صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
چهارشنبه, 06 بهمن 1394 12:18

" به داد ما برسید "

گروه اخبار / تاکنون جمعی از همکاران و معلمانی که دارای بیماری و متقاضی بازنشستگی پیش از موعد بوده اند در نامه های متعدد به مسئولان و وزیر آموزش و پرورش خواهان توجه به خواسته خود گردیده اند .

شنیده ها حکایت از آن دارد که ابلاغ دستور العمل " بازنشستگی پیش از موعد بدون سنوات ارفاقی " منتظر تایید وزیر آموزش و پرورش است .

" گروه سخن معلم " از مسئولان به ویژه وزیر آموزش و پرورش خواهان مساعدت در مورد مطالبه این معلمان می باشد .

منتشرشده در یادداشت

اعتیاد در مدارس و علل گرایش دانش آموزان به مواد مخدر  و نقش مشاور

براساس گزارش‌های رسمی ستاد مبارزه با مواد مخدر، یک درصد دانش‌آموزان تجربه مصرف انواع مواد مخدر را دارند و 4 / 0 درصد آنها نیز معتاد به شیشه هستند. در این بین تعدادی از آنها معتاد هستند که اگر بتوانند وارد چرخه درمان شوند، از تحصیل محروم خواهند شد.
بعد از هشت‌سال انکار، سرانجام علی‌اصغر فانی، وزیر آموزش وپرورش برای اولین‌بار آمار دانش‌آموزان معتاد را تایید و اعلام کرد دانش‌آموز معتاد در مدارس هست، اما تعدادشان خیلی کمتر از چیزی است که از منابع غیررسمی اعلام می‌شود. همین تایید وزیر دلیلی شد که مسئولان آموزش و پرورش تهران به فکر حل این مشکل باشند تا جایی که اسفندیار چهاربند، مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران در مورد آمار دانش‌آموزان معتاد گفت: «اعتیاد، جامعه را تهدید می‌کند و محدود به محیط مدرسه نیست. ضمن اینکه رویکرد در آموزش و پرورش، رویکرد پیشگیری است و خانواده، دانش‌آموز و مربیان را تحت آموزش قرار می‌دهیم.»



 دانش‌آموز معتاد باید تحصیل کند
پرویز افشار، سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر در نشست خبری ماهانه با خبرنگاران در مورد وضعیت دانش‌آموزان معتاد می‌گوید: «هیچ دانش‌آموزی به دلیل اعتیاد نباید از مدرسه اخراج شود. دانش‌آموزان باید حین درمان در مدارس حاضر شوند تا به تحصیل آنها لطمه‌ای وارد نشود.»
او تاکید می‌کند: «یک درصد از کل دانش‌آموزان معتاد هستند، البته با اعتیاد متفاوت به همین دلیل نمی‌توانیم بگوییم دانش‌آموز معتاد زیادی داریم. با این وجود همان تعداد محدود هم باید درمان شوند.» افشار با بیان اینکه دانش‌آموزان باید سریع تحت درمان قرار بگیرند، می‌افزاید: «درمان دانش‌آموزان باید سرپایی باشد و به هیچ عنوان قرار نیست کمپی برای دانش‌آموزان راه‌‌اندازی شود که مدت طولانی را در آن سپری کنند. دانش‌آموزان باید سریع درمان شوند تا از کلاس‌هایشان عقب نمانند.»



 جای خالی مشاوره در مدارس
جعفر ابراهیمی، فعال صنفی  می‌گوید: «آینده دانش‌آموزانی که به دلیل اعتیاد از مدرسه اخراج می‌شوند قطعا یا موادفروشی می‌شود یا اعتیاد. بنابراین باید راهکار اساسی‌تری برای چنین مشکلی پیدا شود. اخراج دانش‌آموز پاک کردن صورت مساله است.»
او با بیان اینکه معیاری برای بررسی دانش‌آموز معتاد وجود ندارد، می‌افزاید: «زمانی که مسئول یا مشاوری برای بررسی مشکلات دانش‌آموزان در مدرسه وجود ندارد چطور می‌توانند به بحث اعتیاد آنها بپردازند. اعتیاد دانش‌آموز زمانی مشخص می‌شود که مصرف زیاد او عیان شود، در غیر این صورت هیچ مسئولی در مدرسه نمی‌تواند تشخیص بدهد که کدام دانش‌آموز مصرف‌کننده است، چون معیاری برای آن وجود ندارد.»

ابراهیمی عنوان می‌کند: «در حال حاضر مصرف ماده مخدر «گل» بین دانش‌آموزان زیاد شده است و چون مصرف این مواد بازتاب بیرونی ندارد، آنها به راحتی به این کار ادامه می‌دهند غافل از اینکه همین موضوع می‌تواند دروازه ورود به دنیای اعتیاد و کارتن‌خوابی باشد.»
او تاکید می‌کند: «حذف مشاوران از مدارس آن‌ هم در مقطع متوسطه دوم یکی از دلایل اصلی گرایش دانش‌آموزان به مواد مخدر است. زمانی که مشاوری وجود نداشته باشد که دانش‌آموزان مشکلات‌شان را با او در میان بگذارند، سراغ افراد ناباب می‌روند.»
ابراهیمی معتقد است باید دانش‌آموزی را که دچار چنین مشکلی می‌شود از این باتلاق نجات داد نه اینکه با اخراجش کلا او را وارد چرخه اعتیاد کنیم.



 وضعیت کمپ شفق
افشار همچنین در ادامه در مورد کمپ شفق می‌گوید: «استانداردهای لازم در کمپ شفق اجرا می‌شود. صحبت‌هایی که از کمپ شفق به گوش می‌رسد سیاه‌نمایی است زیرا آنچه ما در بازدیدهای‌مان دیدیم این بود که وضعیت کمپ شفق بسیار مطلوب است.»
او می‌افزاید: «400 زن معتاد متجاهر در شفق ساماندهی شده‌اند. از این تعداد 60 نفرشان به خانواده‌شان وصل شدند. در حال حاضر 340 زن معتاد در مرکز شفق نگهداری می‌شوند.» افشار عنوان می‌کند: «نداشتن فضایی برای حرفه‌آموزی یکی از ایراداتی است که می‌شود به این مرکز داشت، در غیر این صورت کمپ شفق از همه لحاظ استانداردهای لازم را دارد.»
او می‌افزاید: «همه افرادی که در این مرکز نگهداری می‌شوند دارای پرونده هستند و وضعیت آنها، مهارت‌هایی که دارند و توانمندی‌هایشان به ثبت رسیده است. در این مدت نشانی از بیماری جدی در مرکز وجود نداشته و گزارش مکتوبی راجع به سوءرفتار، سوءتغذیه یا نارضایتی از مسئولان در شفق به دست ما نرسیده است.»



 هروئین چینی دروغ است
افشار در مورد ورود هروئین چینی به بازارهای کشور می‌گوید: «در چندماه گذشته با اسامی مواد مخدر به‌شدت بازی شده است و عنوان هروئین چینی در بازار نیز بازی با اسامی و دروغ است.» او می‌افزاید: «متاسفانه پرداختن رسانه‌ها به این موضوع باعث ایجاد حساسیت و اعتراض سفیر چین شده و باید اعلام کنم گزارشی نداریم که اعلام کند هروئین چینی به ایران آمده و این بازی با الفاظ در راستای کنترل بازار است و قاچاقچیان به دنبال حفظ سهم خود در بازار هستند.»



 بهاران در راه است
افشار همچنین در مورد وضعیت «خانه بهاران» تاکید می‌کند: «شهرداری مکلف شد 44 مرکز تحت عنوان «خانه بهاران» در 22 منطقه شهرداری راه‌اندازی کند. ظرفیت این مراکز 6600 نفر بود، اما تاکنون طبق گزارش‌هایی که به دست ما رسیده است هفت تا هشت مرکز آماده شده‌اند. شهرداری وعده داده است این کار را با فوریت و جدیت دنبال کند، زیرا برای ادامه کار لنگ می‌مانیم.»

روزنامه فرهیختگان

منتشرشده در دانش آموز

گروه اخبار / یک آموزگار ناحیه ۲ زاهدان توسط ولی دانش آموز در جلوی همکاران و دانش آموزان دبستان مورد ضرب و شتم و توهین قرار گرفت

دوشنبه, 18 آبان 1393 21:30

چرا احكام عالي صادر نمي شود؟

فارس / اعتراض نسبت به عدم صدور احکام عالی

منتشرشده در نامه های دریافتی

گروه اخبار / چندی پیش نامه ای از سوی اولیای دانش آموزان دبیرستان دوره اول فرزانگان یک تبریز خطاب به مدیر کل محترم استان آذربایجان شرقی در سخن معلم منتشر گردید که در آن خواهان توجه به خواسته های منطقی خود گردیده بودند . ( این جا )

متاسفانه و پس از گذشت چند روز از انعکاس این نامه ، مدیر کل محترم استان نه تنها پاسخ گو نبوده که بر تصمیم قبلی خویش و عدم توجه به نظر مردم اصرار ورزیده اند .

انتظار می رود مدیر کل محترم استان آذربایجان شرقی هم سو با سیاست های وزارت آموزش و پرورش و دولت نسبت به مطالبه قانونی اولیاء دانش آموزان پاسخ گو باشند .

جایگاه معلمان در جامعه و آتش زدن روزنامه توسط معلم به جای سخن و استدلال  هر از چندی بر خلاف مدنیت، حقوق شهروندی و آداب انسانیت و تعقل و تدبر، افرادی تهی از عقلانیت و شعور و وجدان، تحرکاتی مذموم از خود بروز داده و به یاوه سرایی، درشت گویی و سبک سری می پردازند. چنان موجوداتی که به قول سقراط حکیم، بزرگترین علت بدبختی و پلشتی شان، جهل و فقدان علم و درک می باشد، با سخنان نسنجیده و سبک خود به تنش و پراکنش در جامعه دامن زده و  تشخیص نمی دهند که بازخورد و خروجی جنون فکری، قلمی و گفتاری و نوشتاری آنان چه خواهد بود!؟

گاها برخی لایه های آپارتاید سیاسی و یا ایدئولوژیک و پارادایم هیستریک و زرسالاری که الحق پاشنه ی آشیل آنان در بسیاری از موارد فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روانی به لحاظ ساختاری می لنگد و سخت ضربه پذیر است و شمشیر داموکلس را در ابعاد گوناکون و اهریمنی آن بر بالای سر خویش احساس و لمس می کنند و از "اسب تروا" و دست انتقام الهی، انسانی و دترمینیسم تاریخ، سخت غافلند و به رغم آن که هماره به اختاپوس قدرت خود دل باخته و شارلاتانیسم ژورنالیستی را به یدک می کشند، مع الوصف به لحاظ آن که در برخی قمارهای سیاسی، انتخاباتی و تقسیم و یا احراز هژمونی حزبی و فراکسیون ها، خود را بازنده دانسته و هرگز هم از تاریخ و تجارب تلخ روزگاران، عبرت لازم را نمی گیرند و دیواری نیز کوتاه تر از دیوار آموزش و پرورش و قشر فرهنگیان و نخبگان و فرهیختگان عرصه ی ادب و هنر و فرهنگ و درس و مشق و مدرسه نمی بینند،

به جای ارائه طریق مثبت، نقد دلسوزانه و منصفانه و مشفقانه و مودبانه و مجربانه، چون وزارت آموزش و پرورش و سکان داری آن و پتانسیل عظیم و سرنوشت ساز و بسترهای مناسب برآمده از آن و ملزومات کاربردی و کارآمدی آن را در اختیار و در کنف قدرت خود نمی بینند و همچنین حداقل تا چندین سال در عرصه ی آموزش و پرورش باب میل خود، خویش را  شکست خورده و تا حدودی منزوی می نگرند، به عنوان مثال چنین سخنانی بر زبان می رانند و سرنا را از سر گشادش می دمند که بله میزان ساعات کاری معلمان و فرهنگیان در سال 6 ماه و در هفته 24 ساعت است و فرهنگیان هنری و کاری جز اعتراض ندارند و دولت هم ناز آنان را می کشد و یا به قول و کنایه و اشاره ی آن کاریکاتوریست که متاسفانه معلمان را افرادی العیاذبالله بیکار و گداصفت به نمایش گذاشته بود، غافل از آن که شغل فرهنگی و معلمی با توجه به امکانات و تسهیلات اندک و ناقص و حداقل حقوق نسبت به بسیاری وزارت خانه ها و ارگان ها و نهادها و ... و تحویل گرفتن کودکان و نوجوانانی که به لحاظ فرهنگی، وراثت، تربیت و خلاءها و انباشته های سیاسی مخرب و رشته رشته شده و شکننده و زخم برداشته ملهم و منبعث از تبلیغات استعماری رسانه های خبری و تصویری اجانب و نیز بد عمل کردن ها و تنش زائی های جریان های سیاسی داخلی و انبوهی از مشکلات و معضلات اقتصادی- معیشتی، متضرر گشته اند شغلی زیان آور و بس فرسایشی و کمرشکن می نماید، به اضافه ی آن که بسیاری فرافکنی ها توپ را به زمین فرهنگیان انداخته است! و بسیاری از نق زن ها و منتقدین و بهتر است بگوییم مخالفین آبگوشتی و دیمی، عرضه و قابلیت و هنر یک ساعت تدریس و سر و کله زدن با نوجوانان و جوانان این زمانه را ندارند!!؟ و همچنان بیرون گود نشسته اند و می گویند لنگش کن!

در آموزش و پرورش هم مثل سایر جاها تا فرد بخواهد به استخدام رسمی در بیاید تمام روز را بایستی مشغول کار باشد اگر اضافه کاری ها را هم به ساعات کاری آنان بیفزاییم که در بسیاری موارد قطع شده است و نیمچه حق التدریس و یا احیانا و در مواردی شغل دوم را هم در نظر بگیریم شاید به میزان حقوق برخی وزارت خانه ها و ارگان ها و نهادها نرسد که اگر هم برسد تا حدودی آن هم در مواردی تساوی برقرار می گردد.

این اضافه کاری پفکی و خیالی مزد و شغل دوم هم در صورت تحقق، چیزی است که بدون وجود شغل خارجی و انجام آن می بایستی به فرهنگیان پرداخت گردد!

آیا کذابان این قدر قوه دراکه و تعقل ندارند که بدانند عمده فرهنگیان به خصوص معلمان و دبیران معزز و محترم به میزان ساعات کاری خود در آموزش گاه و گاها بیشتر از آن به مطالعه و تحقیق مبادرت می ورزند تا نونهالان و فرزندان مردم ایران و نیز فرزندان همین مدعیان و لاف زنان، دانا و محقق و اندیشمند بار آیند!!؟

واقعا که انصاف و وجدان و خرد، خوب چیزی است که متاسفانه نه در دنیای غیر انسان ها، کوچکترین جایگاهی نداشته و از این بابت باید تاسف فراوان خورد!

از قدیم چه نیکو گفته اند که آدم دروغگو کم حافظه می شود! اگر تعطیلاتی وجود دارد غیر فرهنگیان و غیرمعلمان هم از آن منتفع می گردند. کجا یک معلم آن همه مرخصی های مختلف از استعلاجی گرفته تا ماموریت ها با آن حق و حقوق و پاداش ها و غیره برخوردار است!؟

در فصل تابستان هم به اصطلاح اسمش تعطیلات طولانی آن چنانی است اولا چنین سنتی از قدیم الایام وجود داشته و ربطی به حال ندارد، ثانیا تجربه نشان داده که در فصل گرما خود دانش آموزان، توان و رغبت تحصیل ندارند و عادت به تعطیلی در تابستان به فطرت ثانوی مبدل گشته است و چنانچه اگر خلاف آن اتخاذ شود و مسئولان آموزش و پرورش بخواهند تعطیلات تابستان را ملغی کنند با مقاومت دانش آموزان و خانواده های آنان که معترضین و نق زنان و یاوه سرایان هم جزو آنان هستند روبرو خواهند شد و بهانه خواهند آورد که ای داد و بیداد می خواهند تعطیلات و خوشی ما را زهر مار کنند!!؟ پس ثابت می گردد که این چنین ایرادها و توپیدن به معلمان، از سر صدق و صفا و صرف انتقاد نبوده و غرض و مرضی در کار می باشد!

ادارات آموزش و پرورش در تابستان نیز دائر بوده و معلمان نیز علاوه بر آن که برای جبران مافات و کم و کاستی حقوق و دخل شان مجبورند در کنار مختصر پولی که بر اثر زحمت و کار (آن هم به طور نوسان و گهگاه و پاره وقت و ناقص) به دست می آورند برای تجدیدی ها و امتحانات آنان وقت قابل توجهی را مصروف می دارند.

پس تابستان آنها نه تعطیلات آن چنانی دارد و نه کار دوم و جنبی برای همه ی آنان وجود دارد تازه اگر چندرغازی هم نصیب آنان گردد تنها ذره ای از آن چیزی است که حق آنان بوده و بسیار کمتر از آن میزانی است که بعضی ها چپو چپو می کنند.

مدیر و معاونین حداقل چند روز در هفته های تابستان را موظفند در مدرسه حاضر گردند و در شهریور ماه و گاها و بیشتر اوقات حتی در تیر ماه هم این تراژدی تکرار می گردد. با این توضیحات و مطالب غیر قابل انکار و اظهر من الشمس، دیگر چه جای بلوف زدن و اتهام زنی و تفرقه افکنی است!!؟

جناب دروغگویی که مدعی هستی معلمان به اعتراض عادت کرده و کاری جز اعتراض ندارند، اولا این اعتراض ها که برخلاف اگراندیسمان حضرتعالی و همپایگی هایتان بسیار اندک و موردی بوده و ثانیا حق طبیعی، شرعی، قانونی و مدنی و عرفی آنان است و چنانچه اگر حق و حقوق آنان آن چنان که برای شماها محفوظ و ملحوظ می باشد، متحقق می گردید، این گونه مثل خار در چشمان تان نمی خلید! و اگر شما حضرات نیز جای معلمان بودید نه تنها معترض و ناراضی بودید بلکه صدایتان گوش فلک را هم کر می کرد! و آسمان و زمین و زمان را به هم می دوختید!

....و اما سخنی هم با آن برادران عزیز فرهنگی داریم که به جهت ابراز خشم و نارضایتی از رفتار و عملکرد غلط، انحرافی و ضد انسانی- فرهنگی آن روزنامه کذایی و آن قلم به دست نادان  به قلم و علم و معرفت، روزنامه را به آتش کشیدند، ضمن پاسداشت مرام و ایده و شجاعت و غیرت و حمیت شما و این که  احساس مسئولیت و تعهد نموده و بی تفاوتی را برنتابیدند، مع الوصف این دکترین و منشور الهی، انسانی را بایستی مدنظر داشت که چه بسا معاندان و مغرضان دوست داشته باشند و حتی دست به تحریک بزنند و آتش بیار معرکه باشند که طرف مقابل از جاده ی تعقل و تفکر و اعتدال و توازن و منطق خارج گشته، پاسخ قلم به قلم را کنار نهاده و وارد جریان و طوفان سهمگین و مهیبی شود که کنترل و یا خارج شدن و مدیریت اصولی و منطقی و معقول آن سخت و یا محال گردد.

در چنان درامی تراژیک، دشمن و یا بازی خوردگان و محرکان داخلی و مشوقان خارجی آنان، از فرط خوشحالی و مسروری، جشن گرفته و به پایکوبی می پردازند و این چنین به جهانیان وانمود می سازند که طرف مقابل، حرف و حدیث و منطق و استدلال برای عرضه و ابراز نمودن نداشته و در موضع انفعالی و عکس العملی و واکنشی متعصبانه و عجولانه قرا گرفته است!

این همان مصداق آب به لانه ی مورچه ها انداختن تلقی می شود! در صورت عدم پاسخ مستدل و منطقی و دست زدن به خشونت و عصیان و آتش زدن روزنامه و غیره، مخالفان و طراران و ماجراجویان و نان به نرخ روزخوران، ضمن محکوم و متهم ساختن افراد مقابل و آشوبگر و خشن جلوه دادن آنها، هم خویشتن را برنده اعلام و معرفی می نمایند و هم این که زمینه ی بستر سرکوب و حداقل، پاک کردن صورت مسئله را باز می یابد و این گونه در بازی خطرناک و عجیب کیش و مات بر حقانیت و برتری صوری و موذیانه خود، جامه ی عمل پوشیده و به اهداف شوم خود فائق می آید!

نبایستی فراموش کنیم که اساسا، برخورد دفعی شتاب زده و احساسی آن هم آتش زدن روزنامه و هر جریده ای، کتاب و غیره روشی پسندیده و معقول و محکمه پسند نمی باشد.

خداوند در قرآن کریم حتی مومنان را از فحش و ناسزا گفتن به خدایان، بت های مشرکان برحذر می دارد زیرا در صورت دشنام دادن به تعبیر خدا در کتاب مقدس قرآن، آنان نیز به مقدسات شما ناسزا می گویند!!؟

البته در چندین جای قرآن کریم آن هم پس از آن همه بصیرت بخشی، آگاهی بخشی، مهربانی، عطوفت، انعطاف، گذشت و نصایح مشفقانه و نیز "لا اکراه فی الدین" و اجازه ی اظهار نظر و انتقاد دادن و اعطاء آزادی کامل و فوق تصور بشری و بیش از سایر مکاتب و ادیان و مرام ها به مخالفان، در موارد خاص و ویژه آن هم در موقف و در مقام تدافعی و نه تهاجمی و نه حمله ابتدا به ساکن، دستور مقابله و مبارزه با خرافه، ظلم و مقابله به مثل با سران شرک و کفر و نفاق و به بند و بردگی کشندگان خلق خدا و محرومان و مظلومان و لعن آنان "... یلعنهم الله و ... " داده شده است که آن هم نادر و استثنا می باشد!

اما عقل، دین و بشریت و عرف هرگز به آتش کشیدن کتاب و روزنامه را نمی پسندد، این مغول ها و بنی امیه و امثال کسروی عامل و مزدور انگلیس و رضاخان قلدر بودند که کتب و مکتوبات را آتش می زدند و متاسفانه احمد کسروی فراماسون و پیروانش با تحریکات بیگانه و اینتلیجنس سرویس و جاسوسان، حتی قرآن و مفاتیح و ادعیه ی الهی و کتب حافظ و سعدی و بسیاری از شعرا و اندیشمندان و روزنامه های طرف مقابل را طعمه ی آتش ساختند که برخی احزاب مشکوک در آستانه ی مشروطه و پس از آن نظیر مظفر بقایی و توده ای ها و چماق به دستان دربار و شعبان بی مخ ها و هواداران بی کله و احمقشان به چنان اقداماتی شنیع و قبیح مبادرت می ورزیدند!

و صد البته قصدمان یکسان سازی عمل آنان با اقدام اخیر آتش زدن روزنامه خراسان و همشهری را نداریم و این برادران از سر عشق و غیرت و علاقه به فرهنگیان و تنفر از مخالفان و خدای ناکرده نه از منظر توحش و وابستگی به این قرآن دست به چنین اقداماتی زده اند اما سخن این جاست که در تاکتیک اشتباه کرده اند! و لا غیر.

سخن و قلم از جمله فاکتورها و مولفه های مهم و تاثیرگذار هستند که با تکیه گاه و گرانیگاه علم و عقل و معرفت قادر هستند بزرگترین ترک ها و شکاف ها را در دیوارهای قطور سنگی و آهنین جهل و خرافه و ظلم و سیاهی ایجاد نمایند و چشمه سارهای دانایی و ایمان و اراده و همت را پدیدار نموده و آدمیان تشنه و شیفته ی حق و حقیقت را در زلال معرفت و پاکی و نور سیراب نمایند.

چه بسیار انسان های دانا، فاضل، هوشمند که با نور علم و همت و اراده ی پولادین و خلل ناپذیر خود و با توجه به کلان نگری، آینده نگری و جهان نگری وسیع و اقیانوسی خود حربه را از طرف مقابل گرفته و خودخواهان و مدعیان کاذب و تنگ نظران را سر جای خود نشانده اند. تاریخ زندگانی بشر مملو و مشحون از چنین افتخاراتی است.

سقراط چه سان بساط دروغ و خدعه و نیرنگ و خرافه و سیاه نمایی های سوفیست ها و شعبده بازان زمانه را که خلق الله را سرکیسه می کردند و خود را محق و طرف مقابل را باطل جلوه می دادند، بر هم زد و چاره ی کار را در مبارزه با جهل جاهلان و دزدان سر گردنه ی ایدئولوژیک را در علم و دانایی و هوشمندی دانست.

یاران پیامبر همچون جعفرابن ابیطالب و سایر پیروان صدیق و دانشمند و فرازمند نبی اکرم اسلام (ص) چگونه با آن استدلال ها و منطق والا و جذاب و شیرین و در عین حال کوبنده و ماندگار و تعیین کننده ی خویش و با دفاع اساسی از مرام خود و رفع اتهامات ناجوان مردانه به عیسی مسیح (ع) و مریم پاک (س) و با تکیه بر مستدلات قرآنی، ضمن مجاب ساختن نجاشی پادشاه حبشه و زمینه سازی برای گسترش اسلام و توسعه و رشد مسلمانان و جلوگیری از محکومیت و مغبون واقع شدن و رفع خطر از مسلمانان، ابوسفیان و دست نشاندگان و مزدوران وی و کسانی را که مترصد قتل آنها بودند منکوب و منزوی نمودند!

و یا آن دخترک دانا و هوشمند که با آن استدلالات و منطقیات خود و مجاب نمودن حجاج بن یوسف ثقفی سفاک و خون ریز و جلاد، جان هزاران انسان بی گناه مظلوم را از مرگ قطعی و حتمی نجات داد و خدمات شایان توجهی به عالم بشریت و دیانت و معنویت و تاریخ نمود!

با آن دلائل و سخنان پر محتوی و محکمی که آن دختر بچه در مقابل آن ظالم تاریخ عنوان نمود و خاطر نشان کرد که اگر قصد جان این همه افراد را داری پس چگونه و بر چه کسانی می خواهی حکومت کنی برای بقاء حکومتت هم که شده به زنده ماندن این مردم نیاز داری و چنانچه اگر به عنوان مایات و خراج ثروت آنها را از کفشان بیرون آوری، چگونه با این فقر و تنگدستی و فشار بر مردم می خواهی اقتصاد و مملکت را بچرخانی و بر عایدات دولت بیفزایی!؟

در واقع، این حجاج و طرفداران او بودند که محتمل شکست شدند و نه مردم و مخلوقات الهی و آن مردم مظلوم که می رفت جانشان ستانده شود جان سالم به در بردند و بر نبوغ و هوش و دانایی و ایمان و اراده و شهامت آن دخترک، گل های مرحبا و احسنت نثار کردند! و نام آن دختر بچه و آن منطق و استدلال خلل ناپذیرش در تاریخ جاری بشری و گذر ایام و زمان جاودانه ماند! هم اینک و با توجه به اوضاع و شرایط حساس منطقه و جهان و با عنایت به نقشه های شوم و خانمان سوز استکبار جهانی و برخی ایادی پنهان و آشکار آن و عربده کش های مستانه و افزون خواهانه ی دشمنان این آب و خاک و دین و ملت و کشور، نیازمند هر چه بیشتر امنیت خاطر ، آرامش، همبستگی، اتحاد و توجه به منافع کلان نظام و کشور و دشمن شناسی در اشل گسترده داریم.

شایسته است که یادآوری نماییم اقتدار و شکوه و صلابت و کیان امروز کشور و عظمت و عزت این مرز و بوم و میهن اسلامی، مرهون دکترین و مشی و روش هوشمندانه و آگاهانه و انعطاف معقول و متوازن و در عین حال صلابت مرام و گفتار مردم، مسئولین و رهبری حکیمانه امام فقید و رهبری محبوب ملت می باشد و همگان بایستی چنین الگو و مانفیستی را نصب العین خود قرار بدهیم.


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

آموزش های دوران ابتدایی و پرورش حس مسئولیت پذیری در کودکان  در جامعه ما بعضی از رفتارها نشانگر این است که در سطوح آموزشی کاستی هایی وجود داشته و در عصر امروز با تکنولوژی آموزشی این نواقص به طور محسوسی با توجه به فرهنگ سازی هایی که در غرب به شکل نسبتا رشد یافته آن می بینیم با شعارهای 3000سال تمدن ایرانی ، با این رفتارهای ما کاملا در تناقض می باشد و بیش از پیش جای خالی آن در جامعه ما حس می شود.

وقتی در دوران کودکی ، مسئله ای در ذهن کودکان نقش می بندد به طور مثال رفتار ترس از یک شخص ، بدون دلیل با یک ذهنیت خود ساخته ، تا مدت ها حتی به سن بلوغ هم می رسند اثر آن در رفتارشان دیده می شود و باعث عدم پیشرفت و رشد شخصیت آنها خواهد شد .

این شکل برداشت و یادگیری و نقشی حکاکی شده در ذهن کودکان با تاکید بر ابعاد مثبت آن می تواند راه کاری برای رسیدن به اهداف متعالی در یک جامعه باشد و نسل های آینده بر اساس همین رویکرد آموزشی به رفتارهای مدنی دست پیدا خواهند کردبه شرط آن که جهت دهی از مقاطع پایین برنامه ریزی شود .

دو نمونه از آن را در اینجا مختصرا بازگو می کنیم .

یکی کار گروهی انجام دادن است با عملکرد درست و راهکارهای خاص آموزشی آن البته با توجه به رفتار و خلق و خوی عمده ایرانی ها می توان آن را با موارد بومی شده در دستور کار این مقطع آموزشی قرار داد .

به طور نمونه  روحیه غالب ما واپس گرایی یا همان تمایل به کارهای فردی داشتن است تا گروهی و جمعی کار کردن ، چرا که بعضا آن را به طور الگو از رفتار بزرگترهایمان برداشت می کنیم که ریشه در اهمیت ندادن و سطحی انگاری مسائل است یا بعضا از گفتارهای محاوره ای رایج این فضا مهیا می شود مانند ضرب المثل گلیم خودتو از آب بکش بیرون ، دیگی واسه من نجوشه .... و در رفتارهای خاص ایرانی بودن مان  تا حدودی وجود دارد .

 برای جبران این کاستی ها در وهله اول از همان مشوق های اولیه مانند کشیدن و کامل کردن نقاشی چند نفره ، تا درست کردن کاردستی طراحی شده توسط معلم و کامل کردن آن توسط شاگردان ، می توان حرکت های گروهی کار کردن و مسئولیت گروهی را کم کم شروع کرد و در سطوح بالاتر  آن را ادامه داد .

 کار گروهی در کنار  پرورش حس مسئولیت پذیری نقاط مثبت اجتماعی را درپی خواهد داشت .

 دنیای امروز نشان داده جوامعی پیشرفت و توسعه دارند که کار گروهی و همبستگی اجتماعی آن قوی تر باشد و بالعکس جوامعی که حس مسئولیت پذیری کم رنگ است آن چنان چشم انداز خوبی برای رشد و توسعه ندارند ؛  به طور نمونه این قیاس در بین ما ایرانی ها همیشه بوده است که در ورزش های تیمی ، آن چنان که شایسته است کسب مقام در عرصه های بین المللی نداریم ولی در ورزش های انفرادی عملکرد خوبی داریم .

یا در نمونه دیگر ، کسی که کار گروهی را تجربه و درونی کرده است در حفظ محیط زیست حتی دور از انظار عمومی کوشا خواهد بود از این که بخواهد فرضا و در برابر دیگران و یا برنامه های تلویزیونی تصویری خلاف درون از خود به نمایش بگذارد .

آموزش پایدار در سنین اولیه ، هنجارهای رفتار را در بزرگ سالی شکل خواهد داد و دیگر نیازی به اعمال محرک بیرونی و فرآیندهای بازدارنده برای کنترل رفتار و یا تصحیح آن نخواهد بود .

 در مقاطع ابتدایی حس ریاست و رقابت به طور فزآینده ای در بین کودکان وجود دارد مثلا  می توان سر کلاس به دانش آموزی علاوه بر ارشد ( مبصر ) کلاس با تقسیم کارکرد و مسئولیت از  عناوین زیر نیز استفاده کرد :

 مسئول تخته پاکن

مسئول جمع کردن اوراق امتحانی

مسئول ثبت اسامی خروج و ورود دانش آموزان حین درس

و...

چنین مسئولیت هایی کودکان را علاوه بر قرار دادن در رقابت مسئولیت پذیری  ،  آنها را در شناخت و تکامل کار گروهی قرار خواهد داد .

یا اینکه مسئولیت ارشد کلاس را ، تقسیم به معاونت و جانشین های مراتبی کرد یا به صورت دوره ای به دانش آموزان دیگر محول کرد .

یا اینکه برنامه هایی از روی شناخت رفتار شاگردان برای بالا بردن اعتماد به نفس شان را طرح ریزی کرد و با یک سیکل زمانی به هدف هایی رسید .

نگارنده در این زمینه تجاربی داشته است و به دفعات با یک برنامه ریزی طی ترم شاگردانی را به مرتبه بالای اعتماد به نفس رسانده است به گونه ای که در آخر ترم شاگردی که در ابتدای ترم حتی جرات نطق در جمع را نداشت در پایان به صورت روان نطق و ارائه  قابل قبولی داشته است .

یا اینکه رفتارها را می توان با یک فرمول و قاعده خواصی به آنها یاد داد تا صرفا با رجوع به یک وضعیت خواص سردرگم خوب و بد آن نشوند .

نتیجه عملکرد را بسنجد و بداند شاید کاری در وهله اول خوشایند و قابل تحسین باشد ولی لزوما به پایان و نتیجه خوبی منجر نخواهد شد .


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نقش آموزش و پرورش در آموزش رفتارهای ترافیکی و فرهنگ رانندگی

آموزش‌ و پرورش‌ به عنوان نهادي كه يك‌ سوم‌ از جمعيت‌ كشور ما تحت‌ تاثير مستقيم‌ فعاليت‌هاي‌ اين‌ نهاد است، يكي‌ از قلمروهاي‌ فرهنگ‌ عمومي‌ محسوب مي‌شود كه مي‌تواند بقاي‌ فرهنگي‌ جامعه‌ را از طريق‌ فرآيندهاي‌ جامعه‌پذيري‌ تضمين كند. از سويي كودكان‌، نوجوانان‌ و جوانان‌ بهترين‌ روزهاي عمرو‌ زندگي‌ خود را در مدارس‌ و دبيرستان‌ها سپري مي‌كنند.

گذشته از اين، برپايه نظام آموزشي و تربيتي يك جامعه است كه نظم و انضباط اجتماعي، حالت دروني و نهادي به خود مي‌گيرد و عامه مردم به طرف فرهنگ ترقي و توسعه حركت مي‌كنند. همچنين، آموزش و پرورش در شكل فراگير و رسمي آن، حتي براي چند ساعت آموزش رسمي روزانه در مدرسه‌، توانايي آن را دارد تا در توسعه‌ و ارتقاي فرهنگ ترافيك افراديك جامعه موثر باشد و با جامه عمل پوشاندن به كاركردهاي عمده خود بتواند يكي از سهامداران اصلي تغيير و تحول فرهنگ ترافيك جامعه باشد.

به همين دليل، آموزش و پرورش، كليدي‌ترين نهاد آموزشي براي توسعه همه‌جانبه به شمار مي‌رود. پس در چنين شرايطي براي تحقق چنين معيارها و شاخص‌هايي ‌بايد به نقش آموزش و پرورش و معلمان از يك طرف و خانواده و جامعه از سوي ديگر، نگاهي دوباره و عميق داشت‌.

درچنين شرايطي، نقش آموزش و پرورش در فرهنگ‌سازي ترافيك بسيار موثر و غير قابل انكار بوده، دانش‌آموزان بهترين پليس و بهترين تذكردهندگان هستند چون اكثر خانواده‌ها به تمام تذكرات آنها اهميت مي‌دهند؛ پس آموزش و آگاه‌سازي كودكان نسبت به قوانين راهنمايي و رانندگي يك امر مهم در ارتقاي فرهنگ تلقي مي‌شود.

براساس مطالعات انجام شده، يكي از علل كاهش تصادفات اين است كه دانش‌آموزان با بهره‌گيري از آموزش‌هاي پليس به خانواده‌هاي خود درباره فرهنگ صحيح رانندگي تذكرات لازم را گوشزد مي‌كنند.

به‌طور خلاصه، كودكان از دو جهت براي ما مهم هستند، اول اينكه جزو آسيب‌پذيرترين گروه‌ها هستند كه در تصادفات بيشترين آسيب را مي‌بينند و از طرف ديگر اگر قرار بر نهادينه‌سازي فرهنگ ترافيكي باشد، بهترين جامعه هدف ما كودكان مي‌توانند باشند.

بنابراين بايد وقت و انرژي بيشتري روي اين گروه سني بگذاريم. با همين استدلال، به دستور رييس پليس راهور تهران، مدارس ابتدايي جامعه هدف و سرمايه‌هاي اصلي براي آينده‌اي با وضعيت ترافيك بهتر محسوب مي‌شوند. با همين استدلال در راستاي آموزش فرهنگ ترافيك از طريق آموزش و پرورش مي‌توان از شيوه‌هاي زير بهره جست:


- بخش‌هايي از آيين نامه رانندگي با توجه به سن دانش‌آموزان در دروس آخرين سال تحصيلي مقطع متوسطه به عنوان مطالعه آزاد جاي داده شود.
- تشكيل دوره‌هاي آموزشي كوتاه‌مدت با همكاري كارشناسان راهنمايي و رانندگي براي آماده‌سازي مربيان پرورشي و ساير معلمان داوطلب و علاقه‌مند جهت تدريس آموزش‌هاي ترافيكي به دانش‌آموزان.
- انجام برخي آموزش‌هاي علمي در حد ممكن مانند آموزش علمي چگونگي عبور از عرض خيابان با دقت به خط كشي عابر پياده، توجه به توقف عابر پياده هنگام چراغ قرمز عابر پياده و عبور به موقع هنگام چراغ سبز عابر پياده و ساير نكات و موارد ايمني به دانش‌آموزان.
- استفاده از كتب و جزوه‌هاي آموزشي متناسب با سن دانش‌آموزان
- بهره‌گيري از فيلم‌هاي آموزشي
- استفاده از ساعات فراغت دانش‌آموزان جهت ارتقاي فرهنگ ترافيك
- برگزاري كارگاه‌هاي آموزشي در پارك‌هاي ترافيك و شبيه‌سازي رانندگي با رعايت قوانين و مقررات.
ما عميقا براين باوريم كه آموزش به كودكان در حوزه راهنمايي و رانندگي و فرهنگ آن مي‌تواند راهكاري براي گره كور ترافيك، آلودگي هوا و ايجاد نظم شهري و درنهايت زندگي آرام‌تر براي نسل‌هاي آينده ما و فرزندانمان باشد. ( روزنامه اعتماد )

نقش آموزش و پرورش در آموزش رفتارهای ترافیکی و فرهنگ رانندگی

منتشرشده در یادداشت

فرهنگیان بازنشسته  گروه بازنشستگان / فرخنده قربانی مقدم

روز پنجم بهمن94  بازنشستگان آموزش و پرورش ، سومین دیدار خود با آقای نوبخت را برگزار کردند.
موضوع دیدار ، اعتراض این عزیزان به شرایط نابه سامان معیشتی این قشر زحمتکش و تبعیض روز افزون در مورد آنها بود.

در ابتدا یکی از عزیزان بازنشسته آیاتی از قرآن مجید را تلاوت کرد، سپس جناب نوبخت شروع به صحبت نمود. ایشان ضمن خوش آمد گویی به  قشر فهیم معلم، اظهار خرسندی نمود که مجددا این عزیزان را ملاقات می کند .
ایشان در ادامه صحبت های خود گفت: برنامه ششم کمتر از دو ماه دیگر آغاز شده و تا 5 سال ادامه خواهد داشت.
بنده هیچ سالی را به خاطر نمی آورم که به اندازه این برهه زمانی ،با محدودیت منابع مواجه بوده باشیم.
اگر مقاومت مردم نبود، شاید هر کشور دیگری بود ، جز سرنگونی راه دیگری نداشت.


به گزارش سخن معلم ، وی در ادامه صحبت هایش راجع به حقوق بازنشستگان گفت: بیش از یک میلیون بازنشسته هستند که زیر  1/5میلیون تومان حقوق می گیرند و ما در اولین اقدام حقوق تمام این افراد را به مرز 1/5 میلیون رسانده ایم یعنی از حقوق  750هزار تومان شروع شده و همین طور با درصدهای متفاوت بنا به میزان دریافتی، تا حد 1/5 میلیون تومان رسانده ایم.

حقوق های بالای 1/5 میلیون تومان هم که با همان نرخ 12 درصد افزایش می یابند.


سپس آقای علی محمدی، همکار جناب نوبخت و از نویسندگان قانون مدیریت خدمات کشوری صحبت نمود. ایشان گفت در لایحه جدید قرار است با ساز و کارهایی به حقوق شاغلین و بازنشسته ها50 درصد اضافه گردد و وقتی بازنشسته ها از زمان اجرایی شدن این طرح پرسیدند، آقای نوبخت گفت در طول برنامه 5ساله اجرا خواهد شد.


سپس آقای میرزاسیدی یکی از بازنشسته های این جمع گفت: در دوران اصلاحات بهتر امور اداره می شد، با وجودی که نفت 8 دلار بود. او گفت ما حتی نسبت به همکاران شاغل خود دچار تبعیض شدید شده ایم و حدود یک میلیون تومان اختلاف دریافتی داریم.


به گزارش سخن معلم ، کریمی یکی دیگر از بازنشسته ها گفت: نسبت به خط فقر که طبق آمارهای رسمی حداقل 2/5 میلیون تومان است، ما چند درجه زیر خط فقریم ؟!


خانم پورحصیری یکی دیگر از اعضای این گروه که مطالب خود را از روی برگه می خواند گفت: مطالبات ما در دو محور است،حقوق ناچیز و تبعیض و تجمیع همه بیمه ها در یک بیمه کارآمد یک محور و معوقات محور دیگر مطالبات ماست.


آقای نظری در ادامه گفت : چرا به سخنان مقام معظم رهبری عمل ننمودند که گفتند  باید به معلمین و مشکلات شان رسیدگی شود؟

ما به دلیل اعتراض به این حقوق ناچیز در جلوی مجلس توسط کسانی که زمانی شاگردان خودمان بودند کتک خوردیم، دستگیر شدیم، زندانی شدیم، تحقیر شدیم، تا کی باید به خاطر حقوق ناچیز تحقیر شویم ؟


دکتر وکیلی بازنشسته بعدی بود که صحبت کرد . وی گفت: متاسفانه آنچه به جایی نرسد فریاد است، ما بازنشسته ها کمترین حامی نداشته ایم. چند سال است در برف و باران جلوی سازمان بازنشستگی، رفاه و مجلس آمدیم ولی هیچ کس توجه نکرد، حتی در زیر برف و باران  اجازه ندادند در قسمتی از صحن مجلس پناه بگیریم.


خانم کاویانی بازنشسته دیگری که از اصفهان خود را به این نشست رسانده بود گفت: سرمایه گذاری صندوق ذخیره کجا می رود؟ این احکام به درد ما نمی خورد، ما نه بیمه طلایی داریم، نه تسهیلات و نه حقوق. چه کار کنیم ؟


خانم بصیری آخرین کسی بود که صحبت کرد زیرا آقای نوبخت گویا جلسه دیگری داشت، وی گفت: فقر با تبعیض فرق دارد، ما فقر را تحمل می کنیم ولی تبعیض را نه.

چرا به شاغلین غیر از 12 درصد،یک فوق العاده شغل 50 درصدی اضافه شود؟

ازسال 86 تا 92 ما حقوق مان را مطابق نرخ تورم طلب داریم که مطابق نرخ تورم باید پرداخت شود.


در پایان ، سخنگوی بازنشستگان از همکارانی که وقت داشتند و نتوانستند صحبت کنند عذر خواهی کرد، سپس آقای نوبخت گفت حتما در بهمن یا اسفند دیدار دوباره ای با این عزیزان خواهد داشت.


در انتهای این نشست، به نظر می رسید بازنشستگان فرهنگی از این جلسه زیاد راضی نبودند و گفتند صحبت ها صرفا تکرار صحبت های جناب نوبخت در رسانه های مختلف بود ولی امیدوارند درجلسه بعدی بتوانند به خواسته های اصلی خود  با کمک جناب نوبخت دست پیدا کنند.

دیدار و گفت و گوی فرهنگیان بازنشسته با رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی در مورد مطالبات بازنشستگان

دیدار و گفت و گوی فرهنگیان بازنشسته با رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی در مورد مطالبات بازنشستگان

دیدار و گفت و گوی فرهنگیان بازنشسته با رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی در مورد مطالبات بازنشستگان

دیدار و گفت و گوی فرهنگیان بازنشسته با رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی در مورد مطالبات بازنشستگان

پایان گزارش /

منتشرشده در بازنشستگان

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور