با زنگ ساعت زنگدار قدیمی بیدار و نمازی نوش کرده و برای خرید نان تازه از منزل بیرون میزنم. جنب و جوش غریبی در پیادهراه باغ سیب بلوار ارم برقرار بوده و ورزشکاران و سحرخیزان مشغول مشق عشقند. نانوایی تنورش گرم نیست ، یک بربری خشخاشی از صف بینوبت گرفته راهی منزل میشوم. پس از صرف صبحانه قبل از ساعت ۷ بیرون میزنم.
مسئول امتحانات نهایی شهیدستانم و امروز بازدید وزارتی از حوزه امتحانات داریم.
مربی بهداشت نداریم .به خاطر امتناع همکاران از پوشیدن گان خودم گانپوش شده و با رعایت پروتکلهای بهداشتی دانشآموزان به هم چسبیده در بیرون و حیاط مدرسه را به تدریج وارد سالن امتحانات میکنیم. تقصیر هم ندارند یکسال و اندیست که همکلاسی های خود را ندیده اند. چند تن از اولیا که شدیدا نگران کرونا ویروسند علیرغم تذکر دربان وارد مدرسه شده و به سین جیم من از چند و چون حوزه میپردازند.
نگرانی و اضطراب در چشمانشان موج میزند و معترض امتحانات حضوری اند.
با آرام کردن اولیا آنها را به گوشه حیاط زیر درخت توت هدایت کرده و به سالن باز میگردم.
ساعت ۷/۵۸ دقیقه پیامک رمز سوالات نهایی وارد گوشی میشود. مسئول تکثیر سوالات باید در شش هفت دقیقه چهار برگه سوالات امتحان ادبیات را برای ۱۵۰ دانشآموز پایه ۱۲ با دستگاههای کپی دوره جنگ جهانی تکثیر نماید.
دیروز دو و نیم میلیون برای تعمیر دستگاه تکثیر خرج کردهایم ولی امروز وسط کار دستگاه کپی ادا در میآورد. مجبوریم صفحات سوم و چهارم را با امکانات مدرسه مجاور تکثیر کرده و به دست دانشآموزان برسانیم.
چند دانش آموز مایه دار آرایش کرده از مدارس پولداران نصیب مان شده است.
شنیون، مش و می کاپ حداقل کاریست که نکرده اند ، با دختر مو نمی زنند و جنسیت شان از ظاهر چندان هویدا نیست.
حوالی ساعت ۹ بازدید کنندگان وزارتی به همراه اصغر افشار رییس دوستداشتنی امتحانات استان وارد مدرسه میشوند و برای زهر چشم گرفتن سوال پیچم میکنند؛ از قدمت شهیدستان تا تعداد غایبین، از نحوه رعایت پروتکلها تا اتاق ایزوله و تکثیر و....
آمادهتر از آنیم که سوتی و آتو دست بازدیدکنندگان وزارتی بدهیم.
منشی حوزه مترصد بهانه ای برای توپیدن به بازدید کنندگان وزارتی است ؛ حق هم دارد ، هنوز حق الزحمه امتحانات پارسال را نگرفته ایم. آرامش می کنم و تو گوشش می گویم به کجا چنین شتابان؟!
همشهری های سمنانی ات ۱۶ سال دِمار از روزگارمان درآورده اند ای پسر !
بازدید به خوبی و خوشی پایان می یابد و رضایت از حوزه امتحانی شهیدستان از چشمان افشار فوران میکند.
اواخر امتحان برقمان غیب میشود، دست به آسمانیم که خطر تکثیر سوالات از سرمان گذشته است.
ساعت ۱۰ چند تماس بی پاسخ از دفتر مدیر کل دارم .
«سلام آقای قاسمپور، دکتر قاسمی کارت داره».
با آقای سالار قاسمی همکلام می شویم ، از چرایی و چیستی مکاتبه بدون هماهنگی با وزیر خرسند نیست، گرچه به زبان نمیآورد ولی از لحن صحبت متوجه میشوم. پس از توضیحاتم قرار میشود اسناد تمام مکاتبات و کارهای انجام شده را تا فردا جمعبندی و تحویل دفتر دهم (به دلیل بن بست ایجاد شده در استان برای ثبت ملی شهیدستان دیشب نامهای به وزیر واتساپ کرده و برای برونرفت از آچمز ثبت ملی درخواست کمک کردهام. راستش فکر نمیکردم مورد توجه و عنایت وزیر قرار گیرد)
هوای دکلمه شعری که دیشب بین خواب و رویا به یاد عشق سرودهام به سرم میزند ( 1 ) ، کلیپ دکلمه احساسی را منتشر میکنم، مثل بمب در شبکههای اجتماعی تهران کرج منفجر میشود، خاصه آنکه در کرج تقریبا کسی اطلاعی از روحیات شاعرانگیام ندارد.
گوشیام را چک میکنم، سردبیر روزنامه سراسری مستقل خواسته که یک یادداشت روز برای روزنامه بنویسم. از فرصت استفاده کرده و ملهم از دهها اعتراض و شکوائیه خانوادهها و دانشآموزان در خصوص قطعی برق یادداشت تند و تیزی مینویسم.
نهار میهمان یکی از کاندیداهای شورای شهر کرجم . حین و پسا ناهار برنامهها و اهدافش را میشنوم و مشاوره انتخاباتی به این جوان جویای نام میدهم. آخر توضیحاتم میگوید: «با این همه تجربه و قابلیت کاش خودت به جای من کاندیدا بودی».
لبخند ملیحی میزنم و میگویم: «عزیزم بزرگان نظارتی میگویند التزام عملی ندارم»
دوباره به مدرسه برمیگردم. با ۱۰۰ میلیونی که از شورا و شهرداری گرفتهایم مشغول تعمیراتیم.
تا ۹ شب کار را پیش میبریم. ساعت ده و نیم وسط شام با زنگ سرایدار خبر سرقت شیرهای آب را دریافت میکنم.
ناچارا از خیر حضور در جلسه اسکایپی ده و نیم شب دکتر رهامی کاندیدای ریاست جمهوری با مسئولین ستادهای استانی میگذرم و دوباره به مدرسه بر میگردم.
تا پاسی از شب مشغول آببازی در شهیدستان هستیم. یاد جملهای از دانش آموز انگوران زنجان که در سال ۷۳ برایم نوشته بود میافتم:
«خوش به حال مدیر... چه کیفها که نمیکند ! »
( 1 )
سن ملک من ده بهشتده قوشودوم
دلبرین چیگنینه من قونموشودوم
حیاتی کایناتی سئیر ائدهلی
او گؤزل گؤزلرینه جومموشودوم
منی سئودالره تاپشیرما گؤزل
اورهگیم غوصهلیدی دونموشودوم
گؤزلرین پای وئرهجک عشقی منه
سنی گؤرجک دئمهلی بومموشودوم
گونه بویلانمیشام ای شانلی سحر
ائله بیل کی یاری من دوغموشودوم
کاش الیندن یاپیشان آینالارین
او قارانلیقلارا سنسیز توشودوم
یاشادیر روحومو عطرین چیچگین
عطشیله #یاشاری بوغموشودوم
منی افسون ائدیری یار هوسی
یاخچی گلدین مارالیم بوم بوشودوم
یورا بیلمهز منی بو فاصیلهلر ...
سن ملک من ده بهشتده قوشودوم
نظرات بینندگان
تبلیغات اگر معطوف به شورا مدنظرتونه
باید عرض کنم که به لطف نهادهای نظارتی در انتخابات حضور ندارم
ممنون از خوانش مطلب
در ضمن من همین الان هم بعد از اتمام شیفت رسمی کاری تدریس میکنم