
همه تصور می کنیم رومینا یک پدرداشت که او را با داس به قتل می رساند.اما عمیقتر که نگاه کنیم، رومینا پدران بسیار دیگری هم دارد که فقط داس دستشان نیست.
یکی از آنها خانواده مرحومه دکتر فاطمه زیباکلام استاد علوم تربیتی دانشگاه تهران به هنگام مراسم وی بود.همسرشان استاد دانشگاه پلی تکنیک، دوبرادرشان اساتید علوم سیاسی و فلسفه دانشگاه تهران، خواهرشان دبیر، برادر کوچکترشان مهندسی هواپیما ،سه تن ازفرزندان آن مرحومه دارای دکترا و چهارمی لیسانسه بودند.مع ذالک در آگهی فوت وی تصویرش را قرار ندادند.
پدر دیگر رومینا نامش دکتر حسن روحانی است.با آن که نیمی از بیست و چهار میلیون رای وی بانوان بودند،اما به لحاظ ملاحظه پدران دیگر رومینا،حتی یک زن را هم حاضر نشد وارد کابینه اش نماید.

جلوگیری از ورود زنان به ورزشگاه به واسطه " مسائل ناموسی" نام پدر دیگر رومیناست.
تبعیض مدیریت جنسی باورنکردنی (یک زن در برابرهفده مرد) پدردیگر رومیناست. درست است که در این موارد داسی در دست قاتلی نیست و "قتل ناموسی" اتفاق نیافتاده، اما آیا جامعه مردسالار، بستری مناسب برای "قتلهای ناموسی" به وجود نمیآورد؟
وقتی از نمایش فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری که دقیقا به مسئه قتل ناموسی می پردازد جلوگیری شد، کداممان لب به اعتراض گشودیم؟ واقعیت آنست که تعصب ناموسی نسبت به همسر، دختر، خواهر، و قبلا حتی دختران محل، بخشی از هنجار فرهنگی مردسالارانه ایرانی است.جامعه نه تنها آن را نکوهش نکرده و قبیح نمیشمرد، بلکه یک جورهایی آن را به عنوان علامت مردانگی تشویق هم می نماید.
اگر لباس دختری یا خانمی قدری بازباشد واکنش پدر، همسر و برادر، نه تنها مورد نکوهش قرار نمی گیرد، بلکه امری ستودنی هم محسوب میشود. لفظ «بیغیرت» دقیقاً مبین تایید این گونه رفتاراست. به عبارت دیگر، اگرمردی، پدری یا برادری نسبت به همسر، دختر یا خواهرش تعصبات ناموسی نشان دهد (حتی دستش را بلند کند)، جامعه رفتارش را "غیرت مندانه" میداند. غیرتی بودن، تعصبی بودن، سختگیر بودن علیه زنان نه تنها مورد نکوهش و ملامت قرار نمی گیرد، بلکه بسیاری آن را نشانه "مردانگی" و"غیرت" میپندارند.
مشکل اساسی جامعه ما آنست که ترجیح می دهیم راجع به این رفتارها صحبت نکنیم.آنها را پنهان کنیم تا وقتی داس پدر رومینا غرق به خون می شود.
واقعیت آنست که رومینا خیلی بیش از یک پدر دارد؛ منتهی داس در دست ندارند.
گروه استان ها و شهرستان ها/

بر اساس اخبار رسیده و نیز شنیده ها ؛ « ابراهیم رفیعی » مدیر کل آموزش و پرورش استان زنجان علیه برخی فعالان شبکه های اجتماعی و ادمین کانال های تلگرامی شکایت کرده است .
یک از شکایت ها علیه « عبدالعظیم همایونی فرد » می باشد .
در ابلاغیه ای که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته است بر خلاف روال معمول نه نام شاکی قید گردیده و نه اتهامی درج شده است اما از ایشان خواسته شده است تا ظرف 5 روز از تاریخ ابلاغ در شعبه 7 بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب زنجان حضور یابد .
« صدای معلم » در مورد صحت و یا سقم این خبر فعلا نمی تواند اظهار نظری داشته باشد اما در صورت صحت خبر ضمن یادآوری " بخشنامه ممنوعیت شکایت مدیران آموزش و پرورش علیه رسانه ها " که در زمان سرپرستی پیشین وزارت آموزش و پرورش صادر گردیده است ؛ مدیران آموزش و پرورش را به توجه تام به " منشور حقوق شهروندی " ، گفت و گو و پاسخ گویی به افکار عمومی فرا می خواند .
پیش تر و در نشست رسانه ای وزیر آموزش و پرورش با رسانه ها ؛ « صدای معلم » انتقاد و اعتراض خود را نسبت به شکایت وزارتخانه علیه یک معلم و نیز اخراج محمد حبیبی فعال صنفی و جایگزینی فرهنگ امنیتی به جای امنیت فرهنگی اعلام کرد . ( این جا )
پایان پیام/
تهران

قتل رومینا اشرفی دختر زیبا و ۱۳ سالهی تالشی، بهدست پدر نااهل خود همچنان داغ است. و همچنان تازه. جزییات خبر قتل و آگاه شدنمان از نفرت پدر از دخترش جز آن که به ما یادآوری کند در عصر جاهلیت بهسر میبریم، هیچ دردی را دوا نمیکند.
بله ، تلخ است اما ما هنوز در عصر جاهلیت بهسر میبریم و در این قتل و قتلهای دختران دیگر به دست پدرانشان شریک هستیم. همهی ما مجرمیم. همهی ما که از هزاران سال گذشته تا امروز نتوانستهایم جهل را ریشه کن کنیم، مقصریم.
پدر رومینا اشرفی یکی از ما بود. یکی از جماعت جاهلان. یکی از کسانی که چشمش را به زیباییهای دخترش بسته بود.
ما هنوز دنیا را با تمام زشتیهایش میپرستیم و به تمام زیباییهایش پشت میکنیم. ما خودمان میخواهیم که جاهل باشیم.
از دیرباز تا امروز، فرزندکشی حرفهی ما بوده. از روزی که سهراب ناآگاهانه بهدست پدر کشته شد تا زنده بهگور کردن دختران و تا امروز که رومینا در خانهی پدری به قتل رسید، ما این حرفه را دنبال کردیم. فکر کردیم و میکنیم آنچه فقط ما میگوییم درست است ولاغیر. ما چشم بستیم بر دل دخترانمان؛ پا گذاشتیم بر خواست زنانمان. و خود را برحق دانستیم و میدانیم.

بیشک به تعداد کسانی که از رفتار پدر رومینا نفرت دارند، افرادی پیدا خواهند شد که از او تمجید کنند و وی را به خاطر رفتارش بستایند.
پس تا زمانی که این جهالت، و این نبرد نافرجام وجود دارد، و تا لحظهای که دختری و فرزندی به علت باورهای غلط پدرش به قتل میرسد، ما همچنان مجرمیم. ما که به رغم ادعاهای دهان پرکن حقوق بشری در هزارهی جدید و عصر لیبرالیسم نتوانستهایم آگاهی را بسط دهیم و ذهنیتهای معلول را درمان کنیم. بله، رومینا به علت ناتوانایی ما به قتل رسید. پدرش عامل بود و ما آمر.
ما در عصر نادانی هستیم و برای عبور از این مرحله باید برای بسط آگاهی تلاش کنیم.
باشگاه روزنامه نگاران ایران
چند روز پیش در تاکسی از راننده شنیدم : « شما معلمان در خانه نشسته اید و حقوق راحت و بی دردسر می گیرید»، آن چنان قلبم به درد آمد که هر چه خواستم سکوت کنم برایم ناگوار بود.
آری این وضعیت هر روز من است. از افرادی که شغل های دیگری دارند و درآمدی بهتر دارند این جمله سخیف و دردآور را میشنوم. بارها از خودم سئوال کردم که چرا این جمله حق من و دیگر معلمان شده است؟ بارها از خودم سئوال کردم مگر ما کارمند دولت نیستیم، پس چرا چنین نگاهی به ما می شود؟
دیر زمانی نبود که هر وقت می گفتم از اعضای خانواده شهدا هستم، می گفتند «شما خانواده شهدا همه چیز را خوردید و یک لیوان آب هم روش». اما وقتی به اطرافم می نگریستم تنها چیزی که می دیدم رنج و درد و زخمهای به جای مانده از دوران جنگ بود بر پیکره خانوادهام و مانند ما زیادند که صدایشان را نمی شنوند.
در کتاب تاریخ خوانده ام زمانی که از سلطان سنجر سلجوقی پرسیدند: « از چه روی حکومتت این چنین به زوال گروید ؟ پاسخ داد از آن روی که آدم های کلان را به کارهای خُرد گماردم و آدمهای خُرد را به کارهای کلان و نه هیچ کدام نتوانست از پس مسئولیت خویش برآیند و به این صورت کشور به نابودی رسید.».
آری در ایران باستان این واقعیت تلخ نشان می دهد که کسانی که مسئولیت دارند باید دانش آن کار را داشته باشند و نه هر کسی را که اندک سوادی داشت در مدیریت، می تواند مسئولیتی چنین سخت را برعهده گیرد.
راننده تاکسی گفت همه چیز گران شده و ما باید گران بخریم و مجبوریم کرایه را نیز افزایش دهیم. او راست می گفت چرا که همه چیز گران شده است. از افزایش بی حد و مرز کرایه خانه گرفته تا افزایش خدمات تعمیر خودرو تا حتی افزایش قیمت اقلام خوراکی و بدتر و شاید خنده دارتر اینکه خودرویی که پیش از این فقط 8 میلیون تومان بیشتر قیمت نداشت با تغییر یک دولت به ناگهان نه دو برابر که 500 برابر افزایش قیمت پیدا کرد. معلمها تنها افرادی هستند که با منش و روشی که دارند می توانند کاری کنند تا آینده یک کشور تضمین شود.
او راست می گفت، اما آیا من به عنوان مسافر باید تاوان این گرانی را بدهم؟ من معلم هستم، خواستم برای آن راننده تاکسی پاسخی بگویم تا شاید درک کند شغل ما معلمها را ، اما هر چه خواستم پاسخی بیابم نتوانستم. چه پاسخی می توان به یک دردمند داد که اندکی از دردهایش بکاهد؟
در صدر اخبار صدا و سیما همواره اعلام شده و می شود که حقوق معلمها افزایش یافته است، اما هیچ کس نیست که از صدا و سیما بپرسد چرا فقط حقوق معلمها را رسانه ای می کنید؟ چرا افزایش حقوق وزارت بهداشت، وزارت نفت و دیگر بخشهای دولت را که میزان افزایش حقوقشان چندین برابر میزان افزایش حقوق یک معلم است را رسانه ای نمی کنید؟
همواره اعضای هیات های علمی و قضات کشور را به گونه ای ویژه حقوق می دهند. اما چرا معلمها را جزء این دو مجموعه قرار نمی دهند؟ پاسخ به این سئوال خیلی واضح است. آموزش و پرورش اولویت دولت و دولتها نیست. دیگر به آموزش و پروش بهایی داده نمی شود. میگویند تعداد معلمهایی که حقوق می گیرند بسیار زیاد است اما چرا هیچ وقت نگفته اند و نمی گویند تعداد کل معلمها از مجموع تعداد کارمندان تمام وزارتخانه هایی که حقوق کارمندانشان از حقوق معلمها بیشتر است، دو بلکه سه برابراند.

پاسخ واضح است. آنچه در جامعه نمود بیشتری دارد فقط معلم است. خانواده ها فرزندانشان را برای تربیت و آموزش به مدارس می فرستند. همین دانش آموزان فردا به شغلهایی روی می آورند که نتیجه خروجی همین وزارت آموزش و پرورش است. اما آموزش و پرورش را مدتی است که دو تکه کرده اند. آموزش و پروش دولتی و آموزش و پرورش خصوصی.
دانش آموزان نیز دو قسمت اند. دانش آموزان مدارس دولتی و دانش آموزان مدارس خصوصی و وضعیت این است که کسانی که مدارس خصوصی را اداره می کنند اغلب یا مسئولیت دولتی دارند در بخشهای دیگر و یا افرادی هستند که دنبال سود شخصی خود می باشند. والدینی که برای ثبت نام فرزند خود 20 میلیون تومان شهریه می پردازد با والدینی که فرزند خود را در مدرسه دولتی ثبت نام میکند هم متفاوت است. تفاوت این دو نفر در وضعیت زندگی شان خلاصه می شود. ساده تر بگویم فقیر و غنی. افرادی که ماهانه زیر خطر فقر درآمد دارند نمی توانند امکانات عالی برای خود و خانواده شان فرآهم کنند.

راستی خط فقر تا دیروز 9 میلیون تومان در ماه بوده است و فردا معلوم نیست چند میلیون کارمند از این خط فقر، فقیرتر می شوند.
دولت ها هستند که مشخص می کنند جامعه چطور فکر کند. آنچه که در رسانه منتشر می سازند بیان کننده آن است که دولتها در چه اندیشه ای هستند. القایی که رسانه مسبب آن می شود شاید هیچ کلاس درس و معلمی نتواند آن اندازه موثر واقع شود.
سرآغاز سقوط ارزش ها زمانی رخ می دهد که دغدغه یک کشور از یک مسئله مهم به نام آموزش و پروش به مسئله ای کم رنگ تنزل کند. وقتی آموزش و پرورش اولویت دولت نباشد و به یک ابزاری برای کسب رای و جهش جایگاه شغلی عده ای تبدیل شود، از آن زمان باید شاهد تغییرات بنیادی در تمام سطوح کشور شد.
اگر سطوح کشور را به چهار سطح تقسیم بندی کنیم و سطح اول را آموزش و پرورش قرار دهیم، سطح دوم بهداشت و سطح سوم امنیت و سطح چهارم رفاه در جامعه باشد و برای هر سطح ارزشی قرار دهیم. سطح آموزش و پروش باید از همه دارای ارزشی بیشتر باشد.
بهداشت زمانی حاصل می شود که آموزش کامل صورت پذیرد و امنیت زمانی تقویت می شود که دو سطح قبلی کارآمد باشند و رفاه هم زمانی محقق می شود که سه سطح قبلی با قدرت تمام فعالیت کنند. اکنون شاهد تضعیف سطح اول هستیم. درست است که شاخص بهداشتی جامعه بالاست اما سطحی که سبب میشود این شاخص تداوم بیشتری داشته باشد سطح اول است. مثالی برای فهم این نکته باید بیان شود.
در نظر بگیرید دانش آموزی از مدرسه دولتی فارغ التحصیل می شود. این فردا شغلی نیاز دارد. اگر نتواند شغلی کسب کند دچار مشکلات روحی و روانی میشود. در زمانی که این فرد به دوران جوانی رسیده است از او انتظار تشکیل خانواده می رود. و اگر نتواند خانواده تشکیل دهد، کشور هم دچار بحران می شود.

بحران امنیت خود از تضعیف سطح اول سبب می شود. پس همه چیز بر می گردد به آموزش و پروش یک کشور. یک کشور به سرباز نیاز دارد، به کارگر نیاز دارد، به مهندس و معلم و قاضی نیز نیاز دارد. اما اگر همه آنهایی که دارای موقعیت هستند و از مدارس خصوصی فارغ التحصیل شده اند در جایگاه هایی که شاید هیچ تلاشی برای آن نکرده اند قرار بگیرند، اتفاقی که رخ می دهد این است که نارضایتی عمومی پدیدار می شود و این همان نقطه بحرانی است که دشمنان این کشور در پی استفاده از آن هستند.
معلم خود فدای کشور می شود. فدای ارزشهای این سرزمین و انقلاب می شود. اما به این سئوال جواب دهید که چه کسی پاسخ خدمات معلم را می دهد؟ معلم مانند سربازی است که ابزار جنگش علمی است که در طی سالیان طولانی کسب کرده و با مشقت بسیار در این جایگاه قرار گرفته است. سربازها هر از گاهی ترفیع می گیرند در جنگ اگر مجروح و شهید شوند مورد احترام واقع می شوند. اما چرا اکنون این سرباز با کوله بار علم باید مورد بی رحمی جامعه باشد؟ چرا باید رنجور و خسته باشد؟
سقوط نه به معنی از بین رفتن کشور بلکه به معنی کم رنگ شدن و از بین رفتن ارزشی که هویت یک جامعه را میسازد و می تواند سبب توسعه و امنیت و رفاه در جامعه باشد.
معلمها تنها افرادی هستند که با منش و روشی که دارند می توانند کاری کنند تا آینده یک کشور تضمین شود. دانش آموز با ایمان و ساخته و پرداخته شده دست معلمها قادرند بهداشت و امنیت و رفاه کشور را به گوینهای بسازند که هیچ قدرتی در برابر آن استوار نباشد. از بیرون از ایران کسی دلش به حال ما نمیسوزد که برای ما بهداشت و امنیت و رفاه به ارمغان آورد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

هر از گاهی اخبار هولناکی از حوزه کودکان و نوجوانان در جامعه پخش میشود؛ فضای رسانهای و مجازی چند روزی تحت تاثیر این اخبار قرار میگیرد و سپس با خبر و اتفاقی دیگر به فراموشی سپرده میشود و باز این چرخه خشونت خانوادگی تکرار و کودک یا نوجوان دیگری قربانی میشود.
قتلهای ناموسی که معمولا در مناطق بومی و کوچک مرسوم است؛ زمانی اتفاق میافتد که خانواده جهت حفظ آبرو، فرزندش را قربانی میکند. اینکه این عمل ریشه در فرهنگ برخی مناطق بومی دارد شکی نیست ولی رها کردن این مناطق و صرفا پرداختن و تقبیح این عمل، تاثیری در کاهش این نوع خشونتها بر علیه دختران ندارد.
جامعه مدنی در کنار پرداختن به انواع کمپینهای مختلف که فقط مختص جامعه شهری است باید به مسایل اجتماعی مناطق بومی وارد شده و با استفاده از پتانسیل دفاتر اجتماعی در استانداری، فرمانداری، بخشداری، دهیاری، شورا، مدارس و مساجد استانهایی که بیشترین آمارقتل و خشونت ناموسی را در این مورد دارند؛ با برگزاری کارگاههای آموزشی و استفاده از پتانسیل تشکلها نقش به سزایی در تغییر فرهنگ و روشنگری مردم این مناطق بپردازند.
همچنین با مطالبه گری از دستگاههایی که متولی در حوزه خشونت و آسیب های اجتماعی هستند؛ علیرغم اینکه سالها انواع و اقسام برنامهها در سازمانهای مختلف اجرا و هزینه میشود در عمل باید شاهد این دست از اتفاقات هولناک بود.
در ضمن مسئولان و مدیران حوزه اجتماعی و قانون گذاران باید پاسخ گوی افزایش آمار خشونت و آسیبهای اجتماعی در کشور باشند.

قتل این نوجوان تنها نمونهای از آسیبهای اجتماعی در حوزه کودکان و نوجوانان است که متاسفانه روز به روز بر دایره این نوع خشونتها و آسیبها اضافه میشود و دستگاههای مربوطه حتی حاضر به پذیرش مسئولیت خود در این شرایط نیستند.
و اما سخن پایانی را با همکاران معلم و مدارس دارم.
رومینا یک دانشآموز بود که میبایست این روزها درگیر کلاسهای مجازی بود نه آغشته به خون در رختخواب.
به عنوان یک معلم نسبت به تک تک دانشآموزان خود مسئول هستیم .
معلم پس از خانواده، متوجه درگیر شدن یک کودک و نوجوان با یک مشکل میشود؛ به جای قضاوت، جویای حال دانشآموزان شویم.
شاید بتوان با یک گفت و گو و معرفی ایشان به مراکز مشاوره در آموزش وپرورش، در رفع مشکلات کودکان و نوجوانان نقش داشت و جلوی این دست از حوادث هولناک را گرفت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

قاسم نوده فراهانی رئیس اتاق اصناف تهران، اعلام کرد که بر اساس تصمیم ستاد مقابله و پیشگیری از ویروس کرونا، همه مشاغل، حتی اصنافی که از آنها بهعنوان صنوف پُرخطر یاد میشود، از سهشنبه این هفته (۶ خرداد) میتوانند فعالیت خود را آغاز کنند.
فراهانی گفت: «رستورانها، اغذیهفروشی، طباخی و فست فود، گرمابه، سونا و ماساژ، تالار پذیرایی و سالن مراسم، قهوهخانه، چایخانه و تریا از جمله صنوف پرخطر به شمار میروند که پس از تعطیلات عید فطر امکان بازگشایی با رعایت کامل شیوهنامههای بهداشتی ابلاغی را دارند.»
فعالیت مشاغلی که مقامهای دولتی آنها را کمخطر عنوان کرده بودند، از ۳۰ فروردین در تهران از سر گرفته شده بود. فعالیتهای اقتصادی با شیوع ویروس جدید کرونا در ایران تعطیل شده بود.
پیش تر « صدای معلم » گزارشی را با عنوان " تعطیلی مدارس به مهار " کرونا ویروسها " کمکی نمیکند ! " منتشر کرد . ( این جا )
در این گزارش آمده بود :
" نتایج مطالعات محققان انگلیسی نشان داد که تعطیلی مدارس نه تنها تاثیر چندانی در کنترل و مهار شیوع ویروس کووید-۱۹ ندارد بلکه با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی منفی برای کشورها همراه خواهد بود.
در پی تشدید بحران همهگیری کووید-۱۹ و در راستای کمک به طرح فاصلهگذاری اجتماعی، تاکنون مدارس بیش از ۱۰۰ کشور جهان تعطیل شدهاند. حال اما یک پژوهش جدید مؤثر بودن این تعطیلیها را در کاهش شیوع این بیماری زیر سؤال برده است.

به گزارش تارنمای روزنامه «گاردین»، در این مطالعه تیمی از محققان به سرپرستی دانشگاه کالج لندن (UCL) با مرور ۱۶ تحقیق درباره همه گیری دیگر کرونا ویروسها از جمله اپیدمی سارس در سال ۲۰۰۳، دریافتند که تعطیلی مدارس به مهار این نوع بیماریها کمکی نمیکند.
محققان در این تحقیق که در مجله The Lancet Child & Adolescent Health منتشر شده است، نتیجه گرفتند که شواهد و مدارکی که از تعطیلی مدارس برای مبارزه با کووید-۱۹ پشتیبانی میکنند «بسیار ضعیف» بوده و آمارها از شیوع آنفولانزا حاکی از آن است که چنین راهکاری «بر یک ویروس با انتقال پذیری بالای کووید-۱۹ تاثیر ناچیزی داشته و میزان اثربخشی بالینی مشهود آن بر دانشآموزان پایین است.»
پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش و ستاد ملی مبارزه با کرونا آن است که بر اساس چه مبانی و استدلالی در مورد " مدارس " تصمیم می گیرند ؟
بر اساس برآوردهای سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، ۸۹ درصد دانشآموزان در سراسر دنیا اکنون با تعطیلی مدارس روبهرو هستند که تاثیرات عمیقی روی آینده نظام آموزشی کشورها خواهد گذاشت.
در محیطهای دانشگاهی علاوه بر تعطیلی کلاسهای درس، آزمونها، کنفرانسها و سایر رویدادهای عمومی لغو شدهاند و بدین ترتیب تکلیف سال تحصیلی آینده و پذیرش دانشجوی جدید در دانشگاهها در هالهای از ابهام قرار دارد. "
هم زمان با آغاز بحران کرونا ؛ « صدای معلم » گفت و گویی را با دکتر احد نویدی عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در 4 اسفند 1398 انجام داد . ( این جا )
نویدی به صدای معلم گفت :
" در كشور ما در اثر ضعف سرمايه اجتماعي و اعتماد عمومي، همه چيز رنگ و بوي سياسي پيدا ميكند و ارزيابي تدابير مؤثر را دشوار ميسازد. بنابراين، بايد ديد چه گروههايي به تعطيلي مدارس اصرار ميكنند ؟
برخي از خانوادهها واقعا نگران هستند و بيم آن دارند كه فرزندان آنها در مدرسه مبتلا بشوند و در اثر ترس در مورد امكان ابتلا و نيز اثرات بيماري فاجعه سازي ميكنند و معمولا از اثرات رواني اين فاجعه سازي غفلت ميورزند.
معلمان و دانشآموزان عزيز ما به دلايلي از تعطيلي استقبال ميكنند. مديران ارشد كشور هم معمولا در اتخاذ تصميم قاطع و قابل اعتماد ناتوان هستند.
در اين شرايط براي اتخاذ تصميم معقول بايد همه جوانب امر را در نظرگرفت .
.به نظر ميرسد بهترين تصميم آماده سازي محيط مدارس و آموزش بهداشت براي رعايت بهداشت و انجام فعاليت آموزشي است.

بايد توجه داشت كه تعطيلي مدارس در كل كشور براي چند هفته مي تواند پيامدهاي زيانباري داشته باشد و در مورد فايده آن ترديد جدي وجود دارد.
يكي از پيامدهاي قابل انتظار نوعي لوث مسئوليت و تضعيف هر چه بيشتر اتوريته نظام مركزي سلامت است.
تعطيلي مدارس تنها به معناي متوقف شدن فعاليتهاي آموزشي نيست بلكه نوعي اعلام فاجعه و توقف بسياري از فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي است. لذا بايد ديد مردم و ساير كشورها چه معنايي به اين امر خواهند داد و چگونه رفتار خواهند كرد."
وزیر آموزش و پرورش در نشست رسانه ای با خبرنگاران در 28 اردیبهشت گفت : ( این جا )
تا کنون بیش از 5 / 12 میلیون نفر از دانش آموزان به این سامانه پیوستند و 98 درصد از مدیران و بیش از 82 درصد از معلمان الان روی این شبکه فعال هستند .
علی رغم گفته های مسئولان در مورد ضریب نفوذ شبکه شاد اما آنان صحبتی در مورد کیفیت آموزش ها نمی کنند . تجربه ناموفق و غیرموثر آموزش های ضمن خدمت و آزمون های آنلاین در سامانه ضمن خدمت فرهنگیان و تاثیر ناچیز آن در توسعه حرفه ای معلمان می تواند مهم ترین دلیل برای ناکارا بودن امتحان غیرحضوری در مدارس باشد .
بدون تردید کیفیت آموزش تاثیر مستقیمی بر افت تحصیلی و نابرابری آموزشی دارد .
از سوی دیگر بیشترین آسیب در این زمینه متوجه مناطق کم برخوردار و محروم است که حتی به اینترنت دسترسی نداشته و از ابزارهای اولیه برای بهره مندی از آموزش های مجازی محرومند .
در همین زمینه مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در هفته آغازین اردیبهشت یک نظرسنجی اینترنتی انجام داد. در این نظرسنجی از دانشآموزان و والدین خواسته شده بود میزان رضایت خود از بازدهی آموزشهای از راه دور مدارس را اعلام کنند. در مدت 5 روز بیش از 20 هزار نفر در این نظرسنجی شرکت کردند و اعداد و ارقامی به دست آمد که زنگ خطری جدی برای تصمیم گیران کشور به صدا در آورد.
15 هزار نفر از شرکتکنندگان در نظرسنجی مخاطب مدارس دولتی بودند که 61 درصد از این تعداد (حدود 10 هزار نفر) بازدهی آموزشهای از راه دور را «ضعیف» ارزیابی کردهاند. 23 درصد نمره «متوسط» به این آموزشها دادهاند و مابقی (16 درصد) بازدهی این آموزشها را «خوب» دانستهاند. ( این جا )

از سوی دیگر ؛ برنامه وزارت آموزش و پرورش در اختیاری کردن حضور دانش آموزان در مدرسه و اجباری بودن حضور معلمان و سایر کادر مدرسه فاقد تئوری مشخص در حوزه آموزش موثر بوده و نوعی رفع تکلیف به شمار می آید .
همان گونه که سیاست های یک سویه و آمرانه وزارت آموزش و پرورش در نصب و اجرای برنامه شاد مخالف اصول و سیاست " مدرسه محوری " بود استمرار این وضعیت و اداره بخشنامه ای محیط های آموزشی نیز در تداوم مخالفت با اصل مدرسه محوری است .
مطابق آیین نامه اجرایی مدارس ، " شورای مدرسه " با تعامل سایر ارکان آن صلاحیت تصمیم گیری در این موارد را داراست .

همان الزامات و شرایطی را که رئیس اتاق اصناف تهران برای بازگشایی مشاغل پر خطر اعلام کرده است می توان به صورت دقیق تر و عینی تر در مدارس به کار بست .
" مدرسه " محیط زندگی است و دانش آموزان با تمرین مهارت های زندگی و برخورد منطقی با بحران ها باید خود را برای آینده و زندگی در مقیاس وسیع تر در مقام یک " شهروند " خود را آماده کنند .
معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش از حضوری بودن امتحانات دانشآموزان پایه دوازدهم به دلیل نهایی بودن و شرکت در کنکور و دانشآموزان پایه نهم به دلیل وجود هدایت تحصیلی خبر داده است .
تقسیم آزمون های مدرسه به این شیوه موجب خواهد شد تا برخی پایه ها مهم و برخی دیگر " غیرمهم " جلوه کنند و این در نهایت موجب فرمایشی شدن و یا نمایشی بودن امتحانات در سایر دوره ها و پایه ها خواهد گردید .
ضمن آن که زیر ساخت های لازم و آموزش های کافی در این زمینه به دانش آموزان ، خانواده ها و نیز پرسنل مدرسه و معلمان داده نشده است .
تجربه ناموفق و غیرموثر آموزش های ضمن خدمت و آزمون های آنلاین در سامانه ضمن خدمت فرهنگیان و تاثیر ناچیز آن در توسعه حرفه ای معلمان می تواند مهم ترین دلیل برای ناکارا بودن امتحان غیرحضوری در مدارس باشد .

پژوهشی که در " پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی " منتشر شده و عنوان آن " بررسي تاثير آموزش هاي ضمن خدمت بر عملکرد حرفه اي معلمان شهر شيراز "می باشد نتایج این پژوهش نشان می دهد که دوره هاي آموزش ضمن خدمت روش ها و فنون تدريس، مديريت کلاس و سنجش و اندازه گيري، تاثيري بر عملکرد حرفه اي معلمان در تدريس کلاسي، کلاس داري، ارزشيابي کلاسي و وضعيت تحصيلي دانش آموزان ندارد. ( این جا )
پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش و ستاد ملی مبارزه با کرونا آن است که بر اساس چه مبانی و استدلالی در مورد " مدارس " تصمیم می گیرند ؟
آیا " دیوار مدارس " همواره باید کوتاه باقی بماند ؟
پر رنگ کردن نقش " مدرسه " در راستای اصل " مدرسه محوری " به همراه در اختیار دادن بودجه و اعتبارات لازم و کافی برای اجرای درست و کامل شیوه نامه های بهداشتی در کنار نظارت علمی و جامع می تواند بهترین تصمیم برای ادامه حیات مدرسه در شرایط کرونایی و تمرین مسئولیت پذیری و حقوق شهروندی باشد .
پایان گزارش/
رومينا دختر سيزده سالهاي که با پسري از خانه فرار کرده بود، بعد از دستگيري و بازگرداندن به خانه، توسط پدرش، با داس، در قتلی ناموسي، کشته شده است. چند خبرنگار از صبح تا حالا خواستهاند تحليلم را بنويسم، اما من چند سؤال دارم.
يک. آيا رومينا به حقوق فرزندياش آگاهي داشت؟ آيا او در مدرسه يا هر جاي ديگري در خصوص خشونت خانگي يا هر تهديد ديگري که ممکن است يک دختر نوجوان را تهديد کند آموزش ديده بود؟
دو. آيا رومينا در زمانهاي که سن و سال اولين ارتباطهاي عاشقانه و جنسي به همين حدود سيزده چهارده سال کاهش يافته است، براي مديريت عواطف و احساسات انسانياش آموزشي دريافت کرده بود؟
سه. آيا قانون جامع و کمنقصي وجود دارد که از فرزندان و بالاخص دختران در مقابل خشونتهاي خانگي – از تحقير گرفته تا کودکآزاري، تجاوز جنسي و قتل – دفاع کند؟
چهار. آيا رومينا به مراکز مشاوره، مراجع حقوقي مسئول در زمينه حمايت از حقوق کودکاني که ممکن است در معرض خشونت خانگي قرار گيرند، دسترسي داشت؟ آيا او شماره تلفن مراکزي را که ميتوانستند از او در مقابل خشونت خانگي دفاع کنند، ميدانست؟
پنج. آيا پدر رومينا براي اعمال آنچه خير فرزندش ميدانسته – ممانعت از ازدواج با فرد نامناسب – به مراکز مشاوره يا هر مرجع کمککننده ديگري دسترسي داشته است؟ آيا اين ظرفيت در رسانه صدا و سيما وجود دارد که آزادانه در اين ماجرا ورود کند و از همه جوانب حقوقي، رواني، خانوادگي، جامعهشناختي و ... به مسأله بپردازد و جامعه را نسبت به چنين رخدادهايي آگاه کند و مبدأ گفتوگوي اجتماعي فراگيري درباره اين پديده باشد؟ آيا صدا و سيما اجازه خواهد داشت ابعاد واقعي اين گونه قتلها در ايران را آشکار کند؟
شش. آيا جامعه در حال گذار ايران به اندازه کافي درباره پديدههاي ناشي از تغييرات اجتماعي – از جمله همين بروز زودهنگام احساسات دختران و پسران و ارتباطات جنسي – دانش، خرد و گفتوگو توليد ميکند؟ (همين ديروز در شمال ميدان تجريش، کمي بالاتر از مرکز خريد ارگ، دختر و پسري در همين سن و سال را ديدم که در تاريکي پيادهرو، عاشقانه يکديگر را بغل کرده بودند، پديده تا اين حد عادي شده است.)
هفت. آيا رومينا مدرسه ميرفت؟ آيا نظام آموزش و پرورش ما در قبال بروز چنين مسائلي مسئوليتي دارد؟ آيا معلمان و مديران مدرسه مسئوليت داشتند وضعيت روحي او را زير نظر داشته و نسبت به بروز واقعهاي نظير فرار او با يک پسر حساسيت نشان دهند؟
هشت. آيا پليس به ابزارهاي قانوني لازم براي بررسي شرايط روحي و رواني اعضاي خانواده و ممانعت از بروز خشونت احتمالي مجهز است؟
نه. آيا پليس، بهزيستي، قوه قضائيه و ... مجازند آمارهاي قتلهاي ناموسي را منتشر نکنند و به گونهاي عمل کنند که گويي اين چنين وقايعي در کشور رخ نميدهند؟

ده. آيا کساني که نقشي در توقيف نُه ساله فيلم «خانه پدري» (با محوريت قتل ناموسي) – فقط به عنوان ابزاري براي طرح مسأله و نمادي از گفتوگوي اجتماعي درباره پديده قتل ناموسي - داشتند و حتي پس از صدور مجوز اکران، باز هم آنرا از اکران بازداشتند، نقش و مسئوليتي در اين گونه قتلها دارند؟ آيا آنها به جز پنهان کردن اين رخدادها و پاک دانستن جامعه از اين گونه وقايع، راهبرد و راهکار ديگري هم براي جلوگيري از تکرار اين وقايع دارند؟
يازده. آيا اين ظرفيت در رسانه صدا و سيما وجود دارد که آزادانه در اين ماجرا ورود کند و از همه جوانب حقوقي، رواني، خانوادگي، جامعهشناختي و ... به مسأله بپردازد و جامعه را نسبت به چنين رخدادهايي آگاه کند و مبدأ گفتوگوي اجتماعي فراگيري درباره اين پديده باشد؟ آيا صدا و سيما اجازه خواهد داشت ابعاد واقعي اين گونه قتلها در ايران را آشکار کند؟
دوازده. سياست و جامعه ايران امروز تا چه زماني ميخواهد يا ميتواند وضعيت «سکس» و «امر جنسي» را زير فرش جارو کرده و چنان با آن روبهرو شود که گويي وجود ندارد يا بهسامان است؟ نظريه سياست بدن و مواجهه با امر جنسي در اين کشور که سياست اجتماعي و فرهنگي بر اساس آن تدوين ميشود چيست؟ کجا درباره آن بحث شده و جامعه در جريان آن قرار گرفته است؟
بنياد خِرَد جنسي اين جامعه چيست و کجا و چگونه اين خرد بررسي ميشود؟ سياست اجتماعي امر جنسي در جامعه ايراني چگونه وضع ميشود؟
سيزده. سياست رسمي حکومت براي حفاظت از کودکان، زنان و قربانيان خشونت خانگي چيست؟ آيا سندي بالادستي براي مهار اين پديده وجود دارد؟
قتل رومينا ريشههاي اجتماعي، سياسي و سياستي دارد که اگر کاوش نشوند، دردي درمان نميشود. بُهت، حيرت و گريستن بدون پرسش و پاسخ مطالبه کردن، بيفايده است.
کانال شخصی