صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
سه شنبه, 29 ارديبهشت 1394 08:53

شوره‌زار فرهنگ !

نگاهی به خاستگاه اسپارتی آموزش‌ و پرورش دولتی

منتشرشده در دیدگاه

نظام آموزشی کشورهای اروپایی سه الگوی اصلی مدرسه در کشورهای اروپایی: 

مسئولان سیاسی کشورها هم درست مثل والدینی که با دقت و بعضاً نگرانی نتایج درسی فرزندان خود در مدرسه را دنبال می‌کنند، وضعیت کشورشان را ازنظر آموزشی در آزمون‌های بین‌المللی که به‌ طور مشترک توسط کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه‌ی اقتصادی برگزار می‌شود، زیر نظر دارند. برنامه‌ی گسترده‌ای که از آن تحت عنوان پیزا[1] یاد می‌شود، برای اولین بار در سال ۲۰۰۰ و پس‌ از آن در سال ۲۰۰۳، توانایی‌های دانش آموزان ۱۵ ساله‌ی ۳۲ کشور را در زمینه‌های ریاضیات، روخوانی و درنهایت علوم، مورد ارزیابی قرارداد. بسیاری از کشورهای اروپایی در بین این ۳۲ کشور حضور داشتند. هدف این ارزیابی گسترده بررسی این مسئله بود که آیا «دانش آموزان ۱۵ ساله‌ای که در حال نزدیک شدن به پایان دوران تحصیل اجباری خود هستند، به‌خوبی برای زندگی در جوامع امروزی مهیا شده‌اند یا خیر؟»[2] بنابراین این آزمون را می‌شد به‌نوعی ارزیابی تأثیر دوران تحصیل اجباری قلمداد کرد.

 به همین ترتیب نتایج این ارزشیابی مربوط به‌تمامی کنشگران آموزشی می‌شود: والدین، دانش آموزان، معلمان و درنهایت مسئولان سیاسی. تحلیل‌های خیلی دقیقی روی نتایج آزمون سال ۲۰۰۰ صورت گرفت. بدون شک در بین کشورهای اروپایی، این کشورهای شمالی و به‌خصوص فنلاند هستند که در بخش روخوانی بهترین نتیجه را به دست آورده‌اند. دانش آموزان فنلاندی در بخش روخوانی نمره‌ی بسیار بالاتری نسبت به میانگین به دست آوردند. این مسئله به‌این‌علت است که تعداد دانش آموزان ضعیف آن‌ها در این زمینه بسیار پایین و نمره‌ی دانش آموزان قوی آن‌ها نیز در بین بالاترین نمره‌ها بوده است. به‌طور خلاصه باید مسئله را این‌چنین عنوان کرد که در حوزه‌ی آموزش اجباری، تقریباً تمامی شهروندان جوان فنلاندی توانایی‌های لازم را درزمینه های روخوانی کسب کرده و از این لحاظ جایگاه بسیار مناسبی در جامعه دارند.

فرانسه در زمینه‌ی روخوانی با مشکلات چندانی دست‌ و پنجه نرم نمی‌کند. به‌طور متوسط، دانش آموزان ۱۵ ساله‌ی فرانسوی در هنگام خروج از مدرسه در پایان دوران تحصیل اجباری، می‌توانند نسبتاً خوب بخوانند و از این نظر جایگاه شان بالاتر از متوسط بین‌المللی است. علاوه بر این میزان دانش آموزان ضعیف در این زمینه نیز خیلی پایین است. برعکس اما آلمان، لوکزامبورگ و بخش فرانسوی‌زبان بلژیک در بخش روخوانی مشکل‌دارند: امتیاز آن‌ها نسبت به متوسط بین‌المللی پایین بوده و ۱۰ درصد از دانش آموزان ۱۵ ساله‌ی آن‌ها حداقل توانایی لازم در زمینه‌ی روخوانی را ندارند. نتایج آزمون پیزا در سال ۲۰۰۳ نیز که در حوزه‌ی ریاضی برگزار شد، به‌طورکلی مشابه نتایج سال ۲۰۰۱ بوده است. (البته نتایج دانش آموزان فرانسوی نسبت به آزمون قبلی افت کرده بود)

چگونه باید تنوع دانش آموزان را کنترل کرد؟

اختلاف نتیجه بین کشورها را چگونه می‌توان توضیح داد و سؤال اساسی‌تر آن است که چگونه می‌توان نتایج دانش آموزان را بهبود بخشید؟ از مدت‌ها پیش، در تمامی کشورهای اروپایی، سیاست‌های آموزشی برافزایش برابری بین دانش آموزان و همچنین مهیا کردن فرصت زندگی در جامعه و داشتن شغلی مناسب، متمرکزشده است؛ بنابراین نهاد مدرسه در این کشورها ۲ مسئولیت مکمل دارد:

در وهله‌ی اول باید بتواند این فرصت را برای همه‌ی دانش آموزان فراهم آورد که مجموعه‌ای از دانش‌های موردنیاز برای زندگی در جامعه را به دست آورند. پس‌ از آن باید به این مسئله توجه شود که افراد مختلف در جامعه نقش‌های متفاوتی ایفا می‌کنند. این آن چیزی است که از آن تحت عنوان نقش مدرسه در واردکردن دانش آموزان به جامعه و فرق پذیری[3] یاد می‌شود. مهیاکردن دانش آموزان برای ورود به جامعه وظیفه‌ی مدرسه ایست که از آن تحت عنوان مدرسه‌ی پایه» یاد می‌شود و آموختن فرق پذیری بر عهده‌ی مدرسه ایست که اصطلاحاً از آن تحت عنوان مدرسه‌ی ویژه گردانی[4]یاد می‌شود. در تمامی کشورهای اروپایی، مدارس ابتدایی وظیفه‌ی سنگین مهیاکردن دانش آموزان برای ورود به مدارس را بر عهده‌دارند. همه‌ی مدارس به‌تمامی دانش آموزان برنامه‌های تحصیلی و ساعات درسی یکسانی را ارائه می‌دهد. ویژگی یکسان نهاد مدرسه در کشورهای اروپایی آن است که آموزش تا سن ۱۵-۱۶ سالگی اجباری است. در کل بیش از ۸۰ درصد دانش آموزان اروپایی تحصیلات خود را فراتر از حد دوره‌ی اجباری ادامه می‌دهند. در سال ۲۰۰۲، ۷۶٫۶ درصد دانش آموزان ۲۰ تا ۲۴ ساله‌ی کشورهای اروپایی، تحصیلات خود را تا بالاترین سطح آموزش مدرسه به پایان رسانده بودند.[5]

اما چگونه باید تفاوت‌های موجود بین دانش آموزان را که مسئله‌ی کاملاً طبیعی‌ای است را کنترل کرد؟ مدرسه چگونه باید با تفاوت‌های بسیاری که بین دانش آموزان در زمینه‌های گوناگون (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زبانی و مهم‌ترین آن یعنی تحصیلی) کنار بیاید؟ آیا باید تنوع بین دانش آموزان را حفظ کرد و آن‌ها را با توجه به سنی که دارند در کلاس درس قرارداد؟ و یا خیر، باید دانش آموزان را سطح‌بندی کرد به‌طوری‌که دانش‌آموزانی که سطح یکسانی دارند در یک کلاس درس قرار بگیرند؟ آیا باید دانش آموزان ضعیف را مجبور به دوباره گذراندن درس‌ها کرد؟ آیا باید دانش‌آموزانی را در که در مدرسه توفیق چندانی ندارند، به سمت شاخه‌های متفاوت مثل فنی-حرفه ای فرستاد؟[6]

نهاد مدرسه در کشورهای اروپایی، بیشترین فاصله را از هم در مورد نحوه‌ی آماده‌سازی دانش آموزان برای ورود به جامعه و فرق پذیری می‌گیرند. این اتفاق البته به‌خصوص در مورد مسئولیت دوم مدرسه شکل می‌گیرد: ویژه گردانی یا به‌اصطلاح آموزش‌های خاص. برای مثال نحوه‌ی اداره‌ی مدارس دوره‌ی راهنمایی در فرانسه، تفاوت‌های بسیاری با سایر کشورهای اروپایی داشته و همین مسئله سبب شکل‌گیری بحث‌های بسیاری در این زمینه شده است. در این میان می‌توان سه الگوی مختلف را از هم تفکیک کرد:

سه الگوی اصلی

الگوی اول را ساختار واحد[7] می‌نامند. در این الگو تمامی دانش آموزان دوران تحصیل اجباری (۱۵ یا ۱۶ سالگی) را در کلاس‌هایی یکسان و با برنامه‌های درسی یکسان طی می‌کنند، درواقع در این الگو تفکیکی بین دانش آموزان صورت نمی‌گیرد. از طرفی کشورهایی که این الگو را طی می‌کنند، دیگر دانش آموزان را مجبور به دوباره گذرانیدن یک درس یا یک سال تحصیلی نمی‌کنند. دانش آموزان به‌صورت خودکار سال‌های تحصیلی را طی می‌کنند. این الگوی آموزشی از مدت‌ها پیش در کشورهای شمال اروپا به اجرا درامده است. از طرفی هم پرتغال (از سال ۱۹۸۶) و بسیاری از کشورهایی که به‌تازگی به عضویت اتحادیه‌ی اروپا درامده اند نیز از همین الگو تبعیت می‌کنند.

برخلاف این الگو، در برخی از کشورها، به‌خصوص کشورهای آلمانی‌زبان، پایان دوران ابتدایی (بین ۱۰ تا ۱۲ سالگی) زمان بسیار مهمی به‌حساب می‌آید، چراکه دانش آموزان بر اساس نتایجی که در دوران ابتدایی به دست می‌آورند، در دوران راهنمایی شیوه‌های آموزشی متفاوتی را از سر می‌گذرانند. در اکثر رشته‌های تحصیلی، آموزش به‌صورت کلی صورت می‌پذیرد ولی سطوح دانشگاهی آن‌ها متفاوت است (آلمان، اتریش و لیختن‌اشتاین) و یا پس از طی یک یا دو سال آموزش عمومی، هرکسی به سمت رشته‌ی منحصربه‌فرد خود می‌رود، از همین زمان نیز آموزش به‌صورت کاملاً حرفه‌ای صورت می‌گیرد (هلند، بلژیک و لوکزامبورگ). وانگهی، در کشورهای یادشده، گذار از یک‌پایه‌ی تحصیلی به سال بالاتر به‌صورت خودکار صورت نگرفته و بستگی به ارزیابی معلمان از دانش آموزان دارد. در این کشورها اعتقاد بر آن است که دوباره گذراندن یک سال تحصیلی در بهبود وضعیت دانش آموزان مؤثر است. تصمیم‌گیری در مورد وضعیت دانش آموزان توسط شوراهای متخصص صورت می‌گیرد. بسیاری از مدارس هم به‌طور جداگانه آزمون‌های ورودی برگزار می‌کنند و به‌این‌ترتیب بهترین دانش آموزان را جذب می‌کنند.

بین دو الگوی آموزشی یادشده، حد میانه‌ای هم وجود دارد که از آن تحت عنوان بدنه‌ی واحد[8] یاد می‌شود. این الگوی آموزشی به‌واسطه‌ی برقراری یک دوران گذار از مرحله‌ی ابتدایی به راهنمایی، به الگوی دوم نزدیک‌تر است؛ یعنی در این الگو هم نیاز است تا دانش آموزان برای ورود به دوران راهنمایی، دوران دبستان خود را با موفقیت پشت سر گذاشته باشند. این شرایط برای هر کشور متفاوت است.

برای مثال، دانش آموزان فرانسوی در دوران ابتدایی تنها یک معلم دارند، اما با ورود به دوران راهنمایی با چند معلم مواجه می‌شوند؛ اما به‌هرحال تمامی دانش آموزان در دوران راهنمایی، برای مدت حداقل ۳ تا ۴ سال، آموزش‌های یکسانی را از سر می‌گذرانند. این الگوی آموزشی که بیشتر منحصر به کشورهای مدیترانه و لاتین است، اغلب سبب می‌شود تا بحث‌های زیادی در مورد ساختار مدرسه به راه بی افتد، مسئله‌ای که به‌خصوص در مورد فرانسه، اسپانیا و ایتالیا مصداق دارد.

سؤالی که نمی‌توان از آن طفره رفت، تأثیر شیوه‌های مختلف آموزشی و مسیرهای تحصیلی‌ای که دانش آموزان طی می‌کنند، بر آینده‌ی ایشان است. برقراری رابطه‌ی علت و معلول بین تحصیل اجباری و بازدهی نهاد مدرسه در یک کشور امری ساده‌انگارانه و خطرناک است. به همین منوال به‌هیچ‌عنوان نباید بازدهی نهاد مدرسه در یک کشور را تنها به یک مؤلفه محدود کرد، حتی اگر این مؤلفه از اهمیت زیادی برخوردار باشد، مثل نحوه‌ی سازمان‌دهی مدرسه. در انتقال دانش به دانش آموزان مؤلفه‌های بسیاری نقش‌آفرینی می‌کنند، برای مثال شیوه‌های آموزشی (تشویق دانش آموزان به همکاری یا رقابت)، نحوه‌ی ارزیابی دانش آموزان (بهره‌وری با عدم بهره‌وری از شیوه‌ی ارزیابی سازنده)، بهره‌وری یا عدم بهره‌وری از آموزش منحصربه‌فرد و...

الگوبرداری از کشورهای شمالی؟

کشورهای شمالی که در آن‌ها وظیفه‌ی اول یک نظام آموزشی (مهیاکردن دانش‌آموز برای ورود به جامعه) از اهمیت بیشتری برخوردار است، به‌طورمعمول عملکرد بهتری نسبت به سایر کشورها دارند و تعداد دانش آموزان ضعیف در آن‌ها کمتر است. در مدارس این کشورها تمامی دانش آموزان مطالب یکسانی را فرامی‌گیرند، هیچ دانش‌آموزی مجبور نیست یک درس و یا یک سال تحصیلی را دو بار بگذراند و همچنین دانش آموزان ضعیف مورد توجه خاصی قرار می‌گیرند. وانگهی، تفاوت مدرسه‌ی محل تحصیل دانش‌آموز تأثیر کمی در عملکرد ایشان دارد. علاوه بر این، امتیازات بیشتری که به دانش آموزان ضعیف‌تر داده می‌شود، سبب شکل‌گیری تأثیری که بعضی از آن ترس دارند نمی‌شود: برخی گمان می‌برند نشان دادن توجه بیشتر به دانش آموزان ضعیف‌تر، مثل کاری است که رابین‌هود انجام می‌داد. ایشان از این مسئله واهمه دارند که مدرسه برای فراهم آوردن بیشترین شانس موفقیت برای دانش آموزان ضعیف‌تر، توجه کمتری به دانش آموزان قوی‌تر نشان بدهد. برعکس، نتایج دو آزمون پیزا نشان داد که در کشورهایی که این نظام آموزشی را پیگیری می‌کنند، دانش آموزان قوی جایگاه بهتری نسبت به دانش آموزان قوی سایر کشورهای شرکت‌کننده در آزمون داشتند.

در کشورهایی که نظام‌های آموزشی در آن‌ها توجه بیشتری به دانش آموزان قوی‌تر نشان می‌دهد و از پایان دوران ابتدایی دانش آموزان را بر اساس عملکردشان تفکیک می‌کنند و از طرفی دانش آموزان ضعیف را مجبور به دوباره گذراندن یک درس و یا حتی یک سال تحصیلی می‌کنند، دانش آموزان قوی‌تر نتایج آن‌چنان درخشانی در آزمون پیزا کسب نکرده‌اند!

با بررسی این نتایج، به نظر می‌رسد که کشورهای شمال اروپا در حال حاضر بهترین نظام‌های آموزشی را در دنیا دارند. اما آیا می‌توان از مقایسه‌های صورت گرفته این‌طور استنباط کرد که باید تمامی کشورها از الگوی آموزشی کشورهای شمالی پیروی کنند؟ کشورهایی که پایه‌های فرهنگی و ایدئولوژیک شان متفاوت است؟ به‌عبارت‌دیگر، آیا این امکان وجود دارد که آموزش واحد برای همه و گذار به سال‌های بالاتر به‌صورت خودکار در کشورهایی مثل آلمان، بلژیک و یا هلند پیاده شود؟

در نظر ما تغییر نهاد مدرسه، تعامل بین کنشگران و مؤلفه‌های مختلف آن است: معلمان، والدین، دانش آموزان، سیاست‌های آموزشی، شهروندان ساده و...نتایجی که از مقایسه‌ی نظام‌های آموزشی به‌دست‌آمده، باید سبب به راه افتادن بحث‌ها و تفکرات جدیدی شده و به مانعی در برابر قوم مداری[9] تبدیل شوند. این مسئله بدین معناست که هیچ‌گاه نباید وضعیت مدارس را تنها در حوزه‌ های محلی بررسی کرده و مقایسه به عمل آورد. این مسئله که گمان برده شود معلمان یک مدرسه می‌توانند تنها با تغییر شیوه‌های درسی خود یک مدرسه را تغییر دهند، کاملاً جای بحث دارد. این مسئله بستگی مستقیم به بستر اجتماعی و فرهنگی حاکم بر معلمان دارد. معلمان نیز عاداتی دارند که به فعالیت‌های آنان چارچوب مشخص داده و بعضاً آن‌ها را محدود می‌کند. از زمانی که ما این مسئله را قبول کنیم که نحوه‌ی تدریس معلمان از بستر فرهنگی‌ای که ایشان در آن زندگی می‌کنند تأثیر می‌پذیرد، می‌توانیم به آن‌ها کمک کنیم که در صورت لزوم، نسبت به باورهای اولیه‌ی خود به دید انتقادی نگاه کنند. بررسی هم‌سنجانه[10] در آموزش‌وپرورش سبب باز شدن درها به‌سوی نوآوری و ایده‌های جدید می‌شود. این بررسی‌ها سبب می‌شود تا هرکس بداند راه‌حل‌هایی وجود دارد که شاید در بادی امر رجوع به آن‌ها غیرممکن به نظر می‌رسیده است.

بررسی شیوه‌های آموزشی‌ای که در سایر کشورهای دنیا به کار گرفته می‌شود و تأثیرات آن بر روند کاری دانش آموزان می‌تواند و حتی باید تبدیل به کالایی فرهنگی شود که حداکثر تعداد شهروندان یک جامعه از آن بهره‌مند‌می شوند و از طرفی می‌تواند به مؤلفه‌ی اصلی تفکری جدید و بهتر برای تغییر نهاد مدرسه تبدیل شود.

[1] Pisa: Programme international pour le suivi des acquis des élèves

2 « Compétences pour le monde de demain. Résultats supplémentaires à l’enquête Pisa 2000 », Institut de statistiques de l’Unesco, OCDE, 2003.

[3] Différentiation

[4] Spécialisation

[6] C. Monseur, M. Demeuse, « Gérer l’hétérogénéité des élèves. Méthodes de regroupement des élèves dans l’enseignement obligatoire », Les Cahiers du SPE,7/8, 2001.

[7] Structure unique

[8] Tron commun

[9] Ethnocentrisme

[10] comparatisme

پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ: http://www.anthropology.ir/node/24940

ایمیل مترجم: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در آموزش نوین

فرخنده قربانی مقدم در 24 فروردین ،به دستور ریاست جمهوری،جناب آقای روحانی ،کارگروهی متشکل از معاون اول ریاست جمهوری،جناب آقای فانی، وزیر آموزش وپرورش و آقای نوبخت تشکیل گردید.این اقدام بی شک کاری مثبت ورو به جلو است که امیدواریم ثمرات نیکی داشته باشد.
نکته ای که بی توجهی به آن ،شاید نه تنها روند این عمل درست را کند،بلکه حتی ابتر و بی نتیجه نماید، اینست که حتما می بایست ،نمایندگانی از معلمان شاغل و بازنشسته،دراین کارگروه حضور داشته باشند ؛ چرا که کسی که درد را با گوشت و پوست خود احساس کرده باشد،قطعا بهتر از سایرین می تواند مشکل را تشریح کند.
در کشورهای پیشرفته،حتی اگر بخواهند به فردی مجوز تاسیس نهادی در حمایت ازمعتادان را بدهند، شرط اول این است که موسس خود فردی معتاد بوده که بهبودی پیدا کرده است.دلیل آنها نیز این است که اگر شخصی درد خماری وبی پولی و بی کسی معتاد را کاملا حس نکرده باشد،نمی تواند نابه سامانی های آنان را درک کرده و مصمم به حل آن باشد.
بر این اساس از ریاست جمهوری محترم، که ثابت کرده اند فردی فهیم و منصف هستند می خواهیم ، از نمایندگان معلمین در این کمیته استفاده نمایند،درغیر این صورت،اگر این برنامه نتایجی هم داشته باشد، بی شک حق مطلب را نمی تواند ادا کند و آثار این نقصان، مجددا سر باز خواهد کرد.


نکات مهم
در ادامه،نظرکار گروه محترم را به این نکات مهم جلب می کنیم:
دکتر کریم مجتهدی،استاد دانشگاه تهران می گوید: فرهنگ مثل درخت نخل است (نخل تنها درختی است که اگر سرش را قطع کنی می میرد،برخلاف همه درخت ها که وقتی سرشان را می زنی،بار و برگ شان بیشتر هم می شود،مهم نیست ریشه اش در خاک سالم باشد،نخل بی سر می میرد)مهم نیست ریشه ات هزاران سال در خاک تاریخ است،مهم این است که سرت هم سالم باشد.یعنی نمود فرهنگی امروز جامعه ات سالم باشد.اگر فرهنگ امروز جامعه ات بیمارشد،آن فرهنگ می میرد ولو هزاران سال ریشه داشته باشد.
به راستی بی توجهی به فرهنگ جامعه، و علمداران آن معلمین جامعه،علیرغم شعارهای فراوان مبنی براینکه فرهنگ مهمتر از همه بخش های مملکت می باشد ناشی از چیست؟ آیا نشانه های روشن این بی توجهی که موجب طوفانی بنیان برکن شده، و در حال تاراج ارزش ها و فرهنگ این مرز وبوم است قابل رویت نیست؟
آیا صرفا با بخشنامه های صادر شده از بالا و اینکه معلم چه باید بکند و چه نباید بکند،بدون توجه به اینکه معلم امنیت مادی ومعنوی داشته باشد ،ضمن اینکه، نظرات قابل اعتنا و ارزشمندش نادیده گرفته می شود و با شعارهای تکراری و نخ نما، می توان فرهنگ یک جامعه بحران زده را نجات داد؟
جناب رییس جمهور،در شرایط کنونی رسیدگی به فرهنگ و متولیان اصلی آن،حقی است مسلم تر از انرژی هسته ای، و در واقع حق مسلم تمام جامعه است.
نادیده گرفتن حقوق معلم،نادیده گرفتن حقوق نیمی از جمعیت کشوراست،زیرا جامعه آموزش وپرورش، با احتساب خانوارهای فرهنگی و جمعیت دانش آموزی به مرز 40 میلیون نفر می رسد.
آیا آمار تکان دهنده ی فساد،اعتیاد،رذالت های اخلاقی و...که مرگ خاموش انسانیت را در پی خواهد داشت،نتیجه بی توجهی به فرهنگ جامعه نبوده است؟
آیا ایراد سخنرانی های غراء در مورد اهمیت فرهنگ،بدون پشتوانه عملی و بدون استفاده ازکارشناسان مربوطه برای بهبود اوضاع موجود،به نوعی فرار کردن از زیر بار مسئولیت نیست؟
معلمان تنها کسانی از مجموعه ی دولت هستندکه با اقشار مختلف جامعه،نزدیک بوده و به همین میزان بیشترین تاثیرگذاری را دارند، ولی آیا معلمی که بر اثر تبعیض،به محیط شغلی خود بی علاقه شده و براثر کار مفرط و فرسایشی،و چند شغله بودن،آن هم شغل هایی که در شان اونیست،چه توان و تمایلی برای این مسئولیت سنگین دارد؟
مگر می شود با صادر کردن بخشنامه و نگاه پادگانی،بدون رویکرد کارشناسانه و مبتنی بر روان شناسی روزبه خواسته ها و ویژگی های معلمین، علاقه و انگیزه را در معلم ها نصب کرد؟
معلمین تحصیل کرده ترین قشر کارمندان دولت هستند،با یک قشر آگاه وروشنفکر، باید آگاهانه رفتار کرد.


معلم ابتدایی هندوستانی،20ساعت کار،16ساعت مطالعه و پژوهش
آقای رضاناجی،در مطلبی که در نشریه"زمزمه"ویژه نامه93،چاپ شده،نوشته است:
 معلم نباید جز تعلیم و تربیت دانش آموزان دغدغه دیگری داشته باشد.در جوامع توسعه یافته این موضوع کاملا حل شده،مرسوم و معمول است.
حتی در کشور هندوستان که بیش از40 میلیون معلم مشغول تدریس هستند،یعنی حدود40  برابر معلمان ایران،یک معلم ابتدایی،حدود 36 ساعت کار می کند،20 ساعت تدریس وبقیه مطالعه و پژوهش،از نظر معیشت نیز 3 برابر یک کارمند عادی حقوق دریافت می کند و تمام وقت در خدمت آموزش و پرورش است و به جزکار معلمی اجازه شغل دیگری ندارد.
اما به راستی چرا در کشور ما،معلمان و دبیران،راننده سرویس دانش آموزن همان مدرسه ای هستند که در آن مشغول تدریس هستند؟ آیا زیبنده نظام اسلامی است که معلمانش در ساعات خارج ازمدرسه به رانندگی در آژانس ها می پردازند؟یا در کار ساخت وساز و کاسبی هستند؟
چرا برخی معلمان بنا به ضرورت باید شب ها در درمانگاه های شبانه روزی تا صبح بیدار باشند و صبح هم به کلاس بروند؟! آیا در طول یک سال،یک آموزگار و یا دبیر با این میزان دریافتی قدرت مسافرت خانوادگی را دارد؟ آموزگاران و دبیران ما چقدر به روز هستند؟ چقدر به دنبال کسب و کشف علوم و روش های آموزش آن به دانش آموان هستند؟ آیا با وضعیت فعلی معیشت معلمان، می توان در عمل و نه روی کاغذ به تحقق اسناد تحولی امیدوار بود؟
در نظام اسلامی که پرچم دارفرامین قرآن کریم و سنت نبوی و سیره علوی است و تعلیم وتربیت در آن بزرگ ترین رسالت به شمار می رود،چرا باید وضعیت معیشت آن به گونه ای باشد که حقوق یک سال،یک آموزگارآن برابر با حقوق یک ماه آموزگاری در یکی از کشورهای به اصطلاح توسعه یافته باشد؟


وضعیت معیشت معلمان در سایر کشورها
در حال حاضر در کشورایران براساس آمار رسمی،میانگین حقوق معلمان کمتر از 35 دلار است،یعنی حدود یک میلیون تومان در ماه برآورد می شود.علاوه براین،سهم ناچیز آموزش وپرورش ازتولید ناخالص داخلی کمتر از 3 درصد است. در حالی که قاعدتا طبق شاخص های معمول جهانی باید5/5 درصد از تولید ناخالص ملی راشامل شود.
وضعیت معیشت و میزان  حقوق معلمان ایرانی،با همتایان خود در کشورهای دیگر نیز اختلاف فاحشی دارد،به عنوان مثال کشورهایی از جمله ژاپن وکره،به معلم های خود،حقوق های چشمگیری می پردازند.
به طور کلی آمارهای جهانی نشان می دهد کشورهای ژاپن،کره جنوبی،سوییس و...جزو کشورهایی هستند که بیشترین حقوق را به معلمان خود می دهند.برای نمونه میانگین درآمد یک معلم در سوییس طی یک سال،معادل 58 هزار و520 دلار است،یعنی معادل175 میلیون و560 هزارتومان برای یک سال، یعنی هر ماه 14 میلیون و630 هزارتومان.
درآمد سالانه معلمان در ژاپن 455 هزارو15 دلار اعلام می شود.درآمد یک معلم در کره جنوبی نیز،242 درصد سرانه تولید ناخالص ملی و در ژاپن 160 درصد تولید ناخالص ملی است. با این اوصاف معلم ها در کشور های به نسبت پیشرفته از جایگاه و درآمد مناسبی نیز نسبت به مشاغل دیگربهره مند هستند. نظام آموزشی این کشورها،با پرداخت حقوق های بالا به معلمان،سعی در حفظ کیفیت آموزش خود دارد.


" مقایسه ی نادرست "
شغل و سختی کار معلمین به اشتباه،توسط افرادی که خود اصولا تجربه اداره کلاس را ندارند،با سایر مشاغل اداری و کارمندی سنجیده می شود.در حالی که اگربه این تعداد از منتقدین حرفه معلمی،پیشنهاد گردد،یک روز تدریس در یکی از مقاطع تحصیلی آموزش وپرورش را تجربه کنند،همان ساعت اول پشیمان خواهند شد و عطای سه ماه تعطیلی رابه لقایش خواهند بخشید.
معلمین حتی گاهی،از لحاظ کمی، دو کلاس را در یک کلاس اداره می کنند،که ناگفته پیداست،افت کیفیتی تعلیم، اجتناب ناپذیراست.
کار معلمی باید،با مشاغلی شبیه خود و هم خانواده خود سنجیده شود،همانند دانشگاه و اساتید آن که با تدریس و کلاس سر وکار دارند.
در حال حاضر،مدرسین دانشگاه،نصف ساعات کاری معلمان تدریس دارند و تعطیلات آنها نیز چه بسا ، دربین ترم ها ،عید نوروز و سایر مواقع بیشتر باشد،اما دو برابر معلمین هم دریافتی دارند و کسی هم معترض این تعطیلی نیست،ضمن اینکه اداره کلاس های آموزش وپرورش،دشوارتر از دانشگاه است.
البته ما این میزان دریافتی را حق اساتید محترم می دانیم،ولی علت ذکر آن،تشابه کاری و در عین حال پرداخت های ناعادلانه و تبعیض است.
در تمامی کشورها،نظام آموزشی آنها این تعطیلات رادارد ولی نه تنها کسی معترض نیست بلکه بیشترین حقوق را به معلمین می دهند.
لازم به ذکر است که این میزان تعطیلات را معلم ها وضع نکرده اند،اگر می خواهند تعطیلات را لغو کرده ولی در عوض حقوق واقعی وحقه معلمین را پرداخت کنند،زیرا تعطیلات با جیب خالی که نه توان مالی مسافرتی هست و نه حتی قدرت رفع نیازهای ابتدایی،چه سودی دارد؟ فقط سپری شدن عمر و روز مرگی باشدت و سختی است.
در پایان،مجددا از جناب آقای روحانی،ریاست جمهوری محترم می خواهیم ،در این کارگروه،نمایندگانی از معلمان شاغل و بازنشسته را وارد کرده،تا مشکلات این قشر مظلوم به درستی تحلیل وراهکارهای آن مشخص گردد.

ما منتظریم ...

منتشرشده در یادداشت

نظام آموزشی فرانسه دورکیم اعتقاد داشت که شکل‌گیری مدارس دوره‌ی راهنمایی در قرن هفدهم نشانه‌ای از عمومی شدن آموزش و کشانده شدن آن از اشرافیت به سمت طبقه‌ی بورژوا بود؛ او به‌این‌ترتیب رابطه‌ی بین ساختارهای اجتماعی و تحولات الگوهای آموزشی غالب را به تصویر کشید. امیل دورکیم همچنین به اهمیت فرآیند جامعه‌پذیری که توسط مدرسه در جوامع مدرن به منصه‌ی اجرا درمی‌آید، اشاره کرد: «آموزش یعنی جامعه‌پذیری قاعده‌مند نسل جوان.»

پس از امیل دورکیم، این پیر بوردیو و ژان کلود پاسرون بودند که موجبات شکل‌گیری جامعه‌شناسی آموزش را فراهم آوردند. جامعه‌شناسی معاصر با ایجاد تنوع در موضوعات موردتحقیق و تمرکز مجدد بر استراتژی‌های کنشگران  عرصه‌ی آموزش، امروزه به دنبال نظریه‌هایی جدید است.

جامعه‌شناسی آموزش در فرانسه

امیل دورکیم (۱۸۵۸-۱۹۱۷)

همگان او را به‌عنوان پیشتاز جامعه‌شناسی آموزش در فرانسه می‌دانند. دورکیم شهرت خود را مدیون سه متنی است که پس از مرگش و در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۸ با نام او منتشر شد.[1] او در این نوشته‌ها اصل اساسی جامعه‌شناسی را مرتبط به آموزش می‌دانست و می‌گفت: «واقعیت‌های اجتماعی باید به‌سان اشیا در نظر گرفته شوند.»[2] بدین‌سان او اولین کسی بود که به‌روشنی رابطه‌ی موجود بین ساختارهای سیاسی و اجتماعی یک جامعه و شیوه‌های آموزشی رایج در مدارس آن را به تصویر کشید. برای مثال دورکیم اعتقاد داشت که شکل‌گیری مدارس دوره‌ی راهنمایی در قرن هفدهم نشانه‌ای از عمومی شدن آموزش و کشانده شدن آن از اشرافیت به سمت طبقه‌ی بورژوا بود؛ او به‌این‌ترتیب رابطه‌ی بین ساختارهای اجتماعی و تحولات الگوهای آموزشی غالب را به تصویر کشید. امیل دورکیم همچنین به اهمیت فرایند جامعه‌پذیری[3] که توسط مدرسه در جوامع مدرن به منصه‌ی اجرا درمی‌آید، اشاره کرد: «آموزش یعنی جامعه‌پذیری قاعده‌مند نسل جوان.»

دورکیم این جامعه‌پذیری را انتقال ارزش‌ها و معیارهای مشترک بین تمامی اقشار یک جامعه در نظر قلمداد کرد، حال هر قشری که می‌خواهد باشد. بدین‌سان او توانست تمامی تنش‌هایی را که ممکن بود در چارچوب مدرسه رخ بدهد از تحلیل‌های خود حذف کرده و مدرسه را به‌سان ماهیتی مقدس نشان داد.

انتقادهایی که به دورکیم وارد شد

به همین سبب است که باوجودآنکه جامعه‌شناسی معاصر، دورکیم را به‌عنوان پدر جامعه‌شناسی آموزش قبول دارد اما نسبت به نظریه‌ی او در مورد نقش مدرسه در جامعه‌پذیری انتقادهای بسیاری وارد می‌کند. درواقع بحث در مورد آموزش‌ و پرورش برای اولین بار به‌طورجدی در دهه‌ی ۶۰ میلادی توسط پیر بوردیو و ژان کلود پاسرون مطرح شد.[4] ایشان تحلیل‌هایی خلاف نظریات دورکیم ارائه دادند. نظریه‌ی اصلی این دو جامعه‌شناس مبتنی بر آن است که نهاد مدرسه سبب بازتولید[5] نابرابری‌های اجتماعی در قالب شیوه‌های آموزشی مختلف می‌شود، چراکه محتوای منابع آموزشی به‌طور ضمنی به نفع طبقات برتر جامعه است. شیوه‌ی اداره‌ی کلاس به‌صورت جلسه‌ی دادگاه – که تنها معلم در آن سخن می‌گوید و در آن از زبانی فرهنگی و سطح بالا بهره می‌برد- سبب شکل‌گیری نوعی تعامل یا همدستی فرهنگی بین معلم و دانش آموزان متعلق به خانواده‌هایی می‌شده که ازنظر فرهنگی در جایگاه بالایی قرار داشته‌اند؛ چراکه فرزندان این خانواده‌ها از قبل با زبان فرهنگی آشنا بوده‌اند؛ بنابراین مدرسه در قالب جهان روایی[6] این امکان را برایشان فراهم می‌آورد تا بتوانند سرمایه‌ی فرهنگی‌ای را که خانواده‌شان به آن‌ها منتقل کرده بود ارتقا بخشند. درجایی که دورکیم انتقال ارزش‌های مشترک را می‌دید، بوردیو و پاسرون معتقد بودند که به نابرابری‌ها مشروعیت داده می‌شود؛ چراکه مدرسه تنها در ظاهر نشان‌دهنده‌ی برابری اجتماعی بود ولی در پس پرده و در چارچوب مدرک تحصیلی، بر نابرابری‌های اجتماعی دامن می‌زد چراکه دانش آموزان شانس یکسانی در مدرسه نداشتند. تحقیقات دو جامعه‌شناس تا حد پیچیدگی نظری[7] پیش رفت و همین مسئله سبب شهرت فراوان آن شد. باید به این مسئله اشاره کرد که علاوه بر این دو جامعه‌شناس، افراد بسیاری در همین مدت‌زمان تحقیقاتی را ارائه دادند تا نشان دهند نظام‌های آموزشی در به حاشیه رانده شدن[8] طبقات عامه‌ی جامعه نقش دارند. به‌عنوان‌مثال می‌توان به کریستیان بودلو و روژه استبله (مدرسه‌ی کاپیتالیست در فرانسه)[9]، کلود گرینیون (نظم اشیا)[10] و در نهایت باسل برستن (زبان و طبقات اجتماعی)[11] اشاره کرد.

نقد جبر باوری[12] اجتماعی

خیلی زود تحلیل‌هایی که بوردیو و پاسرون ارائه داده بودند نیز زیر سؤال رفت. از سال ۱۹۷۳، ریمون بودون در کتاب خود تحت عنوان نابرابری فرصت‌ها[13] نظریه‌ی جبرباورانه ی بوردیو و پاسرون را زیر سؤال برد. این دو معتقد بودند که رفتارهای یک شخص تحت تأثیر طبیعتی است که در جامعه به‌صورت ناخودآگاه» در معرض آن قرار می‌گیرد؛ طبیعتی که شخص در دوران کودکی در معرض آن قرار می‌گیرد، بر زندگی آینده‌ی وی نیز تأثیرگذار خواهد بود. بودون اما عکس این مسئله را مطرح می‌کند: او با بهره‌وری از نظریه‌های اقتصادی، صحبت از کنشگر اجتماعی منطقی به میان می‌آورد. ازنظر او، نابرابری‌های اجتماعی‌ای که هر کس ممکن است در دوران تحصیل خود با آن مواجه شود در اصل نتیجه‌ی مجاورت عوامل مختلفی هستند که خانواده‌های ایشان با آگاهی لازم از هزینه‌های تحصیل فرزندشان در پیش می‌گیرند: «احتمال تبدیل‌شدن به یک معلم در آینده از دیدگاه فرزند یک کارگر و فرزند یک دانشمند یکسان نیست.» فرزند یک کارگر به دنبال شغلی است که در آینده جایگاه او را در جامعه ارتقا بخشد، درصورتی‌که بار روانی و مادی تحصیلات طولانی‌مدت از همان بادی امر روی او تأثیر می‌گذارد؛ به طبع این شرایط به‌هیچ‌عنوان برای فرزند یک استاد دانشگاه یکسان نیست.[یک استاد دانشگاه قطعاً هزینه‌ی تحصیل طولانی‌مدت فرزندش را فراهم خواهد کرد اما یک کارگر هزینۀ سرانۀ خدمات حتی اگر امکانش را داشته باشد ممکن است با توجه به شرایط اقتصادی و مالی خانواده تصمیم به انجام یا عدم انجام این کار بگیرد.] به‌این‌ترتیب آنچه بوردیو و پاسرون از آن تحت عنوان بازپروری[14] اجتماعی سخن می‌گویند، در نظر بودون تنها تأثیر منفی مجموعه‌ای از انتخاب‌های شخصی و منطقی است، انتخاب‌هایی که البته به جایگاه اجتماعی و میزان عقلانیت[15] شخص نیز بستگی دارد. توجه داشته باشید که هدف بودون اعتبار بخشیدن به نظریات دورکیم نبوده است. او در اصل در برابر برداشت‌های بوردیو و پاسرون که بر مبنای بازپروری نابرابری‌های اجتماعی بین طبقات مختلف در محیط مدرسه بناشده بود، با مدل‌سازی[16] نقش کنشگران مختلف در نظام آموزشی و تأثیر آن، برداشت منحصر به خود را ارائه داد.

این تضاد موجود بین دو الگوی نظری ارائه‌شده توسط بوردیو و پاسرون از یک‌سو و بودون از سوی دیگر، بسیار مثمر ثمر واقع شد. بودون با واردکردن مقوله‌ی اهمیت استراتژی‌های به کار گرفته‌شده توسط کنشگران مدرسه در جامعه‌شناسی آموزش فرصت جدیدی را برای مطالعه در اختیار جامعه شناسان معاصر قرارداد. جامعه شناسان معاصر نیز با بهره بری از نظریات بودون از یک‌سو و ادای دین خود به بوردیو و پاسرون از سوی دیگر، تحلیل‌های خود را عمیق‌تر کردند تا بهتر بتوانند در مورد نقشی که تصمیم‌گیری‌های کنشگران اجتماعی در عرصه‌ی آموزشی ایفا می‌کند تحقیق کنند.

[1] Education et sociologie(1922), L’Education morale(1925) et L’Evolution pédagogique en France(1938).

[2] E. Durkheim, Les Règles de la méthode sociologique, Puf, 2004 [1895].

[3] Socialisation

[4] P. Bourdieu, J.-C. Passeron, Les Héritiers. Les étudiants et la culture, Minuit, 1994 [1964], et La Reproduction. Eléments pour une théorie du système d’enseignement, Minuit, 1993 [1970].

[5] reproduction

[6] universalisme

[7] élaboration théorique

[8] l’aliénation

[9] C. Baudelot, R. Establet, L’Ecole capitaliste en France, Maspéro, 1971.

[10]  C. Grignon, L’Ordre de choses. Les fonctions sociales de l'enseignement technique, Minuit, 1971.

[11] B. Bernstein, Langage et classes sociales. Codes sociolinguistiques et contrôle social, 1993 [1975].

[12] déterministe

[13] R. Boudon, L’Inégalité des chances. La mobilité sociale dans les sociétés industrielles, Hachette, 2001[1973].

[14] reproduction

[15] rationalité

[16] Modélation

بخش اول

پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ: http://www.anthropology.ir/node/24940

منتشرشده در آموزش نوین

بهترین مشاغل گروه اخبار / اقتصادنیوز نوشت:
انتخاب شغل کاملا شخصی و سلیقه‌ای است و چیزی به اسم «بهترین شغل» وجود ندارد که برای همه اقشار و سلایق مناسب و ایده‌آل باشد، اما در این گزارش، به‌نقل از بخش مالی یو‌اس‌نیوز، فهرستی از موقعیت‌های بهترین موقعیت‌های شغلی که نمونه بارزی از موقعیت شغلی مناسب، درآمد ایده‌آل و با آینده کاری خوب هستند، معرفی می‌شوند.

به شما پیشنهاد می‌کنیم تا پیش از اینکه درخواست استخدام خود را پر کنید، یا تصمیم به شروع یک حرفه جدید گرفتید، نگاهی به فهرست بهترین مشاغل سال 2015 بیندازید. البته این فهرست برای آمریکا تنظیم شده است، اما در بسیاری از موارد با شرایط ایران نیز همخوانی دارد.

دندانپزشک

میانگین درآمد: 146 هزار و 340 دلار

نرخ بیکاری: 0.9 درصد

بهترین دندانپزشکان، با مهارت هرچه تمام‌تر سلامت بیماران خود را با سود مالی همسو می‌کنند. دندانپزشکان تا رسیدن به این مرحله، باید آموزش‌های فنی و تجربی بسیاری را پشت‌سر بگذارند.

پرستار متخصص

میانگین درآمد: 92 هزار و 670 دلار

نرخ بیکاری: 0.7 درصد

 یک پرستار متخصص، دارای توانایی‌های زیادی است که این توانایی‌ها با این حقیقت همراه است که وی می‌تواند به‌صورت کاملا مستقل از پزشکان فعالیت کند که داشتن این ظرفیت، شغل پرستار تخصصی را در رده دوم مشاغل بسیار جذاب قرار می‌دهد.

برنامه‌نویس و توسعه‌دهنده نرم‌افزار

میانگین درآمد: 92 هزار و 660 دلار

 نرخ بیکاری: 2.7 درصد

توسعه‌دهندگان نرم‌افزار و برنامه‌نویسان می‌توانند در زمینه‌های متنوع شغلی نظیر طراحی و ساخت نرم‌افزار، نوشتن برنامه‌های کاربردی و حتی طراحی سیستم عامل، فعالیت کنند.

پزشک

میانگین درآمد: 186 هزار و 850 دلار

نرخ بیکاری: 0.7 درصد

 پزشکان در راس هرم سلامت قرار دارند. وظیفه آنها، از معاینه بیماران و درمان آنها، تا تجویز رژیم غذایی مناسب، بهداشت و پیشگیری از بیماری‌ها، متغیر است.

متخصص بهداشت دهان و دندان

 میانگین درآمد: 71 هزار و 110 دلار

 نرخ بیکاری: 1.7 درصد

 متخصصان بهداشت دهان و دندان، علاوه بر جرم‌گیری و نظافت، بیماران را درجهت رعایت بهتر و صحیح‌تر بهداشت دهان و دندان آموزش می‌دهند. نکته قابل توجه درباره این حرفه این‌ است که بساری از متخصصین بهداشت دهان و دندان، به‌صورت نیمه‌وقت کار می کنند اما میانگین درآمد آنها بیش از 7000 دلار است.

فیزیوتراپ

 میانگین درآمد: 81 هزار و 30 دلار

 نرخ بیکاری: 1.5 درصد

 شغل فیزیوتراپی شامل وظایف مختلفی نظیر کمک به افراد دچار معلولیت برای بازیابی قدرت حرکت یا نجات‌یافتگان از بیماری سرطان، برای تجدید قوای جسمانی‌شان است. این حرفه در آمریکا بسیار سریعتر از سایر حرفه‌ها رشد خواهد کرد.

تحلیل‌گر سیستم‌های کامپیوتری

 میانگین درآمد: 81 هزار و 190 دلار

 نرخ بیکاری: 3.5 درصد

 متقتاضیان این حرفه که در تجارت هم دستی بر آتش دارند، بیشترین شانس را برای استخدام در این شغل دارند. این شغل شامل مشاوره با سازمان‌ها و ادارات برای توسعه و نظارت بر سیستم‌های IT آنها می‌شود.

تحلیلگر امنیت اطلاعات

 میانگین درآمد: 88 هزار و 590 دلار

 نرخ بیکاری: 3.5 درصد

 اگر اخبار امسال را دنبال کرده باشید، احتمالا متوجه اهمیت این شغل برای کمپانی‌ها و حتی دولت‌ها می‌شوید. این تحلیلگران در واقع امنیت شبکه‌های کامپیوتری را طرح‌ریزی و تحلیل می‌کنند و پیش‌بینی می‌شود تا سال 2020، ظرفیت این شغل به تنهایی در آمریکا، 36.5 درصد افزایش یابد.

پرستار رسمی

 میانگین درآمد: 66 هزار و 220 دلار

 نرخ بیکاری: 2 درصد

 پرستاری یک شغل ضروری در بخش خدمات بهداشت و درمان محسوب می‌شود. این شغل، یکی از مشاغلی است که همه کارگران به آن نیازمندند. اداره کار آمریکا پیش‌بینی کرده ظرفیت این شغل تا سال 2020 میلادی، 19.4 درصد افزایش یابد.

پزشک‌یار

 میانگین درآمد: 92 هزار و 970 دلار

 نرخ بیکاری: 1.4 درصد

 پزشک‌یاران تحت نظارت یک پزشک فعالیت می‌کنند و وظایفی نظیر انجام آزمایش خون، کارکردن با دستگاه‌های اشعه ایکس، ثبت روند بهبود بیماران، انجام آزمایش‌های متداول و درمان برخی بیماری‌ها را برعهده دارند.

توسعه‌دهنده وب

 میانگین درآمد: 63 هزار و 160 دلار

 نرخ بیکاری: 3.8 درصد

 توسعه‌دهندگان وب، مسئولیت زیباسازی فونت‌ها و صفحه‌آرایی صفحات وب را برعهده دارند. این حرفه یکی از مشاغلی است که طی دهه اخیر بیشترین رشد را داشته است.

تکنیسین سونوگرافی

 میانگین درآمد: 66 هزار و 410 دلار

نرخ بیکاری: 2.7 درصد

 تکنیسین سونوگرافی باید توانایی فنی استفاده از تجهیزات پزشکی و همین طور درک و فهم اجتماعی خوبی برای دادن اخبار بسیار حساس و حیاتی به والدین و بیماران داشته باشند.

کار - درمان‌گر

 میانگین درآمد: 76 هزار و 940 دلار

 نرخ بیکاری: 0.6 درصد

تمام شیوه‌های درمانی منتهی به معاینه آنها روی تخت بیمارستان نمی‌شود بلکه در شیوه کاردرمانی، متخصص مربوطه، بیماران را از نظر ناتوانی‌های جسمانی، روحی و نارسایی‌های تکاملی، کمک می‌کنند تا بتوانند در جامعه پذیرفته شوند.

تحلیلگر مطالعات بازار

 میانگین درآمد: 60 هزار و 800 دلار

 نرخ بیکاری: 3 درصد

 تحلیلگران مطالعات بازار، با مطالعه رفتارهای ما، به‌عنوان مشتریان، از مشاهدات خود برای دادن مشاوره به کمپانی‌ها استفاده می‌کنند و آنها را در نحوه بسته‌بندی، معرفی و فروش کالاهایشان کمک می‌کنند.

مدیر بازاریابی

 میانگین درآمد: 123 هزار و 220 دلار

 نرخ بیکاری: 3.9 درصد

 مدیران بازاریابی درست پشت سر شرکت‌های تبلیغاتی هستند که بر تصمیم مشتریان و ترغیب آنها به سمت یک محصول خاص تاثیر می‌گذارند.

حسابدار

 میانگین درآمد: 60 هزار و 80 دلار

 نرخ بیکاری: 3.6 درصد

 حسابداران، خواه به‌صورت شخصی کار کنند یا آنکه برای شرکت‌ها فعالیت کنند، باید درک و دانش دقیق نسبت به اعداد داشته و منظم باشند.

روانشناس مدرسه

 میانگین درآمد: 67 هزار و 760 دلار

 نرخ بیکاری: 2 درصد

 این شغل یکی از مشاغل انعطاف‌پذیر است که در زمینه خدمات اجتماعی باید این حرفه را در صدر سایر مشاغل قرار داد. این شغل تنها شغل وابسته به خدمات اجتماعی محسوب می‌شود که در فهرست برترین مشاغل 2015 جای گرفته است.

مهندس مکانیک

 میانگین درآمد: 82 هزار و 100 دلار

 نرخ بیکاری: 2.7 درصد

 مهندسی مکانیک، یک شغل فوق‌العاده و تلفیقی از فعالیت نیمکره راست و چپ مغز است. مهندسین مکانیک، دستگاه‌ها را از فرضیه به عمل تبدیل می‌کنند.

دستیار کار - درمان‌گر

 میانگین درآمد: 55 هزار و 270 دلار

 نرخ بیکاری: 2.4 درصد

 شاغلان این حرفه، در کنار متخصصان کاردرمانی فعالیت می‌کنند و برنامه‌های لازم برای بهبود کیفیت زندگی بیماران، ارائه می‌کنند.

محقق تحلیل عملیات

 میانگین درآمد: 74 هزار و 630 دلار

 نرخ بیکاری: 3 درصد

 این حرفه نیز، همچون تحلیلگران تحقیقات بازار، یک حرفه مشاوره‌ای است که شامل کمک به مشاغل برای فعالیت کارآمدتر و با کیفیت‌تر می‌شود.

مدیر فن‌آوری اطلاعات (IT)

 میانگین درآمد: 123 هزار و 950 دلار

 نرخ بیکاری: 3.5 درصد

 کارشناسان IT، در مواقعی که در ارسال ایمیل دچار مشکل شده یا سیستم‌های رایانه‌ای شما کار نمی‌کند، به داد شما می‌رسند. آنها، به‌عنوان رییس اداره IT، شرکت‌ها و ادارات را در اجرای عملیات فنی شبکه‌ای و نرم‌افزاری یاری می‌کنند.

مهندس عمران

 میانگین درآمد: 80 هزار و 770 دلار

 نرخ بیکاری: 3.4 درصد

 مهندسان عمران، در ساخت پل‌ها، ساختمان‌ها، برج‌ها و سدها، دستی بر آتش دارند و درآمد خوبی هم کسب می‌کنند.

ارزیاب هزینه

میانگین درآمد: 59 هزار و 460 دلار

نرخ بیکاری: 1.9 درصد

 ارزیاب هزینه، پروژه‌های ساختمانی را از نظر فنی، مکانیکی و مالی، مورد ارزیابی قرار می‌دهند. از نظر دستمزد، در میان مشاغل ساخت و ساز، ارزیابان هزینه، دومین رتبه را در اختیار دارند.

متخصص بهداشت و زیبایی پوست

 میانگین درآمد: 28 هزار و 940 دلار

 نرخ بیکاری: 3.8 درصد

 گرچه درآمد متخصصان بهداشت و زیبایی پوست، نسبت به سایر تخصص‌های بهداشت و سلامت بالا نیست، اما شغل انعطاف‌پذیری داشته و این توانایی را دارند تا ظاهر زیباتری به مردم ببخشند.

مشاور مالی

 میانگین درآمد: 75 هزار و 320 دلار

 نرخ بیکاری: 2.5 درصد

 آمارهای اداره کار آمریکا نشان می‌دهد، حدفاصل سال‌های 2012 تا 2020 میلادی، به‌تنهایی در آمریکا اشتغال در این حرفه 27 درصد رشد کند و این بدین معناست که در این حرفه بیش از 60 هزار شغل جدید ایجاد شود.

چهارشنبه, 09 ارديبهشت 1394 05:48

جامعه شناسی آموزش و پرورش (بخش اول)

«اگر یک دانش‌آموز یا یک معلم دهه‌ی ۵۰ میلادی امروز به مدرسه بازگردد، بسیار شگفت‌زده شده و این احساس به او دست خواهد داد که قدم به دنیای جدیدی گذاشته است. او نه دانش آموزان را خواهند شناخت، نه همکلاسی‌های ایشان را، نه ابزاری که دانش آموزان از آن‌ها استفاده می‌کنند را، نه برنامه‌های درسی را، نه شیوه‌ی کنترل کلاس را، نه نحوه‌ی کار معلمان را و نه مشاور آموزشی امروزی.

منتشرشده در پژوهش

بابا آب داد، بابا نان داد؛ این دو جمله را هر کدام از ما کلاس اول دبستان که بودیم بارها نوشته‌ایم و آن وقتی بود که حروف الف، ب، نون و دال را کاملا می‌شناختیم. بابا آب می‌دهد، بابا نان می‌دهد، بابا چه آدم پرکاری است، او مسئول آب و نان ماست، اگر او نباشد ما گرسنه و تشنه می‌مانیم.

منتشرشده در آموزش نوین
پنج شنبه, 03 ارديبهشت 1394 16:52

جايزه جهاني وركي ( نوبل معلمان)

خانم معلم آمريكايي با دريافت جايزه نوبل در امر تدريس صاحب ا ميليون دلار  جايزه نقدي گرديد.

منتشرشده در پژوهش
پنج شنبه, 03 ارديبهشت 1394 12:13

مدرسه و نابرابری های اجتماعی

مدرسه

 امروزه می توان بدین سان استنباط کرد که نهاد مدرسه در فرانسه ارزش های جمهوری این کشور را به دست فراموشی سپرده است. این نهاد به نام " ارزش ها " سبب گسترده تر شدن نابرابری ها شده و هر ساله تقریبا یک سوم از هر نسل را به حال خود رها می کند.
در فرانسه ی امروز اگر جوان باشید و بدون مدرک تحصیلی ، در اصل هیچ کس نیستید و یا حداقل شخص خاصی نیستید. در این شرایط شما در باتلاق بیکاری و شرایط ابتدایی زندگی اجتماعی دست و پا می زنید. هر ساله 100 هزار جوان فرانسوی به این شرایط دچار می شوند : امروزه این گونه تخمین زده می شود که 14 درصد از هر نسل مدرسه را بدون آنکه کوچک ترین چیزی آموخته باشند ترک می کنند.

نیمی از این جوانان تا 3 سال پس از ترک مدرسه همچنان بیکار می مانند و بعضی از ایشان حتی فرصت مصاحبه با یک کارفرما را نیز به دست نمی آورند. مابقی ایشان نیز هرچند که استخدام می شوند ، اما یا قراردادهای ایشان موقتی است (1) و یا حقوق بسیار کمی دریافت می کنند. به جز تعداد کمی از آن ها ، اکثر این جوان ها نه مدرک تحصیلی دارند ، نه شغل و نه امیدی به موفقیت در جامعه. مدت بسیاری از زمانی که حتی با وجود عدم موفقیت در مدرسه می شد به جایگاه والایی در جامعه دست یافت گذشته است.

30 درصد جدا افتاده از بازار کار

امروزه با گسترش بحران اقتصادی و بیکاری و رقابت شدیدی که در عرصه ی اجتماعی برای رسیدن به بازار کار در گرفته ،  حتی کسانی که  گواهینامه ی صلاحیت حرفه ای (2) و یا گواهی تحصیلات حرفه ای (3)  دارند نیز با بیکاری لجام گسیخته ای دست و پنجه نرم می کنند : این میزان امروزه به بیش از 120 هزار نفر در سال می رسد ، یعنی در حدود 17 درصد از یک نسل. در مجموع اما سالانه بیش از 200 هزار جوان فرانسوی یعنی یک سوم از هر نسل با بیکاری مطلق مواجه هستند. این دانش آموزان " بد " مدرسه ی جمهوری چه کسانی هستند؟ مدرسه ای که ادعا دارد برای همه شانس مساوی موفقیت را رقم زده و بدون هیچ گونه تمایزی به موفقیت های همه ی دانش آموزان پاداشی یکسان می دهد؟ همانطور که ماری دورو بلا ( Marie-Duru Bellat ) – جامعه شناس -  به این مساله اشاره می کند ، این دانش آموزان متعلق به اقشار پایین دست جامعه هستند.

ورای تفاوت های فرهنگی و شیوه های آموزشی ، متاسفانه ما اغلب شرایط زندگی دانش آموزان و توانایی مالی والدین ایشان در تامین هزینه های تحصیل که مقوله ی بسیار مهمی به شمار می آید را به دست فراموشی می سپاریم ( شاید ساده ترین مثال در این مورد این است که داشتن یک اتاق مجرا نقش به سزایی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ایفا می کند). در نهایت در خانواده هایی که پدر و مادر فرهنگی و یا کارمند هستند ، به ندرت پیش می آید که فرزند به سمت دیپلم فنی – حرفه ای برود. مولفه های نابرابری اجتماعی اغلب دست به دست هم داده و نقش به سزایی در شکست تحصیلی دانش آموزان ایفا می کنند.

امروزه بسیاری از جوانان فرانسوی معتقدند که اصلا هیچ چیز فرا نگرفته اند ، که ایشان را مجبور کرده اند تا در رشته هایی تحصیل کنند که هیچ سودی برایشان ندارد و در نهایت اینکه از مسیر تحصیلات عالی و دانشگاهی باز مانده اند. در این زمینه در سال 2009 گزارش بسیار قابل تاملی ارائه شد:

با نتایج درسی یکسان در مدرسه ، دانش آموزانی که خانواده های ایشان وضعیت مالی بهتر و پدر و مادرشان تحصیلات بالاتری دارند ، آینده ی موفق تری خواهند داشت.

متاسفانه برای مدت های طولانی مردم و مسئولان در توهم ماهیت ارزش گرایانه ی نهاد مدرسه در فرانسه به سر می بردند در صورتی که تحقیقات صورت گرفته نشان داد که چنین مساله ای به هیچ عنوان صحت ندارد. نه تنها فرانسه از نظر سطح علمی دانش آموزان خود بالاتر از حد متوسط کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه ی اقتصادی نیست بلکه در عرصه ی مبارزه با نابرابری های اجتماعی در جایگاه بسیار پایینی قرار می گیرد.

در فرانسه جایگاه اجتماعی و مشکلات دانش آموز در مدرسه رابطه ی تنگاتنگی دارد و برای این مساله دلایل فراوانی وجود دارد. برای آنکه همه ی دانش آموزان بدون آنکه جایگاه اجتماعی خانواده ی ایشان در این میان نقش آفرینی کند ، شانس یکسانی برای موفقیت در جامعه داشته باشند ، باید امکانات دولتی بیشتر روی خانواده های محروم جامه متمرکز شود. با وجود این در طول چندین سال گذشته هیچ کدام از تدابیری که دولت فرانسه به کار گرفته ، مثل مناطی محروم تحصیلی (6) ، مدارش  عالی شبانه روزی (7) و . . . نتوانسته اند نقش به سزایی در کاهش نابرابری های تحصیلی و به دنبال آن اجتماعی ایفا کنند.

همه چیز در اختیار ثروتمندان . . .

در سال 2012 ، دیوان محاسبات (8) از عدم برابری در اختصاص امکانات دولتی شکایت می کرد. پاتریک لفا (Patrick Lefas ) ، مدیر سومین شورای دیوان محاسبات در این مورد گفته : « امکانات عمومی و آموزشی باید متناسب با نیاز های دانش آموزان تقسیم شود ، این مساله ایست که امروزه خیلی کم مد نظر قرار می گیرد. برای مثال آکادمی کرتیل  ( Créteil )که کل ناحیه ی سن دنیس ( Seine-saint-Denis) را در بر می گیرد تنها از متوسط امکانات برخوردار است در شرایطی که مناطقی که کوچکترین مشکل تحصیلی در آن ها به چشم نمی خورد ، امکانات بسیار بیشتری دارند.»

نجت ولو بلکاسم ( Najat Vallaud – Belkacem ) ، وزیر فعلی آموزش و پرورش فرانسه برای اولین بار در پاییز سال جاری ، قوانینی را برای تغییر نحوه ی اختصاص امکانات دولتی به مناطق مخنلف وضع کرد.

سد پول . . .

موفقیت در مدرسه به یکی از مولفه های برتری در زندگی تبدیل شده و در این میان پول و سرمایه نقشی اساسی ایفا می کند ، این حقیقتی است که بسیاری چشمان خود را به روی آن بسته اند. گائل گرنالک ( Gaëlle Guernalec ) ، روزنامه نگار و نویسنده ی کتاب  در دبیرستان من هرگز (9) از برداشت خود ار این مساله می گوید :

« زمانی که فرزند من وارد سال دوم دبیرستان شد ، اضطراب زیادی به ما تحمیل می شد. ما هر روز برای آینده ی او نقشه می کشیدیم و در ذهن مان به حساب و کتاب می پرداختیم . می خواستیم به هر قیمتی او از همه بهتر باشد. . . یک روز و در یک لحظه  اما ، من متوجه شدم که در حال خیانت به ارزش های خودم و آنچه که به آن باور داشتم هستم. ما باید به عواقب جمعی تصمیم های فردی خود نیز فکر کنیم. نگرانی ما برای آینده ی فرزندان مان و تصمیم هایی که از روی خودخواهی می گیریم ، می تواند عواقب بدی برای کل جامعه داشته باشد.»

اگر هرچه سریعتر به فکر برابری فرصت های تحصیلی دانش آموزان در مدارس نباشیم ، شانس موفقیت را از بخش اعظمی از ایشان خواهیم گرفت . . .

  1. CDD (Contrat à durée déterminée)
  2. Certificat d’apptitude professionnelle
  3. Brevet d’études professionnelles
  4. Pisa ( Programme international pour le suivi des acquis des élèves (
  5. OCDE ( Organisation de coopération et de développement économiques)
  6. ZEP ( Zone d’éducation prioritaire)
  7. les internats d'excellence
  8. Le cour des comptes
  9. Jamais dans ce lysée

پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ :
http://www.anthropology.ir/node/24940

ایمیل مترجم : این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در پژوهش

گروه اخبار /

وقتی همه در دولت سودای ریاست و مدیر شدن را در سر دارند، وقتی کار و تلاش و تخصص جای خیلی چیزهای دیگر را بگیرد، وقتی برای کسب شهرت به جای تخصص داشتن باید مدیر بود و … آن وقت دیگر این گونه آمارهای عجیب و غریب مقایسه ایران با دیگر کشورها چیز عجیبی به نظر نمی رسد.
دولت ژاپن با جمعیتی ۱۱۰میلیون نفری تنها با ۳۰۰هزار کارمند اداره می‌شود و لیکن دولت ایران با جمعیتی ۷۵میلیون نفری ۱.۵ برابر کل کارکنان دولت ژاپن مدیر دارد!

حدود ۳۰۰هزار مدیر در واحد‌های عملیاتی و ستادی در دولت حضور دارند که تعداد این مدیران معادل تعداد کل کارکنان دولت ژاپن است که به حدود ۳۰۰هزار نفر می‌رسند!

عسگری آزاد  این آمار تکان‌دهنده را محمود عسگری آزاد تعداد مدیران واحد‌های ستادی و استانی کشور به بیش از ۴۴۱هزار نفر می‌رسد که حدود ۱.۵برابر تعداد کل کارکنان دولت ژاپن است. عسگری آزاد سیاست‌های دولت گذشته مبنی بر بزرگ‌ترشدن دولت در ۸سال اخیر را برخلاف سیاست‌های ابلاغی مقام معظم رهبری دانست و افزود: اگر نظام اداری کشور اصلاح نشود، در چند سال آینده نسبت هزینه دولت به ۱۰۰درصد بودجه جاری خواهد رسید، آنگاه دولت ناچار است علاوه بر منابع موجود، برای حفظ ساختار خود دست به استقراض بزند.

روند بازنشستگی در مرز خطرعسگری آزاد با خطرناک توصیف‌کردن تعداد بازنشستگان در کشور طی سال‌های اخیر گفت: متوسط سن بازنشستگان خانم در کشور ما حدود ۵۰سال است، این درحالی است که در ۳۸کشور این تناسب مورد مطالعه قرار گرفته و سن بازنشستگی زنان به ۶۰سال می‌رسد.

او افزود: همچنین سن بازنشستگی مردان در ایران حدود ۵۲سال است که در کشور‌های مورد بررسی به ۶۳سال می‌رسد و این بیانگر حجم بالای پرداختی‌ها از صندوق بازنشستگی کشور است.

وی تصریح کرد: با وجود تأکید قانون مدیریت خدمات کشوری مبنی بر حداقل تحصیلات لیسانس جهت نیروهای جذب شده ما حتی شاهد آن هستیم که در کنار اینکه ۲درصد نیروهای دولتی بی‌سواد هستند و از هیچ سطح تحصیلی برخوردار نیستند، فقط ۳۹درصد کارکنان دولت تحصیلات لیسانس به بالا دارند.

به گفته عسگری آزاد، استخدام‌های بی‌رویه و غیرقانونی موجب حضور بیش از ۳۰۷هزار و ۳۸۸نفر نیروی قراردادی مازاد در دستگاه‌های اجرایی شده که علاوه بر افزایش حجم دولت کیفیت را نیز در بلندمدت دچار مشکل می‌کند.

هر ۵ کارمند یک رئیس دارد !

به گفته وی، به ازای هر ۵کارمند یک رئیس تحت عناوین مختلف داریم که باید در این زمینه سالانه ۲۰درصد اصلاح صورت بگیرد و پست‌های مدیریتی سازمانی سالانه ۲۰درصد کاهش یابد.

عسگری آزاد از استخدام ۵۰۰هزار نفر از کادر خدماتی شرکت‌ها در دولت قبل خبر داد و تصریح کرد: برخی از این افراد بی‌سواد و یا دارای تحصیلات ششم ابتدایی و غیره هستند، ضمن آنکه بسیاری از آنها پس از استخدام دیگر حاضر نیستند فعالیت‌های قبلی را انجام دهند.

پاراف

منتشرشده در پژوهش

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور