مصونيت بخشي و توانمند سازي معلمان و كاركنان مدارس براي مواجهه فعال با آسيب هاي اجتماعي دانشآموزان و دهها وظیفه ی دیگر به عنوان تکالیف دفتر مراقبت در برابر آسیب های اجتماعی آموزش و پرورش قید شده است، اما نگارنده به عنوان یک فرهنگی و کنشگر اجتماعی که بالغ بر دو دهه در عرصه سازمان های مردم نهاد فعال در حوزه آسیب های اجتماعی فعالیت و در زمینه ی پیشگیری از آسیب های اجتماعی دغدغه داشته ام، نه تنها کمترین ظهور و بروزی از تحقق اهداف و تکالیف این دفتر در مدارس جز نصب پاره ای بروشور ها و پوستر هایی که از نهادهایی همچون ستاد مبارزه با مواد مخدر در اختیار آموزش و پرورش قرار می گیرد و برخی همایش ها و جشنواره های بخش نامه ای و رفع تکلیفی؛ خروجی و ظهور و بروزی محسوس و ملموس از تحقق اهداف و تکالیف این دفتر به ویژه در سطح استان محل فعالیت شاهد نبوده ام!
حتی بارها زمانی که نه به عنوان یک فرهنگی بلکه به عنوان مدیران سازمان های مردم نهاد تصمیم به توانمند سازی معلمان و کارکنان مدارس و دانش آموزان و یا حتی اولیاء ایشان داشته ایم و مورد اقبال دستگاه های حاکمیتی هم مواجه شده ایم، با برج و باروی بلند تنگ نظری و سلیقه مداری های فرا قانونی مواجه شده ایم و آسیب هم خورده ایم! و سوال اینجاست که این مصونیت بخشی و توانمند سازی چگونه و بر اساس چه نقشه ی راهی قرار است حادث بشود؟! و این دفتر تاکنون چگونه به زمينه سازي براي كاهش عوامل مخاطره آميز در بين دانش آموزان پرداخته است؟! و یا چند نمونه از جريان سازي های فرهنگي که به منظور كاهش گرايش به آسيب هاي اجتماعي و رفتارهاي پرخطر محقق شده است را بررسی کنیم؟! کانون های فرهنگی تربیتی بیشتر نقش "مکان برگزاری همایش ها" و یا نقش حیاط خلوت حوزه معاونت پرورشی را ایفاء می کنند!
آیا اساساً جریان سازی فرهنگی به این منظور انجام شده است؟! در زمینه تهیه و تدوین اسناد پايه و راهبردي در زمينه پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي ، اعتياد و رفتارهاي پرخطر،الی ماشاالله " نشستند و گفتند و برخاستند پی مصلحت مجلس آراستند" و به طراحي سياستهاي كلان پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي، اعتياد و رفتارهاي پرخطر در بين مدارس و دانشآموزان كشور و تدوين نظامنامهها و دستورالعملهاي اجرايي سالانه در اين زمينه پرداخته شده است اما تاکنون چند درصد این نشست ها و این طرح و برنامه ها محقق شده و منجر به توسعه ، كيفيتبخشي و اجراي طرحهاي پيشگيري اوليه در مدارس كشور شده است؟!
در زمینه ی آگاه سازی کارکنان و والدین در زمینه ی آسیب های اجتماعی، اعتیاد و رفتارهای پرخطر، جز دوره های آموزش خانواده ای که معمولاً در مدارس واقع در مناطق آسیب خیز،بیش از یک جلسه در سال برای اولیاء برگزار نمی شود،و همان یک جلسه هم که معمولاً با عدم اقبال اولیائی که هزار و یک دغدغه ی معیشتی دارند و با حضور مدرسینی که غالباً فاقد دانش لازم در این زمینه هستند و صرفاً به منظور تهیه عکس و ارسال گزارش انجام می شود!
متولیان امر مراقبت در برابر آسیب ها معمولاً در مقام شعار، حرف از برنامهريزي براي جلب مشاركت خانوادهها، ذينفعان محلي و تشكلهاي دانشآموزي و استفاده از ظرفيتهاي آنها می زنند اما در مقام عمل نه از ظرفیت انجمن های اولیاء و مربیان و نه اُمنای محله استفاده نمی شود و کارکرد تشکل های دانش آموزی هم صرفاً محدود به استفاده ابزاری جهت مجلس آرایی و تشریفات و خیرمقدم مراسم ها از سوی چند دانش آموز عضو تشکیلات پیشتازان با لباس فرم می شود، والسلام!
در بسیاری از مواقع عمده تلاش و اهتمام کارشناسان ستادی در سطح استان ها مصروف تهيه و تدوين گزارشهاي مستمر ادواري و عملكرد در زمينه وضعيت آسيبهاي اجتماعي و اعتياد دانشآموزان می شود که معمولاً هیچ پایه و اساسی ندارد و در قالب فرم هایی که به مناطق ارسال می شود و به صورت رفع تکلیفی و بدون استنادات محکم و متقن تدوین می گردد و گاهی از دل همان آمار بی پایه و اساس نمودارهای رنگین کمانی پدیدار می گردد که معمولاً همه چیز را تحت کنترل و گل و بلبل نشان می دهد! در حالی که رنگ رخساره ی جامعه و رشد فزاینده ی آسیب های اجتماعی میان نوجوانان و جوانان عمدتاً دانش آموز جامعه خبر از سر درون دیگری می دهد!
از سوی دیگر یا برنامهريزي براي ارتقاي مهارتهاي حرفهاي كاركنان وزارت آموزش و پرورش در زمينه مواجهه با آسيبهاي اجتماعي انجام نشده و یا برنامه ریزی ها در حد حرف و پیش نویس و بخش نامه باقی مانده و رنگ اجرا به خود نگرفته است!
رصد، شناسايي ، غربالگري و احصاء مستمر وضعيت آسيبهاي اجتماعي، اعتياد و رفتارهاي پرخطر دانشآموزان و تهيه نقشه خطرپذيري مناطق و مدارس استانها از ملزوماتی است که نیاز به اراده ای جدی جهت اجرا دارد و یکی از موانع عدم تحقق این مهم این است که سکان هدایت مراقبت در برابر آسیب ها در استان ها عمدتاً در اختیار افراد کاربلد و کاردان قرار نمی گیرد و این جایگاه که همچون جایگاه ستادی انجمن اولیاء و مربیان می تواند نقشی به سزا در حوزه احصا و شناسایی آسیب ها ایفاء کند،متاسفانه همانند بسیاری دیگر از مناصب اداری به عنوان یک پست در اختیار منویات معاونت تربیت بدنی و سلامت قرار می گیرد و در عمل اعضای کمیته انتصابات استان ها هم کوچکترین تصرفی در موضوع کارآمد بودن مدیر دفتر مراقبت در برابر آسیب های یک استان نمی نمایند و یک قانون نانوشته وجود دارد که هرچه مطیع و منقاد و بی صدا تر ؛ بهتر!! که این نسخه ی واحدی است که در ارتباط با عمده ی پست ها و سمت های تاثیرگذار ستادی پیچیده می شود و تاکنون کمتر مدیری با ویژگی های رهبری به جای مدیریت این فرآیند غلط و نابجا را تغییر داده و همواره مدیران جدید سعی در ادامه ی مشی به جا مانده از مدیر قبل داشته اند و قاعدتاً از کوزه همان برون تراود که دروست!
برنامهريزي براي تأمين، توسعه و بهسازي منابع انساني در حوزه پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي، اعتياد و رفتارهاي پرخطر، همواره یکی از اهداف محقق نشده ی دفتر مراقبت برابر آسیب های اجتماعی بوده است،چون اساساً منابع انسانی موثر و کارآمد گاهی نه تنها فرصت تلقی نمی شوند بلکه به دلیل اشراف و آگاهی بیشتر از وضعیت موجود آسیب ها و اینکه نمی توانند صحه بر آمار غلط و نابه جا و یا روش های ناکارآمد نخ نما بگذارند، تهدید هم تلقی می شوند و به انحاء مختلف توصیه به عدم به کارگیری ایشان در موقعیت های ستادی و تصمیم سازی و تصمیم گیری و حتی در کارگاه ها و برنامه های مرتبط می شود!
یکی از حلقه های مفقوده در دفتر مراقبت در برابر آسیب ها،همكاري و همافزايي با واحدهاي مختلف و مرتبط ستادي آموزش و پرورش در زمينه مراقبت در برابر آسيبهاي اجتماعي، اعتياد و رفتارهاي پرخطر است، انجمن اولیاء و مربیان، ظرفیت کانون های فرهنگی تربیتی، ظرفیت های در اختیار اداره فرهنگی و هنری، اداره مشاوره و گروه بررسی محتوا و ظرفیت های موجود در سند تحول بنیادین و فرصت های متعددی در سیستم ستادی آموزش و پرورش وجود دارد که متاسفانه به دلایل مختلف از جمله در اولویت نبودن موضوع آسیب ها در آموزش و پرورش و مقاومت های ساختاری بخش های مختلف جهت همکاری و عدم کارآمدی ظرفیت های مشورتی مدیران کل که در این گونه مواقع می توانند نقش هماهنگ کننده را داشته باشند،اما به دلیل قرار نداشتن افراد کارآمد و توانمند و موثر در جایگاه های مشورتی مدیران کل،این خلاء همچنان باقیست و در عمل هماهنگی لازم میان بخش های مختلف حادث نمی شود و حتی در پاره ای از موارد شاهد موازی کاری های بی حاصل نیز هستیم!! در حالی که یک مشاور کارآمد می تواند با فهم شرایط و اقتضائات امکانات معاونت ها و بخش های مختلف در استان را جهت تحقق اتفاقات و نتایج مثبت هماهنگ کند و قادر به ایفای نقش تسهیل گری باشد،که متاسفانه در عمل شاهد حضور افراد موثر و کارآمد در جایگاه های مشورتی مدیران کل استان ها نبوده ایم و این جایگاه ها به عنوان جایگاه های گذار و تشریفاتی بهره برداری می شود و متاسفانه در عمل همان بوروکراسی و تمرکز قدرت در سیستم ستادی همچنان برقرار است!
شاید تنها کاری که در حوزه وظایف تصریح شده، معمولاً از سوی دفتر مراقبت در برابر آسیب ها در استان ها بدون کمترین مشکل و مانع انجام می شود،همان تهيه و تدوين بستههاي فرهنگي ـ آموزشي در زمينه پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي، اعتياد رفتارهاي پرخطر است که البته قسمت عمده ای از محتوای این بخش نیز یا از داده های موجود در فضای مجازی تأمین می شود و یا از منابع و ملزوماتی که از سایر نهادها و یا بخش های خارج از آموزش و پرورش در اختیار اداره کل استان قرار می گیرد،تأمین می شود!
هماهنگي و همكاري با سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي و دفاتر تخصصي مقاطع تحصيلي در زمينه درج مطالب مرتبط با پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي، اعتياد و رفتارهاي پرخطر در كتب درسي و بازنگري و كيفيتبخشي برنامههاي درسي مدارس در اين زمينه با توجه به محدودیت های موجود و حجم درخواست های بخش های مختلف جهت ورود محتوای مدنظر در کتاب های درسی و عدم تطابق میزان ساعات تخصیصی به دروس و سرفصل مطالب کمتر محقق شده است و از سوی دیگر نیز ارتباط دفتر مراقبت در برابر آسیب ها با گروه بررسی محتوای آموزشی و پرورشی استان به دلیل همان موانع مذکور و اینکه هرکدام زیرمجوعه ی یک معاونت هستند با موانعی روبه روست که می تواند با ابتکار یک مدیر خلاق و مبتکر زمینه ی این ارتباط فراهم شود و گامی در جهت تولید و ارائه ی محتوا در این حوزه به صورت پایدار برداشته شود که تاکنون کمتر محقق شده است.
همكاري با واحدهاي ذيربط جهت طراحي برنامه هاي فرهنگي و فوق برنامه و هماهنگي و نظارت براجراي برنامه هاي فرهنگي ـ ترويجي در زمينه پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي ، اعتياد و رفتارهاي پرخطر استان ها ؛علی رغم ظرفیت های موجود در آموزش و پرورش همچون کانون های فرهنگی تربیتی و ادارات فرهنگی و هنری و پژوهشسراها به دلایل مختلف از جمله قوانین دست و پاگیر، عدم وجود اختیارات کافی و فقدان هماهنگی میان معاونت های مختلف و تمایل هر معاونت به تمرکز تلاش و اهتمام نیروها و ظرفیت های در اختیار به جلوه گر نمودن موضوعات تخصصی همان معاونت و از همه مهمتر فقدان رهبری در سیستم ستادی آموزش و پرورش به جای مدیریت و خلاء همواره مهارت های کار تیمی بویژه در حوزه ستادی و عدم کارآمدی مشاوران مدیرکل جهت هماهنگی بخش ها و معاونت ها و ترجیح دائمی تشریفات بر عملیات و اجراء در بخش های ستادی،این موضوع نیز کمتر رنگ تحقق به خود دیده است در حالی که به عنوان مثال کانون های فرهنگی تربیتی با توجه به تکلیفی که در زمینه پوشش اوقات فراغت دانش آموزان دارند، می توانند با تمرکز بر آموزش مهارت های زندگی و فعالیت های هنری همچون اولویت دادن موضوع آسیب های اجتماعی در موضوعاتی که گروه های نمایش کانون و یا برگزاری نمایشگاه های عکس و نقاشی و فراخوان مسابقات شعر با موضوع آسیب ها و...نقشی تاثیرگذار در این حوزه ایفاء کنند و یا حتی با برنامه ریزی جامع جهت پوشش اوقات فراغت دانش آموزان با برنامه های جذاب و ایجاد زمینه ی فعالیت دانش آموزان با بهره گیری از مربیان کاآمد و موثر ،تاثیرگذار باشند که متاسفانه از این ظرفیت های در اختیار آموزش و پرورش تاکنون آن گونه که شایسته و بایسته بوده است استفاده نشده و کانون های فرهنگی تربیتی بیشتر نقش "مکان برگزاری همایش ها" و یا نقش حیاط خلوت حوزه معاونت پرورشی را ایفاء می کنند!
یکی دیگر از اشکالات وارد بر دفتر مراقبت در برابر آسیب ها در آموزش و پرورش استان ها فقدان نوآوری و خلاقیت و ابتکارجهت ارائه راهكارهاي نوآورانه به منظور مداخلات فرهنگي و اجتماعي در جهت مراقبت از دانش آموزان در برابر آسيب هاي اجتماعي است ؛ اگر مسوولیت اداره مراقبت در برابر آسیب ها در استان ها به افرادی آشنا و متخصص به این حوزه واگذار شود و از سوی مدیران کل اختیار عمل هم داشته باشند، قاعدتاً می توانند با تشکیل کارگروه هایی از اولیاء منتخب/دانش آموزان منتخب/همکاران منتخب بخش صف در هر مقطع زمینه ی ظهور و بروز خلاقیت و ابتکار جهت ارائه راهکار هایی نوآورانه را فراهم نمایند و با بهره گیری از تعامل با نهادهای دولتی و غیردولتی و مردم نهاد تخصصی این حوزه و با تمرکز زدایی و حمایت از ابتکارات مناطق و مدارس زمینه ی کاهش آسیب را فراهم نمایند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با اجرای فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری در آموزش و پرورش، یک بند از حقوق معلمان حذف و بند دیگری تقریبا با همان مبلغ به حقوق اضافه شده است.
معاونت مالی وزارت آموزش و پرورش در یک حرکت بسیار عجیب، با تنیدن واقعیت، سفسطه و خیال، همچنین محاسبات بسیار دور از واقعیت، اعلام نمودند که بهطور متوسط یک نیم تا دو میلیون تومان به حقوق تمام معلمان اضافه شده است.
چند دلیل برای غیرواقع بودن این ادعا وجود دارد که فقط به دو مورد آن اشاره میشود. انتظار داریم که وزیر آموزش و پرورش به احترام فرهنگیان کشور و با عنایت به سخنانشان در روز رای اعتماد، جلسهای با حضور نمایندگان واقعی معلمان و جناب معاون تشکیل دهید تا اثبات کنیم که ادعای جناب معاون وزیر بههیچ عنوان نمیتواند صحت داشتهباشد.
استدلال اول، اگر طبق ادعای جناب معاون، حدود یکونیم تا دو میلیون تومان و به عبارت دیگر بهطور متوسط ۱,۷۵۰,۰۰۰ تومان به حقوق معلمان اضافه شدهباشد، با توجه افزایش ۱۵ درصدی حقوق در سال آینده، مبلغ ۸,۴۰۰ میلیارد تومان برای افزایش ۱۵ درصدی حقوق و حدود ۱۹,۸۰۰ میلیارد تومان برای افزایش حقوق مورد ادعای جناب معاون، اعتبار لازم است.بنابراین بودجه سال آینده، حداقل ۲۸ هزار میلیارد تومان افزایش خواهد یافت، یعنی حداقل ۸۰,۰۰۰ میلیارد تومان بودجه برای آموزش و پرورش لازم است. آیا چنین است؟
توجه:
بودجه سال آینده بسیار کمتر از ۶۰,۰۰۰ میلیارد تومان است.ایشان احتمالا از اعتبارات و بودجه آموزش و پرورش در سال ۹۹ بیاطلاع هستند و مانند سالهای قبل، فقط منتظر مرور زمان هستند، که چنین ادعایی را در مقابل تلویزیون اعلام کردهاند.
استدلال دوم، بخش اعظمی از عدد اعلام شده توسط جناب معاون، مربوط به رتبهبندی معلمان است که بعد از حدود ده سال شعار و تبلیغات، یک ماه پیش از انتخابات احکام آن صادر شد و با اجرای فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری، رتبهبندی کاملا از احکام حذف شده است و همان مبالغ رتبهبندی با اندکی تغییر، با نام فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری به احکام اضافه شد.
به عبارت سادهتر، با اجرای فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری، بند مربوط به رتبهبندی حذف و بند دیگری با نام دیگر به احکام حقوقی معلمان اضافه شدهاست که حداکثر ده درصد با بند حذف شده اختلاف دارد، در یک مورد مبلغ اضافه شده به حقوق یکی از همکاران ۷۹۵۰ تومان بود، بله ۷۹۵۰ تومان.متذکر میشویم، وقتی این قانون بعد از ده سال در آموزش و پرورش اجرا میشود، انتظار داشتیم بابت تاخیر در اجرای قانون، از فرهنگیان عذرخواهی کنید، نه اینکه بدون حضور منتقدان و معلمان مطلع، برای توجیه ناتوانی، طلبکارانه آمار ضد و نقیض و غیرواقع ارائه دهید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
در چند روز گذشته « مجبوبه ابراهیمی » آموزگار ابتدایی در دبستان مطهره دلیجان و « محمدرضا قدسی » دبیر بازنشسته که در مدرسه امیر کبیر به صورت حق التدریس مشغول به کار بودند به رحمت ایزدی پیوستند .
« صدای معلم » درگذشت این معلمان را تسلیت می گوید .
پایان پیام/
جمعه 16 اسفند 1398 :
رییس مرکز اطلاعات و کنترل ترافیک پلیس راهور ناجا از ترافیک سنگین در محور کرج- چالوس خبر داد.
اینکه عده ای اندک فهمی از زیست اجتماعی و حقوق "دیگری" ندارند و تفاوت زندگی فردی و جمعی را نمی دانند را باید معلول نظام آموزشی و فرهنگی و دهها عامل تربیتی و تاریخی و.. دانست که خود بحث دیگریست. اما وظیفه نهادی به نام حکومت و دولت به عنوان تنها مرجع قوه قهریه دقیقا در چنین مواقع و بحران هایی است که مشخص می شود.
هابز فیلسوف بدبین انگلیسی معتقد بود که "گوسفندان را باید با چوب به صحرا برد" و چنین تجویزی را برای جوامع بشری نیز در نظر داشت.
به هر حال با هابز هم عقیده یا مخالف باشیم باید بپذیریم که بخش (هر چند معدودی) از افراد هر جامعه، اجتماعی و تربیت نشده اند و باید با شمشیر و سد راه و قوه قهریه ملزم و مجبور به احترام به حقوق دیگران شوند.
کانال خرمگس
صدای من را از نیمه اسفند ماه 1398 می شنوید.چند روزی است که همه دل نگرانیم، می ترسیم ، به دنبال ماسک و دستکش و مواد ضدعفونی کننده می گردیم.
چند روزی است که یکدیگر را در آغوش نکشیده ایم، شنیدن این جمله دیگر به اندازه روزهای اول برایمان جالب نیست:
" چون دوستتان دارم به شما دست نمی دهم. "
زبانمان این جمله را می گوید اما چشمانمان جار می زند چون دوستت دارم می خواهم در آغوشت بگیرم.
کرونا نقل همه محافل مجازی شده است ؛ از این نظر می گویم مجازی که دیگر خبری از حضور و لمس و گفت و گوی نفس به نفس نیست اما مشکل بزرگ من و همکارانم داغ تر از هر مبحث دیگری است.
آموزش مجازی ، شبکه آموزش، دانش آموز مجازی ،کانال کلاس و چندین و چند کلید واژه دیگرحالا و به یک باره همه ما را شوکه کرده است.
تا دیروز به کلاس می رفتیم و خوشحال از وجود ویدئو پروژکتور ، تخته وایت برد و اینترنت دست و پا شکسته ی مدرسه که زنگ تفریح کارهای کوچکمان را راه می انداخت .(تازه به شرط آنکه شانس با ما همراه بود و معاون اجرایی مدرسه همه بخش نامه ها را کنترل کرده بود و بخش نامه ی جدیدی وارد اتوماسیون نشده بود.) "سیزده نفر غیرمجازی کلاس من بهداشت را رعایت می کنند؟ می دانند که باید در خانه بمانند؟ هر شب ریاضی را تمرین می کنند؟ اصلا کتاب هایشان را ورق می زنند؟ و از همه مهم تر آیا دلشان برای معلمشان تنگ شده است؟ "
یک باره (البته نه خیلی هم یک باره) ،کرونا ویروس سر و کله اش پیدا شد و همه ی کاربرد امکاناتی که تا قبل مایه ی مباهات مدرسه و کلاسمان بود را زیر سوال برد.
درست مثل یک ویروس کامپیوتری افتاد به جان سیستم آموزشی کشور و آن را از کار COVID19 انداخت. فورا اعلام شد آنتی کرونا ویروس سیستم آموزش کشور پیدا شد:
" آموزش مجازی "
به دنبال این آنتی ویروس به سراغ کتب دانشگاهی ام ( که اتفاقا نامش تربیت معلم بود) رفتم. کتاب مناسبی پیدا نکردم. اصلا انگار هیچ کس پیش بینی نمی کرد ویروسی ،آلودگی هوای کلان شهری و یا اتفاقاتی از این دست کلاس واقعی معلمی را از او بگیرد. کتاب ها و واحدهایی که ما گذراندیم همه مربوط به دنیای شیرین کلاس واقعی بودند و کرونا یک تنه نشان داد که تربیت معلم نتوانسته برای روز مبادا ته مانده تجهیزات مجازی را به متربیانش بدهد.
به سراغ بعضی از همکارانم رفتم و از آنها درباره این شرایط خاص و این آنتی ویروس سوال پرسیدم.
یکی از آنها در پاسخ گفت: " دانش آموز در کلاس واقعی چیزی یاد نمی گیرد چه برسد به دنیای مجازی!
این طوری نمی توانستم ادامه بدهم؛ وارد شبکه های اجتماعی شدم و درباره آموزش مجازی تحقیق کردم و سایت هایی را بازدید کردم. اکثر فیلم ها و مستندات مربوط به مدارس خارج از کشورمان بود ، با خودم گفتم دنیای آموزش چقدر پیشرفت کرده است و آموزشمان ،مدرسه ها و تربیت معلم ما چقدر هم پای این پیشرفت، پسرفت داشته است.
با عزمی راسخ و انگیزه زیاد آستین هایم رابرای آموزش مجازی بالا زدم. واردکانال کلاسم شدم. خواستم آموزش و تدریس مجازی را شروع کنم که عدد بالای صفحه نظر مرا جلب کرد:
" تعداد اعضا 15 نفر! "
با یک تفریق ساده و کم کردن خودم و آقای مدیر به عدد 13 رسیدم.خب بقیه چرا در کلاس مجازی من نیستند؟ اگر تدریس کنم، عکس و فیلم و صدا بفرستم (دقیقا مثل یک کلاس مجازی واقعی) بقیه دانش آموزانم چه می شوند؟ کلاس من 26 نفراست نه 13 نفر! جای عباس و ابوالفضل و امیر علی در این کلاس چقدر خالی خواهد بود. در حقیقت جایشان در آموزش جدید، در عصر جدید خیلی خالی است.
همان طور که به عدد 13 نگاه می کردم یاد همه ی آن 13 نفرهایی افتادم که کرونا فقط دنیای واقعی را برایشان تلخ نکرده، بلکه آن ها را از آموزش هم حذف کرده است.
آنتی ویروس این روزها بر سیستم آموزشی همه مناطق این کشور کارآمد نیست. گفتند آموزش مجازی اما آیا تصویر درستی از دنیای مجازی آدم واقعی های مناطق مختلف داشته اند؟ آیا یکبار با دانش آموزانی سر و کار داشته اند که تنها راه ارتباطی خانواده شان با دنیای بیرون، تنها تلفن همراه ساده پدر است؟ ( تازه به شرط آنکه موقع کار از روی چوب بست نیوفتاده است و یا موقع کار روی زمین کشاورزی جایی میان بوته ها جا نمانده باشد.)
در این دیار کرونا ویروس تنها دستگاه تنفس ها را مختل نمی کند، بلکه دستگاه آموزشی را هم از کار می اندازد؛ چون هنوز عباس ها و امیرعلی هایی هستند که فقط دنیای واقعی را دارند. به جنگ با این ویروس (یا هر ویروس مخرب دیگری) رفتند، تنها با سلاح علم میسر می شود و این ما هستیم که علم را در کلاس های واقعی ( و مجازی) پایه ریزی می کنیم. آموزش مجازی حتما آنتی ویروس قوی است اما نیازمند بستری دارد تا حقیقتا انجام بپذیرد.
باید فکری به حال دل نگران معلمانی کرد که هر روز از خودشان می پرسند:
"سیزده نفر غیرمجازی کلاس من بهداشت را رعایت می کنند؟ می دانند که باید در خانه بمانند؟ هر شب ریاضی را تمرین می کنند؟ اصلا کتاب هایشان را ورق می زنند؟ و از همه مهم تر آیا دلشان برای معلمشان تنگ شده است؟ "
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
قم