عنوان دو پژوهشی که در درس جامعهشناسی شهری با دانشجویانم پیش میبرم « خانه و کرونا» و « شهر و کرونا» است. دانشجویان در این تحقیق به طرق مختلف تلاش میکنند تا با افراد مصاحبۀ عمیق داشته باشند و تجربۀ آنان را دربارۀ «از شهرراندگی» و «درخانه ماندگی» و به طور خاص، کاهش ارتباط با جامعه بشنوند.
به تدریج یافتههای برخی از مصاحبهها را مرور و بررسی میکنم. در لابهلای سطور و گفتههای مصاحبهشوندگان، به ویژه آنان که تحصیل کردهاند، نوعی اضطراب از مواجهشدن با جامعۀ پساکرونایی مشاهده میشود. منظور آنکه در وضعیت فعلی افراد عالما و عامدا از همدیگر فاصله میگیرند و سیاست «جداییگزینی» را برگزیدهاند ولی احساس و برداشتشان آن است که در این دوران مهارتهای اجتماعیشان به تدریج رو به تحلیل میرود. آنان نگراناند که در عصر پساکرونایی نتوانند همچون گذشته با جامعه ارتباط برقرار کنند. برخی از آنان از هم اکنون نشانههای اضطراب از حضور در جمع، نه به دلیل ویروس کرونا، بلکه اضطراب از مواجهه با سایر افراد بهویژه جمعهای چندنفره را در خود میبینند. نوعی عشق و نفرت، نوعی آشنایی و بیگانگی، نسبت به جامعه در خود می یابند به این معنا که همزمان هم دلشان برای جامعه (در برداشتی کلی) تنگ شده است و هم از مواجه با آن واهمه دارند.
جدای از این پژوهش، این یافته را به شکل جستهگریخته از زبان دوستان و آشنایان نیز میشنوم. برخی از آنان تصدیق میکنند که وقتی در جمعهای محدود خانوادگی هستند خیلی زودتر از گذشته خسته و دلزده میشوند و ترجیح میدهند تا زودتر به خلوت و حصار خود بازگردند. حتی برخی از والدین، به ویژه والدین تکفرزند، در خصوص فرزندشان دچار نگرانیهای جدی شدهاند. آنان بر حسب شواهدی که میبینند معتقدند که با ترک مهدکودک و با دور شدن از بازیهای کودکانه، کودکانشان کمتر از گذشته حرف میزنند و به ظاهر درونگراتر شدهاند.
در فیلمهای سینمایی، در زندگی نامهها و در کتب خاطرات نیز «جامعههراسی» و «جامعهستیزی» پس از زندگی طولانیمدت در یک فضای محدود و خاصِ اجتماعی نظیر اردوگاه و زندان، و یا زیستن در دورانی خاص نظیر جنگ یا قحطی، بازگو شده است. به یک معنا، از منظر اجتماعی، همان گونه که «فوبیای فضای بسته» وجود دارد در دوران پساکرونا «فوبیای فضای باز» نیز قابل تأمل و بررسی است.
با مرور چنین یافتههایی این سؤال جدی شکل میگیرد که آیا تجربۀ زیستن در جامعۀ کرونازده، موجب خواهد شد تا شاهد ظهور افرادی خلوتگزین، انزواطلب و در برداشتی بدبینانه، افرادی «جامعهگریز» باشیم؟
با توجه به آنچه بیان شد به نظر میرسد که توانبخشی و توانمندسازی برخی گروههای اجتماعی می تواند مورد توجه متخصصان علوم تربیتی، روانشناسان و رسانههای جمعی باشد.
فردین علیخواه|گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان
نظرات بینندگان
می اندیشم که الان جامعهفارسی به قدری ناسالم و
مشمیزکننده شده که گنج عزلت گزیدن ، به از به باد دادن
سر سبز و رفتن به راه باطل است.اخلاق چه از نوع دینی،
غیر دینی ، کانتی یا غیره همه بر باد فنا رفته و جملگی در
حال تسمه کشیدن از گرده هم به سر بریم.