صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

نوشتن و پی گیری روال معمول آن هم پس از رفتن پدری که مسئولیت پذیری ، پشتکار و اعتماد به نفس را مرهون و مدیون او هستم ؛ کاری سخت و طاقت فرساست .

منتشرشده در یادداشت

چگونه با پایان دادن به مشاجرات رفتار جمعی و گروهی را ارتقا دهیم در صدای معلم   چندی پیش، سوره اعراف آیه ۱۹۹ را خواندم که نوشته بود : « بخشش پیش گیر و گذشت داشته باش و از نادان روی بگردان »

از دیدگاه اجتماعی ، این نوشته دستورالعملی عملی برای تعامل مطلوب اجتماعی است از جمله: عفو و گذشت، که باعث تلطیف روابط و کاهش تنش‌های میان افراد جامعه می‌شود و همدلی و مهربانی را گسترش می‌دهد، قدرت حل تعارضات و افزایش سرمایه اجتماعی را به همراه دارد و همچنین ، دعوت به کارهای نیک و ارزش‌های پسندیده (امر به عرف)، که به ترویج فرهنگ مسئولیت‌پذیری، قانون‌مداری و رواج نیکوکاری در جامعه کمک می‌کند و مبنای ارتقای رفتار جمعی را شکل می‌دهد.

و در آخر، بی‌اعتنایی به رفتار جاهلان که مانع گسترش نزاع و خشونت‌های بی‌ثمر شده و مسیر جامعه را به سوی آرامش و رشد اجتماعی هدایت می‌کند.

انجام دادن این دستورالعمل ها می‌تواند به کاهش انواع آسیب‌های اجتماعی، تقویت انسجام و افزایش تاب‌آوری جامعه در برابر چالش‌ها بی انجامد و راهکاری عملی برای ساخت یک جامعه اخلاق‌مدار، پویا و همدل به شمار می‌رود.

بر اساس این نگاه، تعلیم و تربیت محدود به فرد نیست و نقش مهمی در توسعه فرهنگ عمومی و سلامت اجتماعی ایفا می‌کند.

چگونه با پایان دادن به مشاجرات رفتار جمعی و گروهی را ارتقا دهیم در صدای معلم

اگر می توانید افرادی که سال‌ها با شما دشمنی کرده اند را ببخشید و انتقام نگیرید، این برخورد باعث آرامش ، پایان کینه‌ها و آغاز فصل تازه‌ای از همزیستی و رشد اجتماعی می شود، یعنی هم اصل گذشت، هم فرمان به کار نیک (رفتار بخشنده)، و هم بی‌توجهی به رفتارهای جاهلانه را به‌زیبایی اجرا می نمایید.

در دنیای کنونی، وقتی در یک مجموعه کاری یا خانوادگی، اعضا به جای تلافی یا جدل، اشتباهات هم را ببخشند یا حتی به جای بحث با افراد ناسازگار، مسیر گفت و گوهای مثبت را انتخاب نمایند ؛ تنش‌ها کاهش می‌یابد و فضای سالم‌تر و سازنده‌تری شکل می‌گیرد.

چگونه با پایان دادن به مشاجرات رفتار جمعی و گروهی را ارتقا دهیم در صدای معلم

به عنوان مثال ؛  وقتی دانش‌آموزی اشتباهی انجام می‌دهد و معلم یا مدیر با مهربانی و گذشت با او صحبت می‌کند (نه با تنبیه و تحقیر)، هم شرایط روحی دانش‌آموز بهتر می‌شود و هم فضای آموزشی صمیمی‌تر می‌گردد.

اگر کسی به اشتباه همکاری را ناراحت کند، اما به جای تلافی دو طرف با گفت‌وگو، عذرخواهی و چشم‌پوشی مسئله را حل کنند، جوّ همکاری و اعتماد تقویت می‌شود و بازدهی تیم بالاتر می‌رود.

یا وقتی دو عضو خانواده دچار سوءتفاهم می‌شوند و یکی با بزرگواری گذشت می‌کند، به جای مشاجره بی‌پایان، آرامش و نزدیکی بیشتری در خانه ایجاد می‌شود.

در برخی کمپین‌های اجتماعی، به جای حمله یا تمسخر بزهکاران یا افراد خطاکار، با اقدامات حمایتی و امیدوار کننده زمینه بازگشت آنان به جامعه و کاهش جرم فراهم می‌شود (مثل کمپین‌های بخشش در قصاص یا انجمن‌های ترک اعتیاد).


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چگونه با پایان دادن به مشاجرات رفتار جمعی و گروهی را ارتقا دهیم در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت
چهارشنبه, 15 مرداد 1404 11:08

قبرستان هم شاخص فرهنگ است !

نقدی بر قرستان ها در ایران و شاخص فرهنگی در صدای معلم  هر قبرستانی که می روید غیر از سیمان، بتن و خاک و شن، خبری نیست. البته سگ های ولگرد و گدایان نیز پرسه می زنند. حتی در جایی که با افتخار بهشت زهرایش نامیده اند. گلزار شهدا نیز چنین است و پیشوند گلزار بیشتر به خاطر مرتبه والای شهداست و گر نه از گل خبری نیست. یعنی گل خود شهدا هستند که آنجا را تبدیل به گلزار کرده اند. هر کس بر حسب ذوق خود شاید بالا یا پائین قبر عزیز خوابیده زیر سنگ های رنگارنگ، درخت کاجی که بادوام تر است کاشته باشد. سنگ هایی که به زودی می شکنند و سیمان دور و بر آن کنده می شوند و مجبور می شوید از دفتر آرامستان به ازای مبلغی که آن نیز با قیمت روز محاسبه می شود دوباره دور سنگ آن قبر سیمان گیری کنید که مبادا در برف و باران، داخل آن آب ریزش کند و بی حرمتی به مرده محسوب شود یا روحا احساس کنیم که او اذیت می شود. اگر هم قیمت روز این کار به کرّات بیشتر از قیمت خرید مزار نسبت به ده بیست سال پیش است، آستین بالا زده و به عنوان پسر ارشد یا دختر ناز بابا، با دستان خود مجددا سیمان کشی کنی تا حفظ آبرو و عزت شود.

علت نوشتن این غمنامه دیدن یک صحنه قبرستان در یک فیلم بود. شاید شما هم جلوه ای از سرسبز ی، نظم و زیبایی را در قبرستان های برخی از کشورها طی تماشای فیلم، سریال، مستند یا ویدئویی دیده باشید.

گویی آرامستان نیست و بوستان یا گلستان است. ظاهرا شرایط روحی، فرهنگی، آموزشی و نحوه تفکر انسان ها در طراحی قبرستان ها در کشورهای مختلف دخالتی مستقیم دارد. کل زمین، چمن طبیعی بود که یقین به طور مرتب آن را می زنند تا مرتب و منظم دیده شود. و فقط یک صلیب سفید نسبتا پهن برای هر مرده که مشخصات فرد مرده روی آن حک بود.

از سنگ های روی مزار بیش از یک متری ما خبری نبود. قبرستان های ما همه بی روح و مرده است. خوب مزار است و غیر از این انتظاری نیست. سنگی به درازای بیش از یک متر ( 60 در 180 سانتی متر) برآمده از زمین، که هنگام عبور یا جست و جوی قبری، به زحمت افتاده و بیشتر مجبوری روی سنگ های بیشمار بالا پایین شوی تا به ردیف و شماره قبر آشنا یا عزیز خود برسی. نمی دانم در نظر و باور شما پا روی قبر عزیز کسی گذاشتن بلامانع است؟ اما در باور من همچنان که احترام گذاشتن به زندگان فرض واجب است، مردگان نیز چنین حقی برای خود دارند. حتی روی اعلامیه فوت کسی که پاره شده و بر زمین افتاده است پا گذاشتن، بی احترامی است.

نقدی بر قرستان ها در ایران و شاخص فرهنگی در صدای معلم

حتی قبر اعیان و اشراف، میراث شمرده می شود و میراث ما جز قلم و اندیشه چیست؟  باور و دیدگاه غالب ما این چنین است: از خاک برآمده ایم و در خاک فرو می رویم پس چه اهمیتی دارد یک مرده کجا دفن شود. اتاق پذیرایی که نیست به چیدمان ترکیب آن اهمیت دهیم. یک مرده روح و هوشیاری ندارد و در عرض چهل روز گوشت به استخوان نمی ماند تا بخواهد بفهمد کجا دفن شده است پس فقط کافی است فاتحه بخوانید تا آرامش بیابد.

بلی؛ بیشتر مردگان در ایام حیات خود چندین بار قبرستان رفته اند و ظاهر و باطن آن را دیده اند، اما پرداختن به تمیزی و زیبایی یک قبرستان در واقع به نیت زندگان است که آنجا را محلی زیبا ببینند و از واقعیت مرگ کمتر بهراسند. از دیگر سو، خیال آنان از بابت جایگاه ابدی عزیزان خود آسوده گردد. هر چند از ما بهتران جایگاه تمامی مردگان خود را حتی گناهکاران را در بهشت خدا می بینند یعنی پر از امید و به کودکان چنین باوری را القا می کنند که مثلا پدرش رفته آسمان پیش خدا و  ما از عذاب قبر و جهنم به کودکان نوید می دهیم.

امروز، ما همه چیزِ فرهنگ خود را به طور سطحی و شگفت انگیز تغییر داده ایم. به خاطر دارم تا قبل از فوت مادرم، اصلا قبرستانی ندیده بودم. چون در گذشته کودکان و جوانان را قبرستان نمی بردند. اما الان هنگام دفن کسی، اگر دقت کنید از هر گروه سنی حضور دارند حتی نوزادان و کودکان.

نقدی بر قرستان ها در ایران و شاخص فرهنگی در صدای معلم

فاصله طبقاتی فقط این جهانی نیست و در قبرستان های ما نیز بیداد می کند. آرامگاه خانوادگی بیش از سه میلیارد تومان، قبر معمولی بیش از 50 میلیون تومان. در جاهای پر فراز و نشیب یا پرت قبرستان، قیمت قبر نسبتا ارزان می شود تا قشر کم درآمد هم جایی برای دفن خود بیابند.

نقدی بر قرستان ها در ایران و شاخص فرهنگی در صدای معلم

به نظرم بهتر است آموزش و پرورش که این همه به آخر و عاقبت اعمال معلمان ابتدا با گزینش و سپس طی خدمت در زیر ذره بین، می اندیشد و وضعیت وخیم آموزشی را رها می سازد، بهتر است برای دفن بازنشستگان خود قبر رایگان دهد. هم ثواب است و هم از فشار دنیوی که نکاسته حداقل از فشار اخروی برهاند. چون با حق کفن و دفنی که داده می شود قبری نمی توان خرید. هزینه مراسم مختلف هم هست اغلب تا چهلم متوفی!

در سال 1404، حق کفن و دفن برای شاغلین و بازنشستگان، معادل حداقل دستمزد ماهانه سال فوت است. با توجه به حداقل دستمزد 10 میلیون و 737 هزار تومانی در سال 1404، مبلغ کمک هزینه کفن و دفن نیز همین مقدار خواهد بود.

نقدی بر قرستان ها در ایران و شاخص فرهنگی در صدای معلم

البته تضاد طبقاتی برای ما مردم زیر خط فقری، تعادل حق و حقوق را برهم می زند. و گر نه از نظر حقوقی، آرامگاه خانوادگی به عنوان یک حق یا امتیاز برای خانواده در نظر گرفته می‌شود. این حق می‌تواند شامل حق استفاده از آرامگاه، حق دفن اعضای خانواده در آن و حق نگهداری و مراقبت از آرامگاه باشد. همچنین، ممکن است آرامگاه خانوادگی به عنوان یک میراث خانوادگی نیز در نظر گرفته شود و به نسل‌های بعدی منتقل شود. حتی قبر اعیان و اشراف، میراث شمرده می شود و میراث ما جز قلم و اندیشه چیست؟

نقدی بر قرستان ها در ایران و شاخص فرهنگی در صدای معلم

اما حق و حقوق هم زیورهایی است برای از ما بهتران. این همه تحقیر نیست. چشم های خود را قدری بمالیم و سپس با دور کردن تعصب کور، واقعیت ها را بپذیریم. چنین حقی، زیبنده کسانی است که دغدغه خرید سیب زمینی پیاز ندارند. پاییز پارسال در محفلی بودم باور کنید یک قاضی حال به مزاح و یا با ناباوری، مدام می گفت: خرید سیب زمینی پیاز مجال خریدهای دیگر را نمی دهد. به خاطر دارید زمستان 1403 در سایه صادرات بی رویه و بدون توجه به میزان مصرف داخلی؛ قدرت خرید سیب زمینی نداشتیم؟ این ماجرا به همان روزها مربوط است.

شاید شما نیز در اولین محل خدمت خود، قبرستانی رو به روی تنها دبیرستان پسرانه یا دخترانه خود داشته اید. نمی دانم تصمیم برای ساخت یک مدرسه در هر پایه ای، درست به موازات تنها قبرستان یک شهرستان کوچک، چقدر عقلانی است؟ چرا تصور می کنیم فقط جمعیت کلان شهرها لایق آن هستند که محل دفن مردگان آنان دور از مرکز شهر و در حاشیه باشد؟ مگر در شهرهای کوچک یا روستاها، قحطی زمین است که به تمرکزگرایی دست می زنند و مراکز مهم اداری را به علاوه قبرستان کنار هم می چینند؟!

احساس نیاز به زیباسازی محل زندگی، ولو یک قبرستان، نگاه فرهنگی می خواهد. درک درست از باور طبیعتِ سرسبز، نشاط و شادابی آن که هر دم با مشاهده آن روح و ذهن همه افراد و از هر قشری صیقل یابد. هر چند ما در کاشت چمن طبیعی یا مصنوعی زمین فوتبال خود در تهران و شهرستان ها نیز هنوز مشکل مدیریتی و کارکردی داریم.

نقدی بر قرستان ها در ایران و شاخص فرهنگی در صدای معلم

لطفا زندگان و مردگان را از وضعیت اسفبار فعلی خاک، شن، سنگ، سیمان، بتن، سگ های ولگرد، حضور گدایان و ترس از تغلیظ سوگند آنان و بی روحی مطلق قبرستان ها نجات دهید. انجام این کار به سرمایه نیاز دارد اما مهم تر از آن به تحول فکری و فرهنگی که خط بطلان بر روی باورها و عادات غلط بکشد و به زیبایی زندگی ایمان داشته باشد.

این همه زیباگریزی از بهر چیست؟

مگر فقط به دلیل وجود باور مذهبی آزاد بودن روح مردگان از ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه و رواج مراسم تعزیه در همین روز هفته، با تعطیلی روز پنجشنبه موافقت و با تعطیلی روز شنبه مخالفت نشد تا تجار و بازرگانان و اقتصاد ایران بیشتر از سه روز در هفته نتوانند با اقتصاد دنیا در مبادلات تجاری و بازرگانی تعاملی فعال داشته باشند؟ یعنی یک نه بزرگ به رشد و توسعه اقتصادی و فرهنگی. چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید...


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر قرستان ها در ایران و شاخص فرهنگی در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

انتقاد از بازنشسته کردن اعضای هیات علمی دانشگاه فرهنگیان و  نقش مدیران بحران ساز در صدای معلم   مدیریت دانشگاه فرهنگیان در مردادماه 1404بر اساس یک تصمیم غیر منتظره و به  ظاهر قانونی، برای تعداد زیادی از استادان پیش کسوت دارای مرتبه مربی و استادیار ابلاغ بازنشستگی صادر کرده است.

این در حالی است که به فرموده مقام معظم رهبری این دانشگاه ماموریت گرا به لحاظ تربیت معلمان کشور و به طبع نسل آینده ساز کشور،  از جایگاهی متفاوت و بسیار حساس برخوردار است.

قاطبه استادان متعهد این دانشگاه خود را ملتزم به قوانین جاریه کشور دانسته و از آن تمکین می نمایند اما آنچه مورد اعتراض این جمع قرار گرفته است،  بی تدبیری در بازنشستگی اعضای هیات علمی و بی توجهی به ماموریت های تعریف شده دانشگاه ، تفسیر سلیقه ای از قانون و نادیده انگاشتن مصوبه قانونی هیات امنای این دانشگاه  است.

بدون تردید اعتبار علمی - آموزشی هر دانشگاهی به اعضا هیات علمی آن وابسته است به ویژه نسلی که در فراز و نشیب ها و صحنه های مختلف شکل گیری نظام جمهوری اسلامی حضوری موثر داشته اند و متعهدانه خود را موظف به پاسداشت از ارزش های میهنی و آیینی خویش می دانند و بدون اغراق نسلی غیر قابل تکرارند.

سوال اصلی اینجاست آیا مدیران تصمیم گیر نمی توانستند برای نوسازی ترکیب هیات علمی،  ضمن حفظ کرامت استادان پیش کسوت با  تدبیر بیشتری عمل می کردند تا این مجموعه آموزشی مهم را در شرایط حساس کنونی دچار بحران و نا به سامانی نکنند؟! 

انتقاد از بازنشسته کردن اعضای هیات علمی دانشگاه فرهنگیان و  نقش مدیران بحران ساز در صدای معلم

اعتبار یک دانشگاه آموزشی به وجود هیات علمی متخصص آن است. اگر قرار بود چنین اتفاقی بیافتد ؛ آیا  بهتر نبود با جذب به موقع اعضا هیات علمی جدید، حداقل آنان  2 سال در کنار قدیمی ها کار آزموده می شدند تا در روند تغییر و تحول، خللی به ساختار آموزشی وارد نگردد ؛ به عنوان مثال با اقدام جدید بسیاری از گروه های آموزشی تخصصی بدون هیات علمی می شوند و برنامه ریزان ، تصمیم دارند خلا به وجود آمده در ترم جدید را با به کارگیری نیروهای حق التدریس جبران نمایند ؛ از طرفی این  مدیران به ظاهر نوگرا ، اجرای مصوبه شماره یک از صورت جلسه شانزدهمین نشست دور دوم هیات امنای دانشگاه ( 30/ 01/ 1396) که تاکید می کند اعضای هیات علمی تطبیقی بدون در نظر گرفتن شرط 30 سال سابقه خدمت ، امکان استمرار خدمت تا سن 65 سال را دارند را نادیده انگاشته اند که این مهم بر خلاف اساس نامه و رویه قانونی  دانشگاه است.

انتقاد از بازنشسته کردن اعضای هیات علمی دانشگاه فرهنگیان و  نقش مدیران بحران ساز در صدای معلم

ایضا این مدیران بحران ساز،  بدون نظر داشت مفاد بند ب سازمان بازرسی کل کشور به دانشگاه فرهنگیان ( کد پیگیری 973998) مبنی بر اصلاح نسبت دانشجو معلم به عضو هیات علمی مطابق با نسبت های مندرج در ماده 66 قانون توسعه و استانداردهای ابلاغی وزارت عتف، دست به چنین اقدامی زده اند؟!

بدیهی است نادیده انگاشتن این مصوبه و صدور احکام بازنشستگی جمع زیادی از استادان باسابقه، متخصص و آشنا به مبانی تربیت معلم، موجب  تضعیف جدی هرم هیات علمی و خسارات جبران ناپذیری  در  تربیت حرفه ای دانشجو معلمان این دانشگاه ماموریت گرا می شود.

بنابراین ضرورت دارد مسوولان بالادستی و تصمیم گیر هرچه سریع تر از اجرای این ابلاغ ها  پیشگیری و با خاطیان به ظاهر ذیصلاح  برخورد نمایند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد از بازنشسته کردن اعضای هیات علمی دانشگاه فرهنگیان و  نقش مدیران بحران ساز در صدای معلم

منتشرشده در بازنشستگان

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم از نشست خبری محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و اختیارات معلمان در مدارس غیرانتفاعی

نشست خبری احمد محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و توسعه مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش بر اساس اطلاع رسانی مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش موضوع پروژه مهر و برنامه های پیش روی سازمان امروز سه شنبه ۱۴ مردادماه در سالن  شهید حججی این سازمان برگزار گردید .

با وجود آن که محمود زاده در 7 دی 1400و در زمان وزارت یوسف نوری در دولت ابراهیم رئیسی به عنوان سرپرست سازمان مدارس غیردولتی انتخاب شد ؛ اما در این دوره تقریبا 4 ساله این نخستین بار بود که « صدای معلم » در دولت مسعود پزشکیان به این نشست خبری دعوت گردید .

قرار بر این بود که نشست در ساعت 30 / 9 صبح آغاز شود اما به علت حضور کم تعداد خبرنگاران با حدود 40 دقیقه تاخیر شروع شد .

این مساله در ابتدای طرح پرسش توسط « علی پورسلیمان مدیر صدای معلم » به عنوان نخستین خبرنگار پرسش گر بیان گردید .

پورسلیمان گفت :

ما معمولا در این نوع نشست ها به حضور همراه یا تاخیر مسئولان انتقاد می کنیم و این در حالی است که امروز وضعیت بر عکس است .

گزارش صدای معلم از نشست خبری محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و اختیارات معلمان در مدارس غیرانتفاعی

مدیر صدای معلم با اشاره به نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی و نیز جایگاه مهم خبرنگاران که باید الگوی دیگران در جامعه باشند از رسانه ها خواست که به رعایت حقوق شهروندی پای بند باشند .

بعدا این تذکر با واکنش خبرگزاری ایسنا رو به رو گردید .

خبرنگار این خبرگزاری عنوان کرد که برگزاری این نشست با نشست دیگری با عنوان « جایزه معلم » مقارن بوده است و قصوری متوجه خبرنگاران نیست .

البته ایشان به روال معمول به پرسش های تفصیلی مدیر صدای معلم ایراد گرفت و این که مدیر صدای معلم پی گیر گرفتن پاسخ پرسش های خود تا حصول نتیجه و اقناع است .

مدیر صدای معلم در پاسخ گفت که این گونه هماهنگی ها باید توسط مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش صورت گیرد و بهتر است نوک انتقاد خود را متوجه این بخش کنند که قادر به هماهنگی نشست های خبری نیست و البته این مساله توجیه گر رفتار غیر حرفه ای خبرنگاران نمی تواند و نباید که باشد .

همان گونه که انتظار می رفت پرسش های غالب خبرنگاران حول محور « شهریه مدارس » مطرح گردید .

در این راستا یکی از خبرنگاران پرسشی را در مورد « شهریه » مطرح کرد .

توضیحات رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و توسعه مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش آن قدر به طول انجامید که حتی با تذکر مجری نشست رو به رو گردید .

این در حالی است که مدیر صدای معلم ، چهار پرسش مطرح کرد و با وجود آن که یکی از موضوعات نشست در مورد « پروژه مهر » و نیز یکی از پرسش های صدای معلم بود اما پاسخ های محمودزاده به عنوان رئیس این سازمان کوتاه و البته قانع کننده نبود .

مدیر صدای معلم در یکی از پرسش های خود چنین گفت :

گزارش صدای معلم از نشست خبری محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و اختیارات معلمان در مدارس غیرانتفاعی

« جایگاه حرفه ای و اختیارات معلم در مدارس غیردولتی کجاست ؟

به جز تعدادی از مدارس برند اما گفته می شود که معلم در تنظیم لیست نمره عملا اختیاری ندارد و اگر بخواهد مستقل عمل کند و به نظرات مدیر مدرسه توجهی نکند  و نمرات واقعی را تنظیم کند ؛ سال بعد عذرش خواسته می شود .

در واقع ؛ مدیر و یا معاون در مدارس غیرانتفاعی لیست نمره را تنظیم می کنند و معلم فقط آن را امضا می کند .

نقش شما در این زمینه و نظارت بر مدارس تحت مدیریت تان چیست ؟

محمود زاده در پاسخ گفت :

گزارش صدای معلم از نشست خبری محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و اختیارات معلمان در مدارس غیرانتفاعی

نظارت ما هم نمی گویم حتما یک نظارت کافی و وافی است. نظارت جدی هم در درون مدرسه اتفاق می افتد هم از طریق منطقه شکل می پذیرد و هم توسط استان این کار اتفاق می افتد و هم توسط کشور و حوزه های مدیریتی در حوزه ی معاونت های تخصصی و رصد هم می شود . خود بنده در مدارس غیر دولتی که می فرمایید نمره را معلم می دهد که به این خاطر می گویم : صدای معلم ها و این توهین است به معلمان. این که معلم استقلالش را در مدرسه هست و به او توهینی داشته باشیم ظاهرا خیلی مناسب نیست.

 خود بنده هم معلم بودم و به هیچ وجه ممکن امکان این که کسی به من بگوید : آقای محمود زاده این نمره دو را دو و نیم کنید یا نوزده است بیستش کنید ... اصلا امکان ندارد.

  من در جایگاه معلمی این را می گویم و سال های سال این تدریس در مدرسه ، هنرستان و آموزش و پرورش اتفاق افتاده است.

گزارش صدای معلم از نشست خبری محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و اختیارات معلمان در مدارس غیرانتفاعی

 خیلی از همکاران ما در سراسر کشور همین گونه اند.

جهت استحضار عرض کنم حداقل در این دو سه سال گذشته بخشی از دوره تحصیلی مخصوصا دوره متوسطه دوم دروس نهایی است و توسط معلم شکل می پذیرد چه غیردولتی چه استعدادهای درخشان چه دولتی. تحلیلی که در فضای رسانه ای است که نشان از آن دارد که مدارس غیر دولتی وضعیت مناسب تری دارند در فضای رسانه ای خود دوستان بعضا نقطه ضعفمان می شود که چرا مدارس غیر دولتی از کیفیت خوبی نسبت به مدارس دیگر برخوردار هستند در کنکور یا در المپیاد ها نشان از این موضوع است.  در دوره ابتدایی هم نوعا توصیفی است و نمره ای نیست فقط می ماند دوره راهنمایی که اگر خوب کار نشود در دوره متوسطه هم نمی شود خوب نتیجه گرفت.

صدای معلم:

پس شما معتقدید در مدارس غیر دولتی معلم کاملا اختیار دارد ؟

محمودزاده:

بله .

معلم اگر اختیار نداشته باشد ؛ معلم نیست .

گزارش صدای معلم از نشست خبری محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و اختیارات معلمان در مدارس غیرانتفاعی

صدای معلم :

من اگر به واقعیت ها اشاره کردم ؛ توهین کردم و شما دارید در این جا از وضعیت معلمان در مدارس غیردولتی دفاع و حمایت می کنید ؟

محمود زاده :

نه ! بزرگوار !

من معلمم و حتما هم باید از معلم دفاع کنم.

مشروح این پرسش و پاسخ در صدای معلم منتشر می شود .

در این نشست و به مناسبت « روز خبرنگار » تقدیرنامه هایی میان خبرنگاران توزیع شد که هر یک فاقد نام بودند و البته این امر مورد انتقاد « مدیر صدای معلم » قرار گرفت .

گزارش صدای معلم از نشست خبری محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و اختیارات معلمان در مدارس غیرانتفاعی

پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی

گزارش صدای معلم از نشست خبری محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و اختیارات معلمان در مدارس غیرانتفاعی

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از نشست خبری محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و اختیارات معلمان در مدارس غیرانتفاعی

منتشرشده در گفت و شنود

« روز خبرنگار » را تبریک می گویم علی الخصوص به مسئولان و مقامات پاسخ گو و مسئولیت پذیر .

امیدوارم در این دولت بر خلاف دولت قبل ( ابراهیم رئیسی ) که رسانه های مستقل و منتقد جایگاهی در برنامه ها و نشست ها نداشتند ؛ وزارت آموزش و پرورش دولت مسعود پزشکیان مراسم در خور و شایسته ای را برای خبرنگاران برنامه ریزی و به اجرا در آورد .

منتشرشده در گفت و شنود
یکشنبه, 12 مرداد 1404 12:48

معلم، علی پورسلیمان، صدای معلم

بیوگرافی و تاریخچه معلم و علی پورسلیمان و صدای معلم   وقتی قلم می چرخد برای نکوداشت انسانی که سالیان طولانی در مسیر توسعه، بنیان های اندیشه و عمل، تعلیم تربیت، آرام و دلربا و شکیب و بی ادعا گام بردارد، خود فدا شود، عمرش را صرف جماعت حزبی و گروهی نکند ؛ بلکه برای مهمترین قشر «معلم» از جان و وقت، مایه بگذارد تا با جمع آوری نظرات و نوشتار خرد جمعی که عمده ی آنان معلم هستند ؛ چون شمع بسوزد، چون نخ تسبیح دانه ها را به گردش در آورد بی آن که بگسلد،  سالیانی او با تمام وجود حتی هزینه و حقوقش که باید و بایست برای سالی حداقل تفریح و مسافرت خود و خانواده هزینه  کند اما دیباچه که نه بچه اش به نام «صدای معلم» خلق و بارور نماید، چون دردانه به دورش بچرخد و نقص و نقصانش را شبانه روزی گره گشایی کند، چون اولاد پدر و مادری تمام حواسش رسیدگی آن باشد، از کیان معلم و معلمی، از هویت و فرهنگ، از درست شدن و درست گام برداشتن آموزش و پرورش، نهیب برکژی دستگاه تعلیم و تربیت، دلسوزانه و عاشقانه، مدبرانه، چون همام درخیام، ساقی باشد، بگرداند، و می در ساغر اندازد.

نامش پور سلیمان است. سلیمانی که نه با مور و ملخ، پرستو، کبوتر و هدهد سخن بگوید، بلکه با آدم سرکار پیدا می کند. حرفشان را می فهمد و حرفشان را با صدای رسا بدون لکنت و ترس علیرغم بی مهری به گوش اصحاب جلال و حَکم و حُکم و حکمران می رساند.

سخن را در مسلخ عشق که همان شعار دادن «معلمی» هنر است و عشق . او به راستی و درستی مشق کرده است و این عشق را چون معلم است زبان معلم را می فهمد و آن که برای معلم، درس و کتاب، دستور و تکلیف بی جا و بیراه حواله می کند را مورد نقد قرار می دهد که بگوید که درس نویسی و بخشنامه پرانی کاری چنین نیست که شما بر خرمن نسل فرداپرداز، برای نان و نوا بکوبید و صادر کنید و موفق از آن به در آیید!

 معلم باید نقد پذیر باشد و آن را به شاگردانش بیاموزاند، معلم نباید در سیستم حل شود . معتقد است تربیت نسل،  پیچیدگی هایی دارد که چند منشوری و شما از روی تیغ راه می روید، آن گاه که دسته گل ها بزرگ می شوند ؛ تازه اشتباه و انحراف، همه ی جامعه را تسخیر می کند و کار از کار گذشته است. 

پورسلیمان است .

اصالت آذری دارد و اجدادش در شبستر روزگار گذرانده اند، اما خود متولد تهران و دهه ی پنجاه ای . به نشانه ی شناسنامه، فرزند محمد اسماعیل و مادر، خانم ربابه نصیری جدید از خانواده نجیب و حبیب، خوشنام، و کاسب بازار می باشد.

او از معلم دوره ابتدایی، سرکار خانم فلاحی همواره یاد می کند که تاثیر زیادی در ظهور و بروز استعدادش داشته است، اما دوره نوجوانی را در کوران انقلاب سپری نموده است . 

بیوگرافی و تاریخچه معلم و علی پورسلیمان و صدای معلم

حالا در بزرگسالی، یکی از همکلاسی هایش بر سر ذوق، چند نفری از آنان را با زحمت زیاد به هم، بر سر چای و دسر در مکانی جمع می کند، خوش و بش و دیدار همکلاسان پس از سی و اندی سال، مجید پزشک جراح شده و دارای دو پسر و فرهاد نویسنده و ناشر هست. علی شرکت تولیدی به هم زده و متاهل و سه فرزند دارد ، شاهرخ کارمند ارشد وزارتخانه روزگار می گذراند. مسعود اما کارخانه ای به راه انداخته و تجارت و صادرات انجام می دهد. حسین مهندس و پیمانکار است. کریم، چند دوره فرماندار شده و سکان حکومتی  را برای خود رقم زده است. احمد چون آقای پورسلیمان  معلم هست و دو فرزند دارد و دیگران هر کدام از شغل و زندگی و موقعیت خود و فرزندانشان برای دوستان دوره محصلی گپ و گفت می کنند.  به میل و انتخاب خودم آمدم و تصمیم گرفتم ادامه بدهم و به میل خود اکنون از خدمت در آموزش و پرورش خداحافظی می کنم .

معلمان این جمع بر تخصیص ناعادلانه حقوق و از آن مهمتر عدم ساحت برنامه ریزی تعلیم و تربیت کارآمد و مدرن و آینده نگر به شدت انتقاد دارند. اما پورسلیمان را دوستان برای تلاش شبانه روزی اش برای سایت صدای معلم به پرسش و چالش می کشند .... آیا عایدی و آورده مالی از این حرفه برای شما داشته است؟

او مکث می کند و سکوت را ترجیح می دهد. اما دوست صمیمی و یار و غار آن دوران آقا سعید، پرسش دیگری به رخ او می کشد . اگر به زمان گذشته برگردیم آیا دوباره معلمی را انتخاب می کنی؟

صریح و سریع پاسخ می دهد، عاشق حرفه معلمی هستم و حتما بر می گردم و عاشقانه دوستش دارم.

به خانه پورسلیمان می آییم.

از دوست، همراهش و یار و همسرش پرسش می کنیم .

چطور آقای پورسلیمان که همیشه درگیر حرفه معلمی و سایت صدای معلم می باشد، کنار می آیید؟ کریمانه پاسخ می دهد : « اگر غیر این باشد که می شود آدم معمولی او برای جامعه و پیشبرد اهداف درست تعلیم و تربیت و مهم تر، رساندن صدای معلمان و دانش آموزان به مسئولین امر در این وطن تلاش می کند .

من هم انسانم و فایده و نفع را وقتی مشاهده می کنم، با تمام وجودم افکار و اندیشه و تلاش او را تایید و تشویق می کنم. .

می دانیم پاگذاشتن در چنین کاری، سخت و آزار فراوان دارد، هرگلی را با خار آفریدند، بادهای مرارت حتماً ما را در راهمان استوارتر می کند.

بیوگرافی و تاریخچه معلم و علی پورسلیمان و صدای معلم

در عجب می مانم از درک و از دوراندیشی و صبر و افکار واستقامت خانم خانه دار، همسرش ؛ کاش آنانی که در طول برپایی « صدای معلم » ذره ای از این حس و خاصیت، فهم و درک داشتند و چوب لای چرخ این مهم قرار نمی دادند ؛ می فهمم اگر سایت صدای معلم اینچنین ریشه دوانده و ماندگار شده است،  همواره مدیون آرام بخشی نگاه چنین پشتیبانی همراه بوده است.

پورسلیمان سال ها کنار معلمی به آراستن و پیراستن سایتی مشغول است که قاعده و منطق می گوید هر کسی را جرات و ورود تخصصی و تجربی  به آن را نمی باشد، اما او جسورانه و متعهدانه بر هدفش استوار ماند و صدای معلم اکنون دوران جوانی اش، هر ورقش هویتی و کتابی است پر از مجموعه درس ها، راه، نشانه، مسیر، اندیشه، قابل اعتنا، راهنما، راهبرد، ورق، ورق آن می تواند به تامل و تعمیق و توجه مورد استفاده دست اندرکاران و درس نویسان و برنامه ریزان و پژوهشگران باشد .

درختی ماندگار به نام «صدای معلم».

پورسلیمان اکنون در آستانه ی بازنشستگی قرار گرفته است .

همه ی معلمان به جز استثنا، یک بار بازنشسته می شوند اما او دوبار، نه از سر مهر، بلکه از سر اجبار و عقده و پدیده ی ذات معیوب، این که هر نقادی را باید با «آزار» «خاموش» کرد تا عبرت دیگران شود بازنشست کردندکه با مقاومت رو به رو شدند و چنین شد که :

با خاطره ی خوش اولین روز معلمی بدو استخدام و بدترین خاطره در پایان آخرین روز معلمی، شغل شریف و دوست داشتنی اش را ببوسد و دفترش را ببندد.

بیوگرافی و تاریخچه معلم و علی پورسلیمان و صدای معلم

از او سوال نمودم؛ از خاطرات در طول خدمت از چه چیزی بیشتر رنجیدی؟

می گوید: « از رفتارهای متناقض بسیاری از اطرافیان و عدم صداقت آنان »

بیوگرافی و تاریخچه معلم و علی پورسلیمان و صدای معلم

از سالیان برپایی سایت «صدای معلم» او را می شناسم . مهمترین ویژگی اش که همه کسانی که او را می شناسند ؛ صداقت، صراحت، عمل گرایی و مطالعه دائم، چهار خصلت جدا نشدنی از او یاد می کنند.

او دل به مهم‌ترین قشر جامعه، یعنی معلمان می‌سپارد، و از جان و وقت خود می‌گذرد، تا جایی برای جمع‌آوری نظرات و نوشتار اصیل آنان فراهم کند ؛ آن‌گاه مشخص است که نام « پورسلیمان » در ذهن‌ها می‌درخشد.

او فقط معلم نبود، تجسم صداقت بود؛ واژه به واژه‌ی حرف‌هایش را می‌شد زندگی کرد. صراحت در گفتار دارد، اما از سر دلسوزی، نه برای رنجاندن. اهل مطالعه بود، بی‌وقفه، با ذهنی تشنه و نگاهی باز.

سایتی که به نام  « صدای معلم » بنا نهاد، جایی شد برای شنیدن فریادهای خاموش، برای بازتاب دغدغه‌ها، آرزوها و زخم‌های معلمانی که سال‌ها به دور از توجه، در سایه مانده بودند.

او چون نقطه‌ی زلالی در دل جریان دانایی، چرخه‌ی اندیشه را به حرکت درآورد؛ بی‌ آن که خود را در گل‌ و‌ لای مصلحت‌اندیشی‌ها گم کند.

سالیانی دراز، با تمام وجود، در برابر کژی ها ایستاد؛ هزینه داد، زخم برداشت، اما راه را رها نکرد.

برای او، هدف روشن بود؛ نه تفریح، نه مطامع، نه دیده شدن؛ بلکه تداوم آگاهی و رساندن صدای جمعی که کمتر دیده شدند و کمتر شنیده شدند:

«معلمان» .

بیوگرافی و تاریخچه معلم و علی پورسلیمان و صدای معلم

در روزگاری که بسیاری به خوش‌گذرانی، فراغت و روزمرگی دل سپرده‌اند، گاهی در میان مردم  انسانی برخاسته از میان همان کوچه‌ها برای هدف بزرگتر و مانا، راه معمول را پس می زند و از مسیر سخت و پر پیچ و خم گردنه، راهی دیگر برای هدفی والاتر، خود را به آب و آتش می زند تا فراسوی گلستان را به نظاره بنشیند، نه از سر شهرت، نه از میل قدرت، بلکه از جوشش درونی، از دغدغه‌ای ریشه‌دار برای آگاهی، برای بیداری.

وقتی نظامی گنجوی با زحمات شبانه روزی و نخوابیدن ها زیر نور شمع دود زا به خلق آثارش، مثل خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، اسکندر نامه ، شرفنامه، هفت پیکر و...می پرداخت عده ای به طعنه و سخره می گفتند دلت خوش است، اما آثارش ستون‌های ماندگار و اصالت و فخر فرهنگ ایران شد. چنان‌که فردوسی، عمر خویش را به پای هویتی گذاشت، اثرش شاهنامه که امروز ایران را با آن می‌شناسند. خیام با همه دانشش، ریاضیات، نجوم و فلسفه اما با جسارت و ریسک بی نظیر اشعاری آفرید که درجهان پرآوازه شد و مولوی در مصاحبت با شمس، علیرغم تحدید و تهدید صاحبان جهل و جعل، اثری خلق کرد که سرآمد عرفان و معنای روزگار شد، و دیگر صاحبان خرد، اندیشه، ادبیات و فرهنگ ماندگار با زحمات و سختی و مبارزه با تنبلی و ترس، حتی با ازدست دادن مقام معنوی و مادی، عمر خود را با خلق آثار متفاوت، ماندگار کردند و این‌ چنین است که گاه در سکوت و بی‌ادعایی، انسانی چون پورسلیمان ، این مسیر را برمی‌گزیند؛ نه برای خودش، که برای صدای خاموش معلمان، برای آیندگان، برای حقیقت.

او در آستانه بازنشستگی می گوید: توانم در این راه بوده با آگاهی قدم گذاشتم و برای آگاهی، همه عمرم را برای رسیدن به جامعه پویا و برتر  نثار و تقدیم کرده ام.

  به میل و انتخاب خودم آمدم و تصمیم گرفتم ادامه بدهم و به میل خود اکنون از خدمت در آموزش و پرورش خداحافظی می کنم . در این راه، دیگران هم بودند که باید با آنها کار کرد، اما گاهی نمی‌شود و  این دفتر معلمی ام به پایان رسید.

بیوگرافی و تاریخچه معلم و علی پورسلیمان و صدای معلم

اما از دوران تربیت معلم اواخر دهه شصت و از الگوی خود اساتید تاثیر گذار حرفه و زندگی اش آقای چینه کش ، معلم اجتماعی ، آقای مافی معلم معارف و آقای وحدت نیا معلم ریشه‌های انقلاب یاد می کند.

هنوز سخنان آنان در کلاس آویزه گوشش است که می گفتند : « بدانید چرا به این جا آمدید؛ بودن یا نبودن شما در سیستم باید فرق کند ، اگر برای تغییر آمده اید خوشا به حال تان و اگر نه این حرفه را رها کرده به شغل دیگری بپردازید .

اگر کسی فکر می کند که نمی تواند در کلاس و جامعه تأثیر گذار باشد به درد حرفه معلمی نمی خورد و آن را رها کند و دنبال شغل دیگری برود » .

او می گوید: معلم باید نقد پذیر باشد و آن را به شاگردانش بیاموزاند، معلم نباید در سیستم حل شود .

خطاب به معلمان با تاکید می گوید: هیچ گاه اسیر روزمرگی و تقلید نشوید، خودتان باشید.

بیوگرافی و تاریخچه معلم و علی پورسلیمان و صدای معلم

پورسلیمان به ما یادآوری می‌کند که معلم بودن فقط شغل نیست؛ رسالتی است که با صداقت، تلاش بی‌وقفه و عشق به جامعه به انجام می‌رسد. او نشان داد که حتی در برابر سختی‌ها و موانع، می‌توان صدای بی‌صداها شد و برای حق‌شان ایستاد.

و این است قصه‌ی مردی که نه تنها در حرفه معلمی، کلاس‌های درس را موثر و پویا اداره کرد، بلکه صدای معلمان را به همه رساند؛ تا نسل‌های بعدی بداند که آموزش و پرورش بنیاد هر جامعه است و معلم، چراغ راه آن.

او بازنشسته شد، اما هنوز حرف دارد، هنوز صدا دارد، هنوز الهام‌بخش است.

بیوگرافی و تاریخچه معلم و علی پورسلیمان و صدای معلم

شاید به جای فرزند خانه او فرزندان زیادی در جامعه دارد که به عشق، هر لحظه به او سلام می دهند و موفقیت خود را مدیون راهبری او می دانند .

او یک فرزند جوان دارد رشید و بالنده به نام «صدای معلم».

با آرزوی سلامتی و بهروزی برای این معلم مهربان و اندیشه ورز

پ ن : در هنگام نوشتن متن این نوشتار مطلع شدیم متاسفانه آقای پورسلیمان پدر عزیزشان را از دست داده اند .

روحشان شاد و صبر مونس خانواده داغدار

بیوگرافی و تاریخچه معلم و علی پورسلیمان و صدای معلم

منتشرشده در دیدگاه

 سوگ نامه ای برای خبات امینی و حمید مرادی و چیاکو یوسفی نژاد سه نگهبان محیط زیست آبیدر در صدای معلم  شجاعت تان را همه می دانستند. چیاکو کولە ش را نامزدش آماده می کند از کانی ژینگه به بعد چیاکوی محجوب آهنگ رزازی می خواند .

خبات را می دیدی در فرود از صعود کوله اش سنگین تر بود . او زباله ی کوه را جمع می کرد . حمید آن وکیل خوشنام به هر بهانه ای کلاس آموزش حفاظت از طبیعت می گذاشت.

کوه فرزندان کوه را به شهر پس نداد.

ای طبیعت!

ای مأوای آرامش و زیبایی، چه غم‌انگیز است که امروز در سوگ حافظان تو نشسته‌ایم.

کاش می‌توانستیم از این همه رنج و اندوه تو بکاهیم.

کاش می‌توانستیم دستانی که تو را آزرده‌اند، از تو دور کنیم. ما به تو قول می‌دهیم که در راه حفظ و حراست از تو، از پای نخواهیم نشست.

در کوهستان، عطرداغِ آتش
سه مرد، همصدا با درخت و باد
دل به تپش های سبز طبیعت دادند
تا گلوی سوزان آبیدر را تر کنند.

آن سوتر، شعله ها هیاهو کردند
اما صدای سبزشان خاموش نشد
درختان، با اشک باران غسلشان دادند
و کوهستان تکرار کرد:
یادتان سبز، خاطرتان جاودانه!

کردستان، همیشه از شجاعت خواهد سرود
در هر نسیم، نامتان زمزمه خواهد شد.

در سوگِ خبات امینی، حمید مرادی و چیاکو یوسفی نژاد ؛ سه نگهبان سبزی که دل به آتش زدند تا گلوی سوخته آبیدر را نجات دهند. بی صدا جان دادند و چراغ شجاعت را برای همیشه در قلب کردستان روشن گذاشتند.

سوگ نامه ای برای خبات امینی و حمید مرادی و چیاکو یوسفی نژاد سه نگهبان محیط زیست آبیدر در صدای معلم

شعله ها نتوانست صدای سبزشان را خاموش کند،

درختان، کوه و رود برای همیشه داغدارشان اند.

سوگ از دست دادن عزیزان محیط زیست، داغی است که بر دل طبیعت و هر انسان دلسوزی سنگینی می‌کند. این غم، غم از دست دادن زیبایی‌ها، آرامش و فرصت‌های حیاتی است که طبیعت به ما ارزانی می‌داشت.

یادشان سبز، خاطره شان تا همیشه جاودان. 


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سوگ نامه ای برای خبات امینی و حمید مرادی و چیاکو یوسفی نژاد سه نگهبان محیط زیست آبیدر در صدای معلم

منتشرشده در محیط زیست

فواید خطا کردن کودکان برای ساختن فردا در صدای معلم  وقتی از خطا کردن سخن گفته می شود دامنه آن گسترده نیست و در حد توان و درک یک کودک است. پس یک کودک چه نوع خطاهایی را مجاز است انجام دهد؟ کودک می‌تواند در زمینه‌های مختلفی چون اشتباه در انجام تکالیف مدرسه، ناتوانی در درک مفاهیم، داشتن مشکلاتی در مهارت‌های حرکتی یا حتی خطاهای اجتماعی داشته باشد. در واقع این خطاها بخشی طبیعی از فرآیند یادگیری است چرا که کودک از طریق تجربه و اصلاح اشتباهات خود، مهارت‌ و آموخته جدیدی کسب می‌کند.

نقش والدین، مربیان و یا معلمان در کنار این کودک برای هدایت و راهنمایی بسیار مهم است. آن ها باید با صبر و حوصله، کودک را در فرآیند یادگیری همراهی کنند، خطاهای آن ها را به عنوان فرصتی برای یادگیری یادآور شوند و برای درس گرفتن از آن ها به کودک کمک کنند تا به تدریج مهارت‌های خود را تقویت کنند. اگر به کودکان فرصت انجام خطاهای کوچک را ندهیم به سراغ خطاهای بزرگ و گاه جبران ناپذیری در گروه دوستی و هم سن و سالان می روند.

اجازه دادن به کودکان برای خطا کردن؛ فرصت های زیر را برای آنان هموار می سازد:

تقویت و افزایش اعتماد به نفس و خودباوری

وقتی کودکان در محیطی امن و حمایت‌کننده اشتباه می‌کنند و مورد سرزنش قرار نمی‌گیرند، یاد می‌گیرند که اشتباه کردن بخشی از زندگی است و به آن‌ ها اجازه می‌دهد تا با اعتماد به نفس بیشتری در برابر چالش‌ ها قرار بگیرند. کودکان حضور والدین را در کنار خود نقطه عطفی برای امنیت بیشتر، حس می کنند پس با جسارت و بی باکی هر چه تمام، چندین راه مختلف را برای انجام و نتیجه گیری در یک کار خاص، امتحان می کنند. حمایت والدین در داشتن فرصت آزمون و خطا، کودکان را به نتایج مطلوب یا دلخواه می رساند.

خطا کردن می‌تواند فرصتی برای تفکر انتقادی و پیدا کردن راه‌ حل‌های جدید باشد

کسب مهارت های جدید

خطا کردن بخشی جدایی‌ناپذیر از فرآیند یادگیری است. کودکان از طریق خطاهای خود، چیزهای تازه ای کشف می‌کنند. گاه وسایل یا اسباب بازی دم دست خود را به تکه های کوچک جدا از هم تبدیل و آن ها را خراب می کنند تا مثلا بدانند چه چیزی کار می‌کند و چه چیزی کار نمی‌کند؟ یا آن چیز چگونه کار می کند؟ و این تجربه عملی به آن ها کمک می‌کند تا مهارت‌ های جدیدی کسب کنند و به مسیر رشد خود ادامه دهند.

افزایش انعطاف‌پذیری‌

کودکان با تجربه اشتباه و عدم ناامیدی از آن، یاد می‌گیرند که چگونه با شکست‌ها کنار بیایند و از آن‌ها به عنوان فرصتی برای یادگیری استفاده کنند. این انعطاف‌پذیری در مواجهه با سختی‌ها در بزرگسالی به آن ها کمک می‌کند. بسیاری از افراد در طول زندگی خود به دلیل ترس از خطا یا اشتباه کردن، یا هرگز دست به تجربه جدید نمی زنند و یا از ترس عاقبت کار، مثلا پیشرفت 30 درصدی خود را در انجام کار خاص، نادیده می گیرند و آن را ناقص و بدون نتیجه رها می کنند. چون قبلا فرصت و تجربه خطا کردن و مهم تر از آن حمایت شدن، نداشته اند. بیشتر ما به دلیل محرومیت از چنین نوع تربیتی، هرگز کاری را که از پایان آن مطمئن نیستیم، آغاز نمی کنیم. یعنی محرومیت جامعه و حتی بشر از بی شمار امور مفید، سازنده و ارزنده.

خطا کردن می‌تواند فرصتی برای تفکر انتقادی و پیدا کردن راه‌ حل‌های جدید باشد

تقویت خلاقیت

ترس از اشتباه می‌تواند خلاقیت کودکان را محدود کند. وقتی به آن‌ها اجازه داده می‌شود که آزادانه آزمایش کنند و اشتباه کنند، این آزادی به آن‌ها کمک می‌کند تا ایده‌های نوآورانه داشته باشند و خلاقیت خود را شکوفا سازند. هر دائم تهدید و تحدید کردن، منع کردن یا با خشم خود کودک را ترساندن، یا تحقیر و مسخره کردن تلاش او در هنگام بازی، نقاشی و یا حل مسأله، یعنی نابود کردن خلاقیت او. خلاقیت یعنی عملکرد دانش، کنجکاوی، تخیّل و ارزیابی. هر چقدر اساس دانش قوی‌تر و کنجکاوی بیشتر باشد، ایده‌ها و الگوهای زیادی خلق می‌شود. کودک بدون داشتن تخیّل، قادر به خلاقیت در هیچ امری نیست اما نباید انتظارات بیشتر یا خارج از حد توان او داشت. بهتر است یک قدم کوچک او به اعتدال؛ تشویق، هدایت و راهنمایی شود و از افراط و تفریط پرهیز کرد.

برای ایجاد خلاقیت، قصه گفتن به کودکان از مهم ترین محرک های تخیّل است. او با شخصیت های داستان زندگی می کند، گاه سرنوشت شخصیت مورد توجه خود را که بیشتر قهرمان قصه است، تغییر می دهد، چون نمی خواهد او آسیبی ببیند. علاوه بر این با قصه گفتن به کودک در هنگام خوابیدن عادت به مطالعه قبل از خواب را در او تقویت می کنیم. کودکی که پدر و مادر خود را هر روز کتاب به دست می بیند، کتاب را جزوی از واجبات فرض می کند. به جز این می توانید مثلا ملزومات لازم برای نقاشی، خمیر بازی، پازل کارتونی یا ساختمان سازی پلاستیکی را فراهم سازید تا با به کار گیری آن ها، خلاقیت کودک خود را محک زنید. حتی با دقت در بازی او می توانید مسیر استعداد کودک خود را با کمک و راهنمایی مربیان شناسایی کنید.

خطا کردن می‌تواند فرصتی برای تفکر انتقادی و پیدا کردن راه‌ حل‌های جدید باشد

آموزش مسئولیت‌پذیری

اگر می خواهید کودکان شما در بزرگسالی فردی مفید برای جامعه باشند پس مسئولیت بر دوش آنان بگذارید. وقتی والدین با اشتباهات کودکان به درستی برخورد می‌کنند، به آن‌ها کمک می‌کنند تا مسئولیت اعمال خود را بپذیرند، این امر به آن‌ها کمک می‌کند تا در آینده تصمیمات بهتری بگیرند و مسئولیت‌پذیری بیشتری در قبال رفتار خود داشته باشند. ترساندن کودکان با کلمات واهی و حتی تنبیه فیزیکی یا سرزنش کردن، آنان را به انکار و دروغ سوق می دهد. او می گرید و مدام به دروغ می گوید من نکردم. تنبیه کردن علاوه بر آسیب‌های جسمی، تأثیرات مخربی بر سلامت روانی کودک دارد و می‌تواند منجر به کاهش اعتماد به نفس، اضطراب، افسردگی، و مشکلات رفتاری در بزرگسالی شود.

خطا کردن می‌تواند فرصتی برای تفکر انتقادی و پیدا کردن راه‌ حل‌های جدید باشد

تقویت مهارت‌های حل مسئله

خطا کردن می‌تواند فرصتی برای تفکر انتقادی و پیدا کردن راه‌ حل‌های جدید باشد. وقتی کودکان در مواجهه با خطاهای خود، تشویق به یافتن راه‌ حل می‌شوند، مهارت‌های حل مسئله در آن‌ها تقویت می‌شود. کودک هنگام شکست در یک مسیر یا تجربه، با همراهی و برخورد معقول والدین خود به راه حل های دیگری می اندیشد. هدف او حل مسأله و اثبات توانایی خود است. پس با آزمون طرق دیگر تا رسیدن به پاسخ یا هدف نهایی، تلاش می کند. در غیر این صورت، او همیشه دنبال لقمه آماده و بارش تفکر دیگران خواهد بود. او برای خود چنین نتیجه گیری خواهد کرد: بجای من بیندیش. بجای من عمل کن. بجای من اعتراض کن. هر وقت به نتیجه مطلوب رسیدی من سهم خود را می گیرم. مربیان و معلمان نیز همانند والدین اجازه ندارند که خطاهای کودکان را پایان تلاش آنان قلمداد کنند.

ایجاد ارتباط سالم با والدین

وقتی والدین با اشتباهات کودکان به جای سرزنش، با همدلی و حمایت برخورد می‌کنند، این امر به ایجاد یک رابطه سالم و صمیمی بین والدین و فرزندان منجر می شود. در چنین شرایطی چون کودک نمی ترسد پس مجبور به دروغگویی یا پنهان کاری هم نیست. از مهر و عشق والدین خود نسبت به خود مطمئن است. یک رابطه محترمی بین آنهاست که هر یک را متعهد به رعایت اصول اخلاقی می کند.

خطا کردن می‌تواند فرصتی برای تفکر انتقادی و پیدا کردن راه‌ حل‌های جدید باشد

نحوه تعلیم و تربیت امروز کودکان، تصویر آینه فردای جامعه است

ایجاد عادات درست در کودکان وظیفه اصلی والدین است. این رفتار گاه بسیار جزئی است و شاید از نظر ما مهم نباشد اما تأثیر آن اغلب تا آخر عمر به عنوان بخشی لاینفک از شخصیت کودکان باقی می ماند.

مثلا هنگام زمین خوردن کودک، علیرغم این که شاید تجربه اول او از درد باشد، اصولا باید با تلقین مثبت به او بزرگ شدنش را یادآور شویم. وقتی به جای این عمل، او را در ناز، نوازش و بوسه خود غرق می کنیم، یا با دادن چیزهایی که در شرایط عادی از دادن آن ها اِبا داریم چون موبایل، تبلت و... او را شرطی می کنیم. تکرار چنین رفتاری با پاسخی مشخص، موفقیت کودک در تسلیم شدن پدر و مادر تلقی می شود. در واقع ما او را از واقعیت های زندگی دور می کنیم. او نمی تواند یاد بگیرد که در هر زمین خوردنی، باید دوباره برخاست و به مسیر خود ادامه داد. این کودکان همان افرادی هستند که فردا در بزرگسالی هنگام مواجه شدن با اولین شکست یا انتحار می کنند و یا به گوشه انزوا پناه می برند و روز به روز بیشتر افسرده می شوند. اگر می خواهید کودکان شما در بزرگسالی فردی مفید برای جامعه باشند پس مسئولیت بر دوش آنان بگذارید.

یا در جامعه ما بسیاری از والدین حتی نمی دانند کودک آنان چه ساعتی می خوابد و یا چه ساعتی باید بخوابد. در فرهنگ ما چنین پای بندی وجود ندارد. حال اگر معدودی چنین می کنند دلیلی بر رواج آن رفتار نیست. هیچ اشکالی ندارد هر شب کودک خود را ببوسیم و به او شب بخیر بگوییم. بدین طریق به کودک خود احساس آرامش، امنیت و اطمینان خاطر از دوست داشته شدن و کنار هم بودن، می دهیم. خصوصا اگر پدر و مادر هر دو هم زمان این کار را انجام دهند، هر چند رفتار کوچکی است اما تأثیر عمیقی بر روح و روان کودک تا آخر عمر خواهد گذاشت و کودک باور خواهد کرد که روابط آن ها نیز خوب و بر وفق مراد است پس آرامش او چندین برابر افزایش می یابد.

بیشتر اوقات والدین فراموش می کنند که کودکان می فهمند، متوجه می شوند، درک می کنند و از آنان به عنوان الگوی عملی یاد می گیرند. هرگز به دلیل این که والدین شما، چنین رفتار هایی یا مشابه آن را در دوران کودکی نسبت به شما نکرده اند، کودکان خود را از ضروریات تربیتی زمان حال محروم نسازید.

کودکان معصوم، کنجکاو، شاد و مثبت اندیشند و این هیجانات هر یک، همان چیزهایی است که ما بزرگ ترها امروز آرزوی داشتن آن ها را داریم. یعنی دیروزِ کودک، حسرتِ امروز ماست. بهانه تمامی تلاش ما جهت رسیدن به داشته های همین دیروز است که از دست داده ایم و یا نتوانسته ایم آن ها را برای کل عمر خود نگه داریم. پس اجازه دهیم تا امروزِ کودک، تبدیل به حسرت و ندامت فردای آنان نباشد. دقت در نحوه تربیت کودک، یعنی سرمایه گذاری برای فردای او، خانواده و جامعه. کودکان برای آینده فرصتی هستند که نیاز به توجه، تربیت ویژه و درستی دارند.

خطا کردن می‌تواند فرصتی برای تفکر انتقادی و پیدا کردن راه‌ حل‌های جدید باشد

نقش مربیان و معلمان در خطاهای کودکان

اما تمامی فرآیند تربیت کودک فقط محدود به خانواده نمی شود. اگر آموزش او را به طور طبیعی از سه سالگی و از دوره پیش دبستانی در نظر بگیریم، پس باید قبول کرد که امروزه دیگر خانواده ها مسئولیت تربیتی هفت سال اول زندگی کودکان را برعهده ندارند و این مربیان و معلمان هستند که از 3 تا 18 سالگی این رسالت را برعهده می گیرند. از طرفی دیگر باید قبول کرد به دلیل تضاد طبقاتی و بی عدالتی آموزشی موجود در جامعه، همه کودکان توفیق حضور 15 سال در مدارس را ندارند.

در این بین نکته قابل توجه و تأمل مدت طولانی آموزش است و باید بررسی شود آیا حضور کودکان در فضای غیراستاندارد عاطفی، ساختاری و عملکردی، بیش از حد نیست؟! چون آموزش یا ادعای تعلیم و تربیت نیز می باید حدودی برای خود داشته باشد. چون طولانی بودن مدت آموزش، نوع ساختار و محتوای آموزشی و همچنین سیاست های غیرمقبول اما رایج آموزشی، از جمله دلایل عدم ثبت نام برخی از کودکان در مدارس است که بنا به تصمیم تعدادی از اولیا برای دوری از آموزش به اصطلاح رسمی صورت می گیرد. ظاهرا از سوی مراجع قانونی نیز برای این دوری، مخالفت یا منعی وجود ندارد و حتی چشم های خود را بر روی این دریچه تازه ایجاد شده و شگردهای آنان در ثبت نام صوری بدون حضور فیزیکی دانش آموز در مدرسه، بسته اند تا شاید بار مسئولیت آموزش و پرورش ولو ناچیز، قدری کمتر شود!

طولانی بودن مدت زمان آموزش در مدارس نباید به تلف کردن انرژی بالقوه کودکان در مدارس تبدیل شود و جامعه قابلیت بالفعل درآوردن استعداد، علایق، خلاقیت و دیگر توانایی های کودکان را نباید برای مدت 15 یا 16 سال از دست بدهد.

شاید به دلیل کم بودن تعداد این افراد، موضوع جدّی گرفته نمی شوند اما سرنوشت و آینده کودکان دور از مدرسه چگونه خواهد بود؟ مهارت های اجتماعی شدن، زندگی کردن و یادگیری نسبی همه علوم چگونه به این کودکان آموزش داده خواهد شد؟ توانایی پدران و مادران برای آموزش این کودکان توسط کدام مرجع ارزیابی می شود؟ تحصیلات و سطح سواد والدین یا مهارت یاددهی آنان برای آموزش غیررسمی، کافی است؟ نتایجی از داده های آماری چنین تصمیمی در جامعه ما یا دیگر جوامع، برای اطمینان از ادامه و ترویج " مدرسه دوری " وجود دارد؟

به هر حال بازی کردن با سرنوشت یک کودک، حتی به عنوان یک پدر و مادر حق ما نیست. شاید او فردا با حسرت و عشق مدفون شده در وجود خود نتواند کنار بیاید و جایی در ذهن و اندیشه خود والدین را برای این خودخواهی نبخشد.

در واقع با محروم کردن کودکان از آموزش رسمی در مدارس، از یک سو فرصت و حق خطا کردن در بهترین سنین یادگیری را از آنان سلب می کنیم و از سوی دیگر، آنان را از امکان کسب دیگر مهارت های زندگی که مثلا هنگام بازی یا تحصیل در کنار گروه همسالان بدست می آید، محروم می کنیم.

مربیان و معلمان نیز همانند والدین اجازه ندارند که خطاهای کودکان را پایان تلاش آنان قلمداد کنند. آنان باید با دلسوزی و همراهی به کودکان کمک کنند تا در کسب تجارب جدید، بیشتر بکوشند و همیشه چیزهای جدید یاد بگیرند. یک مربی یا معلم با نحوه گفتار و برخورد خود روی باور و عمل کودکان اثر عمیق می گذارد.

یا وقتی یک مربی یا معلم انجام نادرست تکلیف درسی کودک را با عصبانیت یا تحقیر ترکیب می کند، به ایجاد ترس در کودک کمک کرده و اعتماد به نفس او را تضعیف می کند. این کودک برای انجام مجدد تکلیف، انگیزه نخواهد داشت چون از اشتباه مجدد خود سخت می ترسد. ناخن جویدن یا انگشت مکیدن برخی از کودکان، واکنش‌های هیجانی هستند که اغلب به عنوان یک مکانیسم مقابله با استرس یا اضطراب ناشی از ترس یا ناراحتی جلوه می کند.

کودکان خمیرِ بازی نیستند که خانواده یا مدرسه بخواهد او را به شکل دلخواه خود درآورد. کودکان فرصتی برای فردایی هستند که امروز ما قادر به ساختن آن نبوده ایم. پس اجازه دهیم کودکان با توان خود خطا کنند، تجربه کنند، مهارت کسب کنند و زندگی و دنیا را بشناسند و بسازند. امروز زندگی و دنیا، متعلق به کودکان است، با اعتماد به توان و ذکاوت کودکان، شرایط یادگیری پایدار را برای آنان فراهم سازیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

فواید خطا کردن کودکان برای ساختن فردا در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

« صدای معلم » از حضور گرم و محبت آمیز همکاران محترم فرهنگی در مجلس یادبود سوم و هفتم « محمد اسماعیل پورسلیمان ( پدر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم ) تشکر و قدردانی می کند .

منتشرشده در گفت و شنود
صفحه1 از1559

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور