برای یکبار هم که شده، فاسد را از ریشه بزنید؛ دور انداختن میوههای فاسد درمان نیست.
میخواهم متنم را با یک حادثهی تاریخی آغاز کنم؛ برگردیم به سال ۱۹۷۹، کعبه را به گروگان گرفتند. جُهیمَن از سردستهها و محمد عبدالله القحطانی کسی بود که باورش شده بود، منجی موعود است.
طولی نکشید که با ساخت فتوا، ورود گاز اشکآور و نیروهای آموزش دیده از فرانسه، کعبه را از چنگ آن بنیادگرایان عزیز بهدر آوردند. جالب این بود که این آقای جیهمنالعُتیبی و سایر دوستانشان شاگرد افرادی چون عبدالعزیز بنباز بودند! اما جیهمن و یارانش امروز در دار محکومین و کسی چون بنباز از افراد موثر در جلسهی شورای حل بحران برای جمعشدن ماجرای تصرف خانهی خدا.
علی امام اول شیعیان یک جملهی معروف دارد که میگوید، هیچوقت با ترسو مشورت نکن!
خواهید دید که ترس در زمانی، چگونه آفتی شد که هنوز هم گریبان پاره میکند و دست از سر مردم جهان برنمیدارد.
حاکمان عربستان در آن دوره که مدت مدیدی از انقلاب ایران نمیگذشت، خود را در قیاس با ایران میدیدند؛ کمی حول برشان داشته بود. خلاصه تصمیم آن شد که کمی فضا را برای بنیادگرایان باز کنند.
درست است که فردی مثل جیهمن را بهدار آویختند، اما با مفتیهایی که در واقع اساتید او بودند نهتنها کاری نداشتند؛ بلکه فضا را بازتر کردند.
آنقدر اجازهی نفوذ و گسترش دادند که بعدها شخصی مثل اسامه بن لادن نهتنها یک تروریست نبود بلکه تا قبل خرابکاریهایش در عربستان نماد یک مسلمان مجاهد بود و حتی مایهی افتخار.
جیهمنها کشته شدند اما بنلادنها متولد! القاعده زایید و رگههایش را به طالبانی داد که هنوز و در این قرن خواهان گروگان گرفتن آزادی انسانیاند.
و اگر این توالی را خوب دنبال کنیم؛ متوجه خواهیم شد که اتفاقا افرادی مانند محمد عبدالله القحطانی به مراتب کمتقصیرتر از آن مفتیهای بزرگ عربستان بودند؛ شاید اگر پی این دومینو را هم بگیریم در مسیر به محمد بن عبدالوهاب هم برخورد کنیم و همینطور تو بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
حال درست است که شخص وزیر، فرد بسیار تاثیری گذاری در وزارتخانهست؛ اما اینکه گردن این و آن وزیر را به بهانهی ناکارآمدی و نابخردی بزنیم، کار خیلی درستی نیست.
اولا که هم خودتان میدانید و هم من، که وقتی نمیخواهید نمیشود؛ وقتی هم ندای کُن رو بلند کنید، فیکون خواهد شد.
وقتی بودجهی آموزش و پرورش مثلا حدود یک بیستم مقدار واقعی آن است (صرفا یک عدد گفتم و الا از این حدود هم بسیار کمتر است) انتظار ندارید که فیل برایتان پرواز دهند؟
ثانیا شمای مسئول حق ندارید از ناکارآمدی وزیرتان بگویید! اینکه چندسالیست کمیسیون آموزش مجلس بهزور پر میشود و همچنین این مسئله که آموزش و پرورش در چند دورهی اخیر تنها وزارتخانهایست که در ابتدا کارش را با سرپرست شروع میکند، این یعنی خودتان نمیخواهید که بشود. یعنی نهتنها آموزش و پرورش در اولویت نیست بلکه اتفاقا سر قهر با آن دارید و بهعمد قصد تخریبش را دارید.
ریشهها را بزنید، بیخود و بیجهت یک چیز را برجسته نکنید و الکی نمایش راه نیندازید! یک موردش کنکور؛ بله من هم میدانم چه اضطرابی دارد، چهقدر سال منتهی به کنکور دانشآموز و خانوادهها را آزار میدهد! و چهقدر از این چهقدرها که به واقع هم مهماند. اما وقتی جایگزینی ندارید بهتر است سکوت کنید؛ کنکور خیلی بد است اما اگر قرار باشد حذف شود تا فقط آقازاده در بهترین دانشگاههای ایران و در تهران درس بخوانند؛ همان کنکور شرف دارد به مدلِ پذیرش با معدل و روشهای مَندرآوردیتان.
بس است شعار! خسته شدیم؛ الان قرن ۲۱ است. باید یادآوری کنم قرون وسطی گذشته! آقا باور کنید این زمین است که به دور خورشید میگردد.
آقای رئیسجمهور اصلا نمیدانسته رتبهبندی چیست، در سخنرانیهای تبلیغاتی قبل از انتخابات با صدای رسا فریاد میزند من رتبهبندی را اجرا خواهم کرد !
این هم یک نخود سیاه دیگریست بعد از سند تحول!
خودشان میدانند سندی نوشتند که آنقدر قابل تقسیر است که نمیشود اجرایش کرد، خیالشان راحت است. رتبهبندی هم همین است.
با طرحهای رادیکال هم قطعا پاسخ نمیگیریم.
اصلا حواسمان نیست که زیست معلم را به مخاطره انداختیم، تربیت دانشآموزان را به وادی مرگ.
کاش کمی اطلب العلم ولو بالصین را الگو میکردیم و میرفتیم و یاد میگرفتیم. یاد میگرفتیم که چطور آموزش و پروش فنلاند و دیگر آموزشهای موفق این شد و ما چرا اینیم؟!
چه شد که معلم هم جرات فریاد زدن ندارد؟ چه شده که آموزش و پرورش یک تشکل قدرتمند صنفی برای دفاع از حقوق خودش ندارد؟ چه شده که امروز معلمان جوان و پیر دست به دامان این گروههای چندهزارنفریِ مزخرف شدهاند؟
چه شد که ذوق را از معلم گرفتیم؟ چه شد که این همه ربات ساختیم؟ معلمهای بخشنامهای! مدیران بخشنامهای! انگار که بخشنامه حکم خداست. اراده و اختیار را به معلم برگردانید.
اما درست برگردانید نه در موارد بیربط! چه میدانم مثلا در مناطق نارنجی حضور یا عدم حضور با شورای مدرسهست. این جمله خزعبل است! بهخاطر اینکه آموزش و پرورش و بهخصوص معلمان و مدیران محدودِ یک مدرسه از اطلاعات جزئی و کافی در مورد وضعیت سلامت و بهداشت منطقه آگاه نیستند و ثانیا کارشان هم این نیست؛ یادتان باشد دادن اراده به معلم هرگز به معنای آن نیست که شما از بار مسئولیتتان شانه خالی کنید. ثالثا وقتی میگویید تصمیم بگیرید بعد دانشآموز را مختار میگذارید، این دیگر بیشتر شبیه اجرای نمایش در یک چادر بزرگ سیرک است.
کمی هم شرم کنید از خودتان؛ معلمی را که اینقدر با طرحهای دروغین سر دواندید، از امکانات خودش به واقع استفاده کرد و چه آسیبهایی که به اموال شخصی، بهخصوص با وجود این شبکهی شاد وارد نشد.
یادتان باشد این شرم و حیا هم حدی دارد. در اولین لحظهای که فنر آن در برود استخوان در گلویتان خواهد شد. هرچند که خواستهی بهحقی هم هست، لزومی ندارد در یک ارگان دولتی، برای یک کار دولتی از اموال شخصی مایه گذاشت؛ این را هم شرع حکم میکند و هم قانون تایید. اتفاقا شاید این دلسوزیها اگر زودتر کنار میرفت مسئولین کاری میکردند! شاید باید مجبورشان کرد کاری بکنند.
چطور آنوریها مدرسهشان آنقدر شاد است و اینجا دانشآموزان در پی بینالتعطیلیناند. آنجا ذوق میکنند برای مدرسه رفتن اینجا شوقشان کور میشود. آنجا یاد میگیرند اینجا طوطی تربیت میشود. خودتان میدانید از این آنجا و اینجاها تا دلتان بخواهد وجود دارد.
نقدا پایتان را از گلوی معلم بردارید تا اگر رمقی برایش مانده نفس را به سیستم برگرداند.
سطح معلم را در حد جنگ برای معیشت پایین نیاورید.
باشد که رستگار شویم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
لعنت الله علی الغاصبین و الظالمین و الضالین
اگر باهوش بودیم، آن روزی که سرانه مدارس توسط دولت قطع شد یا به نازلترین سطح خود رسید، باید متوجه می شدیم که تعلیم و تربیت فرزندان ما برای دولت ها و دولتمردان هرگز اهمیتی ندارد وگرنه هرگز بودجه و سرانه یک نهاد مهمی همچون آموزش و پرورش نباید قطع یا کاهش یابد. همین طور اگر دولت ها هیچ تحرکی در قبال حقوق ناچیز معلمان( آنهم با این همه اعتراض) از خود نشان نمی دهند، این یعنی هیچ اهمیتی به تعلیم و تربیت قائل نیستند. وگرنه مگر می شود به تعلیم و تربیت اهمیت قائل شد ولی درقبال وضعیت اقتصادی و معیشتی معلمانی که به این امر می پردازند، اهمیت نداد...!؟ معلم هراندازه که تامین باشد، همان اندازه فرصت و رقبت و علاقه بیشتری به کار خواهد داشت. در شرایطی که حقوق معلم در پایین ترین سطح از حقوق و دریافتی سایر ادارات قرار دارد، چطور می توان ادعا کرد آموزش و پرورش دارای اهمیت زیادی نزد دولت ها هست...!؟
این همان قرون وسطی ایرانی است. ایدئولوژی را تو حلقوم آموزش و پرورش حقنه کردیم ...
....
ایا نمازخانه را می تونی به جاش اتاق مطالعه بزاری؟
آموزش و پرورش اما تو قرون وسطی سیر می کنه هنوز.
آن وری ها به میل خوشان از اسکایپ از زوم از ادوب از .... استفاده می کنند. آنها ابزار دارند. آنان ایدئولوژی های مضحک را فدای همه چیز نمی کنند آنها متخصص دارند آنها ککارشناس دارند آنها سیستم ولایی ندارند آنها تربیت ندارند آنها پرورش ندارند.
ِیه طوری می گین الان قرن 21 است که ما داریم با تاکسی پرنده اینود اونور میریم.
وقتی هنوز میلیاردها تومان هزینه امامزاده ها و سازمان های زائد مذهبی و دینی می کنیم چه فرقی برای ما می کند که قرن 21 باشیم یا 25. مطمئن باش ما برگشته ایم به قرن 15 و نشانه هایش را می تونی ببینی تو آموزش و پرورش.