تشکل گریزی ما ریشه در تحزب گریزی ما دارد و تحزب گریزی ما میراث شوم استبدادی دیرینه است. استبداد یا هر صورتی دیگر از شیوه های حکومتی جامعه، خود بازتابنده ساختار اجتماعی ، فرهنگی، اقتصادی- جغرافیایی آن جامعه است. جماعات منتشر در ایران زمین ساختی قبیله ای- عشیره ای داشته و اقتضای این سازه ی اجتماعی، پدید آمدن فرهنگی بود که قادر به حفظ، استمرار و اجرای تخطی ناپذیر نوعی از مدیریت روابط انسانی به نام شیوه ی " آمریت " بوده است. آمریت از رئیس قبیله- عشیره به کل زیر مجموعه و از کلان خانواده های " هم بسته " به پدر در نهاد خانواده و در غیاب او به فرزند ارشد ذکور تسری می یافته است. این شیوه مدیریتی تعلیم و تربیت در خانواده، تعاملات گروهی و تمام ارتباطات و روابط فرد با فرد، فرد با جامعه و جامعه با فرد و جامعه با حکومت را در شمول خود قرار می داد. پایداری و گران جانی شیوه آمریت در اداره امور به آن حد بود که حتی به نیروی انقلاب بد فرجام مشروطیت خواهی مردم ایران هم به حاشیه رانده نشد و تغییر کیفی عالی تر پیدا نکرد و هم چنان نفاذ و نفوذ خود را در تاروپود روابط سیاسی-اجتماعی حفظ کرد.
چنان که دیدیم مجلس شورا به توپ محمد علی شاهی و فکر مشروطیت خواهی و مهار شیوه آمریت به تشرهای مخالفان کم رنگ شد تا باز همان روابط با بازتولیدی دیگر برقرار شود. شناخت شناسی علل پدید آمدن شیوه ی آمریت بوده ، چه در حکومت و چه در سایر نهادها و تلاش برای برون رفت از آن ، مقدمه لازم برای تشکل یابی و تشکل خواهی و تجمیع خردهای پراکنده در پیکره ای مهار پذیر ، محاسبه گر و چانه زن است که از یک سو می تواند حد و مرز خود را باعصیان گری های هر از گاهی و از سوی دیگر توان پی گیری بی وقفه خود را برای استیفای حقوق صنفی – شهروندی میسر سازد .
پیش از اشاره به سلسله علل پدید آمدن شیوه آمریت در روابط انسانی ، ضرورت دارد یادآور شویم که آمریت در مدیریت امور ، شیوه ای « پیش مدرن » و مربوط به توسعه نایافتگی دانایی انسان در سر و سامان دادن به جامعه ی خود است .
چراغ عمر این شیوه ی حکومتی از آغاز عصر روشنگری در مغرب زمین رو به خاموشی نهاد و فرآیند خاموشی آن در دیگر جوامع نیز کم و بیش در دستور مطالبات مردم قرار دارد .
اما در ایران ما زایش ، رشد و شمول آن در بند بند روابط انسانی معلول پراکندگی اقلیمی آب و آبادانی ، مساعد یا کمتر مساعد بودن محیط زیست ، کوچ برای دست یابی به زیست بوم بهتر ، نزاع برای تصاحب زیست بوم های آبادتر بین قبایل و عشایر در داخل کشور و حمله و تهاجم برای کسب امکانات بهتر در آن سوی مرزهای همسایگان و دفاع در مقابل حمله های مکرر همسایگان دور و نزدیک به داخل کشور ، از اصلی ترین بسترهای پدید آمدن شیوه ی آمریت در حکومت است که تسامحاً با استفاده از مفاهیم مدرن ، می توان آن را اداره امور به شیوه ی سرباز خانه و پادگان ها نامید .
مبانی فکری – شبه فلسفی مدیریت به شیوه ی آمریت ، ذهن و زبان ، اندیشه و عمل انسان ایرانی ( دیگر کشورها هم ) را به فلجی فکری مبتلا ساخت که جز در وضعیت حمله یا دفاع ، و یا تلاش برای مهار قهر طبیعت ، امکان مشارکت در امور مربوط به خود را نداشت . مبانی فکری – شبه فلسفی آمریت ، سوء ظن به قدرت سیاسی و بی اعتمادی به عمل سیاسی و ناسودمند بودن مشارکت در اداره ی امور را تأیید و بازتولید می کرد .
آن مبانی " سلامت " را در " برکنار بودن " از متن دریای زندگی می دانست . حق را جز در " پنهان " و " زیرلحاف " بیان نمی کرد و " سر سبز " را به دست " زبان سرخ " نمی سپرد که بر باد یا دار رود تا " دست از جان نمی شست " " خلاف رای سلطان " نمی گفت .
هم در ادبیات شفاهی و هم در گنجینه مکتوب ما شواهد بسیار در تأیید آن مبانی فکری – شبه فلسفی می توان یافت که ترس از ورود به میدان سیاست را توجیه و تبلیغ می کند .
البته از آن جا معنای سیاست به نازل ترین معنای غیر انسانی آن تقلیل پیدا کرده بود و کشتن و شکنجه کردن و چشم از چشم خانه بیرون آوردن و زبان و گوش بریدن و مثله کردن سیاست نامیده شد ، یقیناٌ ورود به آن ترس آور و هراس افکن بوده است .
گویا هنوز هم خاطره ی جمعی ما آن مصادیق و معانی سیاست را در خود نهفته دارد اما آمریت چه در مدیریت سیاسی و چه در تعلیم و تربیت ، پدیداری تاریخ مصرف سوخته و مربوط به گذشته است . ناکارآمدی و سرمایه سوز بودن آمریت ، ما را بر آن می دارد که : مشارکت در اداره امور و حل و فصل مسائل کشورمان را به عنوان تنها گزینه ی معقول و ممکن برای برون رفتن از هر نوع بحران پذیرا باشیم ، ولی نباید فراموش کرد که مشارکت ، قواعد خاص خود را دارد ؛ هر گونه کم توجهی به آن قواعد مشارکت را از محتوای حقیقی آن تخلیه می کند .
*قواعد توفیق آمیز مشارکت که در تشکل صنفی صورت می بندد می تواند به شرح زیر باشد :
2-تشکل صنفی برمحور مختصات دستاوردهای ممکن سندیکالیستی می گردد و می داند که خروج از آن سر به شورش و آنارشی می زند .
3-تشکل صنفی می داند : چه دارد، چه ندارد . نتیجه این دانایی ، تقاضای منطقی ، دفاع معقول حقوقی و رسیدن به حداقل های ممکن و برداشتن قدم های آگاهانه برای حداقل های دیگر است .
4-تشکل صنفی مجال میدان داری را از شبه حرکت های مبتنی بر احساسات و هیجان زدگی می گیرد و مهارت خود را در اقدامات مبتنی بر منطق و مذاکره ی خردمندانه و تولید فرصت به نمایش می گذارد .
5-تشکل صنفی از پیگیری مکتوب مطالبات خود خسته نمی شود و در هر تکرار قدرت اقناعی خود را افزایش می دهد .
6-از آن جا که " آستانه ی تحمل ما در جمع " عموماً پایین و " میزان تحریک پذیری ما در جمع " بسیار بالا است و بیشتر اوقات مطالبات صنفی فدای " عصبیت " ، " زودرنجی " و " بازی همه یا هیچ " می شود ، شایسته آن است که از هر حرکت که " طرف مقابل " را به " عصبانیت " ، " لجاجت " و " بازی حق با من است " وا می دارد ، پرهیز شود .
7-تشکل صنفی در استیفای مطالبات خود ، مذاکره با طرف مقابل را به میدان زد و خورد و قهرمان بازی مبدل نمی کند .
8-تشکل صنفی در هر حرکت حق طلبانه به تمامی رفتارهای شهروندانه پای بند و از توسل به توهین و تهدید و تخریب و ارعاب پرهیز جدی دارد .
9-تشکل صنفی فرهنگیان باید و می تواند همه یا بخشی از مطالبات خود را در فرصت های مناسب به گونه ای به نمایش بگذارد که توان عملکرد اخلاقی تشکل طرف مقابل را وادار به جبران مافات نماید و اقدامات ممکن اما انجام ناشده را به انجام برساند .
10-نکته ی حائز اهمیت این است که اگر تشکل صنفی براساس ظرفیت های قدرت سیاسی گام بردارد و نقشه مطالبات ممکن خود را به شیوه ی محاسبه گرانه ی عقلانی طراحی کرده باشد ، می تواند طرف مقابل ( قدرت سیاسی ) را ناگزیر به انجام وظایف و وعده هایش بکند . در چنین حالتی علاوه بر دست یابی به بخشی از مطالبات خود ، قدرت سیاسی را نیز به گونه ای آموزش داده که می توان با نشستن در دو سوی یک میز ، گره های به ظاهر ناگشودنی را گشود !
11-اگر موارد ذکر شده که اشاراتی ناقص به فرآیند حق خواهی شهروندی در قالب تشکل صنفی است و به صورت های معقول طرح هم امکان مفصل بندی دارند ، به کار گرفته شوند ، دیگر ترس و هراس از این که تشکل صنفی سر از بازار سیاست به در می آورد ، چندان محمل منطقی نخواهد یافت .
12- تشکل جز با بردباری و متانت - که خالی از مرارت هم نخواهد بود – و جز با پیگیری مطالبات خود در قالب متنوع راه ها و راه حل های ممکن ، موفق نخواهد بود .
اساساً کشف و رسیدن به حقیقت ، نیاز به شکیبایی دارد .
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.