صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

پس از یک وقفه تقریبا 3 ماهه از آخرین برگزاری نشست رسانه ای و تغییر معاون رسانه ای مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش سرانجام " یخ " تعطیلی نشست مسئولان وزارت آموزش و پرورش با خبرنگاران شکست و علی اللهیار ترکمن به عنوان " قائم مقام وزیر در ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم " به پاسخ گویی در برابر خبرنگاران پرداخت .

اللهیار ترکمن گفت :

«یک احساس تبعیضی در میان معلمان نهادینه شده و وجود دارد اما وقتی روند را بررسی و مطالعه می کنیم می بینیم که این روند یک روند رو به جلویی است که ما بتوانیم در درجه اول شرایط و بستر را مهیا کنیم برای رسیدن به یک هدف غایی که به حل این مسائل کمک کند .

اما من قبلا هم عرض کردم ، من آن هدف غایی را تدوین " قانون خاص " برای شرایط معلمی در نظام تعلیم و تربیت می دانم گرچه خیلی موافق نیستم که باید سازمان نظام معلمی شکل بگیرد چون در این زمینه تاثیرگذار هم نیستم . من به عنوان یک کارشناس نظر خودم را عرض می کنم .

آن قدر که یک قانون خاص که بتواند شرایط کار معلمی را در نظام تعلیم و تربیت تعیین کند و زمینه ساز رفع  آن تبعیض ها و جبران خدمت مناسبی از زحمات فرهنگیان باشد و شرایط کاری آنان را به حد استاندارد تعریف کند آن خیلی اثرگذارتر از سایر روش هایی است که باید برویم و برای آن تلاش کنیم ... »

مدیر صدای معلم پرسش های زیر را در این نشست رسانه ای مطرح کرد :

« -مکانیسم و نحوه پذیرش معلمان از مرحله " ورود " تا صحنه خروج در آموزش و پرورش ایران شفاف و برنامه ریزی شده نیست . چرا ؟

"نارضایتی " همیشه از مرحله پذیرش تا بازنشستگی در میان معلمان وجود داشته است  و تبدیل به یک فرهنگ سازمانی شده است.

معلمان جدید الااستخدام – ماده 28 و اخیرا معلمان دانشسرایی و...

به نظر می رسد در همه این گروه ها احساس اجحاف و مورد ظلم واقع شدن ، تنفر از تبعیض نهادینه شده و دلزدگی از سیستم مشترک است .

بیش از 4 دهه است که برای معلمان و مقام آنان بزرگداشت برگزار می شود .

آیا تغییری در جایگاه معلمان در جامعه حاصل شده است ؟

2-شما در نشست دبیران و مسئولان دبیرخانه‌های ستادهای استانی بزرگداشت مقام معلم در باشگاه فرهنگیان شهر تهران در بهمن 1398 گفتید :

« باید تلاش کنیم برای بزرگداشت مقام معلم، چارچوب اصلاح شده و ارتقاء یافته در سال ٩٩ داشته باشیم و زمینه حضور و نفوذ معلمان را در حل مسأله افزایش دهیم و با ارتقای حوزه نفوذ معلمان در تحلیل مسائل و تصمیم‌گیری‌ها به گرامیداشت مقام معلم توجه شود . »

میزان حضور و نفوذ معلمان در سطوح تصمیم گیری نظام آموزشی چقدر است ؟

اصولا در همین ستاد مرکزی بزرگداشت مقام معلم که قرار بوده است دائمی باشد چند معلم حضور دارند ؟

آیا تاکنون پژوهشی انجام شده است که نشان دهد برگزاری این گونه مراسم هر ساله چه تاثیری در رضایت شغلی معلمان و افزایش کیفیت آموزشی ناشی از الگوگیری داشته است ؟

برون داد و یا نتیجه این گونه بزرگداشت ها برای نظام جمهوری اسلامی ایران با توجه به بحث همیشگی و کهنه تعویق و تعطیل مطالبات معلمان و نارضایتی روز افزون آنان چه بوده است  ؟

اگر قرار بر احیای جایگاه واقعی معلمان فارغ از شعار و نمایش است ، چرا وزارت آموزش و پرورش همسنگ رتبه بندی معلمان برای تشکیل سازمان نظام معلمی با رویکرد مستقل شفاف و جدی عمل نمی کند ؟ »

آن چه در زیر می آید ، پاسخ معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش به این پرسش هاست .

منتشرشده در گفت و شنود
سه شنبه, 14 ارديبهشت 1400 09:00

کدام معلم ؟

معلم واقعی کیست

هر انسانی برای رشد و تعالی فکری و فرهنگی در هر سن و جایگاهی نیاز به معلم و راهنما دارد و به همین دلیل است که معلم جایگاه رفیعی داشته و بار معنایی و احترام عمیقی را می طلبد. اما تکریم جایگاه معلم به این معنا نیست که هر فردی که در طول تحصیل انسان در جایگاه "معلم" و "استاد" حاضر شده لایق این تکریم باشد و یا به عنوان معلم محترم و گرامی داشته شود.

اغلب به تجربه دیده ایم که بسیاری از افرادی که در جایگاه معلم و استاد قرار گرفته اند، اندک احترام و شانیتی برای خود و شاگردان و دانشجویان قائل نبوده اند و به جای نوع دوستی و مهر و عطوفت و انسانیت، بذر کوته بینی و خشونت و خشم و پرخاشگری و دگماتیسم و غیرستیزی و جزم اندیشی و خرافات و جهل را در ذهن دانش آموزان و دانشجویان خود کاشته اند.

معلم واقعی کسی است که هنری جز اتلاف وقت دانشجویان و شیوه ای جز تهدید و توهین و خشونت با شیوه های مختلف داشته باشد. معلم واقعی کسی است که هیچ سخن غیرعقلانی و اندیشیده نشده و ناشی از تعصب و اوهام و جزمیات بر زبان نیاورد.

معلم واقعی کسی است که در کنار علوم مختلف، مهر و عشق و دوستی و محبت را به دانش اموزان بیاموزد.

معلم واقعی کسی است که عیب های شاگردان را نادیده گرفته و حسن های آن را برجسته نماید.

بی شک آن معلم دینی که برای ترساندن کودکان از جهنم و عقوبت الهی، به شب اول قبری که مار و عقرب از سر و صورت ادم بالا می رود اشاره می کند، اندک درکی از دین و معنویت و نیاز انسان به زیست معنوی ندارد [هنوز کابوس های کودکی شب اول قبر پس از سخنان برخی معلمان دینی و پرورشی را به خاطر دارم] . باید به خاطر داشت که هر کسی به صرف حضور سر کلاس مدرسه و دانشگاه "استاد و معلم" نمی شود و معلمی معنا و مفهومی بسیار عمیق و بزرگ را در خود دارد.

بی شک معلم علومی که به بهانه آموزش نحوه کار اجزاء داخلی بدن حیوانی مانند قورباغه را زنده زنده در کلاس زجرکش می کند، درکی از علم و نیاز انسان به علم ندارد.

بی شک ناظم و مدیری که سر صف بدون هیچ سواد و آگاهی سیاسی و روابط بین الملل از سیاست خارجی یمن و امریکا گرفته تا کوبا و نزوئلا را تحلیل می کند و مدام از فرهنگ و اقتصاد و پاکیزگی و تقوا و دین سخن می گوید اما در همان حین به دانش آموزی که با بغل دستیش پچ پچی کرده چند فحش رکیک و (گوساله و احمق و..)روانه می کند، چیزی جز وراجی بی سروته چیزی برای ارائه کردن ندارد.

بی شک معلم پرورشی که کل کلاس خود را با سخنرانی های پر از نفرت افراد غرق در اوهام پر می کند چیزی از پرورش و رشد فکری و معنوی انسانها نمی داند.

بی شک معلم و استادی که عقده های سرخورده و بیسوادی خود را با تهدید به کم کردن نمره و مردود کردن دانشجو تهدید می کند چیزی از معلمی و فرهنگ نمی داند.

باید به خاطر داشت که هر کسی به صرف حضور سر کلاس مدرسه و دانشگاه "استاد و معلم" نمی شود و معلمی معنا و مفهومی بسیار عمیق و بزرگ را در خود دارد.

کانال خرمگس


معلم واقعی کیست

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

پرسش صدای معلم از شورای نگهبان و مجلس در مورد طرح امین

نمایندگان خانه ملت، ماده واحده طرح اصلاح قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمین حق‌التدریس و آموزش‌یاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش را با ۱۸۰ رأی موافق، ۲۵ رأی مخالف و ۷ رأی ممتنع از مجموع ۲۳۵ نماینده حاضر در جلسه را به تصویب رساندند که براساس آن؛ یک تبصره به بند (۲) ماده الحاقی قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمین حق التدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش الحاق می شود.

جبار کوچکی نژاد در توضیح پیشنهاد خود، تصریح کرد: امروز شاهد هستیم که تعداد زیادی از افراد سال های زیادی است که در مدارس تحت عنوان مدرس قرآن، پرورشی و امور فرهنگی در حال فعالیت هستند، اما هیچ امتیازی به آنها تعلق نگرفته است‌.

وی در ادامه اظهار کرد: بر اساس این پیشنهاد این افراد نیز می توانند به همراه آموزشیاران نهضتی در آزمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت کنند و در صورت کسب حد نصاب نمره و احراز شرایط به استخدام آموزش و پرورش درخواهند آمد.

ماده‌ واحده- یک تبصره به شرح زیر به بند (۲) ماده الحاقی قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمین حق التدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش مصوب 13 / 6 / 1397  الحاق می شود:

تبصره– با توجه به شرایط خاص کرونایی در زمان مقرر شده جهت اخذ آزمون مربوطه در سال ۱۳۹۹، وزارت آموزش و پرورش مکلف است برای آن عده از آموزشیاران و آموزش دهندگان مستمر نهضت سوادآموزی و مدرسین طرح امین و معلمان قرآنی موضوع این بند که در آزمون داخلی وزارت آموزش و پرورش شرکت نکرده اند و یا قبول نشده اند، صرفاً برای یک بار آزمون داخلی را تجدید نماید.

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ دوازدهم بهمن ماه یکهزار و سیصد و نود و نه مجلس شورای اسلامی تصویب شد و در تاریخ 29 / 11 /1399 به تأیید شورای نگهبان رسید.
محمدباقر قالیباف- رییس مجلس شورای اسلامی
مصوب 12 / 11 / 1399
قانون الحاق یک تبصره به ماده الحاقی قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمین حق التدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش (مصوب 12 / 11/ 1399 )
نامه شماره 100184 / 69  مورخ 12 / 12  / 1399
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر حسن روحانی
رییس محترم جمهوری اسلامی ایران

قانون الحاق یک تبصره به ماده الحاقی قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمین حق التدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش 13 / 6 / 1397 که با عنوان طرح یک فوریتی اصلاح ماده الحاقی مصوب 13 / 6 / 1397 به قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمین حق التدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش مصوب 15 / 7 / 1388 و اصلاحات و الحاقات بعدی به مجلس شورای اسلامی تقدیم شده بود، با تصویب در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ 12 / 11 / 1399 و تأیید شورای نگهبان به پیوست ابلاغ می شود.
محمدباقر قالیباف- رییس مجلس شورای اسلامی

در پی تأیید شورای نگهبان از ماده واحده اخیر و لحاظ گروه جدیدی به مشمولین قانون استخدامی نیروهای حق التدریس، آموزش دهندگان و آموزشیاران نهضت سوادآموزی، رسانه ی « صدای معلم » نامه ای را در تاریخ 17 / 11 / 1399 به سه شماره واتساپی که شورای نگهبان در اختیار خبرنگار صدای معلم قرار داد ارسال نمود.

پرسش صدای معلم از شورای نگهبان و مجلس در مورد طرح امین

متن نامه بدین شرح است:

سخنگوی محترم شورای نگهبان
جناب آقای کدخدایی
با سلام و احترام

به استحضار می رساند پیرو نامه شماره 99 / 102 / 22100  به تاریخ 05 / 12 / 1399 آزمون داخلی مجدد آموزش دهندگان نهضت سواد آموزی ، برای حدود شش هزار نفر از قبول نشدگان در آزمون داخلی ۲۰ تیر ۱۳۹۹ ، فراهم شد.

سوالی که از سوی رسانه ی صدای معلم با توجه به اعتراضات نیروهای مدعی استخدام در آموزش و پرورش مطرح می شود این است که اضافه شدن طرح امین در این الحاقیه، به استناد کدام بند یا تبصره در ماده ۱۷ برای جذب حدود چهار هزار نفر از این مربیان به تصویب رسیده است؟

در ۲۸ آبان ۱۳۹۹ ملانوری، معاون مدیریت حوزه های علمیه کشور در گفت و گو با فرماندار کاشان به نقل از خبرگزاری ایرنا، عنوان نمود که این دسته از مبلغان از سوی حوزه ی علمیه بیمه می شوند و نیاز به استخدام ندارند و به صورت ساعتی در مدارس فعال خواهند شد.

حجت الاسلام اعرافی، یکی از فقهای شورای نگهبان نیز در این گفت و گو در باب تامین منابع مالی مورد نیاز اجرای طرح امین به ظرفیت های درون استانی و کمک خیران و اوقاف اشاره کرد .

آیا این حمایت در باب تأیید طرح امین به واسطه ی طرح الحاقی اخیر در شورای نگهبان می تواند موثر بوده باشد؟

چگونه و تحت چه شرایطی مجلس برای این افراد به این سرعت قانون استخدام در مهم ترین وزارتخانه کشور یعنی وزارت آموزش و پرورش را با پیشنهاد جبار کوچکی نژاد نماینده رشت تصویب نموده است؟

طرح الحاقی از پاییز ۱۳۹۹ در کمیسیون آموزش نسبت به قبول نشدگان آزمون داخلی نهضت سواد آموزی مورد چکش کاری قرار گرفته بود و جذب نیروهای طرح امین، با توجه به بحبوحه کمبود نیروی آموزش و پرورش در طی سال های پیش رو، توسط  کوچکی نژاد در صحن‌ علنی و تصویب این پیشنهاد - با وجود درخواست های مکرر نیروهای آموزش دهنده بعد ۹۲، خرید خدمات ۹۳ به بعد و مربیان مدارس غیر انتفاعی - در هاله ای از ابهام است.

این رسانه از شورای نگهبان خواهان شفاف سازی از چگونگی تایید این طرح در لفافه ی الحاقیه منظور می باشد.

پرسش صدای معلم از شورای نگهبان و مجلس در مورد طرح امین

در پی ارسال این نامه به طور مکرر با روابط عمومی شورای نگهبان هر هفته و بعضا دو بار در هفته تماس گرفته شد و هر بار توضیحات لازم برای افراد مختلف ارائه گردید.

قبل از ارسال نامه درخواست مصاحبه با سخنگوی شورای نگهبان از سوی خبرنگار صدای معلم مطرح شد که روابط عمومی به دلیل مشغله های فراوان سخنگوی شورای نگهبان از این رسانه خواست تا با سربرگ خود، خواسته و سؤال خود را مطرح نموده تا در اسرع وقت پاسخ دهند.

از زمان ارسال نامه تاکنون حدود سه ماه می گذرد و لیکن مسئول دفتر سخنگوی شورای نگهبان این دیرکرد را مشغله ی ایشان برای اصلاح قانون انتخابات مطرح نموده و تا بدین سان پاسخی ارائه نکرده اند و صبوری را توصیه می کنند.

پرسش آن است که چگونه برای تأیید این ماده واحده از زمان تصویب در صحن علنی مجلس تا تأیید شورای نگهبان 17روز زمان نیاز بوده ولی پاسخ گویی نسبت به چرایی تأیید آن باید سه ماه طول بکشد ؟

شایان ذکر است طبق آخرین صحبت های رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با نیروهای مشمول این ماده واحده در پخش زنده شبکه های اجتماعی ضمن رفع نگرانی برای نیروهای منظور و تعیین تکلیف آنان تا پایان خردادماه 1400 ، احتمال جایگزینی آزمون داخلی با مصاحبه را عنوان نمود.

پرسش صدای معلم از شورای نگهبان و مجلس در مورد طرح امین

پایان گزارش/


پرسش صدای معلم از شورای نگهبان و مجلس در مورد طرح امین

منتشرشده در گفت و شنود

الزامات حرفه معلمی و کنش آموزگاری

باید اِستاد و فرود آمد
بر آستان دری که کوبه ندارد!
"احمد شاملو"

 فرانتس کافکا، داستان کوتاهی با عنوان «جلو قانون» دارد که به‌فارسیِ «صادق هدایت» در دسترس است. پاسبانی پیشاپیش قانون، قد برافراشته و مردی می‌خواهد از درب آن بگذرد و وارد قانون شود. مرد که با ممانعت پاسبان مواجه می‌شود، می‌پرسد: آیا ممکن است که بعد داخل شود؟ پاسبان می‌گوید: «ممکن است، اما نه حالا.» و ادامه می‌دهد: «من آخرین پاسبان نیستم. جلوی هر اتاقی پاسبانی تواناتر از من وجود دارد.» پس مرد ترجیح می‌دهد که: «انتظار بکشد تا به او اجازه‌ی دخول بدهند.» سرسپردگی به این ساختار صلب که چون سایه‌ی هول، بر حال بچه‌ها ایستاده و فراسویی جز تاریکی را به آن‌ها نشان نمی‌دهد، انتخاب من نبود.
پاسبان، او را کمی دورتر از در می‌نشاند. آن مرد تا سال‌ها منتظر می‌ماند و پاسبان‌های دیگر را فراموش می‌کند. پاسبان اولی به نظر او یگانه مانع می‌آید. بالاخره چشم‌اش ضعیف می‌شود و از عمرش چیزی باقی نمی‌ماند. قبل از مرگ، از پاسبان می‌پرسد: «چطور در طی این‌ همه‌سال‌ کس دیگری به‌جز من تقاضای ورود نکرده است؟» پاسبان پاسخ می‌دهد: «از این‌جا هیچ‌کس به‌جز تو نمی‌تواند داخل شود، چون این درِ ورود را برای تو درست کرده بودند. حالا من می‌روم و در را می‌بندم!»

این آستانه، برای بسیاری از ما معلم‌ها مکشوف شده؛ دَربی که به محتوای بسته‌اش راهی نیست و برنامه‌ی آموزشی‌اش در انقیاد مراتب ایدئولوژی‌ست، محتوایی که از بالادست دیکته می‌شود، و معلم و شاگرد را در کانال‌های پوسیده‌ی بی‌تخیل و بی‌چشم‌انداز سرگردان می‌سازد.

خروجی این کانال‌ها هم سرراست است؛ تولید «تابع» که تمامی امکان‌های تحقق رؤیا را وانهاده و جز تمکین، مدارا و سرسپردگیِ تام‌و تمام به وضع موجود، خط قصه‌ای ندارد.

برای تک‌تک ما معلمان در آستان این درب، دو راه وجود دارد؛ یا مانند مرد داستان، عمری هم‌سخن دربان شویم و مانع، تمامی سویه‌های گذر را تاریک کند و یا چون آیه‌ی روشن «فروغ فرخ‌زاد»:

نقبی به‌سوی نور بزنیم!

الزامات حرفه معلمی و کنش آموزگاری

سرسپردگی به این ساختار صلب که چون سایه‌ی هول، بر حال بچه‌ها ایستاده و فراسویی جز تاریکی را به آن‌ها نشان نمی‌دهد، انتخاب من نبود.

با ناخن‌های خون و قلبی شورمند، مشغول کندن‌ام و خوب می‌دانم اگر همکاران‌ام، حرفه‌ی معلمی را به‌مثابه‌ی «کنش آموزگاری» فهم کنند و محتوای آموزشی‌ای که با آجر به آجرِ ایدئولوژی منجمد شده، را مورد پرسش قرار دهند، اگر پرتو پژوهشیِ کارشان را در ورطه‌ی تاریک آن بیاندازند و در افشای سازوکار این سیستم، یک‌صدا باشند، نگهبان پس خواهد نشست.

در این گذار، من و بچه‌ها آینه‌ایم؛ ما به‌هم می‌تابیم و حاصل انعکاس‌مان، روبه‌رو را در تاریک‌نای چشم‌انداز آموزش، روشن می‌کند؛ «پرسش» و «تحقیق» چراغ این مسیر است؛ آنچه دانش‌آموزان می‌پرسند، تحقیقی که انجام می‌دهند و از تردیدی که سر برمی‌کشند؛ را می‌توانید ضمن «کنش معلمی و دانش‌آموزی» ببینید. نسلی که فرو می‌ریزد و خلق می‌کند؛ خوب می‌داند دست‌ها چقدر توانا هستند.

 به امید بالندگی فضای آموزش و پرورش که هر کودکی یک مطالبه‌گر باشد و بیش از هر چیز، حق خود را بشناسد، شادی را جمعی بفهمد و آینده را در مرزهای روشن کنش‌گری رقم بزند.

کانال صور ما


الزامات حرفه معلمی و کنش آموزگاری

منتشرشده در یادداشت

تحلیلی بر بیماری توهم درسی در میان دانش آموزان ایرانی

در چند سال اخیر در مدرسه به مشکلی برخورده ام که می توان آن را یک فاجعه خاموش دانست؛ فاجعه ای به نام توهم درسی یعنی توهماتی که پیرامون وضعیت درسی یک دانش آموز شکل می گیرد. این فهم از وضعیت درسی هم از طرف والدین و هم از طرف دانش آموز می باشد و بیشتر از طرف دانش آموز.

دانش آموزانی که در سیستم آموزش فعلی در مدارس ایران به خصوص در مقطع ابتدایی با سیستم آموزش کیفی – توصیفی کنونی رشد کرده اند به دلیل عدم اجرای درست این سیستم به هر دلیل ( حال به دلیل عدم آشنایی یا سهل انگاری یا راحت طلبی و .... ) باعث شده است که این دانش آموزان درک واقع بینانه ای از وضعیت درسی خود نداشته و دچار مشکلات رفتاری و یادگیری و ... زیاد شده اند و این مشکلات در طی سال ها انباشت شده و به گونه ای می گردد که حل آنها نیاز به تلاش زیادی دارد.

برخی از مقالاتم را که در سایت خبری و تحلیلی صدای معلم منتشر می کنم دلایلی دارد؛ به نظر می آید این سایت بیشتر یا شاید بهتر از برخی مکان های اطلاعاتی وزارت آموزش و پرورش دیده می شود و شاید مورد توجه قرار گیرد. به عبارتی خود وجود مکانی که مورد توجه و پیگیری باشد و امکان قرار گرفتن نظرات و مقالات جامعه منتقد آموزشی کشور در آن باشد خود یک ایده خام و آرمانی است که هنوز ناپخته و به اجرا در نیامده است.

اما برگردیم سراغ موضوع این مقاله. یعنی توهم درسی. بگذارید تا چگونگی شناخت این وضع را بیشتر گشوده و آشنا شویم. خود سیستم توهم زا و مشکل زا شده است و معلم های ضعیف نیز در این فضا همخوان شده اند!

هر سال که وارد پایه ششم می شوم؛ بعد از بررسی ها و آزمون ها و سنجش ها دانش آموزانی را می بینم که در واقعیت مثلا در درس ریاضی در حد نمره صفر یا نیاز به تلاش بیشتر یا نمره های پایین به طور کلی قرار دارند اما در ابتدا این دانش آموزان و والدین آنها در برابر این وضعیت مقاومت کرده و باور نمی کنند وضعیت دانش آموز در این سطح باشد. و دلیل اصلی این دانش آموزان در عدم قبول این وضع، کارنامه و نمره های کیفی آنها در سال های قبل می باشد و مرتب وضعیت فعلی خود را با قبل مقایسه می کنند. دانش آموزان مرتب تاکید می کنند که ما در سال یا سال های قبل درسمان خیلی بهتر بود ، امسال شما آمده اید و خیلی سخت می گیرید یا نمره نمی دهید. بعد از مدتی والدین دانش آموزان نیز وارد میدان می شوند و ممکن است این مسئله را به دفتر مدرسه و حتی اداره آموزش و پرورش منطقه بکشانند که معلم مربوطه مشکلاتی دارد و اذیت می کند و نمره نمی دهد و ....

این موضوع یک جنگ بر سر میزان وضعیت سنجش دانش آموزان بین معلم واقعی و دانش آموز و والدین متوهم در ابتدای سال شکل می گیرد و بسیاری از انرژی معلم باید صرف این موضوع گردد تا دانش آموز و والدین را وارد دنیای واقعی وضعیت درسی دانش آموز کند ( البته اگر معلم واقعی باشد وگرنه اگر مانند معلم های سال های قبل دانش آموز باشد هیچ مشکلی برای کسی پیش نمی آید و همه راضی و خوشحال خواهند بود)

البته متوهمان درسی را می توان دو گروه کرد:


گروه اول آنهایی که واقعا متوهم هستند و از توهم خود آگاهی ندارند .
و گروه دوم کسانی که متوهم هستند اما از توهم خود آگاهی دارند.


گروه اول را می توان امیدوار بود که حداقل بعد از درمان، همکاری بیشتری کنند ولی گروه دوم حتی اگر واقعیت را ببینند به سختی قبول کرده و بیشتر در پی نشان دادن بهتر وضعیت درسی به هر قیمت هستند حتی به قیمت آزار معلم و تهدید او و باج گیری که هم دانش آموز و هم والدین مثل این است که به رفتار خود آگاه بوده و مشکلی با آن ندارند. چنین افرادی مشکل ترین نوع افراد برای واقعیت درمانی درسی هستند چرا که حتی در صورت اجرای روش های درمانی، تمایلی به همکاری ندارند و تمام سعی خود را می کنند تا معلم را زیر سوال برده و از او باج گیری کنند به معنای واقعی.

وضعیت موجود و توهمات درسی از کجا می آیند؟
یا آیا معلم واقعی واقعا واقعی است یا یک فرد سخت گیر و در خطا و شاید متوهم؟

تحلیلی بر بیماری توهم درسی در میان دانش آموزان ایرانی

وضعیت درسی فعلی که در کلاس های من مشاهده شده است به نظر می آید به چند دلیل می باشد:
1. سیستم کیفی و توصیفی و سنجش مرتبط با آن که باعث شده معلم ها برای فرار از بازخواست والدین و مدرسه و ادارات و همچنین برای عدم درگیری با آن ها بر سر شواهد و مدارک، حداقل نمره قابل قبول را برای دانش آموز لحاظ می کنند.

2.  البته خود ادارات نیز به طور پنهان و غیر رسمی از معلم می خواهند که تا جایی که امکان دارد دانش آموزان را قبول کنند تا امتیازات آن منطقه و ادارات بالا رود. این نوع روند متوهمانه درسی، بیش از آن که بر کیفیت وضعیت درسی دانش آموز و میزان سواد جامعه تاثیر داشته باشد باعث ایجاد تربیت غلط و متوهمانه و بیمارگونه در جامعه شده و آینده ای ترسناک را متصور خواهد کرد.

یکی از وضع های جالب در این سیستم این است که زمانی که همه دانش آموزان در یک کلاس، خیلی خوب یا خوب گرفته یا قبول می شوند هیچ کس شکایتی ندارد و کسی نمی گوید مگر می شود در یک کلاس 30 نفره یک نیاز به تلاش یا ضعیف نباشد و بر عکس اگر در کلاسی دانش آموزان حتی به تعداد کم نمره کم یا نیاز به تلاش بگیرند همه سر معلم خراب می شوند که چرا چنین اتفاقی افتاده است و کار معلم را زیر سوال می برند.


3. خود اجرای سنجش کیفی و توصیفی در مدارس ابتدایی وضعی دردناک و ترسناک ایجاد کرده است که بیشتر آن همان طور که گفتیم به دلیل عدم حمایت و آشنایی کافی و لازم خود سیستم آموزش کشور از این نوع روش و قدرت اجرایی آن است و همچنین نبود امکانات و شرایط لازم، و در مرحله بعد و مورد سوم عدم آشنایی واقعی معلم ها در رابطه با آن می باشد. به عبارتی معلم ها و ادارات بیشتر تاکید می کنند که معلم هر نمره ای که بخواهد می تواند بدهد و ملاک اصلی نمره، معلم هست و معلم ها به خصوص معلم های راحت طلب و دروغین با توجه به شرایط و دوری از دردسر، نمره های دروغین و متوهمانه برای دانش آموزان لحاظ می کنند ( البته در نظر داشته باشید که همچنان معلم هایی وظیفه شناس و کاردرست در هر جایی یافت می شود اما اندک) به طور مثال در یک دیالوگ با معلم سال قبل دانش آموزان کلاس خودم، یعنی معلم پایه پنجم در یک بحثی مرتبط با جدی گرفتن دادن نمره و دادن نمره واقعی به دانش آموز این نظر را بیان داشت :

«خب ! من اگر به آن ها نیاز به تلاش بیشتر بدهم همه و والدین نخواهند گفت که بچه من در حد خواندن و نوشتن نبوده که یک قابل قبول به او بدهی» این گفته و گفته های این چنین بسیارند مانند :

«اگر دانش آموز قبول نشود خودت در دردسر می افتی » یا « اگر دانش آموز را انداختی خودت میروی زیر سوال و تابستان هم باید کار کنی» و ....

پس تا اینجا مشخص شد که خود سیستم توهم زا و مشکل زا شده است و معلم های ضعیف نیز در این فضا همخوان شده اند و کسی نیست که فریاد وا اسفا بر آورد و والدین و دانش آموز را دچار وضعیتی متوهم نموده است و توقع آن ها را غیرواقعی کرده است به گونه ای این توقع در طول سال های دبستان شکل می گیرد که وقتی یک معلم واقعی پیدا می شود همه در برابر او جبهه می گیرند این معلم تا کی توان چنین درمانگری و مقابله با این بیماری را خواهد داشت؟

اما شاید معلمی که در حال این نقد و بیان این مشکل است خود دچار توهم شده باشد برای عدم این شبهه، این شخص تاکید می کند تمام سنجش او بر اساس سنجش های معمول و مورد قبول سیستم توصیفی و کیفی می باشد و با آنها به این نتایج رسیده است و مشاهده کرده است که به طور مثال دانش آموزانی در پایه ششم آمده اند که تعداد آنها نیز کم نمی باشد؛ توانایی های خواندن و نوشتن مناسب این پایه را ندارند و برخی حتی در حد پایه های سوم و چهارم دبستان هم نیستند و مشاهده شده است دانش آموزی که در پرونده اش هیچ مشکلی ندارد اما توانایی نوشتن اعداد بیشتر از 3 رقم را ندارد و یا نمی تواند به درستی بخواند یا بنویسد و یا جواب دهد ولی مشخص نیست چنین دانش آموزانی چگونه تا پایه ششم بالا آمده اند.

نمی خواهم بیش از این کلام را طولانی کنم؛ حرف بسیار است اما گوش شنوا کم و امیدوارم آنان که باید بخوانند، بخوانند و آنان که می توانند تاثیری مثبت بر این روند مخرب و منفی داشته باشند قدمی پیش بگذارند و به غرور ملی و اجتماعی آن بر بخورد و کاری بکنند تا دیر نشده است .

اگر جلوی این وضعیت گرفته نشود به طور قطع جامعه ای دروغین، متوهم و بیماری پرورش خواهد یافت که واقعیات را نخواهد دید و یا اگر می بیند دنبال راه هایی مانند باج گیری و دروغ گویی جهت نشان دادن وضع بهتر خود خواهند بود.

در حقیقت این نوع روند متوهمانه درسی، بیش از آن که بر کیفیت وضعیت درسی دانش آموز و میزان سواد جامعه تاثیر داشته باشد باعث ایجاد تربیت غلط و متوهمانه و بیمارگونه در جامعه شده و آینده ای ترسناک را متصور خواهد کرد.

در ادامه وضعیت درسی مدارس یک شهرستان در نوبت اول سال تحصیلی 1399 – 1400 را مشاهده می کنید آن هم در شرایط مجازی (همه چیز خوب و عالی) :

تحلیلی بر بیماری توهم درسی در میان دانش آموزان ایرانی
تحلیلی بر بیماری توهم درسی در میان دانش آموزان ایرانی

تحلیلی بر بیماری توهم درسی در میان دانش آموزان ایرانی

تحلیلی بر بیماری توهم درسی در میان دانش آموزان ایرانی

تحلیلی بر بیماری توهم درسی در میان دانش آموزان ایرانی

تحلیلی بر بیماری توهم درسی در میان دانش آموزان ایرانی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تحلیلی بر بیماری توهم درسی در میان دانش آموزان ایرانی

منتشرشده در دانش آموز
یکشنبه, 12 ارديبهشت 1400 17:07

" روز معلم " و مساله " خود انتقادی " ؟

نقدی بر روز معلم و مساله خود انتقادی

روز معلم که فرا می رسد باز هم باید منتظر حرف ها و شعارهایی شد که مدت هاست پی در پی تکرار می شوند. فرارسیدن روز معلم یاد آور این غزل از شادوران « قیصر امین پور » است که سروده بود:

خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی بالهای استعار
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری


روز معلم روزی است که شعارهای تکراری طرح گردد ، عده ای در باب فضیلت معلمی سخن سرایی می کنند ، تعدادی از معلمان تکریم می گردند و وزیر آموزش و پروش و مسئولان وزارت فوق در مورد میزان افزایش حقوق معلمان در سال گذشته بر سر معلمان منت می گذارند. از سوی دیگران معلمان نیز از مشکلات معیشتی خود می گویند و همان حرف های سال های قبل باز هم تکرار می شوند.

تکراری بودن این موارد به معنای کتمان مشکلات و یا نفی تلاش های انجام شده نیست ولی این سوال را باید پرسید که چرا روز معلم فقط روز شعار است و در انفعال معلمان برگزار می شود؟ چرا در روز معلم ، کمتر نشانی از نقد و گفت و گو از جانب صاحبان اصلی این روز بروز می یابد؟

پاسخ به این سوال ها مستلزم خودانتقادی است و فضای حاکم بر آموزش و پرورش کمتر فرصت خود انتقادی می دهد.

نقدی بر روز معلم و مساله خود انتقادی

روز معلم فرصتی برای بروز دغدغه های معلمان برای تعالی کشور و آموزش و پرورش است ولی فضای کنونی بر آموزش و پرورش هرگز این گونه نیست و بیماری کرونا و تعطیلی مدارس ، ارتباط مستمر معلمان را نیز قطع و محدود ساخته است . گذر از شرایط کنونی آموزش و پرورش جز در صورت تحول در معلمان به عنوان مهم ترین عنصر سازنده آموزش و پرورش ممکن نیست و این معلمان هستند که باید موتور پیش برنده تحول و اصلاح در آموزش و پرورش باشند.

فضای حاکم بر روز معلم ، استعاره ای از روحیه تحول آفرینی ، نقدو گفت و گوی میان معلمان است ؛ اینکه چرا فضای فوق بر آموزش و پرورش و معلمان فروکش کرده است دلایل مختلفی دارد که با رویکرد های مختلف قابل بررسی است و برخی از آن ها به ترتیب زیر قابل ذکر می باشد:

1 ) گفتمان معیشت محور :

معلمان به دلیل برخورداری از تحصیلات و ارتباط مستمر با نسل جوان جامعه از پویای در تفکر و اندیشه برخوردارند ولی گفتمانی که در اعتراض های معلمان خود نمایی می نماید در بیشتر موارد گفتمانی " معیشت محور" است . ترجیح معلمان اینست که مهم ترین دغدغه خود را معیشت عنوان کنند که با توجه به اختلاف حقوق بین این قشر و سایر ارگان ها درست و صحیح می باشد ولی نکته مهمی که مورد غلفت واقع می شود این است که معیشت معلمان در گروی امور دیگری می باشد .

تا زمانی که جایگاه آموزش و پرورش در کشور به عنوان یک امر زیربنایی به رسمیت عملی شناخته نشود و توسعه انسانی به ویژه آموزش و پرورش به عنوان اولویت کشور مورد پذیرش واقع نشود؛ تحول اساسی و مهمی در آموزش و پرورش بالتبع معیشت معلمان به وجود نمی آید . ضمن اینکه افزایش سطح معیشت معلم بدون توجه به سایر ارکان آموزش و پرورش از جمله دانش آموز و مدرسه ممکن نیست .

گفتمان اصلاح محور معلمان باید اصلاحات اساسی و زیر بنایی در همه ارکان آموزش و پرورش را مطالبه کند تا بتواند به این وسیله به پایداری در معیشت نیز برسد . اولیا و دانش آموزان و اقشار دیگر جامعه از گفتمان معیشت محور استقبال نمی کنند زیر آن را ناشی از خواسته های خاص یک صنف می دانند در حالی که گفتمان اصلاح محور معلمان ،توانایی تبدیل به یک مطالبه ملی را خواهد داشت .

نقدی بر روز معلم و مساله خود انتقادی

2 ) تشکل گریزی :

تعدادی تشکل سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا و صنفی در میان معلمان به فعالیت مشغولند ولی این تشکل ها با بدنه معلمان ارتباط کمی دارند و معلمان نیز نگرش مثبتی به این تشکل ها ندارند .

بخش زیادی از این نگرش منفی ناشی از عملکرد این تشکل ها می باشد . روحیه تشکل گریزی در درون جامعه ایران و هزینه بالای عضویت در تشکل ها نیز در پیدایش این جو تشکل گریزی موثر می باشند . ولی معلمان با توجه به گستردگی و تاثیرگذاری که دارند می توانند با عضویت در تشکل ها و یا تشکیل تشکل های جدید گام موثری برای ایجاد فضای تفکر و مطالبه ایجاد کنند.

در بسیاری از موارد معلمان بدون شناخت از یک تشکل به درخواست آن برای اعتصاب را اجابت می کنند و توجهی به هدف آن تشکل یا اعتراض ندارند . این فضای تشکل گریزی به راحتی قابل تغییر نیست و عوامل متعدد سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی در آن دخالت دارند . ولی درفضای تشکل گریز انفعال و شعار جایگزین رفتارهای مدنی پایدار می شود . اگر روز معلم را استعاره ای از فضای آموزش و پرورش و معلمان بدانیم و خواهان حضور موثر صاحبان این روز ( معلمان ) باشیم و بخواهیم از روز معلم مبتنی بر انفعال و شعار با حرف های تکراری به روز معلم براساس تفکر و دغدغه برسیم نیازمند خود انتقادی هستیم .


3 ) اعتراض یا جنبش :

معلمان همواره به وضعیت خود معترضند ولی این اعتراض به یک جنبش اجتماعی تبدیل نشده است . می توان بهترین تعریف جنبش اجتماعی را حرکت و پویشی دانست که " توسط تعداد زیادی از افراد و گروه ها برای تحقق ( یا جلوگیری از ) اهدافی در جامعه صورت می گیرد . " ( حمید رضا جلایی پور ،جامعه شناسی جنبش های اجتماعی ، تهران ،1381،طرح نو ،ص19) . باید میان جنبش های اجتماعی ،سازمان های بوروکراتیک و اداری ، انقلابات و هیجان های جمعی تمایز قائل شد ( حمید را جلایی پور ، همان ، ص20) مهم ترین تفاوت یک جنبش با هیجان جمعی تلاش جمعی برای تحقق یا جلوگیری ازهدف یا اهدافی در جامعه است، درحالی که اعتراض های معلمان فقط دارای جنبه معیشت خواهی بدون توافق در هدف است و هرگز به صورت واضح و شفاف هدف مشخصی از طرف تعداد زیادی از معلمان عنوان نشده است و همواره اعتراض ها در سطح شعارهای کلی و مبهم باقی مانده است .

4 ) گفتار بدون گفت و گو:

همواره معلمان از مشکلات خود سخن می گویند ولی نه در سطح تشکل های سیاسی و صنفی و نه در سطح مدارس و معلمان گفت و گوی شفاف ، انتقادی و هدفمند وجود نداشته است و برای همین علی رغم گستردگی معلمان و وجود فرصت های لازم برای گفت و گو شاهد شکل گیری یک حوزه عمومی در بین معلمان نبوده ایم و همین نیز موجب درهم پیچیدگی و فقدان شفافیت در خواسته های معلمان شده است . این گفت و گو نه تنها در بین معلمان که به صورت کارآمد و مستمر بین معلمان و وزارت آموزش و پرورش و دولت نیز وجود ندارد ،حال آنکه گفت و گو می تواند به شکل گیری گفتمان و تشکل کمک کند و مهم ترین گام برای تبدیل اعتراض به جنبش باشد .

نقدی بر روز معلم و مساله خود انتقادی

عوامل یادشده بخشی از عواملی است که روز معلم را تبدیل به یک روز تکراری بر اساس پروتکل های اداری نموده و موجب حذف صاحبان اصلی این روز را فراهم آورده است. عواملی مانند دخالت نهادهای خارج از آموزش و پرورش که هزینه های فعالیت سیاسی و صنفی را در آموزش و پرورش بالا برده اند و برخی رفتارهای تشکل ها که بر هزینه زایی اعتراض ها افزوده زمینه های دیگری هستند که موجب ایجاد فضای فعلی شده اند . ولی اگر روز معلم را استعاره ای از فضای آموزش و پرورش و معلمان بدانیم و خواهان حضور موثر صاحبان این روز ( معلمان ) باشیم و بخواهیم از روز معلم مبتنی بر انفعال و شعار با حرف های تکراری به روز معلم براساس تفکر و دغدغه برسیم نیازمند خود انتقادی هستیم . این خود انتقادی نیز خود نیازمند انتقاد متقابل می باشند تا فضای گفت و گو به وجود آید .

گفتمان معیشت محور فعلی و تشکل گریزی موجب شده است اعتراض های فعلی در حد هیجان های جمعی بروز و ظهور یایند و خاموش شوند و فضایی برای گفت وگو و ایجاد حوزه عمومی نیز به وجود نیاید .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر روز معلم و مساله خود انتقادی

منتشرشده در یادداشت

دل نوشته ای برای علیرضا عسگری معلمِ مهربان و خوب فراهان

عصر یازدهم اردیبهشت (1400) یکی از خوبان جهان از میان ما رفت. کرونا علیرضا عسگری معلمِ مهربان و خوب فراهان را از ما ربود. اینک او در امامزاده علی (ع) در فراهان آرمیده است. از خوبان این دیار بود که با زندگی اش، معلمی اش و انسانیت کم نظیرش، ردپایی زیبا در جهان انسانی برجای گذاشت.

 کاش تاریخِ خوبان و تاریخِ «آدم خوب ها»یِ هر شهر و دیار را می نوشتند. اوراق دفتر تاریخ با ظهور و سقوط پادشاهان یا فراز و فرود جنگ ها یا قهرمانان پُر شده است؛ اما آشکارا فصلی از این کتاب کم است، فصلِ آدم خوب ها، آنها که قهرمان یا پهلوان یا مشهور نیستند، اما آدمِ خوبِ شهر، محله و دیار و آبادی شان هستند. همان آدم معمولی های اطراف ما که با خوب بودن شان زندگی ما را کمی لطیف تر، کمی مهربان تر، کمی شادتر و کمی انسانی تر می سازند. این «آدم خوب ها» صرفا با بودن شان، با صداقت شان، با مهربانی شان، با لبخندشان و حس انسانی شان (نه با پول، قدرت یا مدارک و مدارج دانشگاهی) شهره ی شهر و دیارشان می شوند. می شوند آدمِ خوب. خوب بودن فضیلت بزرگی است؛ سرجمع بسیاری از فضیلت هاست.

 علیرضای عزیزم ، یکی از این آدم خوب ها بود که با مهربانی، غمخواری، مردمداری، شوخ طبعی، معلمی کردن و در یک کلام با خوب بودنش نقش و تأثیری معنوی و انسانی در محیطش به جای می گذاشت. خوب بودن او ریشه ها و شاخ و برگ ها داشت. او حافظه فرهنگی محیط روستایی اش بود و اطلاعات و دانش شگفتی از شجره نامه افراد و خاطرات و رخدادهای محیط روستا داشت. او خُلقیات و روحیات مردم روستایش را عمیقا می شناخت. در گفت و گوهای روزمره استادی چیره دست بود و فوت و فن ارتباط انسانی را می دانست. برای هر فرد، هر موقعیت و هر حادثه ای، قصه ها و روایت هایی شیرین، معنادار و آموزنده نقل می کرد.

دل نوشته ای برای علیرضا عسگری معلمِ مهربان و خوب فراهان

معلم بود، از آنها که جمعه به مکتب آورد طفل گریزپا را. آقا معلم، قصه گوی کم نظیری بود. در هر دیدار و نشست و برخاستی، چیزی می گفت، چیزی از جنس خاطره، لطیفه، حادثه، یا نقل قولی شنیدنی از آدم های قدیمی آبادی یا همین آدم های دور و بر. همه را در قالب قصه می ریخت. قصه ها و قهرمانان قصه هایش همین مردم عادی روستایی بودند. شیرین سخن بود و لطف سخنش از همین زندگی روزمره مردم عادی و صفا و صداقتش سرچشمه می گرفت.

 آدم خوب بودن زحمت دارد. علیرضای عزیزم بار همیاری و همکاری و همدردی دیگران را با لذت و شوق به دوش می کشید. فریادرس بود. امدادگری بود که در هر حادثه و بزنگاه برای کمک آماده و حاضر می شد. همه می گفتند «آدم به درد بخوری» است. برای همه به دردبخور بود. آدم خوب بودن تنها با حرف ساخته نمی شود. آدم خوب ها، کارهای خوب و خیر می کنند و به داد و درد دیگران می رسند. علیرضا هم برای نزدیکان و خانواده اش و هم برای دوستان و آشنایان، آدمی خوش قلب، خوشرو، خوش برخورد و بخشنده و دست و دل باز بود. او دوست داشتن را بر دستاورد داشتن ترجیح می داد. در این جامعه دستاوردسالار که هر کس دست و پا می زند دستاوردی از مال، شهرت یا قدرت به دست آورد، علیرضا در تقلای به دست آوردن دل ها بود. همین نگاهش به زندگی او را انسانی به تمام معنا انسان کرده بود.

او مهربانی را دوست داشت، خوبی و خوب بودن را دوست داشت، انسان ها و انسانیت را دوست داشت، و برای همه این دوست داشتن هایش تقلا می کرد. انتخاب کرده بود که دستاورد زندگی اش مجموعه ای از دوست ها، دوستی ها و دوست داشتن ها باشد. امروز دخترانش و همسرش و همه خانواده اش وارث این همه زیبایی ها شده اند.

آدم خوب شهر و دیاری بودن سرمایه بزرگی است و این سرمایه را تنها بزرگان می آفرینند و مالکش می شوند. علیرضا انتخاب کرده بود آدم خوب باشد و برای این انتخابش هم تمام عمر استوار و پابرجا ایستاد. رمز و راز آدم خوب بودن را دانسته بود:

مهربانی.

***

« صدای معلم » درگذشت این معلم خوب را تسلیت می گوید .

منتشرشده در یادداشت

مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش

بر اساس سند تحول بنیادین آموزش‌ و‌ پرورش، زیرنظام‌های تعلیم‌ و‌ تربیت عبارتند از: فضا و تجهیزات، محتوا و برنامه درسی، مدیریت و راهبری، ارزشیابی و پژوهش، نیروی انسانی و معلم و منابع مالی و بودجه؛ یعنی اینکه همه این 6  مورد در کنار هم سیستم آموزش‌ و‌ پرورش را تشکیل می‌دهند. از بین این 6  عامل هر کدام که در فرایند تعلیم و تربیت حضور نداشته باشد، سیستم ناقص بوده ولی تعطیل نمی‌شود الا عامل پنجم یعنی معلم که اگر معلم نباشد، تعلیم و تربیتی شکل نمی‌گیرد. نقش معلم در این منظومه ممتاز است.

از ترکیب 3 گزاره فوق به این گزاره می‌رسیم: «معلم عامل اصلی توسعه پایدار است». جوامعی که به این نقش معلم توجه کرده‌اند، امروز آثار پربرکت آن را می‌بینند. کلید توسعه‌ یافتگی ماندگار در دست معلم است. معیشت، منزلت و هویت معلم باید همواره مدنظر مسئولان باشد. آموزش‌ و‌ پرورش بزرگ‌ترین فصل مشترک ملت و حاکمیت است و سطح جامعه از قامت معلمان آن بالاتر نمی‌رود و معلم رشید، شجاع، فرهیخته، توانمند و باانگیزه می‌تواند دانش‌آموزی تربیت کند که در تراز سند تحول بنیادین است.

متأسفانه شاهد هستیم که هر وقت مطالبات به حق معلمان پس از ماه‌ها تأخیر پرداخت می‌شود، در رسانه‌ها و به‌ خصوص صدا‌ و‌ سیما اعلام می‌شود. این سؤال مطرح است آیا در سایر دستگاه‌های دولتی تا‌کنون چنین اقدامی را مشاهده کرده‌ایم؟! مردم و مسئولان نسبت به معلم تکلیف سنگینی دارند و جا دارد که به جد نسبت به ترمیم خدشه‌ای که به منزلت و هویت معلم وارد شده است، اقدام جدی صورت گیرد.

باید اقرار کرد که تا‌کنون حق مطلب ادا نشده و صراحتا اعلام می‌کنم که لازمه اجرای سند تحول بنیادین آموزش‌ و‌ پرورش، معلمان توانمند و باانگیزه هستند که با وضعیتی که معلمان ما دارند، اجرای آن بعید به‌نظر می‌رسد. کلید عزت کشور در دست معلم است و به‌نظر می‌رسد در برنامه‌های دولت‌های آینده، آموزش‌ و‌ پرورش و به تبع آن معلم باید در اولویت قرار‌گیرد.

در تجمعات اعتراضی معلمان پلاکاردی با این مضمون وجود داشت: «ما از فقر گلایه نداریم، از فرق گلایه‌مندیم.» پیام این متن، وجود تبعیض در میزان خدمات معلمان و سایر کارکنان دولت است.

در مدیریت منابع انسانی نظریه‌ای ا‌ست تحت عنوان «تئوری برابری».

مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش

به موجب تئوری برابری، کارکنان همواره خود، عملکرد خود و حقوق خود را با دیگران مقایسه کرده و درصورتی که وجود عدالت را ادراک کنند، باانگیزه به‌کار خود ادامه می‌دهند و در صورتی که احساس بی‌عدالتی کنند یا از کار می‌زنند، یا اعتراض کرده و در نهایت سازمان را ترک می‌کنند. بارها از معلمان شنیده‌ایم که می‌گویند یکی از دانش‌آموزانم که دیپلمه است در فلان سازمان استخدام شده و سابقه خدمتش کمتر از من است، از من لیسانسه حقوق بیشتری می‌گیرد.

دریافتی معلمان فقط عددی است که در حکم کارگزینی آنها با توجه به کسورات قانونی است درحالی‌که سایر کارکنان دولت در سازمان‌های دیگر تحت‌ عناوین هزینه ایاب‌و‌ذهاب، حق ماموریت نشسته، اضافه کار بدون کار اضافی، هدیه نوروزی، بسته رمضان، لوازم‌التحریر و... دریافتی‌هایی دارند که بعضا ممکن است از کل حقوق‌شان بیشتر باشد. معلمان از این تبعیض گلایه دارند.

فراوان معلمانی داریم که روزانه مسافت 100کیلومتر یا بیشتر را طی می‌کنند تا به کلاس درس بروند و پس از کلاس این مسیر را برمی‌گردند و ریالی حق ایاب‌ و‌ ذهاب دریافت نمی‌کنند.

مسئولان «تئوری برابری» را جدی بگیرند.

در رابطه با نیروی انسانی آموزش‌ و‌ پرورش باید بر 4 محور متمرکز شد: اولی جذب است: در سال‌های اخیر استخدام‌های بی‌رویه‌ای در آموزش‌ و‌ پرورش در قالب طرح مهرآفرین (در دولت دهم) و یا استخدام بر اساس تکلیفی که نمایندگان مجلس بر آموزش‌ و‌ پرورش تحمیل کرده‌اند صورت گرفته است. (اخیرا معاون پارلمانی آموزش‌ و‌ پرورش خبر استخدام 30 هزار نیروی حق‌التدریس و... را از سیما اعلام کرد.)

این قبیل استخدام‌ها ترکیب نیروی انسانی آموزش‌ و‌ پرورش را ضعیف‌تر کرده و با اطلاعات موجود نشان می‌دهد در 10سال اخیر 48 درصد نیروهای جذب شده از طریق تربیت معلم یا آزمون ورودی با طی دوره‌های مهارتی وارد آموزش‌ و‌ پرورش شده و 52درصد به موجب مصوبات مجلس نوعا بدون آزمون و گذراندن دوره‌های آموزشی وارد آموزش‌ و‌ پرورش شده‌اند.

مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش

خوشبختانه اخیرا شورای‌عالی انقلاب فرهنگی مصوبه‌ای داشته که به موجب آن، دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تنها نهاد صدور مجوز صلاحیت حرفه‌ای معلمان تعیین شده‌اند.

این دانشگاه‌ها برای تامین و تربیت معلم می‌توانند رأسا یا با مشارکت سایر دانشگاه‌های کشور نسبت به‌ترتیب نیروی انسانی اقدام کنند. در هر حالت آموزش دروس تربیتی و مهارت حرفه‌ای معلمان منحصرا در اختیار دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی خواهد بود. امیدواریم با اجرای این مصوبه از ورود نیروی انسانی کم‌توان و فاقد مهارت‌های حرفه‌ای به آموزش‌و‌پرورش جلوگیری شود.

دومی، ارزیابی و رتبه‌بندی است. هم در دستورات دینی و هم در متون مدیریت منابع انسانی بر این امر تأکید شده است که بین شخص پرتلاش و فرد کم‌تحرک باید تفاوت قائل شد زیرا اگر این کار نشود، شخص پرکار بی‌انگیزه شده و دیگری تشویق به کم‌کاری می‌شود. مسئولان «تئوری برابری» را جدی بگیرند.

ارزیابی از عملکرد معلمان تا‌کنون به‌صورت دقیق و بدون سوگیری انجام نشده و در نتیجه ارزیابی‌های موجود از اعتبار لازم برخوردار نیستند.

به‌ نظر می‌رسد اصولا ارزیابی از عملکرد کارکنان باید توسط نهادی مستقل خارج از سازمان رسمی آموزش‌ و‌ پرورش صورت گیرد که به دور از حب و بغض و بر اساس معیارهای قابل‌سنجش صورت پذیرد.
در سال‌های اخیر «سازمان نظام معلمی» مطرح شده که در دستور کار شورای‌ عالی آموزش‌ و‌ پرورش قرار دارد. می‌توان ارزیابی معلمان را به این سازمان واگذار کرد. سازمان نظام معلمی، یک سازمان غیردولتی بوده و می‌تواند بر فرایند تعلیم و تربیت، ارتقای معلمین و... نظارت کند.

مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش

از اقدامات خوب دولت دوازدهم، تصویب لایحه رتبه‌بندی معلمان در هیأت وزیران و تقدیم آن به مجلس بوده که گامی در جهت ارتقای سطح علمی و انگیزشی معلمان بوده که امید است با ارزیابی صحیح و قابل اتکا، رشد آموزش‌ و‌ پرورش را به همراه داشته باشد.

 بهسازی نیروی انسانی سومین گزاره است. استخدام‌های بی‌رویه در سال‌های اخیر و ورود بعضا افراد کم‌ صلاحیت به آموزش‌و‌پرورش، بافت نیروی انسانی را ضعیف کرده لذا نیاز به طرحی تحت عنوان «بهسازی و ارتقای نیروی انسانی» در آموزش‌ و‌ پرورش است که امیدواریم در دولت بعدی شکل بگیرد. قدر مسلم باید پالایشی در نیروی انسانی آموزش‌ و‌ پرورش صورت پذیرد، آنگاه آموزش و سپس تثبیت نیروی انسانی.

تدوین آیین‌نامه استخدامی معلم نیز آخرین محور است. باید بپذیریم که «معلم کارمند نیست.» قصد اهانت به قشر کارمندان شریف دولت را ندارم. معلمی کار انبیاء است. معلم نقش مربی و الگو را برای دانش‌آموزان دارد. بعضی‌ها می‌گویند معلمان در سال 4‌ ماه تعطیلی دارند و در هفته 24ساعت کار می‌کنند و در مقایسه با کارمندان که سالی 11‌ماه و هفته‌ای 44ساعت کار می‌کنند، حقوق‌شان بیشتر از کارکنان است. در پاسخ به این مقایسه نامربوط باید گفت: معلم از لحظه‌ای که وارد کلاس می‌شود، کارش شروع می‌شود و وقفه در کلاس پذیرفته نیست؛ درصورتی که کارمندان در طول روز، وقت‌های فراوانی را برای استراحت در اختیار دارند. هر ساعت تدریس حداقل دوبرابر کار اداری انرژی می‌طلبد. آمادگی برای تدریس، تصحیح اوراق، نوشتن طرح درس و... فعالیت‌های خارج کلاس معلمان است.
برای تکمیل پازل نیروی انسانی آموزش‌ و‌ پرورش و با توجه به اینکه تا‌کنون معلمان را مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری – که مخصوص کارمندان است – قرار‌داده‌ایم، باید تنظیم آیین‌نامه استخدامی خاص معلمان و تصویب در مجلس از اولویت‌های دولت آینده باشد.

روزنامه همشهری


مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور