سیستم آموزشی ما به بچه ها می گوید وکیل، مهندس و دکتر شوید . درخانه همه دنبال هستیم که بچه هایمان درس بخوانند و تحصیل کرده شوند و...
کجای این آموزش و تربیت به بچه ها یاد می دهد کارآفرین باشند؟
برای خودشان کسب و کار داشته باشند؟
شرکت تاسیس کنند و صاحب کار باشند؟
تجارت کنند و تاجر باشند؟
تقریبا"هیچ جا...
کلا" در حال آموزش به بچه هایمان هستیم که در زندگی اصلا" ریسک نکنند و همیشه در عافیت زندگی کنند.
کارمند جاهای خوبی باشند و حقوق بگیر مفت باشند!
پول تو جیبی دادن به بچه ها عادتی است که ذاتا" بچه ها را غیر مستقل و حقوق بگیر بار میارد.
بچه ها را منتظر پرداخت منظم به بار می آورد.
مواجب بگیر و این دقیقا" مخالف روحیه کارآفرینی است!
راه حل مناسب به نظر می رسد این باشد که :
پول تو جیبی بچه ها مشروط باشد به کمکی که به خانواده می کنند و ارزشی که برای خانواده ایجاد می نمایند.
یاد بگیرند که در صورت کمک به خانواده و انجام یک کار خلاقانه و خوب میتوانند پول توجیبی های متغیر بگیرند.
هم خلاقیت شان پرورش پیدا می کند و هم حقوق بگیر و مواجب بگیر نمی شوند.
هر شب برایشان قصه نخوانید. ۴ شب شما قصه بخوانید و ۳ شب بخوابید آنها برای شما قصه بگویند.
کارآفرین باید بتواند سناریو ایجاد کند و دیگران را تحت تاثیر قرار بدهد.
* بچه ها را منتقد و پرسشگر کنید.
*یک زبان بین المللی و سبک رهبری را به آنها یاد بدهید.
*بچه ها را مطیع و تقلیدی به بار نیاورید .
*هنر شاد زيستن را به بچه ها بياموزيد و افكار آنها را بين المللي بار آوريد.
کانال سواد تربیتی

در هفتهای که گذشت، فضای مجازی و حقیقی آکنده بود از گفتارها و نوشتارها پیرامون مشق شب و فرصتجویی و غنیمتگیری برخی بانیان و ناشران کتب کمکدرسی.
هریک از گفتهها و نوشتهها از زاویهی خاصی نظر کرده بود و برآیند همهی آنها تقریباً واکنشی معترضانه به این ماجرا بود؛ اما این ماجرا دو وجههی میمون و نامیمون داشت:وجه مبارکش آن بود که مشخص شد، هنوز و همچنان، چشم و گوش مردمان و بلکه نخبگان به اظهارات و بیانات بزرگان دین و مراجع است و این گونه نیست که در میان مردم التفاتی به مواضع این بزرگان نباشد.
اگر فردی مورد اقبال و سندیّت مردم نباشد، سخنانش، چه مقبول و چه نامقبول، مورد توجه قرار نمیگیرد؛ که حرف زیاد است و گوینده و نویسنده فراوان؛ اما کلامالملوک است که مُلک و ملّتی را متوجه خود میکند و این وجههی مثبت و مبارکِ این واقعه بود.
اما رویهی نامیمون این ماجرا، آن بود که کسانی هم از آب گلآلود ماهی ستاندند و عقده گشودند و تیغ زبان به بیمهری آختند، بلکه غیظ تاریخی خود را عیان کنند و شأن مرجعیت را به چالش کشند. اینگروه چه بسا همان کسانیاند که عوامانه هر سخنی را از هر «یاردانقلیبیگی» در فضای مجازی بازنشر میدهند و حکمتها(!) را منسوب و غیرمنسوب، زبان به زبان میپراکنند که مثلا فلان صوفی قونیهنشین یا نوعارفی ظهورکرده در برزیل و آرژانتین، ببینید چه گفته و چهها سروده! پای میکوبند و دست میافشانند که:
آی آدمیان! شنیدید که چه گفت؟ آری:
اگر باران به کوهستان نبارد
به کوهستان نباریدهست باران!
و جلّالخالق از اینهمه کلمهی حکمت!
باری؛ این قلم نیز در وقت خود و به هنگام، در جایی و شاید زودتر از همگان بر این ماجرا واکنش نشان داد و سهل است، که صاحب این قلم در یک دههی گذشته جزء اولین نفراتی بود که هشدارهایش را بر چنین روزی با گفتار و نوشتار به دفعات عیان کرد و البته اصلاً خوشحال نیست که پیشبینیهای ناخوشایندش امروز نمایان شده است.

غیرمستقیم از سوی بزرگ این جماعت، یعنی ناشران کمکدرسی، به این حقیر پیامی رسید بدین مضمون که در زمانی که در بسیاری از شهرهای نابرخوردار، معلم و کتاب درسی درست و درمانی وجود ندارد، کتب کمکدرسی، جبرانی است بر این نقیصه، تا بچههای محروم و نابرخوردار در مناطق بیبهره از عدالت آموزشی از حضور در دانشگاه وانمانند و عزیزان ناشر به رسالت عدالتگستری آموزشی خود عمل کرده باشند.
مرا نمیرسد که در مورد نیّت کسان قضاوتی آورم و یا ذهن آدمیان را بخوانم یا از موج جنجالهای ژورنالیستی سواری بگیرم. نیّت بانیان بین خودشان و خدایشان و وجدانشان؛ قضاوت در مورد شخص ایشان نیز با هرکه باشد، قطعاً در عهدهی من نیست. آنچه رسالت معلمی کوچک اما تجربهاندوخته همچو من است، دیدن و ارزیابی نتایج آن نیّتهاست؛ که نیّت -گیرم خیر بوده- نتایجش نه تنها خیر نبوده، که شرورش به وضوح غالب بوده است.
محرومیت دانشآموز سراوانی و بشاگردی و برازجانی، هرچند ناگوار است، اما چارهاش در استخوانگذاری لای زخم نیست. دانشآموزی که معلم ندارد و از کتاب درسی رسمی نمیتواند استفاده کند، به طریق اولی از کمکدرسی نیز طرفی نمیبندد؛ جز آنکه در فشار روانی و استرسزایی، کتاب را میخرد و بهرهاش را هم نمیبرد. وانگهی، انصاف دهند:
چه تیراژی از این کتب به دست آن سراوانیان و برازجانیان میرسد؟ و چه تیراژی در پایتخت و استانهای برخوردار، توزیع و فروخته میشود؟

تازه، استدلال فوق (پرکردن خلأ معلم با کتب کمکآموزشی) زمانی میتواند مسموع افتد، که اصل رویکرد «حلالمسائلگرایی» در آموزش را بپذیریم و بر این روش به لحاظ پژوهشی و تخصصی صحّه بگذاریم.
القصّه، جریان دمِ خروس تجارت آموزشی در دو دههی اخیر، عیانتر از آن است که بتوان قَسمهای حضرت عباس را بهراحتی هضم و باور کرد؛ هرچند -تأکید میکنم- بیش از آنکه دلمشغول نیّت بانیان این ماجرا باشم، جدّاً نگران نتایج این روند هستم که از قضا این نتایج، هم در صحنهی مدارس و هم ساحت دانشگاهها عیان است و بیش، حاجت به بیان نیست.
کانال مکتوب هفته

از تاریخ ۷ آذرماه ۹۷ (تبدیل وضعیت کارکنان پیمانی به رسمی و...) تا ۲۶ آذر ۹۷ (آدرس حوزههای امتحانات نهایی) حدود شصت بخشنامه در کارتابل مدارس بارگذاری شده است.
به عبارت دیگر هر مدیر، به طور متوسط باید روزانه سه بخشنامه را مطالعه کرده و اکثراً به آن جواب مقتضی آنهم در قالب اکسل و سی دی داده و بعضا شخصا به واحد مربوطه تحویل دهد.
حجم بزرگی از این بخشنامهها در حوزه معاونت پرورشی، مشاوره، بهداشت و آسیبهای اجتماعی است. در نظر بگیرید فرضا هنرستانی آسیبپذیر مانند شهید دستغیب گوهردشت با بیش از چهارصد هنرجوی کاردانش اگر فاقد معاون پرورشی، مشاور دائمی، مربی بهداشت و.... باشد بار مسئولیت تمام این بخشنامهها روی سر مدیر مدرسه آوار خواهد شد.
بخش دیگری از بخشنامهها مربوط به بسیج دانشآموزی، سازمان دانشآموزی، انجمن اسلامی، پروژه مهر و... میباشد. این عزیزان نیز با نگاه از بالا به پایین انتظار سازماندهی دانشآموزان توسط مدیر و کادر مدرسه برای اجرای بخشنامههای خود را دارند.
بخش دیگری از بخشنامهها درخواست و امر و نهی دوایر مختلف وزارت، سازمان و نواحی در خصوص آماده کردن، دستهبندی، پردازش اطلاعات سخت افزاری و نرم افزاری مدرسه و ارسال آن توسط سی دی (نه از مسیر اتوماسیون اداری) به واحد مربوطه میباشد.
عمده این درخواستهای به جا و نابه جا تکراری بوده و گویی دو واحد همسایه در ناحیه جزیرهای عمل کرده و ارتباطی ارگانیک با هم ندارند و مدیر بخت برگشته باید یک کار ثابت را با اندکی تغییرات به چند واحد تقدیم و تسلیم نماید!
جالبتر آنکه اکثر بخشنامهها لازمالاجرا بوده و البته هر واحد صادر کننده بخشنامه، عریضه خود را مهمترین رسالت آموزش و پرورش و از اولویتهای اصلی سازمان تلقی می کند. شورای عالی آموزش و پرورش مکانی است که دیگران برای ما تصمیم سازی و تصمیم گیری میکنند، بدون این که ساعتی در زیر پوست شهر تدریس کرده و از مشکلات اصلی آموزش و پرورش مطلع باشند

به جز بخشنامهها، طرحها و جلسات عمدتا زائد، میتوان ضمن خدمتها، جلسات پارتیزانی و مناسبتی مدیران و... را نیز به این داستان سنجاق نمود.
یکی از مسائل مهم هر واحد آموزشی تشکیل ارکان مدرسه مشتمل بر شورای مدرسه، شورای معلمان، انجمن اولیا و مربیان، شورای دانشآموزی و... میباشد.
مدیر باید ضمن تشکیل تمام این ارکان با برگزاری جلسات منظم و از پیش تعیین شده این ارکان را نیز بالانس کرده و هر سلولش همزمان با ساز کوک و ناکوک هر یک از ارکان مدرسه برقصد و بعضا مدیر به خاطر کمبود نیرو ۴ ساعت نیز در هفته و معاونانش ۶ ساعت و البته سرپرست بخشها نیز ۸ تا ۱۲ ساعت علاوه بر وظایف سازمانی تدریس اجباری نمایند.
پیدا کنید پرتقال فروش را...

طرح تعالی مدیریتی و باقی ماجرا
از سال جاری آموزشی طرح تعالی مدیریتی به صورت اجباری باید در دوره دوم متوسطه و هنرستانها تمام و کمال اجرا شود.
این برنامه شامل ۱۲ محور و بیش از ۸۰۰ زیر محور میباشد. اجرای آزمایشی برنامه تعالی مدیریتی معلوم نیست چه دستاورد ملموسی در دوره اول متوسطه داشته که وزارتخانه مصر به تعمیم آن به بالا دستیهاست. حتی اجرای نیمبند این برنامه نیز تقریبا تمام وقت مفید مدیران و کادر اداری را با مستندسازی، کاغذ بازی و... پر خواهد کرد.
سند بالادستی ما سند تحول بنیادین میباشد که معلمان و مدیران مدارس به عنوان نیروهای جهادی آموزش و پرورش نقشی در تنظیم و ترتیباتش ندارند.
شورای عالی آموزش و پرورش مکانی است که دیگران برای ما تصمیم سازی و تصمیم گیری میکنند، بدون این که ساعتی در زیر پوست شهر تدریس کرده و از مشکلات اصلی آموزش و پرورش مطلع باشند.
چه باید کرد؟
برای تمرین عمل به شعار مدرسه محوری باید چند کار ویژه اساسی صورت گیرد:
1- به رسمیت شناختن استقلال و تفاوتهای ماهوی مدارس و اعتماد به تشخیص مدیران و معلمان به عنوان خط مقدم آموزش و پرورش
چرا که هر مدرسه ای صحنه ای منحصر به فرد از شرایط متنوع جامعه پیرامونی است.
2- اختیار اجتهاد به مدیران مدارس در اهم و مهم کردن بخشنامهها و کنار گذاشتن فرعیات و زوائد غیرضرور ، چرا که کارکنان بیش از آن که نیازمند طرحهای متناقض، متقاطع و متنافر سیستم اداری باشند، نیازمند اعتماد و نظارت مستمر هستند.
3- ایجاد تناسب بین مسئولیتها و اختیارات مدیران
علاوه بر نامتناسب بودن تکالیف و اختیارات، حق مدیریت مدرسه در قبال این همه بایدها و نبایدها، به طور متوسط ماهانه چهارصدهزار تومان (پول دو کیلو پسته) میباشد.
4- تمرکز زدایی از سیستم متمرکز آموزش و پرورش و رفتن به سوی تکثر فرهنگی و فدرالیسم آموزشی و کاستن از غلظت سانترالیسم مرکزگرای فعلی
5- اجرای عدالت آموزشی و حذف تبعیضهای ناروا با یکسانسازی حداکثری آموزش و حذف و تقلیل مدارس رنگارنگ
6- اجرای تمام و کمال نظام رتبهبندی معلمان جهت پاسخگویی به بخشی از مطالبات منزلتی و معیشتی فرهنگیان
7- اصلاح نگرش مسئولین و جامعه نسبت به آموزش و پرورش بعنوان نهادی مصرفگرا و برباد دهنده بودجه
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
گروه گزارش/
دوشنبه 26 آذرماه به دعوت مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی نشستی با حضور دانشجو معلمان در محل سالن علامه جعفری این دانشگاه و عبدالرسول عمادی رئیس مرکز سنجش و سرپرست آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید . ( این جا )
در این گزارش آمده بود :
" در پایان این نشست مدیر صدای معلم درخواست وقت برای 5 دقیقه صحبت از مجری مراسم کرد .
پورسلیمان از وضعیت فرهنگی و جو شدید امنیتی در دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی انتقاد کرده و گفت :" من در پردیس شهدای مکه حضور پیدا کردم . سخنران آقای ابراهیم سحرخیز بود . با این که مجری بسیج دانشجویی بود اما به راحتی انتقادات خود را بیان کردم .انتقادات من به مراتب صریح تر بود اما کسی به من تذکری نداد .
این جا به من می گویند اگر می خواهی به عنوان خبرنگار حضور پیدا کنید باید مجوز بگیرید .
آقای یزدانی مسئول کمیته انضباطی دانشگاه و نیز معاون فرهنگی موکدا به من دائما تذکر می دهند که آیا شما مجوز ورود به این دانشگاه را دارید ؟
آیا اصلا مجوز برای ضبط حرف ها را دارید ....
حتی موقع ورود به این دانشگاه برخوردهای شدید و موهنی با من صورت گرفت .
مدیر صدای معلم در ادامه وضعیت دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی را به " پادگان " تشبیه کرده و از انفعال وزیر آموزش و پرورش و مسئولان این دانشگاه انتقاد کرد .مسئول کمیته انضباطی و معاونت فرهنگی دانشگاه خطاب به مدیر صدای معلم گفتند که شما دانشجو نیستید و نمی توانید به صحبت کردن ادامه دهید .
پس از آن که سخنان مدیر صدای معلم نیمه تمام ماند در مراجعت به جایگاه خویش متوجه شد که ضبط خبرنگاری که روی سن قرار داده بود نیست .پس از اعتراض مدیر صدای معلم عنوان شد که کسی از این قضیه خبر ندارد و همه این ها در حالی بود که عبدالرسول عمادی تنها نظاره گر این صحنه ها بود و حتی لبخندی بر لبان وی نقش بسته بود .
پس از حدود 5 ساعت توقف در دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی سرانجام ضبط خبرنگاری مدیر صدای معلم عودت داده شد در حالی که فایل مراسم پاک شده بود .علی رغم دعوت کتبی مجمع اسلامی دانشگاه ، « عظمتی » در این نشست حضور نیافت ."
علی رغم گذشت یک هفته هنوز نه مسئولان دانشگاه شهید رجایی و نه وزارت آموزش و پرورش واکنشی به این موضوع نشان نداده اند .
حتی در نشست رسانه ای سازمان نهضت سواد آموزی ، مدیر صدای معلم نسبت به این موضوع اعتراض کرده و خواهان تعیین تکلیف جایگاه رسانه و خبرنگار در آموزش و پرورش و ارکان آن شد . ( این جا )
تنها موضوع قابل ذکر و قابل تامل ؛ رد صلاحیت « عبدالرسول عمادی » برای تایید به عنوان معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش بوده است .
« صدای معلم » به جد پی گیر این موضوع تا حصول نتیجه و پاسخ گویی مسئولان خواهد بود.
« مینو امامی » همکار این رسانه نقدی بر این واقعه نگاشته است .

فلسفه بیمه تکمیلی، پوشش کامل هزینه درمان و در واقع پوشش نقص بیمه پایه هست . در کشور ما بیمه های پایه هر ساله خدمات پزشکی را ناقص تر از گذشته پوشش می دهند .در یکی دو سال اخیر با سرازیر شدن بودجه کلان به سمت بیمه های پایه شاهد خدمات خوب و ارزانی بودیم ولی اکنون نه تنها به شرایط قبل از این طرح برگشته ایم بلکه شاهد حذف و کاهش برخی خدمات پزشکی هستیم از جمله حذف داروها از پوشش بیمه.
علی ایحال افراد برای رفع نواقص بیمه پایه اقدام به پوشش بیمه تکمیلی می نمایند من جمله بیمه تکمیلی آموزش و پرورش تحت عنوان بیمه طلایی در دولت گذشته آغاز شد و خدمات اولیه با حق بیمه تناسب نسبی داشت هر چند باز هم هزینه های پزشکی کامل تحت پوشش قرار نمی گرفت و نارضایتی ها هم وجود داشت لیکن فرهنگیان فکر نمی کردند در سالهای بعد شاهد افزایش حق بیمه و کاهش خدمات باشند و انتظار این بود نواقص در سالهای بعد رفع شود و معلمان حداقل در هزینه های درمان دغدغه کمتری داشته باشند اما سال به سال وضعیت بدتر شد تا جایی که مراکز درمانی با شرکت بیمه گر طرف قرارداد آموزش و پرورش قرارداد منعقد نمی کردند و فرهنگیان مجبور بودند هزینه از جیب بپردازند و بعدها دنبال دریافت از بیمه گر باشند .
این ضعف ها بیشتر شد تا سال ۹۵ که شرکتهای بیمه حاضر به عقد قرارداد با آموزش و پرورش نشدند .دلیل هم روشن بود !
آموزش و پرورش از پرداخت سهم کارفرما عاجز بود و بدهی زیادی به شرکتهای طرف قرارداد داشت .

در وزارت تصمیم بر اداره بیمه تکمیلی به صورت صندوقی شد .
در سال۹۶ تقریبا ۵۰ درصد به حق بیمه افزوده شد ولی باز هم خدمات افزایشی نداشت و مراکز درمانی با آموزش پرورش قرارداد منعقد نمی کردند و مجدد نارضایتی فرهنگیان ادامه و بلکه بیشتر هم شد ؛ انتظار این بود با توجه به افزایش حق بیمه، بخشی از نواقص رفع شود که نشد...
قرارداد جدید می بایست اول آبان منعقد می شد ولی دوماه تمدید شد .
در آذر ماه معاونت پشتیبانی وزارت خبر از بیمه تکمیلی با دو شکل و دو تعرفه داد .
حال سوال اینجاست :
آیا افزایش حق بیمه متعارف و منطقی خواهد بود؟
آیا هزینه های پزشکی کامل تر و بیشتر از گذشته تحت پوشش قرار خواهد گرفت؟
آیا پرداخت سهم دولت به صورت منظم خواهد بود و منجر به پذیرش بیمه فرهنگیان در قریب به اتفاق مراکز درمانی خواهد شد یا اینکه مجدد مراکز درمانی از قرارداد با آموزش و پرورش ممانعت خواهند کرد؟
آیا اختلاف حق بیمه این دو بسته در حدی خواهد بود که فرهنگیان به اجبار بسته ضعیف تر را انتخاب نمایند و در این بسته مجدد خدمات کمتر ارائه شود؟؟
سوالات متعددی وجود دارند .
روشن است اگر وزارت آموزش و پرورش و دولت بخواهند خدمات پزشکی مناسبی ارائه دهند باید سهم کارفرما را افزایش دهند و پرداختی به شرکت بیمه گر به موقع صورت گیرد و نیازی به ارائه بسته های مختلف نیست.
امیدواریم این طرح رضایت فرهنگیان را به دنبال داشته باشد باید ماند و دید که هدف دولت از این بسته ها چیست...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
تاکنون نامه ها ، گزارش ها و یادداشت های متعددی در ارتباط با وضعیت خانه های معلم ، باشگاه های فرهنگیان و مراکز اسکان فرهنگیان در صدای معلم منتشر گردیده است .
نامه زیر توسط یکی فرهنگی بندرعباسی برای صدای معلم ارسال شده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
گروه تشکل ها/
« کانون صنفی مستقل فرهنگیان آذربایجان شرقی » پس از وقوع واقعه دلخراش آتش سوزی در یک مدرسه در زاهدان و جان باختن تعدادی از دانش آموزان بیانیه ای صادر کرد .
متن کامل این بیانیه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یک فرهنگی از تهران برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند.