
طرح رتبه بندی معلمان به عنوان یکی از پیش شرط های تحول در نظام آموزشی ایران، مطالبه خلق الساعه یا نوپدیدی نیست که قبض و بسط آن را به قبل و بعد تعیین وزیر گره بزنیم.
این طرح در صورت برخوداری از پختگی و جامعیت لازم ، به سان سائقی است که می تواند هم راستا با خود ، دیگر ارکان و مولفه های نظام اموزشی را به دگردیسی ، تکامل و تحرک در آورد.
افزایش کیفیت ، ایجادانگیزه های فردی و تضمین لازم برای حرکت معلمان به سمت کسب و ارتقای صلاحیت ها و شایستگی های معلمی می تواند بخشی از دست آوردهای مستقیم آن باشد
گره کار آنجاست که ما یک بار برای همیشه تکلیف خود را با مرتبت و انتظارات شغلی معلمان در نظام دیوانی ایران روشن نساخته ایم.
اگر قرار است معلمان در زمره استادان ، پژوهش گران و فن آوران به شمار آیند باید تمامی لوازم آن را به جان خریده ، با اصلاح چرخه معیوب جذب ،نگهداشت و ساماندهی معلم ، آموزش و پرورش را از پیامد استخدام های فله ای یا بی حساب و کتاب امروزین رهانید.
اگر قرار است با وضع موجود کنار آمده همچنان سیاست کجدار و مریز پیشه کنیم تا با به ستوه آوردن مردم ، به تدریج شرایط برای حراج و واگذاری مدارس دولتی مهیا شود پس لاجرم باید همان کاری را در پیش بگیرید که در هشت سال گذشته اتفاق افتاد. با گشتن دنبال بند و تبصره در لابه لای قانون مدیریت خدمات کشوری هراز گاهی چندرغازی به حقوقشان افزوده ، اسم ان را رتبه بندی یا حق السکوت بگذاریم.
وقتی این ترفند نیز کارگر نیفتاد با به راه انداختن جنگ زرگری بین دولت و مجلس ، فرصت دوباره خرید.
افزایش ناگهانی حقوق برای دیگر مشاغل از اعضای هیات علمی دانشگاه ها گرفته تا کارکنان قوه قضاییه ، بهداشت و درمان ،ادارات کل امور زندان ها ، شرکتهای دولتی وابسته به نفت و...هیچ کدام در این کشور منجر به کسری بودجه یا افزایش تورم نمی شود! اما در هشت سال گذشته، رتبه بندی را لولوی سر خرمنی جلوه داده اند تا دولتمردان را از بار مالی اجرای آن هراسان ساخته ، پشیمان سازند.

به حد کفایت زمان خریده و فرصت را کشته ایم ، باخالص پرداختی شش میلیون تومانی به یک آموزگار 25 سال سابقه در شرایط تورمی امروز که نیمی از عمر خویش را وقف مناطق نابرخوردار کشور کرده است نمی توان انتظار تحول یا شق القمر داشت.
عزیزان جوانی که برای رسیدن به امارت در آموزش و پرورش با در دست داشتن پوشه خالی از رزومه به صف شده اند باید بدانند که اجرای زود هنگام رتبه بندی برای وزیر آینده آموزش و پرورش ، آش کشک خاله است . خورده یا ناخورده به حسابش نوشته خواهد شد و به خاطر آن عملکردش محک خواهد خورد.
وزیر آینده آموزش و پرورش باید علاوه بر داشتن پختگی و شرح صدر لازم ، پیه اجرای رتبه بندی و ترمیم جدی حقوق و دریافتی معلمان را به تن بمالد.
دور زدن مردم به قیمت دریغ داشتن آموزش رایگان و با کیفیت از آنان ، کار سهل و آسانی نیست که با نشان دادن در باغ سبز اتفاق بیفتد.
مدیر فلان موسسه پژوهشی ، پس از باز ماندن یار غار و رفیق شفیقش، از رسیدن به کرسی وزارت، هر روز با زدن توئیت های تهدید آمیز و معنادار ، معلمان و نمایندگان را سواد اعظمی می داند که مبهوت و مرعوب جنگ روانی این و آن شده اند.
کنش یا پویش صنفی معلمان مختص دیروز و امروز نیست .
لابد به عنوان یک پژوهشگر آماتور و مبتدی باخبرید که به رغم تمام کاستیها ،هنوز هم معلمان ، یگانه گروه مرجعی هستند که از بیشترین حمایت مردمی به عنوان تنها سرمایه اجتماعی خود برخودارند .
پس لطفا مخاطبان خودرا دست کم نگیرید و به انتخاب و اختیار آنها احترام گذشته ، سر به تسلیم و تواضع فرود آورید.
معلمان خادمان خود را بهتر از من و شما می شناسند ؛ نیازی به جو سازی نیست .
مطمئن باشید که اسیر وعده های توخالی ، نمایشی و پرو پاگاندایی دیگران نخواهند شد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مدنیت در ایران به طفلی می ماند که تازه شروع به سخن گفتن کرده است. یعنی هنوز اول راه است.
چرا موضوع به این مهمی با توجه به مبارزات زیاد مردم ما هنوز در اول راه است؟
چون اولا وزارتخانه آموزش و پرورش که محل آموزش همگانیست به این مسئله مهم عمیقا نپرداخته است. دلیل آن هم دخالت نیروهای خارج از حوزه در این وزارتخانه است که سعی میکنند از طیف خودشان (کم سواد و دگم) را بر تدوین کتب درسی تحمیل کنند. نتیجهاش این می شود که در کتاب پایه چندم مینویسند در ایران موضوع کرونا به صورت گل و بلبل انجام شده است. نمینویسند که مردم قتل عام کرونایی شدند.
دوم: در طول دوران مبارزات، پس از آنکه مبارزات میدانی فروکش کرد، مبارزان توسط اراذل و اوباش راه یافته در قدرت سرکوب شدند. به همین خاطر جرات مطالبهگری را از دست دادهاند و همه نگاه میکنند، ببینند کی جان خودش را نادیده میگیرد و میآید وسط تا حقوقشان را زنده کند. مثل معلمانی که معاش بقیه را فریاد زدند و حالا هم در زندانند و بقیه معلمها (اکثرا) هم فقط نگاه میکنند و از ترس حتی جرات فریاد زدن در اتاق خالی خودشان را هم ندارند.
من فکر میکنم اصلاح امور (البته اگر کار از کار نگذشته باشد و راهی برای اصلاح وجود داشته باشد) با راهکارهای مدنی میتواند، جاهطلبان و قدرتطلبان و رانت خواران کثیف را سرجای خودشان بنشاند، به شرطی که تداوم داشته باشد.

کانال دکتر خدیجه گلین مقدم

مطابق با فصل سوم قوانین و مقررات مربوط به تخلفات اداری در مورد مجازات ها و در ماده ۹ این آیین نامه در بند «و» آمده است:
تنزل مقام و یا محرومیت از انتصاب به پستهای حساس و مدیریتی در دستگاههای دولتی و دستگاههای مشمول این قانون، در بندهای این ماده هرکدام از مجازات ها از مجازات بند قبل از آن سنگین تر است.
در بند «ز» آمده است : تنزل یک یا دو گروه و یا تعویق در اعطای یک یا دو گروه به مدت یک یا دو سال .
مدیرکل آموزش و پرورش فارس در انتصاب یکی از مسئولان زیر دست خود با علم به اینکه مدیرکل سابق نامبرده را برکنار نموده است و پرونده ایشان در هیئت بدوی تخلفات اداری در حال رسیدگی است و بحث مبلغ ۱۵ میلیارد ریال دریافت شهریه اضافی مطرح است، اما متاسفانه علی رغم تذکرات منتقدین تحت فشار قرار گرفت و ابلاغ ایشان را صادر نمود.
پس از مدتی هیئت بدوی مجازات بند «ز» را برای نامبرده صادر نمود و متخلف نیز در هیئت تجدید نظر اعتراض نمود. در آنجا نیز حکم قبلی مورد تایید قرار گرفت. سنگینی مجازات بند «ز» نسبت به بند و را به این دلیل متذکر شدم که یادآوری کنم متخلف حتماً بایستی برکنار می گردید. اما عملاً با لجاجت های بی مورد این اتفاق نیفتاد و بر موضوعی خلاف قانون پافشاری گردید.
حال که روزهای آخر مسئولیت جناب اسماعیلی است توقع می رود ایشان به اشتباهات خود در طول ۱۸ ماه مسئولیت خود صادقانه اعتراف کند و این رویه را در آموزش و پرورش فارس نهادینه کند، و از جامعه فرهنگیان عذر خواهی نماید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

صمد در دوم تیرماه 1318ش. در محله چرنداب تبریز در یک خانواده ی تهیدست چشم به جهان گشود و تنها 29 سال زندگی کرد و در 1347ش در ارس غرق شد.
زندگی او ، بیش از تمامی داستانهایش به زندگیِ قصه معروفش « ماهی سیاه کوچولو» شباهت داشت.
مانند او شک می کند، به وضع موجود قانع نمی شود، تشنه جست و جو و دانستن و خطر کردن بوده و به خاطر همین، به زودی پایش به دادگاه کشانده شده و آزار و اذیت ساواک و دریافت حکم تعلیق و ...
مثل ماهی سیاه کوچولو، به وضع موجود معترض بود و روح اعتراض به نظام حاکم را در دانش آموزانش پرورش می داده، پای پیاده در روستاها راه می افتاد، کتابخانه درست می کرد، برای بچه ها کتاب می برد و کتاب می خواند و از آنها می خواست کتابها را خلاصه نویسی کنند...
کتاب«ماهی سیاه کوچولو» از اینجا آغاز می گردد که در یک شب چله، ماهی پیری، در ته دره برای دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هایش نقل می کند و می گوید:
«ماهی سیاه کوچولو» به همراه مادرش در جویباری زندگی می کرده روزی تصمیم می گیرد آنجا را ترک کرده و سفر کند تا ببیند در دنیا چه خبر است و آخر این جویبارِ حقیر به کجا می رسد.
مادرش و همسایگانش می خواهند مانع سفرش شوند اما موفق نمی شوند...

او در طی سفر پر خطرش با جانوران مختلفی برخورد می کند و سرانجام پس از مبارزات و کشمکش ها، به دریا می رسد اما در دریا، گرفتار مرغ ماهی خوار گشته و در شکم مرغ ماهی خوار، یک ماهی ریزه ایی نیز می بیند که قبل از او گرفتار شده. ماهی سیاه کوچولو با مرغ ماهی خوار درگیر می شود و موفق می شود آن ماهی ریزه را نجات داده اما از خودش خبری نمی شود:
«مرغ ماهی خوار همین طور پیچ و تاب می خورد و فریاد می کشد تا اینکه شروع کرد به دست و پا زدن و پایین آمدن و بعد شلپی افتاد توی آب و باز دست و پا زد تا از جنب و جوش افتاد، اما از ماهی سیاه کوچولو هیچ خبری نشد و تا حال هم هیچ خبری نشد»
بدین ترتیب، قصه ایی که ماهی پیر در یک شب چله در ته دره، برای دوازده هزار ماهی روایت می کرده به پایان می رسد، یازده هزار و نهصد و نود و نه بچه ماهی می روند و می خوابند« اما ماهی سرخ کوچولویی هر چقدر کرد خوابش نبرد، شب تا صبح همه اش در فکر دریا بود...»
در این داستان، صمد به آینده امیدوار است چون ماهی ها پس از شنیدن داستان می روند می خوابند اما یکی نمی خوابد و به دریا فکر می کند. و خودِ آن پیرماهی آغازین که داستان را تعریف می کرده در واقع، خودِ ماهی سیاه کوچولو بوده که پس از بازگشت از سفر طولانی، اکنون در مرحله فرزانگی برای نوه های خود، ماجرای خویش را بازگو می کند و دانسته ها و تجاربش را به آنها منتقل می کند و باعث بیداری و بیدار ماندن «ماهی قرمز کوچولو» و استمرار مبارزه می گردد.
کتاب ماهی سیاه کوچولو جزو کتاب های بالینی چریکها در خانه های تیمی بوده و قهرمان آن؛ سمبل و نماینده نسل جوان انقلاب و شورشی دهه چهل و پنجاه بوده است.
وجه تمایز ماهی سیاه کوچولو با ماهی های دیگر، نه آگاهی بیشتر و متفکر بودن، بلکه شجاعت و اهل عمل بودنش است. آنجا که ماهی سياه کوچولو، ماهی ريزههای ترسیده از مرغ سقا را مورد خطاب قرار می دهد و می گوید:
«شما زيادی فکر می کنيد. همه اش که نبايد فکر کرد راه که بيافتيم، ترسمان به کلی میريزد».
در اینجا تقدم پراتیک و عمل بر تئوری و نظر به روشنی بیان شده، موضوع محوری که بعدها به کرات در آثار و کتابهای رهبران چریکی تکرار خواهد شد.
جالب اینکه، ابتدا اسم این كتاب، «ماهی سياه كوچولوی دانا» بود، اما بعداً کلمه «دانا» از آن حذف شد، چرا که این کلمه در میان چریکها نه تنها ارزش نبوده است، بلکه بار معنایی منفی نیز دربرداشته....
و ای کاش، آن جنبه دانایی بر جنبه عمل، تفوق می داشت... ( کانال تاریخ تحلیلی ایران )
***
صدای معلم :
صحنهای از سریال ترکیهای «دستمالام گُلدوزیه» درباره برخورد امنیتی با کتاب «یک هلو هزار هلو» اثر صمد بهرنگی در ترکیهی دوران حکومت نظامیان. این سریال تقریبا ۱۵ سال پیش از کانال D ترکیه پخش شده است.