صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

« به همین دلایلِ ساده و مهم، باید شایسته سالاری مقدم بر بومی­ گرایی باشد »

ملی­ گرایی ایرانی، مسئولیت پذیری در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران است

علیرضا کاشفی

آسیب شناسی تجزیه ایران و ملی­ گرایی ایرانی مسئولیت پذیری در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران در صدای معلم

- یکی از پیام های شاهنامه :

داوری دربارۀ ارزش های تمدن و فرهنگ ملتی دیرین که میراثش در طی هزاره ­ها پا فراتر از مرزهای سیاسی خود نهاده و آثار آن را بر فرهنگ و تمدن جهانی نمی­ توان نادیده گرفت، کار آسانی نیست.

فرهنگ ایران راز سرگذشت و سرنوشت بشر و مبارزۀ بی پایان نیک و بد و هویت انسانی و هویت ملی را روشن کرده و از سیزده سده پیش در آثار سخنوران نام­آور زبان و ادب پارسی، ثبت این سندها به زبان پارسی کنونی آغاز گردیده است. این اسناد پایه و مایۀ زیست و شکوه ملتِ با گوهر و ریشه داری هستند که زندگی خود را به آرمانی گره زده و در مسیر رسیدن به آن استوار و کوشا هستند. حکومت باید قدرت خود را از اراده و آرمان های ملت بگیرد. به بیان دیگر سیاست بی مقتدای ملت، بی عاری و لودگی است. بی توجهی به این مهم را یا باید به حساب بی­ تدبیری دولت­ مداران گذاشت و یا سیاستی که تجزیه طلبان را بدیلی در مقابل رشد مردم سالاری در دست آنها نگه می­ دارد.

لازم به تذکر است که مردم سالاری یک پدیدۀ مستقل و قائم به ذات است و در آن رأی دادن و تشکیل دولتِ اکثریت، اصل نیست بلکه آنها ابزار مردم سالاری هستند.

اصل در مردم سالاری دو چیز است:

  1. پاسخ گو بودن حکومت در برابر شهروندان که در این صورت وکالت نامۀ بلاعزل به وکالت نامۀ با عزل در دست مردم تبدیل می­ شود.
  2. برابری همه در مقابل قانون و اینکه نمی­ توان حقوق شهروندی را با رأی اکثریت پایمال کرد.

دریغا اوهام کور، شم سیاسی و تاریخی را در جامعه تنزل داده و به جای اینکه « سیاست » و « تاریخ » را به مثابۀ علم بدانیم، با نگاهی متحجرانه، یکی را بی پدر و مادر و دیگری را نوشتۀ فاتحان خوانده و از غزل پر مغز حافظ، فقط بر لب جوی نشستن و گذر عمر نظاره کردن را برمی­ گزینیم. برخورد غیر علمی با « تاریخ » و « سیاست » به علت آفت راحت طلبی به ناتوانی در تجزیه و تحلیلِ تجربه ­های انسان در طول تاریخ و حتی به حذف تجربۀ تاریخ و فرهنگ از زندگی انسان می ­انجامد.

جايگاه امروز انسان و انسانيت مديون تجربه­ هاي بشر در طول تاريخ است.

آسیب شناسی تجزیه ایران و ملی­ گرایی ایرانی مسئولیت پذیری در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران در صدای معلم

در هشتم شهریور 1404 خورشیدی در برنامۀ پرگار که از بی­ بی­ سی پارسی پخش می­ شود، رامین پرهام دو جملۀ بسیار خطرناک گفت: « برای مدرن شدن باید شعر زدایی کنیم؛ مدرنیسم با نثر پیش می­ رود نه با شعر و سپس گفت کار روشنفکر جست و جوی حقیقت نیست بلکه پاسخ به نیاز مردم است. »

هر دو حرفِ سخیف و مخرب، دیدگاه چپ ی­های غیر ملی و بی­ وطن است. آیا این حرف­ها زدودن فردوسی، سعدی، مولوی، حافظ، نظامی، خاقانی، خیام و . . . نیست؟ در یک کلام آیا این زدودن فرهنگ ایرانی نیست؟ ارسطو شعر و داستان را آموزنده­ تر و سودمندتر می­ دانست و به گفتۀ شادروان منوچهر مرتضوی « هم شعر و هم داستان ارزش قوۀ خلاقه و استعداد آفرینش هنری انسان را بیان می­ کند. »

اظهار نظرهای سخیف آقای رامین پرهام، مختص ایشان نیست. مراد ایشان احمد شاملو است که در سخنرانی دانشگاه برکلی آن ذهنیت فرومایۀ را دربارۀ فردوسی و داستان ضحاک به زبان آورد. سال ها پیش از سخنرانی در دانشگاه برکلی و پیش از انقلاب 57 شاملو به یک روزنامه نگار که مشغول مطالعۀ تاریخ بیهقی در دفتر روزنامه بوده، گفته بود: « این نوشته­ ها دیگر کهنه شده است، باید آنها را دور ریخت. » ابوالفضل بیهقی که دیگر، شاعر نبود. او یکی از برجسته­ ترین تاریخ­ دانان و هنرمندترین تاریخ نگار بود. چپ­ های غیر ملی، همیشه زودودن فرهنگ دیرین ایران را در کارنامۀ خود دارند.

برای نمونه وقتی دوستان ایشان در حزب توده کار ترجمه را آغاز کردند، « اِتنیک » را به « قوم و قومیت » ترجمه کرده و ندانستند یا نفهمیدند و یا خود را به نفهمی زدند که « اِتنیک » در زبان های ایرانی باید به « خویش و خویشاوند » ترجمه شود. چرا که ما در ایران « اِتنیک » به معنی اروپایی آن نداریم. دریغا از فردای انقلاب 57 نگاه امت گرایی مطرح و حاکم شد و تلاش کردند ملت گرایی را منسوخ کنند. این دقیقاً خواستۀ حزب توده و گلوبالیست­ های بی­ وطن از هر قشری و در هر لباسی بود؛ افرادی که اصالت خود را نمی‌شناختند یا معاند با ایران و ملی‌گرایی بودند، دوباره « قوم » را در معنی « اِتنیک » به کار گرفته و اهداف شومی را دنبال کردند. ایران دیرین­ ترین دولت – ملت جهان سرزمینی مشاع ست و در طول تاریخش راه­ های نو و ایده­ هایی پیش روی جهان گذاشته است.

امروز تجزیه طلبان، نقش حزب توده را در ایران ایفا می­ کنند و افراد بدنام و معلوم­ الحالی همچون شادی امین و رامین پرهام و . . . نقش سخنگوی آنها را در بیرون کشور دارند. نمی­ فهمند یا خود را به نفهمی می­ زنند که حزب توده، نیابتی­ های استالین و حزب مادر در کرملین بود. حزبی خزیده در پناهگاه انترناسیونالیسم و سوسیالیسم که با شعار ضد امپریالیسم به قدرت رسید و دیر نپایید خود به امپریالیسم خونخوار تبدیل گشت.

اگر خوش بینانه به ذهنیت این افراد بنگریم، اینها ناسیونالیسم را از جنبۀ اروپایی آن می­ نگرند که از دل آن توحش حکومت رم و تمامیت خواهی و استعمارگری برخی از اقوام اروپایی و در سدۀ گذشته نازیسم هیتلری و فاشیسم موسولنی و تمامیت خواهی ملکه ویکتوریا و الیزابت بیرون آمده است.

ملی­ گرایی ایرانی مختص ملت ایران است. یکی دانستن ناسیونالیسم در ایران با ناسیونالیسم دولت – ملت­ های اروپایی غلط محض است. در اروپا با انقلاب­ های 1848 مسیحی که به بهار مردم اروپا نیز مشهور شد، حاکمیت کلیسا فرو ریخت و برای نخستین بار دولت- ملت­ هایی بر پایۀ حاکمیت­ های سیاسی- اقتصادی پدید آمدند. بر خلاف حاکمیت قرون وسطی که اُمت مسیحی تعریف کرده و آن را با درفشِ فقه در گرداب خرافات و تحمیق فرو برد، دولت- ملت­های جدید نخست چهره­ای سکولار به خود گرفتند و دخالت­ های فقه را در دولت پس زده و سپس در سال های پایانی سدۀ نوزدهم حکومت­ هایشان را به سوی لائیسیته ( آزادی نهادهای مدنی به ویژه آموزش ) سوق دادند. در این مسیر برای تأمین منافع اقتصادی و سیاسی خود نیازمند سست جلوه دادن بنیادهای فرهنگی ملل دیگر بودند.

آسیب شناسی تجزیه ایران و ملی­ گرایی ایرانی مسئولیت پذیری در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران در صدای معلم

برای این منظور در وهلۀ نخست شناخت عمیق سرزمین ها و ملت­ ها بسیار مهم بود هر چند آن را پیش از فروپاشی حاکمیت کلیسا بیش و کم با مبلغان مذهبی و سازمان های فراماسونری آغاز کرده بودند. بسیار مضحک می­ نماید جمع ضدینِ سکولاریسم و به خدمت گرفتن مبلغان مسیحی برای سلطه بر فرهنگ عمومی جوامع غیر غربی. در جاهایی که با یک حوزۀ تمدنی و یک ملت رو به رو شدند از ارتجاع درون آن جامعه بهره بردند.

به هیچ وجه نگاه دایی جان ناپلئونی ندارم؛ منظورم اینست که اگر سیاست را علم می ­دانستیم و سیاست ورزی عاقلانه­ ای داشتیم، بیگانگان خود را در برابرِ سیاست ورزانِ عاقل می­ دیدند نه یک مشت وطن فروش و یا سفیه. یکی از نظریه پردازان شکل گیری دولت – ملت ها در اروپا هگل بود. او پیش از انقلاب­ های 1848 مسیحی گفته بود : « برای تعریف دولت – ملت باید به شرق نگاه کرد و نخستین دولت – ملت هزاران سال پیش در ایران شکل گرفته است. »

جامعۀ ایران هزاران سال است ملی­ گرایی را به طور پیوسته درون خود پرور­انده و از دل آن، حقوق بشر، سکولاریسم، محوریت انسان و انسانیت، کرامت انسانی، حاکمیت قانون، مسئولیت پذیری در قبال جهان هستی و انتخاب اندیشه و گفتار و کردار نیک بدون درخواست پاداش بهشت، برخاسته است. هیچ کدام از این مفاهیم از آسمان نازل نشده­ اند. بلکه در طول تاریخ در متن جامعه پرورده شده و پادشاهان بزرگی همچون کورُش و داریوش تنها به نگاشتن آنها فرمان داده­ اند.

آسیب شناسی تجزیه ایران و ملی­ گرایی ایرانی مسئولیت پذیری در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران در صدای معلم

یکی از پیام های شاهنامه که از کل آن برمی­ آید، « مسئولیت پذیری در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران است » . هرگاه حاکمان ایران به هر دلیلی از این بنیاد دور شدند، ایران را در مسیر قهقرا انداخته و ایرانیان گرفتار استبداد و توتالیتریسم و امت سازی آنها گشتند. به عبارت دیگر ملی­ گرایی ایرانی پناهگاهی برای ملت ایران در برابر استبداد و توتالیتریسم و هر گونه امت سازی است.

به همین دلایلِ ساده و مهم، باید شایسته سالاری مقدم بر بومی­ گرایی باشد. گلوبالیست­ ها و چپ­ های غیر ملی نخست از فدرالیسم حرف می­ زدند. وقتی دیدند جامعۀ ایران پیشروتر از آنها است و به درستی می­ فهمد که فدرالیسم از جزء به کل است و نه برعکس و ملت صحبت از فدرالیسم را توطئه­ ای برای تجزیه می­ دانند، به زعم خود حرف­ هایشان را تلطیف کرده و در بازی با کلمات به جای فدرالیسم ( یا خودمختاری ) خودگردانی به کار بردند.

در واقع مقصود این بود که مفاهیم را از معنی اصلی خود دور کنند. باز فهم ملت آنها را در بن بست قرار داد و بار دیگر در بازی با کلمات به جای خودگردانی، چماق بومی ­گرایی را بالا بردند.

دریغا گاهی در دولت نیز چنین حرف ­های سخیفی زده می­ شود که امیدوارم از نادانی باشد نه از عمد و لاجرم مزدوری. تقدم بومی­ گرایی بر شایسته سالاری مذموم عقل و مکروه نقل است و مقدمۀ تجزیه. با علم بدبینانه و امید و ارادۀ خوش بینانه­ ام، گرچه احتمال تجزیه را کم می­ دانم، طرح چنین مسائلی از تجزیه طلب­ ها ( چه درون حاکمیت و چه بیرون آن ) بازی با آتش است.

ایران دیرین­ ترین دولت – ملت جهان سرزمینی مشاع ست و در طول تاریخش راه­ های نو و ایده­ هایی پیش روی جهان گذاشته است. هزاران سال روی پا مانده و پس از این نیز خواهد ماند. با این تأکید که اولویت، حفظ مادی و معنوی ایران و هویت ایرانی است.

آسیب شناسی تجزیه ایران و ملی­ گرایی ایرانی مسئولیت پذیری در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران در صدای معلم

پنج ستون هویت ملی که مهم ترین نقش را در استقلال ملت و حفظ فرهنگ خودی در برابر استیلای فرهنگ بیگانه ایفا کرده­ و به گفتۀ سعدی آن را آخرالزمانی کرده ­اند ( هر کس به زمان خویشتن بود / من سعدی آخرالزمانم ) و در یک کلام راز جاودانگی ایران و ایرانی هستند عبارتند از:

  1. تاریخِ پیوسته و مشترک هزاران ساله
  2. زبان و ادب پارسی به عنوان زبان علم و هنر و فرهنگ ایران، فراتر از زبان رسمی
  3. جشن های ملی
  4. عرفان ایرانی، منظور بزرگانی همچون بایزید بسطامی و سهروردی است.
  5. فرهنگ خسروانی، محوری که ریشه در تاریخ و فرهنگ هزاران سالۀ ایران دارد و پاسدار چهار بند بالا و تمامیت ارضی ایران است.

ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

آسیب شناسی تجزیه ایران و ملی­ گرایی ایرانی مسئولیت پذیری در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران در صدای معلم

جمعه, 14 آذر 1404 21:59 خوانده شده: 15 دفعه چاپ

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

با کدام گزینه موافق هستید ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور