همکار محترم آقای رسول انصاری در پاسخ یادداشت من با عنوان" در حاشیه تعطیلی کمیته معیشت ..." نقدی نوشته اند . با تشکر از ایشان و احترام به نطراتشان امیدوارم همه ما بتوانیم در فضایی آرام و بدون حاشیه با هم گفت و گو کنیم. اهمیت یک نوشته خوب در تحریک احساسات مخاطب نیست بلکه در ارائه اطلاعات درست و استدلال های متین و محکم است.
بنده در آن یادداشت دو راه حل را در مورد افزایش حقوق در عرض هم مطرح کردم :
1- دولت به صورت جهشی مبلغ کلانی در قالب بودجه سالانه یا جدا از آن ، به آموزش و پرورش اختصاص دهد .
2 - هرگونه افزایش حقوق منوط به تغییراتی در کمیت و کیفیت نیروی انسانی است. یعنی معلم باید کار بیشتر و کیفی تری ارائه بدهد تا حقوقش اضافه شود.
همان جا گفته ام که راه حل اول در میان معلمان طرفداران بیشتری دارد و راه حل دوم در میان مدیران. این راه حل ها را من از خودم در نیاورده ام . آنها را جمع بندی و بیان کرده ام و میزان و درجه اجرایی شدن آنها را در واقعیت سنجیده ام. هدف از نوشتن یک یادداشت باید روشنگری باشد.
باید واقعیت های تلخ و شیرین را جلو چشم خواننده گذاشت. اینکه بنده قلم به دست بگیرم و درباره فقر و نداری معلمان مویه کنم، چه فایده ای برای خواننده معلم دارد ؟
اطلاعات درست مستند و استدلال محکم پایه های یک نوشته خوب است. در همان یادداشت نوشتم : "راه حل اول، افزایش حقوق را بدون تغییر در نیروی انسانی می خواهد و افزایش حقوق را پیش شرط هرگونه تغییر کمی و کیفی نیروی انسانی می داند. اما راه حل دوم، تعدیل نیرو و افزایش بهره وری نیروی انسانی را به عنوان پیش شرط افزایش حقوق مطرح می کند."
با استناد به آمارهایی از زبان دکتر نجفی، نوشتم : "دولت نمی تواند تغییری جهشی و غیرعادی در حقوق معلمان ایجاد کند و مثلا بودجه آموزش و پرورش را در سال آینده به 70-80 هزار میلیارد تومان برساند." اگر کسی با عدد و رقم و دلیل ثابت کند که دولت این توانایی را دارد من هم خوشحال می شوم.
در ادامه گفته ام : "در مطالبات صنفی قاعدتا باید به اجرایی بودن خواسته ها هم توجه کرد. شعار صنفی اگر قابل تحقق در چارچوب امکانات موجود کشور نباشد ، فایده ای ندارد و مشکلات را بیشتر می کند. "
گفته ام : "از 54 سال پیش معلمان خواستار افزایش حقوق خود توسط دولت هستند و نتیجه چشم گیری نگرفته اند." با تردید اضافه کرده ام : "شاید راه دوم یعنی همکاری معلمان در اجرای سیاست های دولت در بخش آموزش و پرورش و مشارکت فعال در اداره مدارس به امتحان کردنش می ارزد. سیاست های 5 گانه فانی بدون همکاری و مشارکت معلمان شکست می خورد" . اما به گفته این همکار گرامی ، بنده چنان "راه کارهای نامربوط و غیر قابل اعتنایی" بر زبان آورده ام که حتی "مقامات بالای وزارت نیز از بیان چنین راهکارهایی اِبا دارند."
"کاتولیک تر از پاپ "شده ام .
"آمارهای غیرقابل استناد" داده ام .حرفهایم "سست و نه چندان صحیح" است."صورت مساله را عوض کرده" ام و "ماهیت آن را تغییر داده" ام.
برادر عزیز
اگر راه حل های من غلط است شما راه حل درست بده. آمار من غلط است شما آمار درست بده... نقد باید معطوف به نوشته و در جهت روشنگری باشد.
استاد عزیز به تک تک فرهنگیان تکلیف می کند که "باید هوشیاری و فراست خود را نسبت به این آمارها و راه کارها حفظ کرده" و با تحقیق و مطالعه و به صورت مکتوب جواب بدهند. توصیه ارزنده ای است. از همکاران می خواهد که نگذارند : "چنین آمارها و راه کارهایی ، مبنای برنامه ریزی و سیاست گذاری های آتی در سیستم آموزشی قرار گیرد ." اما استاد نگفته اند کدام آمار من غلط است؟
من با فشار بر دولت موافقم و در همان یادداشت گفته ام : "معلمان باید به دولت در چارچوب های قانونی فشار بیاورند و مطالبات معیشتی خود را به صورت جدی دنبال کنند. اما اگر فشار به گونه ایآنارشیستی دستاوردهای اساسی دولت در برداشتن تحریم و کنترل تورم و...را تهدید کند نقض غرض است."بعد از این مقدمه نه چندان مهربانانه همکار محترم ، ذکر نکاتی را لازم دانسته اند :
1- نکته اولی که نویسنده محترم ذکر می کند این است : "سیاست تعدیل نیرو در آموزش و پرورش اگرچه می تواند به عنوان یک راه حل مورد بحث قرار گیرد ولی فقط باید محدود به نیروهای ستادی و اداری شود ."
حالا ببینیم "راهکار نامربوط" من در زمینه تعدیل چه بوده که استاد نپسندیده اند.
در آن یادداشت نوشته بودم : " قرار نیست کسی از نیروهای رسمی اخراج شود. تعدیل نیرو اول باید از نیروهای ستادی و اداری آغاز شود و بسیاری از دوایر اداری و پست ها برچیده شوند. در مرحله بعد نوبت به نیروهای خدماتی و پشتیبانی و مازاد برنیاز می رسد.
گفته بودم : "تعداد معلمان گچ به دست کاهش نمی یابد و نیروهای بخش های دیگر پس از آموزش در صورتی که صلاحیت داشته باشند به کلاس فرستاده می شوند."شاید تفاوت نگاه ما اینجاست که من می گویم بعد از ستاد و ادارات، تعدیل باید شامل نیروهای خدماتی و پشتیبانی و مازاد بر نیاز مدارس هم بشود. اما ایشان می گوید تعدیل فقط باید منحصر به ستاد و ادارات باشد.
اینجا آمار و ارقام می تواند به کمک ما بیاید. نسبت معلم گچ به دست به نیروهای پشتیبانی و خدماتی و اداری 2 به 1 است. یعنی اگر تعداد کارکنان وزارت آموزش و پرورش را 980 هزار بدانیم ، 630 هزار معلم گچ به دست و بقیه خدماتی و اداری و پشتیبانی هستند. از حدود 350 هزار نیروی خدماتی و اداری ، فقط 50-60 هزار در ستاد و ادارات کار می کنند و حدود 300 هزار نیروی اداری و خدماتی در مدارس مشعولند. حتی اگر ادارات و ستاد را به طور کامل تعطیل کنیم تغییر محسوسی در تعداد نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش اتفاق نمی افتد.
بنابراین اگر سیاست تعدیل را قبول داشته باشیم بعد از ستاد باید به مدرسه بیاییم. ضمنا این را هم گفته ام که در تعدیل نیرو، قرار نیست کسی اخراج شود. این یک پروسه است. قرار است در مقابل هر سه نفری که بازنشسته می شوند یک نفر استخدام شود تا به تدریج شمار پرسنل کم شود.
من معنای مخالفت برخی همکاران را با کاهش نیرو در آموزش و پرورش را نمی فهمم. جلوگیری از استخدام بی رویه به نفع نیروهای شاغل است ؛ زیرا امکان اضافه کار حق التدریسی در روزهای تعطیل و یا شیفت مقابل برای معلمان فراهم می شود.
مساله 6 ساعت تدریس معاونان و مدیران که همکار محترم مطرح کرده اند، ربطی به برنامه های وزیر جدید ندارد و از قبل بوده، منتهی اجرا نمی شده . بحث درباره آن خارج از موضوع نوشته من بوده است.
2- استاد در تذکر دوم نوشته اند : "مضحک ترین پیشنهادی که برای افزایش حقوق توسط ایشان که به نظر می آید کاسه ی داغ تر از آش شده اند ، بیان گردیده ، پیشنهاد افزایش ساعت کار معلمان از 24 و 25 ساعت به 30 ساعت است ."فرموده اند : "این پیشنهاد بر پایه ی کدام تحقیق و پژوهش و اساسا بر چه مبنایی مطرح گردیده." جواب : این پیشنهاد بخشی از راه حل دوم است و سال گذشته توسط آقای فانی در کنار تعدیل نیرو مطرح شد. فانی گفت با کاهش 250 هزار نیرو و افزایش 6 ساعت کار معلمان می توان 30 درصد حقوق معلمان را بالا برد.
در یادداشت نوشته ام : " راه حل اول افزایش حقوق را بدون تغییر در نیروی انسانی می خواهد ... اما راه حل دوم، تعدیل نیرو و افزایش بهره وری نیروی انسانی را به عنوان پیش شرط افزایش حقوق مطرح می کند."
یکی از پیش شرط های طرفداران راه حل دوم افزایش بهره وری است و یکی از راه های افزایش بهره وری ، افزایش ساعت کار است. ممکن است پیشنهاد افزایش ساعت کار غلط باشد اما اصل افزایش بهره وری نیروی انسانی، بخشی از راه حل دوم برای افزایش حقوق است .
3- استاد نوشته اند : " در رابطه با توسعه مدارس غیر دولتی نیز ، ذکر این نکته ضروری است که توسعه ی چنین سیاستی تا جایی قابل قبول است که به کیفیت آموزشی در مدارس دولتی آسیبی وارد نگردد و از حیث برخورداری از امکانات و مولفه های دیگر آموزشی ، مخصوصا از لحاظ تراکم کلاسی تفاوت معنا داری بین این مدارس مشاهده نگردد. "
به نظر من ، توسعه مدارس غیردولتی به سود دانش آموزان مدارس دولتی است. چون دست آموزش و پرورش را برای توجه بیشتر به مدارس دولتی باز می کند. اگر قرار باشد مدرسه غیر انتفاعی هم مثل مدرسه دولتی باشد انگیزه خانواده ها برای تحمل شهریه سنگین مدارس غیر دولتی چه می تواند باشد؟
در پاسخ مخالفان توسعه مدارس غیردولتی ،مقاله ای در جواب مصاحبه دکتر مالجو با روزنامه شرق با عنوان کالاسازی آموزش نوشته ام. این مقاله را در اختیار سخن معلم گذاشته ام . ( این جا )
فرموده اند : " اگر این روش [توسعه مدارس غیرانتفاعی ] پسندیده و حسنه است ، چرا در رابطه با صنعت خودروسازی توصیه و تجویز نمی شود ؟!" جواب : بنده تخصصی در صنعت خودروسازی ندارم و به نظرمن این بحث جداگانه و مهمی است که باید با حضور کارشناسان صنعت خود رو سازی انجام شود.
در پایان ، استاد گرامی راهکارهای خودشان را در 4 بند ارائه داده اند. در بند 1 و 2 گفته اند که دولت ها در قبال آموزش و پرورش احساس مسئولیت و تعهد بیشتر " بکنند و "بودجه بیشتری" اختصاص بدهند. "پنج درصد توليد ناخالص ملي "را در اختیار آموزش و پرورش بگذارند و "سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی دولت" را افزایش دهند و...
بنده با پیشنهاد های استاد کاملا موافقم و تقریبا همین نکات را در قالب راه حل اول در یادداشتم آورده بودم: "راه حل اول این است که دولت به صورت جهشی مبلغ کلانی در قالب بودجه سالانه یا جدا از آن ، به آموزش و پرورش اختصاص دهد . مثلا بودجه آموزش و پرورش را دو برابر کند و این افزایش به روال جاری صرف پرداخت افزایش حقوق کارکنان شود."اما دلیل توجه من به راه حل دوم این است که راهکار اول "قابل اجرا نیست." راهکارهای شما بهترین راه حل هستند اما در ارائه راه حل برای مسایل باید به امکانات و واقعیت ها هم توجه کرد. بدون توجه به واقعیت بهترین و قشنگ ترین راهکارها تبدیل به شعار می شوند.
چگونه می شود انتظار داشت دولتی که طبق گفته شخص موثقی مانند دکتر نجفی 55 هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد ، 50 هزار میلیارد تومان به صورت مقطعی به آموزش و پرورش تزریق کند؟
وظیفه یک کارشناس و یک روزنامه نگار برعکس یک « تبلیغات چی سیاسی یا مقام دولتی » ، این است که حقابق را هر چند تلخ به مردم بگوید.
دربند 3 و 4 راهکارها همکار گرامی نکات ارزشمندی در باره فعالیت صنفی معلمان به شکلی آهسته ، پیوسته ، نظام مند و در عین حال مقتدرانه و حق اعتصاب ، تجمع و راه پیمایی در فرانسه و اهمیت مشارکت معلمان در سیاست گذاری و برنامه ریزی کلان آموزشی نوشته اند که چون ارتباط موضوعی به بحث من در آن یادداشت ندارد از آنها می گذرم.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در سومین بخش از مجموعه " درنگی بر موانع توسعه یافتگی ایران "، به هفت مانعی که نظام آموزش و پرورش کشور در مسیر توسعه یافتگی به جا می گذارد، اشاره می کنم:
مانع اول: معلمانِ خسته و فرسوده
هر شغلی یک شاکله شخصیتی دارد که معرف آن شغل است. مثلا شاکله صنعت را مهندسان، شاکله بهداشت و درمان را پزشکان و پرستاران و شاکله فرهنگ را هنرمندان و نویسندگان تشکیل می دهند. در آموزش و پرورش این نقش را نه دانش آموز، نه مدیران کل ستادی و نه وزیر آموزش و پرورش بلکه « معلمان » بر عهده دارند. تصور عمومی بر این است که تمام بار تعلیم و تربیت رسمی کشور بر دوش معلمان نهاده شده. همیشه انتظارات از معلمان فراتر از تقدیر و پاداش آنها بوده است. از یک طرف کار اصلی تربیت در نظام رسمی را به معلمان می سپاریم اما معاش آنها را به جمله معروف « معلمی شغل نیست، عشق است » حواله می کنیم.
بار اصلی تربیت روی دوش معلمان است اما کارانه و ماهانه و پاداش را کارکنان اداری آموزش و پرورش می گیرند. معلمان احترام عملی می خواهند.
وظیفه وزارت آموزش و پرورش اما باید فقط پشتیبانی حرفه ای و توان مند سازی معلمان باشد. سواد و سطح دانش و مهارت معلمان باید سالانه مورد ارزیابی قرار گیرد. شغل معلمی در گزارش های جدید یونسکو به عنوان یک تخصص معرفی شده. معلمانی که فاقد مطالعه و سوادهای چندگانه هستند یا باید تقویت شوند یا بدون تعارف با دنیای معلمی خداحافظی کنند.
اما در عوض باید برای معلمانِ توانمند؛ رفاه، مسکن، زندگی متوسط روبه بالا و نظام ویژه تأمین اجتماعی (بهداشت و سلامت) را فراهم آورد. با وجود معلم کم مطالعه، خسته، نا امید و بی حامی، از هیچ سندی نه تحولی بر می خیزد و نه امیدی به توسعه یافتگی می توان داشت.
مانع دوم: هویت ملیِ مخدوش دانش آموزان
دانش آموزی که عشق به کشور و میهنش را از مهد کودک حس کند و در مقاطع تحصیلی بالاتر این احساس تعلق را وجدان و درونی کند، در بزرگسالی نه به اختلاس گرایش پیدا می کند و نه از کارش می دزدد. ما عادت کردیم که برخورد با فساد و کژرفتاری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را از قوای قهریه و اهرم های پلیسی طلب کنیم حال آنکه از ریشه های تربیتی این آسیب ها غافلیم. دانش آموزانی که ریشه قوی در فرهنگ خود داشته باشند، در آینده به شهروندانی تبدیل می شوند که باهم کار کردن و کار گروهی را با باندبازی و قانون شکنی اشتباه نمی گیرند.
به عنوان یک کارشناس می گویم؛ اگر هویت ملی فرزندان ایران را جدی نگیریم، در آینده ای نزدیک با آسیب های بسیار بزرگی مواجه خواهیم بود. نشانه های « بدهویتی » یا هویت مخدوش را در نسل جوان و نوجوان امروز به وضوح می توان دید.
تصور کنید!
نسلی بی ریشه و بی اطلاع از دیرینه خود که هیچ چیز برایش مهم نیست! نه ایران، نه مردم و نه ارزش های اخلاقی. چراکه امواج سهمگین و احاطه کننده فرهنگ جهانی نه دلش به حال ایرانیت بچه های ما می سوزد و نه تربیت دینی آنها. پس این مسولیت فرهنگی بر دوش مربیان رسمی و غیر رسمی است.
ما در تمام سال های پس از انقلاب هنوز نتوانسته ایم به یک تعریف و تصویر متعادل از هویت ایرانی و اسلامی برای دانش آموزان برسیم. امروز ما با نسلی مواجهیم که نه تصویر درست و واقع بینانه ای از فرهنگ و تمدن ایرانی خود دارد و نه شناخت درستی از فرهنگ دینی. به عنوان مثال فرزندان ایران در طول ۱۲ سال تحصیل فقط در حد سه سطر آن هم بسیار تعارف آمیز درباره کوروش کبیر می خوانند. از آن سو در حوزه معارف دینی نیز نتوانسته ایم به شناختی معقول، رحمانی و عقلانی در نسل جدید دست یابیم.
دانش آموزان را بیشتر به ظواهر دین متمایل کرده ایم. مراد من، سنگین تر شدن کفه ایرانیت یا اسلامیت نیست بلکه نشان دادن واقعیات شکوه تمدنی و فرهنگی ایرانی و اسلامی در ذهن دانش آموزان است.
توسعه بدون فرهنگ، توسعه نیست. نمی توان ریشه یک نهال را خشکاند و بعد انتظار قد کشیدن آن را داشت.آموزش و پرورش باید منصفانه و آگاهانه به بچه ها کمک کند تا بفهمند که نه عشق به ایران نافی مسلمانی بچه هاست و نه مسلمانی آنها مزاحم افتخار به هفت هزار سال فرهنگ و تمدن آنها.
مانع سوم: شخصیت ضعیف و سرکوب شده دانش آموزان
توسعه از جنس رسیدن است نه از جنس رساندن. در رساندن، اراده های غیر مداخله می کنند و در رسیدن (رسش)، اراده خود فرد. رسیدن از جنس تربیت است و تربیت اساساً در شرایطی خودانگیخته، اختیاری، بدون فشار و اضطراب و بدون ترس، با مشارکت و مداخله آزادانه و آگاهانه فرد فرد یادگیرندگان معنی پیدا می کند.
هم آموزش و هم پرورش، اگر بدون مشارکتِ از سر تمایل و اختیارِ یادگیرندگان باشد، آموزش و پرورش نیست، اردوگاه کار اجباری است.
نظام آموزشی ما عموما با الگوی اقتداری و عمودی اداره می شود. ادبیات و سبک ارتباطی این نهاد مهم توسعه باید به ادبیات افقی متمایل شود. هیچ لزومی ندارد چشم یک میلیون کنشگر و نیروی فرهنگی و آموزشی به یک ساختمان زمخت سیمانی در خیابان سپهبد قرنی تهران خیره بماند که قرار است چه خوابی برای ۱۳ میلیون معلم و شاگرد ببینند.
سال هاست رویکردهای مدیریتی دنیا به ویژه در حوزه مدیریت آموزش به سمت کاهش تمرکز، برون سپاری، کاهش تصدی گری و تفویض منطقی امور معطوف شده اما آموزش و پرورش ما هنوز ارباب - رعیتی و متحدالشکل اداره می شود.
در ساختار آموزش و پرورش اقتداری سه گوهر گرانبهای توسعه یافتگی از دست می رود:
اول استقلال شخصیتی معلم و شاگرد، دوم قدرت انتخابگری که عصاره توسعه انسانی است و سوم تفاوت های فردی.
توسعه درون زا چیزی نیست جز شکوفایی ظرفیت های درونی و نیروی مغزی دانش آموزان. اما سبک کلاس داری فعلی ما و با این اتمسفر حاکم بر بیش از ۱۰۰ هزار مدرسه در ایران، توان تخیل و آفرینندگی بچه های ایران را به خاموشی و ضعف می کشاند. بچه های مدرسه ناخواسته با فشاری مواجهند که باید بنشینند، گوش کنند، بنویسند، امتحان بدهند و خداحافظ. چه ایده ها که در کلاس دیده نمی شود و چه استعداد ها که می پژمرد.
دانش آموز باید به حدی از اعتماد به نفس و بزرگ منشی برسد که؛ پرسش کند، نفی کند، رد کند، دوباره ببیند، خودش تجربه کند، بیازماید، به نقد بکشد، حرف بزند و از همه مهمتر « انتخاب کند ».
رسیدن به این نقطه، مستلزم کاهش تراکم جمعیت کلاس، کاهش تمرکز ستاد مرکزی وزارت آموزش و پرورش و ادارات و باز گذاشتن دست مدیران مدارس و معلمان برای فراهم آوردن میدان وسیعی از پرواز احساسات و اندیشه های دانش آموزان است.
عصر ایران
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
خشونت، رفتاری ناهنجار و ناشی از عوامل بسیاری است که فرد در طول زندگی با آنها دست و پنجه نرم کرده است. نوعی از خشونت که در بین دانشآموزان و قشر نونهال و نوجوان و جوان در جامعه به تازگی رو به فزونی نهاده است، پرخاشگری دانشآموزان در مدرسه و گاه حملاتی است که به هم شاگردیهای خود و حتی در برخی موارد به معلمان خود میکنند.
باید پرسید دانشآموزی که چنین رفتارهایی میکند، در چه خانوادهای و در چه محیطی رشد یافته و بزرگ شده است و خانواده و دوستان این دانشآموز تا چه حد در تغییر رفتار وی تاثیرگذار هستند؟
بعد از عوامل خانواده و اطرافیان به بررسی عوامل محرک در مدرسه میپردازیم.
وقتی همه درها را به روی فردی ببندی و او را محبوس کنی، قطعا نباید انتظار رفتاری عادی از وی داشته باشی زیرا بعد از کمی دقالباب و فریاد زدن و درخواست کمک کردن، باید انتظار حمله به درها و شکستن آنها را داشته باشی.
پس عوامل محدودکننده دانشآموزان میتواند یکی دیگر از دلایل خشونت و پرخاشگری آنان باشد.
اکنون باید پرسید این عوامل چه هستند و چه کسانی باعث ایجاد چنین عواملی شدهاند؟
هیچ نوزادی خشن و پرخاشگر به دنیا نیامده است و این امر کاملا اکتسابی و متاثر از عوامل محیطی است. در وهله نخست که کودک چشم به جهان هستی میگشاید، نخستین فردی را که میبیند و سعی در ایجاد ارتباط با وی دارد، مادر و بعد از آن پدرش است. پس میتوان رفتار نامناسب پدر و مادر با یکدیگر یا با دیگر فرزندان و همچنین رفتارهای اطرافیان نزدیک را در این مقوله بیربط ندانست.
بعد از خانواده و اطرافیان نزدیک، به تبع بزرگ شدن کودک و ورود به جمع همسن و سالان، رفتارهای محیطی خارج از محدوده خانواده و فامیل منجر به ایجاد تغییر در کودک شده و هرچقدر کودک در محیطی امن و سالم رشد یابد، قطعا رفتارهای پرخاشگرانه و خشونتآمیز کمتری خواهد داشت.
بحث از زمانی شروع میشود که کودک وارد مدرسه شده و با سیستم آموزشی و تربیتی حاکم بر جامعه پرورش مییابد و آموزش میبیند.
اینکه سیستم فعلی آموزشوپرورش چقدر در این زمینه کارا بوده و توانایی تضعیف یا مضاعف کردن رفتارهای خشونتزا در کودکان را دارد، بحث اصلی این یادداشت است.
کودک به محض ورود به مدرسه با خیل عظیمی از قانونهای محدودکننده مواجه شده و در وهله نخست باید جداشدن از مادر و خانه را به مدت پنج تا شش ساعت در روز تمرین کند و در وهله دوم تفاوتهای فردی و خانوادگی با دیگر همکلاسیها و همسن و سالان خود را به عینه مشاهده کند. ورود کودک به مرحلهای از زندگی که در آن خبری از اسباببازی و تاببازی و وقتگذراندن با عروسکها یا ماشینهایش نیست و باید به درس و مشق و قوانین و نظم حاکم بر مدرسه بپردازد نخستین تحول بزرگ را در کودک ایجاد میکند. اگر این تحول به مرور ایجاد نشده و یکباره باشد قطعا درصد ضربه خوردن کودکان خیلی بیشتر از تربیت شدن و باسوادشدنشان است.
در این گیر و دار نقش کادر اجرایی مدارس و معلمان بسیار حائز اهمیت است. در آموزشوپرورشی که دارای محیط بخشنامهای خشک، مدارس تخریبی و کهنه و قدیمی، روشهای تعلیم و تربیت سنتی، معلمانی با هزاران مشکل و گرفتاری که اغلب خودشان زیر خط فقر زندگی میکنند و مدیران ارشدی که بیشتر آنها حاصل انتصابات ناشی از روابط با مسوولان و فرادستان این سیستم هستند و مدیران مدارسی که خود نیز ناشی از انتصابات همان مدیران ارشد هستند، قطعا نباید انتظار رفتارهای صحیح و پرورش براساس علم روز دنیا را داشت.
کودک درون این چنین سیستمی رشد و پرورش و آموزش مییابد و درسها و کتابهای پرحجمی را باید یاد بگیرد و مطالعه کند و کمترین زمان را برای تفریح و سرگرمی در مدرسه خواهد داشت.
همه اینها به صورت بالقوه در کودک جمع میشوند و کودک با این حجم عظیم ناملایمات بزرگ شده و پا به عرصه نوجوانی و جوانی میگذارد و هرچه بزرگتر میشود وضعیتی که عنوان شد وخیمتر شده و قوانین خشکتر و محدودیتها بیشتر میشوند.
بیتردید از دانشآموزی که با چنین سیستمی رشد یافته نمیتوان انتظار رفتارهای درست و قانون مند داشت. دانشآموز جوان که الان نیرومند شده و احساس میکند دیگر به حدی رسیده است که کسی نمیتواند او را وادار به انجام کارهایی کند که برخلاف میلش است، دیگر نه خط خانواده و پدر و مادرش را میخواند و نه خط مدرسه و مدیر و معاون و معلمش را.
در اینجا نقش اصلی مشاوران مدرسه نمود پیدا میکند. اما متاسفانه بیشتر این مشاوران نیز نیروهایی غیرتخصصی هستند که به علت مازاد بودن در رشته خود یا داشتن روابطی با کارشناسان ادارات در این پست به کار گرفته شدهاند و توانایی ایجاد تعادل در نوجوانان و جوانان را ندارند و قادر به تفهیم این قشر آسیبپذیر و کندوکاو در رفتارهای آنان نیستند.
آن دسته از مشاورانی نیز که از تخصص کافی برخوردارند به علت کم بودن ساعت کاری و حضور ناکافی در مدرسه قادر به حضور مداوم و پیگیری امور رفتاری و شخصیتی دانشآموزان نیستند.در اینجا و در نبود مشاوران، ایفای این نقش به عهده معاون پرورشی است. این معاونان نیز آن قدر برنامههای متنوع و بیفایده در دستور کار دارند که نمیتوانند چنین نقشی را درست ایفا کنند.
پرواضح است که کل این مسوولیتها به گردن معلمان میافتد. حال معلمی که دارای کمترین زمان برای تدریس کتابی با بیشترین حجم مطالب و تعداد صفحات است. چگونه میتواند هم به نیازهای روانی دانشآموز توجه کند، هم نیازهای آموزشی او را برطرف سازد و هم بیشترین بازدهی را با بالاترین درصد قبولی داشته باشد؟
قطعا یک جای کارش میلنگد، اگر معلمی بتواند همه این امور را یکجا تحقق بخشد در کنار اکثریت معلمانی که چنین توانایی ندارند کارش کمترین تاثیر را روی دانشآموزان دارد.
جالب اینجاست که معلمان که قشر آگاه و فرهیخته و باسواد جامعه هستند چنان محو تدریس و جلو بردن این سیاستهای غلط آموزشی و به اتمام رساندن کتابی که باید تدریس کنند، شدهاند که اصلا به این فکر نمیکنند که این دانشآموزان دارای تفاوتهای فردی و رفتاری بیشماری هستند و بیشتر این مطالب و آموزهها کمترین نقشی در زندگیشان ندارند در دانشآموز ایجاد اضطراب و نگرانی و ناامیدی میکند و دانشآموزی که در محیط خارج از مدرسه با بیشترین خطرات روبهرو است را از درس و مدرسه گریزان کرده و به مرور این رفتارها در آنها به صورت پرخاشگری، روی آوردن به سیگار و مواد مخدر، فرار از مدرسه و...بروز پیدا میکند.
حال معلمی را تصور کنید که مشغول تدریس درس سنگینی مانند ریاضی یا فیزیک است و در مقابلش دانشآموزانی قرار دارند که بیشتر نیمی از آنها بالقوه آماده پرخاشگری هستند و به علت پایه ضعیفی که دارند از صحبتهای معلم چیز چندانی نمیفهمند. از آن طرف باید در این درس نمره لازم را اخذ کنند تا موجب نکوهش خانواده و مدرسه و سرافکندگی بین همسن و سالان خود قرار نگیرند و از طرف دیگر در خارج از مدرسه هر نوع رفتاری را دیده و آموختهاند.
اینجا کافی است معلم در رفتارش کوچکترین لغزشی داشته باشد. بهطور قطع فورا مورد هجمه دانشآموزان ضعیفی که قصد به اثبات رساندن خود در مقابل دوستانشان را دارند، قرار میگیرند. این هجمهها در ابتدا به صورت تمسخر و متلک انداختن و بعد از آن و در صورت تکرار به مرور وارد فاز پرخاشگری میشود.
معلمی که بتواند با دانشآموزان خود ارتباط عاطفی و روانی خوبی برقرار کند و با آنها دوست شود بدونشک در کارش موفق خواهد بود.
معلمی که بتواند به دانشآموزان خود بفهماند وی در مقابل آنها قرار نگرفته و در کنار آنها و راهنمای آنهاست بیتردید در کارش موفق خواهد بود.
معلمی که به مسائل روان شناسی روز دنیا آگاه نباشد و اصول آموزش صحیح را مطالعه نکرده باشد، حتی اگر در تدریس درس تخصصی خود بهترین باشد، باز توانایی اداره کلاسهای با تنوع دانشآموزان ضعیف و قوی را ندارد.
پرداختن صرف به مطالب کتاب و بازخواست دانشآموز به دلیل عدم انجام تکالیف درسی و ایجاد فضایی خشک و خفقان در کلاس، پیش بردن همان محدودیتهای ایجاد شده و قوانین خشک حاکم بر سیستم آموزشی کشور و بالفعل کردن رفتارهای پرخاشگرانهای است که به مرور و به صورت بالقوه در دانشآموزانی جمع شده است که زمینه لازم برای پرخاشگری و خشونت را دارند.یقینا مدیران مدارس و معلمان به عنوان اجراکننده سیاستهای غلط آموزشی که از طرف مدیران ارشد ناآگاه به امور دانشآموزان، مدارس و جامعه تدوین شده در به انحطاط کشاندن مسایل آموزشی و تربیتی در جامعه شریک و سهیم هستند و نمیتوان معلمان را به علت اینکه تاثیری در تدوین این سیاستها ندارند، از این مقوله جدا دانست.بلکه همین بیتاثیری معلمان در تدوین سیاستهای آموزشی و تربیتی، خود عذر بدتر از گناهی است که جای بسی تامل و بحث دارد.
این را قبول دارم که در برخی مواقع زمینههای ایجاد شده متاثر از خانواده و جامعه، برای بعضی دانشآموزان به حدی نامناسب و ناملایم است که معلم هرچه تلاش میکند و هر چقدر هم با بچهها رابطه عاطفی و صمیمانه برقرار میکند و هر چقدر از در دوستی وارد میشود، باز قادر به کنترل تعداد انگشتشماری از دانشآموزان نیست.
دانشآموزی که در فقر فرهنگی و اقتصادی بزرگ شده و رشد یافته است و بیشتر اوقات زندگی خود را خارج از مدرسه و در قلب جامعه و خانواده میگذراند.یقینا اگر در مدرسه با روشهای صحیح و اصولی آموزش نبیند و پرورش نیابد و به مدرسه جذب نشود، جذب فضای خارج از مدرسه شده و موجبات به هم خوردن سیستم روانی و فکری در دانشآموز بیش از پیش خواهد شد.
اما متاسفانه با چنین سیاست گذاریهایی که در سیستم آموزشی کشور و مدارس آن انجام شده است قطعا مدرسه در جذب طیف عظیمی از جامعه زیر 18 سال کشور موفق نخواهد بود و آنهایی را هم که به زور والدین و نگرانی از آینده و... در خود نگه داشته است نیز درست تربیت نکرده و موجبات بروز این رفتارهای پرخاشگرانه را در دانشآموز ایجاد میکند.
معالوصف جدای از نقش خانواده و جامعه، نقش مدرسه و معلمان و سیستم آموزشی حاکم بر جامعه در شکلگیری رفتارهای پرخاشگرانه در دانشآموزان بیبدیل است و معلم نیز خود به همراه دانشآموزانش قربانی این سیاستگذاریهای غلط آموزشی هستند.
آموزشوپرورشی که با وجود همه این کاستیها به درستی توانایی حل مشکلات را نداشته و دست به دامان اولیای دانشآموزان شده و کاری کرده است که اولیای دانشآموزان به علت بیپولی و بضاعت کم مالی جرات مراجعه به مدرسه فرزندشان حتی برای اخذ کارنامه آنها را نداشته باشند و این موجب کم شدن ارتباط خانوادهها با مدارس و رایزنیهای لازم در مورد دانشآموزان مشکلدار شده است و وقتی خانواده و مدرسه در ارتباط نباشند قطعا دود آن به چشم دانشآموزان خواهد رفت و به مرور در رفتارهای غلط و شکستن هنجارهای مدرسه و جامعه و پرخاشگری و اعتیاد و ترک تحصیل و...خود را نشان خواهد داد.
روزنامه جهان صنعت
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /

قدمت آموزشهاي فني و حرفهاي از زمان تاسيس نخستين هنرستان در سال ١٣٠٥ در ايران به حدود ٩٠ سال ميرسد اما با وجود اينكه در سالهاي اخير تلاشهايي براي رشد كمي و كيفي اين آموزشها صورت گرفته است، هنوز كيفيت آموزش اين شاخه نتوانسته سطح توقعات طراحان آن را برآورده كند. علياصغر فاني، وزير آموزش و پرورش گفته است: « فلسفه توسعه هنرستان، ورود دانشآموز به بازار كار است » و حاجيبابايي، وزير سابق آموزش و پرورش نيز تاكيد داشت: « دانشآموزان مراكز فني و حرفهاي، هنرستانها و مراكز كار و دانش پس از اخذ ديپلم مستقيم به عنوان يك كارآفرين وارد بازار كسب و كار و توليد ميشوند لذا بايد بتوانيم در مدت كوتاهي دانشآموزان را به سمت هنرستانها سوق دهيم. »
خبرگزاري دانشجو ضمن اين مطلب آورده است: از سوي ديگر از دو سال گذشته بخشنامهاي به مدارس ارسال شده است مبني بر اينكه « دانشآموزان سال اول دبيرستان با تجديدي در يكي از دروس مربوطه براي ورود به رشتههاي نظري (رياضي، تجربي و انساني) در امتحانات خردادماه، از انتخاب اين رشتهها در سال تحصيلي آينده محروم و بايد در هنرستانهاي كار و دانش و فني و حرفهاي ادامه تحصيل دهند.»
از سويي خروجيهاي اين هنرستانها رضايت چنداني ندارند و خانوادهها در دوراهي ماندهاند كه چه كنند. اين در حالي است كه هنرآموزان نيز دل خوشي نداشته و از مشكلات كاري خود مينالند.
با اين اوضاع پرسشهاي متعددي مطرح است كه بر ابهامات فلسفه و كاركرد هنرستانها در آموزش و پرورش افزوده است؛ پرسشهاييكه بيانگر مخالفت برخي با ورود آموزش و پرورش به حوزه آموزش حرفهاي است و برخي بر اجرايي نشدن برنامهها ايراد وارد ميكنند و عدهاي هم به كمبود فضا و امكانات و تجهيزات و كمبود و ضعف نيروي انساني ما را توجه ميدهند. به همين دليل تصميم گرفتيم در گروه مدرسه اعتماد گذري داشته باشيم بر موضوع هنرستانها تا بهانه و تلنگري باشد براي جلبتوجه مسوولان و كارشناسان اين حوزه به اميد اينكه چارهاي براي مسائل و مشكلات انديشيده شود.
در برنامه پنجم توسعه بايد ٥٥ درصد دانشآموزان پايههاي دوم و سوم متوسطه در رشتههاي فني و حرفهاي و كاردانش تحصيل ميكردند.
تربيت نيروي انساني ماهر براساس نياز جامعه علاوه بر اينكه از بيكار شدن دانشآموختگان رشتههاي مختلف تحصيلي و هدر رفتن سرمايهها جلوگيري ميكند، موجب سپرده شدن امور شغلي به افراد متخصص و متبحر و افزايش ميزان بهرهوري ميشود. در اين ميان برخي معتقدند آموزش و پرورش به عنوان دستگاهي كه متولي تربيت و پرورش نيروي انساني جامعه است با ايجاد هنرستانهاي فني و حرفهاي و كاردانش و ارايه رشتههاي متعدد و متناسب با بازار كار ميتواند زمينهساز توسعه كشور در زمينههاي اقتصادي و صنعتي باشد و كمبود نيروي انساني كارآزموده و متخصص را جبران كند. با توجه به اينكه در برنامه پنجم توسعه بايد 55 درصد دانشآموزان پايههاي دوم و سوم متوسطه در رشتههاي فني و حرفهاي و كاردانش تحصيل ميكردند لازم بود رشتهها نيازسنجي شود و متناسب با علاقه هنرجويان ايجاد ميشد تا دانشآموزان بتوانند از طريق اين رشتهها، مهارتهاي لازم را كسب كنند و جذب بازار كار شوند.
توجه به علاقه دانشآموزان و اصلاح نگرش جامعه
اولياي دانشآموزان و عوامل اجرايي مدرسه نبايد دانشآموز را براي رسيدن به اهداف خود تحت فشار و در تنگنا قرار دهند بلكه بايد زمينهاي فراهم شود تا دانشآموز بتواند طبق علاقهمندي خود رشته مورد نظر را انتخاب كند. تا زماني كه مردم تصور كنند فقط دانشآموزان ضعيف در رشتههاي فني و حرفهاي و كاردانش جذب ميشوند نميتوان انتظار موفقيت در اين عرصه را داشت.
تقويت مشاوران و خريد خدمت
براي ايجاد فضاي مطلوب تربيتي و پرورشي هنرستانها، طرح تقويت مشاوران اين مدارس و جذب افراد لايق و توان مند بايد در دستور كار قرار گيرد و همچنين با توجه به انعطافي كه در شاخه كاردانش وجود دارد، توسعه خريد خدمات خارج از آموزش و پرورش و استفاده از ظرفيت بخشهاي حقيقي و حقوقي نيز بايد در دستور كار مسوولان قرار داشته باشد.
هنرستانها و دختران علاقهمند و سرگردان
با افزايش ظرفيت هنرستانهاي نمونه دولتي و تنوعبخشي به رشتهها بايد تلاش صورت گيرد تا سهم دختران در اين بخش ارتقا يابد، چراكه دختران در جامعه ما بيشتر به حمايت نيازمندند و تنوع رشته و گسترش آن در مناطق مختلف ميتواند زمينه ساز اشتغال آنها شود و بدون شك اين فرآيند با وارد كردن زنان كه نيمي از جمعيت كشور را تشكيل ميدهند بازار كسب و كار را رونق خواهد داد و سرمايه انساني را هم ارتقا خواهد بخشيد.
يك دانشآموز با ابراز گلايه از ايجاد نشدن برخي رشتهها در شاخههاي فني و حرفهاي و كاردانش براي دختران تصريح ميكند: به علت كشاورز بودن خانواده و بستگانم علاقه زيادي داشتم در رشته كشاورزي ادامه تحصيل دهم اما به علت نبودن اين رشته براي دختران ناچار شدم در رشته حسابداري تحصيل كنم كه به هيچوجه با روحيهام سازگاري ندارد، تصور ميكنم اگر در رشته كشاورزي تحصيلات خود را ادامه ميدادم ميتوانستم مدرك كارشناسي و بالاتر را كسب و در كنار خانوادهام با دانش و علم به آنها كمك كنم.
كمبود فضا و مواد در هنرستانها
يك دانشآموز در اين رابطه با بيان اينكه با علاقه زياد در سال تحصيلي گذشته رشته متالوژي را در هنرستان انتخاب كرده ميگويد: هنرستان براي انجام كارهاي عملي فلزهايي مانند مس و روي را به علت كمبود بودجه در اختيارمان قرار نميدهد. بسياري از فعاليتهاي ما در كارگاه به علت كمبود امكانات بينتيجه ميماند يا مجبور ميشويم از آن صرف نظر كنيم.
يكي ديگر از دانشآموزان هم اظهار ميدارد به ويژه هنگامي كه در كارگاهها حضور مييابيم بايد به گروههاي بزرگي تقسيم شويم و به علت كمبود امكانات يك نفر به عنوان سرگروه كار عملي را انجام دهد و ما فقط نظارهگر باشيم.
تجميع رشتهها
با توجه به رشد روزافزون متقاضيان آموزش در بخشهاي فني و حرفهاي و كاردانش بايد تجميع اين دو رشته با يكديگر صورت گيرد. در حال حاضر شاخه فني و حرفهاي داراي ٤٣ رشته و كاردانش داراي ٣٤١ رشته مهارتي است. كمبود نيروي انساني، فضا و تجهيزات فني و حرفهاي و كارو دانش در تمام مقاطع تحصيلي از مشكلات اصلي است. در حال حاضر كميته فني و مهارتي در وزارت آموزش و پرورش تشكيل شده تا راههاي جذب دانشآموزان به آموزشهاي فني و مهارتي را پيگيري كند.
افزايش رشتهها و عدم تامين اعتبار مربوطه
در سه سال اخير ٣٢٩ رشته فني و حرفهاي و كار و دانش ايجاد شده است كه هزينهاي بالغ بر شش ميليارد و ٥٨٠ ميليون تومان براي تجهيز نياز بوده كه با تامين اعتبار شدن بخشي از آن هنوز به پنج ميليارد و ٤٤٠ ميليون تومان نياز است.
تراكم هنرجو در كارگاهها و كمبود نيرو
طبق مقررات آموزش و پرورش كه از بدو تاسيس هنرستانها در سالهاي دهه ٧٠ ابلاغ شد، كارگاه عملي بايد حداكثر با ١٦ هنرجو برگزار شود در حالي كه كارگاه عملي هنرستان با ٢٥ تا ٢٨ نفر هنرجو با يك هنر آموز به اجبار و برخلاف ميل هنرآموز و با كمترين امكانات برگزار ميشود.
طبق مقررات ، كارگاهها بايد ٣٦ ساعت سرپرست بخش، استاد كار، انباردار داشته باشند و بايد به تمام لوازم و تجهيزات مورد نياز براي كار عملي مجهز باشند. همچنين بايد مديريت هنرستان فني باشد تا با هنر آموزان تعامل داشته باشد و سريع مشكلات را برطرف كند، در حالي كه امروزه به بهانه صرفهجويي، از نيروهاي ذكر شده در تعداد كمي از هنرستانها وجود دارد يا در صورت وجود به جاي كمك به هنر آموزان در خدمت نيروهاي اداري هستند.
ضعف مديريت در هنرستانها
اگر ميخواهيم دانشآموزان را به جهت مشكل اشتغال به سوي هنرستانها هدايت كنيم، بايد مديران آگاه، دلسوز و فني و مطابق نظر اكثر هنرآموزان هنرستان بر سر كار بيايند نه اينكه ادارات يك سال قبل از اتمام مديريت مدير فعلي، فردي غيرفني، ضعيف و مطابق سلايق سياسي خود را براي مديريت هنرستان انتخاب كنند، يك نمونه از ضعف مديريت اولويت نداشتن كارهاست. مثلا كارگاههاي هنرستانها به ابتداييترين وسايل مجهز نيست، اما در عوض ميليونها تومان از بودجه هنرستان و كمكهاي مردمي بدون نظرخواهي از كسي صرف خريد دوربين مدار بسته ميشود !
سختي كار در هنرستانها
سختي كار در هنرستانها بر كسي پوشيده نيست، كار در اين بخش با توجه به فضاي كارگاهي و خطراتي كه به همراه دارد همواره علاوه بر فشارهاي روحي و رواني با مخاطراتي نيز همراه است حجم كار بالا، نبود تجهيزات مورد نياز كارگاهي، كمبود نيروي متخصص و ضعيف بودن دانشآموزان جذب شده در هنرستانها طبعا بار مضاعفي بر دوش آموزش و پرورش و معلمان تحميل ميكند.
خانوادهها اطلاعات لازم را ندارند
در كنار اين مشكلات اداري، بايد گفت اطلاعرساني كافي به اوليا وجود ندارد، بنابراين اوليا به اندازه كافي اطلاع ندارند كه در هنرستانها چه رشتههايي وجود دارد؛ يكي از دلايلي كه با كمبود نيروي كار مواجه هستيم اين است كه مردم ما اصلا نميدانند رشتهاي نظير ريختهگري وجود دارد يا چگونه است. متاسفانه اطلاعرساني بسيار ضعيف است، در حالي كه نظام « شش سه سه » را وارد هنرستانها ميكنيم، اما هنوز اطلاعي از چگونگي انجام آن وجود ندارد و حتي خانوادهها نميدانند چه تغييراتي در رشتهها يا ساير بخشها رخ ميدهد و چه برنامهاي براي كاردانشها و فنيحرفهايها در نظر گرفته شده است.
پايه فني و پايههاي تخصصي در نظام جديد براي فني و حرفهايها
گفتوگوي كوتاهي انجام داديم با سيد مصطفي حسيني يكي از مديران سابق آموزش و پرورش تا از زبان او پاسخ چند پرسش را در زمينه هنرستانها بشنويم، ايشان هم با پاسخهاي كوتاه ترسيمي از شرايط هنرستانها ارايه كرد.
آموزش و پرورش در زمينه هنرستانها چه سياستهاي جديدي را مد نظر دارد؟
وزارت آموزش و پرورش براي رسيدن به هدايت تحصيلي ٦٠درصد فني و ٤٠درصد نظري در افق ١٤٠٤ در تلاش است تا ظرفيت فني حرفهاي را افزايش دهد به طوري كه به مباحثي از قبيل: پرورش روحيه كارآفريني به جاي روحيه كارجويي، الزامات عملي براي تحقق آموزش همراه توليد (توليدي كردن هنرستانها) و توسعه رشتهها با توجه به شرايط فيزيكي منطقه و بازار كار ميپردازد تا فارغالتحصيلان مدارس به راحتي جذب بازار كار شوند. ضمناً از سال آينده براساس طرح ٣-٣-٦ در پايه دهم دانشآموزان به سه رشته انساني، علوم پايه و فني حرفهاي هدايت ميشوند و پايه دهم براي دانشآموزان فني حرفهاي پايه فني محسوب ميشود و در سال يازدهم و دوازدهم پايه تخصصي در نظر گرفته ميشود.
توزيع هنرستانها و رشتهها در كشور به نظر شما چگونه است؟
آموزش و پرورش تلاش ميكند هدايت تحصيلي را براساس ٥٠ درصد در شاخه نظري و ٥٠ درصد در شاخه فني حرفهاي سازماندهي كند و بايد تعادل منطقهاي هم مورد نظر باشد، چيزي كه در حال حاضر وضعيت خوبي ندارد.
رشتههاي ويژه دختران در هنرستانها چه وضعيتي دارند؟
رشتههاي خياطي، مديريت خانواده، گرافيك و عكاسي مختص دختران داريم، كه البته استقبال رشتههاي گرافيك و عكاسي بيشتر از ساير رشتهها است و رشته خياطي به علت بالا بودن هزينهها از استقبال خوبي برخوردار نيست اما به طور كلي از نظر تعداد رشتهها و هنرستانها كمبودهايي وجود دارد.
چه مشكلاتي در زمينه هنرستانها وجود دارد كه مانع دست يابي به اهداف مورد نظر شده است؟
كمبود امكانات و تجهيزات و بهروز نبودن وسايل كارگاهي، ضعف هدايت تحصيلي دانشآموزان، كمبود نيروي انساني در پستهاي تخصصي از قبيل هنرآموز، استادكار، انباردار، سرپرست بخش، نگرش منفي جامعه نسبت به هنرستانهاي كاردانش و فني حرفهاي وعدم آشنايي مشاوران با رشتههاي فني حرفهاي جهت هدايت دانشآموزان به نظر من از مهمترين مشكلاتي است كه مانع دستيابي به اهداف مورد نظر در اين بخش شده است.
براي رفع اين مشكلات چه تدابيري انديشيده شده است؟
ايجاد رشتههاي همراه با توليد؛ مثل جوشكاري، گرافيك در سال آينده به طوري كه باعث درآمدزايي در هنرستانها شود براي كمك به مشكلات مالي در نظر گرفته شده است وكمك از سازمانها و دستگاهها و موسسات و كارخانجات جهت آموزش تخصصي دانشآموزان وكمك از خيرين محترم جهت تجهيز هنرستانها و پيگيري اعتبارات دولتي و سرانههاي آموزشي از جمله راهكارهاي كوتاهمدت در اين زمينه است.
گروه مدرسه روزنامه اعتماد
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار - مجید دواچی
مشروح جلسه پرسش و پاسخ شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سبزوار با مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی و مدیر آموزش و پرورش سبزوار
جلسه پرسش و پاسخ شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سبزوار با حضور مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی و مدیر آموزش و پرورش سبزوار در محل خانه معلم سبزوار برگزار شد.
بنا بر این گزارش؛ در ابتدای جلسه، رئیس انجمن اسلامی معلمان سبزوار گزارشی از اولین مجمع عمومی انجمن اسلامی معلمان سبزوار و انتخابات 11 آبان این انجمن جهت تعیین شورای هماهنگی و اجرایی ارایه داد.
سید امین طبسی با توجه به ترکیب جامع شورای هماهنگی و اجرایی فعلی انجمن اسلامی معلمان سبزوار؛ پیشنهاد داد که این انجمن، طرف مشورت جدی قرار بگیرد و در جلسات آموزش و پرورش سبزوار به صورت رسمی نماینده ای از انجمن شرکت کند.
مسؤول کمیته سیاسی و اجتماعی انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز گفت: بوروکراسی موجود، به تبع دولت، بر آموزش و پرورش نیز حاکم شده است. کارکرد بوروکراسی؛ از بین بردن خلاقیت سیستم است و افراد را در خود مستحیل می کند و تقریباً تمام کارها را فرمال و محاسبه پذیر و پیش بینی پذیر می کند، اگر چه از این حیث، بهره مندی را افزایش می دهد ولی به تعبیر "وبر" تبدیل به یک قفس آهنین می شود که انسان به هیچ وجه نمی تواند از آن رهایی یابد.
"وبر" تنها راه شکستن بوروکراسی را کاریزما می داند. بنابراین؛ بوروکراسی موجود تبدیل به سیستم عظیم الجثه و غول وحشتناکی شده که هر که وارد آن می شود؛ در آن نمی تواند دخل و تصرفی کند و به تعبیری؛ بوروکراسی تقریباً تمام تحولات را در خودش حل می کند.
مهران صولتی افزود: در جلسه قبلی پیشنهاد شد که یک شورای برنامه ریزی راهبردی برای آموزش و پرورش سبزوار تشکیل شود تا آموزش و پرورش از این حالت روزمرگی خارج شود تا ما حداقل بتوانیم یک برنامه یک ساله تدوین کنیم. تصور من در آن جلسه این بود که چقدر اذهان دوستان بوروکراتیزه شده و همه سازمانی فکر می کنند!
وی خطاب به مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی گفت: به نظرم جناب عالی قصد دارید بوروکراسی موجود را به وسیله تعبیه چیزی به نام پارلمان معلمان، دانش آموزان و اولیا تلطیف کنید ولی این امر به مقصود نمی رسد چرا که این افراد هویت مستقلی در مقابل بوروکراسی موجود نخواهند داشت و پس از مدتی در چنبره فعل و انفعالات و روابط بوروکراتیک گرفتار شده و کلاً بی اثر می شوند.
از همین منظر پیشنهاد می دهم با توجه به این که از یک طرف یکی از مشکلات آموزش و پرورش این است که درون داد ایده های مختلف با توان عملیاتی شدن در آن کم است و از طرف دیگر، انجمن اسلامی معلمان سبزوار تبدیل به جمع نخبگانی شده که تقریباً در اکثر موارد آموزش و پرورش صاحب نظر هستند، ذیل کمیته آموزش و پرورش انجمن، در ابعاد مختلف مشکلات آموزش و پرورش را بکاویم، در یک پروسه دو ماهه، هر دو هفته یک بار جلسه ای با مدیر آموزش و پرورش سبزوار و معاونین ایشان داشته باشیم و پیشنهادات پخته و راهکارهای عملیاتی خود را ارایه داده و ایده های خود را انتقال بدهیم. این پیشنهاد را می توانیم به صورت آزمایشی در سبزوار انجام دهیم و تجربه خوبی می شود که در صورت موفقیت آن را در سطوح بالاتر اجرا کنیم.
وی تأکید کرد: ما باید بین مدیران اجرایی و تشکل هایی مثل انجمن اسلامی معلمان که بسیاری از محدودیت های آموزش و پرورش را می شناسند گفت و گویی ایجاد کنیم تا از دل این دیالوگ به برنامه مشترک و درک مشترکی برسیم، امید که فصل نوینی در آغاز همکاری های مشترک بین آموزش و پرورش به مثابه یک سیستم و جامعه رقم بخورد، شاید از این تعاملات، بتوانیم به نتیجه ای برای تحول در آموزش و پرورش دست یابیم.
وی خاطر نشان کرد: یکی از مشکلات آموزش و پرورش ما این است که روح ندارد، شور ندارد. آیا نمی توانیم راه حل هایی ایجاد کنیم که شورای دانش آموزی تزئینی نباشد؟
آیا نمی شود شورای معلمان را منحصر به جمع شدن در یک شب و صرف شام نکرد؟
آیا نمی شود شاهد گسست بین دانش آموز، معلم، مدیر و سیستم نباشیم؟
موسی رامشینی؛ عضو علی البدل شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز با ذکر این نکته که توده های مردم، روشنفکران و نوابغ سه ضلع مثلث فرهنگ ساز و تمدن ساز هستند گفت: به دلیل این که پارلمان معلمان هیچ وقت نمی تواند تغییر ایجاد کند؛ منتقد سرسخت پارلمان معلمان بوده و هستم. اگر می خواهید تغییر ایجاد کنید؛ نخبگان آموزش و پرورش هر شهرستان را جمع آوری کنید و به عنوان اتاق فکر هر دو هفته یک جلسه برگزار کنید.
مجید دواچی؛ نایب رئیس انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز با ذکر مصادیقی از تعلل حراست در امر انتصابات؛ از رویکرد فرسایشی حراست آموزش و پرورش سبزوار در این خصوص انتقاد کرد و خواستار همکاری بیش تر حراست ها با مدیران آموزش و پرورش شد.
مسؤول کمیته انتخابات انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز گفت: معمولاً با تغییر دولت؛ افراد جدیدی باید سکان دار مسؤولیت ها باشند و به صورت طبیعی باید افرادی از قطار دولت پیاده شوند و این امر بر اساس ارزیابی ها و نظارت دقیق صورت می گیرد.
عباس برغمدی ادامه داد: متأسفانه برخی مدیران ما از اقتدار لازم برخوردار نیستند ضمن این که هنوز خیلی از مدیران؛ احمدی نژادی هستند و منتظرند که روزنه ای پیدا شود تا کار خودشان را انجام دهند.
وی ضمن انتقاد شدید از سازمان دهی متوسطه دوم در سبزوار با توجه به شعار دولت تدبیر و امید؛ خواهان به کارگیری بیش تر روش های عقلانی و علمی در مباحث اجرایی شد.
احمد حائری مقدم؛ مسؤول کمیته آموزش و پرورش انجمن اسلامی معلمان سبزوار؛ خواهان تغییر نگرش در آموزش و پرورش شد تا معلمان علاوه بر کار فرهنگی بتوانند کار صنفی و سیاسی هم انجام دهند.
سید مهدی موسوی؛ عضو علی البدل شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز با طرح سؤالات چرا به مسایل صنفی توجه نمی شود؟ چرا همه اصناف، تشکل صنفی دارند به جز معلمان ؟
آیا یک معلم حق ندارد انجمن صنفی داشته باشد؟ گفت: لطفاً موانع تشکیل انجمن صنفی را بفرمایید.
سید علی احمدی نژاد؛ عضو علی البدل شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز پرسید: چرا سیستم پژوهشی آموزش و پرورش به پژوهشگر واقعی بها نمی دهد؟
آیا بودجه پژوهشی مستقل است؟ آیا موضوعات پژوهشی باید از قبل مشخص باشد؟
مسؤول روابط عمومی انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز ضمن تشکر از مدیرکل که شنونده دغدغه های معلمان است گفت: برای تحقق شعار آموزش؛ برای زندگی، نیاز به اراده ای از جانب حاکمیت داریم.
زهرا صادقی منش ضمن ابراز تأسف از این که امروزه آموزش؛ برای کنکور و کسب مدرک جایگزین آموزش برای زندگی شده است، پرسید که چه راه گریزی برای فرار از این وضعیت نابه سامان اندیشیده شده است؟
لیلا نعمتی نیا؛ عضو شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز با تأکید بر این که ما نیاز به تحول در آموزش و پرورش داریم گفت: متأسفانه با توجه به شرایط موجود آموزش و پرورش؛ عشق و علاقه دانش آموزان و معلمان به آموزش و پرورش از بین رفته و دچار روزمرگی شدیدی شده ایم.
علی اکبر آریان پور؛ عضو شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سبزوار نیز پیشنهاد انتقال حساب آموزش و پرورش از بانک ملی به بانک های دیگری که سود و تسهیلات به صاحبان حساب پرداخت می کنند را مطرح کرد و در راستای بها دادن بیش تر به کارهای عملی خواستار ایجاد رشته علوم آزمایشگاهی در دانشگاه فرهنگیان شد و ضمن انتقاد به تعدد آزمون های پیشرفت تحصیلی و نحوه برگزاری نامناسب آن گفت: حداقل برای این که به این آزمون ها بیش تر توجه شود ترتیبی اتخاذ شود تا نمره این آزمون در نمرات مستمر تأثیر داشته باشد.
محمد حشمت نیا؛ مسؤول کمیته حقوقی و امور معلمان انجمن اسلامی معلمان سبزوار پرسید: چه اقدامی برای همکاران ما که با اتهام سیاسی محکوم به زندان شده اند صورت گرفته است؟ آیا نگاه به مدارس خاص ادمه می یابد؟
مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی نیز ضمن تحسین ترکیب کیفی شورای هماهنگی و اجرایی جدید انجمن اسلامی معلمان سبزوار ابراز امیدواری کرد: پیشنهاد شرکت نماینده انجمن اسلامی معلمان در جلسات اداری آموزش و پرورش به صورت نظام مند، سازمانی و ارگانیک باشد تا اندیشه ها در نظام تصمیم گیری ریزش کند.
دکتر سید جواد حسینی افزود: ما تا جایی که می توانیم باید بر آموزش و پرورش که نظامی است به شدت متصلب و متمرکز، غلبه کنیم و به قول شما تغییر ایجاد کنیم و من معتقدم که وارد این عرصه شده ایم.
وی یادآوری نمود: به لحاظ ساختاری از دل یک هزار مشکلی که مقام عالی وزارت برشمرده، پنج سیاست راهبردی ساماندهی و بهسازی نیروی انسانی، ارتقای مدیریت آموزشگاهی، عملیاتی نمودن بودجه مدارس، توسعه مشارکت ها و تمرکز زدایی استخراج شده است.
وی خاطر نشان کرد: بدیهی است این ساختار متصلب و متمرکز؛ به شکل موجود قادر به ارتقای کیفیت نیست و برای رفع این موضوع دو سیاست راهبردی توسعه مشارکت ها و تمرکز زدایی اتخاذ شده است که ما در توسعه مشارکت ها ورود کردیم ولی در مورد تمرکز زدایی تا کنون کاری انجام نداده ایم. البته تا کنون در خراسان رضوی 46 مورد شناسایی کرده ایم که می تواند مشمول تمرکز زدایی شود اگر چه نیاز به تغییر ساختاری در بالا داریم و این تغییر ساختاری در سند تحول بنیادین دیده شده ولی اجرایی نشده است.
وی ادامه داد: برای ساماندهی نیروی انسانی باید سختی بکشیم تا بر این انبوه نیروی انسانی بی قاعده، بی سازمان، بی رشته، بی جنس و بی بوم غلبه کنیم.
دکتر سید جواد حسینی گفت: این دولت می خواهد نظام جامع تأمین نیروی انسانی را اجرا کند و این نظام از گلوگاه اصلاح شده است. آمایش سرزمینی در نقطه به نقطه کشور می گوید که در کجا، کدام جنس، کدام رشته، کم یا زیاد داریم. بنابراین اولین سیاست این است که نیروی انسانی درست به کار گرفته شود. دومین سیاست این است که نیروی انسانی موجود ساماندهی حداکثری شود تا بتوانیم با همین نیروها ؛ نیاز خود را برآورده کنیم و نیروی جدیدی استخدام نکنیم.
وی تأکید کرد: در مقابل 65 هزار نفر نیرویی که از سیستم خارج شده اند، 5هزار نفر نیرو وارد کرده ایم که از بهترین نیروهای کیفی دانشگاه های معتبر ایران هستند.
وی با ذکر این که در کشور سوئیس به ازای هر 17 دانش آموز یک معلم وجود دارد گفت: ما در ایران به ازای هر 11 دانش آموز یک معلم داریم.
وی یادآوری کرد: نظام کارشناسی نقل وانتقالات استان توانسته با نیروهای موجود خود، 35 هزار ساعت صرفه جویی کند تا از این طریق بتوانیم کیفیت آموزش و پرورش را ارتقا دهیم.
وی با بیان این که 65درصد کاهش حق التدریس بی ضابطه نسبت به سال قبل داشته ایم، اذعان داشت تا کنون نیروهای موجود خود را درست ساماندهی نکرده ایم.
سید جواد حسینی افزود: اگر به جای 500هزار نفر نیروی انسانی که از آموزش و پرورش خارج می شوند بتوانیم 250 هزار نفر جایگزین آن ها کنیم؛ حقوق و مزایای این 250 هزار نفر بین 750 هزار نفر تقسیم می شود در نتیجه وضع معلمین کمی بهتر می شود.
وی یادآوری کرد: در حال حاضر 1 / 99 درصد اعتبارات؛ جاری است و مدیران شما هیچ اختیاری برای اعتبارات ندارند و با توجه به کمبود بودجه معمولاً از همان سهم یک درصد کاسته می شود.
وی با اشاره به این نکته که تمرکز زدایی و اصلاح ساختارهای آموزشی در دستور کار شورای عالی راهبردی آموزش و پرورش کشور است گفت: تعداد 167 فعالیت پرورشی را به 46 مورد تقلیل داده ایم و هنوز هم باید کم تر شوند. البته یکی از راه های تمرکز زدایی؛ بردن پیشنهاد به شورای انقلاب فرهنگی است و راه دیگر با توجه به ظرفیت های قانونی که وجود دارد مشارکت همه ارکان آموزش و پرورش در نظام تصمیم گیری است که این امر در پارلمان دانش آموزان، معلمان، اولیا و مدیران تجلی یافته است و این 4قشر با رأی مستقیم و بدون اعمال نظر هیچ فرد یا دستگاهی انتخاب شده اند.
در پارلمان معلمان استان؛ کمیسیون های تخصصی تشکیل داده ایم و خود را متعهد به اجرای طرح ها و برنامه هایی کرده ام که آن ها تصویب کنند و این اختیار را داده ام که اگر این برنامه ها را اجرا نکردم می توانید تا حد استیضاح پیش بروید.
حسینی ادامه داد: در کنار این پارلمان های واقعی؛ پارلمان مجازی را راه اندازی کرده ایم تا معلمان مستقیماً در تصمیم گیری ها مداخله کنند و تا کنون 64 هزار معلم در استان عضو پارلمان مجازی شده اند.
مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی گفت: در طرح گنجینه مدیریتی استان؛ اطلاعات 618 مدیر پس از اننقلاب را گرفتیم، گروه بندی کردیم و هر گروه متناسب با ظرفیت و علایقش به یکی از معاونان متصل شد تا از تجارب آن ها بهره بگیریم.
وی اجرای طرح 100 دبیرخانه 100مدرسه در استان خراسان رضوی را در جهت تمرکز زدایی دانست و خاطر نشان کرد: البته ممکن است کیفیت انجام این امور در اوج نباشد ولی ان شاء الله با کمک شما اشکالات آن ها را برطرف نموده و آرام آرام جلو می رویم.
عضو شورای مشورتی برنامه ششم توسعه کشور افزود: به هیچ وجه هیچ حکم محتوایی و تکلیفی در سند ششم توسعه برای آموزش و پرورش نمی آوریم چرا که همه این ها در سند تحول بنیادین موجود است بلکه می خواهیم احکامی بیاوریم که برای آموزش و پرورش فرصت ایجاد کند. ما می خواهیم سهم بودجه آموزش و پرورش از درآمدهای کشور در طول برنامه ششم حداقل به 20درصد ارتقا یابد. یک درصد از درآمدهای نفتی به آموزش و پرورش اختصاص یابد و همچنین یک درصد از مصوبات شورای شهر شهرهای بالاتر از یک و نیم میلیون نفر به آموزش و پرورش اختصاص یابد.
دکتر سید جواد حسینی یادآوری کرد: یکی از مشکلات عمده ما فاصله بین نظر و عمل است. برای پر کردن این رخنه؛ باید برنامه داشته باشیم. به میزانی که شما برنامه داشته باشید می توانید توجه جامعه را جلب کنید.
وی گفت: در نظام های دموکراتیک واقعی؛ دولت ها بستری را فراهم می کنند تا مردم با استفاده از این بستر بتوانند، مملکت را بچرخانند. ما بستری را فراهم کرده ایم تا دانش آموزان، معلمان، اولیا و مدیران به صورت واقعی بالا بیایند و برگردند به درون نظام مدرسه و آن را نیز واقعی کنند.
وی سخنان خود را با بیان این نکته خاتمه داد که تشکل ها؛ ابزارهای درست جامعه مدنی هستند و باید وجود داشته باشند و اگر در آموزش و پرورش تشکل صنفی نداریم، خیلی بد است.
معاون مدیرکل و مدیر آموزش و پرورش سبزوار نیز گفت: با تشکیل شورای راهبردی موافقم گرچه تا این لحظه هم از مشورت با دوستان غافل نبوده ام.
دکتر مرتضی بینش افزود: امسال ساماندهی نیروی انسانی با وضعیتی خاص نسبت به سال های گذشته روبرو بود و اگر مجدداً صورت گرفت با درخواست اعضای گروه و سرگروه منتخب اعضا و با توجه به بخشنامه وزارتی و بخشنامه شیوه نامه ساماندهی مدارس خاص اتفاق افتاد که توضیح کامل در این خصوص در این مجال نمی گنجد و احتیاج به یک جلسه اختصاصی دارد.
وی تأکید کرد: بنده به مدیریت مشارکتی باور دارم وگرنه با وجود نظام بوروکراتیک موجود که شما خود بر آن اذعان دارید، مدیریت مقتدرانه کار سختی نیست اما معتقدم این نوع مدیریت؛ بدترین شکل ممکن است.
روابط عمومی انجمن اسلامی معلمان سبزوار
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه گزارش /
دانشگاه فرهنگیان با قریب به ۱۰۰ پردیس و مرکز وابسته و حدود ۷۰ هزار دانشجو معلم از بزرگترین و گستردهترین دانشگاههای ایران است که وظیفه آموزش و آماده سازی نیروی انسانی مورد نیاز وزارت آموزش و پرورش را بر عهده دارد .
تاکنون دانشجویان این دانشگاه در موضوعات و موقعیت های مختلف ، پرسش و مطالباتی را مطرح کرده اند و « گروه سخن معلم » نیز نسبت به انتشار آن ها بر حسب وظیفه رسانه ای خویش اقدام نموده است .
با این که در چارت سازمانی این دانشگاه ، موضوع " روابط عمومی " در حد یک « اداره کل » دیده شده است اما جالب است که بدانیم به ندرت پاسخ و یا جوابیه ای از این دانشگاه در این رسانه و حتی رسانه های دیگر منتشر گردیده است .
این در حالی است که مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش بعضا جوابیه های مختلفی را برای سخن معلم ارسال نموده و ما نیز نسبت به اطلاع رسانی آن اقدام نموده ایم .
حال باید این پرسش را مطرح کرد که فلسفه وجودی تشکیلاتی چنین وسیع در این دانشگاه برای چیست ؟
آیا قرار است پاسخ گویی در این دانشگاه فقط به اعلام مواضع توسط سرپرست این دانشگاه محدود گردد ؟
« گروه سخن معلم » یک بار نشستی را با آقای دکتر محمود مهر محمدی ، سرپرست این دانشگاه برگزار نمود ( این جا ) اما با وجود قول اکید ایشان مبنی بر نشست بعدی تاکنون چنین امری محقق نشده است و برخی از دانشجو معلمان در تماس با ما نسبت به آن پی گیر بوده و اعتراض نموده اند .
به نظر می رسد مقوله " روابط عمومی " و " پاسخ گویی " هنوز در وزارت آموزش و پرورش تعریف نشده است و چگونگی کارکرد آن تابع نگاه و سلیقه مدیران است .
در جدیدترین اظهار نظر ؛ رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی ، حجت الاسلام و المسلمین محی الدین بهرام محمدیان چنین گفته است : « تعریف ما از روابط عمومی با رویکرد« روابط عمومی ادراکی » است، زیرا تعریف روابط عمومی با رویکرد « روابط عمومی حسگر » موجب تنزل جایگاه آن می شود . » ( این جا )
معنای نهایی این گزاره آن است که ما به کسی پاسخ گو نیستیم و بر اساس ادراک و یا برداشت خودمان عمل می کنیم !
وزیر محترم آموزش و پرورش تاکنون از موضوع " تقریب نگرش ها " و " اقناع افکار عمومی " دفاع کرده است .
لازمه تحقق این گزاره ، پاسخ گویی و مسئولیت پذیری تک تک بخش ها و زیرمجموعه سازمان نسبت به رفتارها و عملکرد است .
تا زمانی که این ادبیات سازمانی در بزرگ ترین وزارت خانه دولت و حساس متحول نشود تغییری در روابط " معلم – مدیر " رخ نداده و دیوار بلند بی اعتمادی هم چنان برافراشته خواهد ماند .
پایان گزارش /

آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
مدت هاست که معلمان کمبودهای خود درباره نواقص بیمه درمانی خود را به شکل های مختلف بیان می کنند ولی گویی مدیران کلان آموزش و پرورش دغدغه های مهم تری دارند و این نقصیه را اصولا قابل پی گیری نمی دانند.
با مراجعه حضوری به درمانگاه های فرهنگیان و سایر کارمندان دولت، این فاصله خدماتی فرهنگیان با سایر کارکنان دولت به شکل عریان و درد آوری قابل مشاهده است.
هرچند سایر کارمندان نیز از کمی های موجود دراین زمینه گلایه دارند ولی وقتی فرهنگیان را می بینی که حتی فاقد یک بیمه درمانی در سطح دیگر کارمندان می باشند، دچار بهت می شوی که حتی در زمینه درمان نیز معلمان باید در تبعیض آشکار باشند؟!
سایر کارمندان وقتی خود و یا افراد تحت پوشش آنان، برای آزمایشات مختلف و ویزیت به درمانگاه خویش مراجعه می کنند، اکثرا یا هزینه ای پرداخت نمی کنند و یا مبلغی تقریبا درحد صفر می پردازند و داستان از اینجا جالب می شود که این قشر فرهنگی که درطول سال مسئولین محترم بارها در زبان آنها را روی سر خود می گذارند وحلوا حلوا می کنند بابت همین هزینه ها می بایست هزینه قابل توجهی را بپردازند که با توجه به حقوق پایین خود این مبلغ می توانست گوشه ای از مخارج کمرشکن زندگی را تامین کند.
سوال اینجاست که چرا معلمین حتی در زمینه درمان باید دچار تبعیض و ستم باشند و آیا این بدان معنا نیست که کسی حتی برای سلامتی معلم اهمیتی قائل نیست و صرفا از معلم انتظارات مضاعف دارند ؟
آن هم انتظاراتی که هر روز آپدیت و به روز می شود بدون اینکه در خدمات به این قشر شریف و زحمت کش تغییر چندانی حاصل شود ؟!
این از بیمه درمانی که شامل حال همه می شود ؛ بیمه طلایی سرجای خودش که بازنشستگان تاکنون خیر آن چنانی ازآن مگر درموارد بستری آن هم باشرایط خاص نبرده اند.
رسیدگی به بیمه درمانی فرهنگیان ضرورتی است که هرچه سریع تر باید به آن پرداخته شود ؛ چرا که یک معلم وقتی هزینه درمان معمولی و حتی یک چک آپ را که برای تست سلامتی ضروری است نداشته باشد مجبور می شود درد و رنج بیماری رابه جان بخرد ولی هزینه ای به مخارج فعلی اش که حقوق وی همیشه در پرداخت آنها لنگ می زند اضافه نکند.
اینکه معلم علاوه بر نداشتن توانایی مخارج سفر و تفریحات، در برابر درمان نیز ناتوان باشد موضوعی است که از درجه اهمیت بالایی برخوردار است ولی چرا حتی در زمینه بیمه درمانی نیز معلم باید در تبعیض واضح و قابل لمس باشد یک سوال اساسی است که انتظار پاسخ گویی مسئولین آموزش وپرورش را داریم.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار / انتخابات محلس دهم در پیش است .
سخنان ، واکنش ها و نطق های برخی از نمایندگان مجلس شنیدنی و دیدنی است .
همان گونه که در تصویر پائین مشخص است ، نماینده محترم شهرستان شوش در تبلیغات انتخاباتی دوره قبل خود فقط در یک مورد به آموزش و پرورش و معلمان اشاره کرده است که خواندنی است .
گزارش زیر درگیری و دخالت این نماینده در تعیین رئیس جدید اداره آموزش و پرورش شوش است .
آیا این گونه رفتارها ، خلاف قانون اساسی و اصل تفکیک قوا نیست ؟
{ چندی پیش در سخن معلم از وضعیت آموزش و پرورش شوش انتقاد شده بود . ( این جا ) }
گروه اخبار /

رئیس کتابخانه ملی ایران با ارائه پیشنهادی مطرح کرد تا مسئولان و افراد سرشناس با حضور در مدارس و فعالیت در کسوت معلمی، اهمیت بنیادین آموزش و پرورش را نمایش دهند.
طی هفتههای اخیر مجید مجیدی در کسوت معلمی در یکی از دبیرستانهای تهران حضور یافت.
سیدرضاصالحی امیری رئیس کتابخانه ملی در مراسم امضای تفاهم نامه همکاری با آموزش و پرورش پیشنهادی را به این وزارتخانه ارائه کرد.
این پیشنهاد این گونه مطرح شد:
ساعت مطالعه که رئیسجمهور آن را اعلام کرده بود میتواند به این صورت در مدارس اجرا شود که مسئولان کشوری ساعتی را به مدارس رفته و در کسوت معلمی فعالیت و با دانشآموزان صحبت کنند. با این اقدام سمبلیک اهمیت بنیادین آموزش و پرورش را اعلام میکنند و با چالشهای این حوزه بیشتر آشنا میشوند.
پس از ارائه این پیشنهاد، آموزش و پرورش شهر تهران اعلام کرد: به تازگی مجیدمجیدی کارگردان فیلم سینمایی محمد(ص) در اقدامی نمادین و با هدف تکریم مقام شامخ معلمان و به پیشنهاد آموزش و پرورش شهر تهران با حضور در دبیرستان نظام مافی در منطقه مهرآباد جنوبی با دانشآموزان این مدرسه دیدار کرد و درس بچههای آسمان را که جزو کتابهای درسی دبیرستان است، تدریس کرد.
مجیدی در دیدار با دانشآموزان و دبیران مدرسه نظام مافی عنوان کرد: زمانی که از من خواستند در این دبیرستان حضور داشته باشم احساس کردم این فرصت غنیمتی است که بتوانم ارادت خود را نسبت به شما دبیران بیان کنم.
مردم ما جامعه قدرشناسی هستند و جایگاه و منزلت دبیران را می دانند ولی حق مطلب در این خصوص ادا نشده است. من از دور و نزدیک از مشکلات شما باخبر هستم و می دانم مسائل و مشکلات دبیران مدارس به قدری نخ نما شده که پرداختن به آن سخت است ولی نظام آموزشی کشور اگر مشکلاتش یک درصد روی شما و مسئولیتهایتان تأثیر بگذارد قطعا نمیتوانستید امروز کار کنید.
انتهای پیام/
تسنیم
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
در گذشته آموزش و پرورش ماموریت های خاصی برای تربیت جوانان و نوجوانان جامعه داشت ؛ اهدافی روشن و قابل دسترس .
دوره ابتدایی در جهت خواندن و نوشتن ، داشتن خط خوش ، آشنایی با ادبیات کهن و آموزه های دینی و قرآنی و دوره متوسطه رشته های تحصیلی خود را براساس نیازهای جامعه طراحی می کرد .
رشته ریاضی برای تامین مهندسین کشورر ؛ رشته تجربی برای تامین پزشک و پرستار ؛ رشته انسانی برای استعداد یابی در شعر و هنر و ادبیات و علوم سیاسی فقه و اصول و حقوق و اقتصاد و علوم اجتماعی و علوم نظری ؛ رشته خانه داری برای دختران چون مادران فردا بودند و قرار بود مدیریت خانواده را بر عهده بگیرند و رشته فنی و حرفه ای برای دانش آموزانی که به کار های عملی و فنی به عنوان تکنسین و کارگر ماهر نیاز کشور را برآورده نمایند .
در طول سال ها ، بسیاری از نویسندگان ، شعرا ، پزشکان حاذق که بسیاری از آنها در بیمارستان های معروف دنیا مشغول به کار هستند و مهندسین طراز اول از همین مدارس به جامعه معرفی شده اند .
با چنین پتانسیلی ، وزیر آموزش و پرورش باید یک ادیب ، یک خردمند ، نویسنده و شاعری توانا ؛ صاحب کتب ادبی و نقاد آثار ادبی شعرا و نویسندگان معاصر و گذشته باشد و از طرف دیگر یک روان شناس مبرز و یک جامعه شناس دلسوز و یک حقوق دان عدالت خواه با تفکری خلاقانه باشد تا کشتی عظیم تایتانیک آموزش و پرورش را از میان کوه های یخ به سلامت عبور دهد .
شاید بگویید چنین آدمی را از کجا باید یافت ؟
قطعا چنین آدم هایی در کشور وجود داشته و دارند اما دیده نمی شوند .
آموزش و پرورش فعلی ما تاکنون بین اعضای دو جناح عمده سیاسی کشور دست به دست شده است و بیشتر سیاسی بوده تا آموزشی و بیشتر آموزشی بوده تا پرورشی و هیچ گاه آموزش و پرورش مصداق پیدا نکرده است .
به اعتراف همگان ، حتی مقامات ارشد نظام آموزش و پرورش در ماموریت های خود موفق نبوده است .
دانش آموزان فعلی چه از نظر سواد و معلومات و چه از نظر اخلاقی شرایط خوبی ندارند .
معلمان فقیر، بی انگیزه و فرسوده زیر بار فشار اقتصادی خرد شده اند و برای گذران یک زندگی بخور و نمیر به کارهای دوم و سوم روی آورده اند.
کشیده شدن فقر معلم به جامعه ، احترام معلمان را نزد دانش آموزان کاهش داده ه است و معلم دیگر الگویی موفق برای دانش آموزان نیست .
تغییرات پی درپی نظام آموزشی ، تغییر جلد های کتب درسی و پس و پیش کردن عناوین مطالب درسی ، رفع مردودی و... تاثیری بر آموزش و پرورش و ارتقا و تعالی دانش اموزان و جامعه مرتبط نداشته است .

بنابراین آموزش و پرورش اول نیاز به وزیری جامع الشرایط دارد که شخصا تفکرات کارآمد خود را با مجریان توان مند و دلسوز به اجرا رساند و فارغ از مسایل سیاسی و جناحی مثل وزارت بهداشت و درمان به کار تخصصی خود مشغول شود .
در این صورت می توان به آینده آموزش و پرورش امیدوار بود .

آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید