روزهای یکشنبه و دوشنبه 22 و 23 مهر ماه تعدادی از معلمان در شهرهای مختلف کشور در دفتر مدارس حضور پیدا کرده اما از رفتن به کلاس های درس خودداری کردند .
در اعتراضات پیشین که به سال های 92 و 93 برمی گردد اعتراض معلمان به صورت " تجمع " در مقابل مجلس و یا سازمان برنامه و بودجه و در استان ها و شهرستان ها در برابر ادارات کل و ادارات مناطق صورت می گرفت .
نخستین تجمع معلمان در سال 80 و در مرکز تربیت معلم شهید باهنر تهران و به دعوت سازمان معلمان ایران صورت گرفت .
پس از آن اعتراض معلمان در سال های 82 و 83 به صورت تحصن در مدارس برگزار گردید .
در نخستین دوره دولت احمدی نژاد اعتراضات معلمان در اسفند 85 و در موضوع استرداد لایحه مدیریت خدمات کشوری توسط دولت وقت صورت گرفت .
حضور معلمان در این دستگاه زیاد اما نفوذ و تاثیرگذاری شان در حوزه تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها بسیار ناچیز است اما سرکوب گسترده معلمان و تشکیل پرونده های مختلف برای فعالان صنفی و معلمان معترض که به صورت گسترده در هیات های تخلفات اداری و با همکاری حراست های آموزش و پرورش صورت گرفت موجب شد تا سال 92 شاهد هیچ گونه اعتراضی از سوی معلمان نباشیم .
اما چرا تجمعات معلمان به اعتصاب و یا تحصن در مدارس تغییر شکل داد ؟
شنبه 20 اردیبهشت ماه 97 تعدادی از معلمان در مقابل سازمان برنامه و بودجه برای بیان مطالبات صنفی و حقوق قانونی خویش دست به تجمع مسالمت آمیز زدند .
متاسفانه بر خلاف انتظار این تجمع به خشونت کشیده شد و تعدادی از معلمان بازداشت و مورد ضرب وشتم قرار گرفتند .
« صدای معلم » در این مورد نوشت : ( این جا )
" اصل 27 قانون اساسی صراحتا بر آزادی اجتماعات تاکید دارد .
در اصل نهم قانون اساسی هم آمده است :
" در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند. "
متاسفانه بر خلاف انتظار این تجمع به خشونت کشیده شد و برخورد نامناسب و غیرفرهنگی و خلاف حقوق شهروندی با فرهنگیان جامعه صورت گرفت .
خوشبختانه برخی از نمایندگان آگاه و مسئولیت شناس مجلس مانند فاطمه سعیدی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و پروانه سلحشوری رئیس فراکسیون زنان مجلس ، نسبت به برخوردهای صورت گرفته واکنش اعتراضی نشان دادند .
« صدای معلم » از مسئولیت شناسی این عزیزان تشکر و قدردانی می کند .
اما آن چه موجب تعجب و شگفتی ما است سکوت برخی دیگر از نمایندگان مجلس مدعی دفاع از حقوق معلمان به ویژه « حمیدرضا حاجی بابایی » رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس شورای اسلامی است .
حاجی بابایی که همیشه خود را مدافع سرسخت معلمان نشان می دهد و خود را معلم می نامد مشخص نیست که چرا در برابر این گونه حرمت شکنی ها و تعرض به کرامت معلمان سکوت کرده است ؟ " سرکوب گسترده معلمان و تشکیل پرونده های مختلف برای فعالان صنفی و معلمان معترض که به صورت گسترده در هیات های تخلفات اداری و با همکاری حراست های آموزش و پرورش صورت گرفت موجب شد تا سال 92 شاهد هیچ گونه اعتراضی از سوی معلمان نباشیم
شاید نخستین و مهم ترین عامل برای کشیده شدن پتانسیل اعتراضی برخی از معلمان به دفتر مدارس آن پیشینه ذهنی در مورد برخوردهای خشونت آمیز بوده است .
البته تشکل های صنفی و نیز خود معلمان با اطلاع و اطمینان از این که وزارت آموزش و پرورش دولت روحانی برای آن ها پرونده سازی نخواهد کرد این امر میسر گردید .
« رسول بداقی » که در حال حاضر بازرس کانون صنفی معلمان بوده و البته پیش تر از آموزش و پرورش اخراج گردیده است در یک کانال تلگرامی چنین می نویسد :
" ... ویژگی چهارم این اعتصابات هزینه پایین آن بود.
سوای از دستگیری محمدرضا رمضان زاده دبیر شورای هماهنگی تاکنون خبر دستگیری هیچ فردی از معلمان معترض به گوش نرسیده... "
اما در کنار این موضوع می توان دلایل دیگری برای تغییر شکل اعتراضات معلمان را هم ذکر کرد .
اعتصاب در مدارس قابل مشاهده نیست .
آمارهایی که توسط طرفین یعنی مسئولان وزارت آموزش و پرورش و فعالان صنفی ارائه می شود تفاوت های خیلی زیادی دارند .
فعالان صنفی و معلمانی که در اعتصاب شرکت کرده اند استتقبال را خوب و قابل قبول ارزیابی می کنند اما مسئولان وزارت آموزش و پرورش و مشخصا مدیران کل و مناطق برای آن که استمرار مدیریتی آن ها دچار خدشه نشود و یا متهم به ناکارآمدی و یا بی عرضگی نشوند یا از اساس صورت مساله را پاک می کنند مانند اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی ( این جا ) و یا در شهری مانند تهران با 19 منطقه مدیر کل آن آقای باقری تعداد مدارس اعتصاب کننده را 5 فقره ذکر می کند .
و اما دلیل مهم دیگر که خیلی ممکن است به چشم نیاید کشاندن مشکلات صنفی توسط معلمان معترض به میان دانش آموزان می باشد .
از نظر نگارنده سپر قرار دادن دانش آموز برای احیای مطالبات صنفی نوعی استفاده ابزاری از دانش آموزان برای موضوعات مبتلی به معلمان است .
درست به همان دلیل که استفاده ابزاری از دانش آموزان برای مقاصد سیاسی محکوم و ناپسند و غیراخلاقی است این گونه کنش ها با یک آموزش حرفه ای تطابق ندارد .
معلم نباید در جریان آموزش دانش آموز را وارد دعواهای خود با دولت و حاکمیت کند .
هیچ فرد ، مقام و یا نهادی حق ندارد و نمی تواند از دانش آموزان برای اهداف و یا مقاصد صنفی و یا سیاسی خود از دانش آموزان استفاده ابزاری کند .
مهم ترین کار یک معلم باید آموزش تفکر انتقادی و مهارت های زندگی به دانش آموزان باشد .
اگر این دسته از معلمان واقعا برای " دانش آموز " در نظام آموزشی پایگاه و جایگاهی قائل هستند چرا در مورد نمایشی شدن و بی خاصیت بودن " شورای دانش آموزی " در مدارس اعتراض نمی کنند ؟
چرا فرضا زمانی که حقوق دانش آموز توسط همکار و یا معاون و مدیر مدرسه نادیده گرفته می شود معمولا در برابر آن سکوت می کنند ؟
در جریان تقلب و تخلفات هشتمین دوره مجلس دانش آموزی بسیاری از تشکل ها و فعالان صنفی از کنار آن به راحتی گذشتند ...
اگر دانش آموز ضلع مهم و رکن راهبردی تعلیم و تربیت است و فلسفه وجودی معلم و نظام اداری مدرسه و سطوح مدیریتی در برابر آن معنا پیدا می کند نباید در مقابل تضییع حقوق آنان سکوت کرده و مصلحت پیشه کنیم .
یک بار سر کلاس وقتی دانش آموزان اسامی دانش آموزان را برای حضور و غیاب قرائت می کردم یک دفعه دانش آموزان گفتند که فلانی اخراج شده است .
وقتی دلیلش را پرسیدم نماینده کلاس اظهار کرد که نسبت به عملکرد یک دبیر معترض بوده و در در کلاس انتقاد کرده است .
آن معلم هم کینه به دل گرفته و توانسته است با اجماع سایرین دانش آموز را به مدرسه دیگری منتقل کنند .
وقتی گفتم که آیا " شورای دانش آموزی مدرسه " در جریان است همه یکدیگر را نگاه می کردند ...
نکته مهم دیگری که البته در گزارش صدای معلم هم به آن اشاره شده بود ( این جا ) انتشار عکس های دسته جمعی معلمان متحصن در دفتر مدارس بود که البته در طول تاریخ اعتراضات معلمان بی سابقه بوده است .
البته برخی از رسانه ها مانند " باشگاه خبرنگاران جوان " با ناشی گری و دستپاچگی سعی کردند که این تصاویر را جعلی و دستکاری شده نشان دهند اما حجم زیاد این تصاویر در فضای مجازی که مرتبا ارسال می شد صحت این گونه فرضیه سازی را باطل نمود .
معلمان اکثرا محافظه کار و حسابگر بوده و حاضر نیستند برای مطالبات صنفی و حتی قانونی خویش هزینه ای را متحمل شوند .
برای بنده که روزانه در همین رسانه صدای معلم صدها کامنت ( نظر ) را مطالعه و منتشر می کنم و اکثریت قریب به اتفاق این نظران " ناشناس " هستند این گونه امور تعجب برانگیز و حتی غیر قابل باور هستند .
حتی افرادی که بعضا برای این رسانه مطلب می نویسند حاضر نیستند که عکسی از خود را پای نوشته خویش الصاق کنند .
و یا حتی مطلب خوب و درخوری ارسال می شود اما نویسنده آن ناشناس است .
هیچ فرد ، مقام و یا نهادی حق ندارد و نمی تواند از دانش آموزان برای اهداف و یا مقاصد صنفی و یا سیاسی خود از دانش آموزان استفاده ابزاری کند . آیا تغییر خاصی در روحیه معلمان رخ داده است ؟
وقتی فرضا در شورای معلمان مشاهده می کنم که کم تر معلمی از وضعیت موجود مدرسه و حتی اداره انتقاد می کند و اکثر وقت این نشست ها به تشکر و قدردانی معلمان از مسئولان مدرسه بدون آن که بحث جدی و یا مهمی مطرح شود و سخنرانی های مدیران و معاونین و سایر کادر اداری مدرسه می گذرد و برخی اعتراضات جدی در " سازمان غیررسمی مدرسه " طرح و بحث می شود و نماینده معلمان هم یک مقام تشریفاتی است که حتی خودش و جایگاهش را هم قبول ندارد پس چگونه می توان پذیرفت معلمی که احتمالا از کم شدن نمره ارزشیابی ای توسط مدیر سکوت می کند این گونه و بی باکانه عکس های خود را با چهره های خندان در فضای مجازی به اشتراک می گذارند ؟
شاید یک دلیل آن را بتوان به خصیصه عمومی جامعه ایرانی یعنی " جو گیر " شدن و پدیده هایی مانند " خودکشی دسته جمعی " مسبوق به تاریخ ایرانی نسبت داد .
حدود 3 دهه است که معلمان برای مطالبات خود در حال تقلا بوده و البته هنوز به یک فرمول واحد و کارآمد " کنش گری " و " مطالبه گری " دست نیافته اند .
در کشورهای توسعه یافته این سندیکاها و اتحادیه های قدرت مند هستند که این وظیفه را بر عهده دارند .
البته در کنار عضویت حداکثری معلمان در این مجامع آن ها به وظایف تشکیلاتی خود واقف بوده و حق عضویت پرداخت می کنند .
در جامعه ما انواع و اقسام تشکل ها حضور دارند .
تعدادی از آن ها به دنبال گرفتن پست ها و تصاحب صندلی ها هستند بدون آن که در مقابل این سهم خواهی مسئول و پاسخ گو باشند .
این ها این گونه حرکات را موجب تضعیف دولت می دانند .
برخی دیگر مانند کانون های صنفی که سهمی در قدرت ندارند حل چالش ها و بحران های آموزش و پرورش را در کنش هایی مانند تجمع و تحصن و... می بینند .
تعداد قابل توجهی از معلمان نسبت به وقایع و رودیدادهای پیرامون خود و مسائلی که در آموزش و پرورش اتفاق می افتد " بی تفاوت " هستند و نالیدن های آنان در مورد مشکلات شان از حد " اتاق معلمان و زنگ تفریح " فراتر نمی رود .
در سوی دیگر ؛ معلمان نسبت به این تشکل اقبال و یا اعتماد چندانی ندارند اما از سوی دیگر خودشان هم تلاشی برای عضویت موثر در این تشکل ها نمی کنند بدون آن که به این اصل بیندیشند که فقط با کنش های جمعی و عقلانیت مدار می توان به حقوق قانونی خود دست یافت .
فعالیت های جمعی و تشکیلاتی نیاز به حوصله ، مداومت و افکار نو دارد و اکثریت معلمان ما حوصله چنین اموری را ندارند و مهم تر این که آموزش ندیده اند .
پس از حدود 3 دهه کنش های اعتراضی و مطالبه گرانه هنوز معلمان در منطقه آموزشی خودشان یک نماینده ندارند . معلمان اکثرا محافظه کار و حسابگر بوده و حاضر نیستند برای مطالبات صنفی و حتی قانونی خویش هزینه ای را متحمل شوند
حضور معلمان در این دستگاه زیاد اما نفوذ و تاثیرگذاری شان در حوزه تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها بسیار ناچیز است .
یکی از حوزه های مهم برای مطالبه گری موثر " رسانه " است .
یکی از دلایل انعکاس وسیع خبر اعتصاب معلمان در رسانه ها که بیشتر در بخش " خارجی " بود همین شبکه های اجتماعی بود .
اما گذاشتن چند عکس و یا فرستادن سر پایی چند مطلب سطحی و بدون پشتوانه پژوهشی نمی تواند چندان کار ساز باشد .
حدود یک میلیون معلم شاغل و 700 هزار بازنشسته هنوز یک روزنامه سراسری ندارند .
رسانه های فعال در این حوزه هم قلیل و اندک هستند .
در نشست های رسانه ای وزارت آموزش و پرورش این فقط صدای معلم است که به عنوان یک رسانه اختصاصی در حوزه آموزش حضور دارد و بقیه را خبرنگاران حوزه آموزش خبرگزاری ها و یا روزنامه ها تشکیل می دهند .
بدون اغرق و یا تعریف اگر در نشستی حضور داشته باشم نشست چالشی و خبرنگاری می شود .
آیا این وضعیت در خور این تعداد از معلمان که ادعای فرهنگی بودن و مرجع بودن را دارند می باشد ؟
آیا این دور تسلسل ادامه خواهد یافت .
در هفته گذشته به دعوت شوراي هماهنگي تشکلهاي صنفي معلمان، تعدادي از معلمان به دلايل مختلف از جمله «گراني و تورم، پايين آمدن قدرت خريد معلمان، کيفيتزدايي از آموزش و ادامه بازداشت فعالان صنفي» دست به تحصن زدند و از حضور در کلاسهاي درس خوداري کردند. واقعيت اين است که رويکرد تشکلهاي صنفي فرهنگيان نسبت به تحصن اخير، مصلحت انديشانه و منفعت طلبانه بود تا ارائه راهکار منطقي و عملي.
بحث مشکلات اقتصادي معلمان و تحصن آنان به يکي از بحثهاي مهم و چالش برانگيز اين روزهاي جامعه تبديل شده است. آنچه تحصن دو روزه معلمان را متمايزتر از قبل مينمود حمايت وسيع شبکههاي اجتماعي بود.
اگرچه تحصنکنندگان، دلايل بسياري براي اعتراض مدني خود عنوان ميکنند که فراتر از مطالبات معيشتي آنان بوده و در واقع مطالبه دانشآموزان و خانوادههاي آنان را نيز شامل مي شود، اما در جبهه مقابل، منتقدان تحصنهاي گاه و بي گاه معلمان را تضيع حقوق دانشآموزان و بياعتنايي معلمان به مسئوليت اجتماعيشان در قبال سرنوشت و آينده دانشآموزان ميدانند.
در هفته گذشته و بدنبال اعتصاب دو روزه گروههايي از معلمان، سه تشکل فرهنگي اعلام موضع نمودند. درباره مواضع تشکلهاي اصلاحطلب فرهنگيان (مجمع فرهنگيان ايران اسلامي و سازمانمعلمان ایران) و راهکارهاي ارائه شده آنان براي پيگيري مطالبات نميخواهم بنويسم که جاي بحث فراوان دارد. آنچه باعث شد تا به تحصن معلمان بپردازم، بيانيه کانون تربيت اسلامي بود.
کانونتربيتاسلامي به دبيرکلي محمود فرشيدي نخستين وزير آموزش و پرورش دولت محمود احمدينژاد در خصوص اعتصاب معلمان بياينهاي صادر نموده و در آن دليل عدم همراهي معلمان با اعتصابات اخير را، حمايت دشمنان خصوصاً آمريکا از اعتصاب معلمان ايران دانسته است.
در بيانيه کانون تربيت اسلامي آمده است؛ «عليرغم شرايط سخت و نامناسب معيشتي معلمان، پرونده مطالبات فرهنگيان از مسؤولان، همچنان مفتوح است تا در شرايط مقتضي و با روشهايي قانوني که شايسته شأن معلم ميباشد، آنها را پيگيري و تبعيضها و کاستيهاي حقوق خويش را مواخذه نمايند.»
شوربختانه بيانيه کانون تربيت اسلامي توضيح نميدهد، منظور از «شرايط مقتضي» چه موقع است و «روش قانوني» چگونه است.
اي کاش کانون تربيت اسلامي در بيانيه خود مشخص ميکرد که چرا پس از 4 دهه هنوز زمان مقتضي فرا نرسيده است و در حالي که گوششنوايي براي شنيدن خواستهها و مطالبات فرهنگيان وجود ندارد و دولتمردان و نمايندگان مجلس مصلحت آموزش و پرورش و فرهنگيان را فداي منافع حزبي و جناحي خود ميکنند راهکار قانوني و شايسته شأن معلم كدام است؟!
روش قانوني مگر جز اين است که تشکلها و فعالان صنفي و رسانهاي معلمان بارها و بارها، درباره شرايط نامناسب آموزش و پرورش و مطالباتشان نوشتند، رايزني کردند و به مذاکره با نمايندگان و دولتمردان پرداختند و در نهايت از رسيدگي آنان، مأيوس شدند؟ در اين شرايط آيا ابزار ديگري جزء اعتصاب براي بيان مطالبات وجود خواهد داشت؟
محمود فرشيدي، دبيرکل کانون تربيت اسلامي بهتر است پاسخ دهد در زمان وزارت او چه تحول اساسي و زيربنايي در وزارتخانه عريض و طويل آموزش و پرورش رخ داد که معلمان از آن بيخبرند و کانون تربيت اسلامي در اين سالها جزء چند بيانيه و چند گردهمايي براي نظام آموزش و پرورش چه راهکار عملي ارائه داده است؟
آيا گره زدن عدم اقبال معلمان از اعتصابات اخير، به همزماني آن با روز جهاني معلم و تلاش دشمنان اين مرز و بوم براي مصادره روز ملي معلم (12 ارديبهشت)، چيزي جز آسمانوريسمان بافتن نيست؟ اي کاش کانون تربيت اسلامي در بيانيه خود مشخص ميکرد که چرا پس از 4 دهه هنوز زمان مقتضي فرا نرسيده است ؟
به نظر فرشيدي و همفکرانش اگر اعتصاب معلمان در روز معلم برگزار گردد قانوني و در زمان مقتضي و شايسته شأن معلم ميباشد و مسلما با اقبال گستردهتري روبرو خواهد شد؟!
واقعيت اين است که رويکرد تشکلهاي صنفي فرهنگيان نسبت به تحصن اخير، مصلحت انديشانه و منفعت طلبانه بود تا ارائه راهکار منطقي و عملي.
به نظر ميرسد کانون تربيت اسلامي بدون درک دشواریهای شرايط موجود، کمر بر ناکارآمد و ناموفق جلوه دادن اعتراض مدني فرهنگيان بسته است و در اين مسير با کليگويي و عدم ارائه راهکار مشخص و عملي براي پيگيري مطالبات و بيان اعتراضات سعي در فرافکني و سرپوش گذاشتن بر مشکلات فرهنگيان دارد.
حال سوال اساسي فرهنگيان اين است که مسئول وضعيت بحراني و آشفته امروز آموزش و پرورش کيست و معلمان چگونه و چه وقت بايد پيگر مطالبات و بيان اعتراضات خود باشند؟
و سخن پايانی:
بدون ترديد پرداختن به مشکلات نظام آموزش و پرورش و از همه مهمتر مشکلات معيشتي معلمان و جايگاه متزلزل اجتماعي آنان جاي بحث فراوان دارد و بسياري از منتقدان و فعالان اين حوزه به آن پرداخته اند. اما آنچه را که نهادهاي حاکميتي و دولتمردان نبايد فراموش کنند اين است که، در شرايطي که تشديد نابرابريهاي اقتصادي تاثير مخربي بر پايگاه اجتماعي معلمان گذاشته است، کمتوجهي آگاهانه يا ناآگاهانه به وضعيت نهچندان مناسب معيشتي آنان به عنوان پيشگامان عرصه تعلم و تربيت مي تواند به آشفتگي بيشتر اوضاع منجر گردد و در بلندمدت اثرات نامطلوبی بر جامعه بزرگ فرهنگيان و انگيزه آنان در پي خواهد داشت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گزارش/
استخر و سونای باشگاه فرهنگیان تهران روز شنبه 21 / 7 / 97 در اطلاعیه ای اعلام کرد :
همکاران و دوستان عزیز
مستحضر هستید که در طول چند ماه گذشته قیمت اجناس و خدمات افزایش بسیار زیادی داشته واین افزایش شامل اجناسی از قبیل کلر ، اسید ، انواع شوینده ها، شامپو، و . . .لوازم مورد نیاز در تاسیسات جهت نگهداری و تصفیه آب استخر و تامین آب گرم مصرفی و . . .هزینه های برق و گاز مصرفی و همین طور افزایش سالانه مبلغ قرارداد پیمانکاران تامین نیروی انسانی استخر و تاسیسات بوده و باشگاه قادر به تامین مبلغ هزینه های فوق نمی باشد.
و با توجه به اینکه بهاء بلیت ورودی استخر و سونا از سال گذشته افزایش نداشته.
به اطلاع می رساند بها بلیت ورودی از روز شنبه ۹۷/۷/۲۱
فرهنگی 7500 تومان
عموم 15000 تومان
می باشد.
امید است با همیاری همکاران و دوستان عزیز استخر به فعالیت خود ادامه داده و در خدمت شما عزیزان باشد. "
پس از آن در اطلاعیه ای دیگر اعلام شد :
درپی درخواست تعدادی از فرهنگیان محترم و رفاه حال ایشان، مصوبه افزایش بلیت ورودی استخر و سونا، تعدیل شده و به مبلغ
۶۰۰۰ تومان کاهش یافت.
جمعه 27 مهر ماه تعدادی از فرهنگیان ضمن اعتراض به این اقدام اعلام کردند که مصوبه جدید را نپذیرفته و همان مبلغ سابق را پرداخت خواهند کرد .
یکی از معلمان معترض ضمن اشاره به وضعیت گرانی گفت که حقوق من را فقط 10 درصد افزایش داده اند و این در حالی است که قیمت اجناس و خدمات چند برابر شده اند .
معلم بازنشسته دیگری به صدای معلم گفت :
من در هفته 4 بار به این جا می آیم و افزایش نرخ این مجموعه به من فشار می آورد .
دلخوشی من همین جاست که با چند نفر از دوستان جمع می شویم و درد دل می کنیم .
اخبار و شنیده ها می گویند که وزارت آموزش و پرورش در حدود یک میلیارد تومان به باشگاه فرهنگیان تهران بدهکار است .
تعدادی از نشست ها و گردهمایی مسئولان وزارت آموزش و پرورش در این جا برگزار می شود .
" جعفر نژاد " به صدای معلم می گوید :
آیا معلمان باید جور وزارت آموزش و پرورش و ریخت و پاش های آنان را بکشند ؟
این همه جلسه و نشست چه مشکلی از ما و آموزش و پرورش حل کرده است ؟
درست مثل " حق بیمه تکمیلی " که از قبل پولش را از فیش حقوقی معلمان کسر می کنند اما به بیمه پرداخت نمی کنند .
بیمه آتیه سازان هم کیفیت و کمیت خدماتش را کاهش داده است و البته کسی هم پاسخ گو نیست .
چرا وزارت آموزش و پرورش در مورد " رفاه معلمان " این همه بی تفاوت است ؟ "
« یاورخانی » مدیر این مجموعه که خودش نیز فرهنگی است به صدای معلم می گوید :
" ما واقعا حاضر نیستیم که بهای بلیت افزایش پیدا کند اما قیمت ها چند برابر شده اند .
ما نمی خواهیم کیفیت خدمات را کاهش داده و شرمنده همکاران باشیم .
وی در ادامه گفت که این مجموعه خودگردان است و وزارت آموزش و پرورش هیچ کمک و یا یارانه ای را به این جا اختصاص نمی دهد . "
قلسمی از فرهنگیان ستادی به صدای معلم می گوید :
چند وقت پیش دانشگاه فرهنگیان در این جا نشستی برگزار کرد .
بابت 2 ساعت جلسه چند میلیون تومان از ما گرفتند .
آیا نظارتی بر ساز و کار و ضعیت مالی باشگاه فرهنگیان هست ؟ "
وزارت آموزش و پرورش دارای مراکز و اماکن رفاهی قابل توجهی در سراسر کشور است اما به نظر می رسد از سوء مدیریت و ناکارآمدی مدیران رنج می برد .
« صدای معلم » پیش تر گزارشی در مورد " اردوگاه کلک چال " منتشر کرد اما تغییری در وضعیت این مجموعه رخ نداده است . ( این جا )
تنها مسئولان این مجموعه بنری را در مدخل ورودی قرار داده و اعلام کرده اند از پیشنهادات همشهریان استقبال می کنند .
پایان گزارش/
شرکت در هر نوع فعالیت جمعی - ملی ، باعث تقویت انسجام اجتماعی و همبستگی بین افراد یک جامعه و اقوام گوناگون آن می شود .
از عوامل پیوند افراد به یکدیگر نمادهایی چون پرچم و یا زبان مشترک است. افراد یک جامعه در داخل قلمرو سرزمینی خود علاوه بر این دو سمبل با سازو کارهای فرهنگی نیز به یکدیگر نزدیک تر می گردند، تا حدی که عصبیت هایی مابین آنان برای حمایت و یا دفاع از فرهنگ خودی به وجود می آید. آنان به ارزش های و هنجارهای موجود واکنش مثبت نشان داده و بدانها عمل می کنند. اخلاقیات و آداب و سنن فرهنگی و موسیقی و هنر رایج در سرزمین خود را با دلبستگی و یا یادگیری ، تقویت و به نسل های بعدی به میراث می گذارند.
به طور طبیعی هر فردی اختیار دارد تا گذران اوقات فراغت خود را مدیریت کند. یکی از زیباترین و سهل الوصول ترین اشکال آزادی فردی. برنامه ریزی برای چگونه گذراندن یک روز و یا هر روز برعهده خود فرد است مگر این که او تشکیل خانواده داده باشد که در این صورت ، همۀ اعضای خانواده حق و سهم دارند که تصمیم بگیرند یک روز خود را چگونه سپری سازند؟
خاصیت جمع ، به هم پیوستگی است . احترام به آرای تک تک اعضاست. ترکیب یا در نظر گرفتن سلایق متفاوت است. اگر در جمع نیز ما سعی بر تحمیل نظر داشته باشیم ، فردی خودکامه و خودخواه خواهیم بود. اعضا برای نداشتن قدرت اختیار نسبت به تصمیمات فردی پدر خانواده ، برای هر نوع برنامه ای حتی خوشایند و باب ذوق خود ، بی میل خواهند شد و سعی در انزواگزینی خواهند داشت.
حال همین تصویر را ببریم به جمع های بی شمار ؛ مراکزی چون مدارس و دانشگاه و خوابگاه ها و سربازخانه ها و ....
نهایتا کل جامعه. آری ، داده های فرهنگی آموزش داده و یاد گرفته می شود اما تحمیل و یا تغییر ماهیت یا رنگ تعلق را نمی پذیرد. ما از انجام فعالیت های دسته جمعی فعالیت های فرهنگی در کشور خود غافلیم !
لذا نمادهای فرهنگی ما به تدریج به خواب رفته اند و موجب غفلت همگان از پاسداری آنان گردیده است. امروز، عمده دلیل نفوذ فرهنگ بیگانه و ترویج رفتارهای غیرایرانی در جامعه ما همین بی اعتنایی ما به فرهنگ خودی و غفلت مان از تقویت رفتارهای جمعی در آن است.
مشاهده جشنواره های گوناگون انواع غذاها یا موسیقی و یا صنایع دستی از مناطق گوناگون یک کشور در شهرهای مختلف ، هم موجب سرزندگی مردم آن شهرها می شود و هم موجب آشنایی با قومیت های مختلف ، به هم پیوستگی و برانگیختگی حس احترام به آداب و سنن دیگر شهرها ، انسجام اجتماعی و فرهنگی ، پرنمودن مفید اوقات فراغت بعد یک روز خستگی کاری ، نشاط و شادی زنان و مردان و کودکان و.... می گردد.
آیا بهتر نیست به جای تخریب شخصیت کودکان و زنان و مردان این سرزمین با جشن نیکوکاری و عاطفه ها و.... که گداپروری را فرهنگ غالب می نماید یا روح و عزت نفس آزاد انسانها را به اسارت در می آورد ، با مدیریت مناسب در سراسر کشور و ایجاد تنوع در تهیه و تنظیم برنامه هایی چون تئاتر ، کنسرت موسیقی محلی هر استان به طور جداگانه ، نمایشگاه هایی از صنایع دستی و غذاهای گوناگون آنان و..... در طی یک ماه برای شهریور و اسفند هر سال ،به چهار هدف مهم برسیم :
1 - شور ملی - ایرانی به پا کنیم ،
2 - مردم را به پیوند و فعالیت های جمعی عادت دهیم ،
3 - کلاس های آموزشی رایگان آشنایی با فرهنگ و رسوم مناطق گوناگون کشور داشته باشیم ،
4 - با تهیۀ قیمت مناسب و ارزان بلیط شرکت در این برنامه ها ، بی سر و صدا نیت کمک و یاری به مستضعفان را ، عملی سازیم.
مسئولین ما خود خلاقیت ندارند آنگاه از زیر مجموعه وزارتخانه خود انتظار بروز خلاقیت برای کسب امتیازات شغلی را دارند.
ما چرا از سادگی بیزار و گریزانیم ؟ ما چرا اصرار در پیمودن راه 40 ساله بدون ایجاد هر نوع تغییر یا تازگی در آن داریم ؟
چرا تصور می کنیم که ره رفته بهترین ، مطلوب ترین ، ایده آل ترین و تنهاترین طریق ممکن است ؟ چرا هیچ یک از وزرا یا نمایندگان دوره های جدیدتر ، قدرت یا توانمندی ایجاد تغییر در طریق سنتی ناکارآمد نخ نما شده را ندارند ؟ چرا فرهنگ را قربانی بی استعدادی مدیران می نمائید ؟
فرهنگ ، پدیده ای پویا و دینامیک، سیّال و روان است ، فرهنگ موجب وحدت و پیوستگی افراد است ، فرهنگ تغییر می کند و تغییر می دهد ، فرهنگ یعنی هویت ملی هر کشوری. شما با استفاده از ساز و کار گوناگون فرهنگی می توانید همه ابعاد جامعه را غنا بخشید. قدرت مقاومت و ایستادگی ملی را در برابر هر نوع تهاجم فرهنگی یا خودباختگی در قبال فرهنگ بیگانه را با تقویت و توجه به فرهنگ خودی ممکن سازید.
بیایید با برپایی جشنواره های گوناگون محلی و قومیت های گوناگون سراسر کشور اهداف فرهنگی را معنا و غنایی دیگر بخشیم . فرهنگ مقولۀ ترسناکی نیست که در برابر آن مقاومت می کنید و یا آثار آن را محو و نابود می سازید.
امروز یکی از نمادهای برقراری ارتباط مابین کشورهای گوناگون هنر موسیقی است ، کجاست موسیقی سنتی یا محلی ایرانی ؟ هیچ می دانید که جوانان چرا بدانها گوش نمی دهند یا آنها را ترجیح نمی دهند؟ چون با آن بیگانه اند ، چون جذابیت یا عمق معنایی لازم برای آن را ایجاد و تقویت ننموده اید.
کجاست آموزش ارزش ها و هنجارها ؟ چرا گفته می شود فرزندان امروز جامعه بد یا کم تربیت شده اند ؟ خلاء اصلی همان بیگانگی با فرهنگ خودی است. هیچ مرجعی ، نه وزارت ارشاد و نه آموزش و پرورش و نه آموزش عالی و..... در این جهت ، طرح یا برنامه ای برای اجرا ندارند .
جامعه و افراد آن به حال خود رها شده اند و افراد خصوصا کودکان و نوجوانان و جوانان بدون هدایت و راهنمایی در زمینه سازی برنامه های جمعی - فرهنگی ، در این بین آسیب های جدّی می بینند. عِرق ملی برای کسب افتخار یا دفاع از افتخارات کم رنگ و حتی بی رنگ گردیده است. انسانها در رهاشدگی ، ملت نمی شوند ، انسانها با پیوندها و اتحادها و ترکیب ها ، مای کلی یا ملت را می سازند. فردگرایی یا منفعت جویی فردی اگر امروز در جامعه ما بیش از حد گردیده و همسایه از حال همسایه بی خبر است و حتی وزیر از حال زیر مجموعه خود بی خبر است در سایۀ همین از هم گسیختگی ، پدید آمده است.
ارزش ها و هنجارها باید روح کالبد هر ایرانی گردد تا برای عملی شدن یا محترم شمرده شدن ، جان بگیرد. همۀ تارو پود فرهنگ ما در لابه لای تاریخ طی 40 سال خفته است و برای همین احساس می شود که ایرانی خوب تربیت نشده است. ما را با فرهنگ عجین ننموده اند. جسم داریم اما روح خیر. روح همان موسیقی و ارزش و هنجار و سنن و آداب و رسوم ، اخلاقیات ، باورها و هنر و شعر و ادبیات و.... است. ما به مقهوریت فرهنگی و انسانی مبتلا گشته ایم و برای همین عمده مشغلۀ ذهنی مان معاش برای زندگی گردیده است. از یک سو زیر خط فقر بودن افراد جامعه و از سوی دیگر نداشتن روح جمعی با برنامه های گوناگون فرهنگی ، فکر و ذکر مردم را در گرداب نداری و فقر اسیر کرده است.
نظام سیاسی برای دستیابی به اهداف خود به نیروهای فعال و سرزنده ای نیازمند است نه مردگان متحرک. امروز غالب ملت مردگانی متحرک هستند که در انتظار مرگ نشسته اند. این روحیۀ تحمیلی و هدیۀ شما به ملت است. دلمردگی و افسردگی حاکم در بین مردم ، آنان را از محافل بین المللی به انزوا و حاشیه می راند.
امروز ایران برای مطرح شدن در بین کشورهای مطرح جهان ، کدامین ساز و کار خود را به نمایش می گذارد ؟ ساخت موشک و..... لازم هست اما کافی نیست. ما به غنای تمامی بندهای فرهنگی نیازمندیم تا در تقابل با سایر کشورها ، قدرت ایستادگی داشته باشیم.از متهم کردن یکدیگر بپرهیزید و انگشت اتهام را به سوی فقط خانواده و یا آموزش و پرورش ، اشاره نکنید که همۀ نهادها و سازمانها در خواب رفتگی فرهنگ کشور متهم هستند.
حال بیایید بیندیشیم که اکنون باید چه کرد ؟ برای غنای فرهنگی کشور کدام در و یا درها را باید زد ؟ تئاتر، سینما ، کتاب ، شعر ، موسیقی ، هنرهای تجسمی ، موسیقی محلی ، صنایع دستی ، غذاهای محلی ، لباس های محلی و.... به یاد داشته باشید اگر فقط یکی را برگزینید و از مابقی غفلت کنید باز تک بُعدی عمل نموده اید و ملتی تک بُعدی خواهید داشت. یاد بگیرید که همه جانبه بنگرید و همه جانبه عمل نمایید. غنای فرهنگی موجب غنای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هم خواهد شد که هم به نفع شماست و هم ملت.
تا اینجا برای انجام فعالیت های جمعی فرهنگ سخن گفته شد و حال یک مدخلی دیگر برای چنین فعالیت هایی ، یعنی تداوم فعالیت سایت صدای معلم برای جامعۀ فرهنگیان که بدون آن ، احتمال همدلی و همراهی تک تک معلمان با سازمانهای موجود دشوار به نظر می رسد. این سایت قوام بخش خواسته ها و نیازهای معلمان است.شفاف ساز و بیانگر حق و حقوق معلمان و فعالیت و گفته های مسئولان است.
لذا به دلیل همین ناآشنایی از اثرات معجزه آسای فعالیت های جمعی ، امروز ما سمبل ترویج دهندگان فرهنگ ایرانی یعنی معلمان ، حتی برای همیاری تنها رسانۀ صدای معلم ، یعنی همین سایت که تا حال با حقوق فقط یک معلم سرپا بوده است و این برای همت و تلاش یک معلم ایرانی بسی ارزشمند است، بهانه هایی گاه به حق و گاه فقط به دلیل عدم احساس مسئولیت ، داریم .
این سایت رسالت افزایش آگاهی ، اطلاع رسانی ،حق خواهی ، افشای سیاست های ناهمگن با منافع معلمان ،ایجاد همسویی و هم صدایی برای حرکت های مفید و مؤثر معلمان را ، در بین خوانندگان برعهده دارد.
فردا اگر این سایت به دلیل عدم توانایی مالی در این شرایط بحران اقتصادی ، نتواند به فعالیت خود ادامه دهد خودمان مغبون خواهیم شد. چون دیگر سایت صدای معلمی نخواهد بود تا در فریادرسی صدای مظلوم معلم به اقصی نقاط کشور و جهان ، عمل نماید.
برخیزیم و با کمک های نقدی خود هر چند اندک ، شوری به پا کنیم تا سرچشمۀ حق طلبی خود را از دست ندهیم.
بیایید در نهضت همیاری سایت صدای معلم ، ما نیز سهم فرهنگ پروری خود را اَدا کنیم . انتظار می رود تمامی خوانندگان بزرگوار این سایت برای بقا و تداوم حیات این سایت مساعدت لازم را ابراز نمایند. حرکت های فرهنگی هر زمان به هوشیاری و بیداری ویژه ای نیازمند است که امید ما از این نعمت محروم نباشیم . عزت زیاد و برکت افزون.
گروه اخبار/
طرح " معلم تمام وقت " برای نخستین بار توسط علی الهیار ترکمن مطرح شد . ( این جا )
معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش بر خلاف گفت و گوی قبلی که میزان افزایش را 25 درصد به فوق العاده ویژه اعلام کرده بود در آخرین اظهار نظر به 18 درصد کاهش داده است و مهم تر این که هیچ گونه سخنی از میزان افزایش ساعت موظفی معلمان نکرده است .
پس از آن ؛ وزیر آموزش و پرورش میزان ساعت موظفی را 36 ساعت اعلام کرده بود . ( این جا )
الهیار ترکمن در گفت و گو با فارس این اقدام را " اصلاحی و نوآورانه " تلقی کرده که با کملطفی منتقدین مواجه میشود .
یکشنبه 15 مهر ماه مدیر صدای معلم گفت و گویی را با " رادیو فرهنگ " انجام داد .قرار بود در این گفت و گو « علی پورسلیمان » مدیر صدای معلم به عنوان مخالف طرح " معلم تمام وقت " و « علی الهیار ترکمن » معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش به عنوان موافق شرکت کنند .متاسفانه الهیار ترکمن در این گفت و گو حاضر نشد . ( این جا )
مدیر صدای معلم بیان کرده بود :
" انتظار این است که مسئولانی که طرح هایی را عنوان می کنند باید بیایند و قاعدتا و منطقا از طرح های خودشان دفاع بکنند و ادله لازم و استدلال کافی برای طرح های خودشان ارائه بکنند. اگر واقعا توان استدلال و اقنای افکار عمومی را ندارند نیازی نیست که با این طرح ها وقت معلمان را بگیرند و افکار عمومی را مشغول بکنند و حتی حاضر نباشند در یک گفت و گوی رادیویی ساده و مستقیم حضور پیدا بکنند و به پرسش ها و دغدغه های معلمان که الآن یک بحث جدی در مدارس است پاسخگو باشند. " .
« صدای معلم» بر خلاف نظر این مقام آموزش و پرورش طرح معلم تمام وقت را در تضاد با کیفیت بخشی آموزش و صرفا طرحی برای مدیریت سونامی بازنشستگی می داند .
بی توجهی ها ی بعضأ عامدانه و غفلت های معنادار دولت ها و مجلس های گذشته بر حوزه حیاتی آموزش و پرورش و نظام تعلیم و تربیت کارآمد و اساسی کشورمان چنان گسترده است که هیچ یک از نمادهای دولت های جنگ ، سازندگی ٬ اصلاحات ، مهرورزی و تدبیر و امید نخواستند یا نتوانستند علی رغم ترسیم فضای ایده آل و مطلوب و طرح شعارهای ظاهری و پرجاذبه علمی خود ، آموزش و پرورش را در اولویت برنامه های خود قرار داده و برنامه های توسعه ای و رشد و شکوفایی همه جانبه کشوری را بر محور رشد انسانی و عقلانی جامعه استوار سازند تا از این رهگذر با پرورش انسانهایی خلاق ، اندیشمند و مجهز به ابزار علم و اندیشه ، تحقق اهداف بلند ، و آرمان های ممتاز و متعالی جامعه را آسانتر سازند .
نا گفته پیداست که بر اساس یافته های جامعه شناسی جهانی و نظریات متخصصان روانشناسانه ایرانی ، ریشه و منشأ اصلی بسیاری از معضلات و ناملایمات اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی امروزی ما از جمله تخلفات و تصادفات پرشمار رانندگی ، اختلاس ، ارتشا ، اعتیاد ، طلاق ، انواع خشونت های فیزیکی و کلامی و بیماری ها و مرگ و میرهای شایع و.... در تنزل چشمگیر جایگاه معلم و افت کیفی آموزش و نادیده گرفتن ضروریات بدیهی این نهاد تأثیرگذار است . معلمانی که سالها از درد فقر و فرق نالیده بودند امروزه با جهش وحشتناک قیمتها و هزینه های روزمره و جاری زندگی مواجه گردیده اند ونه تنها در سنوات گذشته ، باری از دوش نحیف اهالی قلم و اندیشه کم نگشته است بلکه با فشارهای مضاعفی توان خریدشان به طرز قابل ملاحظه ای کاهش یافته است
لازم به یادآوری است که این فرهنگیان و بسترسازان توسعه ، همواره همیاری ها و همکاری های وسیع و دامنه داری را با نظام سیاسی و اداری جامعه سامان داده و فداکاری های غیر قابل وصفی را در همه ادوار و مراحل دشوار و بعضأ طاقت فرسای گذشته به نمایش گذاشته اند .
« بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم / یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت »
اما در کمال تأسف وعده های عدیده دولتمردان و مجلس نشینان در مرتفع نمودن مشکلات معیشتی و نابرابری ها و تبعیضات فاحش درآمدی هرگز جامه عمل نپوشیده و انبوهی از مطالبات صنفی و معیشتی و قانونمند معلمان بدون کمترین اقدام عملی از دولتی به دولت دیگر و از میز کار وزیری به وزیر دیگر انتقال یافته است و مشکلات مالی فرهنگیان مانند گلوله های برفی مهار نشده ای بودند که در مسیر حرکت خود به کوههای هراسناک و سهمگین بدل شده اند . «
هزار وعده خوبان یکی وفا نکند »
به عنوان مثال نمایندگان مجلس به قانون نظام پرداخت هماهنگ کارکنان دولت که حاصل و دست پخت فکری کارشناسان و وکلای مردم نیز بود اعتنایی نکرده و درصدد تحقق کامل و جامع آن بر نیامدند تا با وضع قوانینی پایدار و ماندگار ، شکاف های موجود دریافتی ناعادلانه کارکنان دولت را برای همیشه مسدود سازند .
برقراری نظام رتبه بندی معلمان هم با تبلیغات گسترده رسانه ای طراحی گردیده بود با پیگیری های مستمر فرهنگیان به شکل ناقصی اجرایی گردید و با وجود قول و قرارها ی مکرر و متعدد مقامات ارشد کشوری و تخصیص دادن بودجه مشخص هنوز هم در انتظار همت و تصمیم تکمیلی و عاجلانه دولتمردان است .
بیمه تکمیلی هم که قرار بود آرامش خاطر فرهنگیان را فراهم نموده و با خدمات بیمه ای متنوعی دغدغه های این قشر خدوم و زندگی بخش را از دل خود و خانواده ها یشان بزداید به سطحی از مزایا تنزل یافته است که اسباب اضطراب و فشارهای روحی و روانی فرهنگیان را مهیا کرده و حتی جوابگوی دارو و درمان سرماخوردگی هم نیست .
حال پرسشی که در این مورد خودنمایی می کند چرایی سکوت ، عدم نظارت و اعتراض کلیه نهادهای نظارتی و مسئول می باشد که اجرای دقیق و کامل مقررات و قوانین مصوب کشوری را پیگیری نمی نمایند .
با روی کارآمدن دولت روحانی انتظار می رفت با کلید تدبیر و امید ادعایی ، قفل غفلت ها ی تاریخی گشوده شده و با شکل گیری دولتی عملگرا ٬ توانمند بتوان کمبودها و مشکلات انباشته آموزش وپرورش را شناسایی کرده و به فراخور امکانات وسیع و مقتضای شرایط خاص و حیاتی نقش بی بدیل معلمان ٬ راهکارهای متناسبی اتخاذ و با عملیاتی شدن کامل قوانین مصوب و اجرایی شدن موارد مغفول آن ، بارقه امید را مجددأ در دل فرهنگیان این مرزوبوم شعله ور نمایند ؛ دریغا که با همه این امیدواری ها و گردش ناسازگاز امور ٬ نشانه های یأس و بدبینی بیش از پیش علنی و برملا گشته است .
وعده های متعدد دولتمردان ٬ مجریان ، برخورد های سلبی و قهرآمیز قوه قضائیه با منتقدان و حتی مجلس نشینانی که داعیه حق طلبی و نمایندگی مردم را دارند غفلت های گذشته با قدرت و قوتی دور از باور و انتظار ٬ تداوم یافته است .
معلمانی که سالها از درد فقر و فرق نالیده بودند امروزه با جهش وحشتناک قیمتها و هزینه های روزمره و جاری زندگی مواجه گردیده اند ونه تنها در سنوات گذشته ، باری از دوش نحیف اهالی قلم و اندیشه کم نگشته است بلکه با فشارهای مضاعفی توان خریدشان به طرز قابل ملاحظه ای کاهش یافته است و توقع عاجلی دارند تا ضمن ارتقای ملموس و محسوس حقوق متناسب با شرایط حاکم بر فضای اقتصادی جامعه تجدید نظر اساسی در بودجه ریزی و اختصاص اعتبارات مورد نیاز مهمترین نهاد فرهنگی و رسمی تعلیم و تربیت کشور صورت پذیرد چرا که واقعیت های موجود آموزش و پرورش فارغ از آمار و ارقام های مطروحه ، سطح کیفی انگیزه شغلی ، معیشت و منزلت فرهنگیان به حدی نگران کننده و اورژانسی است که باید خود دلسوزان و تصمیم سازان کلان کشوری پیشتاز و پیشگام اصلاح این امور گردند و باورمندی خود را بر اصل اساسی تعامل دوسویه و منطقی با سازندگان و طراحان آینده جامعه به اثبات رسانند .
« گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند / نگاه دار سر رشته تا نگه دارد » .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دنیای خیرین آن هم از نوع مدرسه سازش دنیایی لطیف، روح نواز و دوست داشتنی است.
با اغماض و چشمپوشی از برخی فرصت طلبان خیرنما که برای فرار از پرداخت مالیات و حق و حقوق قانونی دولت در هیئت خیر سنگر گرفته اند و با سوء استفاده از این عنوان مقدس مالیاتهای میلیاردی خود را با میلیون شست و شو داده و در قاموس فخر و ریا و تندیس لوح مطهر غوطهورند، باید دست تمام خیرین بنام و بی نام و نشان مدرسه ساز را بوسیده و قدرشان را دانست و البته بر صدر اجتماع نشاند.
برای ساخت، تجهیز و تکمیل مدارس با اولویت مناطق محروم تشکلهای مردم نهادی چون انجمن خیرین مدرسه ساز، جامعه خیرین مدرسه ساز، مجمع و... تشکیل شده و عملا این سمن ها به عنوان کمک کار و بازوی اجرایی سازمان نوسازی و تجهیز مدارس کشور عمل میکنند.
نزدیک به ثلث مدارس فعلی و نیمی از مدارس در حال ساخت با کمک و مساعدت تشکلهای خیرساز ساخته شده و یا در حال احداثند.
فعالین این تشکلها برای تأمین منابع مالی ساخت و نوسازی مدارس، معمولاً جشنوارههای برون مرزی و نشستهایی در استانها و شهرها به پا میکنند تا از ره آورد چنین جلساتی کمکهای مردمی به سوی تکمیل و تجهیز مدارس سرازیر گردد.
برای درک فضای دلچسب و معنوی خیرین مدرسهساز بهتر است بی واسطه نظرات تعدادی از خیرین عزیز را با هم تورق نماییم:
حسنعلی عليپور خير مدرسه ساز اردبيلی:
"آجرها را دانهدانه بايد بوسيد و در ديوار مدرسه كار گذاشت. همين كه در مدرسه شلوغ كردن بچهها و بر سر و كول هم پريدن آنها را ميبينم احساس بشارت میكنم و اشك از چشمانم جاری میشود"
سيد علیاكبر عادل خير مدرسه ساز:
"من مدرسه سازی را برای خودم به عنوان يك تجارت معنوی حساب می كنم. ما برای اينكه بخواهيم فرهنگ مذهبي را جا بياندازيم بايد جايی داشته باشيم كه به نظر من مدرسه بهترين جاست. هدف از مدرسه سازی، انسان سازی است پرورش انسان يك اصل است."
دكتر مصلی نژاد خير مدرسه ساز:
"این محیط فرهنگی را ساختم تا با آن تواناییهای فکری را به دست آورده و نگرش جامعه را تغییر دهم و ما باید بیاموزیم تا تغییر کنیم. بچههای ما باید دارای آیندهای روشن باشند و با داشتن مدارس خوب این انگیزه را به دانشآموزان و اساتید بدهیم تا تلاش بیشتری انجام دهند.
اگر کشورهای پیشرفته، علم خوب و صنعت و اقتصاد قوی دارند و توانستهاند راههای توسعه و ترقی را به خوبی طی کنند از مدارس شروع کردهاند. مدرسه مهمترین مکانی است که میتوانیم در آن اصول انسانی را به فرزندان خود بیاموزیم. در چنین موقعیتی مدرسه میتواند در همه لحظههای زندگی افراد تاثیر بگذارد."
حاج اكبر ابراهيمی خير مدرسه ساز:
"تا كسی وارد فعاليتهای خيری نشود نميتواند لذت آن را درك كند. مدرسهسازی عشق من است و این عشق از هر زبان نامكرر است. مدرسهسازی پنجرهكوچكی است كه انسان را وارد دنياي بزرگی میكند. دنيای مدرسهسازی دنيای شيرينی است، دنيايی كه انسان با لبخند كودكان جان میگيرد و احساس می کند که خدا همیشه در کنار اوست."
محمدرضا حافظی رئيس جامعه خيرين مدرسه ساز كشور:
"بستر توسعه پایدار کشور آموزش و پرورش است. کمک های خیرین مدرسه ساز تا زمانی که دیگر با کمبود فضای آموزشی مواجه نباشیم، ادامه خواهد داشت هر کسی حتی یک آجر هم برای مدرسهسازی بدهد میتواند عضو جامعه خیرین باشد."
مرحوم غلامرضا مردانی آذر خير مدرسه ساز:
"ثروت ما به مثابه خزانه الهی است که کلید آن به دست ما سپرده شده است. از زمانی که شروع به امر خیر و مدرسه سازی کردهایم، نمیدانیم چقدر خرج کرده ایم؛ ولی میدانیم که نه تنها از ثروتمان کم نشده بلکه بر مقدار آن افزوده شده است. وقتی ساخت مدرسه ای را به پایان می رسانیم، خوشحال می شویم؛ ولی وقتی لیست دانش آموزان راه یافته به دانشگاه از مدارس خودمان را میبینیم، ارضا میشویم."
خانم گوهرریز از خیرین مدرسه ساز البرز:
"مدرسه سازی کاری بایسته و فرهنگی است. بزرگترین تأثیر کار خیر سلامتی و آرامش روحی و روانی است. من از مشاهده شور و شعف دانش آموزان در مراسم افتتاح مدرسه خیرساز جانی دوباره از یزدان پاک می ستانم.
چه خوب است توشه آخرت خویش را با دست خویش مهیا کنیم و دست دولت را در این امر خیر و خداپسندانه بگیریم.
امیدوارم روزی برسد که در چهارگوشه سرزمینم مدرسه ای محروم و دانش آموزی مجبور به کار نباشد."
یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که اگر کسی آجری روی آجر مدارس در حال ساخت بگذارد و یا در تجهیز و تکمیل واحدی آموزشی مشارکت نماید، عملا عضو افتخاری NGO های مدرسه ساز تلقی می گردد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید