صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

 گزارش صدای معلم از سکوت سه ساله اعضای منتخب صندوق ذخیره فرهنگیان

پس از گذشت حدود سه سال از برگزاری نخستین انتخابات در صندوق ذخیره فرهنگیان که در زمان وزارت محمد بطحایی برای تعیین دو نفر در « هیات امنا » و یک نفر « بازرس » با تبلیغات فراوان برگزار شد ؛ این سه نفر سکوت و انفعال خویش را شکسته و در رسانه ها به ذکر مطالبی در مورد این صندوق پرداخته اند .

پیشنهاد تعیین « بازرس » برای صندوق ذخیره فرهنگیان نخستین بار توسط « مدیر صدای معلم » در نشستی که  تشکل های فرهنگیان در دی ماه سال 1392 با مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان وقت ( شهاب الدین غندالی ) برگزار کردند ارائه گردید .( این جا )

« علی پورسلیمان » مدیر صدای معلم در این نشست چنین بیان کرد :

« این موسسه اقتصادی با این تعداد عضو و سرمایه ، فاقد رکنی به نام " بازرس " است !

در آن جلسه ، به ایشان پیشنهاد دادم که در صورت امکان ، از میان سهام داران صندوق ، حداقل 3 نفر به عنوان بازرس انتخاب شوند.

گزارش صدای معلم از سکوت سه ساله اعضای منتخب صندوق ذخیره فرهنگیان

مکانیسم آن هم به این صورت است که از میان نمایندگان معلمان در مدارس که عضو این صندوق هستند دعوت شوند .

نمایندگان معلمان در هر استان در یک سیستم از پایین به بالا که قاعده هرم در مدرسه است انتخاب شده و سرانجام در مجمع کشوری و پس از انتخابات آن سه نفر بازرس تعیین می شوند و برای آن که  تمام این ساز و کار  دولتی نباشد ، تشکل های معلمان و نهادهای مدنی آموزش و پرورش بر این پروسه نظرات خواهند داشت ... " پرسش این است که آیا مصوبات هیات امنا " محرمانه " بوده و یا آن که منعی برای انتشار آن ها وجود داشته است ؟

اما پاسخ مدیر عامل وقت به این پرسش چنین بود :

" نظارت سهامداران در بخش خصوصي ميسر نيست و هميشه مديريت با سهامداران عمده (كلان) است چراكه آنها سودآوري ايجاد مي‌كنند.

سهامداران صندوق ذخيره، 760 هزار نفر هستند و اگر بخواهيم آن را ايجاد كنيم مثل «تعاوني مصرف فرهنگيان» مي‌شود و چنين چيزي عملي نيست. به گفته او سازوكار انتخابي در صندوق ممكن نيست. در اين موسسه، سهامداران تقريبا نزديك به هم هستند و درآن صورت، مديريت به لحاظ اقتصادي دچار خطر مي‌شود. سهامداران بايد از من بخواهند، حتي سازمان بازرسي هم نمي‌تواند در آن دخالت كند. غندالي تاكيد دارد مديريت در صندوق خصوصي است اما با رابط به دولت وصل شده است ... "

این سخنان فردی بود که در سمت مدیر عامل یک موسسه اقتصادی بزرگ کشور یکی از بزرگ ترین اختلاس های مالی در زمان مدیریت وی رخ داد .

سرانجام ؛ مرحله دوم انتخابات صندوق ذخیره فرهنگیان بعداز ظهر روز دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ به پایان رسید و « لیلا نظر پور » با ۲۴ رای، « امین الله سالاری » با ۲۳ رای به عنوان نماینده فرهنگیان در هیأت امنا و « محسن مسعودی » با ۲۱ رای به عنوان بازرس، برای مدت چهار سال راهی صندوق ذخیره فرهنگیان شدند.

گزارش صدای معلم از سکوت سه ساله اعضای منتخب صندوق ذخیره فرهنگیان

« صدای معلم » در این مدت در گزارش های و یادداشت های متعددی از سکوت و انفعال این سه عضو منتخب در صندوق ذخیره فرهنگیان انتقاد کرد .

این رسانه در 4 اردیبهشت 1399 در گزارشی نوشت : ( این جا )

« جلسه هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان در یکم اردیبهشت ماه 99 در وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید . پیشنهاد تعیین « بازرس » برای صندوق ذخیره فرهنگیان نخستین بار توسط « مدیر صدای معلم » در نشستی که  تشکل های فرهنگیان در دی ماه سال 1392 با مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان وقت ( شهاب الدین غندالی ) برگزار کردند ارائه گردید

تنها چیزی که در پرتال قابل رویت است انتشار 18 عکس از این نشست است بدون هیچ گونه توضیحی . ( این جا )

مطابق معمول ، رسانه ها نیز به این نشست ها دعوت نمی شوند و البته وزارت آموزش و پرورش به بهانه " کرونا " بیش از 2 ماه است که نشست های رسانه ای با خبرنگاران را تعطیل کرده است اما نشست های ستادی این وزارتخانه با رعایت ظاهر پروتکل های بهداشتی در جریان است .

علی رغم اعتراض « صدای معلم » به عنوان تنها رسانه منتقد این تصمیم تاکنون پاسخی به این مطالبه داده نشده است .

آن گونه که تصاویر بر می آید اعضای هیات امنا به اتفاق وزیر آموزش و پرورش در این نشست حضور دارند اما سه نفر اعضای انتخابی ( 2 نفر عضو هیات امنا و یک نفر بازرس افتخاری ) این صندوق از طریق ویدئو کنفرانس با این جلسه در ارتباط هستند .

این 3 نفر که با حمایت مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و البته با مشارکت کم تر از 23 درصدی فرهنگیان در انتخابات صندوق ذخیره فرهنگیان به آن جا راه یافته اند ؛ تاکنون گزارش مدون و شفافی از عملکرد 2 ساله خویش به معلمان ارائه نکرده اند . ( در آن انتخابات از 88 هزار فرهنگی فقط 180 هزار نفر مشارکت داشتند . )

« صدای معلم » پیش تر در گزارشی تحلیلی از موضاع سازمان برنامه و بودجه در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان انتقاد کرد . ( این جا )

این رسانه نوشت :

" پرسش « صدای معلم » از مسئولان سازمان برنامه و بودجه آن است که چرا دولت  تنظيم کننده ي لايحه برنامه پنجم توسعه تبصره 63 قانون برنامه دوم را در اين لايحه ناديده گرفته است ؟

چرا سازمان برنامه و بودجه که به طور منطقی باید پیرو و بسط دهنده سیاست های دولت باشد به رأي ۱۵ دی ۹۷ از دیوان عدالت اداري اعتراض کرده است ؟ مگر نه آن که دیوان عدالت اداری به  نفع معلمان عضو صندوق ذخیره فرهنگیان و اجرای قانون رای داده است ؟

حال پرسش ما این است که صحبت های آقای جهانگیری در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان را باید پذیرفت و یا عملکرد سازمان برنامه و بودجه را ؟

رئیس جمهور لایحه "شفافیت" مصوبه هیات وزیران به تاریخ 25 / 2 / 1398  را در تاریخ  1 / 4 / 1398  به مجلس تقدیم کرده است.

گزارش صدای معلم از سکوت سه ساله اعضای منتخب صندوق ذخیره فرهنگیان

در این لایحه واژه شفافیت به صورت زیر تعریف گردیده است:

" وضعیتی که در آن اطلاعات، صلاحیت ها، رفتارها و عملکرد های موسسات مشمول در زمان مناسب و با کیفیت مناسب در معرض دسترسی و استفاده اشخاص ذینفع یا عموم مردم یا مراجع نظارتی قرار می گیرد."

لایحه شفافیت در دو سطح تکالیف عام و اختصاصی مهمترین حوزه‏‌های شفافیت را مورد توجه قرار داده که در سه دسته «شفافیت وظایف، اختیارات، مأموریت‏‌ها و صلاحیت‌‏ها»، «شفافیت فرآیند‌های سازمانی» و «شفافیت اطلاعات سازمانی» تقسیم‌بندی شده است. "

انتظار می رود مسئولان سازمان برنامه و بودجه و نیز وزیر آموزش و پرورش و شورای معاونین اش  به ویژه معاون برنامه ریزی و توسعه منابع در این مورد مواضع شفاف خود را اعلام کنند . "

واکنش هیات امنا و هیات مدیره صندوق ذخیره فرهنگیان تاکنون در این مورد شفاف نبوده است .

« صدای معلم » در 23 فروردین  1399 در گزارشی از نامه ی جمعی از هنرمندان و سینماگران برای آزادی " محمد امامی " متهم اختلاس از بانک سرمایه و صندوق ذخیره فرهنگیان خبر داد و نوشت : ( این جا )

گزارش صدای معلم از سکوت سه ساله اعضای منتخب صندوق ذخیره فرهنگیان

" پرسش « صدای معلم » از امضاکنندگان این نامه آن است که از کیسه چه کسی و یا کسانی برای خودشان و این گونه دست و دلبازانه هزینه می کنند ؟

این رسانه ضمن سپاسگزاری از مواضع مسئولانه و مطالبه گرانه خانم حکمت در این موارد ، از مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه " صندوق ذخیره فرهنگیان " می خواهد تا ضمن شفاف سازی و توضیح در این مواردی که گزارش به آن اشاره کرده است پی گیر حقوق و مطالبات قانونی معلمان در این صندوق باشند .

همچنین از نمایندگان مجلس و نیز قوه قضائیه انتظار می رود تا ضمن درک دغدغه معلمان و بر اساس " قانون " رفتار نمایند . "

واکنش مسئولان صندوق ذخیره فرهنگیان و 3 نفر اعضای انتخابی فرهنگیان در این مورد نیز تاکنون سکوت بوده است . »

بهرام پارسایی نماینده پیشین مجلس در تذکری که به آقای بطحایی وزیر پیشین آموزش و پرورش داشت از عملکرد این سه نفر از اعضای منتخب فرهنگیان انتقاد کرد .

« صدای معلم » در گزارشی به تاریخ 28 اسفند 1398 نوشت : ( این جا )

« بهرام پارسایی » پیش تر در تذکری به وزیر آموزش و پرورش ضمن انتقاد از تعلل وزارت آموزش و پرورش در تشکیل سازمان نظام معلمی در مورد عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان گفته است :

گزارش صدای معلم از سکوت سه ساله اعضای منتخب صندوق ذخیره فرهنگیان

" مورد بعدی درباره به کارگیری فرهنگیان در اداره صندوق ذخیره فرهنگیان است که سهام گذاری اصلی آن این قشر فرهیخته و زحمت کش هستند. علی رغم برگزاری انتخابات برای این مهم ظاهرا فقط جنبه شعاری داشته و لازم است وزیر محترم آموزش و پرورش درباره صندوق ذخیره ارزی توضیحات کاملی به مجلس ارائه دهند  یا اینکه مجلس و نهادهای نظارتی ورود و نظارت خود را در این بخش که انتظار جامعه فرهنگیان است بیشتر داشته باشد ."

امین‌الله سالاری، لیلی نظرپور و محسن مسعودی نمایندگان فرهنگیان در هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان که در یک سال اخیر در برابر رویدادهای صندوق ذخیره فرهنگیان سکوت کرده اند به اظهارات این نماینده از طریق پرتال وزارت آموزش و پرورش پاسخ داده اند .

« صدای معلم » در یک سال اخیر از عملکرد ضعیف و پرسش برانگیز این نمایندگان انتقاد کرده است .

نکته مهم آن است که این افراد که خود را منتخب معلمان می دانند تاکنون در مورد این انتقادات و پرسش ها سکوت کرده اند .

« صدای معلم »  بارها از این 3 نفر خواسته است اگر نمی توانند کاری انجام دهند و یا اراده ای برای پی گیری امور در جهت احقاق حقوق حقه معلمان و مطالبات قانونی آن ندارند ، بهترین راه " استعفا " و کناره گیری است . "

این 3 نفر  در پرتال وزارت آموزش و پرورش خطاب به آن نماینده مجلس گفته بودند :

« با توجه به تشریفاتی خواندن انتخاب فرهنگیان در هیات امنای صندوق ذخیره، ضمن رد اظهارات مذکور اعلام می‌نماییم انتخاب منتخبان فرهنگی طی یک روند و فرآیند کاملا شفاف صورت گرفته است.

اعضای منتخب برابر اساسنامه صندوق ذخیره فرهنگیان از اختیارات کامل همانند سایر اعضای محترم برخوردار هستند و همچون دیگر اعضا در برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌های موسسه و نظارت بر صندوق برابر مقررات مربوطه، حضوری موثر و فعال دارند، لذا انتظار می‌رود جنابعالی به‌عنوان فردی فرهیخته و منتقد در اعلام‌نظرهایتان منزلت و شأن منتخبان فرهنگیان را در نظر گرفته و در صورت نیاز به توضیح بیشتر نشست مشترکی با آن‌ها برگزار نمایید.

در پایان ضمن تقدیر از دغدغه جنابعالی در خصوص وضعیت اقتصادی فرهنگیان از حضرتعالی و سایر نمایندگان محترم انتظار داریم طرح‌ها و راه کارهای عملی به دور از هیاهوهای سیاسی (با توجه به وظیفه ذاتی‌تان) جهت ارتقاء سطح معیشت ورفاه فرهنگیان ارائه نمایید. »

گزارش صدای معلم از سکوت سه ساله اعضای منتخب صندوق ذخیره فرهنگیان

محسن مسعودي عضو هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان در یادداشتی در روزنامه اعتماد 25 بهمن می نویسد : ( این جا )

« با توجه به عملكرد صندوق مطالبات فرهنگيان در اين برهه از زمان اين است كه در رابطه با ارزش افزوده دارايي‌هاي صندوق تعيين تكليف شود و عملكرد صندوق در اتاق شيشه‌اي قرار گيرد كه بتوان به راحتي همكاران به اطلاعات مورد نياز خود در اين زمينه دست يابند با توجه به اينكه صندوق مي‌تواند در راستاي رفع مشكلات معيشتي فرهنگيان گام‌هاي موثري را بردارد و اين مهم با حضور فعالانه فرهنگيان بر سرنوشت خود ميسر است. انتظار مي‌رود كه تعداد فرهنگيان عضو در هيات امنا صندوق ذخيره فرهنگيان از سه نفر موجود كه در اقليت به سر مي‌بردند در سال‌هاي آينده بيشتر شود.»

نخستین پرسش « صدای معلم » از این سه منتخب که پس از یک دوره طولانی سکوت خویش را شکسته اند آن است که چرا این اعضا مسائل را از طریق رسانه ها با افکار عمومی در میان نگذاشتند تا حداقل سهمی به اندازه خویش در تشکیل اتاق شیشه ای ایفا کرده باشند و اکنون با کدامین سرمایه و اعتماد اجتماعی می گویند که تعداد منتخبین بیشتر شوند ؟

گزارش صدای معلم از سکوت سه ساله اعضای منتخب صندوق ذخیره فرهنگیان

آیا  دلیل سکوت این اعضا که به گفته خودشان : " برابر اساسنامه صندوق ذخیره فرهنگیان از اختیارات کامل همانند سایر اعضای محترم برخوردار هستند و همچون دیگر اعضا در برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌های موسسه و نظارت بر صندوق برابر مقررات مربوطه، حضوری موثر و فعال دارند" در اقلیت بودن خلاصه می شود ؟

آیا این سه نفر از قبل نمی دانستند که در اقلیت هستند ؟

این اعضا با چه برنامه و نقشه ی راهی ، راهی صندوق ذخیره فرهنگیان شدند ؟ « صدای معلم »  بارها از این 3 نفر خواسته است اگر نمی توانند کاری انجام دهند و یا اراده ای برای پی گیری امور در جهت احقاق حقوق حقه معلمان و مطالبات قانونی آن ندارند ، بهترین راه " استعفا " و کناره گیری است .

ليلا نظرپور، منتخب اول فرهنگيان در اين هيات به «اعتماد» مي‌گويد روند جلسات متوقف شده و نامه‌هاي او از سوي وزير بي‌پاسخ مانده‌اند. ( این جا )

نظر پور می گوید :

« به علاوه ما درخواست وجود شفافيت در كارهاي صندوق را داريم. معلمان ما بايد از تمام مصوبات هيات امنا آگاهي داشته باشند. الان آقاي حاجي ميرزايي نويد خيلي خوبي در مورد صندوق مي‌دهند اما ما اينها را در مصوبات هيات امنا نداشتيم. همين ارزش مالكانه را گفته‌اند كه انجام مي‌شود اما تا چه حدي پيش رفته؟

وی در پاسخ به این پرسش روزنامه اعتماد : « با توجه به اين تجربه‌اي كه درهيات امنا داشتيد و همين حرف‌هايي كه زديد به نظرتان چقدر آموزش و پرورش تنها بنا داشته نمايشي از حضور معلمان در هيات امناي صندوق داشته باشد؟ چقدر مي‌خواهند اين نقش شما به عنوان منتخب معلمان واقعي باشد؟ » چنین پاسخ می دهد :

« نه، نمي‌شود گفت نمايشي است. زماني كه ما انتخاب شديم آقاي بطحايي وزير بود و خيلي سر انتخابات حساس بود. انتخابات با صداقت پيش رفت. بعد هم به ما اختيار تام داده بود. يك بار در جلسه‌اي به ما گفت هر اطلاعاتي كه بخواهيد تا حقوق كاركنان صندوق بايد در اختيارتان قرار بگيرد. اما وقتي يك نفر جايگاهي ندارد سخت است كه اين حالت را حفظ كند. از وقتي كرونا آمده همه‌چيز دچار مشكل شده. با اين همه ما در همين مدت هم براي پيگيري كار معلمان بارها به تهران رفته‌ايم. معلمان آنچه خواسته‌اند را به ما گفته‌اند من هم دو سه نامه به وزير زده‌ام اما هنوز پاسخي داده نشده. »

پرسش این است که آیا مصوبات هیات امنا " محرمانه " بوده و یا آن که منعی برای انتشار آن ها وجود داشته است ؟

آیا این سه نفر که مهر صداقت بر تایید انتخابات زده اند پس از انتخاب شدن هم با فرهنگیان صادق بوده اند ؟

گزارش صدای معلم از سکوت سه ساله اعضای منتخب صندوق ذخیره فرهنگیان

پایان گزارش/


گزارش صدای معلم از سکوت سه ساله اعضای منتخب صندوق ذخیره فرهنگیان

منتشرشده در گفت و شنود
شنبه, 24 بهمن 1399 08:53

تنهایی یک روشنفکر

تنهایی و رنج های یک روشنفکر در جامعه ایرانی

شادروان حسین پناهی ( نویسنده ، کارگردان ، بازیگر و شاعر ایرانی . زادهٔ ۶ شهریور ۱۳۳۵ در دژکوه استان کهگیلویه و بویراحمد - درگذشته ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ در تهران ) یکی از دردمندان با شعور این جامعه ، درد تنهایی خود را در این جمله بیان می دارد :

" اگر به کسی احترام بگذارید، فکر می کند نمی فهمید. اگر به کسی توجه کنید خیال می کند گدای محبتید. وای به حال این مردم ! نه محبت سرشان می شود نه توجه. کنار این مردم شاد نمی شوی. فقط تنهایی را بیشتر حس می کنی ."

لابد صحنه شکار حیوانات وحشی را هر یک از ما بارها در فیلم های مستند حیات وحش دیده ایم . یک تجربه ای که از کودکی تا پیری شاهد تماشای آن بوده ایم . اما احساسات و یا برداشت ما در هر دوره از زندگی نسبت به آن متفاوت می باشد . در دوره کودکی بیشتر احساساتی شده و گریه می کردیم و یا می ترسیدیم و حتی در رؤیاهای خود خواب های آشفته دیده و جیغ می کشیدیم . در دوره نوجوانی و جوانی ، با خواندن دروسی در این خصوص و مفاهیمی چون اکوسیستم و چرخه غذایی ، آن را امری طبیعی و لازم پنداشتیم ، لذا قدری از صحنه شکار لذت هم بردیم ، هر چه باشد در دوران توانمندی و پرانرژی قرار داشتیم و آستانه تحمل مان بالا بود . و از میانسالی به بعد خصوصا در دوران سالخوردگی ، با تأثر و دل رحمی ، به تماشای آن نشستیم . تا حدی که فشار خون ما نیز هم زمان با شکار حیوان وحشی ، بالا رفت .

حیوانات وحشی وقتی شکار می کنند ، اصولا نوک حمله شان گلوی آهو و گوزن و هر حیوان ضعیف دیگر نسبت به خودشان است ، دندان های تیز و بلندشان با فرو رفتن در گلوی شکار ، شاهرگ حیاتی حیوانات را پاره می سازد و خون از آن بیرون می جهد و پس از چند بار دست و پا زدن ، حاکمیت سکوت و عیش تناول غذا توسط توله ها با همراهی اعضای خانواده آغاز می شود . لاشخورها و کفتارها هم نوبت غذا خوردن خود را در همان نزدیکی بی صبرانه تعقیب می کنند .

تنهایی و رنج های یک روشنفکر در جامعه ایرانی

در جامعه انسانی نیز با توجه به معیارهایی چون سطح نگرش ، بینش ، فرهنگ و خِرد روابط بشری رنگ و بوی انسانی و یا به دور از انسانیت به خود می گیرد. فهم ، شعور و ادب در این بین حرف اول را می زند که از همین چهار سطح زائیده می شود . ما انسان ها نیز طی رقابت ها و ستیزه های خود در گروه های کوچک و بزرگ ، گاه بی رحم و سلطه جو می شویم . گاه بازنده و انتقام جو و گاه قهار و خودخواه می شویم .

یقین فهم و یا تشخیص سره از ناسره به شعور نیاز دارد و همه نمی توانند آن را تجربه کنند .

خاویر کرمنت ؛ نویسنده فرانسوی می گوید :

" وقتی یک آدم خودش را قلقلک دهد ، مغزش درک می کند که این کار خودش هست لذا قلقلکش نمی آید. بی شعوری هم دقیقا مثل همین است ، خیلی ها نمی فهمند که شعور ندارند. "

بیشتر دردمندان جامعه ما با رانده شدن از سوی کس یا کسانی که نمی خواهند اندیشه کنند و چوخ بختیار روزگارند ، طرد می شوند. یعنی آنان علیرغم بی ارادگی ، چنین قدرتی دارند . نتیجه چنین تعاملاتی ، رکود تفکر و انزوای فرد دردمند اما روشنفکر است . البته این دردمندی مادی نیست و عمیقا معنوی است و همین نکته پاسخ این سئوال است که چرا روشنفکر در متن و بطن جامعه ما دیده نمی شود ؟ یا ما چرا روشنفکر نداریم ؟

امروز ما در تربیت بزرگان ادب و هنر و علم ، ناتوانیم چون الفبای زندگی ما همانند مردان و زنان گذشته نیست ، چون ساز و کار تعلیم و تربیت کودکان در مدارس و نحوه جامعه پذیری آنان در خانواده به تأسی از جامعه ، دیگر آبدیده کردن استعدادها و توانایی های ذاتی و اکتسابی افراد نیست. امروز با قرار گرفتن در برخی از طبقات اجتماعی ، اقتصادی و شغلی ، شما اگر کُودن هم باشید ، توانمند می گردید ، نالایق هم باشید سردَمدار می گردید ، بیسواد هم باشید ، مسئول می گردید. چون چشم‌انداز و دریچه‌ای جدید برای گشودن به روی انسانها در جامعه ما وجود ندارد.  دردسر ، ریتم یکنواختی زندگی چوخ بختیارها را برهم می زند و خانمان برانداز است.
برای آنانی که اسیر روزمرگی و روند یکسان در زندگی خود هستند ، دشواری خاصی به جز دغدغه های معمول روزانه وجود ندارد ، اما اگر می فهمی ، دردمند هستی ، فراتر از دیگران حرکت می کنی و با اندیشه خود در حال روشنگری هستی و نمی توانی به آرامش و یکسانی زندگی خود و دیگران راضی باشی . پس چون شبیه دیگران نیستی ، مؤاخذه می شوی ، تفتیش می شوی ، باید تاوان متفاوت بودن خود را با یک مبارزه ای دیگر و بیهوده جهت اثبات خود ، بپردازی . انرژی مضاعفی باید مصرف کنی تا بگویی همه چیز همان نیست که شما بدان راضی هستید ، اما بسیار کم موفق می شوی و در این مسیر نیز شما تنهائید. حتی به دلیل متفاوت بودن و برخلاف مسیر آب حرکت کردن و یا عدم همسویی با اکثریت جامعه ، توسط نزدیکان و اعضای خانواده خود نیز مذمت می شوید و تنهایی شما شدت می یابد.

با تعریف روشنفکر و اشاره به زمان تولد روشنفکری در غرب و کشورمان ، تفاوت ها بیشتر مشخص می شود :

"روشنفکر ، اندیشنده ، متفکر ، اندیشمند یا انتلکتوئل ( man of letters یا Intellectual ) ، کسی است که می‌خواهد چشم‌انداز و دریچه‌ای جدید بر روی انسان بگشاید. به عبارت دیگر ، یک متفکر یا اندیشمند ، کسی است که در اندیشه انتقادی ، پژوهش و اندیشه بشری (Human self-reflection) در خصوص واقعیات جامعه درگیر است و هدفش ارائه راه کارهایی برای رفع و حل مشکلات هنجاری جامعه توسط گفتمان در حوزه عمومی و کسب اقتدار از افکار عمومی می‌باشد." (1)

این هدفِ روشنفکر هست که او را از سایرین متمایز می سازد . رسیدن به هدف گفتمان در حوزه عمومی و کسب اقتدار از افکار عمومی برای قشر بی خاصیت جامعه ، نیاز به اراده ای آهنین دارد. از سویی دیگر با مقایسه تفاوت زمانی ظهور روشنفکران در جوامع غرب و ایران ، دلایل پیشرفت یا عقب ماندگی آنان را بهتر می توان درک کرد.
یعنی " قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی که از سده‌های آخر قرون وسطی به‌ شمار می‌رود ، محل پیدایش و مهد پرورش روشنفکری در غرب می‌باشد و در ایران از زمان حکومت قاجار یعنی قرن هجدهم و به ویژه در پی شکست ایران از روسیه ، قشر فرهیخته ایران به دنبال کشف علل عقب ماندگی ایران از کشورهای اروپایی بودند. این شکست نظامی سران قاجار را برای رفع عقب ماندگی تشویق کرد. دلیل شکست در جنگ را عقب ماندگی فناوری دانسته و برای اولین بار دانشجویانی جهت تحصیل به اروپا ارسال شد تا از فناوری آنها بهره‌مند گردند." (2)

تنهایی و رنج های یک روشنفکر در جامعه ایرانی

در این جریان وجود اشخاصی چون عباس میرزا ، میرزا ملکم خان و طالبوف ، میرزا فتحعلی آخوندزاده ، کیمیای سعادت ایران در دوران قاجاریه بوده اند که بدعتی نیکو برای جوانه زدن عصر روشنگری داشته اند. تفاوت 5 تا 6 قرنی مابین تولد جریان روشنفکری در غرب و ایران وجود دارد و طبیعی است که تمرین آنان برای دموکراسی بسیار بیشتر از ما باشد. علیرغم وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357- 1356 یعنی قرن بیستم ( 1979 - 1978 ) تاکنون سرعت رشد جریان روشنفکری در ایران ، کُند و کم اثر بوده است . در ادامه به برخی از این دلایل ، اشاره خواهم کرد.

در جامعه ما تنگ نظری عده ای باعث می گردد تا حس خودبرتربینی به آنان مشتبه شود ، تا می خواهی به کس یا گروهی احترام بگذاری ، یا می خواهی با کسی سخن بگویی ، آشنا یا ناآشنا ، از او بی اعتنایی می بینید و یا با شما رفتاری صادقانه ندارند و یا به نظاره گری نمایشی از خودخواهی ها و تحمیل نظر آنان مجبور می شوید . این افراد بر خود می بالند و احساس می کنند که این کس یا گروه به همه توانایی های آنان نیازمند است . چنین افرادی اصولا شنونده ای خوب نیستند و فقط می خواهند از تفاخرات زندگی یا خلاف های معمول زندگی خود سخن بگویند. جالب آن که از خلاف هایی که با پول یا مقام و موقعیت خود برای قانون شکنی ریز و درشت انجام داده اند ، بدون هر نوع شرم و اِبایی ، به تفصیل سخن می رانند . از ثبت نام غیرقانونی فرزندش در مدرسه ای که شرایط لازم آن را نداشته است تا دادن رشوه به شهرداری برای ساخت و ساز غیرمجاز . یا باید همانند آنان باشید که کم نیاورید و یا از خیر چنین تعاملاتی در گذرید.

تنهایی و رنج های یک روشنفکر در جامعه ایرانی

علیرغم تمامی شرایط نامساعد موجود در جامعه ، هر یک از ما قادر هستیم تا آستانه تحمل خود را بالا ببریم . برای این عمل باید شرایطی ویژه فراهم باشد ، اما برخی از ما در چنان لفافه تنبلی ، بی تفاوتی و ناتوانی پیچانده شده ایم که دسترسی به شرایط لازم برای اندیشیدن ، تفکر و عمل را منوط به وجود پیش زمینه هایی برای آن می دانیم و خود توانایی ایجاد بِسترهای لازم آن را نداریم . لذا در این جامعه تا زمانی که ارتباطی برقرار نساخته اید و یا سخنی بیان نداشته اید ، مشکل پیچیده ای وجود ندارد. اما وقتی به انجام یکی از این دو فعل یا افعالی مشابه دیگر اراده می کنید ، به نوعی آسیب می بینید . شما برای برقراری هر نوع ارتباطی خصوصا خارج از شرح وظایف خود ، دلسرد و نومید می شوید و یا برچسب های متعددی از سوی همین مردم می خورید. چون برای چنین افرادی هرگز پیش زمینه ای فراهم نمی شود و آنان قادر به این مهم نیستند. آنان منتظرند تا همه شرایط حی و حاضر باشد تا شاید محک خورده جلا یابند.

یکی از رنج های روشنفکران این است که عده ای از مردمان جامعه ما ، اسیر خودشیفتگی و یا خودشیدایی مرضی هستند که متأثر از آن اراده خود را برای روشن اندیشی از دست می دهند. گاه برای این مرض ، قرار گرفتن در سلسه مراتب شغلی لازم هست و گاه جهل و نادانی . یعنی این مرض در جامعه ما فقط در بین افراد و یا گروهی خاصی مشاهده نمی شود . بیشتر افراد در هر جایگاهی ، بهره خود را از این مرض می برند . فقط شدّت و حدّت آن با توجه به میزان قدرت ، نوع شغل و پایگاه اجتماعی افراد متفاوت است .

اصولا در زندگی اجتماعی ، به طور طبیعی تناسبی مابین عمل و عکس العمل وجود دارد و بشر در مراودات خود به نوعی به معامله با طرف مقابل خود می پردازد . اگر به کسی ، فکری یا اصولی احترام بگذاری ، متقابلا فکر و اصول شما هم محترم شمرده می شود . وقتی همسری به طرز فکر، نوع پوشش ، ظاهر و باطن و سلیقه زنش احترام قائل هست و خرده نمی گیرد ، متقابلا زن نیز با همسرش چنین رفتار می نماید و در خانواده آرامش حاکم هست . یا وقتی یک کارمند ، زورگویی های مدیر خود را در چنین جامعه ای یک وقع طبیعی قلمداد می کند و فرو رفتن در قالب ترس و سکوت را بهترین نوع سازگاری با او می داند ، حاکمیت مدیر نالایق و ناتوان ، برای سال ها تدوام می یابد . او منابع طبیعی و انسانی را تا مرز نابودی هدایت می کند اما از کوتولگی خود هیچ کم نمی گذارد و وامدار روش مستبدانه و جاهلانه اش ، نوع مدیریت اوست .

اگر خارج از وظایف شغلی خود فعالیت های جانبی بیشتری انجام دهید و به همه این دردسرها و بسیاری دیگر از سوی دیگران کمتر اهمیت دهید یا اصلا بدان ارجی ننهید ، دلسرد می شوید . در این جامعه انگیزه های ممتاز و برجسته ، گل های پژمرده ای هستند که توسط خود ما هرس می شوند.

ایراد بزرگ ما در این واقعیت نهفته است که ما نتایج منفی رفتار خود را در افکار و وجود اشخاص مقابل خود ، جست و جو می کنیم لذا احتمال شناخت وضعیت موجود و اصلاح نگرش ، امیدی دست نیافتنی می گردد . اگر خود شکنیم و شکستن آئینه را خطا بدانیم ، قدرمسلم روابط انسانی و اجتماعی ، بسیار بهتری از شرایط فعلی خواهیم داشت. معلم بیشتر اوقات خطا را در دانش آموز خود می بیند ، والدین در فرزند ، همسایه در همسایه دیگر ، مدیر در کارمند ، وزیر در رده های پایین یا شاغلین قاعده هرم قدرت . اما اگر همه این افراد ، خویشتنِ خویش را در آئینه ببینند ، خطاها و لرزش ها و زشتی های رفتار و اخلاق خود را هم می توانند ببینند و در صدد اصلاح آنها برمی آیند.

واقعیت اسفبار آن که مردمان جامعه ما بسیار بیشتر از ابعاد روبنایی و زیربنایی کشور ، دچار تغییرات رفتاری شده اند ، لذا الگوهای شخصیتی و یا دغدغه های ما ، ضرورتی برای پرداختن به کم و کیف دردمندی روشنگران و روشنفکران نمی بیند . همه جوانب زندگی ما با رؤیای تأمین زندگی مرفه برای نیل به آرامش سپری می شود . پیمایش خطی که خود عامل اصلی سلب آسایش است . البته در این خصوص ، ما هم مقصر واحد نیستیم . چون با ثابت نگه داشتن وضعیت معیشتی مان در نبردی ناعادلانه با نرخ تورم افسار گسیخته ، تنها منش و اولویت زندگی ما تأمین مایحتاج حیاتی گردیده است . تا حدی که از درمان خود و اهل منزل درمانده شده ایم و یا برای هزینه کردِ ابتیاع کتاب ، کفگیرمان ته دیگ می خورد و برای درمان روح مان از تغذیه فرهنگی عناصری مانند هنر ، تئاتر ، سینما ، موسیقی ، شادابی و شادمانی ، بی بهره مانده و طی عمرمان تعداد سفرمان به انگشتان یک دست هم اصلا نمی رسد . تا جایی که روز به روز در ناتوانی مطلق پیچیده و مچاله شده و اراده تفکر و عمل آزاد خود را از دست داده ایم . یک زمان چشم باز کردیم و دیدیم که تنها دغدغه مادی داریم آن هم در حد حیات و ممات . لذا تأمین رفاه و آسایش زندگی برای ما شد رؤیایی دست نیافتنی .

از دیگر رنج های روشنفکران در این جامعه، وجود تناقضی عجیب در شرایط زندگی ماست . یعنی از یک سو با عریض بودن قاعده هرم اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی یعنی بیداد فقر و بی عدالتی آموزشی مواجه هستیم و از سوی دیگر با رفاه زدگی مردم امروز نسبت به یک دو قرن پیش مواجهیم. ما نه تنها قحطی‌های بزرگ ایران طی سال های (۱۲۵۰–۱۲۴۹ و ۱۲۹۸–۱۲۹۶ ) را تجربه نکرده ایم بلکه با وفور نعمت هم مواجه هستیم. نعمتی چون نفت و فراورده های آن نیز علیرغم تک محصولی بودن ، این سفره را رنگین تر ساخته است. البته دلیل عدم بهره مندی قاعده هرم از این سفره پرنعمت ، حاکمیت تضاد طبقاتی و برخورداری نوک هرم از بیشترین میزان ثروت است .

تنهایی و رنج های یک روشنفکر در جامعه ایرانی

اگر از حساب اراده روشنفکران بازخواست می نمایید ، باید گفت که انسان محروم از عناصر انسانیت ، به بی ارادگی و ناتوانی محکوم می گردد و شاید این خود ، نوعی سیاست بازدارندگی و عمدی است . نادیده گرفتن روشنفکر ، بهترین ساز و کار برای بی خاصیت و خنثی کردن اراده اوست .

 پرسشی که همیشه ذهنم را به خود مشغول می سازد این است که چرا دولت سعی در پرداخت چندین نوع یارانه و کمک معیشتی می نماید ، اما همان مبالغ را نمی خواهد با عزت و احترام و تقویت حس وطن دوستی در میزان دستمزد و حقوق این محرومان ، محاسبه کند ؟ به نظر شما چرا ؟ یقین نگاه مرضی وابستگی در پرداخت کمک دولتی بسیار بیشتر و عمیق تر از شق دوم است. به نوعی ذلیل پنداری خود و احساس ناتوانی در انجام کاری برای رهایی خود از این تنگدستی و فقر فکری در بین فقرا ایجاد می شود . اهمیت این موضوع با رسوب در باور ذهنی ما برای توجه به ابعاد مادی زندگی و مصروف داشتن تمامی قوا جهت تأمین آن ، عامل بی خاصیت شدن ماست.

ما در محیط زندگی و شغلی خود از ضعف اعتماد رنج می بریم پس خود را در برج عاج ، محصور می سازیم . از برقراری ارتباط با دیگران واهمه داریم و احتمال دریافت هر نوع ضرر و زیان توسط آنان ، ما را به تنهایی محکوم می سازد . برای همین در کنار این مردم شاد نیستیم . گویی در درون دردمند ما غوغایی از دود و آتش ، جریان دارد که نفس کشیدن را برای مان دشوار می سازد.

چنین جریان مستولی بر جامعه ما و فراونی تعداد آن ، تاب و توان روشنفکران را از بین برده است. روشنفکر با ظرفیت های چنین جامعه ای همسو نیست و به دلیل در اقلیت بودن ، بیشتر مهاجرت می کند و یا خود را برای دور ماندن از این اکثریت ناهنجار ، در منزل حبس می کند. ارتباطات او به حداقل ممکن می رسد و تنهایی او رقم می خورد . او وقتی می خواهد به تنویر افکار بپردازد به جای تعریف و تمجید ، محکوم می شود . چون آن اکثریت ، گفته های فرد روشنفکر را در جهت مخالف با جریان جامعه ، درمی یابند و آنان حوصله و یا شهامت دردسر را ندارند .

دردسر ، ریتم یکنواختی زندگی چوخ بختیارها را برهم می زند و خانمان برانداز است. یکی از رنج های روشنفکران این است که عده ای از مردمان جامعه ما ، اسیر خودشیفتگی و یا خودشیدایی مرضی هستند که متأثر از آن اراده خود را برای روشن اندیشی از دست می دهند.

در حالت کلی ، برای روشنفکر و روشنگر شدن باید فهمید ، مطالعه کرد ، شهامت شنا کردن در خلاف جریان آب را داشت . همه این موارد ابتدا یک رفتار فردی است و با همراهی تعداد بیشتری از افراد به جریانی جایگزین تبدیل می شود . اگر خواهان قد کشیدن مدیران هستیم باید تلاشی مضاعف داشته باشیم . باور داشته باشیم فقر و جهل ، واقعیت زندگی بسیاری از ما هست ، اما تنها هدف و جهت زندگی ، پرداختن به این امر نیست . البته این جهل به معنای بیسوادی نیست ، بلکه منظور از آن عدم همسویی با افراد روشنفکر در جامعه هست.

بیایید با هم و برای هم احترام بگذاریم ، با هم و در کنار هم گفت و گو کنیم ، محبت کردن و سلام دادن هیچ فردی را با تفسیر بدخواهانه ، آلوده نسازیم . بیایید در تفکرات همنوعان خود تأمل کنیم و از قضاوت و پیشداوری نسبت به آنها پرهیز نمائیم . در این صورت من و شما در کنار هم و با هم به بازتولید فرهنگی ، نائل خواهیم آمد . باور کنیم زیبایی و زشتی زندگی و نوع روابط اجتماعی ما ، به همه ما مربوط است . خودآگاهی ، استحکام و پیوند رشته های زنجیر تعاملات اجتماعی ما ، می تواند در برابر هر نادرستی و ناراستی ، سرآمد باشد .
گذاشتن بار سنگین مسئولیت ایجاد آگاهی ، دانایی و توانایی فقط بر دوش روشنفکران جامعه ، معرّف بی مسئولیتی ماست. یقین ما نیز در این جامعه و در جریان زندگی خود علایق بی شماری داریم که برای بالندگی و پایداری آنها ، می بایست آستین همّت بالا زنیم و با تمام وجود ، همراه و همدل با همنوعان و هموطنان خود ، از حرکت کردن نهراسیم .

باور داشته باشیم که فرهنگ ، هنر ، آداب و رسوم ، سنن و اخلاقیات نیز همانند آب ، اگر ساکن و یک جا ثابت بماند ، می گندد و متعفن می شود و به انجماد خِرد و شعور فردی و اجتماعی ، منتهی می شود. همه مایی که قدرت دیگرگونی داریم باید سهم تلاش خود را به جا بیاوریم . و گر نه به زودی با جلای وطن قشر روشنفکر و یا انزوا و تنهایی دائمی روشنفکران ، دیگر شاهد چنین قشری در بین خود نخواهیم بود و نسل آنان در بین ما منقرض خواهد شد. این همه نامهربانی دو سویه ( ما نسبت به روشنفکران و روشنفکران نسبت به ما و جامعه ) حق هیچ یک از ما نیست.

تنهایی و رنج های یک روشنفکر در جامعه ایرانی

حسین پناهی چه کسی بود؟

او سابقه طلبگی و آموزگاری را در پرونده خود دارد. در اولین سال جنگ ایران و عراق ، شرکت جست. در سال ۱۳۶۱ ، نخستین تجربه‌های نمایشنامه‌نویسی خود را با نوشتن " یک گل و بهار " آغاز کرد. در سال ۱۳۶۴ در صدا و سیما استخدام شد و اولین بازی خود را در سریال " گرگ ها " به نمایش گذاشت. او در مدت کوتاه عمر خود ، در 20 فیلم سینمایی ، 42 فیلم و تله تئاتر تلویزیونی ، 8 تله تئاتر ، بازی کرد.
20 کتاب به تألیف رساند . برنده یک دیپلم افتخار و 3 نامزدی سیمرغ بلورین را در پرونده کاری خود دارد. (3)
او از شرایط روزگار نومید نشد و به بی ارادگی تسلیم نشد اما روشنفکری تنها و دردمند بود که همچون عقربه های ساعت ، تمامی لحظات زندگی خود را با تلاش و حرکت سپری ساخته است . او روشنفکری بود که علیرغم نامهربانی ها ، هرگز نایستاد . اصل صیروت در رشد تکاملی اندیشه و فعالیت او دقیقا باعث حرکت دائمی او می شد. صوت دلنشین او با بازی اثرگذارش خاطره نمایش ها و بازی های او را در اذهان علاقه مندان زنده نگه می دارد . اما عمر یک انسان دردمند به شواهد علمی ، اصولا کوتاه است. عمر چنین افرادی عریض و عمیق سپری می شود و وظیفه من و شما زنده نگه داشتن یاد و خاطره آنان است. با شناساندن این افراد برای الگوجویی نوجوانان و جوانان ، می توانیم روشن اندیشی متعهدوار را در جامعه خود زنده نگه داریم . یاد و خاطره اش گرامی باد . روحش شاد .

1) ویکی پدیا .
2) ویکی پدیا.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تنهایی و رنج های یک روشنفکر در جامعه ایرانی

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

تاسیس سازمان نظام علوم تربیتی و بلاتکلیفی سازمان نظام معلمی

کانال رسمی انجمن مطالعات برنامه درسی ایران نوشت :

« روز سه شنبه بیست و یکم بهمن ماه 99 جلسه ای پیرامون طرح تاسیس سازمان نظام علوم تربیتی جمهوری اسلامی ایران با دکتر محمدرضا عارف عضو شورای تحول آموزش و پرورش و عضو فرهنگستان علوم با حضور دکتر مهر محمدی، دکتر قادری، دکتر جوادی پور، دکتر صادقی و دکتر نیکنام تشکیل شد.

آقای دکتر عارف ضمن ارایه ی رهنمودهایی، تاسیس سازمان های تخصصی و حرفه ای را به ویژه در حوزه علوم انسانی بسیار ضروری دانستند. همچنین در این جلسه موافقت خود را با تاسیس سازمان نظام علوم تربیتی جمهوری اسلامی ایران اعلام کردند و سپردن مسئولیت های علمی و حرفه ای به متخصصان علوم تربیتی را عامل مهمی برای بهبود وضعیت رشته های علوم تربیتی در کشور معرفی کردند.

در این جلسه دکتر مهر محمدی به معرفی طرح پرداختند و در ادامه گزارشی از اقدامات صورت گرفته توسط دکتر قادری نماینده انجمن های علوم تربیتی کشور برای تاسیس سازمان نظام علوم تربیتی به ویژه الزامات حقوقی، اداری و ساختاری ارائه شد.

تاسیس سازمان نظام علوم تربیتی و بلاتکلیفی سازمان نظام معلمی

در این جلسه مقرر گردید نتایج مذاکرات این جلسه در ویرایش طرح جدید منظور گردد و طرح ویرایش شده دوباره به دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی ارایه شود.

همچنین با مذاکراتی که با صاحب نظران علوم تربیتی به عمل آمده طرح طبقه بندی مشاغل علوم تربیتی در بخش خصوصی که با کمک وزارت کار و اساتید و دانشجویان علوم تربیتی تدوین شده است ضمیمه طرح اصلاح شده خواهد گردید. »

نخستین بار و در بیست و دوم آبان ماه 1398 به ابتکار انجمن مطالعات برنامه درسی ایران، جلسه مشترکی میان اعضای هیات مدیره این انجمن با روسای انجمن های علوم تربیتی ایران شامل انجمن آموزش عالی ایران، انجمن فناوری های آموزشی ایران، انجمن مدیریت آموزشی ایران و انجمن آموزش و پرورش تطبیقی در محل دفتر انجمن مطالعات برنامه درسی واقع در دانشگاه تهران برگزار شد. برگزار گردید . ( این جا )

 هدایت و به سامان کردن نهادهای آموزشی رسمی و غیر رسمی کشور به عنوان مهمترین هدف این طرح بیان شده است .

دکتر محمد رضا بهرنگی رئیس انجمن مدیریت آموزشی ایران در نشست مذکور  در کنار تصویب سازمان نظام علوم تربیتی جمهوری اسلامی ایران، تشکیل اتحادیه انجمن های علوم تربیتی کشور را خاطر نشان کرده بود .

این اقدامات در حالی صورت می گیرد که هنوز از  طرح « سازمان نظام معلمی » که آخرین اقدامات کارشناسی برای نهایی کردن آن در زمان وزارت دانش آشتیانی صورت گرفته بود خبری نیست .

آخرین بار ؛ میرحمایت میرزاده سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس دهم 12 اردیبهشت 1399 گفته بود : ( این جا )

« برای برون رفت از این شرایط، تشکیل « سازمان نظام معلمی » ضرورت فوری امروز، و نیاز اساسی فرداست، سازمانی مشابه سازمان نظام مهندسی، پرستاری، کشاورزی و.... به شکل قانونی و شناسنامه دار جهت ایفای نقش جدی و عملیاتی در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری که امیدوارم به زودی محقق گردد و با تفویض اختیار و تمرکززدایی برخی امور از وزارت آموزش و پرورش به این سازمان ایفای نقش اساسی نماید.

با احصای دقیق مطالبات و مشکلات، ارائه راهکارهایی قانونی و پیشنهاد طرح های کاربردی برای  چگونگی حل مشکلات از طریق یک کانال سازماندهی شده رسمی که از مدرسه تا مرکز در سطوح مختلف و با مشارکت و حضور موثر نمایندگان واقعی و کارشناس فرهنگیان طرحی نو در انداخته  شود- تا با توکل بر خدا امکان تحقق مسائل اولویت بندی شده با سخنگوی واحد و قانونی فرهنگیان میسر گردد .

تاسیس سازمان نظام علوم تربیتی و بلاتکلیفی سازمان نظام معلمی

شایان ذکر است دراین راستا گام مهم در مجلس دهم با تهیه (طرح تشکیل سازمان نظام معلمی جمهوری اسلامی ایران) برداشته شده است که در نوبت بررسی  و اعلام نظر کمیسیون های تخصصی اجتماعی، آموزش تحقیقات و فناوری، اقتصادی، امنیت ملی و سیاست خارجی، برنامه و بودجه و محاسبات، امور داخلی کشور و شوراها، قضایی و حقوقی می باشدکه امیدوارم به زودی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی تصویب و با تایید شورای محترم نگهبان نهایی شود. » و پرسش مهم تر که همیشه از سوی « صدای معلم » مطرح گردیده آن است که چرا سازمان نظام معلمی در پیش نویس « سند تحول بنیادین » حذف شد ؟

داود محمدی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در نشست علنی سه شنبه،3 دی ماه مجلس شورای اسلامی در جمع خبرنگاران با اشاره به تدوین طرح سازمان نظام معلمی گفت : ( این جا )

« در نامه‌ای به معاونت حقوقی مجلس شورای اسلامی خواستار کار کارشناسی روی این طرح شدیم که نهایتا پس از چند روز کار کارشناسی این طرح از سوی معاونت حقوقی تحویل ما شد.

نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی با اشاره به این که کارشناسان معاونت حقوقی مجلس شورای اسلامی ایرادات این طرح را برطرف کردند، بیان کرد: تغییراتی در محتوای این طرح ایجاد نشده ولی در برخی مواد این طرح وظایفی که برای این سازمان در نظر گرفته شده بود با برخی نهادها تلاقی پیدا می کرد که راه کارهایی برای حل این موضوع در نظر گرفته شد.

وی با اشاره به این که سازمان نظام معلمی پیگیر مسائل معلمان خواهد بود، افزود: اگر این سازمان تشکیل شود در حل مشکلات معلمان تاثیر گذار خواهد بود، حرمت معلم حفظ می شود و شان و جایگاه معلم ارتقا می یابد.

 اگر این سازمان تشکیل شود، سازمان نظام معلمی می تواند به یک نهاد بین المللی با جایگاه قانونی تبدیل شود که می تواند ارتباط میان معلمان در دنیا پیدا کند.

با تشکیل این سازمان انجمن های علمی در مدارس تشکیل می‌شود و بسیاری از مشکلات اخلاقی در مدارس کاهش می یابد. »

نکته قابل تامل آن است که « محمدرضا عارف » عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس دهم و رئیس فراکسیون امید در نشست با تشکل های فرهنگیان در 8 بهمن 1394 از ایده تشکیل سازمان نظام معلمی حمایت کرده و گفته بود : ( این جا )

تاسیس سازمان نظام علوم تربیتی و بلاتکلیفی سازمان نظام معلمی

« در دولت اصلاحات تمرکز بر تقویت و تثبیت تشکل ها ، احزاب و ان جی او ها بود . »

اما مجلس دهم به پایان رسید و نوبت به طرح این تشکیلات معلمی در صحن علنی مجلس نرسید اما پرسشی که همواره مطرح بوده آن است که برای اظهار نظر در مورد یک طرح درونی آموزش و پرورش چه نیازی به اعلام نظر آن همه کمیسیون مجلس بوده است ؟

و پرسش مهم تر که همیشه از سوی « صدای معلم » مطرح گردیده آن است که چرا سازمان نظام معلمی در پیش نویس « سند تحول بنیادین » حذف شد ؟

کسانی مانند « حمیدرضا حاجی بابایی » وزیر وقت آموزش و پرورش با چه قصد و نیتی این کار را انجام دادند ؟

« صدای معلم » همواره در گزارش ها و مطالب خود ، لازمه بی بدیل طراحی و اجرای « رتبه بندی معلمان » را سازمان نظام معلمی با رویکرد مستقل و حرفه ای دانسته است .

با این حال موضع محسن  حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش در این مورد تاکنون سکوت بوده است .

سه شنبه نهم دی ماه در نشست رسانه ای « محمود امانی » دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش که با حضور رسانه ها و خبرنگاران برگزار گردید ؛ « صدای معلم » از ایشان پرسید : ( این جا )

« بحث « سازمان نظام معلمی » حداقل از سال 88 کلید خورده است و در پیش نویس سند تحول بنیادین بحث " سازمان نظام معلمی " را حذف کردند .

حتی آقای محمود مهرمحمدی هم در گفت و گو با صدای معلم به صراحت گفتند نمی خواهند که سازمان نظام معلمی شکل بگیرد . جریاناتی است که نمی خواهند این کار انجام شود چون برداشت و تحلیل شان این است که در وظایف حاکمیتی آموزش و پرورش خلل ایجاد می کند. این یک دیدگاه بدبینانه است و فاقد مبانی منطقی و شفاف.

تاسیس سازمان نظام علوم تربیتی و بلاتکلیفی سازمان نظام معلمی

شما در پاسخ به من وارد مقوله نشدید . از طرفی رتبه بندی معلمان در حال نهایی شدن است و روانه  مجلس می شود .

 پس شما کی می خواهید وارد عرصه شوید ؟

 این را هم باید در نظر داشته باشید که وقتی می گوئیم سازمان نظام معلمی این فقط برای ما نیست .این ساز و کار در همه نظام های آموزشی که معلمی با فرمت " حرفه ای " تعریف شده وجود دارد. نهاد مشخصی وجود دارد که که کار این نهاد این است و در واقع خود معلمان این را تشکیل می دهند.

 در این مورد شفاف تر و صریح تر صحبت کنید.

دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش در پاسخ به این پرسش تصریح کرد که سازمان نظام معلمی اولویت مستقل برای ایشان نیست .

تاکنون و علی سپری شدن ده ماه از عمر مجلس یازدهم ، هنوز هیچ نماینده ای در این مورد حرفی نزده است .

تاسیس سازمان نظام علوم تربیتی و بلاتکلیفی سازمان نظام معلمی

پایان گزارش/


تاسیس سازمان نظام علوم تربیتی و بلاتکلیفی سازمان نظام معلمی

منتشرشده در گفت و شنود

آیا در آموزش های مجازی به حریم خصوصی دیگران احترام گذاشته می شود

بیش از یک سال است که در حال تجربه آموزش‌های مجازی هستیم. ارتباطات مجازی، آداب و اصولی دارد. ارتباطات مجازی تابع قواعد اخلاقی مشخصی است. در چند ماه گذشته کلیپ‌های متعددی با عناوینی چون «سوتی‌های خفن و خنده‌دار» و «بمب خنده» از کلاس های مجازی معلمان و دانش‌آموزان در شبکه‌های اجتماعی مختلف بازنشر می‌شود.

انتشار برخی از این کلیپ‌ها، به ویژه کلیپ‌هایی که محل زندگی، سایر اعضای خانواده و چهره معلمان/ دانش‌آموزان را نشان می‌دهند دقیقا بیانگر نقض حریم خصوصی آنان است. درست است که ما به این «سوتی‌ها» می‌خندیم ولی انتشار این کلیپ‌ها می‌تواند زندگی خانوادگی و شاید هم زندگی حرفه‌ای افراد را دچار مخاطره سازد.

آیا در آموزش های مجازی به حریم خصوصی دیگران احترام گذاشته می شود

لطفا «سوتی‌های» کودکان دستپاچه و پشت صحنۀ زندگی خانوادگی آنان را منتشر نکنید. آنان اجازه انتشار تصویر خودشان را به شما نداده‌اند. این اقدام، سرقت حریم خصوصی افراد و فروش آن در بازار است. توپوق‌های معلمان ناآشنا به فضای مجازی را بدون اجازه خود آنان منتشر نکنید. بگذارید کلاس درس، هر چند مجازی باشد، محیطی امن و حریمی بین معلم و دانش‌آموز/دانشجو باقی بماند.

اگر معلم یا دانش آموز/دانشجو هستید لطفا قبل از انتشار این دست کلیپ‌ها لحظه‌ای از خودتان سوال کنید که آیا او موافق انتشار این تصویر است یا من دارم «دزدکی» آن را منتشر می‌کنم؟ چه دانش آموز و چه معلم، آنها دوربین خود را به روی فردی مطمئن و قابل اعتماد، و نه «یک سارقِ متجاوز به حریم خصوصی» روشن کرده‌اند.

فردین علیخواه|گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان


آیا در آموزش های مجازی به حریم خصوصی دیگران احترام گذاشته می شود

منتشرشده در یادداشت
پنج شنبه, 22 بهمن 1399 13:11

اعترافات یک معلم ( 2 )

گروه رسانه/

کتاب « اعترافات یک معلم »  در مرداد ماه 1337 توسط « رضا ایزدی » منتشر گردیده است .

این کتاب ارزشمند و موثر خاطرات یک دبیر ادبیات از چگونگی تدریس در دبیرستان های پسرانه بین سال‏های ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷  را به نمایش می گذارد که به نارسایی ها و اشتباهاتش در تدریس به نحو هنرمندانه ای اشاره می کند .

در بیوگرافی آقای رضا ایزدی چنین می خوانیم :

« از نویسندگان سخن سنج و خوش قریحه کشور ما است . او کمتر چیز می نویسد ولی آن چه تاکنون نوشته است همه در نوع خود دلچسب و خواندنی است .

وی همکاری با مطبوعات را از سال 1320 با درج مطالب مفید و آموزنده در مجلات هفتگی شروع کرده و مقالات تحقیقی و ادبی و داستان های کوتاهش همواره زبانزد خاص و عام بوده است .

ایزدی مدتی روزنامه مستقلی به نام « الوند » منتشر می کرد و بر دیوان مفتون همدانی شاعر بلند پایه ایران و حسینی داور شاعر شیرین سخن معاصر نیز مقدمه های جالب نگاشته است .

ایزدی علاوه بر کارهای مطبوعاتی سال ها در پست های گوناگون و ریاست آموزش و پرورش شهرستان های ایران به تعلیم  و تربیت خدمت کرد . »

« صدای معلم » در راستای تاسیس و تثبت « فرهنگ گفت و گو و تفکر انتقادی » با رویکرد « خودانتقادی » متن کامل این کتاب فاخر را در بخش های پیوسته منتشر می کند .

منتشرشده در معرفی کتاب

گروه رسانه/

برگزاری امتحان در فضای مجازی در مدارس که قریب به یک سال است در تعطیلی به سر می برند ؛ با اما و اگرهای بسیاری همراه بوده است .

« تقلب مجازی » و گستردگی آن و مهم تر از آن ، از بین رفتن قبح این مساله موضوعی قابل تامل در نظام آموزشی بیمار ما است .

« صدای معلم » در چند گزارش و یادداشت تحلیلی به آسیب شناسی این موضوع در میان « دانش آموزان » پرداخته است .

اما این مساله محدود به دانش آموزان نبوده و به دانشجویان دانشگاه ها هم تسری پیدا کرده است .

« صادق زیباکلام » استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران در یادداشتی در کانال تلگرامی خود با عنوان  « آیا صداقت در نسل‌های جدید، رو به‌کاهش است؟ » به این موضوع پرداخته است .

منتشرشده در یادداشت

وضعیت رتبه بندی معلمان و درجه بندی تدریس مجازی معلمان

هنوز مبحث رتبه بندی معلمان ، در لابه لای اخبار روزانه در حال موج سواری است . سیری که ظاهرا از نتیجه بخشی مورد انتظار معلمان ، به دور مانده است و خود مسئولان ناتوان از تشخیص معیارهایی معقول برای تشخیص سره از ناسره جهت اجرای نهایی آن هستند. تا طرح رتبه بندی به تصویب مجلس نرسیده است ، اعتماد و اعتباری برای اجرای سالانه آن وجود نخواهد داشت . اما تاکنون آموزش و پرورش با برداشت و تصمیمات درون سازمانی ، ظاهرا ترجیح داده است تا راه گریزی در آینده برای عدم اجرای آن باقی بگذارد. این طرح برای خود مخالفانی دارد چون معیارهای اجرایی آن به نحوی مطرح می شود که گویا ، بیشتر مبلغ اضافه شده مد نظر معلمان هست ، در حالی که این طرح مدعی است که با اجرای آن به کیفیت بخشی فعالیت معلمان در حد استاد و استاد یاری دانشگاه ، نائل خواهند آمد .

وضعیت رتبه بندی معلمان و درجه بندی تدریس مجازی معلمان

معاون اول رئیس جمهور : " تا پایان بهمن ماه لایحه‌ای به مجلس شورای اسلامی در خصوص رتبه بندی معلمان ارسال خواهد شد و اعتبار بودجه‌ای آن نیز در لایحه بودجه سال ۱۴۰۰ کل کشور دیده شده است " . (1)

وعده های وزارتخانه و گاه دولت و مجلس در این راستا ، ماه به ماه و توسط هر مسئولی ! مطرح می شود و حساب کار از دست رفته است . یکی اعتبار لازم برای اجرای رتبه بندی را در سال 1400 ، 8 هزار میلیارد تومان و دیگری بودجه لازم را 15 هزار میلیارد تومان تخمین می زند.

رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور : در رابطه با رتبه‌بندی فرهنگیان ، حتی قبل از ارائه لایحه دولت به مجلس ، مبلغ ۸ هزار میلیارد تومان در لایحه بودجه ۱۴۰۰ دیده شد. (2)

قاسم احمدی‌ لاشکی معاون پارلمانی آموزش و پرورش : " رتبه بندی معلمان در کمیته های سه گانه دولت تصویب شده و در صورت تأیید نهایی در جلسه هیأت وزیران به مجلس شورای اسلامی ارسال می شود . برای رتبه بندی معلمان ۱۵ هزار میلیارد تومان را پیشنهاد کرده ایم تا این طرح در سال ۱۴۰۰ اجرایی شود ". (3)

با این همه حساب و کتاب و مدت زمانی که بیهوده هدر رفته هست و معلمان و فرهنگیان در قبال اجرای طرح رتبه بندی بلاتکلیف هستند ، در بودجه پیش بینی شده برای اجرای طرح رتبه بندی ، توافقی وجود ندارد .

درجه بندی تدریس معلمان در فضای مجازی
امروز طرح دیگری در شرایط کرونایی و با تدریس معلمان در فضای مجازی مطرح شده است که قرار است به " درجه بندی تدریس معلمان " بپردازد . طبق معمول و روال همیشگی ، وزیر آموزش و پرورش در این خصوص معیارها و ابزار لازم را شفاف سازی ننموده اند . معلمان قرار نیست با تهدید یا تحدید ، بهترین باشند ، فاکتورها و شاخص های آموزشی خود می باید با کیفیت باشند و گر نه همان کمی گرایی ، لایق وزارتخانه خواهد بود.
محسن حاجی میرزایی در این خصوص بیان داشت : " اخیرا در ورژن جدید شبکه شاد ، دسترسی به شاد از طریق نسخه وب فراهم شد . ظرفیت دیگری که فعال شده این است که به معلمان فضایی می دهد که بتوانند تدریس شان را در هر پایه ای خواستند انجام دهند و به اشتراک بگذارند . این تدریس ها درجه بندی می شود. " (4)

ظاهرا وزیر آموزش و پرورش فراموش می کنند که با چه کسانی در ارتباط هستند تا توضیحی درخور بدهند و یا تصور می کنند که معلمان به دلیل فرزانگی ، علم غیب می دانند و فقط یک اشارت کافی است . چنین برخوردهاست که موجب ایجاد سوءتفاهم مابین نیروهای صفی و ستادی می شود و طی یک سال و گاه چندین سال ، هر دو انگشت اشارت خود را به عنوان خاطی و یا مقصر ، به سوی هم نشانه می روند و خشم ، نومیدی و بی اعتمادی از سوی نیروهای صفی به اشکال گوناگون نمود عینی می یابد ، از جمله تجمعات ، اعتراضات مکرّر ، تحصن و متأسفانه گاه به زندانی شدن عده ای از معلمان برای مطالبه حقوق ایجاد شده ، منجر می شود .

وضعیت رتبه بندی معلمان و درجه بندی تدریس مجازی معلمان

بسیاری از شبکه شاد استفاده نمی کنند چون جذابیت شبکه های دیگر بیشتر از آن است . یا سرعت بسیار کم و غیراستاندارد اینترنت ، عمده ترین مشکل معلمان و دانش آموزان در فضای مجازی است. به جای درجه بندی تدریس معلمان ، به حل این مشکلات بیندیشید تا کیفیت آموزشی در فضای مجازی خود به خود و در سایه تلاش و زحمات معلمان و همراهی دانش آموزان ، فراهم شود .

بهتر است به جای این همه طرح ، جهت کیفیت بخشی امر آموزش با ارجحیت دادن به وجه کنترل و تعقیب و بازرسی از سوی وزارتخانه ، در زیربنای نظام آموزشی یعنی دو دوره مهدکودک که به تازگی سرپرستی آن از بهزیستی به آموزش و پرورش سپرده شده است و پیش دبستانی ، تغییرات لازم را ایجاد نمایید .

اگر ساختار آموزشی از مدل های پویای جهانی پیروی کند ، یقین داشته باشید که این پویایی در همه بخش ها و عناصر و عوامل نظام آموزشی پخش خواهد شد و اثر معجزه آسای خود را نمایش خواهد داد . فقط کافی است چیدمان مهره های آموزشی ، علمی و به روز باشد ، و گر نه بدون ایجاد هر نوع تغییر و تحولی در نظام آموزشی ، با آمدن بازرس ها و یا درجه بندی تدریس معلمان و یا حتی رتبه بندی معلمان ، آموزش و پرورش کشور مان با روش سنتی و ایستا ، خداحافظی نخواهد کرد . معلمان قرار نیست با تهدید یا تحدید ، بهترین باشند ، فاکتورها و شاخص های آموزشی خود می باید با کیفیت باشند و گر نه همان کمی گرایی ، لایق وزارتخانه خواهد بود.
اگر وزارت آموزش و پرورش چنین توانی ندارد امید است مجلس شورای اسلامی برای ایجاد چنین تحولی وارد عمل شود تا از هدر رفت زمان و سرمایه و نیروی انسانی ، جلوگیری نماید.

منابع:
1) باشگاه خبرنگاران جوان . جهانگیری: دولت به زودی لایحه رتبه بندی معلمان را تصویب خواهد کرد .21 بهمن 1399 .
2) ای استخدام . 22 آذر 1399 . منبع بازار کار .
3) ایرنا . رتبه‌بندی معلمان در کمیته‌های سه‌گانه دولت تصویب شد . کد خبر: 84208001 .۱۴ بهمن ۱۳۹۹ .
4) اقتصاد آنلاین . کد خبر 504383 . ۱۳۹۹/۱۱/۲۰ .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

وضعیت رتبه بندی معلمان و درجه بندی تدریس مجازی معلمان

منتشرشده در یادداشت
چهارشنبه, 21 بهمن 1399 15:25

«یک کلمه»

یک کلمه و حریم قانون

تا وقتی که یکایک مردم به اندازۀ نیوتن و زکریای رازی، دانشمند و آگاه نشده‌اند،
تا وقتی که همۀ مردم، همچون سلمان و صُهیب، پارسایی و پرهیزگاری را پیشۀ خود نکرده‌اند،
تا وقتی که همۀ شهروندان، به اندازۀ ویکتور هوگو و آلبرت شوایتزر، از احساسات پاک انسانی برخوردار نشده‌اند،
تا وقتی که نانوا و قصاب و راننده، به اندازۀ ویتگنشتاین و ابن سینا فلسفه نمی‌دانند،
تا وقتی که هر انسانی در هر شهر و روستایی، بیش از ولتر و ژان ژاک روسو، به حقوق دیگران احترام نمی‌گذارد،
تا وقتی که زور رستم و نجابت پوریای ولی و مناعت ابوسعید ابوالخیر و دانایی خیام و صداقت سقراط و دنیاگریزی شبلی، در یک‌یک ما نیست،
تا وقتی که همۀ کارمندان اداره‌ها و کارگران کارخانه‌ها و اهل بازار و مردم کوچه و خیابان، شب و روز خود را همچون ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی نمی‌گذرانند،
تا وقتی که همۀ سیاست‌مداران، گاندی و ماندلا را شرمندۀ خود نکرده‌اند،
تا وقتی که جامعه، غرق معنویت و آدمیت و انصاف نشده است،
تا وقتی که خودخواهی و منفعت‌جویی، در نهاد بشر است،
تا وقتی که تک‌تک آدمیان، یک‌یک غرایز را در خود نکشته‌اند،
تا وقتی که قدرت، وحشی است و جنون می‌آفریند،
تا وقتی که نمی‌توانیم از کرات دیگر، رئیس و وزیر و نمایندۀ مجلس وارد کنیم،
تا وقتی که همۀ انسان‌ها فرشته نشده‌اند،
تا آنگاه که زمین زمین است و اوضاع همین است،
زندگی و پیشرفت، جز در پناه قانون ممکن نيست، و اگر ممکن باشد، آسان نیست.
روز خوش ندارد سرزمینی که در آن منصب‌ها و مسندها مقدس‌تر از قانون است.

یک کلمه و حریم قانون

بی‌چاره و بی‌پناهند مردمی که در میان آنها قانون اولین پناهگاه نیست.

‌روزگارش سیاه است کشوری که در آن قانون خوارتر از خار بیابان است. آنجا که هیبت قانون، کمتر از اخم آدم‌ها است، دوزخ است؛ قتلگاه فرصت‌ها و اراده‌ها است؛ مسلخ امیدها است.

بدترین قانون، بهتر از خوب‌ترین قانون‌شکنان است. همۀ تفاوت‌ها محترم است، مگر در پیشگاه قانون. نقض هر قانون، شکستن شاخه‌ای از درخت امید است.

توماس مور(۱۴۷۸- ۱۵۳۵)، شهید قانون و اسطورۀ قانون‌گرایی در تاریج جهان بشری، می‌گفت: حبس و مرگ، هزینه‌ای است که من امروز می‌پردازم تا هیچ‌یک از قوانین کشورم نقض نشود؛ اما می‌دانم که روزی همین قانون از جان و مال فرزندان و نوادگان و همۀ نسل‌های پس از من در انگلستان، پاسداری خواهد کرد.» و به قول میرزا یوسف‌خان مستشار الدوله در کتاب «یک کلمه»، درمان همۀ دردهای ما در یک کلمه است: قانون. اما قانونی که برای همه است؛ وگرنه برای هیچ کس نخواهد بود.

کانال یادداشت ها


یک کلمه و حریم قانون

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور