صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

کجای دنیا با سفارش و فشار و تجمع معلم استخدام می کنند

« جذب و استخدام «معلم» از طریق سفارش و فشار و تجمع و بدون طی مراحل آموزشی و کسب شایستگی های حرفه ای معلمی، نه تنها وجهه و اعتبار نهاد مدرسه را در جامعه می شکند بلکه امر آموزش را از موضوعی زیرساختی و توسعه‌ای به مقوله‌ای دم دستی و خدماتی تقلیل می دهد.

هیچ جامعه بالنده ای آموزش و پرورش فرزندانش را به شوخی نمی گیرد. همان طور که پزشک شدن آسان نیست و مراحل پیچیده و دشواری دارد، برای معلم شدن باید به مراتب حساسیت های چندگانه بیشتری اعمال کرد.

جذب و استخدام معلم خارج از ضوابط حرفه ای و علمی یعنی به سخره گرفتن تربیت معلم و همه چشم اندازهای تحولی مدرسه.

خسارت استخدام فله ای کسانی که اصول و مبانی تربیت، فنون تدریس، اخلاق معلمی را نمی دانند، جبران ناپذیر است. البته سکوت مدعیان اجرانشدن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در این روزها که فشارها برای استخدام نیروهای آموزش ندیده بالا گرفته هم قابل تأمل است.

عکس: گروهی از نیروهای نهضت سوادآموزی که شب‌ها جلوی مجلس می خوابند/ خبرگزاری مهر

کجای دنیا با سفارش و فشار و تجمع معلم استخدام می کنند

 تربیت و توسعه | اعتبار مدرسه


کجای دنیا با سفارش و فشار و تجمع معلم استخدام می کنند

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

همان گونه که پیش تر نیز آمد ؛ دوشنبه 22 دی نخستین نشست رسانه ای شهریار فولاوند معاون وزیر و رئیس سازمان مدارس و مراکزغیر دولتی و توسعه مشارکت های مردمی به مناسبت " هفته شوراهای آموزش و پرورش "  در سالن اجتماعات این سازمان برگزار گردید .

فولاوند گفت : بعضی اختیارات شوراهای آموزش و پرورش در سنوات گذشته با تصویب قوانین مغایر از دست شورا گرفته شده است .

رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و توسعه مشارکت های مردمی در بخشی از سخنان خود به عملکرد ضعیف برخی شوراها در 32 استان کشور اشاره کرد .

مدیر صدای معلم از ایشان خواست که در نشست نام این استان ها اعلام شوند اما فولاوند در آن موقع پاسخی ارائه نکرد.

در پایان نشست ، مدیر صدای معلم ضمن اشاره به برخی ضعف های ساختاری شوراهای آموزش و پرورش و از جمله فقدان دبیرخانه مستقل از آقای فولاوند انتقاد صریح کرد که چرا در مورد شفاف سازی در مورد عملکرد استان های ضعیف و فاقد عملکرد صداقت به خرج نمی دهد ؟

با اصرار مدیر صدای معلم  نام این استان ها اعلام شد .

صدای معلم در این نشست پرسش های صریحی را مطرح کرد .

این رسانه چنین مطرح کرد : « قانون شوراهای آموزش و پرورش در ۲۶ دی ماه ۱۳۷۲ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. این شوراها به منظور تحقق مشارکت و نظارت مردم در امر آموزش و پرورش و بهره‌گیری از کلیه منابع و امکانات برای  تاسیس، توسعه و تجهیز فضاهای آموزشی و پرورشی و تسهیل در فعالیت‌های اجرایی آموزش و پرورش، در استان‌ها و شهرستان‌ها تشکیل شده است.

شما به عنوان مسئول اجرای این قانون بگویید که ارزيابي شما از عملكرد شوراهاي آموزش و پرورش در فراهم ساختن زمينه نظارت مردم بر آموزش و پرورش و تمرکز زدایی در این 27 سال چیست ؟

آیا هدف این است که هر سال روز شمار این هفته اعلام شود و فقط شاهد تبلیغات و لفاظی های مسئولان و تصمیم گیرندگان در این امر باشیم ؟

در زمان مدیریت پیشین ، با پیشنهاد و پی گیری صدای معلم ؛ دستور العمل الزام شوراهای آموزش و پرورش در زمینه دعوت از رسانه ها و خبرنگاران در نشست ها تصویب و ابلاغ شد .

اما هنوز همچنان مشکل باقی است و اطلاع رسانی در این مورد صورت نمی گیرد .

شاهد این ادعا آن است که در پایتخت این کشور تا کنون دعوتی از رسانه ها برای حضور در شورای آموزش و پرورش تهران صورت نگرفته است ؟

این هیاتی عمل کردن و رسانه گریزی و فرار از شفافیت تا کی باید ادامه داشته باشد ؟ »

بخش دوم این پرسش و پاسخ را می خوانیم.

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم از  دایره تعاون و رفاه معلم در اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران

کرونا موجب شده است تا ادارات آموزش و پرورش بسیار خلوت شده و برخی واحدها در طول روز حتی یک مراجعه کننده هم نداشته باشند اما واحدی که به نظر می رسد در این خلوتی هنوز مخاطبان و مشتریان خود را حفظ کرده باشد همان " دایره تعاون و رفاه " در ادارات آموزش و پرورش است .

تعاون و رفاه تقریبا در همان ابتدای ورودی اداره آموزش و پرورش قرار گرفته است .

در این اتاق نه چندان بزرگ چهار واحد با چهار مسئول در حال فعالیت هستند .

اولی امور مربوط به " رفاه " را انجام می دهد .

دومی مسئول صندوق وام ضروری است .

سومی نمایندگی بیمه معلم را دارد و چهارمی که همیشه با تراکم رو به روست بیمه تکمیلی آینده سازان است .

از سوی دیگر ، مسئول بیمه تکمیلی آینده سازان در هفته فقط یک روز برای گرفتن و تایید اسناد پزشکی فرهنگیان در آن جا حاضر می شود .

گزارش صدای معلم از  دایره تعاون و رفاه معلم در اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران

تجمیع این واحدها در یک جا موجب شده است که اغلب اوقات در برابر این اتاق تجمع صورت گیرد به ویژه آن که مطابق روال معمول در این ایام ، مسئولان واحدها با قرار دادن صندلی و یا میز در همان محل درب ورودی و به علت کرونا بر این شلوغی افزوده اند .

صدای معلم از « محسنی نسب » مدیر اداره آموزش و پرورش منطقه 9 می پرسد چرا با وجود اتاق های بیکار و یا اصطلاحا متروکه که مراجعه کننده ای هم ندارند این امور در آن اتاق ها توزیع نمی شوند پاسخ می دهد که رفاه را در ابتدای ورود گذاشته ایم که همکاران معطل نشوند .

اما محسنی نسب چهارشنبه 24 دی ماه قول می دهد که این مشکل را سریعا حل کند .

یک هفته می گذرد.

امروز اول بهمن است اما تغییری در وضعیت حاصل نشده است .

مهتدی یکی از مراجعه کنندگان به صدای معلم می گوید که نزدیک به نیم ساعت است در این جا ایستاده است . هر کسی هم مراجعه می کند باید " شماره " بگیرد .گزارش صدای معلم از  دایره تعاون و رفاه معلم در اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران

وی به این شلوغی انتقاد دارد و از بی تفاوتی مدیران این اداره گلایه دارد .

معلم دیگری به صدای معلم می گوید : برخی مسئولان عادت کرده اند با شلوغ نشان دادن اداره بگویند که این اداره فعال است و کارمندان بیکار نیستند .

اما معلم باید هنگام ورود به اداره خودش احساس امنیت کند و به او احترام گذاشته شود .

وی ادامه می دهد : مشاهده معلمان در حالی که هر یک مدارکی به دست گرفته و در صف انتظار برای انجام یک کار ساده ایستاده اند خدمت به معلم و تکریم شان و جایگاه معلمان نیست .

گزارش صدای معلم از  دایره تعاون و رفاه معلم در اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران

گزارش صدای معلم از  دایره تعاون و رفاه معلم در اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران

پایان گزارش/


گزارش صدای معلم از  دایره تعاون و رفاه معلم در اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران

منتشرشده در گفت و شنود

آسیب شناسی تشکل ها و نحوه کمک آنان به دولت ها

برخی از افرادی که دارای علایق، اهداف و دغدغه های مشترکی هستند، سعی می‌کنند برای رسیدن به اهداف خود، تشکلی را پایه‌گذاری کنند. این تشکلها می توانند دارای اهداف مختلفی چون اهداف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشند. مثل تشکل خواربارفروشان، کانون صنفی معلمان، انجمن حامیان محیط زیست و غیره. این تشکل‌ها در راه رسیدن به اهداف خود معمولا با دولت مشکل پیدا می‌کنند. چرا که دولت، خصوصا دولتهای تمرکزگرا، بیشتر منابع و امکانات جامعه را تحت تسلط و اختیار خود دارد. لذا تشکل‌ها، حل مسایل خود را در گرو یاری و مساعدت دولت می بینند. اما دولت نیز به علت کثرت تقاضاها سعی می کند تقاضای تشکلها را از راههای مختلف به تعویق اندازد یا به فراموشی سپارد. لذا تشکلها به راحتی قادر به حل مسایل خود از طریق کمکهای دولت نمی شوند و یا به ندرت موفق به حل آنها می شوند. بنابراین در اینجا این سوال اساسی مطرح می شود که:

«چگونه تشکلها می‌توانند دولت را به حل مسایل خود ملزم نمایند؟»

در پاسخ به این سوال می توان به سه راهکار زیر اشاره کرد:

  1. طرح درست مسئله
    مساله در واقع همان وضعیت نامطلوب است که یک تشکل می خواهد آن را به وضعیت مطلوب تغییر دهد. از وضعیت نامطلوب به عنوان یک مساله می توان تعابیر، تعاریف و تفاسیر مختلفی ارایه کرد. بنابراین هر چقدر یک مساله به صورت درست، دقیق و عملی تعریف شود، به همان میزان نیز امکان حل مساله، بیشتر خواهد بود. متاسفانه برخی تشکلها، مسئله خود را به صورت نادرست، غیردقیق و غیرعملی مطرح می کنند؛ به همین جهت، آنها سالها با مسئله ای درگیر می‌شوند؛ اما قادر به حل آن نمی شوند. برای درک مطلب به این مثال توجه کنید. روزی دو دوست به کلیسا می روند یکی از آنها نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم؟ کشیش پاسخ می دهد: نه، چون این کار بی ادبی به کلیساست. سپس دوستش نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم؟ کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: بله، مطمئناًً.
  2. همگانی ساختن مسئله
    چنانکه اشاره شد هر تشکلی برای رسیدن به هدف یا اهدافی تلاش می کند که فعلا برایش یک مساله به شمار می رود. هر تشکلی برای اینکه بتواند مساله خود را حل کرده و به هدفش دست یابد، باید بتواند مسئله را از حالت طبقه ای و گروهی به مسئله ا‌ی همگانی و عمومی تبدیل کند. برای مثال کانون صنفی معلمان که یکی از اهدافش دست یابی به حقوق عادلانه در بین حقوق بگیران دولتی است باید این مساله را طوری مطرح کند که حقوق پایین معلمان را نه مساله ای مختص معلمان بلکه به مساله ای عمومی تبدیل سازد. به این معنی که با نشان دادن پیامدهای منفی ناشی از حقوق پایین معلمان، حمایت دیگر اقشار جامعه را به خود جلب سازد. مثلا مسئله مذکور را این گونه مطرح سازد که حقوق پایین معلمان موجب می شود که یک معلم نتواند برای دانش آموزانش، معلم خوبی باشد. چرا که او مجبور می شود برای کسب درآمد لازم برای گذران زندگی به شغل دوم روی آورد. دوشغله بودن معلم نیز موجب می شود که او نتواند تدریس خوبی برای دانش آموزانش ارایه دهد و به این ترتیب دانش آموزان دچار افت تحصیلی شده و به تبع آن برای خانواده ها، هزینه هایی چون خرید کتب کمک آموزشی، کلاس خصوصی و... تحمیل می شود. با این توصیف از حقوق پایین معلمان می توان مسئله آنان را از مسئله ای گروهی و صنفی به مسئله ای همگانی و عمومی تبدیل نمود.
  3. ارائه راه حل عملی مسئله
    چنانکه گفته شد تشکلهای مختلف برای حل مسایل خود ناگزیر نیازمند کمک دولت هستند. اما یکی از مهمترین مسایلی که خود دولت با آن درگیر هست این است که دولت بسیاری از مواقع نمی داند، مسایل تشکلهای مختلف را چگونه حل نماید. بنابراین باید یکی از وظایف مهم تشکلها باید این باشد که علاوه بر طرح درست مسئله، راه حل رفع مسئله را نیز برای دولت توضیح داده و پیشنهاد دهند. برای مثال تشکل معلمان می تواند به دولت پیشنهاد دهد که صندوق ذخیره فرهنگیان می تواند به معلمان، وام کم بهره بدهد تا از این طریق، کمی از مشکلات معیشتی آنان کاسته گردد. بنابراین طرح راه حل یا پیشنهاد عملی تشکلها ضرورتا دولتها را ملزم به ارایه پاسخ یا واکنش می سازد. البته باید توجه داشت که دولت نیز از راههای مختلفی سعی می کند که آن راه حلها و یا پیشنهادات را غیرعملی و غیرممکن نشان دهد؛ اما باز می توان در مقابل پاسخهای دولت، سوالات دیگری را در قالب راه حل ارایه کرد.

آسیب شناسی تشکل ها و نحوه کمک آنان به دولت ها
خلاصه اینکه یک تشکل برای اینکه بتواند دولت را ملزم به پاسخگویی و حل مسئله خود سازد. ابتدا باید مسئله خود را به صورت درست و دقیق مطرح سازد؛ سپس مسئله مذکور را به مسئله ای با پیامدهای منفی برای همگان تبدیل سازد و در نهایت برای رفع آن مسئله ، راه حل عملی و ممکن به دولت پیشنهاد دهد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

click

منتشرشده در یادداشت

نقش معلم و معلم حقیقی در پرورش عقلانیت انتقادی و تفکر انتقادی

ملتی که نان شب ندارد، درگیر فقر و فحشا و بیماری و هزار گونه بلا و مصیبت است و به همین دلایل با کتاب خواندن غریبه است، چگونه می شود دیالوگ کرد؟

مسئله من چگونگی است، شما بفرمایید من چگونه دیالوگ کنم در فضایی خارج از این چنین فضای فرهنگی، چگونه دیالوگ کنم و از فرهنگ برای فرودست شکم گرسنه دم بزنم؟

فراموش نکنیم، یک زمانی در خود غرب نیز وضعیت به همین صورت بود

بلکه بدتر؛

ما در آن دوران شاهد چوبه های آدم سوزی بودیم!
طرف جرات بیان کشف علمی اش را نداشت (گالیله)
فیلسوف و مصلح جامعه را (جوردانو برونو) به خاطر ایده ی اصلاح دین، زنده زنده جزغاله کردند!

صراحتا بهشت و جهنم خرید و فروش می شد!

کاندید ولتر را بخوانید جهنمی بود که نخسه ی بدل نداشت!

اما اروپا از دل این جهنم سر بلند بیرون آمد. (این سخن بدان معنا نیست که ما نیز می بایست همان راه و روش را تقلید کنیم نه اما چاره ای جز پیمودن راه توسعه و مدرنیت نداریم)

بله ؛ مشکلات زیاد است، فقر ، عمومی شده است، کمر مردم شکسته است اما اینها هیچ یک عذری برای منفعل شدن نمی شود.

هیچ چاره ای جز لنگ لنگان ادامه دادن نیست. فعلا در وهله ی اول به زعم من، در ساحت اجتماعی، می بایست به عقلانیت انتقادی پرداخت، هیچ چیز چون عقلانیت انتقادی دودمان خرافه و جهل و جوع و جنایت را بر باد نمی‌دهد.

این تیغ تیز بر هر چه ظلم و جهل و و جوع و جنایت است، رحم نمی کند.

ضمن آن که اهل مدارا نیز هست و رویکرد ستیزه جویانه ندارد.

نقش معلم و معلم حقیقی در پرورش عقلانیت انتقادی و تفکر انتقادی

اما شوربختانه، بسیاری حتی حاضر نیستند به تبیین این عقلانیت انتقادی بپردازند، بخوانند و مولفاتش را بشناسند و بعد رد و نفی اش کنند یا ساده از کنارش بگذرند!

برخی دیگر هم که لقلقه ی زبانشان شده است نقد تفکر متافیزیکی و گذر از سنت سوبجکتیویستی! و به همین دلیل معتقدند می بایست از عقلانیت انتقادی گذر کرد!

این اگر آدرس غلط دادن نیست پس چیست؟

موقعیت نشناسی که شاخ و دم ندارن!

یک مدرک دکترا یا یک Dr به اول اسم اضافه کردن، شعور و آگاهی و دردمندی و شهامت ایجاد نمی کند.

چنانچه در همین مدت اندکِ همه گیر شدنِ کرونا دیدیم که چطور برخی از تصدیق داران، شعورِ نداشته شان را به نمایش گذاشتند!

نقش معلم و معلم حقیقی در پرورش عقلانیت انتقادی و تفکر انتقادی

شناخت موقعیت هرمنوتیکی به مدرک و پاس کردنِ چند واحد درس نیست!

این آگاهی حقیقتا نیاز به «عطش» دارد.

نقش معلم و معلم حقیقی در پرورش عقلانیت انتقادی و تفکر انتقادی

تا عطش دانایی نباشد انسان به همان پاسخ های سطحی سر خودش را گرم می کند و همان را در ساحات متفاوت برای دیگران نیز تکرار می کند.

و معلم حقیقی کسی نیست که در یک مدت خاصی یک بخش خاصی از یک کتاب را تدریس می کند و خلاص!

همانند معلمان نامحترم و اساتید ناشریفی که سر کلاس می گویند؛

دانشجویان توجه داشته باشند این کتاب، در مدت این چهار ماه باید تا فصل چهارم و صفحه ی ۶۰۰ تدریس شود!

یعنی چه که باید تدریس شود؟

یعنی چه اش مهم نیست! یادگیری دانشجو هم مهم نیست! فقط مهم است که آقا بگوید تمام کردم محدوده ی تدریسم را و خلاص!

مثل دین زدگانی که از روی عادت نماز می خوانند تا یک نفس راحت بکشند و بگویند که خواندم و خلاص! خب این نماز خواندنت چه نتیجه ای دارد وقتی ذره ای از خریّتِ تو نکاسته و هیچ به آن شعورِ نداشته ات نیافزوده است؟

باری ؛ معلم حقیقی، معلمی نیست که محدوده را زود تمام می کند ؛ معلمی ست که در دانشجو «عطش» ایجاد می کند:

«عطش دانایی» و «جست و جوی حقیقت»


کانال ابوذر شریعتی - فلسفه

نقش معلم و معلم حقیقی در پرورش عقلانیت انتقادی و تفکر انتقادی

منتشرشده در یادداشت

گروه تشکل ها/

گزارش تحلیلی و انتقادی صدای معلم از بیانیه کانون صنفی معلمان در مورد تعطیلی مدارس

نیمه نخست مهر ماه بود که  « معاون امنیتی انتظامی استانداری تهران » اظهارات سخیف و مداخله جویانی را نسبت به آموزش و پرورش و معلمان بیان کرد .

 این مقام امنیتی در پی اعلام تعطیلی یک هفته ای شهر تهران اعلام کرده بود :

«  این تعطیلی تنها مربوط به عدم حضور دانش آموزان در مدارس است و آموزش مجازی طبق روال قبلی انجام می شود بنابراین آموزش دانش آموزان تعطیل نیست و به صورت آنلاین و غیرحضوری ادامه دارد .

هرگونه تعطیلی آموزش مجازی و شبکه شاد پیگرد قانونی خواهد داشت و دانش آموزان باید آموزش را از طریق فضای مجازی و تدابیر اتخاذ شده برای این منظور دنبال کنند . »

بلافاصله پس از این اظهارات در نشست خبری با موضوع " امکانات و مسایل مربوط به شبکه شاد " که یکشنبه 13 مهر با حضور الحسینی مشاور وزیر و مسئول برنامه شبکه آموزشی دانش آموز و حبیبی مدیر کل دفتر فناوری اطلاعات و ارتباطات برگزار گردید ؛ « صدای معلم » اعتراض شدید خود را نسبت به این سخنان بیان کرد .

در گزارش این رسانه آمده بود : ( این جا )

« پرسش صدای معلم آن است که آیا معلمان و دانش آموزان وظایف خود را در این مورد نمی دانند و حتما یک " مرجع بیرونی " باید در این مورد اظهار نظر کند که به نظر می رسد نه سررشته ای از آموزش دارد و نه قانون اجازه طرح آن را به این صورت به ایشان داده است ؟

اگر این مصوبه ستاد کروناست ؛ بیانش باید از طریق مجاری مربوطه باشد .

پس وزیر آموزش و پرورش در این مملکت چه کاره هست ؟

در کجای دنیا ، یک مقام امنیتی برای آموزش و پرورش ، چارچوب فعالیت و شرح وظایف تعریف می کند ؟

حتی اگر تعطیلی به آموزش حضوری محدود شود؛ چرا به صورت سراسری اعلان شده است؟

آیا ما قانونی داریم که معلمان را وادار به آموزش در حوزه مجازی کند ؟

آیین نامه ها و قوانین " همه " برای آموزش حضوری تعریف شده اند .

نه شورای عالی آموزش و پرورش و نه مجلس برای این قانونی ندارند .

از طرف دیگر ، وقتی شما مدارس را تعطیل می کنید ؛ چه الزام قانونی برای وادار کردن آنان به آموزش مجازی با استفاده از وسایل و امکانات شخصی وجود دارد ؟

آن مقام استانداری چه حقی دارد که معلمان را تهدید کند ؟

مگر آموزش و پرورش حراست و نهادهای نظارتی و کنترل ندارد ؟

آیا این دخالت آشکار در امور آموزش و پرورش نیست ؟

چرا این مقامات با چنین لحنی با اساتید دانشگاه و مدیران آموزش عالی سخن نمی گویند ؟

انتظار از مسئولان وزارت آموزش و پرورش ، پاسخی منطقی و کارشناسی و درخور به این گونه اظهار نظرهاست . »

« صدای معلم » پس از یک هفته سکوت آن مقام امنیتی ، مجددا در گزارشی انتقادی به آن موضوع پرداخت . ( این جا )

این رسانه نوشت :

« یکی از این مراکز ، « مدارس » و « دانشگاه ها » بودند . این اعلام استانداری در حالی اعلام شد که به گفته وزیر آموزش و پرورش 90 درصد مدارس تعطیل بودند .

نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا واقعا فعالیت ده درصد باقیمانده آن قدر خطرناک و پُرریسک بود که تصمیم به تعطیلی آن ها گرفته شد ؟

مسئولان پاسخ دهند که اعلام این تعطیلی یک هفته ای چه تاثیری بر وضعیت ازدحام مردم در شهر  تهران داشته است و آمار بیماری را کاهش داده است ؟ ( اگر بپذیریم که این تعطیلی ریشه سیاسی نداشته و متاثر از جنگ آذربایجان و... نبوده است ).

گزارش تحلیلی و انتقادی صدای معلم از بیانیه کانون صنفی معلمان در مورد تعطیلی مدارس

این استانداری دوباره تعطیلی مدارس را به مدت یک هفته دیگر تمدید کرده است .

وزیر آموزش و پرورش و سایر مسئولان این وزارتخانه بارها اعلام کرده اند که تصمیم گیری در این موارد را به « شورای مدرسه » واگذار کرده اند .

آیا به تعطیلی کشاندن آن 10 درصد مدارس غیرتعطیل به نوعی زیرپاگذاشتن قوانین ، آیین نامه اجرایی مدارس و حرف های خود وزیر نیست ؟

آیا با این اوضاع اتوریته ای برای مدرسه و حتی وزارتخانه می ماند ؟

آیا با این انفعال و سکوت ارکان و اضلاع مدرسه دیگر به مدرسه اعتمادی می کنند ؟

آیا این گونه تصمیمات در راستای رعایت عدالت آموزشی ، سلامت روان دانش آموزان و اصول تعلیم و تربیت مندرج در تجارب جهانی صورت می گیرد ؟

اگر استانداری تهران و سایر نقاط کشور خود را صاحب رای برای این گونه تصمیمات می دانند ؛ بهتر است که به همه موارد مندرج در « قانون تشکیل شورای های آموزش و پرورش » استناد و عمل کنند .

گزارش تحلیلی و انتقادی صدای معلم از بیانیه کانون صنفی معلمان در مورد تعطیلی مدارس

آیا مطابق بند یک از ماده 4 قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش ؛ شورای آموزش و پرورش استان نظارتی بر تعیین هزینه سرانه دانش آموزی که شامل " بهداشت " آنان می شود داشته است ؟

استانداری تهران شفاف توضیح دهد که برای بهداشت مدارس و تهیه ملزومات مورد نیاز آنان چه اقدامی کرده است ؟ اگر استانداری تهران و سایر نقاط کشور خود را صاحب رای برای این گونه تصمیمات می دانند ؛ بهتر است که به همه موارد مندرج در « قانون تشکیل شورای های آموزش و پرورش » استناد و عمل کنند .

آیا در نقاط محروم امکان توسعه کمی و کیفی فعالیت های آموزشی و پرورشی و برای دانش آموزان نیازمند فراهم شده است ؟

قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش فقط در عزل و نصب مدیران آموزش و پرورش و دخالت در تعطیل کردن مدارس خلاصه نمی شود . »

این در حالی بود که تشکل های معلمان – صنفی و غیرصنفی – در برابر این گونه اظهارات سکوت اختیار کردند .

به تازگی « کانون صنفی معلمان – تهران » در مورد بازگشایی مدارس بیانیه ای صادر کرده است . ( 1 )

پرسش « صدای معلم » از این تشکل و سایر تشکل های فرهنگیان آن است که  آیا تاکنون مسئولان و مقامات را به خاطر بهداشت مدارس مورد خطاب جدی قرار داده اند ؟ آیا تاکنون از مسئولانی که حرف آن ها را در مورد تعطیلی مدارس دائما تایید و تکرار می کنند  پرسیده اند که برای بهداشت حداقلی مدارس چه کرده اند ؟

آیا این تشکل ها که در مورد بازگشایی مدارس هشدار می دهند فکری برای بیش از سه میلیون دانش آموز بازمانده از تحصیل کرده اند ؟

گزارش تحلیلی و انتقادی صدای معلم از بیانیه کانون صنفی معلمان در مورد تعطیلی مدارس

آیا این تشکل ها به عواقب تعطیلی طولانی مدت مدارس مانند در خطر افتادن سلامت روانی دانش آموزان اندیشیده اند ؟

در مورد ترک تحصیل ، افت تحصیلی ، بالارفتن آمار کودکان کار ، کودک همسری چطور ؟

آیا خودکشی دانش آموزان به علت نداشتن گوشی هوشمند ، خاطر این عزیزان صنفی را مکدر ساخته است ؟

چرا این دوستان صنفی در مورد " آلودگی هوا " که جان و سلامت میلیون ها شهروند را دچار خطرات جدی و غیر قابل برگشت کرده است حرفی نمی زنند ؟

آیا این تشکل های صنفی و غیرصنفی پرسیده اند که چرا باید همه جا باز باشند و این فقط مدارس هستند که باید تعطیل باشند ؟ آیا به اين همه مجالس عزاداري در ايام فاطميه و سایر مناسبت ها انتقادی کرده اند ؟

آیا نمی دانند آمار تلفات آلودگی هوا بر اساس اعلام همین مسئولان و مقامات بیش از 40 هزار نفر در سال است ؟

پایان گزارش/

***

گزارش تحلیلی و انتقادی صدای معلم از بیانیه کانون صنفی معلمان در مورد تعطیلی مدارس

 بیانیه کانون صنفی معلمان ایران (تهران) درباره بازگشایی مدارس

در حالی که نزدیک به یک سال از شیوع کرونا در کشور می گذرد همچنان شاهد تصمیم گیری های متناقض و سردرگمی مدیریتی، در ساختار آموزشی کشور هستیم .

شهریورماه با وجود هشدارهای وزارت بهداشت؛ اصرار وزارت آموزش و پرورش در بازگشایی مدارس عملاً موجب افزایش مبتلایان کرونا در میان معلمان و دانش‌آموزان شد. متاسفانه در همین مدت زمان کوتاه با اصرار غیرمنطقی بر بازگشایی مدارس  شاهد جان باختن تعدادی از همکارانمان در استان‌های مختلف بودیم.

 از سوی دیگر کاستی‌ها و نواقص ساختاری نرم‌افزار شاد در این مدت همکاران را در آموزش دانش‌آموزان با مشکلات فراوان روبرو ساخت. نقدهای ارائه شده مثل همیشه با بی‌توجهی مسئولین آموزش و پرورش مواجه شد و همکاران با وجود سختی‌های فراوان، دلسوزانه و متعهد؛ همه تلاششان را برای ارائه آموزش مناسب به دانش‌آموزان به کار بستند. علیرغم این شرایط و  بالا رفتن پیک بیماری کرونا، وزارت آموزش و پرورش طرحی را برای بازگشایی محدود مدارس از اول بهمن ماه ارائه کرده است .

این در حالی است که وزیر بهداشت به عنوان رئیس ستاد ملی کرونا صراحتاً مخالفت خود را با هرگونه بازگشایی مدارس اعلام کرده است. علاوه بر این به  باور متخصصان وزارت بهداشت، به علت شرایط خاص مدارس و فضاهای بسته آموزشی و کمبود شدید امکانات بهداشتی در مدارس، بازگشایی مدارس آخرین حلقه از بازگشایی‌ها و تغییر پروتکل‌هاست.از طرفی در حالی که بیش از نیمی از سال تحصیلی به صورت مجازی به دانش آموزان آموزش داده شده است مشخص نیست با این بازگشایی ها تکلیف آموزش‌های مجازی چه می‌شود و آیا منصفانه است که معلمان با این میزان حقوق دریافتی هم‌زمان هم در فضای مجازی و هم در مدارس به آموزش دانش‌آموزان بپردازند؟ اساسا چنین چیزی چگونه ممکن است که معلم هم‌زمان در نرم‌افزار شاد و در کلاس حضوری تدریس کند؟ آیا چنین کاری بر کیفیت تدریس و آموزش تاثیر منفی نخواهد گذاشت؟!

اینگونه است که معلمان و دانش آموزان و والدین در بلاتکلیفی و سردرگمی  ناشی از تصمیم های متناقض و نابخردانه وزارتخانه مبنی بر بازگشایی مدارس در بهمن ماه؛ علاوه بر اینکه سلامت جسمی‌شان در معرض خطر است، فشار روحی مضاعفی را نیز متحمل می‌شوند.

با رویه در پیش گرفته شده از سوی وزارت آموزش و پرورش و اختیاری بودن حضور دانش آموزان در کلاس‌های درس و کارگاه‌ها، بی مسئولیتی وزارت در برابر تصمیمات خود، بیش از پیش آشکار می شود و به نظر می‌رسد وزارت صرفا به باز شدن مدارس می‌اندیشد و در این راستا مسئولیت امنیت روانی و سلامت دانش آموزان را بر عهده خانواده‌ها و اولیای مدرسه می اندازد.

 لذا کانون صنفی معلمان تهران ضمن مخالفت با تصمیمات ناهماهنگ و جدید وزارت آموزش و پرورش در بازگشایی مدارس، هشدار می‌دهد که این عدم وحدت رویه در تصمیم‌گیری‌ها و ناهماهنگی بین وزارتخانه و ستاد ملی کرونا می‌تواند عواقب وخیمی  هم چون گستردگی شیوع کرونا و قربانی شدن تعداد دیگری از همکاران و دانش آموزان را به همراه داشته باشد و پیامدهای آن به عهده مسئولین وزارتخانه آوپ خواهد بود. پیشنهاد ما این است که تا زمان انجام واکسیناسیون سراسری آموزش ها همچنان به صورت مجازی انجام شود  و از بازگشایی مدارس حتی به صورت محدود خودداری شود .

کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

۲۹ دی ماه ۹۹


گزارش تحلیلی و انتقادی صدای معلم از بیانیه کانون صنفی معلمان در مورد تعطیلی مدارس

منتشرشده در گفت و شنود

گروه رسانه/

تسلیت صدای معلم به مناسبت درگذشت شیده لالمی

« شیده لالمی » ، دبیر اجتماعی روزنامه همشهری، دانشجوی دکترای ارتباطات و روزنامه‌نگاری وارسته بود که در دهه چهارم عمر خویش بر اثر "گازگرفتگی" درگذشت.

« صدای معلم » درگذشت ایشان را به خانواده او، دوستانش و همچنین جامعه بزرگ روزنامه‌نگاران ایران تسلیت می‌گوید.

 « هادی خانیکی » در رثای او در روزنامه همشهری ، یادداشتی منتشر کرده است :

« از چشم معلم؛ داغی بر دل، اشکی بر دامن

ساعت ۵ بعدازظهر یکشنبه بود که کلاس مجازی درس «ارتباطات و توسعه» دانشجویان دوره کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی را تمام کردم و حسب عادت سراغ خبرها و شبکه‌ها رفتم. مرگ شیده لالمی - دانشجوی به‌یادماندنی سال‌های دور همین درس و روزنامه‌نگار صاحب‌نام این سال‌ها - خبری است که اگرچه به سرعت می‌چرخد، اما نمی‌تواند در دایره باورهایم بنشیند. در بهت فرومی‌روم و به امکان و امتناع قبولش در ذهن می‌اندیشم.

مگر می‌شود او را که می‌خواست «گورخواب‌ها» را هم به زندگی برگرداند، چنین بی‌صدا و آرام به گور سپرد؟ مگر می‌توان به‌سادگی مرگ او را به جای خبرهای برجسته و ماندگارش تیتر کرد؟

یکی دو تلفن به دوستان همشهری کار پرسش را تمام کرد: آری «می‌شود» مثل باد رفت و «می‌توان» مانند یک خاطره خبر شد. پس باید در اندوه نشست و داغ بر دل شد و من هم چنین شدم، مثل پدر و مادر و برادرش، مثل انبوه دوستان و نزدیکانش و مثل بسیاری از خوانندگان و مخاطبان نوشته‌هایش.

شیده لالمی را در سال ۸۵ شناختم، از همان کلاس درس که دانسته‌ها و ندانسته‌هایم را در توسعه و توسعه‌نیافتگی و ارتباطات با دانشجویانم به اشتراک می‌گذاشتم و هنوز هم می‌گذارم. دانشجویان آن دوره جمعی دردآشنا و انگیزه‌مند بودند که راه دشوار و دراز میان دانش ارتباطات و حرفه روزنامه‌نگاری را با علاقه و تعهد آسان و کوتاه می‌کردند و شیده لالمی از سرآمدان آنها بود؛ دغدغه بسیار داشت و استعداد بی‌پایان و ذوق درخشانی را در خدمت آن قرار داد.

مسئله «روزنامه‌نگاری تحقیقی» را برای پایان‌نامه‌اش برگزید و با دکتر فرقانی و دکتر افخمی کار را به نیکویی و ماندگاری به پایان برد. از آن پس شیده را ‌می‌شد در مسیر شکوفایی حرفه‌ای دید، آنچه را می‌دانست در هرجا که می‌توانست، دنبال می‌کرد؛ در خبرگزاری نوپای میراث فرهنگ، در روزنامه شهروند، در زنان و زندگی، در ایران۲۴، در همشهری، در انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، در تکاپوهای بی‌وقفه پژوهشی او آرام و بی‌ادعا «یک روزنامه‌ نگار تمام‌ عیار تحقیقی» شده بود و ژانر روزنامه‌نگاری اجتماعی را به‌درستی در مطبوعات و رسانه‌های کشور پیش برد.

ریشه در این خاک داشت و به دردهای این جامعه حساس بود، می‌کوشید تا آنچه را می‌بیند و می‌داند به دردها و دغدغه‌هایی برای همگان تبدیل کند و البته در این راه قدم نیز به انصاف بردارد و از دشواری‌های کار روزنامه‌نگاری شانه خالی نکند؛ اگرچه خانه به دوش هم باشد.

کاش می‌ماند و از مرگ نیز می‌گذشت و هنر «دردنگاری مردم دردمند» این سرزمین را با دانش و تخصص و تعهد شایسته‌اش به مدارهای بالاتر می‌‌رساند. کاش بود و داغ رفتن ناگهانی خویش را به دل‌ها نمی‌نهاد، راستی که «خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود».

پایان پیام/

گروه رسانه/

« مصطفی ملکیان » فیلسوف و روشنفکر ایرانی در سلسله گفتارهایی به ۲۰ مشکل فرهنگی ساری و جاری در میان « ایرانیان » پرداخته است .

بخش عمدهٔ پژوهش‌های او در حوزهٔ اخلاق، دین، فلسفهٔ دین، اگزیستانسیالیسم، روان‌شناسی، علوم انسانی، روش تحقیق و روشنفکری است. نظریه عقلانیت و معنویت پروژهٔ مهم اوست. ملکیان از منتقدان روشنفکری دینی است .

به اعتقاد ملکیان، روشنفکران باید به تقلیل مرارت و تقریر حقیقت سرگرم باشند. او می‌گوید:

من نه دل نگران سنّتم، نه دل نگران تجدّد، نه دل نگران تمدّن، نه دل نگران فرهنگ و نه دل نگران هیچ امر انتزاعی از این قبیل. من دل نگران انسان‌های گوشت و خون داری هستم که می‌آیند، رنج می‌برند و می‌روند.

سعی کنیم که اولاً: انسان‌ها هرچه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند، به حقایق هرچه بیشتری دست یابند؛ ثانیاً هرچه کمتر درد بکشند و رنج ببرند و ثالثاً هرچه بیشتر به نیکی و نیکوکاری بگرایند و برای تحقّق این سه هدف از هرچه سودمند می‌تواند بود بهره‌مند گردند، از دین گرفته تا علم، فلسفه، هنر، ادبیات و همه دستاوردهای بشری دیگر.

ملکیان معتقد است ریشه مشکلات جامعه را عمدتاً باید در فرهنگ و اخلاق جست و جو کرد و توجه به سیاست برای حل مشکلات، نوعی سطحی‌نگری‌ست. او می‌گوید:

حتی اگر نهادهای اجتماعی ما سامانه‌ای را که باید و شاید ندارند، به علت این است که کسانی که در آن نهادها دست‌اندرکارند، از لحاظ روان شناختی یا اخلاقی یا هر دو ناسالم‌اند و عیب و نقص دارند. هر چه کندوکاو می‌کنم، می‌بینم که هیچ مسئله و مشکل اجتماعی و از جمله سیاسی‌ای نیست، الا این که با یک یا دو یا سه یا چند واسطه به مسئله و مشکل روان‌شناختی یا اخلاقی‌ای می‌رسد.

او خاطرنشان می‌کند:

هیچ‌وقت با رضا و رغبت و علاقه قلبی و باطنی در مسائل سیاسی اظهار نظر نکرده‌ام و فقط وقتی چنین کرده‌ام که خود را اخلاقاً موظف به اظهار نظر دیده‌ام و آن هم وقتی‌ست که یک امر سیاسی آثار و نتایج آشکار در روان و اخلاقیات مردم دارد.

ملکیان به اولویت فرهنگ بر سیاست معتقد است و بنابراین وظیفه روشنفکر را بیشتر نقد فرهنگی جامعه می‌داند تا نقد سیاسی دولت. روشنفکران و مصلحان اجتماعی به جای اینکه همیشه مجیز مردم را بگویند و فکر کنند تمام مشکلات متوجه رژیم سیاسی است، باید از مجیزگویی مردم دست بردارند و به مردم بگویند چون شما اینگونه‌اید حاکمان هم آنگونه‌اند. حاکمان زاییده این فرهنگ اند، جامعه‌ای که فرهنگش این باشد ناگزیر سیاستش و اقتصادش هم آن می‌شود. خطاست که روشنفکران و مصلحان اجتماعی برای دست یافتن به محبوبیت اجتماعی مجیز مردم را بگویند و بگویند که مردم هیچ عیب و نقصی ندارند، چراکه رژیم سیاسی ناشی از مردم است و رژیم سیاسی بهتر به فرهنگ بهتر نیاز دارد. ( 1 )

« صدای معلم » در جهت آسیب شناسی فرهنگی جامعه ایرانی و ایجاد فرآیند « خودانتقادی » به منظور تحقق جامعه ای سالم و دموکراتیک این بحث ها را از فایل های صوتی که در کانال تلگرامی ایشان در بیست بخش منتشر شده پیاده کرده و جهت بررسی و گفت و گو تقدیم شما می نماید .

منتشرشده در آموزش نوین

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور