گروه گزارش/
پرداخت بخشی از حق التدریس معلمان شاغل در ایام تعطیلی مدارس و فعالیت آنان در آموزش مجازی ( شبکه شاد ) موجب بروز واکنش های گسترده به نحوه محاسبه این حق الزحمه توسط وزارت آموزش و پرورش گردیده است .
برخی از معلمان در اعتراض به عملکرد وزارت آموزش و پرورش در این مورد ، کلاس های مجازی خود را تعطیل کرده و یا گفته اند که از فعالیت در این حوزه انصراف خواهند داد . آیا معلمان اخبار و گفته های مسئولان وزارت آموزش و پرورش مانند آن چه در بالا اشاره شد را مطالعه نکرده بودند ؟ چرا همان زمان و در همان مقطع به این گفته ها و فرمول ها اعتراض نکردند ؟
« حمزه علی نصیری » با انتشار یادداشتی در صدای معلم نوشت : ( این جا )
« متأسفانه ارقام پرداختیهای اخیر هیچ رابطهی منطقی با میزان فعالیت و سختی کار معلمان در فضای مجازی ندارد؛ ملاحظهی ناچیز بودن این ارقام نشان میدهد که نه تنها وزارتنشینان محترم زحمات خودجوش معلمان در اسفندماه ۹۸ و فروردین ماه ۹۹ را نادیده گرفتهاند، بلکه فعالیتهای شبانه روزی آنها در خردادماه ۹۹ را نیز ندیدهاند و بدتر از آن، در عیار سنجی کار همکاران خود در مابقی ایامِ فعالیت نیز دچار اشتباه شده و ارزش کار آنها را تا نصف میزان واقعی تقلیل دادهاند. این در حالیست که معلمان چندین ساعت در روز علاوه بر ساعات فعالیت مقرر روزانه در شبکهی آموزشی دانشآموز، مشغول تولید محتوای آموزشی قابل ارائه در فضای "شاد"اند. همهی ملزومات تدریس در فضای مجازی را خودشان تأمین میکنند. برای تدریس در فضای مجازی از وسایل و امکانات شخصی استفاده میکنند. هزینهی اینترنت را از جیب خودشان میپردازند. برای اینکه بتوانند جای خالی آموزش حضوری را پر کنند، در نقش بازیگر و فیلمبردار و تدوین گر و کارگردان و تهیهکننده و گوینده و تایپیست و ویراستار و... ظاهر میشوند. در هر ساعتی از شبانهروز به سوالات دانشآموزان و اولیاء پاسخ میدهند و به رفع اشکالات درسی دانشآموزان خود میپردازند. صدها عکس نوشته را از طریق صفحهی کوچک گوشی میبینند و تصحیح مینمایند و بازخورد لازم را ارائه میکنند.
اینها فقط گوشهای از هزاران دردسر آموزش آنلاین برای معلمان است. آموزش آنلاین بهداشت جسمی معلمان و آرامش روانی آنان را نیز دچار مخاطرات جدی کرده است؛ التهاب چشم و درد کتف و گردندرد و سردرد ناشی از زلزدنهای طولانیمدت بر صفحهی نورانی گوشی و درد انگشتان و دستان چنگک شده برای گرفتن و نگهداشتن گوشی و آشفتگی روحی و روانی ناشی از این همه فشار جسمی واقعاً هم فقط جزئی از آسیبهای تدریس آنلاین بر معلمان است.... »
این اعتراضات معلمان در حالی صورت می گیرد که « سیدحسن الحسینی » مشاور وزیر و مسئول شبکه آموزشی دانش آموز ( شاد ) 18 شهریور 1399 زمان بندی ساعات آموزش در شبکه شاد را اعلام کرد و گفت: ساعت حضور در شبکه شاد در هر روز حدود ۲ تا ۲.۵ ساعت است. ( این جا )
الحسینی درباره ساعات کلاس ها تصریح کرده بود :
عمدتا کلاس های ما ۲۵ دقیقه برای ابتدایی، ۳۰ دقیقه برای متوسطه اول و ۳۵ دقیقه برای متوسطه دوم است. استانداردهایی که فضای مجازی در دنیا دارد و همچنین ظرفیت یادگیری افراد در شبکه محاسبه شده است و باید طبق این ضابطه کار کنیم.
وی با اشاره به اینکه کلاس ۹۰ دقیقه ای به ۳۰ دقیقه کاهش یافته است گفت: تایم زمانی آموزش در هر روز برای هر مقطع تحصیلی بین دو تا دو و نیم ساعت خواهد بود. » وقتی شما مدارس را تعطیل می کنید ؛ چه الزام قانونی برای وادار کردن آنان به آموزش مجازی با استفاده از وسایل و امکانات شخصی وجود دارد ؟
دوشنبه 13 بهمن 1399 ، « علی باقرزاده » رئیس مرکز هماهنگی حوزه وزارتی آموزش و پرورش گفت : ( این جا )
« ۷۲۷ هزار معلم بهعنوان ادمین کلاسها در شبکه شاد هستند و روزانه متوسط ۶۰ دقیقه در کلاس فعالیت دارند . »
مقایسه این اظهارات نشان می دهد که بر اساس اظهارات این مقامات مسئول ، متوسط میزان حضور معلمان در بازه زمانی شهریور تا بهمن به کم تر از نصف کاهش یافته است .
نخستین پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که اگر محاسبه میزان حق التدریس بر اساس میزان زمان حضور در شبکه شاد و فعالیت آنان در فضای مجازی صورت گرفته است ؛ چرا این فرمول شامل ساعات موظف معلمان نشده است ؟
این دوگانگی را چگونه می توان توضیح داد ؟
ساعت ، ساعت است !
چه فرقی می کند حق التدریس باشد و یا غیرموظف ؟!
مخاطب دیگر صدای معلم ؛ معلمانی هستند که به این عملکرد وزارت آموزش و پرورش انتقاد دارند .
آیا معلمان اخبار و گفته های مسئولان وزارت آموزش و پرورش مانند آن چه در بالا اشاره شد را مطالعه نکرده بودند ؟ چرا همان زمان و در همان مقطع به این گفته ها و فرمول ها اعتراض نکردند ؟
آیا تصورشان بر این بود که ممکن است معجزه و یا تغییر خارق العاده ای در این مدت و محاسبات مربوطه صورت گیرد ؟
معلمان در نوشته ها و گفته های خود دائما به فعالیت های اضافی و نیز طاقت فرسا در حوزه آموزش مجازی اشاره می کنند .
پرسش این است که آیا آموزش حضوری نیاز به تمهیدات و یا تهیه مقدمات و آمادگی های پیش از تدریس مانند طرح درس ، استفاده مناسب و جامع از تکنولوژی آموزشی و... ندارد ؟
پس از اظهارات سخیف و مداخله جویانه « معاون امنیتی انتظامی استانداری تهران » در نیمه نخست مهر ماه سال جاری ، « صدای معلم » در نشست رسانه ای مسئول شبکه شاد انتقاد صریح و شدید خود را به این اظهارات بیان کرد . ( این جا )
این مقام امنیتی در پی اعلام تعطیلی یک هفته ای شهر تهران اعلام کرده بود :
« این تعطیلی تنها مربوط به عدم حضور دانش آموزان در مدارس است و آموزش مجازی طبق روال قبلی انجام می شود بنابراین آموزش دانش آموزان تعطیل نیست و به صورت آنلاین و غیرحضوری ادامه دارد .
هرگونه تعطیلی آموزش مجازی و شبکه شاد پیگرد قانونی خواهد داشت و دانش آموزان باید آموزش را از طریق فضای مجازی و تدابیر اتخاذ شده برای این منظور دنبال کنند . »
صدای معلم گفت :
« آیا ما قانونی داریم که معلمان را وادار به آموزش در حوزه مجازی کند ؟
آیین نامه ها و قوانین " همه " برای آموزش حضوری تعریف شده اند .
نه شورای عالی آموزش و پرورش و نه مجلس برای این قانونی ندارند .
از طرف دیگر ، وقتی شما مدارس را تعطیل می کنید ؛ چه الزام قانونی برای وادار کردن آنان به آموزش مجازی با استفاده از وسایل و امکانات شخصی وجود دارد ؟
آن مقام استانداری چه حقی دارد که معلمان را تهدید کند ؟
مگر آموزش و پرورش حراست و نهادهای نظارتی و کنترل ندارد ؟ نخستین پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که اگر محاسبه میزان حق التدریس بر اساس میزان زمان حضور در شبکه شاد و فعالیت آنان در فضای مجازی صورت گرفته است ؛ چرا این فرمول شامل ساعات موظف معلمان نشده است ؟
آیا این دخالت آشکار در امور آموزش و پرورش نیست ؟
چرا این مقامات با چنین لحنی با اساتید دانشگاه و مدیران آموزش عالی سخن نمی گویند ؟
انتظار از مسئولان وزارت آموزش و پرورش ، پاسخی منطقی و کارشناسی و درخور به این گونه اظهار نظرهاست . »
واکنش تشکل های فرهنگیان ، رسانه های حوزه آموزش و پرورش و فعالان صنفی به این اظهارات " سکوت " بود .
موضع این جریان ها در طول یک سال تعطیلی مدارس اکثرا حمایت مستقیم و یا ضمنی از استمرار تعطیلی واحدهای آموزشی بوده است .
نخستین بار ، مدیر صدای معلم در نشست مناظره ای در اداره کل آموزش و پرورش استان البرز که با موضوعیت " نقد شبکه شاد و آموزش مجازی " در اول اردیبشهت 1399 برگزار شد چنین بیان کرد : ( این جا )
« من قبلا هم در رسانه « صدای معلم » نوشته ام که واقعا برای مسئولین وزارت آموزش و پرورش متاسف هستم که از کرونا به عنوان یک ابزار برای جلوگیری از پاسخ گویی سوء استفاده می کنند و پاسخ گو نیستند.
متاسفانه اخباری هم که می رسد یا گزارشاتی که می رسد حاکی از آن است که در فضا یا اتمسفر آموزش و پرورش ، وزارت آموزش و پرورش با دستورات آمرانه و بخشنامه های دستوری و بعضا فاقد منطق ، ذینفعان آموزش و پرورش را تحت فشار قرار داده که حتما باید عضو این شبکه شوید و حتی طبق سخنانی که آقای میرزاده که در رسانه ها اعلام شد که تهدید شدند که اگر معلمان یا مدیران در این شبکه عضو نشوند پرونده آن ها را به هیات تخلفات می فرستیم و برخورد می کنیم. غافل از این که محیط تعلیم و تربیت یک محیط داوطلبانه است. یک محیطی است که در آن باید تلطیف صورت بگیرد .
مدرسه پادگان نیست و معلمان هم سرباز نیستند !
مخصوصا این اقداماتی که دارد انجام می شود و صد در صد اثرات مخرب خودش را در نظام آموزش و پرورش ما خواهد گذاشت.
به نظر من نظام آموزشی ما قبلا دچار بحران بود شاید این هم یک بحرانی بشود اضافه بر بحران های دیگر. البته من نمی خواهم با دیدگاه های بدبینانه موضوع را تحلیل کنم.
من با کلیت آموزش آنلاین و آموزش مجازی در حوزه آموزش موافق هستم به عنوان مکمل نه به عنوان جایگزین یا آلترناتیو .
من با کلیات آن موافق هستم اما در متدولوژی این مساله مخالف شیوه هایی هستم که وزارت آموزش و پرورش الآن دارد در این محیط حساس در حال به کار گرفتن است . »
پایان گزارش/
گروه استان ها و شهرستان ها/
گزارشی از خانه معلم پونل ( رضوانشهر ) در 29 خرداد 1394 در صدای معلم منتشر گردید . ( این جا )
پس از انتشار این گزارش ، وضعیت این خانه معلم تغییر کرد . ( این جا )
« احمدرضا شبانیان » با ارسال یادداشتی برای صدای معلم از عملکرد اداره کل آموزش و پرورش گیلان در این مورد انتقاد کرده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
واژه آزادی ، به اندازه کافی برای بیشتر افراد جامعه ملموس هست اما برخی اوقات ، خودمان نیز متوجه نیستیم که در زندگی خود از آن بی بهره ایم یا با آن فرسنگ ها فاصله داریم . برای همین ترجیح می دهم ابتدا معنا و تعریف آزادی را با یکدیگر مرور کنیم.
معنای لغوی آزادی
در فرهنگ لغت دهخدا ، معنای لغوی آزادی عبارت است از : حریّت . اختیار . خلاف بندگی و رِقیّت و عبودیت و اسارت و اجبار . قدرتِ عمل و ترک عمل . قدرت انتخاب .
تعریف آزادی
" واژهٔ آزادی ، به مفهوم مختلطی اشاره دارد که شامل مفاهیم پایهای خودمختاری ، حکومت بر خود و استقلال از یک سو ، و توانایی کلی در انجام کارها ، داشتن انتخاب های مختلف و توانایی کسب هدفهای انسانی از سوی دیگر میباشد. داشتن انتخابهای مختلف در مورد انجام یک کار (optionality) به این معنی است که اگر شخص بخواهد آن را انجام دهد ، حد بالای این قابلیت انتخابی است که حتی عوامل درونی - روانی نیز مانعی در انجام انتخاب ایجاد نکنند. میزان وجود این قابلیتِ انتخابِ شخصی لزوماً ربط مستقیمی به خودمختاری حکومتی یک جامعه ندارد . آزادی ، در وسیع ترین معنای کلمه ، حالتی است که چیزی محدود به چیزهای دیگر نباشد و بتواند در فضا جابهجا شود ، و در مورد انسان ، حالتی است که در آن ارادهٔ شخصی برای رسیدن به مقصود خویش به مانعی برنخورد. " (1)
طبق تعریف آزادی هیچ چیز نباید یک فرد را از انجام کاری بازدارد و اگر نخواهد آن را انجام دهد ، هیچ چیز نباید او را مجبور به انجام آن کند . و اما جمله ای از سخنگوی شورای نگهبان : " در برخی از کشورها افراد وقتی پای صندوقها نروند ، مجازات میشوند ولی در جمهوری اسلامی ایران این طور نیست ، حال یک نفر آمریکایی میگوید در ایران انتخابات اعتبار ندارد. " (2)
امیدواریم که با احترام به مفهوم آزادی ، ما از این برخی کشورها ، پیروی نکنیم و حرمت رأی آزاد را به جهت افزایش آمار رأی در هیچ یک از انتخابات ، نشکنیم . در کشورهایی که مهد آزادی اند عمل انجام شده اهمیت دارد نه سیاهی لشکر . لذا آنان هنگام اعتراض به تصمیم و یا تفکر و سیاستی ، با جمع شدن جمعیت زیر 10 نفر و با برداشتن پلاکارد و یا زدن ماسک هایی معنادار بر صورت خود و بسط نشستن در جلوی سازمانی خاص ، با رعایت سکوت ، صدای اعتراض خود را به گوش هموطنان خود و حتی جهانیان می رسانند. چون ارزش ذاتی انسان و آزادی در این سرزمین ها بسیار ارزشمند است .
از سویی دیگر باید دانست توانایی داشتن انتخاب های مختلف و کسب هدفهای انسانی ، برای ما چگونه تعریف می شود و یا چگونه اجرا می شود؟ ما برای انتخاب رشته تحصیلی ، شغل و محل خدمت ، مسکن ، محل زندگی و دیگر انتخاب های خود ، تا چه میزان با اختیار و آزادی ، عمل کرده ایم یا می کنیم ؟ توانایی ها و اهداف ما در این نوع انتخاب ها دخیل بوده است ؟ شما چنین اراده ای داشته اید ؟ فاکتورهایی چون جبر اداری ، محدویت ها و جبر منطقه ای ، وضعیت اجتماعی ، قدرت اقتصادی ، قوانین ، قواعد ، آئین نامه ها ، نوع گویش زبان و پوشش لباس محلی ، هر یک به نوعی ، توانایی شما را محدود و سرنوشت محتومی را برای تان رقم زده است ؟
داشتن فرصت و امکان انتخاب بیشتر در مورد انجام یک کار ، به این معنی است که اگر شخص بخواهد آن را انجام دهد، حد بالای این قابلیت ، انتخابی است که حتی عوامل درونی - روانی نیز مانعی در انجام انتخاب ایجاد نکنند ، چه رسد به عوامل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و حتی فرهنگی .
اگر سئوال شود محدودیت ها برای ما از سوی کدام یک از این عوامل بیشتر اِعمال می شود ، با یک نگاه به پیرامون خود و وضعیت و جایگاه خود در جامعه ، می توان گفت : نسبت به محله ، خیابان ، شهر یا روستا و استانی که در آن زندگی می کنیم این میزان متغیر است. برای برخی از افراد ، محدودیت های فرهنگی بسیار زیاد است و برای تعدادی دیگر محدودیت های اجتماعی یا اقتصادی . و برای تعدادی دیگر همه این محدودیت ها اِعمال می شود. شاید تنها محدودیتی که تقریبا به توازن اجرا می شود نوع سیاسی آن است که همه از آن نصیب خود را می برند. البته شدت و ضعف این مورد از محدودیت نیز ، از دیگر سو با میزان مشارکت و درگیری با آن و نوع فعالیت شما در جامعه ، تعیین می شود . یعنی آیا عضو سندیکا و یا حزب و انجمنی هستید یا خیر ؟ در وفاداری به آن ، اهداف آنها را پیگیر و مجری هستید یا خیر ؟ شاعر یا نویسنده ای منتقد هستید یا خیر ؟
دلیل و عامل اصلی عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی ما در ذهن و باور و روش زندگی خودمان است .
در یک کشور دموکراتیک ، وقتی برای یک شهروند واژه آزادی تلفظ می شود ، چهره او مفرح و شاداب و هیجان زده می گردد و در کشور ما این مفهوم واحد با برداشت هایی بسیار متفاوت و با توجه به جایگاه اجتماعی فرد در جامعه ، نمایش داده می شود. گاه اصلا عکس العملی نسبت بدان مشاهده نمی شود ، گاه مفهوم و معنای این واژه توسط عده ای به سُخره گرفته می شود ، و بیشتر بود و نبود آن ، اهمیتی در زندگی عده ای ندارد.
جمله نغز و پرمایه علی اکبر دهخدا عمیق ترین و مهمترین دلیل برای حتمیّت وجود آزادی در بین انسانهاست. او می گوید :
" آزادی اندیشه ، قلم ، زبان ، مجامع ، شغل ، منزل (جایگاه و مقام ) ، موجب آبادی و عمران ممالک است ".
وقتی انسانها بتوانند با رعایت ادب و اخلاق ، با دیگران سخن بگویند ، یا شعری بسرایند و یا مطلبی بنویسند ، محترم شمرده می شوند و برای همین ، اصل مهم حیات بشری را به جا می آورند یعنی به دیگران احترام می گذارند . این بده و بستان افراد در جامعه به تولید فرهنگی منجر می شود و محتوای فرهنگی با زایش همواره خود ، بهترین ساز و کار برای ترویج روابط انسانی و تعالی تعاملات اجتماعی است . خردجمعی و یا شعور اجتماعی ، مقوله ای است که روش و منش زندگی افراد یک جامعه ، آن را رقم می زند. انسان موجودی است که بدون آزادی و خرد و شعور ، طُفیلی بیش نیست .
به قول دهخدا ، اگر آزادی در حیطه های گوناگون رفتار بشری حاکم باشد انسانهای متعادل به جای تخریب و تحریف منابع طبیعی و انسانی ، به باز تولید هر یک از آنها و عمران و آبادی بیشتر مملکت خود می اندیشند. یعنی انسانها در جامعه و برای جامعه مفید واقع می شوند و قوای آنان بیهوده تلف نمی شود .
اگر امروز در هر حیطه ای ما نتوانسته ایم به پیشرفت و تعالی یا رشد و توسعه نائل آئیم به همین دلیل است. چون ما تمامی انرژی و نیروی خود را برای خودسانسوری و یا دگر سانسوری مصروف داشته ایم . ما اگر فوق تخصص رشته ای هم باشیم در مرحله تفهیم " شناخت " ناتوانیم . مدام عمل کردن و انجام فعالیت واحد ، به ما فرصت تفکر نمی دهد و چون تفکر برای چرایی و چگونگی عمل نیست همانند چارلی چاپلین در عصر جدید ، خودباخته ایم . بدون شناخت و تأمل همانند کارگران کندوی عسل ، فقط تلاش می کنیم تا معاش برای زندگی کردن داشته باشیم . اما تنها هدف زندگی این نیست و این فصل مشترک انسان و حیوان است . باید به وجوه تمایز و تشخیص خود با حیوان ، بیشتر بیندیشیم و بدان عمل کنیم .
اگر هر یک از ما تجربه ارتباط با کودک زیر 6 ساله را داشته باشیم ، لابد مشاهده کرده ایم که با ترجیح نظر خود و محدود کردن حوزه بازی کودک یا انتخاب نوع اسباب بازی او هنگام بازی و خرید ، نوع و نحوه انتخاب غذایی که می خورد ، لباسی که برای امروز می خواهد در مهمانی بپوشد ، کودک ما خشمگین و برافروخته و کنترل ناپذیر می گردد . او اعتراض خود را با صدای فریاد و جیغ همراه می سازد و بدین شکل نارضایتی خود را از تحمیل نظر پدر و مادرش نشان می دهد . او کودک هست و هنوز تجربه ای برای زندگی ندارد. پس آزادی عمل یا تفکر یک واقعیتی ذاتی و فطری است که جلوه ای از خلقت بشر است.
آزادی یک منش اکتسابی نیست که نیاز به یادگیری داشته باشد . اما چون از ما سلب می شود و یا حیطه آن محدود می گردد پس ما باید یک چیز را یاد بگیریم و آن این که چگونه سخن بگوییم ، چگونه عمل کنیم ، چگونه فکر کنیم و چگونه بنویسیم که اجبار اجتماعی جهت دستکاری آن تلاش نکند .
آزادی همانند نعمت سلامتی و هوش و بسیاری دیگر از توانایی ها در وجود ما نهفته است. جسم و روح ما زمانی سرزنده ، مفید و ارزنده هست که محدود ، تحقیر ، توبیخ و مجازات نشود . لابد برای نیل به این هدف ما نباید خطایی مرتکب شویم . اما کدامیک از کار کودک زیر 6 سال ، خطا و یا خلاف است ؟ دنیای او چنان معصوم و منزه از هر نوع آراستگی متظاهرانه ما بزرگ ترهاست که هرگز از او خطایی عمدی سر نمی زند. او فقط به عنوان یک موجود انسانی هر چند کوچک ، می خواهد تا حریم آزادی برای عمل خود را حفظ کند .
ما به عنوان پدر یا مادر ، مربی یا معلم خیلی از خواسته های کودکان را محدود می کنیم و یا نادیده می گیریم . لذا فرصت های لازم برای شکوفا شدن استعداد و علایق همان کودکان با محترم شمردن حق آزادی آنان ، به وجود نمی آید . پس کودک نیز خود را مچاله می کند ، قیچی می کند. ما خود چنین سرنوشتی داشته ایم و با انتقال نسل به نسل آن ، به کم رنگ و بی رنگ شدن سیطره آزادی بر اعمال و افعال خود صحّه می گذاریم . در دوران کودکی یا هنگام بزرگ شدن با ما هر طور که معامله شده است ما نیز با کودکان خود به همان مِنوال رفتار می کنیم . در نتیجه هر یک از ما با برعهده گرفتن نقش های گوناگون در هرم مشاغل ، از بالا به پایین و برعکس ، با همان انتظار ات و مصادیق رفتار می نماییم . یعنی فقط حکومت ها نیستند که حریم و حدود آزادی ما را محدود می سازند و یا با زنجیر اسارت فرهنگی و سیاسی ، ما را از بهره مندی نعمات زندگی محروم می سازند ، همه ما به نوعی به دلیل نداشتن شناخت درست و یا کامل از یک اصل یا فرآیند و پدیده ، به محدود ساختن حریم آزادی خود و دیگران در حیطه گفتار ، کردار ، نوشتار و تفکر می پردازیم و برای توجیه رفتار خود آن را با احتمال بی بند و باری ، محکوم می سازیم .
مدافعان آزادی در این بین مقاومت و سرسختی از خود نشان داده و برای مشروع خوانده شدن حق طبیعی خود ، با اسامی گوناگونی چون روشنفکر و مبارز و فعال سیاسی معروف می شوند. در واقع رفتار نامناسب ما به کارکرد نامناسب منجر شده است. چون آزادی حالتی است که در آن ارادهٔ شخصی برای رسیدن به مقصود ، نباید به مانعی برخورد کند. دلیل اصلی رفتار بازدارنده ، خود ما هستیم . در واقع ما یک نعمت ارزنده را با ندانم کاری خود ، حیف و میل کرده ایم . " آزادی اندیشه ، قلم ، زبان ، مجامع ، شغل ، منزل (جایگاه و مقام ) ، موجب آبادی و عمران ممالک است "
ما انسانیم و آزادی جلوه گری شگفت انگیز و تحسین برانگیز از انسانیت ماست. با احترام گذاشتن به حریم آزادی خود و دیگران ، بالندگی در جامعه بیشتر و عمران و آبادی سرزمین ها هم ممکن می گردد. کشورهای پیشرفته با پاسداشت همین حریم به بازتولید فرهنگی خود موفق شده اند و برخلاف ما که تصور می کنیم " فرهنگ رسمی " بسیار قوی و اثرگذاری داریم آنان در سایه ارج نهادن به مفهوم آزادی در هر حیطه ای صاحب " فرهنگ عمومی " بسیار غنی تری از فرهنگ رسمی ما شده اند. سرزمین آنان خرّم و آباد است و ما بی نصیب از هر دو . شاید تنها نصیب و بهره ما از واژگان آبادی و حقیقت آن ، بخش و کشیده گفتن این کلمه در کلاس اول ابتدایی باشد ، چون در سال های بعد و زندگی خود اثر و تلاش و همتی برای نیل به آن ندیده ایم .
در بررسی هنجارها ، به نبایدهای کشور سنگاپور اشاره کردم ( این جا ) ، مشاهده کردیم که چگونه آنان برای مطلوب کردن زندگی یکدیگر در جامعه تلاش می کنند. آنان با رعایت نبایدها ، ارزش هایی خلق می کنند که جلوه گری آزادی را بیشتر می سازد . و این تصور در جامعه ما معکوس است ، یعنی ما عمل به چنین نبایدها را تحدیدی برای آزادی خود می دانیم . در واقع نوع برداشت ، نتایج متفاوت و متمایزی برجا می گذارد که اثربخشی هر یک از آنها ، تلقی ما از آزادی می گردد.
در سرزمین هایی که دموکراسی حاکم است ، مردم آن جامعه با واقع بینی پیش رو را می بینند و بدان می اندیشند و با پاسداشت حریم آزادی همدیگر به ساختن آینده ای درخشان تر امیدوار می گردند. آنها شاداب و با نشاط اند . آنان از لحظات زندگی لذت می برند و ما با مقاومت درونی و یا رفتار ناهنجار ، فقط خود را در معرض فشارهای مضاعف قرار می دهیم . آنان در "حال " زندگی می کنند و " آینده " را می سازند و ما در " گذشته " زندگی می کنیم و " حال " را برای دسترسی به حسرت ها و رؤیاها در آینده از دست می دهیم . امیدواری رنجور ما برای خرید خانه، اتومبیل یا لوازم خانگی لوکس ، علیرغم درک ناتوانی مان ، موجب فرسودگی روح و جسم مان می شود . ما لحظات زندگی را برای رسیدن به مدینه فاضله خیالات خود ، از دست می دهیم لذا جز روزمرگی کُشنده ، نصیب دیگری نداریم و افسردگی و دلمردگی ، نتیجه ای کاملا طبیعی برای ماست ، ما همیشه حسرت نداشته ها را داریم لذا از داشته های خود هرگز لذت نمی بریم چون اصلا آنها را نمی بینیم .
و یا با یک پُز و ژست روشنفکر مآبانه بدهکار ، مدام با خود تکرار می کنیم که دلیل عقب ماندگی ما چیست ؟ در حالی که دلیل و عامل اصلی عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی ما در ذهن و باور و روش زندگی خودمان است ، ما با محکوم کردن دلایلی اَزبر ، آن را در بیرون از خود جست و جو می کنیم . می توانیم در شرایط و موقعیت های گوناگون ، تلاش کنیم تا با ارزش قائل شدن به فکر ، شغل ، تفکر و سلیقه خود ، ابراز وجود نموده و با احترام به آزادی خود و دیگران ، تلاشی مؤثر از خود نشان دهیم . بی تفاوتی و بی اعتنایی ما یکی از دلایل بی خاصیت شدن مفهوم آزادی در روابط اجتماعی است.
در محله و آپارتمانی که زندگی می کنیم ، در شورا و جلسات اداری که شرکت می کنیم و یا در همین سایتی که آن را مطالعه می کنیم ، بی تفاوت نباشیم و با صراحت لهجه و شهامت اخلاقی ، نظر خود را محترمانه بیان داریم . تا روح آزادی در بین ما شکوفا شود ، رونق یابد و عناصر و عواملی خارج از اراده ما ، به کنترل و تحدید آزادی مان اقدام نکند . با نادیده گرفتن حق و حقوق خود یا بی اعتنایی بدان و یا با مستحیل شدن در آرای دیگران ، ما هرگز موجودی آزاد نخواهیم بود که لیاقت آبادی مملکت را هم داشته باشیم . با سکوت خود ، آزادی همدیگر را خنثی و بی اثر نسازیم .
منابع :
1) ویکی پدیا . دانشنامه آزاد . آزادی .
2) خبرگزاری ایسنا . کد خبر: 98112922012 . ۲۹ بهمن ۱۳۹۸ .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
۱۳ بهمن ۱۲۹۷ ● ۱۰۲ سال پیش در چنین روزی شمسی مرادپور حکمت در تهران زاده شد: "بهسازی جامعه را باید از آموزش در کودکستان شروع کرد."
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ « محسن حاجی میرزایی » وزیر آموزش و پرورش 9 بهمن به منظور بازدید از آموزش و پرورش استان اصفهان و دیدار با کادر آموزشی به اصفهان سفر کرد.
مدیر کل آموزش و پرورش استان اصفهان گفت : معلمان استان اصفهان انصافاً جهاد آموزشی را به معنای واقعی پیاده کردند و این در حالی است که مدارس استان اصفهان از نیمه شهریور سال 1399 که به گفته وزیر آموزش و پرورش بیش از نیمی از دانش آموزان در مدارس حضور یافتند از همان ابتدا تعطیل بوده و آموزش به صورت مجازی دنبال شده است .
نکته قابل تامل آن که وزیر آموزش و پرورش نشستی را با رسانه و خبرنگاران برگزار نکرد .
خبرنگار صدای معلم پرسش هایی را برای طرح خطاب به وزیر آموزش و پرورش آماده کرده بود اما موفق به این کار نشد .
تنها خبرنگاران صدا و سیما توانستند به صورت مشروح با وزیر آموزش و پرورش مصاحبه کنند .
نرگس کارگری خبرنگار صدای معلم موفق به تنها طرح یک پرسش از آقای حاجی میرزایی شد.
صدای معلم پرسید که آیا صحت دارد که از منابع مالی صندوق ذخیره ی فرهنگیان برای « سامانه شاد » استفاده و کمک شده است؟
حاجی میرزایی ضمن پاسخ منفی گفت این ها ربطی به هم ندارند.
پرسش دیگر « صدای معلم » از « فریبرز حمیدی » رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش بود .
این گفت و گوی کوتاه را می خوانیم :
صدای معلم:
آموزش و پرورش نیز مانند دستگاه های دیگر می تواند در تصمیم گیری مستقل باشد. ولی برای هم رنگ شدن با کدام جماعت نسبت به بازگشایی مدارس سماجت جدی ندارد و یا نمی خواهد که قضیه به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد؟ معلمان خود تشویق کننده تعطیلی مدارسند و اولیا را نسبت به این مسئله حساس می کنند و این ترس و دلهره بر طبل تعطیلی می کوبد.
حمیدی:
آموزش و پرورش سماجت دارد ولی سیستم نمی گذارد که باز شود.
صدای معلم:
کدام سیستم؟
حمیدی:
وزارت بهداشت و ستاد کرونا. وگرنه خانواده ها از خدا می خواهند که مدارس باز شوند.
صدای معلم :
مگر در زمینه هایی که پای پیشرفت و تکنولوژی مطرح می شود از کشورهای پیشرفته الگوبرداری نمی شود، در زمان شیوع کرونا و همه گیری آن ، مدارس در ان کشورها باز بوده و هنوز هم بر باز ماندنش اصرار دارند. حتی کشورهای همسایه ما در این زمینه از ما پیشی گرفته اند. چرا نباید آموزش و پرورش از این حیث برای بازگشایی مدارس به آموزش حضوری حرفی برای گفتن نداشته باشد؟
حمیدی:
وزیر چندین بار تاکنون گفته اند که مدارس باز شوند. ولی ستاد کرونا می گوید اگر مدارس باز شوند آمار بالا می رود.
پایان گزارش/
گروه گزارش/
امروز دوشنبه 13 بهمن معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش از افزایش ۳۰ درصدی حقوق معلمان خرید خدماتی خبر داده است. (این جا )
« علی اللهیار ترکمن » اعلام کرده است که بر این اساس حقوق این معلمان از ۷۰۰ هزار تومان به ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان افزایش خواهد یافت.
پرسش « صدای معلم » از معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش آن است که مبنای پرداخت 700 هزار تومان به این معلمان تاکنون بر چه اساسی بوده است ؟
این در حالی است که به این معلمان حتی « حداقل حقوق قانون کار » هم پرداخت نمی شده است .
( حداقل حقوق قانون کار در سال 99 )
چرا باید این معلمان از ابتدایی ترین حقوق شهروندی محروم باشند و پس از مدت ها اجحاف ، حقوق قانونی آنان به اندازه کارگران هم نباشد ؟
چرا همان حقوق ناچیز بعد از چندین ماه تاخیر و یا حتی وقفههای سالانه به این معلمان پرداخت می شود و کسی به این فکر نیست که این معلمان چگونه می توانند از عهده مخارج سنگین زندگی آن هم در شرایط دشوار کنونی، برآیند؟
اگر این معلمان جزء خانواده آموزش و پرورش به شمار می آیند چرا باید از حقوق قانونی مانند بیمه ، حق وام ، حق اولاد ، عیدی ، عدم ثبت سنوات و سوابق کاری و... محروم باشند ؟
چرا وزارت آموزش و پرورش به عنوان " کارفرما " تاکنون از عمل به تکالیف قانونی خود در مورد این معلمان خودداری کرده است ؟
مبنای این تبعیض های درون دستگاهی چیست ؟
اگر فردی به عنوان « معلم » در درون یک دستگاه تعریف می شود ؛ چرا باید مانند سایر معلمان از حداقل حقوق قانونی محروم باشد ؟
اگر معلمی به علت عملکرد وزارت آموزش و پرورش در این موارد بخواهد مانند یک " کارگر " شکایت کند به کدام مرجع قانونی باید مراجعه کند و آیا ثبات شغلی و امنیت شغلی وی تهدید نخواهد شد ؟
پایان گزارش/
سهند ایرانمهر چند سال است که در عرصه کارهای قلمی فعال است و حضوری مستمر در عرصه نگارش دارد. هم طبع طنز دارد و هم وسعت مطالعات.
حسین دهباشی هم چندین سال است که در میخانه خدمت می کند - به تعبیر حافظ - . هم اهل قلم است، هم وسعت مطالعات تاریخی دارد و هم با اهالی وادی سیاست حشر و نشر دارد.
سهند ایرانمهر با حسین دهباشی، دو سه کلمه با هم گفت و گو کرده اند و در عرض چند جمله، کارشان به فحش و فحش کشی کشیده و این به سابقه (شغلِ) پدر او اشاره کرده و آن به پدر (ان) و فرزندِ این اشاره کرده و... آن چنان به خدمتِ هم رسیده اند که گویی دو خصم کهَن به هم پریده اند. چه تلخ داستانی!
این هر دو، «اهل قلم» و اهل کتاب بوده/هستند (و حسب اتفاق هر دو «اهل قدرت» هم نیستند) اما در عرض یک «گفت و گو» ی ساده، کارشان به چنان زد و خورد خشن و تُندی توئیتری/تلگرامی کشیده و چنان پنجه بر صورت یکدیگر کشیدند که به جز غصه و اندوه چیزی بر قلب انسان نمی نشیند.
رنانی و ژاپن
دکتر رنانی مقاله ای دارد تحت عنوان: «ناتوانی در گفت و گو، از امیرکبیر تا شیخ شجاع» و خلاصۀ کلامش در آن مقاله این است که: « یکی از اصلیترین مولفههای بلوغ عقلانی و روحی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، «توانایی گفت و گو» است». او پس از مروری تاریخی بر «مشکل» جاری در میان ما ایرانیان، توضیح می دهد که:
- امیر کبیر و ناصرالدین شاه مهارت گفت و گو با یکدیگر نداشتند (ای کاش داشتند)؛
- محمدعلی شاه و مشروطه خواهان هم نتوانستند با یکدیگر گفت و گو کنند و این دودمان قاجاران را درنوردید.
- رضاخان هم (با وجود خدماتی که به کشور کرد) گفت و گو را نمیفهمید و زبان او زبان تفنگ بود.
- رنانی می گوید: شاید اگر رضا شاه و مدرس به عنوان رهبرِ اقلیت مجلس، مهارت گفت و گو داشتند و به گونهای عقلانی با هم گفت و گو کرده بودند، ایران مسیرِ دیگری را طی کرده بود.
- رنانی ادامه می دهد: اگر محمدرضا شاه و مصدق و یارانشان تواناییِ درانداختن گفت و گوهایی عمیق و جدی و صریح و منصفانه بین خودشان را داشتند راهکارهایی برای تفاهم پیدا می کردند.
- او سپس به داستان مهندس بازرگان و عزل بنی صدر اشاره می کند. نظم در مدرسه ژاپنی عالی است ولی مدارس منظم، در ایران هم کم نداریم. پس ماجرا چیست که در انتهای مسیر، خروجیِ ما آن می شود که دو پزشک عالی رتبه آن گونه با هم صحبت می کنند و دو روشنفکر این گونه؟
- رنانی در این بحث حتی به ماجرای عزل آیت الله منتظری هم اشاره می کند و تا داستان مناقشه 88 پیش می آید.
- این بحث در میان سلسله بحث هایی که دکتر رنانی طی این سالها طرح کرده، دیده/شنیده شد ولی شاید در مقایسه با سایر مباحث ایشان، کمتر جدی انگاشته شد.
با این عقبه، بازگردیم و نگاهی کنیم به دو فقره رویداد اخیر که در تناظر با بحث دکتر رنانی قرار دارد و در انبوه اخبار جاری گم خواهد شد:
نمکی و ملک زاده
از سهند ایرانمهر و حسین دهباشی بگذریم و به فقره بعدی بپردازیم؛ گفت و گوی معاون وزیر بهداشت با رفیق/ رئیس سابقش. دو پزشک، که حسب اتفاق هر دو سالها تجربه تخصصی و سالها فعالیتهای عالیِ علمی داشته اند. این دو در یک ویژگی دیگر هم مشترک هستند: در بحران کرونا، هر دو متولّی مدیریت پزشکی/سلامت کشور هستند. سلامتِ مردم به رابطه این دو بزرگوار وابسته است.
این دو پزشک عالی رتبه چنان عقیم از گفت و گو «با یکدیگر» هستند که حرفهایشان به یکدیگر را «در رسانه» و «مقابل دیدگان مردم» می زنند. حرف نه! پنجه بر صورت هم می کشند.
از رنجی که می بریم
زمانی که در مدارس ابتدایی ژاپنی تدریس می کردم، مهترین انگیزه از حضور در فضای مدرسه ابتدایی این بود که بفهمم آن ژاپن رویایی و آرمانی (که می خواستیم اسلامی اش را بسازیم)، در مدارسش چه رخ می دهد که خروجیِ بخشِ صنعتش می شود تویوتا و هوندا؟
گمانم آن بود که شاید «کودک ژاپنی» خیلی متفاوت با کودک ایرانی است. شگفت آنکه پس از چند ماه متوجه شدم که در سالهای نخست کودکی، تفاوتِ چندانی بین رفتارهای کودک ژاپنی با کودک ایرانی نیست. در هر کلاس، چند بچه شیطان و بازیگوش بودند. چند بچه گوشه گیر و ساکت هم بودند. نظم در مدرسه ژاپنی عالی است ولی مدارس منظم، در ایران هم کم نداریم. پس ماجرا چیست که در انتهای مسیر، خروجیِ ما آن می شود که دو پزشک عالی رتبه آن گونه با هم صحبت می کنند و دو روشنفکر این گونه؟
تویوتا
از زمان مشروطه تا به امروز، ما ایرانیان در تلاش و تکاپو برای اصلاح ساختارهای حاکمیتی هستیم (که البته امر مثبتی است) ولی هر ساختار حاکمیتی هم که برقرار شود تا زمانی که سطحِ گفت و گو میان ما در حد نمکی و ملک زاده، دهباشی و ایرانمهر... است از میانِ ما «شرکت» بیرون نخواهد آمد.
نام هایی همچون تویوتا، فیس بوک، اپل، سونی و... نام هایی است که بر روی «شرکت» ها گذاشته شده و شرکت، یعنی چند نفر «انسان» که می توانند سالها با هم پول در بیاورند و کار کنند و اختلافات شان را با گفت و گو حل کنند .
شبکه های اجتماعی
گروه رسانه/
عضو شورای عالی آموزش و پرورش با بر شمردن عوامل موثر بر تعطیلی مدارس در زمان شیوع بیماری کرونا گفت: یادگیری در فضای مجازی از لحاظ تربیتی بسیار کم اثر است با این روند در آینده با یک نسل کم سواد روبه رو خواهیم شد.
گروه اخبار/
امروز یکشنبه 12 بهمن ، جمعی از معلمان ماده 28 با تجمع در برابر مجلس شورای اسلامی به اختلاف زیاد حقوق ها اعتراض کردند و خواهان همسان سازی حقوقشان با سایر ارگان ها گردیدند .
این معلمان شعار می دادند : « حقوق ما دو میلیون خط فقر ده میلیون » .
پیش تر ؛ اعضای کمیسیون تلفیق مجلس یازدهم مصوب کردند که سقف پرداختی حداکثری حقوق در دولت برای سال آینده 33 میلیون تومان باشد.
حسینعلی حاجی دلیگانی نماینده مردم شاهین شهر در مجلس شورای اسلامی گفته بود : « شورای حقوق و دستمزد در دولت مصوب کرده بود که سقف پرداختی حقوق حداکثری 21 برابر حداقل حقوق یک کارمند باشد که میزان آن 47 میلیون و 800 هزار تومان میشود. »
پایان پیام/