خود پرستی بین مردم بی شمار
بذل دانش مال ماند ماندگار
قسمتی از مال تان را بخششی
از همان مالی ببخشی قسمتی
خالقی مطلق عطا کردش دلا
روزیی را بر بشر کردش عطا
عده ای ما بین تان دوری دلا
دور از بذلی خدا دادش به ما
عده ای میراث خوار، ای مردمان
مال ایتامی خورندشان مست جان
دور از جان ، دور از جنگی جهاد
در رفاه اینان شعایر را به یاد
ای شما مشتاق بی حد احترام
بین مردم اشتهاری شهره عام
مردمان را هیچ انگاریدتان
منتظر بس احترام از این کسان
این چه بدبختی میان قومی دلا
از رعیت احترامی بر شما
ای شما والا نشین در عجب ها
زیر پاها را نبینید ای شما
آن گرامی متقی دوران دلا
حکم قرآنی که صادر بین ما
عبرتی گیرید از دنیای تان
از گذر ایام هر یک بستگان
از جدایی بین مردم شرمسار
عبرتی گیرید حدی رستگار
همچو روزی شب جماعت مردمان
لا جدا از هم به یک سویی روان
دور از عُجبی شما ای مردمان
همنشین موسی بشد قصاب هان
بندگان را همنشینی هر زمان
آن کسی شد پاکدامن زنده جان
در حقیقت مال از آن خداست
مرگ چون آید به کل از ما جداست
این تبختر چیست در ما بین تان
ملتی در قحط سالی مرگ جان
از خدا خوفی کنید ای مردمان
از زمان حال عبرتی گیریدتان
جامه تقوایی بپوشید آن چنان
هر زمانی سربلند ای مردمان
همدلی ، وحدت میان خلق، اجتماع
با رسالت علم آموزان دفاع
شد معلم دادرس فریادرس
تا هدایت خلق را دور از هوس
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با شور و هیجان زایدالوصفی به دوربین نگاه می کند و فرکانس صدا را بالا می برد و می گوید؛ آموزش و پرورش تبدیل به پدیده ای برای نابودی محیط زیست شده است چون امسال ۶۰۰۰ هکتار درخت برای تولید کتابهای درسی مدارس از بین رفته است !
احتمالا در لحظه ای که این جملات را بر زبان جاری می ساخت بخشی از ذهنش را به تجسّمِ واکنش مخاطبان و خانواده و آشنایانش پای تلویزیون اختصاص داده بود و برای همین متوجه میزان اغراق و بزرگنمایی در کلمات خود نبود.
اقتصاد و نهادگرایی را رها کرده و از دقت و شفافیت آمار و ارقام گریخته و میدان جدیدی برای خودنمایی و طی کردن راه دشوار سلبریتی شدن در اندک زمانی پیدا کرده است.
با مدد جستن از شیوایی نثر پارسی و اعجاز کلمات و ارایه های ادبی، سخن از به یغما رفتن کودکی کودکان سرزمینش در برهوت مدرسه و آموزش و پرورش به میان می آورد و نسخه تعطیلی مدارس و بی حاصل بودن این دستگاه خلاقیت کُش را می پیچد.
بدون شک هر دو بزرگوار بهره ای از واقعیت در سخن و کلام و قلم خود دارند و بر کاستی ها و نارسایی های این سیستم آموزشی نمی توان مُهر انکار نهاد اما به این عزیزان باید تلنگری زد که زبان آذینی و گفتار نغز و در مسیر شهرت و ابتیاع لایک و افزایش فالوئر قدم برداشتن راه حل این معضلات نیست.
سالها پیش از شما، این معلمان بودند که با گوشت و پوست و استخوان خویش به درک این معضلات نائل آمدند اما این زرنگی شماست که دریافتهای آنها را در لایه های خوش رنگ و لعاب می پیچید و به خودِ آنها تحویل می دهید!
شما مانند دلالی هستید که حاصل یک سال زحمت و مرارت کشاورز را هنگام برداشت به ثمن بخس می خرید و چندین برابر به دیگری می فروشید. اما کاش علاوه بر تشریح شاعرانه و پرسوز و گداز مسائل آموزش و پرورش ، تخصص یا شهامتی هم در کشف راه حل و ارائه آن داشتید!
کاش می دانستید خشونت گاه به گاه معلم در کلاس پدیده ای منفک از جدالهای خونین سایر هم نوعان شما در خیابان و بر سر جای پارک ماشین نیست و کاش شهامت داشتید و می گفتید پولهایی که از معلم دریغ می شود و زندگی او را در تنگنا قرار می دهد و در نتیجه کلاس درس را به تعبیر شما تبدیل به پادگان نظامی می کند، کجاست و سرچشمه آن چرا کور شده است!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بعد از هفتهها سکوت اداره کل آموزش و پرورش لرستان در رابطه با سوال از نحوه هزینه کرد درصدهای دریافتی از فروشگاههای طرف قرارداد با آموزش و پرورش و بیمه خودرو فرهنگیان، جناب آقای جعفری کارشناس بیمه شهرستان دلفان جوابیهای را تنظیم نموده و در فضای مجازی منتشر نموده است.
پایگاه خبری— تحلیلی عصر دلفان در رابطه با جوابیه جناب آقای جعفری، چند نکته را به استحضار مخاطبان محترم میرساند:
۱. جناب آقای جعفری در مورد طرح سوال پایگاه خبری- تحلیلی عصر دلفان نیتخوانی کرده و علت مطرح نمودن اینگونه سوالات را ناشی از ضدیت طراح سوالات با نماینده محترم شهرستان دلفان و وجود اختلاف ایشان با مدیریت آموزش و پرورش شهرستان دلفان و همچنین اختلافات شخصی ایشان با آموزش و پرورش عنوان کردهاند. اینگونه تفسیر و تعبیرها به ساختار و ذهنیت قومی و قبیلهای اندیشه کارشناس محترم تعاون شهرستان دلفان برمیگردد .
جناب آقای جعفری باید به خود گوشزد نماید که در یک نهاد و سازمان مدرن و بورکراتیک مشغول خدمت است و از الزامات این چنین سازمانهای مدرن و بورکراتیکی پاسخگویی به ارباب رجوع است نه نیتخوانی .
2. در هیچ قسمتی از متن سوالات به هیچ یک از نمایندگان محترم استان لرستان اشارهای نشده است. حال جناب آقای جعفری بنا به کدام حساب و منطقی از نماینده محترم شهرستان هزینه مینمایند به رابطه بین ایشان و چگونگی انتصاب ایشان به این منصب مربوط میگردد؟!
۳. بنا بر هر دلیلی از مدیرانی که در یک سازمان و نهاد عمومی متصدی هستند طرح سوال شود با نیتخوانی از طراح سوال، از مدیران جهت پاسخگویی سلب مسئولیت نمیگردد و شهروندان و همه افکار عمومی در اسرع وقت انتظار پاسخگویی و در صورت قصور و تخلف، برخورد قانونی و جبران خسارت وارده را مطالبه دارند.
4. جناب آقای جعفری در مورد سوال اول دریافتی آموزش و پرورش شهرستان دلفان از سه درصد فروشگاهها را حدودا ( دو میلیون در ماه ذکر کرده) و در ادامه توپ را به زمین سازمان آموزش و پرورش استان لرستان انداخته و از آموزش و پرورش دلفان سلب مسئولیت نموده است و در مورد هزینه کرد این مبالغ اظهار بیاطلاعی نموده است.
-بر اساس اطلاعات موثق پایگاه عصر دلفان مبالغ واریزی به نسبتهای معینی بین سازمان و ادارات تابعه ماهیانه توزیع و تقسیم میگردد و همچنین فقط از یک فروشگاه در مدت زمان محدود فعالیت ( 60000000 شصت میلیون تومان بابت سه درصد به حساب آموزش و پرورش شهرستان دلفان واریز شده است) در ثانی بر اساس اطلاعات کاملا دقیق عصر دلفان از افرادی که در آموزش و پرورش شهرستان از این مبالغ نجومی بهرهمند میگردند نیز باخبر است ( شخص مدیر، معاون مالی، حسابدار مالی و کارشناس تعاون جناب آقای جعفری شخصی که اظهار بیاطلاعی نمودهاند)در نتیجه ادعای ایشان کذب محض است.
5. بابت بیمه خودرو ایشان به طور ضمنی پذیرفتهاند که درصد کسر شده به نسبتی بین استان و شهرستان تقسیم میگردد ، برای کسر آن مبنای وزارتی قائل شده ولی تصویری از این بخشنامه ارائه نکرده و عجیبتر آنکه در حالی که پذیرفتهاند که درصد کسر شده بین افرادی در سطح استان و شهرستان توزیع میگردد اما مدعی شده که باید وزارتخانه پاسخگو باشد!( به اصطلاح عامیانه مخاطبین محترم را سرکار گذاشته و پی نخود سیاه فرستادهاند) ؛ بر کسی پوشیده نیست که فرمهای اولیه و پیش نویس بیمه خودرو در دفتر مسئول کارشناس تعاون تنظیم میشود و در قرار و مدارهای فی مابین بین سهمبران از درصد کسر شده، کارشناس تعاون از بالاترین میزان برخورد میگردد. حال نباید از دفاع متناقض، ناشیانه و تمام قد ایشان از این قرارداد چندان تعجب نمود.
6. اما عجیبتر آن که در مورد یک درصد کسر شده از وام صندوق فجر، جناب آقای جعفری تمام تقصیرها را متوجه سیستم رایانه نموده است:
نقل قول مستقیم:
" در مورد یک درصد کارمزد، سیستم به صورت خودکار از وام فجر کسر مینماید . "
و در ادامه چنین ذکر کرده اند:
" همین سیستم، هزینه هیات مدیره و غیره را باز به صورت خودکار و تعریف شده کسر نموده و در پایان هر سال مانده یک درصد که چیزی حدود هفتاد درصد مبلغ کسر شده از وام افراد وام گیرنده میباشد به حساب ایشان برگشت داده میشود " .
البته ایشان توضیح ندادهاند که چه کسی و یا چه کسانی چنین برنامه قشنگی به سیستم دادهاند؟ هزینه هیات مدیره و غیره چیست و شامل چه مواردی میشود؟ و چرا این هزینه ها را باید فرهنگیان پرداخت نمایند؟ و اگر قرار بر عودت بیش از هفتاد درصد برداشتی از وام است پس چرا از همان ابتدا برداشت میگردد که بعدا برگشت داده شود؟!
این سیستم کارشناس تعاون اداره آموزش و پرورش مخاطبین را به یاد فیلمهای علمی تخیلی میاندازد که رباتها بر سرنوشت انسانها مسلط میشوند .
اما خوشبختانه سیستم کارشناس تعاون جناب آقای جعفری هرچند بر سرنوشت فرهنگیان نگون بخت دلفان مسلط شدهاند اما همچنان کماکان در خدمت جناب آقای جعفری ایفای وظیفه مینمایند چنانچه هفتاد درصد مابقی که از قول آقای جعفری که باید عودت داده شود سیستم تاکنون به حساب هیچ کدام از فرهنگیان برگشت نداده است.
7. چرا در نهاد عریض و طویل آموزش و پرورش که به شکل رسمی اداره روابط عمومی مسئول پاسخگویی به چنین سوالاتی است تاکنون سکوت نموده و جناب آقای جعفری به قبایش بر خوده و چنین پاسخی همراه با الفاظ ناشایست بیان نموده است؟
عصر دلفان برای این سوال نیز پاسخ دارد .
فردی که در تعاون پست میز جلوس نموده یکی از افرادی است که از هر سه مورد بهرهمند است و بهرهمندی ایشان به اندازهای است که ماهیانه بر میلیونها تومان بالغ میگردد بیهوده نیست که برای این مسند سر و دست میشکنند و دست به دامان افراد ذی نفوذ میشوند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
از وزیری که خود متدین، روحانی زاده و دارای فرزند طلبه است انتظار میرود یکی از اصلیترین سیاستهای نظام آموزشی را درک و فهم مفاهیم قرآنی قرار دهد.
جمعیت ایران و آلمان مشابه هم است ؛ ایران و آلمان هر کدام ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارند . میزان کشته های سوانح رانندگی در ایران طبق اعلام سازمان پزشکی قانونی در سال ۱۳۹۶ تعداد ۱۶ هزار و ۲۰۱ نفر بود (۱۶۲۰۱) در همین مدت یعنی سال ۲۰۱۷ میلادی میزان کشته های تصادفات رانندگی در آلمان ۳ هزار و ۴۰۰ نفر بوده است(۳۴۰۰) .
عامل انسانی در تصادفات رانندگی سهم مهمی دارد اما کیفیت بالای خودروها می تواند میزان کشته های تصادفات رانندگی را تا حد زیادی کاهش دهد اما در ایران با توجه پایین بودن سطح کیفیت خودروها که به ارابه های مرگ معروفند آموزش می تواند کیفیت رانندگی را بهبود دهد و میزان کشته های رانندگی را کاهش دهد .
آموزش باید در مدرسه توسط معلم در لابه لای تدریس صورت بگیرد .
آموزش فقط تدریس درس نیست ؛ مهم تر از آموزش تربیت است ، چیزی که در مدارس ایران اتفاق نمی افتد و خروجی آموزش و پرورش دانش آموزانی هستند که حتی مهارت های زندگی را نمی دانند .
خروجی آموزش و پرورش انسان هایی هستند که دیوانه وار در جاده ها و خیابان ها ،سوار بر ارابه های مرگ در لابه لای خودروها می رانند و خود را به آغوش مرگ می سپارند.اما فقط خودشان نمی روند بلکه همراه با خود چند خانواده دیگر را نیز عمری داغدار می کنند ؛ حال فکر می کنید معلم می تواند انسانی را تحویل جامعه بدهد که شهروند سالم باشد و ناهنجاری اجتماعی نداشته باشد.
ما معلم ها وظیفه سنگینی داریم.
اما تا زمانی که معلم به حاشیه رانده شود رسیدن به چنین آرزوهایی غیر ممکن است پس هیچ وقت آمار کشته های تصادفات ما به سطح آمار کشته های کشور آلمان نمی رسد .
چون احترام معلم در ایران همانند کشور آلمان نیست حتی حقوق دریافتی معلم نیز همانند فرق فاحش آمار کشته های رانندگی ، تفاوت زیادی در هر دو کشور با هم دارند!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در دفتر زمانه فتد نامش از قلم
هر ملتی که مردمِ صاحبِ قلم نداشت
در پیشگاه اهل خرد نیست محترم
هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت
با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی ست؛
ما را فراغتی ست که جمشید جم نداشت
(فرخی یزدی)
در جوامع دموکراتیک، "مطبوعات و رسانه های آزاد و آگاهی بخش"، رکن ِچهارمِ دموکراسی اند (پس از سه رکن معروف، یعنی:ارکان و قوای مجریه و مقننه و قضاییه).
کار این رکن رکین، تقویت ِ پاسخگویی و تحریکِ مسولیت پذیریِ مسولانِ امور است.در واقع، دقیق ترین کار و بارِ هررسانه ای عبارت است از "اخلاقی تر کردنِ نهادهایِ قدرت/دولت/حاکمیت". اس اساس عدالت بر این بنا مبتنی است که هرکسی اولا در جایگاه درخور خود باید بنشیند و ثانیا همه ی حاکمان از آنجا که انسانند و نه خدا؛ موظف اند تا پاسخگوی هر پرسش و استیضاح و اعتراضی از جانب مردم باشند
در تاریخ مغرب زمین، دولت، گویی از خدایانِ جدیدی شده بود که فوق ِ امرِ اخلاقی می زیست چنانکه حتا فیلسوف بزرگی همچون هگل به وجهی از "خدا-دولتی" معتقد بود.دولتی که همچون خدا تکیه بر اریکه یِ مطلقیت زده باشد و هرچه می خواهد؛ بکند و به احدی، هم پاسخ، پس نمی دهد.
اعتقادِ ماکیاولی ِمعروف نیز که اظهر من الشمس است و بی نیاز از بازگویی.
اما با موج موج دموکراسی و خیز خیز عدالت خواهی، رفته رفته، این منزلت ، که پیش از این، تنها از آنِ خداوند بود؛ از دولت ها بازستانده شد و هر مقامی، خود را مسئول دانست و موجودیت و قدرتِ خود را در قیدِ درخواست و دادخواستِ مخاطبانش درآورد.
با اعتنا به تعبیری قرآنی (لایُسئل عما یَفعل و هم یُسئلون/ازخداوند نمی توان پرسید که چه می کنی؟اما همه ی آدمیان، مورد سوال و مؤاخذه واقع می شوند)
این صفت، یعنی "بَری از پاسخگو بودن"، تنها مخصوص و منحصر به خداست.حال آنکه کارِ بندگان، بندگی کردن است و نه خدایی کردن.
به عبارتی تعمیم پذیرتر:
اس اساس عدالت بر این بنا مبتنی است که هرکسی اولا در جایگاه درخور خود باید بنشیند و ثانیا همه ی حاکمان از آنجا که انسانند و نه خدا؛ موظف اند تا پاسخگوی هر پرسش و استیضاح و اعتراضی از جانب مردم باشند.
از این روست که کار رسانه ها[ی آزاد و غنی] در حقیقت، محدود است به این مسولیت خطیر که :
انسانیت و عبودیتِ آدمیان را به یادشان می آورند و آنهارا از "خودخداپنداشتن" برحذر می دارند.
باری ....
وضعیت و موقعیت صنف فرهنگیان در ایران حاضر اولا بسیار تلخ و تیره بار است چنین که هنوز چندی از آغاز سال تحصیلی نگذشته ، موج اعتراض و اعتصاب جمعی شان در سراسر استانهای کشور، ساعاتی از کلاسهای درس را به تعلیق و تعطیل می کشاند.
با این وجود، شگفتا و شرما که تنها رسانه ی بزرگ رسمی، یعنی صدا و سیما ، کمترین خبر و تحلیل و گزارشی از تنگناهای معیشت و منزلت اینان به دست نمی دهد. اما به انصاف، آیا همه ی خلل و خلاها و کم کاری ها و بی همتی ها و کم خوانی های دیگر این صنف کثیرالعیال، بر سر کرسی تدریس و کار و مدرسه، مطلقا به گردن غم نان است؟
سهل است!
اساسا طی همه ی این دو دهه ی پرمشقت و محنتی که بر فرهنگیان کشور رفته است؛ حتا یکبار نیز شاهد گزارش یا مستندی دردشناسانه از وضع و حال و مطالبات جمعیت بزرگ این معلمان_آموزگاران_مدرسان و اساتید سازمان حجیم آموزش و پرورش نبوده ایم .
از دیگر سو تنها رسانه ی گسترده ی پابرجای ایشان یعنی "صدای معلم" هم باهمه افت و خیز و البته استواری و استمرارش بر دوش مدیر و مسئول دلیر و دردمند است وَ نه انگار که همکاران میلیونیِ دیگری، هم در سراسر کشور ، مشغول به همین شغلند و گرفتارِ کم و کسری ها و دردسرها و دغدغه های نامحدود وزارتخانه ی مربوطه ی خویش...
سالهاست که مقالات محققانه ی دندان گیری در این حوزه نمی بینیم مگر به دست سه چهار چهره ی تکراری از روزنامه نگاران قدیمی اگرچه چهره درشناس.
سالهاست چنان که می سزد بر رونق و رواج مطالعه ی چنین رسانه ی صنفیِ یکّه و تنهایی_که مسولانش همرتبه با متوسطین جامعه ی فرهنگی کشورند افزوده نمی شود و متاسفانه شمارِ خوانندگانش از تعدادِ پرشمار ِ کارمندانِ سازمانِ مرتبطش، فرسنگها فاصله دارد_حال آنکه به هرحال، این صنف ، بیش از همه اصناف دیگر می باید با کاغذ و قلم و نوشته و خوانده و تعلیم و تعلم و فرهنگ و تمدن دست و پنجه نرم کند و طبعا توقع ازایشان، بسابیش ازاین است.گیرم_و باورم هم این است_که اس اساس مصایب اغلب فرهنگیان، همین"غم نان و مشکل معاش"باشد؛ اما به انصاف، آیا همه ی خلل و خلاها و کم کاری ها و بی همتی ها و کم خوانی های دیگر این صنف کثیرالعیال، بر سر کرسی تدریس و کار و مدرسه، مطلقا به گردن غم نان است؟
یا نه، در جانِ فرهنگ و فرهنگِ جانِ ما فرهنگیان، خلل و خلأهای دیگری هم هست؟
اعم از "سست ارادگی و تن آسانی و کم آگاهی و عادت زدگی و مطالعه گریزی و کهنه خوانی و تلقین_تکرار دوستی و مسولیت ناشناسی و پرسش ستیزی و سازمخالف زدن و عقیده پرستی و تقلیدپسندی _پیشاروی محصلان و در مواجهه با خانواده هایشان _
و ازاین سو نیز _برابر دستگاه حاکم_ فقدان استقلال رأی و جسارت عمل و فقرِ توقع و عافیت گزینی و عقوبت هراسی...؟ !
به اشارتِ [هرباره]قابل تامل استاد ملكيان می اندیشم:
تا در "سامانه ی فکری خود"[یعنی ساحتِ فرهنگ]، تغییری اساسی صورت ندهیم ؛ در "سازمان فرهنگی مان"[یعنی ساحتِ تمدّن] نیز تغییری نخواهیم دید "
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دستگاه تبلیغاتی وزارت به فانتزی سازی سازی با محوریت وزیر مشغول است. به هر بهانه ای عکسی خندان از وزیر را منتشر می کنند . شاعری آلمانی سالها پیش سرود : "آنکه می خندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است. " ، اما آقای بطحایی اتفاقا خبرهای هولناک آموزش و پرورش را شنیده است، اما خود را به کوچه علی چپ زده و همچنان مشغول خنده و کارهای فانتزی و صدور توئیت های روشنفکرانه و خوشمزه است و دستگاه تبلیغاتی هم دوربین به دست دنبال ثبت این لحظه های شیرین وزیر است.
وزیر خوشحال است .دور و بری های او هم حال خوشی دارند. اما معلمان آسیب دیده از جهش قیمت ها در 7-8 ماه اخیر دلخون هستند. خانواده 26 هزار دانش آموز بازمانده از تحصیل سیستان و بلوچستان دلخوش نیستند.
خانواده دانش آموز سنندجی که زیر آورار دفن شد عزادارند. خانواده میلیونها دانش آموز که زیر سقف و دیوار لرزان مدارس مخروبه درس می خوانند نگرانند. وعده های معیشتی وزیر برای شاغلین و بازنشسته ها روی زمین مانده است.
خانواده دانش آموزانی که بچه هایشان معلم ندارند غمگین هستند.
مدارس همچنان به همان شیوه سنتی 50-60 سال اخیر اداره می شوند. پست های مدیریتی بر اساس رانت سیاسی بین دوستان توزیع می شوند.
وزیر می خندد. خنده هایی از ته دل . دستگاه تبلیغاتی وزارتخانه در به در دنبال سوژه فانتزی می گردند تا نقش اول را به وزیر بدهند. بریکینگ نیوز پانا چند روز پیش این بود که دو دانش آموز کلاس اول دبستان شهید علی تات در جوادآباد ورامین با وساطت بطحایی، وزیر آموزش و پرورش با هم آشتی کردند.
خدا را شکر که این مشکل بزرگ حل شد. اگر وزیر ذره ای عواطف و احساس مسئولیت داشته باشد باید در این شرایط به جای خنده های سبک سرانه های و های گریه کند.
کانال تلگرامی