گروه اخبار/

«عباس سلطانیان» مدیرکل دفتر آموزش متوسطه نظری در گفتوگو با ایلنا درباره نظارت بر امتحانات مجازی در شبکه شاد و اینکه تا چه اندازه این نوع آزمون معیار ارزیابی دانشآموزان است ، گفت: مقوله نحوه برگزاری امتحانات و بازگشایی مدارس را در قالب یک دستورالعمل برای ادارات کل آموزش و پرورش استانها، مناطق، مدیران و دبیران تعیینتکلیف کردیم و این دستورالعمل شامل دو بخش بود؛ در بخش ابتدایی اشاره شد که از ۲۷ اردیبهشت ماه مدارس باز میشود و حضور دانشآموزان در مدرسه به صورت داوطلبانه و اختیاری است؛ یعنی اگر دانش آموزی احساس نیاز کرد که باید با معلمش در تماس باشد و اشکالات درسی خود را برطرف کند، میتواند با رعایت نکاتی که وزارت بهداشت مشخص کرده، وارد مدرسه شود.
مدیرکل دفتر آموزش متوسطه نظری با اشاره به آموزش مجازی گفت: از ۱۰ اسفند سال ۹۸ تا ۱۰ خرداد ۹۹ کار ما در شاخه نظری تمام و نزدیک ۹۶۶ برنامه تلویزیونی زنده پخش شد.
وی درباره میزان یادگیری دانشآموزان در آموزشهای مجازی خاطرنشان کرد: معلم با وجود ارتباطاتی که با دانشآموز دارند میتواند، این موضوع را تشخیص بدهد که یک دانشآموز چه مقدار از فضای آموزش مجازی استفاده کرده است. وقتی معلم در این زمینه به اطمینان رسید، باید نتیجه را به شورای مدرسه اعلام کند و این شورا پس از انجام بررسیها، باید در رابطه با استمرار یا اتمام آموزش و همچنین ورود به فاز امتحانات تصمیمگیری کند.
سلطانیان با تاکید بر اینکه باید صورت جلسات در مدارس به شکل مکتوب به عنوان اسناد نگهداری شوند، گفت: در دستورالعمل مورد اشاره تصریح شده است، که نتایج امتحانات دانشآموزان باید تا پایان خرداد ماه تعیینتکلیف شود و از این رو همکاران ما باید طبق این فرایند پیش روند.
مدیرکل دفتر آموزش متوسطه نظری گفت: پس از این اقدامات شیوه ارائه نمره به دانشآموزان را مشخص و اعلام کردیم، امتحانات پایه نهم و دوازدهم باید حضوری برگزار شود؛ یعنی برنامه امتحانی به دانشآموزان داده شود و آنها مانند سالهای قبل سر جلسه امتحان بیایند.
سلطانیان در پاسخ به این سوال که آزمونهای آنلاین تا چه اندازه در ارزیابی نهایی دانشآموزان موثر است؟ گفت: آزمونهای آنلاین مربوط به پایههای هفتم، هشتم، دهم و یازدهم است. همچنین در بند ۱۶ دستورالعمل بازگشایی مدارس تاکید کردیم، مرجعیت تعیین نمره معلم است که باید زیر نظر مدیر مدرسه این کار را انجام دهد.
وی درباره پروسه نمرهدهی به دانشآموزان گفت: معلم میتواند از ارزشیابی مستمر و پایانی نیمسال اول و زمانی که مدارس باز بوده برای نمره دادن به دانشآموز استفاده کند. همچنین معلم میتواند تکالیف عملکردی، پروژه و کارهایی که دانشآموزان در فضای مجازی به صورت آنلاین و آفلاین انجام دادند را ملاک ارزیابی قرار دهد.
مدیرکل دفتر آموزش متوسطه نظری با اشاره به بندی تحت عنوان ارزشیابی حضوری در دستورالعمل آموزش و پرورش گفت: بر اساس این بند اگر معلمی تشخیص داد، دانشآموزی بنا به دلایلی موجه در فضای مجازی آموزش لازم را ندیده است، میتواند از او بخواهد با هماهنگی خانواده به مدرسه بیاید و به صورت حضوری برای او کلاس برگزار کند و حتی شفاهی امتحان بدهد.
سلطانیان افزود: تاکید میکنم حضور دانشآموزان باید به صورت موردی باشد نه این که بخواهند در مورد همه دانشآموزان این کار را انجام دهند و از طرفی ما به شدت مخالفیم که آزمونهای آنلاین تنها ملاک برای نمرهدهی و ارزیابی دانشآموزان باشد.
وی اضافه کرد: ما اعلام کردیم مرجعیت و تشخیص این کار با معلم است و معلم میتواند با استفاده از همه این ابزارها و روشها درباره دانشآموزان قضاوت کند و نتایج ارزیابیها را در اختیار مدیر قرار دهد و مدیر نیز موظف به اعلام نتایج است. در مجموع آزمون آنلاین به هیچ عنوان تنها ملاک ارزیابی نیست.
مدیرکل دفتر آموزش متوسطه نظری با تاکید بر اینکه والدین نباید موجبات تقلب دانشآموزان را به هنگام آزمون مجازی فراهم کنند، گفت: وقتی خانوادهای میبیند، دانشآموز در حال امتحان آنلاین است، اگر بستر تقلب را فراهم کند، تخلف کرده است. این رفتار برای آینده جامعه و آن دانشآموز خطرناک است و اصلا خوب نیست؛ به همین دلیل هم خانوادهها باید در این زمینه مراقبت کنند و هم همکاران ما بر اساس بخشنامهای که اعلام کردیم با همان شیوه نمرات دانشآموزان را بر مبنای شناخت خود ارائه کنند.
پایان پیام/

یکی از مهمترین نیازهای انسان، پذیرفته شدن و تعلق داشتن است. اغلب انسانها از انزوا و طرد شدن میترسند و علاقه مندند که بهعنوان عضو یک گروه مورد پذیرش قرار گیرند.
در بحران نوجوانی (که نوجوان نسبت به والدینش دیدی انتقادی و نگرشی عصیانگر پیدا میکند) نیاز به تعلق از خانواده به محیط بیرون انتقال پیدا میکند و نوجوان بهشدت تحت تاثیر الگوهای تفکر و رفتار «گروه رفقا» قرار میگیرد و ما این «همرنگ جماعت شدن» (Conformity) را به وضوح در تغییر ادبیات گفتاری نوجوان و پیروی او از مد میبینیم.
برخی از افراد از این بحران هویت نوجوانی عبور میکنند و دارای یک «هسته هویتی و ارزشی» میشوند که آنها را از همرنگ جماعت شدن و تقلید افراطی نجات میدهد ولی برخی از افراد دههها از عمرشان را در همین حال نوجوانانه به سر میبرند و رای و نظرشان تابع رای و نظر گروهی است که عضو آن هستند. در این گروه از مردم، نمیتوانید تفکر نقاد و استقلال رای بیابید، فرد سخنگوی گروهی است که عضو آن است. برای اینکه ببینید چگونه عضویت ما در یک گروه بر تفکر ما تاثیر میگذارد به ذکر یک مثال میپردازم.

میدانید که یک هیئت از دانشمندان تحت نظر سازمان ملل حدود ۲۵ سال است که وضعیت تغییرات آب و هوایی در کره زمین را زیر نظر دارند. گزارشات این دانشمندان نشان میدهد که در طول ۱۳۰ سال گذشته دمای زمین حدود یک درجه سانتی گراد افزایش داشته است و این گرمایش زمین به احتمال زیاد نتیجه فعالیت صنعتی انسان از اواسط قرن بیستم بخصوص سوزاندن سوختهای فسیلی است. بنابراین برای پیشگیری از فجایع آب و هوایی در آینده لازم است که صنایع بزرگ روند بازسازی گسترده ای را آغاز کنند.طبعا این بازسازی برای صنایع هزینه زیادی در پی دارد و صاحبان صنایع بزرگ سعی دارند برای اجتناب از این هزینهها مساله گرمایش زمین را کم اهمیت جلوه دهند.
یک پژوهشگر به نام «دن کاهان» در دانشگاه «ییل» (Yale) یک پژوهش را بروی ۱۵۴۰ آمریکایی انجام داد و از آنها خواست تا میزان خطر گرمایش زمین را در یک مقیاس صفر تا ده بیان کنند.
«کاهان» می خواست ببیند ارتباط بین باور داشتن به این خطر با سطح دانش آزمودنیها و سایر عوامل چقدر است.
نتیجه پژوهش شگفت انگیز بود:
آنچه بیش از سطح تحصیلات تعیین کننده عقاید آزمودنیها بود عضویت آنها در گروههای بزرگ اجتماعی سیاسی بود!
به گفته «کاهان» آمریکاییهایی که تفکرات سوسیالیستی دارند و به سرمایه داران و صاحبان صنایع بزرگ نگرشی منفی دارند بیشتر احتمال دارد خطرات گرمایش زمین را بپذیرند در حالیکه آمریکایی هایی که نظام سرمایه سالاری (کاپیتالیسم) را میپذیرند کمتر احتمال دارد خطرات گرمایش زمین را بپذیرند! بنابراین گرایش سیاسی یک آمریکایی (دموکرات یا جمهوری خواه بودن) میتواند بر واکنش او بر دادههای علمی تاثیر بگذارد.همه ما دانسته یا نادانسته عضو یک «جامعه مرجع» هستیم و این جامعه مرجع قطب نمایی است که جهت گیری کلان انتخابهای ما را تعیین میکند.
هر چه بیشتر در دوران نوجوانی جا مانده باشیم بیشتر تابع این جامعه مرجع هستیم.
ما با هر انتخاب کوچک خود (از انتخاب روزنامهای که میخریم و شبکه تلویزیونی که تماشا میکنیم گرفته تا انتخاب تیم فوتبالی که طرفدار آن هستیم و لباسی که میپوشیم) مشغول انتخاب جامعه مرجعمان هستیم و در نهایت نحوه تفکر ما تابع «اجماع این گروه مرجع» است.
پی نوشت:
پژوهش «دن کاهان» را از مقاله دوران ناباوری – مجله گیتا نما – شماره ۲۹ نقل کردم.
سایت دکتر محمدرضا سرگلزایی

گفت روزی آینه اَلماس را
می شکافی از چه عام و خاص را ؟
کی خراشیدن ، شکستن ، ریختن
شأنت افزایَد ؟ عَوامُ النّاس را
ما رومینا را نشان زان داده ایم
تا بیابی ریشه ی خنّاس را
بعد از این بر سَر بُریدن ها مِثال
بَر نیاری غیرتِ عبّاس را
بر نِگَر در کارگاهِ خویشتن
تِرمِه می بافند ؟ یا کَرباس را ؟
گفت اَلماسش ، سخن کوتاه کُن
من به تابوتش نهادم ! یاس را
کیست تا نشکسته ای کُن بر مَلا
با کدام اندیشه سازَد داس را ؟

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

1 . مدت هاست در سطح وزارت آموزش و پرورش و ادارات کل و ادارت بحث تغییر ساختار وزارت آموزش و پرورش وبه ویژه انحلال معاون پژوهش، برنامه ریزی و نیروی انسانی مطرح است و در طول هفته های گذشته حتی اخباری از ادغام معاونت های آموزش ابتدایی و متوسطه و تشکیل یک معاونت آموزش و ادغام معاونت تربیت بدنی و سلامت در معاونت پرورشی منتشر شده بود که از قرار معلوم متوقف شده است و قرعه به معاونت پژوهش افتاده که در سطح وزارتخانه متولی خاصی ندارد تا از آن دفاع کند .
2. تفییر ساختار اداری آموزش و پرورش سریالی مداوم وبی حاصل است . نگاهی به تغییر ساختار های مداوم وزارت آموزش و پرورش نشان می دهد به صورت پیوسته معاونت ها ، ادارات کل و دفاتر در هم ادغام یا تفکیک شده اند .
ولع تبدیل دفاتر به اداره کل ، ادارات کل به معاونت و معاونت به سازمان و کشمکش حوزه های متفاوت برای ادامه حیات آموزش و پرورش را از هدف اساسی خود دور کرده است و موجب گسیختگی و موازی کاری در ساختار وزارت آموزش و پرورش شده است . اینکه این تغییر ساختارها براساس چه مبانی علمی و اجرایی انجام می گیرند و قرار است چه گره ای از معضلات مدارس و دانش آموزان بگشایند مشخص نیست .

3. در وزارت آموزش و پرورش پست ها با افراد شاغل در پست تعریف می شوند . در حال حاضر کفه قدرت جناب اللهیار ترکمن معاون محترم برنامه ریزی و توسعه منابع سنگین است و همه امور به سمت معاونت فوق سرازیر می شود .
به دلایل مختلف در مورد کارکرد سازمان نهضت سواد آموزی سخنی گفته نمی شود در حالی که واگذاری امور سازمان فوق به معاونت آموزش ابتدایی باعث پیشگیری از بی سوادی می شود. تا زمانی که در راس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و مرکز فناوری اطلاعات ، برنامه ریزی و نیروی انسانی دو فرد صاحب نفوذ بودند درباره انحلال معاونت پژوهش ادارات کل صحبتی نمی شد .
4. در ساختار وزارت آموزش و پرورش با سازمان ها و نهادهایی روبه رو می شویم که بیشتر وظیفه تحصیل بودجه را ایفا می کنند .برای مثال دانشگاه فرهنگیان چه تغییری جز افزایش هزینه و فربه شدن ساختاراداری ایجاد کرده است در حالی که مراکز تربیت معلم می توانستند به همان شکل سابق مانند دانشکده اداره شوند و بار سنگین بودجه سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان و نهاد های استانی آن اضافه نشود ؟
تقویت مراکر تربیت معلم و تبدیل آن ها به مراکز آموزش عالی و پژوهشی متصل به آموزش و پرورش بر کارآمدی آموزش و پرورش می افزود . چرا درمورد ادارات کلی مانند انجمن اولیا و مربیان و مانند اینها و کارکرد آن ها بررسی های کارشناسی صورت نمی گیرد؟
5. متاسفانه در سال های اخیر امر مهمی مانند آموزش ضمن خدمت به فراموشی سپرده شده است و تغییر ساختارها در جهت نابودی آن بوده است .
در ساختار جدیدی که برای آموزش و پروش ایجاد شده است آموزش نیروی انسانی در امور اداری ادغام شده است . در حالی که وزارت آموزش و پرورش با سایر وزارتخانه های متفاوت است و آموزش معلمان مانند آموزش سایرکارکنان دولت نیست . با این ادغام همین مقدار اندک و ناکارآمد آموزش های ضمن نیز از کار خواهد افتاد. مهم ترین اقدام دراین زمینه واگذاردن آموزش ضمن خدمت به سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به عنوان متولی برنامه ریزی درسی می باشد .
همچنین ادغام پژوهش و آموزش نیروی انسانی در سطح ادارات کل و ادارات امکان تشکیل مراکز آموزش و پژوهش کاربردی را در سطح مناطق فراهم می کند . به دلایل مختلف در مورد کارکرد سازمان نهضت سواد آموزی سخنی گفته نمی شود در حالی که واگذاری امور سازمان فوق به معاونت آموزش ابتدایی باعث پیشگیری از بی سوادی می شود.
5. در حال حاضر در ساختار وزرات آموزش و پرورش با گسیختگی ساختاری به ویژه در مورد آموزش و امور مدارس روبه رو هستیم و در تغییر ساختار به جای ادغام فعالیت های موازی و کاهش هزینه ها بر شدت این گسیختگی اضافه می شود . درصورتی که اگر امور مربوط به آموزش و مدارس در معاونت های آموزشی متمرکز شوند بر کیفیت نظارت و افزوده می شود . اموری مانند مدارس استعدادهای درخشان و مدارس شاهد و ایثارگران دارای ساختار های جداگانه هستند که در سطح ادارات کل و ادرات نیز ادامه دارند که با ادغام آن ها به عنوان زیر مجموعه معاونت آموزش متوسطه جایگاه مناسب تری خواهند داشت . ادارتی مانند سنجش و ارزشیابی تحصیلی نیز باید زیرمجموعه آموزش باشند. مدارس غیردولتی نیز نباید مانند جزیره ای جدا از آموزش قرار گیرند .

6. سال هاست در مورد مدرسه محوری سخن گفته می شود و طرح های مختلفی ارائه می گردد . در حالی که استقلال مدرسه هر سال بیش از سال قبل کاهش می یابد . تغییر ساختار وزرات آموزش و پرورش و واحد های استانی و شهرستانی آن باید مهندسی و بازتعریف شوند و حدود دخالت در امور مدرسه مشخص گردد . همچنین نقش نظارتی و هدایتی ادارات کل و ادارات نیز به صورت واضح و روشن تبیین شود .
تغییر ساختار وزرات آموزش و پرورش باید بر مبنای حدود وظایف و اختیارات و نیازهای مدرسه باشد و سپس ساختار در جهت تقویت و ارتقای نهاد مدرسه و نظارت کارآمد بر مدارس طراحی گردد . این تغییر ساختار ها مدت ها ذهن افراد مختلف رادر سطح وزارت آموزش و پرورش ، ادارات کل و ادارات مشغول می کند و دولت بعدی و وزیر آینده دوباره برای تغییر ساختار جدید همت خواهد کرد وهمچنان این سریال بی حاصل تغییر ساختار ادامه خواهد داشت .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نزدیکیهای خانهمان مغازهای است که همیشه جلوی آن، یک طوطی خاکستری در قفسی دیده میشود. طوطی گاهی چیزهایی میگوید، اما هر وقت که دلش بخواهد. هر بار که این طوطی را میبینم، از خودم میپرسم: پرنده بودن برای او چه معنایی دارد؟ وقتی نتوان پرید، چه فایده که اسمت پرنده باشد! درست است که این طوطی بال و پرِ پریدن دارد، اما اجازهاش را ندارد. لازم نیست کسی به طوطی پریدن یاد بدهد، کافی است بال و پرش باز باشد تا بپرد؛ همین!
به ماهیهایی که داخل آکواریوم هستند، نگاه کنید. لازم نیست کسی به ماهی شنا بدهد. کافی است او را در آبی زلال و جاری رها سازید تا ببینید چه کیفی میکند!
به بچهها هم نگاه کنید؛ باور کنید لازم نیست کسی به بچهها فکر کردن، استعداد، خلاقیت یاد بدهد. کافی است زمینههای اجتماعی و محیطی را فراهم کنیم تا بچهها فرصت داشته باشند بیندیشند، استعدادهایشان را نشان دهند و خلاقیتشان شکوفا شود. تربیت محدودکننده و تکلیفشده، همانند پرندۀ در قفس و ماهی در آکواریم، کودک را وادار به کارهایی میکند که شاید شبه تفکر، استعداد و خلاقیت باشد، اما لذتی و شوقی در آن نیست.
آموزش و پرورش ما میخواهد روی همه چیز کنترل داشته باشد و مراقب است تا چیزی خارج از ادارهاش در مدارس روی ندهد.
عجیب است که در چنین نظام تربیتی، عدهای از متولیان فرهنگ و تربیت کشور، از ترغیب کودکان به تفکر انتقادی هم حرف میزنند. کدام بسترها و زمینهها برای اندیشیدن، مستقل بودن، ایراد گرفتن و نقد کردن فراهم کردهایم که به بچهها حس پرواز و شنا کردن دست بدهد؟
نکند انتظار دارید ماهی داخل آکواریوم، ماهی سیاه کوچولو بشود!

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

نشست خبری « رضوان حکیم زاده » معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش امروز شنبه دهم خرداد در سالن اجتماعات این معاونت واقع در ساختمان مرحوم " علاقه مندان " وزارت آموزش و پرورش برگزار شد .
این نشست با 15 دقیقه تاخیر آغاز شد .
« محمدرضا سیفی » مدیر کل امور عشایری دلیل تاخیر را گفت و گو با خبرنگار شبکه خبر بیان کرد اما گویا این خبرنگار تاخیر داشته و مصاحبه صورت نگرفته بود .
هر چند در میانه ی نشست نیز روند عادی نشست قطع و مدت 3 دقیقه به انعکاس زنده این نشست توسط صدا و سیما اختصاص یافت .
موضوع نشست امروز به " ثبت نام " و مسائل مربوط به آن اختصاص یافته بود اما در بنر ی که پشت سر معاون آموزش ابتدایی بود موضوع شخصی بیان نشده بود .

همه پرسش های خبرنگاران و رسانه ها حول موضوع " ثبت نام " در تابستان امسال و چگونگی ادامه روند تحصیلی با احتمال استمرار بحران کرونا بود .
حکیم زاده در پاسخ به پرسش خبرنگاری در مورد وضعیت تشکیل کلاس های درس با تراکم بالا گفت :
یکی از نگرانی های عمده ما بحث تراکم بالای دانش آموزان خصوصا در دوره ابتدایی است . هر چه تراکم دانش آموز بالاتر باشد فرصت یادگیری در مورد دانش آموزان آن کلاس کم تر می شود و روی کیفیت یادگیری دانش آموزان اثر می گذارد .

اقدامی که امسال انجام شد و با حمایت وزیر محترم آموزش و پرورش انجام شد ، محاسبه تعداد نیروی لازم نیروی انسانی مورد نیاز وزارت آموزش و پرورش بر اساس مصوبه 886 شورای عالی آموزش و پرورش انجام شد و طی یک نامه رسمی و جلسه ای که با آقای انصاری داشتیم به ایشان اعلام شد و درخواست مان این است که برآورد نیر.وی انسانی با در نظر گرفتن این تراکم استاندارد قابل قبول باشد که در دوره ابتدایی 26 نفر است .
اقدام دیگری که انجام شد و دستور االعمل توسعه سنواتی ارسال شد در ستادی که در مورد مدیریت نیروی انسانی بوده و با عضویت معاونین و سایرین زیر نظر آقای وزیر فعالیت می کند برای اولین بار در آن جا برگزاری هر گونه کلاسی در مرحله اول با تراکم بالای 40 نفر ممنوع اعلام شد و استان ها این مهم را باید حتما مورد توجه قرار دهند و در یک برنامه گام به گام مد نظر هست بعد از آن که تراکم 36 نفر و 30 نفر شد و البته ما اعتقاد داریم که ان شاء الله مجلس محترم در این زمینه کمک کنند و سازمان امور اداری و استخدامی به این موضوع توجه داشته باشند که هر گونه سرمایه گذاری در دوره ابتدایی برای آموزش و یادگیری سرمایه گذاری برای امروز و آینده کشور است و نگاه ها عوض شود ما وضعیت بهتری خواهیم داشت .
اما پرسش های « صدای معلم » در این نشست از جنس دیگری بود چرا که برداشت این رسانه از نشست امروز و نیز عملکرد وزارت آموزش و پرورش در این چند ماه پس از بحران کرونا این بوده که فعلا این وزارتخانه برنامه مشخص و یا جدیدی برای سال تحصیلی جدید ندارد .
« صدای معلم » :
درگذشت دانش آموز رومینا اشرفی دانش آموز تسلیت می گویم .
خانم حکیم زاده
پرسش های مرا به عنوان یک " زنگ تنفس " در نظر بگیرید .
چندی پیش شما از برنامه " خشونت زدایی از محیط مدارس " گفته بودید .
فرمودید :
" باید فرهنگ احترام به کودکان در خانوادهها، سازمانها و در همه جای کشور را نهادینه کنیم و در همین راستا برنامه ارتقای کرامت کودکان و خشونت زدایی از محیط مدارس تدوین خواهد شد . "
" منظور از خشونت در طرح خشونتزدایی از مدارس، خشونتهای غیر فیزیکی مانند سرزنش، تحقیر ، مقایسه و برچسب زدن به کودکان است.
شما هدف این طرح را ارائه دانش و نگرش و مهارت لازم برای شناسایی و مقابله با این نوع خشونت معرفی کردید .
در قضیه " رومینا " که بحث روز شبکه های اجتماعی است انگار اصلا وزارت آموزش و پرورشی در این مملکت وجود ندارد !
حتی دریغ از یک پیام تسلیت توسط شما و یا وزیر آموزش و پرورش !

تشکل های دانش آموزی مانند سازمان دانش آموزی ، مجلس دانش آموزی ، بسیج دانش آموزی و... که خود را مدافع حقوق دانش آموزان معرفی می کنند کجا هستند ؟
وزارت آموزش و پرورش در کجای این جریانات تعریف می شود ؟ در حالی که رومینا دانش آموز بود و آموزش و پرورش و ارکانش به دور از موضع " انفعال و تماشاگری " کمی می توانستند نقش فعالانه تری در این گونه مسائل و موارد ایفا کنند .
موضع و برنامه وزارت آموزش و پرورش در مورد مسائلی مانند مراقبت های جنسی ، مقابله با خشونت خانگی و اجتماعی ، کودک همسری ، پدوفیلی ، کودک آزاری و آموزش غیرشعاری مهارت های زندگی چیست ؟
تا کی قرار است راجع به این رفتارها صحبت نکنیم و آنها را پنهان کنیم ؟
2-4 آبان 1398 گفته بودید :
" کاش هیچ وقت مسیر رفتن به سَمتِ آموزش غیردولتی را آغاز نمیکردیم اما حالا با جداسازی دانشآموزان در مدارس مختلف ، "نظام طبقاتی ساسانیان" را به شکل دیگری پیاده کردهایم! "
این در حالی است که سیاست های اصلی دولت روحانی و وزارت آموزش و پرورش برون سپاری و توسعه کمی خرید خدمات آموزشی و نیز تقویت مدارس غیرانتفاعی است .
3- در جلسه ساماندهی مد و لباس که در دفتر معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش 7 خرداد 1398 برگزار شد گفتید :
" « باید ۴۰ سال بعد از انقلاب بنشینیم و از تجربههای گذشته درس بگیریم در حقیقت یک واکاوی برای فعالیتها داشته باشیم. لازم است به بحثهای رشد و روانشناسی توجه کنیم. هرجا به سمت اشباعزدگی در بحث فرهنگ و ارزشها برویم نتیجه عکس میگیریم.»
آیا در وزارت آموزش و پرورش واقعا برنامه ای برای واکاوی گذشته وجود دارد ؟
شما به عنوان عضوی از شورای معاونین وزارتخانه بگویید اتاق فکر این وزارتخانه کجاست ؟
ارتباط میان اشباع زدگی در آموزش و پرورش و آموزش ایدئولوژیک و سیاست زده چیست ؟
تکلیف نهادهای موازی این دستگاه و افرادی که در این حوزه دخالت های غیرکارشناسی و غیرتخصصی می کنند چیست و چرا شفاف سازی نمی شود ؟
پاسخ رضوان حکیم زاده :
صحبتد های جناب پورسلیمان بیشتر شبیه بیانیه بود . به مسائل و مباحث بسیار متنوعی پرداختند که بعضی از آن ها در حیطه مسئوایت من نیست .
البته توضیحات مختصری بیان می کنم با توجه به این که موضوع نشست ، " ثبت نام " است امیدوارم برای این که وقت بقیه حفظ شود یک گقت و گوی اختصاصی با شما در مورد این موضوعات داشته باشیم و وقت همکاران عزیز تحت الشعاع قرار نگیرد .
اما به صورت اجمالی در مورد طرح خشونت زدایی که قبلا کار کرده بودیم و طرح نهایی شد و پس از تغییراتی که در وزارتخانه اتفاق افتاد مجددا با آقای وزیر این را مطرح کردیم و ایشان هم خیلی تایید کردند .
با توجه به این که ایشان از معاونت های مختلف خواستند که هر معاونتی یک بسته خاص تحولی تدوین کنند و هر معاونتی که راهکارهای سند تحول را به شکل ملموس و به شکل قابل سنجش و اندازه گیری بتواند طی یک برنامه ای اجرا کند و دستاوردهایی داشته باشد که قابل درک برای همه باشد – البته باید در این مورد یک نشست جداگانه داشته باشیم – ما طرح خشونت زدایی را در بستر ... وارد کردیم .

یکی از مواردی که لازم است در مورد کیفیت یادگیری دانش آموزان و ارتقای مهارت ها برای یادگیری ایجاد یک محیط امن برای دانش آموزان است که این محیط امن بیشتر از آن که یک محیط امن فیزیکی باشد ، یک محیط امن روانی و یک محیط امن عاطفی هست .
اعتقاد داریم و باز هم تاکید می کنیم از کودکی و پیش دبستانی احترام به خود را نهادینه کنیم و بحث تعامل مبتنی بر کرامت دانش آموزان را که مورد تایید آموزه های دینی ما هم هست ؛ قطعا شاهد وقایع تاسف باری مثل اتفاقی که جنابعالی به آن اشاره کردید نخواهیم بود و نقش وزارت آموزش و پرورش در این زمینه می تواند نقش پیش گیری با ارائه آموزش های لازم باشد .
امیدوار هستیم برنامه " خوانا " ، طرح تحولی ما که ما داریم دنبال می کنیم و سایر اقدامات وزارتخانه خصوصا تاکید بر آداب و مهارت های زندگی زمینه ای فراهم کند که ان شاء الله در آینده دانش آموزان عزیز ما ، دختران عزیز ما ، پسران عزیز ما با آگاهی بیشتر و والدین ما همچنین با آموزش هایی که می بینند ، با تعامل بسیار عطوفانه ای بتوانند شرایط ی فراهم کنند که به بالندگی بیشتر دانش آموزان منجر شود .
بقیه موارد را همان گونه که عرض کردم نیاز به مصاحبه اختصاصی است که در خدمت شما باشیم .
پایان گزارش/

پدری دختر خود را سر برید و قوانین کشور ما هم جزای چندانی برای او در چنته ندارد، چون طبق یک سنت بدوی، پدر صاحب خون فرزند خویش است.
بخش بزرگی از قوانین ما، قوانین بدوی هستند و محمل عقلانی و منطقی ندارند. در زبان ترکی خودمان مثل زیبایی وجود دارد:
" کور توتدوغون بوراخماز " .
جامعهی بدوی کوریست که اسیر تاریکی خویش است. تفاوت مدنیت با بدویت در این است که جامعهی مدنی اسیر سنت و تقلید نیست و منعطف است و پذیرای تغییرات لازم و عقلانی اما جامعهی بدوی جامعهایست خالی از عقلانیت و منطق و اسیر مطلق تقلید از سنت.
به جامعهی بدوی ما بسیاری از سنتهای اشتباه را به نام اسلام معرفی کردهاند در حالی که منشا واقعی بسیاری از این سنتهای بدوی، اسلام و قرآن نبوده و منشا یا منشاهای دیگری دارند که نمیشناسیم.
امیل دورکهایم جامعهی مدنی را جامعهای دارای روابط ارگانیکی معرفی میکند که در آن قوانین مشخص، مدون، منطقی و مصوب تعیین کنندهی تمامی روابط و مناسبات است.
جامعهی بدوی را نیز جامعهای دارای روابط و مناسبات مکانیکی معرفی میکند که عقلانیت و منطق و قانون در آن جایی ندارد بلکه سنتهای غیر عقلانی و اسطورهای سفت و سخت تعیین کنندهی روابط و مناسبات است و همین سنتهای بدوی اسطورهای و غیر انسانی و غیر عقلانی است که به پدر مجوز قتل فرزند میدهد.
فجایع جگرسوز از این دست چنان زیادند که جامعهی ما از آن تکان نمیخورد. تصورش هم جان و روح آدمی را میسوزاند که پدری با داس دختر خود را سر ببرد، چگونه میتوان به چنین درجهای از حیوانیت رسید؟ اما نه! حیوان به چنین رذالتی تن نمیدهد، واقعا چه موجود پلیدی است انسان!

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از اوائل اسفند ماه 1398 که بحران کروناویروس به شکل جدی دامنگیر جامعۀ ایران شد، مشاغل و صنوف گوناگون هر یک به نوعی از این وضعیت لطمه خوردند. در این میان، شرایط مدارس متفاوت بود و متأسفانه در این مدت، تنوع مشکلات ایجاد شده برای مدارس کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از زمان بروز بحران کروناویروس، مشکلات آموزش و پرورش بیشتر در جنبههای تربیتی و آموزشیبه چشم آمده است، اما اگر این شرایط ادامه پیدا کند بر دامنه و تبعات مشکلات افزوده خواهد شد و بسیاری از مدارس در شرایطی بحرانی و خطرناک قرار خواهند گرفت.
ارائه راهکارهای سردستی و تبلیغاتی مانند راهاندازی شبکۀ شاد، نمایش تبلیغاتی ضدعفونی فضای مدارس در تلویزیون، پیشبینی تداوم تعطیلات در صورت ادامۀ بحران یا حواله کردن مشکلات آموزشی به استفاده از فضای مجازی، نشانۀ سادهانگاری و عدم آیندهنگریِواقعبینانۀ متولیان آموزش و پرورش است.
الان که بیش از 3 ماه به شروع سال تحصیلی 1400- 1399 باقی مانده است، والدین به شدت نگران هستند و در مورد فرستادن فرزندشان به مدرسه تردیدهای جدی دارند. عدهای از والدین هم دارند در فضای مجازی جوی ایجاد میکنند که حتی اگر شرایط بهتر هم شد، مادرها و پدرها باز هم فرزندانشان را مدرسه نفرستند.
مدارس چه دولتی و چه غیردولتی هم بلاتکلیف هستند و نمیدانند سرنخ دست کیست و چه کسی در بارۀ آنها تصمیم خواهد گرفت: وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا، جو عمومی و فشار مردم، وزارت آموزش و پرورش یا ...؟ هیچ دورنمایی هم برای احتمالات و پیشبینی آینده ترسیم نشده است. طبق معمول، شایعات، گفتهها و حدسیات بسیار بیشتر از فرمایشات مقامات، کارکرد و تأثیر دارند. هیچ اتفاق نظر در پیشبینی آینده هم بین عموم وجود ندارد. خلاصه، اوضاع بسیار پیچیده وآشفته است و همه دارند به هم و آیندهای مبهم نگاه میکنند.
طبعاً مدارس غیردولتی وضعیت بدتری دارند و در برنامهریزی برای سال تحصیلی آینده سرگردان هستند. اگر اوضاع اینطور پیش برود میتوان پیشبینی کرد که مدارس غیردولتی زیادی ورشکست شده و احتمالاً به انحلال و تعطیلی فعالیتها روی خواهند آورد.
وزارت آموزش و پرورش همه چیز را به آینده و تصمیمهای ستاد ملی مقابله با کرونا منوط کرده است و این یعنی، همۀ چیز معلق، مبهم و بلاتکلیف خواهد ماند. در حال حاضر، برای بازگشایی اماکن عمومی و صنوف پرخطر پروتکلهایی تعریف شده و کم و بیش روشنی وجود دارد، اما در مورد مدارس، آیندۀ روشنی دیده نمیشود. انگار همانطور که مقامات وزارت بهداشت میگویند که مردم باید به زندگی عادت کنند، مقامات وزارت آموزش و پرورش هم دارند غیرمستقیم به مدیران مدارس پیام میفرستند که باید به بلاتکلیفی و سرگردانی عادت کنند.
آموزش و پرورش ما که سالهاست از تدبیر و هوشمندی فاصله گرفته است، باز هم دارد نشان میدهد که شناختی از مشکلات مدارس ندارد تا چه رسد به شناخت بحران، درک عواقب آن، آیندهنگری، پیشبینی احتمالات و شناسایی و اتخاذ راهکارهای ممکن برای هر نوع احتمال.

باید به والدین حق داد که نگران آثار کرونا و سلامتی فرزندانشان باشند. مدیران مدارس هم چارهای جز سوختن و ساختن و نظارهگر ماندن ندارند. مدارس دولتی همچنان درگیر مسائل شبکۀ شاد و آمادهسازی معلمان برای بهرهگیری از فضای مجازی هستند، در حالی که طبق معمول، اکثراً دست خالی هستند و با عدم حضور والدین برای ثبتنام، از اندک پشتوانههای مالی هم محروم شدهاند.
در مورد مدارس غیردولتی که به شدت وابسته به درآمدهای شهریۀ دانشآموزان هستند، اوضاع بدتر است. غیر از معدود مدارس معروف و پرمشتری که البته آنها هم بدون مشکل نیستند، بیشتر مدارس غیردولتی با معضلات اجاره بها، هزینههای نگهداری مدرسه، حقوق نیروهای ثابت و بهویژه ناتوانی در برنامهریزی برای آینده دست به گریبان هستند. از طرف دیگر، همکاران سابق، یعنی معلمان و نیروهایی که حقوقبگیر مدرسه بودهاند، درآمد و آیندۀ شغلی خود را در خطر میبینند.
از وزارت آموزش و پرورش انتظار میرود با خروج از حالت انفعال و سپردن سرنوشت مدارس و دانشآموزان به قضا و قدر یا روی آوردن به حرفهای شعاری و تبلیغاتی، در اسرع وقت دست به کار شده و با تشکیل اتاق فکر یا هر ایدۀ کاربردی دیگر، برای بلاتکیفی مدارس، دانشآموزان، مدیران، معلمان و والدین، چارهای بیندیشد.

نکات زیر میتواند مورد توجه قرار گیرد:
1. گروهی از مقامات آموزش و پرورش به همراه تعدادی از کارشناسان اقتصادی و فرهنگی داخل یا خارج مجموعه، ستاد یا اتاق فکری تشکیل دهند. در این گروه حتماً باید کسانی هم از ستاد ملی مقابله با کرونا و وزارت بهداشت عضو باشند.
2. این گروه وظیفه دارد احتمالات و حالتهای گوناگون ممکن برای آیندۀ کرونا را در سالتحصیلی بعد پیشبینی کنند، برای مثال:
- در شرایط برگشت کامل اوضاع به حالت عادی
- در شرایط حضور دانشآموزان با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی
- در شرایط عدم حضور دانشآموزان بهطور کامل و روی آوردن کامل به آموزشهای مجازی
- در شرایط ترکیب بهرهگیری از آموزشهای مجازی در کنار حضور برای رفع اشکال
- حالتهای دیگر بر مبنای شرایط و امکانات موجود
3. متناسب با هر حالت، اقدامات لازم نیز با جزییات برای هر یک از مدارس دولتی و غیردولتی، طراحی و پیشبینی شود.
4. بر مبنای موارد فوق، باید برای هر یک از موضوعات زیر، اقدامات و الزامات مشخص و قطعی اعلام شود:
- ثبتنام دانشآموزان
- هزینههای پرداختی والدین
- احتمال عودت بخشی از هزینههای دریافتی بر مبنای حالتهای پیشبینی شده و نوع خدمات
- روش عقد قرارداد با همکاران
- همکاریها و پشتیبانیهای ضروری از طرف ادارات آموزش و پرورش و سایر مراجع.
در هفتههای اخیر با چندین مدیر مدرسۀ دولتی و غیردولتی و گاهی والدین صحبت کردهام. هیچکس نمیداند چه باید بکند و چه تصمیمی برای آینده بگیرد.
هیچ دورنمایی هم برای احتمالات و پیشبینی آینده ترسیم نشده است. طبق معمول، شایعات، گفتهها و حدسیات بسیار بیشتر از فرمایشات مقامات، کارکرد و تأثیر دارند. هیچ اتفاق نظر در پیشبینی آینده هم بین عموم وجود ندارد. خلاصه، اوضاع بسیار پیچیده وآشفته است و همه دارند به هم و آیندهای مبهم نگاه میکنند.
انتظار بدیهی آن است که وزارت آموزش و پرورش با درک واقعی خطر بزرگی که پیش روی مدارس است و احساس تعهد بیشتر در قبال فرهنگ و تربیت، به جای انفعال، منتظر ماندن و سردرگمی، پا پیش بگذارد و در آیندهنگری و چارهاندیشی پیشگام باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

کیلومترها دور از شهر ما (زنجان) پشت گردنهها و گدیکهای برفگیر و صعبالعبور، کنار رود مشهور و حیاتبخش«قیزیل اوزن»، شهری کوچک آرمیده است. شهری که ریشه در اعماق تاریخ و جغرافیای زندگی طولانیترین رود ایران دارد با بهاران و پائیزهای بسیار دلانگیز، به خصوص وقتی سیلاب باران کوهها و تپهها و درختان گرد گرفته را میشوید و رود میخروشد. حقیقتاً ادیب آب دیده و طعم سرد و گرم روزگار چشیدهای بوده آن شاعری که فرمود «چهرهی امروز در آئینهی فردا خوش است» چون امروز و در این حالی که سالها از آن روزگار صعب من در آن شهر کوچک - که آن وقتها بیشتر به ده میماند تا شهر- میگذرد، اندیشیدن به بودن و تحمل مشقات بیشمارم در آن شهر، اگر چه غمی سوزناک در دلم مینهد اما یادآوری زیبائیهایش اندکی از این غم و آثار رنجهای وصف ناپذیرش میکاهد. زیبائیهایی که امروز به خصوص با سفرهای گاه به گاهم به آنجا خیلی بیشتر، عمیقتر و زیباتر جلوه میکنند و غمهای آنجا بودنم را مانند تودههای یخ قطبی چندین و چند ساله و کهنه، آب میکنند. اگر چه در ادارات و بین ادارهایها، نام این شهر کوچک را «ماهنشان» میگویند اما اهل شهر، شهر خودشان را «مانیشان» میخوانند که بیشتر به کلمهای ترکی میماند تا فارسی.
هیچ گاه اولین سفر ناگزیرم به آنجا به عنوان یک معلم را فراموش نمیکنم با آن راه خاکی چالا- چوققور و مینی بوس درب و داغونش و بعد از آن چندین سال اول مهر همان و آغاز مصائب همان.
معلمی در چنین جای دور و کمعبور با شندرقاز حقوق و مصائبی که امیدورام روزی بتوانم تمامی آنها را در ضمن یک کتابچه خاطرات به سمع و نظر همه برسانم تا خیلیها که از مصائب معلم بودن آن هم در چنین جایی بیخبرند، ببینند و بخوانند و بدانند که بهترین دوران عمر و جوانی ما در دور افتادهترین روستاها و شهری کوچک سپری شد که هیچ دستاورد مادی و معنوی به ارمغان نیاورد و اکنون نگارنده این سطور پس از آن همه سال درد و رنج و فقر، معلمی بازنشستهام با مبلغی ناچیز حقوق بازنشستگی با همان دغدغهها و نیازهایی که در آن اولین سفرم به ماهنشان فکر میکردم همهشان در عرض یکی- دو سال رفع و رجوع خواهد شد.
دریغا! نه تنها هیچ کدام رفع و رجوع نشد بلکه دردهای جسمی ناشی از بیتوته در منازل کهنه و سرد و نمور هم بر آن علاوه شد و اینک من علاوه بر آن سرمایه همیشگی یعنی درآمد کم و خرج زیاد، سرمایهی دیگری دارم به نام پا درد و کمر درد!

خوب به یاد دارم که رؤسای چندین و چندگانهای که هی پشت سر هم آمدند و بر ما ریاست و امارت فرمودند و رفتند، همگی وعدههای رنگین و زنگینی میدادند که حقوق شما فلان خواهد شد و جایگاه شما بهمان اما هیچ کدام نشد که نشد و بعد از سالها تازه متوجه شدیم که به امید همین وعدهها جوانیمان در ماهنشان صرف شده و انتقالیمان را به اطراف زنجان دادهاند در حالی که مردی میانسال، گرفتار مشکلات بیشمار، خسته و ناامید از هر گونه ترقی اقتصادی و اجتماعیایم به خصوص من؛ مردی که شغل خود را جدی گرفتم و به نصایح همکارانم مبنی بر اینکه شغل آزادی دست و پا کنم گوش ندادم..... و در چنین حالی، سالها و کیلومترها دور از آن شهر و مصائب هر دم تازهاش، وقتی با یکی از همکاران جوان بسیار چیز فهم و باسواد و دارای تحصیلات عالیهای که اکنون یکی از کسانی است که جای نسل ما را در ماهنشان گرفتهاند و مشغول تدریس در آن شهر پر مصائب و پر مسائلاند، صحبت میکردم، دردم تازهتر شد.
طرفه اینکه خیلی از مصائب و مشکلاتشان، همچون حقوق ناچیز و مشکلات بیتوته و وعدههای هرگز عملی نشدهی وزارت و اداره و.... عین همان مشکلات و مسائل ماست که هنوز پابرجاست! تنها مشکلی که ما داشتیم و اکنون آنها ندارند، این است که جاده آسفالت و ماشین زیاد شده و حداقل هفتگی میتوان رفت و آمد کرد اما بقیهی مصائب هر چند به اشکالی دیگر هنوز برقرارند.
ادارهی ماهنشان هم مانند همان وقتها تافتهی جدا بافته است و با انواع و اقسام ابتکاراتی که هزینهی مادی و معنویاش بر معلم و دانشآموز تحمیل میشود، خودی مینماید. مدارس را تک شیفتهی هفت ساعته کرده و دبیران به خصوص دبیران غیر بومی را چهار روز در آنجا معطل کرده و از کار و زندگی میاندازد و هزینههای تأمین ساختمان جدید برای انتقال شیفت بعد از ظهر به شیفت صبح را از سرانهی دانشآموز میدهد و برنامهی امتحانی علیحده تنظیم میکند و حداقل به عنوان تذکری خشک و خالی هم به وزارت محترم یادآور نمیشود که شرایط ماهنشان را با جردن تهران یکی گرفتن، بی تدبیری و خامی تمام است و تنها جهت خوشایند مقامات مافوق، حتی پیشنهادات غیر اجباری آنها را نیز به عنوان دستورات لایتغیر گرفته و با شدت و حدت تمام اجرا میکند و.... بیش از همهی اینها، آنچه قلب خستهام را شدیداً به درد آورده و مرا به نوشتن این متن شکسته- بسته واداشت، توهینی است که رئیس محترم ادارهی فخیمهی آموزش و پرورش ماهنشان به همکاران جوان من نموده و وقتی آنها برای اعتراض به تک شیفتهی هفت ساعته شدن مدرسه به اداره رفته و تنها خواسته بر حقشان یعنی هشت ساعته شدن مدرسه و اتمام 24 ساعت موظفشان در سه روز را مطرح نمودهاند، ایشان را تهدید به ارجاع به حراست نموده است گویی تهدید و ارعاب آن قدر رایج شده که در آموزش و پرورش هم نفوذ کرده اما آقایانی که برای ارتقاء پست و مقام خود، معلم و دانشآموز را به چشم ابزار و نردبان ترقی دیده و چنین مسلک ناپسندی پیشه کردهاند بدانند که زورگویی و ارعاب در شأن آموزش و پرورش نیست و اگر یار شاطری برای معلم نیستند، حداقل بار خاطر ایشان نباشند.
به همکاران عزیزتر از جانم هم که هیچ گاه از دردها و دغدغههایشان دور نبوده و نیستم هم توصیه میکنم که به فکر پیشه و شغلی دوم اعم از تحصیلات عالیه جهت اشتغال در نهادهای بهتر یا مشاغل آزاد دارای درآمد مکفی باشند تا مبادا به حال و روز من و امثال گرفتار شوند. آن قدر که ما شغل مان را جدی گرفتیم، وزارت متبوعمان جدی نگرفت و عمری گرفتار مصائب به خصوص مشکلات مادی زیستیم و اکنون در این گوشهی انزوا، فراموش شده و از یادها رفته در چنگال فقر با دردهای جسمی و روحی بی پایان، مرگ را به انتظار نشستهایم.
با نهایت ادب و احترام. معلم بازنشسته: محمد میرمحدث
( این یادداشت در سال 1390 در روزنامه مردم نو زنجان منتشر گردیده و مجددا در صدای معلم بازنشر می گردد . )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید