واعظیم اما نه بهر خویشتن
از برای دیگران بر منبریم
آگه از عیب عیان خود نهایم
پردههای عیب مردم می دریم !
نظرات برخی همکاران را در این چند روز در گروه های تگرامی معلمان ، در سایت سخن معلم و دیگر سایت ها در رابطه با تنبیه معلم الیگودرزی و مشکلات مالی و ... که می خوانم بسیار آزار دهنده هستند .
ابتدا یاد آوری می کنم من هم معلمم چون شما، من هم خرج بسیار دارم و دخل اندک، من هم با سیلی صورت سرخ می کنم چون شما .
من هم سال هاست به سان شما در کلاس های متراکم تدریس می کنم . من هم مانند شما از ناهنجاری های دانش آموزان و خانواده ها رنج می برم . من هم چون شما از این سیستم آموزشی بیمار و انگیزه کش کلافه ام . من هم روزانه ۱۵۰ کیلومتر راه را بین مدرسه و خانه طی می کنم ؛ پس دردهای شما را تجربه کرده ام و از جایگاهی برابر با شما سخن می گویم اما من خطاهای خود و همکاران را توجیه و تایید نمی کنم .
معلمی در الیگودرز شاگردش را به زشت ترین شکل کتک می زند و این اتفاق از صدا و سیما و رسانه ها پخش می شود حال عده ای شأن خود را از دست رفته می بینند و چنان از او دفاع می کنند که آدمی انگشت به دهان می ماند !!
فرد متخلف معلمی در الیگودرز است ، جدا از شخصیت این معلم عمل تنبیه او نه تنها به هیچ وجه من المکان قابل دفاع نیست بلکه باید از سوی معلمان واقعی محکوم شود حال آن که معلمانی از استان های بسیار دور که شناختی از او ندارند صرفا به خاطر معلم بودن چنان از او دفاع می کنند و ادعاهایی می کنند که نه تنها فرد خاطی را نمی رهاند بلکه فرد ناقل را زیر سوال می برد !
برادر و خواهر گرامی !
شما چگونه با دیدن فیلم چند دقیقه ای کتک زدن آن معلم فوری تشخیص دادید او معلمی دلسوز و فداکار است که سی سال خدمت عاشقانه داشته و تنها خطایش این است که یک بار عصبانی شده است و کتک زده است ؛ آن هم دلیلش دانش آموز است !
تنبیه به هر شکل که باشد باید از سوی همه محکوم شود ؛ ما باید بدانیم که بد دفاع کردن خیلی اسفناک تر از حمله کردن است !
برخی معلمان خطاهای معلمان را به دکل نفتی گم شده ، اختلاس و وضیعت ناهنجاری ها جامعه و وجود مشکلات در این جا و آن جا ارتباط می دهند !
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری !
فرض کنیم اختلاس و سانسور و مشکلات مالی و مشکلات مدیریتی و آموزشی و سیاست های غلط و صدای و سیمای جهت دار و ... وجود دارند .
آیا مجوز می شود ما تنبیه کنیم و تنبیه کنندگان را خطازدایی کنیم ؟
یک قانون وجود دارد که می گوید وقتی رابطه ای خراب است دو طرف مقصر هستند با درصد خطای کم و زیاد.
اگر جامعه و رسانه ها با معلمان مشکل دارند خطاهای آنها را بیان کنیم ولی نیک در عملکرد خود نیز بنگریم ؛ ببینیم چه شده است که جامعه و رسانه ها و ... با ما فاصله پیدا کردند ؟!
برخی از معلمان می گویند اصحاب رسانه خطاهای معلمان را بزرگ می کنند . من به شخصه فکر می کنم این طور نیست و بر فرض این نکته طبیعی است .
هر که بامش بیش برفش بیش تر .
به واسطه ی جایگاه و شغلی که داریم خطاهای ما غیر قابل قبول تر هستند . مثالی می زنم .
سال گذشته معلمی در ورامین چهار دانش آموز کلاس سوم را تنبیه هولناکی کرد . خبر در رسانه های عمومی منتشر شد و جامعه معلمان سکوت پیشه کرد . در واکنش به این عمل معلمی در تبریز به همراه دانش آموزانش پلاکاردی برای ابراز همبستگی با آن دانش آموزان برداشتند . این عکس و خبر به صورت گسترده تر در رسانه های به مراتب معتبرتر کشوری و بین الملی منتشر و مورد استقبال گرفت .
مثال بازتاب سر تراشیدن معلم برای همبستگی با دانش آموزش اظهر من الشمس است
باز هم اگر فرض کنیم جامعه خطاهای معلمان را بزرگ می کند ، چرا بهانه ها را با عملکرد والایمان کم نکنیم ؟
چیزی که از جانب همین همکاران درک نمی کنم ؛ وقتی خطایی از معلم سر می زند فوری به سختی کار و خوبی های معلمان و ... اشاره می کنند و با استفاده از این مسایل می خواهند پرده ای بر خطاها بکشند.
بله ؛ معلمان هر روز مسیرهای طولانی و طاقت فرسایی را جهت رفتن به مدرسه طی می کنند و هر ساله کلی جان خود را به همین خاطر از دست می دهند .
بله ؛ معلمان مشکلات بیشتری را متحمل می شوند ولی مساله این است که آن مشکلات و شرایط سخت کاری است و معلم یا فردی در آن نقش خاصی ندارد ولی تنبیه و تحقیر و خطاهای دیگر معلمان که به دلایل بسیاری مطرح نمی شوند کارهای انتخابی هستند و معلم به انتخاب و به صورت ارادی انجام می دهد و نباید انجام دهد.
ما نباید مسایل را با هم خلط کنیم ؛ اینکه صدا و سیما و رسانه ها اعتراضات و مشکلات معلمان را بازتاب نمی دهند دلایلی دارد که می تواند و باید مورد اعتراض ما باشد ، اما اینکه به انتشار خطاها اعتراض کنیم و آن را توجیه کنیم راه خطاست .
ما باید یاد بگیریم از ورطه احساس به وادی منطق و تعقل کوچ کنیم .
باید چشم ها را بشوئیم .باید جور دیگری بنگریم . ما می توانیم از عملکرد فانی نقد کنیم . ما می توانیم فانی را وزیر مطلوب و مطبوع خود ندانیم و علیه او مطلب بنویسم ولی اینکه هر سنگی از آسمان بیاید ، حقوق چند روز دیر بماند ، خیانت ننگین او را افشا کنیم گویی او پول شخصی اش را از جیب به معلمان می دهد نشان از ضعف و بی پایه بودن استدلال هایمان است.
من واقعا از داشتن این چنین همکارانی که خطاهای خود و دیگران را توجیه می کنند ، غمگین می شوم .
تنبیه ما ارتباطی به ضرب و شتم اولیا در مدرسه ندارد . ما هم زمان که باید به شکل صحیح به دنبال احقاق حق خود باشیم از انجام رفتارها و انتشار حرف های دور از شأن معلمی بپرهیزیم .
بخش مهمی از شأن و منزلت معلمان دست خود معلمان است.
در پایان لازم به ذکر می دانم که قطعا من نیز عاری از خطا نیستم و مطمئن هستم بعد از نوشتن این مطلب نقدهای بسیاری از سوی همکاران خواهم دید و شنید ولی با این شعر سعدی سخنم را پایان می دهم:
هیچ کس بی دامن تر نیست لیکن پیش خلق
باز می پوشند و ما برآفتاب افکنده ایم
سعدیا پرهیزکاران خودستایی می کنند
ما دهل در گردن و خر در خلاب افکنده ایم
رستمی باید که پیشانی کند با دیو نفس
گر بر او غالب شویم افراسیاب افکنده ایم

آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گفت و گو در خصوص تنبیه بدنی دانش آموزان در مدرسه زمانی به نتیجه می رسد که گفت و گو لَه و علیه تنبیه بدنی روی اصول مورد توافق استوار باشد . به عنوان مثال اگر دو یا چند طرف بحث همگی به اصول آموزش و پرورش مدرن اعتقاد داشته باشند می توان بر سر تاثیر و پیامدهای تنبیه بدنی در فضایی علمی گفت و گو کرد و احتمالا به جمع بندی رسید. اما اگر یکی از طرفین به مبانی آموزش و پرورش مدرن و دیگری به اصول تعلیم و تربیت سنتی ، معتقد باشند ، زبان مشترک پیدا نمی کنند. انگار یک چینی با یک فارسی زبان گفت و گو کند.
به عنوان مثال بحث بین فردی که در موضوع تنبیه بدنی به اعلامیه جهانی حقوق بشر و پیمان نامه حقوق کودک استناد می کند با کسی که بر اساس آموزه های گلستان سعدی به مسایل تربیتی می نگرد، دشوار است. قبل از بحث در مورد تنبیه بدنی دو فرد سنتی و مدرن در حوزه علوم تربیتی باید بر سر مقدمات بحث به توافق برسند یا اینکه هر کدام محترمانه نظر خودش را بگوید و قضاوت را به خوانندگان بسپارند.برخی افراد هم برای ورود به بحث نیاز به اطلاعات مقدماتی دارند.
در بحث پیرامون انتشار اخبار تنبیه بدنی باید دو طرف بحث در مورد جایگاه رسانه و گردش آزاد اطلاعات و ارزش گذاری خبر در رسانه درک مشترکی داشته باشند. کسی که با مسایل رسانه و خبر آشنایی ندارد ، معمولا پشت انتشار هر خبرناخوشایندی یک توطئه می بیند و یا مثلا می گوید که خبر تنبیه بدنی یک کودک در مدرسه ارزش خبری کمتری از چپ شدن اتومبیل یک معلم در راه مدرسه دارد! در حالی که خبر کتک زدن دانش آموز هزار برابر حادثه واژگونی یک اتومبیل ارزش خبری دارد.
نکته دیگر اینکه دو طرف بحث باید قواعد منطقی گفت و گو در چارچوب معین و پای بندی به موضوع و ارائه استدلال منطقی را بپذیرند. بحث کردن بدون داشتن مبنای نظری معین، بدون تعهد به چارچوب معین، بدون پای بندی به این اصل بدیهی که برای اثبات نظر خود باید فکت و دلیل بیاوریم به تکدر خاطر و دلخوری می انجامد.
به نظر من ، متدولوژی (روش شناسی) بحث از محتوای بحث مهم تر است.انتشار فیلم تنبیه بدنی دانش آموزان یک کلاس درس دبیرستانی در الیگودرز بازتاب گسترده ای داشت. من تقریبا همه کامنت ها و یادداشت های همکاران را خواندم . به تمام کامنت های همکاران در زیر یادداشتم با عنوان " دبیر کت و شلوارقهوه ای الیگودرز ..." جواب دادم. در کنار بحث های استدلالی و منطقی برخی همکاران ( مانند یادداشت آقای درویشی ) ، عمده واکنش ها ، احساسی ، تلخ و مایوس کننده و تا حدی تهاجمی بود .
تعداد همکارانی که بر مبنای اصول آموزش و پرورش مدرن و اعلامیه جهانی حقوق بشر و پیمان حقوق کودک و قوانین و مقررات آموزش و پرورش، بدون قید و شرط ، تنبیه بدنی و آزار کودکان را محکوم کرده بودند، انگشت شمار بود.
برخی از همکاران موضوع تنبیه بدنی را در کادر تقابل دانش آموز - معلم قرار داده بودند. گویی معلم و دانش آموز باید مثل بچه محل ها، برای هم شاخ و شانه بکشند و روی همدیگر را با درگیری فیزیکی حل کنند و بر اساس اصل انتقام : "زدی ضربتی ، ضربتی نوش کن. " عمل کنند . در حالی که معلم و دانش آموز در یک سطح نیستند و اگر روش تقابل گسترش یابد ، معلم ها بازنده اند.
عده ای به تئوری توطئه متوسل شدند و به عنوان نمونه ، همکاری در اعتراض به انتشار ویدئوی تنبیه بدنی کودکان در الیگودرز نوشت: "عده ای که دائما ؛ عالما ؛ عامدا ؛ قاصدا و مختارا در پی تخریب معلمند ؛ بهانه جدیدی یافته اند. "! این سخن که مجموعه دولت و رسانه ها و کارمندان دولت و دانش آموزان و اولیا و... خلاصه عالم و آدم علیه معلمان پیمان اتحاد بسته اند دلیل منطقی ندارد و فقط در چارچوب تئوری توطیه پذیرفتنی است .. گروهی از همکاران تصور می کنند هرچه تلخ تر و تندتر و طلبکارانه تر با جامعه و مسئولان سخن بگویند حرف شان بیشتر شنیده می شود .
در حالی که انتظار جامعه ومسئولان شنیدن صدای منطقی و مستدل از جامعه معلمان است. تندگویی و تندنویسی و پرخاشگری کم کم به صورت یک سبک نوشتاری در بین همکاران مطرح می شودکه بسیار از شخصیت و منش معلم به دور است. این سبک ، خطر لغزیدن افراد دست به قلم معلم را به سمت پوپولیسم تقویت می کند .
قابل اعتنا ترین بحث را برخی همکاران از زاویه جامعه شناختی مطرح کرده بودند با این مضمون که نخست باید علل موجده اجتماعی و روابط عِلّی عصبانیت و جوش آوردن معلم را شناسایی کرد و از بین برد. آنها به فقر فرهنگی و مادی خانواده ها ، شلوغی کلاس های درس، بی انگیزگی دانش آموزان ، بی رغبتی آنها به درس ، مشکلات معیشتی معلمان و ... اشاره کرده بودند. فرمایش این دوستان قابل اعتنا است. اما دوستان دو نکته را باید توجه کنند تا فاصله آنها با توجیه گران تنبیه بدنی حفظ شود :
اول - اگر محکومیت و توقف تنبیه بدنی در مدارس را مشروط به یک سری پیش شرط های مادی کنیم، در واقع جواز انجام تنبیه بدنی را تا زمان نا معلوم صادر کرده ایم و هر معلم و ناظم و مدیری می تواند در هر زمان کتک زدن بچه ها را با این استدلال که فلان و بهمان کمبود در مدرسه یا در زندگی من وجود دارد توجیه کند. در این صورت تا 50 سال دیگر هم ممکن است تنبیه بدنی در مدارس ادامه یابد.
دوم - در کنار شرایط مادی باید مسئولیت معلم به عنوان یک انسان مدرن و تحصیل کرده و صاحب فکر و اختیار را هم لحاظ کنیم. شرایط محیطی تاثیر دارد اما معلم تابع جبر شرایط محیطی نیست. ممیزه انسان ، اختیار و انتخاب اوست. مولوی می گوید : اینکه گویی این کنم یا آن کنم / خود دلیل اختیار است ای صنم . طرفداران جبر محیط نمی توانند به این سوال پاسخ دهند که چرا در همان دبیرستان الیگودرز دبیرانی هستند که روی دانش آموز دست یا پا بلند نمی کنند؟
در اظهار نظر همکاران محترم به خصوص در کامنت ها یک سری مغالطه موجود است که به برخی از آنها اشاره می کنم:
یکی از مغالطه های رایج در بین همکاران خلط بین نظر و صاحب نظر و به عبارتی ما قال و من قال است. فرض کنیم شما با آوردن دلیل گفته ای که تنبیه بدنی در مدارس عملی غیر انسانی است. بنده به جای نقد نظر شما می گویم که شما از فانی و دولت حمایت می کنی تا در انتخابات مجلس کاندیدا شوی یا قرار است بابت این نظر فلان مقدار به شما پول بدهند یا فلان پست را بگیری و...
اصولا انگیزه خوانی بحث را به انحراف می برد. مغالطه رایج دیگر تعمیم دادن موضوع است. فرض کنیم کسی بگوید یک دکتر در خمینی شهر اصفهان در یک اقدام غیر حرفه ای و غیر انسانی دستور داده از زخم چانه یک کودک بخیه بکشند و این اقدام محکوم است. بنده در جواب بگویم فلانی به "پزشکان" ایران توهین کرده است . شما از عمل یک پزشک متخلف انتقاد کرده ای اما من برای یارگیری و تحریک احساسات پزشکان و منحرف کردن بحث می گویم شما اصلا با پزشک جماعت ، پدرکشتگی داری !
هرچه هم شما بگویی من خودم پزشکم اما رفتار این پزشک را محکوم می کنم . بنده بازهم تکرار می کنم که ای جماعت بشتابید که این آقا جامعه پزشکان را زیر سوال برده و دیواری کوتاه تر از دیوار پزشک ندیده است. این کار علاوه بر مغالطه نوعی غوغا سالاری و برخورد عوامانه است.
نمونه های غیر پزشکی این مغلطه راهم مثال می زنم. اگر کسی بگوید مثلا قاضی مرتضوی تخلف های قضایی داشته و خلاف شان قاضی عمل کرده است ، چند تا قاضی داد و قال راه بیندازند که ایها الناس فلانی به قضات شریف کشور توهین کرد و قضا را زیر سوال برد!
اگر کسی بگوید فلان پلیس فتا که حین بازجویی متهمش فوت شده ، مرتکب خلاف شده، پلیس ها لشکر کشی کنند که ای مردم فلانی پلیس را زیر سوال برده و به پلیس مملکت توهین کرده است.
برادر و خواهر معلم!
اگر کسی از فعل دبیر الیگودرزی کت و شلوار قهوه ای انتقاد کرد، نمی توانیم بگوییم که معلمان الیگودرز یا معلمان کشور را متهم و محکوم کرده است ! بحث جرم و تخلف مساله ای فردی است. همان گونه که کار معلم در کلاس کاری فردی است.
مغالطه دیگر این است که برای منحرف کردن بحث لیستی از فعالیت های معلمان فداکار و وظیفه شناس ارائه دهیم و تلاش کنیم مثلا با تصویر سازی از یک معلم فرضی یا واقعی در یک روستای دور افتاده مازندران ،تخلف دبیر الیگودرزی را ماست مالی کرده و القا کنیم که : " این به آن در" و خلاصه قضیه یر به یر و بی حساب!
معلم فداکار اگر کار فوق العاده ای انجام دهد البته باید تشویق شود و معلم خلافکار هم باید تنبیه شود. اینها به هم ربطی ندارند . مسئولیت معلم فردی است. اگر به فرض فلان معلم روستای بندپی تشویق نشده ، نمی توانیم نتیجه بگیریم که فلان معلم الیگودرزی که مرتکب تخلف شده است کار خوبی کرده است و نباید عمل او را محکوم کرد.
مغالطه دیگر ارائه فهرستی از دزدی ها و سوء استفاده های افراد در ارگان های دیگر و طرح این مساله است که حالا که مملکت شیر تو شیر است پس به تخلف معلمان در کتک زدن دانش آموزان هم نباید رسیدگی کنند.
ما به عنوان معلم باید خواستار رعایت قانون و برخورد با متخلفان در همه دستگاه ها و همه مناصب بشویم.
معلمان در جامعه باید نقش پیشرو و روشنگر و قانون گرا داشته باشند.
یک عده هم فکر می کنند حمیت قسمتی و همبستگی صنفی ایجاب می کند که ما از عمل معلم خلافکار حمایت کنیم. این حرف درست است اما باید ضمن حمایت از فرد خلافکار عمل خلاف را محکوم کنیم . الان بیش از هزار معلم به دلایل کیفری در زندان هستند. آیا ما باید از آنها حمایت بکنیم ؟ پاسخ من آری است.
معاضدت حقوقی و کمک مالی و مشاوره و دلجویی از یک همکار متخلف وظیفه ما است. ما باید سعی کنیم همکار متخلف و خانواده اش کمتر آسیب ببیند. حتی می توانیم خواستار بخشش یا تخفیف مجازات آنها بشویم. اما از فعل مجرمانه همکار به بهانه همبستگی صنفی نباید دفاع کنیم. تجمع معلمان الیگودرز اگر با محکومیت بدون قید و شرط کتک زدن دانش آموز توام می شد نمونه خوبی از همبستگی صنفی بود. همکار معتاد ، همکار کلاهبردار ، همکاری که دانش آموزی را زده و ناقص کرده یا کشته است ، همکار سیاسی و امنیتی نیاز به کمک دارد . ما باید کمک کنیم . اما نباید از اعتیاد، از کلاهبرداری ، از قتل و جرح دانش آموز و خلاصه از عمل خلاف و غیر قانونی دفاع کنیم. تفاوت همبستگی صنفی که فعالیتی شرافت مندانه و مدنی است با همبستگی باندهای مافیایی همین جا ظاهر می شود .
تلاش فردی و جمعی معلمان برای بهبود شرایط کار و معیشت کاری پسندیده است ، اما همزمان معلمان باید با احساس مسئولیت از خود رفتار حرفه ای نشان دهند و وظایف معلمی خود را درست انجام دهند و به خصوص از کم کاری ، بداخلاقی ، بدفتاری و کتک زدن دانش آموزان پرهیز کنند . تنبیه بدنی کودکان چه توسط پدر و مادر و چه توسط معلم اقدامی خلاف حقوق کودک و بسیار شنیع است. یک معلم به عنوان تربیت کننده کودکان نباید در هیچ شرایطی تنبیه بدنی را مجاز بداند.
در مقدمه اساسنامه یونسکو آمده است که جنگ ها نخست در ذهن انسان ها شکل می گیرند بنابراین مبارزه برای صلح باید از ذهن و فکر انسان ها شروع شود.
تنبیه بدنی هم در ذهن برخی معلمان وجود دارد بنابراین ابتدا باید فکر تنبیه بدنی را از ذهن معلمان پاک کرد و کتک زدن دانش آموز در فرهنگ معلمان به عنوان یک عمل ضد بشری و خلاف شان معلم در مدارس شناسایی و معرفی شود.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
علی اصغر فانی در خصوص عدم اعمال مدرک دوم فرهنگیان در حکم کارگزینی آنها، اظهار کرد: در جریان این موضوع هستم و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور بخشنامهای صادر کرده است و پیگیر حل این موضوع هستیم و امیدوارم این مشکل برای فرهنگیان مرتفع شود تا معلمان بتوانند با انگیزه بالاتر برای رفتن به مقاطع بالاتر تحصیل کنند.
وی در پاسخ به این پرسش که «آیا قبول دارید وضعیت معیشت فرهنگیان شرایط مناسبی را ندارد؟»، خاطرنشان کرد: این موضوع را تأیید میکنم؛ در دولت یازدهم تلاش بر این بود تا حدی که امکان پذیر باشد مشکلات فرهنگیان که بعضاً حتی به پیش از انقلاب اسلامی باز میگردد به تدریج و در یک بازه زمانی معقول حل کنیم.
فانی به اقداماتی که در خصوص بهبود وضعیت معیشت فرهنگیان انجام شده است اشاره و گفت: نخستین موضوع بحث پاداش مناطق مرزی بود که چندین سال سایر دستگاهها اجرا میکردند، اما آموزش و پرورش به دلیل محدودیتهای مالی اجرا نمیکرد که سال گذشته ابتدا در استان سیستان و بلوچستان این کار را آغاز کردیم و از اول تیرماه سال جاری هم برای تمام فرهنگیان در مناطق مرزی این فوق العاده برقرار شد.
وی افزود: موضوع دیگر افزایش امتیازات فرهنگیان بود که به قانون مدیریت خدمات کشوری باز میگردد که امتیازاتی که برای فرهنگیان تا قبل از آغاز این دولت اعمال میشد ۷۰۰ امتیاز بود که ابتدا در دوره دبستان این موضوع را در سال گذشته از ۷۰۰ به ۱۵۰۰ امتیاز افزایش دادیم و ترمیمی در پرداختی به فرهنگیان در ابتدایی انجام شد که میانگین ریالی آن حدود ۱۲۰ هزار تومان بود؛ این کار برای سایر فرهنگیان از فروردین ماه امسال اجرا و امتیازات آنها به ۱۳۰۰ و ۱۵۰۰ امتیاز افزایش یافت.
وزیر آموزش و پرورش به رتبه بندی معلمان نیز اشاره و تصریح کرد: بیش از ۷۰۰ هزار نفر از فرهنگیان از اول مهر ماه سال جاری رتبه بندی شدند و میانگین حدود ۳۰۰ هزار تومان به حقوق آنها اضافه شد و در یک بازه قریب به ۶۰۰ هزار تومان هم شاهد این افزایش بودیم.
وی به توجه غیر مادی به معیشت فرهنگیان هم اشاره و عنوان کرد: اکنون ۱۲۰ درمانگاه فرهنگیان در کشور فعال است، ضمن اینکه کار بسیار خوبی هم برای نخستین بار انجام شد که تأسیس مرکز اسکان فرهنگیان است.
وی افزود: در این راستا برخی فرهنگیان که بیماریهای صعب العلاج دارند و برای تحت درمان بودن مجبور هستند که به استانهای بزرگ و همجوار بروند، این مراکز اسکان فرهنگیان در ادامه درمان در استانهای مختلف به آنها کمک میکند؛ این مراکز اکنون در تهران، اصفهان و مشهد فعال شده است و تا ۱۰ مرکز در استانها توسعه خواهد یافت.
فانی در پاسخ به این پرسش که «بیمه طلایی فرهنگیان نقصهایی داشت و آیا اکنون این مشکلات مرتفع شده است؟»، گفت: امسال روش کار بیمه طلایی را عوض کردیم و به شکل صندوقی بیمه را اداره میکنیم بدان معنا که فرهنگیان هزینه درمان را پرداخت میکنند سپس این هزینهها را مستقیماً به آنها پرداخت میکنیم.
وی در خصوص کاهش تعداد دانشآموزان در کلاسهای درس، تصریح کرد: توزیع نیروی انسانی آموزش و پرورش نامناسب است و در برخی مناطق تورم نیرو و در برخی مناطق کمبود نیرو داریم که دو سال پیش بحث ساماندهی و بهسازی نیروی انسانی را آغاز کردهایم تا در نتیجه تراکم دانشآموزی نیز کاهش یابد.
وی افزود: در برخی استانها نسبت کارکنان به دانشآموز عدد ۸ را نشان میدهد و در این خصوص هم استاندارد دقیقی نمیتوانیم تعریف کنیم.
فانی گفت: نسبت کارکنان به دانشآموز به صورت کلی در کشور از عدد ۱۴ تا ۳۱ است و بر اساس مطالعات تطبیقی که انجام دادهایم اکنون میانگین کشوری 5 / 11 است و اگر این عدد به 14 یا 15 برسد ایدهآل خواهد بود.
مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
در روزگاران خیلی خیلی قدیم دانش آموزان روزگار بسیار خوشی را گذراندی و وضع آموزش بسیار خوش بودندی و دانش آموزان حتما بر هر نفسی که می کشیدند دو بارشکر خدای بر جای آوردندی. در آن زمان شیوه های بسیار مدرن تربیتی و پرورشی اجرا گشتندی و از تخته های هوشمند و وایت برد برای تحصیل بهره گرفتندی و تمام مدارس از مهد کودک تا دبیرستان به کامپیوتر مجهز بودی و اولیا از وضعیت آموزش ابراز رضایت می نمودی و در آن زمان اصلا این طور نبود که مدارس از دانش آموز پول گرفتندی و تحصیل در تمامی مقاطع رایگان می بودی و دریافت هر گونه وجهی به هنگام ثبت نام از دانش آموزان ممنوع بودی و با متخلفان برخورد قانونی صورت بگرفتی و اولیا تلاش بسیار نمودندی که کمک به مدرسه بنمودی و همیاری با مدرسه انجام دادندی ولی تا این لحظه موفق به انجام این کار نشدی .
از دیگر ویژگی های آن مدارس چنین بودی که تنبیه دانش آموزممنوع بودندی و تنبیه دانش آموزان را همه و همه (حتی کلاغ های گنبد نیلگون) محکوم نمودندی و صدا و سیمای آن زمان ها روی این نکته بسیار حساس بودی و اگر فیلم و یا عکسی در این ارتباط منتشر می گشت به سرعت نور فیلم را پخش نمودی و هیچ مسامحه ای رخ ندادی .
معلمان نیز همه با پورشه و بنز تردد نمودندی و در بالاشهر سکنی گزیدندی و همه معلمان سالی چند مسافرت به هر جا که دل شان خواستندی رفتندی و به هنگام برف آمدن هیچ دانش آموزی خشنود نگشتی و از آن جالب تر اینکه معلمان نیز اندوهگین گشتندی و دانش آموزان همه اندوهگین سر بر آسمان آوردندی که خدایا این چه بلایی است که قسمت مان گشته ؛ ما سخت علاقه مندیم که فردا به مدرسه روان گشته و به تحصیل مشغول باشیم ، از مدرسه رفتن سخت لذت می بریم.
ای خدا ؛ اگر در رزومه ما نیک بنگری اثری از خطا نخواهی یافت.
بارالها مگر ندیدی که به هنگام به مدرسه شدن در ساعت 7 بامداد شتابان در مقابل مدرسه به صف می شویم و بی صبرانه به انتظار باز شدن درب های مدرسه هستیم.
ای پروردگار مگر شاهد نبودی که موبایل های خود را بشکستیم و تمام گیم ها را تحریم نمودیم و سراغ شبکه های اجتماعی نظیر تلگرام و فیس بوک نرفتیم و همه چنان به تکلیف در منزل مشغول گشتیم که از خود بی خود شده و نعره ها بر آوردیم .
خدایا وقت به جای آوردن تکلیفان را کم قرار مده تا در پیشگاه معلم خجل نگردیم و همچنان سربلند و سرافراز باشیم.
آری !
در چنان روزگاری زنگ ریاضی و زبان انگلیسی (با لهجه آمریکن) مورد توجه و علاقه دانش آموزان بود و تمام دانش آموزان یک هفته چشم انتظار روزی بودندی که ریاضی داشتندی و همی از مدیر درخواست داشتندی که هر روز در سبد درسی شان ریاضی بگذارندی.
در مورد زبان فرنگی هم چیزی نتوان گفتن؛ زیرا که همه دانش آموزان به زبان انگلیسی تسلط داشتندی و شرایط به گونه ای پیش رفتندی که زبان انگلیسی به زبان اول مدارس مبدل گشتی و کمتر دانش آموزی یافتی که به لهجه آمریکن انگلیسی تکلم ننمودی و اولیا کم کم نگران گشتندی که بچه ها زبان فارسی را از یاد ببردی و ارتباط میان نسل ها به درستی برقرار نگشتی.
البته در آن زمان ایران تنها کشوری در جهان بودی که دو زبان خارجی همزمان تدریس گشتی و الگویی برای تمام جهان بودی که می توان همزمان دو زبان انگلیسی و عربی را بیآموختاندی و از تمامی ظرفیت های دانش آموزان استفاده بهینه بنمودی دانش آموزان نیز علاقه بسیاری به زبان عربی داشتندی و همیشه دانش آموزان به اولیا خود اظهار نمودندی که چه خوش می باشد که در فضایی تنفس نمودندی که عربی نیز به ما آموختندی و نمایندگان دانش آموزان به پیشگاه وزیر رفتندی و خواهش نمودندی که بر زبان های خارجه افزوده بنمودی و ما توان یادگیری سه یا چهار زبان همزمان را داشتندی که وزیر موافقت ننمودی . اصولا وزیر به فکر دانش آموزان بودندی و نگران سلامتی دانش آموزان بودندی.
اصولا در چنین سیستم آموزشی پیشرفته ای مرودی وجود نداشتندی و تلاش همه دانش آموزان برای نمره بیست می بودی و اگر خدای نکرده دانش آموزی نمره نوزده و نیم بگرفتی سخت سرخ گشته و از خود بی خود شدی ، نالان و گریان سر به بیابان نهاده از خدای طلب مرگ بنمودی و در چند مورد بدن نیمه جان دانش آموزان یافت گشتندی و اگر دیر اقدام می نمودندی لطمات جبران ناپذیری پیش آمدی.
ولی با این حال مسئولین روش نوینی در جهان ابداع بنمودی که دانش آموز هر چند تجدیدی بیاوردی به سال بالاتر برفتی و مردود نگشتی.
کارشناسان بسیاری از کشورهای فرنگ به ایران آمدندی تا از روش های نوین آموزشی الگوبرداری نموده و در کشورهای خود پیاده بنمودی تا فاصله خود را با آموزش و پرورش روز دنیا کم نموده و پیشرفت بنمودندی.
احترام به معلم در میان دانش آموزان بسیار رعایت شدندی و هر چه معلم بگفتی همه به جان خریدندی و در کلاس درس سکوت حکمفرما بوده و معلم در آرامش تمام به تدریس مشغول بودندی و وقت خود را صرف مسائل انضباطی ننمودندی . در این شرایط مدارس به معاون و ناظم نیاز نداشتندی و همه امور خود به خود چرخیدندی.
اعتبار معلم نیز در جامعه بالا بودی و معلم به هر جا رفته همه او را با دست نشان دادندی و به او غبطه خوردندی.
پدر و مادرها آرزو نمودندی که فرزندان شان معلم گشتندی و به فرزندان خود توصیه نمودندی که فرزندم درس بخوان تا بتوانی معلم شوی و دنیای خود را آباد بنمایی هر چند که معلم شدن بسیار سخت بودندی ولی دانش آموزان امید خود را از دست ندادندی.
به امید رتبه سه رقمی در کنکور بودندی تا شاید در دانشگاه فرهنگیان پذیرفته شدندی و به آرزوی دوران کودکی خود جامه عمل پوشانیدندی.
و این بود الگوی آموزش و پرورش تمام جهان که وزیرش هیچ گاه استیضاح نگشتی و همه خواستار ادامه ادامه وزارت او بودندی و او نیز تا سالیان دراز همچنان بر وزارت خود پایدار بودندی و تا نسل های آینده همه او را دوست می دادشتندی و از او یاد نمودندی و از سند تحول بنیادین به نیکی یاد نمودندی و این سند را بعدها بر سر سازمان ملل آویختندی تا همگان ببینند و مستفیض گردندی .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وضعیت بغرنج دانشگاه فرهنگیان که نگارنده نیز یکی از دانش آموختگان آن می باشد موجب نگرانی و انتقاد دلسوزان و کارشناسان حوزه ی آموزش و پرورش شده است . روشن است هر نهاد و ارگانی برای تامین نیروی انسانی خود از روش های زیر بهره می برد .
1- نیروی انسانی مورد نیاز خود را انتخاب و آنها را به صورت حرفه ای آموزش می دهد سپس از آنها استفاده می کند .
2- نیروهای انسانی خود را از بین افرادی که ارگان های دیگر آموزش داده ، به طور حرفه ای انتخاب و استفاده می کنند .
3- تلفیقی از گزینه ی اول و دوم یعنی ترکیبی از آموزش توسط نهادهای دیگر و آموزش خود آن نهاد یا ارگان کاری استخدام می کنند .
وزارت آموزش وپرورش از جمله نهادهایی است که برای تربیت نیروهای زبده و حرفه ای ، دانشگاه های تربیت معلم و فرهنگیان را تامین کرده و استخدام نیروی انسانی اغلب از بین افرادی است که توسط آموزش وپرورش آموزش می دهند و در مواردی افرادی که در دانشگاه های دیگر تحصیل کرده را با دوره های آموزش فشرده استخدام می کنند .
ولی به عقیده بیشتر کارشناسان ، معلمانی که از کانال تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان وارد چرخه ی تدریس شده اند اغلب بازده کاری بهتری دارند که این نشان از اهمیت و جایگاه دانشگاه فرهنگیان و آموزش های موجود در این دانشگاه است .
متاسفانه وجود مشکلات بزرگ و کوچک بسیار در آموزش و پرورش که اهم آنها ، مالی ،مدیریتی و آموزشی هستند موجب شده این بخش مهم آموزش و پرورش مورد غفلت قرار گیرند و در اولویت های اصلی هیچ یک از مسئولین اصلی آموزش و پرورش و جامعه معلمان قرار نداشته باشند .
مشکلات عدیده در این بخش از نظام آموزش موجب شده تا بازدهی این بخش پایین و نقش آن بیشتر به شکل فرمالیته در آید ، چنان چه پس از گذشت چند سال دکتر مهر محمدی به صورت سرپرست در آن مدیریت می کند و در برنامه های مسئولین و تشکل ها و کل جامعه ی معلمین پیشنهاد و اعتراض و خواسته ای در رابطه با تعیین تکلیف این مسئله دیده نمی شود .
شوربختانه از ابتدای تاسیس این دانشگاه ، نگرش مسئولین موجب شده تا این دانشگاه در کل کشور هیچ گاه شکل یک دانشگاه واقعی را به خود نگیرد و بیشتر به سان مدارس بزرگسالان برای معلمان و به شکل اعتقادی تر و کنترل شده تر اداره شود .
مسایل و مشکلات مالی و بودجه پایین موجب بروز بسیاری مشکلات در دانشگاه فرهنگیان شده است .
خدمات رفاهی پایین ارائه شده ، ساختمان های فرسوده و مشکلات مالی در تامین امکانات و خدمات آموزشی نامتناسب موجب نارضایتی پرسنل و دانشجویان و در نتیجه افت کیفیت آموزشی شده است .
ضعف مدیریتی و کارکنان و اساتید در دانشگاه فرهنگیان مشکلی است که وضعیت این عضو دردمند آموزش و پرورش را بغرنج تر می کند .
وضعیت مدیریت دانشگاه به صورت سرپرستی اداره می شود ؛ دیگر پست های مدیریتی را نیز افرادی اشغال کرده اند که یا تخصص لازم را ندارند یا علاقه و شوق کار در این بخش را ندارند و طبق مشاهدات مراجعین و اعلام آنها ، اکثر کارکنان و مدیران توانایی لازم جهت انجام وظایف خود را ندارند و در بسیاری موارد برخورد نامناسب و سلیقه ای با امورات و ارباب رجوع دارند که موجب نارضایتی مراجعه کنندگان و به هم ریختگی سیستم اداری می شود .
وضعیت مدیریت دانشگاه های فرهنگیان استان ها و ارتباط بسیار ناکارآمد آن ها با دانشگاه فرهنگیان مرکز قصه ای تلخ تر است .
در مورد نارضایتی کارکنان به دلیل وجود مشکلات مالی ،استفاده از کارکنانی که تخصص لازم را برای گرفتن در آن پست اداری ندارند ،استفاده از معلمان دبیرستان ها به عنوان استاد که همزمان با تدریس در مدارس به کار مشغولند موجب افت بیشتر کیفیت آموزشی شده است .
مشکلات این بخش مغفول مانده ی آموزش وپرورش به قدری زیاد است که بیان آن نه تنها در این مقاله نمی گنجد بلکه شاید بتوان کتاب ها و تحقیقات و جلسات متعددی به این امر اختصاص داد . این نوشته تنها رئوس مشکلات را که بسیار عیان و تاثیر گذار هستند را برمی شمرد .
در زیر به صورت تیتر وار به برخی از آنها اشاره می شود . امید است دست اندرکاران و برنامه ریزان این حوزه با توجه بیشتر به این موارد و بررسی دقیق تر ، سعی در حل آنها و ارتقاء این بخش مهم و تاثیر گذار آموزش وپرورش نمایند .
1- عدم تحول واقعی و عملی متناسب با تغییرات سیستم آموزش و برنامه و سیاست های آموزشی دولت ها
2- ضعف مدیریتی شدید هم در شکل فردی و هم در شکل سیستماتیک
3- فقدان انضباط کاری در بین سیستم مدیران و کارکنان و عدم پاسخگو بودن
4- سردر گمی نیروهای مامور از آموزش و پرورش به دانشگاه فرهنگیان که در حدود بیشتر از 30 درصد پرسنل دانشگاه را تشکیل می دهند ،عدم پرداخت حقوق و مزایای قانونی این افراد طبق قانون مقررات کشوری مربوط به مامورین دستگاه های دولتی
5- عدم توان مدیریتی و کارشناسی در تعیین بودجه های سنواتی ، تدوین بودجه ها بر اساس روال های ناکارآمد که مطابق بررسی و سنجش نیازها نیست .
6- ناکارآمدی بخش آماری و اداری دانشگاه ، نداشتن اطلاعات و آمار دقیق پرسنل و عدم سازمان دهی نیروها ؛ انجام امور به صورت روزمره و پیگیری شخصی به جای انجام امورات به شکل نظام مند و سیستماتیک .
7- نداشتن برنامه ای منسجم و مشخص در دانشگاه و گذراندن امورات به شکل روز مره و رفع تکلیف .
8- کمبود شدید پرسنل متخصص و تراکم بالای نیروها ی ناکارآمد در پست های غیر ضروری .
9- شیوه جذب دانشجو و وضعیت بی ثبات آنها ، البته بخشی از این سر درگمی ها به سردرگمی وزارت آموزش وپرورش در شیوه تامین نیرو بر می گردد .
10- کیفیت پایین آموزش ،ساختار فیزیکی و امکانات آموزشی که موجب نارضایتی دانشجویان و کارشناسان شده است .
11- ضعف امکانات و خدمات رفاهی برای پرسنل و دانشجویان .
12- ایجاد چارت اداری نامتناسب با تعداد نیرو و برنامه که موجب دوری از اهداف و اتلاف انرژی و هزینه می شود .
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /
بخشنامه تاخیر در زمان برگزاری امتحانات داخلی نوبت اول دی ماه 1394 ( متوسطه اول و دوم )
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

همه ساله در شهرهای بزرگ و به ویژه در شهری مثل تهران و با ورود به نیمه دوم سال باید انتظار روزهای سخت و طاقت فرسایی را داشته باشیم .
هر چند نیمه اول سال هم وضعیت چندان مناسبی ندارد و عدد روزهای سالم هرسال نسبت به قبل « کوچک تر » می شود .
متاسفانه این وضعیت " عادی سازی " شده است و با این که طبق گفته معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداري تهران، به طور متوسط هر هفته 52 نفر از شهروندان تهرانی بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست ميدهند ( این آمار مربوط به سال قبل است ) اما این قضیه اساسا نگرانی کسی و یا نهادی را به طور " ویژه " جلب نمی کند !
در چند روز اخیر شاهد تعطیلی واحدهای آموزشی از سوی نهادهای مسئول بودیم هر چند بی برنامگی ها ، ناهماهنگی ها و اعمال سلایق در اظهار نظرها و تصمیم گیری ها کاملا مشهود بود .
نگارنده متخصص محیط زیست و یا آلودگی هوا نیست اما در این چند روز وضعیت زیر کاملا هویدا بود :
" علی رغم تعطیلی 3 روزه مدارس ، مردم به کاری عادی خود مشغول بودند .
کاهش محسوسی در وضعیت ترافیک خیایان ها به چشم نمی خورد و حتی برخی مواقع و در بعضی جاها ، ترافیک سنگین تر مشاهده می شد ! "
شاید بهتر باشد نهادهای مسئول مانند شهرداری تهران و یا اداره راهنمایی و رانندگی آماری از میزان تردد وسائط نقلیه در این حداقل 3 روز و تفاوت آماری آن را با روزهای قبل ارائه دهند تا شرایط و داده ها برای تصمیم گیری مناسب تر و عقلانی تر فراهم شود .
همان گونه که قبلا نیز بیان شده است در این گونه مواقع دیواری کوتاه تر از مدارس برای اجرای دستوراتی که حالت " مسکن و موقتی " دارند مشاهده نمی شود . ( این جا )
نکته ای که در این جا می خواهم متذکر شوم واکنش و یا بازخورد حاصل از تعطیلی چند روزه بوده است .
به محض تعطیلی مدرسه موجی از شادی و شعف دانش آموزان و حتی معلمان را در برمی گیرد .
البته با توجه به وضعیت حاکم بر مدارس و تکراری بودن و ملال آور بودن شاید این مساله طبیعی به نظر برسد اما نکته مهم این جاست که بسیار به ندرت اتفاق افتاده و می افتد که فرهنگیان و معلمانی که در چنین شرایط زیست محیطی قرار دارند از این وضعیت نابه سامان و خطرناک انتقاد کرده و مسئولان و سیاست گذاران را به چالش گرفته و حتی طرح " پرسش " نمایند .
با این که داشتن « هوای پاک » در زمره نیازهای اساسی هر شهروند است و مسئولیت مستقیم آن بر عهده مجریان و برنامه ریزان است و بخش مهمی از عملکرد و تصمیمات آن ها محیط مدرسه را در برمی گیرد اما به نظر می رسد که قاطبه فرهنگیان و معلمان از این وضعیت و حتی استمرار بیش از پیش تعطیلی ها موافقند .
شاید این وضعیت برای معلمان خیلی مبهم و پرسش برانگیز نباشد اما باید دید که بازخورد این حالت در میان افکار عمومی جامعه چیست ؟
فرهنگیان و معلمان نزد افکار عمومی جامعه به داشتن " تعطیلات زیاد " مشهور و معروفند .
حتی تعداد قابل توجهی از مردم عادی و شهروندان در مقابل اعتراض و انتقاد فرهنگیان و معلمان نسبت به وضعیت حقوقی و معیشتی خود در برابر تعطیلات « مختلف » متعجب می شوند و از نظر آن ها به " قشری زیاده خواه و همیشه معترض " مبدل شده اند .
این یک واقعیت اجتناب ناپذیر است .
زمانی که معلمان در برابر " اعلام تعطیلی " سکوت می کنند و حتی نمی توانند شادمانی خود را کتمان کنند این فرضیه نزد جامعه به یک " اصل بدیهی " تبدیل می شود که با توجه به تعطیلات معلمان و نیز میزان حقوق تناسب و هماهنگی وجود دارد .
مهم ترین دلیل برای اثبات این مدعا آن است که تاکنون جامعه از اعتراض معلمان در برابر وضعیت حقوقی و معیشتی آن ها دفاع نکرده است و فرضا در این گونه موارد اعتراض کارگران را « منطقی تر » و « به جاتر » دانسته و می داند .
باز هم تاکید می شود " تنفس هوای پاک " حق طبیعی شهروندان است ؛ به عنوان مثال ، این حق " دانش آموزان " است که در مدرسه ورزش کنند و از اوقات خود لذت ببرند .
به باور من ، وضعیت فعلی حاصل بی برنامگی و عدم پای بندی مسئولان مختلف به اجرای قوانین مصوب و نیز رعایت حقوق شهروندی جامعه بوده است .
مسئولانی که به جای پاسخ گویی در برابر افکار عمومی راه " فرافکنی " و " دایورت مسئولیت ها " را در پیش می گیرند .
حال باید دید که مسئولیت اجتماعی و نیز شهروندی فرهنگیان و معلمان به عنوان " گروه مرجع " در جامعه چیست ؟
آن ها می توانند با بهره گرفتن از " قلم " و حضور در رسانه ها ضمن ایفای نقش " مرجع بودن " به جامعه این پیام را برسانند که :
راه حل این گونه مسائل تعطیل کردن نیست .
آموزش حق همه است و کسی نمی تواند این " حق " را از دیگران سلب کند .
حضور موثر و فعال در عرصه رسانه ها به جای " سکوت و انزوا " و همراهی با وضع موجود که البته ساده ترین و آسان ترین راه است جامعه را از ذهنیت های شکل گرفته و قبلی نسبت به معلمان مبرا خواهد کرد و دیگر هیچ معلمی مجبور نخواهد بود به خاطر انتقاد یک شهروند در یک روزنامه نسبت به « وضعیت کار معلمان و تعطیلی زیاد » آن ها در مدرسه " روزنامه آتش بزند " ...
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /
نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نشست علنی صبح امروز (سهشنبه) پارلمان جزئیات طرح استفساریه قانون الحاق یک تبصره به ماده 17 قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمین حقالتدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش را مورد بحث و بررسی قرار داده و به تصویب رساندند.
به موجب مصوبه مجلس، در تبصره 10 موضوع ماده واحده قانون الحاق یک تبصره به ماده 17 قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمین حقالتدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش مصوب 28 مرداد 1394:
1- شرط رشته تحصیلی منحصراً برای به کارگیری مشمولان قانون فوق در مقطع آموزش متوسطه میباشد.
2- عبارت «حقالتدریسی»، شامل نیروهای آموزشی، پرورشی، بهداشتی، مشاور و سرپرست کارگاه و حقالتدریسان جامانده قبل از 26 مهر 1391 میشود.
3- عبارت «خرید خدمات آموزشی» شامل نهادهای عمومی از جمله سازمان دانشآموزی نیز میشود.
وکلای ملت با 150 رأی موافق، 15 رأی مخالف و 7 رأی ممتنع از 204 نماینده حاضر در جلسه، جزئیات این طرح استفساریه را به تصویب رساندند.
در تبصره 10 قانون الحاق یک تبصره به ماده 17 قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمین حقالتدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش آمده است:
وزارت آموزش و پرورش مکلف است فقط مربیان پیشدبستانی و نیروهای خرید خدمات آموزشی که قبل از تصویب این قانون با آموزش و پرورش همکاری داشتهاند را به منظور تأمین نیروی حقالتدریس با توجه به رشته تحصیلی مقطع (حداقل کاردانی)، جنسیت، نیاز منطقهای و سنوات همکاری با آن وزارتخانه بدون الزام به رعایت ماده 8 این قانون به کار گیرد و استفاده از سایر نیروها در این زمینه ممنوع است.
انتهای پیام/
فارس
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .