آرمان و واقعیت دوگانه ای هستند که در اندیشه سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی بشر جایگاه مهم و تعیین کننده ای داشته اند و دارند. آرمان گرایان بزرگی در طول تاریخ بشر، مدینه فاضله های متفاوتی را به تصویر کشیدند و برای رسیدن به آن کوشیدند. شمار زیادی از فیلسوفان ، اندیشمندان و حاکمان جوامع نیز واقع گرایانی بودند که واقعیت را محور تفکر و فعالیت خود می دانستند و می دانند .
این دوگانه آرمان و واقعیت همواره در کنار یکدیگر بوده اند و خواهند بود . آرمان داشتن و تلاش برای نیل به آن بیهوده نیست و انسانیت بدون آرمان فردایی برای تلاش خود نخواهد دید . ولی وقتی آرمان ها به مورد نقد و بررسی قرار نگیرند و نسبت آن ها با واقعیت ها مشخص نباشد بیشتر از اینکه آرمان باشند خیال هایی هستند که از ذهنیت های آرمان زده برخاسته اند .
تحول در آموزش و پرورش به عنوان یک آرمان مطلوب همه معلمان ، دست اندرکاران ، صاحب نظران و مدیران است ولی مشکل از تفاوت برداشت ها در مورد این آرمان آغاز می شود و وقتی یک جریان یا تفکر فقط خود را حق مطلق بداند و تن به نقد و واقع بینی ندهد ؛ آرمان هایش در مورد آموزش و پرورش بیش از هر چیز خیال هایی هستند که در اتاق دربسته باقی می مانند و از قضا سرکنگبین می افزایند و به ضد خود تبدیل می شوند.
« تحول در آموزش و پرورش » همانند داستان فیل در تاریکی مولانا است که هر کس از ظن خود یار آن شده است . تا زمانی که این خود حق پنداری وجود داشته باشد امیدی به تحول نباید داشت .
بیانیه اخیر « کانون تربیت اسلامی » یکی از مهم ترین نمونه های این آرمان های خیالی است که از ظن خود به تصویر آموزش و پرورش و تحول در آن پرداخته است . اصل کلام تشکل فوق اینست که مسئله آموزش و پرورش تاکنون وزیران غرب گرا بوده است و اگر « وزیری انقلابی ، تحول خواه و جوان گرا و از جامعه معلمان » تصدی وزارت آموزش و پرورش را بر عهده بگیرد همچون اکسیری ، مس آموزش و پروش تبدیل به طلا می گردد و کلیه مشکلات موجود حل می گردد .
شاید بهتر بود کانون تربیت اسلامی توضیح می داد که آیا دبیرکل این تشکل واجد شرایط فوق نیستند که در دوران وزارتشان تحول عمده ای در آموزش و پرورش مشاهده نشد. احتمالاً بیشترین ابزار ایشان برای ایدئولوژیک کردن آموزش و پروش تقویت جایگاه هیات های رسیدگی به تخلفات اداری برای برخورد با هر نوع انتقاد بود . اینجاست که سخن شیخ سعدی را باید به کاربرد که که "چو تو قرآن به این نمط خوانی ، ببری رونق مسلمانی" .
کانون تربیت اسلامی مدعی است که در طول سال های اخیر غرب گرایان در آموزش و پرورش تصدی امور را در دست داشته اند . مفهوم " غرب گرایی" در کنار عمده واژه های مبهم بیانیه قرار دارد که مقصود آن ها مشخص و واضح نیست. غرب گرایی چیست و و چه کسانی از منظر این تشکل غرب گرا هستند ؟ پاسخ به این سوال در بیانیه فوق مسکوت گذاشته می شود.
ذکر این نکته مهم است که هر سه « رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی » ( به عنوان مغز متفکر آموزش و پرورش ) و بدنه و ریاست دانشگاه فرهنگیان در طول هشت سال گذشته از همفکران کانون تربیت اسلامی بوده اند و سایر مدیران ارشد نیز همراهی کامل با گفتمان مد نظر کانون داشته اند و برای همین در طول هشت سال گذشته تکیه کلام همه مدیران ارشد و میانی و خرد آموزش و پرورش سند تحول و اجرای آن بوده است و در وفاداری به « سند تحول » گوی سبقت را از یکدیگر می ربودند.
این نکته نیز در بیانیه فوق مورد اشاره قرار نمی گیرد که غرب گرایی در آموزش و پروش و رفتار خلاف سند تحول در کدام بخش آموزش و پرورش و کدام برنامه در حال اجراست ؟
کانون تربیت اسلامی مدعی است که « کارگزاران تفکر غرب گرا ...... تلاش می کنند آموخته های سکولار خود را در قالب برنامه ، حتی سند تحول ، در عرصه تعلیم و تربیت اجرا کنند ). این کارگزاران غرب گرا از کجا آمده اند و چه کسانی هستند ؟ از منظر این تشکل ، سکولاریسم چیست و آیا سکولاریسم با برنامه ایجاد می شود ؟
به نظر می رسد برداشت کانون تربیت اسلامی از سکولاریسم با برداشت های علمی و واقعی از آن در تضاد کامل قرار دارد . مشخص نیست که در کدام کشور سکولاریسم را با برنامه درست کرده اند و خوب است نمونه های این نوع سکولاریسم نشان داده شود .
نمونه های این نگرش غیر واقع بینانه به آموزش و پرورش را که احساس نیازی هم به واقعیت های موجود ندارند به کثرت قابل مشاهده می باشد . برای مثال جناب دکتر صادق زاده ، رئیس کمیته علمی " سند نحو.ل بنیادین در آموزش و پرورش " ، در همایش « اصلاحات آموزشی و چالش های آن در ایران : تبیین فلسفی دیدگاه ها و تلاش ها » تاکید دارند که « کسانی که می خواهند به آموزش و پرورش کمک کنند حتما لازم نیست خودشان به تعبیری کف مدرسه را به عنوان معلم درک کرده باشند. شاید کسانی که دلسوز نظام تربیتی هستند اینها به خاطر اطلاعات عمیقی که از وضعیت پیدا کرده اند ، مسئله شناسی کردند امکان دارد یک چیزهایی را در مقام فهم به واقعیت های آموزشی رسیده باشند که شاید یک معلم کف کلاس با آن درک عمیق موضوع را نداشته باشد . » (سخنان حجت اسلام صادق زاده / سایت صدای معلم) .
سخنان فوق نشان می دهند که از منظر جناب ایشان خیلی لازم نیست برای تحول در آموزش و پرورش مدرسه به عنوان واقعیت موجود آموزش و پرورش شناخته شود و کف مدرسه در معادلات برنامه ریزانی مانند ایشان جایگاهی ندارد . همین رویکرد غیر واقع بینانه باعث می شود سند تحول آموزش و پرورش نسبتی با مدرسه و واقعیت های آموزش و پرورش و معضلات امروز جامعه ایران نداشته باشد .
در سخنان جناب ایمان زاده به این نکته اشاره می شود که ایشان به مسائلی واقف هستند که معلمان درک عمیقی از آن را ندارند . نمونه این درک عمیق در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش قابل مشاهده است که به عنوان یک متن غیر قابل اجرا و مبهم است . این غیر قابل اجرا بودن باعث شده است تا وزیران آموزش و پرورش بتوانند با مدرک و دلیل ثابت کنند که مو به مو به سند فوق عمل شده است و تشکلی مانند "کانون تربیت اسلامی " نیز مدعی باشد که سند تحریف شده است و حتی برنامه های سکولار در قالب سند تحول اجرا می شود . این روند به دلیل کثرت ابهام در سند پایانی نخواهد داشت .
غیرواقع بینانه بودن آرمانهای فعلی در عرصه آموزش و پرورش موجب شده است که ارتباط آموزش و و پرورش باواقعیت های موجود قطع گردد و آموزش و پرورش از ارائه برنامه های عاجل برای حل مسائل واقعی درماند . اگر صاحب نظر یا مدیری هم بخواهد رفتار و گفتار کمی متفاوت داشته باشد با برچسب های غرب گرا و سکولار مورد حمله قرار می گیرد . همین فضا عرصه را بر گفت و گو پیرامون مسائل اصلی آموزش و پرورش بسته است و تا زمانی که این خود حق پنداری وجود داشته باشد امیدی به تحول نباید داشت .
برای تحول باید واقعیت ها را درک کرد و دید و مورد توجه قرار داد و برنامه ها را برای نیل از شرایط واقعی به شرایط مطلوب تنظیم کرد .
در حال حاضر واقعیت های زیادی در آموزش و پرورش هستند که دیده نمی شوند و عمدتاً مسکوت می مانند . دانش آموزانی که زندگی می کنند، در خیابان راه می روند، پوشش ، رفتار، افکار و ارزش های عموماً متفاوت با برنامه ریزان و مدیران آموزش و پرورش دارند ؛ مدارسی که به حال خود رها شده اند و فقط از آن ها کار خواسته می شود بدون اینکه نیازهای اولیه آن ها تامین گردد .؛ سقوط عدالت آموزشی در آموزش و پرورش ، کاهش سال به سال کیفیت آموزشی در مدارس دولتی ؛ شکاف طبقاتی وحشتناک در آموزش و پرورش ؛ نسل عصیانگری که از اجبار و فشار خسته شده است ؛ معلمانی که درک درستی از آموزش و پرورش دارند ولی جایگاهی در اتاق های دربسته برنامه ریزی ندارند و صدای آن ها شنیده نمی شود ؛ اختلاف عمیق بین نگرش راس و بدنه آموزش و پرورش و ده ها مورد مانند این ها واقعیت هایی هستند که بدون توجه به آن ها امکان تحولی نخواهد بود .
شاید تشکل هایی مانند کانون تربیت اسلامی گمان می کنند که با تعیین وزیر مورد نظر آن ها همه این ها در یک شب حل می شوند ولی واقعیت اینست که باید اتفاق نظر و وفاقی برسر واقعیت ها و مطلوب ها صورت گیرد و این جز با گفت و گو و نقد همه جانبه میان صاحب نظران ، مدیران ، فعالان و معلمان اماکن پذیر نیست .
لازمه هر تحولی واقع بینی است و تا زمانی که آرمان های تحول خواهانه با محک نقد آزموده نشوند و نسبت شان با واقعیت مشخص نگردد کاروان آموزش و پرورش به سرمنزل مقصود نخواهد رسید .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کودکی دو ساله بود. از درد ، سرش را به در و دیوار می کوبید. معلوم بود کلافه هست. مربی بهداری گفت این بچه معتاد به حشیش به دنیا آمده است.
پدر و مادرش؛ یا بهتر بگویم والد و والده اش؛ رهایش کرده بودند.
او در حالی به محنت کده دنیا پا گذاشت که هم از آغوش گرم و پر مهر مادر محروم بود و هم از حمایتهای پدر و هم از سلامتی بدن. اما چرا؟ موجود ناتوانی که حتی قدرتِ پرسشِ چراییِ زندگی اش را هم ندارد و چه بسا تا آخر عمر هم این توان را نیابد. فراموش شدگانی که همه جا پرسه می زنند و برای حداقل زیستشان تقلا می کنند ولی دیده نمی شوند. کودکانی که نه توانِ حمایت از خود را دارند و نه سازمانهای اجتماعی، برایشان سرپناهی امن و مطمئن فراهم می کنند تا بتوانند روزی روی پاهای خود توانمند بایستند و به زندگیِ بالنده ای برسند.
خودم را جای کودک دردمند گذاشتم و با هجوم پرسش های زیر غرق شدم :
چرا رهایم کردید؟ اگر مرا نمی خواستید اصلا چرا به دنیا آوردید؟ و چرا با این دردِ لاعلاج اعتیاد؟ آیا از وظیفه مادر بودن و پدر بودن هیچ چیزی می دانستید؟ آیا هیچ احساس مسئولیتی در قبال زندگی بخشیدن به موجودی که قرار است رنج بکشد داشتید؟ آیا به این فکر کرده بودید که شاید نتوانید مرا در آغوش پر مِهر خود بزرگ کنید و نتوانید حداقل های نیازِ معیشتی مثل غذا و جای خوابی آرام در اختیارم بگذارید؟
در همین حین که داشتم در میان سوالاتِ آن کودک دست و پا می زدم، پیش خودم گفتم شاید او نتیجه پدیده نامیمون کودک همسری است که در میان طبقات محروم در حال رواج است. پسر یا دختربچه ای است که به خاطر فقر فرهنگی پیش از بلوغ عاطفی و عقلی، زندگی مشترکی را آغاز می کنند.
حتی گاهی وارد زندگی مشترکی می شوند که بیش و پیش از اینکه جنبه ازدواج به شکل سنتی و عُرفی داشته باشد یک نوع خرید و فروش و مبادله بین مردان دو خانواده هست. یکی دخترش را به بهایی می فروشد و اسم آن را ازدواج می گذارند.
اگر نگویم در تمام موارد ، می شود با اطمینان گفت در غالب موارد این زوجین حتی نیازهای خود را نیز نمی شناسند چه برسد به اینکه بفهمند مسئولیت و وظیفه ای در قبال فرزندان آتی خود دارند.
زندگی هایی که بعضی وقتها دوامی نیز ندارد و متضررترین فرد این بده بستان ها، کودکانی بی پناه و آواره اند. کودکانی که یا از بدو تولد فروخته می شوند یا معتاد به دنیا می آیند. کودکانی که به محض راه افتادن برای پخش و فروش مواد به کار گرفته می شوند.
شاید باید تعلیم و تربیت عمومی کشور اعم از نهاد آموزش و پرورش، و سایر نهادهایی که متولی حمایت از کودکان هستند، به وقوع این نوع معضلات بیشتر توجه کنند و با رصد کردن وضع موجود، از وقوع این رویدادهای دردناک بکاهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
سالار قاسمی مدیرکل آموزش و پرورش البرز در توئیتی با عنوان «هرچه کنی کِشت همان بدروی» نوشت :
« امروز صبح جناب آقای دکتر حاجی میرزایی وزیر محترم آموزش و پرورش در اولین روز از اجلاس روسای آموزش و پرورش کشور بر لزوم تربیت نیروی انسانی (معلم) با کیفیت بر اساس سند تحول بنیادین تاکید کردند.
و اما چند نکته:
هفته ی گذشته حکم کارگزینی یک معلم البرزی صادر شده در اردیبهشت ماه سال جاری با مدرک دکتری و ۵ سال سابقه را دیدم به مبلغ ۵ میلیون تومان، که همین فرد در مرداد از آموزش و پرورش استعفا و عضو هیات علمی دانشگاه شد و حکم شان به ۱۷ میلیون تومان رسیده بود که گفتند: «با اندکی افزایش ساعت تدریس، به ۲۰ میلیون تومان خواهد رسید»
از طرفی حکم کارگزینی خودم به عنوان مدیرکل آموزش و پرورش با ۲۸ سال سابقه به مبلغ ۱۱ میلیون و سیصد هزارتومان را مقایسه کردم با دریافتی یک معلم دیگر که معاون استاندار شده به مبلغ ۲۹ میلیون تومان.
آن از حقوق معلمین نجیب ما و این هم از حقوق مدیران آموزش و پرورش!
آیا با این تبعیض، نیروی انسانی با کیفیت در تراز سند تحول خواهیم داشت؟
هرچه کنی کِشت همان بدروی... »
***
نخست باید به اطلاع مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز برسانیم که « محسن حاجی میرزایی » به عنوان وزیر آموزش و پرورش مدرک دکتری ندارد. هر چند و چندی پیش جمعی از اعضای هیئت علمی و کارشناسان پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در نامه ای خطاب به وزیر آموزش و پرورش ضمن ضمن اظهار مراتب قدردانی و سپاس آقای حاجی میرزایی را " دکتر " خطاب کرده بودند . ( این جا )
و اما پرسش قابل تامل آن که چرا مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز و نیز سایر مدیران در تریبون هایی که در اختیارشان و در محافل رسمی قرار داده می شود چنین معضلاتی را به عنوان یکی از اهم مطالبات فرهنگیان و دغدغه آنان مطرح نمی کنند ؟
چرا در بيانيه پاياني سي و پنجمین اجلاس مدیران و رؤساي آموزش و پرورش كشور ( 1 ) که 5 و 6 مردادماه در اردوگاه منظریه ( شهید باهنر ) تهران برگزار گردید ، به چنین مساله ای اشاره نگردیده است ؟
آیا مدیران آموزش و پرورش عادت کرده اند که در تریبون های رسمی با حرف های تکراری و لفاظی های بی حاصل زمان را سپری کنند و از پرداختن به مسائل و بحران های اصلی تعلیم و تربیت که " تبعیض در پرداخت ها " یکی از آن هاست ؛ طفره بروند ؟
آیا این مدیران فکر می کنند بیان این گونه مسائل ، میز و پست آنان را به مخاطره خواهد افکند و از این رو به خودسانسوری روی می آورند ؟
شاید در میان سی و یک مدیر کل و نیز بیش از 700 منطقه و ناحیه آموزشی کشور این مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز است که صادقانه آن را در حساب شخصی خود مکتوب کرده و صدای معلم از این حرکت ایشان قدردانی می کند ؛ اما پرسش این است که آیا سایر مدیران آموزش و پرورش از مساله فراگیر و آزار دهنده " تبعیض " رنج نمی برند و اگر هست چرا آن را در " حوزه عمومی " بیان نمی کنند ؟
داخل پرانتز !
همان گونه که در تصویر ملاحظه می کنید ، از خبرنگاران صدا و سیما برای حضور در این نشست سراسری دعوت شده است اما خبری از دعوت از سایر رسانه ها نیست .
« صدای معلم » بارها از اعمال " آپارتاید رسانه ای " توسط وزارت آموزش و پرورش انتقاد کرده است .
پیدا کنید پوشش حداکثری، ارتباط، نظارت، انعطاف، مسئولیتپذیری، مشارکت، پاسخگویی، وقتگذاری، هماهنگی و هوشیاری حداکثری را !
( 1 )
بيانيه پاياني سي و پنجمین اجلاس مدیران و رؤساي آموزش و پرورش كشور
5 و 6 مردادماه ـ تهران، اردوگاه شهید باهنر
- «غدير» نماد برادري و محبت است؛ سر سپردن به همهي خوبيهاست؛ و جلوهاي از عدالت، اخلاق و معنويت است؛ غدير فرسايش ظلم، تبعيض و جاهليت است؛ در غدير سپيده عالم را ميستاييم و زلالي چشمهي انسانيت را نظاره ميكنيم.
- آموزشوپرورش در انجام رسالت و مأموریت خطیر خود، مسئولیت آمادهسازی دانشآموزان برای تکوین و تعالی پیوسته هویت، کسب شایستگیهای پایه و پیمودن مراتب حیات طیبه در همهی ابعاد را به عهده دارد. این رسالت در پرتو رهنمودهای ارزشمند مقام معظم رهبری(مدظله العالی)، اجرای اسناد تحولی و متناسب با شرایط و اقتضائات دورهی شیوع کرونا، با تأکید بر ده اصل پوشش حداکثری، ارتباط، نظارت، انعطاف، مسئولیتپذیری، مشارکت، پاسخگویی، وقتگذاری، هماهنگی و هوشیاری حداکثری پیگیری شده است.
اینک ما مدیران آموزشوپرورش سراسر کشور، با استفاده از تجارب و یافتههای سودمند سی و پنجمین اجلاس مدیران آموزش و پرورش که با شعار «نصیب برابر آموزشی»، «ارتقای کیفیت یادگیری» و «تربیت تمامساحتی» در گام دوم انقلاب برگزار شد، تأکید میکنیم:
1) ما مدیران آموزشوپرورش با اطمینان دریافتهایم که سند تحول بنیادین برای توسعه و بالندگی این نهاد بزرگ نقش و اهمیت به سزائی دارد و عمیقاً اعتقاد دارد که گزارههای سند تحول بنیادین همواره پشتیبان و نقشهی راه تعلیم و تربیت کشور و به تبع آن دانشآموزان بوده و باید اهداف، راهبردها و راهکارهای سند تحول بنیادین را که اکنون با برنامهها، فعالیتها و اقدامات صف و ستاد آمیخته شده است، تعقیب و اجرایی نماید.
2) آموزش و پرورش عمیقاً به فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجلاس سی و چهارم رؤسای آموزش و پرورش مبتنی بر «تربیت انسانهای مؤمن، خردمند، متفکر، اندیشمند، با نظم و انصاف و دارای اخلاق اسلامی، مجاهد و اهل عمل» تمرکز داشته و تلاش میکند نسل آینده ایران اسلامی را اینگونه تربیت نماید و تمامی مساعی کارگزاران خود را مصروف میدارد تا لشکر عظیم فرهنگی، به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی با تبیین سند تحول بنیادین، متحول شده و با شناخت و درک متعالی و در چارچوب سند تحول بنیادین، خدمات آموزشی و پرورشی با کیفیت و مناسب را به صورت عادلانه و فراگیر به عموم مخاطبان و جامعه هدف خود ارائه نماید.
3) ما مديران آموزشوپرورش به نيكي واقفیم كه برقراري عدالت در همهي ساحتهاي تعليم و تربيت به تقويت بنيانهاي اين نهاد ختم ميشود؛ جلوههای این عدالت در برقراری فرصتهاي يادگيري برابر، استقرار مدارسي برخوردار از منابع انسانی باکیفیت، تجهيزات و امكانات مناسب در همهی نقاط کشور، انسداد مبادی بیسوادی و رفع یا کاهش بازماندگي از تحصيل، رايگان بودن آموزش براي همه تا پایان دوره متوسطه و پوشش حداکثری کودکان و نوجوانان لازمالتعلیم جامعه ميباشد.
4) ما مدیران آموزشوپرورش تمام توان خود را به كار خواهیم گرفت تا از سلامت جسمی و روانی و ايمني همهی دانشآموزان و معلمان خود در تمامی مدارس تحت پوشش از طریق رعايت شيوهنامههاي بهداشتي، فراهمآوري مواد و تجهيزات بهداشتي، واکسیناسیون عمومی معلمان و فرهنگیان، پاگيزگي محيط و فضاها و سرويسهاي بهداشتي، تمركز بر بهداشت فردي، اجتماعي و محيطي، مراقبت از تحرك و ورزش دانشآموزان، اطمينان از سلامت دانشآموزان و ارائه آموزشهای ضروری مراقبت و صیانت نماییم.
5) پديده كرونا با همه بازدارندگيهاي خود فرصتي فراهم كرد تا نهاد آموزش و پرورش خود را با زيستبوم جديد تطبیق دهد و به بازسازي خود بپردازد؛ شبكه آموزشی دانشآموز، شبكه رشد، مدرسه تلويزيونی ایران، بستهها و محتواهاي آموزش الكترونيكي و مادامالعمر، از جمله فرصتهاي يادگيري بودند كه قدرت بازآفريني جديدي را پيش روي معلمان و كاركنان آموزشوپرورش و ارتقای مهارتهاي فناورانه آنان گشودند؛ هم اكنون اراده جدي براي یادگیری مستمر از تجربیات دورهی فراگیری کرونا، مستندسازی و کاربست تجارب حاصل از آن، گسترش روشهاي آموزشي نوين، جايگزين و تركيبي وجود دارد تا دستگاه تعليم و تربيت در هر شرايطي شعار «آموزش تعطيل نيست» را با تمام قدرت و توان، عملياتي خواهیم کرد.
6) ما مدیران آموزشوپرورش با اعتقاد به اینکه سنجش و ارزشیابی به نوعی آینه و قطبنمای نظام آموزشی است، پایش و ارزشیابی ملی نظام آموزش و پرورش را با رویکرد تضمین کیفیت و همچنین اصلاح شیوههای سنتی سنجش، از یادگیری حافظهمحور به شیوههای سنجش برای یادگیری شایستگیمحور را در دستور کار قرار دهیم.
7) ما مدیران آموزشوپرورش تشکیل و استقرار سازمان ملی تعلیم و تربیت را گامی بسیار مهم در راستای توجه به تربیت اوان کودکی و نهادینه شدن عدالت آموزشی میدانیم و مصمم هستیم با استفاده از همهی ظرفیتها در بستر فعالیتهای هدفمند آموزشی تربیتی و برنامههای مشارکتی با خانوادهها زمینههای رشد اجتماعی، شناختی و عاطفی نوآموزان در مهدهای کودک و مراکز پیشدبستانی مبتنی بر ارزشهای فرهنگ اسلامی ـ ایرانی فراهم آوریم.
8 ) به يقين واقفيم كه «مشاركت» عناصر سهیم و مؤثر، به عنوان یکی از پیشرانهای نظام تعليم و تربيت بوده و خواهد بود؛ ما مديران آموزشوپرورش در تمامي سطوح، اين اطمينان را تقويت مينماییم كه تحقق اهداف و مأموریتهای آموزشوپرورش بدون جلب مشارکت و همراهی ارکان حاکمیت، نهاد خانواده و دستگاههاي دولتي و غيردولتي، نهادها و سازمانهاي محلي، اشخاص حقيقي و حقوقي، خيّرين ودلسوزان جامعه، بطور کامل میسر نخواهد شد.
9 ) آموزشوپرورش به طور جدي مصمم است با به كارگيري گروههاي علمي معلمان، مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی، صاحبنظران تعليم و تربيت و پژوهشگران اين حوزه به بازسازي و تقويت برنامه درسي ملي خود بپردازد؛ محتواهاي جديد و فناورانه، هوشمندسازي برنامه درسي، تجهيزات و تكنولوژي، اهداف مترقيانه برنامه درسي، همراهسازي و بهروزآوري معلمان، روشهاي نوين آموزشي، كتب درسي هدفمند و جامعهمحور و محيطهاي يادگيري شوقآفرين را در مناظر كيفيتبخشي برنامه درسي قرار دهد.
10 ) ما مديران آموزشوپرورش اطمينان داریم خانواده ركن بيبديل در تعليم و تربيت كشور ميباشد؛ همراه ساختن خانواده و ارتباط وثيق ايشان با جريان تعليم و تربيت و مراقبت و آگاهي از رفتارها، تعلقات و نيازهاي دانشآموزان و به معناي كليتر، توانمندسازي خانواده و مهارتآموزي آنان در مواجهه با فرزندان پرانرژي و نيازهاي آنان ميتواند به ارتقاي فرآيندهاي آموزشي و پرورشي و شادابسازي مدارس، كمك نمايد.
11 ) ما مديران آموزشوپرورش با اطمينان اعتقاد داریم آغاز سال تحصيلي و بازگشایی حضوری مدارس پيشخوان محبت، صميميت، مهرباني و دوستي با كانون مدرسه است؛ از این رو تمام تلاش خود را معطوف ميكنیم تا از نگرش فطري و لطيف دانشآموزان مراقبت شود؛ زيباييشناختي مدارس (فضايي و روحي و رواني) حفظ و جلوهگر و نواهاي معنوي و حماسي شنيده شود؛ شادماني پاك و سالم درك شود، معلمان و كاركنان مدارس با روحيه تمام استقبال شوند و برنامههاي جذاب با ذي نفعان واقعي مدارس برگزار و تجهيزات و امكانات براي تحقق برنامه درسي مدارس مهيا شود.
12 ) ما مدیران آموزشوپرورش ضمن اشراف به همه تنگناها و محدودیتهای موجود، برگزاری اجلاس سیوپنجم رؤسای آموزش و پرورش را در راستای تبادل تجربه و فرصت مفاهمه تعلیم و تربیت برای آغاز سال تحصیلی 1401-1400 میدانیم و به همین منظور؛ از مقام عالی وزارت و زیرمجموعه ایشان برای اجرای این برنامه اثربخش تشکر و قدردانی مینماییم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ششم مردادماه 1400 ـ اردوگاه شهید باهنر تهران
پایان گزارش/
گروه استان ها و شهرستان ها/
مدیرکل آموزش و پرورش فارس در حاشیه سی و پنجمین اجلاس روسای آموزش و پرورش کشور تاکید کرده است : ( این جا )
« این پایش ها نشان داده رضایت شغلی معلمان فارسی بالاتر از میانگین کشوری و در جایگاه سوم قرار دارد و این ناشی از عدالت محوری برنامه و اهداف آموزش و پرورش فارس است.
اسماعیلی با بیان اینکه در خط مقدم نظام تعلیم تربیت معلمان ایستاده اند گفت: نرخ امید به تحصیل دانش آموزان در فارس بالاتر از میانگین کشوری و در وضعیت مطلوبی قرار دارد که این مساله دراین این استان با تنوع گوناگون فرهنگی و اجتماعی بسیار دستاورد بزرگی است.
وی گفت: نرخ توسعه یافتگی آموزش در فارس نیز با رشد چشمگیر در وضعیت خوبی قرار گرفته و از این حیث در جایگاه هفتم کشور ایستاده ایم.
مدیرکل آموزش و پرورش فارس در پایان گفت: اصل کرامت، اصل کیفیت و اصل تمرکز بر هدف و ماموریت از اهداف اصلی سی و پنجمین اجلاس آموزش و پرورش کشور است که در دوره انتقال دولت صورت گرفته تا بار دیگر اهمیت تعلیم و تربیت را نشان دهد. »
خبرگزاری مهر در گزارشی به تاریخ 17 شهریور 1399 چنین می نویسد : ( این جا )
« خانم معلم جوان و سختکوشی که سالهای ابتدایی دوران معلمیاش را در روستاهای اطراف شیراز میگذارند، معتقد است با این مدل آموزشی که در پیش گرفته شده، بعد از کنترل کرونا با یک موج ترک تحصیل و افزایش جمعیت دانش آموزان بازمانده از تحصیل در برخی روستاهای فارس مواجه هستیم.
وی ابراز تأسف میکرد که بعد از شیوع کرونا و تعطیل شدن کلاسهای حضوری کنترل وضعیت تحصیلی دانشآموزانش از دستش خارج شده، چون خیلی از دانش آموزان گوشی مناسب نداشتند و در بهترین حالت باید منتظر گوشی گرفتن از بقیه میشدند یا خودشان و خانوادههایشان به فضای مجازی آشنا نبودند و یا مشکل تهیه اینترنت داشتند. در این فضا تدریس آنلاین و آزمون آنلاین اصلاً عملی نیست.
وی افزود: علاوه بر مشکلات گوشی و اینترنت و مشکلات برنامه شاد، خیلی از دانش آموزان من یک شیفت به مدرسه میآمدند و یک شیفت سر کار میرفتند. متأسفانه کرونا برای آنها قرنطینه به دنبال نداشت بلکه به خاطر مضاعف شدن مشکلات اقتصادی آنها دو شیفت به کار گرفته شدند و اتفاقاً مشغول کارهای پرخطر و کم درآمد هم شدند و زمان و توانی برای درس خواندن نداشتند. ما حتی به خاطر به حداقل رساندن مشکلات و جلوگیری از ترک تحصیل دانش آموزان یک جزوه از مباحث مهم چند ماه آخر سال تحصیلی گذشته تهیه کردیم و به همه رساندیم اما خیلیها حتی نتوانستند در امتحانات شرکت کنند.
خانم معلمی که بازیهای آموزشی او بین همکاران معروف است و حتی قبل از کرونا هم کلاس خود را محدود به کتاب درسی نمیکرد در گفت و گو باخبرنگار مهر میگوید: خیلی ناراحت میشوم وقتی از معلمین بد میگویند واقعاً بار کاری معلمان مضاعف شده است. بعضی از والدین طوری گلایه میکنند که انگار شیوع کرونا کار معلمان بوده است. متأسفانه اکثر مردم به جای مطالبه از بالادستیها به آخرین حلقه آموزش که معلم است نگاه میکنند و فقط از او انتظار دارند.
وی ادامه داد: معلمان در این شرایط علاوه بر نیاز به گوشی و هزینه اینترنت مشکل تهیه وسایل آموزشی دارد وسایلی که در مدرسه بود حالا باید با هزینه شخصی تهیه شود و چندین برابر وقت بگذاریم. برای تدریس و فعالیت هم طوری پیش برویم که وظیفه کمتری متوجه اولیا باشد که صدایشان درنیاید.
در سال جدید همه نگران کرونا گرفتن دانش آموزان هستند و بحث آموزش غیر حضوری یا نیمه حضوری مطرح است اما معلمین مدام باید به مدرسه رفت و آمد داشته باشند انگار سلامت معلمان برای کسی مهم نیست یا کرونا به معلمان اثر نمیکند. بعد از رفت و آمد به مدرسه هم در برنامه شاد و تأمین محتوا برای تدریس درگیر هستیم. این مشکلات اصلاً دیده نمیشود. معلمی یکی از مشاغل اساسی آسیب دیده از کروناست که همه از آن غافل هستند.
نخستین پرسش « صدای معلم » از مدیر کل آموزش و پرورش استان فارس آن است که آیا پایش های او با واقعیات تناسب و هم خوانی دارد ؟
مدیر کل آموزش و پرورش استان فارس دقیقا توضیح دهد که از میان جمعیت بیش از سه میلیونی ترک تحصیل دانش آموزان کشور ، این استان چه رتبه ای دارد و برای آن 216 روستایی که در سال گذشته زیر پوشش اینترنت نبوده اند ، چه کرده است ؟ ( این جا )
« غفار جلالی » از معلمان این استان در نامه ای به صدای معلم چنین می نویسد : ( این جا )
« آقای دکتر فرهاد اسماعیلی از بدو مسئولیت هیچ ارتباطی با فعالان صنفی فارس نداشتید و بدون هیچ واهمه ای از قضاوت وجدان ها، منتقدین را توسط معاون مالی و کارشناسان حقوقی اداره تحت امرتان به دادگاه کشاندید.
اما به یاری حضرت حق تیرتان به سنگ خورد و ناکام شدید.
این واپسین روزهای آخر مسئولیت بد نیست احوالی از فعالان صنفی بپرسید .
محمدعلی زحمت کش در شیراز به تازگی از زندان آزاد شده است. مهدی فتحی در پاسارگاد به زندان محکوم شده است . اصغر امیرزادگان دیروز بازداشت اداره اطلاعات و امروز در راهروهای دادگاه فیروزآباد به سر میبرد. دیگران نیز با تماسهای خصوصی تهدید می شوند.
آیا کارشناسان حقوقی تان فقط مخصوص تهدید منتقدین هستند ؟ (با پنج وکیل به دادگاه لشکرکشی می کنید تا از غفار جلالی و محمدتقی سبزواری به علت انتقاد از مسائل مالی شکایت کنید ) یا میشود از آنها برای دفاع از فعالان صنفی هم لشکر کشی نمود؟ »
آقای اسماعیلی از کدام کرامت و رضایت شغلی معلمان سخن می گوید ؟
جایگاه پاسخ گوئی و مسئولیت پذیری در برابر رسانه ها در کدام بخش از اداره کل آموزش و پرورش استان فارس تعریف و تبیین شده است ؟
آقای مدیر کل چند نشست با رسانه ها داشته است و آیا خبرنگاران در نشست های شورای آموزش و پرورش استان دعوت می شوند ؟
پایان گزارش/
از بهمن ماه ۱۳۹۹ که دوره مهارت آموزی مشمولین تبصره ۱۰ ماده ۱۷ در دانشگاه فرهنگیان شروع شده است، جدای از مشکلات اساسی و زیرساختی نسبت به ثبت نام و انتخاب واحد تا تشکیل و زمان برگزاری کلاس ها، مسائلی به چشم می خورد که هرچند برای دانشجو معلمان از زمان تاسیس این دانشگاه تا به امروز امری بدیهی و طبیعی به نظر می رسد و در گفت و گو ها آن را جزئی از شرایط دوران تحصیل خود بیان کرده ، به آن می خندند، لیکن از منظر آموزشی بسیار مهم است. این که جزوات و منابع معرفی شده ی چارت درسی در حاشیه و بخش صوری آموزش قرار گرفته و در خارج از کلاسِ درس ، بُعد دیگری از حضور مافیا را شکل داده باشند و این تعداد با هویت های حقیقی و حقوقی به راحتی وارد فضای دانشگاه شده و از موقعیت سوء استفاده کنند، نیاز به بررسی دارد.
در این باره کمی باریک تر شویم ؛
می بینیم که از سنوات گذشته میزان آلودگی فضای مدرسه و حضور گسترده کتب کمک آموزشی و کلاس های فوق برنامه ، تا چه حد رشد داشته و تزریق آلایندگی توسط حامیان مافیا ،چگونه جامعه تحت تعلیم را به عقب رانده است.
درباب جزوات و منابع معرفی شده به مهارت آموزان هم همین روند پیش رو ست. روی سایت ftp یک سری جزوه و فیلم است. در کلاسهای رفع اشکال از جزوات دیگری رونمایی می شود و در گروه های خودمانی مهارت آموزان نیز جزواتی تحت عنوان تسهیل گر خودنمایی می کنند.
آنچه قابل توجه قرار می گیرد این است که برخی اساتید جزواتی که در خارج از درگاه سایت دانشگاه به مهارت آموزان معرفی می شود را مورد تایید خود قرار داده و مستقیم و غیر مستقیم نسبت به تبلیغ آنها کمک می کنند. هرچند هیچ کدام از این جزوه محوری ها حول منبعی به نام کتاب نمی چرخد، اما مهارت آموزان به دلیل آنکه چشم و گردن هایشان توان دیدن و خواندن فیلم ها و جزوات موجود در سایت را ندارد، اقدام به تهیه ی دستاوردهای منفعت طلبانه سودجویان کرده و برای دریافت آن حاضرند هزینه های گزاف نیز بپردازند.
برای دانشگاهی که مرکز تربیت معلم است و می باید در رفع مشکلات سیستم آموزشی تلاش کند این مسئله فاجعه محسوب می شود. اگر به این مشکل ریشه ای نگاه کنیم، همین مهارت آموزان و قبولی های آزمون ماده ۲۸ که برای استخدام خود در آموزش و پرورش متوسل به جزوات غیر منسجم و گرفتن پشتیبان برای آزمون ها می گردند، مسلماً در کلاس درس نیز الگوی نامناسبی برای ارجاع دانش آموزان به یادگیری مواد آموزشی غیر استاندارد در آموزشگاه ها و موسسات غیر دولتی و همین طور استفاده از تالیفات افراد حقیقی و حقوقی غیر حرفه ای در زمینه ی آموزش و در نتیجه تضعیف کتب درسی خواهند بود و مسئولین دانشگاه فرهنگیان در شگل گیری این اتفاق نقش کلیدی دارند.
متاسفانه مهارت آموزان تمام هم و غمشان قبولی در پودمان ها و گرفتن حکم پیمانی است و این تلنگرها را نوعی مزاحمت در پیشبرد اهداف خود میدانند. هر چند برای شیرین نمودن خود در چشم مربیان، در دوره های آموزشی، زیاد از روشهای جذب دانش آموزان پرسشگر و مطالبهگر به کلاس درس برای اساتید توضیح میدهند ولی حتی توان شنیدن و انتقاد و پرسشگری را از دوستان و همکاران، در قبال عمل اشتباه خویش ندارند و با سرکوب و طرد منتقدان خود، روند خطا را مستحکم تر می کنند.
باید گفت که این خانه از پای بست ویران است ؛ اگر مجلس شورای اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیته تدوین آیین نامه در وزارت آموزش و پرورش به برگزاری آزمون قبل از ورود به آموزش و پرورش برای تمام گروه های مشمول اتفاق نظر داشتند، راه را پیچیده تر و خطرناک تر نمی کردند و این معضل را به وجود نمی آوردند. قطعا در ضربه زدن به سیستم آموزش و پرورش بی تقصیر نیستند و این را در آینده عده ای به قضاوت خواهند نشست.
آنچه مهم است و به خوبی قابل لمس بوده، رانت و نفوذ افرادی ست که به طرق مختلف و حتی بدون مجوز ، وارد عرصه شده و به اسم کمک به مهارت آموزان برای قبولی در پودمان ها، اقدام به تهیه جزوه و نمونه سوالات مختلف با آب و رنگ جذاب نموده و در نتیجه آنان را از مسیر صحیح دانش افزایی و مطالعه دور میکنند.
البته مهارت آموزان این افراد را دوست دارند. از دور زدن قانون همگان راضی اند. توجیهشان هم این است که ما سال ها رنج دیده ایم و حقمان نیست که در این دوره شرکت کنیم.
اینکه زبان عده ای دراز باشد که اجبار نیست. عقل داری می توانی استفاده کنی یا نه، ساده ترین جوابی ست که بدون تامل در عمق فاجعه و فراکنی می توان بیان کرد.
سوال اینجاست که اگر این جزوات مورد تایید اساتید و دانشگاه می باشد ،چرا در سایت دانشگاه به جای جزوات معرفی شده از سوی سازمان مرکزی بارگذاری نمی گردد تا همه با خیال آسوده از آن استفاده کنند؟
آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده اند که این موسسات همکار، مجوز دارند یا خیر؟ کاربری دقیق آنها چیست؟ جالب است که پیش چشمشان هم چاپ و نشر می شود و خود را بی اطلاع می دانند!
چگونه است که برخی از مسئولان دانشگاه می گویند به ما مربوط نمی شود دانشجویان یا مهارت آموزان این جزوات را از کجا تهیه می کنند اما به جزئیترین مسائل شخصی دانشجویان از پیراهن آستین کوتاه ، کفش و مدل مویشان کار دارند و به خاطر همین مسائل ساده ( طبق گفته های دانشجویان) به کرات به حراست و هسته گزینش کشانده می شوند؟
عدم توجه و پیگیری ویژه مسئولین دانشگاه فرهنگیان نسبت به معضل و مشکلات ریشه ای در یادگیری آموزش و ارائه منابع موثق و مشخص به دانشجویان اهمیت تعلیم و تربیت را زیر سوال برده و بی اعتنایی آنان به ورود مافیا به هر شکل در سیستم آموزش ، مستوجب اضمحلال بنیه ی آموزشی و فرهنگی آموزش و پرورش می شود.
باید گفت که تاکنون کسی در این باره پاسخگو نبوده است و این خود صحه بر گفتههای دانشجویان می باشد.
شایان ذکر است برخی از این سودجویان با توجه به شناختی که از مهارت آموزان معرفی شده به دانشگاه از آزمون داخلی ۲۰ تیر ماه ۱۳۹۸ دارند ، با آگاهی از آسیبی که به این گروه تحمیل کرده اند، فعالیتشان را گسترش داده و منافع خود را دنبال می کنند.
عقل سلیم به نیتشان شک می کند .
مگر می شود گروهی با داشتن مجوز فعالیت، ساعت ها همراه با تیمی از دکتر مهندسان برای نوشتن و خلاصه نویسی فیلم ها و جزوات موجود در سایت دانشگاه به جای مهارت آموزان وقت بگذارد و حاصل آن را فی سبیل الله در اختیار آنان قرار دهد؟
آیا در این وضعیت بحران اقتصادی کشور، چنین چیزی از نظر منطقی قابل پذیرش است؟
چرا با وجود اطلاع دانشگاه فرهنگیان از این موضوع ،اقدامی صورت نگرفته و در مقابل این مسئله سکوت اختیار کردهاند؟
به چه دلیل مسئولین دانشگاه فرهنگیان از جایگاه این دانشگاه نسبت به تربیت معلمانی که قرار است حداقل سی سال الگوی فرزندان این کشور در جلوگیری از رانت خواری، تخلف و فساد باشند تا این قدر بی تفاوت و بی خبر است ؟ نکند از حفظ ساحت های سند بنیادین خسته شده اید و بار مسئولیت بر دوشتان سنگینی کرده است و از پا افتاده اید؟
چرا در برگزاری دوره ها، سازمان مرکزی ، کتاب های مرتبط و تایید شده در وزارت علوم را به عنوان منبع در سایت قرار نداد تا سوء استفاده را به حداقل برساند؟ مگر مطالعه کتاب و داشتن منبعی مناسب برای سالیان متوالی و ارجاع مکرر معلمان برای یادآوری نکات آموخته شده به همان منبع، چه ضرری دارد که باید جزوه و فیلم های متعدد روزنه را برای سودجویان مهیا سازد؟
تشت رسوایی این قبیل اتفاقات باید چه موقع بریزد، تا مسئولین حساب کار دست شان بیاید ؟
لطمه شدیدی که به دانش آموزان کنکوری وارد شده است برای نگاه عاقلانه به این موضوع کافی نیست؟
یقینا خوب می دانید که مجازی شدن آموزش و برگزاری آزمون ها به صورت آنلاین، فضا را برای سودجویان بیش از پیش مهیا ساخته است و با اعمال نفوذ خود می توانند اهداف پشت پرده را دنبال کرده ، سیستم آموزشی و به روند تعلیم و تربیت آسیب بزنند. از این ماجرا چقدر شادمانید؟
مصاحبه کردن و پاسخگویی به خبرنگاران را هم خطری برای موقعیت خویش می دانید و همواره در حال فرارید! احساس مسئولیت و تعهد شما را کجا باید دید؟
جزوه محوری ؛ آسیب اجتماعی بزرگی ست که حداقل طی دو دهه اخیر گریبانگیر آموزش و پرورش و دانشگاه ها شده است. متاسفانه افرادی که تحت عنوان راهبران سنجش و کارشناسان حوزه آموزش و پرورش فعالیت میکنند در مورد این قبیل خرید و فروش سوالات و جزوات در دانشگاه ها و بالاخص دانشگاه فرهنگیان نقدی به میان نمی آورند. این سکوت دردناک است.
اگر خوب دقت کنیم مافیای کنکور را همان کسانی پرورش دادند که در مقابل جزوه محوری ها در دانشگاهها و مدارس و همین طور موازیکاری های بیهوده در مقابل تدریس معلم در مدرسه سکوت کردند. نمی توان چشم پوشی کرد. کودکان و نوجوانان را در دام انداختید و در آینده خواهی نخواهی باید پاسخگو باشید. چگونه است که برخی از مسئولان دانشگاه می گویند به ما مربوط نمی شود دانشجویان یا مهارت آموزان این جزوات را از کجا تهیه می کنند اما به جزئیترین مسائل شخصی دانشجویان از پیراهن کوتاه آستین، کفش و مدل مویشان کار دارند و به خاطر همین مسائل ساده ( طبق گفته های دانشجویان) به کرات به حراست و هسته گزینش کشانده می شوند؟
جمعی از مهارت آموزانی که با این اوصاف معلمان آینده خواهند بود، در مقابل تفکر و نگاه عاقلانه و موضع همکاران منتقد به این معضل، آنان را متهم حاشیهسازی میکنند، در حالی که خوب می دانند علیرغم مشمول شدن در یک ماده قانونی ، برای رسیدن به مهمترین شغل اجتماعی و فرهنگی جامعه تاکنون از روش های کاملاً ناصوابی بهره برده اند.
باید توجه داشت که محتوای کتاب و منابع آموزشی جوراب و زیرپوش نیست که شخصی بدون قانون و مجوز ، صرفا با رابطه ،تولید نموده و در مترو و اتوبوس به فروش برساند. بلکه باید با نگاهی تخصصی در سازمان پژوهش و برنامه ریزی کتب درسی تالیف و تدوین شده و به تایید مراجع ذی صلاح برسد.
امید است دستگاه های بازرسی و نظارتی، چنانچه دلسوز آموزش و پرورش هستند، در چشم انداز خود، مسئولیت نظارت بر موسسات غیرقانونی و بدون مجوز را در دستور کار قرار داده و بررسی بر روی موسسات مجاز را نیز، صرفا بر اساس اهداف اساسنامه و کاربری تعیین شده ، بیش از گذشته کنترل نمایند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
آن چه در زیر می آید ، مقاله ای از برتراند آرتور ویلیام راسل، فیلسوف ، ریاضیدان، مورخ، جامعهشناس، نویسنده، فعال سیاسی و برنده جایزه ادبی نوبل و فعال صلحطلب بریتانیایی با عنوان " معلم کیست و وظیفه او چیست " است که توسط دکتر محمدوحید دستگردی در نامه ی ماهانه ادبی ، تاریخی ، علمی و اجتماعی « ارمغان » در تیر ماه 1352 شماره چهارم منتشر گردیده است .
در اینکه قانون، ضامن سلامت و بقای جامعه است شکی نیست. و در اینکه اجرای دقیق و موبهموی قوانین نقش مهمی در حفظ منافع عمومی و استیفای حقوق خصوصی افراد دارد نیز حرفی نیست. اما باید توجه داشت که بسیاری از قوانین معمولاً در فضایی تئوریزه شده و اغلب در پی بروز نقص و نارسایی و بحران و تحت تأثیر شرایط اضطراری و جوّ روانی ناشی از حوادث و اتفاقات و مشکلات و بحرانها و یا در فضایی آرمانی و مملوّ از ایدهآلهای ذهنی و گاهی هم فرسنگها دور از واقعیتهای عینی، در قالب واژهها و اصطلاحات و عبارات کلیشهایِ سفت و سخت و جدی و انعطافناپذیر منعقد میگردند و علیرغم محکم و متقن و منطقی بودنشان، گاهاً نمیتوانند مفیدِ مطلق باشند. چه بسا بعضی مواقع، توقف بر سر برخی واژهها و اصطلاحات و عبارات حقوقی مندرج در متن قانون و اصرار بر اجرای موبهموی آنها نه تنها منتج به خیر و فایده نمیشود بلکه ممکن است به خسارت و شرارت و خشونت نیز ختم گردد.
اینجا یکی از راههای پیشگیری از منتهی شدن قوانین و مقررات حقوقی به خسارت و شرارت و خشونت، توجه به باید و نبایدهای اخلاقیِ انسان دوستانه و وضع تبصرههای اخلاقی تعدیل کننده و دلسوزانه متناسب با شرایط تاریخی و جغرافیاییست. در واقع، آنچه یک قانون محکم و متقن و منطقی را مضرّ و منحط میکند، گره زدن آن به کلمات و اصطلاحات و عباراتِ کلیشهای و باورهای دگم و جزمی و خشک و مقدس و نامنعطفِ متکی به آن عبارات است. اما همواره در هر عرصهای راههایی برای نجات از دام جزمیّت و خشکاندیشی وجود دارد؛ راههایی که در پرتو اندیشههای سیال و اذهانِ رها از زنجیرِ واژهها و ترکیبات و عبارات ساخته میشوند و با استعانت از خرَد جمعی و نگاههای واقعبین، صاف و هموار میگردند. چنین راههایی هم به خروج از بنبستها و حفظ شأن و اعتبار و آبروی قانون و اعتلای آن میانجامند و هم منافع معقولِ افراد و جامعه را تأمین میکنند. مهم است بدانیم که برای نیل به چنین دستاورد درخشانی اصلاً لازم نیست دیواری فرو بریزد و ساختاری درهم بشکند فقط کافیست مجریان قوانین، جهانبینی خود را کمی فراتر از حصار قالبها و کلیشهها گسترش دهند.
مثلاً جایی که زمین لغزیده و جاده را مسدود کرده است، عبور و مرور از روی خط ممتد و حتی حرکت در مسیر مخالف، مجاز شمرده میشود. در چنین شرایط خاصی، این عقل سلیم و اندیشهی سیال و نگاه واقعبینانه و تبصرهی اخلاقی خیرخواهانه است که قانون منع عبور از خط ممتد را استثنائاً نادیده میگیرد تا بحرانی دیگر بر بحران موجود افزوده نشود. حال تصور کنیم که مأمور پلیسِ حاضر در محل، به هیچوجه از اجرای قانون و مقررات مندرج در کتاب آییننامهی راهنمایی و رانندگی کوتاه نیاید و در چنین شرایط بغرنجی عبور از خط ممتد را نقض قانون قلمداد کند ، در آن حالت هر چند آن پلیسِ قانونمند بر اجرای دقیق قانون پافشاری کرده، اما با آن قانونمندی نابه جای خود، هرج و مرج بزرگتری درست کرده و عسر و حرَج بیشتری را برای عابران پدید آورده است.
توقیف یک خودرو در یک کورهراهِ بیعبور که رانندهی آن تند میراند تا بدون فوت وقت، داروی حیات بخشی را به بیماری در دهکورهای برساند نیز یکی از موارد اسراف در مصرف قانون و استفادهی خرابکارانه از قانون است. جرم انگاری سرعت زیادِ آن راننده در آن کورهراهِ بیعبور و در آن شرایط اضطراری و مبادرت به توقیف اتومبیل وی با برچسبِ سرعت غیرمجاز بدون توجه به نقش نجاتبخش او در آن رویداد، در واقع نوعی زیادهروی در اعمال قانون و تشدید بحران و تهدید جان بیمار است نه چیز دیگر.
لذا گاهی به کارگیری اندیشهی سیال و افزودن تبصرههای اخلاقی در ذیل مواد قانونی و محاسبهی سود و زیان ناشی از اجرای موبهموی دستورات مندرج در متن قوانین و انعطاف در اعمال مقررات متناسب با ویژگیهای جغرافیایی و شرایط زمانی و مکانی، به اندازهی خود قوانین و مقررات، در حفظ منافع عمومی و خصوصی افراد و تأمین خیر و صلاح و آسایش و آرامش و امنیت جامعه اهمیت پیدا میکند. به عبارت دیگر، توجه به زمینه و زمان و مکان رویدادها و امعان نظر در اعمال قوانین و تخفیف و انعطاف در اجرای فرامین، نه تنها نقص و کاستی به همراه نخواهد داشت، بلکه موجب تکوین و تکمیل قوانین و مقررات و زیبایی خروجی آنها نیز خواهد شد. و باز به عبارتی دیگر، توجه به تاریخ و جغرافیای رخدادها و دیدن بایدها و نبایدهای اخلاقی در کنار قرائت حقوقی از قوانین، نه تنها نقض قانون و فرامین قانونی و رفتار فراقانونی نیست، بلکه رفتاری هوشمندانه و انساندوستانه برای رفع محدودیتهای قانون و افزایش محبوبیت فرمانهای قانونی و ترفیع جایگاه قانون است.
سرگذشت شهرک کوثر فرهنگیان پاکدشت نمود بارزی از حاکمیّت دگماتیسم قانون، و مالکان زمین در این شهرک، مصداقهای روشنی از قربانیان مدیریت لَخت و ایستا و جزماندیش و مطلقگرا و درمانده در کشور است.
این شهرک، مشتمل بر ۱۰۵۹ قطعه زمین مسکونی است که در زمینی به وسعت ۵۸ هکتار در ضلع شمالی شهر پاکدشت جانمایی شده و به طور یکپارچه به محدودهی قانونی شهر متصل است و کاملاً در حریم شهر واقع شده است. لذا ایجاد خدمات زیربنایی از قبیل آب و برق و گاز و مخابرات و... هیچ هزینهی اضافی ناشی از مسافت نداشته و از این نظر نیز یکی از مناسبترین نقاط شهرستان برای تولید مسکن و کاهش فشار کمبود مسکن است.
این شهرک، در صورت مدیریت صحیح مسئولین محلی و استانی، میتوانست در طی ۲۰ سال گذشته بالغ بر ۳۰۰۰ خانواده و بیش از ده هزار نفر را در خود جای دهد و بخشی از فشار بار جمعیت رو به افزایش شهر پاکدشت -که پذیرای سرریز جمعیت پایتخت و خیل عظیم خانوادههای جویای کار از اقصی نقاط کشور است- را بر دوش بکشد. اما متأسفانه در این دو دهه، صدور جواز ساخت به طور پیوسته به دلایل نامعلوم به امروز و فردا موکول شده و مالکان زمین در این شهرک را از ابتداییترین حق خود که همانا ساختن سرپناه بر روی ملک قانونی خود است، محروم کرده است.
ناگفته پیداست که گردش ۲۰ ساله و بیحاصلِ مکاتبات اداری با تکرارِ اصطلاحات و عبارات کلیشهای مندرج در متن قانون، علاوه بر اینکه سرمایهی ناچیز فرهنگیان در این شهرک را معطل و راکد نگه داشته، بلکه عمری به درازای دو دهه را از این عزیزان ستانده و فرصت صاحبخانه شدن و زندگی در چاردیواریِ خویشتن را نیز سوزانده است. این است که، صبر و بردباری و امیدواری و گلهگذاری ۲۰ سالهیشان، اینک به اعتراض و خشم و نفرت و عصبانیت تبدیل شده که هر آن ممکن است به شکل بحرانی بزرگ تجلی نماید.برای نیل به چنین دستاورد درخشانی اصلاً لازم نیست دیواری فرو بریزد و ساختاری درهم بشکند فقط کافیست مجریان قوانین، جهانبینی خود را کمی فراتر از حصار قالبها و کلیشهها گسترش دهند.
شایان ذکر است که مسئولین محلی تاکنون در مورد موانع صدور جواز ساخت، هیچ پاسخ شفاف و روشنی به مالکان زمین در این شهرک ندادهاند و حاضر به شفافسازی در این خصوص نشدهاند. اما خبرهای نه چندان موثقی، حاکی از این است که حدود پنج هکتار از اراضی ۵۸ هکتاری شهرک در نوار شمالی آن طبق قانون منع خرید و فروش اراضی کشاورزی بعد از سال ۸۱، مشکل الحاق داشته و همین موضوع، کل پروژه را تحت تأثیر قرار داده است. اما کسانی که از نزدیک ارتباط فیزیکی و واقعی و ارگانیک با این محیط دارند، معتقدند که این قانون در مورد این نقطه از شهر پاکدشت نمیتواند موضوعیت داشته باشد؛ چرا که زمین مزبور اولاً سالها قبل از تفکیک و واگذاری، خشک و بایر و لمیزرع بوده و ثانیاً به طور یکپارچه در حریم شهر و متصل به محدودهی قانونی آن واقع شده است. پس؛ آنچه موجب طرح این مسئله و معطلی ۲۰ سالهی این پروژه شده، قرائت خشکِ حقوقی از قانون مزبور و جای خالی تحلیل واقعبینانه و تصمیم خیرخواهانه و نگاه اخلاقی سهلگیرانه و دلسوزانه است. به عبارت دیگر، ظاهراً برخی از مسئولان در ادارات و سازمانها، با توقف بر سر واژهها و عبارات و اصطلاحات آرمانی و ذهنی مندرج در متن قانون، با الحاق قسمت ناچیزی از پهنهی ۵۸ هکتاری این پروژه -که به سختی به پنج هکتار میرسد- مخالفت کرده و با همین نگاه یک بعدی و جامد و نامنعطف خود سالهاست که مانع صدور مجوز ساخت و عامل توقف کل پروژه و باعث بلاتکلیفی و سرگردانی بیش از ۱۰۰۰ خانواده شدهاند!
بنا بر آنچه گفته شد، نظر مسئولین محترم را به نکات زیر جلب مینماید:
۱) زمین ۵۸ هکتاری شهرک کوثر فرهنگیان پاکدشت اولاً به طور یکپارچه به محدودهی قانونی شهر متصل است و در حریم شهر واقع شده است. ثانیاً سالها قبل از تفکیک و واگذاری به اعضای تعاونی به دلیل فقدان آب، خشک و لمیزرع بوده است. پس؛ حقیقتاً به غیر از کاربری مسکونی، کاربری دیگری برایش قابل تصور نبوده و نیست.
۲) با توجه به موقعیت مکانی و ویژگیهای جغرافیایی این شهرک، نه با استمرار بلاتکلیفی و آوارگی مالکان، سودی عاید مملکت خواهد شد و نه با رفع موانع موجود و صدور جواز ساخت، حقی از دولت و ملت ضایع خواهد شد. بلکه تداوم وضع موجود فقط و فقط عمر و سرمایهی مالکان زمین در این شهرک را که جزو شهروندان فاقد مسکن هستند، تباه خواهد کرد.
۳) انتظار میرود مسئولین محترم با توجه به ضرر و زیانی که مالکان زمین در این شهرک در این انتظار ۲۰ ساله متحمل شدهاند، یک "تبصرهی اخلاقیِ انسان دوستانه" زیر قانون موجود اضافه نمایند و از جزمگرایی و قرائت خشک حقوقی قانون بپرهیزند و با جواب منفی خود، مشکلی بر مشکلات عدیدهی این قشر زحمتکش در این سالهای سخت اقتصادی نیفزایند.
۴) با توجه به آخرین بررسیها، ۸۹ درصد فقرای جامعه، شاغل یا بازنشسته هستند. یعنی حقوق و مستمری این عزیزان برای گذران زندگیشان کافی نیست. پر واضح است که اغلب مالکان زمین در پروژهی کوثر فرهنگیان، یا فرهنگیِ شاغل هستند و یا فرهنگیِ بازنشسته. لذا از دولتمردان انتظار میرود ملک این عزیزان را، بیش از این توقیف نکنند و اوضاع زندگیشان را در این بحرانهای متعدد کرونایی و خشکسالی و تورم و گرانی، بحرانیتر نکنند.
۵) مسئولین محترم استانی که با صدور جواز ساخت برای این زمینها مخالفاند، احتمالاً هیچ ارتباط فیزیکی و واقعی با این محیط نداشته و شرایط مکانی و موقعیت جغرافیایی اینجا را از نزدیک ندیدهاند و قضاوت و تصمیمشان صرفاً بر مبنای مشاهدات روی نقشه است. لذا لازم است قدم رنجه فرمایند و بر سر این زمینها و در جمع مالکان حضور یابند و واقعیت را به چشم خود ببینند تا شاید با نگاه واقعبینانه و کریمانهی خود به نابسامانی ۲۰ سالهی ۱۰۵۹ خانواده پایان دهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید