گروه اخبار/
معاون اول رییس جمهور در آیین بهره برداری ۱۷۰۰ فضای آموزشی، ورزشی و پرورشی در سراسر کشور با اشاره به شرایطی که کشور در آن قرار گرفته اظهار کرد: دشواری شرایط فعلی کشور به معنای بن بست نیست و اگر اراده ملت بر عبور از این مسیر قرار گیرد، طی چند ماه این شرایط سخت را سپری خواهیم کرد.
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه زیر در انتقاد از وضعیت کانون های فرهنگی - تربیتی آموزش و پرورش به صدای معلم ارسال شده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ مراسم آغاز سال تحصیلی و آیین استقبال از نو دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان شنبه 7 مهر در پردیس نسیبه تهران برگزار شد .
در این مراسم « سیدمحمد بطحایی » وزیر آموزش و پرورش 21 دقیقه سخنرانی کرد .
« صدای معلم » متن کامل این سخنرانی را که در این مراسم ایراد شده است را منتشر می کند .
گروه استان ها و شهرستان ها/
« فرهنگیان بازنشسته سال97 آموزش و پرورش استثنایی استان البرز » در نامه ای که خطاب به وزیر آموزش و پرورش نوشته و برای صدای معلم ارسال کرده اند خواهان توجه به مطالبات قانونی خود شده اند .
سال اول دبیرستان بودم. در مدرسه نمونه دولتی غدیر مشغول به خواندن رشته ای بودم که اصلا دوستش نداشتم و بنا به اصرار پدر و مادرم که دوست داشتند من پزشک بشوم داشتم به اجبار سال را سپری می کردم.
امتحانات نوبت اول شروع شد و بعد از گذشت 20 روز به پایان رسید، وقتی که گفتند کارنامه ها حاضر است، مثل این بود که یک سطل خاک روی سر من ریختند!
کارنامه را گرفتم. به به چه نمراتی! فقط 3 تا تجدید کوچولو داشتم.
یک هفته ای افسرده بودم تا اینکه با مدیر مدرسه آقای بیانی وارد مذاکره شدم و خروجی ای که از این مذاکره گرفتم بسیار برایم لذت بخش بود:
هنر تلفیقی از عشق، احساس و تجسم.اواخر سال تحصیلی بود. من به تنها هنرستان هنرهای زیبای پسران زنجان رفتم، مدیرش یک فرد راهگشا و یک هنرمند بسیار توانا بود. نشستم و با استاد رضا قاسم پور به صحبت و مذاکره پرداختم. از علایقم پرسید و من برایش توضیح دادم. برایم جالب بود، آنجا هم محل تحصیل بود و هم محل انجام کارهای هنری از شب شعر با بزرگان شعر ترکی و فارسی استان گرفته تا برگزاری انواع نمایشگاه ها و همایش های استانی.
بعد از این که این ها را هم شنیدم دیگر دل تو دلم نبود تا اینکه در خانواده این موضوع را مطرح کردم ولی تمام آرزوهایم برباد رفت و این موضوع در خانواده من که آرزو داشتند من پزشک بشوم رای منفی گرفت و تصویب نشد.چندین روز گذشت.
استاد قاسم پور با من تماس گرفت و نتیجه را خواست و من ماجرا را برایش تعریف کردم.
استاد به من گفت نگران نباش من با پدرت حرف می زنم و این اتفاق هم افتاد. ایشان چندین بار با پدر من دیدار کردند و پدرم را قانع کردند و راه محکم و درستی برای من باز کردند و بعد از طی مراحل ثبت نام من وارد هنرستان شدم.
کم کم در کنار درس و با راهنمایی بزرگان و علاقه ای که داشتم وارد جامعه مطبوعات استان زنجان شدم و جزو جوان ترین عضو مطبوعات استان شناخته شدم.
هنرستان هنرهای زیبا در سالی که من وارد آنجا شدم در طول سال تحصیلی برنامه های متعددی را در سطح استان و کشور برگزار کرد. از جمله آنها برگزاری دوهفته ای شب شعر به سبک سنتی در روستای کوشکن، سلسله نشست های تخصصی در موضوعاتی از قبیل نقد فیلم، رونمایی کتب، فیلم نامه نویسی و نقش گرافیک در تاریخ معاصر و ... خلاصه یک مجموعه بسیار فعال و هنری.
من هم از قافله عقب نماندم و با راهنمایی و کمک استاد قاسم پور به کار خبر و عکاسی مشغول شدم تا اینکه کم کم به نوجوانی تبدیل شدم که نه تنها در سطح استان، بلکه در سطح کشور و دنیا با افراد بزرگی وارد تبادل نظر و ارتباط شدم.
هنرستان هنرهای زیبا در استان زنجان توانست با تربیت و راهنمایی درست و تخصصی دانش آموزی را پرورش دهد که در کنکور سراسری هنر بتواند تنها رتبه تک رقمی استان را بi دست بیارد؛ آقای علی الماسی رتبه 9 کنکور سراسری هنر در کشور.
خلاصه این خوشحالی برایمان مرهم درد و مشکلی شد که در تابستان برای هنرستان اتفاق افتاد:
هدیه زیبا از مسئولین برای هنرستان من باب تشکر به خاطر این همه فعالیت مهم و مفید در استان و برای سربلندی استان؛ قطع شدن تمام انرژی ها از قبیل آب، برق، گاز و ... که از اواسط خرداد قطع و تا الان ادامه پیدا کرده است.
سخن آخر:
هنر و هنرمند نعمت هایی بسیار بسیار با ارزش برای یک کشور و یک استان می باشند، چرا که اگر هنرمندان نبودند کشور و استان فلج می شدند و تلاش و کارهای مسئولین استان بی معنی می ماند.
من به عنوان یک فرد کوچک از یک جامعه بزرگ از تمام خانواده ها خواهش دارم فرزندان خود را به درستی هدایت و تربیت کنند و آنها را در تنگنای آرزوهای دست نیافته خود قرار ندهند و بگذارند خود با علایق و سلیقه خود برای آینده خود تصمیم بگیرند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
رمان "ملت عشق" ترجمه ای درخور توسط ارسلان فصیحی از رمان شهیر عشق (Aşk) به قلم الیف شافاک نویسنده ترک تبار است.
این رمان با این که در سال ۲۰۱۰ (همزمان به زبان های ترکی و انگلیسی) منتشر شده است، فقط در ترکیه بیش از ۵۰۰ بار و در ایران بیش از ۵۰ بار در تیراژ بالا تجدید چاپ شده است.
این استقبال کم نظیر از رمان ملت عشق نشان از چیره دستی نویسنده و صد البته مترجم آن دارد.
رمان در ظاهر از یک گسیختگی زمانی، زبانی، نژادی و جغرافیایی در رنج است، ولی باطن ماجرا حکایت از پیوستاری روحی و روانی چندین داستان به ظاهر منفک از آدمهای متفاوت، در دورانهای مجزاست.
از کوچه پس کوچه های قرن هفتم جهان اسلام مشتمل بر قونیه، بغداد، تبریز، سمرقند و ....
از دیگر سوی زندگی بر بستر پسامدرن در دهکده جهانی مشتمل بر بوستونِ آمریکا، اسکاتلند، گواتمالا، کلکته، شانگهای، سیبری، کازابلانکا، ترکیه و ... دلالت دارد.
خمیرمایه و تم اصلی رمان ملت عشق ( مذهب عشق) فیلمبرداری قلمی از زندگانی صوفیِ قلندر مآب و شوریده به نام شمس تبریزی و عارفِ عالمتاب (شکسپیر شرق) مولوی است.
آن هم در زمانه ای که جنگهای صلیبی، جهانگشایی مغولها، جنگهای فرقه ای و مذهبی همچون دیگی جوشان و خروشان از برش تاریخی قرن هفتم در غلیان و سیلان است.
تلاش ظاهری شمس تبریزی معطوف به متوجه کردن مولوی نسبت به فراموش شدگان پایین دست جامعه (زیر پوست شهر) است. آنچه را که عالمان برج عاج نشین نمی بینند سقوط کردگان اجتماع است و البته تلاش باطنی شمس آنالیز روحی و مکاشفه درونی، کشف و احیای سیمای مستور و مشعشع مولاناست.
گذشتن از ظواهر امور و نفسانیات و غور کامل در روح و روان ...
حسن گدا، سلیمان مست، گل کویر و دهها سوژه دیگر، جملگی درد مشترکی دارند: "ظنِ داشتن نفسی متفاوت " در آنها جملگی به حاشیه رانده شده است.از طرف دیگر نیز روابط معاشقه تدریجی و پیش رونده اِللا ویراستار رمان و عزیز زاهار نیز ملات امروزین و جانمایه مدرن از رمان ملت عشق است.
اِللا زن متأهل چهل ساله بوستون نشین، چون برکه ای راکد و در عین حال لیبرال، روشنفکر، دموکرات، مبادی آداب، متمدن و البته گیاهخوار بوده و مفهوم زمان برایش تنها در #آینده ساری و جاری است.
در حالی که طرف دیگر ماجرا عزیز زاهارا اسکاتلندی به سان رودخانه ای خروشان بوده و عکاسی است کنجکاو، ماجراجو و تیزبین و ریزبینِ زیر پوست جهانشهر.
عزیز روح و روان از نفرت بنی بشر تهی کرده، خلاصه صوفی مسلک و عاشق پیشه و تنها مفهوم زمان برایش گذران حال جاریست.
چهل قاعده شمسِ صوفی برای درک بهتر هستی است. فرمولهایی برای درک چیستی، چرایی و چگونگی ذات آفرینش.
البته این قواعد به هیچ وجه قابل ادراک در مخیله زاهد خشک مقدس و قاضی القضات (در پوسته دین مانده) هیچ دوره ای نیست.و البته خود صوفی را نیز ترتیباتی است که هر مدعی و سالکی را به خوان هفتمش راه نیست:
خوان اول:
نفس امّاره است مرحله بکری و خامی، نتراشیدگی روحی و نخراشیدگی روانی،
پیگیری صرفِ منافع زودگذر شخصی در برگیرنده اکثریت جامعه.
خوان دوم:
نفس لوّامه مشتمل بر زیبابینی محض جهان و زشت انگاری مطلق از خود.
خوان سوم:
نفس ملهمه شامل الهام گیرنده گی از کون و مکان است.
خوان چهارم:
نفس مطمئنه می باشد. در این مرحله صوفی مالک شعوری بالاتر و والاتر از چشم سر است.
خوان پنجم:
توحید است و بس.
خوان ششم:
نفس مرضیه (پسندیده) است. در این مرحله سالک راه حقیقت چراغ راه دیگران بوده و قطب محسوب می شود.
خوان هفتم:
نفس کامله می باشد و درک خوان هفتم بندرت اتفاق می افتد.به نظرم مولویِ قبل از شمس در خوان ششم متوقف است و نهایت تلاش شمس تبریزی هدایت مولانا به خوان هفتم است.بعد از آنکه پیوند قلبی شمس و مولانا آماج تیرهای بدگویی، تهمت، افترا و حسادت مواجه شدند، سرانجام پس از سه سال با خیانت نزدیک ترین کسان، ظرف و مظروف به شکلی غمبار از یکدیگر جدا شدند.
اما داستان این شوریدگی هرگز به پایان نرسید و با گذشت دهها قرن امروز هم روح شمس تبریزی و مولانا جلال الدین رومی زنده و سیال میانمان در حال رقص و سماع صوفیانه اند ...نکته اینجاست که شمس در چشم مولوی همیشه زنده مینمود:
کی گفت که آن زنده جاوید بمرد؟
کی گفت که آفتاب امیّد بمرد؟
آن دشمن خورشید برآمد بر بام
دو دیده ببست و گفت خورشید بمرد
به راستی چند درصد از ما می توانیم با ذبح منیت و قربانی کردن منافع شخصی به نفع اجتماع از مرحله صفر مرز نفس اماره به سلامت صعود کنیم؟
این بار شمس تبریز از کدامین گوشه جهان بر برکه های راکدِ زمان طلوع کرده و شور و شوریدگی نثارمان خواهد کرد؟
به قول حضرت مولانا:
ای عشق !
برادرانه
پیش آ
بگذار
سلام سرسری را ....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید