صدای تق تق درب کلاس را می شنوم. مشغول درس دادن هستم. رشته کلامم قطع می شود. درب را باز می کنم. یکی از دانش آموزان درخواست ورود به کلاسم را دارد. دانش آموز کلاس بغلی است. از کلاس اخراجش کرده اند. نمی خواهد در راهرو علاف باشد. بچه بازیگوشی است. علاقه ای به درس و مدرسه ندارد. می گوید به اصرار خانواده به مدرسه می آید. صدای خوبی دارد و عاشق آواز خواندن است. می گوید دوست دارد در آینده خواننده شود. به او اجازه ورود می دهم. ناخودآگاه سرکی به راهرو می اندازم. دو تا بچه دیگر را می بینم که در راهرو دارند باهم صحبت می کنند.به طرف من می آیند.آنها هم درخواست اجازه ورود به کلاسم را دارند. هرکدام مال یک کلاس اند. به آنها نیز اجازه ورود می دهم. در کلاس آرام و بی صدا می نشینند و من درسم را ادامه می دهم. گاهی در بحث ها مشارکت هم می کنند و گاهی نیز بعضی از سوالات را از آنها می پرسم.زنگ تمام می شود. در زنگ بعد درب کلاس را باز می کنم که هوای کلاس کمی عوض شود. به رسم عادت سرکی به راهرو می کشم. دوباره چند تا بچه را می بینم. همان ها هستند. به طرفم می دوند و خواهش می کنند که بهشان اجازه ورود به کلاس بدهم. رویشان نشده است که دوباره مزاحم کلاسم شوند و دوباره اجازه می دهم.
این تقریبا داستان هر روز کلاس من در اغلب سال های تدریسم بوده است.سال هاست که کلاس من مامن و پناهگاه دانش آموزان به قول همکاران " شارلاتان و درس نخوان و بی تربیت " شده است.
فقط اسم مدارس و نام دانش آموزان عوض شده است وگرنه سال هاست که آش همان آش است.
دیروز هم همین داستان بود. زنگ که می خورد به دفتر رفته و دفتر نمره را کمی محکم تر بر روی میز می کوبم و با ناراحتی می گویم: چه از جان این بچه ها می خواهید؟ چرا هر روز و هر ساعت از کلاس اخراجشان می کنید؟ چرا باید کلاس من هر ساعت پذیرای دو یا سه دانش آموز خارج از لیست باشد؟ مگر کلاس ریاضی کسل کننده و سنگین است یا کلاس فلان درس و بهمان درس ؟
معلم دینی یا به قول امروزی ها پیام های آسمان در مورد یکی شان می گوید: از کلاس اجازه گرفته و 40 دقیقه بعد به کلاس آمده است.از فلان خیابان سر در آورده و...
می گویم: خب چرا اجازه می دهید از کلاس بیرون برود؟ مگر نمی شناسیدش ؟
می گوید: آدم چه می داند؟ شاید حاجتش ضروری باشد. آدم باید درک کند!
می گویم : خب چرا فقط در این مورد درکش می کنید؟ چرا در موارد دیگر دکش می کنید؟
معلم اجتماعی می گوید: نمی گذارند درس بدهیم. مزاحم کلاس هستند. زیاد حرف می زنند و حواس بچه ها را پرت می کنند.
می گویم : چرا در کلاس من این گونه نیستتد؟ چرا آنجا ساکت و آرام می نشینند و کاری به کسی ندارند؟ درس خوان نیستند. ولی آزاری هم برای من و کلاسم ندارند.
می گویم: اگر همه دانش آموزان، جملگی درس خوان و با تربیت و با اخلاق باشند، پس ما دیگر اینجا چه کاره ایم؟ دیگر معلم می خواهند چه کار؟
پس شما به عنوان معلم چه هنری دارید ؟
یعنی رسالت شما این است که فقط درس بدهید؟ یعنی من که معلم ریاضی هستم فقط و صرفا باید ریاضی درس بدهم و بس؟ پس اخلاق و تربیت دانش آموزان چه می شود؟
پس روش های درست زندگی کردن و شخصیت سازی در این بچه های معصوم را چه کسی یادشان دهد ؟
همهمه ای دفتر را فرا می گیرد.
معلم ادبیات می گوید: کتاب ها پرحجم اند و زمان کم. ما آن قدر وقت نداریم و نمی توانیم نیمی از وقت کلاس را صرف کنترل این دانش نوع آموزان بکنیم.
درس مان در وقت معین تمام نمی شود.
می گویم : اگر درستان تمام نشود دنیا به آخر می رسد؟ اگر این دانش آموزان ریاضی یا ادبیات یاد نگیرند از زندگی ساقط می شوند؟
قطعا نمی شوند.
اما اگر این دانش آموزان از مدرسه خارج شوند و درگیر یک نزاع خیابانی شوند و چاقویی بخورند و یا چاقویی به شکم کسی فرو کنند.هم خودشان و هم خانواده شان از زندگی ساقط می شود و هم مشکلات لاینحلی برای طرف مقابل شان ایجاد می کنند. بودن این بچه ها در مدرسه و نبودن در بین خیل عظیمی از ناهنجاری های جامعه هم برای ما بعنوان متولیان تعلیم و تربیت در جامعه ، و هم برای خود این بچه و خانواده هایشان غنیمت است.
بگذارید بچه ها کنار ما و دم دست ما باشند ، تا اینکه بروند و بزه کاری های جامعه را ببینند و یاد بگیرند.
تا اینکه...
می پرند وسط کلامم.
می گویند: ما که دایه ی مهربان تر از مادر نیستیم. خانواده های این نوع دانش آموزان فقط آنها را از سر خودشان وا می کنند و فقط می خواهند چند ساعتی را در مدرسه باشند و در خانه اذیت شان نکنند. ما هم حوصله شان را نداریم. اینها مزاحم های کلاس هستند.
مدیر صدایش در می آید.می گوید: بعضی از خانواده ها با زبان خودشان گفته اند که ما خود می دانیم که فرزندمان درس خوان نیست و کاره ای نمی شود.اما مدرسه را مکانی امن می دانیم و می خواهیم که بچه مان اوضاعش از این بد تر نشود. شاید سرش به سنگ بخورد و تغییری در رفتارش حاصل شود. اگر هم نشود، لااقل در کوچه و خیابان نیست و خیالمان راحت است که نابه هنجاری های جامعه را کمتر می بیند و شاید کمتر به دام این ناهنجازی ها بیافتد.
معلمان می گویند: ما نمی توانیم. اعصابشان را نداریم. خودمان هزار و یک درد و گرفتاری داریم. با این میزان حقوق و این سطح زندگی مدینه ی فاضله از ما می خواهید؟
فلانی میوه فروش است و دو تا سه برابر ما درآمد دارد و اعصاب خوردی های ما راهم ندارد.
می گویم خب چرا شما هم نمی روید میوه فروش شوید ؟
اگر حقوق تان کم است خب کار نکنید. معلمی نکنید. بروید و شغل دیگری که درآمد بیشتری دارد را پیشه کنید.
اگر هم نمی توانید و نمی خواهید بروید، پس چرا به دست مزدتان اعتراض نمی کنید؟ پس چرا در اعتراضات و تجمعات و کنش های میدانی مشارکت نمی کنید؟
حالا که شغل عوض کردن برایتان مقدور نیست و معترض هم نمی شوید، و چاره ای جز معلمی با این میزان حقوق و دست مزد و مزایا ندارید پس آن را درست انجام دهید .
و ادامه می دهم: بهتر است دق دلی خودمان را سر دانش آموزان مان خالی نکنیم. این گرفتاری ها و مشکلات برای همه یکسان است. من هم مثل شما حقوق می گیرم و مشکلاتم شاید از شما هم بیشتر باشد. چرا دانش آموز از بقیه کلاس ها اخراج می شود و به کلاس من پناه می آورد؟ چرا در کلاس ریاضی چنین رفتارهایی ندارد و مزاحم دیگر دانش آموزان نمی شود؟
معلم اجتماعی می گوید: خب ، شما با این کار مانع از تنبیه هایی می شوید که ما اعمال می کنیم. ما دانش آموزان را به عنوان تنبیه از کلاس اخراج می کنیم که در راهرو بایستند و تنبیه شوند و شما به آنها پناه می دهید و تنبیه ما را خنثی می کنید.
می گویم: باور کنید این کار تنبیه نیست ، بلکه ضعف مدیریت کلاس است. قطعا دانش آموزی که بتواند آستانه صبر معلمش را لبریز کند و کاری کند که معلم او را از کلاس اخراج کند پیروزی برای آن دانش آموز و شکست برای آن معلم بوده است.بیشتر این دانش آموزان از خدایشان است که از کلاس اخراج شان کنید.
چون محیط کلاس را خشک و کسل کننده می بینند ، دوست دارند از کلاس خارج شوند و کاری می کنند که شما از کلاس اخراج شان کنید و شما نیز دقیقا مطابق خواسته آنها، همان پازلی را که آنها چیده اند اجرا می کنید.
هنر معلم، تنها تدریس این درس های پرحجم و بی فایده نیست. هنر معلم ، صرفا درس دادن به تعدادی بچه درس خوان و با اخلاق نیست.
هنر معلم درس دادن به همه نوع دانش آموزی است و اگر دانش آموزانی اهل درس خواندن نیستند، هنر این است که راه حل هایی برای علاقه مند کردنشان به درس و کلاس و مدرسه پیدا کند و اگر هیچ راه حلی به ذهنش نمی رسد و یا همه راه ها را امتحان کرده و به نتیجه نرسیده است (که قطعا چنین چیزی امکان ندارد)، هنر این است که در کنار خود و در کلاس، مدیریت و کنترل شان نماید.
ما که صرفا برای درس دادن به کلاس نمی رویم.
ما نمونه ی اخلاق و الگوی همه جانبه برای دانش آموزان هستیم. باید همیشه به روز و آماده باشیم. باید همیشه حرفی برای گفتن داشته باشیم. باید همیشه راه حلی جدید در چنته داشته باشیم.
دانش آموزی که اهل درس خواندن نیست را با این اتهام، که نباید از چرخه کلاس و مدرسه حذف نماییم !
قرار نیست که همه پرفسور و دکتر و مهندس و معلم شوند.اینها در دوره آموزش و پرورش عمومی به سر می برند و بچه هستند و ما باید بیشتر به فکر تربیت آنها و نشان دادن راه و رسم درست زندگی کردن به آنها باشیم، تا این درس های متعدد و پرحجم و گاها بی فایده.
می گویند: یعنی دانش آموز از ما هنرمندتر است و سر ما کلاه می گذارد؟
می گویند: الان تو به ما توهین می کنی و خودت را عاقل و فهمیده می خوانی و همه ما را ناتوان در کلاس داری و...
می گویم: به خدا این طور نیست.فقط شاید من کمی طاقت و حوصله بیشتری به خرج دهم وگرنه همه شما استاد بنده هستید و اگر در حرفهایم ایرادی هست قطعا ایراد در نحوه بیانم بوده است ؛ وگرنه من چنین جسارت هایی نکرده و نمی کنم و از همه شما معذرت خواهی می کنم.
فقط نباید این مهم را فراموش کنیم که دانش آموز، خط قرمز ماست.نباید به آنها خیانت کنیم.نباید کوتاهی کنیم. باید همه را به چشم بچه های خودمان ببینیم.باید همان انتظاری را که از معلمان فرزندان خود داریم ، خودمان هم در حق شاگردانمان برآورده کنیم.
معاون به دفتر می آید و می گوید که کلاس ها آماده هستند و دیگر وقت رفتن به کلاس است.
و دوباره با باری از اندوه و نگرانی دفتر نمره را برمی دارم و به کلاس می روم و دوباره مثل همیشه منتظر بچه های سرگردان در راهروها، برای ورود به کلاسم می مانم.
در راه رفتن به کلاس، به این فکر می کنم که عجب سوپرمنی شده ام من !
و نیش خندی می زنم.
مگر می شود ناجی چند نفر بود؟ مگر چند نفر را می شود تغییر داد ؟
پارسال هم در یک مدرسه دیگر، همه همکاران برای یکی از دانش آموزان صورت جلسه ای بلندبالا نوشته و امضا کرده بودند و به طور جدی قصد داشتند که از مدرسه اخراجش کنند.
من نگذاشتم، و همه صدایشان بلند شد و گفتند تحت هیچ شرایطی به این دانش آموز اجازه ورود به کلاس هایمان را نمی دهیم.
آنجا نیز ناچار شدم سوپرمن شوم و تعهد نمایم که فقط به کلاس من بیاید و سر هیچ کلاسی نرود تا مزاحم فرآیند تعلیم و تربیت هم کلاسی هایش در کلاس نشود تا معلمان راحت بتوانند درس شان را بدهند !
و فقط معلم هنر با من همراهی کرد. و تا پایان سال این دانش آموز، سه روز متوالی فقط به کلاس ریاضی و دو روز دیگر فقط به کلاس هنر می آمد.
و در هردو کلاس نیز کاملا آرام و حتی کمک حالمان بود.
در این افکار بودم که به در کلاس رسیدم. وارد کلاس شدم. اما این بار در را باز گذاشتم تا اگر بچه های سرگردان دوباره آمدند، این بار نیاز به در زدن نداشته باشند و هر وقت بخواهند وارد شوند در به رویشان باز باشد.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
سليمي گفت: نظام آموزش و پرورش و آموزش عالي تقليدي و ناکارآمد کشور، دانشآموزان و دانشجويان را به ماشين حفظ و آزمون دادن تبديل کرده که تنها هنر آنان تست زدن است.
حسين سليمي با بيان اين مطلب در نخستين نشست آسيبشناسي کرسيهاي نظريهپردازي، نقد و مناظره در دانشگاه اصفهان افزود: دانشگاه نبايد صرفا محل توزيع و يا مصرف علم باشد، بلکه نظريهپردازي و توليد علم هم بايد در دانشگاه انجام شود.
وي افزود: نظريهپردازي و نقد و مناظره در علوم انساني داراي اهميت بيشتري است و بايد براي نقد مدرنيته ابتدا مباني و مبادي نظريات مدرن را بشناسيم.
عضو شوراي تحول و ارتقاء علوم انساني ادامه داد: تبعيت بي چون و چرا از نظريات مدرن، جامعه دانشگاهي کشور را به ماشين ترجمه و تقليد از اين نظريات تبديل کرده است.
دکتر سليمي گفت: همه بايد اين سوال را از خود بپرسيم که چرا آمار ترجمه در جامعه دانشگاهي علوم انساني ما بيشتر از آمار تاليفات است؟
وي افزود: آمار تاليفات در دانشگاه علامه طباطبايي طي 2 سال گذشته بيشاز 100 طرح براي برگزاري کرسيها ارائه شده است.
رئيس دانشگاه علامه طباطبايي ادامه داد: 75 عدد از اين طرحها قابليت ارائه در کرسي مربوطه را داشتند و تا کنون 49 کرسي نظريهپردازي و بيشاز 20 کرسي مناظره در اين دانشگاه برگزار شده است و اين در حالي است که در بخش برگزاري کرسي نقد هنوز اقدامي صورت نگرفته و در اين عرصه عقب هستيم.
ميزان
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
شاید مشکلات جامعه فرهنگیان کشور به بزرگی یک کشتی باشد اما نباید فراموش کرد که نعمت های پروردگار مهربان به وسعت یک اقیانوس و یا بیشتر از آن است که این روزها در فضای مه آلود فرهنگیان در هزار توی مشکلات معیشتی دست و پا می زنند .
در این موقع ، پند سرو قامتان عرصه علم و دانش را که بهترین لحظات عمر گران مایه خود را صرف تعلیم و تربیت دانش آموزان این کشور کرده اند را می بینی :
به شیرینی نیاموزی جهان آن را
با تلخی می آموزد روزی تو را
امروز باید از داشته های زندگی تان لذت ببرید که چرا که بعدها وقتی به گذشته نگاه کنی می فهمی که چه موهبت بزرگی برای تو بوده اند. چون همیشه امید هست . چون خدا هست . هر وقت احساس کردی دیگر نمی توانی به جلو گام برداری بدان قدرتی که تو را به این جا رسانده تا انتهای راه نیز خواهد برد .
خدای ما بزرگ است . فقط ما فرهنگیان فقر و تبعیض را نمی توانیم تحمل کنیم . این حق ماست که زندگی باعزت و آبرومندانه داشته باشیم . این قشر فهیم شایسته بهترین ها در جامعه هستند .
آنان مظهر پاکی و صداقت و در عین حال بامظلومیت تمام گرفتاری های زندگی را تحمل می کنند و صورتشان را با سیلی سرخ نگه داشته اند .
آیا نباید مسئولین و دست اندر کاران تعلیم و تربیت کشور به فکر آنها باشند ؟
یک روزبه روزگار گفتم :چرا در چرخ فلک تو، بعضی ها بالا و بعضی ها پایین هستند ؟ لبخندی زد و گفت : نگران نباش ، می چرخد ؟ همان گونه که چرخ زندگی ما باز نشستگان نمی چرخد.
آیا بعد از سی سال خدمت صادقانه ما مستحق زندگی مشقت بار باید باشیم ؟
درک لحظه های شیرین زندگی چه خوب و چه به ظاهر بد به نگرشی متفاوت و جست و جوگر نیاز دارد. افرادی که باران را حس می کنند کم هستند ، باقی افراد فقط خیس می شوند .
ما فرهنگیان جز آن کم ها هستیم که خداوند مهربان در این حقوق ناچیز ما خیر و برکت نهاده تا فقط دست نیاز به آستان خودش بر داریم نه بندگانش ، چون در روی زمین کسی به فکر ما نیست ؟
ما در کلاس درس شجاعت و جوانمردی رابه کودکان این مرز و بوم آموزش دادیم و مشکلات و ناراحتی کودکان را با دست مهربانی و نوازش برطرف کردیم . در کلاس همانند خورشید به همه روشنایی و دانایی بخشیدیم و سایه سنگین جهل و نادانی را ریشه کن و باران مهربانی و دانش را برهمه نثار کردیم ، حالا خود در جامعه سایه سنگین فقر و تبعیض حقوق و مزایا را با تمام وجودمان احساس می کنیم ؛ این شرط حق و انصاف نیست ؟
چون ما فرهنگیان مهربانی و گذشت را از درخت شکوفه دار یاد گرفتیم ، وقتی به آن لگد می زنی به جای تلافی بر سرت شکوفه های رنگارنگ می ریزد چون زندگی ما منظره دل انگیزی از گذشت و احترام است و پنجره قلب مان پر از صمیمیت و محبت است که به سوی دانایی گشوده می شود .
این کلمات از اعماق قلبم و فی البداهه سر چشمه می گیرد حالا که هزینه های زندگی بر درآمدها سبقت گرفته و چراغ راهنما به سوی فرهنگیان بازنشسته قرمز است پس درصدد رفع مشکلات معیشتی آنان باشید و در عمل نشان دهید این فرهیختگان را دوست دارید ...
دیگر زمان شعار نیست ؟
پذیرش میوه تلخ فقر و نابرابری حقوق و مزایا بسی ناگوار و قابل تحمل نیست ؟
ما دوست دار حقیقت هستیم و اشتباهات گذشته را با گذشت می بخشیم و با ندای حق گو خواسته های خودمان را مطالبه می کنیم ، چون ما هستیم و زندگی جریان دارد .
پس چرا ارزشی برای ما قائل نیستید ؟
همه قبول دارند زندگی همیشه بر وفق مراد نیست ، یک روز سد غمی اندوه کوه، و روز دیگر سد نشاط اندازه دشت . این افسانه زندگی است . در سایه کوه باید از دشت گذشت .
یادمان باشد با شکستن پای دیگران بهتر راه نخواهیم رفت ؛ پس بیایید موانع و مشکلات زندگی را از سر راه بندگان بازنشسته فرهنگی برداریم و راه را برای آنها هموار و روشن کنیم تا فرزندان فرهنگی از این شغل شریف و ارزشمند گریزان نباشند . با عشق و علاقه این رسالت را بپذیرند .
اگر فیش حقوقی آنها را مشاهده کنی متعجب می شوی این بندگان خدا چگونه گذران زندگی می کنند با این در آمد ناکافی ؟ حقوق و مزایای ما را با سایر ادارات مشابه مقایسه کنید تا بی عدالتی و اجحاف به این بندگان خدا را عینا مشاهده کنید.
ما دیگر از این وضعیت آشفته و مه آلود خسته شده ایم ، چون هر روز سفره ما تهی از مواد غذایی سالم و مغذی و کوچک تر شده ، آیا گوش شنوایی وجود دارد ؟
حقوق و مزایای ما حتی با همکاران شاغل هم اختلاف فاحشی دارد چون طرح نظام رتبه بندی معلمین برای ما نه تنها اجرا نشده بلکه در جست و جوی راهکار دیگری حتی نیستند !
پس چه موقع قفل های زندگی آنان گشوده می شود ؟ کلید آن به دست چه کسانی است ؟
بازنشستگان فرهنگی به راستی تمام ناملایمات زندگی روزمره خود را با یک جمله می توانیم تحمل کنیم .
خدایا !
می دانم که می بینی و به حق و انصاف قضاوت می کنی . پس بیاییم در نامه هایمان به خداوند کلمات را صادقانه بنویسیم ، چون او خوب می داند که چه وقت نماز با یک غلط املایی نیاز نوشته می شود .
به راستی چه کسی نمی داند که عزیزان فرهنگی از حداقل های زندگی محروم هستند و زیر خط فقر زندگی می کنند و به اصطلاح هشت مون گره نه است .
وعده دادن و عمل نکردن سبب عدم اعتماد افکار عمومی جامعه می شود .
وقتی پای صحبت بازنشستگان می نشینی اشک و لبخند باهم آمیخته شده ، سفره دل آنها به اندازه دریا گلایه و نا رضایتی است ؛ پس چرا شعار خدمت می دهید ؟
عزیزان بازنشسته کامنت بگذارند .نظر و عقاید خود را بیان کنند . من فقط حرف دل آنها و خودم را می نویسم و نسبت به همه این پیش کسوتان ادای احترام و از زحمات این بزرگواران سپاسگزاری می کنم ؛ چون فرار از هر مسئله ای فقط فاصله رسیدن به راه حل را زیاد می کند .
آسان ترین راه برای گریز از یک مساله حل کردن آن است .
مدیران ارشد کشور با برنامه ریزی و راهکارهای مناسب و منطقی درصدد رفع مشکلات این قشر باشند . یک بار برای همیشه ریشه گرفتاری های این قشر فرهیخته را مرتفع نمایند .
آن ها سال هاست انتظار نظام هماهنگ حقوق و مزایا را می کشند ؛ آیا وقت آن نیست که سازمان مدیریت وبرنامه ریزی کشور اقدام عاجلی کند تا این بندگان خدا راضی و کار مسئولین مورد قبول پروردگار و اعمال حسنه در کارنامه آنان ثبت گردد .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آقای دکتر محمد مالجو در مصاحبه ای طولانی ( این جا ) با روزنامه شرق مورخ 24 شهریور ، ادعا کرده بود که “ آموزش” در ایران، بعد از پایان جنگ ایران و عراق به تدریج کالایی شده است. وی در پاسخ به این سوال که بهلحاظ تاریخی کالاییسازی آموزش چگونه اتفاق افتاد ؛ با اشاره به اصل 30 قانون اساسی در خصوص رایگان بودن تحصیل تا پایان دوره متوسطه، می گوید : " در سالهای پس از جنگ به تدریج و در سالهای اخیر با سرعت بیشتری در حوزه آموزش عمومی شاهد تأسیس آنچه ابتدا به خطا مدارس غیرانتفاعی نامیده میشد، بودهایم.
" مالجو در کنار تاسیس مدارس غیر انتفاعی، اخذ وجه از دانش آموزان در مدارس دولتی را هم از نشانه های کالایی شدن آموزش می داند . بحث کالایی شدن یا کالایی سازی آموزش یکی از کلیدواژه های جریان های گوناگون چپ در نقد آموزش و پرورش غیردولتی است.
گویا آموزش اگر دولتی باشد ، کالا نیست ، اما اگر در بازار عرضه شود تبدیل به کالا می شود. به عنوان مثال اگر فرزند شما در یک مدرسه دولتی درس بخواند و دولت هزینه تحصیل فرزند شما را بپردازد ، آموزش کالا نیست ، اما اگر فرزند شما در یک مدرسه غیردولتی تحصیل کند و شما بابت تحصیل او پول پرداخت کنید، یا در مدرسه دولتی وجهی به عنوان مشارکت پرداخت کنید، آموزش تبدیل به کالا می شود.
در واقع انتقاد از کالایی شدن آموزش ، پوششی برای دفاع از آموزش و پرورش دولتی است.
جناب مالجو در باره کالایی سازی آموزش می گوید : " وقتی آموزش بهعنوان یک خدمت مشمول منطق کالایی میشود، مثل هر کالای دیگری واجد سه شرط خواهد شد؛ اولا، تولید میشود. ثانیا، برای فروش در بازار و ثالثا، برای فروش در بازار با انگیزه کسب سود تولید میشود."
آیا آموزش دولتی پروسه مجزایی را طی می کند؟
برای تولید خدمات آموزشی (دولتی یا غیردولتی ) به منابع اولیه ، امکانات و نیروی کار نیازداریم. کلاس درس ، معلم ، ناظم ، مدیر ، سرایدار، کتاب و جزوه ، آب ، برق ، تلفن ،میز و صندلی و سایر تجهیزات از عوامل تولید کالا (خدمات) آموزشی هستند. معلم به عنوان عنصر اصلی ، برای اینکه سرکلاس برود حقوق می گیرد. کلاس در مکانی ملکی یا اجاره ای تشکیل می شود که در هر دو حالت متضمن هزینه است. گچ و تخته سیاه و وایت بورد و میز و نیمکت و... کلاس و مدرسه بخشی از امکانات تولید است. تولید خدمات آموزشی چه در سیستم دولتی و چه در سیستم غیردولتی رایگان نیست و اصولا خدمات و کالای رایگان وجود ندارد. نقطه اختلاف آموزش دولتی و غیر دولتی است.
ارائه خدمات آموزشی توسط دولت ، نه دلیلی بر "رایگان" بودن آن است و نه ماهیت آموزش را از "کالا و خدمات" به چیز دیگری تبدیل می کند. چپ ها که کالایی شدن را به عنوان یک فحش سیاسی به کار می برند به این سوال پاسخ نمی دهند که اگر "خدمات آموزش دولتی" کالا نیست پس چیست؟ و اگر رایگان است هزینه تولید آن از کجا تامین می شود؟
تهیه و توزیع کالاها و خدمات توسط دولت و عرضه انحصاری آن فقط نشانه دولتی بودن عرضه این خدمات است نه رایگان بودن آن .آموزش در مدارس دولتی، رایگان به مفهوم اقتصادی آن نیست. ارائه خدمات آموزشی توسط دولت هم تولید می شود و هم به فروش می رسد.
در خصوص فاکتور سوم یعنی سودآوری ، هرچند دولت ها ظاهرا دنبال سود از فروش خدمات دولتی آموزشی نیستند ، اما سیستم دولتی هزینه خدمات آموزشی را بین 30 تا 50 درصد گرانتر از بازار آزاد و رقابتی کرده است و این هزینه نهایتا از جیب خریدار خارج می شود.
در استدلال مخالفان مدارس غیردولتی، فرض بر این است که مدارس دولتی، آموزش رایگان ارائه می دهند و چون دولت به ظاهر پولی بابت این خدمات نمی گیرد، پس آموزش، کالا نیست.
به عبارت دیگر ، فرض مخالفان آموزش غیردولتی بر این است که گویا در مدارس دولتی، اولیای دانش آموزان بابت بهره مندی از خدمات آموزشی پولی پرداخت نمی کنند. این فرض به کلی غلط است، زیرا خدمات آموزشی، هزینه تولید دارد. دولت از کجا این هزینه ها را تامین می کند؟ هزینه خدمات آموزشی به اصطلاح رایگان معمولا از محل اخذ مالیات از عموم شهروندان یعنی از جیب مردم، تامین می شود. دولت از محل درآمدهای مالیاتی ، حقوق عوامل انسانی مدرسه و هزینه آب و برق و تلفن و نگهداری ساختمان و خرید تجهیزات را پرداخت می کند. هرچه ارائه خدمات عمومی رایگان (آموزش ، بهداشت و حمل و نقل و مسکن ) در جامعه ای بیشتر باشد و به عبارتی جامعه سوسیالیستی تر باشد، شهروندان درصد بیشتری از درآمد خود را به عنوان مالیات می پردازند.
در نظام آموزش و پرورش دولتی ، دولت در مبادله خدمات آموزشی ، در نقش یک میانجی ظاهر می شود و به نیابت از شهروندان ، پولی را که از آنها به عنوان مالیات می گیرد صرف تولید و ارائه خدمات عمومی می کند. این خدمات رایگان نیستند چون دولت ، پول آن را قبلا به صورت مالیات از شهروندان گرفته است.
در برخی کشورها که سیستم مالیاتی جامعی وجود ندارد و دولت ها از طریق فروش منابع طبیعی مانند نفت و گاز درآمد کسب می کنند و هزینه های خدمات عمومی را می پردازند، صورت مساله باز هم تغییری نمی کند ، زیرا این منابع متعلق به عموم شهروندان و حتی نسل های آینده کشور است.
در این حالت، دولت هزینه خدمات عمومی را از سرمایه مشاع تمام اهالی یک سرزمین تامین می کند. در هرحالت، چه درآمدهای دولت متکی به اخذ مالیات باشد و چه متکی به فروش منابع طبیعی و چه ترکیبی از این دو ، هزینه خدمات عمومی پیشاپیش از جیب یا سرمایه شهروندان برداشت می شود و مساله تحصیل رایگان افسانه ای بیش نیست.
طرفداران اقتصاد دولتی به عمد منبع درآمد دولت در تامین رفاه اجتماعی را مسکوت می گذارند. در مدارس دولتی ایران، دولت برای هر دانش آموز به جز هزینه ساختمان و تجهیزات ،در سال بیش از 2 میلیون تومان هزینه می کند که بخش عمده آن صرف پرداخت حقوق کارکنان مدرسه می شود. اگر قبول کنیم که پول آموزش رایگان و رفاه اجتماعی از جیب و سرمایه شهروندان تامین می شود، قیمت تولید کالا و از جمله خدمات آموزشی در سیستم انحصاری دولتی ارزان تر تمام نمی شود و برای مصرف کننده با صرفه تر از خرید آن در بازار آزاد نیست. تولید کالا و خدمات در سیستم دولتی پُرهزینه تر از بخش خصوصی است. خدمات آموزشی در سیستم دولتی مانند هر کالایی تولید می شود ، مبادله می شود ، اما به دلیل انحصاری بودن عرضه ، قیمت آن گرانتر و کیفیت آن نازل تر است.
بر خلاف القائات جریان های چپ، در نظام های لیبرال، هزینه آموزش در دوره عمومی (مدارس پابلیک) توسط دولت و از محل مالیات ها تامین می شود و تحصیلات عمومی برای تمام کودکان اجباری است. مدارس عمومی مستقیما بابت تحصیل، پولی از اولیای دانش آموزان نمی گیرند ، اما تحصیل رایگان نیست و دولت هزینه تحصیل را از شهروندان به صورت مالیات بر مصرف و مالیات بر املاک و مستغلات می گیرد.
چرا دولت های آزاد هزینه تحصیلات عمومی را می پردازند؟
چون منافع حاصل از تعلیم و تربیت عمومی به قدری زیاد است که هزینه کردن برای آموزش عمومی و اجباری همه کودکان از پول همه افراد ملت را موجه می کند. آموزش فرزند "من" به سود "من" و به سود "شما" و به سود همه است. در مدارس ، کودکان ارزش های رایج و مشترک اجتماعی را می آموزند و آموزش و پرورش عمومی در خدمت ایجاد جامعه ای پایدار است. با این حال ، مجبور کردن همه کودکان به تحصیل در مدارس دولتی با ارزش های دمکراتیک سازگار نیست.
مطابق بند 3 ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر "پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش برای فرزندان خود برتری دارند." اگر دولتی کودکان یا بخشی از کودکان یک کشور را مجبور کند که برای تحصیل تا پایان دوره عمومی پول پرداخت کنند حقوق کودکان و حقوق جامعه را نقض کرده است. همچنان که اگر دولتی جلوی تاسیس مدارس غیردولتی را بگیرد حقوق شهروندی بخشی از افراد را زیرپا گذاشته است.
آقای مالجو دربخشی از مصاحبه با یادآوری زمانی که همه کودکان و نوجوانان در مدارس مشابهی تحصیل میکردند؛ می گوید : "با ظهور رقبای خصوصی برای مدارس دولتی، این گزینه در اختیار ناراضیان قرار گرفت که اگر خواهان آموزش بهتر هستند، از مدارس دولتی خارج شوند و با پرداخت شهریه به جاهای بهتری بروند.... انگار ساختمان دو اشکوبهای در حوزه آموزش عمومی تعبیه شده است که در یک اشکوب آن آموزش بیکیفیت عرضه میشود؛ اما افراد آزاد و مختار هستند اگر توانایی پرداخت شهریه دارند به اشکوب دوم بروند که کیفیت آموزش در آن بالاتر است."
در پاسخ ایشان باید گفت که سیستم آموزش دولتی ، تفاوت ها را از بین نمی برد بلکه مخفی می کند . حتی اگر همه مدارس غیردولتی را تعطیل کنیم ، امکان یکسان سازی خدمات آموزشی در مدارس دولتی وجود ندارد.
در شهرهای امروزی طبقات مختلف بر اساس سطح درآمد در محلات و مناطق مختلف سکونت دارند و کیفیت خدمات آموزشی دولتی در مناطق مختلف شهرها یکسان نیست. حتی در کشورهای سوسیالیستی هم کیفیت خدمات آموزشی در مدارس یکسان نیست و مثلا فرزندان اعضای حزب در مدارس بهتری درس می خوانند. اگر بپذیریم که سطح درآمد و زندگی مردم متفاوت است و مدارس مناطق مختلف شهر کیفیت متفاوتی دارند طبیعی است دولتی شدن آموزش منجر به عدالت نمی شود .
خانواده ای که مثلا در اسلامشهر حومه تهران زندگی می کند برای بهره مندی از آموزش بهتر برای فرزندانش نمی تواند به منطقه 2 یا 3 تهران نقل مکان کند، اما این خانواده ممکن است مایل باشد و بتواند، برای بهتر شدن کیفیت تحصیلی فرزند خود مبلغی صرف کند و مثلا فرزندش را در یک مدرسه غیر دولتی یا هیات امنایی ثبت نام کند.
آیا خانواده ای که تمام یا قسمتی از هزینه تحصیل فرزندش را می پردازد به دیگران ظلم می کند؟ خانواده ای که فرزند خود را در یک مدرسه غیردولتی و با هزینه شخصی ثبت نام می کند، از بخشی از حقوق مادی خود به نفع آموزش و پرورش دولتی صرف نظر می کند. این دسته از والدین هزینه تحصیل فرزند خود را دوبار می پردازند ، یک بار به صورت مالیات و یا سهم خود از منابع طبیعی و یک بار هم به طور مستقیم .
اگر عادلانه نگاه کنیم دولت باید معادل هزینه تحصیل در مدرسه دولتی به والدین دانش آموزی که در مدرسه غیر دولتی ثبت نام می کند یارانه بپردازد. خانواده کودکانی که در مدرسه غیردولتی درس می خوانند، حق کسی را ضایع نکرده اند . علاوه بر این اگر بپذیریم که فایده آموزش ، هم به فرد آموزش دیده و خانواده اش و هم به بقیه شهروندان برمی گردد ، در این صورت خانواده ای که پول بیشتری صرف تعلیم و تربیت فرزند خود می کند از طریق آموزش بهتر فرزند خود به دیگران منفعت می رساند.
به جای برانگیختن حس منفی نسبت به خانواده هایی که به آموزش فرزندان خود بهای بیشتری می دهند باید از آنها تشکر کرد.
نکته مهم این است که اصولا تاسیس مدرسه غیردولتی توسط بخش خصوصی و یا پرداخت بخشی از هزینه های آموزشی توسط خانواده ها با مصوبه انجمن اولیا و مربیان را نمی توان خصوصی سازی نامید.
وقتی می توانیم از خصوصی سازی حرف بزنیم که دولت مالکیت مدارس دولتی را به اشخاص و موسسات خصوصی واگذارکند و از ثبت نام بخشی از کودکان در مدرسه دولتی خودداری کند و به آنها حکم کند که به مدرسه غیردولتی بروند.
مالکیت مدارس دولتی تاکنون به اشخاص و موسسات واگذار نشده و خودداری آموزش و پرورش از ثبت نام کودکان در مدارس دولتی جرم است ؛ یعنی آموزش و پرورش نمی تواند از پذیرش کودک متقاضی تحصیل در مدرسه دولتی خودداری کند.
آقای مالجو تاسیس مدارس غیر دولتی را به سیاست های دولت پس از جنگ نسبت می دهد در حالی که سابقه امر به سال 1362 برمی گردد. برداشت های متفاوت دو جناح چپ و راست از اصل 30 قانون اساسی باعث شد که در آذر ماه سال 1362 آقای اکبر پرورش وزیر آموزش و پرورش نامه استفساریه ای به دفتر شورای نگهبان قانون اساسی ارسال کند.
اکبر پرورش در این نامه نوشت: « نظر به اينكه در اجراي طرح اصل سيام قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و به خصوص در تعيين مصاديق وسايل آموزش و پرورش رايگان .... نظرات متفاوتي در وزارت آموزش و پرورش و ساير سازمان ها بهوجود آمده است ، تقاضا ميشود، موضوع به شوراي محترم نگهبان قانون اساسي تسليم و عنداللّزوم با تعيين وقت نمايندگان اين وزارتخانه را براي ادای توضيح دعوت فرمايند تا اشكال موجود رفع گردد».
آیت الله لطف الله صافی دبیر وقت شورای نگهبان ، مردادماه سال 1363 در نامه ای به نخست وزیر که رونوشت آن را برای وزیر وقت آموزش و پرورش ارسال کرده بود نوشت: « اصل سي ام قانون اساسي و بعض اصول مشابه آن مسير سياست كلي نظام را تعيين مينمايد و مقصود اين است كه دولت امكاناتي را كه در اختيار دارد، در كل رشتههايي كه در قانون اساسي پيشنهاد شده، بهطور متعادل طبق قانون توزيع نمايد، بنابراين آموزش رايگان در حد امكان كلاً يابعضاً بايد فراهم شود و با عدم امكانات كلي دولت با رعايت اولويت ها مثل ترجيح مستضعفان و مستعدان بر ديگران اقدام مينمايد. لازم به تذكر است كه مستفاد از اصل سي ام قانون اساسي دولتي بودن آموزش و ممنوعيت تأسيس مدارس و دانشگاههاي ملي به موجب قوانين عادي نميباشد. »
آیت الله صافی در پاسخ شورای انقلاب فرهنگی در اردیبهشت 1365 با صراحت بیشتری نوشت : «باتوجه به اينكه از اصل سي ام قانون اساسي دولتي بودن آموزش و پرورش و ممنوعيت تأسيس مدارس و دانشگاه هاي ملي استفاده نميشود، چنانچه تأسيس مدارس و آموزشگاه هاي ملي در كشور آزاد اعلام شود، اضطرار دولت به دريافت شهريه مرتفع ميگردد، و چنانچه با تأسيس مدارس ملي رفع اضطرار نشود تفسير قانون اساسي قابل بررسي خواهد بود.»
قانون تاسیس مدارس غیر انتفاعی قبل از پایان جنگ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. بنابراین این تحلیل جناب مالجو حداقل در حوزه آموزش عمومی مبتنی بر پیش داوری ذهنی و نادرست است: "جنگ که به پایان رسید، همراه با زمزمه کوچکسازی دولت، که عمدتا مشمول خدمات اجتماعی دولت میشده است، به تدریج این گرایش پررنگتر شد که دولت در زمینه آموزش و بهداشت و درمان و سلامت و مسکن و سایر خدمات اجتماعی به عقبنشینی اقتصادی مبادرت کند.
دولت در سالهای پس از جنگ، هم در حوزه آموزش عمومی و مدرسهها و هم در حوزه آموزش عالی و دانشگاهها، در قیاس با وظیفهای که قانون اساسی برعهدهاش قرار داده است، به درجات گوناگون تا حدی به عقبنشینی اقتصادی دست زد"جناب مالجو خصوصی سازی در آموزش و پرورش را امری مسلم و قطعی فرض کرده است اما نه تعریفی از خصوصی سازی ارائه کرده و نه آماری از مدارس خصوصی شده به دست می دهد. تاسیس مدارس غیردولتی را نمی توان خصوصی سازی آموزش و پرورش نامید. با وجود گذشت 27 سال از تصویب قانون مدارس غیر انتفاعی ، بیش از 90 درصد دانش آموزان در مدارس دولتی تحصیل می کنند.
آموزش پرورش موظف است که همه دانش آموزان را در مدارس دولتی ثبت نام کند ، اما طبیعی است افرادی که مایلند با هزینه شخصی تحصیل کنند را نمی توان مجبور به ثبت نام در مدارس دولتی کرد. مفهوم خصوصی سازی این است که دولت امکانات آموزشی دولتی مثلا ساختمان و تجهیزات مدارس را به بخش غیردولتی بفروشد. چنین اتفاقی در آموزش و پرورش رخ نداده است.
آنچه که اتفاق افتاده اقداماتی در قالب برون سپاری، خرید خدمات آموزشی ، واگذاری یک ساله مدارس به قیمت تمام شده و تفویض پاره ای از اختیارات اداری و مالی مدارس دولتی به هیات امنا و انجمن اولیا و مربیان است.
دولت این اقدامات را در چارچوب کاهش تصدی گری می داند و نه در اقدامی دیگر ، دولت در مناطقی که با تراکم دانش آموز در مدارس دولتی مواجه است ، صندلی های خالی مدارس غیر انتفاعی را خریداری کرده و تعدادی دانش آموز با شهریه دولتی در مدارس غیردولتی مشغول تحصیل شده اند. طبق معمول این برنامه ها در عمل ناقص اجرا شده اند. مثلا در مدارس دولتی برخی مدیران به اجبار از دانش اموزان پول می گیرند .
برخی مدارس غیردولتی با استفاده از رانت دولتی تاسیس شده اند و....
این اشکالات مورد بحث این مقاله نیست . اگر منظور دوستان نواقص و کمبودها و سوء مدیریت و سوء اجرا است به جای تعمیم های نادرست ایدئولوژیک باید همین نواقص و ضعف ها را شناسایی و انتقاد کنند.
اصولا هیچ دولت مدرنی با ارائه خدمات آموزش عمومی از سوی دولت و از محل درآمدهای عمومی مخالفتی ندارد و مخصوصا دولت های غربی که نظام های لیبرالی دارند بر ارائه آموزش های عمومی تاکید می کنند. اما در عین حال حق خانواده ها برای تعیین نوع مدرسه و آموزش کودکان خود را به رسمیت می شناسند.
هزینه آموزش دولتی هم از جیب و سرمایه شهروندان تامین می شود.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش /

دومین کنفرانس توسعه و عدالت آموزشی با عنوان " همدلی و هم زبانی مردم سیاست گذاران ، برای کاهش فقر آموزشی کودکان " در روزهای 7 و 8 آذر ماه در تالار علامه امینی دانشگاه تهران از ساعت 8 صبح الی 18 برگزار می شود .
اولین کنفرانس با تلاشِ " انجمن حامیان فردا "،" دانشگاه صنعتی شریف " و " موسسه اخلاق شهروند" در روزهای سوم و چهارم آبان ماه سال قبل برگزار گردید .
همان گونه که در تصویر مشخص است شش گروه شامل « سیاست گذاران ، اقتصاددانان ،خبرگان آموزش و پرورش ، خبرگان علوم سیاسی ، جامعه شناسان و هنرمندان » به عنوان سخنران به ارائه دیدگاه های خود خواهند پرداخت .
آن چه که بیشتر مایه تاسف است آن است که به روال سابق ، خبری از حضور موثر درگیرترین لایه ها در آموزش و پرورش یعنی " معلمان " و " فعالان " آن ها نیست !
گویا قرار است همایشی با صرف امکانات و بودجه برگزار و با ارائه چند گزارش اتوکشیده و آکادمیک پایان یابد .
آیا نتایج کنفرانس سال قبل و تاثیر آن بر روند جاری آموزش و پرورش با توجه به موضوع مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است ؟
« گروه سخن معلم » بر این باور است که انجام چنین همایش هایی تا زمانی که بر حضور " معلمان به عنوان بازیگران اصلی آموزش " تاکید نشود فایده چندانی برای آموزش و پرورش و اصلاح روندها نخواهد داشت .
موضوعاتی از این دست و مسائل فراتر از آن باید در حوزه عمومی و از طریق رسانه ملی مطرح و با شرکت کارشناسان و خبرگان مستقل و مردمی به بحث و نتیجه گیری گذاشته شود .
این اولین گام برای فرآیند " مردمی کردن آموزش و پرورش " و " تغییر نگاه به موضوع آموزش به عنوان محور توسعه " پایدار خواهد بود .
پایان گزارش /
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /به نظر می رسد تعریف واحدی از کارکرد روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش وجود ندارد . نگرش رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش به مقوله روابط عمومی را می توانید در این جا بخوانید : ( 1 ) و ( 2 ) ( 3 )
این در حالی است که رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی ، حجت الاسلام و المسلمین محی الدین بهرام محمدیان ؛ تعریف دیگری از روابط عمومی و کارکرد آن دارد .
پرسش این است که معیار تشخیص در این کارکرد در حوزه ستادی چه کسی می تواند باشد در عین حال این که رئیس سازمان پژوهش و برنانه ریزی درسی تاکنون به هیچ یک از منتقدان خود در مقابل عملکرد خویش و طی سال های متمادی پاسخ گو نبوده است !

حجت الاسلام و المسلمین محی الدین بهرام محمدیان در دومین نشست هم اندیشی مدیران روابط عمومی حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش ، با اشاره به برخی از فعالیت ها در حوزه روابط عمومی سازمان از جمله برگزاری سلسله نشست های علمی « بزم اندیشه » و نیز اجرای طرح « سازمان و یک روز با درهای باز » اظهارکرد: تعریف ما از روابط عمومی با رویکرد« روابط عمومی ادراکی» است، زیرا تعریف روابط عمومی با رویکرد «روابط عمومی حسگر» موجب تنزل جایگاه آن می شود.
رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی با انتقاد از تشبیه روابط عمومی ها به چشم یا گوش سازمان تصریح کرد: کاربرد تعابیری از این دست در واقع تنزل دادن جایگاه آن و نادیده انگاشتن نقش آفرینی های آن در امر تصمیم سازی و تصمیم گیری های سازمانی است.
وی خاطرنشان کرد: بر این اساس، در سازمان پژوهش رویکرد روابط عمومی ادراکی را به روابط عمومی حسگر ترجیح داده ایم. لذا تعیین اهداف، اتخاذ راهبردها، برنامه ریزی، راهکارها و فعالیت های اجرایی را در این حوزه بر پایه همین رویکرد تنظیم و پیگیری می کنیم.
مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .