لرستان
اصفهان / پرسشی از اداره ی کل آموزش و پرورش استان اصفهان
گروه اخبار /
پس از اعتراض فرهنگیان به وضعیت حقوق و مزایای دریافتی خود این بار جمعی از کارمندان سازمان حفاظت محیط زیست در اعتراض به وضعیت حقوق و مزایای خود مقابل ساختمان این سازمان در پارک پردیسان تجمع کردند.
این تجمع در اعتراض به پرداخت نشدن ۳۵ درصد افزوده شده به بخشی از کارمندان این سازمان انجام شد.
یکی از شرکتکنندگان در این تجمع درباره انگیزه اعتراض خود و همکارانش گفت: بخشنامهای در دولت پیشین ابلاغ شده است که بر اساس آن قرار بود ۳۵ درصد به حقوق پرسنل سازمان افزوده شود اما از آن زمان تاکنون چنین اتفاقی نیافتاده است.
او اضافه کرد: این افزایش ۳۵ درصدی برای همه پرسنل انجام نمیشود و بنا شده تنها بخشهای تخصصی از جمله معاونت دریایی و معاونت آموزش از آن بهره ببرند اما بخشهای معاونت انسانی، روابط عمومی و کارکمندان سایر بخشها آن را دریافت نمیکنند.
این کارمند ادامه داد: بخشی از افزایش حقوق را در اختیار مدیران این مجموعه قرار دادهاند که خود این موضوع باعث اعتراض پرسنل این سازمان شده است.
لازم به ذکر است کارمندان سازمان حفاظت محیط زیست در سال جاری تجمع دیگری را هم برگزار کرده بودند که عدم رسیدگی به آن باعث شکلگیری تجمع امروز شد.
به نظر می رسد از این پس باید شاهد اعتراض گروه های دیگر کارمندی نسبت به وضعیت حقوق و مزایای خود باشیم !
معصومه ابتکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست برای پاسخگویی به اعتراضات این کارکنان معترض، در جمع آنها حاضر شد.
خبرگزاری آنا
كسي از من پرسيد محور توسعه و پيشرفت چيست؟ گفتم پرسش دشواري است بايد از اهل فن و بزرگان و صاحبنظران حوزه انديشه در زمينه توسعه پرسيد. گفت: آيا ميشود يك كشوري يا ملتي بدون توجه به اهميت و جايگاه كتاب به توسعه دست يابد؟ باز هم گفتم: بايد تحقيق و پژوهشي صورت گيرد و به استناد آمار و اطلاعات به اين پرسش پاسخ داده شود. آن دوست گفت: من كه فكر نميكنم بدون كتاب و كتابخواني جامعهاي بتواند به معناي واقعي در همه ابعاد به توسعه پايدار دست يابد.
اين گفتوگوي كوتاه من را به فكر فروبرد و به ارتباط توسعه و كتاب و كتابخواني انديشيدم. در ذهنم مطالب مرتبط را مرور كردم؛ اينكه گفته ميشود سرانه مطالعه در كشور ما حداكثر هفت دقيقه در شبانهروز است يا اينكه ميانگين تعداد كتاب در كشورهاي توسعهيافته به ازاي هر نفر ٢٠ جلد است ولي در كشور ما نصف جلد است يعني آنها ٤٠ برابر ما كتاب ميخوانند و طبيعي است كه ٤٠ برابر ما هم پيشرفت كنند.
چرا آمار كتاب و سرانه مطالعه ارتباط مستقيم با توسعه دارد؟ پاسخ به اين پرسش يك كلمه كليدي دارد و آن هم « آگاهي » است به اين معنا كه رمز و راز پيشرفت در آگاهي است. انسان تا از ضرورت رسيدن به اهداف و راه و چگونگي رسيدن به آن آگاه نشود تحركي براي رفتن و انگيزهاي براي رسيدن نخواهد داشت.
اينكه گفته ميشود لازمه توانستن دانستن است اينجا مصداق پيدا ميكند. شايد جملهاي كه قديمها گفته ميشد «بيسواد كر و نابينا است» معنايش همين باشد كه فرد ناآگاه نميتواند مسيري را انتخاب كند و توان پيمودن راه و انگيزه رسيدن به مقصد را ندارد.
اگر بپذيريم كه محور توسعه دانش است و بزرگترين سرمايه، سرمايه اجتماعي است نبايد ترديد كنيم كه بزرگترين جاي سرمايهگذاري آموزش و پرورش است. هر ايرادي داريم بايد ريشه آن را در نظام آموزشي كشور جستوجو كنيم و هر توفيقي را ميخواهيم بايد بذر آن را در اين نظام بكاريم.
كتاب و كتابخواني از جايگاه مناسبي در كشورمان برخوردار نيست. متاسفانه خانه و مدرسه به عنوان دو نهاد موثر در تربيت و فرهنگسازي نقش خود را بهدرستي براي ترويج فرهنگ كتابخواني ايفا نميكنند؛ نقشي كه اگر به درستي ايفا شود و كودكان و نوجوانان ما با كتاب مأنوس شوند تحول بزرگي ايجاد خواهد شد.
نخست اينكه پدران و مادران و معلمان و مربيان بايد الگوي عيني و عملي در اين راستا باشند. لازم نيست فرزندان و دانشآموزان را به كتاب خواندن توصيه كنيم فقط كافي است در ساعاتي از شبانهروز كتاب در دست داشته باشيم و به آنها نشان دهيم كه خواندن كتاب و مطالعه همانند مصرف اكسيژن و خوردن غذا يك ضرورت حياتي است.
متاسفانه گشت و گذار در فضاي مجازي و تعاملهاي شبكهاي در اين فضا چنان وقت دانشآموزان را اشغال كرده كه آنها را به جستوجوگران اطلاعات در اقيانوسي به عمق نيم ميليمتر تبديل كرده است. ترديدي نيست كه ابزارهاي ارتباطي و تكنولوژي مربوطه كاركردهاي مثبت فراواني دارد اما هيچگاه نميتواند جايگزين كتاب شود. حداقل بايد كتابهاي الكترونيكي را جايگزين جستوجوهاي سطحي در اين فضا كرد.
مدارس و كتابخانههاي مدارس به شدت از غافله فرهنگسازي كتابخواني عقبماندهاند باوجود اينكه هر مدرسهاي موظف است كتابخانهاي داشته باشد و در كادر نيروي انساني فردي به نام كتابدار متولي آن است و معلمان نيز بايد دانشآموزان را به كتاب و كتابخواني تشويق كنند، اما متاسفانه شاهد بيگانگي دانشآموزان با كتاب و كتابخواني هستيم.
در سبد هزينهاي خانوادهها مبلغي براي تهيه كتاب منظور نميشود. والدين كمتر وقت ميگذارند تا فرزندانشان را به كتابفروشيها ببرند. آنها متاسفانه از اينكه دقايقي از شبانهروز را به كتابخواني با فرزندان اختصاص دهند پرهيز ميكنند. در نگاه آنها كتاب چندان جايگاهي ندارد و الگوهايي كه معرفي ميكنند متكي بر كتاب و كتابخواني نيست.
انحصار مطالعه به كتابهاي درسي آن هم با اجبار براي نمره آفت مطالعه است. شايد يكي از دلايل بيعلاقگي دانشآموزان به كتاب اين است كه تجربه مثبتي از خواندن كتابهاي درسي ندارند؛ كتابهايي كه چندان جذابيت ندارند.
متاسفانه رسانهها نيز براي اينكه والدين و معلمان و مربيان بايد در زمينه فرهنگسازي كتابخواني تلاشي كنند، چندان نقش ايفا نميكنند رسانه ملي هم به همه چيز ميپردازد دريغ از اينكه در برنامههاي خود توجهي به جايگاه كتاب داشته باشد.
مدرسه و خانه ابتدا بايد خود با كتاب آشتي كنند تا بتوانند فرزندان و دانشآموزان را همراه كنند.
روزنامه اعتماد
سالي يكبار نمايشگاه كتاب برگزار ميشود و اقشار مختلف در اين نمايشگاه شركت ميكنند تا از تازههاي بازار كتاب باخبر شوند و كتابهاي موردنياز خود را هم تهيه كنند. وقتي به نمايشگاه كتاب ميروي در كنار ساير اقشار حضور دانشآموزان نيز جلبتوجه ميكند؛ حضوري كه تفاوت قابل توجهي دارد چراكه گروههاي دانشآموزي دركنترل معلمان و مربيان بيش از اينكه به غرفههاي كتاب توجه داشته باشند متمركز هيجانات قرار گرفتن در محيط خارج از مدرسه هستند و باهياهو و شوخي و طنز ساعاتي را در محوطه نمايشگاه ميگذرانند.
ديدن چنين صحنههايي اين پرسشها را در ذهن ايجاد ميكند كه دانشآموزان چقدر به كتاب و كتابخواني علاقه دارند و به مطالعه اهميت ميدهند؟ و آموزش و پرورش چقدر توانسته در اين راستا فرهنگسازي كند؟ و معلمان و مربيان و مدارس و والدين و خانواده چه نقشي دارند؟
اين پرسشها و پرسشهاي مشابه بهانهاي شد تا گفتوگوي كوتاهي با حسن ذوالفقاري كه داراي دكتراي زبان و ادبيات فارسي، عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس، نويسنده و پژوهشگر و مولف كتابهاي درسي و مدير گروه آموزش زبان و ادبيات فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي است، انجام دهيم.
* با توجه به اهميت كتابخواني به نظر شما اين مهم در آموزش و پرورش از چه جايگاهي برخوردار است؟
بعد از خانواده نخستين محيطي كه همه دانشآموزان به اجبار يا اختيار وارد عرصه كتابخواني ميشوند، مدرسه است. هر دانشآموز حداقل، كتاب درسياش را بايد بخواند. سالانه ١٠ كتاب درسي با حجم حدود ٢٠٠٠ صفحه و كتب جنبي ديگر را ميخواند. از اين رهگذر و به ابتكار و هدايت معلم، دانشآموزان وارد كتابخواني حرفهاي ميشوند. پس نقش مدرسه بسيار جدي و مهم است و اگر مسوولان فرهنگي ميخواهند توفيقي در توسعه و ترويج كتابخواني داشته باشند بايد از مدرسه شروع كنند چون عادات خوب هم از مدرسه و كودكي شكل ميگيرد.
به اعتقاد من البته امروز دانشآموزان به نوعي مطالعه خنثي و ناخواسته هم مشغولند كه از طريق پيامك، وايبر، چت، شبكههاي اجتماعي و مطالعه نشريات زرد است. مقصود و تعريف ما از كتابخواني خوانش آثار جدي علمي، ادبي و هنري، است. امروزه با توجه به اين نكته سرانه مطالعه بسيار پايين است و رسانههاي ديداري جاي مطالعه را پركرده است. در مدارس هم غول كنكور سه دهه است از شيشه بيرون آمده و حالا نه مجلس و نه دولت نميتواند آن را مهار كند. كنكور روند مطالعات آزاد دانشآموزان و اهداف آموزش و پرورش را تحتالشعاع قرار داده و ناخواسته معلم و خانواده و مديران تسليم شدهاند و كتاب درسي تنها ماده مطالعه دانشآموز است كه آنهم از سر اكراه انجام ميگيرد و ماندگاري ندارد.
در كنار اين مشكلات البته آموزش و پرورش و كتابهاي درسي بيكار نبوده و در كتابهاي فارسي، بخشي به عنوان كتابخواني درنظر گرفته شده است؛ اما باز هم تا معلم ارادهاي براي انجام نداشته باشد و خانواده كمك نكند و مدرسه تجهيز نشود عملا اين بخش معطل ميماند.
* در فعاليتهاي فوق برنامه آيا براي توسعه و ترويج كتابخواني در مدارس چارهاي انديشيده شده است؟
كنكور جايي براي فعاليت فوقبرنامه نميگذارد اما برخي مدارس خاص اطلاع دارم برنامههاي ويژه براي كتابخواني دارند و حتي برخي معلمان حلقههاي كتابخواني تشكيل دادهاند و اين بسيار ناچيز است. اگر قرار است كاري شود بايد در همين برنامههاي فوقبرنامهها باشد و ساعت مستقيم و نمره درست است كه آن را جدي ميكند اما اين خطر را هم دارد كه كتابخواني را به كار اجباري و نادلخواه تبديل ميكند و ممكن است دانشآموز را دلزده كند.
* كتابخانههاي مدارس را از نظر كمي وكيفي و فعاليت در راستاي ترويج كتابخواني چگونه ارزيابي ميكنيد؟
كتابخانههاي مدارس با چند مشكل جدي روبهرو هستند؛ كتابخانههاي مدارس يا بودجه ندارند يا اينكه بودجه آن بسيار اندك است و همان اندك به دليل ناآگاهي مديران يا كجسليقگي آنان به آثار بياثر يا كاملا ارزشي يا با جهتگيري خاص اختصاص داده ميشود و اين عملا راه را براي ورود آثار جذاب و مفيد و موثر ميبندد. برخي مديران دچار خودسانسوري شده و بسيار محتاط عمل ميكنند مثلا از ورود برخي رمانهاي مشهور يا آثار شاعران معاصر سرشناس با مهر بدآموزي ممانعت به عمل ميآورند.
كمتر ديده ميشود كه از انجمن اوليا و مربيان براي تجهيز كتابخانه كمك گرفته شود. در مدارس يك روز به نام روز كتاب باشد و هر دانشآموز يك كتاب به مدرسه اهدا كند و اين يك فرهنگ شود. اگر اين برنامه درست اجرا شود سالانه ١٣ ميليون جلد كتاب به مدارس اهدا ميشود.
در كنار كتابخانه مدرسه بايد كتابخانههاي محلي نزديك به منازل گسترش يابد ، زيرا امروز دغدغه خانوادهها دوري و بعد مسافت كتابخانه به منزل و ناامني است. جا دارد واقفان و خيران كتابخانههاي محلي بسازند. در كاشانهها، مديران و اهالي ساختمان بخشي را كتابخانه كنند. همچنين كتابخانههاي سيار با برنامه منظم هر هفته در محلهاي حاضر شوند و كتاب اهدا كنند. به بچهها ياد دهيم در مدارس كتاب مبادله و معاوضه كنند.
جا دارد وزارت ارشاد يارانه كتاب به شكل بن در اختيار كتابخانهها و معلمان و دانشآموزان قرار دهد.
* اوليا در فرهنگسازي براي مطالعه چه نقشي ميتوانند داشته باشند؟
آموزش خانواده سهم بسيار بالايي دارد. در خانه است كه پدر و مادر خواندن را ميتوانند نهادينه كنند. شرط اول آن است كه خود كتابخوان باشند. در فرهنگسراها، رسانهها و مدارس و انجمن اوليا و مربيان و هر فرصت ديگر بايد خانواده را آگاه كرد. در سبد خانواده بايد كتاب جاي ثابت داشته باشد. در خانوادهها همه نوع خرج ميشود جز كتاب كه نقش اصلي را در تربيت دارد.
* رسانهها در ترويج كتابخواني و تشويق كودكان و نوجوانان چگونه ميتوانند موثر باشند؟
رسانهها و از همه مهمتر رسانه ملي ميتواند بهراحتي مردم را كتابخوان كنند. در حال حاضر برنامههاي تلويزيوني از موضوع كتاب بسيار دورند و اين كالاي مهم فرهنگي در اين رسانه مورد اقبال نيست. در راديو نيز ميتواند شبكههايي مانند كتاب راهاندازي كرد يا در برنامههايي، خود مولف به خوانش كتابش بپردازد.
تبليغات درباره كتاب خواندن نيز تا حدي و زماني موثر است؛ بايد وارد خود موضوع شد. از شنيدن شروع كرد و آثار جذاب ادبي بيآنكه نگاه تنگنظرانه داشته باشيم. در سريالها و برنامههاي پربيننده به اشكال مختلف و غيرمستقيم كتاب تبليغ شود و آن هم نه با گرايش خاص و معرفي آثار كمارزش و صرفا ارزشي، بلكه تمام آثار مهم ادبي از نويسندگان مهم معرفي شود تا شناخته شوند و اعتماد مردم به رسانه ملي بازگردد. ارايه شكلهاي مناسب و جذاب هم كمك شاياني ميتواند بكند؛ در اخبار چه ايراد دارد از انتشار كتابي تازه خبر داد؟!
* نقش معلمان و مربيان در ترويج كتابخواني را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
من خودم كتابخواني را مديون معلم كلاس سومم هستم كه براي ما كتاب ميآورد و ما را با صف به كتابخانه ميبرد و عضو ميكرد. اين عادت در همان زمان در من شكل گرفت. معلم اگر به جد به اين موضوع بپردازد، بسيار نقش سازنده در تربيت حال و آينده دانشآموز ايفا ميكند. من وقتي معلم بودم هر ساعت چند كتاب را زير بغل زده به كلاس ميبردم و فقط روي ميز ميگذاشتم و برخي بچههاي كنجكاو ميديدند و از من امانت ميگرفتند. در ساعت انشا كتاب ميخواندم و از بچهها ميخواستم درباره داستان يك بند بنويسند يا آن را طور ديگر تمام كنند. اگر معلم وارد صحنه نشود كار كتابخواني روي زمين ميماند. بايد نهادهايي مثل كانون پرورش فكري يا ارشاد براي معلمان دورههاي توجيهي داشته باشند و ياد بدهند چگونه كتاب را به كلاس ببرند.
* چه موانعي در مسير توسعه و ترويج كتابخواني در مدارس وجود دارد؟
١- تصميمات خوب و بد مديران، نقش موثري در تقويت بنيه كتابخواني در مدارس خواهد داشت. مهمترين مانع گماشتن كساني بدين امر است كه خود كتابخوانده نيستند.
٢- خانوادهها درك درستي از كتابخواني ندارند يعني خود به اهميت اين موضوع پي نبردهاند و اهل كتاب نيستند. هنوز كتاب در سبد آنان نرفته و فرهنگ كتابخواني جا نيفتاده است.
٣- مانع صوري ديگر قيمت كتاب است. البته شايد نخستين چيزي كه در رابطه با ضعف كتابخواني و شمارگان كتابها، به ذهن برخي برسد، همين قيمت كتابها باشد كه در اين باره بايد گفت قيمت كتاب در مقابل ديگر كالاها به نسبت ارزانتر است و از سوي ديگر وقتي فرد علاقهمند باشد، بهاي كتاب در مطالعه او تاثيري نميگذارد. اين در حالي است كه خانوادهها اين روزها براي كالاهاي غيرضروري هزينه بيشتري را متحمل ميشوند.
٤- عدم امنيت ناشر و مولف غيرمستقيم ميتواند روند چاپ و خواندن كتاب را مختل كند و در صورت رفع آن ميتواند به تقويت آثار بهتر منجر شود، آسانتر شدن شرايط چاپ و نشر ميتواند به انتشار آثار شاخص كمك كند و اين مساله را بايد مديران فرهنگي بيش از گروههاي ديگر مدنظر داشته باشند.
* چه طرحهايي را ميتوان براي ترويج كتابخواني در مدارس اجرا كرد؟
در مدارس ميتوان دو ساعت به كتاب اختصاص داد. اين ساعت ضمن معرفي تازههاي كتاب، ميتواند با خوانش كتاب نيز همراه باشد. تجهيز كتابخانههاي مدارس با آثار بهروز و شاخص، همراه با آموزشي كه منجر به آشنا شدن با كتابهاي جديد باشد، ميتواند علاقهمندي را از كودكي در اقشار جامعه نهادينه كند تا در درازمدت، كمتر با چالشي مانند ضعف فرهنگ كتابخواني و پايين بودن سرانه مطالعه در كشور مواجه باشيم يكي از ابزارهاي كمكي كنار كتابخواني، كتابهاي الكترونيكياند كه در حال حاضر در فروشگاههاي الكترونيكي به فراواني وجود دارند. اين عامل مثبت ميتواند در قشر وسيعي شوق خواندن را افزايش دهد.
* ضعف كتابخواني در آموزش و پرورش چه تاثيري در جامعه خواهد داشت؟
كتاب سبك زندگي را تغيير ميدهد، اخلاق جامعه را متحول ميكند، آگاهي ناشي از كتاب جهل فرهنگي را ميزدايد و خلاصه تمام اهداف تعيينشده آموزش و پرورش در سند تحول را ممكن ميكند. با اطمينان ميگويم تمام برنامههايي كه براي انقلاب فرهنگي در نظر داشيم و محقق نشد اما با عزمي جدي و نه برخوردي شعاري با كتابخواني محقق ميشود.
پرسه در حوالي گذرانقلاب، براي اهالي درس و مدرسه خالي از لطف نيست. دانشجويان با جيبهاي خالي، ويترين كتابفروشيها را چندباره برانداز ميكنند. كتاب كه گران است و خريداري ندارد، اما زير پوست همين گذر انقلاب، تجارت پُرسودي جريان دارد:علمفروشي. طبقات بالاي كتابفروشيها كه زماني مؤسسات تايپ و ترجمه بود، اغلب نام خود را به مؤسسه پژوهشي تغيير دادهاند و خدمات علمي !
چون تدوين پاياننامه، تهيه مقاله، چاپ مقاله در هر مجله معتبر علمي خارجي،انجام پروژه دانشجويي و هر آنچه يك دانشجو براي اخذ مدرك بالاتر بدان نياز دارد و انجام آن سخت است، به مشتريان جوان و ميان سال خود ارائه ميدهند. ازحق نگذريم، قيمتشان هم پُربيراه نيست و مناسب است. تز دكترا هم مينويسند؛ تضميني و درست. اگر مدير باشيد و بخواهيد براي تكميل سوابق علمي خود، كتابي هم بهنامتان منتشر شود، در هر موضوع دلخواه شما كتاب مينويسند و بهنام خودتان چاپ ميكنند.
ديگر چه ميخواهيد؟! همه اين خدمات را فارغالتحصيلان باهوش و نخبهاي كه فرصتي براي اشتغال نيافتهاند،انجام ميدهند. اگر ميل به شركت در آزمون مقطع بالاتر داريد، انواع سؤالات آزمونها، جزوههاي خلاصه شده دروس و كتابهاي كمكي آماده فروش است.
وزارت علوم، به ظاهر كاري با اين تجارت پُرسود ندارد؛ لابد مردم عاقلاند و خودشان صلاح خود را بهتر تشخيص ميدهند كه پولشان را چطور خرج كنند. بگذريم كه در دنيا معمول است، دولت نيازسنجي ميكند و رشتههاي دانشگاهي بر اساس ميزان نياز كشور در سالهاي آتي، تنظيم و برنامهريزي ميشود، اما در كشور ما، فعلاً به نظر ميرسد چنين كاري نشده است والا معني ندارد كه اينهمه دانشگاه و مؤسسه آموزش عالي ريز و درشت، در اقصي نقاط كشور، كارخانه مدركسازي راه بيندازند و لشكر فارغالتحصيلان بيكار درست كنند. پارسال كنكور دكتراي تخصصي در دانشگاه آزاد و سراسري، غلغله بود و فكر ميكنم دانشگاه آزاد، امسال به خاطر ميزان جذب دانشجو در كنكور فوقليسانس و دكترا، قابليت ثبت در كتاب ركوردهاي جهاني گينس را به دست آورد. مگر كجاي دنيا، يك دانشگاه ميتواند در عرض يكسال، ظرفيت دورههاي دكتراي تخصصي خود را به ده برابر و بيشتر افزايش دهد.
در هر حال خانوادهها مستأصل هستند؛ آنها عمري است كه توش و توان خود راصرف تحصيل و آموزش فرزندانشان كردهاند، بدون اينكه اين زحمت بسيار، حاصل مشخصي براي اشتغال فرزندان شان داشته باشد. هزينههاي كمرشكن انواع كلاسهاي زبان، تقويتي، كنكور، شهريه دانشگاه، دوره فوق ليسانس و اكنون دكترا، برگُرده خانوادهها سنگيني ميكند. كسي نبوده به اين خانوادهها بگويد، مگر در هر رشته تحصيلي به چند نفر كارشناس، كارشناسارشد و متخصص نياز هست كه اين همه براي گرفتن مدرك بالاتر سر و دست ميشكنند. موافقان البته ميگويند، چه ايرادي دارد؛ بهتر از اين است كه جوان، بيكار در كوچهها پرسه بزند؛ به هر حال يك مدركي ميگيرد.
از آن طرف، نام كشورمان به دليل درصدبالاي تقلب علمي در مقالات محققان، در دنيا مطرح شده است. اخيراً مجله علمی «ساینس»، از تحقیقي خبر داده كه بر پایه آنالیز صدها مقالهای که ازسال ۱۹۹۱تا ۲۰۱۲ذخیره شدهاند، صورت گرفته و مشخص شده كه از میان ۱۰۵۴مقاله محققان ایرانی، ۱۶۴مقاله مشکوک به تقلب علمی هستند و كشورمان باحدود ۱۵درصد مقالات مشکوک به تقلب، در جایگاه مناسبی نیست.
وزارت علوم درواكنش به اين گزارش، با احتياط اعلام كرده كه گاهی به صورت ناخودآگاه و ندانسته، استانداردهای مقالات علمی از سوی اساتید رعایت نمیشود و اعضاي هیأت علمی و دانشجویان، باید آموزشهایی در خصوص استانداردهای مقالات علمی ببینند.
دولت در سال گذشته، با ارسال لایحه «برخورد با تقلب در پایاننامهها» به مجلس، سعی کرده از موارد تقلب علمی بکاهد. در ايران،سرقت پایاننامه و مقاله، طبق قانونی که چهل سال پیش تصویب شده، عملی مجرمانه است و کسی که دست به این نوع از سرقت بزند، بايد با مجازات حبسبین ششماه تا یک سال روبهرو شود.کپیکردن جملاتی از تحقیقات دیگران واستفاده از آنها در مقالههای خود، بدون ذکر منبع یا جعل آمار يا آمارسازی، از جمله مواردی است که پیگرد قانونی دارد.
البته وزارت علوم، مجموعهای از اخلاق پژوهشی و استانداردهای پژوهشی را تهیه کرده تا موضوع رعایت استانداردهای علمی، در کشور فرهنگسازی شود؛ گرچه تجارت علمي گذر خيابان انقلاب، با مشتريان پروپاقرص خود، به خوبي جريان دارد و فعلاً در آمار تقلب علمي، اشاره خاصي به اين مؤسسات نميشود.
خرد
آذربایجان شرقی
مدتی است علاوه بر اجتماعات ساکت معلمان در بسیاری از شهرها، تقریبا هر روز نامهای از یک معلم از اقصی نقاط کشور به وزیر آموزش و پرورش و یا رییس جمهور نوشته میشود و در سایتها و شبکه های اجتماعی پخش و منتشر می شوند. این نامه ها که غالبا « گزارش الم » هستند محصول شرایط نامناسب و سخت اندیشگی و فشار معیشتی نویسندگان آنهاست تا از این طریق حرف دل خویش گفته باشند و آن را در گوش شنوایی نجوا کنند. واضح نیست، این نامهها مقابل دیده مخاطبان واقعی آنها (وزیر یا رییس جمهور) قرار داده خواهند شده یا نه؟
لذا چنین اعلامی را باید از روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش و نهاد ریاست جمهوری انتظار داشت. این نهادها در این راستا چه رویهای در پیش گرفته، واکنششان به این نامه ها چه بودهاست؟ آیا آنها را ندیده و نخوانده میپندارند؟ آیا به دلیل اینکه این نامهها رسما بدانجا ارسال نشده، آنها را نشنیده میگیرند و خود را مسؤل پاسخگویی بدانها نمیدانند؟ یا برعکس، مانند یک نهاد مردم مدار و مسؤل، با وظایف خویش آشنا هستند و از آنها فهرستی تهیه میکنند و لب مطالب و اهم مطالبات مندرج در آنها را جلوی میز وزیر و رییس جمهور می گذارند تا رابط مطمئنی باشند میان مردم و دولت.
اینکه معلمان و یا هر فرد یا گروه دیگری می توانند به آسانی به نامه نگاری با مقامات مسؤل بپردازند، نتیجه کم شدن فاصله بین فرودستان و فرادستان نیست بلکه بیشتر از برکات شبکه های اطلاع رسانی و اجتماعی مدرن روز است. اکنون دیگر مانند گذشته لازم نیست دست به قلم برد و تمبر و پاکت و هزینه پست را پرداخت و انتظار طولانی شنیدن پاسخ را کشید. بلکه هر فرد و یا جریانی می تواند به طور نسبی ضمن اعمال خودسانسوری بر قلم خویش، به انتشار حرف دل و عقل خویش بپردازد.
در پیوند با نامه هایی که این روزها معلمان در فضای مجازی منتشر میکنند، باید دو جنبه را از هم تفکیک کرد: نخست اینکه برخی از این نامهها جنبهی «دلنوشته» دارد و حاکی از ابراز حسی است که منشآ آن دل و احساس است. اما دلی که از کمبودهای زندگی و فقر معاش به درد آمده و به ناچار با نوشتن شکواییهای میخواهد همنوا و همدردی بیابد تا برای مدتی خود را از بغض های مانده در گلویش، رها سازد.
جنبه دیگر این نامهها را می توان از منظر عقل و فکر نگریست و به عبارت دیگر آنها را « عقلنوشته » به حساب آورد. از این رو برخی از این معلمان، به جای برجسته کردن نواقص و کمبودهای مادی و معیشتی زندگی خویش، به بعد غیرمادی و الزامات حرفهای خود به سان یک معلم می پردازند.
البته نگارنده بر آن نیست که هر آن کس که در پی معاش باشد، در پی عقل نتواند بود و یا از این موهبت بی بهره باشد؛ زیرا هر آن کس که بیمعاش باشد، لا اقل از کاربست تمام و کمال عقل خویش عاجز میماند.
مخاطب هر دو رویکرد میتواند از یک سو هر دو طیف، یعنی معلمان «معاش اندیش» و «عقل نگر» و از سوی دیگر دستگاه عریض و طویل و دیوان سالار اجرایی کشور را در برگیرد. نگاه هر دو رویکرد می تواند هم در میان معلمان موجب همدلی و برخورد استدلالی و عقلایی با مساله را به دنبال آورد و هم دولت را نیز به تدبیر و چاره اندیشی وا دارد. به تبع اینکه معلمان، خود بیشتر عضو کدام یک از دو طیف مذکور باشند و نیز دولت و نهادهای مسؤل به چه میزان مایل به رسیدگی به مطالبات آنان باشند، حدیثهای متفاوتی به دنبال خواهد داشت؛ اگر دولت، لااقل با رفع تبعیض در پرداخت ها از بدنه کارمندی کشور و قایل شدن جایگاه در خور شأن معلمان (نه به طور شعاری، بادکنکی و کاغذی)، بتواند زمینه فروکاهیدن طیف وسیعی از معلمان معاشاندیش و هجرت آنها به طیف عقل نگر را فراهم آورد، شاید بتوان از آن به عنوان یک نقطه عطف و کار ماندگار در نظام اداری ـ تربیتی ایران نام برد.
بدیهی است در عالم واقع، روی دادن چنین امری را نباید به آرمان گرایی شاعرانه و خیال پردازی دونکیشوتوار فرو کاست. اگر 50 سال پیش کرهایها در یک برنامه استراتژیک و بلندمدت بسیاری از بخش های هزینهبر و بدون اولویت کشور را به نفع آموزش و پرورش قطع کردند، امروز ثمره آن را دارند می بینند.
سال هاست که بودجه آموزش و پرورش لاغرتر می شود و تقریبا 99 درصد آن صرف امور جاری وزارت می شود. ناگفته پیداست، با این یک درصد کاری نمی توان انجام داد!
از سوی دیگر انجام تغییر اساسی و مآل اندیشی در توسعه غیرهیجانی کشور منوط به اولویت بخشی به آموزش و پرورش است. آموزش و پرورشی که از ساختمان و همه امکانات و لوازم سخت افزاری تا تربیت معلم و مجموعه لوازم نرم افزاری، همگی نیازمند پول و هزینه است. هزینهای که از آن به سرمایه گذاری پایه معنا میشود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید