به قول معروف، خبر کوتاه بود اما تکان دهنده! وزیر آموزش و پرورش در جلسه شورای آموزش و پرورش استان البرز که ظاهراً ۳۰ام بهمن ماه ۹۹ در استانداری آن استان برگزار شده، گفته است: "
بزرگترین رانت را نظام به دانشگاه فرهنگیان داده است چون وقتی فردی وارد دانشگاه فرهنگیان میشود سربازی نمیرود، از همان روز استخدام میشود، حقوق میگیرد و دوره تحصیل هم جزو خدمت او حساب میشود به همین دلیل رتبههای زیر هزار در دانشگاه فرهنگیان خیلی زیاد شده است این یک امکان خوب است که جمهوری اسلامی فراهم کرده است". کسانی که دههی ۶۰ و ۷۰ را به خاطر دارند، خوب میدانند که در آن دوران کمتر کسی از رتبههای برتر و حتی متوسط به بالا رغبت میکرد وارد مراکز تربیت معلم شود و یا رشتههای دبیری دانشگاه را انتخاب نماید و حتی انتخاب دبیری و آموزگاری، آخرین اولویت شرکت کنندگان در آزمون های سراسری بود.
ناگفته پیداست که منظور از دانشگاه فرهنگیان، جامعهی معلمان است نه افراد دیگر. در این چند جمله، معلمان به برخورداری از "رانت و رانتخواری" توصیف شدهند! پدیدهای که زشت و مذموم و ناپسند و قبیح و غیر اخلاقیست. لذا رنجیده خاطر شدن فرهنگیان از این اظهارات دور از ذهن نبوده و ذکر نکاتی چند در این باب لازم و ضروریست:
۱) احتمالاً وزیر محترم آموزش و پرورش تا حالا نمیدانسته که شرایط جذب معلم از طریق مراکز تربیت معلم و رشتههای دبیری دانشگاه قبلاً هم همین بوده است. اینکه او این ضوابط و مقررات را "رانت" قلمداد میکند، یا ناشی از بیخبری ایشان از نظام درونسازمانی آموزش و پرورش و ناکافی بودن اطلاعات وی از ماهیّت شغل معلمیست و یا ناشی از واژه گزینی نادرست او برای بیان مقصود.
لازم به گوشزد است که شغل معلمی، یکی از سختترین و حساسترین مشاغل جهان به لحاظ ماهیّت مسئولیت و رسالت است؛ سر و کار معلم با جماد و نبات و جانور نیست که بخواهد طرح و برنامهی کارفرما را بر آنها اعمال و تغییرات فرمولبندی شده را در آنها ایجاد کند. سر و کار معلم با پیچیدهترین زیستمند جهان است که از یکسو مدعیست که "اشرف مخلوقات است" و مترقّیترین جایگاه ممکن را در هرم سطوح تشکّل جهان، در اختیار دارد و از طرفی دیگر، متعلق به آیندهای مبهم و جهان در حال تکامل و تکوین است. لذا آگاهانه یا ناخوداگاه، هر طرح و برنامه و چارچوبی را با محک عقل و خرَد میسنجد و از زیر بار هر ایده و عملِ ناهمگون با فطرت انسانی خود میگریزد و چکشکاریهای آموزگار و مربی خویش را به سادگی نمیپذیرد و همواره با معلم و مدرسه میستیزد. رسالت و مسئولیت معلم، کمک به پرورش ابعاد وجودی چنین موجودیست. و این، کاریست بسیار ظریف و دشوار و توانفرسا که در یک سیستم درست، علیالقاعده کمتر کسی باید جرأت و شهامت پذیرش آن را داشته باشد. پس؛ کسانی که رسالت معلمی را میپذیرند، قاعدتاً شایستهی برخورداری از چنین امتیازاتی هستند.
۲) اگر وزیر محترم، در معنا و مفهوم واژهی رانت و محیط و مقدمات تحقق آن کمی دقت میکرد، هرگز این واژهی سیاه را در مورد ضوابط و مقررات دانشگاه فرهنگیان به کار نمیبرد.
اینجا مجالی برای پرداختن به مفهوم مبسوط واژهی رانت و زمینهها و شرایط تحقق رانتخواری و انواع آن نیست. اما به طور خلاصه می توان گفت که "رانت و رانت خواری"، مولودِ پارتیبازی و حقهبازی و باندبازی و سوءاستفاده از فرصتهاست و میتوان آن را معادل یا مقدمهی فساد و تبهکاری دانست. رانت، انواع گوناگون دارد که رانت اقتصادی و رانت اطلاعاتی و رانت سیاسی و رانت قضایی و رانت آموزشی از آن جملهاند.
در اینجا مناسبت دارد به مصداقهایی از "رانت آموزشی" اشاره شود که بیارتباط به نسبتی که جناب وزیر به دانشگاه فرهنگیان داده است، نیست.
رانت آموزشی در کشور ما از جایی شروع شده که مدیران و صاحبمنصبان، بدون شرکت در کنکورهای سراسری و بدون نشستن بر صندلی دانشگاه، دکتر و مهندس شدهاند! چه بسیار کسانی که با استفاده از رانت مرکز آموزش مدیریت دولتی و سایر مراکز آموزشی برخی وزارتخانهها با کمترین تلاش و بدون رقابت سراسری به بالاترین مدارک و مدارج و عناوین علمی و مدیریتی دست یافته و مهمترین پستهای اجرایی و کلیدی را اشغال نمودهاند.
این ویژهخواران که اکثرا نیز دارای کمترین اطلاعات علمی نسبت به فارغ التحصیلان دانشگاهی مشابهاند، فرصت اشتغال و خدمت در پستهای مدیریتی را به فارغالتحصیلان متخصص دانشگاهها نداده و کشور را دچار خسران و زیان فراوانی کردهاند.
۳) "ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم/از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم".
کسانی که دههی ۶۰ و ۷۰ را به خاطر دارند، خوب میدانند که در آن دوران کمتر کسی از رتبههای برتر و حتی متوسط به بالا رغبت میکرد وارد مراکز تربیت معلم شود و یا رشتههای دبیری دانشگاه را انتخاب نماید و حتی انتخاب دبیری و آموزگاری، آخرین اولویت شرکت کنندگان در آزمونهای سراسری بود.
اکنون فقط و فقط بسته بودن قفل اشتغال در مملکت است که باعث ایجاد صفهای طولانی در پشت درِ دانشگاه فرهنگیان و سالنهای برگزاری آزمونهای استخدامی آموزش و پرورش و کلاسهای درسی بدون معلم و طرح خرید خدمت و حقالتدریس ساعتی و ... شده است نه جذبهی مدارس و کلاسهای درسی و شأن و منزلتِ بر باد رفته و معیشتِ "زیر خط فقر" شغل معلمی.
۴) اگر مواردی که جناب وزیر از آنها به عنوان "بزرگترین رانت نظام به دانشگاه فرهنگیان" یاد کرده، رانت باشند، سایر دستگاهها دو چندان، سه چندان و بل بیشتر و متنوعتر از آن، از انواع مواهب و مزایا برخوردارند؛ سربازی نمیروند، از بدو ورود به تحصیل، استخدام میشوند، حقوق میگیرند، دوره تحصیل هم جزو خدمتشان حساب میشود، بعد از دوران تحصیل دو-سه برابر معلمان حقوق میگیرند، حتی مسیر برخورداری از انواع رانتهای دیگر نیز در برابرشان باز میشود؛ مشاور میشوند، پیمانکار میشوند، تاجر میشوند، حتی میتوانند جذب آموزش و پرورش و دانشگاه شوند و معلم و استاد شوند، میتوانند در کودکستان و دبستان و دبیرستان و دانشگاه و کارخانه و اداره و سازمان و بیمارستان و پادگان و... دفتر کار داشته باشند اما مسئول مافوق و رئیس و وزیرشان هرگز به رانتخواری متهمشان نمیکنند.
ایکاش وزیر آموزش و پرورش این عطیهی نکوهیده را به دانشگاه فرهنگیان و جامعهی بیآلایش معلمان نسبت نمیداد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه
از بیان قیود خواستاری ، هرگز خشنود نبوده و نیستم . اما گاه نتایج سوء آموزشی یا فرهنگی در جامعه ما به قدری عمیق است که ناچار به گفتن قیودی همچون " کاش " می شوید . یکی از دلایل نارضایتی جامعه از کارکرد معلمان که خود آنان در این نوع برداشت از سوی مردم و یا مسئولین ، مقصر نیستند ، نحوه تربیت معلم در کشور ماست . فرق بسیار است مابین دانش سراهای قبل از انقلاب و مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان ، اهداف هر یک شاید همان تربیت معلم باشد اما فضا و ساز و کار این امر متفاوت است .
تربیت نیروی کار ماهر و حرفه ای ، امری ساده و پیش و پا افتاده نیست . تمامی شرایط و عناصر مرتبط به این امر ، تحت تأثیر عوامل مختلف قرار می گیرند. مثلا به نظر شما چرا باید کیفیت خوابگاه و غذا و سطح آموزش مراکز تربیت معلم در خور ارزش انسانی دانشجو معلمان باشد تا فردا عقده ای و کم انگیزه نشوند و با کم کاری و بی تعهدی ، به امر خطیر تدریس نپردازند ؟ جلب رضایت امروز آنان و یا تربیت آنان در فضایی با نشاط و خلاقیت زا ، مدخلی برای افزایش کارآیی معلمان طی مدت خدمت سی ساله آنهاست . اگر امروز او در جایگاه دانشجو معلمی ، لیاقت اِبراز وجود را نداشته باشد و به او اجازه نقد موقعیت و یا شرایط داده نشود ، فردا او چگونه شهروندانی متفکر و نقاد تربیت نماید ؟
خیلی از رفتارها اکتسابی هستند اما برخی از رفتارها اگر ذاتی هم باشند به شرایط مساعد یا تربیت مناسب برای جلوه گری نیازمند است . وقتی یک فضای آموزشی عاری از هر نوع بالندگی ، پویایی و سازندگی باشد انگیزه ها برای انجام نقش معلمی سست ، لرزان و ناکارآمد می گردد . روند تربیت معلم ، معلمان را به این حال و روز ناخوشایند رسانده است و جای هیچ گِله و شکایتی از معلمان امروز در نظام آموزشی نیست . شما معلمان را در قالب دلخواه خود ایزوله کرده اید و محافظه کاری و بی تفاوتی را برازنده آنان ساخته اید ، اما خار این فرآیند در چشمان کودکان این سرزمین فرو رفته و بصیرت و بینایی اجتماعی آنان را تضعیف نموده است . یک چرخه معیوبی که شاید به نفع عده ای باشد اما یقین به نفع مردم و جامعه نیست .
فضای دانش سراهای مقدماتی و مراکز تربیت معلم
اوایل انقلاب ، هر دو مرکز را از نزدیک دیده ام یعنی مراکز آموزشی دانش سرا و تربیت معلم را . فضا در دانش سرا شفاف تر بود ، از مشاهده اشخاصی که قرار است معلم شوند لذت می بردید ، اما فضای تربیت معلم تاریک و سنگین بود ، به سختی می شد نفس کشید . نمی دانم شاید سیاهی چادر دختران ، چنین جوّی ایجاد کرده بود . اما این در هر دو وجود داشت . پس لابد دلیلی دیگر دارد ! البته این برداشت شخصی بدون انجام هر نوع تحقیق و مطالعه بیان می شود ، اما حق هر معلمی است که نظر خود را در مورد مسایل آموزشی بگوید چون ما مسایل پیرامون خود را به خوبی احساس می کنیم .
راستی آزمایی این نظر بر عهده معلمان فارغ التحصیل این مراکز است که با چنین برداشتی ، موافق و یا مخالف باشند.
معلمان دوران تحصیل ما در قبل از انقلاب
به خاطر دارم که قبل از انقلاب ، اولیای دانش آموزان به مدرسه مراجعه نمی کردند ، البته برای ما معلمان این مهم قابل قبول نیست ، اما اعتماد به معلم بیشتر از امروز بود . و حتی برای دانش آموزان درس نخوان نیز با اعتماد والدین ، تنبیهاتی با اختیار معلم در نظر گرفته می شد و والدین اختیار این کار را با اعتماد تام به معلمان واگذار کرده بودند . شاید هم چون همانند امروز تک فرزندی نبود ، پس والدین از بارِ مسئولیت خود می کاستند.
در دوران ابتدایی ما ، در مدارس تنبیه وجود داشت اما از راهنمایی به بعد غدغن شد. مداد لای انگشت گذاشتن ، در انباری تاریک ساعاتی حبس کردن ، روی مقوایی واژه تنبل را درشت نوشته و در جای جای مدرسه چرخاندن آن دانش آموز در تمامی ساعات درسی آن روز . و اگر در کلاس به زبان ترکی صحبت می کردیم می بایست 2 ریال به قلّک روی میز معلم می انداختیم . علیرغم همه این موارد ، معلمانِ خود را بسیار دوست داشتیم و تصور و باورمان این بود که معلم کلاس در منزل فقط از من صحبت می کند و یا به من فکر می کند . یک دنیای خیالی دو نفره با رؤیاهای شیرین اما در واقع با واقعیتی یک طرفه .
قبل از انقلاب ، شرایط زمانه طوری بود که معلم می توانست با تدریس خود در دل دانش آموزان برای خود جا باز کند و مقبولیت داشته باشد. مقبولیت معلم توسط دانش آموزان یعنی تحقق امر یادگیری . کتاب های درسی ما در دو دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی حجم زیادی داشت و فقط در دوره متوسطه قدری از حجم آن کاسته شد . یعنی نه تدریس معلمان کاری راحت بود و نه تحصیل ما . اما این معلمان آن چنان پرورش یافته بودند که سرمنشایی از عزت نفس ، بزرگواری ، صلابت و مهربانی بودند. بذله گو نبودند و وقت کلاس را به بطالت نمی گذراندند ، اما ما را مدهوش خود می ساختند . آنان جاذبه و دافعه را با هم داشتند ، اما ما دانش آموزان بیشتر شیفته جاذبه آنها بودیم و دافعه ها را کمتر حس می کردیم . ابزارهایی همچون ماهواره و اینترنت و موبایل ، برای ما فراهم نبود و شاید برای همین وجودمان برای نفوذ معلم هموار بود . اما شخصیت اجتماعی معلمان ، از نوع دیگر بود . نوع مهربانی معلمان پرورنده بود نه مخرب ، نمایشی و توأم با کراهت . بیشتر معلمان ما نیز فارغ التحصیلان دانش سراهای مقدماتی و عالی و برخی رشته دبیری دانشگاه های دولتی بودند . مهم تر از همه معلم و مدرسه مشخصه واحدی داشت و هویت آن در لابه لای چندگانگی آموزشی و چندگونگی معلم ، گم نشده بود .
به تعبیر گلستان سعدی : پسر را زجر و ملامت کرد که با پرورنده خود بی وفایی کردی . دقیقا شرایط چنین بود . اما امروز ، خود پدر یا مادر به فرزندش یاد می دهد که اگر پُررو نباشی حق ات را می خورند ، پس جوابش را بده و هرگز کم نیاور ، حتی اگر آن فرد معلم ات باشد !
مختصری از تاریخچه تشکیل دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی
اولین تربیت معلم در دارالفنون و با اعزام نیرو به خارج از سال 1229 تا 1298 ، انجام یافته است . دانش سرای عالی به دارالمعلمین مرکزی بر میگردد که در سال ۱۲۹۸ خورشیدی در تهران برای تربیت معلم مدارس تأسیس شد . دارالمعلمین عالی دارای دو قسمت علمی (رشتههای ریاضیات ، طبیعیات ، فیزیک و شیمی) و ادبی (ادبیات ، فلسفه ، تاریخ و جغرافی) بود و معلمان ایرانی و فرانسوی در آن تدریس میکردند. استقبال از دارالمعلمین عالی کم بود چون در آن زمان ، سالیانه نزدیک به دویست نفر برای تحصیل به اروپا اعزام می شد و دیپلمه ای برای تحصیل در دارالمعلمین باقی نمیماند . بنابر این ، وزارت معارف برای جذب دانشجو تصمیم گرفت امتیازاتی قائل شود و از سال ۱۳۰۸ به پانزده دانشجو ، کمک هزینه میداد و دانشآموختگان دارالمعلمین میتوانستند بدون امتحان برای ادامه تحصیل به خارج اعزام شوند. همچنین وزارت معارف مکلّف شد دانشآموختگان دارالمعلمین عالی را در مدارس دولتی به خدمت معلمی استخدام کند.
دانش سرای مقدماتی یا دارالمعلمین مقدماتی در سال 1312 به وجود آمد و نام یک مرکز تربیت معلم بود که به آموزش و تربیت معلم برای دوره ابتدایی میپرداخت . فارغالتحصیلان دوره های دانش سرای مقدماتی ، دیپلم میگرفتند . شرط اصلی ورود به دانش سرای مقدماتی ، تحصیلات سه ساله اول متوسطه و مدت دوره تحصیلات آنها دو سال بود . تربیت معلم خوارزمی مؤسسه تربیت دبیر برای دبیرستانهای کشور بود که در سال ۱۳۵۳ به دانشگاه تربیت معلم (دانشگاه خوارزمی فعلی) تغییر نام یافت .
در حال حاضر دانشگاه خوارزمی در رشتههای مختلف علوم پایه ، انسانی ، تربیتی و مهندسی در مقاطع مختلف از کارشناسی تا دکتری دانشجو میپذیرد . نام این دانشگاه در سال ۱۳۱۲ از دارالمعلمین عالی به دانشسرای عالی و در سال ۱۳۵۳ به دانشگاه تربیت معلم تغییر کرد. تغییر نام این دانشگاه به دانشگاه خوارزمی در سالهای 1381 و 1382 در شورای گسترش آموزش عالی وزارت علوم به تصویب رسید اما به دلیل عدم تصویب در شورای عالی انقلاب فرهنگی ، این تغییر نام تا اواخر سال ۹۰ اجرایی نشد.
پس از تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ ، دانش سرای عالی جزو آن شد و استقلال خود را از دست داد و تنها به پذیرش دانشجویانی پرداخت که داوطلب دبیری بودند . پیوستن به دانشگاه تهران موجب شد که دانش سرا از زمین ورزش و آزمایشگاه و کتابخانه مجهز برخوردار شود و همچنین رشته زبان های خارجی برای تدریس فرانسوی ، آلمانی ، روسی و انگلیسی دایر شد. در سال تحصیلی 1315- 1314 دختران نیز در دانشسرای عالی پذیرفته شدند.
تا سال تحصیلی 1322 - 1321 ، دانش سرای عالی با دانشکدههای علوم و ادبیات توأم بود. در این سال دانشکده علوم از دانشکده ادبیات و دانش سرا جدا شد. دانشجویان رشته های علمی در دانشکده علوم به تحصیل پرداختند و دروس علوم تربیتی در دانشکده ادبیات ارائه می شد.
تحولات سریع در تغییر نام مراکز تربیت معلم و نیاز به ایجاد شاخه های جدید
در یک نگاه به تاریخچه مراکز تربیت معلم ، 15 بار قبل از انقلاب و 6 بار بعد از انقلاب ، مراکز تربیت معلم تغییر نام داده است و یا نوع و دایره فعالیت آن جهت تربیت معلم دگرگون شده است . ابتدا با دارالفنون در سال 1229 و نهایت با تأسیس دانشگاه فرهنگیان در سال ۱۳۹۰ . هدف همه آنها تربیت معلم بوده است اما گاه در سطح مقدماتی و گاه عالی . نکته جالب آن که اولین مرکز تربیت معلم دینی در سال ۱۳۴۵ تأسیس شده است . به نظر می رسد نوعی آشفتگی ذهنی و یا نوعی تضارب آرا برای تربیت معلم در جامعه وجود داشته است .
عقل سالم وقتی 21 تغییر نام و حیطه فعالیت یک واحد سازمانی را می بیند بر پیچیدگی و دشواری امر واقف شده و با خود می اندیشد چه چیز تربیت معلم را این چنین سخت و پیچیده کرده است و یا چرا یک سیر طبیعی و شفاف و روان برای آن رقم زده نشده است ؟
سرعت و شدت تحولات و جریانات سیاسی و اجتماعی آن اعصار ، بر فعل و انفعالات تربیت معلم ، مؤثر بوده است. اما یک نکته مبرهن و بدیهی است و آن این که حساسیت امر آموزش در جریان تربیت کودکان و برخاسته از سیر تحولی ، نظام سیاسی را مأمور نظارت و هدایت مستقیم مراکز تربیت معلم کرده است .
در این خصوص سه نکته مهم قابل تعمیق و تفکر است :
* اول این که این 21 مورد فقط تغییر نام نیست و گاه شاخه هایی با اهداف جدید برای تربیت معلم ایجاد شده است.
** دوم این که احساس نیاز جهت ایجاد عناوین جدید و یا تغییر نام مراکز تربیت معلم به مقتضیات زمان ، نیاز و یا اهداف نظام سیاسی و آموزشی بوده که با فاصله 69 سال و یا دو سال ، انجام گرفته است .
*** ثبات ، قدرت و مقبولیت سازمانی دارالفنون برای تربیت معلم ، چرا 69 سال طول کشیده است و دلیل فاصله بیش از نیم قرنی مابین آن با اولین دارالمعلمین ، چرا این همه زیاد است ؟ احتمالا بالا بودن نرخ بیسوادی و کم بودن تعداد کسانی که مستعد جذب در این مراکز بوده اند به دلیل اعزام دیپلمه ها به خارج ، دلیل این امر بوده است . از همین مشکل ، معضلی دیگر متولد شده است که عناوین گوناگونی به معلم داده است و همه آنان توانا و حرفه ای نیستند .
به دلیل اهمیت روند تغییر مراکز تربیت معلم از ابتدا در سال 1229 تا آخر در سال 1390 ، این لیست تقدیم می گردد :
الف : قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
دارالفنون ؛ ۱۲۲۹
دارالمعلمین ؛ ۱۲۹۸
دارالمعلمین عالی ؛ ۱۳۰۷
دانش سرای مقدماتی و عالی ؛ ۱۳۱۲
مراکز تربیت معلم دو ساله روستایی ؛ ۱۳۳۲
مراکز تربیت معلم یکساله ؛ ۱۳۳۸
دوره تربیت معلم حرفهای پسران و دختران ؛ ۱۳۴۱
دانش سرای عالی سپاه دانش ؛ ۱۳۴۳
مرکز تربیت معلم دینی ؛ ۱۳۴۵
مراکز تربیت معلم کودکان استثنایی ؛ ۱۳۴۷
مراکز دانش سرای راهنمایی ؛ ۱۳۴۸
مراکز تربیت معلم فنی و حرفهای ؛ ۱۳۴۸
مراکز تربیت مربی کودک ؛ ۱۳۵۱
دانشکدههای علوم تربیتی دانشگاهها
دانشگاه تربیت معلم ؛ ۱۳۵۳
ب : پس از پیروزی انقلاب اسلامی
دانشسراهای تربیت معلم دو ساله و چهار ساله
دانشگاههای تربیت معلم و دانشکدههای علوم تربیتی
مراکز تربیت معلم
دانشگاه تربیت دبیر فنی شهید رجایی
مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم (ص)
تأسیس دانشگاه فرهنگیان در سال ۱۳۹۰
مختصری از تاریخچه تشکیل دانشگاه فرهنگیان
موضوع تشکیل دانشگاه فرهنگیان از سال 1387 در زمان وزارت علی احمدی مطرح شد . دانشگاه فرهنگیان ، دانشگاهی برای تأمین ، تربیت و توانمندسازی معلمان و نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش در ایران است. این دانشگاه در سال ۱۳۹۰ با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی و با تجمیع کلیه مراکز تربیت معلم سراسر ایران تأسیس شد و دارای ۹۸ واحد دانشگاهی (در قالب ۶۴ پردیس دانشگاهی و ۳۴ دانشکده ) میباشد. در حال حاضر ۷۸۰۲۲ دانشجو و ۸۰۳ عضو هیئت علمی و استاد در این دانشگاه مشغول فعالیت میباشند. هم چنین تعداد ۱۰۹۹۵ مهارت آموز و بیش از ۹۶۳۳۸ فارغ التحصیل از آغاز تأسیس دانشگاه تاکنون داشته است . در سال 1390 هیچ یک از دانشگاههای تربیت معلم و دانشکدههای علوم تربیتی و ظرفیتهای خاص تربیت معلم در سایر دانشگاهها به آموزش و پرورش منتقل نشدند و دانشگاه فرهنگیان از طریق تغییر نام مراکز تربیت معلم گذشته ، تشکیل شد. (1)
از زمانی که مراکز تربیت معلم جا پای دانشگاه گذاشت و دانشگاه فرهنگیان را توسعه داد ، حال و هوای فارغ التحصیلان را نیز دگرگون ساختید. چون فقط به جذب دانشجو معلمان نپرداختید ، بلکه از بین معلمان رسمی که مشغول خدمت بودند نیز دانشجو پذیرفتید. تصمیمی که با قوانین سازمان در تضاد بود چون هنگام تبدیل مدرک ، پای شورای نگهبان وسط کشیده شد و مخالفت آن به همراهی مجلس ، دولت و سازمان برنامه و بودجه ، نارضایت و بی انگیزگی آنان را چندین برابر ساخت . توقع ایجاد شده با بِستر لازم منافات داشت و انتظارات پیش بینی شده محقق نشده بود لذا به نارضایتی و بی انگیزگی این تحصیل کردگان منجر شد . تا حدی که او را معلم دکتر می خواندیم اما همتراز استاد دانشگاه که دکتری داشت ، حقوق و مزایا دریافت نمی کرد . از یک سو مانع رفتن آنان به وزارت علوم شدید چون اعتباری ارزشی برای وزارت آموزش و پرورش محسوب می شد و از سویی دیگر آنها را همسطح معلمان لیسانس با اندک تفاوتی نگه داشتید . در بهمن ماه 1399 جمعی از معلمان با سابقه دانش سرایی و تربیت معلم کشور که با مدرک دیپلم و فوق دیپلم استخدام شده بودند و علیرغم مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی ، مدارک فوق لیسانس و بالاتر آنان اِعمال نگردیده بود ، روبه روی مجلس شورای اسلامی تجمع کردند و خواستار اصلاح این مصوبه در بودجه سال ۱۴۰۰ و تبدیل آخرین مدرک خود شدند.
دلایل عدم موفقیت دانشگاه فرهنگیان
به نظر می رسد ایجاد دانشگاه فرهنگیان فقط یک پرستیژ اجتماعی برای عنوان معلمی بوده است و از دیگر سو نظام آموزشی از تربیت دبیران توسط دانشگاه ها خرسند نبوده است . اما کاش هرگز مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان ، جایگزین دانش سراهای مقدماتی و عالی نمی شد !! دانشگاه فرهنگیان بدعتی تازه نبوده است که اهداف آن بخواهد از اصل و اساس ریشه ای 170 ساله خود جدا و یا تغییر مسیر دهد. اهداف تربیت معلم همیشه طی این زمان مشخص بوده و فقط بنا به تناسب زمان ، نیازهای آموزشی ، متنوع تر شده است .
از جمله دلایل عدم موفقیت دانشگاه فرهنگیان ، می توان به موارد زیر اشاره کرد :
1- انحصارگرایی در تربیت معلم و خلاء راهبردی منابع انسانی آموزش و پرورش ، از مهم ترین دلایل ضعف دانشگاه فرهنگیان است .
2- این دانشگاه زیر نظر دو وزارتخانه آموزش و پرورش و علوم و تحقیقات و فناوری است و به نظر می رسد عمده ترین دلیل عدم موفقیت این دانشگاه در امر تربیت معلم از لحاظ کمی و کیفی ، در همین وابستگی دوگانه نهفته است .
3- هیچ نوع سیاست موازی و یا اهداف مشترک و همسو ما بین این دو وزارتخانه در امر جذب دانشجو و یا تربیت نیروهای متخصص و ماهر بر اساس نیاز واقعی جامعه وجود ندارد . آموزش و پرورش در رشته های گوناگون سرخود و بدون داشتن برنامه ای مدوّن و مشخص که مقید به اجرای آن باشد ، دانش آموزان را هدایت تحصیلی می کند و آموزش عالی هرگز نیازهای رشته ای خود را برای ایجاد تناسب تحصیلی دانش آموزان با رشته های گوناگون به آموزش و پرورش ارائه نمی دهد .
4- آموزش عالی هرگز در آموزش ضمن خدمت معلمان ورود پیدا نکرده است و آموزش و پرورش را در این امر مهم تنها و ناتوان گذاشته است.
5- بودجه دانشگاه فرهنگیان از همه دانشگاه های دیگر در پایین ترین حد قرار دارد . لذا در ارائه سرویس مناسب به دانشجو معلمان و جذب اساتید رسمی و مجرب ، ناتوان است و این امر بر کیفیت آموزشی تأثیر مستقیم می گذارد . برای کاهش هزینه نیز به جذب اساتید حق التدریس با انگیزه ضعیف موقعیت شغلی ، می پردازد .
6- اهمیت کمیت از کیفیت در این دانشگاه بیشتر است و این خود بر ماهیت آموزشی اثری چندجانبه می گذارد .
7- به نظر می رسد مجموع وظایف و اهداف زیر پوشش دانشگاه فرهنگیان بسیار بیشتر از اصلی ترین هدف آن یعنی تربیت معلمانی متخصص و حرفه ای است و این دانشگاه توانایی اجرای تمامی تعهدات خود را در حد مطلوب ندارد.
8- توجه به تعداد رؤسای این دانشگاه طی 6 سال ، خود گواه حساسیت موضوع است . اسامی سرپرست و رؤسای دانشگاه فرهنگیان عبارت است از: اسدالله اسدی گرمارودی ، جهانبخش محبینیا و محمود مهرمحمدی ، از 20 آذر ۱۳۹۶ تاکنون ، حسین خنیفر به عنوان اولین رئیس دانشگاه فرهنگیان ، ریاست این دانشگاه مأموریت محور و استراتژیک را به عهده دارد . چرا این دانشگاه از ثبات نسبی مدیریتی در رنج بوده است ؟ علت این امر قحط الرجالی در جامعه است ؟ نبود اعتماد به اشخاص جهت مدیریت حساس آن است ؟ و یا هم کمتر کسی تمایل و رغبت مدیریت آن را داشته است چون عنوان و پیش لازم های مدیریتی آن زیاد جاذب نیست ؟
آموزش معلم از میان دانش آموختگان سایر دانشگاهها
بعد از انقلاب اسلامی ، آموزش و پرورش با مشکل عدیده کمبود معلم مواجه شد . یعنی میزان نیاز نظام آموزشی به معلم ، تناسبی ثابت و منطقی با ورودی های دانشجو معلمان نداشت . اصلی که کشورهای دارای آموزش برتر ، با ایجاد تعادل ما بین نیروی انسانی تربیت شده و نیاز جامعه آن را مرتفع ساخته است ، چون آنان به تخمین ورودی های جدید مدارس و بازنشستگان هر ساله معلمان می پردازند . اما ما به این امر قادر نیستیم و از دلایل مهم ناتوانی این دانشگاه برای تربیت تعداد معلمان مورد نیاز جامعه است و کمبود معلم را رویه معمول آموزش و پرورش کرده است .
از همین مشکل ، معضلی دیگر متولد شده است که عناوین گوناگونی به معلم داده است و همه آنان توانا و حرفه ای نیستند . یک تحصیل کرده تربیت معلم ، می داند که بالاخره معلم خواهد شد پس برای این مهم سرمایه گذاری می شود ، اما این اشخاص که وظیفه خطیر معلم را در کلاس های درس به جا می آورند از فرط ناچاری ، به دلیل بیکاری و یا با حسرت استخدام رسمی به این مدخل راه یافته اند .
برای جبران کمبود معلم ، در نهایت پرچم سفید از سوی این دانشگاه برافراشته شد و در عمل معترف گردید که طبق ماده ۲۸ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان ، این دانشگاه می تواند مطابق ضوابط و مقررات وزارت آموزش و پرورش از میان دانش آموختگان سایر دانشگاهها که فارغ التحصیلان و نیروهای شایسته سایر دانشگاهها هستند و تعدادشان نیز کم نیست و علاقه مند برای حضور در بدنه آموزش و پرورش کشور هستند ، دانشجو جذب کند و طی دوره یک ساله مهارت آموزی ، معلمی را برای آنان هموار سازد و در صورت کسب موفقیت به آنان گواهی صلاحیت معلمی اعطا گردد . آیا این تصمیم فعلا در حال اجراست یا خیر ؟ منبعی نیافتم . آموزش عالی هرگز در آموزش ضمن خدمت معلمان ورود پیدا نکرده است و آموزش و پرورش را در این امر مهم تنها و ناتوان گذاشته است.
فرضیه های قابل رد یا تأیید
فرضیه های زیر برای سیر تحولی تربیت معلم قابل طرح است و هر یک با واداشتن ما به تفکر ، می تواند به چاره اندیشی منجر شود :
* دانش سراهای مقدماتی چه تفاوتی با مراکز تربیت معلم و یا دانشگاه های فرهنگیان امروز داشته ، که خاصیت اثرگذاری تحصیل کنندگان آن در مدارس و بر روی دانش آموزان ، بیشتر از این دو بوده است؟ یا توانایی و انگیزه معلمان دانش سرا چرا از مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان بعد از انقلاب ، بیشتر بوده است ؟
** دانش آموزانی که بعد از اخذ دیپلم جذب دانش سراها می شدند با دانش آموزان امروز که جذب دانشگاه فرهنگیان می شوند چه تفاوتی از یکدیگر داشته اند ؟ شرایط متفاوت تربیت آنان چگونه بوده است که در اولی انگیزه و صلاحیت متعالی است و در دومی خیر ؟
*** فضای مجازی جایگزین نقش معلمان گردیده است و با اشباع دانش آموزان و برجسته کردن جسارت اخلاقی آنان ، فاصله این دو نقش را از هم بیشتر کرده است . یک شکافی وحشتناک که سن و سواد و جایگاه معلم نیز خلاء آن را نمی تواند پر کند . آیا نبود این فضا در گذشته ، عامل موفقیت بیشتر معلمان بوده است ؟
**** تکنولوژی و ابزارهای الکترونیکی چه بلایی سر خانواده ها آورده است که اختیار تربیت کودک را از آنان سلب نموده است و کارکردهای هر دو نهاد خانواده و مدرسه ، به طور طبیعی و یا غیرطبیعی دستخوش تغییرات گردیده و یا بیشتر آنها را از دست داده است ؟
***** آیا نظام سنتی آموزش و پرورش ما ، نسبت به شرایط مدرنیسم و پسامدرنیسم ، هویت ، قابلیت و توانایی خود را از دست داده است ؟
سخن آخر در بخش اول
در این بخش تلاش شد مختصری از تاریخچه ، فعالیت و تغییرات مراکز تربیت معلم در طی 170 سال ، بیان گردد تا شاید مظلومیت و یا جاماندگی این مراکز و معلمان تربیت شده در آن بیشتر آشکار شود . ساز و کار آموزش و ساختار مراکز تربیت معلم ، علیرغم 21 بار تغییر نام و کارکرد طی 170 سال ، تغییری رو به جلو و بالنده که چشمگیر و اثر گذار باشد ، نداشته است و برای همین پاسخگوی نیازهای کنونی مدارس و جامعه نیست . تابلوهای سر درِ این مراکز به همراه خواسته های اشخاص ، عوض شده است ، چیزهایی اضافه و حذف شده است اما اساس امر یعنی چگونگی تربیت معلم، کمتر مدنظر قرار گرفته است و چون معلمان و دانشجو معلمان علیرغم قرار گرفتن در متن اهداف تعلیم و تربیت، از نظر شما همیشه عناصری دنباله رو و بی اراده هستند پس هرگز خواسته ها و نیازهای آنان را در هیچ فرآیندی دخالت ندادید . بهتر از خود معلم ، هیچ کس دیگر قادر به شناخت امور آموزش و تعلیم و تربیت نیست ، حتی اگر آن فرد خود معلم باشد . او چون به تنهایی عمل می کند قادر نیست رضایت جمیع معلمان را جلب کند .
اینجاست که ضرورت تشکیل سازمان نظام معلمی ، بیش از پیش ، مشخص می شود . این سازمان به نمایندگی از سوی جامعه معلمان ، صلاحیت اِبراز نظر و عمل را کسب می کند . البته اگر اعضای آن فرمالیته و فرمایشی انتخاب نشوند و آنان واقعا از بین معلمان و توسط خود آنان انتخاب کنند . افرادی سالم و با ثبات شخصیتی که بعد از انتخاب ، رسالت خود را فراموش نکنند.
ادامه دارد
منبع : 1 ) ویکی پدیا .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
۲۱ فوریه یا دوم اسفند ماه، مصادف با روز جهانی زبان مادری است. در حالی که در چنین روزی اغلب کشورها بر توسعه و بالندگی آموزش به زبانهای مادری موجود در درون مرزهای سرزمینی خود تأکید میکنند، ما ترکزبانان به عنوان بخشی از غیرفارسی زبانان ایران، هنوز در اصل ماجرا گیر کردهایم و به رغم وجود موادی مترقی در قانون اساسی کشورمان، از حقوق اصلی خود در آموزش به زبان مادری محروم هستیم.
در پیام چند سال قبل دبیر کل یونسکو خانم ایرینا بوکووا، بر کیفیت آموزش، زبان آموزش و نتایج یادگیری تأکید شده و این مقولهها به عنوان شعار سال ۲۰۱۶ در زمینۀ آموزش زبان مادری تعیین شده بود. همچنین وی، در پیام دیگری رسیدن به آیندهای پایدار را تنها از طریق آموزش چندزبانه ممکن دانسته بود. سال قبل هم یونسکو پیام خود را اینگونه انتخاب کرد:
"اجازه دهید رازهایمان را به زبان مادری خود بگوییم. "
در این زمینه باید بگوییم که ترک زبانانایران، هنوز در زمینۀ کمیت آموزش و به رسمیت شمرده شدن زبانشان در چارچوب کشورشان با چالش روبه رو هستند و در چنین موقعیتی، سخن راندن از کیفی ساختن آموزش به زبانهای مادری و توسعه و بالندگی آن، و حرکت به سوی آیندهای پایدار، نوعی خیالپردازی است.
چند سال پیش در اجلاس جهانی آموزش برای توسعۀ پایدار، برنامۀ عمل ۲۰۳۰ به تصویب رسید. در این اجلاس، مسئولان آموزش و پرورش ایران هم حضور داشتند.
طبق بند چهار برنامۀ عمل، همۀ کشورهای جهان متعهد شدهاند تا سال مذکور، ارتقای کیفیت آموزشهای موجود در زمینۀ یادگیری عدالتمحور زبانهای محلی در کشورهای خود را به یونسکو گزارش دهند.
ما نمیدانیم آموزش و پرورش ایران تا آن سال چه خواهد کرد و وقتی هیچ کاری نکرده یا هنوز هیچ کاری را در دستور کار خود قرار نداده است، چه چیزی را گزارش خواهد داد؟
برای رسیدن به کیفیت، ابتدا باید اصل مسئله پذیرفته و اجازه داده شود آموزش به همۀ زبانهای مادری، بدون تبعیض در کشور برقرار و آن گاه در سالهای باقی مانده تا سال ۲۰۳۰ با کمک نهادهای آموزشی، نویسندگان و شاعران و انجمنهای مردمنهاد بر کیفی ساختن آن فکر شود.
ترس ما غیرفارس زبانان، از این است که همانند آموزش برای همه (شعاری که یونسکو تا پایان سال ۲۰۱۵ تحقق آن را برای همۀ کشورهای عضو اجباری کرده بود)، باز همان طور که به انتهای دوره رسیدیم و در کنار وجود هزاران دانشآموز محروم از تحصیل، آموزش و پرورش ما جشن تحقق آموزش برای همه گرفت، این بار نیز جشن تدریس همۀ زبانهای مادری موجود در ایران به یونسکو گزارش شود.
ترس ما غیرفارسزبانان، از این است که تلاش برای قرار دادن یک درس آزاد در کتابهای فارسی و درخواست از معلمان که در این سهچهار صفحه، بدون آن که قبلاً آموزشی دیده باشند، هر طور که دلشان خواست به زبان مادری دانشآموزان خود درسی بگذارند، به معنای تحقق شعار مذکور تلقی شود. ما نمیدانیم آموزش و پرورش ایران تا آن سال چه خواهد کرد و وقتی هیچ کاری نکرده یا هنوز هیچ کاری را در دستور کار خود قرار نداده است، چه چیزی را گزارش خواهد داد؟
و ترس اصلی ما این است که باز ۴۰ سال دیگر از تصویب قانون اساسی بگذرد و باز خبری از آموزش به زبانهای مادری نباشد و با این مقولۀ انسانی آموزشی، باز به مثابه پدیدهای سیاسی امنیتی برخورد شود.
ما ترکزبانان ایران به دلیل دارا بودن دهها نهاد ادبی، نشریات، سایتها و وبگاههای ترکی، و با اتکا به توانمندی درونزای خود، و به دلیل وجود صدها شاعر، نویسنده، مترجم، هنرمندان رشتههای گوناگون، پژوهشگر و زبانشناس در کشور عزیزمان، آمادگی خود را برای تدوین کتابهای درسی به زبان ترکی و نیز آموزش معلمان در سرتاسر ایران اعلام میداریم. البته کتابهایی که بر اساس برنامه درسی ملی و مبتنی بر تعهد به اهداف و آرمانهای اساسی آموزش وپرورش و با بهرهگیری از فعالیت مشترک متخصصان برنامه ریزی درسی و فعالان زبان و فرهنگ قومی تدوین شود و از واگذاری آن به افراد بیمسئولیت که هیچ شناختی از هر دو مقوله یاد شده ندارند، خودداری شود.
ما دوست داریم در نه سال آینده گزارش آبرومندی از کشورمان در سطح جهانی انتشار یابد و ما نیز در مقام محققان، دستبه قلمان، شاعران و نویسندگانی که دلشان برای سربلندی کشورشان میتپد، در تحقق مفاد این گزارش نقش داشته باشیم.
بیشک، در دنیای امروز، یونسکو و سایر نهادهای جهانی، به راحتی خواهند توانست گزارش درست را از نادرست تشخیص دهند؛ از این گذشته این حق قانونی، عرفی، شرعی، ملی و تاریخی ماست که فرزندان ما به زبان مادری خود آموزش ببینند و همانند پدران و مادران خود، تحت ستم ملی و آموزش اجباری به زبانی که از کودکی به آن تکلم نکردهاند، قرار نگیرند.
کانال شوق تغییر
گروه گزارش/
از سوم اسفند 1398 و به دنبال اعلام رسمی شیوع کرونا در ایران ، مدارس تعطیل شدند .
از همان ابتدا به نظر می رسید وزارت آموزش و پرورش برنامه مشخص و مدونی برای مدیریت بحران ندارد و سعی می کرد به عناوین مختلف و حتی با مشابه سازی وضعیت خود با سایر جوامع و کشورهای جهان تحت عنوان " غافلگیری " و سایر عناوین ، ناکارآمدی ، فقدان برنامه و آماده سازی خود را توجیه نماید .
در نخستین نشستی که در اول اردیبهشت در استان البرز و به ابتکار مدیر کل آموزش و پرورش به منظور نقد شبکه شاد و قابلیت های آن برگزار گردید ؛ مدیر صدای معلم از انفعال و بی برنامگی مسئولان وزارت آموزش و پرورش در حوزه آموزش های مجازی انتقاد کرد . ( این جا )
پورسلیمان مدیر صدای معلم با اشاره به راهکار 2 / 17 سند تحول بنیادین گفت : تولید و به کارگیری محتوای الکترونیکی متناسب با نیاز دانشآموزان و مدارس با مشارکت بخش دولتی و غیردولتی و الکترونیکی کردن محتوای کتابهای درسی براساس برنامه درسی ملی (با تاکید بر استفاده از ظرفیت چند رسانهای) تا پایان برنامه پنجم توسعه کشور. اما قرار بوده است تا پایان برنامه پنجم توسعه این کار صورت گیرد در حالی که اکنون در پایان برنامه ششم توسعه هستیم !
چه کسانی و کدام مدیران ناکارآمد و بی برنامه باید پاسخ گوی این وضعیت باشند ؟ کاری که باید قبلا و با برنامه انجام می شده است الان با فشار و شتاب زدگی دارند پیش می برند .
وزارت آموزش و پرورش با دیکته کردن یک سویه و اجباری شبکه شاد و زیر پاگذاشتن هویت و بلوغ مدرسه ، شعور مدارس و معلمان و ذی نفعان آموزش را به سخره گرفته است !
مدیر صدای معلم همچنین نقطه نظرات خود در این زمینه را حول دو موضوع دیگر یعنی " هوشمندسازی مدارس و مدارس هوشمند " و " مدرسه محوری و بوم " بیان کرد .
پورسلیمان پروژه هوشمندسازی مدارس را تجربه ای شکست خورده خواند که هدف مسئولان فقط تبلیغات و بزرگ نمایی اقدامات بوده است در حالی که هیچ گونه برنامه ای برای تدوین و تقویت زیر ساخت های آموزش مجازی مطرح نبوده است .
اکنون به یک سالگی تعطیلی مدارس بر اثر کرونا می رسیم ؛ تحلیل و مرور اقدامات و عملکرد وزارت آموزش و پرورش نشان می دهد که مدرسه محوری و طرح هایی مانند " بوم " یک سری شعارهای سطحی و بی پایه بوده است . نکته قابل تامل آن است که کشورهای نامبرده با وجود مجهز بودن به زیر ساخت های آموزش مجازی استاندارد و پیشرفته ، آموزش در آن به صورت حضوری برگزار شده و مدارس تعطیل نشده اند .
وزارت آموزش و پرورش پس از یک تعطیلی 6 ماه و در آستانه بازگشایی مدارس در آغاز سال تحصیلی جدید دستور العملی برای بازگشایی مدارس به صورت شتاب زده تدوین و برای اجرا به مدارس ابلاغ کرد اما این بازگشایی با وجود گفته مسئولان مبنی بر استقبال بیش از 50 درصدی خانواده ها و دانش آموزان حتی به یک ماه هم نرسید و اعلام وزارت آموزش و پرورش مبنی بر اختیاری بودن حضور دانش آموزان در مدرسه که قرینه ای برای آن در هیچ نظام آموزشی جهان متصور نیست ؛ آموزش را از اساس لوث و بی معنا کرد .
تجربه برگزاری آزمون های داخلی در نیم سال پایانی سال تحصیلی گذشته که برای نخستین بار پدیده " تقلب مجازی " گسترده را در سپهر آموزشی ایران به صورت جدی مطرح ساخت این آموزه و پیام را به صورت غیرمستقیم به خانواده ها منتقل کرد که خیلی نگران تعطیلی مدارس نباشند .
« صدای معلم » بارها پرسش ها و انتقادات جدی و صریحی را بر اعتبار این گونه آزمون ها وارد ساخته است اما وزارت آموزش و پرورش هر بار سعی در توجیه این مساله نموده است .
اعلام نتايج اوليه مطالعه بين المللي تيمز 2019 در علوم و رياضي پايه هاي چهارم و هشتم و عملکرد بسیار ضعیف دانش آموزان ایرانی در این آزمون ها اگر چه در ظاهر می تواند ارتباط سیستماتیکی با دوران کرونا نداشته باشد اما به وضوح نشان داد که سیستم آموزشی ایران به سرعت بر مدار بی سوادی و کم سوادی در حال حرکت است و البته نتایج و عوارض تعطیلی بی رویه مدارس بعدها به صورت مضاعف و حتی غیر قابل جبران خود را به نظام آموزشی و جامعه تحمیل خواهد کرد . ( این جا )
انتظار می رفت وزارت آموزش و پرورش با درس گرفتن از تجربیات گذشته طرحی نو و متفاوت برای آغاز نیم سال دوم تحصیلی داشته باشد اما مواضع مبهم وزیر آموزش و پرورش و بی عملی سایر مسئولان این وزارتخانه نشان داد که وضعیت بر همان مدار سابق می چرخد و تغییر چندانی نکرده است . آیا برای این مسئولان مسائلی مانند افسردگی ، خودکشی ، کودکان کار ، کودک همسری و... مطرح نیستند و وجدان آن ها را تحریک نمی کند ؟
این که مجددا توسط وزارت آموزش و پرورش اعلام شود حضور دانش آموزان در مدرسه اختیاری است می تواند ناشی از آن باشد که مدیریت آموزش و پرورش قادر به تعریف و یا تثبیت " مدرسه ایمن " نبوده و از این طریق خواسته است توپ را به زمین خانواده پرتاپ کند و از خود رفع تکلیف و مسئولیت کند .
« صدای معلم » بارها از مسئولان وزارت آموزش و پرورش ، وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا و مجلس شورای اسلامی این پرسش بنیادین و راهبردی را مطرح کرده است که با وجود تعطیلی اکثریت قریب به اتفاق مدارس در سراسر کشور نقش مدرسه در امواج اول تا سوم کرونا و نیز خیز چهارم به سوی کرونای جهش یافته چه بوده است ؟
پیش تر ، « صدای معلم » در گزارشی یافته های یک موسسه تحقیقاتی در استرالیا را مننتشر کرد . ( این جا )
« بنا بر ارزیابیها و برآوردهای موسسه تحقیقاتی لووی در استرالیا، کشور نیوزیلند بهترین مدیریت را در مقابله با بحران کرونا داشته است
بعد از نیوزیلند کشورهای دیگری از همان حوزه شرق آسیا و اقیانوس آرام در راس جدول قرار گرفتهاند. ویتنام دوم است و تایوان و تایلند به ترتیب سوم و چهارم .
ایران در میان 98 کشور جهان ، رتبه 95 را کسب کرده است .
نکته قابل تامل آن است که کشورهای نامبرده با وجود مجهز بودن به زیر ساخت های آموزش مجازی استاندارد و پیشرفته ، آموزش در آن به صورت حضوری برگزار شده و مدارس تعطیل نشده اند .
اکنون که به یک سالگی تعطیلی مدارس در ایران می رسیم ، برون داد و برآیند سیاست ها و برنامه های مسئولان در وزارت آموزش و پرورش ، وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا و مجلس شورای اسلامی افزایش دانش آموزان بازمانده از تحصیل به 30 درصد بوده است . ( این جا )
کدام نهاد و مرجع باید در مورد ترک تحصیل بیش از سیصد هزار دانش آموز در مقاطع مختلف تحصیلی پاسخ گو باشد ؟
عوارض و پیامدهای روانی ناشی تعطیلی مدارس بر عهده کیست ؟
آیا برای این مسئولان مسائلی مانند افسردگی ، خودکشی ، کودکان کار ، کودک همسری و... مطرح نیستند و وجدان آن ها را تحریک نمی کند ؟
این روزمرگی و هدر رفت منابع تا کی باید استمرار یابد ؟
پایان گزارش/
شاید آموزش مجازی و غیرحضوری گزینهی مناسب برای مناطق محروم بهحساب بیاید مناطقی که فقر، دوری راه، مختلط بودن ردهها و مدارس ناایمن دلنگرانی جدی خانوادهها و دانش آموزان محسوب میشود.
اما در هرمزگان در این زمینه نیز محرومیت چهره نازیبای خود را نشان داده است. مشکلات عدم پوشش آنتن دهی و اینترنت و دسترسی نداشتن به تبلت و گوشی 22 هزار دانشآموز را امسال از کتاب و مدرسه گرفته است.
اینجا هرمزگان است و 21 بهمن 1399 تفاهمنامه تأمین 12 هزار تبلت برای دانش آموزان نیازمند منعقدشده است.
به گزارش خبرگزاری خبر آنلاین؛ با حضور سید جواد حسینی جانشین وزیر آموزشوپرورش در طرح هدایت و شهباز بارانی نماینده استان هرمزگان، تفاهمنامه تأمین ۱۲ هزار تبلت برای دانش آموزان نیازمند استان هرمزگان به امضاء رسید.
سال تحصیلی از شهریور شروع شده است و علیرغم نیاز شدید آموزش حضوری و حمایت مسئولان آموزش و پرورش مبنی بر تشکیل کلاسهای درس در مدارس بلافاصله تدریس به شکل غیرحضوری تغییر مسیر داد.
به گفته استاندار هرمزگان در دیماه 1399 حدود ۲۲ هزار دانشآموز در مناطق مختلف هرمزگان از دسترسی به آموزش مجازی محروم بودند.
پیشتر نیز در خبرهایی آمار ترک تحصیل دانش آموزان هرمزگان یکی از بدترین آمارها در سطح استانهای کشور بود که فقر، کمبود مدرسه، نبود راه و فرهنگ اجتماعی از عوامل غالب این ترک تحصیلها بودند.
متأسفانه اگر 22 هزار دانشآموز دیگر نیز به آمار ترک تحصیلها اضافه کنیم رقمها به فاجعه نزدیک میشود و این استان بیشازپیش با محرومیت فرهنگی و فقر اقتصادی مواجه میکند.
در این تفاهمنامه اخیر آمده است، وزارت آموزش و پرورش متعهد به تأمین ۵۰ درصد (شش هزار) از تبلت موردنیاز دانش آموزان بیبضاعت و استانداری استان هرمزگان نیز تعهد تهیه ۵۰ درصد دیگر (شش هزار) را عهدهدار شدهاند.
هرچند زمان تأمین اینترنت و تبلت برای دانش آموزان اعلام نشده است بسیار دور به نظر میرسد در ماههای پایانی این سال تحصیلی اتفاقی خوب رخ دهد.
مدیریت مدارس و ناکارآمدی نیروهای تدریس به علت عدم نظارت و ضعف در ساختار آموزش و پرورش هرمزگان همواره یک عامل مهم برای عقبافتادگی تحصیلی و کیفیت نامطلوب یادگیری بهحساب آمده است و امسال نیز با شرایط خاص آموزش در بسیاری از مدارس به معنای واقعی وجود ندارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وزارت آموزش و پرورش ایران به دلیل مدیران ناکارآمد چنان دچار ناکارآمدی شده است که هر روز شاهد اعتراضات و شکایت های مختلف از درون و بیرون آن هستیم و بیهوده نیست که از هر 5 اعتراض در سال 1399 را می توان مرتبط با وزارت آموزش و پرورش دانست.
در سال 1399 کمتر ماهی بود که خالی از اعتراض معلم ها نباشد. چرا ؟
وقتی کسی و به خصوص وزیر این وازرتخانه در پی برطرف کردن مشکلات وزارتخانه خود نباشد و در جهت منافع کارمندان آن حرکت نکند وضع به گونه ای پیش می رود که هر کس بتواند در امور آن دخالت کند و همچنین هر فردی در آن ناراضی شده و مجبور به اقدام شخصی برای احقاق حق خود بکند.
یکی از گروه های مورد ظلم واقع شده و معترض و بدون حامی و در عین حال مهم این وزارتخانه، معلم های کم سابقه و یا تازه استخدام می باشند به خصوص معلم هایی که با تحصیلات عالی وارد این وزارتخانه و سیستم شده اند. معلم هایی با انگیزه و تحصیل کرده که می توان از دانش و تجربه ها و انگیزه تعالی بخش آن ها حداکثر استفاده را برد.
از شکایت های این معلم ها عدم توجه این وزاتخانه به این قشر می باشد که به جای انگیزه دادن و قرار دادن تشویق هایی اما با قرار دادن حداقل حقوق ها و همچنین نگاه برده وار و همچنین سابقه سالاری باعث شده است سرخوردگی عجیب و ناامید کننده ای در این قشر شکل بگیرد که البته این موضوع یک موضوع ریشه دار است و به نظر می آید یک قانون نانوشته است که در این وزارت مهم مانند سربازخانه ها اداره می شود و آنچه مهم هست پایه خدمت است نه چیز دیگری . هیچ چیزی مانند همیاری و حس همه یکی بودن و احترام در این سیستم مهم نیست ، همه باید دوره آش خوری خود را بکشند چون سابقه های بالاتر چنین دوره ای را گذرانده اند. به عبارتی علاوه بر نگاه آشخوری وزارت و دولت به چنین معلم هایی، به صورت مرسوم اکثر معلم های سابقه بالا این نگاه را طبیعی دانسته و چنین رفتاری را با معلم های جوان دارند.
در حالی که اگر کمی چشم ها را باز کنیم و به صورت خود آب بزنیم و از خواب بیدار شویم در سیستم های آموزشی جهان خود وزارتخانه ها تدابیری می اندیشند و تشویق هایی ارائه می دهند که معلم های جوان و همه معلم ها با احترامی سزاوار و رضایتمند به راه خود ادامه دهند. و هم چنین با یک بررسی کوچک تقریبا هیچ ارگانی چنین رفتاری با کارمندان تازه وارد یا کم سابقه خود ندارد و تفاوت فاحشی بین آنها و دیگر کارمندان چه از نظر حقوق و چه از نظر مزایا نمی گذارد.
از استدلال های جالب توجه این قشر این بوده است که چطور امکان دارد دو کارمند با کار یکسان و در یک مکان و یک تحصیلات و ... اما یکی به دلیل چند سال سابقه بیشتر چند برابر یک کارمند دیگر حقوق بگیرد، کسی نمی گوید تفاوت نباشد ولی نه به این میزان.
حقوق یک معلم در سال 1399 : دو میلیون و پانصد هزار تومان
میزان حقوقی که بر خلاف ادعای وزیر و زیردستانش و خبرپراکنی های وزارتخانه متبوع، از پایه حقوق سال 1399 نیز پایین تر می باشد.
با توجه به استخدام های سال های اخیر و سال های آینده، هر روز بر این قشر از معلم ها افزوده می شود و نیاز است که درمانی بر این درد پیدا کرد قبل از اینکه زخم آن بیش از پیش دهان باز کند.
در ادامه از یک کانال تگرامی (@moalemanjavan) چند مورد از شکایت ها و سخن های این قشر جوان معلم ها را جمع آوری کرده ام و همچنین تعدادی از فیش ها و احکام حقوقی که نشان دهنده نگاه نامناسب وزارت به معلم های گرانبهای خود می باشد.
نگار :
دیروز اداره ثبت احوال بودم .
کارمندی که اونجا بود داشت تلفن میزد به همکاراش که امسال میخوام ۵۰ درصد حقوق پاداش بدن بهمون و کلی اعتراض داشت که پارسال ۱۰۰%حقوق پاداش گرفتیم ، نباید قبول کنید !
بخدا من تنها مراجع این خانم بودم .
من نمیفهمم چرا خودتونو با کارگرا مقایسه میکنید؟؟؟؟
ما کارمندیم نه کارگر
جوونیمونو گذاشتیم از خوشیامون گذشتیم درس خوندیم .
تلاش کردیم آزمون استخدامی قبول بشیم .
بعد الان هر وقت بحث حقوق ما میشه خودمونو با کارگرا مقایسه میکنیم .
عضو دیگر:
من خودم ۲۷ سال سابقه هستم .
و درک میکنم کلا خرج زندگی بالاست و حقوق معلمین نسبت به ادارات و سازمانهای دیگر فوق العاده پایین است .
معلمین کم سابقه هم در همین اوضاع بد اقتصادی زندگی میکند .
بنابراین باید حقوق همه اضافه شود .
مثلا برای سال جدید به همه ی معلمین ۱۰ میلیون اصافه شود به همه بدون پیش شروط .....والله بخدا
مریم:
پارسال اواسط اسفند ماه دوهفته قبل از پایان سال با عجله ای عجیب و هول هولکی افزایش پنجاه درصدی را در کف حقوق مصوب ۲۸۰۰ ادغام کردن تا شامل ما نشه! وگرنه امسال کف حقوق معلم ۴۲۰۰ بود نه ۲۸۰۰ !!!
هیات علمیا تازه این ماه افزایش پنجاه درصدی فصل دهم براشون اعمال شد .
عضو دیگر:
خیلی از پیمانی ها در چند سال اخیر ، دیدن که حقوق کمه و نمیتونن اعتراض کنن و نتیجه ای نداره ، کلا بیخیال آپ شدن و در کنار معلمی ، شغل دیگه پیدا کردن و آموزش و معلمی و مدرسه دیگه براشون مهم نیست ، اصلا درس نمیدن و کیلویی نمره میدن میرن و حوصله سر و کله زدن با دانش آموز و مدرسه رو ندارن...
به عبارتی میگن گور بابای آپ و این نظام آموزشی
عضو دیگر:
معلم های گذشته اکثرا با سیکل و دیپلم وحتی خیلی هاشون با ۵ام ابتدایی استخدام شدن .
ما با اونا فرق میکنیم همه مدرکمون کمترینش کارشناسی است ، چهار سال تو دانشگاه و با سن بالا اما این وضع حقوق ما هست .
عضو دیگر:
خودم تنها رفتم و با چند نماینده صحبت کردم و اطمینان دارم توانستم مظلومیت نو معلمان را به سمع و نظرشان برسانم به طوری که وقتی فیش حقوقی بنده با مدرک دکتری را دیدند اصلا قابل باور براشون نبود.
یکی از افراد و نمایندگانی که باهاش صحبت کردم می گفت وقتی چنین وزیری .... دارید بهتر از این نمی شه .
این پیام نشون میده خیلی ها از دستمزد پایین معلم ها خبر ندارم .
بایستی اطلاع رسانی کنیم .
خداییش خجالت میکشم همسایه روبرویی مامانم اینا تو راه آهن کار میکنه قراردادی دیپلم داره چهار و خورده ای میگیره . من مثلا پیمانی هستم ۳ تومن هم نمیگیرم . تازه اون به همراه داداشش پرورش گوسفند هم داره بیشتر وقت ها هم خونه است .
فریدون:
من حکمم رو نشون رییس شرکت دادم به دوسه ماه که اونجا کار میکردم گفت اگه میدونستم که اینقد خودتو کوچیک میکنی میری مدرسه واسه این مبلغ تدریس میکنی هیچ وقت استخدامت نمی مردیم تو شرکت .
ابوالفضل:
معاون رفته بقالی صدای منم گذاشته رو بلندگو بهم گف مدرکت چیه گفتم فوق لیسانس .
بعد گفت چند میگیری؟؟
گفتم ۲۵۹۰
گفتم برا چی پرسیدی ؟؟
گف بقال محل هر کار کردم باورش نمیشد .
میگه معلما کمتر از ۵ تومن نمیگیرن .
باز باورش نشد گف شمارشو میدم فیشتو ارسال کن براش .
آوا:
سلام من امروز حکمم دیدم روش نوشته بود ۲۸۰۰ صبح ساعت ۸ مدیرم برام عکس فرستاد منم آنقدر نارحت شدم .
شماره جناب جهانگیری رو داشتم شروع کردم به پیام دادن خیلی نارحت بودم خلاصه اول صبح رو سرجهانگیری خراب شدم.
↑ فوق العاده ویژه وزرات بهداشت حداقل به مبلغ ۲ میلیون چهارصد هزارتومان
اندازه حقوق ی معلم فقط فوق العاده ویژه زدن براشون
1مسعود : فوق لیسانس . متاهل . یک فرزن (بدون شرح)
↑↑ حکم یک نیروی نظافتچی در بهداشت
حقوق یک معلم تازه استخدام
اعتراضات معلمهای جوان به وضع نامناسب دستمزدها
↑↑ دقت کنید که در نظام پرستاری خبری از این سابقه بازی های آدم های فاسد نیست و حقوقشون هم بالا نیست منتها در سیستم وارونه آموزش پرورش چندین بار اجرای رتبه بندی باعث شده به صورت تدریجی حقوق کم سابقه ها را به سابقه بالاها انتقال بدن.
دستمزد معلم 1 سال خدمت
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید