گروه گزارش/
پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران نوشت : ( این جا )
مدیرکل آموزش و پرورش مازندران با بیان اینکه مدیریت ویترینی و نمایشی در آموزش و پرورش نمیخواهیم، گفت: به هیچ عنوان در آموزش و پرورش به دنبال آمارسازی و کارهای ویترینی و نمایشی نیستیم و به طور جدی از معاونتها میخواهم در این حوزه مراقب باشند تا مدیریتشان به مدیریت نمایشی تبدیل نشود.
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش مازندران؛ «علیرضا سعدی پور» ظهر امروز در دیدار با معاون متوسطه آموزش و پرورش مازندران تأکید کرد: در دستگاه تعلیم و تربیت باید طرح و برنامه داشته باشیم و آموزش واقعی را دنبال کنیم نه آموزش نمایشی. مدیریت آموزشی ویترینی به دنبال آمارسازی و کارهای نمایشی است. به هیچ عنوان گزارشهای انشایی مورد قبول نیست و از همه واحدها گزارشهای تحلیلی و واقعی میخواهیم.
مدیرکل آموزش و پرورش مازندران با بیان اینکه در ارائه گزارشها و جمعآوری آمارها بسیار دقت شود، تصریح کرد: یکی از ویژگیهای مدیریت نمایشی برجستگی کار انفرادی است؛ در این مدل مدیریتی افراد میخواهند خود را معروف و مشهور کرده و با آمارسازی های غیرواقعی در صدر اخبار قرار گیرند. اما این از نظر ما مورد قبول نیست. "من"ها باید به "ما" تبدیل شود و کار انفرادی و فردمحور جایش را به کار تیمی و خرد جمعی دهد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود تربیت را امری پیوسته دانسته و گفت: آموزش ابتدایی و آموزش متوسطه باید یک بدنه واحد را تشکیل دهند و در برنامهریزیها با هم هماهنگ باشند. تربیت یک جریان فرهنگی از بالاترین سطح تا پایینترین سطح است که باید به تغییر رفتار بیانجامد. این در صورتی رخ میدهد که یادگیری سطحی نباشد و رشد متعادل و متوازن در دستور کار قرار گیرد. باید رشد و هدایت دانشآموزان را مورد مراقبت قرار دهیم.
سعدی پور ادامه داد: دانشآموزان در متوسطه اول که هدایت تحصیلی نقش برجستهای در آن دارد برای نقشآفرینی و برعهده گرفتن مسئولیتها و مشاغل آینده آماده میشوند. این فرایند تا متوسطه دوم و ورود به دانشگاه و بازار کار ادامه مییابد که باید آنرا به طور جدی مراقبت کنیم. با رشد و پرورش استعدادهای نوجوانان در متوسطه اول مسیر آینده آنها مشخص میشود. »
سخن درست و منطقی را باید از هر فردی پذیرفت به شرط آن که دو عنصر " صداقت " و " عمل " آن را همراهی کنند .
هنوز اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران به آخرین گزارش « صدای معلم » با عنوان : « تهدید اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران بر علیه یک " رسانه " و پرسش های صریح " صدای معلم " ؟! » پاسخی ارائه نکرده است . ( این جا )
در بخشی از این گزارش آمده است :
« پیش از آن که وارد نقد سخنان این مسئول آموزش و پرورش شویم ؛ « صدای معلم » این پرسش اساسی را مطرح می کند که با توجه به سمت اداری این مقام مسئول ، چه نسبتی می توان میان مسائل مالی و پشتیبانی آموزش و پرورش و مقوله مهم " پژوهش " پیدا کرد ؟
پرسش این است که آیا اصولا در ادبیات مدیریتی مسئولان آموزش و پرورش این اصول جایی دارند و یا امور بر اساس " روزمرگی " اجرا می شوند ؟
معنای " برنامه ریزی های متعارف " چیست و تفاوت آن با روزمرگی چیست ؟
شاخص های مهم مدیریت اثربخش و کارا در زمان پیش از کرونا و پس از آن در این اداره کل چه تغییری داشته اند ؟
از تعطیلی مدارس به دلیل شیوع کرونا ، حدود 8 ماه می گذرد .
دستاورد عملکرد مدیریتی اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران علی رغم تاکید وزیر آموزش و پرورش بر اولویت داشتن " آموزش حضوری " ؛ حضور 14 درصدی دانش آموزان در مدارس بوده است .
یا معنای « مدیریت بحران » این است که بر خلاف تجارب جهانی دانش آموزان از آموزش حضوری محروم باشند و سلامت روان و پرورش مهارت های زندگی آنان به حاشیه برود و یا تعطیل شود ؟
اقدامات آن اداره کل در زمینه " بهداشت مدارس " چه بوده است ؟
آیا اگر اقدامات انجام شده در این زمینه کافی بود اعتماد بیشتری برای ترغیب حضور دانش آموزان در مدرسه ایجا نمی شد ؟
به نظر می رسد ساده ترین ، راحت ترین و کوتاه ترین راه برای مدیریت بحران در جامعه ما همان تعطیلی مدارس باشد . »
اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران در بخشی از جوابیه خود آورده است :
« نخست اینکه چنین تحرکات کور و بی مبنایی در پوشش تحلیل رسانه ای، بر مبنای کدام آمار رسمی و تایید شده تکیه دارد و این رسانه از کدام مرجع قانونی به چنین سندی دست یافت که "آمار معلمان معتاد در مازندران چشم گیر است" ؟ رسانه مورد نظر این آمار را از کجا دریافت کرد و مرجع رسمی که چنین آماری را در دست دارد چرا پیش از همه این آمار را به اداره کل آموزش و پرورش مازندران نداد و چرا این گونه خوراک تبلیغاتی برای معاندان فراهم می کنید و ساده انگارانه گل به خودی می زنید؟ انگیزه شما چیست؟ »
« آیا ما به عنوان مسلمان و شیعه علوی که بر آبروی مومن تاکید ویژه دارند، مجاز هستیم با انگیزه های سیاسی و مطامع حقیر دنیایی، اخلاق را زیرپا گذاشته و درخصوص معلمان یا هر صنف دیگری اینگونه بی محابا و بی تقوا ادعای باطل کنیم؟ »
پرسش « صدای معلم » از آن اداره کل آن است که آیا در آن استان " معلم معتادی " رصد شده است ؟
اگر آن اداره کل آمار مشخص و قطعی در این زمینه دارد چرا آن را به افکار عمومی اعلام نمی کند ؟
آیا مطابق " قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات " ( این جا ) هر شخص ایرانی حق دسترسی به اطلاعات عمومی را ندارد ؟
آیا در این زمینه آن اداره کل به وظیفه خود عمل کرده است و با افکار عمومی صادق بوده است که دیگران را متهم به نداشتن صداقت می کند ؟
آیا دانستن جزء " حقوق شهروندی " نیست ؟
آیا اگر هر رسانه و هر شهروندی انتقادی از عملکرد ما بیان کند باید سریع به دنبال " انگیزه " و " نیت " منتقد برآییم ؟
آیا اگر رسانه ای با ادبیات همسان ایدئولوژیک و سیاسی انتقاد کند ؛ از نظر این اداره کل ، گل به خودی زده است ؟
آیا این مسئولان با الفبای رسانه و سواد رسانه ای آشنایی دارند ؟
کجای این حرف ها منطقی ، مستدل و مستند هستند ؟
آیا اگر شهروندی انتقاد کند و ما خوشمان نیاید باید سریع به او برچسب " سیاه نمایی " زد ؟
آیا شهروندان دیگر ایرانی با دین و آیین دیگر حق انتقاد و اعتراض ندارند ؟ کجای این گزاره ها با قانون اساسی و منشور حقوق شهروندی مطابقت دارد ؟
آیا اداره کل آموزش و پرورش مازندران به انتقادات شفاف و شناسنامه دار پاسخ گو می باشد که به دنبال اطلاع از هویت " نویسنده منتقد " می گردد ؟
آیا وظیفه روابط عمومی فقط بوق کردن اقداماتی است که وظایف ذاتی مدیران و مقامات است و منتی بر دیگران نباید گذاشت ؟ »
پایان گزارش/
اگر در خانواده، والدین خیرخواه برای حفاظت فرزندان در برابر خطر، در همهی امور به جای آنان تصمیم بگیرند، این فرزندان تبدیل به کودکان ابدی خواهند شد، آنها هیچگاه تصمیمگیری و حل مسأله را نخواهند آموخت و همیشه نیاز به هدایت و حمایت خواهند داشت. هرگاه مشکلی در زندگیشان رخ بنماید آنها از پدر و مادر توقع حل و فصلش را دارند و تمام عمر مسؤولیت همهی دردها، رنجها، مشکلات و ناکامیهایشان را بر دوش والدین میگذارند.
اگر این کودکان در نقش «کودک مطیع و سازگار» فرو روند منفعل، بیانگیزه، بیابتکار و بیشوق و ذوق خواهند بود، افسردهخو و مهار شده. در سن چهل سالگی هم اگر دچار سرماخوردگی شوند منتظر مادری هستند که با ظرف سوپ داغ وارد اتاق شود و نوازششان کند. و اگر این کودکان در نقش «کودک لجباز و ناسازگار» فرو روند همیشه نافرمان، لجوج، تخریبگر و پرخاشگر خواهند بود. در و پنجره میشکنند، دیوارها را خط خطی میکنند، از چراغ قرمز عبور میکنند و دست در جیب دیگران فرو میبرند! والدین خیرخواه باید آرام آرام مسؤولیتها را به فرزندانشان واگذار کنند، آزادی و حقّ انتخاب بدهند و اجازه بدهند که فرزندانشان اشتباه کنند و از اشتباهاتشان درس بگیرند.
«حکومتهای والدمآب» هم ملّت را کودکانی میبینند که مستعدّ خطا و تصمیمات غلط هستند. این حکومتها، حداکثر مداخله را در امور شهروندان میکنند و حداقل آزادی را برایشان فراهم میکنند؛ نتیجه اینکه شهروندان، کودکانی ابدی باقی میمانند. این تمامیتخواهی بلشویکی مانع از ایجاد سازمانهای اجتماعی مستقل میگردد و خود بزرگترین تهدید برای «مشروعیت» و «کارآمدی» نظام حاکم است چرا که در چنین شرایطی مسؤولیت تمام نابه سامانیها، کمبودها، رنجها و ضعفها به دوش نظام حاکم است و به تدریج تمام شهروندان تبدیل به چشمی متوقع و عیبیاب و زبانی نقبزن و شاکی خواهند شد.
تاریخ نشان داده است که خیرخواهی والدمآبانه نمیتواند یک جامعه را به رشد و رفاه برساند. نه «تمامیتطلبی بلشویکی» توانست شرق اروپا را به بهشت سوسیالیسم برساند، نه «توسعهی آمرانه» رضاشاه و آتاتورک توانست ایران و ترکیه را به «بلوغ فرهنگی» برساند.
«مَن جَرّب المُجَرّب، حَلّت به النّدامة»
گروه رسانه/
به تازگی وزیر علوم ، تحقیقات و فن آوری نامه ای به رهبر انقلاب در مورد دانشگاه فرهنگیان نگاشته است . ( 1 )
این نامه واکنش های مختلفی را در میان دانشجو معلمان ، تشکل های دانشجویی و فرهنگیان ایجاد کرده است .
« محمود مهرمحمدی » سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان که در حال حاضر عضو شورای عالی آموزش و پرورش است مطلبی در این مورد نوشته است .
« صدای معلم » در این راستا گفت و گوهایی را با برخی چهره های علمی و اجرایی انجام داده است که منتشر خواهد گردید .
با عنایت بر نقش بی بدیل « تربیت معلم » و « معلم حرفه ای » در ارتقای کیفیت و جایگاه آموزش این رسانه از همه کنش گران و صاحب نظران برای مشارکت در این حوزه دعوت می کند تا یادداشت ها و مقالات خود را برای صدای معلم ارسال نمایند .
چند سال پیش بود که در جلسه مصاحبه ورودی مقطع دکتری برنامه درسی، یکی از اساتید عزیز از من پرسیدند "برنامه درسی سیار یعنی چی؟! "
آنجا که جواب ندادم هیچ، ماه ها و حتی سال ها در لابه لای هیچ کتاب و مقاله و سایتی و با هر کلید واژه مشابهی که به ذهنم می رسید دنبالش بودم اما هرگز به جواب نرسیدم و این بود که یافتن جوابی برای این سوال شده بود دغدغه همیشگی ذهنم که هر از گاهی در ذهنم می آمد و بی پاسخ ناپدید می شد تا اینکه دیروز یعنی ۵ آذر 99 خبر فوت اسطوره فوتبال دنیا دیگو مارادونا مخابره شد. به جهت علاقه مندی به فوتبال و جایگاه این فوتبالیست در قسمت اعظمی از خاطرات کودکی ام مطالب خبرگزاری های مختلف را دنبال می کردم.
خبرها یکی از یکی عجیب تر و تاثیرگذار تر بود؛ از اعلام ۳ روز عزای عمومی در کشور آرژانتین بگیرید تا تعیین کاخ ریاست جمهوری این کشور به عنوان محل خاکسپاری او. اما یکی از موارد بسیار ناباورانه بود؛ مارادونا در تیم شهر کوچک ناپل ایتالیا که از شهرهای جنوبی و فقیر این کشور است بازی می کرد و استعداد، روحیات و تلاش فردی او را به اسطوره و قدیس شهر تبدیل کرده بود.
از قضای روزگار قرار می شود تیم ملی آرژانتین با مارادونا در یک بازی رسمی ملی به مصاف تیم ملی ایتالیا در شهر ناپل ایتالیا برود. ایتالیایی های ساکن شهر ناپل که علی القاعده باید در این بازی طرفدار کشور خودشان ایتالیا باشند به خاطر تاثیر عمیق مارادونا روی زندگی شان همه ایتالیایی های حاضر در ورزشگاه شهر ناپل، کشور آرژانتین را تشویق می کنند!
به راستی با کدام نوع آموزشی، با کدام کتاب و مدرسه و تدریسی و با کدام برنامه درسی می توان به قدری تاثیرگذار بود که حتی هویت ملی که عمیق ترین لایه ی وجودی یک انسان است را تغییر داد؟
آیا نمی توان یک انسان را به عنوان برنامه درسی در نظر گرفت؟ برنامه درسی که محتوایش نه در مقاله ها و کتاب ها و تحقیقات بلکه تبلور یافته در وجود یک انسان است. برنامه درسی که هیچ شکافی بین تئوری و عمل آن وجود ندارد. از بالا به پایین نیست، و به بهترین شکل روییدنی است. صد البته که مارادونا دارای رذایل اخلاقی زیادی هم بوده کما اینکه برنامه های درسی هم همیشه دچار نواقص و نقاط تاریکی هستند اما ما بخش روشن شخصیت او همچون مهارت بالای ورزشی، آزادی خواهی، استبداد و استعمار ستیزی، مطالبه حق مظلوم از ظالم و ... را در نظر داریم.
به نظرم برخی شخصیت ها را می شود برنامه درسی سیار نامید به این دلیل که در پستوی کتاب ها و مرزها نمی مانند. نوعی برنامه درسی که در کالبد انسانی مجسم شده و هر روز می تواند در یک نقطه از کره خاکی باشد و به اعلاترین درجه تاثیرگذار.
هر نظام آموزشی که بتواند حداقل چند مورد، شده به تعداد انگشتان یک دست از این برنامه های درسی سیار داشته باشد می تواند هویت ملی خود را هم در داخل کشور و هم در عرصه بین المللی تقویت نماید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چه امر پسندیده ای است، هر از چند گاهی و به منظور کمک به همنوعان مان بسیج می شویم.
در دوردست ها، در کوره راه ها، راه های صعب العبور و ... و آنجا که امکانات کمتر به چشم می خورد طی یک عملیات جهادی حضور می یابیم و با همیاری و همکاری گرهی از مشکلات هموطنان خود می گشاییم.
و چه بهتر می شود این بار کارشناسان تعلیم و تربیت شهر را فرا خوانیم، تا دیرتر از این نشده و در مقیاسی وسیع که شامل تمام شهرهای کشورمان چه مملو از امکانات و چه تهی، در حرکت عظیم و داوطلبانه گامی در جهت پیشبرد و ارتقای سلامت اجتماعی در گوشه به گوشه سرزمینمان برداریم . هر چه "سرمایه اجتماعی" مملکتی بیشتر باشد، آن ملت شاد تر، خوشبخت تر و ثروتمندتر هستند.
آه که اگر دست به کار شویم، چقدر حرف برای گفتن و شنیدن وجود دارد و چقدر آموختن .
چه خوب می شود شهر به شهر، روستا به روستا بگردیم، با این تفاوت که این بار مسائل روح و روان انسان ها را دریابیم و سرمایه اجتماعی کشور را که در سراشیب سقوط قرار گرفته، پلکانی فزونی بخشیم.
امروز نه فقط با کمبود آب، بلکه با بحران سرمایه اجتماعی نیز روبه رو هستیم.
سرمایه اجتماعی را بشناسیم؟
سرمایه اجتماعی، در واقع بعد معنوی یک اجتماع است که به زندگی فرد معنی و مفهوم می بخشد .
درست است که مقوله سرمایه اجتماعی ابعاد وسیعی دارد، اما در این مجال اندک می توان نقاط ملموس تر زندگی مردم را مورد توجه قرار داد.
اندیشه اصلی سرمایه اجتماعی این است که خانواده، دوستان و همکاران دارایی مهمی را تشکیل می دهند که یک فرد در شرایط بحرانی از آن بهره می گیرد .
آموزش مهارت های مختلف، ارزش های اجتماعی، رعایت حقوق یکدیگر، قواعد و هنجارهای جامعه، وطن پرستی، مسئولیت پذیری، مشارکت، انتقادگری و انتقاد پذیری، پرورش شهروندانی کنجکاو و خلاق و ... در راستای بالا بردن این سرمایه گرانبها در جامعه است که رابطه معکوسی با هزینه های اجتماعی و اقتصادی کشور دارد. بدین معنی که اگر تراز سرمایه اجتماعی افزایش یابد، هزینه اقتصادی و اجتماعی کمتری به کشور تحمیل می شود.
نگاهی که به آخرین آمار موسسه پژوهشی لگاتوم در سال 2016 با شاخص سرمایه اجتماعی در سطح جهانی می اندازیم، جایگاه ایران را در مقایسه با کشورهای دیگر در وضعیت مناسبی نمی بینیم!
در واقع سرمایه اجتماعی در بطن خانواده و اجتماع است که معنا می یابد .
چنانچه چشمان مان را اندکی باز تر کنیم، به وضوح می بینیم که آسیب های اجتماعی، طلاق، اعتیاد، آزار زنان، ریا، بی اخلاقی، افسردگی، تخریب محیط زیست، جرم و جنایت و ... با سرعتی بیش از پیش در حرکت است .
پر واضح است که افزایش جرم حاکی از افول سرمایه اجتماعی در جامعه کنونی است. وقتی چنین مسئله مهمی پیش رو داریم (کاهش سرمایه اجتماعی) پس چرا آن قدر در آموزش حقوق شهروندی کم کاریم؟!
به نظر می رسد با توجه به اتفاقات این روزهای شهرمان، نه کشورمان و هزینه های گزاف مشاوره روانشناسی و مشکلات رها شده و حل نشده روانشناختی در میان اعضای جامعه، فقدان "سرمایه اجتماعی" بیشتر و بیشتر احساس می شود .
ماندن در ندانستن خطرات را بیشتر و جرایم را شدیدتر می کند. حال که تلگرام، اینستاگرام و شبکه های اجتماعی بی محابا خوراک فکر جوانان ما شده است و امروز نه از پدر و مادر و نه از معلم و استاد، بلکه حتی فرهنگ و هویت مان را در این شبکه ها جست و جو می کنیم وقت است دست به کار شویم، شاید بگویید دیر شده؛ اما می دانم تا خطر بعدی هنوز می توان کاری کرد.(ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است)
یادمان نرود که هر چه "سرمایه اجتماعی" مملکتی بیشتر باشد، آن ملت شاد تر، خوشبخت تر و ثروتمندتر هستند.
کانال خرد و بینش
او اهل تالش بود. تالش در استان گیلان قرار دارد. تالش سرزمین زیبایی است. مردم تالش با اصالت و سخت کوش هستند.
نام این مادر بزرگ فرحنساء بود. او ۱۰۰۰ متر زمین بیشتر نداشت. او آن زمین را برای ساخت مدرسه به آموزش و پرورش داد. خود و دخترش در چادر زندگی میکردند.
مادر بزرگ فرح نسا آنجوح پایه گذار مدرسه کاغذی در تالش در تاریخ چهارم آذر هزار و سیصد و نود و نه در سن هشتاد دو سالگی درگذشت.
حالا وزارت آموزش و پرورش میتواند برای نکوداشت این مادر بزرگ دانا و توانا دو کار انجام دهد. اول؛ درسی با عنوان " درس مادر بزرگ فداکار " در کتابهای فارسی آموزش ابتدایی بگنجاند تا دانش آموزان با فداکاریهای او آشنا شوند و یاد بگیرند که چگونه باید برای کشور فداکاری کنند. (در کتاب های درسی زمان ما ریز علی خواجوی و پطرس فداکار به عنوان دو شخصیت فداکار معرفی شده بودند که ما درس های فداکاری زیادی از آنها آموخته بودیم. گویا هر دو درس از کتاب ها حذف شدند!!)
دوم؛ ساخت مجسمهای به نام "مادربزرگ فداکار" و نصب آن در میادین شهر از جمله شهر تالش و میدانی در نزدیک به وزارت آموزش و پرورش. البته به نظر در اطراف وزارت آموزش و پرورش میدان خالی از مجسمه وجود ندارد، اما میتوان مجسمه او را در میدان مهم دیگری در تهران نصب کرد.
نام و یاد این "مادر بزرگ فداکار" را به خاطر میسپاریم .
کانال دکتر خدیجه گلین مقدم
گروه گزارش/
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« بهمنظور ارتقا آمادگی عمومی برای مواجهه با اثرات زلزله و با توجه به شرایط کرونایی و تعطیلی مدارس استان، بیست و دومین مانور سراسری زلزله و ایمنی ویژه دانش آموزان و اعضای خانواده روز شنبه هشتم آذرماه 1399 در بستر شبکه شاد برگزار میشود. کشور ایران در منطقهای زلزلهخیز در جهان واقعشده است و هرسال رویدادهای لرزهای بزرگ و کوچک متعددی در کشور رخ میدهد که بعضاً تبعات اجتماعی و اقتصادی گستردهای را به دنبال دارند، ازاینرو ارتقای آمادگی عمومی برای مواجهه با اثرات زلزله از اهمیت زیادی برخوردار است.
در راستای ارتقای آمادگی عمومی برای مواجهه با اثرات زلزله از سال 1381 تاکنون، مانور سراسری زلزله و ایمنی در کلیه مدارس کشور به استناد تفاهمنامه مشترکی که در آن سال بین وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت آموزش و پرورش، وزارت کشور و همچنین صداوسیما و جمعیت هلالاحمر مبادله گردید، برگزار شده است. تاکنون بیستویک مانور زلزله و ایمنی در مدارس سراسر کشور برگزار گردیده است، از سال 1394 تغییراتی در برنامه مانور مدارس صورت پذیرفت تا علاوه بر دانش آموزان و مسئولان مدارس، مردم نیز در این فرایند مشارکت داده شوند. چرا مدارس جز دو هفته اول بازگشایی در شهریور که استقبال دانش آموزان و خانواده ها از " آموزش حضوری " در حد قابل قبولی بود با اختیاری اعلام کردن حضور دانش آموزان در مدارس ، آموزش را لوث و در اساس بی معنا و تهی کردند ؟
در رویکرد جدید که با عنوان "مدرسه ایمن – جامعه تاب آور" شناخته میشود، ضمن ارائه آموزشهای لازم به دانش آموزان مطابق با روال جاری، تمهیداتی اندیشیده شده است که سطح آگاهی و آمادگی ساکنین محلههای مجاور مدارس ایمن نیز ارتقا یابد و از ظرفیت این مدارس بهعنوان پایگاه پیشگیری و مدیریت بحران در واحدهای همسایگی در سطح هر محله استفاده شود .
در سال جاری به دلیل شیوع ویروس کرونا و به دنبال آن تعطیلی مدارس و برگزاری کلاسهای آموزشی بهصورت مجازی، امکان اجرای برنامه مذکور و مانور سراسری به شکل یکپارچه میسر نیست، لذا تغییراتی در نحوه برگزاری مانور سال جاری پیشبینیشده است تا دانش آموزان همراه با خانوادههای خود بتوانند اطلاعات لازم را در خصوص ایمنی در برابر زلزله کسب نمایند.
در این دستورالعمل تلاش شده است تا با محوریت ایمنی در برابر زلزله در منازل، اطلاعات جامعی به مخاطبین مانور سال جاری ارائه شود تا با فراگیری آن بتوانند در مقابل زلزله احتمالی از آمادگی لازم برخوردار شوند. بر اساس برنامه تدوینشده، دانش آموزان با مطالعه این راهنما و ارائه آن به اعضای خانواده، ضمن فراگیری نحوه صحیح پناه گیری در منزل، میتوانند اطلاعات لازم را در خصوص مقاومسازی اجزای غیر سازهای نیز کسب نمایند و به اعضای خانواده خود منتقل نمایند تا تمهیدات لازم در حد مقدور برای کاهش ریسکهای موجود در منازل صورت پذیرد.
پیشبینیشده که در روز 8 آذرماه سال جاری همزمان با پخش آژیر زلزله و ایمنی از رادیو سراسری،دانش آموزان در منازل همراه با اعضای خانواده اقدام به پناه گیری و خروج از منزل نمایند .
البته مانور امسال فقط تا مرحله خروج از منزل صورت میپذیرد و سایر برنامههای مرتبط با طرح "مدرسه ایمن – جامعه تاب آور" امسال اجرایی نخواهد شد، همچنین دانش آموزان میتوانند با مستندسازی اقدامات خود (تهیه عکس، فیلم، نقاشی و ...) در برنامهای که بدین منظور توسط سازمان دانشآموزی اعلام میگردد شرکت نمایند. »
معاون امور آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران کشور سال قبل و در 5 آذر 1398 گفته بود : ( این جا )
« چند سالی است که در رویکرد این مانور، تغییراتی دادهایم و تنها هدفمان برگزاری مانور زلزله در مدرسه برای دانشآموزان نیست بلکه هدفمان، درگیر کردن خانوادهها در مبحث زلزله است که بتوانند از ظرفیت مدارس برای مدیریت محلهها استفاده کنند.
مکانیزم این مانور به این شکل است آموزشهایی که دانشآموزان فرا میگیرند، به والدین انتقال و آنها را در جریان کار خود قرار میدهند و مدرسه تبدیل به کانون یا محلی برای شرایط اضطراری میشود که میتوان از زیرساختهایش برای اسکان اضطراری استفاده کرد.
نکته مهم این است که مدارسی برای مانورها انتخاب میشوند که از لحاظ سازه ایمن هستند و در شرایط اضطراری یا بحرانی، کارکردشان را از دست نمیدهند. برخی از معلمان در تماس با « صدای معلم » می گویند که تعطیلی 9 ماهه مدارس موجب تغییر عادات دانش آموزان شده و حتی برخی از آنان تا نزدیکی های ظهر در خواب به سر می برند !
لطیفی گفته بود : در این راستا مانورها در مدارسی برگزار میشود که سازمان نوسازی مدارس، مقاومت آن مدارس را تائید کرده باشد.
استاندارد و مقاوم بودن مدرسه از این جهت برای ما مهم است که در شرایط بحران، مدارس کارکرد خود را از دست ندهند. به طور مثال برخی بیمارستانها و مراکز حیاتی کشور برای شرایط اضطراری انتخاب میشوند که در موقعیت بحران بتوانند خدماتدهی بیوقفه داشته باشند و دستگاههایی که در این مراکز قرار دارند، از کار نیفتند و بتوانند به بیماران خدمات ارائه دهند.
زیرساختی در مدارس وجود دارد که اگر بتوان از این زیرساختها استفاده کرد، مدارس تبدیل به محلهایی میشوند که در شرایط بحران، بیوقفه و با ظرفیت بالا، خدمات ارائه دهند و هدف ما از این مانورها، احیای این ظرفیت مدارس برای امدادرسانی است.
وزارت آموزش و پرورش، پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی، سازمان مدیریت بحران، دستگاههای امدادی مانند هلالاحمر و اورژانس و آتشنشانی با هم این مانور را برگزار میکنند.
در این مانور بیشتر بحث پناهگیری برای دانشآموزان ارائه میشود تا دانشآموزان با کمک خانوادههایی که در این مانور مشارکت کردهاند، بتوانند هم پناهگیری و هم راههای انتقال مصدومان احتمالی به مراکز درمانی را یاد بگیرند.
در گذشته هلالاحمر و اورژانس، کارها و عملیاتهای نمادین و آزمایشی را در این مانور نشان میدادند که فایدهای برای دانشآموز یا خانوادهاش نداشت به همین دلیل ما سعی کردیم آموزشهایی را در راستای آگاهسازی و کاربردی برای این افراد داشته باشیم تا اگر واقعاً دانشآموزان و خانوادههایشان در شرایط اضطرار و بحران قرار گرفتند، بتوانند حداقل از خودشان دفاع کنند.
ذکر این نکته مهم است که باید در نظر گرفت، قرار است مانور در چه مدارسی برگزار شود؟ چرا که آموزش به دانشآموزانی که در مدارس با سازههای بتونی هستند، با آموزش به دانشآموزانی که در مدارسی با سازه خشت و گلی هستند، تفاوت دارد.
به همین دلیل آموزشها و مانور باید بر اساس سازه ساختمان و تعداد طبقات انجام شود چرا که دانشآموزی که در مدرسه خشت و گلی آموزش فرا میبیند، نحوه پناهگیری و فرارش با دانشآموز مدرسه سازه بتونی متفاوت است.
متأسفانه آموزشها در مانورها یکسان است و دستورالعمل یکسان دارد و این نقطهضعف مانورها است البته احتمال دارد مانور در سراسر کشور در مدارس با شرایط یکسان (به عنوان مثال مدارسی که برچسب استاندارد دارند) برگزار شود. »
پرسش « صدای معلم » آن است که چگونه می توان یک آموزش مهارتی مهم مانند آمادگی در برابر زلزله را فقط در یک سری انتقال اطلاعات و محفوظات خلاصه کرد ؟
مطابق گفته معاون امور آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران کشور هدف از این مانورها، احیای ظرفیت مدارس برای امدادرسانی است. آیا هدف از این گونه امور همان انجام و تکرار حرکات نمادین و نمایشی است ؟
آیا هدف فقط " رفع تکلیف " است ؟ این که گفته شود : " کاچی به از هیچی " !
پیش تر هم در ارتباط با اغراق گویی معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش از قول تعداد قابل توجهی از معلمان و دانش آموزان ( این جا ) گفته شد که آنان حتی در شبکه شاد از مبادله یک فایل صوتی هم ناتوان می شوند و این وضعیت همچنان استمرار داشته است .
برخی از معلمان در تماس با « صدای معلم » می گویند که تعطیلی 9 ماهه مدارس موجب تغییر عادات دانش آموزان شده و حتی برخی از آنان تا نزدیکی های ظهر در خواب به سر می برند !
آیا مسئولان وزارت آموزش و پرورش این واقعیات را نمی بینند ؟
چرا مدارس جز دو هفته اول بازگشایی در شهریور که استقبال دانش آموزان و خانواده ها از " آموزش حضوری " در حد قابل قبولی بود با اختیاری اعلام کردن حضور دانش آموزان در مدارس ، آموزش را لوث و در اساس بی معنا و تهی کردند ؟
چگونه و با کدام تمهیدات و امکانات و سرمایه اجتماعی قرار است پس از پایان کرونا - که تاریخ آن مشخص نیست - وضعیت به همان روال ناقص سابق بازگردد ؟
سه شنبه اول مهر ، این رسانه در گزارشی نوشت : ( این جا )
« دانش آموزان تایوانی روز دوشنبه در قالب یک برنامه پیشگیرانه، نحوه رفتار صحیح برای جلوگیری از صدمات جانی هنگام زمین لرزه را در مدارس تمرین کردند.
این تمرین همزمان با روز ملی پیشگیری از بلایای طبیعی روز دوشنبه بیست و یکم سپتامبر در کلیه مدارس تایوان برگزار شد.
مدارس تایوان دست کم معمولا دو بار در سال شاهد تمرینهایی از این دست برای آموزش نحوه مقابله با زمین لرزه به دانشآموزان است. »
پایان گزارش/