صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

به مناسبت یکصدمین سالگرد تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش ، مراسمی در مدرسه تاریخی و ماندگار دارالفنون برگزار شد .

آخرین باری که این مدرسه را بازدید کردم زمانی بود که محمد بطحایی وزیر پیشین آموزش و پرورش در آن نشست رسانه ای برگزار کرد . ( این جا )

در این سه سال تغییر محسوسی در وضعیت فیزیکی آن رخ نداده است و همچنان از مدرسه دارالفنون برای برگزاری همایش ، سمینار و نشست های ستادی و اداری استفاده می شود .

مدیریت این مکان تاریخی در اختیار سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی قرار گرفته است . البته قدم زدن در این مکان آرام و مصفا در مرکز شلوغ و آلوده شهر تهران ناخودآگاه ذهن آدمی را به زمان موسس و بنیان گذار مردمی و تحول خواه ایران این مدرسه یعنی امیر کبیر می برد .

برخی تعمیرات و مرمت ها در مدرسه دارالفنون در حال انجام است اما بیم آن می رود که ارزش تاریخی این مدرسه ماندگار در اثر سهل انگاری ها و نیز کمبود اعتبارات و بودجه دچار نقصان و تهدید شود .

برخی اوقات فکر می کنم چرا کشوری با پیشینه ی تاریخی و کهن ایران با  میراث فرهنگی ارزشمند این چنین باید از هویت و پیشینه ی تاریخی خود تهی گردد و حاکمان آن حداقل به خاطر جذب توریست و درآمد هم که شده توجه بیشتری به آن نشان دهند ؟

واقعا با وجود این منابع گران بها و بدیل و مدیریت علمی و جامع نگر دیگر چه نیازی است که توجه مدیران و حاکمان به دنبال پول نفت و عقربه سیاست های جهانی و تاثیر آن بر قیمت آن باشد ؛ نفتی که بی پایان نیست و معلوم نیست وقتی تمام شود چه سرنوشتی در انتظار ما و آیندگان خواهد بود .

در ابتدا نگاهی کوتاه بر تاریخچه مدرسه دارالفنون می اندازیم .

« مهدی خلیلی » می نویسد : ( این جا )

«امير كه عشق و علاقه فراواني به ترقي و تحول ايران داشت و مي‌خواست ايران را از آن شكل و صورت نابه سامان تشكيلات اداري، نظامي، مالي و... سامان دهد و طي سفر خود به روسيه با دارالعلوم آن جا آشنايي يافته و پيشرفت علوم جديد را در آن جا ديده بود و در سفر بعدي خود به عثماني، جهت عقد قرارداد ارزنه الروم خبر تاسيس مدارسي در عثماني را شنيده بود، به فكر تاسيس مدرسه‌اي در ايران افتاد كه تمام علوم جديد در آن به جوانان ايران آموزش داده شود .

اگرچه پيش از اين هم در زمان عباس ميرزا اقداماتي در راستاي آموزش جوانان و اعزام آن‌ها به اروپا انجام شده بود اما امير به اين فكر افتاد كه جواناني كه براي تحصيل به اروپا مي‌رفتند ممكن است به دليل زرق و برق آن مجامع و نفوذ استعمارگران در افكار آنان كارآيي لازم را نداشته باشند؛ بدين جهت مصلحت را در آن ديد كه با ايجاد مركز تعليم و تربيت در مملكت و با آوردن معلمان از كشورهاي اروپايي، جوانان در مملكت خود تعليم داده شوند. نکته نخست و قابل تامل آن است که به لحاظ کیفیت آموزش ، سطح معلمان ، استانداردهای آموزشی و... وضعیت ما نسبت به 170 سال پیش چه تغییری کرده است ؟

طرح بناي ساختمان را ميرزا رضا مهندس‌باشي از شاگرداني كه عباس ميرزا به فرنگ فرستاده بود ريخت.

بد نیست بدانید که ابتدا قرار بود اين مدرسه بزرگ تنها براي فرزندان ديوانيان و لشكريان و درباريان و از همه بالاتر، شاهزادگان گشوده بشود ولي اين انحصارگرايي به وسيله شخص امير شكسته شد و مدرسه شاگردان متفرقه‌اي از طبقات ديگر را در خود جاي داد. لباس شاگردان دارالفنون فراخور رشته تحصيلي‌شان متفاوت بود و سالانه دو دست لباس مجاني زمستاني و تابستاني به آن‌ها داده مي‌شد. شاگردان ناهار را به خرج مدرسه مي‌خوردند و جزو خدمتگزاران دولت محسوب شده و مقرري مختصري نيز داشتند. دوره تحصيلي معمولا 6 سال بود. در مدرسه نمازخانه‌اي نيز داير بود كه شاگردان به موقع در آن جا نماز مي‌‌گزاردند. بودجه دارالفنون در سال تاسيس آن 7750 تومان بود.

ورود معلمان اروپايي به تهران در تاريخ 26 محرم  1268ق/44نوامبر1851 ميلادي يعني يك روز پس از عزل امير بود. با تمام اين مسايل امير پس از ورود معلمان نگران وضع آنان بود و سفارش مي‌كرد كه مراقب احوال آن‌ها باشند طوري كه از آمدن شان به ايران پشيمان نشوند چرا كه دشمنان امير به دنبال بازگرداندن معلمان به كشورشان بودند؛ اما با علاقه‌اي كه ناصرالدين شاه به مساله داشت اين امر متنفي شد ولي برخلاف تلاش‌های  امير مخالفان توانستند در ميان اين معلمان كارشناسان انگليسي را نيز استخدام كنند.

سرانجام يك روز پس از ورود معلمان اروپايي مسيوجان داوود آن‌ها را به شاه معرفي كرد و شاه با تقدير نامه‌اي وي را مورد تفقد قرار داد. مدرسه پنجم ماه ربيع‌الاول 1268 با انتخاب اولاد شاهزادگان عظام و امرا و اعيان و رجال دولت، توسط ميرزا محمدعلي خان شيرازي وزير دول خارجه و پس از تاييد شاه شروع به كار كرد و دارالفنون افتتاح شد. تعداد شاگردان دارالفنون ابتدا بيش از 30 نفر نبود و كم‌كم به 120 نفر رسيد و تا زمان افتتاح تكميل شد. نخستين فارغ‌التحصيلان  در سال 1276 از مدرسه جهت اعزام به اروپا فارغ‌التحصيل شدند.

برخي از معلمان اروپايي دارالفنون پس از اتمام قراردادشان به كشور خود بازگشتند و برخي ديگر در ايران ماندند. اوضاع دارالفنون با توجه به اهدافي كه امير كبير براي آن در نظر داشت پيش نرفت و حضور معلمان روسي و انگليسي و برنامه‌هاي سياست‌گذاران قاجار موجب انحراف اهداف دارالفنون شد. ناصرالدين شاه تا مدتي به دارالفنون علاقه‌ داشت و به دليل همين علاقه و مقدمات صحيحي كه امير براي اين بناي خیر چيده بود تعليم يافته‌گان فاضلي بيرون آمدند؛ اما كمي بعد در نتيجه حقه‌بازي‌هاي ميرزا ملكم‌خان كه خود و پدرش از عوامل انگليسي بودند و موسس فراموشخانه (فراماسونري) در اين مدرسه  که سمت معلمي و مترجمي داشت، ناصرالدين شاه به دارالفنون سوء‌ظن پيدا كرد و به كلي از آن جا دلسرد شد.

به هر حال دارالفنون در دوره اول و دوم و سوم توانست عده زيادي از دانشمندان را به جامعه تحويل بدهد. براي نمونه افرادي چون حاج‌نجم‌الدوله، ميرزا كاظم‌خان شيمي، دكتر علم‌الدوله ثقفي، ميرزا رضاخان مهندس الملك، دكتر ولي‌الله‌خان نصر، ميرزا محمدعلي خان‌ذكاالملك(فروغي) و بسياري ديگر از تربيت‌شدگان دارالفنون بودند ... »

علی مرادی مراغه ای تحلیل گر تاریخ می نویسد : ( این جا )

« داشتم اسناد 90 سال پیش را بررسی می کردم . به اسامی معلمان دارالفنون برخوردم و آنها را با معلمان زمان خودمان مقایسه کردم ، دود از کله ام بلند شد! اینها بودند:

دکتر رضازاده شفق، عباس اقبال آشتیانی، دکتر حسابی، بدیع الزمان فروزانفر، احمد آرام، دکتر تقی ارانی...سند و لیست ۱۸ نفره اینها را در زیر این نوشته آورده ام . »

نکته نخست و قابل تامل آن است که به لحاظ کیفیت آموزش ، سطح معلمان ، استانداردهای آموزشی و... وضعیت ما نسبت به 170 سال پیش چه تغییری کرده است ؟

با وجود گسترش و تنوع تکنولوژی آموزشی و عمومی شدن امر آموزش ، کیفیت خروجی های نظام آموزشی کنونی نسبت به آن موقع چگونه است ؟

یکی از نکات قابل تامل در مدرسه دارالفنون نوشته هایی است که بر روی دیوارهای آن نقش بسته است .

جملاتی پر معنا و عمیق از دانشمندان ، حکما و بزرگان ایران .

و این را مقایسه کنید با دیوارهای مدارس ما که به سختی می توان جمله ای به دردبخور و با معنا متناسب با باز شناسی ارزش های تاریخی و فرهنگی در آن پیدا کرد . حتا برخی مدارس به خود زحمت نداده اند که کتابی سودمند را بگشایند و جمله و عبارتی نغز و عمیق بر آن بنگارند و برخی از همین نوشته ها به مرور زمان حتا قابل خواندن هم نیستند .

برخی از مدیران سوداگر و حتا افراد به اصطلاح کنش گر و مطالبه گر در حوزه آموزش پیشنهاد می دهند که در جهت درآمد زایی مدارس ، این دیوارها کاربری تجاری پیدا کنند .

در این زمینه حتا می توان به نام گذاری مدارس در ایران اشاره کرد که بر اساس یک قانون نانوشته استفاده از نام دانشمندان ، بزرگان ، حکما و اندیشمندان ایرانی در آن ممنوع است و نام های اکثر مدارس آن قدر تکراری و کلیشه ای شده اند که برای معرفی آن باید به نشانی آن توجه کرد تا نام مدرسه گویی در این کشور کهن با تاریخ غنی جز این اسامی دیگر یافت نمی شود .

نکته مهم دیگر وسعت قابل توجه در مدرسه دارالفنون است .

احمد صافی در مراسم مربوطه تعریف می کرد که به چند کشور توسعه یافته سفر کرده بود و دیده بود که مدارس آن ها بر خلاف خانه هایشان بسیار وسیع و مجهز هستند در ست بر عکس ما که مدارس را به زندانی برای فراگیران دانش تبدیل کرده ایم و انتظار داریم تا در این مدارس معجزه ای رخ دهد و کشور به آبادانی و پیشرفت برسد .

کلاس های مدرسه دارالفنون وسیع و دلباز بوده و ارتفاع کف تا سقف قابل توجه است .

راهروها و راه پله ها هم از همین قاعده تبعیت می کنند .

فضای بیرونی مدرسه دارالفنون زیبا و مصفاست و مشاهده و راه رفتن در آن موجب آرامش و تمرکز فراگیران است و آن را مقایسه کنید با بسیاری از مدارس ما که هنوز با الفبای محیط زیست بیگانه اند و ارزشی برای طبیعت قائل نیستند .

واقعا این پرسش مطرح می شود حتا مدارس خاص در نظام آموزشی ایران از نظر معیارها و پارامترهای موفق آموزشی قابلیت رقابت با مدرسه دارالفنون را دارند ؟

و این همان معنای ابتذال و انحطاط در نظام آموزشی است .

و این وضعیت با اندکی اغماض قابل تسری به دانشگاه های ما نیز هستند .

به گواهی تاریخ بسیاری از افراد تاثیرگذار در جنبش مشروطه و موجد تحولات تاریخی و اجتماعی ایران فارغ التحصیلان مدرسه دارالفنون بودند .

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

گزارشی از مدرسه دارالفنون و مدارس امروز ایران

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

معرفی کتاب راهکارهای ساده برای تربیت دختران موفق ترجمه سیمین دانشور و حسن علی میرزابیگی

18 اسفند 1390 سالروز درگذشت « سیمین دانشور » معلم ، نویسنده و مترجم ایرانی است .

 « سیمین دانشور » معلم ، نویسنده و مترجم ایرانی در شیراز چشم به جهان گشود . وی نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده‌است. سووشون از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به‌شمار می‌رود. دانشور، همراهِ همسرش جلال آل احمد، عضو کانون نویسندگان ایران بود و در نخستین انتخابات (فروردین ۱۳۴۷) به عنوان رئیس کانون نویسندگان ایران برگزیده شد.

" هر كه معلمی كرده، می‌داند از چاه ذهنت هرچه آب زلال و روان داری بیرون می‌كشی، به این امید كه شیفتگان دانش را تا آن‌جا كه بتوانی سیراب كنی". ( این جا )

کتاب « راهکارهای ساده برای تربیت دختران موفق » توسط سیمین دانشور و حسن علی میرزابیگی به پارسی ترجمه شده است .

معرفی کتاب راهکارهای ساده برای تربیت دختران موفق ترجمه سیمین دانشور و حسن علی میرزابیگی

« نگارنده در این مجموعه طی مقالاتی ـ به صورت ترجمه یا تالیف ـ سعی دارد آگاهی‌های پدران و مادران را در شناخت و ارزیابی فرزندانشان بالا ببرد، آمادگی‌های لازم را در برخورد با مشكلات رفتاری و شیوه‌های رفع آن، فزونی بخشد، و این باور را در آن‌ها به وجود آورد كه مسائل كودكان و نوجوانان قابل فهم و نیز قابل درمان است و از این رهگذر، آن‌ها را برای ساختن دنیای بهتری برای فرزندان، یاری دهد. پاره‌ای از مقالات این مجموعه بدین قرار است:

"مهمترین ساعات یادگیری برای كودكان"، "شش توصیه درباره‌ی سخن گفتن با كودكان"، "كودكان و تلویزیون"، "نقش والدین در تربیت فرزندان"، "چگونگی ارتباط والدین با فرزندان"، "ارتباط پدر و مادر با فرزندان نوجوان" و "راه‌های پیش‌گیری از اعتیاد فرزندان. ( این جا )

پایان پیام/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

معرفی کتاب راهکارهای ساده برای تربیت دختران موفق ترجمه سیمین دانشور و حسن علی میرزابیگی

منتشرشده در معرفی کتاب
جمعه, 13 اسفند 1400 19:03

برای معلمم ؛ رحمان جوکار

دل نوشته ای برای رحمان جوکار

دهم اسفند ماه ۱۴۰۰ دبیر ادبیاتم رحمان جوکار رخ در نقاب خاک کشید. تشییع جنازه شاعرانه ای داشت، همه حرف از حافظ و سعدی و مولانا بود. اشعار شان در رثای مردی خوانده می شد که سال‌ها با جان و دل خوانده بود و تدریس شان کرده بود.

گویی شب شعر دیگری بود مانند شب شعرهای سال‌های دور که برگزار می‌کرد. تدفینش نیز عارفانه بود. از دوستان سال‌های دور بودند تا شاگردانش که حالا گرد سپیدی بر سر وصورت داشتند.

آخرین تجمع فرهنگیان شیراز در سوم اسفندماه نیز حضور داشت ؛ شاید آمده بود آخرین درس آزادگی را نیز بیاموزاند و برود.

آمده بود تا مسئولیت اجتماعی خود را در قبال جامعه اش پاس بدارد.

دل نوشته ای برای رحمان جوکار

آمده بود شعر استاد سخن سعدی علیه الرحمه را که فرمود:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار ترجمان دیگری ببخشد،

آمده بود تا به جامعه اش بگوید :

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

شاید هم آمده بود تا آخرین بار بگوید :

ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
اگر تو می ندهی داد روز دادی هست

دست نوشته ای تحت عنوان بهاریه در شب عید سال گذشته از استاد دارم که شاید بیشتر تجسم روح آزادگی این مرد بزرگ باشد، بدین شرح :

وقتی آسمان کشورم را آبی نمی بینم، وقتی فضای کشورم را غبارآلود می بینم، وقتی کمر مردان کشورم را زیر فشار زندگی خم و کمر زنانش را در سطل های زباله به دنبال نان پاره‌ای خم تر می بینم، دستم به قلم نمی رود تا بهاریه بنویسم .

وقتی عرق شرم در چهره مردها و زردی چهره را در سیمای زنان کشورم می بینم دستم به قلم نمی رود، وقتی کارگر ماهر کار از دست داده را می‌بینم که ناهارش را که حاوی دونان و دو خیار و گوجه را پیچیده و بامدادان به میدان شهر میرود تا شاید کاری بیابد و با دستان پینه بسته اش پول اندکی به خانه بیاورد و دست از پا درازتر با چهره‌ای عبوس شرم گنانه وارد خانه می شود و در پروازه خیالش به نقطه ای دور می نگرد دستم به قلم نمی رود .
وقتی.... وقتی.... وقتی....

می گویم :
خداوندا تو را سوگند به ظرافت ترکه های نورسته و خود نمای درختان و به طراوت غنچه های حریر پوش بهار نارنج و به نوای گوش نواز مرغان عاشقت امید را در دل مردمان کشورم مخشکان و آنان را دلی خوش عطا فرما.

خجسته باد برهمگان نوروز و نو شب .
آخرین شب قرن ۱۴ جوکار

دیدار به قیامت استاد

دل نوشته ای برای رحمان جوکار

(جوکار به همراه استاد شجریان در تخت جمشید )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دل نوشته ای برای رحمان جوکار

منتشرشده در یادداشت

روز جهانی نویسنده و چالش های نویسندگی در ایران

سوم مارس روز جهانی نویسنده است.

این روز از سال ۱۹۸۶ نام‌گذاری شد و روزی است برای قدردانی از کسانی که دنیاهای جدیدی را پیش روی ما قرار می‌دهند.

تبریک روز نویسنده به کسانی که بخش بزرگی از فرهنگ ملت های مختلف در جهان را رقم زده اند.  حتی انسان را به درجه ای رسانیده اندکه تحجر و انجماد را کنار بگذارد و با اندیشه های نابشان راه حل های انسانی، برای حل مسائل بیابد.

نویسنده ها آدم های خاصی نیستند. هنوز هم مسئولیت انعکاس اخبار راستین، بدون دخل و تصرف جناحی و گروهی و همچنین پای بندی به تعهد اجتماعی نسبت به درستی و صحت خبر بیشتر معطوف به خبرنگاران و روزنامه‌نگاران حرفه‌ای است .

فکر نکنید نویسنده ها حتما باید تنهایی طلب و خلوت گزین باشند ؛ مهم تر اینکه، نویسنده ها دنیای جدیدی به روی مخاطب می گشایند.

بیش از سه دهه در کنار مشق معلمی ، عاشق خواندن و نوشتن ام به طوری که بعضی مواقع چون زنان حامله درد می کشم تا مطلبی را که در ذهن و روحم در جولان است به روی کاغذ و و یا صفحه موبایلم بپاشم.

نوشتن ذوق و هنری است یگانه که در نهاد تک تک ما با شدت و ضعف هایی حک شده است . برخی در پرورش آن کاهل، عده ای ساعی و برخی عاشق جوشش تراوشات ذهنی و قلیان خیالاتند. بسیار خوشبختم که در دو زبان فارسی (زبان رسمی) و زبان ترکی (زبان مادری) در حوزه های دوگانه نثر و نظم (شعر و رمان) و همچنین عرصه رسانه و خبر با عرق روحی و روانی خویش قلم می زنم.

خیلی ها می گویند خوش به حالت ! دوگانه سوزی ! و علاوه بر معلمی حقوق نویسندگی می گیری! غافل از آن که نوشتن در جهان سوم کاری دلی بوده و اگر احیانا پا روی دم کلفت ها بگذارید و یا در تاریک خانه های قدرت و ثروت نور بیافشانید بدون شک باید منتظر پرداخت هزینه های سنگین (پیدا و پنهان) از زندان ،جریمه، تعلیق و سایر محرومیت های فرهنگی _ اجتماعی باشید.

روز جهانی نویسنده و چالش های نویسندگی در ایران

 شمعی رو به باد

روزگاری نه چندان دور در دهه هفتاد، اکثر نشریات محلی مستقیم و غیرمستقیم، متأثر از حضور پررنگ معلمان قلم به دست بود. فرهنگیانی که ضمن عمل به وظایف سازمانی، اوقات فراغت خود را با نویسندگی (روزنامه‌نگاری و خبرنگاری) سپری می‌کردند تا ضمن بیان مشکلات معیشتی، منزلتی و صنفی خود از تریبون‌های موجود با عرق روحی خویش تاثیر مثبتی در بهبود زندگی مردم پیرامونشان داشته باشند.

متأسفانه امروزه نسل معلمان پویا، جسور، قلم به دست، صاحب اندیشه و البته دست اندرکار حوزه رسانه و خبر رو به انقراض بوده و بسیاری از فرهیختگان فرهنگی کنج عزلت اختیار کرده و در زندگی شخصی خویش غوطه‌ورند.

 

 راه رفتن بر لبه تیغ
نویسندگی (روزنامه‌نگاری و خبرنگاری) در عصر انفجار اخبار و اطلاعات به ویژه در جهان سوم راه رفتن بر لبه تیغی است که هر لحظه امکان سقوط و هبوط در آن محتمل است. بدون شک هر کسی در وجودش بعدی از ابعاد متکثر نویسندگی را داراست. تلاش برای درک بی کم و کاست حقایق در نهاد ماست.

امروزه خبرنگاری دنیای بی سر و تهی است که چهار مقوله صحت، سرعت، دقت و کیفیت اضلاع اصلی آن است.

روز جهانی نویسنده و چالش های نویسندگی در ایران

 تأثیرات فضای مجازی بر حوزه نویسندگی و رسانه های گروهی

گرچه گوشی‌های هوشمند و تکنولوژی‌های جدید تمام عرصه‌های اجتماعی از جمله عرصه نویسندگی و خبر و ژورنال را متحول کرده و محدودیت‌های زمان، مکان، زبان، امکان و جغرافیا را درنوردیده است و ما به طور روزافزون با انبوه خبرنگاران و نویسندگان آماتور و پدیده‌ی روزنامه‌نگاری شهروندان مواجه هستیم، لیکن هنوز هم مسئولیت انعکاس اخبار راستین، بدون دخل و تصرف جناحی و گروهی و همچنین پای بندی به تعهد اجتماعی نسبت به درستی و صحت خبر بیشتر معطوف به خبرنگاران و روزنامه‌نگاران حرفه‌ای است.

 

 چالش‌های حوزه رسانه و خبر

یکی از مشکلات عینی این روزها، تأخیر فاز نشریات کاغذی نسبت به نشریات الکترونیکی و دیگر شبکه‌های اجتماعی مجازی است. همچنین گستره منطقه‌ای مخاطب، تیراژ نازل و حوزه تأثیرگذاری اندک آن‌ها نسبت به تلگرام، اینستاگرام، فیسبوک و امثالهم از دیگر مشکلات این عرصه می‌باشد.سینه سپر کردن یک نویسنده و خبرنگار در ثبت درست وقایع و به تصویر کشیدن چهره عریان واقعیت، به معنای دست کردن در لانه زنبور قدرت و ثروت بوده و علاوه بر خطر سقوط، احتمال گزیدگی همیشه وجود دارد.

روز جهانی نویسنده و چالش های نویسندگی در ایران

 تحلیل یا تکثیر؟ مسئله اینست!

از چالش‌های های مثبت نویسندگان (خبرنگاران و اهالی مطبوعات) می‌توان به کارکرد مثبت در ارتقای کیفی زندگی اجتماعی، پرتوافکنی بر تاریک خانه های قدرت و ثروت، بیان مشکلات واقعی مردم در قالب گزارش‌های تحلیلی، یادداشت‌های پژوهشی و در نتیجه امید آفرینی می‌باشد.

به هر حال نشریات کاغذی نیز همانند کتاب در معرض تهدید و تحدیدند و مطبوعات کاغذی هم به سان کتاب برای بقای خود محکوم به ارتقاء کیفیت و انطباق خود با تکنولوژی‌های نوین و تحلیل رویدادهای مهم جاری هستند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

روز جهانی نویسنده و چالش های نویسندگی در ایران

منتشرشده در یادداشت

گفت و گوی صدای معلم با مدیر هنرستان هنرهای زیبای کرج به مناسبت بزرگداشت حکیم نظامی گنجوی

با عنایت به در پیش بودن برگزاری بزرگداشت حکیم نظامی گنجوی از بیستم اسفندماه و با توجه به توافق انجام شده با دبیرخانه ستاد مبنی بر فراخوان آثار تولید شده با مضامین حکیم نظامی توسط هنرآموزان و هنرجویان هنرستانهای هنرهای زیبا (و تشکیل نمایشگاهی ویژه از آنها در قالب یکی از هنرهای تجسمی، موسیقی، خوشنویسی، هنرهای سنتی، فیلم، انیمیشن و کارهای گرافیکی) هنرستان هنرهای زیبای دختران کرج در استجابت به این فراخوان ملی بر آن شد تا با الهام از آثار فاخر حکیم نظامی گنجوی ،اثری موسیقیایی در قالب قطعه ای بر روی ابیاتی از منظومه «عاشقانه ی لیلی و مجنون» با همراهی ارکستر هنرستان ارائه دهند.

خانم دکتر جلیلیان مدیر هنرستان هنرهای زیبای کرج در گفت و گو با خبرنگار صدای معلم گفت:

این قطعه برای پیانو ، ویلن و...نوشته شده که به همت هنرجویان هنرستان هنرهای زیبا و به رهبری خانم سحر ظفری مدرس این مجموعه آماده اجرا شده است. هنرآموزان و هنرجویان ما برای این قطعه خیلی زحمت کشیده و در مدت زمانی کوتاه به نتیجه مطلوبی دست یافته اند. به امید درخشش بیشتر هنرجویان البرزی در جشنواره های ملی

هنرستان هنرهای زیبا دخترانه کرج

این هنرستان در سال 1394 با یک رشته، (موسیقی) و 20 هنرجو (دانش آموز) توسط بخش خصوصی در ساختمانی استیجاری و قدیمی شروع به فعالیت نمود که البته از نظر کیفیت و فضای آموزشی مطلوب نبود. از سال 1396 و با توجه به اهمیت موضوع آموزش های هنری از سوی آقای مقدم مدیرکل جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی استان البرز، این هنرستان از بخش خصوصی گرفته شد و تحت مدیریت این اداره کل ادامه فعالیت داد. در اولین اقدام یکی از بهترین ساختمانهای این اداره کل در اختیار این هنرستان قرار گرفت و دو رشته گرافیگ و نمایش نیز به رشته های آن افزوده شد. اکنون این هنرستان با 113 هنرجو و نزدیک 30 مدرس و هنرآموز فعالیت می کند، با توجه به لزوم گسترش بیشتر و با دستور و پیگیری مدیرکل بخشی از فضای ساختمان که در اختیار یک موسسه بوده است در حال واگذاری به هنرستان می باشد که این مهم تا ابتدای سال تحصیلی جدید انجام خواهد شد و منجر به افزایش رشته و هنرجوی هنرستان خواهد شد. هنرجویان این هنرستان در حوزه های گوناگون مانند ، مسابقات فرهنگی و هنری ، جشنواره های تخصصی هنری و کنکور سراسری حائز رتبه های درخشانی شده اند به گونه ای که در کنکور 1400 تعداد چهار نفر از هنرجویان حایز رتبه های 2 و 3 رقمی شده اند.

رشته های مستقر در هنرستان‌های هنر

با توجه به شرایط اقلیمی و بنا بر پتانسیل‌های استان‌های مختلف پراکندگی رشته‌ها متفاوت است.

رشته‌های متداول هنرستان‌های هنر عموماً شامل:
موسیقی با سه گرایش (نوازندگی سازهای ایرانی، نوازندگی سازهای جهانی و آهنگ سازی)
گرافیک، فتوگرافیک،سینما، نمایش،نقاشی، عکاسی
صنایع دستی،کارشناسی فرش، انیمیشن و ...

نحوه ادامه تحصیل در رشته‌های هنری

هنرستان‌های هنرهای زیبا شاخه فنی و حرفه ای است و فارغ التحصیلان هنرستانها برای ادامه تحصیل می‌توانند با دیپلم رشته خود بدون طی پیش دانشگاهی به طور ناپیوسته در دوره کاردانی ادامه تحصیل داده و یا با سپری کردن دوره پیش دانشگاهی هنر، کارشناسی پیوسته بخوانند.
البته در نظام ۶_۳_۳ سال ۹۸ انقضای کنکور برای کلیه هنرستانها اعلام شده است.

برای کنکور هنر دروس عمومی عبارتند از:
زبان انگلیسی، زبان و ادبیات فارسی، عربی و معارف اسلامی.
و دروس تخصصی مشتمل بر:
درک عمومی هنر ۱ و ۲، درک عمومی ریاضی و فیزیک، ترسیم فنی، خلاقیت‌های تصویری و تجسمی، خلاقیت نمایشی، خلاقیت موسیقی و خواص مواد.

گفت و گوی صدای معلم با مدیر هنرستان هنرهای زیبای کرج به مناسبت بزرگداشت حکیم نظامی گنجوی

 وجه تمایز هنرستان‌های هنر

دوره نوجوانی دوره رویاپردازی نوجوانان ماست و هنر کاری است دلی و روان خواه.

در هنرستان‌های هنر تعلیم و تربیت توأمان صورت می‌گیرد. دروس تخصصی هنرجویان رشته‌های هنری عمدتاً کارگاهی و عملی برگزار می‌شود.

جست و جوگری و خلاقیت ملاک هنرجویان هنر بوده و هنرجو برعکس مدارس آموزش و پرورش نیازمند سخت گیری و اعمال قوانین خشک نیست.

به واسطه انجام توأمان فعالیت‌های عملی و آموزشی و در نتیجه توسعه و تعالی فکر و بسط اندیشه، فارغ التحصیلان رشته‌های هنری معمولا پیشروتر از فارغ التحصیلان دانشگاه‌های هنر هستند و عموما خروجی چنین هنرستانهایی افرادی نسبتا خودساخته، کمال‌طلب و معرفت‌گرا می‌باشد.

 نقاط قوت و ضعف هنرستان‌های هنر

-  از نقاط قوت هنرستان‌های هنر ساماندهی و تجمیع آموزش تخصصی هنر در این هنرستانهاست. به طوری که در برخی از استانها هنرستانهای هنر در حال تبدیل شدن به قطب هنر می‌باشند.

- در تهران و کلان‌شهرهایی چون اصفهان، تبریز و... اولا هنرستانها کاملا تخصصی هستند؛ مانند هنرستان موسیقی پسران تهران. ثانیاً قدمت برخی از آن‌ها نزدیک به یک قرن می‌باشد. امسال هنرستان موسیقی تهران یکصد سالگی خود را جشن خواهد گرفت.

- وجود چنین مراکزی باعث جذب و شکوفایی استعدادهای بکر (به ویژه در مناطق محروم) شده و از به حاشیه رفتن رشته‌های هنری جلوگیری خواهد کرد.

از کاستی‌های هنرستانهای هنر می توان ؛

- به بلاتکلیفی، مبهم و محل مناقشه بودن بحث مدیریت هنرستانهای هنر اشاره کرد. به طوری که هر کجا اقتدار ارشاد بیشتر باشد مدیر از کارکنان ارشاد انتخاب می‌شود و برعکس.

- دومین آسیب هنرستانهای هنر فقدان هنرستانهای دخترانه در اکثر استانهاست. به طوری که علاقه مندان دختر مجبورند به استانهای برخوردار مراجعه کنند و یا در هنرستانهای جوار تحصیل کرده و بعضاً از خیر تحصیل در رشته های هنر بگذرند.

- سومین آسیب هنرستانهای هنر بلاتکلیفی بین آموزش و پرورش و ارشاد (مخصوصا در بحث تجهیز و هزینه های جاری) می‌باشد. برای مثال ما در زنجان برای گزینش نیروهای آزاد تخصصی هر ساله بین آموزش و پرورش و ارشاد پاسکاری شده و نهایتاً بدون کسب نتیجه مطلوب مستأصل می‌شویم.

- چهارمین آسیب که عمدتاً متوجه شهرستانهاست، عدم دریافت شهریه و کمکهای مصوب انجمن و اولیا به بهانه دولتی بودن هنرستانهای هنر می باشد. این در حالیست که اکثر مراکز آموزشی به بهانه‌های مختلف برای گذران امورات جاری خود مجبور به دریافت کمکهای مردمی هستند.

گفت و گوی صدای معلم با مدیر هنرستان هنرهای زیبای کرج به مناسبت بزرگداشت حکیم نظامی گنجوی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گفت و گوی صدای معلم با مدیر هنرستان هنرهای زیبای کرج به مناسبت بزرگداشت حکیم نظامی گنجوی

منتشرشده در گفت و شنود

گروه رسانه/

محمد بهمن‌بیگی  نویسندهٔ ایرانی و بنیان‌گذار آموزش و پرورش عشایری در ایران در 26 بهمن 1298 چشم به جهان گشود .

بهمن بیگی می گفت : « یکی از شعرای نامدار ایران می‌گوید : «از دشمنان شکایت برند به دوستان، چون دوست دشمن است شکایت کجا برم؟»

مردم کره‌ی خون‌آلود خاک، هیچ‌گاه روی آسایش ندیده‌اند. این مردم گمراه و مظلوم، یا همیشه با هم در جنگ بوده‌اند و یا در تدارک جنگ، فقط تعلیم و تربیت باید و می‌تواند به چنین وضع اندوه باری خاتمه دهد. شمار سال‌ها و قرن‌های صلح و صفای این مردم، به‌مراتب کوتاه‌ تر و کمتر از سال‌های جنگ‌ها و خونریزی‌ها بوده است.

با این‌ همه خونریزی و کشتار، حیرت‌آور است که چگونه رنگ آب‌های روی زمین، آب‌های رودها، دریاها و اقیانوس‌ها آبی مانده است.

ما هم‌اکنون در همه‌جا، با یکدیگر در جنگیم و یا داریم آماده‌ی جنگ می‌شویم.

من همه‌ی زمامداران، فلاسفه و بزرگان دنیای کنونی را متهم می‌کنم که تعلیم و تربیت را خوار و بی‌مقدار و کم و کوچک شمرده‌اند و به همین دلیل، جنگ را بر صلح چیره ساخته‌اند، باید این بنا فرو ریزد و شالوده‌ی دیگری استوار گردد.

تعلیم و تربیت امروز جهان، ما را به سوی جنگ‌های بزرگ دیگری می‌کشاند.

نگاهی به سلاحهای جهان، از بمب‌های ویرانگر بزرگ، تا اسباب‌بازی‌های کوچک کودکان، نشان می‌دهد که ما با شتابی عجیب، فاصله‌ی بین گلستان حیات و گورستان نیستی را می‌پیمائیم.

دنیای ما، دنیای جنگجویان و فاتحان است. افتخارات بزرگ گیتی نصیب ماجراجویان، دیوانگان و خون‌خواران می‌شود.

کار انسان ستمدیده و ستمکش، در نتیجه‌ی نقایص دستگاه‌های تعلیم و تربیت، به جایی رسیده است که در اغلب نقاط جهان، پدران و مادران، نام‌های جنگجویان خون‌آشام را برای فرزندان خود انتخاب می‌کنند.

من ساکن شهر شیراز، شیراز شهری است در جنوب ایران. دو شاعر بی‌نظیر پرورده است، به نام‌های سعدی و حافظ. این دو شاعر، محبوبیت و شهرت جهانی دارند.

در چنین شهری، که بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارد، یک مرد و یک پسر، به نام سعدی یا حافظ، وجود ندارد. ولی در هریک از کوچه‌ها و خیابانهای آن، ده‌ها چنگیز، تیمور و هلاکو، از سر و کول هم بالا می‌روند. جنگجویانی که هزاران هزار مادر را داغدار ساخته‌اند. جنگجویانی که از کله‌ها، مناره‌ها ساخته‌اند. جنگجویانی که خیلی آسوده و راحت، فرمان‌های قتل‌عام مردم بی‌گناه شهرها را صادر کرده‌اند. این قساوت‌ها و ستم‌ها همه از کمبودها و اشتباهات تعلیم و تربیت سرچشمه می‌گیرد.

باید فلسفه‌ی کنونی آموزش و پرورش گیتی، زیر و رو شود. باید به فیلسوفان گذشته درود بفرستیم و در انتظار بزرگان دیگری باشیم.

یکی از مهمترین دلایل این شکست عظیم و اندوه‌بار را در این می‌دانم که در دنیای کنونی، معلمان احترام کافی نمی‌بینند.هنگامی که حرفه‌ی شریف و عزیز معلمی، عزت کافی نیافت و نداشت. هوش‌ها و استعدادهای گران‌بها را از دست می‌دهد.

در هیچ یک از کشورهای گیتی، احترام و عزت معلم، به اندازه‌ی افسر، مهندس، طبیب، بازرگان، کشتی‌گیر، دونده، قاضی، وکیل عدلیه، دلال و سیاستمدار نیست. جهان و اولیای جهان باید هوشمندترین فرزندان خود را برای آموزگاری، دبیری و استادی اطفال خود، برگزینند.

هنگامی که شغل نجات‌بخش معلمی، نتواند هوش‌ها، قریحه‌ها و استعدادها را جلب و جذب کند؛ کار به همین‌جا می‌کشد که کشیده است. من در این زمینه گفت و گوی فراوان، با این و آن داشته‌ام.

می‌گویند شمار معلمان زیاد است. افزایش حقوق و دست‌مزدشان به حدود پزشک و مهندس، ارقام نجومی می‌طلبد. می‌گویم: چنین افزایشی، به یک دهم ارقام نجومی هزینه‌های جنگی و تجهیزات ارتشی، نمی‌رسد و فراموش نکنیم که اگر برگزیدگان شایسته و راضی را به شغل معلمی، به کار گماریم ریشه‌های پلیدی می‌خشکد.

اختلافات قوی، خصومت‌های نژادی، تعصب‌های ملی و تاریخی، از میان می‌رود، غائله‌ها و فتنه‌های پرخرج فرو می‌نشیند و راه برای نیک‌بختی انسان هموار می‌گردد.

به‌هرحال باید دست به دامن معلم برگزیده و هوشمند شویم. او را خشنود و راضی نگاه داریم و از شمار معلمانی، که این شایستگی‌ها را ندارند بکاهیم و آنان را به کارهای دیگر به‌گماریم و به خاطر داشته باشیم، که در امر تعلیم و تربیت، ارزش کیفیت، به‌مراتب بالاتر از کمیت است.

نداشتن مدرسه، بی‌زیان‌تر از داشتن مدرسه‌ی عاطل است. کیفیت کم و مطلوب، بهتر از کمیّت زیاد و نامطلوب است. مدرسه‌ای که کار نمی‌کند و کارنامه می‌دهد، مدرسه‌ای که به تعصب دامن می‌زند، مدرسه نیست، زندان کودکان است. چه بهتر که فرو ریزد و زندانیان کوچک و خردسال را آزاد سازد. » ( این جا )

« صدای معلم » ضمن بزرگداشت این فرخنده روز ، دل نوشته ای را از  « امراله یوسفی » ( 1 ) پژوهشگر و از پیشکسوتان تعلیم و تربیت معاصر تقدیم شما می نماید .

منتشرشده در چهره‌های ماندگار
چهارشنبه, 20 بهمن 1400 06:30

آوای غوکان

معرفی کتاب آوای غوکان نوشته علی‌اکبر میرزا آقاتبار

علی‌اکبر میرزا آقاتبار مدرس پیشکسوت، اهل تحقیق و مداقه، کارشناس ارشد ادبیات با ۳۰ سال سابقه کاری، خوش‌ مشرب و اجتماعی و مشوق من برای برگزاری نمایشگاه مصور کتاب،خوشنویسی و... در شهیدستان کرج می‌باشند.

 قبلا دو کتاب "در جست و جوی نان" و "وداع با جنگ" آثار منتشر شده آقاتبار را مطالعه و معرفی کرده‌ام. در این مجال نگاهی گذرا به " آوای غوکان " جدیدترین اثر منتشر شده این معلم نویسنده در زمستان ۱۴۰۰ می‌اندازیم.

آقاتبار در مورد خود می گوید: «درست در بلندترین شب سال ۱۳۴۴ در روستای پاشا کلای آمل متولد شدم، شبی که برف سپید و درخشان سراپای روستا را بر گرفته بود و از ظلمات آن کمی کاسته بود»

 آوای غوکان

"آوای غوکان" داستان گرفتار آمدن دو قورباغه و بچه‌هایشان "دم و بازدم" در دل چاهی تنگ و تاریک است. آنها به دنبال راهی برای رسیدن به برکه‌ها و دشت‌های آزاد در تلاشند، اما مارهایی چمبره زده بر سر چاه مانعی جدی در این مسیر می‌باشند. بالاخره نیل پدر خانواده دل به دریا زده و در تقلای جستن و رهانیدن خود و خانواده از چاه است . در این راه با مارها در افتاده و ابتدا پا و سپس جانش را در راه آزادی از چاه ویل زندگی نکبت بارش از دست می دهد.

آوای غوکان نمادی از زندگی انسان هایی است که در چاه تعلقات و وابستگی‌های مادی غرق گشته‌اند و هر روز بر عمق این چاه تعلقات افزوده می‌شود. به گونه‌ای که روح بزرگ را در بند زندان تن و دنیا به اسارت کشیده و با تاسفی شیرین به چنان اسارت‌هایی دلخوش کرده‌اند و به قول شاعر:

"این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان"

در آوای غوکان "نیلِ پدر" راهی برای نجات خانواده و دیگر غوکان خاموش با ایثار و شهامت راهی می‌یابد و خود در این جستارگشایی آسمانی می‌شود.

 "در ته چاه دو غوک به نام‌های نیل و شط همراه بچه‌هایشان دم و بازدم روزگار می‌گذراندند. پایان یک شب که شط و بچه‌ها در خواب بودند مثل بیشتر شب‌ها نیل در دل آسمان مهتابی به کمک بوته‌های دیواره چاه آرام آرام خود را به بالای چاه رساند و بر شاخه ای از آن درخت که سر در چاه داشت نشست دزدانه به تماشای دلگشای بالای چاه مشغول شد..."

معرفی کتاب آوای غوکان نوشته علی‌اکبر میرزا آقاتبار

 "من مطمئنم که او مرگ راحتی داشت، هر چند در تمام چهار سالی که او به همراه خانواده‌اش در آن چاه گرفتار بود از او بی‌خبر نبودیم اما هرگز به کمکش نرفتیم. تنها سرگرم زندگی روزمره خود بودیم اما امروز باید سوگ او را به نیکی بگذاریم.

از این رو همه باهم با صدایی بلند که تا دوردست ها برود و گوش مارها را کر کند بخوانید: ای رفیق نازنین، آرام بخواب گرچه برایت دلتنگیم، اما هرگز تو را از یاد نمی بریم... هرگز"

 آقاتبار در اثارش با قلمی شیوا، سلیس و بی‌تکلف با مخاطب مواجه می‌شود و در سراسر کتابهایش گویی وی دوربین برداشته و از گذشته، حال و آینده شخصیت های داستان فیلم برداری و از تکنیک ادغام تصاویر بهره می‌برد.

حرکت از تصویر بسته سرشانه‌ها، به تصویر نیم‌بسته کل اندام و زندگی مملو از سادگی، صداقت و صمیمیت نویسنده نشأت می‌گیرد و البته هنر نویسنده آنست که از تصویر محیط سرسبز شمال و صدای جنگل‌های مه گرفته رویا، فیلم ساخته و خواننده گریزپای را به دنبال خود بدواند و بالاتر از آن ضمن بهره‌مندی از طعم و بو و لامسه در یک کلمه، زندگی بسازد.

آوای غوکان و ماهی سیاه کوچولو

راستش خوانش خط به خط آوای غوکان استاد علی اکبر میرزا آقاتبار ناخودآگاه مرا به یاد "ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی" می‌اندازد. جان مایه نوشته‌ها و منبع الهام هر دو نویسنده مردم عادی کوچه بازار و روستاییان ساده دل، دشت ها و برکه‌های زادگاه و نهایتا دانش‌آموزان پاک‌سرشت محصور در زندان زمان و مکان پیرامونی خویشند.

صمد بدون اینکه ژست روشنفکری بگیرد به دل توده می زند و با زبان ساده و بهره گیری از تمثیلات و استعاره‌های نغز بومی به بیان مشکلات و معضلات جامعه پیرامونی خود همت می‌گمارد. وی به عنوان معلمی دلسوز، آگاه و قهار بدون در نظر گرفتن منافع شخصی، فداکارانه دست به تربیت دانش آموزان شجاع و اندیشمند می زند.

صمد در خصوص مرگ و زندگی می گوید:

"مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید... مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد".

معرفی کتاب آوای غوکان نوشته علی‌اکبر میرزا آقاتبار


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

معرفی کتاب آوای غوکان نوشته علی‌اکبر میرزا آقاتبار

منتشرشده در معرفی کتاب
یکشنبه, 03 بهمن 1400 16:25

نمایشگاه مجازی کتاب

خوزستان

منتشرشده در نامه های دریافتی

احیا و بازسازی مزار و سنگ قبر امیر ­کبیر

در روز دوشنبه 20 دیماه 1400مراسم نکوداشت و یادبودی در صدوهفتادمین سالروز شهادت میرزا تقی خان امیر کبیر با اهتمام هیأت امنای خانه تاریخی امیر کبیر و شورای اسلامی هزاوه در فرهنگ­ سرای آیینه اراک برگزار گردید. در این مراسم که بزرگان فرهنگ و هنر و رسانه استان مرکزی شرکت داشتند از محضر مورخین، اساتید و نوادگان امیرکبیر نیز به عنوان سخنران استفاده شد.

میرزا محمدتقی‌خان فراهانی (زادهٔ ۱۱۸۵ خورشیدی در هزاوه­) مشهور به امیرکبیر، اولین صدر اعظم‌ ایران در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار طی ۲۸ مهر ۱۲۲۷ خورشیدی تا ۲۲ آبان ۱۲۳۰ خورشیدی بود. امیر کبیر پس از عزل در حمام فین کاشان به قتل رسید، ابتدا جنازه او در گورستانی واقع در پشت مشهد کاشان به خاک سپرده شد. اما چند ماه بعد با تلاش همسرش عزت­الدوله، پیکر امیرکبیر را به کربلا حمل کردند و در حرم امام حسین (ع) به خاک سپرده شده‌ است. محل دقیق مزار امیر در حجره جنوب شرقی صحن­، یا حیاط مسقف شده فعلی حرم سید الشهدا­، قرار دارد.پس از مرمت ­های جدید­، سنگ مزاری برای ایشان­، روی دیوار حجره نصب شده است تا نشانی از آن بزرگ مرد باشد. شعری روی سنگ مزار امیرکبیر که در آن زمان انگاشته شده بود گواه بر شهادت و سعادت او در آسمان­، و جهنمی بودن قاتلانش می باشد.

احیا و بازسازی مزار و سنگ قبر امیر ­کبیر

یکی از مواردی که دراین مراسم برای زنده ماندن یاد و خاطره امیر­ مصلح برای آیندگان ونکوداشت رشادت­ های امیر­کبیر، از طرف سخنرانان مطرح شد بازسازی و احیای مزار و سنگ قبر ایشان در کربلا بود که نیاز به پیگیری مدیران استانی و رایزنی با مسئولین فرهنگی و دیپلماتیک در کشور عراق دارد.

از مهمترین اقدامات امیرکبیرمی­ توان تأسیس مدرسه دارالفنون، انتشار روزنامه وقایع ­اتفاقیه، رسیدگی به وضع مالیه، اصلاحات اجتماعی، سر و سامان دادن به ارتش، اصلاح سیاست خارجی، اصلاحات مذهبی، حذف القاب و عناوین و فرمان قتل سیدعلی محمد باب را نام برد.

امید است با مرور و مطالعه حوادث و رویداد­های عبرت ­آموز تاریخی به جای خواب رفتن بیدار شویم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

احیا و بازسازی مزار و سنگ قبر امیر ­کبیر

منتشرشده در یادداشت

فارسی زبان علم و هنر و فرهنگ ایران   با روی کار آمدن اتحاد جماهیر شوروی در 1922 مسیحی ( 1301 خورشیدی ) و تشکیل حزب کمونیست شوروی تمامی احزاب در آن کشور یا قلع و قمع شده و یا در حزب کمونیست حل شدند. این حزب با شعار ضد امپریالیسم به قدرت رسید و دیری نپایید خود به امپریالیسم خونخوار تبدیل گشت. شاخۀ حزب تودۀ آذربایجان یکی از نیرومندترین شاخه های ایالتی حزب بود که به دستور شوروی در سال 1324  خورشیدی منحل شد و اکثریت آن به فرقۀ دموکرات گرویدند. که نشانه ای از فرمان برداری بی چون و چرا از رهبران شوروی بود. بسیار مضحک می نماید جمع ضدینِ حزب توده و فرقۀ دموکرات. نشان می دهد صرفاً سودای بهره گیری سیاسی با محوریت شخص استالین در میان بوده است. 

در سال 1320 نزدیک به 3000 مأمور امنیتی شوروی همراه ارتش آن کشور به دنبال اشغال ایران وارد سرزمینمان شدند. چهار سال بعد در شمال غرب کشور، کشوری که دارای دولت مرکزی پادشاهی مشروطه است یک فرد ساده لوح و عده ای ماجراجو اعلام خود مختاری و جمهوریت کرده، وزیر جنگ تعیین می کنند، تمبر چاپ می کنند و معلمانی که اصرار داشتند به زبان علم و هنر و فرهنگ ایران تدریس کنند را دستگیر و تبعید می کنند و کتابهای درسی که به زبان فارسی بودند را می سوزانند. اینها مقدمۀ جدایی بود. سران نمادین فرقۀ دموکرات در دام توطئۀ وحشتناک تجزیه و تیر خلاص برای ایران افتاده بودند. در آخرین روزهای تار و ظلمانی ، نامه ای ننگین با امضاء پنج تن از سران نمادین فرقه که پیشه وری هم جزء آنها بود به استالین می فرستند و درخواست پشتیبانی بیشتر از شوروی کرده و ننگین تر از آن استالین را می خواهند قانع کنند که آنها بهترین حافظان منافع شوروی در شمال غرب ایران خواهند بود. تنها پس از یک سال ترکتازی در آذربایجان ( 1 ) ، پیشه وری هنگام فرار ( سال 1325 ) در بانک ایران و شوروی 5,2 میلیون تومان در حساب شخصی خود پس انداز داشت. روسیان نیز همانند شئونیسم ترک، حتی بیش از آنها در تمام سرزمینهای اشغالی ایران سه مورد را در دستور کار خود قرار داده و اجرا کردند. 

  1. زدودن زبان فارسی 
  2. تغییر خط فارسی
  3. زدودن هویت ایرانی از شهرهای اشغالی

مهمترین مأموریت فرقه نیز اجرای همین سه مورد در آذربایجان بود. آنها مجریان بی چون و چرای اوامر ملوکانۀ حزب مادر بودند. ولی نعمت آنها خوب فهمیده بود که زبان و ادب فارسی بن مایۀ هویت ایرانی است. 

   دلایل این ترکتازی در سال 1324 خورشیدی و پاگرفتن عدۀ اندکی مزدور در آذربایجان عبارتند از : 

  1. سوء استفاده شئونیسم ترک و شئونیسم یهود برای پیشبرد پاره ای اغراض معلوم الحال خود به علت بی کفایتی سیاسی و نظامی و فرهنگی دورۀ قاجار از بعد از آقامحمدخان ( به جز در دوره های کوتاهی از صدراعظمی قائم مقام و به ویژه امیرکبیر )
  2. عدم آزادی بیان در سلطنت رضا شاه 
  3. حاکمیت رژیم فئودالی و استثمار اکثریت مردم در قالب ارباب – رعیتی که تضاد اصلی جامعۀ ما را تشکیل می داد. 
  4. اشغال ایران در شهریور  1320  و خروج منفعلانۀ پادشاه از کشور

فرقۀ دموکرات طی یک سال، آزادی بیان را که در سالهای نخست سلطنت محمدرضا پهلوی از روزنامه ها به مشام می رسید، در آذربایجان محدود به شعارهای ضد فئودالیستی کرده و با عوام فریبی، روزنامه های آزاد را قلع و قمع کرد. فقط معدودی فرصت طلب برای کسب قدرت در سازمانهای چپ به سان مگسانی گرد شیرینی به مزدوری غاصبان پرداخته و در روزنامه ها به جعل تاریخ و هویت بافی پرداختند. در واقع جهل یا تجاهل خود را پشت نقاب شعارهای ضد فئودالیستی، در خدمت مقاصد سیاسی قرار دادند؛ با هدف جدا کردن سرنوشت آذربایجان، از تنِ چند هزار ساله ایران. می خواستند بلایی که بر سرِ آران آوار کردند بر سر آذربایجان نیز بیاورند.  

فارسی زبان علم و هنر و فرهنگ ایران

( تصویر دسته جمعی اعضای فرقه دموکرات. در میانه تصویر سید جعفر پیشه‌وری حضور دارد و در بالای سر جمعیت دو پیکره بزرگ از لنین و استالین، رهبران کمونیست شوروی سابق به چشم می‌خورد.)

ویکی پدیا

 

دلایل نجات آذربایجان در 21 آذر 1325 خورشیدی عبارتند از : 

  1. به گواهی تاریخ، آذربایجان خود را پاره ای از تنِ چند هزار ساله ایران می داند. 
  2. استقرار آزادی بیان در ایرانِ آن روزگاران
  3. مقید بودن پادشاه به قانون اساسی مشروطه در آن روزگاران
  4. اهمیت امنیت ملی نه امنیت ایدوئولوژیِ حکومت ( این مهم نشأت گرفته از آزادی بیان و مقید بودن پادشاه به قانون اساسی مشروطه در آن روزگاران بود. )
  5. ایزوله نبودن حکومت ایران در جهان
  6. نقش مدبرانۀ قوام السلطنه

هیچ سند معتبری از تهدید به استفاده از سلاح هسته ای توسط « هری ترومن » رئیس جمهور وقت امریکا علیه «استالین» مبنی بر نجات آذربایجان وجود ندارد. 

هنگامی که زبان و ادب فارسی از لوح زندگانی آران پاک و تقریباً همزمان تغییر خط اعمال شد، ارتباط مردم با فرهنگ دیرین خود کم رنگ گردید و از سوی دیگر ديدگاه نژاد پرستی روسیان که پشت انترناسیونالیسم و سوسیالیسم سنگر گرفته بود، ریشه های درخت کهنسال و با شکوه فرهنگ ديرين ايران را در آن سوی ارس لرزاند. به طوري كه امروز مردم آن دیار حتی سنگ قبر اجداد خود را نمی توانند بخوانند. از گذشتة خود به جز بخشي از فولكلور چيز ديگري ندارند. با اينكه فولکلور تجلی گر اصالت قومی و ملی است، ولی اگر ملتی صرفاً بر آداب و رسوم و افسانه ها و تصنیف های عامیانه تکیه کند، از ریشه هایش بریده می شود. فکر و زبانش یا روسی می شود و یا انگلیسی. چرا که در این هنگامۀ وانفسا در برابر نفوذ سرسختانۀ زبان انگلیسی به عنوان زبان محیط بر تکنولوژی و زبان روسی به عنوان زبان محیط بر فکر و زبانِ اقمار روسیه و هم مرز با زبان فارسی، حیدر بابا چقدر می تواند مقاومت کند و دیوان شمس چقدر؟

بيش از 70%  واژگانِ زبان كنوني آذربايجان ريشة تركي ندارند و نيز این زبان داراي فرهنگ آوايي و تعبيرات و امثال و اصطلاحات و روح ايراني است. حذف هر کدام از زبانهای محلی، ما را از بخشی از فرهنگ ملی مان دور خواهد کرد. همۀ زبانهای محلیِ ایرانی در رشد و اعتلای زبان و ادب فارسی سهم به سزایی داشته و دارند و نیز زبان و ادب فارسی در ثبات آنها. لذا زبان فارسي محيط بر هويت ملي و فرهنگي ایرانیان و متعلق به همة مردم و طوايف و اقوام ايران است نه يك قوم خاص و فراتر از زبان رسمي، زبان علم و هنر و فرهنگ ايران است. 

عده ای جاهل یا متجاهل به این امر هستند و به ناراستی جایگاه زبان و ادب فارسي را با زبان در كشور سوئيس و يا كشورهاي قارة امريكا و اقيانوسيه مقایسه می کنند. در این کشورها زبان صرفاً قراردادی برای ارتباط معرفی شده و احاطۀ کامل بر هويت ملي و فرهنگي آن مردمان ندارد.  . بسیار مضحک می نماید جمع ضدینِ حزب توده و فرقۀ دموکرات. نشان می دهد صرفاً سودای بهره گیری سیاسی با محوریت شخص استالین در میان بوده است. 

چرا سعدي و حافظ آثار خود را به زبان مادري ننوشتند؟ اگر ما به فرض شنوندۀ صحبت سعدی با مادرش باشیم، محال است که بتوانیم صحبت آنها را کامل بفهمیم. زبان مادری سعدی دست خوش تحولات زیادی شده ولی زبان ادبی بوستان و گلستان اقتدار خود را در ایران بعد از هفت قرن حفظ کرده است. سعدی زبان شناس بلامنازع، « نیرومندیِ طبع زبان فارسی را به آب روان تشبیه می کند » ( 2 ) آن هم نه در برابر زبانی با چهار تا داستان کوتاه و چند شعر بند تنبانی بلکه در برابر زبان عربی. حافظ ادیب و عارفی برجسته، « پارسی گویان را بخشندگان عمر می خواند. »

چرا قطران تبریزی، همام تبریزی، نظامی گنجوی و خاقانی شروانی آثار خود را به زبان مادري ننوشتند؟ آنها نه تنها یک بیت شعر ترکی ندارند، قطران ادیب بزرگ، « لشگر ترکان را بد اندیشان و آفت می خواند. » نظامی گنجوی داستان سرای بلامنازع و زبانشناس برجسته، هم رأی با شروانشاه « ترکانه سخن را سزاوار و شایستۀ ایرانیان نمی داند. » ( 3 ) ساده لوحی است که این مضامین را صرفاً نشأت گرفته از قریحۀ شعر دانسته و چشم را بر هویت اجتماعی و فرهنگی یک ملت ببندیم. که پشتِ حتی تک بیتها و جمله هايي از آنها دهه ها و شاید قرنی تجربۀ علمی و عرفانی و ایمانی وجود دارد. 

شعور جمعی مردم ایران به اتفاق آرا، فارسی دری را به عنوان زبان علم و هنر و فرهنگ ایران برگزیدند و همانند ابر و باد و مه و خورشید و فلک، دست تقدیر، همۀ بزرگان و خردمندان در ادوار مختلف بعد از اسلام را به کار گرفت تا زبان ایران بزرگ، فارسی دری شود. یعنی درّ دری میراث دار تمدنهای اصیل و باشکوه قبل و بعد از اسلام باشد. که اميدوارم به غفلت از آن بهره مند نشویم. به قول شهریار :

شاعران خود قلم سحری از این نقاشند                 شعر چون زنده نباشد که قلم زنده از اوست

خود چو حافظ خلفش هست و نمیرد سعدی         همچو فردوسی توسی که عجم زنده از اوست

نی که رومی زد و چنگی که نظامی بنواخت            جام افسانۀ شرق است که جم زنده از اوست

فارسی زبان علم و هنر و فرهنگ ایران

در وانفسایی که قوم مهاجم عرب، اسلام را با مقدس دانستن زبانش مرکبی برای عربیزه کردن منطقه به کار گرفته بود، در گسترۀ سرزمین ایران برای پاسداشت اصالت و شرف ایرانی، راد مردی به نام رادمان پسر ماهک معروف به یعقوب لیث، جان بر کف، اضمحلال روحیۀ ایرانی را غیر ممکن ساخت و سپس در کنار مبارزه های شعوبیه و خرمدینان، نهضت بی نظیر ادب فارسی شکل گرفت و در خفگان حکومت بنی عباس، نامورنامۀ فردوسی روحی تازه در کالبد ایران دمیده و سهم به سزایی در رفع خطرِ انحطاط زبان فارسی ایفا کرد و امروز به جرأت مي توان گفت زبان فارسي « خار چشم دشمنان ايران » بزرگترين نيروي ملي ايرانيان است. نهضت عظیم ادب فارسی سهم عمده ای در استقلال فرهنگی و اجتماعی ایران داشته است. با اینکه بعد از ورود اعراب به ایران، زبان عربی، زبان علمی دنیای اسلام شد. اما سه چیز در زبان عربی مدیون ایرانیان است. چرا سعدي و حافظ آثار خود را به زبان مادري ننوشتند

  1. ابداع خط فارسی – عربی، 
  2. تدوین علم نحو برای زبان عربی، 
  3. خلق یا ترجمه نزدیک 90%  نثر عربی در علوم مختلف، 

برخی کوته نظرانه، عربی بودن کتابهای دانشمندان علوم مختلف را در آن دوران نقص زبان فارسی می خوانند. اما آنها نه دلایل گسترش فرهنگی و سیاسی زبان عربی در حوزۀ تمدنی اسلام را می دانند و نه معنا و نقش زبان علمی را در یک حوزۀ تمدنی. 

به گفتۀ شادروان دكتر پرويز ناتل خانلري ادیب و زبان شناس معاصر : « اگر مواردي را كنار بگذاريم كه نياز به اصلاح علمي و فني دارد، من در زبان فارسي نقصي نمي بينم و هر جا كه در تعبير از معنيِ مقصود خود به مشكلي برخورد كنم آن را نقص خود در آگاهي از دقايق اين زبان مي دانم نه عيب فارسي. در اين زبان گويندگاني بوده اند كه هنوز پس از قرنها ديگران به سخن ايشان آفرين مي گويند و هيچ يك تا آنجا كه من مي دانم، به سبب نقص زبان ناگزير نشده اند كه مقصود خود را مانند لالان با اشارات سر و دست و چشم و ابرو بيان كنند . . . » ( 4 )

امروز تجزیه طلبان (دشمنان خورشید) ( 5 )  با هیبتی از فرق سر تا نوک پا سیاست زده، نقش حزب توده را ایفا می کنند. مهره هایی از آنها ظاهر اسلامی به خود گرفته و ترکتازی می کنند. مردم شريف و نجيب آذربایجان مبهوتِ بي حيايي دشمن خورشيد شده اند و خوب مي دانند اگر ناحق ها را حق مي خوانند، آمده اند كه سر ببرند تا كلاه دهند. 

با اينكه دشمن را نبايد كوچك انگاشت ولي اگر برنامه ريزي هاي ما عاقلانه و دورانديشانه باشد بيگانگان هم براي ارتباط با يك عاقل برنامه ريزي خواهند كرد نه يك سفيه. 

آن تویی آن زخم بر خود می زنی        بر خود آن دم تار لعنت می تنی

بیلبوردهایی در میادین شهرهای ایران با مضمون « تحصیل بهتر در ترکیه » خود نمایی می کنند؛ که مجوزشان را دولت های جمهوری اسلامی صادر می کنند. اولیای ساده لوح به راحتی متقاعد می شوند، به جای اینکه میلیون ها تومان صرف هزینۀ فرزندشان در مدارس غیر انتفاعی کنند ( که بیشتر به بنگاه های معاملاتی شبیه است نه مدرسه )، کم و بیش این پول را هزینۀ سالانۀ بچۀ خود در ترکیه بکنند. مقصر اصلی نه ترکیه بلکه به اصطلاح مقامات فرهنگی کشورمان هستند. 

آقایان مقامات فرهنگی که نام فرهنگ را به یدک می کشید، با آموزش و پرورش ایران چه کردید؟ با کشور چه کردید؟ چرا صدها هزار دانش آموز بی انگیزه، ناامید، در لبۀ اعتیاد و فراری از کشور (چه فرار فیزیکی و چه غیر فیزیکی) را نمی بینید؟ بيشتر اين بچه ها از برنامه ريزان آموزش و پرورش با استعدادترند. چه دستهایی در دولت ایران وجود دارد که می خواهند نوجوانان ایرانی تحت آموزشِ حکومت اردغان، دولتی با اعتلاف اسلام گرایان و شئونیسم ترک (ترکیبی از فریب و دروغ و نسل کشی)، دولتی کُرد کش و ایرانی کش قرار گیرند و در اذهان کودکان ما به زبان تاتاری تاریخ جعلی حقنه کنند؟ 

فارسی زبان علم و هنر و فرهنگ ایران

بی توجهی به این مهم را یا باید به حساب بی تدبیری مقامات گذاشت و یا سیاستی که تجزیه طلبان را بدیلی در مقابل رشد مردم سالاری در دست آنها نگه می دارد.

[1]-  اصطلاحی در ادبیات کلاسیک در قبال تازش و ددمنشی ترکان آسیای میانه، مغول، تاتار و  . . .

[2]- چو آب می رود این پارسی به قوت طبع      نه مرکبی ست کز وی سبق برد تازی

[3]-  دیوان ترکی منسوب به نظامی گنجوی در پی ملت بافی برای آذربایجان توسط شئونیسم ترک منتشر شد. این دیوانِ جعلی هیچ سند معتبر خطی در جهان ندارد و در مقایسه با آثار نظامی گنجوی شاعر ایرانی، هم از نظر ادبی و هم از نظر محتوی فکری بسیار سخیف می نماید و منسوب کردن آن به نظامی گنجوی، اهانت بزرگی به ساحت شاعر ایرانی است.

[4] -  کتاب « زبانشناسی و زبان فارسی » - انتشارات توس – چاپ هفتم – زمستان 1368– صفحۀ 171

[5] -  آن دشمن خورشيد بر آمد بر بام         دو چشم ببست و گفت خورشيد بمرد   ( مولوی )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

فارسی زبان علم و هنر و فرهنگ ایران

منتشرشده در پژوهش

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور