سالهاست برنامهٔ «شناسایی معلمان نمونه» با همهٔ نواقص و نقاط ضعف خود، دستکم در پایان سال تحصیلی اجرا میشد؛ زمانی که کلاسها جان گرفته و رابطهٔ معلم با دانشآموزان و همکاران به شناختی واقعی و پایدار رسیده بود. اما امسال، در تصمیمی شتابزده و بیپشتوانه، ارزیابیها به آغاز سال تحصیلی منتقل شد؛ درست زمانی که بسیاری از معلمان هنوز نام همکاران و دانشآموزان خود را با اطمینان به زبان نمیآورند و هیچ شناخت واقعی شکل نگرفته است. این اقدام نه تنها اعتبار فرایند ارزیابی را مخدوش میکند، بلکه نشان دهندهٔ سوءمدیریت و بیتوجهی به اصول حرفهای آموزش و معلمی است؛ گویی از بذری که هنوز در خاک ننشسته انتظار میوه دارند!
چگونه میتوان در چنین روزهای ابتدایی سال، داوریِ عادلانه و دقیقی دربارهٔ توانمندیهای معلمان داشت؟ معلمی که هنوز فرصت شناخت واقعی کلاس و دانشآموزان خود را نیافته، چگونه میتواند دربارهٔ همکارانش، اظهار نظر کند؟ و عوامل اجرایی مدرسه که هنوز فرصتی برای بررسی عملکرد واقعی معلمان پیدا نکردهاند، چه مبنایی برای داوری خواهند داشت!؟
این شتاب زدگی و بی برنامگی نه تنها فرایند ارزیابی را تضعیف میکند، بلکه اعتماد حرفهای معلمان را نیز خدشهدار میسازد .
سپردن بخشی از ارزیابی به دانشآموزان و والدین نیز هرچند ممکن است در ظاهر نشانی از مشارکت داشته باشد، ولی در عمل شأن حرفهای معلم را تضعیف میکند و داوری را به برداشتهای لحظهای و گذرا محدود میسازد. تمام این نارساییها و ضعفها نشان میدهد که متولیان این برنامه، نه تصویری روشن از کیفیت واقعی فعالیتهای آموزشی دارند و نه تعریفی دقیق از شاخصهای حرفهای معلمی ارائه کردهاند .
ارزیابی حرفهای باید مبتنی بر شواهد، معیارهای تخصصی و بازدیدهای کارشناسی باشد، نه رویهای که شأن معلم را مخدوش کند و اعتماد حرفهای را سست نماید!
شاخصهای این برنامه نیز سالهاست که دچار مشکل بنیادین هستند . شاخصهایی که اغلب نه با تجربهی زیستهی معلمی پیوند دارند، نه از عمق حرفهی معلمی خبر میدهند و اغلب مدارک و مستندات را بر تجربهٔ واقعی و اثرگذاری آموزشی ترجیح میدهند و هیچ سنجشی از میزان خلاقیت، توانمندی یا اثرگذاری معلم در کلاس ارائه نمیدهند. و «معلم نمونه» بیش از آنکه در کلاس و میان نگاههای مشتاق دانشآموزان معنا پیدا کند، در پشت پوشههای امتیازآور تعریف میشود .

تمام این نارساییها و ضعفها نشان میدهد که متولیان این برنامه، نه تصویری روشن از کیفیت واقعی فعالیتهای آموزشی دارند و نه تعریفی دقیق از شاخصهای حرفهای معلمی ارائه کردهاند .
اجرای شتابزده و تکراری این برنامه، بیشتر به حفظ ظاهر، اجرای صوری یک بخشنامه و رفع تکلیف اداری شباهت دارد تا به رویکردی علمی، حرفهای و هدفمند برای شناسایی معلمان توانمند .
همین است که بسیاری از معلمان، بهویژه توانمندترین و اثرگذارترین آنان، ترجیح میدهند در این طرح شرکت نکنند چرا که آن را فاقد اعتبار و بی تناسب با شأن و رسالت حرفهی معلمی میدانند .
آنان خوب میدانند که شأن معلمی نه با فرمها و امتیازها، بلکه با اثرگذاری در جان و جانان دانشآموزان سنجیده میشود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید








نظرات بینندگان
اگر از مردمان بپرسند شاید مردمانی قدرشناس و زیرک و دارای حس مسئولیت پذیری آنان را معرفی کنند.
خوب است از هر کسی که پرسشی شود دلیل آنهم بیان شود. هنگامی که دلیل آن بیان شد، فراز و نشیب و بزرگی و کوچکی و قدرت و ضعف هر فرد یا معلمی بهتر دیده خواهد شد.
برای جمهوری اسلامی ایران و مسئولان آموزش و پرورش و برنامه ریزان و قانون نویسان بسیار بد است که ما در بیرون سیستم معلمان آموزش و پرورش دولتی و غیردولتی، مدرسان یا معلمانی آزاد داشته باشیم که مورد تمجید و تایید مردمان و اولیا و دانش آموز و دانشجو و صالحان باشند در حالی که تعدادی از معلمان نمونه داخل سیستم در برابرشان ضعیف و گاه مورد لعن همین مردمان و ... قرار گیرند.
نه اینکه هر معلم نمونه ای کم و بیش نمونه نیست ولیکن برخی از معلمان نمونه واقعا نمونه نیستند در حالی که به نمونه تر و قویتر از آنان علی الخصوص در سیستم دولتی یا غیرآزادۀ غیر دولتی قانونا حق معلمی داده نشده است.
معلم نمونه آنکس است که مورد تایید مردم و مدیران مدارس دولتی است ولی در سیستم دولتی قانونا معلم نیست و در سیستم غیردولتی طرد می شود چرا که ضعف مدیر و معاون و معلمان دیگر و دانش آموختگان هویدا میشود.
قویترین معلم نمونه، نیروی آزادی است که مورد طرد قانونی دولت و طرد اختیاری در مدارس غیرانتفاعی است.
قویترین معلم نمونه، نیروی آزادی است که التماس و مراجعه مجددی به مدارس غیرانتفاعی نمی کند.
قویترین معلم نمونه، نیروی آزادی است که وظیفه خود را به دنبال پول بودن نمی داند والا دانشمندتر از فلان موسسه آموزشی بوده که نبش میدان انقلاب را خریده است، بلکه وظیفه خود را ورود به سیستم دولتی می داند تا علمی را که خداوند به او عطا کرده در راه بهینه شدن آموزش و پرورشی مصروف بدارد که از بیت المال شیعیان بهره میبرد.
قویترین معلم نمونه، نیروی آزادی است که رئیس یا معاون یا ... از سازمان پژوهشها یا قسمتهای دیگری از آموزش و پرورش یا نهضت سوادآموزی او را دعوت به همکاری میکند تا علمش را بگیرند و خودش را تف کنند، ولی او به بها یا بهانه ای یا دلیل موجهی طفره میرود.
قویترین معلم نمونه، نیروی آزادی است که امسال، مدیر فلان مدرسه غیرانتفاعی او را دعوت به همکاری میکند و می گوید شایستگی تو وزیر بودن یا معاون وزیر بودن و میز مدیریت مدرسه و حداقل معلمی است؛ پس چه شد که خبرش نکرد؟ آیا برای جذب نیرو در سیستم دولتی سوابقی از غیردولتی تعیین کردند که جایگاه فامیل و دوست و ملتمسگر شده باشد؟
قویترین معلم نمونه، نیروی آزادی است که در کانون فرهنگی مسجد در تابستانی چهل نفر افغانی را با سواد کرد یا تحصیلاتشان را یکسال جلو برد.
قویترین و حرفه ای ترین معلم نمونه، نیروی آزادی است که پیش بینی اش از نمراتی که دانش آموزان پیش معلمان دیگر بدست خواهند آورد، درستترین است و این یعنی تسلط علمی بر مطلب و دانش آموز و معلمان دیگر.
این بهترین توصیه به معلم های جوان هست که گول مسئول پژوهش ادارات و سازمان را نخورند و وقتشان را در خدمت این رانت خواران و فرصت طلبان قرار ندهند.
درست میفرمایید: اکثر اداره ای ها از معلم های خلاق و فعال برای انجام طرح های خودشان بهره می برند و بعدا تلفن اون معلم را هم جواب نمی دهند.
قویترین و حرفه ای ترین معلم نمونه، نیروی آزادی است که بارها به دانش آموزانی گفته: فلان مسئله معلمت را که خودش داده حل نکن تا برایت اثبات شود که نخواهد توانست حل کند.
قویترین و حرفه ای ترین معلم نمونه، نیروی آزادی است که یکی از شاگردانش به اداره آموزش و پرورش رفته و گفته که دوست ندارم به مدرسه بروم، بلکه دوست دارم تمام دروسم را پیش این فرد بخوانم و امتحان دهم.
آه که هر چه بنویسم تمامی ندارد چون رودخانه ای که به اول دریا هم نرسیده است.
یعنی همینکه باران آمد و مردمی خوشحال شدند، مردمی دیگر که بسیار زود می خوابند، با شنیدن صدای باران، از بسترهای خود در 11 شب برخاستند، نماز خواندند و نیکو دعا کردند و نذر کردند که باران نیاید و سریع قطع شد و نیامد.
پروردگارا از تو و اهل بیت و صالحین و ذی حقان، بسیار سپاسگزارند که باران نمی آید تا کتابهای کتابخانه مسجدی که سقفش را باد برده خراب نشود.
چه زشت است روحانی مسجد بویی از حس مسئولیت پذیری نبرده باشد و تمام درآمدهای مسجد را گوارای جیب خود بداند
چه زشت است فرمانده بسیج حس امانت داری نداشته باشد
و چه زشتیهای دیگر
و چه زشت است در جایی سگان و گربه هایش سیر و مردمانی در آن گشنه باشند
و چه زشت است سقف ویلا و مسجدشان آینه کاری و سقف کتابخانه مسجدشان پلاستیک باشد.
در چنین روز نافذ و مبارکی، به حق صاحب چنین روزی، لعن خدا بر ریاکار و حامی و تاییدکننده اش وقانون و قانون نویسی که ریاکاری را توسعه یا بوجود آورد یا تایید و هدایت کرد؛ علی الخصوص بر کسی که ریاکاریش موجب غصب شغل شد و علی الخصوص شغل معلمی وعلی الخصوص دولتی
در چنین روز نافذ و مبارکی، به حق صاحب چنین روزی، لعن خدا بر ریاکار و حامی و تاییدکننده اش وقانون و قانون نویسی که ریاکاری را توسعه داد ویا بوجود آورد ویا تایید و هدایت کرد؛ علی الخصوص بر کسی که ریاکاریش موجب غصب شغل شد و علی الخصوص شغل معلمی وعلی الخصوص دولتی.
ملعون باد لقمه ای که می حورد و نطفه ای که بوجود میآورد و برایش بی برکت باد حقوقی که میگیرد و ابری که بر سرش میآید و بارانی که میریزد و خشمگین باد زمینی که پس از اتمام حجتها بر خشمش افزوده میگردد