صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
پنج شنبه, 27 آذر 1404 18:22

چسبیده‌ایم که نیفتیم !

رفتارشناسی مردم ایران در مورد چسبیدن در صدای معلم

خسته شدیم از بس تیر و طعنه و کنایه زدیم، اما آنها فقط خندیدند. هی استوری گذاشتیم که این آن نبود که ما می‌خواستیم و آنها در دل گفتند همین است که هست.

 هی وضع مردم آن‌ور آب را به رخشان کشیدیم و آنها گفتند بفرمایید، راه باز و جاده دراز.

 هی از حقوق بالای معلمان بلاد کفر گفتیم و از حقوق کم معلمان‌مان نالیدیم و آنها گفتند خوشی زده زیر دلتان که در طول تعطیلات، چند روزی هم سری به مدرسه می‌زنید و...

 از آن طرف هم، آنها نرخ‌ها را شبانه رشد دادند و ما روی ترش نکردیم. قیمت سکه و دلار  را روزبه‌روز داغ می‌کنند و ما خونسردتر می‌شویم.

 دست هایی گران می‌کنند که ما نخریم؛ اما ما در خریدن از هم جلو می‌زنیم.

رفتارشناسی مردم ایران در مورد چسبیدن در صدای معلم

 راستی ما را چه شده است؟ چرا ما با هم قهریم؟ یا ما دنده‌ پهن شده‌ایم یا آنها.  یا ما بی‌ رگ و بی‌حس و بی‌ رمق شده‌ایم یا آنها.

 انگار نه ما به آرمان‌ها و ارزش‌ها و اصول آنها کار داریم و نه آنها کار دارند به بی‌حجابی و گرسنگی و نق‌ونوق ما.

 پخش کردن و خواندن سرود « ایران ایران» را همه گذاشته‌ایم برای شب‌های موشکی. تا آن زمان انگار هرکس فقط سفت چسبیده به جایش که نیفتد.

 یکی به خانه‌اش، یکی به حجره‌اش، یکی به ماشینش، یکی به باغش، یکی به پستش، یکی به اسمش، یکی به جایگاهش، یکی هم مثل من به نقطه، سرخط‌ اش!

نقطه، سرخط!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

رفتارشناسی مردم ایران در مورد چسبیدن در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

بیانیه‌ در محکومیت تیراندازی‌ های سنتی در جشن های شادی و عروسی در مناطق عشایری و زاگرس‌ نشین نماد نادانی‌ در صدای معلم   ای بزرگان، معتمدین و فرزندان غیور طوایف زاگرس‌نشین عزیز و لرستان همیشه سربلند

ای کسانی که ریشه در خاک استوار زاگرس و دشت‌های سرسبز دارید، و هویت‌تان آمیخته با بادهای کوهستانی و آوازهای چوپانی است. گردهم‌ بیایید ، با قلبی آکنده از عشق به سنت‌های نیاکان و نگرانی عمیق برای آینده فرزندان‌مان، بر آن باشید تا فریاد زنید، علیه رنجی که زیر نام رسم، جان‌ها را می‌ستاند و خانواده‌ها را داغدار می‌کند.

جامعه‌شناسی ما را می‌آموزد که هر جامعه‌ای، همچون بدنی زنده، بر پایه تعاملات اجتماعی و هنجارهای فرهنگی استوار است. در مناطق عشایری زاگرس ؛  این تعاملات، نماد شادی و همبستگی‌ست،از رقص‌های دسته‌ جمعی تا نوحه‌های دلنشین. اما تیراندازی، این سنت تحریف‌ شده که ریشه در دوران‌های بسیار دور دارد، به ابزاری برای نمایش قدرت بدل شده است، ابزاری که نه شادی می‌آورد، بلکه ویرانی در پی دارد.

از منظر آسیب‌شناسی اجتماعی، این عمل، چرخه‌ای از خشونت را می‌سازد از جمله استرس‌های روانی بر مردان جوان تحمیل می‌کند، خانواده‌ها را از هم می‌پاشد، و کودکان را در سایه ترس بزرگ می‌کند.

فقدان آموزش و فشارهای اقتصادی این معضل را عمیق‌ تر می‌سازد و جامعه را از انسجام به پراکندگی می‌کشاند. آیا جامعه‌ای که جان فرزندانش را قربانی افتخار می‌کند، می‌تواند هویت پایداری حفظ کند؟

متأسفانه، این رسم غلط، نه تنها هویت فرهنگی ما را خدشه‌دار می‌کند، بلکه جان‌های بی‌گناه را می‌گیرد. همین چند ماه پیش، در دل مراسم عزای یکی از طوایف، چندین تن از برادران‌مان، پدرانی مهربان، جوانانی پرامید، بر اثر شلیک‌های بی‌محابا، به خاک افتادند. این نه عزا بود، که قتل عام؛ نه سنت، که فاجعه است.

بیانیه‌ در محکومیت تیراندازی‌ های سنتی در جشن های شادی و عروسی در مناطق عشایری و زاگرس‌ نشین نماد نادانی‌ در صدای معلم

هر گلوله‌ای که شلیک می‌شود، نه تنها به تن می‌خورد، که به پیوندهای اجتماعی، به اعتماد میان طوایف، و به آینده‌ای روشن زخم می‌زند.

آسیب‌هایش فراتر از جسم است. باعث افسردگی مادران داغدیده، یتیمی کودکان، و شکاف میان نسل‌ها می گردد. این بیانیه تنها نغمه‌ای نیست ؛ بلکه آغاز راهی است به سمت جامعه‌ای سالم‌ تر و امن‌ تر .

جامعه‌ شناسان چون دورکیم هشدار می‌دهند که چنین انحرافاتی، آنومی یا بی‌هنجاری اجتماعی می‌آفریند، جایی که هنجارهای نیک، جای خود را به ویرانی می‌دهند.

بیانیه‌ در محکومیت تیراندازی‌ های سنتی در جشن های شادی و عروسی در مناطق عشایری و زاگرس‌ نشین نماد نادانی‌ در صدای معلم

ما، با تکیه بر ارزش‌های اصیل ایلاتی و عشایری که بر صلح، مهمان‌ نوازی و حفظ جان استوار است ؛ محکوم می‌کنیم این رسم خطرناک را. تیراندازی، نماد شجاعت نیست، بلکه نماد نادانی‌ است. آینده‌مان، نه در شلیک‌های بیهوده که در آموزش، گفت و گوی طایفه‌ای و جایگزینی سنت‌های ایمن مانند موسیقی و رقص‌های سنتی نهفته است.

آینده‌مان در گرو آموزش، گفت و گو و جایگزینی سنت‌های سالم و بی‌ضرر است. بهتر است به جای سلاح، آوازهای موسیقی و رقص‌های سنتی را به عنوان نمادهای همبستگی و شادی جایگزین کنیم.

از بزرگان و معتمدین ارجمند درخواست داریم:

مراسم کاشتن نهال بلوط را به صورت عملی جایگزین این رسم غلط نمایند. یا اینکه به چند خانواده بی بضاعت که در روستا و یا شهر ساکن هستند، کمک مالی نمایند.

بیانیه‌ در محکومیت تیراندازی‌ های سنتی در جشن های شادی و عروسی در مناطق عشایری و زاگرس‌ نشین نماد نادانی‌ در صدای معلم

و یک نکته مهم اگر انجام شود بی نظیر است که ؛

طی یک مراسم نمادین یک نفر از بزرگان عشایر آن منطقه تفنگ خود را حین مراسم‌ عروسی بشکند تا برجسته و پررنگ گردد.

و همچنین با نهادهای قانونی برای ممنوعیت و مجازات کسانی که این عمل ناپسند را مرتکب می‌شوند همکاری نمایند.

برگزاری کارگاه‌های فرهنگی و آموزشی برای آگاهی‌ بخشی به نسل جوان و زنده نگه‌داشتن سنت‌های بدون خشونت، برای بازسازی سنت‌ها بدون خشونت راه اندازی گردد.

تشکیل کمیته‌های مشترک برای نظارت بر مراسم‌ و ترویج الگوهای مثبت و همبستگی سازنده میان طوایف تشکیل گردد.

این بیانیه تنها نغمه‌ای نیست ؛ بلکه آغاز راهی است به سمت جامعه‌ای سالم‌ تر و امن‌ تر . جامعه‌ای که در آن عشایر زاگرس، با افتخار به داشته‌های فرهنگی و انسانی‌اش، آینده‌ای پرامید و بدون غم و اندوه را تصور کند.

خداوند ما را یاری کند تا جان‌ها را حفظ کنیم و هویت‌مان را از گزند نجات دهیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

بیانیه‌ در محکومیت تیراندازی‌ های سنتی در جشن های شادی و عروسی در مناطق عشایری و زاگرس‌ نشین نماد نادانی‌ در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

 گذر و نظری بر زخم های نظام آموزشی ایران و تحصیل کرده های موفق در درون فسرده و خسته در صدای معلم چند روزی گرم صحبت مجازی و بگو و بشنو با دوستان دوران دبیرستان هستم. ۲۵ سال از آن دوران چهارساله نوجوانی می گذرد. دورانی از نوجوانی که گویا خاطره ها به شکل باورنکردنی در آن رسوخ و رسوب عجیبی پیدا می کنند و کمتر غبار فراموشی بر آنها سایه می اندازد.

ویژگی روان شناختی این دوران از یک طرف و وقوع رخدادها و تجارب زیسته غیر متعارف تحصیلی از طرف دیگر، باعث شده است تا این دوران و خاطرات آن برایمان ماندگار و نوستالژیک باشد. نوستالژیی از حجم وسیعی از دردها و رنج های تحمیلی سیستم آموزشی در کنار نسیمی کوتاه و گذرا از خوشی های با هم بودن هایمان در کلاس های درس، در خوابگاه دانش آموزی، در سلف غذاخوری و در برنامه های فوق برنامه.

سیستم آموزشی دبیرستان نمونه و ارکان مدیریتی و اجرایی آن، صرفا از ما نمی خواست که به چیزی به غیر از درس فکر نکنیم، بلکه فراتر از آن، انتظار داشت که به آداب و مناسک علم آموزی در چنین مدرسه ای تمام قد احترام بگذاریم. مناسکی که در اغلب اوقات، اثر معکوس داشت و از درس و درس خواندن بیزارمان می کرد و چه دوستانی که با انصراف، عطای درس رو به لقایش بخشیدند و رفتند و دیگر بازنگشتند.

درب اتاق های خوابگاه را برداشته بودند تا کنترل و تسلط بر بچه ها بیشتر باشد، درس خواندن بر روی تخت اتاق فقط به طور چهار زانو مجاز بود. شب ها باید به نوبت نگهبانی می دادیم و اجازه استفاده از حمام را نداشتیم. منطق حاکم بر اجرای چنین مناسکی ما را به مثابه موجوداتی وحشی تلقی می کرد که به جز رفع نیازهای جنسی قادر به فکر کردن در مورد چیز دیگری نبودیم. سرمای منهای ۲۰ درجه بروجن هم مزیت بر علت بود تا فضای مدرسه و درس خواندن بیش از پیش سرد و یخ زده باشد.

بخش مهمی از دردهای وجودی امروزمان مرهون اتفاقات همان دوران است. درد زخم هایی که انگار هرگز خوب شدنی نیستند و باید تا همیشه برایمان باز باشند. امروز هر کدام مان جایی مشغولیم. اما یک چیز اتصال گر و پیوند دهنده بین ماست و آن هم همین زخم هاست. زخم ها و دردهای مشترک، همدلی عجیبی بین ما ایجاد کرده است که بازگویی آنها به این همدلی عمق بیشتری نیز می بخشد.

ما امروز از علایق دورنی و سرکوب شده خود با هم سخن می گوییم که در پستوی دکتر و مهندس بودن مان، محصور مانده اند و دیگر جرأت و فرصت و حوصله تحقق بخشیدن شان را نداریم. ما را نمونه می شناختند؛ اما ما عاشق معمولی بودن بودیم. ما از این می گوییم که دوست داشتیم بچگی کنیم و داد بزنیم و بلند بخندیم. دوست داشتیم نشسته در سلف غذا بخوریم نه بشقاب به دست و سرپا. دوست نداشتیم یک هفته حمام نرویم. دوست نداشتیم تحقیر می شدیم و کتک می خوردیم. دوست نداشتیم با صدای کلید درب خوابگاه بیدار شویم. ما دوست نداشتیم با زور و تهدید نماز صبح بخوانیم و ... .

گذر و نظری بر زخم های نظام آموزشی ایران و تحصیل کرده های موفق در درون فسرده و خسته در صدای معلم

ما با هم از سیستم آموزشی ای سخن می گوییم که علوم انسانی را برای درس خواندن نمونه ها به رسمیت نمی شناخت! سیستمی که به زور می خواست ما مهندس یا دکتر باشیم. بله سیستم موفق بود و به اهدافش نیز رسید و ما امروز اغب مهندس و دکتریم. اما ما خودمان نیستیم ؛ از خود بیگانه ایم. ما با تحصیلات مان و شغل هایمان غریبه ایم. ما تحصیل کرده های موفقی هستیم که در درون فسرده و خسته ایم.

اما با این حال کنار هم که باشیم عمیقا می خندیم. امروز تمام آن مناسک و آداب منزجرکننده دیروز، دست مایه خنده ها و قهقهه های عمیق ماست. امروز به آن سیستم آموزشی مثلا هوشمند و دقیق می خندیم. حتی به زجرهایی هم که کشیدیم می خندیم. اما به معلمان و مسئولان اجرایی مدرسه نمی خندیم چون می دانیم که آنها نیز اسیر همان سیستم معیوب بودند و امروز برای سلامتی تک تک شان که در قید حیات اند دعا می کنیم و برای رفتگان طلب رحمت داریم.

ما به سیستم فعلی آموزشی می گوییم که با دانش آموزان مهربان باشید و قبل از هر کاری، ابتدا چگونه مهر ورزیدن را خود بیاموزید بعد مهرورزی را به دانش آموز با ساختار، کلام و رفتار خود منتقل کنید. می گوییم از ما و نسل های بعد ما که گذشت اما نگذارید از این نسل کنونی هم بگذرد. چون آنها شاید به سادگی و دل رحمی ما نباشند و دیگر بخششی در کار نباشد!.

@Beytollahmahmoudi


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

گذر و نظری بر زخم های نظام آموزشی ایران و تحصیل کرده های موفق در درون فسرده و خسته در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

تحليلی بر لايحه بودجه 1405 کشور در صدای معلم

بخشنامه لايحه بودجه کشور با پيوست هاي ذيل منتشر شد.

مجله اداری‌ها- 

   بخشنامه تهيه و تنظيم لايحه بودجه سال ۱۴۰۵ كل كشور

 پيوست شماره ۱- برنامه زمان‌بندي تهيه و تنظيم لايحه بودجه سال ۱۴۰۵ كل كشور

پيوست شماره ۲- ضوابط مالي ناظر بر تنظيم بودجه سال ۱۴۰۵ كل كشور

  پيوست شماره ۳ دستور العمل تهيه و تنظيم بودجه دستگاه‌هاي اجرايي

  پيوست شماره ۴- دستور العمل جامع بودجه‌ ريزي مبتني بر عملكرد در چارچوب برنامه عملياتي سالانه

  پيوست شماره ۵- دستورالعمل تهيه و تنظيم بودجه شركت‌هاي دولتي بانك‌ها و موسسات انتفاعي وابسته به دولت

  پيوست شماره ۶- دستورالعمل اولويت بندي و بازنگري اعتبارات هزينه‌اي

  پيوست شماره ۷- دستورالعمل غربال گري طرح ها و پروژه هاي تملك دارائي هاي سرمايه‌ای 

  پيوست شماره ۸- دستور العمل تنظيم تسهيلات بانكي و هزينه هاي فرابودجه‌ای

تاريخ تصويب اين بخشنامه  24/ 8 / 1404 مي باشد .

 تحليلی بر لايحه بودجه 1405 کشور در صدای معلم

با مراجعه به  پيوست شماره ۱- برنامه زمان‌بندي تهيه و تنظيم لايحه بودجه سال ۱۴۰۵ كل كشور زمان آغاز و پايان اين  اقدام بشرح ذيل مشخص شده است.

زمان شروع 1 / 6 / 1404 با فرايند هاي پنج گانه ذيل مي باشند :

 تحليلی بر لايحه بودجه 1405 کشور در صدای معلم

زمان پايان اين بخشنامه 1 / 10 / 1404 با تقديم لايحه به مجلس توسط رياست جمهور مشخص شده است.

 تحليلی بر لايحه بودجه 1405 کشور در صدای معلم

به گزارش مجله اداری‌ها، مطابق پیوست شماره (۲) این بخشنامه با موضوع ضوابط مالی تهیه و تدوین لایحه بودجه سال ۱۴۰۵، ضریب افزایش حقوق سال ۱۴۰۵ کارمندان  به شرح ذيل تعیین شده است.

افزایش حقوق سال ۱۴۰۵ کارمندان و سایر مزایا ( اعتبارات هزینه ای )

۱- هرگونه استخدام و به‌کارگیری نیروی انسانی از جمله نیروهای شرکتی در دستگاه‌های اجرایی از جمله دستگاه‌های دارای قوانین خاص و همچنین دستگاه‌های موضوع ماده (۱) قانون احکام دائمی، صرفاً با رعایت بند (الف) ماده (۱۰۶) قانون برنامه، ماده (۷۱) قانون احکام دائمی، بند (ح) ماده (۲۸) قانون الحاق (۲)، مبنی بر اخذ تأییدیه سازمان برای تأمین بار مالی قبل از صدور مجوز استخدامی مجاز است.

۲- دستگاه‌های اجرایی از جمله دستگاه‌های دارای قوانین خاص:

الف- افزایش ضریب ریالی حقوق را نسبت به آخرین حکم کارگزینی سال ۱۴۰۴ با لحاظ بیست درصد رشد لحاظ نمایند. رقم قطعی ضریب به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید.

ب- سقف اعتبار مربوط به سرانه مزایای عملکردی و پاداش یک‌ ماهه حقوق و مزایای کارکنان را در بودجه سال ۱۴۰۵ حداکثر معادل اعتبار سرانه سال ۱۴۰۴ (مبتنی بر موافقت نامه سال ۱۴۰۴) پیش‌ بینی نمایند.

ج- مبلغ پاداش پایان سال (عیدی) را مطابق ماده (۷۵) قانون مدیریت خدمات کشوری در بودجه خود پیش‌بینی نمایند. مبلغ قطعی پاداش پایان سال به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید.

د- اعتبار مأموریت (داخلی و خارجی) کارکنان را حداکثر معادل پیش‌بینی عملکرد سرانه اعتبار سال ۱۴۰۴ (مبتنی بر موافقت نامه سال ۱۴۰۴) پیش‌بینی نمایند.

هـ- اعتبار سرانه کمک‌های رفاهی مستقیم و غیرمستقیم کارکنان، حداکثر معادل اعتبار سرانه سال ۱۴۰۴ (مبتنی بر موافقت نامه سال ۱۴۰۴) را در سقف اعتبارات پیش‌بینی نمایند.

و- تمامی شرکت های دولتی موسسات انتفاعی وابسته به دولت بانک ها و بیمه های دولتی شامل شرکت هایی که شمول قوانین و مقرررات عمومی بر آنها مستلزم ذکر یا تصریح نام است نظیر شرکت ملی نفت ایران بانک مرکزی، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی شرکت ملی صنایع پتروشیمی، سازمان بنادر و دریانوردی، سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و شرکت‌های تابعه آنها و سایر شرکت‌هایی که به نحوی دارای قوانین و مقررات خاص پرداخت حقوق و مزایا هستند موظفند اعتبار حقوق دستمزد و مزایای کارکنان خود را در بودجه پیشنهادی سال ۱۴۰۵ مطابق افزایش مندرج در جزء (الف) بند (۲) و بارعایت بخشنامه‌های شورای حقوق و دستمزد و مقررات تعیین شده در بودجه سال پیش‌بینی نمایند و هرگونه افزایش مازاد بر آن توسط هیچ مرجع و شورایی قابل قبول نمی‌باشد.

ز- مبنای محاسبه هزینه‌های کارکنان برای بودجه پیشنهادی سال ۱۴۰۵ صرفاً بر اساس آمار نیروی انسانی و اطلاعات پرداختی مندرج در سامانه یکپارچه نظام اداری ایران (سینا) سازمان اداری و استخدامی کشور می‌باشد.

در خصوص دستگاه‌ های اجرایی دارای قوانین و مقررات خاص و مستثنیات بند (الف) تبصره (۱۷) قانون بودجه سال ۱۴۰۴ کل کشور ارائه مستندات کامل در خصوص پرداختی نیروی انسانی به صورت تجمعی و با رعایت محرمانگی الزامی است.

۳- پیش‌بینی اعتبار برای اجرای تصویب نامه، بخشنامه، دستورالعمل‌ها، تغییر تشکیلات، تغییر ضرایب جداول حقوقی و طبقه‌ بندی مشاغل و افزایش مبنای حقوقی، هرگونه استخدام و به کارگیری نیروی انسانی و مصوبات هیأت امنا صرفاً با رعایت ماده (۷۴) قانون مدیریت خدمات کشوری، مفاد ماده (۷۱) قانون احکام ،دائمی بند (ح) ماده (۲۸) قانون الحاق (۲) و بند (الف) ماده (۱۰۶) قانون برنامه در صورت تأیید مکتوب سازمان مجاز است.

۴- در دستگاه‌های اجرایی از جمله دستگاه‌های دارای قوانین خاص؛ پیش‌بینی سرانه اعتبار برای قرارداد با اشخاص حقیقی برای انجام کار معین (مشخص) دارای شناسه از سازمان اداری و استخدامی، با رعایت قوانین و مقررات حداکثر در سقف تعداد سال ۱۴۰۴ مبتنی بر موافقت‌نامه متبادله سال ۱۴۰۴ با لحاظ افزایش حقوق و مزایای کارکنان مندرج در جزء (الف) بند (۲) فوق الذکر مجاز می‌باشد.

۵ – اعتبار مربوط به انعقاد قرارداد با شرکت‌های خدماتی طرف قرارداد با دستگاه‌های اجرایی با لحاظ حداکثر صرفه‌جویی در برآورد اعتبارات حداکثر در حد پیش‌بینی عملکرد سال ۱۴۰۴ (براساس موافقت نامه متبادله سال ۱۴۰۴ و با لحاظ مفاد جزء (الف) بند (۲) فوق الذکر در خصوص نیروهای شرکتی پیش‌بینی گردد.

۶- دستگاه های اجرایی موظفند ضمن ارائه آمار بازنشستگان سال ۱۴۰۵، اعتبارات مانده مرخصی و پاداش پایان خدمت بازنشستگان واحدهای ستادی و واحدهای تابعه را در سقف اعتبارات اعلامی سازمان پیش‌بینی نمایند.

در گفتوگوي مجازي ذيل، لايحه بودجه 1405 را تحليل مي کنيم.

پرسش کننده :

نقش برنامه هفتم پيشرفت در لايحه بودجه 1405 چيست ؟

پاسخ دهنده ( 1 ) :

در فصل سوم «قانون برنامه پنج‌ساله هفتم پیشرفت جمهوری اسلامی ایران» (1 خرداد 1402) با عنوان «اصلاح ساختار بودجه» در 14 ماده به شکل مفصل به مسائلی چون کلیات بودجه، درآمد نفت و گاز، مولدسازی، تملک دارایی‌های سرمایه‌ای، تعهدات و بدهی‌ها، و شرکت‌های دولتی پرداخته شده که عملیاتی شدن موضوع مولدسازی در این مدت انتقادات زیادی را از سوی اقتصاددانان و حقوق دانان در پی داشت. 48 ساعت پس از سقوط بالگرد سیدابراهیم رئیسی، قانون برنامه پنج‌ ساله هفتم پیشرفت در مجلس به تصویب رسید و دولت مسعود پزشکیان میراث‌دار برنامه‌ریزان دولت پیشین و مجلسی غیرهم سو است.

پرسش کننده:

آيا دولت جسارت حذف بودجه‌های چندده و گاهی چندصد میلیاردی نهادهاي فرهنگي را دارد؟

تحليلی بر لايحه بودجه 1405 کشور در صدای معلم

پاسخ دهنده ( 1 ) :

البته که می‌توان با ارائه لایحه، برنامه پیشرفت را (در چهارچوب سیاست‌های کلی این برنامه) اصلاح کرد؛ اما تا آن زمان دولت موظف به تحقق شاخص‌های کمی این برنامه خواهد بود. راه دیگر حذف بودجه نهادهای به اصطلاح فرهنگی است که بدون ضرورت و نتیجه خاصی سال‌ها از بیت‌المال ارتزاق می‌کنند و رئیس‌ جمهور نیز مدتی قبل به آن اشاره داشت.

نام این موسسات در پیوست‌ها و ضوابط اجرایی قانون بودجه می‌آید. انتظار نمی‌رود طرح نو درانداخته شود، ولی در چند روز آینده خواهیم دید که آیا دولت جسارت حذف بودجه‌های چندده و گاهی چند صد میلیاردی این نهاد و همچنین متناسب‌سازی قیمت حامل‌های سوخت مثل بنزین را خواهد داشت؛ یا محافظه‌کارانه به مسیر روزمرگی و ادامه راه گذشتگان خواهد رفت.

پرسش کننده :

يکي از شروط لازم در بودجه نويسي براي عبور از شرايط دشوار کنوني، چيست؟

پاسخ دهنده ( 2 ) :

عدالت در تخصیص منابع عمومی یکی از شروط لازم برای عبور از شرایط دشوار کنونی است.ضمن پذیرشِ ضرورت انجام اصلاحات اقتصادی، اجرای آن باید با ایجاد توازن در بودجه و کاهش هزینه‌های غیرکارا همراه باشد. زیرساخت‌های حمایتی و ساز و کارهای جبرانی حداقلی باید طوری طراحی شوند که فشار اصلاحات قیمتی بر گروه‌های کم‌ درآمد به حداقل ممکن برسد بی‌آن که به بازگشت سیاست‌های پرهزینه و ناکارآمد گذشته منجر شود.

پرسش کننده :

180 اقتصاد دان به پزشکيان چه گفتند ؟

پاسخ دهنده ( 2 ) :

جنابعالی بارها بر ضرورت بودجه عملیاتی، حذف ردیف‌های فاقد کارایی و صرفه‌جویی در هزینه‌هایی که مابه‌ازایی برای مردم ندارند تاکید کرده‌اید. اکنون زمان آن است که این رویکرد عملی شده و نتایج آن در عمل دیده شود.

همان‌گونه که بخشی از مردم در این شرایط دشوار،  ناچارند سهم بیشتری از هزینه را بپردازند، دولت نیز باید شجاعت نشان دهد و ردیف‌ های پرهزینه، کم‌ا ثر و فاقد بازده اجتماعی را کاهش داده یا حذف کند. اصلاح قیمت بنزین و سایر حامل‌های انرژی اگر قرار است به عدالت منجر شود، باید با اصلاح هم‌ زمان سمت هزینه‌های بودجه حکمرانی همراه باشد.

مردم باید ببینند کدام هزینه‌ها کاهش یافته و کدام ردیف‌ها حذف شده‌اند و درآمدهای جدید چگونه به‌نفع کالاهای عمومی مانند آموزش، بهداشت و درمان، حمل‌ و نقل عمومی و سایر موارد مشابه، هزینه می‌شوند.

تحليلی بر لايحه بودجه 1405 کشور در صدای معلم

پرسش کننده :

اولين خواسته 180 اقتصاددان از مسعود پزشکيان چيست؟

( ادامه دارد )

منابع :

1. لایحه بودجه ۱۴۰۵؛ آزمون دشوار دولت پزشکیان

2. نامه 180 اقتصاددان و فعال اقتصادی به پزشکیان درباره اجرای سه مورد در بودجه 1405

3. اقتصاد نيوز
بزرگترین خطای سیاستی در ایران، تثبیت و انجماد قیمت‌هاست
اگر قیمت بنزین تدریجی افزایش می‌یافت امروز چند تومان بود؟ | 2 سناریو درباره قیمت‌گذاری بنزین در ایران

4. روزنامه دنياي اقتصاد 11 / 9 / 1404

5. دنياي اقتصاد : با تصمیم دولت؛
نرخ بنزین از نخستین دقایق امروز شنبه در کارت‌های اضطراری ۵ هزار تومان شد
تاریخ انتشار :۱۴۰۴/۰۹/۲۲ ۰۹:۴۴


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

تحليلی بر لايحه بودجه 1405 کشور در صدای معلم

منتشرشده در اقتصاد

نگاهی به پدیده خستگی تصمیم گیری و بحران ناکارآمدی ساختگی در صدای معلم  پیش گفتار :

  یک روز خود را در نظر بگیرید و از لحظه بیداری تا خواب، لیست تصمیمات روزانه خود را از ریز و درشت یادداشت کنید. این موارد برحسب جنس متفاوت خواهد بود. خصوصا در جوامع توسعه نیافته و عقب مانده که خط قرمز یا مرزی برای انجام فعالیت ها و نوع تصمیم گیری های روزانه مابین دو جنس وجود دارد. چون هنور در قرن بیست و یکم نیز تقسیم کار در این نوع جوامع برحسب تفاوت های جنسیتی است نه توانایی ها و قابلیت های فردی. روی این اصل در هر کشوری لیست تصمیم گیری زنان از مردان متفاوت و بیشتر است.

از لحظه بیداری در صبح تا پایان آن روز هر یک از ما کلی کار برای انجام دادن داریم. برای برخی از افراد قبل از انجام هر کاری حتی شستن دست و صورت، بلافاصله به سراغ موبایل یا لپ تاپ خود رفتن از اهم امور اشتیاق آور در آغاز روز شمرده می شود و از جایگاه ویژه ای برخوردار شده است. از مطالعه بخش خبر یا چک کردن پست های دریافتی تا تماشای ویدئویی از گل زده دیشب بازیکن مورد علاقه خود در فضای مجازی.

تعریف خستگی تصمیم گیری

«عبارت خستگی تصمیم گیری، برای اولین بار توسط روی اف. بامایستر (Roy F. Baumeister) به کار رفت. منظور او از این عبارت، تنش احساسی و فشار روانیِ ناشی از تصمیم ‌گیری بود.»

دکتر تونیا هانسل (Tonya Hansel) می گوید:« زمانی که انسان‌ها فشار زیادی را متحمل می‌شوند، دچار شتاب ‌زدگی می‌شوند و یا از کار می‌افتند، چرا که استرس تأثیر زیادی بر رفتار آنان می‌گذارد.»

و از نظر جو مارتینو (Joe Martino) مشاور روانشناسی؛ «شناسایی خستگی تصمیم ، ساده نیست. زیرا اغلب حسی شبیه فرسودگی مفرط، به دست می‌دهد و احتمالا بیش از آن‌چه تصور می‌کنیم بر ما اثر می‌گذارد.

یادگیری نحوه مدیریت تصمیم گیری به ما کمک خواهد کرد تا از این فرسایش در امان بمانیم.»

هر قدر هم قوی باشید و تصمیمی که می گیرید به نظر ساده برسد، توان شما برای انتخاب بهترین گزینه‌ها در درازمدت تحلیل خواهد رفت. از قرار معلوم هر فرد به طور متوسط روزانه 35000 مورد تصمیم می گیرد.

تصمیم گیری در هر حیطه ای، انرژی و زمان زیادی مصرف می کند که موجب تضعیف اراده فرد می شود. خستگی تصمیم گیری، عنوانی رسمی برای استرس غیرقابل‌ تحملی است که در نتیجه تصمیم‌ گیری زیاد در طول روز به وجود می‌آید. خستگی تصمیم، متفاوت از خستگی فیزیکی است. ممکن است شما از خستگی و سطح پایین انرژی روانی خود، آگاه نباشید.» (1)

عدم شناخت این نوع خستگی، به اشتباه توجه خود شخص و حتی پزشکان را به سوی فرسودگی جسمی معطوف می دارد. چون کار زیاد انجام می دهم شدیدا احساس خستگی می کنم. در حالی که خستگی تصمیم گیری مربوط به ذهن و فکر ماست نه نوع و میزان کاری که انجام می دهیم.

نحوه تشخیص خستگی تصمیم گیری

« خستگی تصمیم گیری، با اتکا بر نشانه‌های فرسودگی روانی شناسایی می‌شود. جملاتی که هنگام خستگی تصمیم در ذهن می‌آیند، به شرح زیر هستند:

- این کار را بعدا انجام خواهم داد. (تعویق تصمیم)

- گفتن حرف‌های نسنجیده، خرید بدون برنامه‌ریزی یا دویدن به آن طرف خیابان بدون نگاه‌ کردن به اطراف. (تکانش گری)

- نمی‌توانم این مسئله را همین حالا حل کنم. (پرهیز)

- وقتی شک دارم، فقط می‌گویم نه. ( بی‌تصمیمی) » (منبع: پیشین)

نگاهی به پدیده خستگی تصمیم گیری و بحران ناکارآمدی ساختگی در صدای معلم

خستگی ناشی از همه تصمیمات روزانه هر یک از ما

چون کوچک ترین کار برای انجام شدن نیاز به تصمیم گرفتن دارد پس تعداد آن در طی یک روز بسیار زیاد است. در حالی که بیشتر ما کارهای روزانه را عملی رایج و پیش پاافتاده و بدون برنامه ریزی می دانیم و اساسی ترین تصمیمات خود را انتخاب رشته تحصیلی، شغل، همسر و خانه و اتومبیل می دانیم، همان انتخاب هایی که برای افراد عادی برخلاف ثروتمندان یا افرادی که دارای پُست و مقام اجتماعی هستند،

اصولا در طول عمر فقط یک بار انجام می گیرد. هر روز در مورد جزئیات تا کلیات ما مدام در حال تصمیم گیری هستیم برای همین احساس خستگی مفرط می کنیم اما گاها در هیچ عضوی از بدن احساس درد نمی کنیم و فقط خسته ایم.

شاید از جمله سخت ترین تصمیم گیری ها خصوصا برای زنان انتخاب لباس برای مهمانی به دلیل نامناسب و یا کم بودن تعداد و گاه به دلیل زیاد و متنوع بودن لباس ها باشد و همچنین انتخاب نوع غذا برای ناهار و شام از سخت ترین تصمیمات زنان است که مجبورند امکانات لازم و موجود در منزل و علایق هر فرد خانواده را نیز مدنظر داشته باشند.  تعداد جلسات، همایش ها، سمینارها، گردهمایی های هئیت دولت با زیرشاخه های خود در دولت چهاردهم در حد افراط تقریبا هر روز در حال برقراری است.

در یک کلام، تصمیم گیری مردان بیشتر کلی و زنان با مجموعه ای ناتمام از جزئیات است. به ویژه اگر کودک کم سن و سالی نیز داشته باشند، حجم آن بیشتر است. حال اگر این زن شاغل هم باشد اوضاع دقیقا پیچیده ترخواهد بود. گاه زنان حتی در انتخاب لباس همسر برای مهمانی یا محل کار نیز تصمیم گیرنده نهایی هستند و دلیل آن را بدسلیقگی یا بی اعتنایی همسر خود به این قضیه می دانند.

اگر دقت کنید زنان بیشتر از مردان به دلیل خستگی مفرط ناله می کنند. در واقع آنان زمان و انرژی بیشتری برای به کارگیری ذهن خود جهت هر نوع تصمیمی صرف می کنند و به همین دلیل اکثر اوقات بسیار خسته اند. یعنی سنگینی این خستگی فقط از انجام کارها حاصل نشده است بلکه بخش اعظمی از آن ناشی از اجبار برای تصمیم گیری های گاه بسیار جزئی است.

احتمالا تنها گروهی که از بار سنگین و فشرده تصمیم گیری آزاد و رها هستند، کودکانند. کودکان در لحظه و با توجه به میزان هوش و حوصله خود قادرند با هر چیزی بازی کنند. انتخاب بازی آنان بستگی به امکانات موجود در اطراف اوست. اما نوجوانان و جوانان نیز همانند بزرگسالان ممکن است از زیادی تعداد تصمیمات خود احساس خستگی کنند. حجم زیاد تصمیمات به دلیل کم تجربه بودن باعث سردرگمی نوجوانان می شود و گاه امکان دارد آنان را با مخاطرات جبران ناپذیری مواجه سازد. آنان در حال کسب تجربه و تمرین مهارت ها و یادگیری برای زندگی کردن هستند. مثلا دادن پاسخ مثبت به یک دعوت مهمانی مختلط یا پُک زدن به اولین سیگار و... می تواند آغازی برای تباه یک عمر باشد.

کنترل غیرمستقیم و نظارت بر رفتار نوجوانان از اهم وظایف هر پدر و مادری است. همچنین معلمان نیز بهترین مأخذ برای توجه به تغییرات رفتاری و حالات پریشان دانش آموزان در کلاس درس هستند. همه ما بزرگسالان وظیفه داریم که راهنمای مناسبی برای هر نوع تصمیم گیری نوجوانان باشیم. اما تحمیل نظر یا استبداد در رأی، همراهی آنان با ما را برای همیشه تهدید می کند.

نگاهی به پدیده خستگی تصمیم گیری و بحران ناکارآمدی ساختگی در صدای معلم

برای کاهش فرسودگی ناشی از خستگی تصمیم گیری چه باید کرد؟

با توجه به اهمیت تصمیم گیری در زندگی اجتماعی، با مدیریت تصمیم گیری های خود می توانیم از حس خستگی مفرط پرهیز و انرژی روانی خود را حفظ کنیم. مثلا با داشتن قاعده یا نظم در انجام برخی از امور روزانه می توان نیاز به تصمیم گیری را کاهش داد تا قوای بیشتری برای انجام دیگر کارها باقی بماند. از جمله داشتن ساعت معینی: برای خواب و بیداری، انتخاب روزنامه یا کتابی مشخص برای مطالعه، خوردن وعده های غذایی، تماشای تلویزیون، خوردن میوه و میان وعده ها، نوشیدن چایی، رفتن به خانه پدری خود و همسر یا مهمانی در روز یا روزهایی مشخص از طول یک هفته، رفتن به سفر در زمانی معینی از ماه، فصل و یا سال، نوع ورزشی که قرار است در خانه یا بیرون از آن انجام دهیم و...

وقتی تعداد روزنامه، کتاب، سایت، دستور غذا، کانال های تلویزیونی و یا دفعات مهمانی طی یک هفته بسیار زیاد است فرد دچار استرس و اضطراب بیشتری می گردد. استرس مزمن به تحریک‌پذیری، اضطراب، افسردگی و آثار فیزیکی مانند سردرد تنشی و مشکلات گوارشی منجر می‌شود. با افزایش سطح کورتیزول (هورمون استرس) در خون به اختلالات جبران ناپذیری در سلامتی مواجه خواهیم شد.

هر یک از این موارد یا سایر کارها را اگر در بازه زمانی مشخصی انجام بدهیم، کلی از تعداد تصمیم گیری های خود را در طی یک شبانه روز می کاهیم. البته برخی تصمیمات برخاسته از پیشامدهایی ناخواسته و غیرقابل پیش بینی است چون رفتن به مراسم عزا یا دعوت به جشن عروسی. اصولا تعداد چنین تصمیماتی مابین امور روزانه هر یک از ما بسیار کم است پس می توان برای آن ها در زمان خود تصمیم گرفت.

در شرایط کلی با تدوین برنامه ای مشخص قادر خواهیم بود از خستگی تصمیم گیری ها رهایی یابیم. اجازه ندهیم انجام روتین کارها ما را شبیه یک ربات سازد. با خودآگاهی و هنرِ تلفیقِ تغییر با ثبات می توانیم تحرک و نشاط لازم و مفید را به زندگی خود و خانواده هدیه بخشیم. با محدود کردن تعداد تصمیم گیری ها به انجام بهتر آن ها کمک می کنیم. سلیقه خود را به کار روزمره تبدیل کنید چرا که این کار، به شما کمک می‌کند تا زمان کمتری را هدر بدهید، در زندگی خود، ثبات ایجاد کنید و بدون فکر زیاد، کار بعدی را انجام دهید. همچنین، کار روزمره باعث می‌شود تا نیروی اراده خود را حفظ کرده و کنترل ذهن خود را در دست بگیرید.

به طور مثال؛ « باراک اوباما، کت و شلوار خاکستری یا آبی را برای کار انتخاب می‌کرد تا مجبور نباشد هر روز به انتخاب لباس فکر کند. یا استیو جابز، به پوشیدن یقه اسکی مشکی و شلوار جین، مشهور بود » . (منبع: پیشین)

بهتر است برای تخفیف فشار، بخشی از مسئولیت تصمیم گیری های خود را بر دوش سایر اعضای خانواده یا دیگر گروه ها قرار دهیم. قرار نیست تنها من تعیین کننده باشم. خستگی تصمیم گیری آرام آرام ذهن ما را فرسوده می کند. می توان با خواب و استراحت بخشی از انرژی از دست رفته را بازیابی کرد. نباید در یک سیر مهارنشدنی از تصمیم گیری روزانه اسیر شویم و سلامتی مغز و حافظه خود را با استرس و اضطراب ناشی از آن به خطر بیندازیم.

« در حالت کلی 9 روش ساده برای مقابله با خستگی تصمیم و بازیابی اراده و افزایش بهره وری عبارتند از:
1. تصمیم‌های کمتری بگیرید.
2. تصمیم‌گیری را واگذار کنید.
3. فرآیندی برای تصمیم‌گیری طراحی کنید.
4. تصمیم‌های بزرگ را هنگام صبح بگیرید.
5. گزینه‌های خود را محدود کنید.
6. برای تصمیم‌گیری، ضرب‌الاجل تعیین کنید.
7. زندگی را ساده بگیرید.
8. از تردید در تصمیم‌های خود، پرهیز کنید.
9. فهرستی از کارهای روزمره تهیه کنید تا وظایف کم‌اهمیت را بدون تلاش، انجام دهید.» (منبع: پیشین)

Inefficiency

خستگی مضاعف ناشی از تصمیم گیری ها توسط دولت مردان

در جریان طبیعی زندگی همه چیز با یکدیگر در ارتباط است و همانند یک سیستم آثار و نتایجی دارد که بر دیگر اجزا اثر می گذارد و اثر می پذیرد. لذا خستگی تصمیم گیری در هر یک از سازمان ها و توسط مسئولان نیز بسیار زیاد است از جمله وزرای آموزش و پرورش که در باور خود دائما در پی اتخاذ تدابیری بهترند اما در واقع به ناکارآمدی و بی نظمی در امر آموزش دامن می زنند. یا فراوانی تصمیمات رئیس کل بانک مرکزی که وقتی با سلیقه، دانش و خط فکری متفاوت رؤسای آن ترکیب می شود به ایجاد بحران، وخامت شدید اقتصادی و افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی منجر می شود.

تعداد جلسات، همایش ها، سمینارها، گردهمایی های هئیت دولت با زیرشاخه های خود در دولت چهاردهم در حد افراط تقریبا هر روز در حال برقراری است. اما کمتر بهره ای از نتایج آن در زندگی اقشار گوناگون جامعه نمود عینی می یابد. جامعه که فقط از سه دهک پایین قاعده هرمی تشکیل نشده است. سیاست متعارف یعنی به نیازهای همه اقشار جامعه توجه کردن. کارگران، پزشکان، پرستاران، اساتید دانشگاه های گوناگون، معلمان، تولید کنندگان، بازرگانان و... این گروه ها نیز مشکلاتی دارند که انتظار حل یا کاهش تعداد آن ها از نیازهای ضروری هر قشر و جامعه است.

نگاهی به پدیده خستگی تصمیم گیری و بحران ناکارآمدی ساختگی در صدای معلم

قوه مجریه به جای انجام وظایف خود یعنی اداره، سیاست‌گذاری و نظارت بر امور، بیشتر مشغول تصمیم گیری های تکانشی و پراکنده است. اگر در یک سیستم جای اجزا با یکدیگر عوض شود نظمی باقی نمی ماند.

بسیاری از بحران ها به همین دلیل به وجود می آید که هر کس در جای خود کار خود را انجام نمی دهد یا تعداد تصمیم گیری های آنان نامتعارف و بسیار زیاد است. ظاهرا تفکیک قواست اما مشارکت و همدلی عاطفی مابین آنان چنین رسالتی را محقق نمی سازد.

هر سازمانی اگر طبق اصول استاندارد و مدیریت علمی هدایت شود نیازی به تصمیم گیری بر اساس شتاب زدگی، پریشانی فکری و خستگی ذهنی نخواهد داشت. مسئولان ما حتی خود رئیس جمهور هر دائم در حال تصمیم گیری برای وضعیتی هستند که چون قارچ خودرو، در حال رویش هستند. سیستم اداری و سازمانی ما چون از نظمی سیستماتیک برخوردار نیست و از آشوب و بحران تغذیه می کند برای همین هر لحظه در آن باید تصمیمی جدیدتر اتخاذ شود. شتاب زدگی در این کار، بعضا از بس زیاد است که تصمیمات بخش های گوناگون با یکدیگر در وضعیت تضاد و تناقض قرار می گیرند. به همین دلیل هر چند رجل سیاسی به اقرار خود بیشترین ساعت شبانه روز کار می کنند اما از نتیجه مثبت، مفید، ارزنده و همه گیر هیچ خبری نیست. گویی آب در هاون می کوبند.

می توان قدرت اراده را حفظ کرد

به خاطر بسپاریم هر چقدر تعداد تصمیم گیری ما برای امور کوچک و بزرگ زندگی بیش از حد ظرفیت توانایی های ما باشد میزان خستگی و فرسودگی ناشی از آن نیز بیشتر می گردد. این امر بر صحت و درستی دیگر تصمیمات به خصوص آنانی که کلی تر و اساسی ترند و مسیر زندگی ما را تغییر می دهند، اثر سوء می گذارد. دقت در این مهم با زمان بندی یا دسته بندی مناسب و با اعتماد به تصمیمات دیگر اعضا در هر گروهی، می تواند تضمینی برای حفظ سلامتی روحی، جسمی و ذهنی ما باشد. خستگی ناشی از انجام کار، مسیری طبیعی و خارج از اراده ماست مگر آن که اراده کنیم که اصلا کار نکنیم، اما خستگی برخاسته از تعدّد تصمیم گیری قابل کنترل و در اراده خودِ ماست.

به عنوان موجود زنده ای که خود را برتر از دیگر موجودات می دانیم باید بپذیریم که محدودیت هایی برای عملکردهای خود داریم. لذا با کاهش حجم تعداد تصمیم گیری های خود از فرسودگی روحی، جسمی، ذهنی و سستی اراده در مسیر زندگی به دلیل گزینش های بسیار آزاد و رها شویم تا از واقعیت زندگی کردن لذت ببریم. زندگی؛ حرکتی مهار نشدنی در سراشیبی تند نیست یا توانایی شاد زیستن همیشه انتظاری برای دریافت آن به عنوان هدیه ای از سوی دیگران به ما نیست. خودآگاهی از نوع، نحوه و تحدید حجم تصمیم گیری ها یعنی چشیدن مزه واقعی هر نعمتی. بهتر است ضمن آشنایی و آگاهی از هنر مدیریت تصمیم گیری، فنون آن را به کودکان خود نیز آموزش دهیم تا راه پر سنگلاخ فرساینده ما را به تکرار طی نکنند.

منبع :

1) کاربوم؛ خستگی تصمیم گیری چیست؟ 9روش مؤثر برای مقابله با آن.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در آموزش نوین

بررسی نقش معلم در نظارت بر زیست‌ بوم ذهن‌ ها و روح‌ ها در آموزش و پرورش و صدای معلم  در لحظه‌ای که باید حواسم به تخته و تمرین بعدی می‌بود، نگاهم از روی نوک ماژیک سُر خورد و در کلاس چرخید. آن مکث کوتاه میان دو کلمه، ناگهان به پرده‌ای تبدیل شد که بالا رفت و مرا به صحنه‌ای کشاند که هر روز می‌ دیدم اما واقعاً نمی‌دیدم:

تنوع زیستی شگفت‌ انگیز انسان‌ها.

در آن لحظه، یک مکاشفهٔ عمیق اتفاق افتاد؛ اینجا یک محیط زنده و پویا بود که در پیچیدگی، غنا و ظرافت، از هر جنگلی فراتر می‌رفت. هر فرد نه یک دانش‌آموز با نام و نمره، بلکه یک گونهٔ منحصر به‌ فرد از حیات بود که در خاک مشترک کلاس ریشه دوانده بود.

آن دانش‌آموز ردیف جلو، مانند یک بلوط تنومند می‌نمود: ساکت، ریشه‌دار، با حضور فیزیکی سنگین و استوار، اما با توانایی تولید بینش‌های عمیق و بادوام. در مقابلش، دیگری مانند یک پیچک یا گیاه رونده بود: با حرکات سریع دست و چشم، همواره در تلاش برای اتصال به بحث یا ایدهٔ جدیدی، پرشور و بی‌قرار، و با رشدی سریع که نیازمند تکیه‌گاه‌های فکری پیوسته بود.

آن خیال‌ پرداز آرام که نگاهش به سوی پنجره دوخته شده بود، شبیه یک سرخس ظریف بود: نیاز به سایه و رطوبت فکری داشت، از نور مستقیم و صدای بلند دوری می‌کرد، اما الگوهای رشدش زیبا، متقارن و مملو از جزئیات بود. و آن گروه پُر هیاهو و خنده‌ رو که انرژی‌ شان محیط را تسخیر کرده بود: آن‌ها شبیه جلبک‌ های دریایی آفتاب‌ دوست بودند؛ در ارتباط تنگاتنگ با هم و رشدشان وابسته به میزان تعامل و شور جمعی بود.

تنوع چشم‌ها، رنگ‌ها، و لحن صحبت‌کردن، یک پالت رنگی غنی و تمام‌نشدنی از سایه‌ها و نورها را خلق می‌کرد. هر فرد، نه یک رنگ ساده، بلکه ترکیبی یگانه بود که در کنار هم، با وجود تفاوت‌های فاحش، زیباییِ عمیق یک نقاشی موزاییکی را تکمیل می‌کردند.

اما تفاوت اصلی اینجا بود:

بررسی نقش معلم در نظارت بر زیست‌ بوم ذهن‌ ها و روح‌ ها در آموزش و پرورش و صدای معلم

در طبیعت، بلوط با بلوط، و پیچک با پیچک ارتباط برقرار می‌کند. اما در این زیست بوم انسانی، بلوط باید می‌آموخت که چطور با پیچک، و سرخس با جلبک همزیستی کند. بقای مشترک آن‌ها و شکوفایی فردی‌ شان، نیازمند یادگیری یک زبان مشترک از درک متقابل، مدارا، و همدلی بود؛ در حالی که هر کدام، بذر و ژنتیک کاملاً متفاوتی را حمل می‌کرد.

و نقش من در این زیست بوم چیست؟

من شبیه خاک هستم. وظیفه‌ام این است که شرایط را برای رشد هر گونه‌ای فراهم کنم. باید مواد مغذی (دانش و بینش) را به تساوی فراهم کنم، باید میزان آبیاری (توجه و حمایت) را با نیاز هر گیاه تنظیم کنم، و مهم‌تر از همه، محیط را از آفات (قضاوت، تبعیض، و سوءتفاهم) محافظت نمایم.

آن لحظهٔ مکاشفه، دیدگاهم را برای همیشه تغییر داد. دیگر به کلاس به عنوان مجموعه‌ای از افراد منفرد نگاه نمی‌کنم که باید یک درس واحد را بیاموزند، بلکه به آن به عنوان چهل گونهٔ مختلف می‌نگرم که باید یاد بگیرند در یک بستر مشترک به شکوفایی برسند.

من یک معلم هستم؛ ناظر و نگهبان بر زیباترین و پیچیده‌ترین تنوع زیستی جهان: تنوع زیستی روح و ذهن انسان. زیرا قدرت یک جنگل، نه در یک دست بودن درختان، بلکه در بافت غنی و درهم‌تنیده‌ی انواع حیات آن است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

بررسی نقش معلم در نظارت بر زیست‌ بوم ذهن‌ ها و روح‌ ها در آموزش و پرورش و صدای معلم

منتشرشده در محیط زیست

نگاه و نقدی بر ظهور نسل نو قیصرها در ناکارآمدی قانون و آموزش و پرورش و دادگاه در صدای معلم   بسیاری از منتقدان سینما فیلم سینمایی قیصر با بازی هنرمندانه بهروز وثوقی و مرحومان ناصر ملک مطیعی و جمشید مشایخی و چند بازیگرزن و مرد دیگر را نقطه عطفی در تاریخ سینمای قبل از انقلاب می دانند چون با تغییر ژانرهای تکراری فیلم های فارسی آن دوره ذائقه فرهنگی نسل سینما روِ آن زمان را با ژانری جدید آشنا کرد. این ژانر جدید اگر چه به دلیل فروش بالا با استقبال مثبت خیلی از منتقدان و تولید کنندگان فیلم قرار گرفت و فیلم فارسی را از یک نواختی به در آورد امادر همان زمان منتقدانی هم داشت که جدی گرفته نشدند. منتقدان معدودی که به درستی عنوان می کردند که سناریوی این فیلم کپی برداری از یک وسترن امریکایی بود که داستان آن مربوط به دوره هایی از وجود بی قانونی ، زورگویی و هفت تیر کشی در غرب وحشی بود که انتقام و انتقام کشی در آن منطقه از جهان سکه رایج بود و با ذائقه فرهنگی جامعه نوپای ایرانی که بعد از انقلاب مشروطه و ایجاد نهاد دادگستری نوین به دنبال قانون گرایی و نهادینه کردن قانون در روابط اجتماعی بود؛ از لحاظ زمان و مکان اصلا سازگار نبود و در واقع نقش اول و جذاب آقای بهروز وثوقی که در سناریو به عنوان قهرمان به بیننده القا می شد برای نسل جوان آن دوره بد آموزی مهلکی داشت چون آنان را تشویق می کرد در حل اختلافات بین خود و دیگران کاری به قانون نداشته و ترجیح دهند شخصی را که فکر می کنند که حقی از آنها را پایمال یا مثلا به ناموس آنها بی احترامی کرده را راسا تادیب و تنبیه کنند.

جالب است که مرحوم خانم کبری امین مشهور به شهرزاد سینمای فارسی که در فیلم قیصر نقش رقاصه کاباره را بازی می کرد نیز چند سال پیش در مصاحبه ای اثر منفی بد آموزی فیلم قیصر را به شدت مورد انتقاد قرار داد و چاقو به دستی اکثر جوانان را بازتاب ظهور فیلم هایی چون قیصر و سایر فیلم های سینمایی می دانست که بعد از این فیلم با داستان های مشابه سینمای فارسی را به انحصار خود درآورده و فرهنگ ضد اجتماعیِ جاهل بازی و چاقوکشی را به مدد هنر اغواگر سینما شیرین کرده و به نسل جوان خوراندند .

به نظر می رسد این تفکر بعد از چند دهه هنوز در ضمیر ناخودآگاه بعضی از اقشار جامعه جدا از سطح سواد و موقعیت اجتماعی و اقتصادی که دارند ؛ نه تنها کم نشده بلکه به لحاظ بروز و ظهور عوامل دیگری مثل فضای مجازی در کنار مشکلات فزاینده اقتصادی تشدید شده و همچنان فعال مایشاء است .

نگاه و نقدی بر ظهور نسل نو قیصرها در ناکارآمدی قانون و آموزش و پرورش و دادگاه در صدای معلم

به خبر تاسف بار زیر دقت کنید تا ببینید که آن معدود منتقدان سینما و مرحوم کبری امین واقعیتی را در خشت خام دیده اند که بسیاری از مدعیان صاحب نام آن را در آیینه ندیده اند :

جوان 28 ساله همدانی در دعوای بین پدر و مادر نقش قاضی و مجری قانون را هم زمان به عهده می گیرد وظاهرا در پشتیبانی از مادر مضروب خود ، در انتقامی خونین با چاقو جان پدر را می گیرد. به موجب همین خبر ، مادر بارها از طرف پدر مورد ضرب و شتم واقع می شده و اکثر اوقات با صورت کبود و ضربه خورده در محل کار خود حاضر می شده . شغل مادر هم قابل توجه است (رئیس تعزیرات استان) . متاسفانه آمار رو به تزاید ناهنجاری های این چنینی را در فقدان آموزش های کلان اجتماعی و یا بهتر بگویم کم کاری نهادهای فرهنگی که اتفاقا بودجه های هنکفتی را هم هزینه می کنند باید جست و جو کرد.

نقشه قتل هم ظاهرا توسط دو فرزند خانواده از قبل طراحی شده بنابراین نمی توان گفت جنایت در اثر هیجان لحظه ای و ناخواسته و توسط نوجوانی ناپخته اتفاق افتاده (1) است .ااین قتل مثل ده ها قتل خانوادگی و بعضا ناموسی که این روز ها در جای جای کشور اتفاق می افتد؛ همچنان پاسخ یک سئوال مهم را در جامعه امروز ایران بی پاسخ کذاشته وآن این است که :

چرا مردم برای حل مشکلات این چنینی سراغ قانون و محکمه و دادگاه نمی روند تا مثل اکثر مردم متمدن جهان حل مشکلات و اختلافات خود با طرف مقابل شان را به قانون و داوری بی طرف بسپارند در حدی که مشکل آن قدر طولانی و لاینحل نشود که مجبور به جنایت شوند؟!

نگاه و نقدی بر ظهور نسل نو قیصرها در ناکارآمدی قانون و آموزش و پرورش و دادگاه در صدای معلم

در این پرونده خاص ؛ سن پسر و موقعیت اجتماعی مادر هم مهم و قابل تامل هستند و نشان می دهد که ظاهرا خانواده به لحاظ اقتصادی و فرهنگی در ردیف و سطح اقشار پایین و کم سواد و آسیب پذیر جامعه قرار نمی گیرند و این نکته خود بیانگر آن است که حتی در رگه هایی از اقشار برخوردار و با سواد جامعه بی اعتنایی به قانون و یا بی اعتمادی به اجرای صحیح عدالت پر رنگ است .

نگاه و نقدی بر ظهور نسل نو قیصرها در ناکارآمدی قانون و آموزش و پرورش و دادگاه در صدای معلم

متاسفانه آمار رو به تزاید ناهنجاری های این چنینی را در فقدان آموزش های کلان اجتماعی و یا بهتر بگویم کم کاری نهادهای فرهنگی که اتفاقا بودجه های هنگفتی را هم هزینه می کنند باید جست و جو کرد.

فقدانی که متاسفانه گاهی زمینه ظهور نسل جدیدی از این قیصر ها را فراهم کرده و می کند .

1- منبع : سایت خبر تابناک کدخبر 1344434مورخ 16 آذر 404


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

نگاه و نقدی بر ظهور نسل نو قیصرها در ناکارآمدی قانون و آموزش و پرورش و دادگاه در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

آسیب شناسی سرمایه عاطفی جامعه تراژیک ایران در صدای معلم  در جامعه‌ای که فقر چون مورفینی کندذهن، احساس را فلج می‌کند، «دوستت دارم» دیگر یک اعتراف نیست، یک کالای لوکس است. کالایی که از سبد مصرف عاطفی طبقه فرودست حذف شده است. اینجا، عشق بی‌دغدغه، خاطره‌ای متعلق به گذشته‌های دور است، زمانی که باران بهاری محبت، بی‌منت بر دل‌ها می‌بارید، بی‌ آن که سایه سنگین «فردا» بر آن چیره شود.

فقر صرفاً کمبود پول نیست، بلکه محیطی است که عواطف در آن می‌میرند. بر اساس نظریه‌های مارکس، روابط عاطفی نیز مانند هر پدیده دیگری، در چرخه تولید و سرمایه‌داری مستحیل می‌شود و وقتی پایه‌های مادی زندگی سست باشد، دیوارهای عاطفی آن نیز ترک برمی‌دارند. بوردیو نیز به درستی بر «سرمایه عاطفی» تأکید دارد؛ سرمایه‌ای که فقر، آن را به یغما می‌برد و جایگزین آن «خشونت نمادین» می‌کند. شکاف طبقاتی، تنها درآمدها را از هم جدا نمی‌کند، بلکه دل‌ها را نیز در دو سوی یک دیوار نامرئی اما غیرقابل نفوذ قرار می‌دهد.

یاد آن شب‌ها می‌آید، وقتی نور شمعی کم‌ فروغ، وعده‌هایمان را مقدس می‌کرد. اما امروز، همان وعده‌ها زیر بار قسط‌ها، تورم و نگاه گرسنه کودکان خردشده است. مرد خانواده، با چشمانی که از بی‌خوابی و استیصال سرخ شده، نه در چشمان همسرش که به قبض‌های پرداخت‌نشدنی خیره می‌شود. «دوستت دارم» او، به یک آه سنگین و جمله‌ای تکراری فروکاسته شده است: «فردا بهتر می‌شه». این «فردا»، نه یک وعده، که یک دعاست. زن نیز، با دستانی که پینه جای نوازش را گرفته، اشک‌هایش را پشت پلک‌ها پنهان می‌کند. عشق او تبدیل به تاب‌آوری شده، به نوعی مقاومت خاموش در برابر فرسایش روزمره.

آسیب شناسی سرمایه عاطفی جامعه تراژیک ایران در صدای معلم

فقر، عشق را از هیئت یک احساس رهایی‌ بخش به یک مسئولیت طاقت‌فرسا تبدیل می‌کند.

«دوستت دارم» های گفته‌ نشده، مانند پرنده‌هایی که هرگز پرواز نکرده‌اند، در قفس سینه زندانی می‌مانند و می‌میرند. فقر، دزد خاموشی است که نه تنها کیف پول، که توانایی لطافت را نیز می‌دزدد. در این جغرافیای ویران، عشق قربانی می‌شود تا شاید بقا ممکن گردد. و این بزرگ‌ترین تراژدی است. جامعه‌ای که در آن، مبارزه برای نان، جایی برای ابراز محبت باقی نمی‌گذارد و احساسات، نخستین قربانیان جنگ فقر هستند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

آسیب شناسی سرمایه عاطفی جامعه تراژیک ایران در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت
صفحه1 از1582

نظرسنجی

با کدام گزینه موافق هستید ؟

حذف تنبیه بدنی در مدارس ، اتوریته ( اقتدار ) معلم را کاهش می دهد - 5.9%
حذف تنبیه بدنی در مدارس موجب اختلال در انضباط کلاس شده و دانش آموزان را گستاخ می کند - 12.2%
تنبیه بدنی یک اصل تربیتی مفید است و با توجه به شرایط و توسط معلم حرفه ای می تواند مورد استفاده قرار گیرد - 18.1%
با تنبیه بدنی در هر شرایطی مخالفم - 63.8%

مجموع آرا: 221

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور