چندی پیش خبری از « محسن حاجی میرزایی » وزیر آموزش و پرورش منتشر گردید مبنی بر آن که : « معلمان غیررسمی بعد از سال ۹۲ استخدام نمیشوند » .
در خبر چنین آمده بود :
« محسن حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش درباره تقاضای معلمان غیررسمی که بعد از سال 92 با آموزش و پرورش همکاری میکنند، برای استخدام اظهار کرد: قانون درباره افرادی که بعد از سال 92 به اشکال مختلف با آموزش و پرورش همکاری کردند تعهد ایجاد نکرده است.
توصیه بنده به افرادی که در این سالها با آموزش و پرورش همکاری کردند این است که در آزمونهای مربوطه شرکت کنند یعنی اگر لیسانس دارند در آزمون ماده 28 و اگر دیپلم هستند از طریق دانشگاه فرهنگیان وارد آموزش و پرورش شوند.
وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به این پرسش که برخی از این افراد سنشان بالا رفته و نمیتوانند در آزمون استخدامی یا دانشگاه فرهنگیان متقاضی شوند، گفت: روزی که این افراد به آموزش و پرورش آمدند، آگاه بودند تعهدی برای استخدام آنها وجود ندارد و این افراد باید قید استخدام را بزنند. »
این خبر در بسیاری از شبکه ها ، کانال و گروه های اجتماعی چرخید اما من یادداشت و نقد جدی و مستندی را در این مورد مشاهده نکردم .
به نظر می رسد آن هایی هم که این خبر را برجسته کردند بیش تر به جهت آن بود که به نوعی " وزیر ستیزی " و " مدیر گریزی " خود را برای فربه تر کردن هر چه بیشتر " پوپولیسم ایرانی " و در جهت " تایید بی قید و شرط دیگران " و سندرم " همرنگی با جماعت " به معرض نمایش بگذارند بدون آن که حتی زحمت فکر کردن در مورد تحلیل و تعلیل این تصمیم را به خود بدهند .
چرا وزارت آموزش و پرورش پیش از کرونا و در هنگامه « بحران کمبود معلم » و یا بهتر بگوییم : « سونامی فقدان معلم » بی پروا چنین سخنانی را در حوزه عمومی بیان نمی کرد ؟ بحران کمبود معلم زمانی معنا و مفهوم پیدا می کند که این وزارتخانه موظف به تشکیل کلاس های حضوری و فرستادن معلم به کلاس درس باشد .
چه اتفاقی افتاده است ؟
چرا امسال و در میانه « بحران کرونا » مسئول و یا مدیری در آموزش و پرورش حرفی از کمبود معلم و یا خالی بودن کلاس نزد و یا نمایندگان مجلس وزیر آموزش و پرورش را به این علت مورد پرسش و یا استیضاح قرار ندادند ؟
« مصطفی قادری » در کانال « نوفهمی در مطالعات برنامه درسی » در یادداشت کوتاهی چند پرسش مطرح می کند اما این استاد دانشگاه هم وارد تحلیل و چرایی این موضوع نمی شود .
ایشان می پرسد :
« چرا همه معلمان حق التدریس حتی کسانی که مدارک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای مرتبط با آموزش و پرورش دارند را استخدام نمی کنیم؟ چه بهانه ای برای استخدام نکردن اینها داریم؟
چرا نسبت به حقوق اولیه ی این افراد که تمام وقت برای فرزندان ما کار می کنند، در همین مدت همکاری محدود، طبق ضوابط و آیین نامه های قانون کار رفتار نمی کنیم؟
در کجای دنیا پدیده ای به نام «معلم حق التدریس» داریم و تازه این چنین ناامید و بی پناه که حقوق وی لابه لای ساختار کلان آموزش و پرورش و سیاست معلم آزاری دولتها دفن شود؟
چرا معلمان حق التدریس را چندین سال پیاپی در حالت بی مهارتی و فقدان امنیت شغلی رها کرده ایم و نگاهی به اثرات منفی این وضعیت نمی کنیم؟ »
برای تحلیل این مساله باید کمی به عقب بازگردیم .
« صدای معلم » در گزارشی به تاریخ سوم شهریور 1399 نوشت : ( این جا )
« معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش در آخرین اظهار نظری که در مورد وضعیت ساماندهی نیروی انسانی در پاسخ به پرسش ایسنا که آیا طرح معلم تمام وقت و ثبت نام از متقاضیان سال تحصیلی پیش رو نیز ادامه می یابد؟ گفته است :
طرح معلم تمام وقت با توجه به برقراری فوق العاده ویژه خرداد ماه دیگر از کاربرد خارج شده است.
در بخش دیگری از این گزارش آمده بود :
« با شیوع کرونا و تعطیلی مدارس از ابتدای اسفند 1398 و برگزاری اکثریت کلاس ها به صورت " غیرحضوری " به نظر می رسد که نگرانی وزارت آموزش و پرورش و مسئولان آن برای بحران کمبود معلم تا حد بسیار زیادی برطرف شده است .
بحران کمبود معلم زمانی معنا و مفهوم پیدا می کند که این وزارتخانه موظف به تشکیل کلاس های حضوری و فرستادن معلم به کلاس درس باشد .
حال اگر کلاس های مدارس تعطیل باشند و وضعیت مطابق تمایل مسئولان این وزارتخانه مبنی بر تاکید بر استمرار آموزش غیرحضوری ادامه یابد ؛ چه بسا وزارت آموزش و پرورش در آینده ای نزدیک با بحران " معلم مازاد " هم رو به رو شود !
اگرچه مطابق تجارب جهانی و مدل بازگشایی مدارس در کشورهای توسعه یافته ، محور سیاست گذاری آموزش بر تشکیل کلاس های حضوری و استمرار آموزش غیرحضوری به عنوان فقط " یک مکمل " مورد تاکید است اما به نظر می رسد کرونا در آموزش و پرورش ایران کاربردی دیگر یافته و توانسته تا حد زیادی مانع عیان شدن بیشتر سیاست های ناکارآمد ، غیرکارشناسی و روزمره این وزارتخانه حداقل در حوزه " مدیریت منابع انسانی " گردد .
حال پرسش « صدای معلم » آن است که آیا همان سیاست فریب معلمان در زمینه طرح معلم تمام وقت قرار است در حوزه " مدیریت منابع انسانی " و به بهانه کرونا دوباره تکرار شود ؟
این پرسشی راهبردی و قابل تامل نخست برای " معلمان " است که مصالح آموزش و پرورش را بیش از هر چیز مقدم بر منافع آنی و ناپایدار بدانند . »
اسفندیار چهاربند رئیس مرکز برنامهریزی و نیروی انسانی وقت آموزش و پرورش در سال 97 اعلام کرد : تا سال 1401 خروج نیرو از آموزش و پرورش خارج از عرف متداول است . در سال 97 حدود 65 هزار نفر مشمول بازنشستگی هستند که پیشبینی میکنیم 55 هزار بازنشسته شوند و اگر بدین صورت که تا امروز بوده واکنش نشان داده شود شدت کمبود نیرو تا سال 1399 آموزش و پرورش را از پا در میآورد!
چهاربند رئیس مرکز برنامه ریزی و نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش 8 اردیبهشت 1397 گفته بود : ( این جا )
« 35 سال است که در آموزش و پرورش با شاخصهای نیاز توافق نکردهایم و این دولت و آن دولت ندارد. مشکل ما در آموزش و پرورش این است که مسائل را با عینک سیاسی میبینیم و باید فارغ از گرایشهای حزبی و سیاسی باید به نیازهای این دستگاه توجه داشت. برخی دوستان سفارش میکنند برخی از این آمارها را نگویید اما چرا نباید بگوییم ؟
باید واقعیتهای آموزش و پرورش را شفاف بگوییم .
اگر قرار است 370 هزار نفر تا سال 1400 بازنشسته شوند اقتضائات تامین آن بر عهده ما نیست و این افراد به حجم بار صندوق بازنشستگی اضافه میشوند از سوی دیگر استخدام نیروی جدید بار مالی را به همراه خواهد داشت. فقدان " سازمان نظام معلمی " در سپهر آموزش ایران موجب شده است تا امنیت و ثبات شغلی معلم ایرانی پیوسته در معرض خطر و توام با ریسک باشد چرا که آموزش واقعی و اصیل ، « معلم حرفه ای » می طلبد و معلم حرفه ای و سازمان نظام معلمی در یک جریان پوششی و علمی مکمل یکدیگر خواهند بود .
چگونه میشود با تعدیل شاخصها و نیازها انتظار کیفیت را داشت و این زنگ خطر است و دیگر نمیپذیریم که بحران کیفیت را به ما هشدار دهند و آستانه تحمل را طی کردهایم و هیچ دستگاهی نمیتواند 194 هزار نفر کمبود نیرو را از داخل خود تامین کند.
اگر قرار است الکترونیکی کردن خدمات بدنه دولت را کاهش دهد این مسئله در آموزش و پرورش نمیتواند اتفاق بیفتد و آموزش الکترونیک نمیتواند جای آموزش معلم را بگیرد. »
به نظر می رسد ایده جایگزین کردن « آموزش مجازی » به جای « آموزش حضوری » سال ها پیش از بحران کرونا به ذهن تصمیم گیرندگان و تصمیم سازان در آموزش و پرورش خطور کرده بود اما ظهور کرونا بهانه ای شد تا بدون کم ترین مخالفت و حتی در سایه استقبال عمومی و گرم بدنه آموزش و پرورش یعنی " معلمان " جامه عمل بپوشد .
در واقع ؛ وزارت آموزش و پرورش و سایر نهادهای مرتبط با این دستگاه که از بی برنامگی و روزمرگی مزمن رنج می برند توانستند پیامدهای بحران مدیریت چند دهه ای خود و عوارض مخرب آن را در میانه کرونا پنهان کرده و سونامی کمبود معلم را تا حدی به تاخیر بیندارند .
به نظر من ؛ علت استقبال معلمان هم از این وضعیت و تعطیلی کلاس ها بیشتر ریشه در " فرهنگ تنبلی " دارد اما چه باید کرد که در فرهنگ ایرانی ، آینده جایگاهی ندارد و فقط "حال " را می نگریم و بس .
چو فردا شود ، فکر فردا کنیم ( 1 )
( این بحث بسیار محل مناقشه است . مهم ترین دلیل طرفداران تعطیلی مدارس که البته در میان معلمان هم گرایش غالب دارد حفظ سلامت و جان است . اما نگارنده این حس بیان شده را ناشی و برآمده از صداقت نمی داند و موارد بسیاری می توان بیان کرد که خلاف آن را در جریان آموزش نشان می دهد . در این مورد در آینده به تفصیل خواهم نوشت )
در این بازه زمانی کم نبودند معلمان و کادر آموزشی که با صدای معلم تماس می گرفتند و به " در اختیار گذاشته شدن " توسط مدیران مدارس به اداره آموزش و پرورش انتقاد می کردند .
نباید فراموش کرد ؛
مدیر مدرسه زمانی که آموزش حضوری در جریان باشد و کلاس ها دایر باشند باید نگران تامین معلم و حضور آنان در کلاس باشد اما در آموزش مجازی چنین مسائلی حداقل عیان نیست و می توان آن را تا حدی مدیریت و یا به قول معروف " ماستمالی " کرد .
آموزش مجازی در ایران تعریف علمی ، استاندارد و پایداری ندارد . همان گونه که در دوران پیشا کرونا استفاده از هر گونه ابزار هوشمند مانند موبایل ، تبلت و... در مدرسه در خطوط قرمز جای می گرفت و ممنوع بود ؛ این گونه تاکید افراطی بر آموزش الکترونیکی و تعطیل کردن آموزش حضوری در دوران کرونا هم چندان قابل اعتنا و اعتماد نمی تواند باشد با تصریح این نکته که آموزش مجازی محدودیت های آموزش حضوری مانند تراکم کلاسی را ندارد . ضمن آن که شواهد و داده ها نشان می دهند که آموزش مجازی در نظام آموزشی ایران به بارگذاری چند فایل صوتی ، تصویری و نیز چت روم در شبکه ناقص و غیراستانداردی مانند شاد محدود و محصور گردیده است و انجام این قبیل امور هم نیاز به " معلم حرفه ای " در اکثر موارد ندارد .
حتی شاید در آینده نیازی به این همه معلم پراکنده و طلبکار هم نداشته باشند و این قبیل امور را می توان به صورت شبکه ای ، خوشه ای و... در قالب پیمانکاری و سایر صور انجام کار به راحتی سامان داد .
این قبیل اقدامات احتمالی در آینده که امکان وقوع آن هم بالاست و تجارب پیشین هم موید این مدعاست در قالب سیاست هایی مانند کوچک سازی ، بهره وری ، چابک سازی و... قابل توجیه خواهند بود .
و اما از همه این ها گذشته باید به این اصل مهم و لایتغیر باید توجه داشت که تعلیم و تربیت واقعی و رشد ناشی از فرآیند آموزش فقط در " کلاس " و در مواجهه حضوری و در قالب پرسشگری و گفت و گوی اقناعی رخ می دهد .
در جریان آموزش حضوری است که سایر کارکردهای مدرسه مانند جامعه پذیری ، ایجاد و رشد مهارت های زندگی ، همبستگی اجتماعی ، توجه به بهداشت روان و پویایی آن و... مجال طرح و بالندگی می یابد .
اگر در مدرسه ما و در جریان عادی چنین کارکردی رخ نمی نماید مشکل از فلسفه مدرسه و کارکردهای جهان شمول آن نیست .
مشکل از ماست که با نگرش و عملکرد خود مدرسه را به گند کشیده و آموزش را در مفهوم و عمل لوث کرده ایم.
اگر جز این بود جوامع توسعه یافته و حتی در حال توسعه هزینه ها و مصائب آموزش حضوری را نمی پذیرفتند و بر آن تاکید نمی کردند .
آیا آن کشورها که البته در این نوع " آموزش ها " بسیار از ما جلوترند نمی فهمند و یا متوجه نیستند که مثل ما " شادی " درست کنند و این همه به خود زحمت ندهند ؟
و اما نکته ی مهم تر در مورد امنیت شغلی معلم ایرانی فقدان تشکل ها و اتحادیه های معلمی برای حمایت از حقوق قانونی و صنفی آنان است درست بر عکس کشورهای دیگر جهان به ویژه توسعه یافته که این تشکل ها حضوری قدرت مند و تعیین کننده دارند .
از سوی دیگر ؛ فقدان " سازمان نظام معلمی " در سپهر آموزش ایران موجب شده است تا امنیت و ثبات شغلی معلم ایرانی پیوسته در معرض خطر و توام با ریسک باشد چرا که آموزش واقعی و اصیل ، « معلم حرفه ای » می طلبد و معلم حرفه ای و سازمان نظام معلمی در یک جریان پوششی و علمی مکمل یکدیگر خواهند بود .
جالب است که تشکل های مدعی با پسوند " صنفی " در 9 ماه گذشته دائما بر طبل تعطیلی مدارس کوبیده و با برجسته کردن اخبار فوت دانش آموزان و معلمان سعی کرده اند تا وضعیت غالب تعطیلی مدرسه در وضعیت ثابتی بماند .
این افراد و جریانات بیشترین کمک و مساعدت را به آن مدیران و مقامات ناکارآمد کرده اند که پیش از این وصف آن رفت .
آیا معلمان به این مسائل اصلا فکر می کنند ؟
آیا معلمان بر سبیل " عادت " تصور می کنند با هر چیزی ولو آن که منطق و تفکری در آن نهفته باشد مخالفت و لجاجت کنند فقط برای آن که خود را اثبات کنند ؟
معلم اندیشه ورزم آرزوست ...
( 1 )
محمد مظفر سرسلسله مظفریان در قرن هشتم به شیراز لشکر کشید. فرمانروای آن زمان فارس، ابواسحاق بود؛ وی مردی عیاش و به حکومت بی توجه بود. نقل است که هر چه به او گفتند برای نابودی مهاجمان باید فکری کرد، ثمری نداشت و وی فقط به فکر عیاشی بود و به حرف اطرافیان توجهی نمی کرد. تا این که یکی از وزیران او را به بهانه ای به پشت بام قصر برد. ابواسحاق از بالای بام لشکر محمد مظفر را دید و تبسمی کرد و گفت: این محمد مظفر ابله مردکی است که در چنین نوبهاری عیش را بر خود و ما حرام کرده است و سپس این بیت را خواند:
همان به که امشب تماشا کنیم ؛ چو فردا شود فکر فردا کنیم
و آن گاه از بام به زیر آمد. اما پس از اندک زمانی محمدمظفر موفق شد که شیراز را فتح و ابواسحاق را سرنگون کند. از آن زمان این مصرع «چو فردا شود فکر فردا کنیم» به واسطه عاقبت شوم ابواسحاق به عنوان مثل مطرح شد تا دیگران بیاموزند که از امروز باید به فکر فردا بود. ( این جا )
( کلیپ ویدئویی را مشاهده فرمایید )
نظرات بینندگان
آقای احمد
از این که در مطالب سایت مشارکت دارید و نظر می گذارید سپاسگزارم .
اما همان گونه که در نوشته ام ؛ این جا مخاطب بیشتر توده یعنی "معلمان " هستند .
معلمان خود به این وضعیت تن داده اند .
البته نقش مدیریت کلان بسیار مهم است اما تا همراهی بدنه نباشد آن ها نمی توانند کاری را به پیش ببرند .
به نظرم ؛ وقت آن گذشته که همه چیز را به بالا و تقدیر و... فرافکنی کنیم .
برای اصلاح بینیادین باید ابتدا با خودمان صداقت داشته باشیم و مسئولیت و نقش خود را در این ناکارآمدی ابتدا " تعریف " و سپس بپذیریم .
پایدار باشید .
دوما- دولت آینده بهتر است کمی دست و دلباز باشد و با اجرای طرح بازنشستگی پیش از موعد، زمینه خروج معلمان بی انگیزه و مسن و بیمار و ...را فراهم کرده و اقدام به استخدام جوانان و نیروی تازه نفس بکند.
سوما- سی سال حقوق معلمی اگر یکجا هم پرداخت شود، کفاف خرید یک آپارتمان را نخواهد داد! اگر معلمان را اخراج هم بکنند ضرر چندانی نخواهند کرد!!!و در واقع خدمت معلمان به دولت و مردم بسیار بسیار بسیار فراتر از عایدی آنها از شغل معلمی است
سلام
1- هر چیزی ، چاره ای دارد . این که کسی بگوید " مجبورم " نوعی ساده سازی مساله و توجیه است که البته ایرانیان در این زمینه تبحر خاصی دارند .
2- معیار برای کارآمدی فقط " سن " نیست .
عوامل دیگر هم نقش دارند .
به عنوان مثال ؛ چند نفر از دانشجو معلمان و یا" نو معلمان " در مورد مطالبات خود در رسانه ها قلم می زنند ؟
من 32 سال معلمی می کنم اما از این حرفه خسته نشده ام و در کنار حرفه معلمی هم خود را در رشته تدریس به روز می کنم و هم این رسانه را اداره می کنم .
بسیاری از معلمان چه جوان و چه غیرجوان حتی توانایی اداره یک کلاس را هم ندارند .
3- کسی را با " زور " معلم نکرده اند .
اگر کسی احساس می کند انگیزه ای برای این کار ندارد بقا بر این حرفه هم خیانت در درجه نخست به خودش هست و دوم به دیگران و جامعه .
معلم باید مطالبه گر و پرسشگر باشد و برای حقوق قانونی خود بایستد نه این که فقط توجیه کند .
پایدار باشید .
همکار محترم
خوبید ؟
اگر سیستم مطلوب بود که من دیگر این مطلب را نمی نوشتم و هشدار نمی دادم !
مهم این است که نباید نسبت به اوضاع و وقایع " بی تفاوت " بود و در اینرسی سکون استحاله شد.
از نظر من ؛ سکوت با هر بارمعنایی نشان از تایید وضعیت موجود را دارد .
در حوزه مطالبه گری اگر دنبال تایید دیگران باشیم به جایی نخواهیم رسید .
پایدار باشید .
ببخشيد نظرم مربوط به اين پست نيست. مربوط به درخواستم است كه خانم يا اقاي "علي ياري" گذاشته و از معلمان درخواست كرده كه ايشان را با تكميل يك پرسش نامه در رابطه با رتبه بندي معلمان، كمك كنند. از اين پژوهشگر خواهش مي كنم طبق عرف پژوهشي، در شروع درخواست صوتي، خود را كامل معرفي كنند، نام استاد راهنما و دانشگاه محل تحصيل و رشته يا گرايش تحصيلي خود را بگويند. بعد انتظار داشته باشند معلمان گرامي، پرسش نامه را تكميل كنند.
با تشكر
خانم زهرا گویا
سپاس از نظر شما .
به خانم " علی یاری " نظر شما منعکس شد .
پایدار باشید .
سی سال حقوق معلم، اگر یکجا هم به او پرداخت شود پول خرید یک واحد آپارتمان یا ماشین روز نخواهد بود! در واقع معلمان صد برابر دریافتی خود به دولت و ملت، خدمت ارائه می دهند!
آقای شهاب
چه بسیار معلمان و همکارانی بودند که صدای معلم را در ماه های گذشته متهم به خیانت ، بی توجهی به سلامت و... می کردند .
اما چه باید کرد در کشوری زندگی می کنیم که نامش " جهان سوم " است و اکثریت فراتر از " نوک دماغ شان " را قادر به رویت و رصد نیستند .
پایدار باشید .
در حالی که مشاغل دیگر مثل پزشکان و وکلا و بساز بفروش ها و دلالان و ....در طول یک ماه به اندازه سی سال یک معلم درامد دارند و کسی آنها را نمی بیند.
اصولا میزان خدمت معلمان به دولت و ملت ، هزار برابر ، حقوقی است که دریافت می کنند ولی حیف!!!
دغدغه شما را ارج می نهم وبابت دور اندیشی وحزم اندیش شما ممنونم.
ولی به نظر من قدری بد بینانه به امور نگریسته اید. نظر آقای وزیر آ.وپ. در مورد عدم استخدام نیروهای غیر از دانشگاه فرهنگیان ومشمولین ماده 28 به خاطر نداشتن مستندات قانونی است. چونقانون دولت را موظف به استخدام نیروهای قبل از سال 92 مکلف کرده که همین هم را آ.وپ.با اکراه قبول کرده وچاره ای ندارد .واین ربطی به داستان کرونا وآموزش مجازی ندارد.
البته داستان معلم تمام وقت را می شود تا حدودی به آموزش مجازی ربط داد.البته آن هم قطع نشده است.
به نظر من داستان کرونا وتعطیلی مدارس مثل دولت بو اسحاقی مستعجل و موقتی است واز سر اضظرار واکل میت است ودوباره مدارس باز خواهند شد وبدیلی هم برای آن نخواهیم داشت.
اما داستان خصوصی سازی وپیمان کاری آموزش ما را بد جوری از ریسمان سیاه سفید این خرس های دم بریده ترساند ه که به فکر چنین سناریو های سودا گرانه ای هم بیفتیم.
آقای داود
از محبت شما سپاسگزارم .
1- سعی می کنم در تحلیل مسائل و رویدادها به فکت ها و جریانات رخ داده توجه کنم و با احتیاط با آن ها برخورد کنم .
حال شما نامش را هر چه می خواهید بگذارید .
2- بحث فراتر از این حرفهاست .
البته دعوای استخدام در آموزش و پرورش از حد یک مساله عادی فراتر رفته است .
3- کرونا ماهیت و چهره اصلی جریانات را هم در آموزش و پرورش و هم در جامعه عیان کرد .
مهم ترین نکته این بود که نه چندان معلمان اندیشه ورزی داریم و نه چندان مدیران کارآمد و دلسوز .
البته این دو یکدیگر را در یک جریان هم پوشانی تکمیل می کنند .
در برابر مسائل باید با استدلال و تحلیل برخورد کرد .
نباید نسبت به مسائل نگاه سطحی و روزمره داشت .
همین یک سوال کافی است که چرا به گفته آقای چهاربند ، امسال کمبود معلم ، آموزش و پرورش را از پای نینداخت ؟!
مهم ترین پیام من در این مقال ، اشاره به " معلم حرفه ای " بوده است و الا معلم کارمند چه در زمان کرونا و چه پس از آن همان گونه که قبلا هم بوده است ؛ نقشی فراتر از یک ضبط صوت و ماشین تدریس ایفا نکرده است .
کرونا آزمونی فیصله ساز و بزرگ برای آزمایش میزان " صداقت " در میان مدعیان حرفه معلمی بود .
مهم حفظ هویت و استقلال مدرسه بود که من کم تر فرد پای کاری برای آن یافتم .
پایدار باشید .
آقای جواد
من متوجه منظور شما نشدم .
1- مجرم کیست ؟
2- جرم چیست ؟
3- جلاد کیست ؟
4- کدام فرد و یا مقام به عنوان " قاضی " این حکم را صادر کرده است ؟
و...
دوست عزیز
من آموزش مجازی را در ایران آسیب شناسی کرده ام و نظرم را گفته ام .
استدلال شما چیست ؟
کدام حمایت از دولت ؟
من که این جا نظر وزیر آموزش و پرورش و سایر همکاران وی را نقد کرده ام .
پایدار باشید .
سلام
1- آموزش و پرورش شرکت نیست .
2- امیدوارم در این مورد ذهن شما هنگ نکرده باشد و با آگاهی و دانش بنویسید .
3- پیام من واضح و شفاف نوشته شده است .
با دقت مطالعه فرمایید .
هر چه می گذرد به این گزاره بیشتر ایمان می آورم که ؛
سقف اندیشه ورزی در آموزش و پرورش " فاجعه " است !
پایدار باشید .
در مورد به خطر افتادن امنیت شغلی نیروهای قراردادی (ازهرنوع آن)با توجه به مسبوق به سابقه بودن آن با شما همداستانم. تعهدی وجود ندارد به علاوه روحیه سرمایه داری ونگاه تانوک دماغ مسوولین به امر آموزش والبته فقدان معلم حرفه ای در میان ما معلمان وصندوق خالی دولت گزک بدست مسوولین خواهد داد.تا هشدار آقای چهار بند محقق نشود.
اما در مورد معلمان غیر قراردادی که از نظر شما اندیشه ورز نیستند ومقصر در امر تعطیلی مدارس به نظر من خیلی مقرون به واقعیت نیست .فکت های آن بسیار است مثل افزایش استخدام ها در آ.وپ. از طرق گوناگون وتمدید مهلت بازنشستگی وابزارهای تشویقی در این مورد وصد البته نداشتن مستندات قانونی برای تحقق نیات شومی که در سر دارند.
ضمن اینکه قرار نیست تا ابد مدارس تعطیل شوند.
این سر شوریده باز آید به سامان غم مخور...
اما
سلام
اتفاقا پیام من این نبود !
مهم ترین پیام من ، سر بریدن مدرسه توسط نگهبانان آن و سکوت همگانی در برابر این فاجعه بود .
خودکشی دسته جمعی برای ذبح استقلال مدرسه بود در حالی که ته دلشان می دانند که اشتباه کرده اند اما بیان صریح رفتارها و تحلیل آن ها ؛ جامعه عقب مانده ، متوهم و منفعت نگر معلمان را با " خلا هویت " رو به رو کرده است .
معلمانی که با عدد و کثرت هنوز در الفبای مطالبات درمانده اند ...
و صد البته تنها راه برای درمان موقت و مسکن ، رجوع به " مکانیسم های دفاعی روانی " برای استمرار این تخدیر و توهم تاریخی و تحمیلی خواهد بود .
دلیلی برای خوش خیالی وقتی که وقایع چهار دهه پیش روی ماست نمی بینم .
باید واقع بین بود و قوه تفکر و تعقل را پیش روی نهاد .
پایدار باشید .
چند درصد دانش وزیر و حاصلجمع کارشناسان این وزارتخانه به آن دست نیافته اند؟
آموزش مجازی فعلی ،تحقق عدالت آموزشی را به طور جدی و کلی ،با چالش مواجه کرده است.اگر "ایوان ایلیج"به دلیل گسترش و ایجاد فاصله طبقاتی و ترویج سلطه ای که مدارس به آن دامن می زنند ،خواهان مدرسه زدایی و دگرگونی کلی آن در جوامع شده است ،پس امروزه با این فضای فعلی که جدای از مدرسه زدایی بوی معلم زدایی و کتاب زدایی به مشام میخورد ،چه باید گفت.آنانی که خیالشان می رسد این یک موج گذرا است، بسیار موضوع را ساده پنداشته اند و به عواقب آن در سالهای آتی و شکاف تعلیم و تربیت با واقعیات دنیای کنونی در حال و آینده نیندیشیده اند.فقط کافی است که حال و روز دانش آموزان شمال تهران را با حال و روز دانش اموزان سیستان و خراسان جنوبی و دیگر مناطق نابرخوردار مقایسه کنند و وجدان خویش را قاضی نمایند.
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم
از کسی از بد حادثه به معلمی پناه آورده انتظار نقادی و مطالبه گری نباید داشت.محافظه کارترین نیروها در آموزش و پرورش هستند.
عده ای استثنا هستند.