دلم می خواهد فرصتی دست می داد که روز "ابراز عشق" به عشق هایمان، وطنی می بود و نمادهای فرهنگ بومی یمان دست مایه" ابراز عشق "هایمان می شد/ دردناک تر آن جاست، که یقین دارم فرهنگ ملی ما از چنین ظرفیتی برخوردار است. ولی کج سلیقگی کسانی که خودشان را متولی فرهنگ جامعه می دانند، سبب شده که یک نماد غیر وطنی چنین پر رنگ نماید/ بی تردید نفس"عشق ورزیدن"و"عاشقی کردن" موجبات رشد و تعالی انسان را فراهم می کند. از این گذشته برای انسان مدرن امروز که اسیر "قفس عقلانیت" وبری است،عشق به منزله اکسیر حیات هم است/ انسان بودن انسان ، به خاطر توانایی او برای عاشقی کردن و عشق ورزیدن است
بزرگترین عنوان خشونت را در این نظرسنجی، «لت وکوب» رقم زده است. چنانچه از هر چهار کودک مکتبی در این نظرسنجی، سه تن آنها گفتهاند که بیشتر از یکبار از سوی آموزگارانشان، «شلاق» خوردهاند/ شکنجه، آزار و اذیت جنسی، تهدید به مرگ، تنبیه، دشنام، تحقیر، ناکام ساختن اجباری و اخراج اجباری، از دیگر موارد خشونت در این نظرسنجی، از سوی دانشآموزان شمرده شدهاند/ شش درصد از این دانشآموزان در گفتوگو با خبرنگاران پیک، از بدرفتاری و آزار جنسی توسط آموزگاران، همصنفان و ملای مسجد سخن گفته و تنها دو تن از این میان گفتهاند که گواه ترک مکتب همصنفان خود بهدلیل آزار و تجاوز جنسی بودهاند/ یافتههای این نظرپرسی نشان میدهد که آموزگاران، همصنفان و ملازمان به ترتیب از بزرگترین عاملان خشونت فیزیکی و روانی در برابر کودکان در داخل مکتب بودهاند/ افزون بر دلایلی مانند شوخی، نافرمانی، انجام ندادن کارخانهگی، غیرحاضری، آزار و اذیت همصنفان و نپرداختن فیس (درمکتبهای خصوصی)، یکی از سه دانشآموز در گفتوگو با خبرنگار پیک گفته است که حتا بدون هیچ دلیلی از سوی آموزگاران شان مورد خشونت قرار گرفتهاند/ میگوید: «به غیر از بینظمی، لتوکوب و دشنام، چیزی در مکتب ما نبود، حالا همینصد یا دو صد روپه حلال که پیدا میکنم، بهتر ازآن روزگمیهای مکتب است.»/ در پاسخ به این پرسش که آیا به خاطر رفع خشونت از سوی همصنفان، آموزگاران و دیگران، به جایی یا مرجعی شکایت رسمی یا شفاهی کردهاند یا نه؟ در این میان، ۸۵ درصد از دانشآموزان گفتهاند؛ از ترس این که مبادا ناکام نشوند و یا خشونت در برابرشان دو برابر شود، هرگز به هیچ مرجعی شکایت نکردهاند. اما ۱۵ درصد دیگر گفتهاند که به دلیل خشونت از سوی همصنفان و آموزگاران، بارها به ادارهی مکتب و خانوادههای شان شکایت کردهاند؛ اما از سوی ادارهی مکتب درست رسیدهگی نشده است/ مادهی ۳۹ قانون معارف افغانستان تصریح کرده که «هر نوع تعذیب جسمی و روحی شاگردان، حتا به منظور تادیب و اصلاح آنها ممنوع است. متخلفین مطابق به احکام قانون ورد تعقیب عدلی قرار میگیرند. اما کمرنگی حاکمیت قانون و قانونستیزی در کشور سبب شده تا بسیاری از متخلفین از پیگرد قانون در امان مانده و به خشونت و خلافورزی ادامه دهند...
گروه بین الملل/
جمعی از دبیران اعزامی به کشور امارات در نامه ای که برای صدای معلم ارسال کرده اند خواهان توجه مسئولان به مطالبات قانونی خود شده اند .
متن کامل این نامه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است .
لازم به ذکر است اسامی و شماره تلفن این همکاران در صدای معلم محفوظ است
« صدای معلم » آمادگی خود را برای اننشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
آموزش و پرورش با چنین افعالی حس بی اعتمادی و بی کفایتی را به عناصر زیر مجموعه خود القا می کند و باعث دلسردی و نومیدی آنان می گردد که شامل معلمین و مدیران و .... و دانش آموزان و اولیا است/ با اختصاص بخشی از درآمد غیر مستقیم شهرداری ها یا مالیات غیرمستقیم و درآمد شوراهای شهر و روستا به آموزش و پرورش می توان این بخش و فعالان آن را احیا کرد/ ما نیز می توانیم با اختصاص بخشی از سود بانک ها و مؤسسه های پولی ، بخشی از درآمد نفت و گاز و مالیات بر ارزش افزوده (مالیات بر ارزش افزوده مالیات غیر مستقیمی است که مصرفکننده آن را به همراه بهای خرید کالا یا خدمات میپردازد و دریافت کننده فروشنده موظف است مقدار مالیات دریافتی را به خزانه دولت واریز کند) در کشور تأمین کننده منابع مالی برای وزارت آموزش و پرورش باشیم/ " مجلس در سال 96 در بودجه مصوب کرد درصدی از هزینه بانکها کسر شود تا در این راستا نیز حدود 3 هزار میلیارد تومان به آموزش و پرورش پرداخت شود که این مصوبه بسیار مهم در بودجه 97 حذف شده است" / خصوصی سازی مدارس فقط برای انتقال بار مالی آموزش است و تجارب کشورهای مختلف عدم موفقیت آن را نشان می دهد . "دیوید برلینر" و "جین گلاس" نویسندگان کتاب "پنجاه افسانه و دروغی که مدرسه های دولتی آمریکا را تهدید می کند " این ادعا که مدرسه های خصوصی از مدرسه های دولتی بهترند را به عنوان یک افسانه معرفی کرده و حاصل خصوصی سازی مدارس را افزایش جداسازی نژادی، قومی، اجتماعی و اقتصادی می دانند/ چرا درآمد حاصل از صادرات در آموزش و پرورش ما هزینه نمی شود/ در کشور روسیه صد درصد آموزش دولتی است. پیشرفته ترین کشورهای جهان نظیر فرانسه و فنلاند نظام آموزشی دولتی دارند/ هیچ کس در این مملکت نمی داند که می توان کانال های دیگری هم برای تأمین بودجه آموزش و پرورش فراهم ساخت/ اگر در مجلس شورای اسلامی به عنوان مرجع قانونگذاری ،قوانین مستحکمی از لحاظ مالی در جهت حمایت از ساختار آموزشی و تأمین معاش مناسب فرهنگیان منعقد نگردد ، در سال 97 هیچ معجزه ای صورت نخواهد گرفت
در تبصره ٢ ماده مذکور نیز آمده است، پرداختهای دانشگاهها، مراکز و مؤسسات آموزش عالی پژوهشی و فناوری که دارای مجوز از شورای گسترش آموزش عالی وزارتخانهها هستند، به اشخاص حقیقی اعم از کارکنان و غیرکارکنان خود در قالب حقالتدریس مشمول مالیات مقطوع به نرخ ١٠ درصد خواهد بود/ وضع معلمان در آمریکا از سایر کشورها مناسبتر است زیرا اولا حقوق معلمان در حد سرانه ملی است و ثانیا شاخص مصرفکننده، بسیار بالا نیست/ کشور کرهجنوبی را میتوان در جایگاه دوم بهترین کشورها از نظر حقوق معلمان قرار داد. وضع در قطر، بریتانیا و فنلاند هم مناسب است با این تفصیل که قیمتها در فنلاند و بریتانیا بالاست و سهم معلمان قطری از ثروت کشورشان، اندک ارزیابی میشود/ شاخص مصرفکننده در ایران به نسبت سایر کشورها پایینتر است. مشابه این وضعیت در کشور ترکیه هم وجود دارد/ علاوه بر پایینبودن حقوق معلم در ایران و همچنین با توجه به اینکه معلمها نصف سرانه ملی را دریافت میکنند، معلمهای حقالتدریس با شرايط متفاوتتري مواجه هستند/ یکی از اجحافهایی که به این افراد شده این است که معمولا مؤسسات خصوصی توانستهاند درآمد هنگفتی از این معلمهای حقالتدریس کسب كنند درحالیکه درآمد این قشر تنها در حد یک امرار معاش حداقلی است/ معلمهای حقالتدریس از هیچ پاداش و عایده مستقیمی برخوردار نیستند، از هیچ نوع خدمات درمانی، پزشکی و حتی تفریحی و ارتقاي مهارتهای شخصی از جمله دورههای ضمن خدمت برخوردار نیستند و مهمتر اینکه چیزی تحت عنوان مرخصی در هر قالب و صورت موجودی برای آنها در نظر گرفته نمیشود/ مطالبه بهحق معلمهاي حقالتدریس درنظرگرفتن شأن و جایگاه اجتماعی این قشر مؤثر جامعه در پیشبرد اهداف جامعه انسانمحور است و این در حالی است که تصویب قانون ١٠% مالیات بر حقالتدریس و حق پژوهش با عدالت ناهمخوان است
روز سهشنبه، ٢٧ تیرماه امسال مجلس شورای اسلامی قانون اصلاح ماده ٨٦ قانون مالیات مستقیم را تصویب و بعد از گذشت کمتر از یک ماه در ١٨ مرداد ماه آن را لازمالاجرا کرد. براساس تبصره يك الحاقی مالیات متعلق به موضوع ماده ٨٤ این قانون به نرخ مقطوع ١٠ درصد مالیات محاسبه کسر و حداکثر تا پایان ماه بعد با فهرستی حاوی نام و نشانی دریافتکنندگان و میزان آن به اداره امور مالیاتی محل پرداخت میشود و در صورت تخلف، فرد مشمول پرداخت مالیات و جریمههای متعلق خواهد بود.
در تبصره ٢ ماده مذکور نیز آمده است، پرداختهای دانشگاهها، مراکز و مؤسسات آموزش عالی پژوهشی و فناوری که دارای مجوز از شورای گسترش مطالبه بهحق معلمهاي حقالتدریس درنظرگرفتن شأن و جایگاه اجتماعی این قشر مؤثر جامعه در پیشبرد اهداف جامعه انسانمحور است و این در حالی است که تصویب قانون ١٠% مالیات بر حقالتدریس و حق پژوهش با عدالت ناهمخوان استآموزش عالی وزارتخانهها هستند، به اشخاص حقیقی اعم از کارکنان و غیرکارکنان خود در قالب حقالتدریس مشمول مالیات مقطوع به نرخ ١٠ درصد خواهد بود.
برای روشنشدن این موضوع که وضعیت معاش معلمهای ایرانی به ویژه معلمهای حقالتدریس در مقایسه با همصنفان خارجیشان با توجه به موضوع مشمول مالیات ١٠ درصد چگونه است، باید میزان درآمد این قشر را با تولید سرانه ملی مورد بررسی قرار داد.
مقایسه حقوق معلمان ایرانی و خارجی
به گزارش فارس، حقوق معلمان یک مسئله مهم در جامعه ایرانی است. دلیل این مسئله گستردگی جامعه فرهنگیان (حدود ٩٠٠ هزار نفر) و جامعه مرتبط با فرهنگیان (حدود ١٤ میلیون دانشآموز) است. ازاینرو موضوع حقوق معلمان، نه فقط برای آنها و دانشآموزانشان، بلکه برای حاکمیت هم موضوعی مهم است.
شاید به جاست که در کنار بررسی میزان حقوق معلمان ایرانی، سری هم به سایر کشورها زده شود تا مقایسهای میان همصنفان برقرار شود. برای این کار تلاش شده تا میزان حقوق معلمان در شش کشور «ایالات متحده»، «بریتانیا»، «فنلاند»، «قطر»، «ترکیه» و «کرهجنوبی» استخراج شود. علاوه بر این شاخص میزان سرانه تولید ناخالص داخلی و میزان قیمت مصرفکننده نیز لحاظ میشود تا مقایسهای هم با معدل جمعیتی همان کشور صورت گیرد و نیز مخارج یک فرد در کنار درآمد او دیده شود.
با توجه به جدول زیر مشخص است که وضع معلمان در آمریکا از سایر کشورها مناسبتر است زیرا اولا حقوق معلمان در حد سرانه ملی است و ثانیا شاخص مصرفکننده، بسیار بالا نیست.
دستاورد نظام آموزشی کشور تبدیل نخبگان جامعه به مهاجران، معلمهای خصوصی زیرپلهای یا نهایتا استاد حقالتدریسی دانشگاه است که عصرها بعد از کلاس برای مسافرکشهای آنلاین کار میکنند کشور کرهجنوبی را میتوان در جایگاه دوم بهترین کشورها از نظر حقوق معلمان قرار داد. وضع در قطر، بریتانیا و فنلاند هم مناسب است با این تفصیل که قیمتها در فنلاند و بریتانیا بالاست و سهم معلمان قطری از ثروت کشورشان، اندک ارزیابی میشود.
در مورد ایران هم همین سخن را میتوان گفت. ضمن اینکه میتوان به کمبودن حقوق معلمان نسبت به سایر کشورها هم اشاره کرد اما باید به این موضوع هم توجه کرد که شاخص مصرفکننده در ایران به نسبت سایر کشورها پایینتر است. مشابه این وضعیت در کشور ترکیه هم وجود دارد.
علاوه بر پایینبودن حقوق معلم در ایران و همچنین با توجه به اینکه معلمها نصف سرانه ملی را دریافت میکنند، معلمهای حقالتدریس با شرايط متفاوتتري مواجه هستند.
فارغالتحصیلان دانشگاه معمولا بهصورت پارهوقت در آموزشگاههایی که خدمات آموزشی ارائه میکنند، با توجه به مهارتهای علمی و توانمندیهای فردی شروع به تدریس میکنند. این افراد معمولا با برخورد سلیقهای مدیران و حتی فراگیران مواجه هستند و درصد زیادی از آنها بیش از یک دهه از عمر خود را بدون بیمه، پاداش و بنهای رایج در سازمانها و ارگانهای دولتی و خصوصی سپری کردهاند.
یکی از اجحافهایی که به این افراد شده این است که معمولا مؤسسات خصوصی توانستهاند درآمد هنگفتی از این معلمهای حقالتدریس کسب كنند درحالیکه درآمد این قشر تنها در حد یک امرار معاش حداقلی است.
بازار کار معلمان حقالتدریس درواقع جزء مشاغل فصلی است در حالی که هیچ تناسبی بین تورم در نرخ واقعی و میزان دریافتی آنها وجود ندارد. از این بیعدالتی که بگذریم، به وضعیت یک نسل از نیروهای انسانی تحصیلکرده و باانگیزه بیشتر پی میبریم و آن این است که افراد معمولا در سنین ٢٢سالگی وارد حوزه آموزش پارهوقت شده و معمولا تا بیش از ٣٠سالگی در این بازار دوام نمیآورند. یعنی فرد پس از گذراندن بهار جوانی مثل کالایی كمارزش دیگر خریداری ندارد.
معلمهای حقالتدریس از هیچ پاداش و عایده مستقیمی برخوردار نیستند، از هیچ نوع خدمات درمانی، پزشکی و حتی تفریحی و ارتقاي مهارتهای شخصی از جمله دورههای ضمن خدمت برخوردار نیستند و مهمتر اینکه چیزی تحت عنوان مرخصی در هر قالب و صورت موجودی برای آنها در نظر گرفته نمیشود.
نقش سیستمهای آموزشی در تباهکردن سرمایههای ملی
دستاورد نظام آموزشی کشور تبدیل نخبگان جامعه به مهاجران، معلمهای خصوصی زیرپلهای یا نهایتا استاد حقالتدریسی دانشگاه است که عصرها بعد از کلاس برای مسافرکشهای آنلاین کار میکنند. میگویند هنر دولت یازدهم مهار تورم است، حقوق اداره کار ٩٠٠ هزار تومان در ماه است و اجاره یک آپارتمان خیلی حداقلی غیر از ودیعه اول، ماهی ٦٠٠ هزار تومان است و خط فقر يكميليون و ٤٠٠هزار تومان. یک معلم حقالتدریسی هم بعد از دو ماه حقوق حقالتدریسی باید ١٠% مالیات دهد.
با نگاهی به آمار نه چندان رسمی میتوان دریافت که یک معلم حقالتدریس با تدریس ٢٤ تا ٤٠ ساعت در هفته ماهانه بین ٧٠٠ هزار تا دوميليونو٥٠٠هزار تومان دریافت میکند که با توجه به هزینههای اولیه زندگی - مسکن، خوراک و پوشاک- یعنی زندگی حداقلی منهای هزینههای درمان، سفر و تفریح. این در حالی است که این فرد معلم است و طبق برنامه چشمانداز توسعه نظام آموزشی باید این فرد اهتمام به «توانمندسازي» نه «دانشمندسازي» كند و اما اگر سری به ردیف بودجه نظام آموزش و پرورش هم بزنیم، میبینیم وضع توسعه نظام آموزشی کشور هم حال خوشی ندارد.
مطالبه بهحق معلمهاي حقالتدریس درنظرگرفتن شأن و جایگاه اجتماعی این قشر مؤثر جامعه در پیشبرد اهداف جامعه انسانمحور است و این در حالی است که تصویب قانون ١٠% مالیات بر حقالتدریس و حق پژوهش با عدالت ناهمخوان است.
روزنامه شرق
پاسخ به این پرسش از آن جهت اساسی است که از سال 1990 تا 2015، یعنی بالغ بر 25 سال، سازمانهایی مانند سازمان ملل متحد، بانک جهانی، برنامه توسعه ملل متحد و دیگر نهادهای توسعهمدار، بخش زیادی از رهنمودها و اقدامات خود را بر گسترش پوشش و پرکردن شکاف تحصیلی معطوف کردند و در این راه به موفقیت قابل ملاحظهای نیز دست یافتند/ تحصیل با آموزش متفاوت است. فکر نکنید اگر موفق به گسترش تحصیل شدید، آموزش هم حاصل شده است. فاصله زیادی میان تحصیل و آموزش وجود دارد/ تحصیل شرط لازم برای آموزش است نه کافی. فاصله میان تحصیل و آموزش زیاد است و با سطح درآمد سرانه رابطه آماری عکس دارد؛ هرچه درآمد سرانه کشوری بالاتر است، فاصله بین تحصیل و آموزش در آن کشور کمتر است. در کشورهای با درآمد کم فاصله بسیار زیادی میان تحصیل و آموزش وجود دارد. در داخل کشورها هم تحصیل در مناطق کمدرآمد با ضریب اثربخشی کمتری منجر به آموزش شده است/ این یافته ساده و بنیادین که مهمترین گزاره این گزارش است ادبیات 25 سال گذشته توسعه انسانی و آموزشی را به چالش میکشد
روسها در تمام سرزمین های اشغالی ایران سه مورد را در دستور کار خود قرار داده و اجرا کردند. زودودن زبان فارسی . تغییر خط فارسی. زدودن هویت ایرانی از شهرهای اشغالی به ویژه دو مرکز مهم بخارا و سمرقند/ می گویند شکم گرسنه ایمان ندارد. ولی نمونه های بسیاری از تاریخ دردمند ایران زمین سراغ داریم که آن را حکم کلی نمی داند/ مروز در دیار ستارخان ها و ثقه السلام ها شاهد ترکتازی عدۀ قلیلی در ورزشگاه ها یا پایین آوردن مجسمۀ فردوسی از میدان شهری هستیم با رضایت از فتح پیروزمندانه شان. آیا این همه از بی تدبیری دولت نیست/ دربارۀ تغییر خط که دشمن خورشید به شدت دنبال می کند نیز سخن بسیار گفته شده است. فقط در رد این هوس می توانم بگویم که اغلب ظاهر یک چیز آنقدر آراسته و زینت شده است که انسان را مجذوب می کند. ولی تصمیم از روی هوس و لجبازی او را به تباهی می کشاند/ نه در سوئيس و نه در آمريكا زبان هويت ملي مردم را دربر نمي گيرد و حتي احاطة زبان بر هويت فرهنگي آنها كامل نيست و وحدت آنها ارتباطي بر زبان ندارد. براي نمونه زبان انگليسي تا حدي مي تواند به عنوان زبان علم در آمريكا محسوب شود و زبان تكنولوژي و علوم جديد در دنيا. ولي به هيچ وجه نمي تواند نقش زبانِ هنر و فرهنگ را حتي در آمريكا به درستي بر دوش بكشد/ آیا هنگام آن نرسیده که فرهنگستان زبانهای ایرانی را در کنار فرهنگستان زبان و ادب فارسی تأسیس کنیم...
با توضیحات بعدی او متوجه شدم که حتی آموزش هم به محاق رفته و " مدرک" به مثابه خروجی اصلی نظام آموزش کشور سروری می کند/ برخلاف مدارس ما که اتاقی تنگ و تاریک در ابعاد یک انباری را به کتابخانه مدارس اختصاص می دهند، کتابخانه های مدارس کانادا دقیقا در ورودی سالن و به صورت " اوپن" طراحی شده اند/ کتابخانه هایی که با انواع رنگ آمیزی های جذاب می کوشند تا فرصتی را برای همنشینی کودکان و والدین در امر مهم کتابخوانی فراهم آورند/ امروزه کلاس های آمادگی برای تیزهوشان و مهارت های تست زنی چنان مدارس را به تسخیر خود در آورده اند که فعالیت های جمعی و علمی نزد والدین به عنوان اتلاف وقت و مانعی بر سر راه موفقیت در کنکور تعبیر می شوند/ کودکان از مدارس به آموزشگاه های خصوصی و از آنجا به اتاق های خود منتقل می شوند تا بتوانند در رقابتی توان فرسا برای آسایش فردا، آرامش امروز خود را قربانی سازند! آسایشی که در کسب بی پروای ثروت، پایمال کردن حقوق دیگران و فدا کردن اخلاقیات محقق می شود
دانشکده های علوم تربیتی می توانند نقش های بسیار ارزنده و کاملی در تقویت کردن اصلاح آموزشی ایفا کنند/ هرکس که از دانشکده علوم تربیتی فارغ التحصیل می شود باید قادر به انجام تحقیق و ارزشیابی آموزشی باشد/ از هم بیگانه دانستن روش های کمی و کیفی راهی است که ما از آن عبور کرده ایم.همه باید بدانند که حداقل جان مایه یک درس، شامل انواع روش های متفاوت است/ باید درک نمایند که آموزش و پرورش یک فن استناد محور است. خیال ها و تصورات مهم هستند.اما معلمی فقط یک هنر شخصی نیست/ ما باید تلاش کنیم تا تصمیماتمان را بر پایه مستندات و تجربیات آموزشی اتخاذ نمائیم/ باید در باره هدف های آموزش و پرورش فکر کنند/ اگر ما فقط تحقیقات شبه آزمایشی و آزمون های تصادفی انجام دهیم ما به سوی فهم مفهومِ محدودی از آموزش و پرورش خواهیم رفت/ دانشکده های علوم تربیتی همچنین می توانند به شکل قدرتمندی، گفتمان عمومی در باره اصلاح آموزش و پرورش را ارتقا بخشند/ به این علت که فعالیت های آموزشی ما از روی عادت بوده و مورد آزمون قرار نگرفته است
سیاستهای آموزشی سنگاپور، متمرکز بر رشد منابع انسانی است. نظام آموزش و پرورش سنگاپور بیشتر بر آموزش اخلاق و تربیت بدنی، پرورش افکار خلاق، منتقد و مستقل استوار است/ سازمان توسعه و همكاريهاي اقتصادي(OECD) در سال 2015 دانشآموزان 15 ساله سنگاپوري (رتبه اول در رقابتهاي رياضيات و علوم) را باهوشترين دانشآموزان جهان معرفي كرده است و استانداردهاي آموزشي هر كشوري را به عنوان مبناي قدرت و ثروت درازمدت قابل پيشبيني آن كشور دانسته است/ پيشرفت در دوره ابتدايي بسيار مهم تلقي ميشود/ نظام آموزشي در كشور ما (ايران) دقيقا در جهت خلاف تدابير تربيتي سنگاپور حركت ميكند/ تجويز آموزش مواد درسي متعدد توسط شوراي عالي آموزش و پرورش و سازمان پژوهش و يادگيري سطحي و طوطيواري بيانگر غفلت تأسف بار و ضعف كارشناسي حوزه ستادي وزارت آموزش و پرورش است