صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

تعریف نقد و نقد منصفانه و سازنده

خوب یا بد بودنِ  همسر، همسفر، همخانه، همکار یا هموطن را ابتداء به ساکن نمی‌توان تشخیص داد.
فقط در متن عمل و حین تجربه و در موقعیت‌های عینی است که می‌توان در مورد ارزش چنین مقوله‌هایی قضاوت کرد.
خوبی یا بدی یک همسر را پس از شروع پیمان ازدواج و در متن زندگی و طی مسیر است که می‌توان مورد داوری قرار داد. تا زندگی مشترک شکل نگرفته و طرفینِ زندگی مشترک در موقعیت‌های عمل قرار نگرفته باشند نمی‌توان در مورد موفقیت یا شکست آن قضاوتی کرد یا حکمی صادر نمود.
داستان نقد هم نظیر این مثال‌هاست. معمولا نقد با توصیفاتی همچون خوب، بد، منصفانه، متعهدانه، سازنده و مخرب معرفی می‌شود.
 نکته مهم در این میان آن است که چنین اوصافی را باید در میانه یا انتهای مسیر به نقد و منتقد نسبت داد. قبل از شروع نقد و انتقاد نمی‌توان گفت که چه نقدی سازنده است و چه نقدی مخرب. اینکه نقد باید سازنده باشد یک مطلوب است، ولی اینکه آیا چنین مطلوبی محقق شده است یا نه، فقط در انتهای کار معلوم می‌شود. بر همین اساس، نقد را نباید با هیچ قیدی محدود کرد.

باید از کلیشه رایج و شدیداً نخ‌نما شده‌ی «نقد خوب و لازم است اما باید سازنده و منصفانه باشد» شجاعانه عبور کرد. این کلیشه هیچ خاصیتی غیر از حذف و طردِ نقد و نقادی نداشته است. منتقد راستین را به حاشیه رانده است. شغلی به نام نقادی و هویتی جدید به نام منتقد رسمی ایجاد کرده است. دارای سازمان، دفتر و دستک و آیین‌نامه شده است.
به نقد نمی‌توان فرمان داد؛ رام شدنی نیست. کسی که به فرموده نقد می‌کند، هر که و هر چه باشد، منتقد نیست؛ مُنقاد است و مصلحت اندیشی او را از مسیر حق‌جویی به کژراهه‌ی ملاحظات و محافظه‌کاری پرتاب خواهد کرد.

تعریف نقد و نقد منصفانه و سازنده

روشهای به کار گرفته شده برای حمایت از نقد و تشویق منتقدین، بیشتر از اینکه به جریان اصیل نقد و نقادی کمک کرده باشد آن را دچار آسیب‌های فراوان کرده است.
در چنین فضایی منتقد برای آنکه نقدش مخرب، غیر متعهدانه یا غیرسازنده نامیده نشود، از خیر آن می‌گذرد. چنین شرایطی زمینه‌ای ایده‌آل برای فرصت‌طلبان و میدانی مهیا برای نان به نرخِ روز خوران است تا خود را در قامت متفکر و منتقد معرفی کنند. چنین نقادانی سودجویان و محافظه‌کارانی بیش نیستند که در لباس مبدل پنهان شده‌اند.
نباید منتقد را معادل «نق زن» معرفی کرد و «نقد» را با «نق» یکی دانست. نباید جریان نقد را به بهانه‌های ساختگی به تأخیر انداخت و با بی‌موقع دانستن آن، سرکوبش کرد یا روی خوش بدان نشان نداد. نباید آن را در مقابل مصلحت قرار داد. هیچ مصلحتی برتر از مقدم دانستن و ارجح تلقی کردنِ حقیقت وجود ندارد. حقیقت از بطن نقادی و مواجهه‌ی دلیرانه با نتایج آن  است که متولد می‌شود. جامعه‌ی ما به نقد و جریان گفت و گوی آزاد همان قدر نیاز دارد که به نان شب. سهل است، برای تأمین نان شب و سقف بالای سر؛ نیازمند گفت و گو و نقادی هستیم؛ نقادی راه‌های طی شده؛ روش های به کار گرفته شده.
 این نقد را نباید به انواع ملاحظات آلود. ملاحظه، قید و شرط و اما و اگر، موتور نقد را خاموش و آن را از کار خواهد انداخت؛ همان گونه که تا کنون چنین کرده است. هر شرطی که نقد را مقید و منتقد را محافظه‌کار کرده و او را به ورطه‌ی انواع ملاحظات دراندازد و نسبت به نتایج غیر‌قابل پیش‌بینی کارش اندیشناک کند، در حکم سم مهلک برای جامعه است. باید به وجود نقدِ بد و حتی مخرب در میان نقدهای خوب و سازنده تن داد و هزینه‌ی آن را پرداخت کرد.

  کانال آگورا


تعریف نقد و نقد منصفانه و سازنده

منتشرشده در یادداشت
پنج شنبه, 29 خرداد 1399 12:04

به یک سقراط نیازمندیم!

تفکر سقراطی و تفکیک مشاغل و موقعیت های شغلی

۱-اولین باری که با افلاطون آشنا شدم در دبیرستان بود. در کتابخانه مجموعه آثار افلاطون قبل از کتابهای دینی با ترجمه محمد لطفی و رضا کاویانی قرار داشت. شخصیت سقراط برایم عجیب و جذاب بود، حس می کردم او، من را هم مثل جوانان آتنی فاسد کرده است. من هر روز قدم می زدم و مباحثات بسیار جذاب سقراط را می خواندم.

۲-چیزی که در آن دوران توجه مرا بسیار جلب می کرد اهمیتی بود که سقراط به مشاغل می داد و با دیگر یونانیان دراین باره مباحثه می کرد. او در تلاش بود موقعیت های شغلی را مشخص و متمایز کند و هر کس کاری را انجام دهد که در آن تبحر دارد. در میان تمام شغل هایی که سقراط با آن مواجه بود شغل عجیب و پر درآمدی هم وجود داشت. سوفسطایی گری، کسانی که دیگران را معتقد می کردند. سقراط در رساله گرگیاس ثابت می کند که سوفیست کسی است که افراد را به چیزی معتقد می کند که نمی داند.

سقراط سوفسطایی گری را نوعی ورزیدگی در پدید آوردن لذت و شادمانی می داند و آن را نکوهش می کند و نام آن را چاپلوسی می گذارد. سوفیستها از هیچ  دانشی بهره ندارند اما می توانند شما را در هر زمینه ای معتقد کنند.
سقراط تلاش می کند به ما بگوید، کاری را در آن تبحر دارید با کاری دیگر متفاوت است و این برایم بسیار جذاب بود. اما چرا؟ 

۳- در آن زمان دانش آموزان با بسیاری از درسها مشکل داشتند و همچنین با بسیاری از جریانهای عجیب که در مدرسه تبلیغات وسیعی داشت مثلا درس آمادگی دفاعی که همیشه سوال برانگیز بود که یک شخص که مثلا می خواهد روانشناس یا مهندس شود چه لزومی دارد از روش های گرفتن اسلحه، پدافند عامل و غیر عامل آگاه شود اصلا بالفرض که باید آگاه شود مگر نه این که در خدمت سربازی اینها آموزش داده می شود. یا جریانی به نام پزشکی اسلامی که در حال حاضر هم تبلیغات بسیاری از آن هست. دو موقعیتی کاملا متفاوت: دینی و پزشکی، یکی علمی است تجربی و دیگری دین، دو سنخ موقعیت که هیچ گاه باهم قابل تلاقی نیستند (که مثلا اگر ما بگوییم روانشناسی مسیحی داریم پس می توانیم روانشناسی اسلامی هم داشته باشیم، اما هیچ گاه علم پزشکی به این شکل عجیب دینی نشده بود).اینها ذهن مرا به این مسئله سوق داد که ای کاش سقراطی در ایران استخدام می کردیم تا برای ما هم شغلها را مشخص و متمایز می کرد، مگر نه اینکه کفاش در کار کفاشی مهارت دارد پس باید کفاشی کند، کشیش، خاخام، آخوند هم باید کار خودش را بکند و پزشک هم کار خود را، پس پزشک نمی تواند کار یک آخوند را بکند و آخوند هم نمی تواند کار پزشک را بکند (یا مهندس، سرباز و ..). صرفا ورزیدگی در به وجد آوردن دیگران به معنای داشتن مهارت و دانش نیست.

۴- اخیرا کتابی درباره مردی فرانسوی مطالعه کردم که بسیار بهتر از من کتابهای افلاطون را خوانده بود و متوجه شدم طرح ساده ای که آن روزها در ذهن من بود را بسیار عمیق تر و پیچیده تر اندیشه کرده است. آلن بدیو وظایف فلسفه را روشنی بخشیدن به فاصله مابین قدرت و تفکر، روشنی بخشیدن به انتخابهای بنیادی تفکر، روشن نمودن ارزش استثناها، رخدادها، و گسست ها می داند.

می توان گفت بدیو می گوید وضعیت فلسفی آن وضعیتی است که دو تفکر هستی شناختی ناب (مثل دین و علم) که هیچ مخرج مشترکی باهم ندارند با هم مواجه می شوند و کار فیلسوف تعیین و تمیز دقیق این دو تفکر است. مثلا مکالمه سقراط و کالیکلس در رساله گرگیاس افلاطون دو نوع تفکر کاملا متفاوت را نشان می دهد. تفکر سقراط و کالیکلس هیچ قدر مشترکی باهم ندارند کالیکلس معتقد است همیشه حق با زورمندان است، سقراط معتقد است انسان صدیق حقیقی با انسان عادل معادل است. هر کس که این رساله را بخواند متوجه می شود که هیچ کس قرار نیست کس دیگر را متقاعد کند اما هدف سقراط بردن در بحث نیست بلکه تعیین دقیق جایگاه این دو سطح تفکر که کاملا متفاوت است و هیچ وقت باهم تلاقی پیدا نکرده و نمی کنند (بر اساس کتاب آلن بدیو انجمن رخداد، انتخاب و گزینش فرهادپور، نجفی، عباس بیگی).

۵- به نظر من مباحثات فلسفی به این شکل بسیار در حوزه اندیشه ما مورد نیاز است. ما باید تفکرات هستی شناختی قشرهای مختلف دانشگاهی را دقیق تمیز دهیم و مشخص کنیم. ما باید تفکر قشر دانشگاهی خودمان را مورد دقت قرار دهیم تا ببینیم از کدام هستی شناختی درحال کار هستند، بدانیم که در چه کاری دانش دارند. اگر تفکر هستی شناختی کسی دینی باشد وظیفه فیلسوف تعیین موضع ایشان است و تمیز موضع ایشان از مواضع دیگر (مثلا تفکر علمی).

متاسفانه در ایران به طور دقیق مواضع تفکر قابل تمیز نیست برای همین مثلا کسی که تفکر دینی دارد فکر می کند به راحتی می تواند پزشک هم باشد یا کسی که قرار است روزی مهندس شود می تواند سرباز خوبی هم باشد. این خلط مبحث ها و این مواضع در هم برهم نه تنها سودی ندارد بلکه بسیار خطرناک می باشد پس حقیقتا ما نیاز شدیدی به استخدام یک سقراط داریم.

کانال تفکر انتقادی


تفکر سقراطی و تفکیک مشاغل و موقعیت های شغلی

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 18 خرداد 1399 11:34

برخی اصول و قواعد نقد و نقّادی

برخی اصول و قواعد نقد و نقّادی

نقد و نقّادی لازمۀ هر  جامعه ای بوده و موجب  پویایی و سر زندگی آن جامعه می شود. جامعه ای که در آن نقد و نقادی نباشد به جامعه ای راکد و مرده تبدیل می شود که ممکن است فقط صدای ستایش گران،  مجیز گویان و مداحان در آن به گوش برسد و هر گونه صدای دیگر تحمل نشود.

نقد و نقادی البته چندان حد و مرزی نمی شناسد و ممکن است در مواردی حتی خطوط قرمزی که برساخت شده جامعه و فرهنگ هستند را نیز در نوردد.
 
ناگفته پیداست که نقد و نقادی روش و اصول خاص خودش را داشته و بدون رعایت  روش و اصول مورد نظر ممکن است کار به هتاکی، فحاشی، پرده دری، بی انصافی و حتی تهمت،  افترا و دروغ بینجامد که صد البته کاریست بس غیر اخلاقی و غیر انسانی. و اما برخی اصول و قواعد نقد و نقّادی عبارتند از: 

1. نقّادی؛ غلبۀ  عقلانیت و منطق بر احساسات، عواطف و هیجانات و فراتر رفتن از تمجید،  ستایش و مجیزگویی از یک سو و دوری جستن از فحاشی،  تهمت و افترا و دروغ پردازی از سوی دیگر است. 2.نقّادی؛  دروغ گویی،  تهمت زنی،  فحاشی و سیاه و سفید دیدن امور  نیست،  بلکه بازگویی نقاط مثبت و منفی و از همه مهم تر  ارائه راه کارهایی برای تقویت و ارتقاء نقاط مثبت و تضعیف  نقاط منفی است. 

3.نقد؛  تشخیص و تمیز اندیشه ها و سخنان  درست از نادرست آن هم مبتنی بر استدلال و منطق است. 

4. اساساً در نقد و نقّادی نه مدّاحی راهی دارد و نه فحّاشی و هر گونه مدّاحی و فحّاشی نه تنها نقد نیست،  بلکه فروکوفته شدن عقلانیت، منطق و انصاف به دست دگماتیسم ،  تعصب و  یک جانبه گرایی است. 

5.در نقّادی ضرورت دارد که نقّادان با ارائه استدلال متقن و همچنین بیان گزاره های  منطقی درست یا نادرست بودن  رأی و نظر نویسنده و گوینده را مورد واکاوی همه جانبه قرار دهند. 

6. ناقد یا ناقدان محترم بایسته است که با ارجاع دقیق به نوشته ها و گفته های متفکران و اندیشمندان و نه صرفاً مبتنی بر شنیده ها و شایعات راه را بر هرگونه سوء استفاده های احتمالی در این زمینه  می بندند و در واقع اخلاق نقد را رعایت می کنند.  

7. نقّادی به یک معنای مهم و پایه ای در میان گذاشتن دانسته های خود با دانسته های دیگران است تا از این طریق دیگران با به کارگیری منطق و استدلال به بررسی و واکاوی دانسته های ما بپردازند و در جریان چنین فرایندی تعاطی افکار و تضارب آراء به نحو مناسبی انجام  شود تا بدین روش ابعاد و اجزاء فکری و معرفتی افراد بر آفتاب افکنده شود و از همه مهم تر این که کسانی گمان نکنند که فقط آنانند که می دانند و می فهمند و دیگران را بهره ای از فهم و ادراک نیست.

8.ناگفته پیداست که کسانی جرأت و شجاعت در میان نهادن دانسته های خود را با دیگران دارند که ظرفیت نقد شدن را داشته و هیچ نگرانی ای از این بابت به خود راه نمی دهند. در واقع، گام نهادن در وادی نوشتن و اندیشیدن و تفکر کردن مستلزم نقد شدن و نقد کردن نیز هست و از این منظر نباید هیچ ترس و نگرانی ای وجود داشته باشد و این که نباید موجب رنجش و ناراحتی نقد شدگان بشود.

9.احیانا اگر کسانی یارای نقد شدن را ندارند و خیلی زود با نقد دیگران (البته همان گونه که گفته شد نقد به معنای واقعی کلمه نه مداحی و فحاشی)  به اصطلاح معروف از کوره به در می روند و به تخریب ناقدان  می پردازند و غصه دار می شوند بدیهی است که نباید وارد فضای نقد و نقادی شوند. فرد نویسنده و متفکر همین که دانسته های خود را با دیگران در میان می گذارد  باید منتظر نقد و نقادی دیگران هم باشد حال با هر شدت و میزانی. حتی این گروه از دوستان باید خرسند هم باشند که دیگرانی بوده و هستند که نوشته ها و افکار و اندیشه های آنان را می خوانند و مورد توجه و دقت نظر قرار می دهند و به نقادی می پردازند و  موجب غنی تر شدن این  دسته از مباحث هم می شوند. 

10.نقد و نقّادی به همگان می آموزد که سخن در حد و اندازه خویش بگویند و بدون مطالعه، پژوهش، وارسی، تأمّل، تحمّل، دقت نظر، تفکّر، تخصّص و تعقّل در هر زمینه ای ورود نکنند و دادِ سخن ندهند و این گونه نپندارند که می توانند در هر زمینه ای بگویند و بنویسند و نظر بدهند بدون این که سخنان و گفته ها و اندیشه های شان در ترازوی نقد و نقادی قرار گیرد.

11.نقد و نقّادی راه را بر هرگونه استبداد فکری و نظری و همچنین  انحصار گرایی  اندیشه و تفکر می بندد و زمینه را برای تضارب آراء و افکار و تکثرگرایی  اندیشه و تفکر فراهم می سازد و ضمن ارائه یک چارچوب نسبتاً مشخص و روشن به همگان تذکر می دهد هر نظر و حرف و سخنی باید بر  بنیان های استدلالی و منطقی و عقلانی متقنی استوار باشد و این گونه نیست که دیگران ملزم به پذیرش هر حرف و اندیشه ای باشند بدون این که از  استدلال و منطق و دانش کافی برخوردار باشد.

کانال سخنرانی ها


برخی اصول و قواعد نقد و نقّادی

منتشرشده در یادداشت

تفکر نقادانه و تفکر انتقادی و جایگاه آن در نظام آموزشی ایران

بسیاری از ما فکر می‌کنیم که تفکر نقادانه (Critical Thinking) یعنی به عالم و آدم گیر بدهیم و از همه چیز و همه کس انتقاد کنیم. این تصوری نادرست است. آن مهارتی که به آن «تفکر نقادانه» یا «سنجش‌گرانه اندیشیدن» می‌گویند، بیش از همه سویه‌اش به سمت خود ماست. مهارتی نرم که فقدان آن در نظام آموزشی ما به شدت احساس می‌شود و سازمان‌‌ها و شرکت‌ها بیش و پیش از هرچیزی به توسعه این مهارت در کارکنان خود نیاز دارند و در حل تعارضات و ارتباطات سازنده آدم‌های یک سازمان، ضروری‌ترین ابزار است.

در متن زیر به این سوال می پردازم که تفکر نقادانه چیست؟ چرا در زندگی روزمره مبتنی بر عقلانیت، به آن اینقدر زیاد نیاز داریم و در آخر هم چند منبع فارسی.


فقدان آموزش تفکر نقادانه در نظام آموزشی ایران، عوارض و اثر آن بر کسب‌وکارها
در فضای کسب‌وکار ایران اکثر کارفرمایان و مدیران از این شکایت دارند که دانشگاه‌های ایران فارغ‌التحصیلانی که توانایی حل مسائل جاری شرکت‌ها و صنایع را داشته باشند و بتوانند نقاط کلیدی امور پیچیده را تشخیص دهند، تولید نمی‌کنند. در عین حال که کشور ما با بحران نیروی تحصیل کرده‌ی بیکار مواجه است اما عجیب آن‌که اکثر سازمان‌ها از کمبود نیروی انسانی کاربلد گله‌مندند. البته این مشکل ابعاد گوناگونی دارد اما قطعا یکی از مهم‌ترین دلایل این ناکارآمدی فقدان آموزش تفکر نقادانه در نظام آموزشی کشورمان است.

امروزه، میزان گسترش مهارت تفکر نقادانه در میان شهروندان، از معیارهای توسعه‌یافتگی کشورها محسوب می‌شود و در کشورهای توسعه‌یافته این مهارت به‌طور سیستماتیک در نظام آموزشی تدریس و تمرین می‌شود.

به عنوان نمونه می‌توان به امتحان GRE در کشور آمریکا اشاره کرد. GRE آزمونی عمومی است که متقاضیان ورود به تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد و دکتری) در آمریکا و کانادا و بعضی از دانشگاه‌های اروپایی باید در آن شرکت کنند و نمره‌ای خاص را کسب کنند. یکی از مهارت‌های اصلی‌ای که در این آزمون مورد ارزیابی قرار می‌گیرد مهارت تفکر نقادانه است. تفکر نقادانه هویتی برای ما می‌سازد که می‌توانیم بدان افتخار کنیم.

به عنوان مثالی دیگر می‌توان به شرایط و پیش‌نیازهای استخدام در شرکت‌های بزرگ و معتبر جهان نگاهی انداخت کرد. معمولا یکی از مهارت‌های (Skils) ثابتی که سازمان‌ها انتظار دارند فرد متقاضی از آن بهره‌مند باشد، در بسیاری از موقعیت‌های شغلی، از میکروب شناس آزمایشگاه بگیرید تا مدیر IT و محقق و نویسنده و مدرس، مهارت تفکر نقادانه است.

برای مثال در فنلاند درسی هست که در تمام مقاطع تحصیلی با عنوانی ثابت وجود دارد: مهارت‌های زندگی (Life Skills) از مقطع ابتدایی در مدرسه تا مقطع ارشد در دانشگاه. در این درس با بچه‌ها مهارت‌هایی مثل ارتباطات، همدلی، تفکر نقادانه، تفکر سیستمی، سواد رسانه و ... تمرین می‌شه. اینجا (https://finland.fi/life-society/the-simple-strength-of-finnish-education/) درباره این برنامه درسی بخوانید.

تعریف اجمالی
«تفکر نقادانه میلی است شدید به جست‌وجوگری، کنار آمدن با عدم قطعیت، انس گرفتن با اندیشیدن، احتیاط و آهستگی در اظهار نظر و ادعا، آمادگی همیشگی برای تأمل کردن و مواجه شدن با اندیشه‌های جدید، احتیاط در تعمیم دادن و نظمِ ساختگی برقرار کردن میان پدیده‌ها و دوری جستن و تنفر از هرگونه فریب خود و یا دیگران در اندیشیدن.»

عبارت بالا منتسب به فرانسیس بیکن (1561-1625) است. دانشمند و فیلسوف قرن هفدهم میلادی که او را یکی از بنیانگذاران علم مدرن می‌دانند.

واقعیت این است که متن پیش‌رو نه درباره‌ی فلسفه است و نه قرار است مهارت تفکر نقادانه (Critical Thinking) را آموزش دهد. هدف معرفی جنبه‌ای کاربردی و عملی از فلسفه است که در این جا منظور تفکر نقادانه است. اگرچه مهارت‌داشتن در تفکر نقادانه، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌ها و پیش‌نیازها در روش علمی است اما کاربرد آن بسیار وسیع‌تر از علم است. ما به این مهارت نه فقط در علم، بلکه در سرتاسر زندگی خود، نیاز داریم.

تفکر نقادانه و تفکر انتقادی و جایگاه آن در نظام آموزشی ایران

یک رفع ابهام ضروری

شاید در وهله‌ی نخست وقتی با عبارت تفکر نقادانه مواجه می‌شویم معنای واژه‌ی نقد و انتقاد کردن به ذهن‌مان خطور می‌کند که معنای منفی آن عیب‌جویی کردن و معنای مثبت آن جدا کردن سره از ناسره (خوب از بد) است. اما تفکر نقادانه ربط چندانی به معناهای مذکور ندارد. تعریف خیلی مختصر آن این است که تفکر نقادانه مهارتی است برای اندیشیدن به شیوه‌ای شفاف و عاقلانه به منظور انجام عملی یا بررسی عقیده‌ای و یا اتخاذ تصمیمی.

واقعیت این است که فکر کردن مهارتی است آموختنی و نیاز به تمرین دارد. تفکر نقادانه ابزاری است برای درست فکرکردن. در واقع تفکر نقادانه با تاکید بر استدلال‌گرایی به دنبال بالابردن سطح عقلانیت در جامعه است.

 

کسی که مهارت تفکر نقادانه را آموخته و تمرین کرده است، در امور زیر تواناست: برای نگاه همدلانه داشتن، باید از این گرایش خودمحورانه که در ما وجود دارد آگاه باشیم: ما معمولاً مایلیم که دریافتِ خودمان از باورها و اندیشه‌های خودمان را عین حقیقت بدانیم.
   ▪️ با ساختار استدلال آشناست و می‌تواند اجزای مختلف استدلال اعم از پیش‌فرض یا مقدمه و نتایج را تشخیص دهد
   ▪️ می تواند نقاط قوت و ضعف یک استدلال را ارزیابی کند.
   ▪️ خطاهای استدلال و مغالطات را می‌شناسد.
   ▪️ با مسائل به‌طور سازمان یافته مواجه می‌شود و توانایی حل آن‌ها را دارد.
   ▪️ می‌تواند بخش‌های اصلی،کلیدی و مرتبط نظر، ادعا و یا باوری را تشخیص دهد.
   ▪️ می‌تواند باورها، ارزش‌ها و تصمیمات خود را داوری کند.
   ▪️ از نگاه‌های سیاه و سفید و یا صفر و یکی رهایی می‌یابد و می‌تواند نقاط ضعف و قوت دیدگاهی و یا بخش‌های درست و نادرست نظر و یا باوری را از هم تفکیک کند.
   ▪️ برای مسائل پاسخ‌های متفاوتی از منظرگاه‌های متفاوت می‌تواند ارائه دهد.
   * تفاوت بین امور واقع (Fact)، تحلیل و توضیح، دلیل، تعریف و پیش فرض را تشخیص می‌دهد
   ▪️خطاهای شناختی ذهن انسان را می‌شناسد و تلاش می‌کند با این آشنایی، خطاهای شناختی ذهن خود را کمینه کند.
به طور خلاصه، تقکر نقادانه به مجموعه‌ای از نگرش‌ها و مهارت‌های فکری اطلاق می‌شود که برای ارزیابی و محک زدن ادعاها و استدلال‌ها به کار می‌آیند. در تفکر نقادانه سعی بر این است که هر ادعا یا استدلالی پیش از پذیرفته شدن با استفاده از معیارهای معینی محک زده شود تا بتوان درباره‌ی عقلانی بودن یا نبودنش داوری کرد.

 

تفکر نقادانه یک مهارت است
باید توجه کرد که تفکر نقادانه یک مهارت است. مهارت امری است که برای یادگیری آن نیاز به تمرین است. مثلا مهارت رانندگی را در نظر بگیرید. کسی با خواندن کتاب آیین‌نامه‌ی رانندگی و یا حتی خواندن ۱۰۰ کتاب و مقاله درباره‌ی رانندگی، راننده نمی‌شود. برای راننده شدن اگرچه باید اطلاعاتی از طریق کتاب و یا معلمی کسب کرد اما اصلِ کار، نشستن پشت فرمان و تمرین کردن است. مهارت‌ها هم معمولا همین‌طورند که با تمرین بیشتر در آن ورزیده‌تر می‌شویم. نقادانه اندیشیدن پس از آموزش‌های اولیه از طریق کتاب، معلم و کارگاه، نیاز به تمرین و ممارست دارد. چه بسا فردی ده‌ها کتاب در حوزه ی تفکر نقادانه خوانده باشد و یا حتی آموزگار این مهارت باشد و در این عرصه بنویسد و با جزییات نظری آن آشنا باشد اما نتواند این شیوه از اندیشیدن را در زندگی خود عملی کند. تفکر‌نقادانه یک فرآیند است که برای بهبود در آن به تمرینی مستدام نیاز است. شاید برای بهره‌مند شدن از این مهارت باید در سراسر طول عمر خود آن را تمرین کنیم و سعی کنیم مدام خود را در آن بهبود دهیم.


تفکر نقادانه، به چه کار می‌آید؟ «تفکر نقادانه میلی است شدید به جست‌وجوگری، کنار آمدن با عدم قطعیت، انس گرفتن با اندیشیدن، احتیاط و آهستگی در اظهار نظر و ادعا، آمادگی همیشگی برای تأمل کردن و مواجه شدن با اندیشه‌های جدید، احتیاط در تعمیم دادن و نظمِ ساختگی برقرار کردن میان پدیده‌ها و دوری جستن و تنفر از هرگونه فریب خود و یا دیگران در اندیشیدن.»
واقعیت این است که در دنیای امروزی ما حجم بسیار زیادی از اطلاعات و پیام از طرق مختلف دریافت می‌کنیم. شبکه‌های مختلف تلوزیونی، پیام‌های تبلیغاتی، روزنامه ها و مجله‌ها، شبکه‌های اجتماعی، تلگرام و ... در حوزه‌های مختلف تخصصی به ما در حال پیام‌رسانی هستند. انبوهی از اطلاعات که فقط شاید بخش کوچکی از آن‌ها مرتبط با حوزه‌ی تخصصی ما باشد و ما در آن ها نظر تخصصی داشته باشیم. بسیاری از آن‌ها با مقاصد گوناگون، استدلال‌های غلط ارائه می دهند، آمار فریبنده عرضه می‌کنند، دلایل بی‌ربط می‌آورند و اطلاعات را تحریف می‌کنند. بخشی از آن‌ها شایعه و یا شبه‌علم است و در واقع همین اطلاعات دارد به باورهای ما شکل می‌دهد و در خیلی از مواقع ما بر اساس آن‌ها تصمیم‌ می‌گیریم (مثلا خرید ابزای خاص برای لاغری، دارویی برای ترک اعتیاد و یا یادگیری زبانی خارجی در 72 ساعت).شرایط وقتی پیچیده‌تر می‌شود که در میان انبوهی از مغالطات و شبه‌علم و شایعات، اطلاعات درست و واقعی، اخبار واقعا علمی و استدلال‌های معتبر و صحیح هم وجود دارد و ما باید آن‌ها را هم تشخیص دهیم، بدانیم‌شان و بعضی وقت‌ها بر اساس آن‌ها عمل کنیم و یا تصمیمی بگیریم.تفکر نقادانه مهارت درست استدلال کردن، خلاقانه اندیشیدن، برقرای ارتباط بهتر و موثرتر با دیگران و در نهایت تصمیم‌سازی بهتر در ما را تقویت کرده و چنین مهارت‌هایی تشخیص سره از ناسره را برای ما در مواجه با انبوه اطلاعات آسان‌تر می‌کند.

تفکر نقادانه و تفکر انتقادی و جایگاه آن در نظام آموزشی ایران

تفکر نقادانه و توسعه نیافتگی
بسیاری از عادات غلط فرهنگی که سد راه توسعه‌یافتگی کشور است را می‌توان در ارتباط با فقدان مهارت در نقادانه و سنجشگرانه اندیشیدن در جامعه دانست.

اگر بخواهیم به آن‌ها تیتروار اشاره کنیم این عادات عبارت‌اند :

۱. ذهن‌خوانی و عدم پرسش‌گری: بدین معنا که اگر منظور فردی را دقیق متوجه نشدیم و یا ناقص متوجه شدیم به جای سوال کردن خودمان شروع به ذهن‌خوانی‌اش می‌کنیم،

۲. لذت بردن از تخریب یکدیگر و نداشتن حد و مرز در مجازات و تخریب دیگران امروزه، میزان گسترش مهارت تفکر نقادانه در میان شهروندان، از معیارهای توسعه‌یافتگی کشورها محسوب می‌شود و در کشورهای توسعه‌یافته این مهارت به‌طور سیستماتیک در نظام آموزشی تدریس و تمرین می‌شود.

۳. فرافکنی گسترده و همه‌جانبه و توهم دائمی توطئه

۴. واکنش‌های سریع و قضاوت های عجولانه در مورد رفتار و اندیشه‌ی دیگران

۵. تمایل به تغییر اصول فکری به تناسب امکانات و فرصت‌ها و همرنگی با جماعت: ضرب‌المثل عجیب «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» زاییده‌ی همین نگاه است.

۶. داشتن نگاه دو قطبی، مانند سیاه و سفید دیدن انسان‌ها، عقاید و ...

۷. قهرمان‌پروری و تعریف کردن اغراق‌آمیز

۸. تمایل شدید به وارونه جلوه دادن واقعیت‌ها به تناسب منافع و فرصت‌ها و حقیقت‌گریزی و خیال‌اندیشی

۹. تندمزاجی و واکنش‌های شدید در برابر نظر مخالف

۱۰. همه‌چیز دانی و اظهار نظر درباره همه چیز عالم، از ویروس‌ها تا کهکشان‌ها، از سیاست تا اقتصاد

۱۱. سختی فراوان در دستیابی به اجماع فکری و کار تیمی

۱۲. تقریبا تعطیلی کامل خودانتقادی و فکر و عقیده‌ی خود را کامل و بی‌نقص انگاشتن


تفکر نقادانه و فضیلت‌های فکری و اخلاقی
تقویت مهارت تفکر نقادانه علاوه بر اثرات بی‌شمار مثبت اجتماعی‌ای که دارد منجر به بعضی فضیلت‌های شخصی و فکری هم می‌شمارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

فروتنی و تواضع فکری بدین معنا که بدانیم و آگاه باشیم و اعتراف کنیم (و به این اعتراف پایبند باشیم) که دانستنی‌های زیادی هستند که ما آنها را نمی‌دانیم. تواضع یا فروتنی فکری یعنی اینکه از محدودیت‌های دانش و شناخت خودمان آگاه باشیم.

شجاعت فکری بدین معنا که یعنی آگاهی از لزومِ مواجهه‌ با انگاره‌ها، باورها، یا دیدگاه‌هایی که به آنها عواطف منفیِ قوی داریم و هیچ‌گاه به طور جدی به آنها گوش نسپرده‌ایم. بسیارند اندیشه‌هایی که ما آنها را خطرناک یا پوچ می‌دانیم و از مواجهه با آنها می‌ترسیم، امّا به لحاظ عقلانی موجه‌اند؛ از سوی دیگر، بسیاری از نتیجه‌گیری‌ها یا باورهایی که ملکه‌ی ذهن ما شده‌اند کاذب یا گمراه‌کننده‌اند. فهم این دو نکته ما را به شهامت فکری نزدیک می‌کند .

نگاه همدلانه‌تر داشتن با دیدگاه های مختلف بدین معنا که با استفاده از نیروی تخیلمان، خودمان را جای دیگران بگذاریم تا بتوانیم آنها را واقعاً بفهمیم؛ البته فهمیدنِ دیگران لزوماً به معنای پذیرفتنِ نظر آنها نیست. برای نگاه همدلانه داشتن، باید از این گرایش خودمحورانه که در ما وجود دارد آگاه باشیم: ما معمولاً مایلیم که دریافتِ خودمان از باورها و اندیشه‌های خودمان را عین حقیقت بدانیم.

استقلال فکری بدین معنا که با عقلمان، کنترلِ باور‌ها، ارزش‌ها، و استنتاج‌های خودمان را در دست بگیریم. یکی از اهداف مهم تفکر نقادانه این است که افراد یاد بگیرند خودشان به جای خودشان بیندیشند و زمام فرایندهای فکری‌شان را در دست بگیرند.

پشتکار فکری بدین معنا که دستیابی به فهم یا بینش عمیق مستلزم دست و پنجه نرم کردن با پرسش‌ها و ابهام‌هایی است که شاید هیچ کس پاسخ نهایی برایشان نداشته باشد. فضیلت پشتکار فکری مستلزم این است که از دست و پنجه نرم کردن با این پرسش‌ها و ابهام‌ها و دشواری‌ها نگریزیم و برای مواجهه با آنها وقت و انرژی بگذاریم.

اطمینان به عقل و پای بندی به دلایل بدین معنا که افراد تشویق شوند که نیروهای عقلانی‌شان را پرورش دهند و، از این طریق، خودشان در موضوعات مختلف به نتیجه برسند؛ باور راسخ به اینکه انسان‌ها، اگر به‌درستی تشویق شوند و پرورش پیدا کنند، می‌توانند یاد بگیرند که برای خودشان بیندیشند، به دیدگاه‌های عقلانی دست پیدا کنند، نتیجه‌های معقول کسب کنند، منطقی و منسجم بیندیشند، و یکدیگر را با دلیل اقناع کنند.و در نهایت فضیلت انصاف فکری بدین معنا که تلاش کنیم که با همه‌ی دیدگاه‌ها عادلانه و منصفانه برخورد کنیم و کمتر اجازه دهیم برخوردمان با برخی دیدگاه‌ها تحت تأثیر احساسات یا منافع خودمان (دوستانمان و گروهمان و یا قوممان) قرار گیرد.

تفکر نقادانه و تفکر انتقادی و جایگاه آن در نظام آموزشی ایران

معرفی چند منبع فارسی
همانطور که در ابتدا اشاره شد، نوشته‌ی حاضر یک معرفی بسیار مقدماتی از مهارت تفکر نقادانه بود و در واقع به خود این مهارت و چگونگی کسب آن‌ نپرداخته است. خوشبختانه در سال‌های اخیر کتاب‌ها و مطالب بسیار ارزشمندی به فارسی در این حوزه ترجمه و تالیف شده‌است که در زیر به معرفی برخی از آن‌ها که خودم خوانده‌ام می‌پردازیم. بسیاری از عادات غلط فرهنگی که سد راه توسعه‌یافتگی کشور است را می‌توان در ارتباط با فقدان مهارت در نقادانه و سنجشگرانه اندیشیدن در جامعه دانست.

اصلا نگارش این متن برای سه چهار سال پیش است و مطمئن نیستم هنوز هم این‌ها بهترین‌هاست.

کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی که با ترجمه‌ی عادل فردوسی‌پور توسط نشر چشمه منتشر شده است: شاید معروف‌ترین کتاب حوزه تفکر نقادانه در ایران است. خوش‌خوان است با ۹۹ شبه داستان کوتاه. متن راحت و خواندنش لذت‌بخش است اما چیزی نیست که شما را با اصول و بنیادهای تفکر نقادانه آشنا کند.

کتاب راهنمای تفکر نقادانه؛ پرسیدن سوال‌های به‌جا نوشته‌ی‌ ام نیل بروان و استیوارت ام، کیلی، که با ترجمه‌ی کوروش کامیاب توسط انتشارات مینوی خرد منتشر شده است. معرفی و نقد این کتاب درجه یک را از استاد عزیزم مصطفی ملکیان اینجا ببینید. به نظرم بهترین کتابی است که در این حوزه به فارسی ترجمه شده است. نه به سادگی کتاب قبلی است و نه به اندازه بعدی تخصصی.توصیه اول من همین کتاب است.کتاب تفکر نقاد که توسط ریچارد پارکر و با ترجمه‌ی دکتر اکبر سلطانی توسط نشر شهرتاش منتشر شده است. اگر حوصله یک کتاب قطور و تخصصی در این حوزه را دارید توصیه می‌کنم.چند وبسایت ارزشمند فارسی نیز در این زمینه فعالیت می‌کنند که از جمله‌ی آن ها می‌توان به سنجشگرانه اندیشی  (http://sanjeshgari.blogfa.com/)و همچنین تیزفکری (http://smartthinking.ir/) اشاره کرد.

و سخن آخر این‌که تفکر نقادانه هویتی برای ما می‌سازد که می‌توانیم بدان افتخار کنیم. تفکر نقادانه را به‌خاطر خودمان و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم به‌کار گیریم و گسترش دهیم.

تفکر نقادانه و تفکر انتقادی و جایگاه آن در نظام آموزشی ایران

کانال تفکر انتقادی


تفکر نقادانه و تفکر انتقادی و جایگاه آن در نظام آموزشی ایران

منتشرشده در دیدگاه
دوشنبه, 18 فروردين 1399 09:02

پارادایم چیست ؟

پارادایم چیست

گروهی از دانشمندان ۵ میمون را در قفسی قرار دادند.
در وسط قفس یک نردبان و بالای نردبان دسته ای موز گذاشتند.
هر زمانی که میمونی بالای نردبان می‌رفت تا موزها را بردارد، دانشمندان بر روی سایر میمون‌ها آب سرد می‌پاشیدند.
پس از مدتی، هر وقت که میمونی بالای نردبان می‌رفت سایرین او را کتک می‌زدند.
مدتی بعد هیچ میمونی علی‌رغم وسوسه‌ای که داشت جرات بالا رفتن از نردبان را به خود نمی‌داد.دانشمندان تصمیم گرفتند که یکی از میمون‌ها را بردارند و با یک میمون جدید جایگزین کنند. اولین کاری که این میمون جدید انجام داد این بود که سعی کرد تا بالای نردبان برود، که بلافاصله توسط سایرین مورد ضرب قرار گرفت.
پس از چندبار کتک خوردن میمون جدید با این که نمی‌دانست چرا، اما یاد گرفت که بالای نردبان نرود.
میمون دومی جایگزین گردید و همان اتفاق تکرار شد. میمون جدید اول هم در کتک زدن میمون جدید دوم شرکت می کرد. سومین میمون هم جایگزین شد و دوباره همان اتفاق (کتک خوردن) تکرار گردید.
به همین ترتیب چهارمین و پنجمین میمون نیز عوض شدند.آن چیزی که باقی مانده بود گروهی متشکل از ۵ میمون بوده که با این که هیچ‌گاه آب سردی بر روی آن‌ها پاشیده نشده بود، میمونی را که بالای نردبان می‌رفت را کتک می‌زدند.

اگر امکان داشت که از میمون‌ها بپرسند که چرا میمونی که بالای نردبان می‌رود را کتک می‌زنند شرط خواهیم بست که جواب آن‌ها این خواهد بود:
 “من نمی‌دانم، این رسم ماست. همه این کارو میکنن”
این جواب به نظر شما آشنا نمی‌آید؟!

ًاین جغرافیا نیست که جهان سومی بودن را تعیین می کند.... !

آدمها هستند که آن را می سازند! جهان سوم جا نیست، شخص است.جهان سوم منم، جهان سوم تویی، جهان سوم طرز تفکر ماست، نه آن مرزهایی که داخلش زندگی می کنیم !

جهان سوم جاییست که درآمد یک دعا نویس از یک برنامه نویس بیشتر است.جهان سوم جاییست که مردمش جهان سومی فکر می کنند جهان سوم جایی است که بسیاری از مردمانش با يک "استخاره" هدف تعيين مي کنند ! و با يک " عطسه " از هدف خود دست مي کشند.

کانال تفکر


پارادایم چیست

منتشرشده در یادداشت
چهارشنبه, 13 فروردين 1399 11:13

در ستایشِ « خِردِ انتقادی »

گروه رسانه/

در ستایشِ  خِردِ انتقادی و تفکر نقاد

« مقصود فراستخواه » در صفحه اینستاگرام خود نوشت :

" تفکر انتقادی، تفنّن نخبه گرایانه نیست. رنجِ آگاهی بردن و کوله بار سنگینِ خِردورزی کشیدن، از ارزش های شریف بشری و فضیلتی مدنی است.
   شهامتی است ایستادن و در پناه موهومِ خرافات و باورهای ذهن نابالغ نخزیدن و دشواریِ راه به¬ کار بستنِ عقل نقاد و سنجش گر  را به جان خریدن.
هر ملتی که خردِ انتقادیِ آزاد در او بیشتر نهادینه شده ،امکان نیکبختی اجتماعی اش نیز افزایش یافته.

عقلانیت و نقد پذیری چه در فرهنگ عمومی و چه در مسؤولان امر، ریسک های زندگی اجتماعی را کاهش می دهد.

مقاماتِ جوامعِ آزاد، الزامی فرهنگی، مدنی، حقوقی و ساختاری دارند که واقعیت های تلخ دنیای کرونایی را به طور شفاف با همگان در میان بگذارند و  نتایج عملکرد بی تعارف نقادی می شود، از انواع آرا و دیدگاه های انتقادی و از فضاهای آزادِ عقلانیت بینِ ذهنی  بهره می گیرند.
در تاریخ به تجربه رسیده و آزموده شده است که فقط چنین جوامعی می توانند مردمان خود را در مقابل مخاطراتِ دنیایِ مدرن  مصون تر نگاه  بدارند و مرارت ها را  تاحدی کاهش بدهند.

  پایان فضیلت، پایان حیات اجتماع هست.


در ستایشِ  خِردِ انتقادی و تفکر نقاد

منتشرشده در یادداشت

تفکر نقادانه حداکثری و تناقضات و تعارضات بی پایان ایرانی

ریچارد پُل شاید برجسته‌ترین استاد در زمینه آموزش تفکر نقادانه (Critical thinking)  تا به اکنون باشد. کتاب‌های مختلفی در زمینه‌های مختلف و مرتبط با این موضوع به همراه همسر روان‌شناس‌اش (لیندا الدر) نوشته و دوره‌های آموزشی بسیار زیادی را برای دانشجوها، استادهای دانشگاهی و عموم مردم برگزار کرده است.

یکی از مفاهیم بسیار مهم پُل در زمینه تئوریزه کردن استنباط‌اش از این موضوع، «تفکر نقادانه حداکثری» است. پُل این مفهوم را در معنای به‌کارگیری این مهارت فکری در ارتباط با باورها، نگرش‌ها و فکرهای خود به کار می‌بست. به عبارتی اگر ما صرفا نقاد اندیشه‌ها، گفته‌ها و نوشته‌های دیگران باشیم، تفکر نقادانه را در وضعیت حداقلی آن به کار بسته‌ایم. اما استفاده‌ی حداکثری این توان‌مندی، زمانی‌ست که آن‌را متوجه دنیای ذهنی خودمان کنیم، اندیشه‌ها و افکار و کردار خودمان را منصفانه و گاه حتا بی‌رحمانه نقد کنیم و به دنبال بهبود بخشیدن به وضعیت انسانی خودمان باشیم.

یکی از موقعیت‌های مناسب برای تفکر نقادانه حداکثری همین دیروز و دیشب بود. بیشتر کسانی که دیروز دور آتش چهارشنبه‌سوری گرفتند و ترقه در کردند، به احتمال قوی جزو همان‌هایی بودند که شدیدترین اعتراض‌ها را نسبت به کسانی داشتند که برای ورود به حرم درهای بسته را با زور و تهدید باز کردند و داخل شدند!  ما با شدتی هر چه تمام گرفتار تناقضیم. از طرفی به افراطیون حرم فحش می‌دهیم و آن‌ها را مسببین اصلی جهان سومی بودن‌مان می‌دانیم، ولی وقتی پای ترقه و آتش چهارشنبه‌سوری برسد، آن را ضمن رعایت احتیاط، خیلی هم موضوع خطرناکی تشخیص نمی‌دهیم!
در جمعیت‌های زیادی دور هم جمع شدن به بهانه جشنی باستانی، آن‌هم در این وضعیت بحرانی و مهم، همان‌قدر چندش‌آور و آزاردهنده است، که ادعای « از این در به بعد ویروس داخل نمی‌شود، اینجا شفاخانه است ، کسی مریض نمی‌شود!» .

من مدتهاست باور به این دارم که گرفتار شدن در تناقض، و عامدانه یا غیر عامدانه رفتارها و باورهای متناقضی را در خود جمع کردن، یکی از آسیب‌زننده‌ترین گرفتاری‌های فردی و یکی از جلوه‌های بارز عقب‌ماندگی فرهنگی در سطح اجتماعی است.
مثل همان شهرک معروف در تهران که همین دو سه روز پیش در وضعیتی مشابه با آپارتمان‌نشین‌های ایتالیایی، ترانه‌ی ابی را دسته‌جمعی از خانه‌هایشان هم‌سرایی می‌کردند، اما به یک‌باره شب چهارشنبه‌سوری قرنطینگی را به حالت تعلیق در آوردند و دور هم جمع شدند!

تفکر نقادانه حداکثری و تناقضات و تعارضات بی پایان ایرانی

ما با شدتی هر چه تمام گرفتار تناقضیم. از طرفی به افراطیون حرم فحش می‌دهیم و آن‌ها را مسببین اصلی جهان سومی بودن‌مان می‌دانیم، ولی وقتی پای ترقه و آتش چهارشنبه‌سوری برسد، آن را ضمن رعایت احتیاط، خیلی هم موضوع خطرناکی تشخیص نمی‌دهیم!

گاهی باید به خودمان یادآوری کنیم که می‌توانیم نقادهای خوب همه باشیم، جز خودمان! گاهی باید بدانیم خودمان هم جزو همان معضلی هستیم که از آن شاکی شده‌ایم.
ما گاهی با شدت هر چه تمام، جزو مسائل اصلی زندگی خودمان‌ایم.
گاه نوشته ها


تفکر نقادانه حداکثری و تناقضات و تعارضات بی پایان ایرانی

منتشرشده در یادداشت
چهارشنبه, 14 اسفند 1398 08:25

گرچه تقلید کنم از دگری ! بیمارم

شعر معلم برای تفکر نقادی

رویِ  سکّویِ  درِ  میکده  ای
دید  بنشسته  یکی ، مِی زده ای
گشته دیوانه چنین کرد ، گمان
حرف می زد به زمین و به زمان
کی  که  چرخید و  نپرسید  چرا ؟
ره  ز  اینجا  بروَد  تا  به  کجا ؟
از  منِ  رفته  به  سیّاره ی  نور
باز  بر  گشته  از  آن  عالمِ  دور
با چه تدبیر از این دایره یک بار جهید
دورِ خود دور زدن را برهانید و رهید
لحظه ای مِی زده اش گفت بیا مِی بزنیم
مرکبِ دور و زمان را به صبو پِی بزنیم
بی  خیالِ  همه  دنیا  و  نگهبانانش
یکی هم پاک نباشد ز گُنَه دامانش
شیخی آن دم به سرِ صحبتِ آنها برسید
با فضولی همه یِ صحبتشان را بشنید
گفت در مسجدِ ما سمتِ چپِ محرابش
تکّه سنگی بُوَد از پیش لبِ دیوارش
هر کسی دست بسایَد رویِ صورت بنهد
از چنین حالتِ شیدا شده در جا بِرَهَد
داد  پاسخ  برهانید  مرا  با  یارم
نکنید این همه تدبیرِ غلط در کارم
من چنان شمس و شموسی به کنارم دارم
گر  به  تقلید  زیَم  بر  دگری ! بیمارم


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر معلم برای تفکر نقادی

منتشرشده در یادداشت
پنج شنبه, 10 بهمن 1398 12:17

« تفکر نقادانه برای کودکان »

معرفی کتاب تفکر نقادانه برای کودکان

«کاش بعضی چیزها را پیش از آنکه بهای سنگینی برایش بپردازم می‌فهمیدم».

بیشتر ماها یک جایی در زندگی‌مان جمله‌ی بالا را پیش خودمان گفته‌ایم و آرزو کرده‌ایم که ای کاش بعضی چیزها را زودتر یاد می‌گرفتیم و منتظر نمی‌ماندیم که آموزگار «تجربه» آنها را به ما بیاموزد؛ زیرا همه‌ی ما می‌دانیم که آموزگار تجربه هیچ چیزی را ارزان به کسی یاد نمی‌دهد.

 اشتباه‌کردن و زمین‌خوردن بخشی از زندگی است و هیچ کس نیست که در زندگی‌اش اشتباه نکرده باشد. چه بخواهیم چه نخواهیم، فرزندان ما هم باید وارد زندگی شوند و زندگی را بیازمایند و حتی بعضی وقت‌ها اشتباه کنند تا آموختنی‌ها را بیاموزند. اما آیا نمی‌توان کاری کرد که در این مسیر خطاهای کمتری مرتکب شوند و تا حد امکان از خطاهای خانمان‌سوز و جبران‌ناپذیر دور بمانند؟

بله. دانش سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه) به بچه‌ها، و نیز به ما بزرگ‌ترها، یاد می‌دهد که بهتر فکر کنیم و خطاهای فکری کمتری مرتکب شویم.

 بهترین زمان برای آغاز آموزش تفکر نقادانه به بچه‌ها سن کودکی و نوجوانی است، زیرا موجب می‌شود که اندیشیدنِ نقادانه، به عنوان یک عادت ارزشمند، در ذهن و شخصیت شان رسوخ کند.

 هدف کتاب «تفکر نقادانه برای کودکان» کمک به بچه‌ها برای شروع یادگیری سنجشگرانه‌اندیشی است. ولی از آنجا که خودآموزیِ سنجشگرانه‌اندیشی برای بچه‌ها بسیار دشوار است، لازم است که، هنگام مطالعه‌ی کتاب «تفکر نقادانه برای کودکان» والدین و آموزگاران را در کنار خودشان داشته باشند و از یاری آنها بهره‌مند شوند. اما واقعیت این است که خود آموزگاران و والدین نیز در اینجا نیاز به راهنمایی دارند. کتاب راهنمای معلم برای برآورده‌کردن همین نیاز نوشته شده است؛ یعنی شما را راهنمایی می‌کند تا در استفاده‌ی هر چه بهتر از کتاب «تفکر نقادانه برای کودکان» به بچه‌ها کمک کنید.

 این کتاب و کتاب تفکر نقادانه برای کودکان بر اساس دو کتاب از لیندا الدر به نگارش در آمده‌اند. در کشور ما، آموزش سنجشگرانه‌اندیشی (خصوصاً به کودکان) پیشینه‌ی چندانی ندارد، اما ایده‌ها و فعالیت‌هایی که در این کتاب می‌بینید قبلاً توسط معلمان در کشور آمریکا آزموده شده‌اند.

لیندا الدر، بر اساس تجربه‌ی شخصی‌اش، می‌گوید که دانش‌آموزان دوره‌ی ابتدایی اشتیاق فراوانی برای شرکت در فعالیت‌های مربوط به یادگیری سنجشگرانه‌اندیشی نشان می‌دهند:

 دریافته‌ام که وقتی بچه‌ها را تحریک به کار فکری می‌کنیم به طور طبیعی مجذوب آن می‌شوند (البته در صورتی که فعالیت فکریِ مناسبی طراحی کرده باشیم و بچه‌ها احساس کنند قادر به انجام‌دادن آن هستند). اما، عجیب اینکه، ما معلمان معمولاً قابلیت کودکان برای سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه) و یادگیری آن را دست کم می‌گیریم.

  با این حال، با توجه به تفاوت‌های فرهنگی و آموزشی میان جامعه‌ی ما و جامعه‌ی آمریکا، ممکن است خواندن کتابی مثل تفکر نقادانه برای کودکان و انجام فعالیت‌هایی که در کتاب راهنمای معلم پیشنهاد می‌شوند برای بچه‌های ما دشوارتر باشد. اما حتی در این صورت، می‌ارزد که برای غلبه بر دشواری‌های آموزش سنجشگرانه‌اندیشی به بچه‌ها بکوشیم.

برگرفته از کتاب «تفکر نقادانه برای کودکان (راهنمای معلم)»، نوشته‌ی مهدی خسروانی، با بهره‌گیری از کتابی با همین عنوان از لیندا الدر، در مرحله‌ی بازخوانی، ناشر: نشر نو

 کانال « سنجشگرانه‌اندیشی »


تفکر نقادانه برای کودکان

منتشرشده در معرفی کتاب

الگوی گفت و گوی موثر و قطبی سازی گفت و گو و ویروس دیالوگ

یکی از بدافزارهای گفت‌و‌گو، قطبی شدن بحث است. اینکه دو طرف بحث در شالوده‌ها باهم مخالف باشند و عزمی هم برای مصالحه و کنار آمدن در کار نباشد. در این شرایط آدم‌ها اغلب «طریق جدل» پیش می‌گیرند و رگ گردن کلفت می‌کنند. اینکه حق و باطل کجاست بحث دیگری است. از قضا در این جدل کردن‌ها راست و ناراست درهم می‌آمیزند و زیر غبار جدال مکتوم می‌مانند. عقلانیت انگار طمانینه‌ای می‌طلبد ورای طور قطبی شدن گفت‌و‌گو.
روان‌شناسی اجتماعی به ما می‌آموزد که در این شرایط دو طرف بحث از میان انبوهی از شواهد له و علیه صرفا شواهد موید دیدگاه خود را بر خواهند گزید و شواهد مخالف را نادیده می‌گیرند؛ حال ‌آنکه لازمه یک بحث‌ و‌ فحص خردپسند، حساس بودن و گشاده‌رویی به همه شواهد و دلایل است.

خلاصه اینکه ویروس گفت‌و‌گو در پرتو تعقل، قطبی شدن است. اما آیا ضدویروسی هم هست؟

ویروس گفت و گو
در گفت‌و‌گوهای قطبی دو اتفاق مهم رخ می‌دهد:

یکی اینکه آدمی منیت (یا ایگوی) خود را با باورهایش پیوند می‌زند و کیستی خود را با پندارش تعریف می‌کند. «من» آدمی می‌شود کسی که معتقد است «الف ب است» . اگر این باور را از او بگیرید چیزی از او کاسته‌اید و هویت او را زائل کرده‌اید. آدمی از همان دوران طفولیت در پی « ابژه ثبات » می‌گردد. او مدام در پی جای سفت و حصن حصینی است که خود را با آن تعریف کند. این می‌شود که باورهای انسان برای او هویت به ارمغان می‌آورند و ابژه ثباتش را به او برمی‌گردانند. به همین دلیل است که آدمی با شور و حرارت از سپهر باورهای خود دفاع می‌کند تا آنچه را ابژه ثبات پنداشته از دست ندهد و کیستی خود را قوام بخشد.
همین امر موجب اتفاق دومی است: آدمی عواطف و هیجانات خود را نیز با باورهایش پیوند می‌زند: پندار خود را دوست دارد و از دست کسی که بخواهد اعتقادات او را دگرگون کند، خشمگین خواهد شد.
انسان خردمند اما  این معادله را با معادله دیگر تاخت می‌زند.

«من= موجودی که مدام در طلب خردمندتر شدن می‌کوشد.»

لازمه خردمندی این است که آدمی هویت خود را با باوری تعریف و تحدید نکند و در عوض آماده رها کردن اعتقادات خود باشد. ضدویروسی اگر باشد در گسستن پیوند «من» از ساحت پندار آدمی است. الگوی گفت‌و‌گو باید به‌جای نزاع خواست‌های متنازع دو طرف بدل شود به تقلایی دوسویه برای کاستن از جهل و بی‌خردی آدمی.

کانال اندیشه انتقادی


الگوی گفت و گوی موثر و قطبی سازی گفت و گو و ویروس دیالوگ

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور