فرض کنیم فرد و یا هیاتی از یکی از کشورهای آسیایی وارد ایران شده و می خواهد ببیند که نظام آموزشی ایران – از زمانی که مدرسه دارالفنون توسط امیر کبیر بنیان نهاده شد تاکنون که در قرن بیست و یکم به سر می بریم – و پس از این همه فراز و نشیب چه چیزی برای عرضه دارد ؟
مدتی است که این پرسش را از طیف ها و سطوح مختلف در نظام آموزشی می پرسم :
سه ویژگی مثبت برای آموزش و پرورش ایران را بیان کنید ؟
تاکنون حتی یک نفر هم نتوانسته است تا حداقل یک ویژگی مثبت و قابل دفاع که در برون دادهای نظام آموزشی قابل مشاهده و سنجش باشند را بیان نماید .
البته زمانی که سخنرانی های مقامات و مسئولان را می شنوی به مصداق همان مثل قدیمی که می گوید : هیچ بقالی نمی گوید که ماست من ترش است شروع به تشریح و فهرست کردن انواع آمارها و دست آوردها می کنند در حالی که خط تولید نظام آموزشی باید در محصولات آن قابل رویت باشد .
یکی از مغالطه های مرسومی و شایعی که البته توسط مسئولان و مقامات برجسته می شود و سعی می کنند آن را نشانه ی موفقیت عملکرد و وضعیت نظام آموزشی معرفی کنند ، مدال آوری دانش آموزان ایرانی در عرصه های مختلف جهانی است .
بر اساس اظهار نظری که قبلا معاون علمی و فن آوری رییس جمهور داشته ، ایران جزو کشورهای دارای بیشترین مدال المپیاد ارزیابی شده است . ( این جا )
بر اساس گزارش انجمن بینالمللی ارزیابی پیشرفت تحصیلی(IEA) که دو آزمون مهم یعنی آزمون تیمز هر ۴ سال یکبار و آزمون پرلز را هر ۱۰ سال یکبار برای ارزیابی عملکرد کشورها در آموزش علوم و ریاضیات و سواد خواندن برگزار میکند، رتبه ایران در سالهای برگزاری این دو آزمون، پایینتر از میانگین سطح جهانی بوده است . ( این جا )
و این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که مدال آوران همچون نتایج کنکور متعلق به « مدارس خاص » بوده است و البته بر اساس برخی آمارها بین ۷۷ تا ۸۲ درصد دانشآموزان دارای مدال طلای المپیادها متأسفانه ایران را ترک کردهاند .
واقعا این پرسش مطرح است که این نخبه گرایی محض چه دست آوردی برای جامعه ی ایرانی داشته است ؟
آیا تاکنون وضعیت دانش آموزان ایرانی در زمینه ی سوادهای مورد نظر « یونسکو » مورد سنجش و پایش قرار گرفته است ؟
دانش آموزان ایرانی در حوزه های زیر ، چه نمره ای می گیرند : ( این جا )
سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان
سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی
سواد مالی: توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روشهای پسانداز و توازن دخل و خرج اساسی ترین پرسشی که در راستای فراگرد « خودانتقادی » می توان و باید مطرح کرد این است که واقعا آموزش و پرورش ما در دوران مدرن چه حرفی برای گفتن و چه متاعی برای عرضه دارد ؟
سواد رسانهای: این که فرد بداند کدام رسانه معتبر و کدام نامعتبر است.
سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته
سواد رایانهای: دانستن مهارتهای راهبری رایانه
سواد سلامتی: دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماریها
سواد نژادی و قومی: شناخت نژادها و قومیتها بر اساس احترام و تبعیض نگذاشتن.
سواد بوم شناختی: دانستن راههای حفاظت از محیط زیست
سواد تحلیلی: توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریههای مختلف و ایجاد استدلالهای منطقی بدون تعصب و پیشفرض
سواد انرژی: توانایی مدیریت مصرف انرژی
سواد علمی: علاوه بر سواد دانشگاهی، توانایی بحث یا حل و فصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب
در حال حاضر و از نظر یونسکو ؛ ملاک باسوادی ؛ « توانایی ایجاد تغییر » است . ( این جا )
نظام آموزشی ایران در زمینه « تربیت معلم » چه حرفی برای گفتن دارد ؟ هم و غم کنش گران آموزش به جای آن که معطوف به نظر یه پردازی برای شکل گیری الگوی « تفکر انتقادی » باشد معمولا روی « نرخ » چانه می زنند گویی اگر در رقابت کنکور وضعیت رتبه ها و دهک ها تغییر کنند ؛ انقلابی در نظام آموزشی رخ داده است !
چرا سواد و شهامت کنش گری آموزشی و مدنی ( Social mobility ) در میان معلمان ایرانی در حد و مقیاس نازلی قرار دارد ؟
این پرسش به جد مطرح است که پس از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب اسلامی و حضور سازمان عریض و طویلی مانند « نوسازی مدارس » چرا باید بیش از یک سوم مدارس در ایران در وضعیت « فرسوده و ناایمن » به کار خود ادامه دهند ؟
آیا تاکنون کسی به جد از خود پرسیده است که این حجم از « تقلب » در آزمون های مختلف نشانه ی چیست ؟
چرا تحول خاصی در موضوع « فرهنگ فحاشی » که قدمتی دیرینه در فرهنگ ایرانی دارد با وجود گسترش شبکه های اجتماعی صورت نگرفته و حتی تشدید هم شده است ؟
چرا در نظام آموزشی ایران به جای ارائه و بسط الگوهای « همکاری » دائما روی « رقابت » تاکید می شود و کسی هم به صور جد و بی رحمانه این وضعیت را مورد نقد قرار نمی دهد ؟
هم و غم کنش گران آموزش به جای آن که معطوف به نظر یه پردازی برای شکل گیری الگوی « تفکر انتقادی » باشد معمولا روی « نرخ » چانه می زنند گویی اگر در رقابت کنکور وضعیت رتبه ها و دهک ها تغییر کنند ؛ انقلابی در نظام آموزشی رخ داده است !
از این جنس پرسش و دغدغه ها بسیار و بسیار می توان مطرح کرد .
اساسی ترین پرسشی که در راستای فراگرد « خودانتقادی » می توان و باید مطرح کرد این است که واقعا آموزش و پرورش ما در دوران مدرن چه حرفی برای گفتن و چه متاعی برای عرضه دارد ؟
و ما به عنوان « عاملان ترسیم و تثبیت و استمرار » این وضعیت ، چه نمره ای به خود می دهیم .
نظرات بینندگان
درود
لطفا پیام خود را ساده و شفاف بیان کنید .
ابهام گویی و یا کلی گویی مشکلی را حل نمی کند .
« صدای معلم » قرار نیست هیچ گونه دفاعی از وضعیتی داشته باشد که خود منتقد آن است هر چند اگر کسی کاری کند بدون آن که منتظر تایید و تحسین دیگران باشد ؛ قابل ستایش و ارج گذاری است .
پایدار باشید .
معضلات نظام آموزشی ایران
۱.مدیریت بسیار ضعیف و چندپارگی نظام آموزش ( سه وزارتخانه آموزش و پرورش و علوم و بهداشت متولی رسمی و چندین وزارتخانه متولی غیر رسمی)
۲. تعدد مدارس و دانشگاه ها با عناوین مختلف و بی توجهی به عدالت آموزشی
۳. توجه به رشته های خاص مثل پزشکی و رها کردن علوم پایه و علوم انسانی
۴.بی برنامگی و سو مدیریت شدید در جذب و استخدام معلمان ، به طوری که مطابق آمار رسمی بیش از نیمی از کادر آموزش و پرورش ، شغل اداری دارند ولی به عنوان معلم استخدام شده اند!
۵. پایین بودن درآمد و سایر مشکلات ، باعث شده که افراد توانمند و باسواد کمتر شغل معلمی را انتخاب کنند ( البته معلم عالی زیاد است ولی اکثریت نیست) و سطح آموزش پایین آمده است
۶.همین معلمان فعلی هم ، انگیزه کافی برای بالا بردن سطح و به روزرسانی خود را ندارند و وزارت هم اهمیتی نمی دهد.
۷. رسوخ پدیده تقلب و خرید و فروش سوالات و مافیای کنکور و...
۸. تعطیلی سه ساله مدارس به بهانه کرونا که حقیقتا ، ضربه مهلکی بر پیکره بی جان آموزش و پرورش بود.( برنامه شاد! عملا فرقی با تعطیلی نداشت)
۹. عدم وجود نیروهای ماهر و حرفه ای جهت مشاوره تحصیلی و رفع ناهنجاری اخلاقی و اجتماعی و بهداشت در اکثر مدارس
۱۰. عدم ارتباط وزارتخانه های متولی آموزشی به جهت هم افزایی و برنامه ریزی صحیح و اصولی مطابق نیازهای روز جامعه
و ......
و لعن خداوند بر بیت المالی که غاصب می خورد و با آن همسر می گیرد و فرزند می آورد و فرزند جوانش مورد قبول دانشگاه فرهنگیان واقع می شود. بی برکت باد نامه اعمالشان و ویران باد آبرویشان!