گروه اخبار /
فضای مشجر 2500 متری، استخرآبگرم سرپوشیده، سالن ورزشی چندمنظوره مجهز به دیواره سنگ نوردی، اتاق تکواندو، ژیمناستیک، اسکیت و شطرنج، آموزش زبان انگلیسی و فرانسه و آموزش مهارتهای مختلف و... ؛ این امکانات اگر در فهرست امکانات یک مجتمع رفاهی قرار بگیرد، شاید عجیب نباشد، اما اگر به شما بگوییم که همه آنها برای بچههایی زیر هفت سال درنظر گرفته شده است، چه؟ بچههایی که پدر و مادرهایشان ترجیح میدهند آنها را در مهدهای ویژه و چندستاره ثبتنام کنند.
مهدهایی با امکانات غیرمتعارف و البته شهریه هایی نجومی، عجیب و فراتر از نرخ تعیین شده از سوی سازمان بهزیستی کشور و خانواده هایی که حاضرند برای یک ماه حضور فرزندشان در این مهدهای کودک ، مبالغی بین دو تا سه میلیون تومان و حتی بیشتر هم بپردازند.
از این نظر ارائه خدمات باکیفیت تر و امکانات رفاهی بیشتر هم مدت هاست که به حربه مسئولان این مهدهای کودک تبدیل شده است؛ هر که تبلیغات بهتری داشته باشد، مشتری های بیشتری هم خواهد داشت. بهانه ای که باعث می شود شهریه بعضی مهدها با شهریه مراکز آموزش عالی همتراز و حتی در برخی موارد بیشتر شود.
نکته جالب اینجاست که ظرفیت این مهدهای کودک هم همیشه پر است و این یعنی خانواده های زیادی هستند که حاضرند حتی با پرداخت شهریه های سنگین، فرزندان شان را برای نگهداری به این مراکز بسپارند.
پس چندان عجیب نیست که حضور پررنگ تری نسبت به مهدهای معمولی در دنیای آگهی های تبلیغاتی داشته باشند؛ مخصوصا اگر سری به سایت های فعال حوزه کودک در اینترنت بزنید، حتما چشم تان به این آگهی ها می خورد و با امکانات عجیب و غریب مهدهایی روبه رو می شوید که دوزبانه و سه زبانه بودن یکی از مشخصه های اصلی آنهاست.
شماره تلفن یکی از این مهد ها را که در منطقه زعفرانیه تهران قرار دارد، می گیریم و ارتباط برقرار می شود.
مدیر مهد فهرستی از امکانات خاص و ویژه مهدکودک خود را پشت تلفن ردیف می کند و در پایان به کسب درجه ممتاز از کانادا هم به عنوان یکی از نشان های ویژه مرکزش اشاره می کند.
اصرار ما برای اعلام شهریه نهایی، در نهایت به اعلام یک مبلغ حدودی منتهی می شود؛ این که اگر کودکی در تمام کلاس های فوق برنامه مهد حضور فعال داشته باشد باید ماهانه مبلغی بالای یک میلیون تومان بپردازد.
این درحالی است که وقتی پای صحبت دو سه نفر از پدر و مادرهایی که بچه هایشان را در این مهد ثبت نام کرده اند، می نشینیم از پرداخت ماهانه دو میلیون و 500هزارتومان شهریه خبر می دهند، پرداختی که البته با رضایت کامل صورت می گیرد و در سال به صرف هزینه ای 30 میلیون تومانی می رسد.
مدیر این مهد کودک که در سال فقط یک نوبت و آن هم در بهار پذیرش دارد و بچه ها باید مدت ها در نوبت ثبت نام آن بمانند، در پاسخ به این سوال که شهریه میلیونی این مهد بر چه اساسی تعیین شده، می گوید: شهریه ما با توجه به مربی ها، آموزش ها و امکاناتی که در اختیار بچه ها قرار می دهیم تعیین می شود. در این مهد به جز زبان انگلیسی بچه ها با زبان فرانسه هم آشنا می شوند؛ تمام مربی های ما فوق لیسانس علوم تربیتی و روان شناسی هستند و از روش های آموزشی خاصی برای پرورش خلاقیت بچه ها استفاده می کنیم.
این موضوع را پیگیری می کنیم
همین شهریه های عجیب و غریب که خیلی وقت ها با شهریه مدارس غیرانتفاعی برابری می کند، بهانه ای است که با معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی به گفت وگو بنشینیم.
حبیب الله مسعودی فرید می گوید: ما امسال خیلی جدی می خواهیم این موضوع را پیگیری کنیم و مهدهایی را که عمدتا در نقاط بالای شهر و در کلان شهرهایی مثل تهران است، مورد بررسی قرار دهیم. اگر کسی به ما اعلام کند مهدکودکی از امکانات عجیب و غریب و با تبلیغات خاص، شهریه های بالا دریافت می کند، حتما این موضوع را پیگیری می کنیم چون مهدها موظف هستند شهریه را براساس نرخ مصوب بهزیستی و ستاره هایی که برایشان تعیین شده دریافت کنند.
مسعودی فرید در ادامه می گوید: نرخ هر استان با بقیه استان ها به خاطر تورم متفاوتی که در مناطق مختلف کشور وجود دارد، فرق می کند. امسال در کل تهران نرخ پایه افزایش شهریه 14 درصد است. البته خود تهران هم از نظر وضعیت اقتصادی به چند منطقه تقسیم شده؛ برفرض اگر در شمال شهر تهران شهریه مصوب 400هزارتومان باشد، مهدکودکی که در جنوب شهر قرار دارد شهریه ای 300هزارتومانی خواهد داشت.
البته این نرخ ها شهریه پایه است و به ازای هر ستاره، 10 درصد به شهریه مهد و این نرخ پایه اضافه می شود. یعنی برای مهدکودک سه ستاره ای که 400 هزارتومان شهریه پایه تصویب شده، این افزایش به 30 درصد می رسد و شهریه حدود 520 هزارتومان محاسبه می شود.
با وجود این در بسیاری از مهدهای سه ستاره، شهریه ها فاصله زیادی از نرخ مصوب بهزیستی دارند؛ دنبال دلیل هم که بگردید به کلاس های فوق برنامه ای می رسید که در نهایت شهریه را به بالای یک میلیون تومان می رسانند. دلیلی که معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی درباره اش می گوید: هر مهدکودکی مجاز است تا سه موضوع فوق برنامه را در برنامه هایش داشته باشد، هیچ اجباری هم در شرکت بچه ها در این کلاس ها نباید وجود داشته باشد و این موضوع با توافق والدین باید صورت بگیرد.
رواج مصرف گرایی در جامعه امروز
در بحث شهریه های نجومی مهدکودک های آن چنانی، مسئولان این مراکز یک طرف قضیه هستند و خانواده هایی که فرزند یا فرزندانشان را به این مهدها می سپارند در طرف دیگر قرار دارند؛ خانواده هایی که علاقه زیادی به حضور فرزندانشان در مهدهای نامی و سرشناس نشان می دهند. سررشته این علاقه را که بگیرید به رواج یک عادت نادرست اجتماعی در طبقه مرفه جامعه امروز می رسید؛ مصرف گرایی.
موضوعی که از گرفتن سلفی های آن چنانی با لوازم لوکس و گران قیمت شروع می شود و تا سرودست شکستن برای ثبت نام بچه ها در مهدکودک های چندستاره و بعدها مراکز آموزشی و مدارس غیرانتفاعی گرانقیمت ادامه پیدا می کند.
حجت الاسلام محمدرضا سالاری فر، عضو هیأت علمی گروه روان شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در این باره به جام جم می گوید: در این موضوع بحث اصلی این است که فلسفه مهدکودک چیست و چرا یک خانواده باید فرزندش را به مهد بفرستد؟ با توجه به این که در جامعه امروز ما تک فرزندی رواج پیدا کرده رشد اجتماعی بچه ها به کندی صورت می گیرد؛ بنابراین کودکان ما باید زمینه ای داشته باشند که رشد اجتماعی پیدا کنند. پس اصل مهدکودک چیز خوبی است و در جامعه ما لازم است. اما این که در مهد کودک دنبال چه چیزی هستیم، موضوع مهمی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
دنیای آرمانی در مهدکودک های گران قیمت
حجت الاسلام محمدرضا سالاری فر می گوید: اصل بر این است که در مهدکودک مهارت های اجتماعی یک بچه افزایش پیدا کند و ارائه آموزش های اضافه بر سازمان چه در خانه و چه در مهدکودک می تواند بچه ها را سردرگم کرده و آنها را با مشکل روبه رو کند.
از این نظر بهتر است خانواده ها به دنبال مهدکودکی باشند که در یک محیط واقعی و نه در دنیایی آرمانی و غیرواقعی بچه ها را بپذیرند تا کودکان با واقعیت های موجود در جامعه رشد پیدا کنند؛ درحالی که اگر مهدکودک ها بیایند در یک شرایط رویایی با امکاناتی رویایی و برنامه های متفاوت از عموم جامعه، محیطی را ایجاد کنند و به این طریق مشتری جذب کنند، طبیعتا برای خروجی های این مهدکودک ها مشکلاتی به وجود می آید.
جام جم
گروه اخبار /
معاون استاندار سيستان و بلوچستان و فرماندار شهرستان ويژه ايرانشهر، آموزش و پرورش را بنيان و اساس موفقيت، رشد و بالندگي كشور دانست و گفت: استفاده از ظرفيت هاي عمومي و محلي در خدمت به نظام تعليم و تربيت از اهداف تشکيل شوراهاي آموزش و پرورش است که بايد به آن توجه شود.
نبي بخش داوودي در نشست شوراي آموزش و پرورش كه در سالن اجتماعات فرمانداري ايرانشهر برگزار شد،افزود: موانع زيادي پيش روي آموزش و پرورش است که اگر عزم عمومي ايجاد نشود، حل و فصل آن به تنهايي از عهده دولت بر نمي آيد.
فرماندار ايرانشهر اظهار داشت: همراهي مردم با آموزش و پرورش ميتواند تاثير به سزايي در همکاري والدين با معلمان ايفا کند.
داوودي افزود: قبل از پيروزي انقلاب اسلامي دانش آموزان با بدترين شرايط تحصيل مي کردند، اما اکنون به برکت نظام جمهوري اسلامي در دور ترين روستاهاي منطقه مدرسه با امکانات رفاهي وجود دارد.
وي اضافه کرد: معلمان با آموختن علوم و پرورش فکر و انديشه دانش آموزان سهم به سزايي در بالندگي نسل هاي آينده کشور دارند.
مدير آموزش و پرورش ايرانشهر نيز گفت: دانش آموزان اين شهرستان از استعدادخوبي برخوردارند به طوري که در رياضي فيزيک 72 درصد، علوم پزشکي 57 درصد و ادبيات 32 درصد در دانشگاههاي سراسر کشور پذيرفته شده اند.
عبدالغفور حسيني افزود: 50 نفر از دانش آموزان شهرستان ايرانشهر در آزمون هاي سراسري 94 توانسته اند رتبه زير 10هزار را کسب کنند.
وي اظهار داشت: اين موفقيت نويدي براي شکوفايي علمي درشهرستان ايرانشهر است.
روزنامه اطلاعات
گروه اخبار / در منطقهای عشایری که در مرز استان چهارمحال و بختیاری، خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد واقع شده، شرایط به گونهای است که معلمانش بدون دریافت حق ایاب و ذهاب و حقوق حداقلی بیادعا مشغول خدمت کردن به دانشآموزان این مرز و بوم هستند.
گروه اخبار /
محمد بطحایی معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به این پرسش که « آیا به غیر از نفراتی که از طریق آزمون استخدامی وارد آموزش و پرورش میشوند، امکان جذب در این دستگاه از طریق دیگر وجود دارد؟»، اظهار داشت: بله، امسال در مهر از دو طریق، ورودی نیروی انسانی به آموزش و پرورش خواهیم داشت.
وی افزود: روش نخست پنج هزار نفری هستند که دارای مدرک تحصیلی لیسانس و بالاتر هستند و از طریق آزمون استخدامی پذیرش میشوند و پس از آن یک سال دوره آموزشی را در دانشگاه فرهنگیان سپری میکنند و از مهر سال 1395 استخدام پیمانی آموزش و پرورش میشوند.
بطحایی به روش دومی که قرار است تعدادی نیرو جذب آموزش و پرورش شود اشاره و خاطرنشان کرد: روش دوم رویه سابقی است که از طریق دانشگاه فرهنگیان نیرو جذب آموزش و پرورش میشد که این کار ادامه خواهد داشت.
معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش افزود: امسال نیز پنج هزار نیرو از طریق کنکور سراسری که دارای مدرک دیپلم هستند از مهر ماه جذب آموزش و پرورش شده و به مدت چهار سال در دانشگاه فرهنگیان به تحصیل و آموزش خواهند پرداخت.
وی گفت: این افراد از وقتی که وارد آموزش و پرورش شوند استخدام میشوند و حقوق آنها نیز برقرار خواهد شد.
انتهای پیام/
فارس
جناب آقای دکتر فانی
وزیر محترم آموزش و پرورش
نزدیک به دو سال می گذرد .
معلمان این کشور وعدهی مقام عالی وزارت و دولت متبوع را در مورد طرح رتبه بندی معلمان جهت افزایش حقوق، با تبلیغات گاه و بیگاه و گسترده از طریق رسانه های جمعی مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه ها ، جلسات رسمی و غیر رسمی میشنوند اما همچنان زمان و چگونگی اجرای آن در ابهام هست و مردم نیز گاه و بی گاه میگویند این معلمان سیر نمیشوند این همه به حقوق شان اضافه میشود ؟!
جناب وزیر محترم
اگر مسئولین آموزش و پرورش مانند مسئولین دیگر وزارتخانه ها و سازمانها در طول 35 سال گذشته یاد میگرفتند بدون سر و صدا و تبلیغات بی معنا، هم از حقوق معلمان دفاع می کردند هم از منزلت و حیثیت آنها ، امروز دیگر ما شاهد آشفتگیها و درهم ریختگیها در آموزش و پرورش نبودیم و قس علی هذا.
جناب وزیر محترم آقای دکتر فانی ؛
یک نمونه از اقدامات جهت افزایش حقوق معلمان را آوردم آن هم افزایش حقوق کارمندان بانک ها با دستور و امضای معاون اول رئیس جمهور در اول اسفند 1393 که در هیچ گفت گو، مصاحبه، سخنرانی، رادیو، تلویزیون، روزنامهای بیان و مطرح نشد !
اما در مورد معلمان این همه حرف و حرف و حرف چرا ؟
نمیدانم ؟!
یکی از دوستان معلم میگفت: شاید مسئولین به خاطر تجارب دوران دانش آموزی شان دارند از معلمان انتقام میگیرند !
خدا نکند چنین باشد که قطعا" نیست .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقوله توسعه پس از جنگ جهانی دوم در راستای رفع فقر ، کاهش نابرابری و تسریع رشد اقتصادی، اندیشمندان حوزه های سیاسی اقتصادی را به خود مشغول نمود.
تا چنددهه ی قبل ، عقیده اکثر صاحب نظران بر این بود که توسعه مفهومی اقتصادی است اما این نظریه همزمان با شکست کشورهایی که فقط معیارهای اقتصادی توسعه را مدنظر قرارداده بودند، درهم شکست.
دیری نگذشت که متخصصان امر توسعه، این مفهوم را در مقابل رشد قرار داده و آن را عاملی فراگیرتر از رشد اقتصادی دانستند.
توسعه پایدار و همه جانبه به عنوان مفهومی متعالی و در بردارنده ی پیشرفت و ترقی جامعه در تمامی ابعاد زندگی، آغازگر مفاهیمی چون توسعه ی سیاسی، اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی، انسانی و.... در ادبیات علوم انسانی شد.
طبق تعریف بین المللی برنامه محیطی سازمان ملل متحد، توسعه پایدار توسعه ای است که نیازهای نسل حاضر را برآورده سازد بدون آنکه توانایی های نسل آینده را در رفع نیازهایشان به مخاطره اندازد.
در حقیقت ، اندیشمندان توسعه معتقدند گسترش امکانات زندگی، ارتقای رفاه عمومی ، رابطه با محیط زیست و موهبت های طبیعی، انرژی و ... همه و همه باید در راستای عدالت اجتماعی صرف گردد تا نسل آینده را از این موهبت های طبیعی و حق زیستن محروم نسازد .
از میان مولفه های اصلی توسعه پایدار (1) می توان فرهنگ و آموزش را سنگ بنای آن دانست.
فرهنگ از آن حیث بر عناصر اجتماعی اولویت و ارجحیت دارد که در فرآیند توسعه یافتگی ، رابطه ی دیالکتیکی میان خود و عناصر دیگر همچون اقتصاد و سیاست و ... برقرار می سازد ، چرا که خود را شکل دهنده و در بردارنده ی ارزش ها ، رسوم ، باورها و معیارهای هر جامعه ای می داند.
بیش از نیم قرن پیش ایران همگام با ژاپن خود را در مسیر برنامه ریزی جهت نیل و دست یابی به توسعه همه جانبه و پایدار قرارداده و در این راه منابع بسیاری را هزینه نمود.
در دوره ی پهلوی ، توسعه صرفا به واردات صنعت و تکنولوژی روز از کشورهای غربی ترجمه شد، اما چندی نگذشت که ژاپن که همگام با ایران آغازگر توسعه ی پایدار خود بود ، به الگوی توسعه ی ایران بدل گردید.
و ما همچنان بدون آنکه در این امر تاملی کنیم به روند توسعه ی تک بعدی و غیر اصولی خود ادامه دادیم.
با اندکی بررسی در می یابیم که تحقق توسعه، مستلزم تمهیدات و مقدمات فرهنگی است و این یعنی مشخصات خاص و ویژگی های فرهنگی متفاوت در هر جامعه باید به عنوان پیش نیاز فرهنگی توسعه مدنظر قرار گیرد.
هیچ توسعه ای بدون قبول یا تمایل جامعه به وقوع نمی پیوندد. وام گیری صنعت و تکنولوژی مستلزم همخوانی فرهنگ هاست لاجرم این واگیری ها باید همگام با تبادلات فرهنگی صورت پذیرد.
نمی توان سیاست های توسعه که با زیربنای فرهنگ کشوری خاص تنیده شده را در فرهنگ های غیربومی و در کشورهای کمتر توسعه یافته یا توسعه نیافته اجرا نمود که البته این امر را می توان از عوامل اصلی عقب ماندگی ایران در جاده ی توسعه ذکر نمود.
لذا هر فرهنگی باید در درون خود، ساز و کاری در جهت تسهیل یا رفع موانع مقابل توسعه تعبیه نماید.
به عنوان نمونه ، شاهزاده ی بیزانس، در سده ی یازدهم میلادی تلاش های فراوانی برای معرفی چنگال غذاخوری به ونیز انجام داد، اما کلیسا آن را تا جایی خطرناک قلمداد نمود که خواستار نزول خشم خداوند بر استفاده کنندگان از آن شد.
چنگال در سال 1815 توسط یک تاجر فرانسوی برای بار دوم به ایتالیا معرفی گردید اما ممانعت ها همچنان در استفاده از آن وجود داشت، تا حدی که دولت بریتانیا آن را مخل انضباط تلقی و غیر اصولی خواند.
استفاده از چنگال غذاخوری در آمریکا نیز موجب سرزنش افراد گردید.
مواردی ازین دست در تاریخ توسعه و مقاومت فرهنگ ها که البته می توان آن را تابعی از جهان بینی هر جامعه دانست ، بسیار است.
آموزش و پرورش به عنوان مولفه اصلی توسعه پایدار و بزرگترین و پیچیده ترین نظام اجتماعی، که در ایران 15 درصد از بودجه ی دولتی را به طور مستقیم صرف خود نموده است را می توان به عنوان « سنگ بنای توسعه » پایدار قلمداد نمود.
فرهنگ را از آنجا که ناقل الگوها و هنجارهاست ، می توان معلول آموزش و پرورش برشمرد .
بنابراین آموزش و پرورش نه تنها ابزار انتقال فرهنگ، بلکه می توان آن را قدرتمندترین عامل « توسعه ی درون زا » (2) بر شمرد.
این نهاد عظیم اجتماعی از طرق متعدد می تواند در توسعه پایدار کشور سهم به سزایی ایفا نموده و در ایجاد و بستر سازی توسعه درون زا ، موثر واقع شود.
همچنین می تواند با خودبیانگری و خود اصلاحی،تدوین استراتژی های فراگیر، خروج از نظام های آموزشی سنتی و توسعه تکنیک های آموزشی، جایگزین مناسبی برای فنون و محتوای وارداتی شده و ضمن هم سوساختن نیازهای جامعه و چرخ توسعه ، جوهره ی توسعه درون زا در هر کشوری باشد.
مدرسه و دستگاه تعلیم و تربیت ، مطابق با نظریات سرمایه انسانی، با تربیت نیروی انسانی کارآمد و متخصص به عنوان رکن اصلی تولید در چرخه ی اقتصاد کشور ایفای نقش می نماید.
امید است که با تدبیر و درایت ، بهره گیری از آموزش و پرورشی نوین و سرآمد، توسعه ی وارداتی را کمرنگ تر و رنگی نو به توسعه درون زا که همگام با فرهنگ وارزشهای بومی است ، بپاشیم.
به امید آن روز
*پ. ن :
به علاقه مندان این مبحث، مطالعه کتاب فرهنگ و توسعه ( 3) پیشنهاد می گردد.
« مولفه های اصلی توسعه پایدار :
1. انسان
2. کودکان و نوجوانان
3. زنان
4. فرهنگ
5. آموزش
6. محیط زیست
7. علم
8.مشارکت
2. رهیافت درون زا به توسعه مستلزم این است که زمینه فرهنگی-اجتماعی ای که توسعه در آن رخ می دهد و نیز شرایطی که به آن فرهنگ خاص مربوط می شود ، لحاظ شود.
از یک سوء به مردم فرصت ایفای نقش داده و از سوی دیگر عامل یکپارچگی توسعه و ساختارهای اجتماعی فرهنگی می شود.
3. یونسکو. 1376. فرهنگ و توسعه: رهیافت مردم شناختی. ترجمه نعمت الله فاضلی و محمد فاضلی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مدیران تصادفی کسانی هستند که به یک تصادف، به پست مدیریت رسیدهاند.
برخی از این تصادفها که من با آنها مواجه شدهام به شرح زیر است:
* پدری که کارآفرین بوده و مدیر یک کسب و کار است، به صورت ناگهانی فوت یا مهاجرت میکند و فرزندی که تا دیروز سرگرم زندگی شخصی خود و گشت و گذار در خیابانها بوده است ، ناگهان خود را پشت میز مدیریت میبیند.
* مدیر ارشد یک سازمان یا شرکت به دلایل سیاسی یا اقتصادی یا شخصی، ناگهان از کار برکنار شده یا شغل خود را ترک میکند و یکی از مدیران میانی، بدون طی شدن فرآیند رسمی و توسعهی توان مندیها، ناگهان میزی بزرگ تر از میز قبلی خود را تصاحب میکند.
* یک سرمایهگذار، سهام غالب شرکتی را میخرد و تصمیم میگیرد مدیر معتمد خود را در آن شرکت منصوب نماید.
* یک مدیر در سازمان با لابی کردن و تخریب دیگران، عملاً تمام گزینههای دیگر را حذف کرده و مسیر را برای تصاحب پستهای مدیریتی ارشد، تسهیل میکند.
* فردی به دلیل داشتن تعهد بالا و اعتبار زیاد، بدون داشتن دانش و تخصص، در یک پست مدیریتی قرار میگیرد.
مستقل از اینکه مدیران تصادفی با چه فرآیندی در این موقعیت قرار میگیرند، ویژگی مشترک آنها این است که: در موقعیتی قرار گرفتهاند که به آن تعلق ندارند …
من در جلسات مشاوره، با مدیران زیادی برخورد کردهام که از « مدیران تصادفی هم رده » یا « مدیران تصادفی زیردست » یا « ارشد » شکایت میکنند. مستقل از تاریخچه و جنس این مدیران، بر اساس آنچه تاکنون دیده و شنیدهام، رفتارهای زیر در میان مدیران تصادفی، زیاد دیده میشوند (الزاماً نه همهی آنها):
۱) مدیران تصادفی، بیشتر کارکنان سازمان را « تهدید » میدانند و همواره احساس میکنند همه در صدد هستند جایگاه آنها را تصاحب کنند.
۲) مدیران تصادفی، تصمیمهای پراکنده میگیرند و روند یکسانی در تصمیمهای آنها مشاهده نمیشود ؛ گاه برای یک بخش به طرز گستردهای هزینه میکنند و گاه برای مدت طولانی، سرمایهگذاری برای یک واحد را فراموش میکنند.
۳) مدیران تصادفی، بسیار « دهن بین » هستند. از آنجا که آنها تخصصی در حوزهی مدیریت خود ندارند، معمولاً نظرشان، نظر آخرین فردی است که از اتاق شان خارج شده است.
۴) مدیران تصادفی، « تصمیمهای تکانشی » میگیرند. به سادگی افراد را جذب یا اخراج کرده و گاه به سادگی ارتقاء یا تضعیف میکنند. آنها استراتژی بلندمدت ندارند و تصمیمهای آنها غیر قابل پیشبینی است.
۵) مدیران تصادفی، به « نظام جاسوسی » بسیار علاقه مند هستند. آنها ترجیح میدهند هر یک از کارمندان، مدام اطلاعاتی از سایر کارمندان را برای آنها افشا کنند و حتی حاضرند سازمان را چاقتر کنند تا مطمئن باشند به ازاء هر کارمند، یک ناظر وجود دارد.
۶) مدیران تصادفی، معیار انتخاب اطرافیان خود را « وفاداری » میدانند و نه « تخصص » ، چرا که وجود نیروی متخصص، وجود آنها را زیر سوال میبرد اما وجود متعهدان بیتخصص، میتواند چتر حمایتی مطمئن برای آنها باشد.
۷) مدیران تصادفی، تشنهی عنوان، مدرک، تقدیرنامه و … هستند و هزینههای جدی برای خریداری این نوع اسناد پرداخت میکنند.
۸) مدیران تصادفی، سازمان را محل تفریح میدانند و نه محل کسب و کار ،به همین دلیل گاه کارمندانی را در اطرافشان میبینی که هرگز نمیتوانی توانمندی خاصی در آنها یافته و یا دلیل خاصی برای حضور آنها بیابی.
۹) مدیران تصادفی از کارکنان رده پایینتر فاصله گرفته و خود را ایزوله میکنند. چون درک چندانی از وضعیت سازمان، مشکلات، دغدغهها و … ندارند و عملاً زبان مشترکی بین آنها و کارکنان وجود ندارد.
۱۰) مدیران تصادفی از جلسات متعدد استقبال میکنند. در جلسههای میان کارکنان، میتوانند لغتهای جدید بیاموزند و تا حدی با کار آشنا شوند و جملاتی را در حافظهی خود، برای استفادههای آتی و توبیخ سایر کارکنان ثبت کنند…
۱۱) مدیران تصادفی، کارکنان خود را فقط در زمانی که نیازمند آنها هستند، « میبینند ». گاه کارمندی ماهها در محل کار دیده نمیشود. برای یک جلسه یا یک پروژه صدا زده میشود و به محض اینکه کار مدیر با او تمام شد به فراموشی سپرده میشود. جالب اینجاست که بسیاری از همین مدیران، انتظار اول شان از کارکنان شان، « دیده شدن » است. آنها بیش از اینکه نگران کیفیت کار، خروجی یک جلسه یا سود سازمان باشند، میخواهند دیده شوند.
مدیران تصادفی این روزها در کشور ما رو به گسترش هم هستند.
تزریق نقدینگیهای زیاد به افراد و شرکتهایی با ظرفیت کم، موجب شده که از کنار هر شرکت و سازمانی که به رانت اقتصادی دسترسی دارد، دهها شرکت قارچ گونه سبز شده و در راس بسیاری از این سازمانها، مدیران تصادفی منصوب میگردند.
این مدیران را نمیتوان حذف کرد اما میتوان به مدیریت بهتر آنها فکر کرد.
آذربایجان غربی
یکی از اساسی ترین سوالاتی که به ذهن هر انسان متفکری در یک جامعه مسلمان و شیعه خطور می کند ، پرداخت « حقوق زیر خط فقر به معلمان » است که کار آنها با انبیا مقایسه شده و آنان خردمندان جامعه قلمداد می شوند و قرار است انسان های شایسته تحویل جامعه آینده دهند .
چنین مقام شامخی برای هیچ شغلی حتی پزشکان و پرستاران که وظیفه ای بس حیاتی و مهم در امر سلامت جامعه و رفع درد های جسمی و روحی دارند هم تاکنون دیده نشده است .
البته « ساده زیستی » با « فقر » تفاوت بسیاری دارد و به فرمایش بزرگان دین ما از فقر و نداری مزمت شده و همواره تاکید شده اگر فقر ورود کند ایمان از دری دیگر بیرون می رود و یا لا معاش لا معاد .
بنابراین ساده زیستی به مفهوم یک زندگی متعادل آبرومند برای همه افراد یک جامعه است که هر فردی مطابق جایگاه خود باید آن را تعریف کند .
در خصوص معلمان یک جامعه که قرار است الگویی برای دانش آموزان آینده ساز باشند ، در ابتدا رعایت شان و منزلت و نحوه زندگی آنهاست که دانش آموزان متوجه شوند که با علم و اخلاق می توان با عزت و آبرو زندگی کرد و هم برای خود و هم برای جامعه مفید فایده بود .
معلمی که بر اساس اعلام عمومی بانک مرکزی زیر خط فقر حقوق می گیرد و همه انسان های این کشور و حتی دنیا و حتی مسوولین کشور واقف به این موضوع دردناک هستند چرا هیچ گونه اقدامی نمی کنند ؟ و حتی در صورت اقدام به کار های کوچک مثل رتبه بندی آن را محدود کرده تا عده ای از شاغلین و بازنشستگان از آن بی بهره باشند ؟ و مابقی نیز با دریافت های اندک همچنان مهر زیر خط فقر را بر پیشانی داشته باشند ؟
جواب یکسان مسوولین محترم دولتی و حکومتی این است اعتبار لازم را نداریم .
با اجازه من این جمله را بدین شکل اصلاح می کنم :
بودجه کشور درست و عادلانه تقسیم نمی شود و به همین دلیل معلمان این جامعه که شغل شان شغل انبیاست زیر خط فقر حقوق می گیرند و تحقیر می شوند .این در حالی است سایر قشرها از کاسب و دلال و غیره و حتی کارمندان سایر نهاد ها و بانک ها و...از خوان نعمت دریافتی های بالای خط فقر بدون مشکل اعتبار استفاده می کنند و فقط معلمان باید بار فقر و تحقیر حاصل از کمبود اعتبار را به دوش کشند .
به امید رفع این معضل بزرگ تعلیم و تربیتی از جامعه به دست دولت تدبیر و امید
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید