به نظر می رسد کار از بحران گذشته است. بارها این مطلب گفته شده، اما چه سود! اگر وظیفه روزنامه نگاری نبود دست به قلم نمی بردم و این مطلب را نمینوشتم. همانند پزشکی که بیماری شهر را فرا گرفته و بارها برای علاج آن سخن گفته و راه نشان داده اما گوش شنوایی نیافته اما پزشک که نمیتواند بگوید چون حرف مرا نشنیدند پس من دیگر طبابت نمیکنم!
چند روز گذشته در مراسم پنجمین دوره اعطای جایزه دکتر فتح الله مجتبایی که به بهترین پایان نامههایی که در حوزه ادبیات فارسی و ادیان و عرفان نوشته می شود ، شرکت کردم. چهار پایاننامه را شایسته تکریم دانستند و جوایزی به مولفان دادند. اما سخنم درباره نکات بهت آوری است که در این جلسه طرح شد. مدیر جلسه در آغاز سخن مطالبی گفت که نه تنها حضار بلکه اصحاب فرهنگ و اندیشه که حضور داشتند از سخنان او حیرت زده شدند. او درباره وضعیت دانشگاهها و رواج صنعت پایان نامه نویسی و تجاریشدن دانشگاهها سخن گفت که تا اینجا صحبتهایش را بارها از دیگران اعم از مسئول و غیر مسئول شنیدهایم. اما او آماری را ارائه کرد که حیرتآور بود.
نخست آنکه ۴۱ درصد فارغالتحصیلان دورههای تحصیلات تکمیلی بیکار هستند. دیگر آنکه ۷۶ درصد دانشجویان دورههای تکمیلی از یافتن کار ناامید هستند و در این وضعیت اسفناک عدهای نه تنها از صنعت پایان نامهنویسی دیگر تعجب نمیکنند بلکه روی به کار "برونسپاری علمی" آورده اند و بر این باورند که نوشتن پایاننامه به موسساتی که از عهده این کار برمیآیند واگذار شود! پروژه برون سپاری علمی در حالی طرح میشود که معاون آموزش وزارت علوم اعلام کرده است بیش از ۸۵ درصد دانشجویان سراسر کشور با پرداخت شهریه تحصیل میکنند.
پس از طرح چنین آمارهای شگفتآور، گزارشی ازعملکرد یکی از مؤسسات تولید پایاننامه که از سوی یک استاد جامعهشناسی تهیه و ارائه شده قرائت شد که شنیدن آن خالی از لطف نیست.
براساس گزارش این موسسه، در سال تحصیلی گذشته ۱۷۶سفارش برای نوشتن پایاننامه داشته است؛ از این میان ۶۲ عدد برای رشته مدیریت (۵۱ عددکارشناسی ارشد،۱۱عدد دکتری) ۵۸ عدد برای رشته روانشناسی (۴۸ عدد کارشناسی ارشد،۱۰ عدد دکتری)،۳۴ عدد برای رشته حقوق (۳۱ عدد کارشناسی ارشد،۳ عدد دکتری) و۲۲ عدد برای دیگر رشتهها سفارش داده شده است. فارغ از این که چه تعداد دانشجوی دکتری که توان نوشتن پایان نامه را نداشتند و به تعبیر یکی از استادان اقتصاد که امروزه اگر در خیابان فریاد بزنید آقای دکتر همه برمیگردند !
آمار حیرتآور دیگری ارائه شد و آن هم اینکه از اواخر سال ۸۹ تاکنون، ترجمه و تألیف کتاب هم به این موسسه سفارش داده شده است؛ غالب این سفارشات ازسوی مدیران سازمانها و استادان دانشگاههاست؛ این موسسه تاکنون ۱۴۷عنوان کتاب ترجمه و ۴۹ عنوان کتاب تألیف کرده است؛ همچنین ماهانه بیش از۹۰ مقاله برای سمینارها و چاپ در مجلات به این موسسه سفارش داده میشود .
اینک باید پرسید که واقعا جامعه آکادمیک ما به کجا میرود؟
از نوشتن پایاننامه که شرم نکردیم و پای دوایر امنیتی به میان آمد و باز هم اتفاقی نیفتاد اما کتاب نویسی دیگر چه سنتی است؟!
واقعا شرمآورتر از این نمیشود که فردی در قالب استاد دانشگاه و یا مدیر یکی از سازمانهای دولتی برای احراز رتبه یا پرستیژ سفارش تالیف و ترجمه کتاب دهد.
آمار مطالعه که به زیر یک درصد جامعه هشتاد میلیونی ایرانیان رسیده است حال نوشتن کتابی این چنین که قطعا نه مورد توجه اهل علم است و نه مخاطبان به آن باور دارند جز نانی برای آن موسسات چه چیزی برای جامعه ما دارد.
این سخنان را در حالی میشنیدم که جمع اصحاب فرهنگ که در این مراسم بودند زهرخندی بر چهره داشتند.
روزنامه اطلاعات
نظرات بینندگان