دکتر «جیل بایدن» به کاخ سفید رفت و بانوی اول آمریکا شد. او پیش از این هم در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما، هشت سال بانوی دوم آمریکا بود و کاخ سفید نشینی برای او نمی تواند خیلی جذاب باشد. «جیل» که معلم زبان و ادبیات انگلیسی در مدارس دولتی آمریکاست، دکترای علوم آموزشی دارد. او نخستین بانوی اولی خواهد بود که مدرک دکترا داشته و شغل دائم بیرون کاخ سفید خواهد داشت. کاخ سفید پس از یک دوره چهارساله که بانوی اول آن کمتر در نقش یک کنشگر اجتماعی نمود بیرونی داشت نیازمند یک بازنگری و خوانش جدید از فعالیت های بانوی اول خواهد بود. آنچه که طی چهارسال در رسانه های اجتماعی از ملانیا ترامپ دیده شد، زنی زیبا، قد بلند و خوش استایل، خوش لباس، با سابقه مدلینگ، که مجسمه زیبایی برای همراهی مردی بود که با ثروت و قدرت خود توانسته بود او را تصاحب کند. زنی که زیر سلطه مردی مستبد فرصتی برای رشد و بالندگی پیدا نکرد و تنها لباس های limited edition برندهای سرشناس جهان رنگ و لعابی بر زندگی تحمیلی او می زد. میشل اوباما بانوی اول سابق آمریکا در کتاب خاطرات خود از علاقه وافر جیل بایدن به تدریس حتی در طول سفرهای سیاسی و انتخاباتی گفته است.
اگر از منظری دیگر به زندگی ملانیا ترامپ نگاه کنیم شاید به این نتیجه برسیم که او متعلق به دنیایی که چهار سال در آن عمرش را تلف کرد نبود و رسانه ها هم بارها با گزارش های ضد و نقیض اعلام کردند که شاید او در نهایت امپراتوری ترامپ را ترک کند. اتفاقی که بعید به نظر می رسد.
اما جیل بایدن یک متخصص علوم تربیتی پرشور است که حتی زمانی که همسرش معاون رئیس جمهور باراک اوباما بود، دست از حرفه خود نکشید.
«جیل تریسی جاکوب بایدن» سال ۱۹۷۷ با جو بایدن ازدواج کرد. او قبل از اینکه با بایدن ازدواج کند یک بار دیگر ازدواج کرده بود که مدت زندگی مشترکش چهار سال به طول انجامید. جیل می گوید: «من به گونهای مادر شدم که هیچ وقت انتظارش را نداشتم.» او این سخنان را در سخنرانی تحسینبرانگیز خود در کنگره حزب دموکرات به مناسبت کاندیداتوری جو بایدن ایراد کرد: «من عاشق یک مرد و دو پسری شدم که در برابر آواری از یک فقدان باورنکردنی ایستاده بودند.»
او مادر «هانتر» و «بو» دو پسری شد که تراژدی مرگ مادر و خواهر ۱۳ ماهه شان را در حافظه ضبط کرده بودند. زمانی که جیل با بایدن وصلت کرد، نقش نامادری به خود نگرفت. یک نامادری از جنس «خانم تناردیه» با رذالت آشکار و یا نامادری «سیندرلا» با رذالت پنهان و مهربانی های مرگبار. او مثل یک فاتح به زندگی بایدن وارد نشد و به فرزندانش به چشم غنائم جنگی نگاه نکرد که حالا در تسخیر او هستند.
وقتی «بو» پسر بزرگ بایدن پنج سال قبل درگذشت جیل بایدن هم همراه همسرش فرو ریخت ولی بار دیگر تلاش کرد تا بایدن سیاستمدار را به زندگی برگرداند. آنها یک دختر ۳۸ ساله هم دارند که کاملا از انتظار دور است و با دنیای سیاست فاصله دارد. همان اخلاقی که مادرش داشت ولی در همراهی همسرش به خوبی می دانست که چگونه باید رفتار کند.
میشل اوباما بانوی اول سابق آمریکا در کتاب خاطرات خود از علاقه وافر جیل بایدن به تدریس حتی در طول سفرهای سیاسی و انتخاباتی گفته است. به گفته میشل اوباما، جیل حتی فرصت نشستن و سفر با هواپیمای اختصاصی رییس جمهوری آمریکا را برای تصحیح برگههای امتحانی دانشآموزان مغتنم میداند و در جشن پیروزی باراک اوباما در انتخابات سال ۲۰۰۸ لباس مهمانی شبانه خود را در دستشویی مدرسه پوشیده و به مراسم جشن رفته بود.
حالا با تغییر مناسبات سیاسی در آمریکا و شکافی که میراث ترامپ است و از سوی دیگر با انتخاب زنان هم به عنوان معاون رییس جمهور و هم اعضای کابینه، به نظر می رسد بانوی اول آمریکا باید بیش از این دیده شود و هم باید تلاش کند تا متفاوت تر از ملانیا ترامپ به چشم بیاید. اتفاقی که برای جیل بایدن خیلی سخت نیست و او سالهاست که همین کار را می کند.
کانال مطالبات زنان
بنا بر یافتههای یک موسسه تحقیقاتی استرالیا نیوزیلند، ویتنام و تایوان بهترین مدیریت را در بحران کرونا داشتهاند. ۳ عامل برای تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است. ارزیابی دادههای رسمی ایران ردیف ۹۵ را نصیب این کشور کرده است.
مقدمه
در جامعه ما فقط هنجارها یا بایدها و نبایدها ، نادیده گرفته نمی شوند ، بلکه ارزش ها و قوانین نیز زیر پا گذاشته می شوند. علیرغم ویژگی صلابت قانون ، دیدیم که نه تنها توسط مردم عادی که توسط رجل سیاسی و مقامات هم ، قانون زیر پا گذاشته می شود . که این امر به دلیل ضعف ، نقص و یا نقض قانون ، رخ می دهد و یا برای دفعات تکرار می شود. رفتارهای ناهنجاری که به دلیل عدم پایبندی به اصول اخلاقی ، روی می دهد.
درج مفاهیم فرهنگی در کتب درسی جهت آموزش دانش آموزان و درونی شدن ارزش ها برای تحقق امر یادگیری و عمل بدان است . کتب درسی در مدارس ما عاری از بایدها و نبایدهای زندگی گردیده است ، از سویی دیگر تک فرزندی باعث گردیده است که خطاها و گستاخی های آنان دیده نشود و یا نادیده گرفته شود و یا با محبت مرضی والدین نسبت به تک فرزند ، اجازه عبرت یا درس گرفتن از خطاها برای فرزندان فراهم نشود . برنامه های تلویزیون نیز به سرنوشت کتب درسی گرفتار شده اند. برنامه کودک کسالت آور ، تکراری وبه دور از نشاط و شادمانی گردیده و بیشتر بیان شفاهی از سیطره اخلاق است نه الگو و مشوّقی برای انجام رفتار درست .
مثلا در کشور ما ، قوانین راهنمایی و رانندگی فقط در مورد شخص راننده اِعمال می شود و عابران پیاده هنگام انجام خلاف ، جریمه نمی شوند : مواردی مانند : پرش از روی نرده های وسط خیابان ، عبور از زیر پل عابر پیاده ، عبور از چراغ سبز و یا عبور از وسط چهارراه .
چند سال پیش خبر اجرای قانونی امیدوار کننده ، دوستداران محیط زیست و افراد قانونمند را بسی خوشحال ساخت ، اما اراده و ضرورتی برای پیگیری و عملیاتی شدن ، نیافت. خبر این بود "ریختن زباله توسط رانندگان به بیرون از اتومبیل وسط خیابان و یا طول یک جاده ، جریمه دارد ". عابر پیاده هم زباله خود را در یک خیابان ، پارک و فضای سبز ، با طیب خاطر بر زمین می اندازد . ریختن زباله بر زمین در واقع به نوعی معنای خلاص گشتن از موقعیت آزار رسان است و امری مجاز و عادی به نظر می رسد . یعنی اصلا و ابدا احساس کراهتی برای این ناهنجاری وجود ندارد . به نظرم ، آزادی عمل یک ایرانی را در تمامی رفتار اجتماعی ، هیچ کشور دیگری ندارد ، چون آنها با وضع قوانین سخت ، با ناهنجاری ها مقابله می کنند . این گونه قوانین ، ویترینی شیک و جذاب در کشور ما ندارد ، برای صاحب شدن چنین پرستیژی می بایست فرهنگ و شعور متعالی داشته باشیم ، در حالی که بیشتر دغدغه های ما امور بدوی تعاملات اجتماعی است.
آنان همانند ما با اجرای قوانین شکنجه نمی شوند ، قانون را دور نمی زنند. در برابر هر قانون جدید و سخت دنبال میانبُر نیستند . هنگام نوشتن جریمه برای خلاف رانندگی ، با " ننه من غریبم " مظلوم نمایی و التماس نمی کنند و یا مسلسل وار قسم نمی خورند . یا همانند ما فرار مالیاتی نیستند . چه گویم که ناگفتنم بِه بوُد . قانون نویس آنها سیلی دَم گوش مجری قانون نمی زند .
مختصری از کشور سنگاپور
حال ببینیم کشور سنگاپور رتبه سوم جهان در آموزش دوره ابتدایی در سال 2017 ، چگونه توانسته است به فرهنگ و شعور متعالی دست یابد :
" سنگاپور ، داستان موفقیت آمیز فوق العادهای به شمار می رود ، به طوری که توانست در کمتر از 50 سال ، از جزیرهای فقیر و فاقد درآمد و با آمار بالای بیسوادی ، تبدیل به کشوری بشود که در ردیف کشورهای توسعه یافته و پیشرفته قرار بگیرد. سنگاپور در دوران استعمار و پس از آن هم از وضعیت ستیز و اختلاف بین اقلیتهای قومی و دیگر اقشار جامعه رنج می برد و پس از استقلال و جدایی از مالزی در سال 1965، نخست وزیر سنگاپور (لی کوان یو) متوجه شد که آموزش و پرورش تنها راهی است که از طریق آن میتوان بر مشکلات جامعه سنگاپور غلبه کرد و عملا به ایجاد یک نظام آموزشی شایسته سالار پرداخت و این نظام هم مدل مورد نیاز محقق شدن سیاستهای اقتصادی مالزی را تشکیل داد که امروز به آن دست یافته است . ویژگی بارز سیستم آموزشی سنگاپور ، وجود معلمان و مدیران با کفایت و مجرب و رهبران توانمند با توانایی ایجاد چشماندازهای بلندمدت است که آن را متمایز می کند". (1)
وقتی به یک کشور خارجی سفر میکنید ، طبیعی است که قبل از رفتن ، شناختی از فرهنگهای بومی ، آداب و رسوم و قوانین آن به دست آورید. هیچ کشوری دقیقا مثل وطن نیست و بهعنوان یک گردشکر مسئولیت شناخت این تفاوتها را بر عهده دارید.
در بین کشورهای آسیایی ، سنگاپور بیشتر از بقیه کشورها ، جنبههای تجاری و بینالمللی دارد. ممکن است این طور به نظر بیاید که وفق پیدا کردن با فرهنگ این کشور کار سادهای نیست. با این حال قوانین و تابوهایی وجود دارد که باید نسبت به آنها آگاهی حاصل کنید تا با مشکلات حقوقی روبه رو نشوید. تأثیرات فرهنگهای چینی ، مالایی و هندی بر پیچیدگی فرهنگ سنگاپور افزوده است. البته این به آن معنا نیست که سنگاپور یک کشور سختگیر و کسلکننده است. حتی میتوان گفت تنوع فرهنگی در این کشور چشماندازی رنگی با جاذبههای گوناگون ایجاد کرده است . تنها چند نکته باید و نباید وجود دارد که با رعایت آنها میتوانید تجربه دلچسبی از سفر به سنگاپور داشته باشید.
15 کار ممنوع در کشور سنگاپور
هنجارها ، به بایدها و نبایدها گفته می شود . در ادامه به ۱۵ کاری که نباید در سنگاپور انجام دهید ، اشاره می شود :
۱. آدامس نجوید ، مگر این که نسخه پزشک به همراه داشته باشید
اکثر مردم سنگاپور در رابطه با نظافت شهری بسیار سختگیر هستند. جویدن آدامس در سنگاپور منع قانونی دارد و واردات آن هم به این کشور ممنوع اعلام شده است. طبیعتا وقتی آدامس فروخته نشود ، شما هم نمیتوانید بخرید و در نتیجه هیچگاه این امکان را نخواهید داشت که آدامس خود را پس از پایان جویدن به بیرون تف کنید. در صورتی که در چمدان خود سهوا آدامس داشته باشید ، مشکل خاصی برای شما ایجاد نخواهد شد ، اما اگر در خیابان آدامس بجوید و آن را به بیرون پرتاپ کنید باید ۵۰۰ دلار جریمه بپردازید. در سال ۲۰۰۴ قانونی تصویب شد تا بیمارانی که احتیاج به آدامس دارند ، از قانون منع جویدن آدامس مستثنی شوند ، مشروط بر آن که از پزشک یا دندانپزشک خود چنین نسخهای را دریافت کنند. پس قانون منع جویدن آدامس را در سنگاپور را جدّی بگیرید و برای رهایی از بوی سیر دهان به نعناع پناه ببرید. باید یاد بگیریم که یک جامعه و مردم آن فقط با 177 اصل به سرمنزل مقصود نمی رسند.
۲. کشیدن سیفون توالت عمومی را فراموش نکنید
این هم یکی از نبایدهای سنگاپور است . در یک توالت عمومی ، وظیفه مدنی شما ایجاب میکند سیفون را بکشید . البته این قانون بهداشتی در همه جا وجود دارد ، اما در سنگاپور قوانین فوقالعاده شدیدی در این باره وجود دارد. در صورت انجام ندادن این کا ر، فرد خاطی ۱۵۰ دلار جریمه خواهد شد. شاید این قانون هم به نظر شما بیش از حد سختگیرانه به نظر برسد ، اما این نکته را در نظر داشته باشید که همیشه یک توالت تمیز برای شما فراهم است.
۳. هیچ وقت بدون لباس نباشید
برهنگی مسئلهای است که به هیچ عنوان در سنگاپور پذیرفتنی نیست ، حتی برهنه بودن در محیط شخصی خانه هم جزو مصادیق غیراخلاقی محسوب میشود. این قانون از سال ۱۹۹۶ تصویب شد و در صورت تخطی از آن ۲۰۰۰ دلار جریمه نقدی یا سه ماه زندان به همراه دارد. تماشای فیلم غیراخلاقی یا خواندن مجلات مبتذل در انظار عمومی هم با منع قانونی همراه است.
۴. آشغالی به بیرون نیندازید
بیرون انداختن هر گونه زبالهای ( حتی تف دهان ) مانند جویدن آدامس ممنوعیت قانونی دارد و در صورت نقض قانون ۱۰۰۰ دلار جریمه خواهید شد. یکی دیگر از مجازاتهای این کار این است که فرد مقصر مجبور به فعالیت در بخش خدمات اجتماعی در امور مربوط به زباله شود. از این رو سعی کنید که زباله خود را فقط در سطلهای مخصوص زباله بیندازید.
۵. پاهای خود را به نمایش نگذارید
این موضوع چیزی مهم تر از یک توصیه معمولی است. بسیاری از مردم آسیا نمایش پا را عملی ناپسند و وقیحانه میدانند. در صورت نپوشاندن پای خود شانسی برای پیدا کردن یک دوست یا هم صحبت نخواهید داشت.
۶. درباره مذهب و سیاست بحث نکنید
" دین " یک موضوع حسّاس در سنگاپور است. وارد شدن به این موضوع حسّاس میتواند توهینآمیز تلقی شود. به طور کلی ، جامعه سنگاپور در سطح بالایی از تحمل مذهبی قرار دارد ، ضمن این که نوعی هماهنگی نژادی در این کشور برقرار است. ۷۶ درصد مردم سنگاپور دارای نژاد چینی ، ۱۵ درصد مالایی و ۶ درصد هندو هستند و بدون هیچ تنشی در کنار هم زندگی میکنند. از این رو بهتر است از عصبانیت و بالا بردن صدا خودداری کنید و به هیچ عنوان وارد بحثهای سیاسی و مذهبی نشوید. البته مکالمات مؤدبانه و محترمانه هیچ ایرادی ندارد ، اما باز هم تا حد امکان پیرامون مسائل دیگر به گفت و گو بپردازید.
۷. سوار تاکسی نشوید
این " نباید " ربطی به قانون و اخلاق ندارد. تاکسی نگیرید چون لزومی ندارد! سیستم حمل و نقل MRT در سنگاپور امکان رفت و آمد در همه نقاط را برای عموم فراهم ساخته است. ضمن این که اتوبوسرانی این کشور هم خدمات گستردهای ارائه کرده است و میتوانید یک سفر داخل شهری راحت در اتوبوسهای مجهز را تجربه کنید. نخست وزیر سنگاپور (لی کوان یو) متوجه شد که آموزش و پرورش تنها راهی است که از طریق آن میتوان بر مشکلات جامعه سنگاپور غلبه کرد و عملا به ایجاد یک نظام آموزشی شایسته سالار پرداخت و این نظام هم مدل مورد نیاز محقق شدن سیاستهای اقتصادی مالزی را تشکیل داد که امروز به آن دست یافته است .
۸. در وسایل نقلیه عمومی ، تنقلات نخورید.
چنانچه قصد جابهجایی با وسایل نقلیه عمومی را دارید ، نباید تنقلات بخورید. در حالی که در سیستم حمل و نقل خیلی از کشورها چنین منعی وجود ندارد ، اما سنگاپور به صورت رسمی هر نوع خوردن و نوشیدنی را در سیستم حمل و نقل خود ممنوع اعلام کرده است . به طوری که این قانونشکنی میتواند با ۵۰۰ دلار جریمه همراه باشد. در سال ۲۰۰۹ ، خانمی به علت این که در قطار آبنبات در دهانش گذاشته بود ، ۳۰ دلار جریمه شد. اکثر مردم چنین احتمالی را بعید فرض میکنند ، اما به هر حال بهتر است آن را در فهرست نبایدهای خود قرار دهید. از این رو حتی اگر قصد خوردن خوراکی را هم نداشته باشید ، با آن داخل قطار نشوید.
۹. به وای فای بدون رمز متصل نشوید
وقتی در سنگاپور هستید ، بهتر است که " جست و جوی خودکار وایفای " خود را در حالت غیرفعال نگه دارید ، چرا که وصل شدن به اینترنت توسط وایفای دیگران جرم سنگینی محسوب شده و تبعات قانونی دارد. پس فقط با رمز عبور از وای فای استفاده کنید.
۱۰. انعام ندهید
کشورهای مختلف ، روشهای مختلفی در پرداخت انعام به کارگران دارند. در سنگاپور ، پرداخت انعام رفتار مرسومی نیست و نیازی ندارد که در کنار صورتحساب مبلغی را برای کارگر قرار دهید. در بعضی مواقع انعام کارگران در صورتحساب لحاظ میشود. در غیر این صورت باز هم نیازی به پرداخت انعام از سوی شما نیست.
۱۱. بدون بررسی هدیه نخرید
احتمالا فکر نمیکردید که هدیه دادن هم با آداب اجتماعی خاصی همراه باشد. با این حال چنانچه بخواهید برای دوست سنگاپوری خود هدیهای تهیه کنید ، قبل از آن لازم است که به تحقیق و پرس و جو بپردازید. اولین نکته آن است که بستهبندی هدیه شما سفید نباشد ، چرا که نشانه عزاداری محسوب میشود . هدایایی مثل ساعت ، دستمال و گل در مراسم عزاداری چینیها مرسوم است. هدیه را با دست چپ خود ندهید و دو دستی آن را تقدیم کنید. هدایا معمولا زمان خداحافظی داده میشوند و مرسوم نیست که کادو را در مقابل شخص هدیهدهنده باز کنند. علاوه بر اینها ، سنگاپوریها در بار اول و دوم هدیه را قبول نمیکنند و لازم است که سه بار به آنها تعارف کنید! فکرش را میکردید که یک هدیه دادن ساده این قدر پیچیده باشد؟
۱۲. در مکانهای عمومی سیگار نکشید
در کشوری که آدامس جویدن را در مکانهای عمومی ممنوع اعلام کرده است ، طبیعی است که سیگار کشیدن هم ممنوع باشد . البته این قانون در بعضی کشورها هم وجود دارد و نمیتوان آن را سختگیرانه تلقی کرد. در سنگاپور برای سیگار کشیدن مکانهای خاصی قرار داده شده است که تنها در آنجا مجاز به کشیدن سیگار هستید. با این حال قبل از سیگار کشیدن از مجاز بودن مکان مطمئن شوید ، اگر نه ممکن است به پرداخت ۲۰۰ دلار جریمه محکوم شوید . مطمئنا نیازی به گفتن این نیست که ته سیگار خود را روی زمین نیندازید.
۱۳. روی دیوار نقاشی نکشید
نقاشی با رنگ اسپری روی دیوار یا نوشتن یادگاری روی نیمکت پارک ، میتواند تبعات قانونی به همراه داشته باشد . هر چند سنگاپور یک کشور جهان اول و مدرن محسوب میشود ، اما برای جرایمی مثل خرابکاری ، سرقت و از بین بردن اموال عمومی مجازاتهای بدنی تعیین کرده است! سال ۲۰۱۰ بود که یک تبعه سوئیس با یک اسپری نقاشی در قطار این کشور دستگیر و محکوم به ۵ ماه زندان و سه ضربه عصا شد! از این رو ذوق هنری خود را برای مدتی فراموش کرده و از هر گونه نقاشی بر دیوارهای این کشور خودداری کنید.
۱۴. حتی قبل از ورود به این کشور مواد مخدر مصرف نکنید
میدانیم که همه کشورها نسبت به مواد مخدر حسّاس هستند ، اما سختگیری کشورهای آسیایی در این مورد بیشتر است. به طوری که حتی اتباع خارجی در جرایمی مانند مواد مخدر ، محکوم به اعدام میشوند. چیزی که ممکن است ندانید ، این است که مصرف مواد قبل از ورود به این کشور هم میتواند برای شما باعث دردسر شود . شاید ناعادلانه به نظر برسد ، اما سنگاپور در این قضایا سرسختی قاطعانهای از خود نشان میدهد. با توجه به این که این کشور پایینترین نرخ استفاده از مواد مخدر را دارد ، انتظار نداریم که قوانین خود را نسبت به این مسئله خفیفتر کند.
۱۵. با انگشت ، اشاره نکنید
اشاره با انگشت در سنگاپور یک عمل بیادبانه تلقی میشود و گردشگران باید نسبت به این موضوع آگاه باشند. از این رو تا مدتی که در سنگاپور هستید ، مواظب حرکت انگشت اشاره خود باشید. (2)
جمع بندی
قانونگذاران باید قوانین قابل اجرا تدوین کنند و صِرف درج یک قانون در متن قانون اساسی ، به منزله بافرهنگ بودن یک سرزمین نیست . باید یاد بگیریم که یک جامعه و مردم آن فقط با 177 اصل به سرمنزل مقصود نمی رسند.
هر جامعه ای به تناسب تاریخ و تمدن خود ، دارای قراردادهایی برای رعایت فرهنگ در زندگی اجتماعی است . عناصر فرهنگی ، به تنهایی نتیجه ای مطلوب برجا نمی گذارند ، حفظ طراوت و زیبایی فرهنگ در توجه به همه فاکتورهای آن است. در تعریفی معروف از فرهنگ توسط ادوارد بارنت تایلور (۱۹۱۷–۱۸۳۲) آمده است :
" فرهنگ ، مجموعه پیچیدهای از دانشها ، باورها ، هنرها ، قوانین ، اخلاقیات ، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرا میگیرد ، است " . (3)
تایخ تولد و مرگ شخصیت ها ، از اهمیت زیادی برخوردار است ، چون با نگاه به آن فاصله خود را با جوامع دیگر بهتر و عمیق تر درک می کنیم. تایلور انگلیسی و بنیانگذار انسانشناسی فرهنگی است . او در قرن 19 ، با تعریف فرهنگ که تا امروز نیز کاربرد دارد ، در واقع به تحقق اهداف متمدن و متجدد در روابط اجتماعی یک کشور و مابین چند کشور ، یاری رسانده است . سه قرن از بیان این تعریف می گذرد و :
* ما هنوز درک نکرده ایم که محتوای فرهنگ ، فقط آداب لباس پوشیدن و مهمانی رفتن و به جا آوردن معدودی از مراسم سنتی نیست .
* ما هنوز درک نکرده ایم که آشنایی یک قوم و منطقه جغرافیایی با آداب و رسوم ، سنن ، زبان و لباس محلی نباید با عینک سیاسی تحدید شده و گویش و لباس محلی و نوع خوراک یا شکل زندگی آنان را نباید با استهزای نمایشی ، عامل شرمساری مردم آن منطقه و قوم تلقی بسازیم .
* ما هنوز درک نکرده ایم که به چند زبان سخن گفتن یعنی توانایی یک فرد در برقراری تعاملات اجتماعی .
* ما هنوز درک نکرده ایم که تبلیغ و ترویج فرهنگ هر منطقه یعنی غنای فرهنگی و مودّت انسانها با یکدیگر .
* ما هنوز درک نکرده ایم که برای ایجاد همسانی رفتار در جامعه علیرغم تضادهای فرهنگی و تربیتی و نابرابری های اجتماعی و اقتصادی ،به تصویری محترم از بایدها و نبایدها یعنی هنجارها و ناهنجارها ، گاه محلی و گاه ملی نیازمندیم .
* ما هنوز درک نکرده ایم که بین ارزش و ضدارزش ، شکافی به اندازه جرم یک قانون شکن ، وجود دارد.
* ما هنوز درک نکرده ایم که همه این موارد نیاز به آموزش در دوران تحصیل دانش آموزان دارد و اگر به کودکان زیر 7 سال ، بایدها و نبایدها را جهت جامعه پذیری و درونی شدن ارزش ها ، آموزش ندهیم ، در دوره های بعد و سنین بالاتر با مقاومت نوجوانی مواجه خواهیم شد که پذیرشی برای قبول این را بکن و آن را نکن ، اصلا ندارند. تمامی کشورهای پیشرفته از قرن نوزدهم تاکنون ، بیشترین سرمایه گذاری را بر روی کودکان مهدرو و پیش دبستانی کرده اند و نتایج آن را به نکویی دریافت نموده اند. چون تحقق ثبات در برقراری نظم و دیسیپلین و احترام به قانون در این جوامع با شعف و اختیار و میل همراه است . یک عمل داوطلبانه که مردم نتایج رعایت آن را به نفع خود و جامعه می دانند .
* ما هنوز درک نکرده ایم که مفهوم فرهنگ شامل دانشها ، باورها ، هنرها ، قوانین ، اخلاقیات و عادات است و مجبوریم تا بدانها بپردازیم چون که مردم برای برقراری روابط اجتماعی به الگو و شاخص نیازمندند.
ما بدون این نبایدها ، نمی توانیم آسوده نفس بکشیم . قدرمسلم همه ما برخلاف این نبایدها عمل نمی کنیم و در بین من و شما هم انسان هایی محترم و با وجدان و شعور ، بسیار وجود دارند . اما تعداد این انسانها در حدی نیست که بتواند سیمای فرهنگی کشور ما را متحول سازد ، پس آمار عمل به این 15 نباید ، در کشور ما آنقدر زیاد هست که مایه نومیدی و تأسف گردد.
در جوامعی که اراده عمومیت بخشی به سیطره قانون و ارزش و هنجار وجود ندارد و یا ضعیف است ، رسالت آنانی که می دانند بسیار سنگین تر است. آنان هم باید عامل به بایدها باشند و هم آموزگاری دلسوز برای تفهیم نبایدها .
منابع :
1 ) مرکز مطالعات و برنامه ریزی البیان . نگاهی به 5 نظام برتر آموزشی در جهان . کد خبر 14899 . 2017-12-24 .
2 ) پایگاه خبری تحلیلی انتخاب . کد خبر : ۳۷۶۲۴۲ . ۱۷ آبان ۱۳۹۶ .
3 ) ویکی پدیا. دانشنامه آزاد. فرهنگ
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
دولت فرانسه در حال آماده سازی مقدمات برای اعمال قرنطینه سوم است.
به گزارش اسپوتنیک، مقامات فرانسوی به دلیل شیوع ویروس کرونا در حال آماده سازی قرنطینه سوم در این کشور هستند.
روزنامه Le Journal du Dimanche در این باره می نویسد:
این تصمیم در آستانه تصویب است، فقط در مورد شرایط و ضوابط بحث می شود. قرنطینه باید قبل از پایان هفته آینده شروع شود و حداقل برای سه هفته ادامه یابد. معرفی چنین اقداماتی به دلیل گسترش ویروس جهش یافته کرونا در انگلیس و آفریقای جنوبی است.
این روزنامه می نویسد، روز چهارشنبه امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در مورد این موضوع صحبت خواهد کرد.
خاطر نشان می شود که دولت فرانسه در حال بررسی چگونگی سازماندهی بهتر قرنطینه سوم است: محدودیت سفر و جابه جایی باید فقط با تعطیلی جزئی یا کاهش ساعات کاری مغازه های فروش کالاهای غیر ضروری همراه باشد.
وزیر آموزش و پرورش ژان میشل بلانکر در مصاحبه ای با روزنامه گفت که مدارس باید باز بمانند.
از 15 دسامبر، به دلیل همه گیری ویروس کرونا در فرانسه ممنوعیت رفت و آمد اعمال شده است. از 16 ژانویه، شروع ساعت منع رفت و آمد از 18 بعدازظهر است و نه مانند قبل از ساعت 20 . موزه ها، سینماها ، تئاترها، رستوران ها و بارها بسته است.
در کل ، بیش از سه میلیون مورد این بیماری در فرانسه شناسایی شده است ، بیش از 72 هزار نفر جان خود را از دست داده اند.
پایان پیام/
و در این بخش با پرداختن به نوع آموزش در دوره های مختلف ، مبحث " سیستم آموزشی والدورف " را به پایان می رسانم ، اما مطمئن هستم که امید و احتمال تحقق آن در کشور ، همچون یک حسرت در ذهن ما باقی می ماند.
مهدکودک و پیش دبستانی در مدرسه والدورف
نخستین کاری که یک آموزگار کودکان خردسال ، در یک مدرسه والدورف ، انجام میدهد ، ساختن محیطی گرم و صمیمی مانند خانه برای کودکان است. محیط مهدکودک و پیش دبستانی والدورف امن و حمایت کننده است و همه چیز در یک روند تکراری و منظم به پیش میرود.
در چنین محیطی ، آموزگار والدورف ، با کمک دو شیوه اصلی به نیازهای رشد کودکان پاسخ میدهد :
1) آموزگار ، فعالیتهای روزانه خانگی ، عملی و هنرمندانه ای را برای کودکان ترتیب میدهد. فعالیتهایی که کودکان به سادگی میتوانند آنها را تقلید کنند. کارهایی مانند پختن ، نقاشی کردن ، باغبانی کردن و ساختن کاردستی . این فعالیتها ، بسته به تغییر چهره طبیعت و جشنها و مناسبتهای هر فصل سال تغییر میکنند.
2) شیوه دیگر این است که آموزگار میکوشد تا توانایی تخیّل کودکان را بر اساس سن آنها پرورش دهد. او این کار را با گفتن قصه و ترتیب دادن بازی آزاد انجام میدهد. آموزگار قصهها را با دقت بسیار برمیگزیند. بازیهای آزاد یا تخیّلی هم به این ترتیب هستند که کودکان سناریو هایی را که خودشان میسازند بازی میکنند. این بازیها ، به کودکان کمک میکنند تا زندگی را از نمودهای گوناگون و به شکل عمیق تر تجربه کنند.
اسباب بازیهای کودکان هم از مواد طبیعی ساخته میشوند. میوههای درخت کاج ، چوب ، پنبه ، ابریشم ، صدفها ، سنگها و دیگر ابزار طبیعی در بازیها به کار میروند. این مواد طبیعی را کودکان خود گرد آورده اند ، هم با آنها بازی میکنند و هم برای زیبا کردن اتاق از آن ها استفاده میکنند . تکرار و ترتیب ، یکپارچگی حسها ، هماهنگی بین چشم و دستها ، تجربه زیباییهای زبان و دیگر مهارتهای لازم برای شکل گرفتن پایههای رشد تحصیلی در مهدکودک پرورش داده میشوند. در این فضای به راستی طبیعی ، دوست داشتنی و خلّاق ، کودکان با فعالیتها و ساختاری روبه رو هستند که به آنها کمک میکند برای ورود به مدرسه آماده شوند.
زیربنای ارزشی هر جامعه را تعلیم و تربیت کودکان زیر 7 سال تضمین می کند.
امروز که سرپرستی و مدیریت مهدکودک ها از بهزیستی به آموزش و پرورش ، سپرده شده است ، دیگر هیچ بهانه از بابت ناهمگنی سیاست تعلیم و تربیت از ابتدا تا انتها وجود ندارد. راستی چرا تا حال به این نکته مهم نیندیشیده ایم که چرا مدیریت مهدکودک ها به جای آموزش و پرورش برعهده سازمان بهزیستی بوده است ؟ دغدغه آموزش و پرورش در سرزمین ناهمگنی اجتماعی و اقتصادی ، باید تأمین عدالت آموزشی برای همه کودکان زیر 6 سال در سراسر کشور باشد. حتی برای خنثی کردن نابرابری اجتماعی حاکم بر جامعه ، آموزش کودکان در مهدکودک ها و پیش دبستانی ها برای همه کودکان زیر 6 سال ، اجباری و رایگان گردد تا شاید بتوانیم به تدریج مدینه فاضله خیال خود را به واقعیتی حتمی تبدیل سازیم . بازی و تخیل برای این کودکان از هر آموزش دیگری ، مهمتر هست . حداقل سیستم آموزشی والدورف را در این مراکز عملی سازیم تا قابلیت های کسب شده در مسیر آن ، در آینده سیمای مدارس و جامعه را هم تغییر دهد.
با اشاره به مفهوم " پدیده اثر پروانه ای " منظور خود را علمی تر بیان می کنم :
" پدیده اثر پروانه ای به این معناست که تغییر جزئی در شرایط اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیشبینی نشده در ستادههای سیستم منجر گردد و این سنگ بنای " تئوری آشوب " است. در نظریه آشوب یا بینظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیدهها ، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد و در این رابطه سیستمهای اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و سازمانی ، همچون سیستمهای جوّی از اثر پروانهای برخوردارند و تحلیلگران باید با آگاهی از این نکته مهم به تحلیل و تنظیم مسائل مربوط بپردازند. " (1)
طی سه بخش مشاهده شد که مدارس والدورف علیرغم این که به پرورش کودکان بسیار اهمیت می دهند اما از آن نامی نمی برند. در معرفی این نوع آموزش گفته می شود : سیستم آموزشی والدورف . یعنی اهمیت یادگیری دانش و آموزش را برجسته می سازند. برخلاف ما که با برجسته کردن واژه پرورش و پیوند زدن آن به دین و ایدئولوژی ، آموزش را فراموش و کم رنگ نموده ایم . برای آنان یادگیری مهارت های زندگی نیز نیاز به آموزش دارد نه پرورش . چون اگر فرآیند آموزش درست انجام بگیرد پرورش نیز خود به خود تحقق می یابد. نظام آموزشی ما در این خصوص طی 4 دهه ، معکوس عمل نموده است ، لذا نارضایتی و ناکامی در آموزش و پرورش بیشتر شده است.
دبستان در مدرسه والدورف ( پایه های یکم تا هشتم )
هنگامی که کودک برای ورود به نخستین پایه دبستان آماده است ، به توانایی او بر درک مفاهیم انتراعی تر توجه میشود. مفاهیم و کارهایی مانند نوشتن ، خواندن و حساب کردن . اما برای کودک ، تنها به دست آوردن دانش اهمیت ندارد. شیوه ای که این دانش به کودک ارائه میشود ، با پیروی از خلاقیّت آموزگار بسیار مهم است . آموزگاران در اینجا ، نقش سازندگان دانش را برعهده میگیرند. آنها باید یک موضوع آموزشی را با خلاقیّت خود بپرورانند و ارائه کنند . این کار برای پاسخ به نیاز درونی کودک به یک مرجع مناسب انجام میشود تا بتواند بستر مناسبی برای او فراهم و با دنیا ارتباط برقرار کند.
مدرسه والدورف با ارائه نقش جالب توجه " آموزگار کلاس " به نیاز کودکان برای برخورداری از یک مرجع در کلاس پاسخ میدهد: آموزگار کلاس ، مسئول کودکان خواهد بود. از زمانی که دندانهای شیری شان میافتد تا هنگامی که به دوران بلوغ میرسند . با این که ، آموزگار کلاس ، تنها معلم کودکان در دبستان نخواهد بود ، اما در تمام هشت سال دوران دبستان ، آنها را همراهی خواهد کرد. آموزگار کلاس ، راهنمای کودکان در سالهای دبستان است و بسیاری از موضوعهای آموزشی را هم به آنها میآموزد.
در این دوران ، یعنی از کلاس یکم تا هشتم ، دانش آموزان مهارتهای پایهای خواندن و نوشتن و ریاضیات را میآموزند. در این سالها ، کودکان در انواع فعالیتهای فرهنگی شرکت میکنند تا توانایی تخیّل خود را پرورش دهند . از نقاشی ، طرّاحی ، شعرخوانی و تئاتر گرفته تا آواز خواندن ، ساز زدن و مانند آن . در تمام این دوران و هنگام انجام فعالیتهای فرهنگی و عملی ، وظیفه اصلی آموزگار این است که با نیروی تخیّل یک هنرمند با دانش آموزانش کار کند.
در مدرسه والدورف قرار بر این نیست که کودکان فقط انجام دادن کار هنری و مهارتهای دستی را بیاموزند ، بلکه آموزگار باید موضوعهای به ظاهر " غیر هنری " را هم با به کارگیری تخیّل و از راههای هنرمندانه به دانش آموزانش بیاموزد. ریاضیات و دستور زبان ، نجّاری و بافندگی ، ورزشها و زبانهای خارجی ، همه در برنامه درسی والدورف قرار دارند. این مفاهیم ، با روشهای بسیار گوناگونی به کودکان آموزش داده میشوند. فعالیتهای فرهنگی به کودکان کمک میکنند تا با نیرومند کردن توانایی درک و دریافت ، به آهستگی مهارتهای تحصیلی را در خود پرورش دهند.
برای نمونه در جغرافی ، کودک هنگامی میتواند به درک درستی از اقلیم جغرافیایی شمال آمریکا برسد که آموزگارش ، بتواند به شکلی هنرمندانه توصیفی و نمایشی : هوای تازه و پر از اکسیژن جنگلهای شمالی ، هوای سرد و مرطوب و سنگین باتلاقهای لویزیانا ، هوای برف و بارانی و متلاطم دشتهای میدوسترن و هوای خشک و سوزان بیابانهای غرب کوههای راکی را به کودکان نشان دهد. آموزگار پیش از هر چیز ، احساس کودکان ۷ تا ۱۴ ساله را جذب میکند. در حقیقت ، شخصیت کودک بیشتر از این که به خود موضوع آموزشی جذب شود ، با نیروی آموزگار به عنوان یک هنرمند ، شکل میپذیرد و به درک بهتر و عمیقتر هدایت میشود. با برجسته کردن واژه پرورش و پیوند زدن آن به دین و ایدئولوژی ، آموزش را فراموش و کم رنگ نموده ایم .
در برخورد با علوم طبیعی ، احساس شکوه و شگفتی از هنگام خردسالی در وجود کودک زاده میشود. هنگام آشنایی با بدن انسان ، کودکان ارتباط مهم بین استخوانها و گلبولهای قرمز را که در استخوانها تولید میشوند ، کشف میکنند و احساس شکوه و شگفتی وجودشان را فرا میگیرد. یا هنگامی که درباره شیوههای گوناگون تولید دانه در گیاهان مختلف میآموزند ، رشته دنباله دار تکامل را درک میکنند و به شگفتی در میآیند.
این حس شگفتی و شکوه ، به یک احساس احترام میانجامد. احساس احترامی نسبت به طبیعت و محیط زیست که پایه استواری برای حفاظت از طبیعت و محیط زیست را در وجود کودک میسازد. این احساس ، باید زمینه ساز بروز استعدادهای کودکان در فراگیری علوم در دورههای آینده تحصیلی آنها هم بشود.
برای رسیدن به این هدف ، همه وجود یک مدرسه والدورف ، از چیدمان کلاسها تا شیوهای که یک شعر خوانده میشود ، از خودکاری که یک دانشآموز برای نوشتن استفاده میکند تا تمرینهایی که در ورزش ژیمناستیک انجام میشوند ، بر اساس دو ملاک تنظیم میشوند : " فعالیتها و درسها باید کاربردی و زیبا باشند. برای کودک ، دو ملاک " کاربردی و زیبا بودن " نیروی مرجع امنی را میسازد که تأثیر شگفت انگیزی بر نیروها و احساس درونی و بیرونی او برجا میگذارد.
دانش آموزان در این مدارس فقط مهارتهای پایهای خواندن و نوشتن و ریاضیات را فرا می گیرند و مانند ما کتب علوم تجربی و مطالعات اجتماعی و کار و فناوری را در دوره ابتدایی به طور نظری فرا نمی گیرند . آنها به طور عملی و عینی مفاهیم این کتب را آموزش می دهند. در نظام آموزشی ما حتما باید منبعی قابل دسترس باشد. هزینه هنگفت چاپ کتاب و نابودی جنگل ها هم برای مان اهمیتی ندارد. دانشجویان ما بدون جزوه تدوین شده توسط استاد ، بال و پر شکسته اند . دلیل هر دو آن است که ما برای گرفتن نمره باید کتابی داشته باشیم تا بتوانیم سوالات و سطور آن را حفظ کنیم . دانش آموز و دانشجو هم زیاد مقصر نیستند ، چون معلمان و اساتید با ریزبارم پیش رو ، به تصحیح اوراق می پردازند و اجازه ندارند یادگرفته ها را جلوی سوال بنویسند بلکه باید عین کتاب یا ریزبارم پاسخ دهند تا نمره کامل بگیرند.
دو ملاک " کاربردی و زیبا بودن " در هیج جای آموزش و پرورش ما محلی از اِعراب ندارد . شما اگر بخواهید پژوهشی برای یک سازمان اداری انجام دهید ، متصدی پژوهشگاه هر بار به کاربردی بودن حتمی نتایج تحقیق شما اشاره می نماید . همه آنانی که در جریان و هسته مرکزی پژوهش قرار دارند فقط همین انتظار را از شما دارند. اما شما هنگام انجام مراحل گوناگون تحقیق ، آنقدر کاستی و درد و ناهماهنگی در موضوع انتخابی خود می بینید که جز برجسته ساختن آنها و بیان آمار از مشکلات موجود ، کاری دیگر از دست تان بر نمی آید ؛ به 4 دلیل :
1) هرگز با روش کاربردی آموزش ندیده اید که با انجام آن آشنا باشید و ساز و کار آن را نمی شناسید.
2) ساز و کاری برای کاربردی کردن نتایج تحقیق شما در آن سازمان اداری و حتی در جامعه وجود ندارد. حتی سیاست اجرایی آن نیز نانوشته است.
3) درد و رنج مربوط به موضوع انتخابی شما آنقدر زیاد است که بیان آنها خود کار بزرگی است.
4) مسئولان اداری و مردم ما با ناله و نومیدی و دردمندی انسانها تغذیه می کنند و به نوعی مرضی از آن لذت می برند.
مربیان مهد کودک ها و پیش دبستانی های ما تاکنون دیپلمه هایی نومید از ادامه تحصیل بوده اند که برای کمک خرج خانواده و یا تأمین نیازهای خود ، بدون هر نوع مهارت لازم برای آموزش کودکان جذب می شدند. گاهی یک لیسانس و فوق لیسانس نومید بیکار هم جذب می شد اما او نیز تجربه عملی و یا مهارت آموزش دیده ای در این خصوص نداشت.
نتایج شغل ناچاری در جامعه ، بسار مخرب هست اما مدیریتی برای سامان بخشی آن وجود ندارد. ما باید ساختار نظام آموزشی خود را تغییر دهیم .
مربیان مهدکودک و پیش دبستانی اغلب مراقبی شبه مادر هستند تا کودک زیر 6 سال زمین نخورد و یا دچار حادثه ای نشود .
کودکان مهد رو در اتاقی غیر استاندارد و کودکان پیش دبستانی در کلاس درس محبوس اند و از فضای آزاد بی بهره اند. از نشاط و شادی فردی یا گروهی خبری نیست . دلمردگی برگرفته از نظام آموزشی دانش آموزان در دوره ابتدایی و متوسطه دقیقا قابل مشاهده هست.
مربی که تضمین استخدام و بیمه و حقوق دریافتی ندارد ، دوره آموزشی نگذرانده است و مهارت حرفه ای کسب نکرده است ، با رعایت اصولی محدود و خاص ، چگونه خلاقیت کودکان را شکوفا خواهد ساخت ؟ و یا خود چگونه با خلاقیت آموزش خواهد داد ؟
آموزگاران دبستان ما از بوروکراسی طرح ارزشیابی توصیفی نالان هستند. تمام وقت آنان صرف پر کردن فرم هایی می شود که تعامل چهره به چهره با دانش آموزان خودرا از دست می دهند . برقراری ارتباط با کودک برای تقویت توانایی های دیداری و شنیداری و گفتار بسیار مهم است ، اما او چنین فرصتی ندارد لذا نمی تواند خود را با خواسته های کودکان همسو سازد.
هر چند ارزشیابی توصیفی را ما از همان کشورهای خارجی دریافت و پیاده ساخته ایم اما همانند آنها عمل نکرده ایم . چون در سیستم آموزشی آنها برای خطاها و یا رکود آموزشی جایی نیست ، سیستم زنده و پویای آموزشی آنان فورا ایرادات کار را شناسایی و آنها را رفع می نماید. اما ما با همه آنها مأنوس شده و زندگی می کنیم .
و چون از نشاط و شادی ، بازی و تخیل و آموزش کاربردی در دوره مهدکودک و پیش دبستان و دبستان ما خبری نیست این سیر خطی تا پایان دوره متوسطه حاکمیت بیمارگونه خود را از دست نمی دهد و روزنه ای برای بازیابی نظام آموزشی بوجود نمی آورد . حتی با کمی تفاوت ، داستان در دانشگاه نیز ادامه می یابد .
دبیرستان در مدرسه والدورف
در دبیرستان ، از کلاس نهم تا دوازدهم ، نقش تازهای در ذهن دانشآموز پدیدار میشود. نقشی آرمانی یک بزرگسال از جمله : راستگویی ، اندیشیدن ، خودداری و متانت ، ملاحظه کاری ، فکر و خیال بسیار ، خوش قلبی از ویژگیهای مورد علاقه نوجوانان هست . هنگام چهارده سالگی و پس از آن ، نوجوان انتظار دارد این ویژگیها را در معلمانش ببیند. نوجوان ، دیگر حاضر نیست مرجعی را بدون داشتن آگاهی بپذیرد. بنابراین ، به دنبال معلمی است که الهام بخش او باشد و شایستگی تقلید کردن را داشته باشد.
دانش آموزان دبیرستان ، نیاز به معلمانی دارند که خود را وقف دانش کرده باشند و در موضوعهای مشخص ، ماهر باشند. از منطق در ریاضیات و هماهنگی دست و چشم و واکنش به هنگام کار با فلزات و نجّاری و بدنسازی گرفته تا مهارت در ژیمناستیک و یوریتمی (رقص ویژه روش آموزش والدورف ) .
در دبیرستان ، دانشآموزان بر اساس ویژگیهای شخصی و استعدادهایشان به سوی افراد و زمینههای مشخص مطالعه ، کشیده میشوند. در این هنگام ، دانشآموزان باید نظم و ترتیب لازم در کار بر روی موضوعهای مختلف را بیاموزند و بینشی را که برای درک ارتباط بین موضوعها و علوم مختلف وجود دارد را در خود پرورش دهند.
روش آموزش ما در کلاسهای درس به نحوی است که دانش آموز نمی تواند انتظارات شخصیتی از معلمان خود داشته باشد . این که من معلم باید راستگو ، توانایی اندیشیدن ، ویژگی خودداری و متانت ، ملاحظه کار ، خوش قلب با فکر و خیال بسیار ، باشم تا دانش آموز از من الگو بگیرد ، قابلیتی قابل اندازه گیری و یا معیاری برای استخدام معلم نیست . ظاهر من اگر متناسب با انتظارات مکتبی هماهنگ باشد با طی برخی از مراحل ، می توانم معلم باشم . هنگام گزینش هرگز به راست آزمایی ویژگی های باطنی معلمان چون راست گویی و خوش قلبی ، نمی پردازند.
به طور کلی حواس معلمان دوره متوسطه در سیستم آموزشی والدورف باید بسیار جمع باشد چون دانش آموزان قبل از طی دوره دبیرستان با گذراندن دوره های آموزشی منتظم و متّقن به بلوغ عقلی تحسین برانگیزی رسیده اند.
جمع بندی
ما در کشوری زندگی می کنیم که رئیس بانک مرکزی که مهمترین پست و رکن اصلی اوضاع اقتصادی هر کشوری است ، به جای استفاده از سیاست های پولی و بانکی برای کنترل تورم یا نرخ دلار گفته است : ان شاالله دلار به 15 هزار تومان برسد. (2)
یعنی به نظر شما آموزش ، دانش ، تجربه و تخصص از جمله این شخصیت مهم اقتصادی متصاعد می شود؟
چرا درک نمی کنیم که با نظام آموزشی مندرس فعلی ، ما داریم کشور ایران را با تمامی منابع طبیعی و غیرطبیعی و ثروت های زیرزمینی و روی زمینی و نیروی جوان مستعد آموزش ، به نیستی هدایت می کنیم . خون رگ هر جامعه را ، نوع ، محتوا و سیستم موجود آموزشی ، تأمین می کند. ما از کم خونی مرضی درمان ناپذیری رنج می بریم که عوارض آن ایستایی ، انجماد ، مقاومت ، تغییرناپذیری ، وارفتگی ، دلمردگی است.
ما باید ساختار نظام آموزشی خود را تغییر دهیم . این فقط یک میل دل به خواهی نیست. این ضرورت رو پا ماندن است. سی سال دیگر بیان شده است که کشور پاکستان جایگزین آلمان خواهد شد . یا نیجریه جزو پنج قدرت برتر اقتصادی جهان خواهد شد . کشورهای آسیای شرقی گوی سبقت را در حیطه پیشرفت های آموزشی از یکدیگر می ربایند. کشورهای مختلف جهان فهمیده اند برای کسب قدرت و توان بیشتر باید آموزش و پرورش را قوی ساخت . چرا ما نمی خواهیم این جمله را درک کنیم ؟ ما باید دانشی فراتر داشته باشیم تا در پیاده سازی چنین سیستمی پویا ، ساز و کار آن را با بومی سازی ویران نسازیم .
وزیر محترم آموزش و پرورش ،
شرایط کرونایی بهترین فرصت برای دگردیسی پیکر نظام آموزشی توسط شما بود. اما این کار را نکردید و از شواهد چنین برمی آید که قصد آن را هم ندارید . شما هم نتوانستید آموزش و پرورش ایران را از فلاکت ، رهایی بخشید . برای ملت و کشوری تقدیرگرا ، بزرگ ترین نگرانی ، نوع انتخاب و انتصاب و رأی مجلس به وزیر آتی آموزش و پرورش است.
از اکنون نگرانم که چه کسی و با کدام پتانسیل فکری وزیر آتی آموزش و پرورش خواهد شد ؟ و باز 8 سال دیگر خواهد گذشت و ریشه های فرسوده و کهنه آموزش و پرورش ما ، بازیابی و بازسازی و احیا نخواهد شد؟ در هر یک از این 8 سال دوران وزارت یک شخص در آموزش و پرورش ، ما فرصت سرمایه گذاری بر چند نسل را در کشور از دست می دهیم ؟ فقط این 8 سال به بیهودگی تلف نمی شود ، کودکان معصوم به طور تصاعدی ، از آموزش مطلوب محروم می شوند.
پرسش :
آقای محسن میرزایی ، چرا سیستم آموزشی والدورف ، در کشور ما اجرایی نمی شود ؟ اگر تنها مختلط بودن آن را حذف کنید می شود ایرانی اسلامی . چون این سیستم به نحوی طراحی شده است که باعث تحریک انگیزش های نژادی و دینی و سیاسی نمی گردد.
و به عنوان جمله پایانی به آنچه که اعتقاد قلبی دارم اشاره می کنم :
روش تدریس هیچ معلمی مقوله ای واحد و ثابت نیست . نسبت به هر کلاس و مدرسه متفاوت ، روی روش تدریس خود می توان مانور داد . با تغییرات جزئی ، ما معلمان قادر خواهیم بود روش تدریس را به تناسب حال و هوای هر کلاس و دانش آموزان آن تنظیم نماییم . در واقع معلم کلاس الف همان معلم کلاس ب نیست. یا معلم یک مدرسه خاص همان معلم مدرسه دولتی نیست . یا معلم روستا همان معلم شهر نیست . دانش آموزان و مجموع رفتار و اخلاق آنان و محل و منطقه ای که مدرسه در آن قرار دارد ، ماهیت رفتار و نحوه روش تدریس معلم را مشخص می سازد و این از قابلیت های عملکردی یک معلم هست که با رعایت آن ، توانمندی و موفقیت او نیز بیشتر می گردد.
راستی ما معلمان چگونه می توانیم برخی از اصول آموزشی والدورف را در کلاس درس خود ، عملی سازیم ؟ حداقل می توانیم بدان بیندیشیم .
منابع :
1) ویکی پدیا . اثر پروانه ای .
2) سایت مشرق . کد خبر 1170430 . 1 بهمن 1399 .
3) سایت تسهیل گران آموزشی . ترجمه عاطفه عباسیان . 24 آذر 1392 . http://whywaldorfworks.org .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
میگل کاردونا کاردونا فعالیت خود را به عنوان یک معلم کلاس چهارم آغاز کرد و تجربه دو دهه تدریس در مدارس دولتی را دارد .
کاردونا یکی از هواداران سرسخت بازگشت دانشآموزان به مدارس است. وی معتقد است که آموزش مجازی و از راه دور باعث عقب افتادن دانشآموزان از روند یادگیری شده است.
گروه رسانه/
خبرگزاری آناتولی/ اسلامآباد نوشت : ( این جا )
وزارت آموزش پاکستان دوشنبه 18 ژانویه طی بیانیهای اعلام کرد که آموزش حضوری در همه مدارس در سطح کشور به صورت مرحلهای آغاز شده است.
در این بیانیه آمدهاست: آموزش حضوری در کلاسهای دبیرستان از امروز آغاز شده و در کلاسهای دبستان و متوسطه نیز از اول فوریه ماه آینده آغاز خواهد شد.
در این راستا معلمان و دانشآموزان دبیرستان دخترانه پاکستان-ترکیه در شهر اسلامآباد نیز در دوره تحصیلی جدید با استفاده از ماسک به مدارس خود برگشتهاند.
دانشآموزان با رعایت به فاصله گذاری اجتماعی و در پی اندازهگیری دمای بدن وارد مدرسه شدند.
مسؤلان مدرسه برای افزایش حساسیت و آموزش دانشآموزان نسبت به این بیماری پوسترهای آموزشی ویروس کووید-19 را در داخل مدرسه نصب کردند.
گفتنی است که شمار افراد مبتلا به کرونا در پاکستان از 521 هزار نفر و تعداد قربانیان این بیماری نیز از 10 هزار 950 نفر گذشته است.
پایان پیام/
گروه رسانه/
جو بایدن در اولین روز کاری خود در کاخ سفید ۱۵ فرمان اجرایی را امضا و بسیاری از فرمانهای ترامپ را لغو کرد.
از جمله ؛ « رییس جمهوری جدید آمریکا این کشور را به معاهده اقلیمی پاریس و نیز سازمان جهانی بهداشت بازگرداند. آنتونیو فوچی ویروسشناس برجسته آمریکا روز پنجشنبه ۲۱ ژانویه به نمایندگی از این کشور در اجلاس سازمان جهانی بهداشت شرکت خواهد کرد.
پس از شیوع کرونا دونالد ترامپ رییس جمهوری پیشین آمریکا در اعتراض به عملکرد سازمان جهانی بهداشت در مقابله با پاندمی کرونا، آمریکا را از این نهاد خارج کرد.
بایدن هنگام امضای فرمان اجرایی بازگشت آمریکا به معاهده اقلیمی پاریس گفت: «ما با تغییرات اقلیمی به روشی مقابله خواهیم کرد که تا کنون نکردهایم.» بایدن همچنین اعلام کرد که حداکثر تا سال ۲۰۵۰ اقتصاد آمریکا سازگار با محیط زیست خواهد شد.
عضویت دوباره آمریکا در این توافق ۳۰ روز پس از امضای بایدن رسما از سوی سازمان ملل تایید میشود.
ترامپ در سال ۲۰۱۷ آمریکا را از این معاهده مهم اقلیمی خارج کرد؛ معاهدهای که پس از تلاشهای فراوان در سال ۲۰۱۵ میلادی به امضا رسیده بود.
جو بایدن در اولین ساعات کاریاش به عنوان رییس جمهوری آمریکا فرمانهای دیگری را نیز در جهت حفاظت از محیط زیست امضا کرد. او از جمله با صدور فرمانی اجرایی استخراج نفت در منطقه حفاظتشده طبیعی آلاسکا را متوقف و نیز ادامه ساخت خط لوله انتقال نفت کیاستون XL از کانادا را بلوکه کرد.
بایدن روز چهارشنبه همچنین هیأتی را که ترامپ در آخرین ماههای ریاست جمهوریاش به منظور "آموزش میهنپرستی در مدارس" تعیین کرده بود، لغو کرد.
تابستان گذشته و در میانه بحث و مجادله و اعتراضات و ناآرامیها بر سر تبعیض سیستماتیک نژادی در آمریکا، دونالد ترامپ از تشکیل کمیسیونی برای "آموزش میهن پرستی" در مدارس خبر داده بود. این کار از سوی مورخان و کارشناسان "پروپاگاندای سیاسی" نامیده شده بود.
در این رابطه لازم به ذکر است :
« در میانه بحث و مجادله و اعتراض و اغتشاش و ناآرامی بر سر تبعیض سیستماتیک نژادی در آمریکا، دونالد ترامپ از تشکیل کمیسیونی برای "آموزش میهن پرستی" در مدارس خبر داد.
او در جریان یک سخنرانی به مناسبت ۲۳۳مین سالگرد امضای قانون اساسی امریکا گفت که "ناآرامیهای کنونی در شهرهای آمریکا نتیجه تبلیغ و ترویج آموزهها و القائات چپگرایانه است". او مدعی شد که "در جریان این گونه آموزشها تلاش شده که جوانان به شرم از تاریخ میهن خود سوق داده شوند، که این نوعی از آزار کودکان است".
ترامپ که در آرشیو ملی واشنگتن سخنرانی میکرد، به پیامدهای تاریخی بردهداری در آمریکا اشارهای نکرد، در عوض، اجرای مقررات علیه نژادپرستی سیستماتیک را باعث ایجاد شکاف در جامعه دانست و "دموکراتهای تندرو"، رسانهها و سایرین را متهم کرد که سعی میکنند به دانشآموزان و والدین آنها تلقین کنند که باید به خاطر "سفید بودنشان" احساس شرمندگی کنند.
او تصریح کرد که هیأتی که به دستور رییس جمهوری برای آموزش میهن پرستی تشکیل شده باید این وضع را تغییر دهد: «جوانان ما باید یاد بگیرند که آمریکا را از صمیم قلب و از اعماق روحشان دوست بدارند.»
کمیتهای که به دستور ترامپ تشکیل شده "کمیسیون ۱۷۷۶" نام دارد و باید پیش از هرچیز متخصصان تعلیم و تربیت را تشویق کند که درباره "معجزه تاریخ آمریکا" به دانشآموزان آموزش دهند. سال ۱۷۷۶ سال استقلال ۱۳ ایالت در شمال آمریکا از بریتانیا است.
پایان پیام/
مقدمه
نمی دانم چند تن از ما فرهنگیان و معلمان نام " سیستم آموزشی والدورف " را شنیده ایم . سیستمی که بعد از جنگ جهانی اول ابتدا در آلمان و سپس در بیشتر کشورها پایه گذاری شد. چرا بعد گذشت یک قرن از آغاز این سیستم ما هنوز از آن بی اطلاع و یا با آن بیگانه ایم؟! چرا کشور ایران قبل و یا بعد از انقلاب ، نتوانسته و یا نخواسته است از این سیستم تبعیت نماید ؟
اصولا سئوالی است که باید برای هر معلم مطرح شود و جای تأمل دارد.
البته در ایران فقط دو سمینار و یک کارگاه تخصصی با فاصله سال ها در مورد " سیستم آموزشی والدورف " برگزار شده است :
اولین سمینار تخصصی والدورف در ایران در سال ۱۳۸۶ به همّت " مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا " برگزار شد و اولین " کارگاه تخصصی والدورف" با وقفه ای ۷ ساله و این بار در اصفهان و به همّت انجمن دوست داران کودک برگزار گردید. (1)
و دومین سمینار والدورف بین کشورهای ایران و آلمان در دانشگاه جامع علمی کاربردی علم و فرهنگ اصفهان برگزار شد. (2)
حال انتخاب شهر و استان اصفهان به دلیل گردشگری جاذب آن بوده و یا دلیل دیگری چون مطلوبیت وضعیت آموزشی داشته ، نمی دانم .
اما چرا هیچ خبری از نتایج پیاده سازی سیستم و اجرای آن نیست ؟ چرا برای شناخت آن وسوسه شده ایم اما موفق نه ؟
در سمینار دوم بیان شده که این سیستم به سبک ایرانی اسلامی بومی سازی خواهد شد . بومی سازی یکی از مشکلات مهم عدم موفقیت ما برای الگوگیری از پیشرفت های آموزشی دیگر کشورها است . اگر حذف مختلط بودن کلاس ها را در جامعه خود نسبت به شرایط حاکم بپذیریم ، دستکاری مابقی موارد و مراحل ، ماهیت و نتایج سیستم آموزشی والدورف را تغییر می دهد. ایراد عمده مسئولان نظام آموزشی ما در همین نکته نهفته است و آموزش و پرورش به دلیل نداشتن استقلال سازمانی ، مجبور به ملاحظه کاری محافظه کارانه ای است که این مهم ، ما را از اهداف اصلی برنامه دور می سازد.
وقتی نوبت ادّعا می رسد بیان می داریم که ایرانیان چنین هستند و چنان ، اما حقیقتا چه اتفاقی بر سر این مرز و بوم افتاده است که نظام آموزشی آن سیرقهقرایی وحشتناکی طی می کند؟
هیچ کشوری آموزش و پرورش خود را جولانگاه سیاستمداران ننموده است .
لذا آنها هر روز بیشتر از دیروز با اقتدار ، آموزش را پل توسعه یافتگی روزافزون خود می سازند و ما تمامی پل های احتمالی را نیز پشت سر خود ویران می سازیم . چرا استقلال آموزش و پرورش را با رهایی از هر نوع سند و دخالت سیاسی ، تضمین نمی کنید تا در آن دانش آموز و معلم و خرد و تعقل و دانش و بصیرت رشد یابد؟
آموزش پدیده ای است که از اسارت و بردگی بیزار است و آن را با برونداد نتایج منفی ، پس می زند. فرآیند آموزش ، پویا ، فعال ، شاداب ، لطیف و سرزنده است و هجوم هر نوع عناصر و عوامل خطرزا ، ماهیت اصلی آن را ایستا و منفعل می سازد. در واقع آموزش ، ماهیت ذاتی و کارکرد اصلی خود را با دخالت هر نوع عنصر بیگانه از دست می دهد. مگر امروز ما چنین وضعیتی در نظام آموزشی خود نداریم ؟ نظام آموزشی و نقش های موجود در آن پژمرده هست .
طی یادداشت های گوناگون در همین سایت ، به یک اصل مهم دیگر نیز رسیده ام که در " سیستم آموزشی والدورف" هم ردپای آن ملاحظه می شود و آن این که : احتمال هر نوع تحولی در نظام آموزشی کشورهای مختلف جهان بعد از وقوع بحران و آشوب های اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی ، ممکن گردیده است. (3)
چون سیستم آموزسی والدورف نیز پس از جنگ جهانی اول پایه گذاری شده است. شاید با تکیه بر همین امید از مسئولان نظام آموزشی کشورم انتظار دارم که در این ایام کرونایی با تدبیری ویژه و متمایز از گذشته به فکر ایجاد تحولات اساسی برای دوران پساکرونا باشند. ما که فرصت بعد از انقلاب را برای بهینه سازی امر آموزش از دست داده ایم ، حداقل امروز به خود آئیم . آموزش مقوله ای است که با سکون و روزمرگی ، هرگز متحول نمی شود ، چون آموزش پیکری زنده است که سستی و خمودی آن را می میراند. در نظام پادگانی ما تنها وظیفه ای که با تعداد بیشتر دانش آموز در کلاس درس ضرورت می یابد مبصری کردن برای حاکمیت سکوت در کلاس جهت ارائه درس است یا واهمه از پرسش کلاسی برای درج نمره در دفتر که فرصت برای همه فراهم نمی شود و یا اوراق امتحانی که وقت زیادی را از معلم می گیرد. لذا زیادی دانش آموز در کلاس درس برای ما آزاردهنده است .
نظام آموزشی والدورف چگونه به وجود آمد و مؤسس آن کیست ؟
رادولف اشتاینر ( دکتر فلسفه ) که در سال های 1861 - 1925 زندگی می کرد ، بنیان گذار سیستم آموزش متحول والدورف است . اشتاینر به یادگیری ریاضیات و علوم طبیعی علاقه زیادی نشان می داد.
وی مبتکر " آنتروپولوژی anthropology " یعنی " قرار دادن انسان در نقطه مرکزی آموزش " می باشد. اندیشه های اشتاینر در زمینه " حکمت انسانی " گِره خورده است. انتقاد او از سیستم آموزشی دولتی و سخنرانی هایش در رابطه با تعلیم و تربیت ، بسیار مورد توجه و استقبال مخاطبانش قرار می گرفت. در یکی از همین سخنرانی ها در کارخانه سیگارسازی شهر والدورف آلمان ، آقای امیل مولت پیشنهاد تأسیس مدرسه ای با سیستم آموزشی آزاد را برای فرزندان کارگران کارخانه به وی داد . بدین ترتیب اولین مدرسه والدورف در اشتوتگارت آلمان در فضای بحرانی آلمان و پس از جنگ جهانی اول یعنی در سال ۱۹۱۹ بر پایه نظریه " سه بخشی بودن اجتماع " تأسیس شد . او مسئولیت آموزش و راهنمایی معلمین این مدرسه را تا زمان مرگش بر عهده داشت .
تا سال 1934 شمار مدرسه های والدورف افزایش یافت . در دوران حکومت نازی ها در آلمان ، این مدرسه ها به جرم این که برخلاف نظریات " ناسیونال سوسیالیستی " بودند ، کم کم بسته شدند. اما پس از پایان جنگ جهانی دوم یعنی سال 1945 به بعد ، تأسیس و فعالیت این مدارس دوباره در آلمان رونق گرفت.
کشورهای آمریکا ، هلند ، استرالیا ، سوئد ، مجارستان ، برزیل ، سوئیس ، نروژ ، انگلیس ، روسیه ، فرانسه ، رومانی ، آرژانتین ، آفریقای جنوبی ، مکزیک ، هند ، ژاپن و چین از دیگر کشورهایی هستند که به ترتیب تعدادی از مدارس خود را با سیستم والدورف اداره می نمایند. ظاهرا برای کسب تجربه و اطمینان از نتایج آن ، هیچ یک از این کشورها کل نظام آموزشی کشور خود را با اهداف این سیستم هدایت نمی کنند و یا می توان چنین نتیجه گرفت که مابقی مدارس آنها دولتی و خصوصی است نه آزاد . (4)
اهداف سیستم آموزشی والدورف و وضعیت نظام آموزشی ما
هدف اول سیستم آموزشی والدورف : اشتاینر با قرار دادن انسان در نقطه مرکزی آموزش ، معتقد بود که هر شخص با توجه به نیازها و شخصیت منحصر به فرد خود تحت آموزش قرار می گیرد و امکاناتی فراهم می شود تا هر کودک به طور آزادانه میل به یادگیری داشته باشد.
اشتاینر بیان می کرد که آموزش نباید تحت تأثیر جامعه قرار بگیرد بلکه باید با توجه به نیازهای هر کودک و نوع پیشرفت او برنامه ریزی شود.
او معتقد به آموزش سه جهتی بود که شامل : روح ، جسم و روان هر شخص می شود . در این آموزش قدرت تفکر و احساس و اراده دانش آموزان مورد توجه قرار می گیرد. پس جهت برقراری تعادل باید مغز ، قلب و دست او را آموزش داد. رشد همزمان احساس ، فکر ، ذهن ، بدن و روان ، از دانش آموزان انسانهایی میسازد که خود را باور دارند و راه خود را در زندگی میشناسند . چنین انسانهایی آماده خدمت به جامعه هستند.
بر پایه این دیدگاه ، زندگی اجتماعی از سه بخش تشکیل می شود :
1 - زندگی معنوی که در برگیرنده دین ، آموزش ، دانش و فرهنگ می شود.
2 - زندگی حقوقی که در برگیرنده قوانین ، مقرّرات و قواعد اجتماعی است.
3 - زندگی اقتصادی که در برگیرنده تجارت و مصرف کالاها و خدمات است.
این سه بخش از شعارهای سه گانه انقلاب فرانسه گرفته شده است یعنی :
1- آزادی در زندگی معنوی .
2- برابری در زندگی حقوقی .
3- برادری در زندگی اقتصادی .
در نظام آموزشی 4 دهه ای ما آنچه که در نقطه مرکزی آموزش قرار گرفته است ، ترویج و تقویت و تبلیغ دین و اعتقادات مذهبی است. لذا ارزش های ذاتی انسان با باخت اخلاق و قربانی شدن امر تعلیم و تربیت ، دانش آموزانی بلاتکلیف و عاصی تربیت نموده است. از قرار می بایست بُعد معنوی دین ، دانش آموزان را ملایم و سر به زیر و خداپرست می ساخت ، اما چنین نتیجه ای نگرفته ایم ، چون رسالت چنین وظیفه ای برعهده مدرسه و نظام آموزشی نیست . انتظارات نظام سیاسی ما از مدارس با کارکرد اصلی آن یعنی آموزش دانش ، کسب مهارت زندگی ، دسترسی به بصیرت ، آشنایی و فراگیری حِرف گوناگون موجود در جامعه و.....فاصله زیادی داشته و دارد.
ما آزادی و هیجان کودک را طی رشد و نمو طبیعی برای یادگیری ، از بین برده ایم و آموزش ما برخلاف دیدگاه اشتاینر ، نه تنها تحت تأثیر جامعه و جوّ حاکم بر آن بود بلکه هدایت گر اصلی در آن ، اهداف نظام سیاسی بود نه نظام آموزشی .
آموزش ما هرگز برخلاف نظر اشتاینر بر اساس نیازهای هر کودک و نوع پیشرفت او برنامه ریزی ، نشده است . ما آموزش را مقوله ای کلی و واحد تصور می کنیم تا روالی یکسان در کشور جریان داشته باشد و تفاوت های فردی و منطقه ای ، نادیده انگاشته می شود و این یکسانی به یکنواختی و دلمردگی فراگیران منجر شده و مانع رشد استعدادها و علایق کودکان می شود. لذا ما تفاوت های فردی کودکان را با یک ابزار و یا معیار واحد اندازه گیری کرده و اهمیت شناخت آن را جهت کاربرد عملی در جامعه ، از دست داده ایم . ما با روش و مکانیزم واحد ، انسانهایی مشابه تحویل جامعه داده ایم و می دهیم .
غوغای بیکاری پنهان در جامعه ما یعنی جایگزینی افراد در مشاغل گوناگون با تخصصی غیر مربوط ، از همین خطا نتیجه می شود. ما از آموزش سه جهتی اشتاینر که شامل : روح ، جسم و روان بود فقط جسم را اصل دانسته ایم و برای همین روح و روان دانش آموزان ما افسرده ، دلمرده ، غمگین و به دور از هر نوع هیجان نشاط و شادی پرورش یافته اند. و چون به پرورش و رشد همزمان احساس ، فکر ، ذهن ، بدن و روان دانش آموزان نپرداخته ایم لذا انسانهایی ساخته ایم که خود را باور ندارند و راه خود را در زندگی نمیشناسند . چنین انسانهایی چگونه می توانند آماده خدمت به جامعه باشند ؟
آموزش نباید تحت تأثیر جامعه قرار بگیرد بلکه باید با توجه به نیازهای هر کودک و نوع پیشرفت او برنامه ریزی شود. نظام آموزشی ما جهت آمادگی دانش آموزان برای زندگی اجتماعی دو بُعد حقوقی و اجتماعی را حذف و فقط بُعد معنوی را برجسته کرده است. هیچ قدرتی ، حق نادیده گرفتن ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی را برای افراد ندارد و اگر چنین کرد ظلم به بشریت نموده است. انسان موجودی است آزاد. سیستم آموزشی والدورف با پرورش و احترام به اصل آزادی در روح و جسم دانش آموزان ، امروز انسانهایی روشن اندیش و بصیر تربیت نموده است که عوارض ظاهری آن در کشورهای مختلف ، نمایان است.
امروز همان کشورها از جمله آلمان و فرانسه ، ترامپ را به دلیل تحریک طرفداران خود برای اشغال و تخریب گنگره آمریکا ، نکوهش کردند و یا نوجوانی به نام گرتا تونبرگ صدای نظام آموزشی سوئد گردید . نوجوانی 15ساله که با اعتراض علیه آلودگی محیط زیست توسط دولت ها به نمادی تحسین انگیز تبدیل شد.
هدف دوم سیستم آموزشی والدورف : آموزش باید همراه با آزادی و تنوع باشد و کنجکاوی کودک و قدرت ابتکار او را رشد و گسترش دهد و در عین حال انضباط و احترام فراموش نشود.
در نظام آموزشی ما یکنواختی شدیدی حاکم است که به خستگی و فرسایش ذهنی و جسمی دانش آموزان و معلمان طی زمان منجر می شود. نه روح و جسم دانش آموزان مفهوم آزادی را تجربه می کنند و نه معلمان . معلمان باید در چارچوبی مشخص ، هر نوع خلاقیت و آزادی عمل خود را نسبت به موقعیت های گوناگون از دست بدهند و در برابر همه آنها ، واحد عمل نمایند و دانش آموزان نیز در قفس قوانین خشک پادگانی ، دست و پا بسته در مسیر تدریس متکلم الوحده معلم خود ، تسلیم و از مفهوم یادگیری حفظ نمودن متون درسی و گرفتن نمره را باور داشته اند. فراتر از این تصویری برای هر دو نقش وجود ندارد. حتی بحث آزاد برای تعداد کثیری از معلمان تابویی خطرناک تلقی می شود.
لذا کنجکاوی و قدرت ابتکار دانش آموزان هرگز تجلّی نمی یابد. علیرغم سیطره دین در مدارس ما ، قادر نبوده ایم شاهد برقراری انضباط و تحکیم احترام در روابط انسانی خود باشیم . چون کارکرد دین ، تحقق این مهم نیست .
هدف سوم سیستم آموزشی والدورف : یادگیری همراه با عمل و آموزش باید زنده و فعال باشد.
آموزش ما در مدارس بر پایه دروس نظری ، حفظیات و آموزش ساکن و بی روح هست . سستی و خمودی ساعات آموزشی از زنگ اول تا آخر ، دقیقا مشهود است . آموزش عملی دروس ظاهرا نوعی وقت هدر دادن و یا برهم زدن دیسیپلین پادگانی ، تلقی می شود . حتی در آزمایشگاه های مدارس ، دانش آموزان تماشاگرند و متصدی آزمایشگاه آزمایش را انجام می می دهد. اگر مدرسه ای کتابخانه دارد چون تنوعی در فهرست کتب بر اساس علایق گوناگون دانش آموزان ، وجود ندارد. لذا کششی برای مطالعه در بین آنان نیست. نه انگیزه ای و نه محرکی . البته از قبل نیز چنین عادتی را در او بوجود نیاورده ایم . چنین نیازها در مدارس ما ویترینی برای دریافت امتیاز مدیران هست.
هدف چهارم سیستم آموزشی والدورف : بقای آموزش به وسیله پرورش مهارت های درونی انجام می گیرد.
و آموزش ما با جداسازی دو وظیفه مهم معلمان از یکدیگر یعنی پرورش از آموزش انجام می گیرد. یعنی جسم هست اما روح خیر . لذا کمتر مهارت درونی در آنان کشف و هدایت می شود . حتی رشته تحصیلی دانش آموزان ما همانند روح سرگردان در سر دو راهی این و یا آن ، بلاتکلیف هست .
برنامه درسی سیستم آموزشی والدورف
مدت دوره آموزشی والدورف ۱۲ سال ، شامل ۸ سال ابتدایی و ۴ سال متوسطه می باشد. آموزش دو زبان خارجی از کلاس اول ابتدایی مورد توجه قرار می گیرد.
خیاطی ، بافتنی ، باغبانی ، نقاشی ، طراحی ، جنگلبانی ، مجسمه سازی ، نجاری و جوشکاری ، ورزش و موسیقی از جمله دروسی است که برنامه عملی مدارس والدورف را تشکیل می دهد.
این دروس از یک جهت استعدادهای کودکان را هم آهنگ رشد و گسترش می دهد و از طرفی تجربه آموزی در کارهای عملی و شناخت استعدادهاو توانایی های دانش آموزان را مورد توجه مربیان قرار می دهد . در این نوع آموزش نتیجه کار مورد توجه نیست بلکه چگونگی انجام دادن آن کار و کسب تجربه مورد توجه می باشد. خلاقیت ، شخصیت فردی و ایجاد تعادل در زندگی این چگونگی را رقم می زند .
تعداد زیاد دانش آموزان در کلاس و انجام دادن کار ها به صورت گروهی به طور عمد انجام گرفته است زیرا هر چه تعداد زیادتر باشد ، تنوع شخصیت و استعدادها بیشتر است و همین مسئله باعث شناخت اجتماعی بهتر دانش آموزان می شود. روش آموزش به این شکل می باشد که دانش آموزانی که سریع تر یاد می گیرند به آنها که سخت تر یاد می گیرند کمک می کنند و در کل دانش آموزان و معلمین در کنار هم به یادگیری هر چه بیشتر می پردازند . در این روش “ گزارش توانایی های دانش آموزان و چگونگی پیشرفت فردی و نحوه یادگیری آن ها ” جایگزین روش ” نمره دادن” به دانش آموزان شده است. هیچ دانش آموزی در این سیستم مردود نمی شود و اشتباهات آنها فقط گوشزد می شود.
و ما معلمان همیشه به زیادی تعداد دانش آموزان در کلاس درس معترضیم . البته حق هم داریم چون اگر زیادی دانش آموز در سیستم آموزشی والدورف ، هدف عمدی است تا با تنوع بیشتر شخصیت و استعدادها به شناخت اجتماعی بهتر دانش آموزان بپردازند ، در نظام پادگانی ما تنها وظیفه ای که با تعداد بیشتر دانش آموز در کلاس درس ضرورت می یابد مبصری کردن برای حاکمیت سکوت در کلاس جهت ارائه درس است یا واهمه از پرسش کلاسی برای درج نمره در دفتر که فرصت برای همه فراهم نمی شود و یا اوراق امتحانی که وقت زیادی را از معلم می گیرد. لذا زیادی دانش آموز در کلاس درس برای ما آزاردهنده است .
در نظام آموزشی ما بر خلاف سیستم آموزشی والدورف ، نتیجه کار یا همان محصول مورد توجه هست و چگونگی انجام دادن آن و کسب تجربه اهمیتی ندارد . تمامی دغدغه نظام آموزشی ما را حاکمیت نمره و دفتر نمره ، رقم می زند . شاید اگر در مقطعی از زمان و با ترویج علم آمار و پژوهش ، ما ایرانیان تمامی امور کیفی را به کمّی تبدیل نمی کردیم ، اوضاع مان الان از این بهتر بود. ما با اُولی دانستن ارزش کمّی ، کیفیت هر پدیده را قربانی ساخته ایم ، اما طراحان همان دو علم آمار و پژوهش ، آن را فرع و کیفیت پدیده ها را برجسته ساخته اند. لذا آنان چنین سیستم آموزشی جهانشمولی را پایه ریزی کرده اند و ما آنچنان غرق کمّی گرایی گردیده ایم که جسارت تجربه عملی کیفیت آموزشی آنان را هم تاکنون نیافته ایم .
کتاب حرفه و فن در سال تحصیلی 93-92 از دوره متوسطه حذف و درس " کار و فناوری " ادامه درس کار و فناوری پایه ششم ابتدایی گردید.
به دروس این کتاب که بر اساس سند تحول بنیادین تدوین شده است نیم نگاهی در سایت مربوطه انداختم ، اما بجز مفاهیم نظری و انشانویسی ، متوجه آموزش عملی کتاب حرفه و فن سابق در آن نشدم . یعنی از مهارت هایی همچون خیاطی ، بافتنی ، باغبانی ، نقاشی ، طراحی ، جنگلبانی ، مجسمه سازی ، نجاری و جوشکاری ، ورزش و موسیقی که در مدارس والدورف آموزش داده می شود ، در آن خبری نیست. آنچه که باعث شکوفایی استعداد و علایق می شود تنوع آموزش است نه تثبیت اهداف سند تحول بنیادین . نسل ما از درس حرفه و فن ، حداقل مهارت خیاطی ، باغبانی و آشپزی را نسبتا خوب یاد گرفته است و تا امروز نیز در زندگی فردی و اجتماعی از آن با خاطره ای شیرین استفاده می نماید. اما دختران و پسران فردا همان مهارت اندک را نیز یاد نخواهند گرفت.
ادامه دارد
1) آموزش والدورف . ویکی پدیا . دانشنامه آزاد.
2) خبرگزاری صدا و سیما . کد خبر: ۱۸۶۷۷۹۵ . سوم آبان 1396.
3) سایت صدای معلم . آموزش نوین . بررسی دلایل پیشرفت نظام آموزشی در سه کشور سنگاپور ، هنگ کنگ و فنلاند رتبه های سوم تا پنجم جهان در آموزش دوره ابتدایی در سال 2017 ( بخش اول و دوم )
4) به مناسبت صدمین سالگرد پایه گذاری " مدرسه والدورف "در آلمان ، مدرسه ای جهانی ، مترجمان: توبا صابری و آرش برومند. 20 مهر ماه 1398 .
5) سایت تسهیل گران آموزشی . عاطفه عباسیان . 24 آذر 1392.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
خبرگزاری آناتولی - توکیو نوشت : ( این جا )
سوگا یوشیهیده ، نخست وزیر ژاپن در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که 7 ایالت دیگر این کشور که تعداد موارد ابتلا به ویروس کرونا در آنها کاهش نیافته در شرایط اضطراری قرار گرفتاند.
وی افزود: از ابتدای سال شاهد یک وضعیت بحرانی در کشور هستیم و این تصمیم را قبل از گسترش کرونا از کلان شهرها به تمام کشور اتخاذ کردیم.
با این تصمیم جدید تعداد ایالتهایی ژاپن که در آنها وضعیت اضطراری اعلام شده به یازده ایالت رسیده است.
طبق برنامهریزیها وضعیت فوقالعاده در این ایالتها که تقریبا نیمی از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند٬ تا 7 فوریه ادامه خواهد داشت.
پیشتر در ماههای آوریل-مه سال گذشته در ژاپن وضعیت اضطراری تدریجی اعلام و حدود 45 روز به طول انجامیده بود. هنوز تصمیمی در مورد بسته شدن مدارس و برخی مشاغل اتخاذ نشده است.
در اوایل آوریل در 7 منطقه ژاپن و در 16 آوریل نیز در سراسر ژاپن وضعیت اضطراری اعلام شد، اما به دلیل بهبود شرایط بهداشتی تا 25 مه به تدریج لغو شد.
پایان پیام/