در حالی ٢٧ روز و دوماه از سال تحصیلی گذشت که وضعیت بودجه بندی و نحوه ی امتحانات مشخص نیست، هیچ برنامه ی مدون و از پیش نوشته شده ای برای مواقع اضطرار موجود نبوده و البته هنوز هم موجود نیست.
معلم ها و دبیران سرگردان از بی تصمیمی بالادستی ها مجبورند هر روز مطالب فشرده ای را به خورد دانش آموزان خود بدهند که خدای نکرده از فلان مدرسه و همکار و برنامه ی آموزشی چهل سال قبل و … عقب نمانند و دانش آموزان مضطرب و نالان که می بایست؛ هر روز حجم بالای دروس و تکالیف را با وجود گرانی اینترنت، گوشی های تاریخ مصرف گذشته و اشتراکی، سرعت کم دانلود، قطعی های پیاپی و … بخوانند تا جوابگوی معلمان و مدیران و مشاوران و صد البته اولیای خود باشند.
اولیای نگران هم که تمام چشم امیدشان به معلمان و مدیران و معاونین و مشاورینی است که فکر می کنند در این چرخه ی معیوب برای ایشان و نورچشمی هایشان جوابی دارند و دریچه ی امیدی هستند و قرار است معجزه ای را رقم بزنند؛ غافل از آن که ایشان هم خود مقهور نظام آموزشی هستند که در مقام تصمیم و عمل نمی باشند.
فشاری که از بالادست به ایشان وارد می شود مستقیم و غیر مستقیم به معلم تحمیل می کنند و به طبع ایشان هم به زیردستان خود اعمال می کنند.
خدا را شکر که در این احوال ادارات منطقه ای که البته خود زیر نظر اداره ی بالاتر و مرکزی هستند بسیار پررنگ و با وجدان کاری بالا کار خود را انجام می دهند و ادامه می دهند. بخشنامه های پی در پی صادر می کنند، مسابقه ترتیب می دهند، کتابخوانی راه می اندازند، به مدارس سرک می کشند، سخت گیری می کنند ؛ بله سخت گیری می کنند آن هم در چه ؟
در طومار گزارشات مدرسه و معلم، در اصرار بر استفاده ی صوری از برنامه ی شاد، در تولید محتوای بی محتوا از جیب معلم و با دست خالی و …
البته نه این که همیشه سخت بگیرند، گاهی هم با فرستادن بخش نامه های زرد و قرمز و عادی چشم ما را می نوازند که اگر از دیدن رنگ های پاییز محروم شدیم لااقل از واژه های توخالی رنگی محروم نشویم و خیلی سخت هم نگیریم و عجله هم نکنیم. حالا اگر منظور دیگری هم داشته اند تقصیر خودشان است که کامل توضیح نداده اند و من همین قدرش را فهمیدم.
البته ناگفته نماند در جلسات مجازی مدارس هم با هزار زبان از پیام رئیس کل گرفته تا رساندن گلایه های دانش آموزان و اولیا از دبیران خواسته می شود که عجله نکنند … حالا با استناد به کدام سند و بخش نامه معلوم نیست و کسی هم البته نمی داند که بر اساس کدام بودجه بندی و زمان بندی قرار است عجله نکنیم.
صراحتاً اذعان دارند که عجله ای در کار نیست زیرا مدارس را که باز نمی دانم بر اساس کدام مصوّب و قانون، از ١۵ شهریور شروع کرده اند و گویا قرار است که البته باز هم قطعی و معلوم نیست که چه کسی این تصمیم را گرفته است که تا آخر خرداد هم ادامه بدهند. آموزش یا امتحان هم باز معلوم نیست که مثلا تابستان امتحان را برگزار می کنند یا …
بله واقعا به همین درهمی و گیج آوری این جملات است.
حالا چطور و چگونه و کجا و چطوری ابدا مشخص نیست. البته اخیرا از جناب وزیر شنیدم که قرار است تحت هر شرایط امتحانات را حضوری برگزار کنند که آن هم باز نفرمودند کی و کجا؟
جالب است هر چه در ادامه ی بیانات ایشان گشتم و دقیق شدم از دست مزد روزهای اضافه شده به تقویم سالانه آموزشی ایشان ابدا صحبتی به میان نیامد و شاید هم در ادامه ی درد دست و آرتروز گردن و کم سو شدن چشم، گوشم هم کر شده و من نشنیدم و فکر کردم حتما این هم از کیسه خلیفه بخشیده اند، باز همچنان امیدوار و منتظر، چشم به راه تقدیر و تشکری بابت کار ٢۴ ساعتی بودم که آن هم صد البته انتطار بی جایی بود.
با خودم گفتم ایرادی ندارد سری به گروه دوستان و همکارانم بزنم اگر فشار کاری هست خدا را شکر دوستانی دارم سبز تر از برگ درخت و همیشه موجب حال خوب من بوده اند که چشمم خورد به پیام معاون و بعد هم معاون پرورشی و بعد هم پیام تهدید اولیا و در آخر هم طنین صدای خانم مدیر که … عجله !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بوشهر
یکی از اولیا پستی گذاشتهاند مبنی بر این که: مدرسه تعطیل چه خرجی ممکن است داشته باشد؟ چرا اولیا را در این شرایط سخت کرونایی تحت فشار قرار میدهید؟ مگر دولت به مدارس بودجه نمی دهد؟ سرانه دانشآموزان کجا هزینه می شود؟ و...
(به نقل از یکی از مدیران تویسرکان)
این روزها تقریبا تکلیف هیچ کس با خودش روشن نیست، وزیر محترم آموزش و پرورش یک روز صحبت از ضرورت آموزش و سنجش حضوری می کند، روز دیگر ، گفتهی وزیر توسط وزیر بهداشت به محاق میرود. روزی دیگر بخشنامهای گیج و گنگ صادر میشود که به تعداد مدیران مدارس کشور قابل تفسیر است و...
در حالی که کادر اجرایی مدارس الزاما (نه اجبارا) در محیط کار حضور دارند آموزش هم تعطیل نیست و برخی از دبیران آموزش مجازی را از مدرسه پیگیر بوده و دانشآموزان ریسک پذیرتر با رعایت پروتکلهای بهداشتی پای درس معلمند. از طرفی با توجه به ضرورت پاسخگویی به مراجعات متفرقه و بخشنامههای جورواجور عملا در روزهای کرونایی نیز مدرسه دایر است.
راستش را بخواهید دولت چندان با مردم صادق نیست. سرانه ای برای دانش آموزان به مدرسه پرداخت نمی شود. کادر اجرایی مدرسه برای رفع و رجوع امورات ضروری عملا باید در مدرسه باشند یعنی مدرسه باز است و مشکلاتش جاری در زمان و ساری در مکان.
از آنجایی که مدارس را بعضاً پیمانکاران بسیار با انصاف با نظارت نوسازی ساختهاند و بعضا نیز مدارس رها و مستهلکند، عملا سیم کشیهای فرسوده جرقه میزنند، برقها یا تلفنها قطع میشوند و خطر آتشسوزی وجود دارد، ایزوگام خراب میشود، سقف فرو میریزد، موتورخانه خاموش و نیازمند به روز رسانی است، لولهها میترکند، راه آب پشت بام و حیاط مدرسه به دلیل فرسودگی مدرسه معیوب است، شیشهها توسط فرهنگدوستان به باد نسیان میرود، اینترنت و تلفن مدرسه ماهانه هزینه شارژ دارد، موقع ثبتنام گرفتن وجه را ممنوع کردهاند و از آن طرف پنهانی میگویند انجمن و مدیران خودشان باید با کمکهای داوطلبانه مردمی مدرسه را بچرخانند!
مگر میشود به بهانه تعطیلی مدرسه اجازه بدهیم بناهای فرسوده مدارس دولتی عادی به مخروبه تبدیل شوند؟ (نظریه پنجره شکسته)
اگر مدرسه را آپارتمان خالی از سکنه هم فرض کنیم حداقل نصف شارژ آن بایستی پرداخت شود که ساختمان سرپا بماند. در این میان مدیر باید جوری با اولیا تعامل کند که نه سیخ بسوزد و نه کباب!
مسئولین هم برای نمایش اقتدار هر چند وقت مانوری ترتیب میدهند تا میزان پاکی و گندزدایی مدارس را بسنجند و تهیه تبسنج، دستگاه ضدعفونی کننده، سطل های زباله پدالی، موکت های حاوی مواد ضدعفونی، ضدعفونی کف و سطوح، دستکش و ماسک و شیلد و به میزان کافی مواد شوینده و صابون و الکل و ماده ضدعفونی سطوح را به مدیر مدرسه تحمیل میکنند.
از طرفی مدرسه باید بیمه مسئولیت مدنی و آتش سوزی داشته باشد، کپسولهای آتشنشانی شارژ سالیانه شوند، کلاسهای هوشمند برای معلمانی که میخواهند از امکانات مدرسه استفاده کنند راهاندازی گردد، با تخته هوشمند ۱۵ میلیون تومانی، قلم نوری میلیونی و دوربین حرفه ای ۵ میلیون تومانی و...
اینها بخشی از مشکلات پیدای مدیران در دوره کرونا ویروس است، بگذریم از مشکلات پنهانی که مربوط به مسائل انسانی (روحی روانی) برخی از اولیا، دانشآموزان و همکاران در شرایط کرونایی بوده و مدیر باید آمادگی لازم برای حل و فصل تمام انها را داشته باشد.
در پایان برای بیپاسخ نماندن سوال اولیای گرامی خلاصه نظریه پنجره شکسته را باهم مرور میکنیم:
نظریه پنجره شکسته در مدارس
این نظریه معتقد است اگر پنجره مدرسهای از بیرون شکسته شود و مسئولین مدرسه اقدام به جایگزینی و تعمیرات لازم ننمایند، روزهای آتی سایر رهگذران به هوای بیصاحب بودن مکان ناخودآگاه به تخریب مکان تهییج و تحریک خواهند شد. نظارت و نگهداری محیطهای شهری در یک وضعیت خوب ممکن است از خرابکاری بیشتر و همچنین از تشدید تخریب جدیتر جلوگیری کند. این نظریه در سال ۱۹۸۲ توسط جیمز کیو. ویلسون و جرج ال. کلینگ در مقالهای معرفی شد و پس از آن بحثهای زیادی در علوم اجتماعی و مجامع عمومی درگرفته است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
۱- در اواسط ۱۹۷۰ شرکت شکلاتسازی «مارس» یکباره متوجه شد فروش شکلاتهایش افزایش یافته است در حالیکه هیچ تغییری در بودجه تبلیغاتی ایجاد نشده بود، قیمت شکلات هم تغییری نکرده بود، محصول هم همان بود، پس چرا فروششان بیشتر شده بود؟
کار، کار فضاپیمای مکان یاب ناسا بود! مأموریت این فضاپیما این بود که نمونه ای از خاک یکی از سیارههای نزدیک را به زمین بیاورد. فرود این فضاپیما روی سیاره مریخ (مارس) با تبلیغات زیادی همراه بود و موفقیت ناسا عنوان اول همه روزنامهها شده بود.
نام شکلات «مارس» از روی نام بنیانگذار شرکت، «فرانکلین مارس» انتخاب شدهبود، نه بهخاطر سیاره مارس، ولی تکرار نام مارس در رادیو تلویزیون باعث شده بود ذهن مردم بیشتر از قبل متوجه شکلات مارس شود و فروش این شکلات بالا برود!
۲- در یک تحقیق راجع به «روز هالووین» معلوم شد که مردم یک روز قبل از هالووین خیلی بیشتر به محصولات نارنجی رنگ (مثل نوشابه پرتقالی) تمایل پیدا میکنند! قبل از هالووین محرکهای نارنجی رنگ مربوط به این سنت (مثل کدو تنبل و محرکهای نارنجی) افکار را به سمت محصولات نارنجی رنگ میبرند!
۳- در شهرهای آفتابی آمریکا مثل میامی خیلی راحت تر میتوانید ببینید که همسایهتان چه ماشینی سوار میشود تا شهرهایی که مثل سیاتل اغلب بارانی هستند.
در شهرهای آفتابی تمایل مردم برای عوض کردن ماشینشان بیشتر می شود، پژوهش روی دادههای حاصل از فروش یک و نیم میلیون ماشین نشان داد که از هر هشت ماشین که خریده میشود یکی به خاطر «اثر اجتماع» است: وقتی مردم میبینند همسایهشان ماشین جدید خریده تمایل به خرید ماشین جدید پیدا میکنند!
تحقیقات فوق نمونهای بودند از مطالعات گستردهای که نشان دهنده تلقین پذیری گروهی در انسانها هستند. انسان موجودی اجتماعی است و به شدت تمایل دارد رفتاری نشان دهد که او را «عضو» یک گروه کند. این تمایل به تعلق به گروه باعث میشود که انسانها به شدت تمایل به «جو زدگی» داشته باشند.
البته شدت این تمایل در افراد «برون گرا – هیجانی» خیلی بیشتر از افراد «درون گرا – منطقی» است، یعنی فردی با تمایلات شخصی «هیستریونیک» خیلی بیشتر از افرادی با تمایلات «اسکیزوئید» و «وسواس جبری» دچار جو زدگی میشود با این حال همه ما اگر حواسمان را به تصمیمات و انتخابهایمان جمع نکنیم به شدت دچار جو زدگی میشویم و بی آنکه بدانیم تصمیمات همسایه یا تیتر روزنامهها یا حتی رنگی که در ویترین مغازهها بیشتر به چشم میخورد بر تصمیمات ما اثر میگذارند، آنگاه خود ما نیز جزئی از این «شبکه مسری» ناقل «ویروسی» خواهیم شد که از دیگران به ما انتقال یافتهاست!
البته اثر اجتماع و فشار گروه (peer pressure) همیشه هم جنبه منفی ندارد بلکه گاهی فشار گروهی یک تغییر مثبت را تسریع و تسهیل می کند.
مثلا موفقیت درمانی کسانی که برای ترک سیگار در یک برنامه گروهی شرکت میکنند بیش از کسانی است که از روشهای انفرادی درمان استفاده میکنند، همچنین بسیاری از افراد به دلیل تمایل به تعلق به یک گروه به یک باشگاه ورزشی میروند و گروه باعث میشود برنامه ورزشی آنان استمرار داشته باشد.
به قول مولانا:
چون بد مطلق نباشد در جهان
نیک و بد نسبی است این را بدان!
پینوشت:
پژوهشهای مورد اشاره از کتاب «مسری: راهکارهای بازاریابی ویروسی» نوشته «جونا برگر»-ترجمه«نیوشا عاشورزاده»– «انتشارات شریف» نقل شدهاند.
نمونه های دیگری از این پژوهشها را میتوانید در کتاب «کوری خود خواسته» نوشته «مارگارت هفرفان» – ترجمه «اقدس صفری»- انتشارات سرور کیان بیابید. راجع به فرایندهای «همنوایی» و «تلقینپذیری گروهی» میتوانید از کتاب «روانشناسی اجتماعی» نوشته «رابرت بارون و همکاران» -ترجمه «یوسف کریمی» – «انتشارات ارسباران» کسب اطلاع کنید.
گروه گزارش/
« صدای معلم » تاکنون و در گزارش های متعددی به وضعیت « نرگس خدادادی » دانش آموز نابینای گنابادی دارای رتبه 500 منطقه 3 و 2250 کشوری که از ورود به دانشگاه فرهنگیان برای اشتغال به حرفه " معلمی " منع شد پرداخته است .
در آخرین گزارش ، این رسانه گفت و گویی را با خانم خدادادی انجام داد و ایشان در پاسخ به صدای معلم گفت که کسی کاری برای او نکرده است . ( این جا )
در گزارش این رسانه آمده بود :
« وزیر آموزش و پرورش در واکنش به این وضعیت و در پیام توییتری خود از عدم پذیرش حافظ روشندل قرآن در دانشگاه فرهنگیان ابراز ناراحتی کرد و گفت: آموزش و پرورش باید از اشتیاق و تمایل عزیزان معلول به خدمت در این نظام استقبال کند.
محسن حاجی میرزایی در پیام خود آورده بود: « از دیدن این ویدئو خیلی ناراحت شدم. معلولیت گرچه محدودیت جسم است، اما ناتوانی نیست، آموزش و پرورش باید از اشتیاق و تمایل عزیزان معلول به خدمت در این نظام استقبال کند. تلاش خواهیم کرد که در اسرع وقت موانع قانونی این کار را برطرف نماییم و اخبار جدید را به اطلاعتان خواهم رساند.» پرسش « صدای معلم » از آقای حسینی این است که چرا در قضیه نرگس خدادادی سکوت پیشه خود کرد ؟
فردا سوم دسامبر ، " روز جهانی معلولان " است .
معاون وزیر و رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی به مناسبت روز جهانی معلولین پیامی صادر کرده است . ( این جا )
« جواد حسینی » در انتهای پیام خویش گفته است :
« اینجانب با تبریک روز جهانی معلولین به دانش آموزان با نیازهای ویژه و خانواده های آنها، از معلمان، مربیان، مدیران و همه نیروهای شاغل در مراکز استثنایی، سیاست گذاران وبرنامه ریزان، تشکل های مردمی پیگیر حقوق دانش آموزان معلول و همه دغدغهمندان رشد و توسعه فردی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی معلولین که با درک سختی ها ومشکلات موجود، صادقانه برای استمرار ارائه خدمات آموزشی، پرورشی و توانبخشی به این عزیزان تلاش می کنند، تقدیر وتشکر صمیمانه خود را اعلام می نمایم.
سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور با اعتقاد بر این که رشد وتوسعه توانمندیهای معلولین، زمینه ساز غنی سازی جامعه است، با رویکرد ارتباطات و مشارکت مستمر و منظم ذی نفعان و با تکیه بر اصول تفکّر فراگیر، تعالی فراگیر، تعامل فراگیر، تشکّر فراگیر و تذکّرفراگیر از همه ظرفیت های درون سازمانی، فرا سازمانی، برون سازمانی برای توسعه کمّی وکیفی خدمات آموزشی، پرورشی و توانبخشی به دانش آموزان با نیازهای ویژه بهره برداری می کند. »
« صدای معلم » در نشست رسانه ای « سیدجواد حسینی » معاون وزیر و رییس سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور که با عنوان "سنجش نوآموزان بدو ورود به دبستان" یکشنبه 25 خرداد 1399 برگزار گردید ؛ پرسش هایی را از ایشان مطرح کرد . ( این جا )
یکی از پرسش ها چنین بود :
« با توجه به پیوستن ایران به کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت ؛ چرا قانون حمایت از معلولان اجرا نمی شود ؟ " صداقت " مهم ترین عامل برای پایش عملکرد افراد است .
عملکرد شورای سازمان آموزش و پرورش استثنایی در این موارد چگونه بوده است ؟ »
پاسخ رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور به صدای معلم چنین بود :
« کل خدماتی که آموزش و پرورش استثنایی ارائه داده است در حمایت از معلولان بوده است .
کدام کار را ما در سازمان آموزش و پرورش استثنایی انجام داده ایم که خارج از قانون حمایت از معلولان است ؟
اما آن بحث 3 درصد اشتغال از دست ما خارج است .
ما سهمیه خودمان را جذب کردیم .
فردی فوق لیسانس دارد و نابیناست و می خواهد به مدرسه استثنایی بیاید .
15 معلم داریم که یا نابینا و یا ناشنوا هستند و خیلی هم از آن ها راضی هستیم اما الزاما اگر کسی نابینا و یا ناشنوا بود نباید به آموزش و پرورش استثتایی برود .
اتفاقا ما بیشتر نیاز داریم که معلمان ما عادی تر باشند و خدمات بیشتری ارائه کنند اما اصل قانون هم مورد حمایت ماست و هم معتقدیم که تمام فعالیت های سازمان در راستای آن است و 3 درصد اشتغال را در این سازمان انجام داده ایم .
برای سایر سازمان ها هم هر جا که به دولت و مراجع تصمیم گیر دسترسی داشتیم مثل شما منتقل کردیم . »
آقای حسینی در ابتدای پیام خویش چنین آورده است :
13 آذر امسال (سوم دسامبر) روز جهانی معلولین است، پایش دوباره میزان تحقق حقوق معلولین درجهان، وجه تسمیه این روز می باشد و فرصتی است برای بازنگری آنچه باید برای تحقق حقوق انسانی بزرگترین اقلیت جهان صورت گیرد.
پرسش « صدای معلم » از آقای حسینی این است که چرا در قضیه نرگس خدادادی سکوت پیشه خود کرد ؟
آیا رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی حتی در مقام یک " شهروند " نمی توانست مانند وزیر آموزش و پرورش احساسش را در این مورد بیان کند ؟
آیا رشد ۱۰ درصدی دانش آموزان با نیازهای ویژه پذیرفته شده در آزمون سراسری از قول آقای حسینی می تواند دلیلی بر بالندگی و پویایی معنوی این سازمان باشد ؟ ( این جا )
این پیام ها تاکنون چه مشکلی از نظام آموزشی و کشور حل کرده است ؟
" صداقت " مهم ترین عامل برای پایش عملکرد افراد است .
پایان گزارش/
ظهور و شیوع " کرونا " در ایران اگرچه ورودی غافلگیرانه و رازآلود داشت اما بسیاری از آسیب ها و مسائل را که تا پیش از آن خیلی دیده نمی شدند در " اتاق شیشه ای " قرار داد .
تا پیش از کرونا ، آموزش مجازی در نگاه برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان نظام آموزشی ما به چشم یک " تهدید بزرگ " نگریسته می شد اما الزاماتی که این " میکرو ارگانیسم " بر نظام آموزشی به عنوان یک زیر سیستم تحمیل کرد موجب شد تا در آغاز و در چرخشی 180 درجه به گفتمان غالب و البته مشترک میان صف و ستاد در آموزش و پرورش بدل گشته و جامعه نیز از آن تبعیت نماید .
نگاهی " توتیاوار " ناشی از اضطرار به مساله کرونا موجب شد تا به رسم دیرین همه راه ها در موضوع " آموزش " به فضای مجازی و نهایتا " شاد " منتهی گردد .
سیستمی که در کلیت خویش و با آن نگاهی که ذکر آن رفت ، آموزش مجازی را علی رغم تاکیدات سند تحول بنیادین و برنامه ششم توسعه تجربه و لمس نکرده بود و از اقتضائات راهبردی آن که تجهیز به " سواد رسانه ای " بود بی بهره بود در میانه راه با دست اندازها و موانعی بزرگ رو به رو شد و بر این اصل مهم صحه گذاشت که آموزش قواعد و چارچوبی دارد و نمی توان بدون برنامه و بی حساب و کتاب با آن برخورد کرد .
شکل گیری « مدارس هوشمند » در طول دو دهه و تبلیغات فراوان از زبان مسئولان اجرایی و ارشد این وزارت خانه عریض و طویل از ابعاد مختلف نرم افزاری و سخت افزاری اما در بحران کرونا نشان داد که آموزش و پرورش حتی در زیرساخت ها و بسترهای مرتبط با این امر هم از مشکلات اساسی رنج می برد .
بر اساس گزارشی که " مجمع جهانی اقتصاد " در سال 2019 در شاخص " دسترسي مدارس به اينترنت " منتشر کرد ايران را از ميان 142 کشور، در رتبه 118 قرار داد.
در اين ردهبندي کشورهاي ايسلند، سوئد، استوني، فنلاند، هلند، سنگاپور، قطر، دانمارک، سوئيس و کره جنوبي با کسب بالاترين نمره، ردههاي اول تا دهم را از آن خود کرده بودند و کشورهاي بوروندي، يمن، آنگولا، چاد وهائيتي در پايينترين رده جدول دسترسي به اينترنت در مدارس قرار گرفته بودند. چين پرجمعيتترين کشور جهان در اين ردهبندي رتبه 28 را به خود اختصاص داده بود. در منطقه خاورميانه هم بهترين وضعيت از نظر شاخص دسترسي مدارس به شبکه اينترنت مربوط به کشورهاي قطر، امارات و بحرين بود و ايران از نظر اين شاخص در ميان کشورهاي خاورميانه، بالاتر از سوريه قرارداشت . »
نکته ی قابل تامل آن است که بسیاری از کشورهای صاحب نام و موفق در عرصه آموزش ، مدارس را حتی در موج های شدید بیماری و قرنطینه عمومی تعطیل نکردند و آموزش حضوری نه به شکل دلبخواهی که به عنوان یک مطالبه و تعهد جدی از دانش آموزان و خانواده های آنان خواسته شد .
هر چند در این کشورها آموزش مجازی فقط به عنوان یک " مکمل" در کنار آموزش حضوری از قبل برنامه ریزی شده است .
وزارت آموزش و پرورش پیش از آغاز بازگشایی مدارس شیوه نامه بازگشایی را که در چارچوب ماده واحده مصوب شورای عالی آموزش و پرورش تنظیم و تصویب شده بود را ابلاغ کرد اما این وضعیت تنها دو هفته دوام آورد و مدارس در یک بی نظمی افسار گسیخته و بی برنامگی رو به تعطیلی نهادند .
کسی نپرسید چرا مدارس روستایی ، عشایری ، کم جمعیت ، مناطق سفید و... باید تعطیل شوند ؟
مگر می شود کودکی را که با ذوق و اشتیاق و تازه گام به مدرسه می نهد را به کنج خانه فرستاد و او را از مزایای آموزش و کارکردهای مفید و جامع مدرسه محروم کرد ؟
اگر همتی باشد و اندکی آینده نگری و شجاعت ؛ می توان آب رفته را به جوی بازگرداند !
کرج به واقع شهر تضاد هاست اگر از کوچه پس کوچه های تنگ و شیبدار زورآباد به سمت عظیمه پر طمطراق بنگری ، عمق این تضاد به روشنی آفتاب عالمتاب نمایان می شود و دیگر نیازی به هیچ توضیح اضافه از موضوع نیست.
برج های به غایت زیبای عظیمیه چونان شهر رویاها چشم رهگذران ساده و صمیمی این منطقه محروم را می نوازد انگار محلات پر ازدحام بمبئی با پاریس زیبا قیاس می شود ... ۱۸۰ درجه تفاوت طبقاتی و تنافر فرهنگی بین این دو بخش کرج همانند سایر مناطق متضاد حاکم است.
به سمت عظیمیه روانم .
برج های سر به فلک کشیده ، سگهای ملوس لم داده در بغل سرنشینان فشن در ماشین های لاکچری تفریح کنان و بی هدف در خیابانهای شهر به تفاخر سرگردانند . از آنجا به سمت خیابان اصلی گوهردشت سرک می کشم . در هیاهوی خیابان اصلی در هوایی سردِ سرد نوجوانی اسباب نقاشی خود را پهن کرده و بی توجه به رهگذران خونسرد و سر در گریبان، مشغول کار خویش است.
نزدیک می شوم.
سلام آقا پسر
خوبی؟ اسمت چیه؟
سلام من آیدام
ولی آیدا که اسم دختره ؟
خب بله منم دخترم خب
پس چرا تیپ پسرانه زدی؟
تو الان باید سرکلاس مجازی و درس و مشقت باشی ؟
والا من با فروش نقاشی ها کمک خرج خانواده ام هستم .
پس از جلب اعتمادش اضافه می کند:
تیپ پسرانه زدم که کمتر اذیتم کنند ، اینجوری راحت ترم !
از غیرت این دختر هموطن بغض گلویم را می فشارد ، اشک چشمانم را کناری زده می پرسم؟
نقاشی هاتو چند می دی؟
تبسمی ملیح پسِ چهره معصومانه آیدا هویداست .
۸ تومن آقا !
یکی از نقاشی هایش را می خرم
نام و نشان و شماره اش را می پرسم شاید خیّری دستات یخ بسته این دختر غیرتمند شهر را بنوازد.
پوزخندی زده می گوید:
والا تا حالا که یا مزاحمم شدند یا سرکارم گذاشتند.
شماره دخترک کبریت فروش شهر (نقاش گوهردشت) را می گیرم و قول همراهی و کمک می دهم و شرمگنانه از این کوه غیرت و نجابت دور می شوم.
با خود درگیرم .
به راستی ما کدامین پل اعتقادی را شکسته ایم که حال و روز کودکانمان به اینجا رسیده است؟
متولی کودکان کار در این مرز و بوم کیست؟
چرا باید دختری ۱۲ ساله به جای تحصیل مجبور به تامین معاش خانواده اش باشد؟
ظاهرا صعوبت تهیه تبلت و گوشی های هوشمند باعث ترک تحصیل خیل عظیمی از دانش آموزان اقشار پایین دست و آسیب پذیر کشور شده است.
اگر کشور نداری بودیم ، اگر اینجا کافرستان بود و دهها اگر دیگر شاید کار ارزنده دخترک نقاش توجیه پذیر بود.
به باور صاحب نظران ما یکی از کشورهای بالقوه ثروتمند جهانیم ولی نمی دانم دارایی های کشور در جیب اقلیتی رانتی کجا و چگونه خرج می شود؟
آیا کسی فرمول تقسیم ثروت را می داند؟
سهم امثال این دخترک نقاش از نکبت و بدبختی به ارتفاع دماوند است و از ثروت هیچ هیچ !
کدامین پل را شکسته ایم که این گونه انسانیت مان را سیل اشک و رشک، بی رحمانه با خود می برد؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید