهنگیان از این روحیه برخورداریم؟ مگر غیر از اینست که اگر حقوق ما هفت میلیون تومان بود نه تنها اعتراض نمی کردیم بلکه یا معترضین را از اعتراض منصرف می کردیم و یا زیرآبی آنها را می زدیم.

مطالبات فرهنگیان و رفتارشناسی معلمان و جامعه آموزش و پرورش

امیدوارم زود قضاوت نکنید و نگویید نه این جور نیست. مثال زنده ی این مورد همان دوستان ستادی ما و مدیران و معاونان مدارس (که البته نه همه ی شان که مطلق گویی انصاف نیست و در میان آنها افراد شریفی هم وجود دارند) هستند که برای حفظ موقعیت شان و چند تومان حقوق اضافی که می گیرند، این کار را می کنند؟ خوب یادم هست که در یکی از مدارس برادری در همین اعتراضات (که البته بنده به نوبه ی خود با این اعتراضات و این راهکارها موافق نیستم بلکه معتقدم که باید برای احقاق حق مان چاره ای دیگر بجوییم چرا که به گواهی تاریخ اگر این روش و راهکار درست بود بایستی تا به حال جواب می داد و ما به حق و حقوق مان می رسیدیم ولی همچنان که مستحضرید از سال 1340 که یادمان هست تا به الان از جان عزیزان مان هزینه می کنیم ولی هنوز که هنوز است به نتیجه نرسیده ایم و این گواهی متقن بر ضعیف بودن این راهکار است) زندانی شده بود و مدیران پشت سرش به بنده ی خدا می خندیدند.

ثانیاً خدا وکیلی اگر حقوق ما هفت میلیون تومان بود باز هم اعتراض می کردیم؟ مطمناً اعتراض نمی کردیم. در حالی که مشکل آموزش و پرورش ما تنها پایین بودن حقوق معلمان نیست بلکه از هر زاویه ای نگاه کنی این نوع آموزش و پرورش منسوخ و غیر معقول است. چرا که ثمره و محصول همین آموزش و پرورش است که کشور را به این وضع دچار کرده و دست پرورده و شاگردان همین معلمان هستند که در صورت لزوم باطوم بر سر معلمان شان می کوبند.

پس برادر و خواهر عزیزم تا ما در این سطح تفکر باشیم که همه چیز را با عینک پول و حقوق ببینیم و اگر حقوقمان بالا باشد زندگی را از دریچه ی گلستان ببینیم و مهم نباشد که چه بر سر دیگران می آید و اگر حقوقمان پایین باشد زندگی را از دریچه ی جهنم ببینیم سهم ما همین است و بس.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

«اتَقي الناسِ مَن قالَ الحقَ فيما له و عليه»؛12 پرهيزگارترين مردم كسي است كه حق را بگويد، چه به نفع وي باشد و چه به ضرر وي. پیامبر گرامی اسلام (ص)

عملکرد ادارات آموزش و پرورش بسطام و شاهرود سمنان در انتقال معلمان و نیروها

مدیرکل ارزیابی عملکرد و بازرسی وزارت آموزش و پرورش
با سلام و احترام


به استحضار می رساند همان گونه که اطلاع دارید نقل و انتقال فرهنگیان تابع ضوابط خاص و برنامه زمان بندی مشخص می باشد که معمولا از اواخر اردیبهشت ماه هر سال با ارسال دستور العمل مربوطه و فراخوان داوطلبان برای ثبت نام و سپس بر اساس وضعیت نیروی انسانی و نیاز هر شهرستان یا منطقه در مناطق و مراکز استان ها تصمیم گیری و یا در صورت تقاضای خارج از استان در سطح وزارت تصمیم گیری می شود و از مهمترین ملا ک های انتخاب افراد امتیازات مکتسبه فرد متقاضی در رشته تخصصی خود و یا رشته های مرتبط با آن می باشد و بعضا افراد به خاطر بیست و پنج صدم امتیاز کمتر یا بیشتر امکان انتقال ندارند و یا منتقل می شوند. که به منظور جلوگیری از تضییع حقوق افراد و یا بروز مشکلات کمبود و یا تراکم نیرو در یک منطقه شرح کامل ضوابط آن با ذکر جزئیات در دستور العمل مربوطه می آید و این دستور العمل با توجه به شرایط هر سال بازنگری و به روز رسانی می شود و حتی انتقال های اضطراری هم در چارچوب ضوابط و همان بازه زمانی نهایتا تا پایان شهریور صورت می گیرد و در طول سال تحصیلی انتقالی صورت نمی گیرد و تنها برای پست مدیریت و ریاست آموزش و پرورش یک متطقه هست که ممکن است وسط سال یک نیرو را از یک منطقه دیگری به عنوان رئیس انتخاب کنند و بفرستند و حتی برای پست های معاونت و کارشناسی ادارات هم در طول سال انتقالی صورت نمی گیرد و فقط از نیروهای درون همان منطقه استفاده می شود.


حال با این اوصاف اداره آموزش و پرورش منطقه بسطام استان سمنان در اسفند ماه سال 96 پس از استعفا ویا برکناری آقای علی اکبر صابری از پست معاونت آموزشی در حالی که قاعدتا باید ایشان به مدارس منطقه فرستاده می شد و از وجود ایشان باتوجه به توانمندی های بالا و قابلیت های آموزشی در پست های آموزشی و یا اداری خالی وامثالهم استفاده می شد بلافاصله پس از تغییر وضعیت پست با درخواست انتقال نامبرده به شهرستان شاهرود موافقت می گردد ، در صورتی که تقاضای انتقال ایشان باید در سال 97 و با آمدن دستور العمل نقل و انتقالات سال 97 مطرح می شد.

لذا علی رغم وضعیت نیروی انسانی منطقه و کمبود نیرو در برخی رشته ها که حتی در سال های اخیر برای پر کردن کلاس ها و جبران کمبود به تخصص ها هم توجه نمی شود و نیروها در دروس متناظر و یا حتی غیر مرتبط هم به کار گرفته می شوند و در حالی که برخی همکاران سال ها متقاضی انتقال به شاهرود هستند و با وجود مازاد نیرو در رشته آن ها تنها به علت کمبود در سایر رشته ها با انتقال آنها مخالفت می شود ،نامبرده را بدون توجه به ضوابط و قوانین مربوط به نقل وانتقال به شاهرود انتقال داده و متاسفانه در شهرستان شاهرود هم برای وی ابلاغ معاونت (با حداقل حق معاونت 380 هزارتومان) یکی از مدارس را صادر و وی را به کار گرفته اند ؛ حال علیرغم تخلف بارز منطقه بسطام در انتقال خارج از ضابطه ی وی ، سوال این است که مدیریت شهرستان شاهرود چطور در وسط سال او را به عنوان معاون مدرسه بکار گرفته است؟

اگر به این مدرسه معاون تعلق می گرفته چرا از ابتدای سال از بین نیروهای خود این پست را پر نکرده و باعث افزایش بار مسئولیت سایر کادر مدرسه و بالتبع کاهش نظارت بر دانش آموزان و افزایش ضریب حوادث و خطر در مدرسه شده؟

چرا باعث تضییع حق همکاران شاهرود که متقاضی به کارگیری در پست مدیریت یا معاونت بودند خصوصا آنهایی که در سال های آخر خدمت خود هستند شده اند و آنها را از امتیاز برخورداری از میانگین حق مدیریت در حقوق بازنشستگی و پاداش پایان خدمت محروم کرده اند.

عملکرد ادارات آموزش و پرورش بسطام و شاهرود سمنان در انتقال معلمان و نیروها

البته این اقدامات اداره شاهرود مسبوق به سابق است و معمولا پست هایی را در مدارس برای نور چشمی ها ذخیره نگه می دارند و به قول یکی از دوستان که می گفت درحضور خود من یکی از معاونین اداره شاهرود به یکی از کارشناسانش گفته تمام ساعات فلان رشته را پر نکن و نیرو نده 100 ساعتی برای سفارشی های رئیس کنار بگذار . و یا تعداد زیادی نیرو را با ابلاغ مدارس خصوصا ابلاغ هایی که حق مدیریت یا معاونت و سرپرستی دارد مازاد بر چارت اداری خود در اداره به کار گرفته اند و در اکثر دوایر اداری علاوه بر پست سازمانی یکی دو نیرو هم به عنوان کمکی با برخورداری از مزایای معاونت مدارس مشغول به کار هستند در حالی که جور اینها را در مدرسه سایر کادر مدرسه بدون اطلاع از موضوع می کشند و وظایف آنها را انجام می دهند.

البته راجع به سازماندهی نیروها و پارتی بازی هایی که در آموزش و پرورش شاهرود انجام می شود و یا مسائل مالی آن حرف زیاد است. لذا خواهشمند است ضمن رسیدگی از تضییع حقوق همکاران و دانش آموزان بسطام و شاهرود جلوگیری به عمل آورید.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ شنبه هشتم اردیبهشت ماه نشست خبری « اسفندیار چهاربند » رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم با حضور خبرنگاران برگزار شد .

در ابتدای این نشست چهاربند مطالب تفصیلی و مهمی را در مورد چالش های تامین نیروی انسانی در آموزش و پرورش و نیز سایر مسائل مربوطه را مطرح کرد .

 « صدای معلم » پرسش هایی را  از ایشان مطرح کرد.

در  بخش های قبلی ، پرسش و پاسخ صدای معلم با رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم را خواندید .

در  این بخش  پایان مشروح سخنان ایشان در مورد چالش تامین نیروی انسانی در وزارت آموزش و پرورش را مطالعه می کنید .

منتشرشده در گفت و شنود

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور