صدای من را از نیمه اسفند ماه 1398 می شنوید.چند روزی است که همه دل نگرانیم، می ترسیم ، به دنبال ماسک و دستکش و مواد ضدعفونی کننده می گردیم.
چند روزی است که یکدیگر را در آغوش نکشیده ایم، شنیدن این جمله دیگر به اندازه روزهای اول برایمان جالب نیست:
" چون دوستتان دارم به شما دست نمی دهم. "
زبانمان این جمله را می گوید اما چشمانمان جار می زند چون دوستت دارم می خواهم در آغوشت بگیرم.
کرونا نقل همه محافل مجازی شده است ؛ از این نظر می گویم مجازی که دیگر خبری از حضور و لمس و گفت و گوی نفس به نفس نیست اما مشکل بزرگ من و همکارانم داغ تر از هر مبحث دیگری است.
آموزش مجازی ، شبکه آموزش، دانش آموز مجازی ،کانال کلاس و چندین و چند کلید واژه دیگرحالا و به یک باره همه ما را شوکه کرده است.
تا دیروز به کلاس می رفتیم و خوشحال از وجود ویدئو پروژکتور ، تخته وایت برد و اینترنت دست و پا شکسته ی مدرسه که زنگ تفریح کارهای کوچکمان را راه می انداخت .(تازه به شرط آنکه شانس با ما همراه بود و معاون اجرایی مدرسه همه بخش نامه ها را کنترل کرده بود و بخش نامه ی جدیدی وارد اتوماسیون نشده بود.) "سیزده نفر غیرمجازی کلاس من بهداشت را رعایت می کنند؟ می دانند که باید در خانه بمانند؟ هر شب ریاضی را تمرین می کنند؟ اصلا کتاب هایشان را ورق می زنند؟ و از همه مهم تر آیا دلشان برای معلمشان تنگ شده است؟ "
یک باره (البته نه خیلی هم یک باره) ،کرونا ویروس سر و کله اش پیدا شد و همه ی کاربرد امکاناتی که تا قبل مایه ی مباهات مدرسه و کلاسمان بود را زیر سوال برد.
درست مثل یک ویروس کامپیوتری افتاد به جان سیستم آموزشی کشور و آن را از کار COVID19 انداخت. فورا اعلام شد آنتی کرونا ویروس سیستم آموزش کشور پیدا شد:
" آموزش مجازی "
به دنبال این آنتی ویروس به سراغ کتب دانشگاهی ام ( که اتفاقا نامش تربیت معلم بود) رفتم. کتاب مناسبی پیدا نکردم. اصلا انگار هیچ کس پیش بینی نمی کرد ویروسی ،آلودگی هوای کلان شهری و یا اتفاقاتی از این دست کلاس واقعی معلمی را از او بگیرد. کتاب ها و واحدهایی که ما گذراندیم همه مربوط به دنیای شیرین کلاس واقعی بودند و کرونا یک تنه نشان داد که تربیت معلم نتوانسته برای روز مبادا ته مانده تجهیزات مجازی را به متربیانش بدهد.
به سراغ بعضی از همکارانم رفتم و از آنها درباره این شرایط خاص و این آنتی ویروس سوال پرسیدم.
یکی از آنها در پاسخ گفت: " دانش آموز در کلاس واقعی چیزی یاد نمی گیرد چه برسد به دنیای مجازی!
این طوری نمی توانستم ادامه بدهم؛ وارد شبکه های اجتماعی شدم و درباره آموزش مجازی تحقیق کردم و سایت هایی را بازدید کردم. اکثر فیلم ها و مستندات مربوط به مدارس خارج از کشورمان بود ، با خودم گفتم دنیای آموزش چقدر پیشرفت کرده است و آموزشمان ،مدرسه ها و تربیت معلم ما چقدر هم پای این پیشرفت، پسرفت داشته است.
با عزمی راسخ و انگیزه زیاد آستین هایم رابرای آموزش مجازی بالا زدم. واردکانال کلاسم شدم. خواستم آموزش و تدریس مجازی را شروع کنم که عدد بالای صفحه نظر مرا جلب کرد:
" تعداد اعضا 15 نفر! "
با یک تفریق ساده و کم کردن خودم و آقای مدیر به عدد 13 رسیدم.خب بقیه چرا در کلاس مجازی من نیستند؟ اگر تدریس کنم، عکس و فیلم و صدا بفرستم (دقیقا مثل یک کلاس مجازی واقعی) بقیه دانش آموزانم چه می شوند؟ کلاس من 26 نفراست نه 13 نفر! جای عباس و ابوالفضل و امیر علی در این کلاس چقدر خالی خواهد بود. در حقیقت جایشان در آموزش جدید، در عصر جدید خیلی خالی است.
همان طور که به عدد 13 نگاه می کردم یاد همه ی آن 13 نفرهایی افتادم که کرونا فقط دنیای واقعی را برایشان تلخ نکرده، بلکه آن ها را از آموزش هم حذف کرده است.
آنتی ویروس این روزها بر سیستم آموزشی همه مناطق این کشور کارآمد نیست. گفتند آموزش مجازی اما آیا تصویر درستی از دنیای مجازی آدم واقعی های مناطق مختلف داشته اند؟ آیا یکبار با دانش آموزانی سر و کار داشته اند که تنها راه ارتباطی خانواده شان با دنیای بیرون، تنها تلفن همراه ساده پدر است؟ ( تازه به شرط آنکه موقع کار از روی چوب بست نیوفتاده است و یا موقع کار روی زمین کشاورزی جایی میان بوته ها جا نمانده باشد.)
در این دیار کرونا ویروس تنها دستگاه تنفس ها را مختل نمی کند، بلکه دستگاه آموزشی را هم از کار می اندازد؛ چون هنوز عباس ها و امیرعلی هایی هستند که فقط دنیای واقعی را دارند. به جنگ با این ویروس (یا هر ویروس مخرب دیگری) رفتند، تنها با سلاح علم میسر می شود و این ما هستیم که علم را در کلاس های واقعی ( و مجازی) پایه ریزی می کنیم. آموزش مجازی حتما آنتی ویروس قوی است اما نیازمند بستری دارد تا حقیقتا انجام بپذیرد.
باید فکری به حال دل نگران معلمانی کرد که هر روز از خودشان می پرسند:
"سیزده نفر غیرمجازی کلاس من بهداشت را رعایت می کنند؟ می دانند که باید در خانه بمانند؟ هر شب ریاضی را تمرین می کنند؟ اصلا کتاب هایشان را ورق می زنند؟ و از همه مهم تر آیا دلشان برای معلمشان تنگ شده است؟ "
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
ایران با چون شمایی ، یقین شدنی است.
جالب بود
البته " آموزش مجازی" اکنون شعار انجام تکلیف است ، تازه اگر تکلیف باشد و در ضمن خیلی از مدارس و خانواده ها امکان آنرا ندارند و در بایستگی آن نیز باید تأمل کرد.
درس گوش نمی دهد و یاد نمی گیرد ، انتظار دارید یه هُویی فرهنگ استفاده از فضای مجازی را در این کشور بی فرهنگ بیابد؟ نظارت و هدایت و اجبار والدین ، جهت استفاده از این دروس ، با توجه به اختیارات و آزادی عمل یک فرزند در خانواده، چقدر موفق عمل می نماید؟
این نیازمند اینست که بسته های اینترنت پرسرعت و حجم کافی در اختیار معلمان قرار گیرد. حتی می تواند شبکه ای باشد تا از طریق کارتابل شخصی وارد شد و فقط اون حجم برا امر آموزش استفاده گردد. الان یک بسته مثلا سی هزارتومانی هم بصورت آزاد تهیه گردد نهایتا دو روز دوام نمیاره با تعداد مخاطب ۳۵ نفر.