یکی از مهم ترین دیدگاه ها در تبیین روان شناختی پرخاشگری، نظریه ناکامی و پرخاشگری است. از منظر این دیدگاه، مواجه با ناکامی سبب فعال شدن سائق پرخاشگری علیه منبع ناکامی می شود که به نوبه خود به بروز رفتار پرخاشگرانه می انجامد.
افراد در مواجه با ناکامی واکنش های مختلفی بروز می دهند. گاه از موقعیت کناره گیری می کنند یا افسرده می شوند، گاهی نیز از خود رفتار پرخاش گرایانه نشان می دهند. معمولا ترس از تنبیه به خاطر پرخاشگری آشکار یا عدم دسترسی به عامل ناکامی، فرد را از پرخاشگری باز می دارد. اما زمانی که ناکامی سبب برانگیختگی حالات عاطفی منفی گردد، به پرخاشگری می انجامد.
رفتار پرخاشگرانه ( قهرآمیز )، گاه از طریق اعمال زور و برخورد فیزیکی و گاه از طریق مجازات صورت می گیرد. استفاده از مجازات به عنوان راهبردی قهر آمیز، با قصد آسیب رساندن به طرف مقابل صورت می گیرد و هدف غایی آن احیای عدالت، دفاع از برتری خود، یا دادن درس عبرت به فرد مورد نظر و بازداشتن او از برخی رفتارهای خاص است.(1)
معمولا احساس ناکامی هنگامی در میان افراد ایجاد می گردد که امکان مقایسه خود با دیگر افراد، اقشار و طبقات جامعه را می یابند. وقتی گروه یا قشری خاص، موقعیت خود را با دیگر گروه های جامعه مقایسه کرده و به رغم تحصیلات، شرایط کاری تقریبا مشابه، تفاوت فاحشی در میزان درآمد و پایگاه اقتصادی و اجتماعی خود با آنها می یابند، طبیعتا دچار احساس ناکامی خواهند شد.
طی چند ماه گذشته، شاهد اعتراضات روز افزون جامعه فرهنگیان، نسبت به وضعیت نامطلوب پایگاه اقتصادی و اجتماعی شان بوده ایم. معلمان به رغم آن که سال هاست با رصد دیگر نهادها و اقشار جامعه، متوجه تفاوت بسیار وضعیت اقتصادی اجتماعی خود و دیگر اقشار جامعه هستند اما به دلایل مختلف، رنج تبعیض و بی عدالتی را تحمل کردند و کمتر لب به اعتراض گشودند.
در ماه های اخیر مشاهده بی توجهی وزیر و مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش، ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس نسبت به رفع مشکلات فرهنگیان و فاصله روزافزون درآمد، کاسه صبر فرهنگیان را لبریز و زمینه اعتراضات را فراهم کرد. اصلاح و بهبود ساختار آموزش وپرورش، بهبود وضعیت مدارس و شرایط آموزش، شایسته سالاری، رفع تبعیض، برقراری عدالت و احیای منزلت اجتماعی، اقتصادی و شغلی معلمان، به عنوان مهم ترین خواسته های فرهنگیان، نشانگر شرایط نامطلوب این قشر زحمت کش جامعه است.
بر اساس دیدگاه محرومیت نسبی و پرخاشگری، اعتراضات معلمان، نتیجه طبیعی شرایط نامطلوب حقوقی و منزلت اجتماعی معلمان است. این واکنش اگرچه هنوز در مرحله آرام است و در قالب تحصن و تجمع سکوت و تهدیدهای لفظی معلمان مبنی بر تحریم امتحانات و تعطیل کلاس های درس صورت گرفته، اما در صورت عدم رفع محرومیت و بی توجهی نسبت به بهبود شرایط مورد نظر معلمان، دیر یا زود به رفتارهای قهرآمیز خواهد انجامید.
بنابراین لازم مسئولان و دولت مردان محترم، راهکارهای کارآمدی در جهت رفع تبعیض، اجرای عدالت و بهبود موقیعت اقتصادی و منزلت اجتماعی جامعه فرهنگیان (شاغل و بازنشسته، رسمی، پیمانی وحق التدریس) ارائه نموده و هر چه زودتر آن را عملیاتی نمایند.
(1) پرخاشگری از دیدگاه روان شناسی اجتماعی، مولف: بارابارا کراهه، مترجم محمد حسین نظری نژاد، تهران: رشد چاپ اول، بهار 1390، ص66-54)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دوستان بزرگوارِ سایت سخن معلم ؛
اصول موفقیت به ما می گوید اگر فقط بنشینید و فکر کنید که چرا مجموعه عوامل دست به دست هم نمی دهند تا شما به اهداف تان برسید در واقع خود را در مرحله ی تئوریک متوقف نموده اید و همچنین این اصل را گوشزد می کند که برای رسیدن به موفقیت های بزرگ باید موقعیت های کوچک را از دست ندهید ، لذا انسان باید با خود بیندیشد که چگونه می تواند برای رسیدن به اهدافش اقدامات عملی مناسب انجام دهد، بنابراین می خواهم این جمله ی معروف « بزرگ فکر کن ،کوچک شروع کن، همین الان شروع کن» را بهانه ای برای یک پیشنهاد به طور عام و درخواستی به طور خاص قرار دهم.
و اما پیشنهاد:
این سایت در ادامه ی دفاع از حقوق جامعه ی فرهنگیان در سطح ملی بهتر است به فکر دفاع از حقوق این عزیزان در مواردی که حالت درون سازمانی دارد نیز باشد و این مساله را جز اهداف و برنامه های خود قرار داده و هم به عنوان وظیفه دفاع از همکاران و هم در راستای رسالت رسانه ای پیگیرِ مشکلاتِ عمومیِ باشد که در موارد خاص برای همکاران پیش می آید( نظیر آنچه به عنوان نمونه در ادامه ی مطالب آورده شده است.)
این مساله هم گره ای از کار همکاران باز می کند و هم باعث همگرایی بیشتر معلمان و در نتیجه اعتباری برای دست اندر کاران سایت محترم سخن معلم خواهدشد. ضمن اینکه رفع حوائج مردم و گره گشایی از کار همنوعان در فرهنگ تعالیم دینی بسیار ارزشمند است و ثواب والایی دارد ، چنانچه امام حسن مجتبی«ع» در روایتی می فرمایند: «قضاء حاجة المؤمن أفضل من اعتکافِ شهرٍ»[1]
دوستانِ عزیز ممکن است در طول چند ماه گذشته از طریق اخبار صدا و سیما و رسانه های مختلف در جریان مساله ی همکارانی که با دریافت وام از بانک سرمایه به واسطه گری فروشگاه به اصطلاح فرهنگیان در شهر تهران دچار مشکل شده اند قرار گرفته باشید.
به نظر می آید علاوه بر اینکه کلاه گشادی بر سر این همکاران که غالباً از ناچاری و به جهت شرایط اضطراریِ خود این وام را دریافت کرده اند رفته است؛ مدتی است این عزیزان که با هزار بدبختی اقساط وام مزبور را می پردازند در استعلامات بانکی نیز به عنوان بدهکار بانکی معرفی می شوند که در این زمینه دچار مشکلاتی شده اند.(گزارش هایی از صدا و سیما هم در این زمینه پخش شد.)
لذا استدعا دارم با تهیه گزارشی مفصل از این همکاران که متاسفانه پیگیرهای فردی آنها را کسی جوابگو نیست و نحوه ی اعطای وام،مقدار سود و... از طریق مدیر کل محترم و یا حتی مقام عالی وزارت مساله را پیگری و به اطلاع این همکاران برسانید.
1- کافی، ج 2، ص198
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
«آموزش و پرورش مشکلات متعددی دارد که حل آن بدون کمک مردم و صاحب نظران امکانپذیر نیست.» این جملات، بخشی از اظهارات اخیر رئیس سازمان مدارس غیردولتی است که نشان میدهد گستردهترین وزارتخانه کشور به رغم افزایش 23 درصدی بودجه در سال جاری، هنوز دخل و خرجش نمیخواند و با وجود کاهش تعداد جمعیت دانشآموزی کشور در سالهای اخیر، برای به منزل رساندن بارش به یاری بخش خصوصی نیازمند است.
شاید به همین دلیل است که دریافت وجه نقد هنگام ثبت نام یا شرکت در کلاس های اجباری فوق برنامه حتی در مدارس دولتی به امری رایج تبدیل شده و برخلاف سال های قبل اولیا کمتر در برابر این گونه پرداخت ها مقاومت می کنند.
بنا بر چنین مشکلی، وزارت آموزش و پرورش جلب و جذب مشارکت بخش خصوصی و خیرین را در رأس برنامه های خود دارد و می توان پیش بینی کرد سهم مالی دولت در مدارس هر سال کمتر خواهد شد، هرچند مدیران نظام آموزش برای رفع نگرانی خانواده ها تاکید می کنند که هدف از مشارکت، پولی شدن مدارس نیست.
این رویه خواسته یا ناخواسته بر عملکرد مدارس غیردولتی و تعداد دانش آموزان آنان تاثیر می گذارد. شهریه مدارس غیردولتی درسال تحصیلی آینده به طور رسمی تا سقف 17.5 درصد افزایش می یابد.
این مدارس تلاش می کنند تا با تنوع بخشی به برنامه های آموزشی خود، توجیه منطقی برای این شهریه بیابند، این درحالی است که نه تنها مدارس دولتی در سال های اخیر کمر به رقابت با غیردولتی ها بسته و به ارائه خدمات مشابه و دریافت پول مبادرت می کنند که برنامه ها و آموزش های فوق برنامه در برخی مدارس غیردولتی از کیفیت لازم برخوردار نیست و این مراکز با ضعف هایی روبه رو هستند که می تواند راهی برای سوءاستفاده از وجوه پرداختی باشد بنابراین مسئولیت ها و رسالت مدارس در دو بخش خصوصی ودولتی به بازبینی نیاز دارد.
از طرفی مدارس دولتی خواستار ایفای نقش مشابه مدارس خصوصی به ازای اخذ وجه نقد هستند و از سوی دیگر غیردولتی ها با افزایش 17 درصدی (که معمولا از این رقم بیشتر است) قصد دارند به ارائه خدمات منحصر به فرد آموزشی بپردازند، درحالی که این روزها برای بسیاری از خانواده ها ثبت نام فرزندان شان در مدارس بخش خصوصی توجیه اقتصادی ندارد چرا که دولتی ها هم با نقشی مشابه و دریافت وجه، برنامه های همانندی ارائه می دهند.
هرچند مدت هاست وزارت آموزش و پرورش، از سهم 10 درصدی مدارس غیردولتی از جمعیت دانش آموزی سخن می گوید اما شاید یکی از علل کاهش دانش آموز در برخی مقاطع و شهرستان ها، رقابت بلامنازع دولتی ها با بخش خصوصی باشد که منجر به از رده خارج شدن مدارس غیردولتی می شود.
به نظر می رسد، نظارت بر کیفیت فوق برنامه ها، عملکرد مدارس غیردولتی و تعدیل هزینه ها از یک طرف و جلوگیری از رقابت مدارس دولتی به بهانه دریافت پول از طرف دیگر می تواند تکلیف نظام آموزش را در اجرای اصل 44 قانون اساسی روشن کند.
جام جم
هفته گذشته مطلبی با این تیتر « روابط عمومی های آموزش وپرورش درکما » درصفحه ی مدرسه روزنامه اعتماد کار شده بود که درنوع خود نه تنها کم نظیر بلکه بی نظیر بود ؛ توجه به ابعاد این اقدام هنجار شکنانه یک وظیفه اخلاقی و صنفی و مدنی فعالان عرصه رسانه است ، به همین منظور وظیفه خود دانستم نکاتی را مورد توجه قرار دهم.
1- وقتی تیتر مطلب را خواننده می دید تصور می کرد یک منتقد جدی و مخالف روابط عمومی وزارت آموزش وپرورش قصد دارد به مسئوولان این بخش حمله کند و عملکرد این مجموعه را زیرسوال ببرد اما عکس و روتیتر بلافاصله هر خواننده ای را متعجب می ساخت چرا که علیرضا جدایی مدیر مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش وپرورش در گفت وگویی مفصل به نقد و بررسی عملکرد روابط عمومی ها به طورکلی و روابط عمومی در آموزش و پرورش پرداخته بود ؛ لذا این که یک مقام مسوول آن هم در زمانی که هنوز این مسوولیت را برعهده دارد بر مسند نقد می نشیند و کارشناسانه و منصفانه به نقد عملکرد خود و مجموعه اش می پردازد قابل ستایش است و می تواند الگویی باشد برای بقیه مسوولان که تصور می کنند باید همیشه در جایگاه مدافع قرار داشته باشند درحالی که خود انتقادی از مهم ترین عوامل موفقیت یک مجموعه می باشد.
2-نگاه همه جانبه به این موضوع و اشاره به جایگاه نهاد روابط عمومی به عنوان یک نهاد مدرن و توجه دادن به سیر تاریخی آن و سپس آسیب شناسی نمودن روابط عمومی ها در کشور باب مهمی را گشوده که می تواند آغازی باشد برای قراردادن این نهاد در جایگاه حرفه ای خود تا سازمان ها و نهادهای مختلف از ثمرات یک روابط عموی خوب بهره مند شوند که در این میان آموزش و پرورش به عنوان انسانی ترین دستگاه که هم ورودی و هم خروجی و هم فرآیند فعالیت های آن انسان محور است ،بیش از سایر دستگاه ها به این ضرورت نیازمند است.
3- " خود انتقادی " آن هم توسط یک مقام ارشد دریک مجموعه اعتماد ساز است ؛ به طور قطع این اقدام آقای جدایی اعتماد افکار عمومی به ویژه معلمان را جلب خواهد کرد و سرمایه اجتماعی فرهنگیان را در خدمت آموزش وپرورش قرار خواهد داد البته منوط به استمرار این رویکرد و قدرشناسانه برخورد کردن جامعه معلمان است که امیدوارم هم مسوولان آموزش وپرورش ازاین نگاه حمایت کنند و هم معلمان مشوق باشند.
4- نگرانی از اینکه تحلیل های بدبینانه و نگاه های یک جانبه افرادی را که به نقد درونی می پردازند با مخالفت ها به ویژه در درون دستگاه مواجه سازد همواره مانع نقد از درون شده و اکثر افراد یا سکوت می کنند و یا چاپلوسانه و متظاهرانه به تعریف وتمجید می پردازند ، تعریف ها و تمجید هایی که به هیج وجه به نفع آن دستگاه نیست چراکه مانع دیده شدن ضعف ها می گردد ؛ لذا امیدواریم این نگرانی در آموزش و پرورش وجود نداشته باشد و با حمایت از نقد کنندگان درون سازمان پویایی وتحرک تحولی را به ارمغان بیاورد.
جامعهیی که در آن راههای طولانی، راههای کمرفت و آمد و خلوتی شده، جامعهیی که در آن هیچکس حوصلهی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد، جامعهیی استتوسی ست؛ جامعهیی که برای رسیدنِ به هدف، فقط به اندازهی خواندنِ همان سه خطِ بالای استتوسها زمان میگذارد: جامعهی مبتلا به « فرهنگِ سهخطی »!
ما مردمی شدهایم لنگهی پینوکیو، که دوست داریم طلاهایمان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم. مردمی که دنبالِ گلد کوییست و پنتاگونو و شرکتهای هرمی...ی مشابه میافتند، یک جای کارِشان لنگ میزند. آن جای کار هم اسماش « فرهنگِ شکیبایی » است.
فرهنگِ سهخطی به ما میگوید اگر نوشتهیی بیشتر از سه سطر شد، نخوان!... فرهنگِ سهخطی به ما میگوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است؛ پس یا بیخیالاش بشو! یا سراغِ میانبُر بگرد!
فرهنگِ سهخطی است که نزولخوری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بیسوادی دارد، رشوه دارد، تنفروشی دارد، حقخوری و هزار جور دردِ بیدرمانِ دیگر دارد. فرهنگِ سهخطی است که این همه آدمِ بیکار دارد. آدمهای بیکاری که توقع دارند یک ساعت در روز کار کنند، ماهی چند میلیون درآمد داشته باشند!
برای درکِ عمقِ فاجعهیی که بر سرِ فرهنگِ ما آمده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم. به همین فیسبوک که نگاه کنیم، همه چیز دستمان میآید. وقتی که کسی مینویسد: «اوه!... طولانی بود، نخوندم!» یا «سرسری یه نیگاه انداختم! با کلیّتش موافقم!» یا «چه حوصلهیی!...» یا «لایک کردم، ولی نخوندم!» و... یعنی یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمیرسد. آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی ست.
جامعهیی که همه چیز را ساندویچی میخواهد، در مطالعه؛ سه خط استتوس برایاش بس است.
در دوستی؛ از آشنایی تا تختخواباش نیم ساعت طول میکشد.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرتاش ده ثانیه زمان میبرد.
در سیاست؛ بینِ زندهباد و مُردهبادش، نصفِ روز کافی ست.
در کار؛ از فقر تا ثروتاش یک اختلاس فاصله دارد.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکترایاش یک مدرک آب میخورد.
در هنر؛ از گمنامی تا شهرتاش به اندازهی یک فیلم دو دقیقهیی در یوتیوب است!
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد چیزی را نخوانده، بپسندم. موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم. راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم. دارویی را نخورده، تجویز نمایم. نظری را ندانسته، نقد کنم... فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد به هر وسیلهیی برای رسیدن به هدفام متوسل شوم. چون حوصلهی راههای درست را –که طولانیتر هم هست- ندارم.
برای مشاهده فاجعهی فرهنگِ سهخطی، نیازی به تحقیق میدانی نیست. کافی ست در فیسبوک بچرخی!
خرد
گروه اخبار / مدیر کل دفتر آموزش های فنی و حرفه ای وزارت آموزش و پرورش گفت: رشته تحصیلی مدیران 70 درصد هنرستان های کشور غیر مرتبط با هنر و شاخه های فنی است
وزارت آموزش و پرورش : تنها وزارت خانه ای که در آن "زارش" بیشتر از "واو" و "ت" برجسته شده است.
مدرسه : مکانی که خانواده ها فرزندان شان را برای ساعاتی به آنجا می فرستند تا بتوانند خرید خانه را انجام دهند و استراحتی بکنند.
کلاس : چهار دیواری است اجباری که پیش از این اختیاری بود و تعدادی علاقه مند و شیفته در آن به شکل فشرده و فسرده چیز می آموزند.
کپر : مدارس دوره ی مزوزوئیک که هم زمان با دایناسورها وجود داشت و امروز به عنوان مدارس افسانه ای شناخته می شود و وجود خارجی ندارد.
مدیر : انسان عجیب و خارق العاده ای که باید تلاش کند تا می تواند پول آب و برق و گاز مدرسه را ندهد، از مردم خود یاری جمع کند و از معلمان بخواهد درصد قبولی شان را به هرشکلی شده بالا ببرند و اگر هم وقت کرد کمی کار مدیریتی کند و چنانچه بازرسی آمد از توفیقات و چیزهای خوب و گل و بلبل بگوید و خلاصه با نداری مدرسه اش را به هرشکلی شده جمع کند.
معلم : برگزیده خدا بر روی زمین است . همیشه مانند شمع بوده است و خواهد بود، مگر آن که خلافش ثابت شود. او می تواند به همه کس همه چیز را بفهماند الا این که معلمی هم می تواند یک شغل باشد.
حق التدریس: حق التدریس واژه ای عربی است و در اصطلاح به کسی می گویند که حقش تدریس است و به غیر از آن از هیچ حقی حتی استخدام برخودار نیست.
بازنشسته : عوام می گویند کسی است که بعد از اتمام دوره ی استخدام با زن نشسته و یا نشست و برخاست می کند. اما در نوع معلمش باز نشسته از ترکیب (باز + نشسته) تشکیل شده . باز در اینجا به معنای " دوباره " است و بر خلاف نظر عوام اصطلاحی است که زن معلم بازنشسته به وی می گوید و از وی انتظار دارد ننشسته و دوباره به سر کار دیگری برود.
اضافه کار : کار اضافه ای است که معلمان باید بکنند و برخلاف خود معلمی شغل محسوب می شود و چون شغل محسوب می شود شامل حقوق نمی شود مگر اینکه آموزش و پرورش اعتبارات اضافی و پول اضافه ای داشته باشد که آن هم ندارد.
شغل دوم : شغل اول معلمان است که برای سایر کارمندان دولت همان دوم محسوب می شود.
حقوق : پولی است که به شکل هماهنگ و با توجه به قانون نظام هماهنگ پرداخت حقوق، در تاریخی معین و در پایان هر ماه به مستحق داده می شود.
قانون نظام هماهنگ پرداخت : قانونی بود که در آن مقرر شد، حقوق همه ی کارمندانی که سرکارند توسط وزارت اقتصاد و امور و دارایی پرداخت شود. در این قانون، کارمندان مجلس و برخی وزارتخانه ها چون نفت به دلیل این که سرکار نیستند مستثنی شده و درنتیجه حقوق این دسته به شکل ناهماهنگ پرداخت می شود.
سرانه : در لغت نامه چنین آمده"سرانه نوعی از باج که از رعایا و از هر فرد گیرند. آنچه علاوه از باج و خراج از رعیت گیرند". برخی سرانه را "سِرّانه" به "رازگونه"معنی می کنند. البته برخی بر این باورند سرانه هنوز تعریف لغت نامه ای خود را از دست نداده و تنها در تعریف بالا باید به جای واژه ی "رعایا" از "مردم" استفاده کرد.
مدرک تحصیلی : در آموزش و پرورش تعریف خاصی ندارد و چنانچه معلمی آن را ارائه دهد، هم انگیزه ی مادی و هم انگیزه ی معنویش را از دست می دهد. با توجه به بحران آب در کشور به معلمان توصیه می شود به جای ارائه مدرک تحصیلی صرفا از آن ، برای خودرن آب از در کوزه استفاده کنند.
دانشجوی تربیت معلم : دانشجوی بی خبر و نا آگاه از دنیا و آخرتش که ابتدا عاشقانه معلم می شود و در آینده عاقلانه، شغلش دومش را پیدا می کند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در گیرودار اختلاف بین بدنه آموزش و پرورش با فرادستان؛ وزنه فرهنگیان بیشتر خودنمایی میکند. تبلیغات غیرواقعی و بیاعتمادی نسبت به گفتار مسئولان، بالاخره برگزاری امتحانات نهایی در بعضی از مناطق آموزشی را با مشکل مواجه کرد. یکی از دلایل این بیاعتمادی، تبلیغات غیرواقعی مدیران آموزش و پرورش مبنی بر پرداخت مطالبات و حقالزحمه امتحانات نهایی سال تحصیلی گذشته است.
خبرها حاکی از آن است كه در بعضی از مناطق آموزشی بالاخص در کلانشهرها، برگزاری امتحانات نهایی با استقبال معلمان روبهرو نشده است. رؤسای حوزههای نهایی برای انتخاب و انتصاب منشی و مراقبین جلسات با محدودیت داوطلب مواجهند. بعضی از رؤسا از دیگر مقاطع یا مناطق دیگر تأمین نیرو کردهاند. مدیران این مناطق آموزش و پرورش با استفاده از ناآگاهی معلمان نسبت به قوانین یا تهدید، یا با دادن وعده برای پرداخت مطالبات سال گذشته و راضی کردن عوامل اجرایی سعی در اجرای امتحانات نهایی را دارند. در همین راستا در آخرین ساعات اداری روزهاي گذشته، درصدی از حقالزحمه امتحانات سال گذشته بعضی مناطق پرداخت شد. طی چند ماه گذشته، معلمان بارها تهدید به استفاده از حربههای قانونی برای احقاق حق خویش کردهاند.
تحریم و همکاری نکردن در برگزاری امتحانات نهایی، عدم پذیرش اضافه تدریس و شرکت نکردن در مناسبتهای اجتماعی از این موارد بوده است. معلمان برای همکاری نكردن با آموزش و پرورش از راههای قانونی متنوعی میتوانند استفاده کنند. نبود انسجام و یکپارچگی و همچنین تعهد قاطبه معلمان، علیالظاهر سبب انجام وظایف وزارتخانه شده است.
بیتوجهی به قطعنامههای صادره در گردهماییهای اعتراضی چند ماه گذشته، میتواند بر موج اخلال و بینظمی در آموزش و پرورش دامن بزند. خواستههای معلمان طی چند قطعنامه صادره صرفا رفاهی و معیشتی نبوده است. منتها تا بهحال هیچکدام از خواستههای فرهنگیان از سوی وزارتخانه یا ادارات کل پذیرفته نشده است. با این شیوه مدیریتی و بیتوجهی به آراي عمومی؛ مسئولان نباید انتظار همکاری یک سویه را داشته باشند.
روزنامه قانون
گروه اخبار / نرم افزار «گوبوشی» اولین نرم افزار تخصصی نوزادان از سه ماهه تا 36 ماهه است که در چهارده آیتم طراحی شده است که ده آیتم آموزشی و چهار آیتم آن سرگرمی می باشد