صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

« آنچه به فکرمان خطور نمی­ کند بازگشت از اشتباه و قطع ریشۀ مشکلات است ! »

تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک [1]

علیرضا کاشفی

نقدی بر تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک در تاریخ و جامعه ایران و در صدای معلم

وقتی ناقص می ­شنویم، ناقص می­ خوانیم و ناقص حرف می­ زنیم نه الزاماً غلط، چون نقص بهره ­ای از حقیقت دارد، فریب خورده و می­ پنداریم درست اندیشیده­ ایم. لذا در ارائۀ طرحی نو، با هزاران واژۀ اخته بر لب مواجه می­ شویم و به دو دلیل دوست نداریم نظر مخالفی بشنویم :

  1. بسط راحت طلبی در جامعه؛
  2. ترس از تزلزل اعتقاداتِ بت شده در اذهان؛

این ترس یک دلیل واهی در مقابل عدم مطالعه در اذهان متبادر می ­کند . می ­گویند در کتاب­ ها افکار ضد و نقیض وجود دارند لذا مطالعه آرام و قرار ما را به هم می­ زند. این اوهام کور، شم سیاسی و تاریخی را در جامعه تنزل داده است. سیاست و تاریخ به مثابۀ علم نه با نگاه متحجری که یکی را بی پدر و مادر می ­داند و دیگری را نوشتۀ فاتحان. با واژگانی مثل گوزن و کرگدن و گاو گویی که شاخ دارند[2] حماقت شان را دست بر دهانت می­ نهند[3] و می ­گویند :

« تو که نمی ­توانی جهان را تغییر دهی. »

نقدی بر تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک در تاریخ و جامعه ایران و در صدای معلم

نتیجۀ نقص در شنیدن و خواندن و حرف زدن، ما را به جایی رسانده که به قول شادروان دکتر منوچهر مرتضوی : « اگر قاعده و شیوه­ ای از روی جهالت یا به قصد خیانت در یکی از امور زندگی بر ما تحمیل شود و بدانیم نتایج و آثارش زیان­ بار و ناروا است، به جای اینکه بی­ درنگ آن را ملغا کرده و خط بطلان بر آن ابتکار موهوم و قاعدۀ مذموم کشیده از شرش رها شویم، آن شیوه و قاعدۀ مضر را که خود ساخته و پرداخته و چون طوق بردگی و اسارت به گردن انداخته­ ایم قاعدۀ مقدس و تغییر ناپذیر پنداشته و در چنگال غول خود آفریده اسیر و گرفتار می­ مانیم و برای رهایی از عواقب و نتایج اشتباه خود با تدوین و تنظیم مقررات و آیین­نامه­های گوناگون و سلسلۀ نامتناهی تعبیرها و تفسیرها و اضافات و الحاقات، پیچیده را پیچیده ­تر و طلسم را ناگشودنی­ تر و ناشکستنی­ تر می­ سازیم و آنچه به فکرمان خطور نمی­ کند بازگشت از اشتباه و قطع ریشۀ مشکلات است . . . »[4]

افزون بر مشکل مطرح شده توسط دانشمند بزرگ منوچهر مرتضوی، مشکل دیگر برخورد غیر علمی و غیر منطقی با فرهنگ و تاریخ ملت است که به رشد و گسترش طایفه­ گراها و امت­ گراها ­انجامیده، هویت ملی یک ملت هزاران ساله را به زعم خود خدشه­ دار می­ کنند. اغلب فرنگی مآبان از روی عمد یا سهو در اجزایی از فرهنگ، مشکلی به زعم خود شناسایی کرده و آن را در جامعه گسترش می­ دهند. چنین برخوردی با فرهنگ یا صرفاً فخر فروشی و تکبر است، یا از احساس عجز در برابر مدرنیسم غرب نشأت می­ گیرد و یا از دیدگاهی که زمانی حزب توده آن را نمایندگی می­ کرد و امروز گلوبالیست­ ها و چپ افراطی (با شعار عوام فریب عدالت) و تجزیه طلبان و البته متحجران.

در این کوتاه سخن به چهار نمونه بارز اشاره می­ کنم :

نقدی بر تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک در تاریخ و جامعه ایران و در صدای معلم

نمونۀ نخست : در مقدمۀ گلستان چنین آمده است :

ای کریمی که از خزانۀ غیب      گبر و ترسا وظیفه خور داری

دوستان را کجا کنی محروم      تو که با دشمن این نظر داری

سوالی که امروز مطرح می­ شود اینست که چرا سعدی، گبر و ترسا را دشمن می­ خواند؟ کسی که بنی آدم را اعضای یک پیکر می­ داند مگر ممکن است صاحبان کتاب را دشمن بداند؟ شاید گفته شود این ابیات متناقض، یعنی در جایی دشمن خواندن برخی از آدمیان و در جای دیگر اعضای یک پیکر خواندن بنی آدم، تغییر دیدگاه او باشد. اما این جواب ناپخته است چرا که این امکان برای سعدی وجود داشت که در هر مرحله­ ای که نظرش تغییر کرد، پیش از به انجام رساندن کتاب، آن را تصحیح کند.

استاد بهاالدین خرمشاهی می­ نویسد : « اینکه سعدی در مصرع دوم بیت دوم این قطعه آنان را «دشمن» می­ خواند، بیشتر تابع صنعت شعری است که در مصرع اول از «دوستان» (مسلمانان) یاد کرده است وگرنه سعدی بالصراحه و به قصد عمد از اهل کتاب به عنوان دشمن یاد نمی­ کند و انسان دوستی و بی تعصبی او از سراسر آثارش برمی­ آید. »[5]

اما آیا می­ توان تابع صنعت شعری بود و مفهومی بنیادی را خدشه­ دار کرد؟ بت هر آن کسی یا هر آن چیزی است که به هر دلیلی نتوان او را نقد علمی و منطقی کرد. هر کس و هر چیزی قابل نقد و بررسی است.

همۀ آنهایی که به احمد کسروی در نگاهش به ادبیات ایراد می­ گیرند، جایی که از درک کامل معنی باز می­ مانند، تبعیت از صنعت شعری را پیش می­ کشند. کسروی نیز دقیقاً با همین نگاه که همۀ شاعران، خود را تابع صنعت شعری کرده و مفاهیم را لگدمال کرده­ اند، آن نقدهای سخیف را دربارۀ حافظ، سعدی، مولوی، خیام، نظامی و . . . نوشت.[6]

  • نخست باید بدانیم که پیام یک کتاب بزرگ و جهانی در کل آن نهفته است نه در یکی دو سطر. سعدی در زبان شناسی و جامعه شناسی بی همتا است و نوع دوستی او در آثارش متجلی است. او نمی ­توانسته است یک مفهوم بزرگ و بنیادی را در قربانگاه صنعت شعری ذبح کند.
  • دوم اینکه در مطلع گلستان پیش از این دو بیت، سعدی از باران رحمت بی حساب خداوند و خوان نعمت بی ­دریغ او بر عالمیان می­ گوید.

« باران رحمت بی حسابش، همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده . . . »

  • سوم اینکه سعدی مردمی­ ترین شاعر ایران است. او خطاب به کسانی که غیر مسلمان را دشمن می­ دانند، گوشزد کرده و با طعنه می­ گوید، خداوند روزی رسان همۀ آدمیان است.

نقدی بر تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک در تاریخ و جامعه ایران و در صدای معلم

نمونۀ دوم : علی شریعتی در یکی از سخنرانی­ های خود این بیت از سعدی را می­ خواند که در وصف بهار است :

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند      جهان جوان شد و یاران به عیش نشستند

و در پی آن می ­گوید : « خدا مرگت بده که در قرن هفت هستی، قرنی که مغول از شرق و صلیبی­ ها از غرب این سرزمین را حمام خون کرده­ اند. در این ایامی که میلیون­ ها انسان به دست وحشیانۀ مغول و تاتار سرنگون شدند، سعدی نباید چنین بیتی در وصف بهار می­ گفت. » به قول سعدی :

چون نداری کمال فضل آن به        که زبان در دهان نگه داری

حافظ نیز همین نظر را دارد :                                                                      

در کارخانه­ ای که ره عقل و فضل نیست        وهم ضعیف رأی فضولی چرا کند

یا احمد شاملو شعر را شعور خوانده و بیت زیر را تقریباً با همان دلایلی واهی علی شریعتی، به سخره می­ گیرد.

درین مدت که ما را وقت خوش بود      ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود

  • این آقایان دو چیز را نفهمیدند : نخست اینکه پیام یک کتاب بزرگ و جهانی در کل آن نهفته است نه در یکی دو سطر. دوم اینکه مبارزه فقط شمشیر کشیدن نیست. اگر سعدی گلستان و بوستان را نمی­ آفرید، با توجه به تمامیت خواهی شوونیسم ترک، امروز بخش بزرگی از ایران خود را ترک خوانده و ترکی حرف می­ زدند. این مبارزۀ سعدی بود.

نقدی بر تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک در تاریخ و جامعه ایران و در صدای معلم

نمونۀ سوم : جايگاه امروز انسان و انسانيت مديون تجربه­ هاي انسان در طول تاريخ است. نمونۀ بارزی که حذف تجربۀ تاریخ و ناتوانی در بررسی تحول اجتماعی تاریخ و عدم درک حماسی و اسطوره ­ای از شاهنامۀ فردوسی به آن منجر شد ارائۀ وهمی است که احمد شاملو در آن میدان دادن به بی ­هنران و کوته نظران و اوباش را از بین بردن نظام طبقاتی به دست ضحاک معرفی کرده و کاوۀ آهنگر را لمپن می­ خواند.

مقصود من ؛ بت کردن بزرگان نیست. بت هر آن کسی یا هر آن چیزی است که به هر دلیلی نتوان او را نقد علمی و منطقی کرد. هر کس و هر چیزی قابل نقد و بررسی است. ولی نقدی علمی که پشتوانۀ عقل و فضل دارد. با احترام به سواد شاملو اما برخورد آقایان شاملو و شریعتی با فرهنگ صرفاً فخر فروشی و تکبر است.

نقدی بر تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک در تاریخ و جامعه ایران و در صدای معلم

نمونۀ چهارم : این روزها یک مدرس دانشگاه (!) تریبون در اختیار گرفته و نقد دولت و حتی حاکمیت می ­کند، نقدهایی با تیغ برنده و برای آنکه خود را در فضای امن قرار دهد، گستاخانه و بسیار فرومایه به دشمنی با فرهنگ و تمدن دیرین و گرانمایۀ ایران می ­پردازد. به گفتۀ مولوی :

تا نباشد راست کی باشد دروغ       این دروغ از راست می گیرد فروغ

او در نوروز امسال گفت : « من نوروز را به انبوه خلق خود آریایی پندار تبریک می­ گویم. »

دریغا ساعتی درنگ در خم رنگ برای ادعای طاووسی کافی است. قصد این آدم، تزریق توهمات خود به پشتوانۀ چند راست است و این بی تعارف مصداقی از دشمنی با خورشید است.

آن دشمن خورشید برآمد بر بام      دو چشم ببست و گفت : خورشید بمرد

بیش از ده هزار سال است که فرهنگ و تمدن ایران پویا و استوار است. اما از ستیزه جویان با آن خبری نیست. آقای به اصطلاح مدرس دانشگاه، شما نه نخستین ستیزه جو با فرهنگ و تمدن ایران هستی و نه آخرین. اما حقیرترین هستی که با نوروز گلاویز شده ­ای!

این به اصطلاح مدرس دانشگاه در جای دیگر می­ گوید : « هنر و ادب در ایران زاییدۀ چپ است. »

با توجه به حرف ایشان دربارۀ نوروز می­ توان نتیجه گرفت که منظورشان چپ ملی نیست. کارنامۀ حزب توده هم جزء خیانت چیز دیگری ندارد.

اگر میان اندیشمندانی که در زیر نام می ­بریم، چپ وجود داشته باشد، کدام یک از آنها چپ غیر ملی بودند؟ این اندیشمندان هم وامدار و هم پاسدار فرهنگ و تمدن دیرین و گرانمایۀ ایران بوده و هستند.

محمود افشار یزدی، سعید نفیسی، محمد قزوینی، بدیع ­الزمان فروزانفر، ابراهیم پورداوود، ملک الشعرای بهار، احمد بهمنیار، جلال­ الدین همایی، مجتبی مینوی، مدرس رضوی، عباس اقبال آشتیانی، قاسم غنی، محمد معین، پرویز ناتل خانلری، عبدالعظیم قریب، علی ­اصغر حکمت، حسن پیرنیا، رضازادۀ شفق، محمدعلی فروغی، علی ­اکبر دهخدا، صادق هدایت، احمد کسروی، حسن تقی­ زاده، ایرج افشار، فریدون آدمیت، عباس زریاب­خویی، منوچهر مرتضوی، احسان یارشاطر، محمدعلی اسلامی ندوشن، عبدالحسین زرین­ کوب، محمد محیط طباطبایی و استادان بزرگوار که عمرشان دراز باد محمدرضا شفیعی کدکنی و هوشنگ طالع و بهرام بیضایی.

مگر روشنفکر بودن فقط شعر نو گفتن و در دانشگاه برکلی دربارۀ داستان ضحاک و کاوۀ آهنگر با تکبر سرسام گفتن است؟

نقدی بر تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک در تاریخ و جامعه ایران و در صدای معلم

پنج ستون هویت ملی ایرانیان که مهمترین نقش را در استقلال ملت و حفظ فرهنگ خودی در برابر استیلای فرهنگ بیگانه ایفا کرده­اند و به گفتۀ سعدی آن را آخرالزمانی کرده ­اند[7] و در یک کلام راز جاودانگی ملت هستند عبارتند از :

  • تاریخ مشترک بیش از ده هزار سال
  • زبان و ادب پارسی به عنوان زبان علم و هنر و فرهنگ ایران، فراتر از زبان رسمی
  • جشن های ملی
  • عرفان ایرانی
  • محوری که ریشه در تاریخ و فرهنگ هزاران سالۀ ایران دارد و پاسدار این چهار بند و تمامیت ارضی ایران است.

نقدی بر تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک در تاریخ و جامعه ایران و در صدای معلم

گرچه این اصول در دوره­ های گوناگون فراز و فرودهایی داشتند، امروز آنها بر چکاد هویت ایرانی برافراشته ­اند و ستون های اصلی و تغییر ناپذیر روح ملی و کیان معنوی هر ایرانی هستند. در این روزگار وانفسا نباید آنها را با معیارهای جهان وطنی، فدای رویاپردازی های خود کنیم و با عجز و طمع و حماقت، تمدن با ریشه و با گوهر ایران را به تباهی بکشانیم.

 

[1]- تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک        از طبع سست باشد و این نیست سوی دوست  (مولوی)

[2]- برگرفته از شعر شفیعی کدکنی با عنوان « معراجنامه » دفتر شعر « از بودن و سرودن »

[3]- زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم       گوش بده عربده را دست منه بر دهنم (مولوی)

[4]- ناموارۀ دکتر محمود افشار – جلد پنجم –  مقالۀ آرزوی پیران صفحۀ 2970 – 2971  ( با اندکی تلخیص )

[5]- کلیات سعدی، تصحیح استاد بهاالدین خرمشاهی، انتشارات دوستان، توضیحات صفحۀ 859

[6]- احمد کسروی زبان شناس و تاریخ ­دان بلامنازع بود. اما از درک ادبیات و عرفان بی ­بهره. کسروی فقط فردوسی و قطران تبریزی را تمجید کرده است.

[7]- هر کس به زمان خویشتن بود      من سعدی آخرالزمانم                                      


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر تصویرهای ناخوش و اندیشۀ رکیک در تاریخ و جامعه ایران و در صدای معلم

جمعه, 24 مرداد 1404 16:02 خوانده شده: 15 دفعه چاپ

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور