گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ شنبه 17 خرداد نشست خبری « محمدرضا رزاقی » مدیر کل امور شاهد و ایثارگران وزارت آموزش و پرورش با خبرنگاران در محل سالن اجتماعات این اداره کل در ساعت 10 برگزار گردید .
آن چه در زیر می آید ؛ پرسش و پاسخ صدای معلم با مدیر کل امور شاهد و ایثارگران وزارت آموزش و پرورش است .

نقد و نقّادی لازمۀ هر جامعه ای بوده و موجب پویایی و سر زندگی آن جامعه می شود. جامعه ای که در آن نقد و نقادی نباشد به جامعه ای راکد و مرده تبدیل می شود که ممکن است فقط صدای ستایش گران، مجیز گویان و مداحان در آن به گوش برسد و هر گونه صدای دیگر تحمل نشود.
نقد و نقادی البته چندان حد و مرزی نمی شناسد و ممکن است در مواردی حتی خطوط قرمزی که برساخت شده جامعه و فرهنگ هستند را نیز در نوردد.
ناگفته پیداست که نقد و نقادی روش و اصول خاص خودش را داشته و بدون رعایت روش و اصول مورد نظر ممکن است کار به هتاکی، فحاشی، پرده دری، بی انصافی و حتی تهمت، افترا و دروغ بینجامد که صد البته کاریست بس غیر اخلاقی و غیر انسانی. و اما برخی اصول و قواعد نقد و نقّادی عبارتند از:
1. نقّادی؛ غلبۀ عقلانیت و منطق بر احساسات، عواطف و هیجانات و فراتر رفتن از تمجید، ستایش و مجیزگویی از یک سو و دوری جستن از فحاشی، تهمت و افترا و دروغ پردازی از سوی دیگر است. 2.نقّادی؛ دروغ گویی، تهمت زنی، فحاشی و سیاه و سفید دیدن امور نیست، بلکه بازگویی نقاط مثبت و منفی و از همه مهم تر ارائه راه کارهایی برای تقویت و ارتقاء نقاط مثبت و تضعیف نقاط منفی است.
3.نقد؛ تشخیص و تمیز اندیشه ها و سخنان درست از نادرست آن هم مبتنی بر استدلال و منطق است.
4. اساساً در نقد و نقّادی نه مدّاحی راهی دارد و نه فحّاشی و هر گونه مدّاحی و فحّاشی نه تنها نقد نیست، بلکه فروکوفته شدن عقلانیت، منطق و انصاف به دست دگماتیسم ، تعصب و یک جانبه گرایی است.
5.در نقّادی ضرورت دارد که نقّادان با ارائه استدلال متقن و همچنین بیان گزاره های منطقی درست یا نادرست بودن رأی و نظر نویسنده و گوینده را مورد واکاوی همه جانبه قرار دهند.
6. ناقد یا ناقدان محترم بایسته است که با ارجاع دقیق به نوشته ها و گفته های متفکران و اندیشمندان و نه صرفاً مبتنی بر شنیده ها و شایعات راه را بر هرگونه سوء استفاده های احتمالی در این زمینه می بندند و در واقع اخلاق نقد را رعایت می کنند.
7. نقّادی به یک معنای مهم و پایه ای در میان گذاشتن دانسته های خود با دانسته های دیگران است تا از این طریق دیگران با به کارگیری منطق و استدلال به بررسی و واکاوی دانسته های ما بپردازند و در جریان چنین فرایندی تعاطی افکار و تضارب آراء به نحو مناسبی انجام شود تا بدین روش ابعاد و اجزاء فکری و معرفتی افراد بر آفتاب افکنده شود و از همه مهم تر این که کسانی گمان نکنند که فقط آنانند که می دانند و می فهمند و دیگران را بهره ای از فهم و ادراک نیست.
8.ناگفته پیداست که کسانی جرأت و شجاعت در میان نهادن دانسته های خود را با دیگران دارند که ظرفیت نقد شدن را داشته و هیچ نگرانی ای از این بابت به خود راه نمی دهند. در واقع، گام نهادن در وادی نوشتن و اندیشیدن و تفکر کردن مستلزم نقد شدن و نقد کردن نیز هست و از این منظر نباید هیچ ترس و نگرانی ای وجود داشته باشد و این که نباید موجب رنجش و ناراحتی نقد شدگان بشود.
9.احیانا اگر کسانی یارای نقد شدن را ندارند و خیلی زود با نقد دیگران (البته همان گونه که گفته شد نقد به معنای واقعی کلمه نه مداحی و فحاشی) به اصطلاح معروف از کوره به در می روند و به تخریب ناقدان می پردازند و غصه دار می شوند بدیهی است که نباید وارد فضای نقد و نقادی شوند. فرد نویسنده و متفکر همین که دانسته های خود را با دیگران در میان می گذارد باید منتظر نقد و نقادی دیگران هم باشد حال با هر شدت و میزانی. حتی این گروه از دوستان باید خرسند هم باشند که دیگرانی بوده و هستند که نوشته ها و افکار و اندیشه های آنان را می خوانند و مورد توجه و دقت نظر قرار می دهند و به نقادی می پردازند و موجب غنی تر شدن این دسته از مباحث هم می شوند.
10.نقد و نقّادی به همگان می آموزد که سخن در حد و اندازه خویش بگویند و بدون مطالعه، پژوهش، وارسی، تأمّل، تحمّل، دقت نظر، تفکّر، تخصّص و تعقّل در هر زمینه ای ورود نکنند و دادِ سخن ندهند و این گونه نپندارند که می توانند در هر زمینه ای بگویند و بنویسند و نظر بدهند بدون این که سخنان و گفته ها و اندیشه های شان در ترازوی نقد و نقادی قرار گیرد.
11.نقد و نقّادی راه را بر هرگونه استبداد فکری و نظری و همچنین انحصار گرایی اندیشه و تفکر می بندد و زمینه را برای تضارب آراء و افکار و تکثرگرایی اندیشه و تفکر فراهم می سازد و ضمن ارائه یک چارچوب نسبتاً مشخص و روشن به همگان تذکر می دهد هر نظر و حرف و سخنی باید بر بنیان های استدلالی و منطقی و عقلانی متقنی استوار باشد و این گونه نیست که دیگران ملزم به پذیرش هر حرف و اندیشه ای باشند بدون این که از استدلال و منطق و دانش کافی برخوردار باشد.
کانال سخنرانی ها

* خوشم می آید از پزشکان آقا و خانمی که موقع ورود مریض مستقیم به او نگاه می اندازند. خوش و بش می کنند و صمیمانه از دردش می پرسند.
* لذّت می برم از فروشنده ای که چیزی از وی نمی خری ولی با خوش رویی تا دم درب مغازه بدرقه ات می کند.
* خوشحالم می کنند راننده هایی که می ایستند و دست تکان می دهند تا تو از خیابان رد شوی.
* ذوق می کنم از دانش آموزی که خم می شود و آشغال جمع می کند.
* عشق می ورزم به پیر مردی که در تقسیم سهم ارث فرزندان تبعیض بین فرزند دختر و پسر قائل نمی شود.
* با نشاطم می کنند آدم هایی که از شغل شان راضی اند و کارشان را دوست دارند.
* هیجان زده ام می کنند آدم هایی که برایت کاری می کنند، بی آنکه منّت بگذارند .
* حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را می بینیم، راهش را دور می کند تا بیشتر با هم باشیم.
* خوشم می آید از رفیق شفیقی که زنگ می زند و می گوید "بیا برویم سفر"...
* هنوز هیجان زده ام می کنند رفقایی که اول صبح پیام تلگرامی می دهند "سلام خوبی؟"
* خوشم می آید از آدم های خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو می خرند، فردا صبح تن شان می کنند.
* عشق می ورزم به پدرمادری که به خواستگار پولدار دخترش می گوید دخترم زیر ۱۸ سال است و هنوز به بلوغ اجتماعی نرسیده...
* لذت می برم از مردی که نصف اموال خود را به نام زن می کند.
* احترام می گذارم به غریبه هایی که در آسانسور را باز نگه می دارند تا تو برسی.
* خوشم می آید از آدم هایی که برای زندگی شاد، هنرمندند.
وقتی حالت خوب باشد می تونی آدم بهتری بشوی .
*می دانید چه چیزی حال آدم را در یک جامعه خوب می کند؟*
*«سواد اجتماعی»*

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

امروز شنبه 17 خرداد نشست خبری « محمدرضا رزاقی » مدیر کل امور شاهد و ایثارگران وزارت آموزش و پرورش با خبرنگاران در محل سالن اجتماعات این اداره کل در ساعت 10 برگزار گردید .
این نشست با حدود 15 دقیقه تاخیر آغاز گردید .
رزاقی گفت :
شائق هستم نشست هایی باشد پیرامون موضوعات البته تحلیلی تر و دقیق تر صحبت کنیم .
شاید پروژه اصلی که امروز اداره کل شاهد و ایثارگران در پی آن است باور کردن این موضوع است که 1350 مدرسه یک فرصت بسیار بسیار مناسب برای اجرای خیلی از طرح ها و برنامه ها .
منتهی این باور باید صورت بگیرد .
متولی مدارس شاهد اداره کل شاهد است و از این منظر خود این اداره کل باید باور شود که صرفا اداره کل " ترویج " نیست – نکته ای که آقای پورسلیمان اشاره کردند – یعنی این جا دقیقا مثل معاونت آموزش عمومی ، معاونت متوسطه ، معانت پرورشی دقیقا همه این دغدغه ها را دارد یعنی ما روی بحث مشاوره در این مدارس ، هدایت تحصیلی ، کیفیت آموزشی و پرورشی در این مدارس با توجه به نوع نگاه و تجربه ای که خود من داشته ام ؛ این شاید یکی از آن نکات مهمی است که باید این جا عرض کنم " ستاد " این را خیلی جدی نمی گیرد !
1350 مدرسه با 400 هزار دانش آموز و معلمانی که این مجموعه را حمایت می کنند باید به صورت جدی از این منظر مورد توجه قرار گیرند .
سبک منسجم یعنی چارچوب مدارس شاهد فقط اسم و تابلو نیست .
ما می گوییم مدرسه شاهد این گونه باشد .
معلوم است مدرسه شاهد چارچوب آن چیست .
ما مدرسه ای در " عجب شیر " داریم . یک مدرسه در " قلعه گنج " کرمان داریم . طبیعی است که من هیچ وقت آن مدارس را با ایثار منطقه 3 تهران مقایسه کنم .
ولی من می گویم چارچوب هایشان نشان می دهند که این مدارس شاهد هستند .
شاید این بخش اصلی ترین پروژه ماست که با شناسنامه فعالیت مدارس شاهد ان شاء الله عملیاتی کنیم .
در ادامه خبرنگاران پرسش های خود را مطرح و مدیر کل امور شاهد و ایثارگران نیز به آن ها پاسخ داد .
در این نشست مدیر « صدای معلم » گفت :

" از شما برای برگزاری این نشست رسانه ای و پاسخ گویی در مورد عملکرد سپاسگزارم .
البته این پرسش من به شما برنمی گردد و مخاطب مجموعه ستادی و مدیریتی این وزارتخانه است .
برخی از بخش ها و دوایر مدیریتی در وزارت آموزش و پرورش مانند معاونت آموزش متوسطه ، معاونت امور حقوقی و مجلس ، اداره کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات ، هیات مرکزی گزینش ، ستاد همکاری های حوزه های علمیه و آموزش و پرورش و... تاکنون حتی یک نشست رسانه ای هم با خبرنگاران نداشته اند .
از آن جایی که وزیر آموزش و پرورش اعلام کرده این وزارتخانه یک وزارتخانه پاسخ گوست لازم است دلیل و یا دلایل این امر روشن شود به ویژه بخش ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات که ارتباط مستقیمی با مسائلی مانند ثبت نام دارد . "
مشروح پرسش ها و پاسخ صدای معلم با مدیر کل امور شاهد و ایثارگران وزارت آموزش و پرورش منتشر خواهد شد .
نکته ی مهم در این نشست این بود که رزاقی بر خلاف بسیاری از مدیران ستادی به صورت مشروح و با رویکرد " اقناع گرانه " به پرسش ها پاسخ می داد و بر خلاف برخی نشست ها که خبرنگاران در طرح پرسش با محدودیت مواجه هستند این نشست دوستانه و صمیمی برگزار گردید .
پایان گزارش/

اولین واکنش مردم به خبر آزاردهنده قتل رومینا اشرفی درخواست اعدام پدر بود. چند سال پیش هم مردم "پارس آباد" پس از شنیدن خبر مرگ دلخراش یک کودک هفت ساله، با حمله به منزل قاتل خواستار حکم سنگسار او شدند.(به هیچ وجه قصد همدلی با جنایت کاران به ویژه در این دو مورد خاص کودک آزاری را ندارم و حق خواست هر گونه مجازاتی از سوی بازماندگانشان را حق طبیعی می دانم) اما مسئله نوع واکنش مردم واکنش در پی چنین اخباری است. واکنشی که به قتل رساندن عامل جنایت را سریعترین و تنهاترین راه حل مسئله می دانند.
عموم مردم نه فقط در مورد این دو جنایت، بلکه پس از قتل اتفاقی "روح الله داداشی" [ورزشکار سرشناس] توسط نوجوان هیجده ساله هم همین درخواست را داشتند. (به گونه ای که جمعیت چند ده هزار نفری برای تماشای اعدام او جمع شده بودند) .

در حادثه تجاوز دسته جمعی در خمینی شهر نیز اولین خواسته عمومی مردم اعدام عاملان این جنایت بود. (در روز اعدام آنها نیز هزاران نفر خود را به محل اعدام رسانده و به تماشا نشستند) .
در ماجرای قتل ستایش دختر افغانستانی یا در شائبه تجاوز معلم پرورشی به دانش آموزان در یکی از مدارس غیرانتفاعی تهران یا حواشی مربوط به سعید طوسی و.. هم اولین واکنش و درخواست مردم "اعدام" و سر به نیست کردن عاملان جنایت بود.
حال نکته اینجاست که چرا جامعه به غیر از انتقام و کشتن به راه حل دیگری نمی اندیشد؟ چرا با اینکه ماهها از قتل و جنایت می گذرد، هنوز با شور و شوق خاصی به تماشای اعدام می رود؟ چرا هیچ گاه از خود سوالاتی در مورد وقوع چنین جنایت هایی نمی پرسد؟ چرا به اینکه اعدام باعث کمتر شدن چنین جنایاتی نشده فکر نمی کند؟
چرا "شعار مرگ" و "خواست مرگ" را به عنوان اولین و آخرین راهکار مطرح می کند؟

با اینکه می دانیم ایران سخت گیرانه ترین قوانین را نسبت به قاتلان، متجاوزان و قاچاقچیان مواد مخدر دارد ولی باز علت این همه تجاوز و قتل و خشونت و قاچاق چیست؟
چرا جامعه هیچ گاه خود را مقابل این سوالات قرار نمی دهد؟
جواب به این سوالات به بررسی عوامل و جنبه های مختلف فرهنگی و تاریخی و روانی و اجتماعی بستگی دارد اما دو عامل را می توان به عنوان دلایل مهم این "اعدام خواهی" های آنی، مورد توجه قرار داد.
اولین اینکه جامعه علاقه چندانی به آسیب شناسی معضلات اجتماعی و برخورد انتقادی با چرایی گرایش افراد به این رفتارهای غیرانسانی را ندارد.
در پس انتقام جویی و اعدام خواهی افکار عمومی، عادی بودن پذیرش تجاوز و قتل و خشونت قرار دارد و شاید به همین دلیل است که در مواحهه با چنین جنایاتی، همان نسخه همیشگی یعنی "اعدامش کنید" را تجویز می کند.

عامل دوم ولع و علاقه بخشی از جامعه به تماشای خشونت عریان است. به وفور مشاهده می شود که توده ها علاقه و ولع عجیبی برای تماشای نمایش عریان خشونت از خود نشان می هند. تماشای اعدام، سنگسار و شلاق زدن همیشه طرفداران خاص خود را داشته و دارد.
همان گونه که تماشای بریدن سر حیوانات در خیابان برای ما ایرانی ها به علت تکرار زیاد عادی شده است . تماشای اعدام و شلاق زدن نیز پس از چندین بار تکرار به صورت امری عادی برای بخشی از جامعه درآمده است.
در چنین شرایطی بدیهی است که پس از مواجه شدن با هر جنایتی اولین خواست اعدام و سنگسار باشد تا باز فرصتی کرده و نمایش جذابی را از نزدیک مشاهده نماید.
کانال خرمگس