صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

فلسفه تبعیض بین کارمندان دولت   گروه اخبار /

 یکی از مشکلات اساسی و با تبعات منفی زیاد در حوزه کارمندی توجه بیش از حد به پرداخت های متفرقه، متغیر و بی ثبات است.

پرداخت هایی همچون عیدی، پاداش،فوق العاده، حق العمل، پاداش، رفاهی، کارانه، اضافه کار و بسیاری موارد دیگر که از دستگاهی به دستگاه دیگر متفاوت است.

مشخص نیست چرا وقتی در دولت ملاک پرداختی ها عملکرد ، کیفیت ارائه خدمات و رضایت ارباب رجوع ملاک عمل نیست ، چرا وقتی به جای همه  فقط رضایت رئیس ملاک عمل است ، این همه پرداخت متفرقه وجود دارد ؟


پرداخت هایی که گاها تا چند برابر حقوق اصلی و ثابت کارمند هم می شوند !

وقتی رضایت رئیس که یک نفر است ، جای خود را به نتایج عملکرد فردی کارمند که فرآیند است بدهد ، وقتی رضایت مدیر که همیشه در نوسان است جای خود را به فرآیند عملکرد که با ثبات است ، وقتی رضایت مدیر که موقتی است جای خود را به فرآیند عملکرد که ثابت است بدهد ، بی ثباتی و نوسان وجود کارمند را فرا خواهد گرفت. رضایت مدیر بر عملکرد مقدم شمرده خواهد شد و گرفتن حقوق و مزایای بیشتر در راس امور قرار خواهد گرفت. بی ثباتی و نامشخص بودن رضایت مدیر و پرداختی های یک ماه از ماه دیگر و یک سال از سال دیگر فضای بلاتکلیفی را هم ایجاد می کند.
در این فضا اهداف دولت به خوبی اجرا نمی شود ، خدمات با کیفیت مناسب ارائه نمی شود و در نتیجه صدای نارضایتی ها از همه جا به گوش خواهد رسید.

باید در روش های کاری و فکری و تصمیم گیری"  بازنگری اساسی " کرد.

« اگر این گونه پرداخت ها و این گونه تصمیم گیری ها " جواب گو  "بود تا کنون می بایست نتایج خود را نشان می داد. »

پاراف


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

shahsavarzadehdidgah الف- تعريف طنز :

" طنز ، هنری است که عدم تناسبات در عرصه‌های مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر می‌رسند، نشان می‌دهد و این خود مایه خنده می‌شود. هنر طنزپرداز، کشف و بیان هنرمندانه و زیبایی‌شناختی عدم تناسب در این "متناسبات" است. " ( 1)

ب- ریشهٔ واژه طنز :

طنز در لغت به معنای طعنه زدن است ولی معنای اصلی که در قبل به کار می رفته است به معنای تیغ جراحی می باشد.

معادل انگلیسی طنز satire است که از satira در لاتین گرفته شده که از ریشه satyros یونانی است. satira نام ظرفی پر از میوه‌های متنوع بود که به یکی از خدایان کشاورزی هدیه داده شده بود و به معنای واژگانی "غذای کامل" یا "آمیخته‌ای از هرچیز"  بود. " (1)

ج تفاوت طنز و مسخره کردن ديگران که به غلط طنز و ... ناميده مي شود (با هم خنديدن پسنديده است ولي به هم خنديدن مذموم نکوهيده است  )  :

"مسخره كردن و دست انداختن دیگران به نام های مختلف از قبیل طنز، جوك و غیره پدیده ای ناهنجار است كه از نظر قرآن و شرع رفتاری مذموم و نكوهیده شمرده شده است. " ( 2)

" یكی از شاخه های مهم و تأثیرگذار در ادبیات سیاسی و اجتماعی دیروز و امروز جهان، طنز و فكاهی با انواع و اقسام آن است. آیا طنز به قول مولانا جلال الدین رومی شكل دیگر خندیدن است؟ آن جا كه می سراید «عشق آموخت مرا شكل دگر خندیدن» یا آن كه دیگر خنداندن؟ یا استهزا و دست انداختن دیگران است؟
به نظر عبید زاكانی این هنرمند فكاهی و لطیفه پرداز و طنزنگار سده های ششم و هفتم، مسخرگی و استهزای دیگران و دست انداختن ایشان به كلمات و اعمال به عنوان یك راهكار برای ستاندن حق از هر ستمگر خرد و درشتی است كه به شیوه های مختلف ستم می كنند و به روی خود نمی آورند. از این رو گاه می بایست بهلول وار دیوانه نمایی كرد تا با زبان تند و آتشین، حاكمان ستمگر را برسر جای نشاند و گاه دیگر دلقكی كرد و هم چون دلقك های دربار شاهان ستمگر چون ناصری، زبان حق خواه و حق گوی مردمان شد. براین اساس عبید در زمان فشارهای مضاعف سیاسی كه هیچ حربه ای برای رسیدن به مقصد و گرفتن حق از ستمگران وجود نداشت راهكار مسخرگی را نشان می دهد و می سراید: رو مسخرگی پیشه كن و مطربی آموز، تا داد خود از كهتر و مهتر بستانی.
اما همین ابزار سیاسی گاه به یك ناهنجار اجتماعی بدل می شود و اشخاص و گروه هایی با مسخرگی و طنزسازی و فكاهی پردازی و لطیفه گویی نه تنها هر لطفی را از كلام می ستانند بلكه آن را نیشتری می سازند و به جان مردمان پاك و شریف فرو می كنند. بسیاری از تنش های جامعه كه از راه مطبوعات و دیگر رسانه های گروهی ایجاد می شود نه از باب دادستاندن است و نه از باب خنداندن بلكه ابزار سیاسی برای تحقیر بخشی از جامعه می شود و به شكل یك ناهنجار زشت، امنیت اخلاقی جامعه را با خطر مواجه می سازد."( 2)

همان طور که ملاحظه مي فرمائيد ،طنز و مسخره کردن ديگران يا به عبارت بهتر با هم خنديدن و به هم خنديدن دو موضوع متضاد مي باشند که اولي پسنديده و دومي مذموم است .

به دلايل  گوناگون از جمله عدم آگاهي ، کم توجهي و ...اين دو مقوله ي متضاد براي عموم مردم مخدوش مي شود که بسيار مخرب است .

در صورتي که عموم مردم  اشتباه کنند  ، مسئوليت خطا پيش آمده بيشتر از آن که به عهده عامه باشد ، به عهده  فرهيختگان ، انديشمندان ، هنرمندان ، صاحبان خرد ، اصحاب رسانه ، تشکل هاي مدني و ... مي باشند ، زيرا  به درستي نقش آفريني نکرده اند و اثرات کاملأ متضاد اين دو مفهوم ظاهرأ مترادف  را براي عموم مردم توضيح نداده اند .  

د- متأسفانه امروزه حريم خصوصي شهروندان هم دست خوش تجاوز و تعددي قرار گرفته است :

همه روزه شاهد انتشار عکس هاي خصوصي ، کليپ ها ، فيلم هاي خانوادگي و... در فضاي مجازي مي باشيم که معضلات فراواني براي شهروندان فراهم آورده است .

در آذر ماه 1392 معاونت حقوقي رياست جمهوري با همکاري مرکز بررسي هاي استراتژيک رياست جمهوري " منشور حقوق شهروندي " را منتشر کرد . اين منشور به مدت يک ماه در معرض نقد صاحب نظران ، انديشمندان و شهروندان قرار گرفت .

رسالتˏ رسانه ملي ، صاحب نظران ،انديشمندان ، فرهيختگان ، نهاد هاي مدني و... آموزشˏ حقوقˏ شهروندي به آحاد جامعه است؛ تا اين  ضرورت اجتناب ناپذير به فراموشي سپرده شود ، بروز ناهنجاري مشابه امري عادي مي باشد .  

اينجانب به عنوان يک شهروند ،مي خواهم از حقوق شهروندي خود استفاده کنم و ماجراي انتشار اين کليپ را از نقطه نظر«ˏ منشور حقوق شهروندي » بررسي کنم ؛ اميد است جامعه و رسانه ملي هم به اين حقوقˏ ما شهروندان ، توجه نمايند .

با توجه به فصل دوم – مهمترين حقوق شهروندي ، ماده سه ، زير عنوانˏ حريم خصوصي ، قسمت 32 و 33 که اشخاص خصوصي يا عمومي را مخاطب قرار مي دهد ، در منشور حقوق شهروندي آمده است :

3-32 جمع آوري اطلاعات فردي توسط اشخاص خصوصی یا عمومی باید با استفاده از روش هاي قانونی و براساس رضایت فرد مزبور یا مجوز قانونی صورت پذیرد. افراد حق دارند به اطلاعاتی که درخصوص آنان جمع آوري شده دسترسی داشته باشند و در صورت وجود اشتباه، خواستار اصلاح این اطلاعات شوند.

3-33 اطلاعات خصوصی مربوط به افراد را نمی توان در اختیار دیگران قرار داد، مگر به موجب قانون یا با رضایت فرد.

اينجانب به عنوان يک شهروند مفتخرم که کليپ بيژن را قبل از پخش از رسانه ملي مشاهده نکرده ام ، ولي به عنوان معلم از انتشار گسترده آن شرمنده هستم ، زيرا رسالت معلم و ... بسط و گسترش آگاهي در جامعه است  .

اينجانب به عنوان يک شهروند مفتخرم که اي میل هاي افراد ناشناس رابدون باز کردن ، حذف شان  مي کنم ، ولي به عنوان معلم از اينکه تعداد قابل توجه اي از شهروندان اي میل هاي افراد ناشناس را براي آشنايان خود ارسال مي کنند شرمنده هستم زيرا رسالت معلم و ... بسط و گسترش آگاهي در جامعه است  .

اينجانب به عنوان يک شهروند مفتخرم که حتي اگر ترديد داشته باشم که اي میلي قصد تجاوز به حريم خصوصي افراد شناخته شده يا ناشناس را دارد ، بدون باز کردن ، حذف شان مي کنم ولي به عنوان معلم از انتشار اين اي میل ها در فضاي مجازي  شرمنده هستم زيرا رسالت معلم و ... بسط و گسترش آگاهي در جامعه است  .

اينجانب به عنوان يک شهروند مفتخرم ...ولي به عنوان معلم از ... شرمنده هستم ،زيرا رسالت معلم و ... بسط و گسترش آگاهي در جامعه است  .

اينجانب به عنوان يک شهروند مفتخرم در انتشار کليپ بيژن هيچ گونه نقشي نداشته ام ، ولي به عنوان معلم از انتشار گسترده آن شرمنده هستم ، زيرا رسالت معلم و ... بسط و گسترش آگاهي در جامعه است  .

متأسفانه  فرهيختگانˏ جامعه  و رسانه ملي به دلايل گوناگون رسالت خود را فراموش نموده اند  . اگر کارشناسان ، انديشمندان ، متخصصان ، صاحب نظران و ... از زواياي گوناگون به اين مهم ( حقوق شهروندي ) مي پرداختند مطمئنأ جامعه امروز ما با چالشˏ ترک تحصيل يک شهروند شريف به نام" بيژن " مواجه نبود .

ورود  رسانه ملي به مباحث حقوق شهروندي را به فال نيک گرفته و از تلاش رسانه ملي  جهت اعاده حيثيت شهروندˏ عزيزمان بيژن ، تقدير به عمل مي آورم .

انتظار به حق جامعه از رسانه ملي آنست که همه حقوق شهروندي را يکپارچه براي همه شهروندان مورد توجه قرار دهد .

خطاي بزرگ رسانه ملي آنست که ازپذيرش مسئوليت خود در ارتقاي فرهنگ ملي در رابطه با آموزش حقوق شهروندي طفره مي رود .

طبق حقوق شهروندي از رسانه ملي انتظار مي رفت  به نکات ذيل توجه مي نمود  .

متأسفانه عدم ˏتوجه برنامه سازان ، در واپسين لحظات سال 1393 آبروی رسانه ملي را هزينه کرد .

موارد خطا به شرح ذيل است :

  1. بدون آنکه قصد حمايت کورکورانه از معلمˏ بيژن را داشته باشم ، فقط به دليل آنکه يک طرفه به قاضي رفتن را خلاف حقوق شهروندي آن معلم مي دانم ، از رسانه ملي ، به عنوان ناظر بي طرف ، انتظار مي رفت در فرصت مساوي نقطه نظرات معلم را هم بر روي آنتن مي برد .

بينندگان محترم حق دارند بدانند که :

دلايل معلم براي تهيه کليپ چه بوده ؟ ، انگيزه ابتدایي وي چه بوده ؟ آيا خود معلم اقدام به انتشارکليپ  نموده ؟ آيا پس از انتشار گسترده کليپ و ترک تحصيل و ... معلم چه نظري داشته ؟ ده ها و صدها سئوال بي پاسخ در ذهن ميليون ها بيننده ايجاد شده است که نشانه بي تدبيري رسانه ملي در اين برنامه  است .

به معلم ˏبيژن  که گويا سرباز معلم بوده ، فرصت دفاع و يا اظهار پشيماني داده نشده است ، لذا  اين شهروند هم از حقوق شهروندي اش محروم مانده است .

  1. مجري محترم ، حقوقˏ شهروندي همه ي معلمان را ناديده گرفته است که موجب اعتراض گسترده اين قشر فرهيخته گرده است .

  2. مقصران اصلي ، يعني انتشار دهندگان اين کليپ مخاطبˏ رسانه ملي بوده اند ، زيرا اگر شهروندان محترم اقدام  به ارسال اين کليپ به ديگران نمي کردند ، اين تجاوز به حريم خصوصي معلم و شاگرد گسترش نمي يافت  ! اگر شهروندان محترم آموزش ديده بودند که به جاي خنديدن به هم ، با هم بخندند ، آيا اين خطا چنين فرجامي داشت ؟!

آيا در يک برنامه احساسي آن هم در آخرين ساعات پايان سال ، بدون ارائه نظر کارشناسان ،صاحب نظران و ...حوزه تعليم و تربيت  ،بدون بررسي نظر و ديدگاه معلمˏ بيژن ، بدون تحقيق ميداني و نظرسنجي از  انتشار دهندگان اين کليپ ، بدون مشارکت بينندگان از طريق پاسخ به گزينه ها از طريق پيامک و ارتباط تلفني و مصاحبه و ... رسانه ملي به هدف خود دست يافته است ؟!

خوشبينانه ترين نظر در باره اين برنامه آنست که بنده عرض مي کنم : " بي تدبيري رسانه ملي " ؛ بد بينانه ترین نظر را مسئولين رسانه ي ملي در سايت ها دنبال کنند!

با توجه به مطالب فوق و بنا به دلايل ذيل :

الف : مجري محترم برنامه  حقوق شهروندي همه ي معلمان فرهيخته را ناديده گرفته است .!

ب : رسانه ملي در ايفاي رسالت خود (متقاعد ساختن  آحاد جامعه  تا به حقوق شهروندي ديگران احترام بگذارند ) موفق نبوده است .!

ج طبق بند بعدي همين منشور حقوق شهروندي که در ذيل آمده است :

3-34 رسانه ها باید حریم خصوصی افراد را رعایت نمایند و در صورتی که موجب توهین، افترا و ضرر معنوي و مادي شوند باید پاسخگو باشند.

از رسانه ملي انتظار مي رود همان طور که براي اعاده حيثيت بيژن يک شهروند محترم دلسوزانه اقدام کرد ، براي اعاده حيثيت فرهنگيان فرهيخته و ايفاي نقش آگاهي آفريني خود  ، مدبرانه اقدام نمايد و در برنامه اي با حضور نمايندگان تشکل هاي مدني فعال در آموزش و پرورش جبران مافات نمايد .

باور فرهيختگان آنست که ديکته نانوشته بي خطاست ولي عدم اصلاح خطا و تکرار آن جايز نيست !

باور معلمان آنست که  مديران خردمند و توانمندˏ رسانه ملي در برنامه هاي متعدد و متنوعˏ  کارشناسي شده هم از فرهنگيان  پوزش مي طلبند  و پاسخگوي ضرر معنوي وارد شده به همه معلمان خواهند بود و  به کمک همين فرهيختگان ، شهروندان محترم را به حقوق شهروندي آگاه مي سازند تا در سرتاسر اين مرز و بوم همه آحاد ملت با هم بخندند!  نه به هم بخندند !

وحدت و يکپارچگي آحاد ملت ، همدلي  اقوام و مليت ها ، احترام متقابل به همه گويش ها و خرده فرهنگ ها و ... ضامن اتحاد ملي ، پيشرفت و تعالي جامعه است .

با تقديم شايسته ترين احترامات – ارادتمند شما – شهسوارزاده

شهروندˏ عضوˏ سازمان معلمان ايران ( شوراي منطقه شش )

هشتم فروردين نود وچهار

منابع :

  1. ويکي پديا

  2. قران پژوهان شمال به ادرس اينترنتي http://www.qpsh.ir/node/91

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 08 فروردين 1394 19:05

" هویت معلمی من " ( 3 )

25tribunspecial . مواردی چندش آور و بسیار زشت از بعضی از همکاران دیده ام یا از زبان خودشان شنیده ام که قابل بیان کردن نیست .
26. همکارانی دیده ام که زیرآب همکاری دیگر را پیش حراست اداره و هسته ی گزینش زده اند و حتی دیده ام همکاری را که با او نان و نمک می خوردند با امضای یک نامه ی دسته جمعی باعث حراستی شدن و گزینشی شدن اش شده اند .
27.همکارانی دیده ام که تمام حساسیت های انسانی از وجودشان رخت بربسته است و برای همه ی این بی حساسیتی ها توجیه دارند و خود را محق می دانند که چاره ای ندارند! کاری نمی شود کرد! و...
مثلا "صداقت" برایشان خنده دار است، فریب و نیرنگ در سلول هایشان خانه کرده است انسان صادق را احمقی بیش نمی دانند و در بهترین حالت، انسان صادق را این گونه خطاب می کنند که؛ "یارو کله اش بوی قرمه سبزی می ده" و به هم چشمک می زنند !
دیگر احساسی نسبت به کشته شدن یا زخمی شدن یک حیوان یا یک انسان ندارند یعنی واکنشی نشان نمی دهند، اعتراضی نمی کنند بگذار هر آنچه درخت در جهان است قطع شود، به من چه! به من چه که فلانی فلانی را در خیابان یا در مدرسه یا حتا در کلاس می زند! به من چه که فلان قلدر به فلان دختر زور می گوید! یا فلان مامور فلان انسان را در ملاء عام می زند! مگه من فردین هستم!!؟
دیگر حساسیتی نسبت به دزدی ندارند و در بهترین حالت؛ مهم این است که خودشان دزدی نکنند و می گویند؛ به من چه که مدیر دزدی می کند! به من چه که فلانی دزدی می کند! مملکت قانون داره!
عشق را ، معنویت را  ،خلاقیت را ، شوق و ذوق را مسخره می کنند و به خوشبختی به خوشی های کوچک روزانه و خوشی های کوچک شبانه دل خوشند و با کارشان سرگرم!
هرگز اهل خطر کردن نیستند و تنها به آرامش ذهن و سلامت جسم و عمر دراز می اندیشند ....
آزادی و عدالت، در مقابل پول و پست و راحتی زندگی، برایشان پوچ و بی معنی و تو خالی است!
کیفیت و انسانیت جایش را به عدد و ارقام و کالا داده است!
28. موش ها زمانی که باهوش ترین شان فهمیدند با انداختن زنگی به گردن گربه می توانند هنگام آمدن اش با شنیدن صدای آن زنگ از شر گربه راحت شوند جشن گرفتند اما بعد از جشن با یک سوال مهم روبرو شدند که؛ چه کسی و چگونه زنگ را به گردن گربه بیاندازد!؟

این حکایت حال بعضی از ما معلمان است؛ اگر موش هستیم که نمی توانیم زنگی به گردن گربه بیاندازیم و اگر می توانستیم زنگی به گردن گربه بیاندازیم که دیگر موش نبودیم.


ادامه دارد

بخش اول

بخش دوم

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 08 فروردين 1394 15:11

دسته کلیدم گمشده است

ayazisp جایی نماند که نگردم یافت نشد.دست آخر دست به دامان همکاران شدم. دفتر مدرسه ولوله ای به پا بود که بیا وببین کلی چشم و ابرو رفتم تا فضا نیمه آرام شد و با صدایی رسا و البته با وجاهتی برخاسته از جایگاه معلمی اعلام داشتم دسته کلیدم گمشده کسی آن را ندیده؟

سکوتی غریب حاکم شد ، من نفسم بند آمد ، آهسته همکار دست چپیم سر بیخ گوشم آورد و گفت :فحش سیاسی می دهی ؟چهاربندم به تکان آمد خاموش شدم.چند روزی است با چکش و پیچ گوشتی به جان خفایای ذهنم افتادم مگر روزنه ای در حافظه ام بازشود شاید دسته کلیدم را آنجا یافتم.اما این کندوکاوها نتیجه نداد.
تا آنکه تماسی با من گرفتند و شنیدم که تماس گیرنده صحبت از دسته کلیدهایم می کند،خوشحال و دعاگویان به وعده گاه رفتم. مقابلش روی صندلی نشستم و ایشان از دسته کلید پرسیدند ، گفتم دسته کلیدم گم شده فرمودند کجا؟ نمی دانستم و او گفت مرا دور نزن ؛ فهمیدم ایشان به دوران روحی دچارند؛ چون من مقابل ایشان نشسته بودم اما تصور می کرد درحال دورانم. به خانه برگشتم.بدون دسته کلید.
به پیوست اطلاعیه های سابق بر این از دوستان تمنا دارم دسته کلید این جانب را چه در فضای مجازی و غیر مجازی به دست فراموشی بسپارند. 
به هرشکل گره ای که با دست باز نمی شود چرا با دندان باز کنیم ؟
این سوالی است که از دوران بچگی ذهن و زبانم را به خود مشغول کرده است.
یکی از دلایلی که کودکان دیروز و بزرگسالان امروز قادر نیستند هیچ گره ای را باز کنند نبود کلید نیست چون اساسا در روزگار قدیم گره ها با دست باز می شد و نه با کلید.
کلید از جمله ظرفیت های جهان امروز ماست. از این نظر بهتر دیدم مروری کنیم به معنای عبارت "کلید" در لغت نامه دهخدا.
کلید. [ ک ِ ] (ازیونانی ، اِ) مأخوذ از یونانی آنچه که بدان قفل بگشایند. (غیاث ). ترجمه ٔ مفتاح و اقلید معرب آن و اغلب که معرب اقلی باشد که بالکسر لغت یونانی است به همان معنی ... (آنندراج ). ابزاری که بدان قفل را گشایند و بندند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). بندگشا. آهنی یا چوبی که بدان بندو قفلی را گشایند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مفتح . مفتاح . مقلد. مقلاد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). مِرتاج . اقلید. (منتهی الارب)
از نظر این نگارنده ، بسته به روان شناسی افراد ، راه های گشودن هر دری متفاوت است.
هر کس بنا به ظرفیت و توانایی های وجودش تا حدودی می تواند درهای بسته را بگشاید و گاه موفق نمی شود:
دستها می سایم تا دری بگشایم...../در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند...
نیما یوشیج ) : 
گاه کلیدی نمی یابیم تا در به روی خواسته هایمان بگشاییم:
دانش به خانه اندردر بسته 
نه رخنه یابم و نه کلیدستم .
ابوشکور (گنج بازیافته ص 41).
.
به هر صورت هر گنجینه ای به ناچار کلیدی دارد و راه رسیدن به آن گنج آرزوی هر بنی بشری است:
کلید است ای پسر نیکو سخن مرگنج حکمت را
در این گنج بر تو بی کلید گنج نگشاید.
ناصرخسرو.
گاه این کلید هارا باید با جوهر وجود ساخت.
درگنج سعادت سازگاری ست 
کلید باب جنت بردباری ست .
(سعادت نامه ، منسوب به ناصرخسرو).
و کلیدهایی که در این دنیا ساخته می شوند تا دری از درهای بهشت را بگشایند:
عدل است و بس کلید در هشتمین بهشت 
کو عدل اگر گشادن ِ این در نکوتر است .
خاقانی . .
و بدا به آن حادثه ای که هیچ کلیدی آن را چاره ساز نباشد
و لیکن چو در شیشه افتاد سنگ 
کلید در چاره ناید به چنگ .
نظامی .
اما در نهایت برای فتح جهان، باید چون کلید گشاینده باشیم.
فتح جهان را تو کلید آمدی 
نز پی بیداد پدید آمدی .
نظامی .
اینک باز گردیم به گفتمان رایج در جامعه امروز . دو پهلو سخن گفتن چقدر می تواند ما را در انتقال آنچه می انگاریم یاری کند ؟ زبان ایهام می تواند هم زبانی ها را گسترش بخشد؟یا اینکه باید در پس زبان رمزی ،شرحی مبسوط بیاوریم تا مهار سخن را بر کرسی فهم بنشانیم، 
آنجایی که سعدی می فرمایند:
زبان در دهان ای خردمند چیست 
کلید در گنج صاحب هنر.
بیانگر این واقعیت است که زبان ،کلید معرفت آدمی است برای تعامل با اطرافیان باید این کلید را بچرخانیم تا قفل همدلی ها باز شود والا غبارانگیختن و به دنبال آن غبار از کلام زدودن هنر نیست.

آنجایی که فحوای کلام، سخنان حکمت آمیز است؛ استادان فن سخنوری کلام شان را از زیورالات زبانی مبرا می کنند؛ تا به چاه مغلطه نیفتند و درجایی دیگر بر سمند کلام می نشینند تا نگارگر زیبایی ها گردند.

پس بهتر نیست مروارید سخن را چنان به رشته کلام بکشیم که رشته ی دوستی را محکم تر کند؟

 

منتشرشده در دیدگاه
یکشنبه, 08 فروردين 1394 13:41

نغمه بهار

( نغمه بهار )                                

خنده ی بهار

                گوشه ای زنغمه های زندگیست!

جلوه ای

           زبیکرانه های بندگی

مهربان و سبز

با نجابتی به رنگ عشق

در هوای تازه

                سینه اش پر از حکایت امید!

می زند زپرده های ناز

                       خسروانی دگر

                                    تا کرشمه ای به رنگ زندگی به پا کند!

باید از نجابتش

                دوباره بهره ای گرفت

عاشقانه زیست!

عاشقانه گفت!

نغمه های فروَدین

                   قصه های تازه ی دل است !

karimpour1

 

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 08 فروردين 1394 13:23

آموزش و پرورش در نگاه هیتلر

گروه گزارش /

adolfsp هیتلر در نبرد من در خصوص آموزش پرورش می نویسد، دولت مردمی لازم است نظام آموزش عمومی ما را به شیوه ای بازسازی کند که فقط مطالب ضروری را در بر داشته باشد. علاوه بر این ، دولت باید برای تدریس پیشرفته تر موضوعات مختلف برای افرادی که می خواهند در آن زمینه ها متخصص شوند، امکاناتی فراهم آورد. آموختن مبانی موضوعات مختلف برای کمک به تحصیلات همه جانبه برای یک فرد معمولی کافی خواهد بود. او باید به نحوی جامع و با جزئیات فقط آن موضوعی را فراگیرد که مایل باشد در آن رشته برای تمام عمر کار کند . آموزش عمومی در تمام موضوعات و رشته ها باید اجباری باشد و انتخاب تخصص باید برعهده ی خود فرد نهاده شود.


در این شیوه دوره ی آموزش باید کوتاه شود تا فرصت لازم برای تعلیم جسمی و تعلیم شخصیت و قدرت اراده و توانایی برای قضاوت های نظری ، تصمیم گیری و نظایر آن بدست آید.
امروزه در مدارس ما ، خصوصا در دبیرستان ، توجه اندکی به وظایفی نشان داده می شود که در آینده باید دنبال گردد و این توجه اندک را می توان با این حقیقت اثبات کرد که مقدر شده انسان ها برای همین وظایف در زندگی در سه نوع مدرسه مختلف تحصیل کنند. آن چه اهمیتی سرنوشت ساز دارد فقط آموزش عمومی است و نه آموزش خصوصی . زمانی که دانش خاصی مورد نیاز است ، نباید آن را در برنامه ی درسی مدارس راهنمایی و دبیرستان گنجاند ، درست مانند کاری که اکنون انجام می شود.


بنابراین دولت مردمی یک روز باید این معیارهای ناقص را اصلاح کند. تغییر دیگری که دولت مردمی موظف است در برنامه درسی اعمال کند از این قرار است:
این ویژگی دوران مادی گرایی ماست که آموزش و پرورش علمی ما به آنچه واقعی و عملی است تاکیدی فزاینده نشان می دهد: 
موضوعاتی مانند ، ریاضیات کاربردی ، فیزیک ، شیمی و غیره . البته این علوم در عصری که تکنولوژی صنعتی و شیمی حکم فرماست و در همه ی وجوه زندگی حداقل جلوه هایی از این علوم را نمایش می دهد، ضروری است ، اما بنا نهادن فرهنگ عمومی ملت بر دانش این علوم امری خطرناک است ، زیرا فرهنگ عمومی همیشه باید در جهت آرمانها هدایت شود. باید در قواعد انسانی یافت گردد و هدفش فقط دست یابی به زمینه کار برای آموزش تخصصی تر علوم عملی مختلف باشد. در غیر این صورت باید آن نیروهایی راکه برای حفاظت از ملت مهم تر از دانش فنی است قربانی کنیم . در گروه تاریخ موسسات آموزش عالی مطالعه ی تاریخ باستان نباید نادیده گرفته شود.


تاریخ روم ، با خطوط کلی آن ، نه تنها برای دوران ما بلکه برای آینده نیز بهترین معلم است و خواهد بود. آرمان فرهنگ یونانی با تمام زیبایی دل انگیزش باید برای ما حفظ شود . تفاوت های میان مردم مختلف نباید مانعی برای شناخت اجتماع نژادی شود که آن ها را برای برنامه ای عالی تر متحد می کند . نزاع دوران ما برای موضوعات و اهداف بزرگ آغاز می شود. یک تمدن برای حفظ حیات خود می جنگد . این تمدن است که محصول هزاران سال پیشرفت تاریخی است و یونان و آلمان بخشی از این تمدن را شکل می دهند.


باید میان فرهنگ عمومی و شاخه های تخصصی تفاوتی روشن ایجاد شود. علوم فنی بیش از پیش خود را برای خدمت به خدای پول فدا می کند. به منظور خنثی کردن این گرایش ، فرهنگ عمومی باید حداقل در اشکال آرمانی اش حفظ شود . این اصل را که پیشرفت فنی و صنعتی ، تجارت و بازرگانی ، تنها تا زمانی می تواند شکوفا باشد که جامعه ای بومی وجود داشته باشد که نظام عمومی تفکر آن از آرمان ها الهام می گیرد، باید مکررا مورد تاکید قرار گیرد ، زیرا این اصل شرط اولیه برای شکوفایی و پیشرفت است . اما خودبینی مادی گرایانه این شرط زمینه را هموار نمی کند ، بلکه خویشتن داری و لذت به خدمت به دیگران آفریننده ی این شرط است .
نظام آموزشی رایج کنونی هدف اصلی خود را در فرو کردن دانش مورد نیاز در زندگی آینده به مغز جوانان می بیند. این اصل با این عبارت بیان می شود:«هر جوانی باید روزی عضوی سودمند برای جامعه ی بشری شود.»

منظور آن ها از این عبارت توانایی کسب معیشت روزانه با شرافتمندی است . تعلیم سطحی وظایف شهروند خوب، که او صرفا به عنوان مطلبی تصادفی کسب کرده است ، مبانی بسیارضعیفی دارد ، زیرا دولت در خود فقط یک قالب را به نمایش می گذارد و بنابراین آموزش مردم برای نگاه کردن به این قالب به عنوان آرمانی که باید به خدمت کنند و نسبت به آن احساس مسئولیت داشته باشند ، بسیار دشوار است. این قالبی است که به راحتی می شکند . اما همان طور که مشاهده کرده ایم عقیده و نظر مردم به دولت هیچ وجه روشن و واضحی را نشان نمی دهد.

بنابراین ، آموزه ای جز تعلیم کلیشه ای «میهن پرستی» وجود ندارد.

پارسینه

 

lawspecial گروه اخبار /

 رای دیوان عدالت در مورد ابطال روش محاسبه حق التدریس : رأی شماره ۱۸۱۶ هیأت عمومی دیوان عدالت اداری با موضوع ابطال روش محاسبه حق التدریس مقرر در ماده ۴ دستورالعمل بند ۹ ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری  16 / 12 / 1393   ۹۲/۶۸ شماره تاریخ دادنامه: 6 / 11 / 1393   شماره دادنامه: ۱۸۱۶ کلاسه پرونده: ۹۲/۶۸ مرجع رسیدگی: هیأت عمومی دیوان عدالت اداری
شاکی: آقای مجید محنایی
موضوع شکایت و خواسته: ابطال ماده ۴ دستورالعمل اجرایی بند (۹) ماده (۶۸) قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب شورای توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور که طی بخشنامه شماره ۲/۱۴۵۹۳/۲۰۰ ـ 21 / 2 / 1388  معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور ابلاغ شده است.
گردشکار: شاکی به موجب دادخواستی ابطال ماده ۴ دستورالعمل اجرایی بند (۹) ماده (۶۸) قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب شورای توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور که طی بخشنامه شماره ۲/۱۴۵۹۳/۲۰۰ ـ  21 / 2 / 1388  معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور را خواستار شده و در جهت تبیین خواسته اعلام کرده است که:
«احتراماً، به استحضار می رساند طبق جزء ب ۱ بند ۱۱ از قانون بودجه سال ۱۳۸۸ و جزء ب از بند ۷ قانون بودجه سال ۱۳۸۹ که با همین مضمون در قانون بودجه سال های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ آمده است تفاوت تطبیق در حکم حقوق ثابت آورده شده است لذا می باید به مانند حق شغل، حق شاغل و فوق العاده مدیریت، ملاک محاسبه حق التدریس واقع شود. شورای توسعه مدیریت و سرمایه انسانی در جلسه ۹/۲/۱۳۸۸ که طی بخشنامه ۱۴۵۹۳/۲۰۰ ـ  21 / 2 / 1388  معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاست جمهوری مصوبات آن ابلاغ شده برخلاف مقررات یاد شده و خارج از حدود اختیارات با حذف تفاوت تطبیق از حق التدریس مقررات وضع کرده است، لذا خدشه بر تصمیم شورای مذکور وارد است از طرف دیگر مطابق بند ۹ از ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری، اضافه کار، حق التدریس، حق الترجمه و حق التألیف هر چهار تابعی از حقوق ثابت و فوق العاده های مربوط است و در رأی شماره ۳۰۰ هیأت عمومی دیوان عدالت اداری نیز در مورد اضافه کاری که وضعیت مشابهی با حق التدریس دارد رأی صادر و تفاوت تطبیق نحوه محاسبه اضافه کار تعیین شده است لذا تقاضای رسیدگی و ابطال ماده ۴ دستورالعمل صدرالذکر را از تاریخ 1 / 1/ 1388  خواستارم .

ضمناً مستندات اشاره شده به پیوست تقدیم می شود.»
متن بند ۴ دستورالعمل مورد اعتراض به قرار زیر است:
ب: حق التحقیق، حق التدریس، حق الترجمه و حق التألیف
«ماده ۴ـ به کارمندان دستگاه های اجرایی که بنا به درخواست دستگاه، در خارج از وقت اداری تحقیق، تدریس، ترجمه و تالیف، می نمایند حداکثر مبالغی بر اساس ضوابط زیر قابل پرداخت می باشد.
ـ حق التحقیق
مبلغ هر ساعت حق التحقیق برابر است با مجموع امتیازات شغل، شاغل و مدیریت ضربدر ضریب ریالی سال (۶۰۰ ریال برای سال ۱۳۸۸) تقسیم بر ۱۷۶ ضربدر ۲.
ـ حق التدریس برای آموزش های خارج از نظام آموزشی رسمی کشور:
مبلغ هر ساعت حق التدریس برابر است با مجموع امتیازات شغل، شاغل و مدیریت ضربدر ضریب ریالی سال (۶۰۰ ریال برای سال ۱۳۸۸) تقسیم بر ۱۷۶ ضربدر ۲.
ـ حق الترجمه
مبلغ حق الترجمه هر کلمه متون خارجی به فارسی برابر است با ضریب ریالی سالیانه تقسیم بر ۵.
مبلغ حق الترجمه هر کلمه متون فارسی به خارجی برابر است با ضریب ریالی سالیانه تقسیم بر ۳.
ـ حق التألیف
مبلغ حق التألیف هر کلمه متون فارسی برابر است با ضریب ریالی سالیانه تقسیم بر ۴.
مبلغ حق التألیف هر کلمه متون خارجی برابر است با ضریب ریالی سالیانه تقسیم بر ۳.»
علیرغم ارسال نسخه ثانی دادخواست و ضمایم آن برای طرف شکایت، تا زمان رسیدگی به پرونده در هیأت عمومی دیوان عدالت اداری هیچ پاسخی از طرف شکایت واصل نشده است.
هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ یاد شده با حضور رؤسا، مستشاران و دادرسان شعب دیوان تشکیل شد. پس از بحث و بررسی، با اکثریت آراء به شرح آینده به صدور رأی مبادرت می کند.


رأی هیأت عمومی
هر چند مطابق بند ۹ از ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری، مبلغ قابل پرداخت، تحت عنوان حق التدریس تابعی از حقوق ثابت و فوق العاده های مربوط اعلام شده است و مطابق جزء ب ۱ از بند ۱۱ قانون بودجه سال ۱۳۸۸ کل کشور و نیز جزء ب از بند ۷ قانون بودجه سال ۱۳۸۹ کل کشور، تفاوت تطبیق موضوع تبصره ماده ۷۸ قانون مدیریت خدمات کشوری در حکم حقوق ثابت به حساب آمده است لیکن از آنجا که مطابق بند ز ماده ۵۰ قانون برنامه پنج ساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران مصوب سال ۱۳۸۹ مقرر شده است، تفاوت تطبیق موضوع تبصره ماده ۷۸ قانون مدیریت خدمات کشوری در محاسبه فوق العاده های موضوع بند ۹ ماده ۶۸ قانون مذکور لحاظ نمی شود، بنابراین در تعیین حق التدریس موجبی برای احتساب تفاوت تطبیق وجود ندارد و روش محاسبه حق التدریس مقرر در ماده ۴ دستورالعمل بند ۹ ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری موضوع بخشنامه ابلاغی شماره ۲/۱۴۵۹۳/۲۰۰ ـ 21 / 2 / 1388   معاون وقت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور، مغایر قانون و قابل ابطال تشخیص شد.
ب ـ ضمناً چون در رأی شماره ۳۸ ـ 6 / 11 / 1391  هیأت عمومی دیوان عدالت اداری ابطال ماده ۱ دستورالعمل اجرایی بند ۹ ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری از تاریخ تصویب آن درخواست شده بود و بر همین اساس و مطابق مقررات حاکم اتخاذ تصمیم شده است، موضوع رأی حاضر منصرف از رأی شماره ۳۸ ـ 6 / 11 / 1391   است.
رئیس هیأت عمومی دیوان عدالت اداری ـ محمدجعفر منتظری

پاراف

 

گروه اخبار /

دکتر علی لاریجانی رئیس مجلس تعداد ۸ مصوبه دولت را تایید و ۴ مصوبه دیگر را مغایر قانون دانست.



larijanispecial دکتر علی لاریجانی در نامه‌ای خطاب به دکتر حسن روحانی رئیس‌ جمهوری تعداد ۸ مصوبه دولت را تایید و۴ مصوبه دیگر را مغایر قانون دانست.
حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر روحانی،ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران،

سلام علیکم
بازگشت به رونوشت تصویب نامه هیأت محترم وزیران به شماره‌های ۱۳۸۰۹۱/ت۵۰۰۰۰ هـ مورخ ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ موضوع «برقراری فوق‌العاده ویژه کارکنان ستادی وزارتخانه‌ها و سازمان مستقل زیرنظر رئیس‌ جمهور» متعاقب بررسی ها و اعلام نظر مقدماتی «هیأت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین» و مستنداً به صدر ماده واحده و تبصره (۴) الحاقی به «قانون نحوه اجراء اصول هشتاد و پنجم (۸۵) و یکصد و سی و هشتم (۱۳۸) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و اصلاحات بعدی» و ماده (۱۰) آیین نامه اجرایی آن، مراتب متضمن اعلام نظر قطعی جهت اقدام لازم در مهلت مقرر قانونی و اعلام نتیجه به این جانب ابلاغ می گردد. بدیهی است پس از انقضای یک هفته مهلت مقرر در قانون، آن بخش از مصوبه که مورد ایراد قرار گرفته است، ملغی الاثر خواهد بود.
بند ۱۰ ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب ۱۳۸۶ مقرر می‌دارد فوق‌العاده ویژه در موارد خاص با توجه به عواملی از قبیل بازار کار داخلی و بین‌المللی با پیشنهاد سازمان و تصویب هیات وزیران امتیاز ویژه‌ای برای حداکثر ۲۵ درصد از مشاغل در برخی از دستگاه‌های اجرایی تا ۵۰ درصد سقف امتیاز حقوق ثابت و فوق‌العاده‌های مستمر در نظر گرفته خواهد شد. بنابراین عبارت سازمان‌های ستاد مندرج در صدر بند ۲ تصویب‌نامه از حیث اطلاق و مقید نشدن به وصف خاص چون موجب توسعه شمول قانون می‌باشد، مغایر قانون است.

خانه ملت

 

منتشرشده در اقتصاد

mohammadifdid جای گفتن ندارد که بسیاری از اقشار فرهیخته  جامعه، مشتاق به ادامه تحصیل هستند؛ این موضوع برای معلمان به دلیل مواجهه با مسائل تربیتی پیچیده­ ی موجود در جهان امروز اهمیتی دوچندان دارد. در واقع، بسیاری از معلمان جهت داشتن عملکرد مناسب در زندگی حرف ه­ای خود نیاز روزافزون به افزایش دانش و شایستگی­ های حرفه ­ای دارند و این افزایش دانش و شایستگی را از روش ­های رسمی و غیر رسمی دنبال می­ کنند. طبیعتا با تصویب طرح رتبه­ بندی نیز، انگیزه­ ی معلمان جهت ادامه تحصیل بیشتر می­ شود.

در سال­ های اخیر بسیاری از معلمان، اقدام به ادامه تحصیل کرده ­اند. برخی در رشته­ های متناسب با رشته­ قبلی خود و برخی دیگر با انگیزه­ های متفاوت در رشته­ هایی غیر از رشته­ قبلی. به هر روی، بحث حاضر، مطابقت یا عدم مطابقت رشته­ قبولی معلمان و رشته­ اصلی ­شان نیست؛ بلکه بحث اصلی، شرایطی است که معلمان مشتاق به ادامه تحصیل، خواسته یا ناخواسته با آن مواجه می­ شوند.

چند سالی است به معلمانی که در مقطع بالاتر جهت ادامه تحصیل قبول می­ شوند، انتقال موقت داده می­ شود؛ با این هدف که معلم مذکور به شهری که دانشگاه وی در آن قرار دارد منتقل شود و در واقع، به دانشگاه نزدیک ­تر باشد و روند ادامه تحصیل ایشان تسهیل شود ، لیکن به نظر می ­رسد انتقال موقت و تحصیل همزمان با تدریس در مدرسه، با مشکلاتی همراه است که در ذیل، به برخی از مهم­ترین این مشکلات اشاره می­شود:

- بسیاری از معلمان، ناچارند به همراه خانواده خود از شهر محل اقامت، به شهری که دانشگاه مورد نظر در آن قرار دارد مهاجرت کنند؛ اگر چه این امر شاید برای مهاجرت به شهرهای کوچک، چندان مشکل به نظر نرسد، برای شهر­های بزرگ، بسیار دردسرساز است.

- فاصله­ ی زیاد محل زندگی، تحصیل و تدریس در شهرهای بزرگ، مشکلات فراوانی را برای این معلمان فراهم می ­آورد. به نحوی که بیشتر زمان معلم، در مسیر می ­گذرد. به عنوان مثال، فردی که در تهران زندگی می ­کند (فرضا در نقاط مرکزی شهر) و محل تدریس او، شهرستان­ های استان تهران است، با وسایل حمل و نقل عمومی، حداقل یک ساعت تا محل تدریس خود فاصله دارد. هر چند که در بسیاری از موارد، این زمان از یک ساعت و نیم هم تجاوز می­ کند.

-  هزینه­ ی بالای زندگی در شهرهای بزرگ، فشار مالی زیادی را به معلمان تحمیل می ­کند. با تحصیل و کار همزمان نیز، زمان دیگری برای معلم باقی نمی­ ماند که با توجه به وضعیت معیشتی بدی که دارد، به شغل دیگری بپردازد.

- بیشتر معلمان انتقالی، زمانی که به اداره مقصد می ­روند، با توجه به روزهای تحصیل شان، درخواست دو روز کلاس در هفته می­ کنند که بسیاری از ادارات، با این درخواست مخالفت می­ کنند و بیشتر معلمان، حداقل سه روز در هفته بین محل زندگی و کار در حال تردد هستند. بسیاری از آنان هم بر خواسته خود پافشاری می­ کنند و ادارات و مدارس را با دردسر مواجه می ­کنند.

-  معمولا به دلیل مشکلاتی که در هنگام تحصیل وجود دارد، مدارس نیز از عدم حضور به موقع معلمان انتقالی در کلاس­ های درس، شاکی هستند. در بسیاری از موارد، اساتید دانشگاه کلاس­ های خارج از زمان معمول یا تکالیف سنگینی به دانشجویان می ­دهند که معلمان را مجبور می ­کند کلاس ­های مدرسه را کنسل کنند یا از معلمان جایگزین غیرمتخصص استفاده کنند. در ترم دوم تحصیلی هم، معمولا روزهای تحصیل در دانشگاه عوض می­ شود و در این حالت هم، بسیاری از مدیران یا نمی ­توانند برنامه کل کلاس­ ها و معلمان را تغییر دهند یا حاضر به این کار نیستند.

-  خیلی از معلمان انتقالی، به خاطر این که 24 ساعت موظفی­ شان در دو یا سه روز جمع شود، در رشته ­هایی به غیر از رشته اصلی­ شان مشغول کار در مدرسه هستند؛ به ویژه اگر معلمان ابتدایی باشند. این گونه معلمان معمولا  در پست مربی پرورشی، مربی قرآنی یا پست­ هایی نظیر آن مشغول به کار می ­شوند که در نهایت، به دلیل عدم تخصص، عملکرد مناسبی از آنان انتظار نمی­ رود.

- مشکلاتی نظیر رفت و آمد مداوم به محل تحصیل و کار، فشار ناشی از اساتید محل تحصیل، فشار حاصل از درآمد کم، انتظار مدیر مدرسه و اداره برای عملکرد مناسب در محل کار و عدم آشنایی کامل با فرهنگ محل زندگی و تحصیل همه عواملی است که موجب فشارهای شدید روانی، عاطفی و اجتماعی بر این معلمان می­ شود و هر دو عملکرد مناسب کاری و تحصیلی را در آنان با مشکل جدی مواجه می­ کند.

با وضعیت حاضر، بسیاری از معلمان علی رغم شایستگی بالا، از ادامه تحصیل در دانشگاه ­های درجه اول کشور در شهرهای بزرگ منصرف می ­شوند. اگر سیستم آموزشی به دنبال معلمان تحصیل کرده با عملکرد مناسب و در نهایت، افزایش کیفیت آموزش است، لازم است به بررسی مشکلات موجود بپردازد و با انجام اقداماتی، زمینه­ ی مناسب را برای ادامه تحصیل معلم، این رکن بسیار مهم نظام آموزشی، هر چه بیشتر فراهم آورد.

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت
شنبه, 07 فروردين 1394 16:44

" هویت معلمی من " ( 2 )

16tribunspecial. از همان 18 سالگی بیمه درمان شدم و چهار سال دانشجویی ام هم جزو سنوات خدمت ام حساب می شود یعنی بر خلاف بقیه من 26 ساله بازنشست می شوم .
17.با همه ی این ها ( بی سوادی در رشته ی برق و بی نظمی و ...) تا به حال در هر مدرسه ای تدریس کرده ام از مدیر گرفته تا آبدارچی و مخصوصا دانش آموزان و اولیاء آنها مرا جزء یکی از منظم ترین دلسوزترین و باسوادترین معلمان آن مدرسه می شناسند پس وای به حال بقیه !!
18. همکارانی دیده ام که با رفتاری زشت و زننده به لقمه نان و پنیر ناچیز صبحانه حمله ور می شوند .
16. همکارانی دیده ام که برای کلاس خصوصی با معلمان دیگر رقابت و چشم و هم چشمی دارند .
19. همکارانی دیده ام که در کلاس درس نمی دهند و از بچه ها علنن می خواهند که اگر بیشتر می خواهند بدانند باید کلاس خصوصی بگیرند .
18. همکارانی دیده ام که سوال می فروشند (گاهی 10 سوال شب امتحان 200 تا 300 هزار تومان)
20. همکاری دیده ام که در کلاس درس از بچه ها می خواهد که برای روز معلم برای اش هدیه ای بیاورند که حجم اش کم اما ارزشش زیاد باشد( منظورشان سکه است)
21. همکارانی دیده ام که اموال مدرسه را اموال خودشان می دانند و به هر بهانه ای از تلفن و کپی و پرینت گرفته تا دریل و و استفاده از انواع دستگاه های موجود در هنرستان حتا ماژیک های مدرسه و... استفاده ی شخصی می کنند .
22.همکارانی دیده ام که اصلن به مدرسه نمی آیند و نصف حقوق شان را به مدیر مدرسه می دهند و خودشان بیرون کار آزاد می کنند.
23. همکارانی دیده ام که رکیک ترین فحش ها را نثار دانش آموزان در جلوی رویشان و در پشت سرشان می کنند .
24. همکارانی را دیده ام که دانش آموزان را چنان می زنند که هیچ کسی با حیوان اش چنین نمی کند !
ادامه دارد

بخش اول
(موارد فوق گرچه شامل همه ی همکاران عزیز و گرانقدر نمی شود اما به گمان ام اکثر همکاران با چنین همکارانی مواجه بوده اند)

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور