خاستگاه و بستر اندیشه ای که قلع و قمع مردم عادی را در خیابان، مراکز اداری،تجاری و تفریحی و نیز مدارس و دانشگاه ها تئوریزه کرده و بر آن رنگ و لعاب دین و ایمان مذهبی می کشد باید از جانب کارشناسان و اندیشمندان کانون تجزیه و تحلیل،بررسی و واکاوی و در نهایت ارائه راهکارهای مقابله ای و اقناعی قرار گیرد/ رواداری، تعامل، همزیستی و انسان دوستی همدلانه فارغ از دین،مذهب، آیین،عقیده، نژاد، رنگ، زبان و ملیت که سنگ بنای نظم و تعامل جهانی است در قاموس تروریسم جایگاهی ندارد/ ایجاد مدارس مذهبی، استخدام وعاظ و مبلغین تندرو در این مدارس،چاپ و نشر کتب و مجلات با محتوای اندیشه های سلفی، آموزش نظامی تروریست ها و اعزام فرامرزی،وجه دیگری از عملکرد مخرب این دولت هاست/ در میان این راهکارها،گفت و گو و تبادل فرهنگی با هدف به چالش کشیدن افکار افراطی در میان مردم و ترویج فرهنگ همزیستی مسالمت آمیز جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص می دهد
گروه گزارش/ در هنگامه انتخابات ریاست جمهوری ، سند 2030 مورد سوء استفاده برخی از جریانات و جناح های سیاسی قرار گرفت .
متاسفانه تعداد زیادی از مسئولان و کارشناسان آموزشی و فرهنگی و اجتماعی مرتبط با سند 2030 که از قِبَل آن منتفع شده شده بودند حاضر نشدند در شرایط خطیر و بحرانی وارد میدان شوند و از محصول فکر و کار خود دفاع کنند. ( این جا )
« مهدی فیض » معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در یک فایل صوتی توضیحات مفیدی در باره تاریخچه تهیه سند 2030 ارائه داد .
« صدای معلم » بر اساس دکترین انتقادی خود و نیز نگاه " کارشناسی و تخصصی " به مسائل آموزش و پرورش این سخنان را به صورت کامل منتشر می کند .
« صدای معلم » در این مورد از مهدی فیض تشکر و قدردانی می کند .
در اینجا شاهدِ ماهیتِ عینیِ تروریسم هستیم: در هم شکستنِ تَعمدیِ بافتِ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقوقیِ جامعه، از طریق کاربرد یا تهدید کاربردِ خشونت به عنوان تلاشی برای جلبِ توجه به هدفی خاص و ارعابِ گروهی موردِ هدف به منظور دست یابی به اهدافِ سیاسی/ جنبش های دهقانی، تحت تأثیرِ یکنارضایتی رو به رشد، همراه با فسادِ روزافزون و کلیسای مسئولیت ناپذیر، به رهبری رسالت پیشگانِ کاریزماتیک، با در خواست اصلاحِ اخلاقی، شروع به ظهور کردند/ این جنبش ها، شنوا ترین مخاطبِ خود را در آن مناطقی می یافتند که دستخوشِ تغییر اجتماعی و اقتصادیِ سریع بودند. چنین تغییری موجب شوک و گم گشتگی فرهنگی شدند، نظم اجتماعی-اقتصادی موجود را بر هم زدند، و تأثیری قدرتمند بر زندگی سنتی داشتند/ پیروان این جنبش ها دارای یک حس پایدار تنش و تشویش در موردِ چگونگی کنار آمدن با بلای ناگهانیِ تغییر اجتماعی-اقتصادی و مطرح شدنِ هنجار های فرهنگیِ نوین، که هم بیگانه و هم فاسد تلقی می شدند، بودند. این پریشانی، خود را چون تَخطّیِ اخلاقی و خشمِ نیک-خواهانه ظاهر کرد. چنین خشمی، در واکنش به بی عدالتی اجتماعی، همچون یک کاتالیزور ضروری و کافی برای خشونت سیاسی شناخته شده است/ خشم، مفهومی است که ریشه در فرهنگِ فرد دارد/ خشم، به عنوان "وضعیت و جلوه های رفتاریِ عصبانیتِ ناشی از برخورد ناشایست یا ناعادلانه" ، منبع خشونت سیاسی است و به نظر می رسد رابطه یی با بروزِ امید های هزاره گرایانه داشته باشد/ برای بسیاری از هزاره گرایان، بهشت همچون یک اجتماعِ برابری طلب به نمایش گذاشته می شود. بسیاری از هزاره گرایان ادعا می کنند که از نگاه خدا، همه ی انسان ها برابرند. بنابراین، آرمانشهرِ وعده داده شده با ظهورِ هزاره، مطمئناً یک جامعه ی بی طبقه خواهد بود که در آن هیچ غنی و فقیری ،هیچ دارا و نداری، وجود نخواهد داشت/ آدابِ مذهبیِ سنتی و اسطوره ی آخر الزمانی ممکن است در اقدامی توسط مردم بومی برای شکستنِ برتریِ تکنولوژیکِ اروپا به کار بسته شود/ جنبش های هزاره گرا بیشتر در جوامع پیچیده و در معرضِ مدرنیزاسیونِ سریع همراه با رشد سیستم سرمایه داری و مداخله روز افزون حکومت در زندگی روزمره مردم، ظهور می کنند/ هزاره گرایی در یک جامعه ی فروتر یا مستعمراتی، در واکنش به مداخله یا تجاوزِ یک قدرت خارجی که قصد تحمیل ارزش های فرهنگی خود را بر زندگی جامعه ی ضعیف تر دارد، پدید می آید/ یک شکل مهم از "برخورد تمدن ها"، خشونت سیاسی ناشی از سیستم های اعتقادی آخر-الزمانی خواهد بود. به طور ویژه تر، برخورد تمدن ها مکرراً خود را در آنچه ما تروریسم هزاره گرا- یک ایدئولوژی مدرنِ خشونت سیاسی که ریشه هایش به باور های مذهبی سنتی می رسد- خواهیم خواند، نمایان خواهد کرد/برای تروریست شدن باید دو شناخت متجانس داشت: 1- یک جهان بینی که مفهوم سازی از آنچه عادلانه و ناعادلانه است را به شیوه ای کاملاً رضایت بخش روشن نماید، و 2- استقرار و برقراری یک هویت سازگار با آن جهان-بینی. در حقیقت، نمی توان بدون یک هویت شفاف که بدون اشتباه، فرد را در زمینه اش فرو نشانَد، یک جهان بینی اختیار کرد/ مذهب، همواره نیرویی مرکزی و عموماً مثبت در توسعه تمدن های انسانی به کار گماشته است. با این وجود، اندیشه مذهبی، مفهوم سازی ها درباره امر قُدسی، و امید های منجی باورانه ی (messianic) دربرگیرنده ی باورهای مربوط به زمانِ پایان، ممکن است پیامد هایی منفی نیز برای روابط بین گروهی (یعنی بین فرهنگی) داشته باشد/ تروریسم هزاره گرا، کمتر پیچیده نیست. در یک سطحِ شاید ساده-انگارانه، تروریست های هزاره گرا از خشونت برای یک هدف فرضاً قُدسی استفاده می کنند. این هدف شخصاً از یک جهان بینی ایجاد شده که به پیرو این اجازه را می دهد که زندگی و مرگ را با پیوند دادن او به شکلی از جاودانگی، با معنا بیابد. این لازم است برای اینکه زندگی را با معنا بیابیم و به حدی از رضایت متعالی دست یابد- یک نیاز انسانی فطری/ پیدایشِ کُنشگریِ هزاره گرایانه تبدیل به وجهی از تجربه ی گروهی می شود که انرژی اش را در ابتدا از ویژگی های روان شناختی و انگیزشیِ بنیادی گردآوری می کند/ رفتارِ پارانوئید، بخشِ عوامانه و همه گیرِ زندگی روزمره است. همه ی انسان ها از حدّی پارانویا رنج می برند که بسته به شرایط ساختاری زیاد و کم می شود/ پارانویا به شکلِ ساختاری، در محیط های بسیار متمایز تحتِ شرایطی نسبتاً ویژه ی مرتبط با استرس، تشویش، شرم، تحقیر اجتماعی، باور به توطئه ها، و اغلب بدفهمی ها القاء می شود/ هزاره گرایی نشانگرِ ظرفیتِ انسانی برای میان پرده های گروهیِ گهگاهیِ اندیشه ی پارانوئیدِ توهم آمیز در حضورِ استرسِ موقعیتی است/ با وجود اینکه اَعمالِ تروریست های هزاره گرا معمولاً به خوبی برنامه ریزی شده اند و هدف مند هستند، آموزه های آن ها ممکن است هم مبهم و هم منطقاً متناقض باشند/ ترور، رهایی تام از شرارت و بی عدالتیِ گذشته را نمادین می کند/ تروریست های هزاره گرا تحت کنترل فرمان روایانه ی یک ایدئولوژیِ آخر-الزمانی عمل می کنند که به طرز موفقیت آمیزی سه ایده را به هم پیوند می زند/ هزاره گرایی، مادرِ فکریِ همه ایدئولوژی های سیاسی است. آن یک سیستم اعتقادیِ غایت انگارانه است/ امید های هزاره گرایانه ذاتاً دستوری هستند. در نتیجه، آن ها به کُنش می انجامند/ هزاره گرایان خواستار پیش بردنِ تاریخ به سمت وعده ی بهشت هستند. در این فرآیند، آن ها به سوی شکلی از خشونت، که می پندارند بخشی از فرایند روزهای گذشته است، تمایل دارند. از چنین باور ها و ارزش هایی، مبادرت ورزیدن به اَعمالِ تروریستی برای تسریع فرآیند، بعید نیست/ هزاره گرایی، یک پدیده ی به لحاظ اجتماعی یکپارچه گر است. جذابیت ایدئولوژیک آن، پناهگاهی علیه سرخوردگی فراهم می کند، و پیروان آن، الهام گرفته از یک شکل دیرپای حسِ انسانی امید هستند/ در سطح گروهی، هزاره گرایی یک نیروی رهایی بخش، بر انگیزنده و متحد کننده در روندِ بسیج اجتماعی-سیاسیِ کلان است. این به خصوص در جوامع سنتی که پیشتر الگوهای دراز مدت و پایدارِ رکود، انفعال و تک افتادگیِ سیاسی را به نمایش گذاشته اند، مصداق دارد....
واقعيت اين است كه انسان امروز كودكياش را از دست داده و صاحب ذهنيتي عافيتطلب و عقلي منفعتطلب شده است. انسان پس از دوره رنسانس به بهانه رشد دانش خويش، لطمات زيادي را به طبيعت وارد ساخت. تنها در امريكاي شمالي، كبوتران مهاجر به افسانهها پيوستند و بوفالوها تقريبا نابود شدند. زمين سرسبز نيز مورد تهديد قرار گرفت و حتي زيباترين سرزمينها در يورش مواد منفجره، فوران بخار و بارش بارانهاي اسيدي، محكوم به نابودي شدند.
در راستاي اوضاع طبيعي دنيا وضع طبيعت ايران نيز بد شده است اما بياييم با كمي تامل، از اين بدترش نكنيم!
هر سال بهار كه ميآيد، خواب به چشم تر كوهستان نميآيد. از بس كه بايد زير پاي بوته كنان و علف چينان بلرزد. طبيعت ايران و دو رشته كوه افسانهيي آن يعني زاگرس و البرز، از پوشش گياهي متنوع و فراواني برخوردار است. در دامنه قلههاي دماوند، سبلان و دنا، صدها گونه گياهي ميرويند كه قريب يك سوم آنها را گياهان دارويي و خوراكي تشكيل دادهاند.
اين روزها در بسياري از مناطق ايران گياهان دارويي و خوراكي طبيعي بيهمتايي نظير: «ريواس»، «كرفس»، «آنغوزه»، «ليزك»، «زرابي»، «بيلهر»، «تره»، «موسير»و «جاشير» در ميدانها و خيابانهاي مركزي شهرها در دست زنان، مردان و كودكاني است كه چوب حراج براين ثروت سبز خدادادي ميزنند. كساني كه يا فقر و بيكاري آنها را واداشته تا از سفره طبيعت بردارند و بر سفره خود بگذارند يا سوداي تجارت بافروش اين گياهان دارند. سودجوياني كه سالهاست به اين كار سرگرمند و چه بسا از اين راه، صاحب سودهاي كلاني هم شدهاند. اگرچه طبيعت، بسان دايهيي بيمزد و منت، ديري است بشر را در دامان پر مهر و نعمت خويش ميپروراند اما بسيارند افرادي كه به واسطه بهرهمندي از نعمت روابط ضوابطكش و با فرار و دور زدن قوانين دست و پا گير، به آساني موافقت اصولي براي حضور در طبيعت را اخذ ميكنند و خيلي زود اقدامات غيراصولي بسياري در آنجا انجام ميدهند. اضافه بر آنها، اغلب مردم كلافه شده از دست ترافيك و تورم و تحريم، فصل بهار را غنيمت ميشمارند و به نحوي خود را به دامنه كوهستان ميرسانند تا دمي در سايه آرامش آن بياسايند و از اين رهگذر زبالههاي خويش را نيز بي هيچ شرمي بين طبيعت پخش كنند اما همه اينها تنها به تفرج نيامدهاند. بيشمارند كساني كه هم به تفرج و هم به تاراج آمدهاند. تاراج گياهاني دارويي و خوراكي كه بعضي از گونههاي آن نادر يا در خطر انقراض كاملند. در اكثر اوقات مردم بدون آگاهي از اصول جمعآوري گونههاي گياهي نظير؛ برداشتهاي بيرويه، برداشت قبل از بذرافشاني وخارج كردن آنها از ريشه اقدام به جمع كردن آنها ميكنند كه همين موجب نابودي آنها ميشود.
فاجعه وقتي است كه ميبينيم بسياري از افراد نه براي تفنن و استفاده در يكي، دو وعده غذايي كه براي سودجويي و تجارت قدم به كوهستان ميگذارند. دامنه اقدامات اين منفعتطلبان بسي بيش از تصور ما است.
براي مثال چندي پيش در خبرها و از قول مديركل منابع طبيعي كهگيلويه و بويراحمد آمده بود: برخي سودجويان اقدام به قاچاق گونههاي گياهي اين استان به ساير استانها ميكنند كه تاكنون 25 خودرو كه قصد قاچاق يك گونه گياهي كمياب به نام بيلهر و ساير گياهان كوهي اين استان را داشتهاند توقيف و 50 نفر در اين رابطه دستگير شدهاند به طوري كه چندي پيش يك خودرو كه قصد قاچاق 16 هزار بوته بيلهر را داشت، توقيف و متخلفان به مراجع قضايي معرفي شدند.
بديهي است كه انسان ميتواند و بايد از گياهان خوراكي و دارويي طبيعت استفاده كند ، اما درست مصرف كردن و مواظبت از ادامه حيات گونههاي گياهي نيز نبايد فراموش شود. مضاف بر اينكه با توجه به افزايش جمعيت و وفور موادغذايي در فروشگاهها و وجود انواع مراكز آلاينده و تهديدكننده فراروي طبيعت، بايد بيش از پيش نگران گياهان طبيعي بود وگرنه با توجه به روند شتابآلودي كه چيدن و خريد و فروش تجاري سبزيهاي كوهي و صحرايي پيدا كرده است، بايد گفت كه اين وضع تفاوتي با بريدن و خريد و فروش غيرقانوني درختان جنگلي ندارد و به همان ميزان و شايد بيشترموجب فقر پوشش گياهي و فرسايش خاك ميشود.
گياه شناسان هشدار ميدهند: از حدود 7300 گونه گياهي شناختهشده ايران، حدود 20 درصد در معرض خطر انقراض هستند و چند گونه هم تاكنون منقرض شدهاند.
ما عوامل مخرب را معمولا در چراي بيرويه، طرحهاي عمراني بيملاحظه، سدسازي، جنگلزدايي، باغكاري، شخمزني و تبديل چمنها به زمينهاي زراعي ميجوييم اما برداشت بيحساب و كتاب گياهان خوراكي و دارويي كه بيشتر به شكلي غيرعلمي و خودسرانه تجويز ميشوند نيز يك عامل مهم انقراض گونهيي و آسيبرسان به خاك است كه تاكنون كمتر به آن توجه شده است.
اين گياهان، معمولا به علت داشتن عطر تند و مواد موثر ديگر، توسط دام چرا نميشود اما هدف چاقو و قيچي سوءاستفادهچيان يا دوستداران سبزيهاي طبيعي قرار ميگيرند البته كه سبزي كوهي طعم مطبوعي دارد اما با توجه به اين همه سبزي خوراكي كه در ميوهفروشيها وجود دارد، باوركنيم كه اگر سبزي كوهي نخريم و نخوريم، نميميريم! قطعا اين دست رد زدن به سينه بوتهكنان و مخربان پوشش گياهي، به تدريج آنها را از رفتن به دامنه كوهستان و چيدن بيرويه گياهان، نااميد و ناتوان خواهد ساخت.
شك نيست كه اين اندازه حفظ و نگهداري گياهان طبيعي نيز مرهون تلاش و دلسوزي واحدهاي تحت پوشش سازمان جنگلها و مراتع و سازمان حفاظت محيط زيست است. با اين حال، لازم است كه آنها بيش از پيش برسعي و تلاش خويش بيفزايند.
همچنين لازم است كه شهرداريها و نيروي انتظامي، فروش اين گياهان را در سطح شهرها و در كنار جاده و خيابانها ممنوع كنند. سازمانهاي مردمنهاد زيستمحيطي، گروههاي كوهنوردي، صدا و سيما و رسانهها هم با آگاهيرساني و تذكر دادن به سبزيچينان، به جلوگيري از غارت ثروت زيستي و ژنتيكي كشور كمك كنند. اينطور، شايد به زودي طبيعت شادابي و سرسبزي پيشين خويش را دوباره بازيابد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مخالفان دولت گفتند که با تصویب سند 2030 ، آموزش و پرورش وارد فاز بی ناموسی و همجنس گرایی شده است / این طرفی ها هم به احترام اظهار نظر رهبر انقلاب وارد دفاع علمی و آکادمیک از سند 2030 نشدند/ بیان نظرات کارشناسی مباینتی با اظهار نظر مقام رهبری ندارد/ مهدی فیض معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش در یک فایل صوتی توضیحات مفیدی در باره تاریخچه تهیه سند 2030 ارائه داد/ آفرین به ایشان که در شرایطی که بسیاری از افراد ذینفع خودشان را کنار کشیدند و وارد میدان نشدند، سینه سپر کرد و با عوام فریبی جریان مخالف دولت مقابله کرد/ کارشناسانی که در تهیه سند ملی 2030 دخالت داشته اند باید از کار خود دفاع کنند و اگر پشیمان شده اند توبه کنند/ سند توسعه پایدار مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سپتامبر 2015 به برای ما الزام اور نیست / سند ملّی آموزش 2030 که کمیته ملی یونسکو در ایران با 30 کارگروه ملّی تهیه کرده است یک سند ملی و قابل دفاع است/ سکوت عوامل تهیه کننده سند از جنبه اخلاقی پسندیده نیست / فرض کنیم رهبر انقلاب از این سند تمجید می کرد ، آیا واکنش تهیه کنندگان سند سکوت بود/ کمیته ملی یونسکو ( تهیه کننده سندملی 2030) یک نهاد صد درصد ایرانی است/ مصوبات یونسکو ، تنها جنبه توصیه ای دارد/ مجتبی شریعتی ، وحید احمدي ،حسین سالار آملی ، محمد باقر لاریجانی ، فرهاد حسین زاده لطفی ، علی وطنی ، حسین سلیمی ، احمد معتمدی و... همگی اعضای کمیته ملی آموزش عالی کمیته ملی یونسکو در تهیه سند ملی 2030 دخالت داشته اند/ محمد دیمه ور ، علی زرافشان ، عبدالرسول عمادي ، نسرین نورشاهی ، محسن اسدي لاري ، محمد رضا سپهري ، سعید سرابی ، محمود صادقی و محدثه محب حسینی به عنوان عضو حقوقی در تهیه سند ملی دخالت و نظارت داشته اند/ علی عباسپور تهرانی فرد ، مهدي نوید ادهم دبیر کل شوراي عالی آموزش و پرورش ، محمود مهرمحمدي رئیس دانشگاه فرهنگیان ، یداله مهرعلیزاده استاد دانشگاه شهید چمران اهواز ، غلامعلی احمدي استاد دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی ، محمد یمنی دوزي سرخابی استاد دانشگاه شهید بهشتی اعضای حقیقی کمیته آموزشی یونسکو بوده اند/ در کمیته تلفیق سند ملی آموزش 2030 ، محمد امین سازگارنژاد ، خلیل االله بابالو ، دکتر عبدالرحیم نوه ابراهیم و دکتر اکرمی عضو بوده اند/ در کارگروه آموزش پیش دبستان و ابتدائی مهندس محمد دیمه ور (رئیس کار گروه)، صادق صادق پور، علی نقی یزدان پناه ، رخساره فضلی ، زهره طاها ، فروز عطایی و حسین شعبانی حضور داشتند/ در کار گروه توسعه سوادآموزي علی باقرزاده ( رئیس کارگروه ) ، مهدي نامجو منش ، رسول جمشیدي ، اردشیر قیصر ، عابدین بازگیر ، احمدخاکزاد ، اسماعیل برقی ، لیلا رضائی و مصطفی حسن نژاد در تهیه سند ملی یونسکو مشارکت داشته اند/ در کار گروه تحلیل کیفیت در نظام آموزش ابتدائی و متوسطه ایران دکتر عبدالرسول عمادي ، دکتر شاپور مرادي در تهیه سند مشارکت داشته اند/ در کار گروه توسعه آموزش متوسطه علی زرافشان ( رئیس کار گروه )، نشاسته ریز، سید علی حسینی ، سید مصطفی آذرکیش ، سید محسن حسینی مقدم و دوراندیش مشارکت داشته اند/ کار گروه آموزش توسعه پایدار متشکل از دکتر محی الدین بهرام محمدیان ( رئیس کارگروه ) ، دکتر محمود امانی طهرانی، دکتر علیرضا عصاره، محمدي، دکتر حسینی بیدخت، دکتر حکیمی، دکتر خیرآبادي و دکتر رمضانی بوده است
آموزش یکی از حقوق انسان ها برای توانمند شدن است/ اختصاص لااقل 4تا6 درصد GDP کشورها به آموزش از اهداف 2030 است و در سال 2017 به طور متوسط 5 درصدGDP و 13.7درصد بودجه عمومی دولت ها به آموزش اختصاص داشته که در ایران از لحاظ اختصاص بخش دولتی به 13.7 نزدیک و در GDP کمتر می باشد/ معتقدم بسیاری از منتقدین هیچ کدام از 4 سند را (هزاره سوم،2030 سازمان ملل، بیانیه 2015 اینچئون و سند ملی یونسکو) را نخوانده و سوءاستفاده ای که از موضوع سند شد حاکی از بی اخلاقی به خصوص در هنگامه انتخابات بود
ترامپ در شرایطی از توافق محیط زیستی پاریس خارج می شود که تقریبا تمام کشورهای جهان خود را متعهد به کاهش آلودگی های محیط زیستی می دانند. در شرایطی که زندگی زیست مندان در زیستگاه های مختلف کره زمین دستخوش تغییر به واسطه افزایش مشکلات محیط زیستی و تغییرات اقلیم گردیده است و دولت ها و ملت ها سعی در کاهش آسیب های محیط زیستی از طریق معاهدات بین المللی دارند .
یک بار دیگر رئیس جمهور آمریکا بدون توجه به پیامدهای گسترده چنین تصمیماتی نشان داد قادر به ارائه راهکار عملی و پذیرفته شده نیست.
علیرغم درخواست برخی از شرکت های تجاری آمریکایی از ترامپ مبنی بر حضور در تعهد پاریس ، وی خروج خود را به بهانه گسترش فعالیت های اقتصادی در آمریکا اعلام کرد .
در روزهای آینده می توان واکنش سایر کشور ها را در خصوص این اقدام بررسی و تحلیل نمود ولی آنچه مسلم است رئیس جمهور آمریکا کارنامه ضعیفی در تعامل با جهان از خود نشان داده است که این مساله در دراز مدت تاثیر منفی بر اقتصاد آمریکا خواهد داشت.
ترامپ در مورد تصمیمات حساس خود هنوز در قالب مدیر یک بنگاه اقتصادی ظاهر شده و نتوانسته چهره موثری به عنوان یک رئیس جمهور در روابط بین المللی از خود نشان دهد .
اکنون این کشورها ی جهان هستند که باید واکنش صحیحی در مقابل چنین تصمیماتی از خود نشان دهند، همان طور که آمریکا نخواهد توانست آلودگی های محیط زیستی را در مرزها ی کشور خود نگاه دارد ، رئیس جمهور آمریکا باید بداند تصمیمات او در مورد اقتصاد و محیط زیست نیز منحصر به کشورش نمی شود و باز خورد جهانی خواهد داشت.
اتخاذ یک رویکرد هشدار دهنده مانند " تحریم خرید کالاها ی آمریکایی که آلودگی های محیط زیستی ایجاد می کنند" ، می تواند رئیس جمهور آمریکا را وادار به تغییر رویه خود در برخورد با معاهدات بین المللی نماید.
کانال حامیان دکتر ژما جواهری پور
اهداف آموزش و پرورش كره در آخرين اصلاحاتي كه در آموزش و پرورش به اجرا گذاشته شده عبارتاند از:
* نظام آموزشي باز
* آموزش ابتدايي و متوسط كيفي
* نظام حمايت مالي و اداري
* در راستاي اهداف فوق اصلاحاتي در آموزش و پرورش كره به اجرا گذاشته شد كه محورهاي تغيير در اين اصلاحات عبارتاند از:
- محتوا، عملكرد و مديريت يكنواخت و استاندارد شده بايد حذف شود تا جا براي استعدادها و علايق فردي باز شود.
- آموزش و پرورش بايد به عنوان خدمتي براي مصرفكننده (دانشآموزان و اولياء آنان) در نظر گرفته شود نه بهعنوان مزيتي براي ارائهكنندگان آن (مديران، مدارس و معلمان)
- نظام اداري آموزش بايد براي دادن استقلال و اختيارات متحول گردد.
- فنآوري اطلاعاتي بهعنوان يك رسانه كارآمد آموزشي و وسيلهاي براي دستيابي به آموزش كيفي در نظر گرفته شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آیا وزیر آموزش و پرورش پس از گذشت حدود 8 ماه تازه به این فکر افتاده است که باید مشاوری در این زمینه برگزیند/ زمانی که منحنی فعالیت های تشکل ها را رسم می کنیم متوجه می شویم که این تشکل ها اکثرا دچار انفعال و سکون بوده اند و این در حالی است که " کنش گری " مهم ترین وجه این تشکل ها باید باشد/ برخی از افراد و جریان های غیرشفاف با " فضا سازی های رسانه ای " و بیان مکرر " شنیده ها و اخبار تایید نشده و... که البته به منظور مدیریت این فرآیند اعمال می شود سعی دارند تا گزینه مورد نظر خود را در افکار عمومی معلمان و نیز افراد تصمیم گیر مطرح کنند تا اگر فرضا این افراد وزیر هم نشدند حداقل معاون وزیر و یا سایر پست های ستادی را در اختیار داشته باشند/ چرا وزیر سابق آموزش و پرورش که مستقیما در جریان این وقایع و پذیرش سند 2030 بود سکوت کرد و هیچ گونه توضیحی ارائه نکرد/ چرا وزیر آموزش و پرورش فعلی که بند 4 از برنامه های کوتاه مدتش به تدوين و تصويب برنامه آموزش و پرورش 2030 جمهوري اسلامي ايران بر اساس تعهد بين المللي كشور اختصاص یافته بود در این جریانات سکوت پیشه کرد/ چرا شورای 28 نفره معاونین وزیر آموزش و پرورش که بسیاری از آن ها در زمان فانی هم سمت داشتند حرفی نزدند و در این مورد تنویر افکار عمومی نکردند/ تشکل های فرهنگیان که داعیه نمایندگی بخشی از افکار عمومی معلمان را بر عهده دارند نیز عملکردی بهتر از شورای معاونین وزیر آموزش و پرورش نداشتند/ این تشکل ها هم زمان با انتخابات مجلس دهم ، میثاق نامه هایی با برخی نمایندگان امضا کردند اما تاکنون و با وجود انفعال اکثر این نمایندگان پاسخی به معلمان در برابر حمایت شان نداده اند/ انتخاب وزیر از دایره بسته مدیران مرعوب یعنی بازگشت به همان دوره قبل و بازتولید روابط و سیکل معیوب گذشته/ چطور می شود در وزارتخانه ای که یک میلیون فرهنگی و معلم دارد و بیش از 60 درصد پرسنل آن مدارک کارشناسی و بالاتر دارند معرفی یک فرد توان مند ، کارآمد و کارشناس برخی اوقات امری مالایطاق و حتی محال به نظر می رسد/ طرح برخی فاکتورها مانند « جنسیت » و حتی « سن » برای انتخاب یک مدیر در سطح کلان از نوع شعارهای پوپولیستی و البته در روی سکه دیگر روشنفکر پسندانه است و این در حالی است که معیار باید " شایستگی " در آیتم های مهم و شاخص مدیریتی و رهبری یک سازمان باشد/ وزیری که تیم و یا برنامه عملیاتی ندارد و احتمالا همان شورای 28 نفره احتمالا با کمی تغییرات او را محاط کنند چگونه می تواند تغییری در وضعیت موجود ایجاد کند ؛حال می خواهد این وزیر زن باشد و یا مرد/ به قول شیرزاد عبداللهی فاصله بین "محبوبیت " تا " تنفر و سلب علاقه " وزیر آموزش و پرورش در افکار عمومی معلمان حدود 6 ماه است/ " صداقت ، شفافیت و شجاعت "/ بدنه آموزش و پرورش ما عموما " محافظه کار " و " تنبل " است اما همواره دوست دارد که وزیر آموزش و پرورشش مثل آن ها نبوده و بر خلاف جهت جریان آب شنا کند/ لازم است نگاهی بر نقش معلمان در سند 2030 داشته باشم : معلمان، کلید دستیابی به همۀ اهداف دستورکار آموزش 2030 هستند ؛ معلمان نیز مانند افراد دیگر جامعه، از حقوق سیاسی و اجتماعی – اقتصادی برخوردارند که از آن جمله می توان به حق اشتغال شرافت مندانه و دریافت پاداش مکفی اشاره کرد. دولت ها باید به حرفۀ معلمی بها دهند و آن را به عنوان شغلی جذاب و طراز اول معرفی کنند و امکان آموزش مداوم و توسعۀ معلمان نیز در قالب این شغل از طریق: ارتقای جایگاه حرفه ای و وضعیت و شرایط شغلی معلمان و پشتیبانی از آنان فراهم شود؛ ضمناً دولت ها می بایست سازوکارهای گفت وگو با سازمان های مرتبط با معلمان را نیز ارتقا بخشند...
شهرستان دزفول در شمال خوزستان با پیشینه درخشان تاریخی ، معماری و آجرکاری بی نظیر ، پل ساسانی و صنایعی چون خراطی و کپوبافی ، از شهرهای معروف خوزستان به شمار می آید . در دوران دفاع مقدس بیش از دویست موشک و گلوله توپ به این شهر اصابت کرد/ انتشار این خبر که « قرارست نام دزفول ، بر یک موشک بالستیک ثبت گردد » با مخالفت گسترده مردم دزفول در فضای مجازی روبه رو شد/ مردم این شهر که تلخی های جنگ را با تمام وجود احساس کرده اند ، نمی خواهند نام شهرشان با یک سلاح مرگبار همراه شود/ موشکی به نام دزفول ، نه تنها شهرت خوبی برای شهرمان به بار نمی آورد بلکه نمادی از جنگ و تصویری منفی و ناامن از شهر دزفول ، به گردشگران معرفی می کند/ مردم دزفول این نامگذاری را مغایر فرهنگ صلح طلبی خود می دانند و بر این باورند این نامگذاری بیش از آن که برای دزفول جاذبه ایجاد کند ، دافعه ایجاد خواهد کرد/ تقدیر از پایداری مردم دزفول را به اشکال دیگری هم می توان اجرا کرد : نامگذاری یک بزرگراه ، یک اتوبان یا حتی یک دانشگاه ، یا یک فرهنگ سرا در پایتخت و یا مراکز استان ها ، به نام دزفول ، نوعی قدر شناسی از مردم این شهر است و دزفول را به مردم استان های دیگر معرفی می کند/ رشد و توسعه اقتصادی ، جذب گردشگر ، بهبود کیفیت آموزش ، توجه به هنر و هنرمندان ، در شرایط صلح حاصل می شود/ برای این مردم ، حتی اسم « موشک » نیز تداعی کننده جنگ و ویرانی است/ از متولیان باید پرسید چگونه چنین پیشنهادی ، بدون نظرخواهی از مردم دزفول ، تیتر اول اخبار می گردد/ در جنگ جهانی دوم کشورهای زیادی بمباران شدند و در سال 1945 هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن مورد اصابت بمب های اتمی امریکا واقع شدند . از مقاومت مردم آن کشورها ، رمان ها نوشته شد و فیلم ها ساخته شد اما نام هیچ شهری بر سلاح های جنگی ثبت نشد/ دزفول تمدن درخشانی دارد ؛ از شهر باستانی جندی شاپور گرفته تا اولین نشانه های خط و نگارش که در منطقه چغامیش کشف گردید . شهرت دزفول به جندی شاپور ، به پل ساسانی ، به شهر آجر ، به صدای پرخروش رود دز و به تولید گل رز و نرگس ، بسیار دلنشین تر از شهرتی است که با موشک بالستیک پیوند بخورد