گروه اخبار /
در پی ابلاغ شرایط بازنشستگی پیش از موعد در سال ۹۴ از سوی رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، تمامی کارکنان رسمی، پیمانی و قراردادی وزارتخانهها و مؤسسات دولتی در صورت دارا بودن حداقل ۲۵ سال سابقه خدمت قابل قبول برای مردان و حداقل ۲۰ سال سابقه مفید برای زنان میتوانند پیش از موعد بازنشسته شوند.
هم اینک بیش از یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر از کارکنان دولت زیر پوشش صندوق بازنشستگی کشوری هستند.بیشترین تقاضا برای بازنشستگی پیش از موعد مربوط به فرهنگیان آموزش و پروش بوده و پس از آن، کارکنان وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و دیگر دستگاههای اجرایی به ترتیب در فهرست متقاضیان این قانون بودهاند .
منصور آتشی، مدیر کل فنی و مستمریهای تأمین اجتماعی می گوید: در بخشنامه ابلاغی سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور آمده است که بازنشستگی پیش از موعد کارکنان دولت بدون سنوات ارفاقی خواهد بود بنابراین مردان با حداقل ۲۵ سال سابقه و زنان با ۲۰ سال سابقه مورد تأیید میتوانند درخواست خود را پس از تأیید بالاترین مقام اجرایی دستگاه مربوطه و تأمین هزینههای آن از سوی دستگاه مربوطه وسپس ارائه به تأمین اجتماعی مراحل صدور حکم بازنشستگی آنان انجام گیرد.
وی افزود: این افراد به ازای هرسال کارکرد واقعی و مورد تأیید حقوق دریافت خواهند کرد ، مثلاً اگر کارمند مردی ۲۸ سال سابقه مورد قبول داشته باشد ۲۸ روز حقوق میگیرد یا اینکه کارمند زنی ۲۲ سال سابقه داشته باشد فقط ۲۲ روز حقوق دریافت خواهد کرد. البته ناگفته نماند پاداش کامل پایان خدمت این افراد هم به میزان سنوات تأیید شده از سوی دستگاه مربوطه پرداخت خواهد شد.
گفتنی است در سالهای گذشته، براساس قانون مصوب سال ۸۶ مجلس شورای اسلامی بیشتر کارکنان رسمی، پیمانی و قراردادی وزارتخانهها و مؤسسات دولتی که متقاضی بازنشستگی پیش از موعد بودند، توانستند با استفاده از حداکثر پنج (۵) سال سنوات ارفاقی تا سقف ۳۰سال بازنشسته شوند.
ایران
خطاب به مقام محترم وزارت آموزش و پرورش ؛ وزيري که براي احقاقˏ حقˏ معلمان در بند، به نهادهاي مسئول قضایی نامه می نویسد و قصد مذاکره دارد ، آيا خبر دارند که هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش ، معلمي که به جاي تأمين معاش (تدريس خصوصي و يا شغل دوم ) تمام وقتˏآزاد خود را ( شبانه روز ) با هزينه شخصي جهت اصلاح آموزش و پرورش صرف مي کند ، به مجازات کسر 20% حقوق و فوق العاده شغل ( ساير عناوين مشابه ) به مدت يک سال محکوم مي کنند ؟!
علي پورسليمان مديون خانواده اش مي باشد ، زيرا قسمت قابل توجهي از وقت و انرژي خود را صرف خدمت به آموزش و پرورش ( فرهنگيان فرهيخته ) اين مرز وبوم مي کند .
کاري نکنيد که شما هم مديون خانواده محترم ايشان شويد !
حقوق یک معلم چقدر هست که شما مي خواهيد يک سال 20% آن را هم کم کنيد ؟!
در سايه تدابير دولت يازدهم و حمايت رهبري ، حالا که اعتماد به تدريج جايگزين التهاب شده، زماني که تشکل هاي مدني و رسانه ها به بالاترين تعامل با مسئولين آموزش و پرورش دست يافته اند ، به چه دليل حالا، شاهد اجراي احکام قديمي بزرگان آموزش و پرورش مي باشيم ؟!
چرا حکم افرادي که در بين فرهيختگان جامعه ، بيش از همه ( در بين گروه هاي خود ) به تعقل و پرهیز از افراط گری و بيش از همه از انحراف و التهاب پرهيز دارند اجراء مي شود ؟!
آقاي وزير !
اجراي احکام گذشته ، در دولت تدبير و اميد چه معني دارد ؟
1. دستگيري عليرضا هاشمي دبير کل " سازمان معلمان ايران " در آستانه جشن ملي ( توافق هسته اي )
2. دستگيري علي اکبر باغاني دبير کل سابق "کانون صنفي معلمان ايران" و دبير " شوراي هماهنگي کانون هاي صنفي سراسرکشور " در آستانه جشن ملي ( توافق هسته اي )
3 . دستگيري اسماعيل عبدي دبير کل " کانون صنفي معلمان ايران " در آستانه جشن ملي (توافق هسته اي )
و هم اکنون اجراي حکم (کسر 20% حقوق و فوقالعاده شغل ساير عناوين مشابه ) به مدت يک سال برای علي پورسليمان ؛ مديريت محترم سايت " گروه سخن معلم" در روز جشن ملي ( توافق هسته اي )
آقاي وزير !
هنوز مرکب قلم اعتراض فرهنگيان فرهيخته به دستگيري عليرضا هاشمي، علي اکبر باغاني ،اسماعيل عبدي و... خشک نشده است که حکم علي پورسليمان مطرح مي شود .
آموزش و پرورش ملتهب ما روزي چند بحران را بايد تجربه کند؟!
آقاي وزير !
به جاي آن که علي پورسليمان به ديوان عدالت اداري شکايت نمايد ، جامعه فرهنگيان فرهيخته از شما انتظار دارند :
* به اين حکم اعتراض نماييد و در جهت ابطال آن بکوشيد .
* به صورت شفاف و صادقانه موانع پيش رو را بيان فرماييد .
آقاي وزير !
چرا تلاش مي شود آرامش نسبي و شکننده اي که در آموزش و پرورشˏ پر تلاطم در سايه تلاش خردورزاني چون علي پور سليمان و ...به وجود آمده است به جو ناآرام و ملتهب تبدیل شود ؟!
کدام تدبير و اميد در اين اقدامات نهفته است ؟!
چه کسانی از این وضعیت سود می برند ؟
البته فرهنگيان داناتر از آن هستند که اسير اين جوسازي ها شوند .
فرهيختگان ضمن حمايت همه جانبه از همکاران صديق خود از هرگونه شتاب زدگي و اقدامات عجولانه پرهيز مي نمايند تا دچار خسران و زيان مضاعف نشوند .
با مطالعه تاریخ آموزش و پرورش در چند قرن اخیر درمی یابیم که آموزش و پرورش این دیار چندان تغییرات اساسی و بنیادی نداشته است، پس آنگاه با خود می اندیشیم که گویی زمان بر آن نگذشته است و یا زمان برای این نظام اجتماعی متوقف شده است.
بگذارید اندکی به گذشته برگردیم. سپاهیان صفوی در نبردی که در سال 893 ه-ش در منطقه چالدران روی داد با وجود شجاعت و سلحشوری بسیار شکست خوردند. یکی از عوامل مهم شکست آنان در برابر عثمانی ها، نداشتن سلاح مناسب بود و در این جنگ قزلباشان از اسلحه های معمولی مانند شمشیر، تیر، کمان و نیزه و سپاهیان عثمانی از توپخانه استفاده می کردند. بعدها در زمان شاه عباس دو برادر انگلیسی به نام های آنتونی و رابرت شرلی به ایران آمدند تا تجربه اروپاییان در زمینه تولید سلاح های جدید جنگی را در اختیار ایران بگذارند.
در تاریخ یک صد ساله اخیر پس از احساس نیاز شدید به کسب علوم و فنون جدید (پس از شکست های ایران از سپاه روس در اوایل قاجار) دو جریان موازی مطرح شد. اتخاذ خط مشی اعزام دانشجو به خارج و تاکید به ایجاد مراکز علمی و فرهنگی در داخل. در سال 1228ه-ش عهدنامه گلستان و در سال 1243 عهدنامه ترکمنچای امضا شد، این دو عهدنامه موجب گشت که نیاز به علم در کشور بار دیگر احساس شود. میرزایحیی فراهانی معروف به میرزای بزرگ قائم مقام اول و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام (معروف به قائم مقام ثانی) گام های نخستین را برداشتند. در سال 1226 دو نفر ودر سال 1231ه-ش پنج نفر برای تحصیل به کشور انگلستان روانه این کشور شدند. ایجاد دارالفنون در زمان امیرکبیر مهم ترین گام در اخذ علم و تمدن وگامی در جهت پیشرفت و توسعه کشور بوده است.
جامعه شناسان می گویند: جامعه تاریخ است زیرا دائما در حال حرکت تاریخ است، خود را دگرگون می کند و پیوسته در حال دگرگون ساختن خود، اعضایش، محیطش و سایر جوامعی است که با آنها در ارتباط است اما به راستی چرا آموزش وپرورش کشورمان در سکون و استاتیک به سر می برد؟
چه عواملی موجب عدم تغییرات اساسی و اصلاحی در فرآیند آموزش و پرورش کشورمان گردیده است؟ چرا آموزش و پرورش کشورمان در این چند قرن اخیر دست نخورده و بکر مانده است؟
اگر از منظر جامعه شناختی نظام آموزش و پرورش کشورمان بررسی شود درمی یابیم که این نظام، نظام غیرکارکردی می باشد. یعنی نظامی که یک یا چند قسمت از آن به درستی کار نمی کنند و دچار حالت عدم کارکردی درست شده اند و در اصطلاح می گوییم « نظام گسیختگی » به وجود آمده است. نظام آموزش و پرورش ما به مصائب و مشکلات فراوانی دچار است که متاسفانه در این دو قرن مسوولان امر نتوانسته و یا نخواسته اند به حل مساله و مشکل بپردازند. یک مساله یا مشکل در علم فیزیک با مساله انسانی و اجتماعی یا مساله آموزش و پرورش تفاوت دارد. مدیران آموزش و پرورش به جای حل مساله به پاک کردن مساله پرداخته اند. حتی اینان آسان ترین روش حل مساله را در نظر نگرفته اند بلکه اولین راه حل مساله را درست ترین روش دانسته اند. بر همین سیاق، گذشت زمان مساله آموزش و پرورش کشورمان را پیچیده تر و دشوارتر نموده است. اگر در روزگار قاجار مشکل تعلیم و تربیت داشته ایم آن بدین معنی بود که 90درصد مردم خواندن و نوشتن را نمی دانستند و دنیای اروپا و آمریکای آن روزگار فقط کمی پیشرفته تر بوده است ولی حالا وضعیت فرق کرده است.
اکنون سازمان ملل با سوادی را این گونه تعریف می کند: " به کسی باسواد می گویند که مدرک فوق لیسانس داشته باشد ، حتی به یک زبان زنده دنیا مسلط باشد ، به رایانه آشنا باشد و به اینترنت نیز دسترسی داشته باشد ؛ ولی واقعیت این است که هنوز در جامعه ما 25 تا 35 درصد 300کلمه خواندن و نوشتن را نیز نمی دانند!! البته این اولین مرتبه با سوادی در دنیای مدرن است تازه اگر تعریف یونسکو به کار آید، با سواد در مرحله خواندن و نوشتن می باشد. با سوادی دو مرتبه دیگر نیز دارد. مرحله دوم با سوادی این است که او می داند چه چیزی را از کجا و چگونه یاد بگیرد. یعنی محقق و پژوهشگر باشد. ذهن نقادی داشته باشد اهل فهم و فلسفیدن و اندیشیدن باشد و با سواد عاطفی سومین مرتبه باسوادی است.
باسواد عاطفی کسی است که در جامعه نسبت به موقعیتی که قرار گرفته است نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی حساس می باشد، البته این نشانه در روایات دین نیز آمده است. حضرت علی به امام حسن می فرماید: هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند و هر آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز نپسند.
آموزش و پرورش کشورمان سیاست زده است
در کشورمان همه راه ها بر سیاست ختم می شود. آموزش و پرورش نیز دچار سیاست زدگی شده است! برنامه های درس، متون درسی، رفاه معلمان، مدیریت آموزشی، نظام ارزشیابی و دیگر عناصر نظام آموزش و پرورش از سیاست تاثیر می پذیرد. سیاست زدگی هم علت و هم معلول است. نظام سیاست زده نخبگان را از حاشیه به متن می راند. نظام سیاست زده نمی تواند به سئوالات آموزش و پرورش پاسخ دهد اگر هم جویای پاسخی شد پرسش و پاسخ را آنگونه که او می خواهد بیان می دارد! آموزش و پرورش کشورمان دچار روزمرگی است. نظام سیاست زده به روزمرگی نیز دچار است! برنامه های مدون درسی وجود ندارد!
مدیران کلان و میانه امنیتی ندارند!
این نظام زمانی به دنبال اخذ نظام نوین تعلیم و تربیت، راه های ژاپنی پیشنهاد می کند و زمانی هم روش فرانسوی را برمی گزیند. خلاصه آینده نگری در این نظام تعلیم وتربیت جایگاه واقعی نداشته است. آموزش و پرورش ما وارداتی است. هر کشوری فرهنگ، تعلیم و تربیت خودش را دارد. یکی از بیماری های نخبگان ما الگوبرداری و مدل سازی است! در حالی که هر کشوری خصوصیات اجتماعی، اقتصادی، ملی، فرهنگی و جغرافیایی خودش را دارد. ایران، روسیه، فرانسه، ژاپن، آلمان، مالزی، چین یا نپال نیست. این جامعه در دو هزار و پانصد سال قبل نظام تعلیم و تربیت پیشرفته ای داشته است. ویل دورانت در کتاب مشرق زمین همواره تمدن درباره تعلیم و تربیت ایران می نویسد. یکی از اصول رایج تعلیم و تربیت ایران باستان آن بود که محل مدرسه نزدیک بازار نباشد تا دروغ و دشنام و تزویر که در آنجا رایج است موجب تباهی کودکان نشود، البته با ورود اسلام این جریان قدرتمندتر گردید.
حافظ، مولوی، سعدی، نظامی، عطار، رودکی هزاران شاعر، دانشمند، محصول همین تعلیم و تربیت ملی، بومی و سنتی (آن هم به شیوه مکتب خانه ای) بوده است! اما به راستی چه شده است که امروزه روش متون، برنامه ها و همه ساخت ها و زیرساخت های دین نظام تعلیم و تربیت مو به مو تقلید آن هم « تعلیم وارونه » می گردد!
آموزش و پرورش ما بی برنامه است. متاسفانه هر جریانی که بر سر آید از روش آزمایش و خطا می خواهد تفکرات ذهنی و خام خویش را در عرصه تعلیم و تربیت اجرا و عملی نماید! در حالی که نظام آموزش و پرورش ارگانیک است نه مکانیک!
آموزش و پرورش ما قانون همه یا هیچ است
هر چند این اصل رنگ و بوی تجربی و فیزیکی دارد اما می توان آن را به حوزه آموزش و پرورش وارد نمود! این قانون به ما می گوید: در این نظام اجتماعی همه می توانند منتقد باشند و همه اهل نقد هستند. از بالاترین مقام مسوول آموزش و پرورش تا پایین ترین مقام! صورت دیگر این قضیه این است که هیچ کاری انجام نشود و یا نمی شود! آموزش و پرورش کشور ما فقر زده است متاسفانه شرایطی برای معلمان مهیا شده که برخی را به شغل شان بی توجه کرده و اگر بعضی از آنها فرصت کاری دیگر به دست آورند این حرفه را بوسیده و کنار می گذارند.
آموزش و پرورش کشورمان دچار موازی کاری است
امروزه غیر از آموزش و پرورش 17 سازمان دیگر مرتبط با فرهنگ و فرهنگ سازی در جامعه وجود دارد. البته همه می توانند در فرهنگ سازی مسوول باشند اما زیربنای آنان معلمان هستند و نظام آموزش و پرورشی! موضوع تعلیم و تربیت مقوله ای است که همه می خواهند در مورد آن قضاوت کنند، برای چه این گونه می باشد؟
آموزش و پرورش ما کمیت زده است
کمیت و کیفیت اصول کارآیی سازمانی در دنیای مدرنیزم می باشند! البته ما فقط به قول پارسونز جامعه شناس آمریکایی جنون کمیت زدگی در وجودمان است! ما همواره با اعداد و ارقام سروکار داریم! 90درصد دانش آموزان دیپلم گرفته اند اما کیفیت چه می شود؟ کسی به کیفیت کاری ندارد! به راستی وضعیت آموزش و پرورش کشورمان در چند دهه آینده چگونه خواهد بود؟ این برنامه اصلی فرهنگ کشور چگونه نوشته می شود؟ بازیگران عرصه تعلیم و تربیت این مملکت در فرآیند دنیای ارتباطات و مدرنیزم چگونه بازی می کنند؟ آیا دویست سال تجربه کافی نیست یا همچنان سناریوهای ذیل را می نویسیم و نقش های تکراری را ایفا می کنیم.
الف: نسل در پی نسل هم می آییم و جای پای هم قدم می گذاریم و به کسی هم کاری نداریم. گذشت زمان به صورتی است که گویی گذشته در حال و آینده ادامه پیدا می کند و این نظام آموزش و پرورش هیچ تغییری نمی کند! مسائل اصلی هنوز مطرح است و البته بی پاسخ!
ب: سناریوی تغییرات در آموزش و پرورش ممکن است حرکت دایره ای داشته باشد. گویی پس از چندی دوباره به حال اول برمی گردیم و دوباره همه چیز از سرگرفته می شود! این نظام به دور خود می چرخد !
اما واقعیت این است که سناریوهای فوق خالی از اشکال نمی باشد! یک سناریوی منطقی حرکتی رو به جلو، همواره با اصلاحات و تغییرات بومی، پرهیز از شعارزدگی و استناد از شعور دارد!
دویست سال زمان گذشته و ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم! دیگر شعار بس است! دیگر فرافکنی بس است!
اگر امروز تلاش نورزیم، مطمئن باشید بیست سال آینده ما بدتر از این خواهد شد ...
حکایت این روزهای معلمان ایران
آب کز سر بالا رفت قورباغه ابو عطا می خواند!
اخیرا مسئولان بهزیستی کشور ،به بهانه گزارشاتی مبنی بر تنبیه بدنی دانش آموزان از جمله این که دانش آموزی براثر کتک کاری معلم روانه بیمارستان شده، یا این که ، معلمی با هدف تنبیه، دست دانش آموزی را در چاه توالت قرار داده (محل تردید) ،و… در ادامه برنامه های سریالی تخریب وجهه ی معلم، در میان جامعه ،که ناشی از رسالت پیامبر گونه وی می باشد، افاضه فرموده اند که معلمان باید به جهت سلامت روان مورد غربال گری قرار گیرند و به همین منظور طرحی را به وزارت آموزش وپرورش ،ارسال نموده اند که هنوز جوابیه ای در مورد شیوه اجرا دریافت ننموده اند .
در جواب مسئولان دلسوز بهزیستی باید عرض کرد :
اولا ،نمی توان منکر این قضیه شد که در بین جمعیت ۱۳میلیونی دانش آموزی ایران ،می توان به ده ها مورد ، رفتارهای ناسازگارانه دانش آموز از نوع قتل معلم بروجردی، کتک کاری مدیر و معلم مدرسه در شهرستان کوهدشت، کتک خوردن معلم تهرانی از والدین دانش آموز و موارد دیگر که ذکر همه موارد دراین مقال نمی گنجد… وجود دارد که کمتر کسی بدان اشاره می نماید، هر کدام از این موارد کافیست که معلم را برای لحظاتی عصبانی ، و گاها منجر به تنبیه دانش آموزی گردد، قطعا بسیار نادر و مورد تائید قاطبه معلمان و دستگاه تعلیم و تربیت نمی باشد، آنگاه است که همه دایه دلسوزتر از مادر شده ،دست به قلم می شوند ، و آسمون ریسمون می بافند که آموزش و پرورش و معلمانش چنین اند و چنان و… .
اما این تنها شما نیستید که معلم را نیازمند سنجش روانی معرفی می فرمائید، هرکس با ادبیات خاصی ،معلمان این مملکت را می نوازد، به طور کلی فضا برای اظهار نظر بر علیه معلم آماده است ، قبل از شما رسانه ملی در اولین شب نوروز با اجرای علیخانی ،از خجالت معلمان در آمده و با پوزخندی نیش دار در موضوع ترک تحصیل دانش آموزی به نام بیژن ، که دل فرهنگیان را به درد آورد،اعلام نمودند بله معلمی شغل انبیاست!
برخی نمایندگان محترم خیل عظیمی از فرهنگیان را ناکارآمد و فاقد صلاحیت معلمی معرفی کنند، برخی نیز معلمان را آلت دست بیگانه ( اشاره به تجمعات چند ماه قبل) و دکتر رفیعی هم در شب قدر معلمان را قشری معرفی فرمودند که ،بیش از کارکردشان مواجب دریافت می دارند و آرزو کردند سایر کارکنان مانند معلمان نباشند لااقل آن ها کارشان را خوب انجام دهند و...
ثانیا:به نظر می رسد رسالت های مهمتری برای بهزیستی وجود دارد که به زعم نگارنده ،برنامه ریزی و پرداختن بدان ها قطعا از درجه اهمیت بیشتری نسبت به سلامت روان معلمان جامعه برخوردار است، مواردی مانند طلاق ،اعتیاد، همسر آزاری ،کودک آزاری ،اشتغال معلولان و احقاق حقوق ایشان در جامعه، که به رغم تاکید مسئولان و گنجانده شدن در برنامه های پنج ساله ،به اذعان آمار های موجود خیلی رضایت بخش نبوده است ، بنابراین توصیه می شود بخش های فوق را نه به ایده آل ،که به حد معمول و معقول برسانید ،آنگاه به آسیب شناسی در حوزه آموزش و پرورش ورود نمائید ،هر چند به نظر نمی رسد با وجود این همه نهاد ( گزینش ،حراست ، هسته مشاوره و مراکز مشاوره ای طرف قرارداد آموزش و پرورش ) و متخصصین موجود در درون آموزش وپرورش ، به چند نفر مشاور بهزیستی جهت انجام این مهم نیاز باشد .
ثالثا : کسانی که افاضاتی این چنینی می فرمایند ، احتمالا دغدغه معلم همانند ، سروکله زدن با تعداد زیاد دانش آموز،پرداخت اجاره خانه ، نداشتن وسیله نقلیه ایاب و ذهاب برای رسیدن به موقع سر کار و… را نداشته باشند .
به راستی معلم باید غربال گری شود ؟
معلمی که، با مدرک فوق لیسانس با بیش از ۲۰سال سابقه کار حقوق یک میلیون و پانصد تومانی خود را باید برای اجاره خانه تقدیم صاحب خانه کند ! مخارج دیگر زندگی را چگونه باید تامین کند؟ قطعا با شغل های دوم وسوم که البته حرفه معلمی تحت شعاع قرار خواهد گرفت !
معلمی که: قادر نیست به دلیل مشکلات مادی چندین نوع پوشش متنوع در طول سال تحصیلی جهت جذابیت بیشتر درنظر دانش آموزان بپوشد ،بلکه درطول سال خیلی هنر به خرج دهد دو نوع پوشش زمستانه و تابستانه تدارک ببیند و البته فرزندان فرهنگیان نیز باید این تحقیرها را به جان بخرند ،نیازمند به تامین هزینه های زندگیست یا نیازمندتست غربالگری سلامت روان؟
معلمی که: مستاجر دانش آموز خویش است ،و پدر بنگاه داروی با تخفیفی ناچیز، معلم رازیر بال و پر خود گرفته است ،نیازمند به غربال گری است ؟
من باید غربالگری شوم ؛
چون دیگر نه عزت نفسی ،نه اعتماد به نفسی ،نه روح و روانی و نه جسمی سالم برایم باقی مانده است !
اما نه به دلیلی که شما به دنبال آن هستید !
به دلیل مشکلات ناشی از بی عدالتی ،که با تمام تلاش خود حتی از حداقل های زندگی هم برخوردار نیستم !
در پایان ، ضمن همراهی و همگامی با خیل عظیم فرهیختگان سرزمینم ،ضمن ابراز ناخرسندی از عملکرد منفعلانه مسئولین وزارت خانه ،که در قبال تمامی توهین و تحقیر هائی که بر معلمان می شود کماکان موضع سکوت را درپیش گرفته اند ، طرح چنین مسائلی در صدا و سیما و رسانه ها را آسیب جدی به وجهه فرهنگیان شریف تلقی ،و امیدواریم اگر قرار است اقدامی دراین زمینه انجام گیرد از طریق خود آموزش وپرورش و در سکوت برگزار گردد ،چرا که در سایر دستگاه ها نیز حتما مواردی از اختلالات رفتاری وجود دارد اما بی سرو صدا انجام می گیرد .
گروه اخبار / معاون فرهنگي وزير ارشاد گفت: ما از ويترين مدرسه براي کتاب غفلت کردهايم و بايد آن قدر فعاليت کنيم تا بتوانيم روزي مدعي شويم که همه کلاسهاي ما يک کتابخانه دارند.
ارسطو در باب ضرورت فلسفه می گوید: « اگر باید فیلسوفی کرد باید فیلسوفی کرد. اگر نباید فیلسوفی کرد باید فیلسوفی کرد» این عبارت زیبا هیچ گاه رنگ غبار به خود نمی گیرد و همیشه بدیع جلوه می نماید.
فرض است بدانیم که بین فیلسوف و تفلسف کردن تفاوت از زمین تا آسمان است.
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
هزار نکته باریک تر از مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
"حافظ"
اخیراً باب شده است بسیای از واعظان و سخنرانان در هنگام وعظ و سخنرانی در مورد هر پدیده اجتماعی ، سیاسی ،مذهبی ، اقتصادی و علمی اظهار نظر نموده و نظرات غیر کارشناسی از خود صادر می کنند.
تازه خیلی با جرأت شده و فتوا می دهند و گاهی هم از حلال و حرام سخن به میان می آورند بدون این که در مورد آن موضوع فیلسوف باشند.
کسی که می خواهد درباره موضوعی فیلسوفی کند باید در راستای آن موضوع فیلسوف باشد ؛ هر تفلسفی اعتبار علمی ندارد زیرا ممکن است همه سو نگرانه نباشد بر این اساس ناقص و نارساست.
جالب است !
شخصی می آید در هنگام سوگــــواری و عـزاداری به تفسیر از نهاد آموزش و پرورش می پردازد و در آن از « حقوق معلم » سخن به میان می آورد و اعتراض معلم نسبت به حقوق و دستمزد خویش را محکوم می کند.
لازم است بدانیم در این مورد نظر دادن، تخصص ویژه می خواهد ؛ چرا به خود اجازه می دهید در مورد مسائلی که اطلاعات کافی و وافی ندارید وارد شوید و به تجزیه و تحلیل بی اساس و سست بپردازید.
زمانی که بی نظمی اقتصادی به اوج خود رسیده و هیچ کنترل و نظارتی در کار نیست ، معلم انتظار دارد جلوی این بی نظمی سد شود، حال که نمی شود کنترل کرد حداقل بین مستمری بگیران یا کارکنان دولت فرق قائل نشوید . شاید بشود فقر را تحمل کرد اما فرق قابل تحمل نیست.اصلا شاید اعتراض معلم درست نباشد اما این موضوع باید در هیئت دولت و مجلس به بحث و بررسی گذاشته شود و هیئتی متشکل از اقتصاددانان ، حقوق دانان و کارشناسان ذیربط به این امر بپردازند نه این که هر شخص غیر متخصص در این باره خیلی تلگرافی نظر دهد و ذهن عده ای را با تعبیرهای نادرست خود به انحراف کشاند.
کسی می تواند در خصوص آموزش و پرورش نظر دهد که علم جامعه شناسی آموزش و پرورش را بداند و بفهمد که :
آموزش و پرورش یک نهاد تولید کننده است آن هم تولید فکر که از همه تولیدات ارجح می باشد. آموزش و پرورش یک نهاد زود بازده نیست ، بازدهی اش به گونه ای است که تحلیل نمودنش قدری علم جامعه شناسی می خواهد.
در کجای جهان این نظر محترم است و ارجمند جلوه می کند؟ با تعبیر این که « معلم کم کار است » باید کم تر از کارمند بانک ، آب ، گاز و شهرداری حقوق بگیرد . اگر این تعبیر آبکی درست باشد دیگر کسی معلم نمی شود و اگـــر این تعبیر درست از آب در آید آنانـــی که می توانند معلم خوبــی باشند هیچ گاه شغل معلمی را انتخاب نمی کنند.
طبق تحقیقات بعمل آمده در کشورهای توسعه یافته جهان مثل آلمان ، ژاپن و ... بهترین استعدادها جذب شغل معلمی می شوند ، چرا؟
دولت موظف است بر اساس تورمی که در جامعه وجود دارد برای کارکنان خود حقوق تعریف کند نه بر اساس مشاغل. ممکن است کمی فرق لازم باشد نه آن چنانی فرقی که معقول نباشد تا جایی که از عدالت دور شود.
در کجای دنیا سراغ دارید پزشک در یک روز زمان اندکی را که در مطب خویش به طبابت می پردازد 40 تا50 نفر را ویزیت نماید و به او اجازه داده شود تا 1500000 تومان کاسب باشد ، کجای این کارعلمی و منطقی به نظر می رسد؟ در همین روز به بیمارستان هم می رود تازه جزء هیئت علمی دانشگاه هم است و حقوق قابل ملاحظه ای از بیمارستان و دانشگاه می گیرد. این پزشک کدام ساعتی از روز، وقت می کند سری به کتابخانه ها و سایت های علمی و پزشکی بزند؟
در کشور ما پزشک با درآمد گزافی که دارد بیشتر فکرش صرف تبدیل پول به دست آمده به سرمایه های فراوان است. در کارهای برج سازی و سرمایه گذاری در بخش های خصوصی و خرید املاک ... فعالیت دارد .چنین پزشکی اصلاً وقت نمی کند در جهت کسب یافته های تازه پزشکی فعالیت نماید و به روز باشد !
شکاف عمیق در توزیع درآمدهای ملی بین معلمان و دیگر کارکنان دولت،از جمله ( پزشکان ، قضات ، کارمندان شرکت های آب ، برق و گاز...) موجب اختلاف قابل ملاحظـه ای گردیده که به طرز فاحش ایــن تفاوت درآمدها خــودنمایـــی می کند. برای توجیه این مسئله از « روش قیاس » استفاده می کنیم، فی المثل کســی که در بانک کار می کند با توجه به حقوق و مزایا می تواند بهترین مسکن با کیفیت بسیار خوب را برای خانواده خویش تهیه کند و علاوه بر آن توانایی آن را دارد در بسیاری از جاها سرمایه گذاری کند و ملک و املاک خریداری نماید و تملک داشته باشد همین طور یک قاضی، ولی معلم در طول خدمت سی سال نه تنها نتوانسته یک مسکن نسبتا خوب تهیه نماید بلکه در زندگی روز مرّه خویش هم مانده است. دولت موظف است هرم فاصله در آمد ها را کم کند.
مقدار کار و شیوه کاری یک معلم به زمان بازگشایی مدارس و پایان سال تحصیلی بستگی دارد، دراین مورداصلا معلم تعیین کننده نیست. این نحوه کار از طرف وزارتخانه معلوم می گردد که این اسلوب و روش در همه کشورها معمول و متداول است این دلیلی نمی شود که معلم نسبت به کارمندان دیگر موسسات از حقوق و مزایای کمتری برخوردار باشد. اصلاً چرا معلم باید بیکار باشد اگر بخش قابل ملاحظه ای از درآمدهای ملی صرف هزینه بهداشت و آموزش و پرورش گردد که این امر در کشورهای توسعه یافته معمول است هیچ گاه بیکاری پنهان معلم، خود را نشان نمی دهد.
این افراد باید در اوقات فراغت در کتابخانه ها و آزمایشگاه های مجازی و حقیقی و کارگاهای علمی به سر برند و به تفحص در زمینه شغلی خویش بپردازند و به کارهای پژوهشی و تحقیقاتی روی آورند.
اگر احساس می شود معلمان کشور بیکاری و فراغت زیادی دارند این نشان از بی برنامگی متولیان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت و بی بضاعتی آموزش وپرورش می باشد.
تا زمانی که معلم جامعه ما در غم نان بسر برد نمی تواند درست معلمی کند .
چگونه می شود این قضیه را توجیه نمود که باید به قاضی آن قدر حقوق داد تا در اثر نیاز و تنگدستی خللی در قضاوت و انصافش وارد نشود و از روی عدالت رای صادر نماید و حق کسی را تضییع ننماید، در صورتی که برای معلمی که زیربنای فرهنگ ، تربیت و اخلاق آینده سازان کشور به دست آنان پایه گذاری می شود این فرض محال است؟ برای این که یک قاضی عادل و یک پزشک و مهندس اخلاقی و انسانی تربیت شود معلمانی می خواهیم که متعهد بوده و با آرامش و طیب خاطر به کلاس های درس گام نهند.
برخی هم با تعبیر نادرست این که "معلم زیاد است "نمی توان به آنها حقوق کافی داد در این باره باید گفت معلم زیاد نیستند این دانش آموزان کشور هستند که زیادند،چنانچه فراوانی خاصی احساس شود به عهده برنامه ریزان آموزش و پرورش می باشد که درست از پس ساماندهی و سازماندهی نیروی انسانی برنمی آیند.
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری
یادمان نرود معلمان زیاد هستند ولی زیادی نیستند !
امیدواریم معلمان همچون گذشته هیچ گاه رسالت واقعی خویش را از یاد نبرند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش /
در بخش پیشین ( این جا ) به آثار و پیامدهای اجرای نظام 6 ، 3 ، 3 اشاره شد و این که حذف پایه اول از دوره دبیرستان ( دوره دوم متوسطه ) مشکلات و مسائل زیادی را برای همکاران فرهنگی ایجاد کرده است .
متاسفانه شواهد و گزارش ها نشان می دهد که وزارت آموزش و پرورش علی رغم تبلیغات فراوان ، برنامه و یا راهکار مشخصی برای سامان دهی علمی و نظام مند نیروهایش ندارد و این بی برنامگی به شدت موجب نارضایتی و اعتراض معلمان نسبت به وضعیت موجود شده است .
از مدت ها پیش ، اداره کل آموزش و پرورش تهران اقدام به « تجمیع دوره پیش دانشگاهی ( سال چهارم ) در یک واحد آموزشی مشخص » در هر منطقه نموده است .
این بدان معناست که در یک واحد آموزشی متوسطه ، 25 درصد نیروها به علت اجرای نظام ساختار جدید از لیست آن مدرسه حذف می شوند . از سوی دیگر ، به علت حذف پایه چهارم با ترتیبی که بیان شد ، 25درصد دیگر نیروهای آن واحد آموزشی نیز از چرخه آموزش حذف شده و در ردیف « نیروهای مازاد » قرار می گیرند .
در واقع ، 50 درصد نیروهای این واحد آموزشی در فهرست " نیروهای مازاد " قرار می گیرند .
حال این پرسش مطرح است که چه دلیل و یا علتی برای این " تجمیع " شتاب زده وجود دارد ؟
آیا بهتر نبود که وزارت آموزش و پرورش علی رغم آن که برنامه های خود را بر خلاف سیاست های دوران گذشته ، " غیر شتاب زده " می داند و می خواند ؛ بر اساس یک " برنامه " امور سامان دهی نیروها را پی گیری می نمود ؟
پایان پیام /
گروه اخبار /
همهچیز از یک مسابقه تلویزیونی آغاز شد و ندانستن پیش پا افتادهترین سوالات از سوی شرکتکنندگان جوان آن. اتفاقی که تلنگر تلخی بود بر ضعف دانستنیهای جوانان. ندانستنهای مداومی که حتی مجری مسابقه را به تنگ آورده بود.
- مجری: بحرالمیت یا دریای مرده به چه دلیل به این نام مشهور شده؟
شرکتکننده: دریای سیاه؟ به خاطر مثلث برمودا؟
- مجری: کدام مجلس به انقراض سلسله قاجاریه رای داد؟
- شرکت کننده: مجلس خبرگان
و...
این روزها آمارها حکایت از آن دارد که تعداد راهیافتگان به دانشگاه و مدرکبگیران تحصیلات آکادمیک افزایش یافته است، اما سوالی که در اینجا به ذهن میآید، این است که با این حجم از دانشگاه و فارغالتحصیلان، افراد جوابی برای سادهترین سوالات ندارند؟ چه شده که بسیاری از مردم نیازی به دانستن احساس نمیکنند؟ چرا علاقهای به خواندن ندارند؟ چرا تلاش و رغبتی برای دانستن نیست؟
فقر اطلاعات عمومی و ندانستن گویا در جامعه ما به سمت همهگیر شدن میرود، اما هنوز چارهای برایش اندیشیده نشده است. «مجموعه عوامل مختلفی در چرایی این ماجرا دخیل هستند و نمیتوان تکبعدی به این ماجرا نگریست.»
محمد محمدیاصل، جامعهشناس با اشاره به این نکته در گفتوگو با فرهیختگان میگوید: «وجود اقتصاد رانتی اولین دلیل است. ما برای زندگی کردن احتیاجی به علم و دانش نداریم، چراکه زندگی ما بر پایه فروش ماده خامی به اسم نفت تامین میشود در حالی که اگر زندگی ما بر پایه کار، تولید و فرآوری محصولات بنا شده بود خود را ملزم به دانستن و کسب علم و مهارت میکردیم.» بر این اساس اقتصاد و روشهای کسب ثروت در جامعه، ارتباط مستقیمی با میزان رغبت مردم به کسب دانش دارد. از سوی دیگر محمدی عدم تناسب بین جمعیت کارگزاران آموزشی کشور و جمعیت پذیرنده آموزش را دلیل دیگر این ماجرا میداند. او میگوید: «نسبت معلم و استاد به دانشآموز و دانشجو پایین است. این به این معناست که ما سرمایهگذاریهای لازم را در حوزه آموزش انجام ندادهایم. حال این سرمایهگذاری هم نیروی انسانی متخصص را شامل میشود و هم امکانات و وسایل آموزشی.
14 میلیون دانشآموز در جامعه وجود دارند و در مقابل تنها یکمیلیون کادر آموزشی وجود دارد که حتی این تعداد نیز فقط مختص آموزگاران نیست.» او شرایط حاکم بر جامعه را نیز در این ماجرا دخیل میداند.
شهروندان فرصتی برای حضور در جامعه ندارند، بنابراین نیازی به سرمایهگذاری برای یادگیری تاریخ و فرهنگ خود ندارند، اینکه چه کسی بودند و در گذر ایام چه اتفاقی بر سر کشور آنها آمده است. فرهنگ وارداتی موضوع دیگری است که او به آن اشاره میکند و میگوید: «شهروندان بهویژه جوانان امروز از وسایل ارتباطی جدید استفاده میکنند، بدون آنکه فرهنگ استفاده از آن را یاد بگیرند. از سوی دیگر پیامها در فضای مجازی رد و بدل میشوند بدون آنکه تمرینی در نوشتن اتفاق بیفتد. وسایل ارتباطی جدید باعث شده هر کسی دیواری را به دور خود بکشد و اینطور به دیگران القا کند که احتیاجی به مشارکت و اندوخته دانشی شما ندارم.»
محمدی به تعداد پایین تیراژ کتاب در کشور نیز اشاره میکند. به گفته او این میزان پایین به هر علتی که هست نشان میدهد مردم تمایلی به دانستن ندارند و اعتماد آنها به کتاب از بین رفته است. او به سرانه پایین مطالعه در کشور اشاره میکند که نزدیک به 10 دقیقه در روز است، در حالی که این شاخص در کشورهای دیگر به چهار ساعت در روز میرسد. به اعتقاد او فضایی که بر اجتهاد مبتنی نباشد، این ذهنیت را در افراد ایجاد میکند که ما نیازی به دانستن نداریم و پیرو بودن و مصلحت اندیش بودن وظیفه اصلی ماست.
اما فرج کمیجانی، کارشناس مسائل آموزشی نگاه دیگری به ماجرا دارد. او میگوید: «رسالت آموزش و پرورش این است که حداقل اطلاعات را به جامعه هدف خود آموزش دهد. اما سیستم آموزشی ما در بیکیفیتترین وضعیت قرار دارد؛ منشا آن هم ضعف محتوا، امکانات و نیروی انسانی متخصص است.» به گفته او معلمان در جامعه امروز ما از انواع مشکلات معیشتی و منزلتی رنج میبرند و این امر توان و رغبت آموزش را از آنها میگیرد. از سوی دیگر توده مردم به دلیل انواع سرخوردگیها، رغبتی برای کسب دانش ندارند.»
«بیتوجهی به تفاوت نگرشها در درازمدت باعث میشود افراد به اطلاعات سطحی گرایش پیدا کنند.» این نظر حوریه دهقانشاد، استاد علوم ارتباطات است. به اعتقاد او، «جوانانها گرایش ویژهای به سمت شبکههای اجتماعی پیدا کردهاند و کتاب و رسانههای مکتوب در حال فراموشی است. علاوهبر این فاجعه دیگری نیز رخ داده است. بسیاری از مردم به واسطه این شبکهها فقط به اطلاعات بصری ازجمله فیلم و عکس روی آوردهاند. این مساله این هشدار را به ما میدهد که خواندن و تمرین نوشتن روزبهروز در حال فراموش شدن است.
همه این عوامل دست به دست هم دادهاند که اطلاعات عمومی مردم در کشور ما دچار چنین وضعی باشد؛ ضعف سیستم آموزشی و سرانه پایین مطالعه، شرایط اقتصادی و... .
شاید قدم نخست، تغییری عمده در نظام آموزشیای باشد که تمایل به آموزش و مطالعه را از دوران مدرسه در مردم میکشد.
روزنامه فرهیختگان
گروه اخبار /
گروه مدرسه «اعتماد»|اين روزها از راديو و تلويزيون گزارشها و اخبار فراواني را ميشنويم و ميبينيم و در مطبوعات نيز اخبار و گزارشهايي منتشر ميشود كه برايمان آشنا و تكراري است مثل يك سريال تكراري خستهكننده كه واكنشي جز آه و افسوس و عصبانيت ناشي از اين تكرار را به دنبال ندارد.
اين سريال تكراري دوباره با پايان سال تحصيلي و آغاز ثبتنام دانشآموزان در مدارس اين روزها ذهن بسياري از پدران و مادران را به خود مشغول ساخته است؛ پرسشهاي فراواني كه پاسخ به آنها يافتن يك مدرسه مناسب براي ثبتنام است. حالا اين مساله كه در روستاها و شهرهاي كوچك موضوعيت ندارد در شهرهاي بزرگ به ويژه تهران موضوع روز بسياري از خانوادههاست به ويژه آنها كه براي نخستينبار ميخواهند فرزندشان را به مدرسه بفرستند يعني كلاس اوليها.بر حسب عادت غلط فرهنگي نخستين گزينهاي كه براي يافتن يك مدرسه خوب به ذهن پدران و مادران ميرسد پيدا كردن يك پارتي صاحب نفوذ است كه با يك تلفن كار ثبتنام فرزندشان را انجام دهد و اگر نشد آن وقت از راهكار دوم يعني پول به جاي پارتي بهره خواهند برد!
نميدانيم چرا قبل از پول و پارتي سراغ ضوابط و مقررات و قانون نميروند. شايد نيازي به پول و پارتي نباشد و قانونا هم بتوانند در مدرسهاي كه دلخواه آنهاست ثبتنام كنند و از طرف ديگر مگر نميدانند كه مقررات تلاش كرده با محوريت حقوق دانشآموزان براي ثبتنام اولويتگذاري كند؟! و نكته ديگر اينكه مگر چقدر تفاوت ميان مدارس وجود دارد كه والدين تن ميدهند به پول و پارتي و تخلف و دور زدن قانون و مقررات؟!خلاصه اينكه اما و اگرهاي فراواني در رابطه با ثبتنام دانشآموزان وجود دارد. ما نيز در اين فصل ثبتنام موضوع صفحه مدرسه اين هفته را به اين مهم اختصاص داديم تا ابعاد موضوع را مورد بررسي قرار دهيم تا شايد گامي باشد براي گشودن اين گره و پيدا كردن سرنخ اين كلاف پيچيده و جلوگيري كند از تكرار اين سريال تلخ سرگرداني اوليا و دانشآموزان.
ثبتنام در مدارس و تاكيدهاي وزير
وزير آموزش و پرورش طي بخشنامهاي به مديران كل آموزش و پرورش استانهاي كشور بر ضرورت اجراي ضوابط و مقررات ثبتنام تاكيد كرده است. در اين بخشنامه، تاريخ شروع ثبتنام براي تمام دانشآموزان بهجز دانشآموزان پايه اول ابتدايي، اول تيرماه ١٣٩٠ اعلام شده است.
وزير آموزش و پرورش در بخشنامه ثبتنام دانشآموزان عنوان كرده است كه ثبتنام تمام دانشآموزان مدارس دولتي و غيردولتي صرفا از طريق سامانه اينترنتي انجام و زمينههاي لازم براي تحقق اين موضوع مهيا شود.
همچنين در بخشنامه وزير آموزش و پرورش آمده است: ثبتنام تمام دانشآموزان مدارس دولتي و غيردولتي صرفا از طريق سامانه اينترنتي انجام ميشود و دريافت هرگونه وجه براي كلاسهاي فوقبرنامه، مجلات رشد يا امتحانات احتمالي تا پايان شهريورماه ممنوع است.
اين بخشنامه ميافزايد: ستاد نظارت بر ثبتنام دانشآموزان در سطوح استان، شهرستان، منطقه و ناحيه تشكيل شود و با بررسي مشكلات عمومي و مشترك، شيوههاي مناسب براي سهولت انجام كار به ويژه در شهرهاي بزرگ به كار گرفته شود.
ثبتنام تمام دانشآموزان از طريق اينترنت
در اين بخشنامه آمده است: وضعيت واحدهاي آموزشي از نظر جنسيت، نوع مدرسه، دوره تحصيلي و يك يا دونوبته بودن قبل از شروع ثبتنام مشخص و ساماندهي شود؛ تمام هنرستانهاي دولتي ملزم هستند در حد ظرفيت خود حداقل دو كلاس از دانشآموزان سال اول متوسطه را ثبتنام كنند. ثبتنام تمام دانشآموزان مدارس دولتي و غيردولتي صرفا از طريق سامانه اينترنتي انجام و زمينههاي لازم براي تحقق اين موضوع مهيا شود.
ثبتنام در تمام پايهها، عادي و بدون آزمون ورودي
بنابر بخشنامه آموزش و پرورش، تاريخ شروع ثبتنام تمامي دانشآموزان به استثناي پايه اول ابتدايي، اول تيرماه بوده است. ثبتنام دانشآموزان تمام پايههاي تحصيلي در مدارس دولتي، عادي و بدون برگزاري آزمون ورودي، مصاحبه، شرط معدل، نمره و غيره و صرفا براساس محدوده جغرافيايي مدارس صورت گيرد. در اين بخشنامه آمده است: دريافت شهريه و اخذ تعهد هنگام ثبتنام در مدارس هيات امنايي كه با رعايت آييننامه مصوب شوراي عالي آموزش و پرورش فعاليت ميكنند، ممنوع است.
لزوم فعاليت ستاد نظارت بر ثبت نام
اين بخشنامه ميافزايد: در راستاي طرح تكريم اربابرجوع و لزوم اطلاع اوليا از وضعيت آموزشي و پرورشي مدارس، ضرورت دارد ستاد مركزي نظارت بر ثبتنام ادارات در ايام هفته براي معرفي مدارس و پاسخگويي به سوالات دانشآموزان و والدين تا پايان ثبتنام فعاليت كند.
ثبتنام و معضلي به نام دريافت وجه
نميدانيم نامش را چه بگذاريم حق ثبتنام، شهريه، رشوه، يا چيز ديگري كه به ذهن ما نميرسد اسمش را هرچه بگذاريم مهم نيست بلكه اين مهم است كه چرا اين ماجراي تكراري تمامشدني نيست مگر ضوابط و مقررات مشخص نيست؟
مگر آموزش و پرورش راهكار اجرايي و نظارت براي آن ندارد؟ مگر به اندازه كافي تجربه در اين امر وجود ندارد؟ مگر ما تنها كشوري هستيم كه كار ثبتنام مدارس را انجام ميدهيم؟!
پس چرا اين موضوع دريافت وجه هرساله آغاز ارتباط خانه و مدرسه را تلخ كرده و چالشبرانگيز شده است تاحدي كه يكي از روساي آموزش وپرورش اينگونه تهديدآميز گفته: كنترل دريافت وجه در هنگام ثبتنام را با بازرسي نامحسوس و با استفاده از ٢٠ بازرس در دستور كار قرار دادهايم!
انگار ماجراي مبارزه با گروهاي مافيايي است و چنان بيان ميشود كه تصور ميگردد موفق شدن در يك ثبتنام عبور از يك مانع بزرگ است!در اينكه دريافت وجه در زمان ثبتنام به هر عنوان از اولياي دانشآموزان برخلاف مقررات است نه ترديد وجود دارد و نه اختلافنظر و ضوابط و مقررات هم روشن است اما چرا اين ماجرا هر سال تكرار ميشود؟ يك پاسخ مشترك از سوي مديران مدارس داده ميشود و آن پاسخ اين است كه با بودجه دولت ما نميتوانيم مدارس را اداره كنيم.
اين پاسخ يك وجه قابل تاييد دارد كه بله بودجه دولت پاسخگوي هزينههاي مدارس نيست اما وجه ديگر آنكه مورد تاييد نيست كه از اين واقعيت چنين نتيجهگيري شود كه پس مدارس حق دارند از مردم هنگام ثبتنام و با اجبار پول دريافت كنند. اين در حالي است كه براي جلب مشاركت اوليا بهصورت اختياري راهكار وجود دارد يكي از مسوولان آموزش و پرورش در همين راستا ميگويد: برخي از مبالغ طي سال تحصيلي از طريق انجمن اوليا تصويب خواهد شد كه اين مبلغ نيز به صورت كاملا اختياري خواهد بود و اوليا با پرداخت اين مبلغ جزء خيرين مدارس قرار ميگيرند.
تشكيل ستاد ثبتنام در مدارس!
آن قدر ثبتنام مشكل و پيچيده است كه آموزش و پرورش دستورالعملي صادر كرده كه در مدارس ستادي تحت عنوان ستاد ثبتنام تشكيل شود. نام يك ستاد براي امري مانند ثبتنام دانشآموز در مدرسه آدم را به ياد تشكيل ستاد بحران در شرايط ويژه مياندازد. اين در حالي است كه ساختار موجود اداري در مدارس و مناطق و ادارات كل و وزارتخانه عريض و طويل ميتواند و بايد بتواند كاري مانند ثبتنام كه همه ساله انجام ميشود را نهادينه كند واين بسيار زشت و ناپسند است كه هر سال اين ماجرا شكل بحران به خود بگيرد و يك امر ساده كه در بسياري از كشورها بهطور خودكار انجام ميشود وهيچ نگراني براي والدين و دردسر براي مدارس ندارد، به يك بحران تبديل شود و نيازمند تشكيل ستاد باشد!
مدارس غيردولتي و سرفصلهاي
هفت گانه براي تعيين شهريه وثبتنام
مديركل مدارس غيردولتي وزارت آموزش و پرورش گفته بود: ساعات آموزش، تعداد كلاس، پرداختي به دبير، تعداد ماههاي پرداختي به دبير، عوامل اجرايي، تعداد عوامل، نيروهاي آزاد بيمهشده، تعداد دانشآموزان، وضعيت اجارهبهاي مدارس و كيفيت بخشي آموزشي و پرورشي از ويژگيهاي الگوي دريافت شهريه است.
مجتبي زينيوند در تكميل اين اظهارات ميگويد: براساس ماده ١٥ قانون تاسيس مدارس غيردولتي، آموزش و پرورش موظف به تدوين الگوي شهريه متناسب با هفت سرفصل است كه به اطلاع خانوادهها رسيده است.
سالهاي گذشته در بحث الگوي تعيين شهريه، اين مشكل وجود داشت كه شهريه به صورت درصدي افزايش مييافت و مدارسي كه شهريه بالايي داشتند با درصدي كه اعلام ميشد، شهريه بيشتري دريافت ميكردند.
اما امسال در الگوي تعيين شهريه مبناي محاسبه، هزينه تمام شده هر مدرسه است و ممكن است در يك مدرسه هزينه متناسب با فعاليتهاي پرورشي، آموزشي و فوق برنامه با ساير مدارس متفاوت باشد.
زينيوند در مورد ثبتنام در مدارس غيردولتي هم گفته: تمام اوليا بايد هنگام ثبتنام در جريان فعاليتهاي فوق برنامه قرار بگيرند و هيچ گونه شهريه ديگري در طول سال به غير از شهريه ثابت و فوق برنامه نبايد گرفته شود مگر شهريهاي كه مورد توافق اوليا و مدرسه قرار گرفته باشد، مانند اردو و كلاسهاي فوق برنامهاي كه بعدها در طول سال تصميم گرفته ميشود. زينيوند با اشاره به بازرسيهاي آموزش و پرورش از مدارس غيردولتي افزود: در ايامي كه دانشآموزان در حال ثبتنام در مدارس غيردولتي هستند از طريق بازرسيهاي انجام شده با مدارسي كه الگوي شهريه را رعايت نكردند، برخورد كرديم و امكان ندارد گزارشي به ما ارايه شود و آن را پيگيري نكنيم. در طول سال تحصيلي نيز از طريق تدوين دستورالعمل نظارت جامع بر مدارس غيردولتي بازرسيها را ادامه خواهيم داد.
انواع مدارس انتفاعي وضوابط ثبتنام
مدارس نمونه دولتي: طبق مصوبه شورا و دستورالعملي كه دارند از طريق آزمون ورودي پذيرش دانشآموز دارند، علاوه بر قبولي در آزمون شرط معدل نيز از ضوابط ثبتنام در اين مدارس است.
مدارس استعدادهاي درخشان: داراي دستورالعمل ويژهاي هستند و طبق مصوبه شوراي عالي آموزش و پرورش با شرايط خاص و همچنين برگزاري آزمون نسبت به جذب دانشآموزان اقدام ميكنند.
مدارس استثنايي: از جمله مدارس خاص آموزش و پرورش محسوب ميشوند كه داراي دستورالعمل ويژهاي هستند.
مدارس شاهد: اين مدارس علاوه بر دستورالعمل عمومي داراي ضوابط و دستورالعمل ويژهاي هستند و طبق اولويتبندي كه انجام ميدهند خانوادههاي شاهد و ايثارگران در اولويت ثبتنام اين مدارس قرار دارند و چنانچه ظرفيت خالي داشته باشند اين ظرفيت به ساير اقشار جامعه طبق ضوابط تعلق ميگيرد.
مدارس هيات امنايي: مدارس هيات امنايي براساس مصوبه شوراي عالي آموزش و پرورش موظف هستند در محدوده جغرافيايي كه اداره آموزش و پرورش براي آنها تعيين ميكند نسبت به ثبتنام اقدام كنند و با توجه به اينكه محدوده جغرافيايي را آموزش و پرورش تعيين ميكند ممكن است با تقاضاي بيش از حد يا خالي بودن ظرفيت مواجه شوند كه در اين صورت با هماهنگي آموزش و پرورش نسبت به ثبتنام دانشآموزان در مدرسه هيات امنايي ديگر يا تكميل ظرفيت از طريق ثبتنام دانشآموزان از مناطق مجاور ثبتنامها انجام ميشود.
مدارس دولتي: هيچگونه محدوديتي وجود ندارد و هرساله براساس محدوده جغرافيايي مدارس، طبق روال سنوات گذشته اقدام به ثبتنام دانشآموزان در تمام پايههاي تحصيلي ميكنند.
رايگان بودن مدارس شاهد، نمونه دولتي و هيات امنايي براي فرزندان فرهنگيان
دريافت شهريه ثابت از فرزندان فرهنگيان در مدارس شاهد، نمونه دولتي، هيات امنايي و استعدادهاي درخشان ممنوع است، بديهي است هزينه كمك سرانه در مدارس شاهد يا كلاسهاي فوق برنامه در ساير مدارس در طول سال تحصيلي بر عهده اولياست. مديران مدارس ميتوانند از فرزندان فرهنگيان و ساير كاركنان دولت در آموزشگاههاي نزديك محل كار والدين آنها متناسب با ظرفيت مدرسه ثبت نام به عمل آورند.
مسعود ثقفي، رييس مركزاطلاعرساني وروابط عمومي آموزش وپرورش تهران در گفتوگو با «اعتماد»
بحث دريافت شهريه ومحدودهبندي دوموضوع مهم وتكراري هرسال است كه درشهرهاي بزرگ به ويژه تهران ما با آن درگير هستيم كه در بحث شهريه ضوابط ومقررات مشخص است ودر موضوع محدوده ثبتنام نيز اولويت با افرادي است كه در محدوده مدارس قراردارند.
مسعود ثقفي، رييس مركزاطلاعرساني وروابط عمومي آموزش وپرورش تهران در گفتوگو با «اعتماد» ضمن بيان اين مطلب گفت: براي استفاده بهينه از فضاهاي آموزشي و رعايت حقوق دانشآموزان و اوليا با رويكرد تسهيل رابطه مدرسه و خانه، ضوابط و مقررات بهگونهاي تدوين شده است كه توزيع متوازن، معقول و عادلانه دانشآموزان صورت پذيرد.
اين مقام مسوول درآموزش و پرورش در پاسخ به اين پرسش «اعتماد» كه دليل تكرار اين داستان ثبتنام چيست و چرا چارهاي براي آن انديشيده نميشود، گفت: من تحليلگر نيستم و در جايگاه پاسخ به اين پرسش نيز قرار ندارم؛ بنده شرايط و مقرارت را ميگويم شما برويد ببينيد چرا اين داستان هر سال تكرار ميشود.
وي افزود: ما در كل دودسته مدرسه داريم؛ يك سري مدارس كه غيردولتي هستند و ضوابط و مقررات خاص خودشان را دارند و بايد آن را رعايت كنند و پايبند به آن ضوابط در همه مراحل و موارد باشند؛ از جمله ثبتنام و دريافت شهريه و يك سري هم مدارس دولتي هستند كه شامل مدارس عادي، هيات امنايي، نمونه دولتي، سمپاد و شاهد است. ثقفي در ادامه اين گفتوگو افزود: درمدارس شاهد كه با ضوابط خاص ثبتنام صورت ميگيرد و شهريه هم دريافت ميشود در مدارس نمونه دولتي به دليل تلفيق برنامههاي مدرسه با برنامههاي آموزشي شهريه ويژهاي دريافت ميشود و ثبتنام نيز با آزمون صورت ميگيرد و مدارس تيزهوشان نيز آزمون و شهريه مخصوص دارد اما در دو نوع عادي و هيات امنايي هيچ شهريهاي دريافت نميشود و براي ورود و ثبتنام نيز آزمون يا شرايط خاصي وجود ندارد، با همان شرايط عمومي دانشآموزان پذيرش ميشوند. لازم به تاكيد است كه مدارس هيات امنايي ميبايست با كمك ساير نهادها و دستگاهها نسبت به ارتقاي كمي وكيفي امكانات وخدمات مدرسه اقدام كنند و حق دريافت شهريه را ندارند البته كمكهاي داوطلبانه مردم در همه مدارس وجود دارد واين مختص ايران واين زمان نيست بلكه از وقتي مدارس به وجود آمدهاند همواره كمكهاي مردمي هم بوده در ابتدا كه دولت نقشي نداشته مدارس توسط خيرين احداث و اداره ميشده است.
او همچنين گفت: نبايد فراموش كرد كه دريافت وجه از اوليا درقبال ارايه كارنامه يا ثبتنام تخلف است وبا افراد متخلف نيز برخورد ميشود، ما براي بررسي شكايتها سه راه را پيشبيني كرديم؛ نخست افراد ميتوانند به واحد ارزيابي عملكرد و پاسخگويي به شكايتها در مناطق مراجعه كنند و دوم اينكه با استفاده از سايت آموزش وپرورش در بخش پاسخگويي به شكايت، موارد خود را مطرح كنند به نشانيwww.tehranedu.ir
و راه سوم نيز تلفن شماره ٨٨٩٦٤٠٠٦ است كه در شهر تهران خانوادهها ودانشآموزان از اين طريق هم شكايتهاي خود را ميتوانند اعلام كنند.
مسعود ثقفي در پاسخ به اين پرسش « اعتماد » كه بيشتر تخلفات ثبتنامي از چه نوع است، اينگونه پاسخ داد: دريافت وجه درقبال ثبتنام ورعايت نكردن محدوده ثبتنام در بين تخلفات بيشترين سهم را دارد. متاسفانه هرسال هم شاهد تكرار آن هستيم، به ويژه در شهرهاي بزرگ وبه خصوص درتهران اين مشكل ثبتنام داستان فراگير وتكراري شده است.
رييس مركز اطلاعرساني و روابط عمومي آموزش وپرورش تهران افزود: يك سري تخلف مشترك و دوجانبه از طرف مسوولان و مديران صورت ميگيرد كه حول دو محور پول و پارتي است متاسفانه برخي با پيشنهاد رشوه به دنبال ثبتنام فرزندان خود هستند و اينگونه حق ديگران را ضايع ميكنند وبرخي هم با سفارش و واسطه افراد خارج از ضوابط ثبتنام ميكنند كه اين هم روش ديگري است كه به ناحق يك دانشآموز را جاي دانشآموز ديگري مينشاند واين تخلف متقابل از سوي اوليا و مديران و مسوولان مدارس نيز نارضايتيهايي به وجود آورده است.
وي در ادامه به اين نكته اشاره كردند كه: ثبتنام در ورودي به سيستم آموزش و پرورش يعني اول ابتدايي و آغازهر دوره صورت ميگيرد و انتقال از يك پايه به پايه ديگر نيازي به ثبتنام ندارد چراكه بهصورت خودكار اين انتقال صورت ميگيرد مگر اينكه تغيير مدرسه باشد. در هر صورت ثبتنام آغاز ارتباط اوليا و دانشآموزان با يك واحد آموزشي است كه بايد تلاش شود اين آغاز خوشآيند و همراه با رضايت خانه و مدرسه صورت گيرد تا ادامه ارتباط مفيد و موثر را هم تضمين كند.
در پايان از آقاي ثقفي پرسيديم با توجه به اينكه انتظار ميرود متوليان مدارس قوانين و دستورالعملهاي مربوطه در امر ثبتنام را رعايت كنند، از سوي آموزش و پرورش چه انتظاري از اوليا وجود دارد؟ ايشان با اشاره به اينكه يك آغاز خوب وارتباط مثبت با يك ثبت نام قانوني با رعايت حقوق دانشآموز ميسر ميشود، پاسخ داد: متاسفانه همانگونه كه اشاره شد يك طرف ماجراي تخلفات ثبتنام اوليا هستند كه با پول، پارتي وارايه اسناد تقلبي تلاش ميكنند خارج از ضوابط فرزند خود را ثبتنام كنند، در حالي كه من تعجب ميكنم چرا اين قدر حساسيت وجود دارد كه مثلا در فلان مدرسه ثبتنام صورت گيرد در حالي كه بنده به عنوان ولي دو دانشآموز با جرات ميگويم تفاوت معنادار وقابل توجهي بين مدارس وجود ندارد و از نظر من بهترين مدرسه براي فرزندان من نزديكترين مدرسه عادي دولتي به محل سكونت ما است كه همين كار را هم انجام دادم و هر دو فرزندم را در مدارس دولتي عادي نزديك منزلمان ثبتنام كردم.
بنابر اين از خانوادهها انتظار ميرود با عنايت به اينكه توزيع مناسبي از انواع مدارس در مناظق مختلف وجود دارد، حساسيت به خرج ندهند و فرزندان خود را در نزديكترين مدرسه محل سكونت خود ثبتنام كنند؛ در عوض با مدارس همكاري كنند و مشاركت فعال در زمينههاي مختلف داشته باشند و سطح امكانات و كيفيت برنامههاي آموزشي مدرسه را ارتقا دهند؛ بهعبارتي به جاي جستوجو براي يافتن مدرسه خوب براي خوب كردن مدرسه محله خودمان تلاش كنيم.
مدیر سایت سخن معلم :
« مشخص نیست که آموزش و پرورش، بر اساس چه دستورالعملی به کسری مقرری ماه اول از حقوق فرهنگیان در فروردین سال 94 مبادرت ورزیده است. »