صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
سه شنبه, 27 شهریور 1402 09:59

واجب تر از نانِ شب ؟!

داستان های معلمی چه چیزی واجب تر از نان شب

روستایِ شیر آباد با جمعیّتی در حدود پانصد نفر در پنجاه خانواده کنار درّه ای به نام ( قره لَر ) قرار داشت .

تعدادی از ساکنینِ آن باغدار بودند ، امّا بیشترشان با دیلَم و پُتک در محلّی به نام ( خاک سُرخ ) زمین را به شکلِ حفره های بزرگ کَنده بودند و در آن سنگ های چند تُنی را با پُتک می شکستند و به اندازه ای در می آوردند که بِشَوَد در پِیِ ساختمان هایِ نو سازِ روستاهای اطراف و نزدیکترین شهر به شیر آباد به کار بُرد .

در یکی از سال های به قول ساکنین ( شوم ) سیلی آن چنان از خاک سرخ به روستا تاخت که با همه تلاش اهالی برایِ مقاومت در برابرش ، بعضی از خانه ها را ویران کرد و تمام اَحشام را که در باغها می چریدند با خود بُرد .

زمان زیادی سپری شد که بِتوانند با گِل و سنگ خانه هایِ آسیب دیده را بازسازی کنند ؛ سپس از هر یک از اهالی حتّی آنهایی که سنگ شکن بودند مبلغی را در یافت کردند تا با آن تعدادی دام بِخرند و به آنانی که سیل دام هایشان را بُرده بود بِدهند بدون توجه به اینکه سنگ شکنان نه دام داشتند ! نه می خواستند ! فقط به خاطر اینکه ساکن روستا بودند باید در این امرِ خیر شرکت می کردند .

چون ساختمانِ عامُ المنفعه یِ دیگری نبود جلسه ای در مسجد برگذار شد تا تعداد دامهایی را که باید خریده شوند مشخّص نمایند .

داستان های معلمی چه چیزی واجب تر از نان شب

با توجّه به بودجه ای که داشتند بی برو بر گرد از مجموعِ گاو ، گوسفند ، بُز ، اسب و.... نسبت به قبل از سیل کاسته می شد ، امّا وقتی نوبت به تعدادِ اُلاغ هایی که باید می خریدند رسید ، کدخدا از جا بر خاست و با تمام خشمی که در صدا و چهره اَش هویدا بود گفت :

اُلاغ به این روستا از نان شبِ هر یک از ساکنین واجب تر است زیرا نیازمان ، در اکثریَّت بودنِ این حیوان را می طلبَد  ؛ آز آن گذشته ویژگی‌هایی دارد که آن را نسبت به سایر حیوان ها ممتاز می سازد  :  بار می برد ، به گاوآهن برای شخم زدن بسته می شود ، سواری می دهد ، سر به زیر است و...

مردمِ سر به زیر نیز پذیرفتند و خواسته یِ کد خدا جامه یِ عمل پوشید .

چند سالی گذشت .

ساکنینِ شیر آباد که اکنون در شهرهایِ مختلف سکونت دارند حتّی فرزندان خود کدخدا بعد از مرگِ او نتوانستند پِی بِبَرند ، روستایی را که سیل مهیب ویران کرده بود و آن را ساختند اما چرا اکنون مَتروکه ای بیش نیست و فقط بقایایِ بعضی از دیوارهایِ گِلی ، گویایِ رونقِ آن در گذشته اَند ؟

داستان های معلمی چه چیزی واجب تر از نان شب


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان های معلمی چه چیزی واجب تر از نان شب

منتشرشده در یادداشت

معرفی چهره های ماندگار در صدای معلم میرزا جبار عسگرزاده جبار باغچه بان بنیان گذار نخستین کودکستان ایرانی
 میرزا جبار عسگرزاده (جبارباغچه بان) در سال ۱۲۶۴ در شهر ایروان پایتخت کنونی ارمنستان دیده به جهان گشود.

 جبار باغچه بان در سال ۱۲۹۸ به زادگاه اجدادش (تبریز) برگشت و در همان سال در مدرسه دولتی احمدیه شهر مرند با ماهی ۹۰ ریال به عنوان آموزگار مشغول به کار شد .

 ایشان در سال ۱۳۰۳ نخستین کودکستان ایرانی را در شهر تبریز با نام باغچه تاسیس کرد . در بین دانش آموزان اولین کلاس درس باغچه بان ۳ کودک کر و لال هم بودند که این موضوع تلنگری زد تا مدرسه خصوصی برای کودکان کرو لال تاسیس کند  .

معرفی چهره های ماندگار در صدای معلم میرزا جبار عسگرزاده جبار باغچه بان بنیان گذار نخستین کودکستان ایرانی

این مرد بزرگ و وطن دوست مبدع روش آموزش ناشنوایان در ایران و پایه گذار آموزش و پرورش پیش از دبستان و از پیشگامان فرهنگ و ادب کودکان بود  .

- این معلم خلاق در سال ۱۳۰۵ علی رغم مخالفت هایی که اصحاب قدرت وقت داشتند در باغچه اطفال کلاسی برای تعلیم و تربیت کر و لال ها تاسیس کرد و در شهرهای شیراز و تهران نیز آن را تسری داد .

- معلم هنرمندی که در سال ۱۳۲۲ جمعیتی به نام جمعیت حمایت از کودکان کر و لال تاسیس کرد که این اقدام خردمندانه ی ایشان بعدها زمینه ایجاد سازمان آموزش و پرورش استثنایی شد .

زنده یاد جبار باغچه بان در طول سالهای خدمت به تعلیم و تربیت کودکان این مرزو بوم ، آموزش روش های ابتکاری زیادی مانند روش شفاهی در تعلیم ناشنوایان، روش حساب دهنی ، الفبای گویا ، گوشی استخوانی و.... را تجربه کرد که امروزه به آن روش ترکیبی می گویند.

مرحوم جبار باغچه بان فردی خلاق و چند ساحتی بود .

معرفی چهره های ماندگار در صدای معلم میرزا جبار عسگرزاده جبار باغچه بان بنیان گذار نخستین کودکستان ایرانی

فردی بود که به کودک به عنوان انسانی مستقل نگاه می کرد و اولین ناشر و مولف کتاب کودک در ایران بود .

 از این معلم فداکار بیش از ۳۱ اثر برجای مانده است که خواندن آن برای همگان به خصوص آنانی که در عرصه تعلیم و تربیت فعالیت دارند جذاب بوده و زیبایی های خاص خودش را دارد به ویژه کتاب بابا برفی .

 آفتاب عمر این مرد بزرگ و فرهیخته ی مهربان و نجیب زاده ای اصیل و شریف در سال ۱۳۴۵ غروب کرد. مردی که به جرات می توان از ایشان به عنوان یکی از شایستگان تاثیر گذار در آموزش و پرورش یاد کرد.

روحش شاد و یادش برای همیشه گرامی باد .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

معرفی چهره های ماندگار در صدای معلم میرزا جبار عسگرزاده جبار باغچه بان بنیان گذار نخستین کودکستان ایرانی

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

نقدی بر جایگاه هنر سینما در آموزش و پرورش ایران در صدای معلم  بدون تردید در قرن حاضر سینما در عرصه رسانه امپراتوری می کند و در ساحت اندیشه ، تولید تفکر و سبک زندگی جدید نقش ممتازی و منحصری دارد .

21 شهریور روز ملی سینما فرصت مغتنمی است تا به کارکرد هنر سینما در خدمت به تعالی نظام تعلیم و تربیت نگاهی جدی بیندازیم.

هنر سینما به عنوان هنر هفتم شناخته می‌شود به گونه‌ای که از همه شش هنر قبلی در سینما استفاده می شود به همین سبب تاثیرگذاری سینما در عرصه‌های مختلف زندگی بشر روز به روز افزون می‌گردد.

در این نوشتار مختصر به چند نکته در خصوص جایگاه هنر سینما در نظام آموزش و پرورش ایران اشاره می شود :

نخست - آموزش و پرورش فقط مصرف کننده تولیدات سینمایی است.

دانش آموزان به عنوان تفریح و تفنن در قالب اردوهای دانش‌آموزی در کنار سایر دوستانشان به سینما می‌روند و فیلم تماشا می‌کنند هرچند این سطحی‌ترین نوع بهره‌مندی از یک هنر تاثیرگذار است اما با توجه به اینکه سینما رفتن از سبد هزینه‌های فرهنگی خانواده ها حذف شده و کمتر اعضای یک خانواده حداقل ماهی یک بار به سینما می‌روند همین مقدار ارتباط دانش آموزان با هنر سینما غنیمت است .

دوم - دانش آموزان تولید کننده فیلم ؛

در جشنواره‌های مختلف فرهنگی و هنری، نوجوان خوارزمی، بخش فیلم سازی برای دانش آموزان و معلمین پیش بینی شده است . من که بیش از ۱۰ سال به عنوان داور این جشنواره‌ها در مراحل مختلف ناحیه، استان و کشوری آثار این هنرمندان را از نزدیک مشاهده و رصد کرده‌ام فیلم‌های بسیار خوب و قابل توجهی توسط دانش آموزان و فرهنگیان در قالب‌های داستانی مستند انیمیشن ساخته شده اما متاسفانه به خاطر نبود فضا و شبکه پخش و انتشار گسترده این فیلم‌ها کمتر دیده شده است.

نقدی بر جایگاه هنر سینما در آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

سوم - ساختارها اداری که مسئول تولید آثارسینمایی هستند بیش از ۱۳ میلیون دانش آموز مخاطبان بالقوه سینمای کودک و نوجوان هستند که هم به لحاظ مادی و هم به لحاظ معنوی می توانند پشتوانه ای برای تولیدات سینمایی باشند که هیچ گاه آموزش و پرورش از این ظرفیت و داشته خود استفاده نکرده است .

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مقطع قبل از انقلاب تا پایان دهه ۷۰ یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین مراکز تهیه و تولید فیلم‌های مخصوص کودکان و نوجوان بود که فیلم سازان بزرگ با افتخار در خدمت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودند ؛ از امیر نادری با فیلم‌های درخشان : «دونده» و « سازدهنی» و عباس کیارستمی؛ با فیلم‌هایی ساده اما عمیق و بزرگ چون: «مشق شب» و« خانه دوست کجاست» که از قضا تندترین انتقادات و تحلیل‌ها را به سیستم و نظام آموزش و پرورش در لایه‌های زیرین فیلم‌های خویش مطرح می‌کردند.  مهمترین شاخص این فیلم‌ها این بود که در عرصه‌های ملی و بین‌المللی بسیار دیده می‌شدند.

اکنون با تاسف فراوان باید گفت که کانون پرورش فکری کودکان نوجوان به شدت افول کرده و جایگاه خود را در نقش آفرینی تولید و انتشار فیلم‌های ویژه کودک و نوجوان از دست داده است .سخت بر این باورم که اگر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با درایت، برنامه‌ریزی دقیق به جایگاه اصلی خود بازگردد می‌تواند به مرکز ثقل تولید آثار فاخر تخصصی در حوزه تعلیم و تربیت تبدیل شود.

نقدی بر جایگاه هنر سینما در آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

چهارم - جشنواره بین المللی فیلم رشد

این جشنواره برای نخستین بار در سال ۱۳۴۲ با نام «جشنواره بین المللی فیلم‌های آموزنده» برگزار شد و تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت و مجدداً در سال ۱۳۶۴ در هفته معلم و در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد و از این به بعد به نام «جشنواره بین‌المللی آموزشی و تربیتی رشد» به کار خود ادامه داد ؛ از میان جشنواره‌های متعدد فرهنگی و هنری که از قبل از انقلاب شروع و تا بعد ادامه یافتند تنها جشنواره فیلم بین المللی رشد بدون صفر کردن کنتور عدد ادامه پیدا کرد و این نشان از جایگاه فیلم آموزشی و تربیتی است . از ظرفیت‌های این جشنواره مهم نیز آن طور که شایسته است آموزش و پرورش استفاده لازم را انجام نداده و بهره‌گیری از تولیدات این جشنواره فقط منحصر به دوران برگزاری جشنواره شده و در طول سال تحصیلی برنامه ای برای استفاده دانش آموزان معلمان و اولیا از فیلم‌هایی که در این جشنواره از کشورهای مختلف حضور دارند ، وجود ندارد.

نقدی بر جایگاه هنر سینما در آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

پنجم - بایسته ها و پیشنهادات برای بهره گیری از ظرفیت بی بدیل سینما در نظام تعلیم و تربیت 

الف ) بیش از ۱۳ میلیون دانش آموز مخاطبان بالقوه سینمای کودک و نوجوان هستند که هم به لحاظ مادی و هم به لحاظ معنوی می توانند پشتوانه ای برای تولیدات سینمایی باشند که هیچ گاه آموزش و پرورش از این ظرفیت و داشته خود استفاده نکرده است .

پیشنهاد می‌شود که آموزش و پرورش برای تولید حداقل ۳ فیلم در سال برای سه مقطع تحصیلی ابتدایی متوسطه اول و متوسطه دوم هدف گذاری کرده و برای تولید آن اقدام نماید. بدیهی است در صورتی که این فیلم‌ها در استانداردهای هنری و سینمایی با نگاه به شاخص‌های توفیق در گیشه ساخته شوند به لحاظ اقتصادی نیز مقرون به صرفه بوده و اصطلاحاً پول خودشان را در خواهند آورد.

ب)  آن طور که در سند تحول بنیادین بر تعلیم و تربیت تمام ساحتی تاکید شده است آموزش و پرورش فقط مسئول تربیت دکتر معلم مهندس نیست و می باید در تربیت هنرمندان سینماگر نیز نقش مهمی ایفا کند .  تاسیس هنرستان‌های هنرهای زیبا و برنامه‌هایی چون برنامه‌سازی رادیو و تلویزیون سینما و تئاتر تا حدودی می تواند جای خالی آن را حوزه آموزش ایفا نماید .

نقدی بر جایگاه هنر سینما در آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

اما آنچه مسلم است دانش آموزان به واسطه دسترسی به فضای مجازی به جدیدترین فیلم‌های سینمایی ساخته شده در کشوررهای مختلف دنیا و کمپانی‌های بزرگ فیلم‌سازی مانند هالیوود دسترسی دارند و در لحظه در جریان جدیدترین ساخته‌ها هستند ؛ بنابراین ذائقه بصری و فکری آنها کاملاً تغییر کرده لذا به نظر می رسد برای عمق بخشیدن به نگاه سینمایی دانش آموزان و معلمان جلسات نقد و تحلیل سینمایی به صورت مستمر کار ساز باشد .

و در آخر اینکه ناگزیر باید بپذیرفت که در حکمرانی بلامنازع سینما در عرصه هنر ، صنعت و تجارت آموزش و پرورش باید سهم خودش را به درستی استیفا کند تا از این هنر در عمق بخشیدن و تسهیل تربیت ، آموزش نهایت بهره برداری را انجام دهد.

ختم می کنم سخن را به مونولوگ ماندگار فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما اثر درخشان محسن مخملباف :

" اگر نیت یک ساله دارید، گندم بکارید . اگر نیت ده ساله دارید درخت بکارید و اگر نیت صد ساله دارید انسان تربیت کنید.

« سینماتوگراف » آدم تربیت می کند ! "


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر جایگاه هنر سینما در آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

منتشرشده در دانش آموز
سه شنبه, 26 تیر 1402 08:32

قوچعلی ؛ دیوانه یِ عاقل

داستان های کوتاه از ودود فتحعلی زاده قوچعلی دیوانه یِ عاقل در صدای معلم

زمستان سردی بود .

ما با فروشِ زمین های کشاورزی و دام هایمان شهر نشین شده بودیم و با بیکاری ، فقر ، بیماری ، و .... در پیکار .

من که تنها سیزده سال داشتم تابستانها در یک کارخانه یِ موزائیک سازی کار می کردم ، ولی پس اندازِ آن به نیمه هایِ زمستان هم نمی رسید .

یک روز که خودکار برای نوشتن نداشتم ؛ کتاب گلستان سعدی ام را برداشتم  تا ببرم و بفروشم . نزدیکی های چهار راه اردبیل ، کتاب فروشی « نور  » کتاب های کهنه خرید و فروش می کرد .

وارد مغازه شدم .

قوچعلی با آن پالتو سربازیِ یشمیِ بلند و چوب دستیِ خود در آنجا نشسته بود ؛ دست ها و گردن او می لرزید . بعضی ها او را « مرضیه » صدا می کردند ، چون عاشق مرضیه خواننده ی مشهور بود .

داستان های کوتاه از ودود فتحعلی زاده قوچعلی دیوانه یِ عاقل در صدای معلم

مثل بهلول حرفهای عجیبی می زد ... می گویند یک بار نام امام ها را شمرده بود ، سیزده تا شده بودند ؛ پرسشگر گفته بود دوباره بشمار ؛ دیده بود حضرت ابوالفضل را هم می شمارد . گفته بود ابوالفضل که امام نیست ! قوچعلی هم جواب داده بود : چطور علی النقی امامه ، ابوالفضل نیست !؟

به شوخی ها هم پاسخ دندان شکن می داد .

در یک شب تابستان یکی از پشت بام گفته بود : می دانی اکنون دست من رویِ ضریحِ حضرته؟ کاش خدا به شما هم قسمت کنه !

قوچعلی گفته بود ، پشت بام که امام زاده نمی سازند حتماً آن زریه ! زنِ طرف تا می توانست او را کتک زده بود .

به کتاب فروشی گفتم : این کتاب را می فروشم . ورق زد پشت جلد آن در صفحه یِ نخست این متن را دید :  « دانشمند نوجوان ؛ این کتاب برای شاگرد اول شدن تان به شما تقدیم می گردد/ محمد عقیلی رئیس دبیرستان ابومسلم  » .

کتاب فروش گفت : این یادگاریه نفروش . من گفتم : به پولش نیاز دارم . از او اصرار بود از من انکار که به پولش نیازمندم .

ناگهان قوچعلی یک مشت سکّه از جیب در آورد و رویِ شیشه یِ پیشخوان ریخت و گفت : بردار  ،میگه نفروش ، نفروش !

گفتم : من گدا نیستم . گفت : بردار وقتی که درسَت تمام شد و کار پیدا کردی میاری پس می دهی .

از چوب دستی و جدّیّتِ قوچعلی ترسیدم  ؛ پول را بر داشتم .

سالها بعد درسم تمام شد . به دانشگاه رفتم . فوق لیسانس گرفتم و حقوق بگیر شدم . سپس به اردبیل رفتم .

از همان کتاب فروش قوچعلی را پرسیدم که جبران کنم گفت : «  مُرد  » .

پرسشی دارم .

در این هستی که نیستی در آن نیست ، قوچعلی اکنون کجاست ؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان های کوتاه از ودود فتحعلی زاده قوچعلی دیوانه یِ عاقل در صدای معلم

منتشرشده در دانش آموز
سه شنبه, 19 تیر 1402 13:11

فورغون آباد

داستان فورغون آباد در صدای معلم

روستایی بود کنارِ رودخانه یِ قزل اوزَن ، جادّه یِ باریک داشت .

نامش باقر آباد بود . جوان هایِ آنجا از بچّه ها و سالخوردگان بیشتر بودند و همه دست کم تا دیپلُم درس خوانده .

کنار جادّه کد خدا (محمد باقر ) زمینی داشت که در آن یونجه و گندم می کاشت انتهایِ آن زمین باتلاقی بود که از آب رودخانه یِ قزل اوزَن در بهار به دریاچه یِ کوچک و در تابستان به گَند آب می ماند ، در همانجا ، جاده باریک شده بود و رفت و آمد به ویژه به دام ها دُشوار .

هر چه اهالی به کد خدا می گفتند بخشی از باتلاق را بِخُشکانند تا جاده پهن تر شود نمی پذیرفت .

می گفت : درازایِ زمینَش کمتر می شود !

عبدل الحسین یکی از ساکنان با اُلاغِ خود هفته ای یک بار به شهر می رفت و با چند پیت برایِ روشنایی و سوختِ مردم نفت می آورد .

یک روز که با پیت های پر از شهر بر می گشت زیرِ پایِ اُلاغ در آنجا خالی شد و در آب و گِل فرو رفت .

مردمِ ده با خبر شدند و همه برایِ در آوردنِ اُلاغ خود را به آنجا رساندند . پیش نهاد دادند افسارِ اُلاغ را به لُگامِ اسبی بِبندند تا اسب بیرون بکشدَش امّا طنابی که داشتند کوتاه بود .

یکی از جوان ها به فورغونِ مَشد علی نگاه کرد که با آن علف می بُرد و گفت : لُگامِ اسب را به جلو فورغون و افسارِ اُلاغ را به عقبش ببندیم تا به طولِ طناب افزوده شود . همین کار را هم کردند ، امّا جوان گفت : هنگامِ کشیدنِ اسب ممکنه فور غون تاب بخورد .

یک نفر باید داخلِ آن بنشینَد .

با گفت و شنودِ همه ، خواسته این شد کد خدا که از همه چاق تر بود پذیرایِ نشستن باشد . او اوّل نمی پذیرفت و می گفت : برایِ من فورغون نشینی اُفت دارد ، امّا چون همه در نرسیدنِ سوخت به روستا گناهکارَش می دانستند نا چار به آن تن در داد .

داستان فورغون آباد در صدای معلم

اسب و اًلاغ را به فورغون بستند و اسب را ( هِی ) کردند .

طناب بُرید و فورغون و کدخدا به باتلاق افتادند .

سر و صدایِ مردمِ ده و شیهه یِ پی در پیِ اسب موجبِ دست و پا زدنِ اُلاغ و فرو رفتنِ بیشترِ هرسه در باتلاق شد ، تلاشِ مردم برایِ نجاتِ آنها نیز بی نتیجه بود .

پس از چندین ساعت جنازه یِ کد خدا و اُلاغ و پیت های نفت را بیرون آوردند امّا فورغونِ مَشد علی پیدا نشد که نشد !

پس از آنکه چهل روز از مرگِ کد خدا گذشت ؛ همسرش( وَسمه خانم ) که زنِ فهمیده ای بود اجازه داد بخشی از باتلاق را بِخُکشانند و جادّه را پهن تر کنند .

هر چند که کد خدا با اُلاغ محشور شد ؛ ولی به احترامِ فورغونِ مَشد علی نامِ باقر آباد را به ( فورغون آباد ) برگردانیدَند .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان فورغون آباد در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

ادب پارسی افروخته بر چکاد هویت ایرانی

قضاوت درباره ارزشهای تمدن و فرهنگ ملتی دیرین که میراثش در طی هزاره ها پا فراتر از مرزهای سیاسی خود نهاده و آثار آن را بر فرهنگ و تمدن جهانی نمی توان نادیده گرفت، بسیار دشوار است. فرهنگ ایران راز سرگذشت و سرنوشت بشر و مبارزه بی پایان نیک و بد و هویت انسانی و هویت ملی را روشن کرده و از دوازده سده پیش در آثار سخنوران تراز اول زبان و ادب پارسی دری ثبت این مستندات آغاز گردید. این اسناد نشانگر قوام و شکوه ملت با گوهر و با ریشه ای هستند که زندگی خود را به آرمانی گره زده و در مسیر رسیدن به آن کوشا و پایدارند. ملت ایران به درستی فهمیده اند که زبان و ادبیات یک ملت تَنبان نیست که هر وقت دلمان را زد عوض کنیم.

فقط افراد عقب افتاده ذهنی هستند که هر از چند گاهی عامل اصلی عقب ماندگی خود را به علل بیرونی مربوط می دانند. به هیچ وجه مخالف تغییر نیستم. معتقدم همه چیز در جهان در حرکت و تغییر است. اما تغییری که نیاز جامعه باشد و بنیادهای فرهنگی و اجتماعی را تخریب نکند و از روی تقلید نباشد.

خلق را تقلیدشان به باد داد/ ای دو صد لعنت بر این تقلید باد

دوره پنجاه ساله ناصری تجسم کامل یک استبداد تمام عیار بود. اما در پایان این دوره دیدیم که از این همه سموم بر طرف بوستان، عجب که بوی گلی است و رنگ نسترنی. این بوی گل و رنگ نسترن نشان از گوهر و ریشه ملت داشت. آنچه که استاد شفیعی کدکنی به معجزه تعبیر می کند.

« این نه اگر معجزه است
پاسختان چیست؟
در نفس اژدها چگونه شکفته است
این همه یاس سپید و نسترن سرخ »

ادب پارسی افروخته بر چکاد هویت ایرانی

از آغاز دورۀ مشروطیت ، نهضت فاخری در پژوهش ادبی و علمی در ایران راه افتاد. دریغا امروز از این نهضت کور سویی به چشم می خورد. ما را به مسیری کشاندند که جمله ناقص « با یک گل بهار نمی شود » را به عنوان مثل، حاکم بر اندیشه و گفتارمان کرده ایم. به مردمی تبدیل شده ایم که « غلط حرف نمی زنیم، ناقص حرف می زنیم » و چون نقص بهره ای از حقیقت دارد، بر ما مشتبه می شود که درست می گوییم و این خطرناک تر از غلط گفتن است. همین جمله ناقص « با یک گل بهار نمی شود » برخی را به سوی بی عاری و بی عرضگی برده است. در این مثل مقدم را نگه داشته و تالی را حذف کرده ایم.

باید بگوییم : « گرچه با یک گل بهار نمی شود، یک گل نماینده بهار است. » تک تک افراد جامعه می توانند نماینده بهار باشند. مصداق این شعر استاد شفیعی کدکنی :

« ... کانکه بودی تو در انتظارش،
جز تو خود هیچ کس نیست، باری
دیگران گر ندانند این را
بی گمان دیده بازشان نیست. »

ادب پارسی افروخته بر چکاد هویت ایرانی

چهار ستون هویت ملی ایرانیان که مهمترین نقش را در استقلال ملت و حفظ فرهنگ خودی در برابر استیلای فرهنگ بیگانه ایفا کرده و در یک کلام راز جاودانگی ملت هستند عبارتند از :

1 ) تاریخ مشترک بیش از ده هزار سال
2) زبان و ادب پارسی به عنوان زبان علم و هنر و فرهنگ ایران، فراتر از زبان رسمی
3) جشن های ملی
4) عرفان ایرانی

گرچه این چهار اصل در دوره های گوناگون فراز و فرودهایی داشتند، امروز آنها بر چکاد هویت ایرانی برافراشته اند و چهار ستون اصلی و تغییر ناپذیر روح ملی و کیان معنوی هر ایرانی هستند. در این روزگار وانفسا نباید آنها را با معیارهای جهان وطنی، فدای رویاپردازی های خود کنیم و با عجز و طمع و حماقت، تمدن با ریشه و با گوهر ایران را به تباهی بکشانیم.\

در هنگامه ای که قوم مهاجم عرب، اسلام را با مقدس دانستن زبانش مرکبی برای عربیزه کردن منطقه به کار گرفته و بنای زبان پارسی و فرهنگ اساطیری و حماسی و تاریخ و ادبیات مردم نجد ایران تاراج کینه و عقده حقارت بیگانگان قرار گرفته بود، در گستره سرزمین ایران برای پاسداشت اصالت و شرف ایرانی، راد مردی به نام رادمان پسر ماهک معروف به یعقوب لیث، جان بر کف، اضمحلال روحیۀ ایرانی را غیر ممکن ساخت و سپس در کنار مبارزه های شعوبیه و خرمدینان، نهضت بی همتای ادب پارسی شکل گرفت و سهم بزرگی در استقلال فرهنگی و اجتماعی ایران ایفا کرد. در خفگان حکومت بنی عباس، نامورنامه فردوسی روحی تازه در کالبد ایران دمید. فردوسی با درایت و نبوغ سرشار کاخی بنیادین و بلند از نظم پی افکند و در تثبیت و ماندگاری زبان پارسی مهمترین نقش را ایفا کرد و همچنین پس از او نظامی و مولوی و سعدی و حافظ، زبان پارسی را در مسیر پویندگی و نامیرایی قرار دادند.

ادب پارسی افروخته بر چکاد هویت ایرانی

فردوسی بارها بر پویندگی و نامیرایی این زبان و ادبیات تأکید کرده است؛

از این پس نمیرم که من زنده ام/که تخم سخن را پراکنده ام . . .
بسی رنج بردم در این سال سی/عجم زنده کردم بدین پارسی . . .
چو این نامور نامه آمد به بن/ز من روی کشور شود پر سخن . . .

ادب پارسی افروخته بر چکاد هویت ایرانی سعدی زبان شناس و جامعه شناس بی همتا، « نیرومندیِ طبع زبان پارسی را به آب روان تشبیه می کند » نه در برابر زبانی با چهار داستان کوتاه و چند شعر بند تنبانی بلکه در برابر زبان عربی.

چو آب می رود اين پارسی به قوت طبع/ نه مرکبی ست کز وی سبق برد تازی

حافظ ادیب و عرفان شناسی بی همتا، « پارسی گویان را بخشندگان عمر می خواند. » از آغاز دورۀ مشروطیت ، نهضت فاخری در پژوهش ادبی و علمی در ایران راه افتاد. دریغا امروز از این نهضت کور سویی به چشم می خورد. ما را به مسیری کشاندند که جمله ناقص « با یک گل بهار نمی شود » را به عنوان مثل، حاکم بر اندیشه و گفتارمان کرده ایم.

ترکان پارسی گوی بخشندگان عمرند/ ساقی بده بشارت پیران پارسا را

مولوی عارفی بی همتا، « سزاوار نمی داند، شیرینی زبان پارسی از کسی دریغ شود. »

مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم/که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی

نظامی زبان شناس و داستان سرای بی همتا، « شعر خود را آن گونه که درخور نسب اوست پارسی می خواند و خود را سخن شناس و داننده متون کهن و باستانی ایران. ترکانه سخن را سزای ایرانیان ندانسته و تأکید دارد که به زبان نیاکانمان که دارای نسب بلند بودند، سخن گوییم. »

در زیور پارسی و تازی/ این تازه عروس را طرازی

دانی که من آن سخن شناسم/کابیات نو از کهن شناسم

ترکی صفت وفای ما نیست/ ترکانه سخن سزای ما نیست

آن کز نسب بلند زاید/او را سخن بلند زاید

ادب پارسی افروخته بر چکاد هویت ایرانی

ساده لوحی است که این مضامین را صرفاً نشأت گرفته از قریحه شعر دانسته و چشم را بر هویت اجتماعی و فرهنگی یک ملت ببندیم. که پشتِ حتی تک بیتها و جمله هايي از آنها دهه ها و شاید قرنی تجربۀ علمی و عرفانی و ایمانی وجود دارد. گویی خداوندگاران دُرّ دری به گفته مجتبی مینوی « هوا را گرفته و بدل به جواهر بسیار گرانبها کرده اند » شهریار نیز خداوندگاران دُرّ دری را جام افسانه شرق و بنیاد هویت ایران می خواند :

شاعران خود قلم سحری از این نقاشند/ شعر چون زنده نباشد که قلم زنده از اوست

خود چو حافظ خلفش هست و نمیرد سعدی/همچو فردوسی توسی که عجم زنده از اوست

نی که رومی زد و چنگی که نظامی بنواخت/جام افسانه شرق است که جم زنده از اوست

معتقدم زبانهای محلی در رشد و ارتقای زبان و ادب پارسی سهم به سزایی داشته و دارند و نیز زبان و ادب پارسی در تحکیم و ثبات آنها. به بیان دیگر زبانهای محلی گنجینه لغت و فولکلور و تعبيرات و اصطلاحات و امثال مشترك در فرهنگ و تمدن ایران زمین هستند ؛ اما دو نکته بسیار مهم باید روشن گردد :

1 )  با اينكه فولکلور تجلی گر اصالت محلی و ملی است ولی اگر مردمی صرفاً به آداب و رسوم و افسانه ها و تصنیفهای عامیانه تکیه کنند، از ریشه هایشان بریده می شوند. فکر و زبانشان یا روسی می شود و یا انگلیسی. چرا که در این هنگامه در برابر نفوذ سرسختانۀ زبان انگلیسی به عنوان زبان محیط بر تکنولوژی و زبان روسی به عنوان زبان محیط بر فکر و زبان اقمار روسیه و هم مرز با زبان پارسی، نوشته های محلی چقدر می توانند مقاومت کنند و ادبیات جهانگیری همچون دیوان شمس و گلستان و بوستان چقدر؟

2 ) باید به این پرسش مهم پاسخ دهیم که چرا سعدي و حافظ و نظامی و قطران و بسیاری دیگر آثار خود را به زبان محلي ننوشتند؟ اگر امروز ما به فرض شنوندۀ صحبت سعدی با هم محلی اش باشیم، محال است که بتوانیم صحبت آنها را کامل بفهمیم. زبان محلی سعدی دست خوش تحولات زیادی شده ولی زبان ادبی بوستان و گلستان اقتدار خود را در نجد ایران نزدیک به هشت سده حفظ کرده است و به اطمینان می توان گفت : « امروز زبان بوستان و گلستان، زبان معیار ایران است و متعلق به همه ملت ايران. »

سعدی نیز خود این سخن را تأیید می کند :

هزار بلبل دستان سرای عاشق را/ بباید از تو سخن گفتن دری آموخت

یکی از اصول زبان معیار، به روز بودن آن است. کلام سعدی چه در نثر و چه در نظم پس از نزدیک به هشت سده توانسته است به نیازهای جامعه بشری پاسخ دهد و در هر دوره ای چه در ورود به جهان صنعت و امروز ورود به جهان تکنولوژی از رسالت جهانی بوستان و گلستان کم نشده است. افزون بر رسالت حقوق شهروندی در بوستان و گلستان، کلام سعدی مبنا و خطکشِ درستی و نادرستی در زبان پارسی است. کلام سعدی کلام نو است و بهتر است شعر امروز را همان شعر امروز بگوییم. با نو گفتن به شعر امروز به اذهان متبادر می شود که شعر دیروز کهنه است. کدام ادبیات علمی تر، هنرمندانه تر، روحیه سازتر و انسانی تر از دیوان شمس، مثنوی معنوی، شاهنامه، دیوان حافظ، بوستان و گلستان و آثار نظامی دارد؟ پشتِ حتی تک بیتها و جمله هايي از آنها دهه ها و شاید قرنی تجربه علمی و عرفانی و ایمانی یک ملت وجود دارد. این بزرگان تقلیدناپذیر و تکرار نشدنی هستند.

شهریار غزل سرای معاصر بارها به تقلیدناپذیری طرز حافظ اشاره کرده است که یک نمونه آن :

از ما مجوی معجز حافظ خدای را/ کاین ساحریست وان ید بیضای موسی

بیایید در یک چالش وارد شویم. کلامی نوتر از بوستان و گلستان، شعر حافظ، شعر مولوی، رباعیات خیام، شعر نظامی، بایزید بسطامی، ابوسعید ابوالخیر، ابواحسن خرقانی، محمد معشوق، برادران غزالی، عین القضات همدانی، شبلی، سهروردی و بسیاری دیگر، بیاوریم. همه این بزرگان فرهنگ و ادب، سادگی و آراستگی و پیراستگی کلام را بر فضل فروشی ترجیح می دادند و افزون بر سادگی، بر توانایی و استعداد زبان پارسی واقف بودند. مسئولیت امروز ما همان مسئولیت این بزرگان است؛ که زبان و ادب پارسی را بر چکاد هویت ایرانی افروخته نگاه داریم.

شعور جمعی مردم ایران به اتفاق آرا، « پارسی دری را به عنوان زبان علم و هنر و فرهنگ ایران » برگزید و همانند ابر و باد و مه و خورشید و فلک، دست تقدیر، همه بزرگان و خردمندان در ادوار مختلف بعد از اسلام را به کار گرفت تا زبان ایران بزرگ، پارسی دری شود. یعنی دُرّ دری میراث دار تمدنهای اصیل و باشکوه قبل و بعد از اسلام باشد. که اميدوارم به غفلت از آن بهره مند نشویم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ادب پارسی افروخته بر چکاد هویت ایرانی

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

داور زمانخانی .

معلم ، شاعر ، نویسنده ، پژوهشگر و دبیر انجمن ادبی شیخ محمود شبستری .

مغازه ای دارد در خیابانی که به همین نام شخصیت ادبی بزرگ ایران مزین است .

زمانخانی مغازه خود را به دو نیم تقسیم کرده است . در بخشی مواد غذایی می فروشد و در بخشی دیگر کتاب و البته آن ها را به امانت هم می دهد .

با این وجود ، « شبستر » با وجود آن که به « شهر فرهنگی » متصف است اما در آن کتاب فروشی دیده نمی شود .

« صدای معلم » در جهت معرفی شخصیت های فرهنگ و ادبی ایران گفت و گوی تفصیلی را با آقای « داور زمانخانی » انجام داده است .

بخش پایانی این گفت و شنود را می خوانیم .

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

 گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان  بیش از سه دهه با حسرت از کنار روستایی اسرارآمیز تردد کنی و همیشه در انتظار تشرّف به آن باشی... گرچه چند بار سعی در ارتباط‌گیری با اهالی روستای افسانه‌ای ایستای طالقان داشتم و تا پشت دروازه‌های آن یورتمه رفته بودم ولی نشد که نشد. انگار منِ کال و کنجکاو اهل رسانه‌ باید به مرحله‌ای از بلوغ اجتماعی و پختگی فرهنگی می‌رسیدم تا در کنار بزرگ ترها مجوزی برای دخول می‌یافتم. بالاخره خواستن توانستن است. به قول مهندسین : «راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت.»

پیش به سوی طالقان

ظهر یک شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۲ در رکاب مهندس مهدی لو (معلم_کوهنورد)، دکتر مهراب رجبی (دیپلمات سابق، معلم اسبق و پیرِ البرزشناسی) را مشایعت کرده و راهی دانشگاه آزاد نظرآباد می‌شویم تا دکتر حسین عسکری (البرزپژوه و نویسنده کتاب روستای ایستا) را به جمع خود ملحق نماییم. حسین آقا نماز اول وقت را خوانده و دم درب دانشگاه منتظر ماست. سوارش می‌کنیم یاد یک بایاتی طنز ترکی افتاده برایش می‌خوانم:


چاتدا اورگیم چاتدا
غوصه‌ده‌ن غمدن پارتدا
اوغلان قبول اولوب‌دو
دانشگاه..... آزاتدا

ایلوند؛ فروشگاهی از جنس فرهنگ

در جاده زیاران - طالقان توقفی نیم‌ساعته در فروشگاه بزرگ و چند منظوره «ایلوند» که بخشی از آن به ارائه کتاب های منتشره در خصوص شهرستان طالقان و زیاران اختصاص داده شده داریم. آقای علی بابایی (از شاگردان استاد امیرخانی و رفقای فرهنگی دکتر عسکری) مدیر فروشگاه استقبال گرمی از تیم ما دارند. پس از گپ و گفت کوتاهی، کتب موجود را تورق کرده و ضمن تشویق به گسترش ارائه محصولات فرهنگی در فروشگاه‌های زنجیره‌ای ایلوند، پس از فراز و فرود گردنه‌های پیچ‌در‌پیچ راهی شهرستان توریستی - تاریخی طالقان می‌شویم. حوالی پلیس راه زیدشت مشرف برسد، شهر و بیش از هشتاد پارچه روستای مخملین شهرستان تازه تأسیس طالقان است.

شهرداری از جنس بلور

با دکتر «هادی لطفی» شهردار جوان، انرژیک ‌و فرهنگ‌دوست شهر طالقان تماس گرفته اعلام حضور می‌نمائیم. پس از توقف کوتاهی در میدان زیبای جلال‌آل احمد در رستوران صدف مورد استقبال گرم آقای شهردار و معاونین پای‌کارش قرار می‌گیریم.

حین صرف ناهار، دوستان همراه را به شهردار معرفی کرده و پس از خوش و بش و تعارفات متداول و بیان هدف سفر نیمروزی به طالقان، جمیعاً با گذر از کوچه چالان و معبر جزن راهی روستای اسرارآمیز ایستا (ترک آباد، فانوس آباد، کوی منتظران و...) می‌شویم. دم دروازه اصلی قلعه، آقا محمد (به اصطلاح وزیر امور خارجه روستای ایستا) با چشمانی سبز و پوستی گندم گون از اهالی به استقبال ما آمده و با راهنمایی ایشان، اجازه تشرف به محضر استاد حسینقلی ضیائی (پیر و مرشد اعظم اهالی روستای ایستا) را کسب می‌کنیم.

مرشدی از جنس شمس تبریز

در ورودی قلعه محلی برای پذیرایی از میهمانان، خدمت استاد ضیائی با سیمایی نورانی، بی‌تکلّف و مبادی آداب شرفیاب می‌شویم. تا جایی که چشم کار می‌کند هیچ خبر و اثری از حضور سنگین و ملال‌آور دولت مدرن و همچنین تکنولوژی و آثار تمدنی عصر حاضر همانند (برق، آب، گاز، تلفن، تلویزیون، موبایل، مدرسه، درمانگاه، کارت ملی، شناسنامه، یارانه، دود و دم ماشین آلات و...) در روستا نیست که نیست. صفا، صمیمیت، سادگی انسان‌های معطوف به پیشامدرنیته (مشابه عهد قجر) و همچنین معماری ایرانی اسلامی ملیح و رقیقی از در و دیوار مجموعه هویداست.

استاد ضیائی به حد نیاز و در قالب جملات قصار و سنجیده به برخی از سوالات حاضرین جواب می‌دهد و برخی را نیز با لبخندی ملیح و معنادار کمانه می‌کند. انگار با حضور سنگین‌مان آرامش و ایستایی ایستا را به هم زده‌ایم هیچ علاقه‌ای به دیده شدن ندارند به خاطر همان قول داده‌ایم چیزی ضبط و ثبت نگردد.

از علامه جعفری تا آیت الله جنتی...

تردد مقامات ملی و مذهبی از مرحوم علامه محمدتقی جعفری، آیت‌الله احمد جنتی گرفته تا سید حسن خمینی، مسعود ده نمکی، مهدی نصیری، آیت الله سید جواد شهرستانی، دکتر محمدباقر قالیباف، دکتر محسن رضایی و..‌. به روستای ایستا معمول بوده و بعضاً نیز احتمالاً همچون حضور ما خوشایند اهالی در خود تنیده ایستا نیست.

دکتر حسین عسکری مولف «کتاب روستای ایستا» برای آشنایی حاضران، توضیحاتی درباره چند و چون و کم و کیف سبک زندگی موجود در روستای ایستا و دیگر جریان های تجددگریز در ایران معاصر و انگیزه و دلایل نگارش کتاب (علی‌رغم میل باطنی اهالی روستا) ارائه کرده و می‌افزاید (نقل به مضمون):

«چون حدود 15 سال پیش، اطلاعات نادرستی از این روستا در جامعه پیرامونی و برخی منابع مکتوب نویسندگان طالقانی منتشر شده بود ‌و بیم آن می‌رفت که با تثبیت ذهنیت نادرست منتشره، دولت و مردم نسبت به اهالی روستای ایستا بدبین شوند به ناچار بدون هماهنگی با استاد ضیائی برای زدودن اخبار ناروا و نادرست منتشره در خصوص باورها، آئین‌ و چیستی و کیستی اهالی، کتاب روستای ایستا را منتشر کردم تا جلوی این ذهنیت های کاذبِ منفی را سد کرده و ایستائیان را از گزند تحلیل های ناروا و ناراست و مزاحمین احتمالی در امان نگه‌دارم.»

از آمیش‌های امریکا تا ایستائیان طالقان

در ادامه دکتر مهراب رجبی (دیپلمات و البرزپژوه) نیز ضمن بیان خاطرات خود از دیدار با مرشد «فرقه آمیش‌ها» (تجددگریزان مسیحی) در نیویورک به بیان وجوه اشتراک و افتراق آنها با اهالی روستای ایستای طالقان می‌پردازد وی در ادامه خاطرات خود از سیر و سلوک عارفانه و مکاشفات شخصی از چهارگوشه دنیا در دوره خدمت در وزارت خارجه و یادداشت‌های خود در این خصوص می‌پردازد.

به زعم راقم «گسترش و تاثير علم و فن آوري در زندگي انسان، رشد چشمگير روند شهرنشيني، بوروكراتيك‌شدن حكومت‌ها و همچنین تاكيد بر فرد و بسط مفهوم آزادي معطوف به اندیشمندانی چون هابرماس از مقتضیات مدرنیسم و جهانی شدن در یکسان سازی فرهنگی می‌باشند.» و اهالی روستایی مانند ایستا نقیضی بر فرآیند مدرنیسم و آخرین مقاومت‌ها در برابر سیل بنیان‌کن پدیده گلوبالیزیشن (جهانی شدن) است.

شهردار طالقان: آماده ارائه تسهیلاتیم

دکتر لطفی شهردار طالقان نیز ضمن بیان حقوق شهروندی سکنه روستای ایستا و اظهار خوشحالی از دیدار با استاد ضیائی، آمادگی شورا و شهرداری را برای ارائه تسهیلات لازم و رفع موانع آلاینده احتمالی در زندگی ارگانیک و طبیعی اهالی روستای ایستا اعلام می‌نماید.

لازم به ذکر است که اهالی روستا اصالتاً آذربایجانی و از پیروان آیت‌الله میرزا صادق مجتهد تبریزی (از فقیهان ضد تجدد در دوران مشروطیت و آغاز حکومت پهلوی) بوده و حدود پنجاه نفر در قالب چند خانوار با دامداری کشاورزی و پرورش اسبانی بسیار نادر امرار معاش می‌نمایند و به دلیل فقدان ارتباط با جهان خارج (عدم استفاده از حامل‌های انرژی و امکانات دولتی و...) حالت کاملاً ایزوله دارند. کلید واژه های سکنه روستای اسرارآمیز ایستا، «توقف»، «احتیاط» و «اضطرار» می‌باشند.

اوستاد بیزه بیر بشارت وئر

رضا قاسم‌پور (معلم خبرنگار) نیز برای جلب توجه و صمیمیت استاد؛ به زبان ترکی سوالاتی از پیشینه، چرایی انتخاب ایستا برای زندگی، نوع آموزش کودکان و اهالی روستا و... می‌نماید.

استاد ضیائی می‌گوید: «ابتدا ساکن سه هزار مازندران بودیم ولی به دلیل ناسازگاری آب و هوای شمال با طبع آذربایجانی‌ها، پس از تحقیق و تفحص و همچنین روایات موجود در خصوص فراوانی یاران امام عصر (عج) در طالقان، سال 1367 چهارده هکتار زمین‌های مجاور شاهرود و جاده متصل به شهرک را خریداری کردیم و البته بعداً مجبور شدیم دوباره و سه‌باره همین ملک را به دلایلی مجددا خریداری نماییم.

سال ۱۳۶۸ روستا را ساخته و از سال 1369 ساکن دائم ایستا هستیم و...

قاسم‌پور در پایان خطاب به استاد ضیائی می‌گوید: «اوستاد بیزه بیر بشارت وئر» که با لبخند معنادار ‌و ملیح استاد مواجه می‌شود. سایر حاضرین نیز گوش به دهان استاد ضیائی دارند تا بلکه با فرمایشات ایشان اندکی پی به اسرار و فلسفه (چگونگی و چرایی) این نوع زندگی بی‌تکلف و به‌دور از  تکنولوژی در هزاره سوم تمدنی ببرند.

به دور از هیاهوی کاذب تمدن

پس از دو ساعت گپ و گفت دوستانه، بازدیدی از چهار گوشه روستای ایستا می‌کنیم . اسب‌های اصیل و چشم‌نواز، اصطبل‌های شکیل و بهداشتی، گاوهای سرزنده و ارگانیک، دامداری و کشاورزی سنّتی عهد قجر، معماری اصیل و سازگار با محیط و... هریک به سهم خویش چشم‌ها را نواخته و انرژی مثبتی به ما پمپاژ می‌کنند. در کلیت روستا اثری از آثار تمدنی روز نبوده و روستای ایستا تقریباً خودکفاست و نیازی به مراوده و معاشرت با دنیای بیرون ندارد.

راستش گذشت زمان را حس نمی‌کنیم و البته از استاد ضیائی و روستای ایستا نمی‌شود به سادگی دل کند به ناچار به دیدار از روستا خاتمه داده و از ایستا، اوستا، شهردار و معاونین خونگرمش خداحافظی می‌کنیم.

طالقان ؛ بهشت کوهنوردان کشور

در ورودی شهر طالقان استاد فریبرز صادقیان (طالقان پژوه، کوهنورد و از رفقای دکتر  عسکری) منتظر ماست. با استقبال گرم صادقیان در منزل دل‌انگیز، دیدنی و روح‌نواز (با معماری ترکیبی سنت و مدرنیته) پذیرایی می‌شویم پس از گپ و گفت دوستانه بازدیدی از کتابخانه و آثار پژوهشی استاد صادقیان داریم.

صادقیان با بیان خاطرات و صعبوت‌های کارِ پژوهش در ایران، آثار خود را توضیح می‌دهد. وی به اسناد و نقشه‌های جغرافیایی ارتش بسنده نکرده و خود شخصاً وجب به وجب کوه های طالقان را درنوردیده و نقشه‌های دقیق‌تری را تهیه نموده است.

صادقیان می‌افزاید: «با انتشار یادداشت ها و مقالاتم در خصوص بیش از سی کوه قابل صعود بالای ۴۰۰۰ متر در طالقان، عملاً طالقان به بهشت کوهنوردان مبدل شده است.»

حوالی غروب از صادقیان، بانوی نجیب و عمارت چشم‌نوازش خداحافظی کرده و با چشمانی خیره در آفتاب مغروق در سد طالقان با غزل‌خوانی استاد رجبی به سمت کلانشهر کرج ساری و جاری می‌شویم.


ا‌وفق‌لاردان شرر قالخار
عزیزلر آیریلان واختا

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزراش صدای معلم از روستای منحصر به فرد ایستای طالقان

منتشرشده در محیط زیست

گروه گزارش/

داور زمانخانی .

معلم ، شاعر ، نویسنده ، پژوهشگر و دبیر انجمن ادبی شیخ محمود شبستری .

مغازه ای دارد در خیابانی که به همین نام شخصیت ادبی بزرگ ایران مزین است .

زمانخانی مغازه خود را به دو نیم تقسیم کرده است . در بخشی مواد غذایی می فروشد و در بخشی دیگر کتاب و البته آن ها را به امانت هم می دهد .

با این وجود ، « شبستر » با وجود آن که به « شهر فرهنگی » متصف است اما در آن کتاب فروشی دیده نمی شود .

« صدای معلم » در جهت معرفی شخصیت های فرهنگ و ادبی ایران گفت و گوی تفصیلی را با آقای « داور زمانخانی » انجام داده است .

بخش نخست این گفت و شنود را می خوانیم .

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

جستارگشایی

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

پنج‌شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ روز جهانی موزه‌ها با شعار « پایداری و حال خوب » بود. گرگ و‌ میش صبح به دعوت سید حسین موسوی (واقف و مدیر غنی‌ترین و غریب‌ترین موزه تمبر شخصی جهان واقع در فلکه اول گوهردشت کرج) به همراه تیم سبکبالش به سمت میدان امام خمینی ( توپخانه تهران ) پر می‌کشیم. روبه روی موزه ملی ایران میدان مشق؛ نمایشگاه مردمی بانک ملی، بانک سپه، کاخ سعدآباد، کاخ نیاوران، سکه و سایر آثار ملموس و ناملموس ملی برای بازدید عامه برپا شده است.

 بازدید رایگان موزه‌ها

روز جهانی موزه‌ بازدید از تمام موزه‌ها رایگان است به همین خاطر فوج فوج علاقه مندان میراث فرهنگی در حال بازدید از نمایشگاه رو باز جلوی موزه ملی هستند. دکتر دارابی (قائم مقام وزیر میراث) و تیم همراه در حال بازدید از نمایشگاه بوده و در برخی از غرفه‌ها توقف معناداری کرده و به درد و دل سینه سوختگان عرصه موزه‌داری، مجموعه داران و سایر علاقه مندان گوش داده و گاها پاسخ‌های کوتاهی به سوالات مطروحه می‌دهد.

ساعت نه و نیم در برنامه تخصصی گرامی داشت موزه‌ها شرکت می‌کنیم. برنامه جذاب و تخصصی بوده و در پایان از منتخبین موزه‌ها تجلیل می‌شود.

عزم ملی برای استرداد میراث تاراج شده

پس از پخش کلیپی از عملکرد سالانه موزه‌ها  دکتر ادیب‌زاده مدیرکل موزه‌های کشور پشت تریبون قرار گرفته و پس از مرور عملکرد یکساله می‌افزاید: با پیگیری و درایت معاونت فرهنگی وزیر و با هماهنگی دولت و مجلس بودجه ما سه برابر شده و همچنین مجوز استخدام پیمانی ۳۸۸ نفر را اخذ کرده‌ایم که از این تعداد ۲۲۰ نفر موزه‌داران می‌باشند. همچنین در جهت ارتقای کیفی نیروی‌های مشغول در ۸۲۸ موزه فعال خود ۲۶ دوره تخصصی داخلی و خارجی در جهت دانش‌افزایی و به روز کردن کادر برگزار شده است.

ادیب‌زاده در خصوص استرداد الواح هخامنشی از آمریکا و همچنین نقش ساسانی از انگلیس می‌گوید عزم جدی برای مبارزه با قاچاق اشیای باستانی و میراث فرهنگی در جریان بوده و به جد پیگیر استرداد اشیا تاراج شده از میراث تمدنی هستیم. با برگشت الواح هخامنشی و نقش ساسانی رویداد بزرگ فرهنگی صورت خواهد گرفت.

موزه‌ها حامل گفتمان فرهنگی‌اند

در ادامه پیام ضبط شده دکترضرغامی وزیر میراث فرهنگی از کهکیلویه پخش می‌شود. وی در بخشی از پیام خود با اشاره به دینامیک بودن ماهیت موزه‌ها می‌افزاید: موزه می‌تواند حامل گفتمان حرکت فرهنگی بوده و این گفتمان مبتنی بر تجربه ارزشمند بشری در تعامل با طبیعت پیرامونی است و در واقع موزه‌ها ثروت ملی ما هستند.

در کار موزه بازنشستگی معنا ندارد

« سید محیط طباطبایی (رئیس ایکوم ایران) » به عنوان سخنران بعدی پشت تریبون قرار گرفته و پس از تبریکات و گرامی داشت روز جهانی موزه و هفته میراث فرهنگی می‌افزاید:

موزه‌ها اندیشه و مفهوم را بدون توجه به دین، مذهب، جنسیت، قومیت ، حفاظت، نظارت و ارائه می‌کنند. امروز موزه‌های مجازی و دیجیتالی در حال درنوردیدن دنیای کلاسیک موزه‌ها می‌باشند و با توجه به تغییرات محیط زیستی و زیست محیطی و پیدایش ابربحران‌های جهانی در پیام و فرم موزه‌ها تغییر و تحول ایجاد می‌شود.

طباطبایی با گرامی داشت زحمات موزه داران و مجموعه‌داران می‌افزاید: برای کارشناسان موزه بازنشستگی معنا ندارد.

پایداری و حال خوب

خانم گل صباحی (عضو ایکوم) سخنران بعدی مراسم با اشاره به پیام روز جهانی موزه‌ها (پایداری و حال خوب) می گوید که این شعار به مثابه نقشه راه سالانه موزه‌ها بوده و شورای بین‌المللی موزه‌ها با این شعار به نقش موزه‌ها در ایجاد حال خوب دست گذاشته است.

وی می‌افزاید: اهداف (زدودن تاثیرات منفی دی‌اکسید کربن در محیط زیست بشری، پایداری اقلیم برای تمام گونه‌های گیاهی و جانوری و... ) از مسیر موزه‌ها می‌گذرد.

موزه‌ها پیام‌آوران صلح جهانی‌اند

آخرین سخنران مراسم دکتر دارابی قائم‌ مقام وزیر میراث فرهنگی است.

وی روز جهانی موزه را فرصت مغتنمی در جهت ارج نهادن به تلاش‌های ذی‌قیمت موزه‌داران، مجموعه‌داران و کارکنان موزه‌ها تلقی کرده می‌افزاید: توجه به پیشینه تاریخی برای ساخت آینده‌ای بهتر فرصتی مغتنم بوده و این تلاش‌ها در بستر فرهنگی صورت می‌گیرد.

وی موزه‌ها را خاستگاه نشاط اجتماعی و پیام جهانی موزه‌ها را موتور محرکه حال خوب بیان کرده می‌افزاید: از ظرفیت موزه‌ها در جهت هم گرایی، وفاق و هویت ملی و همبستگی اجتماعی استفاده کرده و موزه‌ها پیام آور صلح جهانی و دیپلماسی عمومی هستند.

برنامه خانه هنرمندان برای موزه‌ها

عصر پنج‌شنبه ۲۸ اردیبهشت نیز برنامه گرامی داشت روز جهانی موزه در خانه هنرمندان ایران با حضور موزه‌داران، مجموعه‌داران، هنرمندان و سایر علاقه مندان با شکوه هرچه تمام‌تر برگزار گردید.

در این مراسم علاوه بر قرائت پیامهای ارسالی  دبیرکمیسون موزه‌های یونسکو، بیانیه کمیته ملی موزه و...مسجد جامعی (وزیر اسبق ارشاد اسلامی/هیچ حال خوبی بدون ایران و انسان وجود ندارد) بهشتی (عضو هیات مدیره خانه هنرمندان/حال خوب مستلزم متغیرهای مختلف است) سخنرانی نمودند.

در ادامه از نماد موزه استاد پرنیا رونمایی شده و کلیپی در خصوص تهیه تمبر طلا (مبتنی بر دانایی،آگاهی و زیبایی) به نمایش درآمد.پایان بخش برنامه خانه هنرمندان ایران، تجلیل از موزه‌داران و جمع‌داران برتر و همچنین فعالان عرصه موزه و موزه‌داری از چهار گوشه کشور بود.

مافیای موزه و موزه‌داری

 تاکنون فکر می‌کردم که مافیا بیشتر مربوط به کنکور، دخانیات، ارز و امثالهم بوده و در عرصه فرهنگ و هنر چندان محلی از اعراب ندارد.

امروز متاسفانه در دو مراسم موزه ملی ایران و خانه هنرمندان به نظر می‌رسید که بده بستان و نان قرض دادن از ما بهتران در انتخاب و تجلیل از موزه و موزه‌داران برتر بی‌تاثیر نبود. اولا از ۸۲۶ موزه فعال کشور بیش از ۹۰ درصد تهرانی‌ها در جوایز سهیم بوده و مابقی ۳۰ استان تماشاچی بیش نبودند و سهم‌شان در تجلیل و دیده شدن نسبت به تعدادشان در حد هیچ بود.

ثانیا در حالی که مثلن از فلان موزه دار ... دوره گرد (که کل مجموعه‌اش در یک وانت جابه جا می‌شود) موزه تمبر یکتای گوهردشت کرج (غنی‌ترین و غریب‌ترین موزه شخصی تمبر جهان) با بیش از دو میلیون تمبر و سایر اشیا عتیقه به دلیل عدم کنار آمدن با مافیای نامرئی حوزه تمبر ابدا و عامدا دیده نشد.

امید است در سال‌های آتی سایه سنگین مافیای موزه از این حوزه رخت بر بسته و حوزه فرهنگ و هنر آلوده باند‌بازی‌های احتمالی کارچاق‌کن‌ها نگردد.

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور