در آخرین ماه های عمر دولت روحانی، لایحه ای تحت عنوان فوق العاده ویژه معلمان، تقدیم مجلس شورای اسلامی شد و پس از کش و قوسهایی به تصویب مجلس رسید. بر اساس این لایحه، قرار است بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان به حقوق معلمان اضافه شود. این افزایش حقوق معلمان هر چند در مقابله با تورم افسار گسیخته، اصلاً افزایشی، قابل قبول نیست، اما در معلمان این امید را به وجود آورد که مطالبهگری و اعتراضشان مورد توجه حاکمیت قرار گرفته است.
اما سوال این نوشته این است که اعتراضات معلمان تا چه میزان در تحقق مطالبه آنان موثر بوده است؟
در پاسخ باید گفت اینکه تصور کنیم اعتراضات و مطالبهگری معلمان موجب تحقق مطالبه آنان در قالب لایحه مذکور شده است، چندان درست به نظر نمی رسد. زیرا آن زمان که معلمان، اعتراضات خود را به صورت عملی یعنی نرفتن به کلاسهای درس، تحصن یا تجمع در مقابل ادارات کل آموزش و پرورش و ... انجام میدادند، چندان نتیجهای نمی گرفتند تا اینکه امروزه بتوانند در شرایط کرونایی و نبود کلاسهای درس و عدم امکان تحصن و تجمع، نتیجهای بگیرند. بنابراین اینکه تصور کنیم مطالبات و اعتراضات معلمان در کمپینهای مجازی موجب تحقق مطالبات آنان شده، منطقا امری قابل قبول به نظر نمیرسد. اما با رد این فرض، بیدرنگ این سوال مطرح می شود که پس علت تحقق مطالبه معلمان در قالب لایحه مذکور چیست؟
پاسخ این نوشته عبارتست از: «اجبار تاریخی حاکمیت». به این معنی که در ایران، مطالبات و اعتراضات اجتماعی زمانی محقق می شود که حاکمیت به لحاظ تاریخی یعنی به جهت مقتضیات زمانی، مکانی، اجتماعی، اقتصادی و... چارهای جز محقق ساختن آن مطالبات نداشته باشد. به عبارت دیگر این شرایط تاریخی است که حاکمیت را مجبور می سازد که به مطالبات اقشار مطالبه گر، پاسخ دهد.
زیرا سختی و دشواری شرایط تاریخی به آن حد از اشباع میرسد که دیگر امکان تحمل فراتر از آن حد، وجود ندارد. بر همین اساس دولت روحانی زمانی لایحه مذکور را در دستور کار خود قرار داد که اولا شرایط فلاکتبار اقتصادی و تورم افسارگسیخته به حدی از اشباع رسیده بود که دیگر تحمل فراتر از آن، عملا امکانپذیر نبود. ثانیا دولت روحانی در آخرین ماه عمر دولتش بود و اینکه منابع مالی لایحه مذکور در آینده تامین شود یا نشود، چندان برایش مهم نبود. ثالثا دولت روحانی با این کار سعی کرد نشان دهد که دولتی پاسخگو به مطالبات اجتماعی است.
در اینجا ذکر یک نکته مهم، لازم است و آن اینکه تشخیص اجبار تاریخی و همچنین مواجه شدن با آن اجبار تاریخی باید از سوی حاکمیت باشد نه گروههای مطالبهگر یا معترض. به عبارت دیگر اینکه اقشار مطالبهگر، اجبار تاریخی را تشخیص دهند یا با آن روبه رو شوند، برای حاکمیت، چندان ارزشی ندارد؛ مگر اینکه خود حاکمیت، آن اجبار تاریخی را تشخیص دهد یا با آن مواجه شود. در این صورت است که برای رفع وضعیت نامطلوب در قالب یک مطالبه اجتماعی، صحه گذاشته و آن را محقق خواهد ساخت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اجبار تاریخی درست هست اما اولا اینکه ما لایحه فوق العاده ویژه ای نداشتیم بلکه لایحه رتبه بندی بوده که آن هم به تازگی لایحه شده
فوق العاده ویژه قانونی بود که دولت در چند سال قبل در ادارات و خود اداره این وزارت اجرا کرد اما به جای آن برای معلمان رتبه بندی را به اجرا گذاشت که معلمان خیلی هم خوشحال بودن و اصلا از کلاهی که دولت سرشان گذاشته بود خبری نداشتن
و ادامه داستان که اینجا حوصله نمی شود
آقای زایرکعبه اگر در موضوعی تسلط ندارید بهتر است اول خوب تحقیق کنید
من نمیخوام خیلی بنویسم اما اجبار تاریخی را ما در هر موضوع فردی و اجتماعی می توانیم ببینیم پس من فقط مربوط به این موضوع نیست و همچنین شما میگی اجبار تاریخی یعنی دولت در این تاریخ مجبور شده که ایراد دارد بهتر است گفته شود تاریخ در این زمان مجبور شد به وقوع برسد اگر میخواهید فلسفی تبیین کنید اینطوری
جبر تاریخی این نیست که شما هم گفتی
احتمالا نویسنده متن هم اشتباه متوجه و تفهیم کرده که شما اشتباه متوجه شدین
جبر تاریخی در برابر اختیار قرار می گیرد
جبر و اختیار
و جبر تاریخی که بیشتر به هگل مرتبط هست و بعد توسط فیلسوفان دیگر مثل مارکس گسترش پیدا کرد
این جبر تاریخی نمی گوید یک نفر در یک زمانی مجبور به حرکتی می شود
می گوید با قرار گرفتن تکامل اتفاقات در طول تاریخ، تحولات حرکت می کند اما این به معنی اجبار تصمیمات انسان نیست
بلکه یعنی انسان و اجتماع در یک روند قرار گرفته است که این روند جبرگرایانه هست
مثلا الان شما در حکومت جمهوری اسلامی هستی اختیاراتی هم داری اما وجود شما در این انقلاب جبر هست و حق انتخابی نداری در دوره شاه یا کشور دیگر باشی و حرکات شما با وجود برخی اختیارات تحت تاثیر این جبر هست
این مثاِل کوچک و ساده ای بود
امیدوارم لب کلام را رسانده باشم
اینجا بیشتر منظور من روان کاوی به خصوص روان کاوی فرادستان بود و تحلیل رفتار آنان.
همانطور که فرمودید بحث فلسفه تاریخ مبحث گسترده ای است. و هرمنوتیک آلمانی نقش مهمی در آن داشت.
جبرتاریخی به هیچ وجه دلیل بی ارادگی و بی تاثیری افعال انسانی هست و این دو رابطه ای دو سویه دارند
و خیلی شبیه روند تکامل داروین هست
و یک عاملی تحولات و ... به جلو نمی روند
یک فردی که در جمهوری اسلامی متولد می شود و اینکه در چه خانواده و چه منطقه و ... رشد کرده باشد و چه اتفاقاتی در زندگی اش را داده باشد آن فرد را رو به جلو و شخصیت می دهد و این فرد در یک جبر زمانی گیر افتاده است و اختیارات او در قالب این جبر توضیح داده می شود
یک فردی که در این حکومت هست با فردی که در حکومت دیگر هست تفاوت هایی در حرکات و فکر دارد و جبر تاریخی در اجتماع هم به همین شکل
می توانیم بکنیم ما علاوه بر این در یک جبر مکانی یا جغرافیایی و جبر های دیگری مانند جبر قومی یا خانوادگی و جسمی و جنسی و ... هم قرار گرفته ایم
و با این اوصاف می توان تا حدودی تحولات اجتماعی و حتی فردی را پیش بینی کرد
اما همه این ها باز به معنی این نیست که یک انسان در فلان اقدام مجبور شده است چنین کند
ایرادی که جناب احمدی در مورد لایحه بودن فوق العاده ویژه معلمان به نوشته اینجانب گرفته اند کاملا درست است . بنده بعد از نوشتن آن متوجه ایراد مطلب شدم اما چون مطلب فرستاده شده بود و منتشر شده بود لذا امکان تصحیح فراهم نشد. بنابراین از مخاطبین عزیز به این جهت بسیار عذر می خواهم.
اما جناب احمدی نظر اینجانب درباره "اجبار تاریخی حاکمیت" را به معنای جبر تاریخی گرفته اند ؛ در حالی که منظور بنده آن نبود، بلکه این بود که تا حاکمیت در رابطه با یک مساله به لحاظ مکانی و زمانی و... مجبور نشود اقدام به تغییر آن وضعیت نامطلوب نخواهد کرد.
در پایان از تمامی بزرگواران وقت گذاشته و درباره مطلب اینجانب اظهار نظر کرده اند صمیمانه تشکر می کنم.
به نظرم این اصطلاح در متن نیاز به پیش زمینه دارد چون با توجه به توضیحات اولیه متن من تفاوتی با اصطلاح معروف جبر تاریخی نمیبینم و حتی اگر اجبار حکومت در زمینه ای را منظور دارید یعنی آنها به اراده خودشان چنین کرده اند و شرایط را می سنجند پس اجباری در آن نیست و حتی تاریخی نیست بلکه یک برنامه کاری دولت یا حاکمیت بوده پس کلمه اجبار در این مکان اشتباه هست و استفاده از تاریخ و شرایط آن هم به همین شکل
و حتی اگر بگوییم حکومت مجبور به انجام چنین کاری شده است چون شرایط محقق شده یعنی حکومت نمیخواستم چنین کاری بکند و این موضوع بستگی به شرایط جامعه داشته و در اینجا می توان گفت یکی از عوامل اجبار کننده دولت، مردم بوده اند
اگر از آن نظر برنامه حکومتی هم بخواهیم بررسی کنیم شاید بتواند گفت یک حرکت حکومتی از پیش تعیین شده یا برنامه ریزی شده بوده و کلمه اجبار و آن هم اجبار تاریخی درست نمی تواند باشد