
چه روستایِ زیبایی بود « ملّاباشی» .
صبح که از خواب بیدار می شدی صدایِ قناری ها ، هُدهُد ها ، سارها و سوناهایِ مهاجر که در آسمانِ آبیِ آن به شکلِ هفت و هشت در پرواز بودند گوشه ای از بهشت را به نظر می آوردند که در آن هیچ حوریِ برهنه ای دیده نمی شد هر چند بانوانِ آن از هر حوری حوری تر بودند .
زمین هایِ کشاورزیَش مملوّ از جویبارهایِ پر آب بودندکه از یک طرف از رودخانه یِ « بالیقلو » و از طرفِ دیگراز چشمه یِ پُر آب و شفا بخشی به نامِ « گوزلَ آخوندی» آبِ فراوان و زلالی به پاکیِ اشکِ چشم را در خود جاری می ساختند .
باغ هایِ گلابی ، سیب ، بِه ، گوجه درختی و مزرعه هایِ گندم ، یونجه ، عدس ، نخود ، لوبیا و گل هایِ زرد رنگِ آفتاب گردان به این روستا چنان جلوهیِ خوشآیندی بخشیده بودند که هر مُبَلّغی می خواست نمایی از جنّت را بالایِ منبر در نظرِ مردم مجسّم کند با گوشه ای از آن روستا شباهت سازی می کرد .

این روستا با تدبیرِ بی تدبیران در گذرِ زمان شهر شد ؛ شهری هر چند زیبا ولی نسبت به گذشته یِ خود خیلی بَد قواره و بی ریخت ، همه یِ جویبارها آسفالت شدند . همه یِ پرنده ها از آنجا گُریختند . همه یِ مزرعه ها قواره قواره به خانه هایی تبدیل شدند که ساکنانِ هر یک از آنها به زندانی شدن در قفس هایی که مبل و میز صندلیِ نهار خوری و آشپزخانه یِ اُپن با دیوارهایِ گچ بُری شده داشت به خود می بالیدند ، امّا نمی دانستند این آراستن ها مانندِ جارویی باغ هایِ سیب و گلابی و مزرعه هایِ گندم را رُفتند و رَفتند و به ناحق خاکِ آنها را غصب کرده و در جایشان قارچِ سمّی و دلنشین به نامِ خانه یا ویلا برایِ مُردنِ تدریجی شدند نه زیستنِ تمجیدی .
اکنون کمتر کسی در آن جا می داند که اگر طبیعتِ زیادی خواهِ انسان با طبیعت بِستیزَد ، طبیعت تنها نظاره گرِ این جدال نمی شود هیچ بلکه انتقامِ سختی هم می گیرد .

اکنون کمتر کسی می پرسد چرا چنین شد ؟
واقعیّت این است در جایی که برایِ عموم قوانین مصوّب توسّطِ اکثریّتِ آگاه وجود نداشته باشد دیدگاهِ پست و آدم هایِ حقیر در مَصافِ پدیده ها که شیوه یِ فنا ناپذیر در تاریخ است پیروز می شوند و حاصل ، جُز تخریب در طبیعت و کُشت و کشتار در میانِ انسان ها هیچ دست آوردِ دیگری نه داشت ، نه دارد ، نه خواهد داشت .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در سالهای اخیر، بحرانهای محیطزیستی در ایران از مرحله هشدار گذشته و به مرحله خطر رسیده است. خشکسالی، گردوغبار، فرسایش خاک، و کاهش منابع آبی هر روز زندگی مردم را سختتر کرده، اما همچنان محیط زیست در تصمیمگیریهای کلان کشور جایی ندارد.
این غفلت، فقط ضعف مدیریتی نیست؛ بلکه نشانهی نادیده گرفتن آینده است. برای اینکه از مرحله گلایه و انتقاد عبور کنیم، باید راهحلهای عملی داشته باشیم.
راهکارها را میتوان در سه سطح بررسی کرد:
حکومت، سیاست خارجی و جامعه.
۱. در سطح حکومت: تغییر نگاه و ساختار تصمیمگیری
۱.۱. دیدن محیط زیست بهعنوان بخش مهم امنیت ملی
باید محیط زیست را جزئی از امنیت کشور بدانیم. یعنی تصمیمهای بزرگ مثل سدسازی، استخراج یا انتقال آب، بدون بررسی اثرات زیستمحیطی انجام نشود.
۱.۲. تشکیل «شورای عالی دیپلماسی محیط زیست»
زیر نظر رئیسجمهور، با حضور وزارت خارجه، سازمان محیط زیست، وزارت نیرو، وزارت صمت و نمایندگان مردم و متخصصان.
کارش: هماهنگی حضور ایران در رویدادهای جهانی مثل اجلاس کاپ و دفاع از منافع زیستمحیطی کشور.

۱.۳. اختصاص بودجه واقعی برای محیط زیست
در بودجه سالانه کشور سهمی مشخص برای برنامههای زیستمحیطی و بینالمللی تعیین شود و دولت موظف باشد گزارش خرج آن را شفاف اعلام کند.
۲. در سطح سیاست خارجی: فعال شدن در دیپلماسی محیط زیستی
۲.۱. ایجاد «دفتر دیپلماسی اقلیمی» در وزارت خارجه
دیپلماتهایی آموزش ببینند که متخصص مسائل محیط زیست باشند تا بتوانند با سازمانهای جهانی مثل سازمان ملل و بانک جهانی همکاری کنند و بودجه و دانش جذب کنند.
۲.۲. همکاری منطقهای
با کشورهایی که با ما اقلیم مشترک دارند (مثل عراق، افغانستان، ترکیه، پاکستان و کشورهای خلیج فارس) برنامههای مشترک برای کنترل گردوغبار، آب و بیابانزایی تنظیم شود.
۲.۳. اطلاعرسانی شفاف
گزارش حضور ایران در نشستهای جهانی باید منتشر شود تا مردم و کارشناسان بدانند چه کاری انجام شده و چه نتیجهای گرفتهایم.
۳. در سطح جامعه: آگاهی، آموزش و مشارکت مردم
۳.۱. حمایت از سازمانهای مردمنهاد (NGOها)
موانع و مجوزهای سخت برای فعالیت آنها برداشته شود تا بتوانند آزادانه در زمینه محیط زیست کار کنند.
یک صندوق شفاف برای حمایت مالی از پروژههای مردمی تشکیل شود.

۳.۲. آموزش و فرهنگسازی
آموزش محیط زیست باید از مدرسه شروع شود. در دانشگاهها هم باید درسهایی درباره دیپلماسی محیط زیستی ارائه شود.
رسانهها و مستندسازان تشویق شوند که بحرانهای زیستمحیطی را علمی و بدون جناحبندی سیاسی بیان کنند.
۳.۳. پویشهای ملی
کمپینهایی مثل
«ایران، خانهی ماست»
«دیپلماسی سبز، آیندهی فرزندان ماست»
میتواند حس مسئولیت عمومی نسبت به محیط زیست را تقویت کند. استفاده از هنرمندان و چهرههای محبوب در این مسیر بسیار مؤثر است.
۴. در سطح اجرا و نظارت: عمل و پاسخگویی
۴.۱. نقشه راه ملی دیپلماسی محیط زیستی
برنامهای پنج ساله با اهداف مشخص:
شرکت در اجلاسها، جذب سرمایه خارجی، امضای تفاهمنامهها و پروژههای مشترک بینالمللی.
۴.۲. نظارت مجلس و رسانهها
مجلس باید کمیتهای ویژه برای نظارت بر عملکرد دولت در زمینه محیط زیست تشکیل دهد و دولت هم گزارش سالانه بدهد.
۴.۳. شاخص عملکرد دولتها
یک شاخص عمومی طراحی شود تا مردم بتوانند عملکرد هر دولت را در زمینه «محیط زیست و دیپلماسی سبز» بسنجند.
جمعبندی
تا وقتی محیط زیست را مسئلهای حاشیهای یا سیاسی ببینیم، وضعیت بدتر میشود.
نجات ایران از خشکی، گردوغبار و بحران آب، فقط با تغییر نگاه حاکمیت و همکاری مردم ممکن است.
محیط زیست یعنی زندگی، امنیت و آینده فرزندانمان.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/

جستارگشایی:
یادش به خیر در بازه زمانی ۶۸ تا ۷۲ دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه تربیت معلم (تهران کرج/خوارزمی فعلی) بودم. ذهن خلاق، دوستان خوب از چهارگوشه کشور با اساتید طراز اول ملی داشتیم. در محضر بزرگانی چون اسماعیل بابلیان، جمالی، استادباشی، زباندان و دهها استاد دیگر خوشهچینی کرده و در این مسیر از سریهای فوریه تا انتگرالهای سهگانه مارون را فوت آب بودم. یکی از اساتید به شوخی میگفت: انتگرالهای حل نشده، انتگرالهاییست که قاسمپور نتواند حل کند.
معرفی روشهای نوین آموزشی
دوشنبه ۱۹ آبان ۴۰۴ به دعوت دکتر مشهوری در همایش ریاضی دانشگاه خوارزمی حاضر میشوم. سخنرانان یکی پس از دیگری جای خود را به دیگری میدهند.
نصف سالن بزرگ الغدیر به زحمت با مدرسین و نومعلمان ریاضی پر شده است.
با دکتر صنعتپور از مسئولین همایش و از سخنرانان مراسم ارتباط میگیرم. وی هدف از برگزاری همایش دهه ریاضیات کرج را برقراری ارتباط موثر میان دانشگاه و مدارس استان البرز با هدف ارتقای کیفیت آموزش ریاضی خوانده میافزاید: برای تعامل مؤثر معلمان با دانشگاه، خانه ریاضیات کرج پل ارتباطی مناسبی است.
صنعتپور با اشاره به نقش ریاضیات در توسعه تصریح میکند: « این همایش با هدف گسترش علاقهمندی به ریاضیات، معرفی روش های نوین آموزشی و تقویت پیوند میان ،دانشگاه مدارس و خانههای ریاضیات برگزار میشود » .
آنچه در ادامه میخوانیم گزارشی از این همایش نیمروزیست.

گرامی داشت دهه ریاضیات در کرج
« به مناسبت دهه ریاضیات در آبان ماه هر سال، امسال روز دوشنبه 19 آبان با همکاری خانه ریاضیات کرج، موسسه تحقیقات ریاضی دکتر مصاحب و دانشکده علوم ریاضی و کامپیوتر همایش «دهه ریاضیات در کرج» در سالن غدیر دانشگاه خوارزمی پردیس کرج برگزار شد. در این همایش که با حضور بیش از ۱۵۰ نفر از معلمان و دانشجویان همراه بود دکتر اسمعیل بابلیان (رئیس شورای علمی خانه ریاضیات کرج و استاد پیشکسوت ریاضیات کاربردی دانشکده علوم ریاضی و کامپیوتر) دکتر علی حسینیخواه (دانشیار گروه برنامه ریزیدرسی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه خوارزمی) و همچنین دکتر امیرحسین صنعتپور (سرپرست مؤسسه تحقیقات ریاضی دکتر مصاحب و عضو شورای علمی خانه ریاضیات کرج) به ایراد سخنرانی پرداختند » .
ضرورت همکاری همهجانبه علمی
دکتر بابلیان در سخنان خود بر اهمیت همکاری همهجانبه برای آموزش بهتر ریاضیات تأکید کردند و با ارائه مثال هایی جذاب به بیان روش هایی برای افزایش علاقهمندی دانش آموزان به ریاضی در کلاس درس پرداختند.

خانه ریاضیات خانه شماست
دکتر صنعت پور نیز با اشاره به لزوم ارتباط میان دانشگاه و مدارس بر تعامل مؤثر معلمان با دانشگاه از طریق خانه ریاضیات و با هدف ارتقای کیفیت آموزش تأکید داشتند.
کارآفرینی مستلزم پول نیست
در ادامه دکتر حسینی خواه به بررسی انواع نظام های آموزشی در کشورهای مختلف پرداختند و ضمن معرفی یک پلتفرم ایرانی در زمینه کارآفرینی ،مدارس بر نقش نوآوری در آموزش ریاضیات تأکید کردند.
حسینیخواه با اشاره به ساختار مغزی انسان افزود: سیمپیچی مغز انسان مناسب با آموزش ریاضی نیست.
وی با اشاره به رتبه ته جدولی ایران در کارآفرینی افزود: کارآفرینی نیاز به پول ندارد. متاسفانه نسل جدید دنبال ادامه تحصیل نیست.

یادواره بنیانگذار اوریگامی کرج
همچنین در بخشی از برنامه یادوارهای برای مرحومه خانم شبنم مومیوند فارغ التحصیل ریاضی دانشگاه خوارزمی و بنیان گذار انجمن اوریگامی استان البرز برگزار شد و از نقش ارزشمند ایشان در ترویج آموزش خلاقانه ریاضیات قدردانی به عمل آمد. در این بخش کلیپهایی از معرفی دانشگاه خوارزمی، فعالیت های پیشین خانه ریاضیات کرج و خدمات ارزنده مرحوم مومیوند پخش شد و سپس محمدجواد حیدری درباره فعالیتهای ارزشمند ایشان سخن گفتند.

ریاضیات در آموزش و پرورش
در پایان دکتر فرزین خرسندی (معاون آموزش متوسطه اداره کل آموزش و پرورش استان البرز)، نیز ضمن حضور در همایش، درباره اهمیت تقویت آموزش ریاضیات در مدارس و ارتباط آن با آموزش عالی سخنرانی کردند.
در حاشیه ی این همایش نیز نمایشگاه کتاب و ابزارهای کمک آموزشی ریاضیات ابتدایی و متوسطه با همت محمدجواد حیدری و محمد نشان برگزار شد که با استقبال شرکت کنندگان همراه بود.


پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تصور نکنیم که هشدارها و پیام های مکرّر صرفه جویی در مصرف آب یا دیگر منابع انرژی، هیچ نوع پیامد روحی - روانی برای افراد ندارد. فرد در هر بار مصرف در منگنه عذاب وجدان قرار می گیرد و لذت از زندگی را تحت الشعاع خود قرار می دهد. گمان نمی کنم هر دائم شنیدن فعل نهی برای کسی خوشایند باشد. به نظر می رسد بهترین راهکار نسبت به بحران کم آبی در سطح جهان بر اساس تغییرات جوی و اقلیمی، کاهش جمعیت به تناسب محدودیت های هر جغرافیاست. چرا اندیشه سیاسی ما در تثبیت باوری منطقی و عقلانی، در تناقض و تضاد است؟
شعار جوانی جمعیت یعنی بالا بودن درصد جمعیت کمتر از 15 سال نسبت به کل جمعیت با شرایط موجود در جامعه از جمله ناترازی انرژی و آب، کاهش هر نوع بارندگی در فصولی که بارندگی از ویژگی های طبیعی آن است در تضاد آشکار است.
ما در قبال آینده کودکانی که امروز متولد می شوند شدیدا مسئول هستیم اگر نتوانیم مجموع منابع طبیعی و غیرطبیعی لازم برای زندگی آنان را به امانت بگذاریم.

تضاد دیگر ؛ صادرات آب به بیش از ده کشور جهان است که علامت سوال بزرگی را در اذهان ما باقی می گذارد که اگر آب نیست چرا صادرات آب؟ حکم منطق در این سیاست ارزآوری به هر بهایی در کجا نهفته است؟
نعمت و رحمت موجود در کشور که در طول تاریخ به عنوان یک اهرم سیاسی، قحطی ها و خشکسالی های بسیاری را از جمله قحطی سال های 1298–1296 هجری خورشیدی (1917 تا 1919 میلادی) به عنوان قحطی سراسری با تلفات جانی فراوان در ایران پشت سر گذاشته است.
هر علمی الفبایی برای خود دارد و از مهم ترین آن در علم اقتصاد، صادرات به شرط وجود کالای مازاد است. ما که در حالِ صادرات داشته خود و نه مازاد بر مصرف هستیم چگونه فردایی خواهیم داشت؟!
پندی در لوای ضرب المثل از ازمنه قدیم به کرّات بیان و هزاران بار شنیده اما هیچ رعایت نکرده ایم، یعنی: « چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است » .
نه فقط ملت که خود دولت نیز باید فراموش نکند که نعمات الهی میراث گذشتگان نیست، بلکه امانتی برای نسل آینده در دستان هر یک از ماست.
توجه به داستان صادرات آب معدنی یا آب های گازدار، بزرگ نمایی واقعیتی است که با فرو بردن سر خویش در زیر برف، آن را نادیده می انگاریم. اما نیاز حیاتی بدان از یک سو و صادرات آن از سویی دیگر، فاجعه تصمیم گیری است که امروز و فردای کشور را به مخاطره می اندازد.

آب از عوامل و علل جنگ و خونریری در بین قبایل و اقوام مختلف جهان در گذشته بوده است که عن قریب محتمل است تا چند سال دیگر این خاصیت نامطلوب زندگی، باز از لا به لای تاریخ سر برون آورد و به دلیل کمبود شدید آن و ادامه خشکسالی و قحطی شدید با جنگ هایی جدید رو به رو شویم. محتملا جنگ آینده یا جنگ جهانی سوم بر سر آب خواهد بود. اگر دقت کنید کشورهای گوناگونی گاه بیش از پنجاه سال درگیر جنگ هستند ( اسرائیل با فلسطین) اما هرگز منجر به جنگ جهانی سوم نشده است. لابد به عنوان بهانه جنگ جهانی اول، ترور ولیعهد امپراطوری اتریش- مجارستان در سال 1914 در خاطر هر یک از ما به خوبی نقش بسته است.
«در سال 1404، صادرات آب معدنی و آبهای گازدار شده از ایران به کشورهای ایالات متحده آمریکا، انگلستان، آلمان، پاکستان، کویت، هند، امارات، عراق، افغانستان، تاجیکستان، عمان، قطر، پاکستان، دبی و روسیه بوده است.
در کنار صادرات، واردات آب معدنی از فرانسه ادامه دارد که معلوم نیست واردات رسمی است یا به صورت قاچاق! با نگاهی به فروشگاه های زنجیره ای و لوکس در بخش های شمالی پایتخت، انواع و اقسام آبهای معدنی با برندهای مطرح و معروف به چشم میخورد که بعضا با قیمتهای گزافی به فروش میرسد. در این میان برخی از قانونی یا قاچاق بودن واردات آب های معدنی با قیمتهای بالا صحبت میکنند و این درحالی است که در آمار واردات گمرک ردیفی مبنی بر وارد شدن آب معدنی دیده نمیشود و بحث قاچاق بودن این محصول بیشتر می شود. باید دید ورود این محصول به صورت رسمی و غیررسمی به کشور علیرغم استقبال کم از آن، چه سود و زیانی در بر دارد؟ » (1)
« در سال 1403 مبلغ 27.5 میلیارد تومان آب معدنی و آب گاز دار شده به کشور وارد شده است. مبلغی معادل 966 هزار و 208 دلار برای این واردات هزینه شده است. » (2)
جذابیت کالاهای خارجی برای برخی از ایرانیان خصوصا ثروتمندان، آن چنان مجذوب کننده است که ظاهرا از کشور فرانسه واردات آب معدنی نیز داریم. بی کفایتی محض دولت است که علیرغم تولید داخلی، اجازه ورود کالای مشابه خارجی را می دهد حال از راه قانونی و رسمی یا به صورت قاچاق و غیررسمی. اگر این کار برای جریان رقابت پذیری و تلاش تولید کنندگان برای افزایش کیفیت تولید و حذف انحصار انجام می گیرد، باید پرسید چرا به طور قاچاق؟ در ضمن ایجاد شرایط رقابتی در تولید به ثبات اقتصادی نیاز دارد تا از هر نوع نوسانات قیمتی در امان باشد. که ما به دلیل تورم خزنده حدود چند دهه ای از آن بی نصیب هستیم.
پیمان فروهر، دبیر انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان آب معدنی و آشامیدنی گفته است: «سال 1403؛ 22 هزار تن آب معدنی از ایران صادر شد. تولید آب معدنی به بحران های آبی دامن نمی زند. در همین سال میزان تولید آب معدنی و آشامیدنی در کشور حدود 2 میلیارد 300 میلیون لیتر بود. این در حالی است که نزدیک به 180 شرکت آب معدنی در کشور فعالیت می کنند و ظرفیت تولید آن ها بالای 18 میلیارد لیتر در سال است.» (3)

باید گفت که زیرنویس های صرفه جویی در مصرف آب در برنامه های گوناگون تلویزیونی حتی به کنترل آب فلاش تانک سرویس بهداشتی اهمیت می دهد یا میزان دقایق استحمام افراد ؛ اما صادرات آب معدنی یا صادرات پنهان آب با محصولات « آب بر » به 12 کشور و یا بیشتر، هیچ سهمی در مصرف آب ندارد؟!
چرا ما باید مسئول تأمین مصرف هندوانه، پیاز، سیب زمینی و... کشورهایی حوزه خلیج فارس یا ترکیه و روسیه باشیم ؟
ما در بی آبی با هزار مشقت تولید کنیم تا آنان سیراب و خرسند باشند و برای ما فقط مقادیری مشخص ارزآوری داشته باشد؟ چرا از تولیدات جایگزین استفاده نمی کنیم یا چرا در خصوص کالاهایی که بیشترین آب بری را دارند فقط نیاز داخل کشور را تولید نمی کنیم؟ سالیان متمادی است که چشم ما به صادرات پنهان آب با صادرات بسته است.
« بررسی 12 محصول « آب بر » کشاورزی در سال گذشته نشان می دهد که 846 میلیارد لیتر آب پنهان به خارج از کشور صادر شده است! این محصولات در جدول ذیل ارائه شده است. مثلا برای تولید یک کیلو پیاز 280 و یک کیلو هندوانه 200 لیتر آب مصرف می شود.» (4)

ریاست محترم جمهوری،
استفاده از کارشناسان در هر حیطه بسیار ارزشمند است اما ملت منتظر نتایج کوتاه مدت نیز هستند. صرفه جویی در آب باید به طور همه جانبه و بر اساس قاعده کلی انجام بگیرد و از استثنا به دور باشد. تولید آب معدنی که به نظرم نام آن نیز واقعی نیست و صادرات آن در شرایط کنونی، به خطر انداختن میزان آب موجود در کشور به عنوان یک کالای استراتژیک است.
متأسفانه باروری ابرها نیز با کلی هزینه نابارور ماند. هر روز من در حد خود سعی می کنم تصویر فردای بی آبی را فراموش نکنم و صحنه ترک های روی خاک همیشه در ذهنم به عنوان پس تصویر باقی بماند. اما سنگینی این بار تنها بر دوش مردم نیست. دولت می باید به ضرورت مصرف آب در بخش های گوناگون تولیدی اعم از کشاورزی و صنعتی نظارت داشته باشد.
تصور نکنید قطعی آب و برق موجب صرفه جویی در مصرف و امکان ذخیره سازی منابع بیشتر می شود. محرومیت در مصرف برای ساعاتی، میل بیشتر به مصرف را در افراد تقویت می کند. ساعاتی قبل یا بعد از اوقاتی که آب یا برق قطع می شود، افراد خصوصا بانوان از روی استرس بی آبی یا بی برقی، مجموع فعالیت روزانه یا هفتگی خود را به طور فشرده و گاها انتقام جویانه انجام می دهند. شیر آب باز و چراغ ها روشن، گویی محرومیت چند ساعته، مجوزی برای مصرف بی رویه آن هم در ساعات اوج مصرف می دهد.

از دیگر سو، علاوه بر انسان ها، حیوانات اهلی و وحشی، جنگل ها و فضای سبز و محیط زیست نیز از آب بهره می برند و ما در قبال هر یک در حد خود مسئول هستیم. بازیابی آب پساب ها برای استفاده در بخش کشاورزی و صنعتی یکی از راه های تأمین نیازهای تولیدی است. بیان تمامی حقایق تولید، صادرات و واردات برای مردم و دادن آمار درست از وضعیت موجود و مطلوب، دیگر راه برای همکاری یا تحریک حس مسئولیت مردم است.
آموزش بهتر از هر نوع تهدید است. زبان آموزش نرم و محترمانه است.

بهتر است همانند کودکان همیار پلیس، طرحی با عنوان « کودکان همیار مصرف بهینه » تربیت کنیم تا به بهترین وجهی بر مصرف بی رویه بزرگسالان به طور مؤدبانه نظارت داشته باشند که صد البته خود آنان نیز بدین طریق صورت مسأله را بفهمند. بیشتر خانواده ها کودکان خود را دوست دارند و تسلیم شیرین زبانی آنان می شوند. قطره قطره جمع شود تا شاید چشمه ای پدید آید.
تا چه زمانی صرفا برای ارزآوری یا تبادل اقتصادی جهت تثبیت موقعیت سیاسی خود، ثروت هنگفت ایرانیان مفت به اجنبی داده خواهد شد؟
بهتر است نقشه راه تولید را در کشور بازنویسی و بازطراحی کنید تا ایران برای ایرانیان استوار و سربلند باقی بماند. ایران ما نیاز به انقلابی عظیم در عرصه اقتصادی دارد.
منابع :
1) تسنیم؛ صادرات آب معدنی به آمریکا و انگلیس در کنار واردات از فرانسه/ واردات رسمی یا قاچاق ادامه دارد، 13 تير 1396.
2) صادرات 365؛ آمار باورنکردنی واردات آب معدنی به ایران در یک سال، سه ماه قبل.
3) رکنا؛ فروهر: سال گذشته 22 هزار تن آب معدنی از ایران صادر شد.....، 10 مرداد 1402.
4) مشرق نیوز؛ بررسی 12 محصول " آب بر " کشاورزی در سال 1403، 17 خرداد 1404
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

دوشنبه 19 آبان ؛ سیدمصطفی آذرکیش معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش با دانش آموز خبرنگاران خبرگزاری پانا نشستی برگزار کرده است . ( این جا )
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت :
« آذرکیش در این نشست با اشاره به حضور فعال دانشآموز خبرنگاران پانا در برنامههای مختلف خبری گفت: خبرنگاری، شامل گردآوری، تحقیق، نگارش و انتشار رویدادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است؛ امری که شما در طول سال تحصیلی با جدیت و علاقه دنبال میکنید. باور داریم که خبرنگاری فقط یک حرفه نیست، بلکه مسئولیتی اجتماعی است. خبرنگار میتواند با آگاهیبخشی، جامعه را پاسخگوتر و شفافتر سازد .

معاون آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش خطاب به دانشآموز خبرنگاران حاضر در نشست، دوره دانشآموزی را دورهای ماندگار و اثرگذار برشمرد و افزود: دوران دانشآموزی یکی از بهیادماندنیترین و تأثیرگذارترین دورههای زندگی هر فرد است. این دوران بهواسطه برنامههای گوناگونی که وزارت آموزشوپرورش، سازمان دانشآموزی و معاونت پرورشی و فرهنگی طراحی میکنند، فرصتی برای رشد همهجانبه شماست. در همین راستا، خبرگزاری پانا نیز بستری فراهم کرده تا استعدادهای دانشآموزان در عرصه رسانه شکوفا شود.

وی با اشاره به سند تحول بنیادین آموزشوپرورش گفت: در اسناد بالادستی آموزش و پرورش، بهویژه در سند تحول بنیادین که مبنای تمامی تصمیمگیریهای وزارتخانه است، جایگاه رسانه به روشنی تبیین شده است. در فصل دوم این سند و در بند ۱۷ بیانیه ارزشها، به «جایگاه و نقش تربیتی نهاد رسانه و فن آوریهای ارتباطی» اشاره شده و بر «بهرهگیری هوشمندانه و آگاهانه از آنها و پیشگیری از آثار منفی» تأکید شده است. این بند نشان میدهد که رسانه، در کنار فرصتهایش، نیازمند مراقبت و هدایت تربیتی نیز است » . تا دلت بخواهد موسسات و بنیادهایی داریم که هیچ بروندادی ندارند، اما به آنها پول میدهیم !
مطابق معمول و با وجود آن در عنوان از عبارت « نشست خبری » استفاده شده اما خبری از حضور سایر رسانه ها نیست .
خبری هم از نظرات دانش آموزان خبرنگار حاضر هم نیست .

نکته ی قابل تامل آن که در پرتال پانا گزارشی از انعکاس نظرات دانش آموزان خبرنگار در این نشست نیست و فقط به انتشار عکس های این نشست بسنده شده است .
نام خبرگزاری پانا (PANA) مخفف عبارت Pupils Association News Agency به معنای « خبرگزاری انجمن دانشآموزان» است . صاحب امتیاز این موسسه ، سازمان دانش آموزی وابسته به وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران است.
کار این خبرگزاری بر اساس آنچه که در سایت خبرگزاری درج شده است عبارت است از :
1- پوشش اخبار حوزه دانشآموزی و آموزش و پرورش
2- نگاه تحليلي و آسيبشناسانه به مسائل ايران
3- کمک به آموزش دانش آموزان برای کار خبرنگاری است.
شاید بتوان تنها تفاوت اصلی میان پرتال وزارت آموزش و پرورش با پرتال خبرگزاری پانا را فقط در میزان عکس های منتشر شده دانست .
نگاهی به محتوای مطالب سایت پانا هم نشان می دهد که نگاه تحلیلی و آسیب شناسانه در مورد مسائل آموزش و پرورش با رویکرد « تفکر انتقادی » یا وجود ندارد و یا بسیار کم رنگ است و این پرتال همچون روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش منعکس کننده نظرات و مواضع رسمی مسئولان و مقامات است .

بارها در « صدای معلم » نوشته و تحلیل کرده ایم که :
آموزش و پرورش ما با کثرت ماموریت ها و وظایف غیر مرتبط مواجه است که قدرت حرکت را از آن سلب کرده است. ماموریت های غیر مرتبط، آموزش و پرورش را از انجام وظایف اصلی خود باز می دارد و باعث اتلاف بودجه و انرژی و نیروی انسانی در جهت هایی می شود که به ماموریت آموزش و پرورش ربط مستقیم ندارد .
ماده 14 اساسنامه سازمان دانش آموزی استفاده از کمک های مستمر دولت متناسب با رشد فعالیت و برنامههای سازمان را مجاز شمرده است . در تبصره همین ماده آمده است : « بخشی از نیروهای مورد نیاز سازمان از طریق مأمور نمودن کارکنان وزارت آموزش و پرورش و سایر دستگاه های دولتی تأمین خواهد شد. منابع پرداخت حقوق و مزایای این گونه کارکنان از محل بودجه دستگاههای دولتی مربوط و به عنوان بخشی از کمک دولت به سازمان منظور و تأمین خواهد شد .
آقای آذرکیش و سایر مسئولان باید بدانند که :
وظیفه ی وزارت آموزش و پرورش تربیت خبرنگار نیست .
مسعود پزشکیان به عنوان رئیس جمهور تاکنون به کرات از سبکبار شدن دولت و چابک سازی آن سخن رانده است .
پزشکیان به صراحت می گوید :
«کارمان شده فقط به یک مشت بنیاد و سازمانهای الکی که به هیچ دردی نمیخورند، پول بدهیم. برخی موارد به کسانی بودجه تعلق میگیرد که نباید تعلق بگیرد. گفتم آقایان این بساط باید جمع شود.
پرداخت را عملکردی کنید، اگر کسی کار کرد و اثر داشت، پول بدهید، در غیر این چرا باید پول بدهید؟ تا دلت بخواهد موسسات و بنیادهایی داریم که هیچ بروندادی ندارند، اما به آنها پول میدهیم؛ بعد از این طرف نمیتوانیم معیشت مردم را تأمین کنیم. به یکی پول میدهیم که نباید بدهیم، بعد به آن یکی پولی نیست که بدهیم.

اگر قرار است رسانه هایی مانند پانا و تشکل های مختلف دانش آموزی مانند : بسیج دانش آموزی ، اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان، سازمان دانش آموزی و یا بسیج معلمان ادامه فعالیت دهند ؛ بندناف آنها با بودجه وزارت آموزش و پرورش و تشکیلات اداری باید قطع شده و دفاتر آنها به خارج از ادارات و مدارس منتقل شوند و حضور در آنها داوطلبانه و بدون رانت دولتی باشد .
اگر هم چنین امکانی وجود ندارد ؛ می توان موسساتی مانند خبرگزاری پانا را برون سپاری کرد که هم هزینه ها را به نحو قابل ملاحظه ای کاهش داد و هم کیفیت کار را افزایش داد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در واقع، آنچه شاهدش هستیم، شیطنت کودکانه نیست بلکه رفتاری ریاکارانه و مستکبرانه و ستمکارانه و شرورانه است که در فقدان متوازن مؤلفههای تربیت و در خلاء عناصر و بنمایههای ملموس معنویت شکل گرفته است. رفتاری که در فضای کاریِ غنی و فنّی و گیرا و دلپذیر و احترامآمیز هرگز مجال ظهور و بروز پیدا نمیکند.
کلاس کثیف و خدمات ضعیف و میز و صندلی شکسته و فضای فکری بسته و محیط فقرزدهٔ ورشکستهٔ وابسته به جیب اولیاء و آموزههای انتزاعی و ناملموس و بیثمر و شیوههای آموزشی رنجآور و اوضاع کسالتبار و معلمان فاقد منزلت و اقتدار نمیتوانند مفهوم احترام متقابل را به ذهن دانشآموزان خود تداعی کنند.
این است که هر روز شاهد کشمکشهای بیدلیل میان دانشآموزان و آزادی عمل افراد وقیح بدون ترس از مؤاخذه و تنبیه! و لِه شدن کرامت انسانی و خودنمایی بیشرمانهی وقاحت و خلاء معنویت در بوستان تربیت هستیم که بانی آن، دولت و وزارت شعارمحور است!
آقای وزیر!
تجلّی معنویّت در عالم انسانیّت، معطوف به انجام درست و دقیق مسئولیّت است.
اگر کسی سر در لاک تعبّد فرو برَد و در خلوت عبادت خزَد و به دعا و ندبه و نیایش و الحاح و التماس و استغاثه بپردازد و نسخهٔ اعتزال و اعتکاف برای دیگران بپیچد و آن را معنویت بپندارد اما به انجام رسالت و مسئولیّت قانونی و اجتماعی خود نکوشد و از سر و ته وظایف شغلی خود بزند و یا حق و حقوقی را از دیگران سلب نماید، خودبهخود از دایرهٔ مدنیّت -که همانا محل تعریف و تحقّق و تجلّی معنویّت است- خارج میشود... و خروج از دایرهٔ مدنیّت، یعنی سقوط از سطح تشکّل انسانی به سطوح فرودست و مرتبتی ماقبل انسانیّت!
به خاطر بسپاریم:

راه دستیابی به معنویّت در مدارس، فراهم کردن محیط غنی و نظیف و احترامآمیزِ مملوّ از فعالیّت در راستای حقیقتِ تربیت است و تزریق تصنّعی معنویّت به مدرسه با استمداد از روحانیت، اگر هم مصداق « آب در کوزه و گرد جهان گشتن » نباشد، شانه خالی کردن از بار مسئولیّت است. لطفاً رسالت و مسئولیّت خود را درست انجام دهید و عزّت و کرامت را به مدرسه برگردانید تا شاید، شاهد تجلّی معنویّت در مدارس باشیم.
تزریق تصنّعی معنویّت به مدارس، راه حلّ نیست.
لطفاً تخصیص نیروی خدماتی به مدارس فراموش نشود.
اینکه وزیر آموزش و پرورش، روحانیت را سفیر معنویت میپندارد و از آنها چشم یاری دارد و حضورشان در مدارس را نقطهٔ عطف در تعمیق ارتباط میان حوزههای علمیه و آموزشوپرورش میداند، نشانگر توجه وزیر به رویکرد تعاملی میان مدرسه و نهاد روحانیت است و استفاده از ظرفیتهای آن نهاد برای هموار کردن مسیر سعادت، خیلی هم پسندیده است. اما آیا مقام عالی وزارت جز موعظه و نصیحت، انتظار و توقع دیگری هم از روحانیت دارد؟ و آیا روحانیت به غیر از ابزار وعظ و خطابه و توصیه و نصیحت، چیزی دیگری در همیان دارد؟ و آیا موهبت دیگری جز آیه و حدیث و روایت، با خود به مدرسه میآورد؟
هرچند، طلب معنویت از نهادی خارج از نهاد تربیت، عیب نیست، اما نشانهٔ درماندگی در انجام رسالتیست که این نهاد بر عهده گرفته است.
تمنّای معنویّت از روحانیت، و یارگیری برای این منظور از نهادی بیرون از وادی تربیت، حامل این پیام است که آموزگاران -به عنوان متخصّصان تعلیم و تربیت- کفایت لازم برای تربیت دانشآموزان را ندارند اما این غیر قابل قبول است.
پس اشکال کار کجاست؟

مشکل اینجاست که ایشان یا درک درستی از مفهوم معنویت ندارد - همچنان که ممکن است مثل بسیاری دیگر، درک درستی از مفهوم تربیت نداشته باشد - و یا از استعمال توأم این دو واژه (معنویت و روحانیت) سود میبرد.
امیدوارم توضیحات زیر این مسئله را روشنتر سازد :
حقیقتِ معنویّت در عالم انسانیّت:
معنویّت در عالم انسانیّت اساساً نباید و نمیتواند چیزی جز سلوک خدمت به بشریّت باشد. بنیان رفتارهای اخلاقی را نیز می باید در همین تعبیر از مفهوم و مصداق معنویّت جُستوجو کرد.
در این تلقّی، همّت به انجام صحیح وظیفه و رسالت و مسئولیّت، همان پیمودن مسیر معنویّت است. قناعت افراد به حقّوق و حصّه و سهم طبیعی و قانونی خویش و خودداری از تعرّض به حقوق دیگران نیز نوعی رفتار معنویست.
با توجه به این رویکرد ؛ معنویّت، صرفاً با توسّل به عبادت و توهّّم برقراری ارتباط با عالم الوهیّت در خلوت، حاصل نمیشود بلکه در بستر جامعه با ادای تکلیف و با انجام تمام و کمال وظایفی که عرف و قانون برای انسان تعریف و تعیین کرده، آن هم تحت نظارتِ بدونِ غیبتِ ناظر وجدان، حاصل میگردد. یعنی؛ در عالم انسانیّت، انجام صحیح و بیکموکاستِ مسئولیّت و رسالت اجتماعیست که اهمیّت دارد نه ادای عبادت در کنج خلوت.
حتّی وجه شخصی معنویّت نیز در ارتباط با کارکردهای مدنی و اجتماعی آن قابل ارزشگذاریست.

ناگفته پیداست که واژهها نقش بزرگی در ترسیم سبک زندگی و تبیین وظایف و تعریف مسئولیّتها و توسعهٔ مهارتها و اعتلای فرهنگ و رشد عقل و باروری اندیشه و غنای گینجیهٔ دانش و شناخت الگوهای عالی اخلاقی و فهم ضرورت زیست اخلاقی و درک ضرورت درستکاری و تقویت پیوندهای اجتماعی و انتقال احساسات و ارتقای اسباب رفاه و آسایش و معاش و آرامش و صلح و دوستی و... دارند.
اما گاهی، جایگاه برخی از واژهها تا حد درک محدود افراد و تا سطح منافع و موقعیت شخصی یا گروهیِ کاربرانشان تقلیل مییابد و بدین سان واژهها از روحی که در کالبد دارند، تهی میگردند و از رسالتی که برای آن خلق شدهاند، جدا میافتند و کمکم به قالبها و کلیشههایی برای تحقق مقاصد مطلوب سودجویان تبدیل میشوند.
از این نظر، واژهها نیز همچون بسیاری از موهبتهای دیگر، همواره در معرض خطر و سوءاستفاده هستند و تقریباً هیچ واژهای که حامل مفهوم و کارکرد متعالیست، از دستبرد سودجویان در امان نمیماند.
واژهی « معنویت » یکی از همین واژههاست.
آقای وزیر
نسل امروز، معنا را در الفاظ و معنویت را در وعظ و خطابه و توصیه و نصیحت نمیجوید بلکه در داراییهای علمی، در تکنولوژی، در میان ابزار کار، در تجهیزاتِ روز دنیا، در صنعت، در فنّ و مهارت، در چالشهایی که اندیشه را بارور سازند و آنها را به وادی راهحلها رهنمون شوند، در ایدهها و راهحلهایی که گرهی از مشکلات زندگیشان بگشایند و برای گذر از رنجها یاریشان نمایند و در آموزههایی که در تولید رفاه و آرامش توانمندشان سازند و در پیشرفتهای جهانی سهیمشان کنند، میجویند.
تزریق تصنّعی معنویّت به مدارس، راه حلّ نیست.
لطفاً تجهیز مدارس فراموش نشود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دیدن و شنیدن دو ابزار مهم برای پیش داوری های ماست. اصولا چون سخن گفتن را بسیار دوست داریم و یا بدان سخت نیاز داریم بخشی از آن را اختصاص می دهیم به پیش داوری های خود در مورد دیگران.
یعنی صرفا بر پایه ذهنیّت خود و بدون تحلیل و ارزیابی در باره آن شخص، گفتار و یا نوشتار، داوری می کنیم.
اما پرسش مهم این است که چرا جسارت داوری در مورد خود را نداریم؟
شاید هر یک از ما فقط در دوران بلوغ، وقتی جلوی آینه می ایستادیم حقیقت اغراق آمیزی را در مورد خود اعتراف می کردیم: من چقدر زشتم! جوش صورت، آکنه و بزرگ شدن بینی و از دست رفتن لطافت و زیبایی دوران کودکی موجب کاهش اعتماد به نفس و سلامت روان هر نوجوانی می شود.
اما بعدها فهمیدیم اگر قرار بر خود شکستن است و شکستن آینه ها خطاست، پس هر روز باید از تماشای خود رنج بکشیم. لذا شروع کردیم به خودفریبی و خودتعریفی و زشتی های ظاهر و باطن خود را به باد فراموشی سپردیم و دگربینی ما آغاز شد. و شاید هم برای تسکین ناملایمات درون خود، نیش و کنایه های خود را متوجه دیگران ساختیم. گویی ضروری بود در مورد هر کس و هر چیز و هر سخن به قضاوت بنشینیم پس شلاق کشان این دیگرانِ غیرِ خود را سخت کوبیدیم.
از معدود مللی هستیم که غیبت کردن و سخن چینی با تارو پود بیشتر ما عجین شده است. علیرغم زشتی آن در کتاب آسمانی و تشبیه آن به خوردن گوشت برادر مرده خود، گویی برای عده ای همانند آب، هوا لازمه حیات است. قضاوت های عجولانه و خام ما همانا به مثابه غیبت کردن از دیگران است که عرفا و شرعا سخت مذمت شده است. اما علیرغم پرمشغله بودن ظاهری بسیاری از ما که در انجام کارهای مفید و سازنده از جمله مطالعه کردن به نبود وقت مناسب اشاره می کنیم ؛ به شدت بیکاریم. اگر هدف غایی ما بهبود شرایط زیست و زندگی اجتماعی است، پس بهتر است بیشتر از پیش داوری یا ارزش گذاری بر حال و احوال دیگران، به دنبال خرد، دانایی و توانایی باشیم که مسیر آن از ازل تا ابد روشن، هموار و ستودنی بوده است.
برخی از ما شدیدا دلال و سوداگر حرف مفت هستیم. کمتر گفت و گوی ما با دیگریِ همکار، همسایه و همراه به دلیل پرسش از نادانی ما نسبت به موضوعی خاص است. بیشتر کنجکاویم تا کشف شهودی از اندرون خاموش دیگران داشته باشیم و سپس همانند نانِ داغ آن موضوع نابِ درست یا نادرست را آن قدر دست به دست کنیم تا با پخش آن در بین چندین نفر در نهایت سرد شود یا دلِ خود ما خنک شود! حرف شفاهی هم که آن قدر یک کلاغ چهل کلاغ می شود که خود پخش کننده آن فراموش می کند اصل سخن چه بوده است!
پیش داوری های ما در گذشته در کوی و برزن و در محل کسب و کار و بر اساس غیبت های روزانه خود با این و آن انجام می گرفت. وقتی رهگذری می گذشت یا با او همراه و همکار می شدیم؛ بیگانه یا آشنا، در مورد او حکم خود را با قاطعیت صادر می کردیم. در ذهن خود مقوله بندی های عجیب و غریبی داشتیم. اگر چاق بود او را متهم به پرخوری و حتی نام برخی از حیوانات را نیز ذکر می کردیم. اگر لاغر بود به فقر و نداری و بدبختی او اشاره می کردیم. اگر عینکی بود به نحوی، اگر کوتاه یا خیلی بلند بود به نحوی دیگر مسخره می کردیم. در واقع بر روی ویژگی های ظاهری افراد مانور می دادیم و به تنهایی و یا با دیگر همراه یا همراهان خود به آنان می خندیدیم و سعی می کردیم با یک بی حسی موضعی، حقایق را پنهان سازیم. موفق هم بودیم. اما تبدیل شدیم به فردی غیرقابل کنترل که خوی انسانی را قربانی کرده بود.
امروز نیز همان رفتار، جاری است اما شکل آن هم زمان با تغییرات دیگر بخش های اجتماعی، فرق کرده است. طبیعی است وقتی یک فرد در هر شبانه روز، بیش از پنج ساعت در فضای مجازی سیر می کند این عادت یا رفتار خود را بدان منتقل کند.

از لحاظ فرهنگ عمومی، انسان امروز و دیروز هیچ تفاوتی جز باسوادی و مدرک دار شدن تعداد بیشتری از جمعیت، نکرده است. برخی از عادات و رفتارهای ناخوشایند ما فقط شکل عوض کرده است. همانند پیش داوری های ما که گزنده تر، علنی تر و بی رحمانه تر گردیده اند. نواقص و نقصان دیگران منشأ استهزا و خنده ما شده است و با پنهان کردن هویت اصلی خود پیش داوری های ما از شرایط انسانی خارج شده است.
« پیش داوری یا Prejudice دارای مؤلفه شناختی است و می تواند رفتار را تحت تأثیر قرار داده عقاید یا تفکرات را درگیر کند. ریشه پیش داوری علاقه به یک عقیده یا شخصی است که باعث میشود که انسان به راحتی حرف بیدلیل یا بدون اطلاعات کافی او را نه تنها بپذیرد، بلکه بر روی آن پافشاری هم داشته باشد. » (1) غافل از این که وقتی فردی، دیگران را با معیارها و دیدگاه های خود داوری می کند در حقیقت به شرح و تفسیر « خود » می پردازد. بزرگ ترین غفلت ما در این مسیر این است که وقتی ما به داوری مردم می نشینیم دیگر زمانی برای دوست داشتن آن ها نخواهیم داشت، هر چند که هیچ ضرورتی برای تحقق آن نیز قائل نیستیم.
چرا ابراز نظر در همه زمینه ها بدون داشتن حق کارشناسی، اولویت حتمی ما گردیده است؟
در واقع هر گاه در مورد کسی یا سخنی به داوری می پردازیم به نحوی ارزش گذاری نیز می کنیم. ارزش گذاری که مبنای عمل ما و حتی دیگران قرار می گیرد، چون یا ما به دیگران علاقه داریم یا آنان به ما علاقه مند هستند. در این بین ناخواسته هر یک از ما تابع یا شبیه یکدیگر می شویم. بدون هر نوع هماهنگی از قبل پیش بینی شده ترجیح می دهیم عین هم ببینیم و همانند هم بیندیشیم.
معنای این جریان منهای مفهوم شعر زیر از سعدی است، چون در این شعر به وفاداری و صداقت دوست اشاره دارد، اما در رشته فکنده از تبعیت کورِ ما از پیش داوری دیگران، حسادت، نفرت، کینه، بی تفاوتی، بی رحمی، تنگ نظری و خشم نهفته است. برای همین، این همراهی شایسته روابط اجتماعی نیست.
رشته ای بر گردنم افکنده دوست
می کشد هر جا که خاطرخواه اوست
رشته بر گردن، نه از بی مهری است
رشته عشق است و بر گردن نکوست!
گه به مسجد میکشد گه سوی دیر
میکشد آن جا که خاطرخواهِ اوست
ما از روی بیکاری و نیافتن سرگرمی سالم برای گذر زمان یا سپری ساختن اوقات فراغت، ترجیح می دهیم تا مانند اوی دیگری، در مورد گفتار و کردار و حتی در شرایط خطرناک در حیطه شخصیت فردی و اجتماعی دیگران به قضاوت یا داوری بنشینیم. چون از نگاه به آینه واهمه داریم، پس کاستی های خود را این چنین از خویشتنِ خویش و افراد پیرامون خود پنهان می سازیم. لذا همراهی ما با دیگران یا دوستی های ما نیز باید زیر ذره بین دقت و تأمل قرار گیرد، تا شاید قصد یا نیاز به بازنگری و بازیابی داشته باشیم.

در فضای مجازی زیر یک خبر یا مقاله و غیره، شلاق بی انصافی یکی بر دیگری را کپی پیست می کنیم و بر شدّت و حدّت پیش داوری او بدون داشتن یقین یا اعتماد به اطلاعات ارائه شده، اندرون خود را سرریز می کنیم. چون « خود » را فراموش می کنیم پس ضعف های درونی ما اجازه کوبیدن دیگران را می دهد. این « من » را کوچک یا نادیده نگیرید. این « من » اگر دچار آسیب تبعیت بی چون و چرا از شخص یا گروه دیگری شود تبدیل به هیولایی مهار نشدنی می شود. اما این « من » فقط در خانواده یا مدرسه تربیت نشده است بلکه این « من » در سنی خاص با اراده، میل و جهت گیری های خودِ فرد شکل گرفته است.
شاید تعریف خودآگاهی موضوع را بیشتر روشن سازد:
« خودآگاهی یعنی آگاهی و هوشیاری بر خود. یعنی این که خود را با جزئیات هر چه بیشتر بشناسیم و بر خود آگاه شویم. خودآگاهی اولین مهارت هوش هیجانی و اساس رسیدن به کنترل رفتار است. با رسیدن به خودآگاهی ما به درک شفاف و صحیحی از شخصیت خود، نقاط ضعف، نقاط قوت، افکار، باورها، انگیزهها، هیجانات و سبک ارتباطی خود میرسیم.» (2)
چون من خود را نمی شناسم و یا اهمیتی برای این شناخت قائل نیستم، پس خودآگاهی ندارم. و گر نه قادر بودم رفتار خود را کنترل کنم تا دیگران از پیش داوری ها، قضاوت ها و ارزش گذاری های من در امان بمانند. این دیگری، شاید معایبی آشکار یا نهان دارد اما وظیفه من جست و جو، کشف و بزرگ نمایی آن عیوب نیست چون « خودِ من » نیز همانند بسیاری از انسان ها عاری از نقص نیستم.
زندگی اجتماعی با ترکیب مجموعه ویژگی های مثبت و منفی، نقاط ضعف و قوت یا صفات کامل و ناقص همه انسان ها زیباست و جهان هستی را تشکیل داده است. سیاه به تنهایی بی معناست اما در کنار سفید ارزشمند می شود. شعور در کنار بی شعوری صیقل می یابد. خرد در کنار بی خردی محک می خورد و...
باید پذیرفت اگر خواهان آسایش و آرامش در زندگی خود هستیم نباید در مورد هر چیزی که می دانیم، صحبت یا در مورد هر چیزی که می بینیم، قضاوت کنیم. بهتر است قدری هم در خود و برای خود زندگی کنیم.
کسی بالاتر از دیگری نیست که بخواهد او را ناقص و خود را کامل ببیند. با رسیدن به خودآگاهی و پرداختن به امورات شخصی، بسیاری از مشکلات پیرامون ما و دیگران نیز حل و فصل خواهد شد.
اگر هدف غایی ما بهبود شرایط زیست و زندگی اجتماعی است، پس بهتر است بیشتر از پیش داوری یا ارزش گذاری بر حال و احوال دیگران، به دنبال خرد، دانایی و توانایی باشیم که مسیر آن از ازل تا ابد روشن، هموار و ستودنی بوده است. این به معنای گوشه عزلت گزیدن نیست. منظور آن که هر وقت احساس کردیم انسانی تر می بینیم و عاقلانه تر می اندیشیم و در رفتار با دیگران احترام شرط حتمی ماست، پس آنگه در برقراری روابط اجتماعی سالم بکوشیم.
اگر قدری صراحت لهجه و صداقت داشته باشیم با مقداری جسارت می توانیم علاوه بر عیب زدایی از رفتار و اخلاق و شخصیت خود، به جای استهزا یا حقارت دیگران به آنان نیز کمک کنیم تا به خودآگاهی برسند و به سوی کمال حرکت کنند.
چند سوال برای تأمل بیشتر:

* شخصِ من توانایی خودنگری به عملکرد و طرز تفکر « خود » را ندارم و این مهم خارج از اراده فردی من است؟
* دیدن واقعیتِ ماهیت و هویت این « من » به قدری ترسناک و خوفناک است که با یک استراتژی زیرکانه و ماهرانه قدرت فوق العاده ای در پنهان ساختن آن دارم؟
* احساس گناه در من، آن چنان قوی است که کوچک ترین خطا یا رفتار بد را به شدت بزرگنمایی کرده و نشخوار ذهنی من بیشتر می شود؟
* و در نهایت همانند مادری مهربان با جنبه عاطفی مرضی که اشتباهات فرزند دلبند خود را همیشه با پوششی آهنین استتار می کند و به او فرصت اندیشه و کسب تجربه نمی دهد، من نیز بیشتر ترجیح می دهم صفات و عادات خوب خود را برجسته و مابقی را پنهان سازم و نامهربانی با خود را دوست ندارم؟
گاه با افراط در پرخاش گری های خود نسبت به محیط اجتماعی و عناصر آن، بار گران کاستی های موجود در جامعه را از دوش خود برداشته و بر دوش دیگرانِ وزیر، نماینده مجلس، مدیر یا حتی کارمند جزء می گذاریم. همان ضعف در جست و جوی عامل یا شخص مقصر در هنگام وقوع رخدادهای تلخ و ناخوشایند چون آتش سوزی، ریزش ساختمان های قدیمی و کلنگی، تصادفات مرگبار، اختلاس در سطح ملی و دیگر مفاسد اقتصادی و اجتماعی و... که با تک سبب بینی غیرعلمی و برای سلب مسئولیت از دوش خود، با معرفی یک مورد، توجه همه را بدان سو هدایت کرده و علت العلل فاجعه را پنهان می سازیم. یعنی مهارت و قدرت پنهان سازی ما در زندگی شخصی به جامعه نیز سرایت یافته است و قادر به فریب مسیر افکار عمومی از حقیقت ماجرا هستیم. خصلتی بسیار زشت و خطرناک.
یقین جامعه زمانی عاری از هر نوع تلخ کامی ناشی از پیش داوری ها و ارزش گذاری های ناعادلانه و غیرمنصفانه ما خواهد شد که « من » خود را جلوی آینه حقیقت، کندوکاو کنم و آبرو، حیثیت و حریم خصوصی افراد را سقز دهان عام و خاص نکنم. چون هر رفتاری در متن فرهنگ عمومی ثبت و ضبط و به دیگران انتقال می یابد.
منابع:
1) پایگاه خبری علمی تخصصی روان شناسی و بهداشت روان؛ پیش داوری چیست؟ دوم دی ماه 1401.
2) دنیای اقتصاد؛ خودآگاهی چیست؟ چهارم خرداد 1396
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید