تاریخچه روز جهانی محیط زیست به سال ۱۹۷۲ یعنی ۵۰ سال پیش بر میگردد. در آن سال برای اولین بار، سازمان ملل متحد کنفرانسی را با موضوع انسان و محیط زیست در شهر استکهلم سوئد برگزار کرد. کنفرانسی که توسعه پایدار را در سطح جهانی مورد توجە قرار داد و منجر به ایجاد برنامە محیط زیست سازمان ملل (UNEP) شد.
با این حال، این مهم یک شبه اتفاق نیفتاد. سوئد برای اولین بار در سال ۱۹۶۸ پیشنهاد برگزاری چنین کنفرانسی را به سازمان ملل داد و در سال ۱۹۶۹، سازمان ملل موافقت کرد که پس از سه سال در سوئد کنفرانسی متمرکز بر مسائل زیست محیطی برگزار شود.
سپس دو سال بعد، اولین روز جهانی محیط زیست با شعار «تنها یک زمین» جشن گرفته شد. از آن زمان بە بعد هر سال در پنجم ژوئن مراسم روز جهانی محیط زیست برگزار میشود.
پنجاه سال بعد، تکیه ما به این سیاره آبی زیبا، و فشارهایی که بر آن وارد میکنیم، بیش از هر زمان دیگری مشهود است. خارج از خانههای ما، خانه واقعی همه ما زمین است و حفظ آن برای نسلهای آینده بسیار مهمتر از همیشه است.
انتخاب شعار «تنها یک زمین» به عنوان شعار امسال روز جهانی محیط زیست تأکید میکند کە زمان رو به اتمام است و طبیعت در حالت اضطراری است. سازمان ملل میگوید بشریت از منابع جهان سریعتر از آنچه که به طور طبیعی بازیابی میکند، استفاده میکند. ما نیاز به اقدام فوری برای رسیدگی به این مسائل اضطراری داریم و «تنها یک زمین» و تمرکز آن بر زندگی پایدار در هماهنگی با طبیعت، ضرورتی انکارناپذیر است.
تغییرات آب وهوایی و پیامدهای آن در حال حاضر بیشترین توجە جامعە جهانی را در پی داشتە است.
مدیر اجرایی UNEP، میگوید هزینه تغییرات آب و هوایی در حال افزایش است، و همچنین شکاف بین آنچه برای سازگاری با تغییرات آب و هوایی هزینه میشود و آنچه لازم است وجود دارد. تا سال ۲۰۱۴، هزینه سازگاری و تاب آوری در کشورهای در حال توسعه حدود ١٠٠ میلیارد دلار در سال برآورد شد. امروز این رقم ۵٠٠ میلیارد دلار است.
سازمان ملل میگوید برای جلوگیری از افزایش دمای ۲.۷ درجه سانتیگراد و بالاتر تا پایان قرن، انتشار CO2 باید تا سال ٢٠٣٠ به نصف کاهش یابد. زمان برای نجات سیارهمان در حال اتمام است. ما از معادل ۱.۶ زمین برای حفظ روش فعلی زندگی خود استفاده میکنیم و منابع زمین ما به دلیل محدودیت به سادگی نمیتواند خواستههای ما را برآورده کند.
UNEP میگوید که علیرغم مجموعهای از توافق نامههای آب و هوایی، پیشرفت در جهت توقف تغییرات آب و هوایی هنوز بسیار کند است و افراد و جامعه مدنی باید نقشی کلیدی در افزایش آگاهی و ترغیب دولتها و بخش خصوصی برای ایجاد تغییرات در مقیاس بزرگ ایفا کنند.
برای روز جهانی محیط زیست ٢٠٢٢، موضوع «تنها یک زمین» که در اولین گردهمایی جهانی محیط زیست در سال ١٩٧٢ مورد استفاده قرار گرفت، دوباره احیا شدە است. سوئد همچنین امسال در روزهای در دوم و سوم ژوئن، میزبان یک کنفرانس بینالمللی به نام استکهلم+۵۰ برای تسریع اقدامات اقلیمی با شعار «سیارهای سالم برای رفاه همه - مسئولیت ما، فرصت ما» بود.
در سرتاسر جهان، رویدادهایی از سمینارها و کنسرتها گرفته تا پاکسازی ساحل و حومه شهر برای روز محیط زیست برنامهریزی شده است. بروکسل جشنواره محیط زیست شهری را برگزار خواهد کرد، در حالی که بمبئی دوچرخهسواری سبز را برای ترویج روشی پایدارتر برای سفر را برگزار خواهد کرد.
( بمبئی امسال در روز جهانی محیط زیست میزبان «دوچرخهسواری سبز» به عنوان روشی پایدارتر برای سفر بود ) اوضاع نابه سامان کشاورزی بیشترین آسیب را بە منابع آبی وارد کردە است. نتیجە آن خشک شدن تالابها، فرسایش خاک، فرونشست زمین، بیابانزایی، شور شدن خاک و ظهور کانونهای جدید ریزگرد بودە است.
در ایران برنامە مشخصی برای بزرگداشت روز جهانی محیط زیست اعلام نشدە و این موضوع ظاهراً مورد توجە مقامات واقع نشدە است. این در حالی است کە بحرانهای زیست محیطی از جملە مهمترین بحرانهایی است کە امروز ایران درگیر آن است.
با نگاهی بە وضعیت محیط زیست ایران متوجە میشویم کە همه فاکتورهای زیست محیطی در ایران در بحران و آشفتگی به سر میبرند. جمعیت ایران بدون توجە بە ظرفیتهای و منابع آن افزایش یافتە و بە تبع آن رد پای اکولوژی هم افزایش چشمگیری داشتە است.
در چهل سال اخیر بیش از ٢٠ میلیون هکتار از مراتع تغییر کاربری دادە شدەاند. گونەهای زیاد جانوری و گیاهی منقرض شدەاند. بدون توجه بە توان اکولوژیکی سرزمین کشاورزی نامتوازن، و ناپایداری توسعە پیدا کردە است. بیش از ۸۶ میلیارد متر مکعب آب تجدیدپذیر در بخش کشاورزی برداشت میشود در حالی کە خلأ عملکرد حدود ۶۰ درصد است؛ یعنی تنها ۴۰ درصد از پتانسیل عملکرد گیاهان در ایران بە عملکرد قابل برداشت تبدیل میشود! و از این میزان حدود ٣٠ میلیون تن بە ضایعات تبدیل میشود.
اوضاع نابه سامان کشاورزی بیشترین آسیب را بە منابع آبی وارد کردە است. نتیجە آن خشک شدن تالابها، فرسایش خاک، فرونشست زمین، بیابانزایی، شور شدن خاک و ظهور کانونهای جدید ریزگرد بودە است. مصرف سم و کود شیمیایی در کشاورزی ایران بسیار فراتر از استانداردهای جهانی است و عدم توجە بە دورە کارنس سموم، ماندگاری آنها را بیشتر کردە و خود عاملی برای تهدید سلامت شهروندان است. افراد و جامعه مدنی باید نقشی کلیدی در افزایش آگاهی و ترغیب دولتها و بخش خصوصی برای ایجاد تغییرات در مقیاس بزرگ ایفا کنند.
در مراتع ایران نیز تعداد دامها بە مراتب بیش از ظرفیت مراتع است کە خود عاملی برای تخریب مراتع شدە و ضمن افزایش فرسایش خاک تهدیدی برای انقراض گونەهای گیاهی کامیاب هم بودە است.
جنگلها علیرغم اهمیت ویژەای کە دارند در ۴۰ سال اخیر مورد تهدیدهای گوناگون از جملە آتشسوزی عمدی، قاچاق چوب، هیزمگیری و آفات و بیماریها بودەاند و هر روز از میزان آنها کاستە شدە است.
آلودگی هوا هم در فصول سرد کە اینورژن پایدارتر است، در برخی از کلانشهرها از جملە تهران، نفس مردم را بریدە است کە این آلودگی ناشی از سوخت ناقص خودروها، مازوتسوزی و ... است. سهم انرژیهای پاک در مصرف انرژی ایران بسیار نازل است، در حالی کە ایران شرایط استفادە از انرژی خورشیدی و بادی را نیز دارد.
ایران سالهاست کە جز ۱۰ کشور اول دنیا در تولید گازهای گلخانەای است؛ مدیریت سرزمینی در ایران چنان ناپایدار و ناکارآمد بودە که نە تنها بە جغرافیای ایران آسیبی جدی واردە کردە، بلکە در گرمایش جهانی هم سهم قابل توجهی هم دارد.
مقامات حال حاضر ایران هیچ علاقەای بە حضور در کنوانسیونها و نشستهای جهانی در ارتباط با محیط زیست ندارند و اگر هم حضور پیدا میکنند، آن را فرصتی برای تبلیغات سیاسی خود می پندارند.
کاهش و حل معضلات محیطزیستی در ایران ضمن آنکە نیاز بە بازنگری در برنامەهای توسعە بە سمت توسعە پایدار دارد، نیازمند همراهی و همفکری با جامعە جهانی است تا با کمک فن آوریهای جدید و همکاری کشورهای منطقە بتوان مشکلات زیستمحیطی را کاهش داد.
جستارگشایی
نهایت برد شوراهای اسلامی شهر و روستا انتخاب در منطقه، بخش، شهر، شهرستان، استان و الحاق به شورای عالی استانهاست. بزرگترین مزیت شورای عالی استانها این است که همانند هیات دولت میتوانند لوایح مدنظر خود را جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه نمایند که البته این امتیاز کمی نیست. شورای عالی استانها میتوانند نقش مهمی در هدفگذاری، برنامهنویسی و تبدیل اهداف خود به برنامه در قالب مکانیزم ارائه لایحه به مجلس ایفا نمایند.
سخنان صریح، روشنگر و دلسوزانه « مهندس سعید نجفی » عضو شورای شهر زنجان و نماینده شورای عالی استان ها در خصوص تنزل نقش آفرینی نهاد شورا و به تبع آن شورای عالی استانها، زنگ خطری جدی در سیرقهقرایی حرکت این نهاد مدنی است. نهادی که قرار بود به پارلمان استانی بدل گردد امروزه به تدریج (با کاهش تدریجی اختیارات و همچنین رد صلاحیت کاندیداهای موثر و مستقل) در گذر زمان به شورای شهرداری تنزل یافته است آنجا که می گوید:
شوراها از تهیه ملزومات اولیه خود عاجز هستند و...
جایگاه شورای شهر دقیقا کجاست ؟
نجفی با بیان اینکه شوراها به جایگاه واقعی خود نرسیدهاند گفت: شوراها نمیتوانند ملزومات اولیه خود از جمله ساختمان و بودجه خود را تامین کنند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شورای عالی استانها سعید نجفی نماینده استان زنجان در شورای عالی استانها در نطق پیش از دستور خود در ششمین اجلاس شورای عالی استانها گفت: مشکلاتی در استان زنجان است که البته کشوری است و در بسیاری از استانها وجود دارد.
وی خطاب به وزیر راه و شهرسازی گفت: بیکیفیتی و ناایمنی راهها یکی از مشکلات اساسی ما در استان زنجان است. به طور مثال جاده قره پشتلو که جاده قدیم زنجان به اردبیل است و شهرک صنعتی هم بر سر این راه قرار دارد کیفیت بسیار پایین دارد و روزانه تعدادی از هموطنان ما در این جاده کشته میشوند.
جاده های غیراستاندارد، مسئولین غیرپاسخگو
نجفی افزود: جاده زنجان به قزوین و ماهنشان باوجود معادن بسیار خدمات بسیار ضعیفی دریافت میکند و به دلیل نبود ایمنی و نبود نور کافی روزانه افراد زیادی را به کام مرگ می فرستد. جاده زنجان به تبریز و جاده خدابنده نیز همین مشکلات را دارند.
عضو شورای شهر زنجان اظهار کرد: اتوبان زنجان به قزوین و زنجان به تبریز مشکلات اساسی از جمله تخریب آسفالت و نور ناکافی دارند.
وی ادامه داد: جوابگوی این خونهای ریخته و خسارتها کیست؟ آیا وزیر راه و دولت نمی خواهند فکری به حال این مشکلات کنند؟
خودروی بی کیفیت؛ بلای جان مملکت
نماینده استان زنجان در شورای عالی استانها ادامه داد: استان زنجان ۱۳۸ کیلومتر بزرگراه، ۷۵۰ کیلومتر آن راه فرعی و ۳۵۰ کیلومتر راه اصلی، ۴۲۰۰ کیلومتر راه روستایی دارد که مجموع آن ۵۵۰۰ کیلومتر است که اغلب اینها فرسوده و نامناسب است و جان مردم در این جادهها در خطر است.
عضو شورای استان زنجان اظهار داشت: از سوی دیگر تولید خودرو های بی کیفیت منجر مرگ و میر و معلولیت هم وطنان می شود.
مدیریت یکپارچه؛ شهری حلقه مفقوده
عضو شورای شهر زنجان در ادامه سخنان خود با اشاره به جایگاه شوراها در کشور گفت: متاسفانه در سیستم اداره کشور ارزشی برای شوراها قائل نمیشوند. در این سال ها هر دولتی که بر سرکار آمده بخشی از اختیارات شوراها کاسته است.
وی ادامه داد: شوراهای فرادست از تامین ملزومات اولیه عاجز هستند. ساختمان استقرار ندارند و از بودجه مناسب برخوردار نیستند بنابراین مجبورند دست خود را به سوی شوراهای دیگر دراز کنند که جایگاه آنها را خدشهدار میکند.
نجفی با بیان اینکه شورایی که نتواند منابع مالی خود را تامین کند نمیتواند حرف خود را بزند گفت: اگر بخواهیم در سیستم اداره کشور شوراها را به جایگاه واقعی خود برسانیم باید به سمت مدیریت یکپارچه شهری برویم.
حذف کمیسیون ماده ۱۰۰
نماینده استان زنجان در شورای عالی استانها اظهار داشت: در شهرها عدم ناهماهنگی بین دستگاهها سبب میشود پروژهها سالها طول بکشد. بنابراین مجلس شورای اسلامی باید به دنبال تصویب این طرح باشد و باید به سمت مدیریت یکپارچه شهری برویم.
وی حذف کمیسیون ماده ۱۰۰ را پاک کردن صورت مسئله خواند و گفت: به جای حذف این کمیسیون باید فکر اساسی کرد تا بتوانیم مشکلات را پشت سر بگذاریم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
روزنامه اطلاعات قدیمی ترین روزنامه ایران است. تاریخ تولدِ اطلاعات قبل از تاریخ تولدِ پدربزرگ بسیاری از ماست. 96 سال پیش، این روزنامه زمانی شروع به انتشار کرد که «کشور قطر» یا امارات هنوز حتی شکل نگرفته بودند. شان و جایگاهِ این روزنامه در «منطقه خاورمیانه» باید بالاتر از جایگاه شبکه الجزیره و... می بود. زمانی که ایرانیان به فکر انتشار روزنامه افتاده بودند هنوز بسیاری از کشورهای عربی درکی از مفهومِ کنش سیاسی-اجتماعی و روزنامه نداشتند. (البته قصد تفاخر بر این گزاره نیست چون روزنامه الاهرام در قاهره پنجاه سال زودتر از اطلاعات شروع به کار کرده بود)
مرحوم دعایی انسان خوبی بود ولی آسیب بزرگی به یکی از سرمایه های معنوی کشور ایران (روزنامه اطلاعات) زد. او در دوران مسئولیتش باعث شد تا روزنامه اطلاعات به یک روزنامه کم رنگ و بو، و کم خاصیت تبدیل شود. روزنامه ای که (با توجه به سابقه طولانی اش) می توانست در منطقه خاورمیانه و حتی در تراز بین المللی مطرح باشد، تبدیل شد به روزنامه ای که حتی دوستان و رفقایِ دعایی هم آن را خریداری نمی کردند.
در این سالهای اخیر، روزنامه اطلاعات محل انتشارِ اندیشه هایِ پویا و تضاربِ آرای گوناگون "نبود". مقالات فاخری منتشر "نشد" که در حوزه اندیشۀ نسل جوان، موج ایجاد کند. تمام دستگاه «اطلاعات» حتی به اندازۀ دو قلم کانال تلگرام سهند ایرانمهر یا اینستاگرام محمد فاضلی در حوزۀ اندیشه ایران اثرگذاری نداشت.
مرحوم دعایی باعث شد تا روزنامه اطلاعات به یک روزنامه کم رنگ و بو تبدیل شود. مانند اینکه به سر سفرۀ غذا دعوت شوید ولی بر سر سفره، فقط یک سینی برنج سفید (پلو) باشد. میهمان شاکر خواهد بود که سفره خالی نیست و او گرسنه نخواهد ماند ولی این طعام، هیچ شوقی در هیچ خاطری بر نمی انگیزد. عطر و بویی ندارد. برنج است فقط. روزنامه اطلاعات در حوزه اندیشه و «تولید محتوا» برنج بر سر سفره می گذاشت.
البته مرحوم دعایی در سلوک فردی و شخصی انسان خالصی بود ولی مسئله چیز دیگری است. مسئله این است که یک انسان خوب، الزاما نمی تواند باعث تعالی و موفقیت تیم ملی فوتبال یک کشور شود. خوب بودن و توسعه الزاما به هم مرتبط نیستند. شخصیتهایی مانند مرحوم دعایی نمی توانند موتور محرک توسعه باشند. آنها نمی توانند یک مجموعه را به تراز بین المللی برسانند. او در دوران مسئولیتش باعث شد تا روزنامه اطلاعات به یک روزنامه کم رنگ و بو، و کم خاصیت تبدیل شود.
این روزها که بسیاری ذکر محاسن مرحوم دعایی را می کنند (که البته وصدق بالحُسنی) باید به این نکته انذار داد که یک مهندس محاسب سازه فولادی، الزاما نمی تواند یک مدرسِ سازه فولادی هم باشد. یک فوتبالیستِ خوب، الزاما نمی تواند یک مربی تیم ملی هم باشد. دنیای امروز، دنیای تجلیِ استعداد و هوش انسان است. کسانی می توانند «بسترِ شکوفایی استعدادها» را فراهم آورند که به لحاظ ذهنی با مفاهیم توسعه آشنا باشند. به بیان دیگر، ذهنی پیچیده و اندیشه ای توسعه آفرین داشته باشند. مرحوم دعایی چنین نبود.
بسیاری گفتند که مرحوم دعایی «مُنشی» دفتر نداشت. «راننده» نداشت. اگر تلفن می زدید او خودش گوشی تلفن را بر می داشت. اینها اصلا حُسن نیستند. اینها همه سراسر ایراد هستند. اینها اسبابِ زمین خوردن و زمین گیر شدنِ یک روزنامۀ تراز بین المللی است. مدیر مسئول یک دستگاه خبری مانند اطلاعات، متناظر با فلان استاد دانشگاه نیست که در گوشه یک آزمایشگاه به تولید علم مشغول باشد. خودش تلفن جواب بدهد و… بلکه «او» باید «ثانیه به ثانیه» نبض اتفاقات و رویدادهای حوزه اندیشه/سیاست/اجتماع را منعکس کند. یعنی چه که فلانی منشی و راننده نداشت؟!
حافظ می گوید: «زآن یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت». بله ، امثال سید محمود دعایی، همان یارِ دلنوازند که شکری پُر شکایت از آنها داریم. انسانهای خوب و مهربانی که خوبند، صالحند، اما اسباب رشد و توسعه نیستند. ضربانِ نبض دنیای روز را نمی فهمند. مفهوم زندگی، و طعم زندگی را در کنارشان حس نمی کنی. خوبند، ولی این خوبی ترا گرم نمی کند. شاکر هستی که بر سر سفرۀ طعام، در آن سینیِ برنج، حسن عباسی را در مقابلت ننشانده اند (آری از این بابت شاکری) ولی عملکردِ آن یار دلنواز، حتی صدای شکایتِ مُحبی چون حافظ را هم بر می آورد. خوبانی از جنس آقای قرائتی. همان ریاست نهضت سوادآموزی را هم نباید به ایشان داد. مدیریت و توسعه، از مسیر این خوبان میسر نمی شود. گر نکته دانِ عشقی، بشنو تو این حکایت.
برای آقای سید عباس صالحی آرزومندم که مَشی و سلوکی متفاوت با مرحوم دعایی پیش گیرد و سرمایه معنوی روزنامه اطلاعات را بالنده تر گرداند. از امکاناتِ دنیای امروز (تلگرام، اینستاگرام، فیس بوک، وب سایت) چنان استفاده کند که اطلاعات اگر شانه به شانه نیویورک تایمز نتواند زدن، لااقل جایگاهِ بی بی سی فارسی را در تولید محتوای اجتماعی/فرهنگی بگیرد.
کانال ارزیابی شتاب زده
در طول یک سال گذشته اعتراضات مربوط به رتبه بندی در میان معلمان اوج گرفت و منجر به تصویب قانون رتبه بندی شد . هرچند علی رغم تصویب رتبه بندی خبرهای ضد و نقیضی در مورد اجرای آن به گوش می رسد . بدنه جامعه معلمان ناامید شده است و بخشی از فعالان اعتراضات اخیر بازداشت شده اند یا پرونده آن ها در محاکم قضائی و اداری در حال بررسی است . در این شرایط به راحتی می توان با محکوم کردن از کنار قضیه گذشت ولی رویکرد فوق گره ای را نمی گشاید. از سوی دیگر نقد و بررسی اعتراضات یک سال اخیر نیز به معنای تایید رفتارهای انجام شده با فعالان اعتراضات اخیر نیست . هر شهروندی از حق اعتراض در چارچوب قوانین برخوردار است تا بتواند اعتراض خود را به گوش مسئولان کشور برساند . بازداشت و برخورد با فعالان فقط صورت مسئله را پاک می کند . در طول سال های گذشته نیز چندین بار با اوج گیری اعتراضات و سپس فراگیری فضای ناامیدی روبه رو بوده ایم که کمتر به دلایل آن پرداخته می شود .
نقد و بررسی اعتراضات یک سال گذشته به عنوان تجربه زیسته ما از شکل گیری ناکامی های مجدد جلوگیری می کند .
نگاه اول : سوء تفاهمی به نام رتبه بندی
رتبه بندی از سوی معلمان به عنوان علاج دردهایشان مطالبه شد ولی نگاه مسئولان و برنامه ریزان به رتبه بندی گونه ای دیگر بود . این نگاه دوگانه به رتبه بندی زمینه ساز سوء تفاهم شد. اعتراضات معلمان از فقدان رویکرد کلان نگر و توسعه گرا به آموزش و پرورش رنج می برد و این امر موجب تکرار مجدد تجربیات پیشین می شود .
ماده 1 لایحه رتبه بندی « استقرار نظام پرداخت عادلانه براساس شایستگی ها و عملکرد رقابتی معلمان ، مهندسی نیروی انسانی ، توسعه مستمر و نظام مند صلاحیت های عمومی ، تخصصی ، حرفه ای و تربیتی و کیفیت عملکرد معلمان و تقویت انگیزه و رضایت مندی شغلی » را به عنوان هدف ذکر کرده است .نگاه فوق بر مبنای دیدگاهی کارشناسی در یک آموزش و پرورش رو به توسعه در نظر گرفته شده است ؛ در حالی که مطالبه معلمان از رتبه بندی افزایش سریع حقوق بود . معلمان رتبه بندی را ساده ترین راهکار برای حل معضلات معیشتی و پر کردن فاصله حقوقی خود و سایر کارکنان دولت می دانستند . از این رو رتبه بندی تبدیل به سو تفاهمی شد که فاقد توان پاسخ گویی به درخواست های فوق بود .تصمیم گیران و مسئولان دولت به دلیلی مشکلات مالی و بودجه ای دولت کوشیدند رتبه بندی را با بهانه های مالی ، تدوین آئین نامه ها و شرط های مختلف به شیری بی یال و دم و اشکم تبدیل کنند . از این رو نگاه معلمان به رتبه بندی به نتیجه مطلوب نرسید و شاهد مقاومت هایی در برابر ارائه مدارک مربوط به رتبه بندی هستیم .
نگاه دوم : نقد تجربه یک ساله
1- اسطوره سازی از رتبه بندی
از زمانی که در سال 1390 « سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » به تصویب رسید و به عنوان سند زیربنایی آموزش و پرورش قرار گرفت ، نظام سنجش صلاحیت عمومی ، تخصصی و حرفه ای معلمان به عنوان یکی از اهداف سند مورد توجه قرار گرفت و این انتظار به وجود آمد که با اجرای آن مشکلات معیشتی معلمان به پایان می رسد .
تاکید مداوم برخی تشکل ها بر اجرای رتبه بندی به عنوان راه چاره مسائل موجود و فشارهای سیاسی بر دولت قبل برای تدوین و ارائه لایحه رتبه بندی به تدریج رتبه بندی را تبدیل به اسطوره کرد . اسطوره ای که بر بال مطالبات معلمان و با حمایت تلویحی جریان های مخالف دولت قبل و پی گیری مستمر تشکل های صنفی اوج گرفت .
جریانی که رتبه بندی را ابزار مناسبی برای فشار به دولت قبل می دانست ، با تغییر مجلس و دولت با مطالبات معلمان روبه رو شد که خود در اوج گیری آن نقش داشت .
در مورد « قانون مدیریت خدمات کشوری » نیز چنین اسطوره سازی صورت گرفت ولی به صورت کامل در مورد معلمان اجرا نشد و پس از مدتی به فراموشی سپرده شد . اگر در مورد نسبت رتبه بندی و معضلات آموزش و پرورش و معیشت معلمان بحث و بررسی صورت می گرفت و با شعار دادن و امید دادن فضای گفت و گو از میان نمی رفت تجربه قانون مدیریت خدمات کشوری در مورد رتبه بندی تکرار نمی شد . اینکه نسبت رتبه بندی و مشکلات آموزش و پرورش چیست و رتبه بندی در پاسخ به کدام بحران آموزش و پرورش طراحی شده است همواره مغفول مانده است و پاسخی به آن داده نمی شود .
چرایی و چگونگی سنجش صلاحیت حرفه ای معلمان از جمله مباحثی است که کمتر در فضای جامعه معلمان و تشکل های سیاسی و صنفی به آن پرداخته شده است و مورد نقد و واکاوی قرار می گیرد .
2- فقدان تفکر کلان نگر و توسعه گرا
رویکردی که اضافه شدن حقوق معلمان را تنها راهکار حل معضلات موجود می داند در حال حاضر فضای غالب در آموزش و پرورش می باشد ؛ در حالی که اضافه شدن حقوق کارمندان دولت و به ویژه معلمان با توجه شرایط بی ثبات اقتصادی و ضعف اقتصاد ملی مشکلی را حل نمی کند. مشکل معیشت معلمان از مسئله افول نقش مدرسه ، نگاه نادرست به انسان و آموزش و پرورش در سند تحول ، بحران تربیت ، کالایی و طبقاتی شدن آموزش ، شکل گرفتن کارتل های اقتصادی کمک آموزشی ، ناکارآمدی ساختار اداری آموزش و پرورش و..... قابل تفکیک نیست . موارد فوق ناشی از فراموش شدن نقش بنیادین آموزش و پرورش و نگاه غیر توسعه ای به آن است . چگونه می توان معضل معیشت معلمان را از مسئله آموزش و پرورش و مسئله آموزش و پرورش را از معضل توسعه نیافتگی تفکیک کرد؟
در این شرایط هر نوع افزایش حقوق تبدیل به مسکنی کوتاه مدت می شود که در حد فرج از این ستون به آن ستون نخواهد بود . از این رو ، اعتراضات معلمان از فقدان رویکرد کلان نگر و توسعه گرا به آموزش و پرورش رنج می برد و این امر موجب تکرار مجدد تجربیات پیشین می شود .
3- خیابان ، ابزار موقت و دوگانه
مهم ترین تبلور اعتراضات معلمان در خیابان صورت می گیرد. تشکل های صنفی و گروه های تلگرامی و واتساپی و ..... نیز عمده تلاش خود را در به خیابان آوردن معلمان به کار می گیرند . در اعتراضات یک سال گذشته شاهد اجتماعات کم نظیری از حضور معلمان در خیابان های برخی شهرها بودیم . ولی با توجه شرایط سیاسی کشور و حساسیت هایی که به « خیابان » وجود دارد ، به وجود آمدن برخوردهای بعدی قابل پیش بینی بود. اعتراضات سال های 85 و 86 نیر اتکای بر خیابان موجب برخوردهای امنیتی و اداری شد که ناپسند و نادرست ولی قابل پیش بینی بود . از این رو خیابان تا زمانی در پیشبرد مطالبات موثر است که به دلیل حساسیت ها و فقدان فضای اعتماد به عاملی برای برخوردهای بعدی نشود . اتکای بر خیابان به عنوان ابزار دائمی و بی توجهی به نقش دوگانه آن و فقدان تحلیل از چگونگی اعتماد سازی و پیشگری از برخوردهای بعدی از جمله نقدهایی است بر اعتراضات وارد می باشد . چرایی و چگونگی سنجش صلاحیت حرفه ای معلمان از جمله مباحثی است که کمتر در فضای جامعه معلمان و تشکل های سیاسی و صنفی به آن پرداخته شده است و مورد نقد و واکاوی قرار می گیرد .
4- ابهام در رویکرد و نقش بدنه معلمان :
تشکل های سیاسی و صنفی موجود اقلیتی از مجموع جامعه گسترده معلمان هستند . گروه های تلگرامی که نقش مهمی در تجمعات و اعتراضات دارند نیز با بدنه معلمان ارتباط محدودی دارند . اینکه رابطه تشکل های صنفی و سیاسی با بدنه گسترده معلمان چیست در هاله ای از ابهام است . مجموع شرکت کنندگان در تجمعات نیز بخش اندکی از مجموع معلمان می باشند که نشان دهنده بی رغبتی معلمان به همراهی عملی این نوع کنش ها ، ضمن همدلی با آن ها ، می باشد.
تشکیل « سازمان نظام معلمی » می تواند نقش مهمی در سامان دادن به خواسته های معلمان داشته باشد ولی با مخالفت برخی تشکل ها و بی اعتنایی دولت و مجلس قدیم و جدید روبه رو شده است . به این ترتیب با بالا رفتن هزینه ها به تدریج تعداد معلمان شرکت کننده در اعتراضات کاهش می یابد . در حالی که بهره گیری از توان بخش عمده ای از بدنه معلمان و نقش موثر آن ها در اعتراضات و پرهیز از رویکرد ابزار انگاری مهم ترین عامل در شکل گیری مطالبه گری موثر و مستمر می باشد .
سخن آخر : راهکار چیست؟
گفت و گو:
در حال حاضر بین تشکل های سیاسی و صنفی و فعالان ، دولت و مسئولین و تصمیم گیران و بدنه معلمان گفت و گویی صورت نمی گیرد . برخی تهدیدها ، بازداشت و احضار فعالان عامل مهمی در عدم شکل گیری امتناع گفت و گو می شود . در حالی که گفت و گو های انتقادی بین ذینفعان و صاحب نظران و تصمیم گیران عامل مهمی در پیشگیری از مشکلات موجود خواهد بود .
توسعه محوری:
نگاه صرف به افزایش حقوق به عنوان تنها راه کار حل مشکلات معلمان ناکارآمدی خود را نشان داده است. مسئله حقوق و معیشت در پرتو فقدان توسعه و ضعف مستمر اقتصاد به وجود آمده است . تا زمانی که مشکلات مهم تر و بنیادی تری همچون توسعه یافتگی حل نگردد، امید به حل معضلات معیشتی بیهوده می باشد . مشکلات آموزش و پرورش بدون نگاه توسعه محور حل نخواهد شد .
تشکل محوری و تقویت جامعه مدنی:
فقدان سازمان نظام معلمی و عدم شکل گیری نهادهای صنفی مستقل ، غیر سیاسی و قانونی که واسطه بدنه معلمان و حکومت و دولت باشند نقش مهمی در نافرجامی اعتراضات صنفی دارد .
اگر تشکل های صنفی بتوانند به اعتماد سازی دوگانه بین معلمان و تصمیم گیران بپردازند ضمن تقویت جامعه مدنی ، مطالبات را سامان می دهند. تشکل های صنفی نیازمند پایداری و ثابت می باشند و تا بتوانند بخش وسیعی از معلمان را جذب نمایند که در فضای موجود امکان پذیر نیست .
اعتراضات یک سال گذشته تجربه ای بود که نیازمند نقد و واکاوی است و گفت و گوی مداوم میان دیدگاه های مختلف زمینه ارتقای کیفیت و و روش اعتراضات و بهبود وضعیت معلمان و آموزش و پرورش را فراهم می سازد .
آموزش و پرورش نیازمند گفت و گوهای جدی و مستمر بین دیدگاه های مختلف است که بتوانند بر سر مسائل اساسی به توافق برسند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
قبل از انقلاب مشروطه، هيچ مدرسه دخترانه در ايران وجود نداشت .
در اواخر دوران ناصرالدين شاه، زنان مروج امريكايی يك مدرسه دخترانه در تهران داير كردند كه دختران مسلمان، حق ورود به آن را نداشتند.
بعدا نیز زنان فرانسوی، مدرسه دخترانه ای در دروازه قزوين تهران احداث كردند كه به «ژاندارك» معروف شد و برای تحصیل دختران ارمنی ایرانی تأسیس شده بود...
وقتی شرایط تحصیل دختران در تهران این چنین ممنوع بود، آن وقت می توانید حدس بزنید که در شهرستان ها چقدر ممنوع تر بوده...!
اما بروم سراغ اتفاقی که می خواستم بگویم:
قبل از انقلاب مشروطه، زنان مبلغ انگليسی در شهر یزد، يك درمانگاه زنانه برپا كردند و کنار آن، يك باب مدرسه سه كلاسه نیز ترتيب دادند، به اين بهانه كه به زنان و دختران زرتشتی آموزش دهند؛ اما در اين میان، نایب الحكومه يزد كه آدم روشنی بود و می خواست دخترانش خواندن و نوشتن یاد بگیرند، دخترانش را به طور مخفيانه و با پوشش چادر به مدرسه ی دخترانه انگليسي ها فرستاد؛ اما اندکی بعد، وقتی قضیه برملا شد و مردم فهمیدند.
اعتراضات گسترده مردم يزد آغاز شد . مردم چنان خشمگین بودند که بازار را تعطيل كرده و آشوب و بلوایی بزرگ به راه افتاد...
نايب الحكومه كه اوضاع را بحرانی و خطرناک ديد، از ترس جان، به تهران گريخت و خانواده اش نیز ابتدا در خانه ای در يزد پناه گرفته و سپس راهی تهران شدند...
به قول ایرج میرزا:
ایمان و امان به سرعت برق می رفت که مومنین رسیدند...!
مدرسه دخترانه انگليسی منحل و برداشته شد و دختران نايب الحكومه نیز تا ساليان سال حتی از شنيدن اسم مدرسه نیز وحشت داشتند!
(بنگرید به: سیروس سعدونديان، اولين های تهران...صص 328 الی 330...)
کانال تاریخ تحلیلی ایران
گروه استان ها و شهرستان ها/
کانال تلگرامی « سرعین شهریمیز » خبر از تغییر « مدیر آموزش و پرورش شهرستان سرعین » داده و می نویسد : « ظهر امروز ( سه شنبه هفدهم خرداد ) با حضور سرزده مشاور مدیرکل آموزش و پرورش استان! در سرعین و محل سالن فرمانداری، آقای حسین محرمی رئیس سابق اداره آموزش و پرورش شهرستان از سمت خود کنار گذاشته شده و آقای سجادمحسنپور به عنوان سرپرست جدید این اداره معارفه شد.
از عملکردهای شاخص محرمی در طول ریاست بر اداره آموزش و پرورش شهرستان سرعین میتوان به جمع آوری کلاس های کانکسی، شروع پویش نذر هوشمند، تکمیل ۴۱ پروژه آموزشی و تجهیز مدارس و... اشاره کرد. »
« صدای معلم » در گزارش ها و یادداشت های متعدد خود همواره این پرسش اساسی را مطرح کرده است که منطق این گونه تغییرات می باید مشخص و شفاف باشد و ناکارآمدی و ضعف مدیریت قبلی بر اساس سنجه های علمی و کارشناسی ارزیابی و تعیین گردد. آیا مطابق دستور العمل وزارتی « الزام دعوت از خبرنگاران و رسانه ها به جلسات شوراهای آموزش و پرورش استان ، شهرستان و مناطق » ( این جا ) که با پی گیرهای « صدای معلم » نهایی شد ؛ خبرنگاران و رسانه ها برای حضور در نشست های شورای آموزش و پرورش شهرستان و استان دعوت می شوند ؟
اگر واقعا مدیری توانسته است در کار خود موفق باشد ، بر اساس کدام منطق و دلیل عقلانی کنار گذاشته می شود ؟
آیا این گونه تغییرات ناگهانی بر اساس « اخلاق مدیریتی » انجام می شود ؟
دیگر دوران آن گذشته که مدیر و یا مسئولی در پاسخ به پرسش های « حوزه عمومی » بخواهد بحث تاریخ گذشته « تشخیص » و « اعتماد » را مطرح کند و انتظار داشته باشد که دیگران سخن او را بپذیرند .
به نظر می رسد که گوش شنوایی برای شنیدن چنین موضوعات ساده و بدیهی نیست و سیستم همچنان بر مدار « بی برنامگی » و « روزمرگی » در حال اتلاف منابع و از بین بردن « سرمایه اجتماعی » است .
آیا این گونه عزل و نصب ها در حوزه های مدیریتی و سطوح مختلف آن توانسته است در میزان کارآمدی و بهره وری سازمان متبوع موثر باشد و یا آن که مطابق قانون نانوشته در جهت جلب رضایت نمایندگان مجلس صورت می گیرد ؟
پرسش « صدای معلم » از استانداران و فرمانداران آن است که تا چه میزان به مفاد و مواد « قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش » عمل کرده و به آن پای بند بوده اند ؟
آیا وظیفه استاندار و یا فرماندار دخالت غیرکارشناسی در تغییر مدیر آموزش و پرورش و یا بعضا اعلام تعطیلی مدارس به دلایل مختلف خلاصه می شود ؟
آیا مطابق دستور العمل وزارتی « الزام دعوت از خبرنگاران و رسانه ها به جلسات شوراهای آموزش و پرورش استان ، شهرستان و مناطق » ( این جا ) که با پی گیرهای « صدای معلم » نهایی شد ؛ خبرنگاران و رسانه ها برای حضور در نشست های شورای آموزش و پرورش شهرستان و استان دعوت می شوند ؟
کدام نهاد و فرد باید بر اجرای درست و کامل قانون نظارت داشته و در برابر عملکرد خود پاسخ گو باشد ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شاید کمتر کسی می داند که حاج سیاح نخستین ایرانی است که در دوران مدرن، جهان را حسابی گشته ، با بسیاری از بزرگان قرن 19مانند تزار روس، گاریبالدی، امپراطور بلژیک و رئیس جمهوری آمریکا دیدار و گفت و گو کرده و نخستین ایرانی است که عبارت حقوق بشر را به معنای امروزی آن به کار برده...
او در سال 1276هجری قمری از مسیر زنجان و تبریز و مرز قفقاز سفر خود را به دور دنیا آغاز کرده و ابتدا، عمدا خبر مرگش را به خویشاوندانش می رساند تا دیگر کسی منتظر بازگشتش نباشد، سفری که 18سال به طول می انجامد و حسابی پخته و مذاب می گردد، علاوه بر شناخت جهان و تحولات دنیای مدرن به زبان های ترکی، ارمنی، روسی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی مسلط شده و سرانجام در سوم مرداد 1256هجری شمسی که سی سال از حکومت ناصرالدین شاه قاجار می گذشته به ایران برمی گردد و از ابتدای ورود به وطن شاهد جهل، فقر، ظلم و بیعدالتی هموطنانش گردیده آن را ضمن مقایسه با اوضاع اروپا با قلمی آتشین و نقادانه به تصویر کشیده است.
اما دیدار و گفت و گوی او با ناصرالدین شاه قابل تامل و البته دردناک است که در زیر از دو منبع که دست اول است ، می آورم.
ابتدا دوستعلی خان معیرالممالک می نویسد:
«ناصرالدین شاه با معدودی از خواص در دیوانخانه به صحبت ایستاده بود . ناگاه از لای درختها نظرش به حاج سیاح افتاد که در کنار دیوار برای شرفیابی انتظار می برد . شاه با دیدن او، سر را آهسته جنبانیده با اشاره دست، او را پیش خواند . حاج سیاح با شتاب آهنگ حضور کرد... ناصرالدین شاه رو به او کرده گفت: از قراری شنیده ام هم مسلکت ملکم در روزنامه قانون مطالبی در مورد لزوم دادن آزادی و برقراری آئین مشروطه در ایران نوشته. از قول من به او بنویس که به اندازه تو و امثال تو عقل و شعور دارم، تواریخ خوانده و از اوضاع دنیا نیک آگاهم. نیک می دانم که ترقی کامل مملکت بسته به آگاهی است ولی دادن آزادی به مردم نادان و بی سواد و رها ساختن عنان اراذل و اوباش تیغ در کف زنگی مست نهادن است و آرامش و امنیت کشور را به خطر انداختن. مخصوصا به او بگو که این فضولی ها را کنار بگذارد و مطمئن باشد روزی که تشخیص دهم مردم شایستگی داشتن حکومت مشروطه و لیاقت استفاده از آزادی را دارند اگر لازم شود از تاج و تخت نیز می گذرم و مشروطه را به آنان ارزانی می دارم . مردم قبل از آزادی احتیاج به سواد و تربیت صحیح دارند . ترتیب این کار را در حدود امکانات داده ام و بلافاصله پس از برگزاری تشریفات «قرن»به یاری خداوند آنرا به مرحله اجرا خواهم گزارد»
(یادداشت هایی از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه، دوستعلی خان معیرالممالک...ص37)
اما معیرالممالک قضیه را کمی سانسور کرده و تنها سخن شاه را آورده و سخن حاج سیاح را از قلم انداخته! سخن حاج سیاح را از کتاب خودش می آورم. حاج سیاح چشم در چشم ناصرالدین شاه دوخته و انتقادی نیشدار می کند و دیگران به خاطر بی ملاحظه گی و اینکه ممکن است مورد خشم شاه قرار گیرد او را می ترسانند، اما ناصرالدین شاه به جای خشمگین شدن، از حاج سیاح می خواهد بماند و در دربار کار کند!
حاج سیاح خود می نویسد:
«در قصر عاج دیدم شاه بر صندلی نشسته، بنده را نزدیک تر خواند، در حضور ایستادم، فرمود:
شنیدم بسیار جای دنیا را دیده ای؟
عرض کردم بلی به قدری که ممکن بود.
فرمود: حالِ آن وقت ایران با الان تفاوت پیدا کرده است؟
با تمام توصیه ها که به من شده بود نتوانستم تقیه نموده و حق را پوشیده بدارم، لذا با خود گفتم، بگذار تا در مقابل تمام تملق گویی های دیگران، یک نفر هم برای یک بار حقیقتی را به گوش او برساند شاید بی اثر نباشد، گفتم: بلی بسیار. یکی از تغییرات مهم در این چند سال که خوب به چشم می خورد، تنزل ارزش پول است، پول در مملکت مثل خون است در بدن که زندگی مملکت با حرارت و دَوَران آن است، به این ترتیب که می بینم در اندک زمان، این مشت نقد ایران شکسته و سوخته و فنا می شود و این کار عاقبت خوشی ندارد...
شاه روی به سپهسالار کرده فرمود: خوب! جوان است و قابل نگاهداری است نگاهش می دارم.
عرض کردم قابل هیچ گونه نوکری نیستم.
شاه فرمود: بهتر از گدایی است.
عرض کردم: ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم .
با پادشه بگوی که روزی مقرر است.
فرمود: کسی که این قدر انگشت به کون دنیا کرده درویش نمی شود!
پس مرخص فرمودند به منزل بازگشتم»
(خاطرات حاج سیاح...ص72)
کانال تاریخ تحلیلی ایران
۱- همکارانی می شناسم که حتی محض رضای خدا هم شده یک روز به موقع سرکلاس درس حاضر نمی شوند و حتی یک دانش آموز هم از شیوه تدریس آنها رضایت ندارد اما در دفتر مدرسه چنان از نظام سیاسی و جامعه و والدین و نظام آموزشی طلبکارند که اگر کسی نشناسد فکر می کند استعداد و نبوغی در حد نیوتون و هگلی داشته که توسط این دانش آموزان نادان و نظام آموزشی قدرنشناس هدر رفته است.
۲- پزشک متخصص و فوق تخصص در مطب خود یک کارت خوان ساده نگذاشته و از این طریق از بیت المال دزدی می کند و در هنگام عمل جراحی هم پول خارج از قاعده طلب می کند اما همین که زبان به سخن گفتن می گشاید چنان از آخوند و مسئول و دولت انتقاد کرده و چنان به مفسدان اقتصادی و رانت خواران بد و بیراه می گوید که انگار فرشته ای به اسارت گرفته شده در میان کفتاران است.
۳- کارمندانی [به وفور مشاهده کرده ام] که از یک رشوه پنجاه هزارتومانی هم نمی گذرند و در قبال همین مبلغ ناچیز حاضر به چشم پوشی از تخلفات خطرآفرینی در حوزه بهداشت و سلامت و ساخت و ساز و امثالهم هستند اما به هنگام کوچکترین فاجعه زیست- محیطی و یا بلایای خانمانسوزی مانند متروپل آبادان در ردیف اول فحاشی به مسئول و دولت و دیگران هستند .
۴- روشنفکران و هنرمندان و دانشگاهیان [مرد] بسیاری که صبح تا شب در شبکه های اجتماعی رخت پهن کرده اند و در دفاع از حقوق زنان و آزادی های اجتماعی و پساساختارگرایی و آوانگاردیسم و گذار از سنت و... داد سخن سر می دهند اما در خانه مادر یا همسرشان را تحقیر می کنند و اگر نیم ساعت چای و خوراکشان دیر شود زمین و زمان را به هم می ریزند و اصولا هیچ جنس ماده ای هم در اطرافشان یافت نمی شود که با آنها از سرد مزاجی همسر و بحران و طلاق عاطفی و... نگفته و سعی در اغفال آنها نداشته باشند.
۵- واعظ و مداحی و منبریِ خودمانی که تمام ماه رمضان را مدام از قناعت و انصاف و ساده زیستی سخن گفت اما همین که آخر ماه مبلغی کمتر از مبلغ مورد انتظارش را در پاکت مشاهده کرد قهر کرده و با چند ناسزا حتی برای همراهی اهالی محل برای اقامه نماز عید فطر هم نماند.
۶- دوستان منتقد و قلم به دستی که مدام در ستایش نقادی و آزادی بیان سخن می گویند اما در رفتار خود در جامعه و در مواجهه با کوچک ترین انتقادی از کوره دررفته و به فحش های چارواداری و تهدید با چماق و چاقو متوسل می شوند.
۷- رانندگان [مردی] که در مواجهه با کوچکترین ناشی گری رانندگان زن مسئله را به جنسیت ربط داده و شروع به اذیت و تمسخر آنها می نمایند.
بسیاری مواقع رانندگانی را مشاهده کرده ام که هنگام مواجهه با زن سعی می کنند با تمسخر و ندادن راه به آنها باعث آزار و سلب اعتماد به نفس آنها شده و با وادار کردن طرف به اشتباه با لبخندی کریه مهر تاییدی بر گفته های خود بیابند.
۸- در ترمینال جنوب تهران برای رفتن به قم سوار ماشین پیرمردی شدم. کمی جلوتر طلبه جوانی ایستاده بود و دست بلند کرد و گفت : «قم» اما پیرمرد اعتنایی نکرد. چند قدمی که حرکت کرد گفت می دانی چرا سوارش نکردم؟ گفتم نه، چرا؟ گفت برای اینکه به حق خود قانع نیستند، پس از این که سوار شدند سریع می گویند این [اشاره به دستگاه ضبط و صدای هایده که پخش می شد] را خاموش کن. اما برای من تنها یک چیز مهم است و آن «انسانیت» است. پیرمرد همین طور که در ستایش انسانیت داد سخن سر می داد به میدان بهمن رسید و جوانی دست بلند کرد، آمد نزدیک گفت: «تا فلان میدان» لحن و ظاهر جوان نشان می داد که تبعه افغانستان است. پیرمرد آرام گفت نه سگ افغان.. و شیشه را بالا داد. چند قدمی حرکت کرد و به ادامه سخنان خویش در ستایش انسانیت بازگشت.
۹- طرف ساعت یک نصف شب تمام شیشه های ماشین را تا انتها پایین داده، صدای باند را تا آخر باز کرده و با سرعت در کوچه هشت متری در حال تردد است. صدای خودرو این شهروند بزرگوار تا چند صدمتری قابلیت بیدار کردن هر آدم حتی با خواب سنگین را دارد. کسی هم اعتراضی کند، سرش را از شیشه خودرو بیرون آورده و دهانش را تا بناگوش باز می کند و هر فحش زشت و رکیکی را نثار ملت کرده و گاز ماشینش را می گیرد.
اینها بخشی از رفتارهای عمومی جامعه ماست که همگی کم و بیش آن را تجربه کرده ایم.
کافیست این تجربه ها را به خاطر داشته باشیم تا هنگامی که گوشی موبایل را دست گرفته و با چند فحش به این و آن، سطح زندگی خود را با سوئیس و دانمارک مقایسه می کنیم و از اینکه ماهی سه هزار دلار دستمزد نمی گیریم به زمین و زمان لعنت می فرستیم، کمی آرام شویم.
( جوی آب - ایران و ژاپن )
کانال خرمگس
گروه گزارش/
حدود شش ماه است که از انتصاب علیرضا کریمیان به عنوان « مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران » می گذرد .
ایشان هم مانند مدیران کل پیشین ( به جز اسفندیار چهاربند ) تاکنون نشست رسانه ای با خبرنگاران برای پاسخ گویی و توضیح در مورد عملکرد مدیریتی خود برگزار نکرده است .
همان گونه که پیش بینی می شد ؛ در این مدت عمده تلاش و اهتمام ایشان به مقوله « عزل و نصب مدیران » گذشته بدون آن که منطق این گونه تغییرات مشخص و شفاف باشد و ناکارآمدی و ضعف مدیریت قبلی بر اساس سنجه های علمی و کارشناسی تعیین گردد.
به نظر می رسد ؛ فاجعه ی تلخ متروپل آبادان تا حدودی مدیران و مسئولان غیرپاسخ گو و ناکارآمد را به خود آورده و موج هشدارها و اخطارها فزونی گرفته اما واقعا معلوم نیست این گونه اقدامات تا چه میزان پی گیری شده و به سرانجام مطلوبی خاتمه یابد . بدون تردید ، اگر مردم و نوجوانان و جوانان دلسوزی و احساس مسئولیت را در مسئولان مشاهده کنند ، نگرانی در مورد هجمه های فضای مجازی دشمنان فاقد جایگاه خواهد بود و جای نگرانی نیست .
خبر را بخوانید :
« از طرف دیگر ، مدارس تهران در لیست ساختمان های ناایمن قرار دارند مثلا گزارش مدیران آتش نشانی نشان می دهد که در دو سال گذشته حدود 930 فقره اخطاریه و دستور العمل ایمنی به اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران صادر شده که البته آموزش و پرورش اقدام مناسبی انجام نداده است . »
پرسش « صدای معلم » از مدیر کل پیشین و مدیر کل فعلی که شش ماه از مدیریت ایشان می گذرد این است که چرا ؟ آقای کریمیان در مورد گزارش های مراجع ذی صلاح چه کرده است ؟
چه کاری مهم تر از تامین ایمنی مدارس و حفظ سلامت و جان انسان ها می تواند باشد ؟
کریمیان در اختتامیه نمایشگاه انقلاب که هم زمان با دهه کرامت برگزار شد چنین می گوید : ( این جا )
« در شرایط کنونی و هجمه های فضای مجازی که هدف اصلی دشمن در آن، ایجاد یاس و نا امیدی و از بین بردن اعتماد به نفس آحاد مردم به ویژه نوجوانان و جوانان است؛ زنان و دختران می بایست از هوشیاری لازم برخوردار باشند تا علاوه بر اینکه امروز نقش موثری در جامعه و زندگی خود ایفا می کنند در آینده نیز نسلی روشن و آگاه تربیت و تحویل جامعه دهند که تحقق تمدن نوین اسلامی در گرو اندیشه روشن زنان و دختران آینده ساز کشور است.»
بدون تردید ، اگر مردم و نوجوانان و جوانان دلسوزی و احساس مسئولیت را در مسئولان مشاهده کنند ، نگرانی در مورد هجمه های فضای مجازی دشمنان فاقد جایگاه خواهد بود و جای نگرانی نیست .
مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران فعلا حداقل 930 مدرسه ناایمن و تخریبی را دریابد ؛ تمدن نوین اسلامی پیشکش !
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید