گروه گزارش/
قدیری ابیانه: تظاهرات معلمان به نفع دشمن است/ معلمان باید از حقوقشان بگذرند تا دولت از حقوق هسته ای پایین نیاید
این جانب یک همکار با بیست شش سال سابقه در ارتباط با مطلب جناب آقای بطحایی معاون محترم توسعه، مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش که فرموده بودید :قانون اعمال این ضرایب را مشروط کرده به اینکه دستگاه های اجرایی باید ساختار نیروی انسانی خود را اصلاح کنند و از محل ساختار نیروی انسانی فوق العاده شغل را پرداخت کند که به این تربیت آموزش و پرورش توانست در سال 93 گام بزرگی را برای اصلاح ساختار نیروی انسانی بردارد ، مطالبی را عرض می کنم .
همکار محترم ، برای اصلاح ساختار نیروی انسانی چه گامی بزرگی برداشته اید ؟
آیا معلمان زیاد هستند یا دستگاه های دیگر وزارت آموزش و پرورش زیاد هستند ؟ اصلاح ساختار نیروی انسانی فقط برای معلمان مدارس باید اجرا شود ؟ یا قبل از اجرای اصلاح ساختار نیروی انسانی بهتر نیست فکری برای دستگاه های دیگر آموزش و پرورش کرد ؟
برای تعلیم و تربیت اسلامی فرزندان ایران اسلامی باید تمام نیروهای انسانی با اجرای سند بنیادین اقدام جدی نمایند یا اینکه معاونت های وزارت برای خود گام بردارند و دستگاه های دیگر هم برای خود !
پس داستان کمبود بودجه ، سریال هزار قسمتی حقوق پایین معلمان مدارس باید تا ابد ادامه یابد ؟
برای اتمام قصه کمبود بودجه و پایان خوش سریال هزار قسمتی حقوق پایین معلمان مدارس باید گام های بزرگی برداشت .
اولین گام بزرگ :
ادغام ساختار سازمانی و نیروی انسانی دستگاه های مختلف همچون کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان و انجمن اولیاء و مربیان در مرکز استانها و شهرستانها، سازمان دانش آموزی ، اتحادیه انجمن اسلامی دانش آموزی در معاونت پرورشی و فرهنگی - سازمان مدارس غیرانتفاعی و مشارکتهای مردمی ، ،سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان ،سازمان آموزش و پرورش استثنائی ، نهضت سوادآموزی با معاونت های آموزش متوسطه ، ابتدایی - سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی ،پژوهشکدهها و دانشکدهها در معاونت پژوهش - سازمان نوسازی توسعه و تجهیز مدارس کشوردر معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی انجام پذیرد .
آیا وقت آن نرسیده است از موازی کاری دست کشیده و در انجام امور محوله با هم پیوستگی اقدام کنیم .
پایان خوش قصه کمبود بودجه با ادغام سازمان ها در معاونت های وزارت آموزش و پرورش و کم نمودن نیروی انسانی ستاد در ادارات کل استان ها و وزارت ، رفع موانع و مشکلات فن آوری و تهیه سخت افزار و برنامه نرم افزاری و کم رنگ نمودن امور اداری به صورت سنتی و دستی ، پیگیری مطالباتی همچون ساخت مدارس توسط وزارت مسکن و شهرسازی ، دریافت عوارض و مطالبات مالی آموزش و پرورش از دستگاه های دیگر ...
مدیریت اقتصادی در آموزش و پرورش با ادغام دستگاه های موازی به معاونت ها و کم نمودن نیروی انسانی و پیگیری مطالبات و وظایف دیگر وزارتخانه ها در اقبال این وزارت باعث شکوفایی و پویایی در این بخش خواهد بود .
پایان خوش سریال هزار قسمتی حقوق پایین معلمان مدارس
ذکر این نکته ضروری است که آموزش و پرورش تنها دستگاه اجرایی است که با نیروی انسانی کمتر از 1 میلیون نفر پاسخگوی جامعه دانش آموزی بیش از 14 میلیون نفری در یک روز کاری می باشد. با کمی تامل می توان حجم کاری این دستگاه را در طول یک سال تحصیلی با سایر دستگاه های اجرایی و موسسات آموزشی و دانشگاهی مقایسه نمود .
معلمان محترم مدارس ، براساس دستورالعمل سازماندهی نیروی انسانی آموزش و پرورش نیروی آموزشی بوده نه کارمند دستگاه اجرایی .
پس به استناد قوانین حاکم در مدیریت خدمات کشوری در کلیه امور اداری و حقوق و مزایا این عزیزان براساس موسسات آموزشی و هیات های علمی خواهد بود .
راهکار مناسب این است از جایگاه معلم در قانون خدمات کشوری تعریف درست و منطقی تدوین گردد و بهترین تعریف از جایگاه معلم در نظام اداری که در احکام کارگزینی آنان اشاره شده است همان رسته ی آموزشی و فرهنگی می باشد.
اما متاسفانه در نظام هماهنگ خدمات کشوری ، دیدگاه به سمت معلم نه اداری است نه آموزشی .آن جایی که مبنای حقوق پایین ملاک است، سمت معلم را اداری تعریف می کنند مانند ضریب سال (مثلا در سال 94 برای کارکنان اداری برابر1376 ریال می باشد و برای موسسات آموزشی و هیات علمی 19597 ریال است) .در جایی دیگر که مبنا مزایا و امتیازات بالای حقوق است، بیان می شود معلم مانند سایر کارکنان اداری ساعات اداری را رعایت نمی کند و سمت آن آموزشی است و آموزش و پرورش مانند دیگر دستگاه های اجرایی صرفه جویی ، در آمد ، تولید و ... را هم ندارد.پس امکان اجرای بند های1،2 و 5 ،6 از ماده 68 برای فرهنگیان میسر نیست.
پس پایان خوش برای این سریال ، تعریف درست از جایگاه معلم همان ردیف موسسات آموزشی و هیات علمی در قوانین خدمات کشوری است . تا اینکه واژه فرق بین معلم با دیگر کارکنان و موسسات آموزشی و دانشگاهی در تدوین قوانین و پرداخت ها مرتفع گردد
پس از حل مشکلات معشیتی می توان طرح والای رتبه بندی باعث شکوفایی نظام تعلیم و تربیت خواهد شد را با قوت به اجرا در آوریم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه مدرسه| نظام آموزشي كشور در فراز و نشيبهاي خود تحولاتي داشته، كه اين تحولات در مقاطع مختلف مورد نقد يا تاييد صاحب نظران بوده، در نتيجه تغيير رويكردهاي تئوريك و سبكهاي مديريتي در دهههاي گذشته، نقش و جايگاه معلم نيز دستخوش تحولاتي شده است. اما آنچه در همه اين تحولات به عنوان وجه اشتراك مورد توجه بوده محوريت معلم در نظام آموزشي كشور است به اين معنا كه سرنوشت نظام آموزشي ما بسته به ويژگيهاي معلمي و شرايط كاري معلمان دارد. هرچند سياستهاي كلان با جابهجايي دولتها چندان تغيير نميكند اما در ابعاد خرد و رويكردهاي مديريتي و اجرايي تفاوتهايي ايجاد ميشود كه ميتواند برخي امور را در مجراي واقعي خود قرار دهد. اين تفاوتها را ميتوان در دولت هفتم و هشتم با دولت نهم و دهم و در حال حاضر با دولت تدبير و اميد كه در ميانه راه چهار سال خود است به روشني ديد. صرف نظر از موارد ديگر آنچه بايد در اين تغييرات مورد توجه قرار گيرد جايگاه و نقش و شرايط حرفه معلمي يا به عبارتي الزامات و تهديدات معلمي است چرا كه اگر از معلماني برخوردار باشيم كه داراي ويژگيهاي مثبت ايفاي نقش معلمي باشند و شرايط كاري مناسبي براي چنين معلماني در ابعاد مختلف مهيا باشد به دستاوردهاي نظام آموزشي ميتوان اميدوار بود؛ دستاوردهايي كه سرنوشت كشور را رقم خواهد زد. براي تحقق اين منظور نظام تربيت معلم در كشورهاي توسعه يافته جايگاه ويژهاي دارد و برنامهريزان و سياستگذاران تلاش دارند معلماني در تراز شايستهاي كه اهداف مورد نظر آموزشي را محقق سازند تربيت كنند. جذب، تربيت و نگهداري و ارتقاي نيروي انساني در آموزش و پرورش بايد همواره مورد توجه جدي قرار گيرد و گزينش دانشجو معلمان نيازمند تجديد نظر جدي است تا افرادي مستعد و علاقهمند به حرفه معلمي جذب شده و تحت آموزشهاي حرفهاي براي ايفاي نقش معلمي آماده شوند. ايجاد دانشگاه فرهنگيان با ارتقاي مراكز تربيت معلم به دانشگاه ميتواند نويدبخش اين مهم باشد تا در سايه رويكردهاي حرفهايتر، معلماني تربيت شوند كه ضمن برخورداري از ويژگيهاي معلمي بتوانند با كسب مهارتهاي خاص اين حرفه تحولي را در كيفيت نيروي انساني در آموزش و پرورش رقم بزنند. از طرفي بستر و شرايط ايفاي نقش معلمي نيز بايد مهيا باشد تا معلمي كه براي اين حرفه تربيت شده بتواند نقش خود را ايفا كند؛ بستري كه در ابعاد اقتصادي، امنيتي، سياسي و فرهنگي تامينكننده رفاه، امنيت، آزادي و منزلت و جايگاه مناسب براي معلمان باشد. به همين منظور و در آستانه روز معلم در گفتوگويي با چند تن از معلمان به بحث و بررسي پيرامون الزامات حرفه معلمي و شرايط ايفاي نقش معلمان و تهديداتي كه اين حرفه با آن مواجه است پرداختيم. اميد ميرود با توجه ويژه به ابعاد حرفه معلمي در آينده شاهد تحولات كيفي در مديريت منابع انساني آموزش و پرورش باشيم.
منتقدان آموزش و پرورش وقتي انگشت بر موضوع نيروي انساني ميگذارند به پايين بودن كيفيت اين نيرو هشدار ميدهند. اين هشدار بيشتر متوجه ويژگيهايي است كه معلمان بايد براي اين حرفه داشته باشند در حالي كه معيارهاي گزينش معلم و شرايط كاري و تهديداتي كه اين حرفه با آن مواجه است بهشدت به جايگاه اين حرفه آسيب رسانده است. يكي از اين آسيبها اين است كه علاقه معلمان به اين شغل كاهش يافته و از طرفي اكثر كساني كه جذب معلمي ميشوند استعداد لازم براي شغل معلمي را ندارند به همين منظور از معلمان حاضرين در ميزگرد خواستيم تا پيرامون علاقه و استعداد معلمي به عنوان دو ويژگي موثر در حرفه معلمي نظرات خود را ارايه دهند.
زهرا رحمت كه از معلمان باسابقه مقطع متوسطه است معتقد است به دليل اينكه حرفه معلمي نيازمند روابط گسترده انساني است و در فرآيند آموزشي هم ورودي و هم خروجي آن انسان است، اگر كسي بدون علاقه به اين حرفه بپردازد به طور حتم دستاوردي نخواهد داشت و شايد به همين دليل است كه امروزه به دليل كاهش علاقه شغل معلمان در بعد كيفي از سطح مطلوبي برخوردار نيستيم. ايشان ميگويد: تحقيقات انجام شده نشان ميدهد معلماني كه به كار معلمي علاقه دارند و به آن عشق ميورزند بانشاط و پويا بوده و در حرفه خود بسيار موفق هستند. خانم رحمت همچنين معتقد است بايد كساني جذب معلمي شوند كه از هوش و استعداد بالايي برخوردار باشند تا بتوانند مهارتها و فنون معلمي را بياموزند و آن را در كلاس درس به كار گيرند. ايشان ميگويد: متاسفانه در سالهاي اخير بهشدت علاقه معلمان كاهش يافته و كساني جذب معلمي ميشوند كه از استعداد لازم براي اين شغل برخوردار نيستند.
خانم رحمت ميافزايد: من خودم با علاقه وارد معلمي نشدم اما به مرور به اين شغل علاقهمند شدم به طوري كه علاقه من موجب شده كلاسهاي پويا و بانشاطي داشته باشم كه هيجان كلاسها من و دانشآموزان را به وجد ميآورد. خديجه اصغري كه سابقه تدريس در مقاطع متوسطه و ابتدايي را دارد ميگويد: من ازتجربه خودم بگويم هرچند بنده ميتوانستم با توجه به رتبه مناسبم در كنكور رشتههاي ديگري را انتخاب كنم به دليل علاقه زيادي كه از دوره نوجواني به شغل معلمي داشتم رشته دبيري را به عنوان اولويت خود برگزيدم و تا زماني كه اين علاقه پايدار بود علاوه بر اينكه در كار تدريس موفق بودم از اشتغال به معلمي نيز لذت ميبردم اما وقتي به اجبار تغيير مقطع داده شدم بهشدت علاقه من به معلمي آسيب ديد و از اين آسيب هم من و هم دانشآموزان متضرر شديم. لذا تجربه من ميگويد بدون علاقه كار معلمي معنايي نخواهد داشت. ايشان افزود: متاسفانه اكثر معلمان به دلايل مختلف به ويژه اقتصادي نسبت به شغل خود بيعلاقه شدند در حالي كه ممكن است با علاقه اين شغل را انتخاب كرده باشند. خانم اصغري درمورد ضرورت برخورداري از استعداد مناسب در حرفه معلمي نيز معتقد است اگر معلمي حداقل از متوسط استعداد برخوردار نباشد به درد معلمي نميخورد. وي نظام گزينش و تربيت معلم را مورد انتقاد قرار ميدهد و معتقد است معيارهاي گزينشي و شيوههاي تربيتي چندان معلمان توانمندي را وارد سيستم آموزشي ما نميكند و اين نظام نيازمند تجديدنظر جدي و اساسي است.
رضا مرادي كه هم سابقه مديريت و هم سابقه تدريس را در كارنامه خود دارد همچون خانم اصغري و رحمت علاقه را شرط اصلي حرفه معلمي ميداند و ميگويد خودش نيز به خاطر علاقه به معلمي از بسياري از موقعيتهاي شغلي با شرايط اقتصادي مناسب صرف نظر كرده و اين شغل را انتخاب كرده است. ايشان تاكيد ميكند كه اگر دوباره به گذشته برگردد باز هم معلمي را انتخاب خواهد كرد. اما در زمينه استعداد نظر كاملا متفاوتي از آنها دارد. ايشان معتقد است استعداد امري گنگ و مبهم است و اصطلاحي استعماري است لذانمي توان از آن به عنوان شاخص قابل اتكايي نام برد. او ميگويد: به نظر من هركسي جذب معلمي شود به شرط آنكه مهارتهاي معلمي را به خوبي فراگيرد ميتواند معلم موفقي باشد.
در بخش دوم ميزگرد با اشاره به اينكه در حرفه معلمي توانمندي روحي و رواني معلمان از اهميت و جايگاه ويژهاي برخوردار است حاضران را به اين نكته متوجه كرديم كه در سالهاي اخير ميزان خشونت در مدارس چه از طرف دانشآموزان و چه از سوي معلمان افزايش يافته است كه نشان از كاهش توان روحي و رواني معلمان دارد. از معلمان حاضر در اين ميز گرد خواستيم نظرشان را پيرامون توانمندي روحي و رواني و جايگاه آن در حرفه معلمي ابراز دارند.
رضا مرادي كه از اعضاي شوراي نويسندگان سايت سخن معلم است معتقد است اعتماد به نفس به عنوان يكي از بارزترين ويژگيهاي رواني، لازمه موفقيت در اين حرفه است چرا كه مديريت كلاس كار بسيار دشواري است و بدون برخورداري از اعتماد به نفس يك معلم نميتواند در تدريس و اداره كلاس موفق باشد. خانم اصغري كه ٢٥ سال سابقه تدريس در مقاطع متوسطه و ابتدايي را دارد، ميگويد: يك معلم بايد صبور و دلسوز باشد و با صداقت و صراحت ضمن نقدپذيري تحمل خود را بالا ببرد كه لازمه برخورداري از اين ويژگيها داشتن روحيه و روان بسيار قوي است. خانم رحمت كه ٢١ سال سابقه تدريس در رشته تاريخ و در مقطع متوسطه را در كارنامه خود به ثبت رسانده و بهشدت به كار تدريس و رشته خود علاقه دارد با اشاره به تجربيات خود ميگويد: اگر يك معلم بخواهد پويا و پرتحرك در كلاس درس در تعامل با دانشآموزان به تدريس بپردازد بايد از توان روحي و رواني بالايي برخوردار باشد؛ ضرورتي كه متاسفانه بيشتر معلمان ما از آن بهره چنداني ندارند.
در بخش بعدي اين ميزگرد پس از اينكه به مهمترين ويژگيهاي حرفه معلمي پرداختيم و اين الزامات را با حاضران در نشست به بحث گذاشتيم بر ويژگي ديگري از شغل معلمي يعني مهارتها و فنون اين حرفه متمركز شديم و از معلمان حاضر در اين نشست خواستيم پيرامون اينكه آيا معلمي نيازمند مهارت خاصي است و چه مهارتهايي لازمه اين حرفه است نظراتشان را ارايه دهند.
خديجه اصغري مهارتهاي شغلي معلم از قبيل مهارتهاي روانشناختي، روابط انساني و تدريس را از ضروريات اين حرفه ميداند. وي بر اين باور است كه بدون اين مهارتها معلم حتي اگر به كارش خيلي هم علاقهمند باشد نميتواند توفيقي به دست آورد. خانم زهرا رحمت نيز فن بيان، مديريت كلاس، مهارتهاي ارزشيابي و فنون تدريس را از جمله مهمترين مهارتهاي معلمي برميشمرد و تاكيد دارد كه اين فنون بايد با آموزش و تربيت معلمان آموخته شود و معلمان به جديدترين متدهاي آموزشي و فناوريهاي مربوطه مجهز شوند. رضا مرادي كه بيشتر ديدگاه محيطگرا دارد معتقد است اين مهارتهاست كه تعيينكننده موفقيت يك معلم است. او كه استعداد را امري مبهم و گنگ ميداند بر اين باور است هر كسي كه علاقهمند به شغل معلمي باشد با كسب مهارتهاي معلمي ميتواند معلم موفقي باشد.
در بخش پاياني اين ميزگرد به بعد ديگري از الزامات شغل معلمي يعني شرايط و بستر مناسب براي ايفاي نقش معلمي پرداختيم و معلمان حاضر در نشست با توجه به تجربه تدريس و مديريت در مدارس به اين پرسش پاسخ دادند كه چه شرايطي براي ايفاي موفق نقش معلمي ضرورت دارد همچنين از آنها خواستيم تا مهمترين تهديدات حرفه معلمي را مورد اشاره قرار دهند.
رضا مرادي نگرش جامعه نسبت به معلم و برخورداري از جايگاه ويژه در جامعه را مهمترين شرايط و بستر حرفه معلمي ميداند و تاكيد دارد كه تضمين شغلي و امنيت حرفهاي در ابعاد مختلف به ويژه بعد اقتصادي از ابتداييترين شرايطي است كه بايد براي معلمان مهيا شود. مشاركت معلمان در تصميمگيري و تصميمسازي، تشويق آنها به تشكيل نهادهاي صنفي را از ديگر اقدامات زمينهساز براي پويايي معلمان ميداند.
ايشان جدايي نيروهاي صف از ستاد و عدم تعامل اين دو بخش را كه منجر به شكاف نيروي انساني در آموزش و پرورش شده است و تمركزگرايي را بزرگترين تهديد براي حرفه معلمي دانسته و نسبت به استمرار اين شرايط ابراز نگراني ميكند. خانم رحمت ميگويد وقتي حقوق و مزاياي يك معلم پاسخگوي ابتداييترين نيازهاي او نيست ديگر نميشود از ساير تهديدها سخن گفت.
به نظر من ابتداييترين شرط كاري يك معلم تامين نيازهاي معيشتي اوست. ايشان فضاي آزاد كه تضمينكننده خلاقيت و پويايي دانشآموزان است را از مهمترين بسترهاي حرفه معلمي ميداند. خانم اصغري با تاكيد بر تناسب نيروي انساني به ويژه در رشته و تخصص مربوطه، نامناسب بودن محتواي آموزشي را بزرگترين تهديد نظام آموزشي و حرفه معلمي دانسته و ميگويد محتواي آموزشي بايد پاسخگوي نيازهاي زندگي فردي و اجتماعي دانشآموزان باشد تا درس و مدرسه جذابيت بيشتري پيدا كند.
گروه اخبار /
بر اساس حکم دیوان دولت موظف است مابه التفاوت افزایش نرخ تورم و نرخ حقوق را به کارمندان دولت پرداخت کند.
بیست و چهار سال است که در کسوت معلمی، با افتخار تمام در حال خدمت هستم، اما چند سالی هست که متاسفانه توسعه ی برنامه های آموزشی در ایران به فراموشی سپرده شده و شعارهای پر آب و رنگ جای عمل را گرفته و هر چه هست کاریکاتوریست بسیار ناشیانه از پیشرفت.
انجام برنامه ها در آموزش و پرورش غالبا برای تکمیل بیلان کار سالانه و یا صرفا جهت زیر سوال نرفتن در اجرای بخش نامه هاست و نه از بابت احساس نیاز در آموزش و پرورش.
در این مقوله ظلمی که به دانش آموزان و خانواده ها می شود بسیار وخیم تر از ظلمی است که در حق فرهنگیان بابت تبعیض های حقوقی اعمال می شود، که البته همان تبعیض حقوقی، در نهایت باعث بی انگیزه شدن معلم شده و این هم ظلم مضاعفی به دانش آموزان و خانواده های آنهاست.
وقتی دانش آموزی مجبور باشد برای ادامه آموزش خود از نظر کیفی (که وظیفه ذاتی وزارت آموزش و پرورش به نمایندگی از دوالت است) به دبیران خصوصی و موسسات آموزشی مراجعه کند، به سیستم آموزشی بدبین شده و نمی تواند به آموزش های ارائه شده در مدارس اعتماد کند. این بی اعتمادی ریشه ی بسیاری از مشکلات و معضلات کشور است.(مشکلات اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، روحی، ...)
اگر منطقی به برونداد برنامه های آموزش و پرورش نگریسته شود، نتیجه برنامه های غلط آموزشی است که باعث بروز ناهنجاری اجتماعی می شود، عدم پای بندی به اصول اخلاقی و مذهبی خود از نتایج بی انگیزه بودن مربیان و معلمان آموزشی است، چرا که معلمی که تمام فکرش معطوف به بدهکاری ها و تبعیضات ناروایی است که گریبان گیر وی شده است، چگونه می تواند عزت نفس و بزرگ منشی را آموزش دهد؟
ریشه ی بسیاری از ناهنجاری های دوران بزرگسالی را باید در جوانی و کودکی جست و جو نمود، کودکی را تصور کنید که در شهر یا روستایی دور افتاده زندگی می کند، معلم این مدرسه اگر از نظر معیشتی تامین نباشد تا بتواند به طور صحیح و کامل به وی خدمات آموزشی مناسب را ارئه دهد، در بزرگسالی نمی توان انتظار خدمت درست از او داشت. همین مساله در شهرها به گونه ای دیگر بروز می کند، وقتی دانش آموزشی در تمام سال های آموزش خود ناتوانی اولیا خود را در پرداخت هزینه های (غیرانسانی) کلاس های کمک درسی و کمک آموزشی و کنکور و ... ، را مشاهده می کند و در مقابل همکلاسی و همسایه توانگر خود را با تزریق پول به آموزش، نمرات بالاتر و دانشگاه بهتر و رشته ی بازارپسندتری را اخذ می کند، در بزرگسالی نمی تواند شخصی اخلاق گرا و پای بند به اصول تعریف شده باشد.(هرچند ممکن است استثنائاتی داشته باشد.)
بسیاری از اولیا دانش آموزان از تامین معاش فرزندان خود عاجزند و این تاثیر مخربی بر فرآیند یادگیری دانش آموزان دارد(خود دانش آموزی داشتم که خانواده اش از دادن سه وعده غذای مناسب به فرزندان ناتوان بودند)، جهت رفع این معضل، دولت باید با راه کارهای مناسب از قبیل کمک های مالی به خانواده دانش آموزان و یا تامین اعتبار مناسب جهت مدارس شبانه روزی، ... این بار مالی را از دوش خانواده ها بردارد. این عمل می تواند در کاهش تبعیض های آموزشی موثر باشد.
مدارسی در کشور وجود دارد که از داشتن فضای آموزشی مناسب محرومند، در حالی که در نقطه ی مقابل، مدارسی هم وجود دارد که دارای آمفی تاتر و سالن همایش و ... هستند. این تبعیض در هیچ آئین و مذهبی قابل توجیه نیست. بارها برچیده شدن "مدارس کپری" در کشور را از زبان مسولین بلندپایه کشور شنیده ایم، اما هنوز هم ....
معلمین و پرسنل آموزش ابتدایی، آن دسته از فرهنگیانی هستند که ظلم مضاعفی را تحمل می کنند زیرا علاوه بر ساعت کار هفتگی بیشتر از حقوق پائین تری برخوردارند.(بنده از این دسته نیستم، جهت اطلاع البته) به علاوه برخی از این همکاران زحمتکش مسافتی طولانی با هزینه های بالا، برای رسیدن به محل کار، را طی می کنند. همکارانی هستند که تا 100 کیلومتر را روزانه برای رسیدن به محل خدمت خود می پیمایند، بدون دریافت هزینه ی ایاب و ذهاب، حال آنکه در برخی از ادارات و سازمان ها هم حق ایاب و ذهاب دریافت می کنند و هم سرویس ایاب و ذهاب دارند! چنین تبعیضی نه جنبه ی قانونی دارد و نه از نظر انسانی قابل قبول است.
دو نفر فارغ التحصیل در یک دانشگاه، در دو وزارت خانه یا نهاد مختلف مشغول به کار شده و کار مشابهی را انجام می دهند، یکی از آنها تا 10 برابر حقوق دریافت می کنند. کسورات حقوق یکی از آنها از کل حقوق دیگری بیشتر است! چگونه باید چنین تبعیضی را توجیه نمود؟
در جامعه ای که آموزش و پرورش را نهادی مصرفی دانسته و استخراج نفت از زیر زمین، تولید نفت خواند می شود، باید انتظار تبعیض های این چنینی را داشت.
در شرایط فعلی آنان که از نظر مالی توانگرترند به سادگی می توانند تبعیض های اعمال شده را منطقی و قانونی جلوه دهند، مقاله های فراوانی برای تایید آن بنویسند، سمینارهای متعدد برای روش های "تولید" نفت برگزار کنند، میزگرها بسیاری برای چگونگی تامین اعتبار جهت پرداخت بدهی های آموزش و پرورش که یک نهاد مصرفی است تشکیل دهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با سلام به معلمان شريف و همكاران عزيز فرهنگي
به عنوان يك همكار كه سال ها قبل تجربه كار روابط عمومي و ارتباط با خبرنگاران را در اداره كل آموزش و پرورش يكي از استان هاي غرب كشور را داشته ام چند سوال صميمانه از مركز روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش دارم كه اول اميدوارم اين مطلب من سانسور نشود و ثانيا با سكوت و بي تفاوتي آقايان مسئول در اين بخش همراه نشود:
١- چرا وقتي صدا و سيما براي جلب توجه مردم، معلم را جلوي چشم ميليون ها بيننده مضحكه مي كند روابط عمومي محترم فاني هيچ كاري نمي كند؟
٢. چرا وقتي بيش از ٤ مورد خشونت و ضرب و شتم معلم در سال گذشته كه يك مورد به فوت يك همكار شريف منجر شد ، روابط عمومي محترم فاني در سكوت محض به سر برد و دريغ از يك اطلاع رساني و تحليل اميد بخش و جلب مشاركت مردم و خانواده ها و بقيه نهادهاي مسول براي تقويت جايگاه معلم؟
٣. وقتي روزنامه همشهري كاريكاتور زشت اخير را منتشر مي كند واقعا روابط عمومي كجاست و در كدام دنيا نفس مي كشد؟ مگر الفباي روابط عمومي جلوگيري از خدشه وارد شدن به حيثيت سازمان تان نيست و آيا توهين و تمسخر وجهه يك ميليون همكار شريف فرهنگي ارزش يك عكس العمل ساده را نداشت؟
٤. هزاران معلم شريف به صورت كاملا قانوني و با احترام به ارزش ها با سكوت خود تبعيض ها و فرق ها را فرياد زدند ، عموم مسئولان مربوط از مجلس گرفته تا بقيه به مظلوميت معلمان اعتراف كردند ولي روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش هيچ كه هيچ؟
به راستي شما از چه قبيله و دياري هستيد؛ نمي دانم اما اين ها مصداق هايي بود كه نشان مي دهد از ديار معلمي فرسنگ ها دور هستيد و با دنياي پر فراز و نشيب معلمي كاملا بيگانه ايد.
به راستي روابط عمومي فاني روبه كدام قبله ايستاده؟ مگر نگرفته خدا با جماعت است؟ و آنجايي كه جماعت شريف معلمان هستند شما مدعيان روابط عمومي با جماعت نيستيد؟
شما كه در روزهاي سخت كنار معلم نيستند، در عجبم حقوقي كه مي گيريد بابت اطلاع رساني براي چه كسي و براي دفاع از منافع چه كساني است؟
امضا: معلم ساده غرب كشور
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در تاریخ ششم اردیبهشت ماه سال 1394 و در اثنایی که معلمان کشور به سبب بی توجهی مسئولین امر به اعتراضات پیاپی و خواسته های صنفی و معیشتی آنان به شدت کلافه شده بودند، مهدی میرمحمدصادقی رئیس دفتر مشاوره و روانشناسی سازمان بهزیستی کشور در یک نشست خبری و در تشریح برنامههای دفتر یاد شده معلمان و همه روشنفکران کشور را در بهت و حیرت فرو برد. او از پیشنهاد اجرای طرح غربال گری سلامت روان معلمان کشور با همکاری وزارت آموزش و پرورش خبر داد و یاد آور شد که حتی تأمین اعتبار آن از سوی سازمان بهزیستی انجام گرفته است تا در صورت موافقت وزارت آموزش و پرورش با اجرای این طرح، آن را در شش ماهه اول سال جاری اجرایی کند(ایسنا).
حال این پرسش مطرح می شود که چرا خبر اجرای این طرح مبارک و میمون (!) بدون مقدمه و بلافاصله پس از اوج گرفتن اعتراضات به حق معلمان سراسر کشور و آن هم درست در آستانه هفته معلم رسانه ای می شود. گذشته از آن، چرا از میان اقشار مختلف تحصیل کرده و بیسواد جامعه باید معلمان به عنوان جامعه ی هدف مورد غربالگری قرار بگیرند؟!
به راستی دست اندرکاران امر با اجرای این طرح به ظاهر موجه چه اهدافی را دنبال می کنند؟
اگر مروری اجمالی به تعریف بهداشت یا سلامت روان داشته باشیم متوجه خواهیم شد که سلامت روان چیزی فراتر از فقدان یا نبود بیماری روانی است. در واقع، طبق تعريف كارشناسان سازمان جهاني بهداشت، سلامت روان به "حالت رفاه كامل جسمي، رواني و اجتماعي" (كاپلان، سادوك، 1370) اطلاق می شود که در آن فرد ضمن شناسایی توانایی های خود، می تواند نقشهای روانی و جسمی خود را به خوبی ایفا کرده و با غلبه بر استرس های معمول زندگی، از نظر شغلی مفید و سازنده باشد. در عین حال، از دیدگاه اريک فروم (روان شناس معروف) سلامت روان بستگي به اين دارد که جامعه تا چه اندازه نيازهاي اساسي افراد را برآورده مي کند، نه اين که فرد تا چه حد خود را با جامعه سازگار مي سازد. به اعتقاد این روان شناس "سلامت روان بيش از آن که امري فردي باشد، يک مساله اجتماعي است" و این جامعه ي سالم است که به اعضاي خود امکان مي دهد که به يکديگر عشق ورزیده، بارور، کارآمد و خلاق بوده و قوه تعقل خود را نيرومند سازند.
حال این پرسش اساسی مطرح می شود که آیا جامعه ی ما و دست اندرکاران امر شرایط و زمینه های لازم برای برخورداری معلمان از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی را فراهم ساخته اند تا در پی غربالگری سلامت روان او هم باشند؟ هنگامی که نیازهای اولیه ی یک معلم بر آورده نشده و او پیوسته زیر فشار استرس و هجمه ی سازماندهی شده ی رسانه ها قرار می گیرد، چگونه می توان انتظار داشت که او از سلامت روان برخوردار بوده و وظایف خود را به شکلی بی نقص ایفا نماید؟ ظاهراً فرادستان جامعه فراموش کرده اند که اولین ویژگی افراد دارای سلامت روان "احساس آرامش، امنیت و کفایت و برخورداری" می باشد که متاسفانه معلمان جامعه ی ما سالیان سال است از موهبت آن ها برخوردار نبوده اند.
البته جناب میرمحمدصادقی در بخش پایانی بیانات خود فرموده اند که درحوزه آموزش غربالگری سلامت روان کودکان و معلمان را به طور جدی پیگیری میکنیم؛ چون "اگر معلمان استرسی داشته باشند، این استرس به کودکان جامعه منتقل میشود"!
در این جا باید به رئیس دفتر مشاوره و روانشناسی سازمان بهزیستی کشور و تصمیم گیرندگان این طرح به ظاهر موجه و علمی یادآور شد که برای پی بردن به این موضوع نیازی به غربال گری سلامت معلمان وجود ندارد چرا که وجود همه ی ما معلمان سراسر کشور لبریز از اضطراب و استرس و پریشانی است. زمانی که معلمی در زیر خط فقر قرار گرفته و از کوچکترین رفاه فردی و اجتماعی برخوردار نیست، چگونه می توان انتظار داشت که استرس نداشته باشد؟ زمانی که معلم احساس امنیت نکرده و زندگانی وی پر از تلاطم باشد چگونه می توان از او انتظار آرامش داشت؟
لذا ما معلمان حق داریم که به موضوع از زاویه ای دیگر نگاه کرده و در وهله ی اول از خود بپرسیم که طرحی با این عظمت چگونه یک شبه تنظیم شده و بدون مقدمه روی میز اجرا قرار گرفته است؟ آن هم در شش ماهه ی اول سال که بخشی از آن سپری شده و در بخش قابل توجهی از آن یا مدارس تعطیل است و یا دسترسی به معلمان آسان نیست. چرا دست اندرکاران برخوردار از توان لازم برای تامین اعتبار برای چنین طرحی، برای پرداخت مطالبات دیرین معلمان اقدام نمی کنند؟
در مجموع می توان به این نتیجه رسید که عوامل پشت پرده ی این طرح به ظاهر موجه در تلاشند که با یک تیر چند نشان را مورد هدف قرار دهند:
1- تخریب چهره ی معلمان تحت لوای یک طرح به ظاهر علمی
2- تحقیر معلمان از طریق واگذاری اجرای چنین طرحی به سازمان بهزیستی
3- فراهم ساختن زمینه برای زدن انگ "عدم برخورداری از سلامت روان" در موارد لازم
4- بهره گیری از چماق "سلامت روان" برای حذف معلمان معترض
5- موجه جلوه دادن اقدامات حذفی لازم در پیشگاه مردم
ولی گردانندگان این معرکه ی مضحک باید بپذیرند که چنین چماقی برای برخورد حذفی با معلمان معترض، ابزاری بس ناکارآمد است؛ آنان باید بفهمند که اینک کارد به استخوان معلم رسیده است. او دیگر حاضر نیست به این همه تبعیض و نابرابری تن دهد. او دیگری ابایی ندارد که در زیر"چماق سلامت روان" هم از این زندگی سرشار از درد و رنج و حرمان و شرمندگی ابراز نارضایتی کرده و با سکوتش فریاد بکشد؛ البته فریاد سکوتی دیر یا زود تغییر ماهیت خواهد داد. آنان باید بدانند بهترین کار برای یک شاگرد در مقابل کسی که الفبا را به یاد داده است، تواضع و فروتنی است.
منابع:
1- پورزارعی، محسن. سلامت روان. http://poorzare.blogfa.com/
2- سلامت روان مردان در گرو چیست؟ http://www.tabnak.ir/fa/news/
3- علی اکبری، محمد. بهداشت روانی.http://emtedaderah.persianblog.ir/
4- غلامی توارن پشتی، مرضیه؛ منصوبی فر، (۱۳۸۸)؛ بهداشت روان در معلمان دانش آموزان عادی و استثنایی؛ اندیشه و رفتار، ش ۱۳.
5- سلامت روان چيست و چگونه حاصل مي شود؟ http://www.tebyan.net/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش /
در آستانه هفته معلم سال 1394 مدیریت آموزش و پرورش منطقه 9 تهران با یک فراخوان از کلیه معلمان منطقه 9 دعوت نمود تا یک روز و فارغ از امور آموزشی مدرسه در کنار هم باشند و فرصت « با هم بودن » را با یکدیگر تجربه کنند .
روز دوشنبه نوبت دبیران متوسطه بود تا در « تالار كشتي پارك ارم تهران » و در فضایی مصفا و آرام ، پذیرای استقبال مدیر محترم آموزش و پرورش منطقه 9 تهران به همراه سایر مسئولان این اداره باشند .
آقای دکتر ربوشه به همراه معاونین و مسئولان در آستانه درب ورودی سالن ایستاده بودند و با اهدای شاخه گلی به همکاران این روز خجسته و با شکوه را به معلمان تبریک می گفتند .
بنا بر تصدیق همکاران این منطقه ، این اولین بار است که چنین چیزی در منطقه 9 تهران اتفاق می افتد و البته آن ها از این حرکت مدیریت منطقه رضایت داشتند .
برخی از همکاران پس از سال ها همدیگر را می دیدند و خاطرات سال های " با هم بودن " را برای یکدیگر بازخوانی می نمودند .
البته آقای دکتر ربوشه در حرکتی که از سال قبل شروع شده و امسال نیز استمرار داشته است ، معلمان مدارس را به اردوی زیارتی – تفریحی مشهد اعزام نموده است ؛ تجربه ای که فقط برای مدیران و یا معلمان نمونه اتفاق می افتاد .
در این گردهمایی ، از بازنشستگان تجلیل شد ، همچنین از معلمان نمونه و خانواده های معزز شهداء نیز تقدیر به عمل آمد .
در این نشست معلمی ،آقای فاضل متولی که خود زمانی مدیر منطقه 9 تهران بود و اکنون سمت مدیر کل دفتر وزراتی را عهده دار است به ایراد سخن پرداخت .
همچنین مدیر کل آموزش و پرورش تهران و نیز مدیر آموزش و پرورش منطقه 9 پشت تریبون قرار گرفته و از زحمات معلمان قدردانی کرده و این روز را به معلمان تبریک گفتند .
از دیگر مدعوین مهندس ایرج حسابی فرزند پروفسور حسابی بود که در هنگام سخنرانی با تشویق مکرر حضار و معلمان روبه رو شد .
او در بخشی از سخنان خود گفت : « این مملکت دچار جنگ شد ،گرفتار تحریم شد اما یک روز آب در لوله ها قطع نشد ، یک روز کار دچار وقفه نشد ... این ها مرهون زحمات شاگردان پروفسور حسابی است .ایشان یکشنبه ها و سه شنبه ها به دانشگاه جهت تدریس می رفتند . پدرم تا اوائل صبح به مطالعه می پرداخت .یک روز به ایشان گفتم آقای دکتر شما 70 سال در این دانشگاه تدریس می کنید و الان 90 سال سن دارید ،با این قلب و وضعیتی که دارید پس از 70 سال هنوز یاد نگرفته اید که چه می خواهید درس بدهید ؟!
ایشان گفتند که علم من باید به روز باشد ، ممکن است که این شاگردان برای ادامه تحصیل ، کنفرانس و.. فرضا به خارج بروند و مسائلی مطرح شود که آن ها ندانند .
آقای دکتر حسابی سربلندی شاگردش را از راحتی خودش واجب تر می دانست .
در این گردهمایی از موسیقی سنتی استفاده شد و مورد استقبال حاضران قرار گرفت .
پایان گزارش /
گزارش تصویری