صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

داور زمانخانی .

معلم ، شاعر ، نویسنده ، پژوهشگر و دبیر انجمن ادبی شیخ محمود شبستری .

مغازه ای دارد در خیابانی که به همین نام شخصیت ادبی بزرگ ایران مزین است .

زمانخانی مغازه خود را به دو نیم تقسیم کرده است . در بخشی مواد غذایی می فروشد و در بخشی دیگر کتاب و البته آن ها را به امانت هم می دهد .

با این وجود ، « شبستر » با وجود آن که به « شهر فرهنگی » متصف است اما در آن کتاب فروشی دیده نمی شود .

« صدای معلم » در جهت معرفی شخصیت های فرهنگ و ادبی ایران گفت و گوی تفصیلی را با آقای « داور زمانخانی » انجام داده است .

بخش نخست این گفت و شنود را می خوانیم .

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

جستارگشایی

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

پنج‌شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ روز جهانی موزه‌ها با شعار « پایداری و حال خوب » بود. گرگ و‌ میش صبح به دعوت سید حسین موسوی (واقف و مدیر غنی‌ترین و غریب‌ترین موزه تمبر شخصی جهان واقع در فلکه اول گوهردشت کرج) به همراه تیم سبکبالش به سمت میدان امام خمینی ( توپخانه تهران ) پر می‌کشیم. روبه روی موزه ملی ایران میدان مشق؛ نمایشگاه مردمی بانک ملی، بانک سپه، کاخ سعدآباد، کاخ نیاوران، سکه و سایر آثار ملموس و ناملموس ملی برای بازدید عامه برپا شده است.

 بازدید رایگان موزه‌ها

روز جهانی موزه‌ بازدید از تمام موزه‌ها رایگان است به همین خاطر فوج فوج علاقه مندان میراث فرهنگی در حال بازدید از نمایشگاه رو باز جلوی موزه ملی هستند. دکتر دارابی (قائم مقام وزیر میراث) و تیم همراه در حال بازدید از نمایشگاه بوده و در برخی از غرفه‌ها توقف معناداری کرده و به درد و دل سینه سوختگان عرصه موزه‌داری، مجموعه داران و سایر علاقه مندان گوش داده و گاها پاسخ‌های کوتاهی به سوالات مطروحه می‌دهد.

ساعت نه و نیم در برنامه تخصصی گرامی داشت موزه‌ها شرکت می‌کنیم. برنامه جذاب و تخصصی بوده و در پایان از منتخبین موزه‌ها تجلیل می‌شود.

عزم ملی برای استرداد میراث تاراج شده

پس از پخش کلیپی از عملکرد سالانه موزه‌ها  دکتر ادیب‌زاده مدیرکل موزه‌های کشور پشت تریبون قرار گرفته و پس از مرور عملکرد یکساله می‌افزاید: با پیگیری و درایت معاونت فرهنگی وزیر و با هماهنگی دولت و مجلس بودجه ما سه برابر شده و همچنین مجوز استخدام پیمانی ۳۸۸ نفر را اخذ کرده‌ایم که از این تعداد ۲۲۰ نفر موزه‌داران می‌باشند. همچنین در جهت ارتقای کیفی نیروی‌های مشغول در ۸۲۸ موزه فعال خود ۲۶ دوره تخصصی داخلی و خارجی در جهت دانش‌افزایی و به روز کردن کادر برگزار شده است.

ادیب‌زاده در خصوص استرداد الواح هخامنشی از آمریکا و همچنین نقش ساسانی از انگلیس می‌گوید عزم جدی برای مبارزه با قاچاق اشیای باستانی و میراث فرهنگی در جریان بوده و به جد پیگیر استرداد اشیا تاراج شده از میراث تمدنی هستیم. با برگشت الواح هخامنشی و نقش ساسانی رویداد بزرگ فرهنگی صورت خواهد گرفت.

موزه‌ها حامل گفتمان فرهنگی‌اند

در ادامه پیام ضبط شده دکترضرغامی وزیر میراث فرهنگی از کهکیلویه پخش می‌شود. وی در بخشی از پیام خود با اشاره به دینامیک بودن ماهیت موزه‌ها می‌افزاید: موزه می‌تواند حامل گفتمان حرکت فرهنگی بوده و این گفتمان مبتنی بر تجربه ارزشمند بشری در تعامل با طبیعت پیرامونی است و در واقع موزه‌ها ثروت ملی ما هستند.

در کار موزه بازنشستگی معنا ندارد

« سید محیط طباطبایی (رئیس ایکوم ایران) » به عنوان سخنران بعدی پشت تریبون قرار گرفته و پس از تبریکات و گرامی داشت روز جهانی موزه و هفته میراث فرهنگی می‌افزاید:

موزه‌ها اندیشه و مفهوم را بدون توجه به دین، مذهب، جنسیت، قومیت ، حفاظت، نظارت و ارائه می‌کنند. امروز موزه‌های مجازی و دیجیتالی در حال درنوردیدن دنیای کلاسیک موزه‌ها می‌باشند و با توجه به تغییرات محیط زیستی و زیست محیطی و پیدایش ابربحران‌های جهانی در پیام و فرم موزه‌ها تغییر و تحول ایجاد می‌شود.

طباطبایی با گرامی داشت زحمات موزه داران و مجموعه‌داران می‌افزاید: برای کارشناسان موزه بازنشستگی معنا ندارد.

پایداری و حال خوب

خانم گل صباحی (عضو ایکوم) سخنران بعدی مراسم با اشاره به پیام روز جهانی موزه‌ها (پایداری و حال خوب) می گوید که این شعار به مثابه نقشه راه سالانه موزه‌ها بوده و شورای بین‌المللی موزه‌ها با این شعار به نقش موزه‌ها در ایجاد حال خوب دست گذاشته است.

وی می‌افزاید: اهداف (زدودن تاثیرات منفی دی‌اکسید کربن در محیط زیست بشری، پایداری اقلیم برای تمام گونه‌های گیاهی و جانوری و... ) از مسیر موزه‌ها می‌گذرد.

موزه‌ها پیام‌آوران صلح جهانی‌اند

آخرین سخنران مراسم دکتر دارابی قائم‌ مقام وزیر میراث فرهنگی است.

وی روز جهانی موزه را فرصت مغتنمی در جهت ارج نهادن به تلاش‌های ذی‌قیمت موزه‌داران، مجموعه‌داران و کارکنان موزه‌ها تلقی کرده می‌افزاید: توجه به پیشینه تاریخی برای ساخت آینده‌ای بهتر فرصتی مغتنم بوده و این تلاش‌ها در بستر فرهنگی صورت می‌گیرد.

وی موزه‌ها را خاستگاه نشاط اجتماعی و پیام جهانی موزه‌ها را موتور محرکه حال خوب بیان کرده می‌افزاید: از ظرفیت موزه‌ها در جهت هم گرایی، وفاق و هویت ملی و همبستگی اجتماعی استفاده کرده و موزه‌ها پیام آور صلح جهانی و دیپلماسی عمومی هستند.

برنامه خانه هنرمندان برای موزه‌ها

عصر پنج‌شنبه ۲۸ اردیبهشت نیز برنامه گرامی داشت روز جهانی موزه در خانه هنرمندان ایران با حضور موزه‌داران، مجموعه‌داران، هنرمندان و سایر علاقه مندان با شکوه هرچه تمام‌تر برگزار گردید.

در این مراسم علاوه بر قرائت پیامهای ارسالی  دبیرکمیسون موزه‌های یونسکو، بیانیه کمیته ملی موزه و...مسجد جامعی (وزیر اسبق ارشاد اسلامی/هیچ حال خوبی بدون ایران و انسان وجود ندارد) بهشتی (عضو هیات مدیره خانه هنرمندان/حال خوب مستلزم متغیرهای مختلف است) سخنرانی نمودند.

در ادامه از نماد موزه استاد پرنیا رونمایی شده و کلیپی در خصوص تهیه تمبر طلا (مبتنی بر دانایی،آگاهی و زیبایی) به نمایش درآمد.پایان بخش برنامه خانه هنرمندان ایران، تجلیل از موزه‌داران و جمع‌داران برتر و همچنین فعالان عرصه موزه و موزه‌داری از چهار گوشه کشور بود.

مافیای موزه و موزه‌داری

 تاکنون فکر می‌کردم که مافیا بیشتر مربوط به کنکور، دخانیات، ارز و امثالهم بوده و در عرصه فرهنگ و هنر چندان محلی از اعراب ندارد.

امروز متاسفانه در دو مراسم موزه ملی ایران و خانه هنرمندان به نظر می‌رسید که بده بستان و نان قرض دادن از ما بهتران در انتخاب و تجلیل از موزه و موزه‌داران برتر بی‌تاثیر نبود. اولا از ۸۲۶ موزه فعال کشور بیش از ۹۰ درصد تهرانی‌ها در جوایز سهیم بوده و مابقی ۳۰ استان تماشاچی بیش نبودند و سهم‌شان در تجلیل و دیده شدن نسبت به تعدادشان در حد هیچ بود.

ثانیا در حالی که مثلن از فلان موزه دار ... دوره گرد (که کل مجموعه‌اش در یک وانت جابه جا می‌شود) موزه تمبر یکتای گوهردشت کرج (غنی‌ترین و غریب‌ترین موزه شخصی تمبر جهان) با بیش از دو میلیون تمبر و سایر اشیا عتیقه به دلیل عدم کنار آمدن با مافیای نامرئی حوزه تمبر ابدا و عامدا دیده نشد.

امید است در سال‌های آتی سایه سنگین مافیای موزه از این حوزه رخت بر بسته و حوزه فرهنگ و هنر آلوده باند‌بازی‌های احتمالی کارچاق‌کن‌ها نگردد.

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از روز جهانی موزه‌ها با شعار پایداری و حال خوب

پیشنهاد ضرورت داشتن روزی برای مبارزه با مغالطه در ایران در صدای معلم

روزهای ملی و جهانی فراوانی برای ترویج یک هدف خیر و یا مقابله با یک شرّ تعیین شده که کمابیش تأثیرات خوبی در فرهنگ و جامعه می‌گذارند. بنابر مشاهدات و دلایلی که مفصل است ؛ بهره‌گیری از انواع مغلطه‌ها در مجادلات مابین افراد جامعه و نیز تضارب آراء فراوان دیده می‌شود. علاوه بر این، در تصمیم‌گیری‌های ریز و کلان که مواد قانونی، حقوقی و یا آئین‌نامه‌ای مبنای تصمیم‌گیری قرار می‌گیرد نیز استفاده از مغلطه‌هایی مانند تفسیر موردی یک ماده قانونی/حقوقی و یا تفسیر، به نفع یک رأی از قبل تعیین شده و یا تفسیر به نفع منافع یک گروه، شایع و متداول است.

در ارتباطات اجتماعی، چنین پدیده‌ای رایج است که فردی که حرفی ناحق زده و زورگویی می‌کند برای کم نیاوردن در استدلال از مغالطه استفاده کرده و به خیال خودش در استدلال گوی سبقت را ربوده و دهان طرف مقابل را می‌بندد. مغالطه نوعی کنش و کاربرد زبان است که از یک یا چند تکنیک مغلطه استفاده می‌کند.

پیشنهاد ضرورت داشتن روزی برای مبارزه با مغالطه در ایران در صدای معلم

استدلال، مغالطه و قضاوت منصفانه از مفاهیم کلیدی در نظریه تفکر نقاد هستند که در ایران علاقه مندان قابل توجهی دارد. گاه دیده می‌شود که مبحث تفکر نقاد صرفاً تبدیل به یک مد فکری و یا یک جارگون لوکس شده است. حال آنکه اهمیت این مبحث علاوه بر تعلیم اندیشه و رفتار، در ذات انتقادی آن و افشاگری فریب‌کاری‌های پنهان در جامعه نهفته است. به این معنی، جای «تفکر نقاد انتقادی» در ایران خالی است. رسالت تاریخی سنت اندیشه نقاد نیز که به عهد یونان باستان برمی‌گردد جز این نبوده است. سقراط در افکار خود و ارسطو در کتاب خود «ابطالیات سوفیستی» تلاش کردند روش‌های ناموجه استدلال و کاربرد نادرست زبان و به اصطلاح امروزه مغلطه‌هایی که سوفیست‌های هم‌عصر خود به کار می‌بستند را برای عموم جامعه بشناسانند. واقعیت این است که در ایران امروز حساسیت افکار عمومی نسبت دروغ، تزویر و فریب پائین است.

پیشنهاد ضرورت داشتن روزی برای مبارزه با مغالطه در ایران در صدای معلم

«روز مبارزه با مغالطه در ایران» ضرورتی است هم‌ردیفِ روز مبارزه با آلودگی هوا، مبارزه با اعتیاد، مقابله با ایدز و چه بسا بیشتر. می‌دانیم ۱۴ ژانویه هر سال از طرف یونسکو ،« روز جهانی منطق » نامیده شده است. البته در مفاد نامگذاری این روز مهم استفاده از اندیشه منطقی به ویژه منطق صوری مدّ نظر است ولی با توجه به اینکه تفکر نقاد و دانش مغلطه‌شناسی اشتراک بزرگی با منطق به ویژه منطق کاربردی دارد، می‌توان همین روز منطق را به منزله روز مبارزه با مغالطه نیز احتساب کرد مشروط به اینکه در کنار اهداف مربوط به منطق، برنامه‌های آموزشی و فرهنگی مشخصی برای ترویج مهارت استدلال و دانش مقابله با مغالطه، سرلوحه امور در آن روز قرار گیرد.

در چنین روزی می‌توان برنامه هایی برای آشنایی افکار عمومی با استدلال و انواع مغلطه‌ها همراه با مثال‌هایی واقعی در حوزه فرهنگ و اجتماع به اجرا گذاشت.

پیشنهاد ضرورت داشتن روزی برای مبارزه با مغالطه در ایران در صدای معلم

واقعیت این است که در ایران امروز حساسیت افکار عمومی نسبت دروغ، تزویر و فریب پائین است. دروغ و فریب‌کاری به وفور در تکنیک‌های زبانی ایرانیان در سطوح مختلف جامعه دیده می‌شود. این حساسیت و واکنش می باید در اقشار جامعه افزایش یابد. وقتی آگاهی و افکار عمومی نسبت به مغلطه و مغالطه حساس نباشد هر دروغ و فریبی، از زندگی روزمره و ارتباطات اجتماعی گرفته تا پروپاگاندا و توجیه‌گری‌های سیاسی بر سرش نازل می‌شود. بنابراین، شایسته و بایسته است فعالین حوزه‌های تربیت، منطق، تفکر نقاد با همراهی بخش ژورنالیسم و شبکه‌های اطلاع‌رسانی مجازی، از هم‌اکنون برای ۱۴ ژانویه، یعنی 25 دی ماه 1402 برنامه‌ریزی و تبلیغ کنند.

t.me/zaker_notes

* فارغ‌التحصیل ممتاز دانشگاه صنعتی شریف و استاد تمام دانشگاه در رشته ریاضیات و نویسنده کتاب مقدمه‌ای بر نظریه و آناتومی تفکر (فقر تفکر در ایران)، انتشارات شایسته 1401


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پیشنهاد ضرورت داشتن روزی برای مبارزه با مغالطه در ایران در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

شعر زیر توسط « معصومه شعبان زاده » برای  صدای  معلم  ارسال گردیده است .

منتشرشده در یادداشت

رابطه میان سعدی و پست مدرنیسم و چرا باید سعدی را مطالعه کرد

به مناسبت یکم اردیبهشت روز گرامی داشت " سعدی " ؛

برای اینکه سعدی به قول فرنگی ها ( straight forward ) است.سعدی مدرن است، ساده است. از این دنیا می گوید. تذکر می دهد، راست و حسینی به قول قدیمی ها می رود سر اصل مطلب.

کسی را نمی پیچاند.

رابطه میان سعدی و پست مدرنیسم و چرا باید سعدی را مطالعه کرد

کودک دبستانی با خواندن « نرود میخ آهنی در سنگ »  لبخندی می زند و پیر دهر دیده و تجربه اندوخته نیز با خواندن این متن کوتاه اعجاب انگیز که:

» سه چیز پایدار نماند :
مال بی تجارت
علم بی بحث
ملک بی سیاست »

رابطه میان سعدی و پست مدرنیسم و چرا باید سعدی را مطالعه کرد

که خلاصه تمامی تجارب بشری است، محظوظ می شود و خوش می گذراند.

سعدی فقط فصاحت و بلاغت و اخلاق نیست ؛ سعدی سیاست و اقتصاد هم هست.

سعدی از زبان خودش به  « فقر » می تازد و مبلغان فقر گستری را می کوبد و می شوید و کنار می گذارد.

سعدی طرفدار  « انباشت ثروت » است.

در حکایت کم نظیر « جدال سعدی با مدعی » ریشه و علت العلل تمامی مصائب و مشکلات را « اقتصاد و فقر  »می داند و می گوید :

« تهی دستان دامن عصمت به معصیت آلایند و گرسنگان را نان بربایند . »

رابطه میان سعدی و پست مدرنیسم و چرا باید سعدی را مطالعه کرد

و دیگر بار می فرماید :

« هرگز دیده ای که پرده معصومی دریده، یا کفی از معصم (منظور قطع دست) بریده الا به علت درویشی؟ »

سعدی شجاع است در بیان  « تابوها » . همان ها که ایرانیان قرن ۲۱ هم از گفتن آنها احتراز می کنند. می فرماید:  « شنیدم که درویشی را با حدثی (جوانی) بر خبثی گرفتند، شرمساری برد و بیم سنگساری بود (خطر اعدام) گفت: ای مسلمانان قوت ندارم که زن کنم (ازدواج) و طاقت ندارم که صبر کنم ، چه کنم؟ لا رهبانیه فی الاسلام . »

سعدی در بیان سیاست و اقتصاد از « جان لاک » بسیار پیش تر بوده و فقر در جامعه را علت تمامی بزهکاری ها می داند.

می فرماید:  » چه مایه مستوران (زنان نجیب و پاک) که به علت درویشی در عین فساد افتاده اند و عرض (آبرو) گرامی به باد زشت نامی بر باد داده  » . « با گرسنگی قوت پرهیز نماند و افلاس عنان از کف تقوی بستاند » .

سعدی برای ثروت هم شرط دارد ،گرچه آن را بر افلاس و تنگدستی مقدم می شمارد.

می فرماید: « اگر قدرت جود است و قوت سجود، توانگران را به (بهتر) میسر شود » .

می فرماید:

« دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد

کی التفات کند بر بتان یغمایی »

من کان بین یدیه اشتهی رطب ( یعنی کسی که رطب خوشمزه در کنار دستش دارد) یغنیه ذلک عن رجم العناقید ( چه نیازی به سنگ انداختن بر نخل ها دارد) » .

سعدی خوانی نیاز امروز ماست.

رابطه میان سعدی و پست مدرنیسم و چرا باید سعدی را مطالعه کرد

اگر زمانی از سیر آفاق و انفس سیر شدیم و بر زمین هبوط کردیم و دیدیم که عرفان و تصوف و حواله به عوالم غیب و متافیزیک و ....در بهبود معیشت این دنیای ما و به دنبال آن در سیر و سلوک معنویمان موثر نبوده، آنگاه باید به سراغ سعدی رفت و از « گلستان آن ورقی » به امانت گرفت...

روزگاری یک نفر از اندیشمندان«  ایدئولوژیک » معروف فرموده بود که" «ای کاش سعدی داستان جدال با مدعی را از زبان خودش نمی گفت! درست می فرمایند: اگر بنا بود  « مدعی »خودِ سعدی باشد،دیگر نمی بایست از او بشنویم که:

« ای طبل بلند بانگ در باطن هیچ
بی توشه چه تدبیر کنی وقت بسیچ ( 1 )» .

« روی طمع از خلق بپیچ ار مردی
تسبیح هزار دانه بر دست مپیچ »

( 1 )بسیچ: آمادگی ،فراهم کردن ساز وکار.

کانال دکتر بهروز صادقی


رابطه میان سعدی و پست مدرنیسم و چرا باید سعدی را مطالعه کرد

منتشرشده در یادداشت

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

زنده یاد « صادق هدایت » کتابی دارد به نام « نیرنگستان » .

این کتاب توسط موسسه توسعه عدالت منتشر شده و چاپ اولش به سال 1355 باز می گردد .

یکی از وجوه مهم تمایز صادق این نویسنده نواندیش با سایر نویسندگان ایرانی ، هنر و پایداری او در مبارزه با « خرافات و خرافه گرایی » است .

کتاب نیرنگستان مجموعی کاملی از تلاش های این نویسنده فقید ایرانی در لیست کردن این خرافات در جامعه کهن ایرانی است .

با توجه به اهمیت این موضوع ؛ بخش هایی از این کتاب را انتخاب و این جا می آورم ( 1 ) .

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

صادق هدایت می نویسد :

« سرزمین ایران علاوه بر این که چندین قرن تاریخ پشت به سر دارد ، مانند کاوران سرایی است که همه قافله های بشر از ملل متمدن و وحشی دنیای باستان مانند گلدانی ، آشوری ، یونانی ، رومی ، یهودی ، ترک ، عرب و مغول پی در پی در آن بار انداخته و یا با هم تماس و آمیزش داشته اند .

از این رو کاوش و تحقیق درباره ی اعتقادات عوام آن نه تنها از لحاظ علمی و روان شناسی قابل توجه است بلکه برخی از نکات تاریک فلسفی و تاریخی را برایمان روشن خواهد کرد و پس از تحقیق و مقایسه این خرافات با خرافات سایر ملل می توانیم به ریشه و مبداء آداب و رسوم ادیان ، افسانه ها و اعتقادات مختلف پی ببریم . زیرا همین قبیل افکار است که همه مذاهب را پرورانیده ایجاد نموده و از آن ها نگه داری می کند ، همین خرافات است که کله ی آدمیزاد را در دوره های گوناگون تاریخی قدم به قدم راهنمایی کرده ، تعصب ها و فداکاری ها ، امیدها و ترس ها را در بشر تولید نموده است و بزرگ ترین و قدیمی ترین دلداری دهنده آدمیزاد به شمار می آید و هنوز هم در نزد مردمان وحشی و متمدن در اغلب وظایف زندگی دخالت تام دارد . چون بشر از همه چیز می تواند چشم بپوشد مگر از خرافات و اعتقادات خویش .

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

به قول یکی از دانشمندان ، « انسان  یک جانور خرافات پرست است » و هرگاه تحقیقات و کاوش مفصل تری راجع به این گونه افکار بنماییم به حقیقت این مطلب پی خواهیم برد ولی این کار از موضوع ما خارج است ... »

« ولی چیزی که مهم است باید دانست همه این افکار عجیب و غریب و متضاد گاهی خنده آور و زمانی شگفت انگیز که به نام خرافات شهرت دارد آیا در اثر تراوش فکر ملی پیدا شده یا نه و رابطه آن ها با یکدیگر چیست ؟

پیداست که توده ملت در همه جای دنیا تنها به فکر زندگیست و هیچ وقت چیزی را اختراع نمی کند ، ولی در هر زمان حتی در محیط های خیلی بدوی و اولیه در میان توده منفی که تشکیل اکثریت را می دهند کسانی پیدا می شوند که فکر می کنند و اختراع می نمایند یا به عبارت دیگر افکار و احساسات توده مردم را گرفته به صورت جمله های احکام آمیز در می آورند و از همین طبقه است که توده عوام دانش و اعتقادات خودش را می گیرد . ولی باید دانست که یک قسمت این عادات و خرافات که امروزه در نظر جامعه زشت و ناپسند می آید بی شک فکر ایرانی آن ها را ایجاد نکرده است بلکه در نتیجه معاشرت با نژادهای بیگانه و به واسطه ی فشارهای مذهبی و خارجی تحمیل شده است ... »

«  ... خرافات هم مانند همه گونه عقاید و افکار زندگی به خصوص دارد ، گاهی به وجود می آید و جانشین خرافات دیگر می شود و زمانی هم از بین می رود . ترقی علوم ، افکار و زمان به این کار خیلی کمک می نماید . بسا اتفاق می افتد که یک دسته از آن ها را از بین می برد در صورتی که یک دسته ی خیلی سخت تر جای آن ها را می آورد . البته اگر آن ها را به حال خود بگذارند جنبه ی الوهیت خود را تا دیر زمانی نگه می دارد چون مردم عوام آن ها را مانند مکاشفات و وحی الهی دانسته به یکدیگر انتقال می دهند .

برای از بین بردن این گونه موهومات هیچ چیز بهتر از آن نیست که چاپ بشود تا از اهمیت و اعتبار آن کاسته ، سستی آن را واضح و آشکار بنماید .

مخصوصا می بایستی هر کدام جداگانه تحقیق بشود زیرا نباید اشتباه کرد که این افکار پوسیده هیچ وقت خود به خود نابود نمی شوند .

چه بسیار کسانی که پای بند هیچ گونه فکر و عقیده ای نمی باشند ولی در موضوع خرافات خونسردی خود را از دست می دهند و این از آن جا ناشی می شود که زن عوام این افکار را به گوش بچه خوانده است و بعد از آن که بزرگ می شود هر گونه فکر و عقیده ای را می تواند بسنجد ، قبول و یا رد بکند مگر خرافات را چون از بچگی به او تلقی شده و هیچ موقع نتوانسته آن را امتحان بکند ، از این جهت تاثیر خودش را همیشه نگه می دارد و پیوسته قوی تر می شود و در مقابل اعتراضی که می شود می گوید :

« النفوس کالنصوص » .

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

... ولی نباید فراموش کرد که دسته ای از این آداب و رسوم نه تنها خوب و پسندیده هستند بلکه از یادگارهای روزهای پر افتخار ایران است مانند جشن مهرگان ، جشن نوروز ، جشن سده ، چهارشنبه سوری و غیره که زنده کردن و نگاهداری آن ها از وظایف ملی به شمار می آید و برای آن باید مقام جداگانه ای قائل شد . مثلا آتش افروزی در زمان قدیم مانند یک «کارناوال » وجود داشته چنان که امروزه هم در نزد اروپائیان مرسوم و طرف توجه است . آداب عقد و عروسی ، شادی ،؛ تمیزی و یا افکار بی زبان خنده آور و افسانه های قشنگ ادبی به طور کلی تاثیر خوبی در زندگی دارد و همین قدمت ملتی را نشان می دهد که زیاد پیر شده ، زیاد فکر کرده و زیاد افکار شاعرانه داشته است . ولی خرافاتی که از خارج به ایران آمده زندگی را مشکل و زهر آلود می کند مانند اعتقاد به ساعت خوب و بد ، قربانی ، سعد و نحس ستارگان ، تقدیر و غیره . »

از میان همه این آیین ها و مراسم خوب ، شادی آفرین و کهن ایرانی ( 1 ) تنها چند مورد باقی مانده که همان شب یلدا ، چهارشنبه سوری ، نوروز و سیزده به در هستند .

اما پرسشی که به جد مطرح می شود و صادق هدایت هم بر آن تاکید می ورزد آن است که آیا از دل این آیین ها در حال حاضر چه چیزی بیرون می آید ؟

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

از درون جشن چهارشنبه سوری آیا جز وحشت ، ترس عمومی ، تخلیه تنفر و خشم چیز دیگری مشاهده می شود ؟ هر چند الگوهای حکمرانی غلط ، ایدئولوژیک و من درآوردی در زمینه مدیریت رفتارهای اجتماعی موجب شکل گیری چنین عقده ها و کمبودهایی شده است اما آیا این مجوزی برای استمرار خط « توحش » افسار گریخته و تعدی به حقوق دیگران می شود ؟

نوروز که آغاز تحول و زایش در طبیعت است چه تاثیری بر تغییر  اندیشه ، گفتار و کردار  ایرانی ها دارد ؟

تقریبا یک هفته مانده به پایان سال و دو هفته به نام عید و حدود یک هفته پس از اتمام عید که جمعا یک ماه می شود مملکت در کل « تعطیل » می شود .

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

آیا اجداد و نیاکان ما این گونه عمل می کرده اند ؟

فلسفه نوروز همین بوده است ؟

از دید و بازدید که شاخص آیین نوروز باستانی است و تداعی گر اصل « گفت و گو » در عصر جدید و مدرن است چه چیزی باقی مانده است ؟

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

نزدیک به 700 کشته و بیش از 13000 مجروح به همراه آسیب های مالی و روحی در تعطیلات نوروز که هر ساله آمار افزایشی هم دارد .

آیا واقعیت جز این است ؟

تاکنون هیچ از « خود » پرسیده ایم که چنین اوضاعی در کدام کشور جهان و فرضا در هنگام سال نوی آنان رخ می دهد ؟

چرا باید همیشه در موضوعات منفی در رده های نخست جهان بایستیم ؟

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

ره آورد روزی که « سیزده به در » نامیده شده برای کشوری که به شدت دچار ابر بحران « محیط زیست » بوده و نفس طبیعت در آن مدت هاست که به شماره افتاده چیست ؟ برای از بین بردن این گونه موهومات هیچ چیز بهتر از آن نیست که چاپ بشود تا از اهمیت و اعتبار آن کاسته ، سستی آن را واضح و آشکار بنماید .

آیا این آیین های نیکو و پر افتخار ایرانی توسط خود ما لوث و بی محتوا گشته و یا آن که مانند همیشه باید مقصر را در جایی جز « خود » جست و برجسته کرد ؟

سال قبل یادداشتی با عنوان « استمرار استحاله سنت های ایرانی در سایه تربیت های غلط و نارس ! سیزده بدر ؛ روز انهدام طبیعت ؟ » نگاشتم . ( این جا )!

« در واقع کلید واژه این مناسبت های تقویمی و روح مستتر در آن ها ، جشن و به تبع آن شادی بوده است اما چگونه است که در آمارهای جهانی ، ایران در میان افسرده ترین و حتا عصبانی ترین کشورها جای گرفته است ؟

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

برآیند تعطیلات نوروز که می باید رسیدن به یک « وضعیت بهتر » و « حال خوب » برای کل جامعه ختم شود به کشته شدن و مجروح گردیدن صدها نفر ایرانی در سفرهای نوروزی « استحاله » گردیده است و این تعطیلات به جای آن که فرصتی برای هم افزایی نیروها و پوست اندازی جامعه باشند به ترمزی برای همین اقتصاد ورشکسته و نیم بند ایران مبدل شده اند .

سال های دور و به فرض زمانی که به مناسبت « سیزده به در » می رسیدیم گشت و گذار در طبیعت نشاط و انرژی مثبت به من می داد اما اکنون خیلی وقت است که ترجیح می دهم در روز سیزده بدر در خانه بمانم و بیرون نروم .

به پارک ها و تفرج گاه که سفر می زنی ، انبوهی از مردمان را می بینی که در تصورات خودشان برای فرار از نحسی این روز - خرافه پرستی و خلق خرافات جدید بخش مهمی از بینش و روش ما در زندگی شده است – به میان طبیعت رفته اند .

 هر جا رسیده اند آتشی بر پا کرده اند و بسیاری اوقات شاخه های نحیف درختان بی زبان ذغال حرارت و عیش و نوش این مردمان گردیده است .

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

بر حسب همان خرافاتی که وارد فرهنگ ما شده است ؛ بسیاری از این مردمان سبزه های خود را در نهرها و جوی ها رها می کنند و موجب بر هم زدن اکوسیستم طبیعت و چرخه ی طبیعی آن می شوند .

در همه جای جهان افرادی که به میان طبیعت می روند به دنبال گمشده ی « آرامش » هستند و می خواهند که در فرصتی هر چند کوتاه با طبیعت و قوانین آن هم صدا شوند شاید هم راستایی طبیعت درونی آنان با طبیعت جهان موجب شکوفایی «خود » درون آنان شود و جوهره ی انسانیت بر غریزه حیوانیت و مادون آن پیشی گیرد .

اما در این سرزمین که حریم خصوصی و احترام به حقوق یکدیگر کوچک ترین جایگاهی نه میان حاکمان و نه میان مردمان آن دارد موجب می شود که در طبیعت به جای استماع آوای دل نشین پرندگان ، طنین گوش نواز  آب و رودخانه و لذت بردن از زیبایی های درختان سبز شاهد شنیدن صدای گوش خراش موزیک های تند ، خشن و روح خراشی باشی که عاملان آن جز خودنمایی و ارضای عقده های سرکوب شده و تغییر ماهیت داده شده ( استحاله شده ) ، انگار قصد و نیت دیگری ندارند .

(اعتراض هم بکنی ، شعله لجاجت کور و خشم ناشی از جهالت آنان بیشتر زبانه می کشد .)

هر چند الگوهای حکمرانی غلط ، ایدئولوژیک و من درآوردی در زمینه مدیریت رفتارهای اجتماعی موجب شکل گیری چنین عقده ها و کمبودهایی شده است اما آیا این مجوزی برای استمرار خط « توحش » افسار گریخته و تعدی به حقوق دیگران می شود ؟

با چند نفر باید صحبت کنی .

به چند نفر باید تذکر بدهی .

با کدام صدا باید به این مردمان بگویی که طبیعت زیبای ایران در آستانه انهدام کامل و ویرانی است و اگر وضعیت به همین منوال پیش رود به اذعان کارشناسان محیط زیست تا چند دهه آینده باید قید سکونت و زیست در کشور پهناوری چون ایران را زد ... »

در این یک سال چیزی تغییر کرده است ؟

آیا به سوی « وضعیت و حال خوب » گام برداشته ایم ؟

نگاهی به کتاب نیرنگستان صادق هدایت و تراژدی لوث و بی محتوا کردن آداب و رسوم خوب ایرانی توسط ایرانیان در صدای معلم

( 1 )

برخی جشن های ایرانی بر پایه سال نامه جلالی :

1 فروردین / جشن نوروز

نخستین شنبه فروردین / جشن اولین شنبه سال

نخستین 4 شنبه فروردین / جشن اولین چهارشنبه سال

6 فروردین / جشن امید ، روز شادباش نویسی، زادروز زرتشت

10 فروردین / جشن آبانگاه

13 فروردین / جشن سیزده به در

17 فروردین / جشن سروشگان

19 فروردین / جشن فروردینگان

2 اردیبهشت / جشن گیاه آوری

3 اردیبهشت / جشن اردیبهشتگان

10 اردیبهشت / جشن چهلم نوروز

15 اردیبهشت / جشن میانه بهار ، روز پیام آوری زردشت

1 خرداد / جشن گرما (ارغاسوان)

6 خرداد / جشن خردادگان1 تیر / جشن آب پاشونک ، جشن آغاز تابستان

6 تیر / جشن نیلوفر

9 تیر / روز جانباز

10 تیر / جشن تیرگان

15 تیر / جشن گیاه خواری

7 مرداد / جشن مردادگان

10 مرداد / جشن چله تابستان

15 مرداد / جشن میانه تابستان

18 مرداد / جشن می خواره

1 شهریور / جشن خنکی هوا

( فغدیه)

3 شهریور / جشن کشمین

4 شهریور / جشن شهریورگان ، عروج مانی

15 شهریور / بازار جشن

31 شهریور / جشن پایان تابستان

1 مهر / جشن میترا

(سال نو هخامنشی)

13 مهر / جشن تیر روزی

10 مهر / جشن مهرگان

21 مهر / جشن رام روزی

7 آبان / روز مرد و روز پدر

10 آبان / جشن آبانگان

15 آبان / جشن میانه پائیز

1 آذر / آذر جشن

9 آذر / جشن آذرگان

25 آذر / روز مادر

30 آذر / جشن شب یلدا ، جشن پایان پائیز

1 دی / جشن خرم روز ، اولین جشن دیگان

2 دی / روز برادر و خواهر

5 دی / بازار جشن

8 دی / دومین جشن دیگان

14 دی / جشن گیاه خواری ( سیر سور )

15 دی / سومین جشن دیگان ، جشن پیکرتراشی

16 دی / جشن درامیزنان ، جشن درفشها

23 دی / چهارمین جشن دیگان

2 بهمن / جشن بهمنگان

5 بهمن / جشن نوسره

10 بهمن / آبان روز ، جشن سده ، آتش افروزی بر بام ها

15 بهمن / جشن میانه زمستان

22 بهمن / جشن بادروزی

29 بهمن / جشن سپندارمذگان و روز عشق و روز زن

1 اسفند / جشن اسفندی ، جشن آبسالان

5 اسفند / جشن اسفندگان ، جشن برزگران

6 اسفند / جشن وخشنکام

19 اسفند / جشن نوروز رودها

20 اسفند / جشن گلدان

واپسین 3شنبه اسفند / جشن چارشنبه سوری

29 یا 30 اسفند / جشن پایان زمستان

منتشرشده در معرفی کتاب
دوشنبه, 07 فروردين 1402 10:21

آموزش و پرورش و قدرت

گروه رسانه/

نگاهی به کتابِ آموزش و پرورش و قدرت و نقش مدرسه در ساختن نظم اجتماعی جدید در صدای معلم

نگاهی به کتابِ آموزش و پرورش و قدرت

اپل در این کتاب با اشاره به زندگی شخصی خودش –بزرگ شدن در خانواده‌ای کارگری در شهری بی‌ نهایت فقیر - از خشم خاصی که در درونش دارد نوشته است: «وقتی می‌بینم شرایط بسیاری از مردمی که در هیچ تعریفی نمی‌گنجند، در این کشور با گذشت هر سال (ماه، هفته، روز، دقیقه؟) به شکل مشهودتری بدتر می‌شود خشمگین می‌شوم.»

او معتقد است که «مردم عادی «خُرد» نشده‌اند. آن‌ها کنشگر هستند، چه به شکل فردی و چه به شکل جمعی، چه در گذشته و چه حال.» این بخشی از پیام او در این کتاب است.

مفهوم کلیدی او در این کتاب مفهوم «تناقض» است. چیزها همزمان هم «مثبت» و هم «منفی» هستند.  او در این کتاب با اشاره به اهمیت کنشگری و در نظر گرفتن اینکه نباید نگاهی رویایی در این زمینه داشته باشیم یادآوری می‌کند که«حتی در دوره‌ی بحران چه کارها که می‌توانیم انجام دهیم.»«آموزش و پرورش و قدرت از اینجا آغاز می‌شود: بحران

اپل در این کتاب به این سوال مهم می‌پردازد: «آیا در حوزه‌های مختلف فرصتی برای کنش جدی فردی و از آن مهم‌تر جمعی وجود دارد یا خیر.» مدرسه برچسب شکست‌خورده، تنبل و بی‌لیاقت روی بعضی از بچه‌ها می‌زند و هویت تعدادی از بچه‌ها با اثربذیری از این گزاره‌ها شکل می‌گیرد وآنها در عمل این گزاره‌ها را تحقق می‌بخشند.

نویسنده در بخشی از فصل اول کتاب به بررسی نحوه‌ی کارکرد مدرسه در باز تولید جامعه‌ای نابرابر پرداخته است. او مدارس را صرفا نهادهایی بازتولیدی نمی‌داند. چون این نوع نگاه به مدرسه  دانش‌آموزان را درونی‌کننده‌ی منفعل پیا‌م‌های اجتماعی از پیش داده شده می‌انگارد. از دید اپل مساله به این سرراستی نیست. احتمال اینکه در بسیاری از مدارس دانش‌آموزان معناهای برنامه‌ریزی شده و نشده‌ی مدرسه را در بهترین حالت فقط تا حدودی بپذیرند و در بیشتر اوقات به طور مطلق رد کنند بیشتر است.«بی‌تردید باید نگاه پیچیده‌تری از بازتولیدِ صرف به مدارس داشت.» 

نویسنده در همین فصل با پرداختن به مفهوم هژمونی نوشته است: «هژمونی به سادگی واقع نمی‌شود؛ باید در جاهای مشخصی مثل خانواده، محل کار، فضای سیاسی و مدارس برای تحقق آن کاری انجام شود. دغدغه‌ی اصلی من همین فرآیند درک شکل‌گیری هژمونی بوده است، اینکه هژمونی تا حدی واقعا از طریق تعاملات روزانه‌ی مربوط به برنامه‌درسی، آموزش و پرورش و ارزیابی در مدارس تولید می‌شود.» در این فصل از فرم و محتوای برنامه‌درسی و برنامه‌درسی آشکار و پنهان و نقش مدارس در بازتولید تقسیم اجتماعی بحث شده است. «برای فهم  چگونگی بازتولید قدرت، توجه به نحوه تنظیم برنامه‌ی درسی، اصولی که برمبنای آنها تدوین و ارزیابی شده، و سرانجام خودِ دانش اهمیت حیاتی پیدا می‌کردند. در اینجا منظورم نه فقط قدرت اقتصادی بلکه قدرت فرهنگی هم بود، هر چند که این دو به میزان قابل توجهی درهم تنیده شده‌اند.»

در بخش دیگری از این فصل از  محل کار هم بحث شده است. نویسنده مدرسه و محل کار را فضاهایی مملو از تناقض می‌داند. او بر نقش مقاومت و فرهنگ زیسته در هر دوی این فضاها تاکید دارد. اپل آموزش سیاسی را آموزشی می داند که می‌تواند بنیان‌های روابط پدرسالارانه، سلطه و استثمار در جامعه‌ی بزرگتر را به چالش بکشد.

در بخش ایدئولوژی و فرمِ برنامه‌ درسی با تاکید بر نحوه عملکرد تناقض‌آمیز ایدئولوژی در محل کار و  مدرسه فرم برنامه‌ درسی به عنوان عنصر مهمی در کنار محتوای برنامه‌ درسی در نحوه ورود منطق و شیوه‌های کنترل سرمایه به مدرسه معرفی شده است.

در خصوصِ محتوا دو پرسش مطرح شده: با چه محتوایی طرفیم؟  و درست به همان درجه از اهمیت، چه محتوایی به درس‌ها راه پیدا نکرده است؟ به قول ماکری : «از سکوت‌های متن پرسش می‌کنیم تا به منافع ایدئولوژیکی که پایشان در میان است برسیم.» و فرم: «محتوا، فرهنگ رسمی، چگونه سر هم سوار شده است؟ در خودِ سطح سازماندهی دانش چه می‌گذرد؟»

نگاهی به کتابِ آموزش و پرورش و قدرت و نقش مدرسه در ساختن نظم اجتماعی جدید در صدای معلم

اپل معتقد است که عمده‌ترین عناصر به‌کار گرفته‌ شده برای سازماندهی و کنترل فرآیند کار در جامعه‌مان – از جمله جدایی کار فکری از کار یدی، جدایی اندیشیدن از عمل کردن، منطق کنترل کردن و مهارت‌زدایی از نیروی کار- همگی به شکل‌هایی متناقض و پیچیده در مدارس بازسازی می‌شوند. اپل بر ضرورت در نظر گرفتنِ پیوندهای اقتصاد، فرهنگ و سیاست تاکید دارد.

در فصل دوم در خصوص شایسته‌سالاری در نهاد مدرسه بحث شده است. آیا مدارس نهادهایی شایسته‌سالار هستند؟ در مدرسه هرگونه ناکامی در دست یابی به هدف به منزله‌ی کمبودی در فرد یا گروهِ ناکام تلقی می‌شود. براساس نظرِ اپل ، مدارس آنقدرها هم شایسته‌سالار نیستند. که اگر شایسته‌سالار بودند پیوند میان خاستگاه‌ها و دستاوردهای تحصیلی سست‌تر می‌شد. به آنچه اطرافمان می‌بینیم دقت کنیم. شواهد پیوند عمیقی را بین این دو عامل در جامعه‌ی خودمان نشان می‌دهند. پیشنیه‌ی خانوادگی و موفقیت در بزرگسالی رابطه‌ی عمیقی با هم دارند.

اپل معقد است : «زندگی روزمره‌ی درون جعبه سیاه نظام آموزشی پشتیبان آن ارزش‌های شایسته‌سالاری است که توجیه‌گر پاداش‌های نابرابرند، و تفکیک «موفق‌ها» از «ناکامان» به‌صورت روزمره به دانش‌آموزان درس نابرابری می‌دهد.» در مدرسه شکست به عنوان ِ مشکلی فردی درونی می‌شود. شبیه آنچه در جامعه شاهدش هستیم.

آنچه روان شناسی «زرد» می‌گوید: «تقصیر خودت است اگر حالت خوب نیست.»،«نگاهت را تغییر بده تا همه چیز تغییر کند.» مدرسه برچسب شکست‌خورده، تنبل و بی‌لیاقت روی بعضی از بچه‌ها می‌زند و هویت تعدادی از بچه‌ها با اثرپذیری از این گزاره‌ها شکل می‌گیرد وآنها در عمل این گزاره‌ها را تحقق می‌بخشند.

اپل به واکاوی چیستان تحصیل پرداخته است. او مدرسه را فقط در چارچوب بازتولید نمی‌بیند. در منطق نظریه بازتولید ، نهاد مدرسه فقط در حال تلاش برای بازتولید نظم اجتماعی است. مفهوم بازتولید، شبکه‌ی روابطی را که نهادها و افراد را به‌هم گره می‌زند، به تمامی نشان نمی‌دهد. مدرسه و محیط کار شباهت‌های بسیاری باهم دارند. در هر دو شکلی از هنجارهای غیررسمی و مقاومت وجود دارد که باید به آن توجه کرد. تلاش‌هایی غالبا پنهان، مستمر وغیررسمی، در گروه‌هایی کوچک که می‌توانند نقش تعیین‌کننده‌ای را ایفا کنند. کارگران در سطوح گوناگون به شکل‌هایی نامحسوس در حال مقاومتند. برخلاف نظریه‌های تناظر، آنها کاملا و حقیقتا جامعه‌پذیر نشده‌اند تا کارگرانی مطیع باشند. ابتکار عملِ دانش‌آموزان و کارگران در تجربه‌ی این شکل‌های مقاومت چیزی است که اپل بر آن تاکید دارد. فرهنگ کار و هنجارهای غیررسمی مدرسه کار خودشان را می‌کنند. کاری فراتر از قواعد مشخص رسمی و دستورالعمل‌های اداری. درجه‌ای از عاملیت در هر دو محیط وجود دارد. البته آن طور که اپل نوشته است باید مراقب باشیم دیدگاه‌مان در این  زمینه خیلی رمانتیک نباشد. «تقریبا تمامی موقعیت‌های شغلی واقعی، عناصری از تعارض، مقاومت و خودسامانی نسبی را درونشان دارند که قابلیت ایجاد تغییر را دارد- همین امر در مورد مدارس هم صادق است.» هم بچه‌ها در مدرسه هم بزرگسالان در محیط کار در عین حال که کنترل می‌شوند تلاش می‌کنند تا این کنترل را به‌صورت‌های مختلف به چالش بکشند. اپل آموزش سیاسی را آموزشی می داند که می‌تواند بنیان‌های روابط پدرسالارانه، سلطه و استثمار در جامعه‌ی بزرگتر را به چالش بکشد.

در فصلِ «مقاومت و تناقضات طبقه، فرهنگ و دولت» بخشی به تعامل جنسیت و طبقه و مسائل دختران و زنان اختصاص دارد. دختران با دقت بیشتری توسط والدین خود کنترل می‌شوند. بر اساس فرهنگ از پیش موجود زنانگی ؛ کار خانگی، ازدواج و پرورش کودکان سه واقعیت غیرقابل تقلیل زندگی ِ زنان است. گرچه تعاریف سنتی نقش‌های شغلی زنان با زیر سوال بردنِ مداوم تا حدودی دچار تغییر شده‌اند. تجربه‌ای که دختران طبقه‌ی کارگر و متوسط آن را به شکلی متفاوت از سر می‌گذرانند. دختران طبقه‌ی کارگر با فشارهای بیشتری برای همنوایی با تصویر زن ایده‌آل روبه رو می‌شوند و شانس کمتری برای ادامه تحصیل پیدا می‌کنند. صورت‌بندی اجتماعی از دید اپل پدیده‌ای در حال ساخته شدن است. به معنی امری که فعالانه بر مبنای مناسبات طبقاتی و جنسیت بازسازی می‌شود. اپل جنسیت و طبقه را از هم منفک نمی‌داند. با توجه به اینکه بسیاری از معلم ها زن هستند نباید امکانی را که مدرسه برای طرح انتقادات فمنیستی در کلاس درس فراهم می‌کند نادیده گرفت.

فصل پنجم کتاب به بحث درباره «شکل برنامه‌درسی و منطق کنترل فنی» اختصاص دارد. «گسترش قالب‌های جدید کنترل، فرآیند مهارت‌زدایی، جدایی اندیشه از عمل، فقط به کارخانه‌ها و اداره‌ها محدود نیست. این گرایش‌ها رفته‌رفته در نهادهایی همچون مدرسه رخنه می‌کنند.»

در حالت ایده‌ال ، کارکنان در محیط کار باید فقط برنامه‌ها و وظایفشان را مطابق با مشخصات و ضرب‌آهنگی اجرا کنند که توسط کسانی تعیین شدند که خود دور از نقطه‌ی تولید هستند. درست مثل مدرسه و برنامه‌های درسی متمرکزی که دور از شهرها و روستاهایی که در حاشیه هستند تدوین می‌شوند. مهارت‌زدایی از کارکنان و مهارت‌آموزی مجدد به آنها از موضوعات جالب دیگری که در این فصل در خصوص آن بحث شده است.

اپل در خصوص تجربه‌ی این فرآیندها و کنترل فنی در مدرسه معتقد است: «مهارت‌زدایی شامل از دست رفتن استادکاری و تحلیل رفتن مستمر مهارت‌های آموزشی و مهارت‌آموزیِ مجدد شامل جایگزینی مهارت‌ها و بینش‌های ایدئولوژیک است.»  در فرآیند مهارت‌زدایی ، مهارت‌هایی که معلمان در کار خود به آن نیاز دارند- مهارت‌هایی ضروری برای کسی که شغلش کار با بچه‌هاست – دیگر آن قدرها هم ضروری نیستند. و مهارت‌آموزی مجدد که شناخت آن برای فهم چگونگی نفوذ فرم و قالب‌های ایدئولوژیک به کانون نهادهایی چون مدرسه ضروری است. نمونه‌ی این فرآیندها را در محیط‌های شغلی دیگر مختلف می‌توان دید. فعالیت‌هایی که باید مسیر خطی خود را طی بکنند، بدون نیاز به تعامل با همکاران یا شیوه‌های برخوردِ خلاقانه‌تر. مدرسه و محیط کار دارای شباهت‌ها و تفاوت‌هایی باهم هستند.

در بحث از تفاوت میان این دو می‌توان به این موارد اشاره کرد: تولید معلم‌ها به اندازه‌ی کار ادارات و کارخانجات قابل مشاهده نیست و اینکه معلم در کلاس با بچه‌ها سر و کار دارد. بچه‌هایی که به رفتار او در کلاس درس واکنش نشان می‌دهند. آنچه بسیار اهمیت دارد توجه به فرهنگ زیسته کنشگران، یعنی خود دانش‌آموزان است.

بخش قابل توجهی از این کتاب به نقد مفهومی و تجربی نظریه‌های مکانیکیِ بازتولید اختصاص دارد. «نمی‌توان به سادگی صرفا تمامی جوانب مختلف فرم و محتوای برنامه‌ی درسی پنهان و آشکار در مدارس را به تجلی و نمود بی‌واسطه‌ی نیازهای اقتصادی تقلیل داد.»

اپل یکی از ضعف‌های عمده‌ی این نظریه‌ها (آلتوسر نمونه‌ی بارز آن) را مجال ناچیز آنها برای پرداختن به ظرفیت مقاومتی می‌داند که ممکن است بچه‌ها و معلم‌ها در مدارس از خود نشان بدهند. «اگرچه قطعا مهم است که متوجه باشیم مدارس به بازتولیدِ مناسبات جنسیتی و مناسبات اجتماعی تولید کمک می‌کنند، باید دید که همچنین «نادانسته» به بازتولید فرم‌های خاص تاریخی مقاومت نیز یاری می‌رسانند.»

اپل در این کتاب تلاش کرده به این سوال پاسخ دهد:«آیا مدرسه جسارت ساختن نظم اجتماعی جدید را دارد؟»

-آموزش و پرورش و قدرت. مایکل دبلیو. اپل. ترجمه‌ی هادی جلیلی. نشر فرهنگ جاوید

سایت انسان شناسی و فرهنگ

نگاهی به کتابِ آموزش و پرورش و قدرت و نقش مدرسه در ساختن نظم اجتماعی جدید در صدای معلم


نگاهی به کتابِ آموزش و پرورش و قدرت و نقش مدرسه در ساختن نظم اجتماعی جدید در صدای معلم

منتشرشده در معرفی کتاب

دیدگاه پرویز ناتل خانلری در مورد نوروز و هویت و تجلی روح ایرانی

نوروز اگرچه روز نو سال است، روز کهنۀ قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامۀ جوانی می‌پوشد تا به شکرانۀ آنکه روزگاری چنین دراز به سر برده و با این‌همه دم‌سردی زمانه تاب آورده است، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست.

پیر نوروز یادها در سر دارد و از آن کرانۀ زمان می‌آید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیده است، اما هنوز شاد و امیدوار است. جامه‌های رنگ‌رنگ پوشیده است، اما از آن‌همه یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است. از روزی که پدران ما به این سرزمین آمدند و نام خانواده و نژاد خود را به آن دادند گویی سرنوشتی دشوار برای ایشان مقرر شده بود. تقدیر چنان بود که این قوم نگهبان فروغ ایزدی، یعنی دانش و فرهنگ باشد. میان جهان روشنی که فرهنگ و تمدن در آن پرورش می‌یافت و عالم تیرگی که در آن کین و ستیز می‌رویید سدّی شود. نیروی یزدان را از گزند اهریمن نگه دارد.

ایرانی بار گران این امانت را به دوش کشید. پیکاری بزرگ بود. در این پیکار روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است، هنوز پهلوان دلیر و سهمگین است. این همان پهلوان است که هر سال جامۀ رنگ‌رنگ نوروز می‌پوشد و به یادگار روزگار  جوانی شادی می‌کند.

کدام ملت دیگر را می‌شناسیم که به گذشتۀ خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشتۀ خود بیش از این پای بند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است ؛ مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگه داشتن آیین ملی خود نیست؟

دیدگاه پرویز ناتل خانلری در مورد نوروز و هویت و تجلی روح ایرانی

نوروز یکی از نشانه‌های ملیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلّی روح ایرانی است. نوروز برهان این دعوی است که ایران با همۀ سالخوردگی هنوز جوان و نیرومند است.در این روز دعا کنیم. همان دعا که سه هزار سال پیش از این زردشت کرد:

«منش بد شکست بیابد. منش نیک پیروز شود. دروغ شکست بیابد. راستی بر آن پیروز شود. خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند. اهریمن بدکنش ناتوان شود و رو به گریز نهد.»

و نوروز بر همۀ ایرانیان فرخنده و خرّم باشد.

-  منبع: نوروز ، نشریۀ ایران‌نامه، زمستان ۱۳۶۱، شمارۀ ۲، صص ۱۴۳-۱۴۶

 پی‌نوشت:

بیست و نهم اسفند ماه، زادروز زنده‌ یاد دکتر پرویز ناتل خانلری، استاد عالی‌رتبه دانشگاه تهران - وزیر فرهنگ - ادیب و محقق خستگی‌ ناپذیر ادبیات فاخر فارسی

( کانال گذشته چراغ راه آینده )


دیدگاه پرویز ناتل خانلری در مورد نوروز و هویت و تجلی روح ایرانی

منتشرشده در یادداشت

گفتمان‌ نوروز چیست و حوزه تمدنی نوروز در فلات ایران کجاست

« به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج تن دل ز کین »

« به نوروز و مهر آن هم آراستست
دو جشن بزرگست و با خواستست
درود جهان بر کم آزار مرد
کسی کو ز دیهیم ما یاد کرد »

حکیم ابوالقاسم فردوسی

نوروز در راه است و ایرانیان علی رغم همه رنج ها ، غم ها ، مشقات و حرمان و عسرت روزگار در تدارک آیین بزرگداشت این جشن باستانی ، ملی ، تاریخی و هویتی خود هستند . جشنی که از پس قرون و اعصار و دوران ها پا به پای ایرانیان آمده و آنان را در شب ظلمت و تاریکی و تازیانه سرمای سوزان زمستان های تاریخ یار و غمخوارشان بوده و مژده ی امید و رهایی و زندگی داده است .

نوروز در اسطوره ی جمشید شاه که روز پیروزی و کامیابی جمشید بر دیوانی چون سرما ، تاریکی ، جهالت و خشونت است شروع می شود و در دوران پادشاهی کوروش و به ویژه داریوش شاه در تخت گاه داریوش یعنی تخت جمشید تجلی عینی و جهانی در قلمرو امپراتوری هخامنشیان می یابد .

نوروز به گفته استاد جلال الدین کزازی از منظر اسطوره شناسی و کیهان شناختی نیز جایگاه رفیعی داشته است . بازگشت به آغاز گیتی ، زایش انسان و بازگشت به خویشتن در نخستین روز از فصل بهار نوید فرصتی دوباره به آدمی می دهد تا بار دیگر خود را باز شناسد ، بیافریند و پای در راه بگذارد .

گفتمان‌ نوروز چیست و حوزه تمدنی نوروز در فلات ایران کجاست

نوروز ، انسان ایرانی را از نا امیدی ، افسردگی ، خمودگی ، ایستایی و میرایی به در می کند و شور و شوق جنبش ، زایندگی ، آفرینندگی و حرکت و ساختن و پایداری می بخشد .

اما نوروز وجه فراخ و گشوده ی دیگری دارد و آن پهنای « حوزه ی تمدنی نوروز » است . فرهنگ و آیین نوروز به سبب برخورداری از بن مایه ی فرا نژادی ، فرا دینی ، فرا قومی ، فرا زبانی و فرا سیاسی ، محصور مرزهای جغرافیای کنونی ایران نیست بلکه لااقل دوازده کشور از کشورهای محدوده فلات ایران را شامل می شود . از کشورهای منطقه فرارود تا جلگه ی سند از میان رودان تا قفقاز و آسیای صغیر . این بن مایه ی نوروز حتی فلات ایران را در نوردیده و پای به حوزه بالکان ( آلبانی و کوزوو و بوسنی ) مدیترانه ( سوریه و مصر ) و شرق دور ( چین و ژاپن ) یا در آفریقا ( زنگبار ) گذاشته است . از این رو تمدن دیرپای ایرانی که در مرکزیت و محور کیهان شناسی نوروز دوستان ، نوروز شناسان و نوروز خواهان حوزه تمدنی نوروز قرار دارد تمدنی است که بر ستون های فرهنگی استوار شده است . این استوانه های فرهنگی با نژاد و قومیت و دین و زبان هیچ سرزمینی سر ستیز یا خصومت و حذف ندارد بلکه با طبع بشری آدمیان که جشن و شادی و سرور و بازی و رقص و دیدار و بخشش و دورهمی و مناسک خوراک پزی و همبستگی با طبیعت و بهار و آغاز زایندگی و روییدن و شکفتن است سازگاری تام و تمام دارد و همین رمز و راز استمرار و پایداری و نامیرایی آن است .

گفتمان‌ نوروز چیست و حوزه تمدنی نوروز در فلات ایران کجاست

حوزه تمدنی نوروز با چنین وسعت و فراخی و ظرفیت عظیمی بهترین تحفه ی تاریخ دراز و باستانی ایران زمین برای ایران امروز و ایرانیان نسل حاضر است تا از این گنج بی پایان در راستای صلح ، گفت و گو ، ارتباط و تبادل میان مردمان این حوزه تمدنی ، تعمیق پیوندهای فرهنگی ، آیینی ، عاطفی و از جمله مناسبات علمی ، فکری و اقتصادی بهره ببرند و در جهان رو به رشد و توسعه سهمی در کاستن از رنج بشر و آسیب های وارده بر سیاره زمین و نیکبختی و خرمی آن داشته باشند . برای تعمیق و استمرار ارزش های نوروز و شکوفایی ناشناخته های میراث جاویدان نوروز ؛ نخبگان ، استادان ، آموزگاران و اهل قلم در این میان نقش تعیین کننده ای داشته و دارند .

اگر قوه عاقله و تفکر ایرانی از تعطیلات دراز و انحطاط مزمن خود بیدار شود و خانه فکر خود را سامان بخشد می تواند درون و برون خود را چونان دوره هایی از تاریخ دراز خود به لنگرگاه ثبات و آرامش و الهام بخش حکمت و حکومت و مدیریت در خاورمیانه ، آسیای غربی تا آسیای مرکزی و به طور اخص حوزه تمدنی نوروز مبدل سازد و بدین گونه نقش تاریخی خود را آن طور که باید ایفا کند .

گفتمان‌ نوروز چیست و حوزه تمدنی نوروز در فلات ایران کجاست

وقوع جنگ ها و رقابت های سخت سیاسی ، اقتصادی ،مذهبی ، ایدئولوژیک مردم خاورمیانه و آسیای غربی و جنوب غربی را به شدت آزرده ، ناتوان و خسته کرده است و پیام نوروز برای شهروندان حوزه تمدنی نوروز و آسیای غربی می تواند نوید صلح و کرامت باشد .

نوروز مدعی برتری و استیلا و جهانگیری و ناب خواهی یا ارمغان بهشت و ظهور مدینه فاضله برای بشر نیست . نوروز به زبان و آیین و آداب و رسوم و مناسک مردمان این حوزه تمدنی به سادگی و زلالی و صمیمیت باد و باران و بهار به سخن و گفت و گو می نشیند ، با آنان همراهی و همدلی می کند ، به فرهنگ و آیین شان آواز می خواند و به آداب شان می رقصد و می نوشد و به شادی بر می خیزد و زندگی را در جان و جهان آدمیان جاری و ساری می سازد .

برای تعمیق و استمرار ارزش های نوروز و شکوفایی ناشناخته های میراث جاویدان نوروز ؛ نخبگان ، استادان ، آموزگاران و اهل قلم در این میان نقش تعیین کننده ای داشته و دارند . آنان در این بیداری و رهنمون فرزندان ایران زمین برای فهم و کشف زوایای روشنایی بخش و زندگی ساز حوزه تمدنی نوروز کمک شایانی می توانند داشته باشند .

نوروز فشرده و شناسنامه و نماینده تمدن کهن ایران است و فرزندان ایران بیش از پیش به دانستن و آموختن از آن در مدارس و دانشگاه ها نیازمندند . همبستگی نوروز با زمین‌ و طبیعت‌‌ همچنین با تاریخ و جامعه آن را به همه عصرها و نسل ها پیوند داده است .

نوروز نیاز همیشه ماست برای خودشناسی خودکاوی و بهبودی و بودن و استمرار و شکفتن .

گفتمان‌ نوروز چیست و حوزه تمدنی نوروز در فلات ایران کجاست

گفتمان های سیاسی ، فرقه گرایانه ، ایدئولوژیک و تئولوژیک در دوران هایی ظهور می کنند و پس از مدتی دچار افول و فرسودگی می شوند و به تاریخ می پیوندند اما « گفتمان نوروز » هزاره ها را پشت سر گذاشته و تا اکنون خود را استمرار بخشیده و در حیات و جان و روح و روان ایرانی و حوزه تمدنی نوروز بروز و ظهور دارد .

بازگشت به نوروز و حوزه تمدنی نوروز بازگشت به ملیت و تمدن ایرانی ، بازگشت به هم زیستی با آدمیان و جهانیان فارغ از هر نژاد و آیین و باوری و بازگشت به دوستی و مهر با طبیعت و جانداران و بازگشت به نقطه آغاز است .

و فرجام کلام اینکه نوروز فراخوانی به « زندگی » است و زندگی ملموس ترین و واقعی ترین‌ علت بودن آدمی است‌ .

در فرهنگ نوروز ، مرگ ، غم ، اندوه ، سیاهی ، عزا ، جنگ ، خصومت و دگرستیزی جایگاهی ندارد نه آنکه در واقعیت چنین عناصر یا پلشتی هایی نیست بلکه بدان‌ معنیست که محور و ملاک‌ و ذات و سرشت بنیادین‌ نوروز را زندگی و زایندگی تشکیل می دهد و نه پژمردگی و تاریکی و اندوه .

در سال نو همگام و هم نوا‌ با گاه شماری ایرانی و نوروز عزیز و همراه با زایش بهار می گوییم و می خواهیم و می خوانیم که ای باورمندان به بهار و گرامی داران نوروز در پهنه ی گیتی هر روزتان نوروز باد .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گفتمان‌ نوروز چیست و حوزه تمدنی نوروز در فلات ایران کجاست

منتشرشده در یادداشت

تحلیلی بر جایگاه زن و میهن در تاریخ ایران در صدای معلم

نامۀ نخست : زن مال نیست و پیش از مونث بودن، انسان است و باید استقلال فکری داشته باشد.

 تاریخ انقیاد نیمی از نوع بشر بسیار دردآور و طولانی است. معتقدم اگر بر مبنای اصلی، یک جنس از نوع بشر تحت قید و بند جنس دیگری قرار گیرد از اساس باطل است و باید آن اصل را کنار زد و اصلی بنا گذاشت که بر برابری کامل زن و مرد تأکید داشته و زن را ناتوان و ناکارآمد نشمارد. با احترام تمام به جنسیت زن، هر چیزی مونث بودن زن را مقدم بر انسانیتش مطرح کند باید کنار گذاشته شود. زن و مرد هر دو سعادت خویش را در سعادت خانواده ( ژرف ترین نهاد اجتماعی ) می دانند اما سعادت خانواده در این نیست که زن ابزاری چند کاره برای ارضای مرد و فرزندآوری و خانه داری او باشد. زن یک انسان است و در چهره و عواطف او هم می توان انسانیت و زیبایی، داد و دانایی، در یک کلام والایی و کمال را دید و هم شاهد ددمنشی و زشتی، بیدادی و نادانی و به تعبیر شاهنامه « نه گویا زبان و نه جویا خرد » بود.

در چهرۀ زن می توان آبرو و حیا، صداقت و راستی، متانت و بزرگ منشی، بردباری و خویشتن داری و در دل او مهر و صفا و وفا و در اندیشه اش آزادگی و ژرف بینی را دید؛ وقتی زن می تواند از گوهر انسانیت به نحو سرشار بهره مند گردد و به والایی و کمال برسد، به چه حقی زن را مالِ جنس ذکور دانسته و استقلال فکری او را گرفته و سوای خَلق در خُلق نیز ناهمسان با پدر بنی نوع بشر می خوانیدش؟

آنان که زن را مال می دانند، او را از جایگاه انسان پایین می آورند. چه انسان باید دارای استقلال فکری باشد و آنها استقلال فکری زن را برنمی تابند و در واقع زن را از آزادی و حقوقی که برای مردان جایز دانسته شده، محروم می کنند. این مرتجعان هم مخالف آزادی هستند و هم تبعیض را مقبول می شمارند. به بیان دیگر با نادیده گرفتن استقلال فکری زن، آزادگی و بزرگ منشی و شخصیت او را تحت الشعاع جنس ذکور قرار داده و به موجودی درجه دو و سه تنزل می دهند و در جایگاه یک انتخاب شونده قرار می دهند.

در شاهنامه رودابه و تهمینه، انتخاب کننده هستند نه انتخاب شونده؛ چرا که دارای استقلال فکری می باشند.

تحلیلی بر جایگاه زن و میهن در تاریخ ایران در صدای معلم

در تمدن دیرین ایران، شخصیت انسانی زن بسیار پیشتر از منشور حقوق بشر در غرب نهادینه شده است. دریغا که می خواهند ما با فرهنگ خود بیگانه باشیم.

مال انگاشتن و تصاحب زنان، آنها را از مشاغلی محروم می دارد که حتی فرومایه ترین مردان به سادگی آن مشاغل را کسب می کنند. نیز مشاغلی که برای زنان مناسب تشخیص داده می شود، بهرۀ کمی از آنها می برند تا منافع مردان در آن عرصه ها مخدوش نشود.

زمانی بخش بندی انسانها به اربابان و بردگان حتی از نگاه فرهیختگانی چون ارسطو طبیعی می نمود. از یونانیان و رومیان باستان گرفته تا پسینان آنها ( سپیدپوستان غربی در تاریخ معاصر جهان )، فلسفه می بافتند که سلطه بر بردگان و سیاه پوستان امری طبیعی است و به گمان خود برهان قاطع می آوردند که بردگان بنا به سرشت پستی که دارند لایق آزادی نیستند. کسانی که بر ناتوانی زن به جز در بچه آوردن و خانه داری تأکید می کنند، همانند برده داران می خواهند زنان را فرودست نگه دارند و بی شرمانه مدعی می شوند اینها همه برای مصلحت خود زن است.

تحلیلی بر جایگاه زن و میهن در تاریخ ایران در صدای معلم

 در پایان معتقدم زندگی انسان یک منظومۀ حماسی است. حماسه ای برای :

  • حفظ جایگاه انسانی نوع بشر و استقلال فکری او،
  • حفظ و برخورداری از تمام مواهب زندگی،
  • حفظ و برخورداری از عزت و مقام آزادی . . . در تمدن دیرین ایران، شخصیت انسانی زن بسیار پیشتر از منشور حقوق بشر در غرب نهادینه شده است. دریغا که می خواهند ما با فرهنگ خود بیگانه باشیم.

نامۀ دوم : میهن مال نیست

 مال در حقوق به هر چه قابل تملک و مبادله باشد گفته می شود که به اموال منقول و اموال غیر منقول تقسیم می گردد. طبیعی است منظور از زمین به عنوان مال غیر منقول، زمین مسکونی و زراعی و محل کسب و کار است که متعلق به هر فرد یا افرادی می تواند باشد و به معنی خود مختار خواندن بخشی از کشور نیست.

نه آذربایجان مال آذری است و نه کردستان، مال کرد که امروز عده ای هویت باخته در خارج مرزهای ایران بنشینند و وقیحانه حزب محلی درست کنند و در پی هدف شوم خود، نام استان آذربایجان غربی را استان اورومیه بنامند. ایران ملتی واحد است با سرزمینی مشاع و وجب به وجب آن متعلق به تک تک ایرانیان می باشد، که شاخصۀ بارز هویت ملی آنها بر سه پایه استوار است:

تحلیلی بر جایگاه زن و میهن در تاریخ ایران در صدای معلم

  • زبان و ادب پارسی به عنوان زبان علم و هنر و فرهنگ ایران فراتر از زبان رسمی؛
  • جشن های ملی؛
  • عرفان ایرانی؛

 افرادی که امروز با قیافه ای حق به جانب از هر گونه فدرالیسمی برای ایرانِ یکپارچۀ چند هزار ساله حرف می زنند در واقع نقش حزب تودۀ دورۀ پیشه وری و قاضی محمد را در ایران امروز ایفا می کنند.[1] گروهی از آنها در مصاحبه های مطبوعاتی شان با اینکه ادعا می کنند معتقد به تمامیت ارضی ایران هستند ولی به جای پرچم ایران، پرچم مجعول و مجهول کردستان(!) را روی میزشان می گذارند. نمی دانیم قسم شان را باور کنیم یا دم خروس را.

به گفتۀ مولوی :

به یکی دست می خالص ایمان نوشند       به یکی دست دگر پرچم کافر گیرند

در یک کلام می توان گفت : فدرالیسم برای ایران، اسم رمز تجزیه است.

به گفتۀ فردوسی :

تحلیلی بر جایگاه زن و میهن در تاریخ ایران در صدای معلم

از ایران و از ترک و از تازیان             نژادی پدید آید اندر میان

نه دهقان نه ترک نه تازی بود          سخنها به کردار بازی بود

 در کلام فردوسی « نژاد » در معنای بیولوژیک امروزین که ترجمۀ کلمۀ رِیس[2] است به کار نرفته. اشتباه فاحشی است که نژاد را با قوم یکی بدانیم و آن را پشتوانۀ تقسیم بندی های جدید قرار دهیم.

معتقدم زبانهای محلی در رشد و ارتقای زبان و ادب پارسی سهم به سزایی داشته و دارند و نیز زبان و ادب پارسی در تحکیم و ثبات آنها. به بیان دیگر زبانهای محلیِ ایرانی گنجینۀ لغت و فولکلور و تعبيرات و اصطلاحات و امثال مشترك در فرهنگ و تمدن ایران زمین هستند. اما دو نکتۀ بسیار مهم باید روشن گردد :

  • با اينكه فولکلور تجلی گر اصالت محلی و ملی است، ولی اگر افرادی صرفاً به آداب و رسوم و افسانه ها و تصنیف های عامیانه تکیه کنند، از ریشه هایشان بریده می شوند. فکر و فرهنگشان یا روسی می شود و یا انگلیسی. چرا که در این هنگامه در برابر نفوذ سرسختانۀ زبان انگلیسی به عنوان زبان محیط بر تکنولوژی و زبان روسی به عنوان زبان محیط بر فکر و زبان اقمار روسیه و هم مرز با زبان پارسی، نوشته های محلی چقدر می توانند مقاومت کنند و ادبیات جهانگیری همچون دیوان شمس و گلستان و بوستان چقدر؟
  • باید به این پرسش مهم پاسخ دهیم که چرا سعدي و حافظ و نظامی و بسیاری دیگر آثار خود را به زبان محلي ننوشتند؟ اگر امروز ما به فرض شنوندۀ صحبت سعدی با مادرش باشیم، محال است که بتوانیم صحبت آنها را کامل بفهمیم. زبان محلی سعدی دست خوش تحولات زیادی شده ولی زبان ادبی بوستان و گلستان ( زبان معیار ایران ) اقتدار خود را در نجد ایران نزدیک به هشت سده حفظ کرده است. سعدی نیز خود این سخن را تأیید می کند :

هزار بلبل دستان سرای عاشق را        بباید از تو سخن گفتن دری آموخت     

سازمان پژوهشی جبهۀ ملی ایران– سامان ششم

علیرضا کاشفی - اسفند 1401

 ***

[1] - شاخۀ حزب تودۀ آذربایجان یکی از نیرومندترین شاخه های ایالتی حزب بود که به دستور شوروی در سال 1324 منحل شد و اکثریت آن به فرقۀ دمکرات گرویدند. که نشانه ای از فرمانبرداری بی چون و چرا از استالین بود. بسیار مضحک می نماید جمع ضدینِ حزب توده و فرقۀ دمکرات. نشان می دهد صرفاً سودای بهره گیری سیاسی با محوریت شخص استالین در میان بوده است.

[2]- race


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تحلیلی بر جایگاه زن و میهن در تاریخ ایران در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور